فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله نگاهی گذرا بر ادوار زندگی اخوان

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله نگاهی گذرا بر ادوار زندگی اخوان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

در شب چهارم شهریور 1369 اخوان ثالث درگذشت وسفینه عمر این آزاد مرد رنجور- این لولی وش مغموم- سرانجام گرفتار طوفان مرگ گردید و کمر ستبر صنوبر شعر امروز ایران دوتا گشت . با مرگ او, طومار سبک اما اصیل گونه ی شعرفارسی درهم پیچید , سبکی که پیش از این , رسالت تاریخی اما هنری آن به پایان رسیده بود .
اخوان درادب معاصر یک پدیده بود , عمر وهنری پر فراز ونشیب داشت . دغدغه های او رنگ بی قراری داشت و زمزمه هایش از زندگی و مرگ شنیدنی وتامل برانگیز است .
زندگی را دوست می دارم ;
مرگ را دشمن .
وای , اما - با که باید گفت این ؟ - من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن . (گزیده اشعار/ چون سبوی تشنه / ص 97)
و یا درجایی دیگر در قطعه ی خیامی خود چنین می گوید :
مرگ آمد و خواست جان ِ آسوده من
تابستاند کاسته و افزوده من
درکارِ طرب کرده بُدم بود و نبود
او برد همین قالب فرسوده من ( ارغنون / خیامی )
اخوان در سال 1307 ﻫ . ش در مشهد متولد شد ,همانجا درس خواند , درسال1326به تهران آمد و دراطراف ورامین (پیشوا)آموزگار دبستان شد . نیمه دوم دهه بیست اوج دموکراسی ناقص درایران بود, دوران آزادی نسبی که به دنبال انقلاب مشروطه و فعالیتهای مشقت بار دیرسال مبارزات,سیاسی وهنری در دوره رضاخوان پیدا شده بود . دهها نشریه سیاسی و هنری و ادبی منتشر می شد . مردم نمایندگانشان را کم وبیش آزادانه انتخاب میکردند . و مجلس , محل واقعی و داﺋمی تنشهای طبقاتی و تضادها و مردم - نمایندگان - پر شده از اغراض جهانی و شخصی بود.
دراین مابین فعالترین مراکز فرهنگی سفرتخانه ها , مراکز فرهنگی فرانسه وشوروی بود . عموم لیبرال ها و طرفداران فرهنگ غرب در سفارت فرانسه , وهمه هنرمندان و نویسندگان دموکرات وچپ در سفارت شوروی جمع میشدند , ودر جلسات معینی از هفته , جلسات هنری داشتند و درهمین سالها بود که دو گونه شعر نو درایران و ادبیات تازه و نوپای آن شکل گرفت : شعر نو معتدل , میانه رو یا به قول آقای نادرپور ( شعر سنت گرای جدید ) که منادیانش عمدتاﹰ لیبرال هایی چون مرحوم دکترپرویز ناتل خانلری , دکتر عبدالحسین زرین کوب , نادر نادرپور و فریدون توللی بودند , و نوآوری را فقط در حد چهار پاره و نوعی مستزاد می دانستند , و به شدت پایبند وزن عروضی و قافیه بودند , و شعر نو که در رأس همه نیمایوشیج قرار داشت . دراین میان افراطیون , نوآوری را در شکستن نظام زیبا شناسی قدیم و بنیاد نهادن نظامی نوین می دانستند. ودراین زمان , مهدی اخوان ثالث , در دهات اطراف ورامین , درحال و هوای قدمایی , غزل وقصیده می گفت و ظاهراﹰ خبر چندانی از شهر نداشت , که بعدها همین اشعارش را در کتابی با عنوان ارغنون به چاپ رسانید .
اخوان که دیری است غزل و قصیده گفته و با عشق و همتی عظیم روی به سوی قله ی عظیم شعر سنتی نهاده , و چون ماهی ای که در قسمت اعظمی از اقیانوس شعر کهن ایرانیان غوطه ور بوده , حال با اعتماد به نفس و اطمینان کامل (به قول خود) راهی از خراسان پهناور, با آن گنجینه ی عظیم وپرهیبت شعر کهن, به سوی دیار پیرمرد دریای نور ,مازندران , می زد وبه شعر نیمایی نزدیک می شد . او تازه داشت درک می کرد که نیما چه کار شگفتی کرده است . می فهمید که نیماباتکیه بر شعر سنتی نظام نوینی راپی افکنده که چندان هم آسان یاب نیست و به گفته ی استاد لنگرودی اخوان در این برهه ی زمانی بر دروازه شعر نیمایی ایستاده بود و درون عمارت هنوز تیره وتار بنظرش می رسید .
درهمین اثنا بود که گامهای قوی اما نو رًس اخوان و مردانی چون کسرایی , ابتهاج , شاملو , نادر پور, رحمانی ,. . . در گودال حقیقی اما باور ناپذیری به نام کودتای 28 مرداد 1332 می لغزد وپیچشی را احساس می کند,وانگاره ی آزادی را که گاه به سفارش خود یا حزب وگروهی سروده بودند در این پیچش ناگهانی زخمی و کبود یافتند , اکنون ناباورانه , گنگ وخوابیده , حیرت زده و شکست خورده می دیدند هرکدام از ایشان در گوشه ای افتاده اند و امیدی ندارند :
- کوهها باهم اند وتنهایند , همچو ما با همان تنهایان - ( شاملو ) . بخش عظیمی از شاعران و نویسندگان , حزبی
( یامتهم به حزبی ) دسگیر و زندانی گردیدند و شاعر ما (اخوان ثالث ) درمیان دستگیر شدگان بود.
اخوان در زندان قصر اینچنین می سراید :
خانه ام آتش گرفته است , آتشی جان سوز
هرطرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرش ها را , تارشان با پود
من به هر سو می دوم گریان
در لهیب آتش پر دود . . .
او این شعر سمبولیزم را که یادآور شعر ( آی آدمهای نیماست ) , و به زیبایی تصویرگر کودتای28مرداد است درسال 1333 می سراید , که بنا به عقیده شعر شناسان , این شعر , هفت بنداست و هفتاد حشو :
برای مثال آتش جان سوز در شعر بالا , حشو و زاید است , چراکه خانه سوزی غیر جان سوز نداریم .و باز بنا به گفته ی استاد لنگرودی همواره نظر نخست ما به ازا, بیرونی هر تصویر است که به ذهن متبادر می شود و لازمه هنری بودن هر تمثیل , پذیرفتنی بودن ما به ازا, آن است . خانه ات که بسوزد جان سوز است چه آپارتمان باشد و چه آمال . ویا در مورد مصرع دوم و سوم می توان یادآور شد که : تارشان بی پود مگر می سوزد ؟ , واینهمه ایراد نتیجه ی همان تعلق خاطر به او به عروض قالبی و طنین قافیه قدمایی است.هر چند که این دلبستگی تا آخر عمر با او بود, ولی اوباکوشش شبانه روزی وبی وقفه خود, این ضعف رابه قدرت بدل کرد تا اینکه درسال 1334 شعر معروف زمستان رامی نویسد : شعری فخیم , استوار ومحکم , باخصوصیات سبک خراسانی, سنجیده,بی حشو و زوائد و منطبق با ارکان نظام نیمایی. او با چاپ کتاب زمستان به مقام ملک الشعرایی ملت ایران می رسد . اما ملک الشعرایی که هنوز سالها مانده تا ملت اورا بشناسند .
دهه ی سی , دهه شعر است . شعر, برآیند همه امیدها , آرزوها , شکست ها و مقاومت ها شده است . مجلات پر از شعر نو می شود . اشعار درخشانی از شاملو , نادر پور , آزاد وکسرایی منتشر می گردد . شاعرانی خوش قریحه و ذوق و سرشار از عطر شعر چون آتشی و فروغ به ظهور می رسند .
این شور وحال تا سالیان سال ادامه می یابد . آخر شاهنامه در سال 1338 و از ای اوستا در سال 1344 منتشر می شود . اخوان بسان عقابی بر قله شعر نو جای می گیرد و زبان او زبان مسلط شعر نو آن سالها می شود .
بعد از این دوره او دچار افولی غریب می گردد و دوره شکوهمند اخوان به پایان خودمی رسد و او غریبانه با بلندای شعر معاصر بدرود می گوید . اگرچه اخوان به ظاهر تا پایان عمرش , کم وبیش با همان قدرت زبانی به کار ادامه می دهد ولی واقعیت این است که فخامت زبانی , حبابی است زیبا که در پنهانش چیزی ندارد : نه اندیشه ای ژرف ,نه تصویری ناب , نه ایهام وکنایه جالب توجه و رشک برانگیزی و نه . . . . این فروپاشی و تزلزل تا بدانجاپیش می رود که گاه حتی ساده ترین تصاویرش غلط می شود . (1)

 

 هنر ثالث
در سرآغاز این بحث ابتدا باید تعریفی دقیق و شایسته , از شعر نو داشته باشیم تا اسباب نزدیکی به هدفمان , که همانا بیان کارکرد مهدی اخوان ثالث است - البته در حد توان – فراهم آوریم .
عبارت معاصر در فرهنگ سعدی به هم عصر و دوره معنا شده است , که در این صورت شعر معاصر به معنای شعری که دچار تحول و دگرگونی عصر و دوره خویش شده است . این شعر حاوی یک نوزائی و انقلاب در بطن خویش است .
درست است که به تعبیر "بورخس" چه بخواهیم وچه نخواهیم در واقعیت های زمان غسل داده شده ایم . اما با این تعریف دستاورد هنری و فرهنگی ما الزاماﹰ , نو و معاصر تلقی نخواهد شد .
نو ومعاصر بودن یک اثر ,خاصه شعر ,مشروط به درک موقعیت های زمانی- مکانی وتسلط کافی بر پدیده هایی است که در این دوره و زمان خاص - عصر - بوقوع می پیوندد , مشروط و مربوط می شود . البته باید توجه داشت منظور از این سخن این است که , معاصر بودن یک اثر صرفاﹰ ربطی به کارکرد سیاسی - اجتماعی اثر و یا القای پیام یا تصویری دراین رابطه ندارد. بلکه درک شهودی این مضمون ویا مضامین دیگر البته با حضوری جدید ونو در عرصه ی زبان باعث می شود که میزان نو ومعاصر بودن یک اثر تا حدی روشن گردد .
اکنون صرف قبول ظاهر و رویه ی شعر نیمایی و نو در شعر و پیروی غیر اصولی و حرفه ای نشان دهنده اندیشه ی پویا , مترقی و نوخواه شاعر نیست .یک شاعر حساس ولطیف نگر می تواند موضوعی پیش پا افتاده و حتی شاید قدیمی را آنگونه بیان کند , که تا آن وقت کسی از آن دریچه به آن موضوع ساده ننگریسته باشد . این جاست که مرز شعر نو , برای هر شاعری تا حد قابل توجهی مشخص میگردد. یک شاعربه تعبیر فاکنر:متعهد وملزم است که کارش را به بهترین وجه انجام دهد . که این مسئولیت و تعهد سنگین ترین بار رابر دوش آدمی میگذارد.در این موردنیما مطلبی قابل توجه دارد , او می گوید : (( شاعر باید ذهنیات را تبدبل به عینیات کند . )) بدین معنی که ذهن را از تصویر های کلیشه ای شاعران گذشته بزداید , و توجه خود را به اطراف خود معطوف کند و آنچه را می بیند , رنگ شاعرانه بزند و بیان کند. بدین گونه شعر از ذهن گرایی و کاربرد تصویر های ذهنی , نجات می یابد و معطوف به موضوعات پیرامون شاعر کشیده می شود , این بحث سرانجام به تعهد و مسئلیت شاعر کشیده می شود , به همین جهت اغلب شاعران این دوره بخصوص مهدی اخوان ثالث , هر یک به نوعی , خود را در مقابل مردم و جامعه ی انسانی مسئول می بیند و شعر به طرف بیان درد ها و رنج های موجود جامعه , یا انتقاد بر حکومت و جامعه سوق می یابد , و چون بیم جان در بیان صریح انتقادهای اجتماعی است , شعر بزرگان ادب این دوره, به نوعی رمز گرایی و سمبولیسم , متوجه میشود.و یا در بیانی ایجاز گونه و جامع تر پیامبر اکرم , خطاب به بشر و بخصوص ساکنان اقلیم هنر , اینگونه می فرماید که :
افضل الاعمالِ احمزُها : نکوترین و زیبا ترین کارها مشکلترین آنها است .
و این بیان مبشر یگانگی را بدان سبب بدانید که ترویج بینش بیداری وآگاهی بخشی - همانگونه که گفته شد -میتواندبهایی سخت گزاف در برداشته باشد, اماباید توجه داشت طبق این سخن نکوترین اعمال مطمئناﹰ سخت ترین آنها می باشد که در این مثال بیم جان میتواند سخترین تهدید برای مروج و رسول بیداری وآگاهی,یعنی شاعر , باشد.
اخوان بحق یکی از معدود کسانی بودکه دقایق شعر نیما را عمیقاﹰ شناخت و در شناساندن بدعتها و بدایع نیما چیره دستی بی نظیری را از خود به نمایش گذاشت . پس تردیدی نیست که او فلسفه تحول شعر نیمایی را بخوبی دریافته است. او با به دست آوردن رمز و راز قوالب و اسالیب , قاطعانه اعلام میکند که : من این زبان پرورده قبل از انحطاط مغول راآورده ام توی این مایه شعر و این اسالیب نو این زبان شد برای خودم پر از تازگی . تمام امکانات بلاغی قدیم را از لحاظ سادگی و سلامت و رقت , درستی و قدرت , این نیرو را دراختیار این حس وحال وتپش و تامل امروزی گذاشتم و دراین مسیر قرار دادم . اخوان ضمن اینکه ادامه دهنده سنت ریشه دار فارسی بود , چشم اندازهای نو را نیز پیش رو داشت و به طریق خودش رابطه دقیقی را بین شعرامروز و شعر گذشته ایران برقرارکرد .
بی هیچ تردیدی مهدی اخوان ثالث موثرترین شاعر در تثبیت شعرنمایی بوده است . چرا که نخست با اشعار محکم و استوار و متینش که لحن و بوی زبان شاعران بزرگ قرون چهارم و پنجم- خراسانی - را داشت, و مخالفان قصیده گوی شعر نو , خود میدانستند که قادر به بهم بستن چنین مصراعهایی نیستند . دوم با مقالاتش که سالیان دراز , در دفاع ازنیما , با اتکا‌‌ﺀ به شعرسنتی ایران نوشت .
یکی از اتهامات همیشگی نیما بی اطلاعی وی از زبان فارسی بوده است . البته زمینه این اتهام را کلام ناهموار
سنگلاخی و نحو ناآشنا و پیچیده ی نیما بوجود می آورد . آنها میگفتند که مثلاﹰ - می تراود مهتاب - غلط است . مهتاب نمی تراود . وهمینگونه است وقتی که می گوید :
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک
خواب درچشم ترم می شکند .
شکستن خواب معنا ندارد . ونیماکه به این اعتراضات پاسخ نمی داد. دشمنان , سکوت وی را دال بر صحت حرفشان می دانستند .هرچند حضور شاعران نوپردازی چون فریدون توللی و نادر نادرپور در برهه ای از زمان دشمنان را به سکوت وا می داشت ولی از اواخر نیمه دوم دهه بیست که بزعم این دوشاعر میانه رو , نیما راه افراط را پیش گرفت , عملاﹰ هیچ شاعر توانمندی که حامی نیما باشدوجودنداشت. در چنین وضعیتی است که اخوان باپشتوانه ی شعر کهن و لحن آشکار خراسانی وارد کارزار میشود . و اگر چه همان بکار بستن کلمات سنجیده در زمستان برای مجاب کردن قصیده - سرایان کافی است , ولی او با قدرت تمام وبا اطمینان کامل می گوید : چه کسی گفته است که خواب در چشم ترم می شکندنادرست است؟چه کس گفته ما در ادبیات کهن می تراود مهتاب نداریم . پس این چیست که عرفی شیرازی می گوید : زلفت به جهان فکند آشوب در دیده فتنه , خواب بشکست .
و طالب آملی می گوید: زلفت چوبی عتاب بشکست درچشم ستیزه , خواب بشکست .
و چیست که وحید می گوید : دل مراد گر آن شوخ از عتاب شکست به چشم او دل من هم زناله خواب شکست .
و مگر شانی تکلو شاعر عصر صفوی نگفته است :
می تراود غم هجران ز دلم روز وصال همچو خونابه زخمی که ز مرهم گذرد ؟
پس چگونه می تراود مهتاب نادرست است ؟ و قصیده سرایان و کهنه گرایان که تا آن روز مطمئن بودند شاعران نوپرداز از ادبیات قدیم خبر ندارند و از بی سوادی است که شعر نو و معاصر می گویند , از این پس ترجیح دادند که به فحاشی اکتفا کنند.اخوان ثالث با چنین پشتوانه و حمله غیرمنتظره ای وارد عرصه شعر نیمایی شد , وهمه نگاهها , از همه طیف ها رامتوجه خود کرد . او برآیند شعر سنتی و مدرن بود و لاجرم سنت گراها و مدرنیستها را جذب کرد .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   43 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نگاهی گذرا بر ادوار زندگی اخوان

دانلودمقاله جدال خلق و تحقیق در صادق هدایت

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله جدال خلق و تحقیق در صادق هدایت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

«گفت وگو با هوشنگ اتحاد درباره کتاب «صادق هدایت» از مجموعه پژوهشگران معاصر ایران»
•آقای اتحاد، تا به امروز هشت جلد از مجموعه پژوهشگران معاصر ایران منتشر شده است. بفرمایید که در نهایت این مجموعه به چند جلد خواهد رسید؟ همچنین بفرمایید که در این انتخاب، چه معیارهایی مورد نظر شما بوده است؟ و ترتیب شخصیت ها برچه مبنایی قرار دارد؟ و برای نوشتن زندگینامه آنها به چه صورتی عمل کرده اید؟
مجموعه «پژوهشگران معاصر ایران» به دوازده جلد خواهد رسید. برای این کار پژوهشگرانی را در نظر گرفتم که متون قدیمی ما را اعم از نثر و نظم تصحیح و بر آنها تحشیه نوشته اند. مبنا را از تولد علامه محمد قزوینی بنیانگذار تحقیقات علمی در ایران قرار دادم که متولد ۱۲۵۶ شمسی است. و آخرین شخصیت، دکتر احمد تفضلی که متولد ۱۳۱۶ است. ناگفته نماند که در بررسی هر شخصیت اصلی، چهار بخش را در نظر گرفته ایم:
۱- زندگینامه شخصیت اصلی.
۲- نمونه یا نمونه هایی از نثر شخصیت اصلی براساس چندگانگی شیوه نثر آنها.
۳- فهرست آثار شخصیت اصلی.
۴- یادداشت ها، که شامل اسم های خاصی است که در متن شرح زندگی شخصیت اصلی آمده است. به طور مثال در شرح زندگی علی اصغر حکمت به عنوان شخصیت اصلی، آمده است که او برای نخستین بار سفر به شهرستان ها را برای بازرسی وضع آموزش و پرورش باب کرد و در اولین سفری که به این منظور به خراسان رفت، چهار نفر با او همراه بودند: روح الله خالقی (موسیقیدان)، آندره گدار (خاورشناس فرانسوی)، اسماعیل مرآت (از وزیران فرهنگ بعد از مرآت)، ابوالقاسم فیوضات (بنیانگذار نخستین کودکستان و مدرسه حرفه ای در ایران) که در آن موقع در وزارت فرهنگ شاغل بودند. هر یک از این شخصیت ها شماره خورده و در بخش یادداشت ها به تفصیل به شرح احوال و آثار آنان پرداخته شده است. به طوری که مجموعه یادداشت های این دوازده جلد، آگاهی های گسترده ای را در اختیار خوانندگان قرار می دهد.
کلیه منابعی که برای نوشتن هر جلد از این دوازده دوره مورد استفاده قرار گرفته است، به صورت فهرست الفبایی تدوین شده و با عنوان کتابنامه در آخر کتاب آمده است. ضمناً با آنکه شخصیت های بسیاری در این کتاب سخن گفته اند، کوشش کرده ام کتاب یکدست و روان باشد.
•اگر اجازه بدهید محور گفت وگو را به جلد ششم که اختصاص به هدایت دارد، قرار دهیم. آقای اتحاد، آوردن نام صادق هدایت به عنوان یکی از پژوهشگران معاصر جالب است. چرا که هدایت را بیشتر به عنوان داستان نویس می شناسند تا یک محقق. هر چند او با دو کتاب «فرهنگ عامیانه مردم ایران» و «نیرنگستان» اولین کار پژوهشی در حوزه مردم شناسی را در ایران انجام داده است.
ابتدا بگویم که قبل از مجموعه «پژوهشگران معاصر ایران» تذکره هایی از شاعران، نویسندگان، موسیقیدانان، خوشنویسان و... به چاپ رسیده بود. ولی تذکره ای در احوال و آثار پژوهشگران وجود نداشت. بعضی از شخصیت ها فقط پژوهشگر بودند، نظیر علامه قزوینی و عبدالعظیم خان قریب. بعضی دیگر نظیر ملک الشعرای بهار، شخصیتی جامع الاطراف بودند که در تذکره های شاعران معاصر به عنوان شاعر و در تذکره «چهره مطبوعات معاصر» به عنوان روزنامه نگار از او یاد شده است. ولی در عین حال می بایستی به عنوان پژوهشگری ارجمند نیز برای او حقی قائل بود و خدمات او را از این نظر مورد یادآوری قرار داد. به منظور رفع این کمبود، کتاب «پژوهشگران معاصر ایران» را تدارک دیدم و از سال ۱۳۶۰ به آن پرداختم. معیار انتخاب من، پژوهشگرانی بودند که متون قدیمی را تصحیح کرده اند و بر آنها تحشیه نوشته اند. در خلال کار دریافتم هدایت نیز از معدود افرادی است که جامع الاطراف است. او نه تنها نویسنده ای بزرگ و صاحب سبک، بلکه خیام شناس و بنیانگذار خیام شناسی در ایران است؛ و از معدود کسانی است که توانسته به ژرفنای اندیشه خیام نزدیک شود. زنده یاد استاد دکتر زرین کوب هم بر این باور است که: «صادق هدایت بینش عمیقی در نقد خیام (ترانه های خیام) نشان داده است و در این مورد نیز مثل داستان نویسی، صادق هدایت یک سرمشق بی بدیل و ملامت ناپذیر است.» صادق هدایت در سال ۱۳۰۳ در حالی که بیش از بیست ودو سال نداشت، جزوه ای با عنوان «رباعیات خیام» به چاپ رساند و در مقدمه آن اشاره کرده است که با روش اهل تحقیق غرب و با توجه به دستاوردهای فرهنگ دوران جدید، برای نخستین بار یکی از شاعران و متفکران ایرانی مورد ارزیابی قرار گرفته و از دید و جهان بینی وی به تفصیل گفت وگو می شود. او برای شناختن هرچه بیشتر خیام از هیچگونه کوششی فروگذاری نکرده و تا حد امکان با دستیابی به کهن ترین مجموعه های ترانه های منسوب به خیام، کتاب هایی که درباره خیام چیزی در آن نوشته شده، ترجمه ها، جست وجوها و پژوهش هایی که فرنگیان درباره او کرده اند، با باریک بینی ویژه خویش خوانده و حتی افسانه هایی را که درباره او نگاشته اند و برخی از آنها بر سر زبان ها است، بررسی یا تحلیل کرده است.او در داوری، شتاب نورزیده و بر سر آن بسی اندیشیده است. نتیجه پژوهش های خود را در سال ۱۳۱۳ در کتاب «ترانه های خیام» منتشر کرد که در واقع مفصل ترین و جدی ترین پژوهش او در ادبیات فارسی به شمار می رود. در این پژوهش نخست طی پنجاه صفحه، مقدمه ای انتقادی درباره زندگی و اندیشه های خیام نگاشته و با وسواس بیشتری رباعی هایی را که به نظر او اصیل تر بوده اند انتخاب و در بخش هایی با عناوین مختلف قرار داده است. به این ترتیب او با نگارش دو مقاله درباره رباعیات خیام و ویس و رامین فخرالدین اسعدگرگانی، پایه «نقد تحلیلی» را گذاشت. هشت سال پس از انتشار «ترانه های خیام» در سال ۱۳۲۱ کتاب «رباعیات حکیم خیام نیشابوری» با مقدمه و حواشی محمدعلی فروغی و قاسم غنی به چاپ رسید. آنها کم ترین یادی از «ترانه های خیام» هدایت نکردند. در حالی که بنا به گفته محمدپروین گنابادی، در نوشتن مقدمه کتاب خود از فکر هدایت استفاده کرده بودند. بعدها جلال الدین همایی، علی دشتی و اسماعیل یکانی هم رباعیات خیام را منتشر کردند. تنها دشتی در «دمی با خیام» خود چند جا از هدایت و «ترانه های خیام» او یاد کرده است. نتیجه آنکه به نظرم، پژوهش هدایت در نحوه انتخاب رباعی های خیام، به قول ابوالفضل بیهقی، از لونی دیگر بود. هدایت در زمینه فرهنگ عامیانه نیز که به فولکلور معروف است، برای نخستین بار به پژوهش درباره ادبیات عامیانه، گردآوری ترانه ها، قصه ها و اعتقادات مردم به شیوه علمی پرداخت، که بخش مهمی از آثار پژوهشی او را تشکیل می دهد. از این نظر او پیشگام است. با آنکه پیش از او آقا جمال خوانساری معتقدات عوامانه زنان زمان خود را در کتاب «کلثوم ننه» یا «عقاید نسا» گردآورده بود. به طوری که «هانری ماسه» خاورشناس فرانسوی اظهار داشته او برای نخستین بار نظر هدایت را به پژوهش درباره فولکلور ایران جلب کرده و او را به این کار تشویق کرده بود. و او با آنکه هنوز دانش آموز بود، برای این منظور با هزاران زحمت همه جا می گشت. حتی قهوه خانه ها، کاروانسراها و دهات را که افسانه ها، ترانه ها و مثل ها و... رایج مردم را از زبان خود آنان یادداشت کند.ناگفته نماند هنگامی که علامه دهخدا کتاب «امثال و حکم» را می نوشت، هدایت مجموعه ای از حدود هزار امثال عامیانه را که در یک دفتر دویست برگی تهیه کرده بود، بی مضایقه به او تقدیم کرد، و بعد ها دهخدا از میان شخصیت هایی که در قید حیات بودند، تنها شرح زندگی او را به دست خود نوشت و در آن برای او سنگ تمام گذاشت و در چاپ اول «لغت نامه» منتشر کرد. زمینه دیگر پژوهش هدایت، زبان و ادبیات پهلوی بود. به این منظور او در سال ۱۳۱۵ به هندوستان سفر کرد و نزدیک به دو سال نزد بهرام گور انکلساریا، دانشمند نامی پارسی، پهلوی آموخت. پیشرفت او در این رشته به حدی بود که موجب اعجاب معلمش شد. او پس از بازگشت به ایران آثاری از متون پهلوی به فارسی ترجمه کرد و چند مقاله نیز که در آنها ملاحظات خود را درباره هنر و ادبیات دوره ساسانی بیان کرده، به جای گذاشته است. چندی بعد استاد پورداوود از هدایت به عنوان یکی از پهلوی دان های خیلی خوب یاد کرده و اشاره می کند که بهرام گور نماینده برازنده ای به مرز و بوم باستانی خود فرستاد.این ویژگی ها بود که موجب گردید، همان طور که فرمودید، جلد ششم «پژوهشگران معاصر ایران» را به صادق هدایت اختصاص دهم و در کنار دیگر کارهای ارجمند او به طور گسترده از آنها یاد کنم. در واقع می خواستم با نگارش این جلد بگویم که صادق هدایت نه تنها حیثیت ایران در ادبیات معاصر است، بلکه پژوهشگری ارجمند به شمار می رود.
•آقای اتحاد، علت توجه بیش از اندازه هدایت به فرهنگ عامیانه و فولکلور ایران، که در سرتاسر نوول ها و آثارش به چشم می خورد چیست؟ و چگونه است که در زمان حیات او، علما و نویسندگان آن دوران (البته استثناهایی چون جیمز موریه و جمالزاده وجود داشتند) کمتر به زبان و افسانه ها و مثل های ایرانی پرداخته اند؟
علت توجه بیش از حد هدایت به فرهنگ عامه و اینکه بخش عمده ای از آثار پژوهشی خود را به آن اختصاص داده است، این است که او «هنر و ادبیات توده» را شالوده بهترین آثار معنوی و هنری بشر می دانست و معتقد بود که هنر و ادبیات توده، مصالح اولیه بهترین شاهکار های بشر به شمار می آید. به خصوص ادبیات، هنرهای زیبا، فلسفه و ادیان مستقیماً از این سرچشمه سیراب شده اند و هنوز هم می شوند. این سرچشمه افکار توده که نسل های پیاپی، همه اندیشه های گرانبها و عواطف و نتایج فکر، ذوق و آزمایش خود را در آن ریخته اند، گنجینه زوال ناپذیری است که شالوده آثار معنوی و کاخ باشکوه زیبایی های بشریت به شمار می آید. هدایت به خصوص برای سه مورد از فرهنگ عامه، یعنی اشعار و ترانه ها، قصه ها و افسانه ها و پندار و خرافات اهمیت بیشتری قائل شده بود. در نتیجه به آنها توجه بیشتری نشان داده و از اینکه در جریان تجدد، جنبه های مهم فرهنگ عوام به تدریج فراموش و بالاخره نابود شوند، تاسف می خورد. معتقد بود «ایران روبه تجدد می رود. این تجدد در همه طبقات مردم به خوبی مشاهده می شود. رفته رفته افکار عوض شده و روش دیرین تغییر می کند و آنچه قدیمی است منسوخ و متروک می گردد. تنها چیزی که در این تغییرات مایه تاسف است، فراموش شدن و از بین رفتن دسته ای از افسانه ها، قصه ها، پندار ها و ترانه های ملی است که از پیشینیان به یادگار مانده و تنها در سینه ها محفوظ است، زیرا تاکنون این گونه تراوش های ملی را کوچک شمرده و علاوه بر اینکه در گردآوری آن نکوشیده اند، بلکه آنها را زیادی دانسته و فراموش شدنش را مایل بوده اند.» هدایت معتقد بود ترانه های عامیانه اساس غزل سرایی انسان به شمار می رود و از نظر هنری جایگاه والایی دارد. باید آنها را از هر جایی که پنهان است، مثلاً محفوظات مردم و عوام و روستایی ها بیرون آورد و ثبت کرد.
در غیر این صورت با پیشرفت تمدن به تدریج نابود خواهد شد. هدایت قصه ها، افسانه ها و متل های فارسی را نیز بسیار گرانبها می دانست و آنها را از کهن ترین و عمیق ترین آثار بشری به شمار می آورد، که از نظر موضوع و شیوه بسیار متنوع هستند. مثلاً وجود موجوداتی خیالی مثل جن و پری و دیو، یا عملیات جادویی، مادر و سرچشمه رمان و نوول های جدید قرار گرفته اند.هدایت گردآوری خرافات و پندارهای عامیانه را نیز ضروری می دانست و این نه تنها به روشن شدن برخی از نکات تاریک فلسفی و تاریخی کمک می کند، بلکه برای پژوهش های علمی و روانشناسی نیز مفید است. از این رو پندارها و خرافات ایرانیان را گرد آورد و در کتابی به نام «نیرنگستان» منتشر کرد، که مهم ترین و جامع ترین کار او در زمینه فرهنگ عوام به شمار می رود.اما اینکه چرا در زمان هدایت، چندان به پژوهش و جمع آوری آثار عامیانه پرداخته نشد باید اشاره کرد که شخصیت های علمی و ادبی آن زمان، برای فرهنگ عامه اهمیتی قائل نبودند و به آن به چشم یک چیز بی ارزش و بی محتوا نگاه می کردند و در شأن خود نمی دانستند که به پژوهش فرهنگ عامه بپردازند. بر این تصور بودند که به زحمتش نمی ارزد که مثل ها، قصه ها، فحش ها، کنایه ها و سرودهای عامیانه را جمع آوری کنند. 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   22 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله جدال خلق و تحقیق در صادق هدایت

دانلود مقاله قرآن‏شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله قرآن‏شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .


قرآن شناسان تاکنون قرآن را از زاویه‏های مختلف نگاه کرده‏اند. همچنین افکار و اندیشه‏های امام خمینی (ره) به عنوان یک قرآن شناس برجسته و تأثیرگذار بر مسلمانان از جهات گوناگون بررسی و تحقیق شده است. نویسنده مقاله حاضر کوشیده است تا قرآن‏شناسی امام را از نظر راه و رسم برخورداری از قرآن طرح و شرح کند. ما امیدواریم که این مقاله از یک سو فتح بابی باشد برای قرآن‏شناسی دیگران و از سوی دیگر، گامی هرچند کوچک در فراخوانی از همه آنان که مایلند در ویژه‏نامه قرآن‏شناسی امام خمینی ما را یاری رسانند.
این کتاب بزرگ الهی که از عالم غیب الهی و قرب ربوبی نازل شده... از بزرگترین مظاهر رحمت مُطلقه الهیه است. این مطلبی است که امام خمینی در کتاب آداب الصلواة عنوان کرده‏اند.
قرآن شریف به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است که عقول اهل معرفت در آن حیران می‏ماند. این، اعجاز بزرگ این صحیفه نورانیه آسمانی است، نه فقط حسن ترکیب و لطف بیان و غایت فصاحت و نهایت بلاغت و کیفیت دعوت و اخبار از مغیبات و اِحکام اَحکام و اتقان تنظیم عایله و امثال آن، که هر یک مستقلاً اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است. بلکه می‏توان گفت این که قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات مشهور آفاق شد، برای این بود که در صدر اول اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را درک می‏کردند و جهات مهم‏تری که در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پایه ادراکش عالی‏تر بود اعراب آن زمان درک نکردند. الآن نیز آنهایی که هم افق آنها هستند، جز ترکیبات لفظیه و محسنات بدیعیه و بیانیه چیزی از این لطیفه الهیه ادراک نکنند.1
قرآن یک سفره گسترده‏ای است که همه از آن استفاده می‏کنند، منتها هر کس به وضعی استفاده می‏کند.2 آن برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عایله بشری از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی (ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند، برساند. این صحیفه الهیه، کتاب احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهیه است. این کتاب خداست و به شؤون الهیه جل و علا دعوت می‏کند.4
اهداف و مقاصد نزول قرآن
ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را قطع نظر از جهات برهانی، که خود به ما مقصد را می‏فهماند، از خود کتاب خدا اخذ کنیم. صاحب کتاب مقصد خود را بهتر می‏داند. اکنون به فرموده‏های این مصنف راجع به شؤون قرآن نظر می‏کنیم، می‏بینیم خود می‏فرماید: "ذالک الکتاب لاریب فیه هدی" للمتقین". این کتاب را کتاب هدایت خوانده است. می‏بینیم در یک سوره کوچک چندین مرتبه می‏فرماید: "ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مذکر" می‏بینیم می‏فرماید "وانزلنا الیک الذکر تبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون". می‏فرماید: "کتاب انزلناه مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوالالباب". (سوره ص آیه29)
بدان که این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. بالجمله، خدای تبارک و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدسی خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوه الفاظ و صورت حروف درآمده، برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی و رساندن آنها از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت به اوج کمال و قوت و انسانیت.5،
مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفه نورانیه می‏فرماید: هدایت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است. باید انسان به تفکر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن، که راجع به قوای ملکیه است تا منتهی النهایه آن که حقیقت قلب سلیم است... به‏دست آورد. و سلامت قوای ملکیه و ملکوتیه گم شده قاری قرآن باشد، که در این کتاب آسمانی این گم شده موجود است و باید با تفکر آنرا استخراج کند.6 هیچ جا بهتر از قرآن نیست. هیچ مکتبی بالاتر از قرآن نیست. این قرآن است که ما را هدایت می کند به مقاصد عالیه که در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمی‏دانیم. 7
اتصال معنویت به مادیات و انعکاس معنویت در همه جهات مادیت از خصوصیات قرآن است که افاضه فرموده است. قرآن در عین حالی که یک کتاب معنوی، عرفانی و آنطوری است که به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرییل امین هم نمی‏رسد، در عین حال یک کتابی است که تهذیب اخلاق می‏کند، استدلال هم می‏کند، حکومت هم می‏کند، و وحدت را هم سفارش می‏کند و قتال را هم سفارش می‏کند
[ آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند، معرفت به حق تعالی در راس همه امور این معناست. اگر تزکیه گفته شده و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است که نفوس تا تزکیه نشوند نمی‏توانند برسند.9] از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت و بالجمله، کیفیت سیر و سلوک الی الله است10
قرآن و کتاب‏های حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است با رساله‏های عملیه که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته می‏شود، از لحاظ جامعیت و اثری که در زندگی اجتماعی می‏تواند داشته باشد به کلی تفاوت دارد نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است.11 کتابی است که آدمی باید از اینجا تا آخر دنیا و تا آخر مراتب حرکت بکند، یک همچو کتابی است که هم معنویات انسان را درست می‏کند و هم حکومت را درست می‏کند، همه چیز توی قرآن هست.12 قرآن کتاب تعمیر مادیات نیست. همه چیز است. انسان را به تمام ابعاد تربیت می‏کند، مادیات را در پناه معنویات قبول دارد ، و مادیات را تبع معنویات قرار می‏دهد.13 ما یک همچو کتابی داریم که مصالح شخصی، مصالح اجتماعی، مصالح سیاسی، کشورداری و همه چیزها در آن هست. قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر است.15
انگیزة بعثت بسط این سفره در بین بشر از زمان نزول تا آخر است این یکی از انگیزه‏های کتاب است و انگیزه بعثت است. "بعث الیکم" رسولی را که تلاوت می‏کند بر شما قرآن را، آیات الهی را، ویزکیهم و یعلمهم الکتاب الحکمه" این شاید غاین این تلاوت باشد، تلاوت می‏کند برای تزکیه و برای تعلیم و برای تعلیم همگانی، تعلیم همین کتاب و تعلیم حکمت که آن هم از همین کتاب است. پس انگیزه بعثت نزول قرآن است و انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا کنند و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتی که در آنها موجود است تا اینکه بعد از اینکه نفوس مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند.16 انگیزه نزول این کتاب مقدس این است که این کتاب در دسترس همه قرار بگیرد و همه از او به اندازة سعه وجودی و فکری خودشان استفاده کنند. 17
مهجوریت قرآن و راه‏های رهایی از آن اکنون ببیینم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترک پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم. مسایل اسف انگیزی که باید برای آنها خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی شروع شده است. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیله‏ای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را با بهانه‏های مختلف و توطیه‏های از پیش تهیه شده آنان را عقب زده و با قرآن در حقیقت، قرآن را، که برای بشر تا ورود به حوض، بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بوده و هست از صحنه خارج کردند و هر چه این بنیان کج به جلو آمد، کجی‏ها و انحراف‏ها افزون شد. تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان، بلکه عایله بشری، از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی تنزل کرد، که بشریت را به آنچه باید برسند، برساند و این ولیده "علم الاسماء" را از شر شیاطین و طاغوت‏ها رها سازد، و جهان را به قسط و عدل برساند و حکومت را به دست اولیاء الله معصومین، علیهم صلوات الاولین و الاخرین بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد... و مع‏الاسف به دست دشمنان توطیه‏گر و دوستان جاهل، قرآن، این کتاب سرنوشت ساز، نقشی جز در گورستان‏ها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن که باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به کلی از صحنه خارج شد.18
ای قرآن، ای تحفه آسمانی و ای هدیه رحمانی! تو را خدای جهان برای زنده کردن دل‏های ما و باز کردن گوش و چشم توده مردم فرستاد، تو نور هدایت و رهنمای سعادت ما هستی تو ما را از منزل حیوانی می‏خواهی به اوج انسانی وجود رحمانی برسانی، فسوسا که آدمیزادگان قدر تو را ندانسته و پیروی تو را فرض خود نشمردند، اسفا که قانون های تو در جهان عمل نشد تا همین ظلمتخانه و جایگاه مشتی وحشیان و درندگان که خود رامتمدنین جهان می‏دانند، رشک بهشت برین شود و عروس سعادت در همین جهان در آغوش همه درآید. 19

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 18   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قرآن‏شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

دانلودمقاله نگاهی به شعر « مرغ آمین » نیما

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله نگاهی به شعر « مرغ آمین » نیما دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مرغ آمین
نیما شعر نسبتاً بلند مرغ آمین را در سال 1330 یعنی هنگامی که جنبش ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق در صحنه سیاسی حضور فعال داشت سروده است. نیما در این شعر اندیشه های رهائی جویانه خود را که آمیخته با خوش بینی و امید و افشاگری است در تمثیل مرغ آمین به سیک سخن در آورده است عناصر تشکیل دهنده مرغ آمین عبارتند از: مرغ آمین که موجودیست سمبلیک و مردم و عناصر ضد مردم که مرغ و مردم درباره آنان گفتگو می کنند.
مرغ آمین، زبان به بیان آرزوهای مردم می گشاید وعده رهایی می دهد. و با گفتن آمین این اندیشه های رهائی بخش و آرزوهای آرمانی را پیوند می دهد و با ایجاد این پیوند از یاس خسران بار آنان (مردم) می کاهد.
درباره شخصیت مرغ آمین دکتر انور خامه ای چنین می گوید :
« در این شعر که قسمت اعظم آن گفتگویی میان مرغ آمین و خلق است. این مرغ مانند پرسناژی های اشعار دیگر نیما، یک موجود سمبولیک است. و احتمالاً مظهر پیشوایان و پیشگامان جنبش رهایی بخش جامعه است.1
شخصیت مرغ آمین و سازگاری او با دردهای مردم و همگامی او با رنجهایشان را نیما در آغاز شعر چنین بیان می کند.
مرغ آمین دردآلودی است کاواره بمانده
رفته تا آن سوی این بیداد خانه
بازگشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده1
شعر از آغاز با استعاره ها و کنایه ها شروع می شود. بکارگیری بیداد خانه مفهوم کنایه آمیزی را در بر دارد که آن سرنوشت مردم کشوری را به خاطر می آورد که همه حرکت ها و جنبش هایش برای رسیدن به رهائی بی نتیجه مانده است. و مرغ آمین نیز دردآلودی است که تمام این مسائل را می داند و مردم درد کشیده ای را که در این بیدادخانه زندگی می کنند می شناسد. و راز دردهایشان را می داند.
می شناسد آن نهان بین نهانان (گوش پنهان جهان دردمندها)
جور دیده مردمان را2
در واقع مرغ آمین در پی رهائی است و نوبت روز گشایش را بدنبال چاره و راه گشائی می باشد.
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده3
مرغ آمین برای دستیابی بدین هدف پیوندی یگانه با مردمش دارد. پیوندی ناگسستنی و بدور از هر گونه تظاهر ، پیوندی که فکر و نوای مرغ آمین را به سرایش دردهای مردمش بر می انگیزد. فارغ و بی واهمه از عیب و ایرادی که ممکن است بر گفتار او گرفته شود. بسته در راه گلویش او
داستان مردمش را
رشته در رشته کشیده (فارغ از هر عیب کاو را بر زبان گیرند)
بر سر منقار دارد رشته ی سردرگمش را1
مرغ آمین نشانی از امیدهای بازیافته است که در شبی تیره به جلوه در می آید. و نور امید به آینده را در دل ها می افروزد. در واقع مرغ « از درون استغاثه های رنجوران» و « در شبانگاهی چنینی دلتنگ می آید نمایان» و نشان پیروزی مردمی است که با سرافرازی از تنگناهای زندگی می گذرند و مرغ تمثیل آن امید تاریخی که از پس قرنها چهره خویش را نمایان ساخته است.
او نشان از روز بیدار ظفرمندی است
با نهان تنگنای زندگانی دست دارد
از عروق زخمدار این غبارآلوده ره تصویر بگرفته
از درون استغاثه های رنجوران
در شبانگاهی چنین دلتنگ می آید نمایان2
و سپس با بکارگیری شیوه ای بدیع مرغ را به مردم نشان می دهد «رنگ می گیرد» تجسم می یابد و او گرم می خندد اینک مرغ آمین برای دیوارهایشان بالهای خود را می گستراند.
می دهد پوشیده خود را برفراز بام مردم آشنائی
رنگ می بندد
شکل می گیرد
گرم می خندد
بالهای پهن خود را بر سر دیوارشان می گستراند3
و سپس با تصویری زیبا و دلنشین که نوعی ابهام کلامی را نیز به همراه دارد مرغ «از کسان احوال می جوید»
چون نشان از آتشی درد و خاکستر
می دهد از روی فهم رمز درد خلق
با زبان رمز درد خود تکان در سر
وز پی آنکه بگیرد ناله های نامه پردازان ره در گوش
از کسان احوال می جوید
چه گذشته است و چه نگذشته است1
سرگذشته های خود را هر که با آن محرم هشیار می گوید
و بدین گونه مرغ با مردمش دمساز می شود و شرح پریشانیها و تلخکامی های آنان را از زبانشان می شنود
داستان از درد می رانند مردم
در خیال استجابتهای روزانی
مرغ آمین را بدان نامی که او هست می خوانند مردم2
و در اینجاست که نیما کلمه آمین را که در ذهن مردم بار مذهبی و عاطفی مثبتی دارد برای نشان دادن خوشبینی خویش به آینده بکار می گیرد.
زیر باران نواهایی که می گوید
باد رنج ناروای خلق را پایان
مرغ آمین را زبان با درد مردم می گشاید
بانک بر می دارد
مرغ آمین
آمین !
باد پایان رنجهای خلق را با جانشان در کین
و زجا بگسیخته شالوده های خلق افسای
و به نام رستگاری دست اندرکار
و جهان سرگرم از حرفش در افسون فریبش
خلق می گویند
آمین1
محتوای شعر مرغ آمین مردمی خوشبینانه و در راستای آرزوها و خواسته های مردم است. اندیشه های طرح شده در شعر رهائی جویانه و درجهت تغییر و دگرگونی در نظام حاکم بر جامعه است که آرزوئی دیرین و مردمی است در شبی اینگونه با بیدادش آمین / رستگاری بخش ای مرغ شباهنگام ما را / و به ما بنمای راه ما به سوی عافیت گاهی / هر که را ـ ای آشنا پرور ـ ببخشا بهره ای از روزی که می جوید.1 / و سرانجام نوید رهائی بخش مرغ است که در دل شب تیره طنین می افکند که وعده رهائی و رستگاری را به مردمی که خواهان آن اند می دهد رستگاری روی خواهد کرد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   14 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نگاهی به شعر « مرغ آمین » نیما

دانلود مقاله فرهنگ چیست

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله فرهنگ چیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقدمه
فرهنگ مفهوم پیچیده ایست که تعاریف متعدد و متنوعی از آن داده شده است. برای مدتها "فرهنگ" به مجموعه ای از فعالیت های فکری و هنری محدود می شد. و سپس تعریف نسبتا جامع و تا حدی دقیق از فرهنگ ارائه شد اما، با وجود این تعریف صرفا به جنبه های معنوی مساله پرداخته شده بود.
" فرهنگ ابتدایی" فرهنگ را "مجموعه پیچیده ای تعریف می کند که متضمن دانش، اعتقادات، هنرها، اخلاق، قوانین آداب و رسوم و کلیه توانایی ها و قابلیت ها و عادات مکتسبه است که انسان به عنوان عضوی از یک جامعه تحصیل می نماید."
اما به دنبال تشکیل کنفرانس جهانی فرهنگ و توسعه در مکزیکوسیتی در سال 1982 در رابطه با سیاست های فرهنگی و اعلام دهه جهانی توسعه فرهنگ از سال 1988 تا 1997 از طرف سازمان ملل مفهوم " فرهنگ" تغییر یافت. بنا به توصیه کنفرانس مزبور فرهنگ را باید در مفهوم گسترده و به منزله بافتی پیچیده و با روابطی متقابل در نظر گرفت که مجموعه ای از سنتها و دانشها و نیز شکلهای متفاوت بیان و تحقق فرد در بطن جامعه استوار است. به عبارت دقیق تر،طبق تعریف این کنفرانس فرهنگ عبارت از:
"مجموع کامل مشخصه های ممیزه روحی، مادی، فکری و عاطفی است که یک جامعه یا گروه اجتماعی را مشخص می کند. نه تنها شامل هنرها بلکه شامل اشکال زندگی، حقوق اساسی انسانی، نظامهای ارزش، سنتها و اعتقادها نیز می شود."
با ویژگی هایی که تعریف فوق برای فرهنگ جامعه یا گروه اجتماعی تعیین می کند دیگر نمی توان فرهنگ را بعد فرعی یا تزئینی توسعه تلقی کرد، بلکه فرهنگ عنصر ضروری جامعه به شمار آمده و در رابطه کلی با توسعه، نیروی درونی جامعه محسوب می شود. و می توان گفت: فرهنگ مجموعه بسیار پیچیده و گسترده ای است که انسان در جریان تکامل اجتماعی و تاریخی پدید می آورد. فرهنگ هر جامعه سطح ترقی تکنولوژی، تولید، آموزش، علم، خبر و ادبیات دوره خاصی از تحول اجتماعی را نشان می دهد.

فرهنگ ملی
فرهنگ ملی هر سرزمینی، دارای خصوصیات و ویژگی های خاصی آن سرزمین است که تحت عناصر تاریخی، جغرافیایی، مذهبی، عقیدتی و کلیه آن خصوصیاتی که رنگ و بوی خاصی دارد و به آن ملت هویتی متفاوت از دیگران می دهد، شکل می یابد.
فرهنگ ملی از پایه های استقلال ملی است و بر مردم آن جامعه است که از فرهنگ خود همانند سرزمین خود، دفاع می کند. در طراحی برنامه های توسعه آنچه اهمیت دارد، توجه به هویت های ملی است. هیچ الگوی توسعه وارداتی را نمی توان به کار برد، مگر آنکه با ویژگی های محلی، منطقه ای و ملی هماهنگی داشته باشد، و اساسا نمی توان هیچ الگویی را تحمیل کرد.

توسعه واقعی بدون توجه به بعد فرهنگی ملی و احترام به هویت فرهنگی ملت ها تحقق نخواهد یافت. همانطور که ریموند شاسله می گوید:
"تاکید بر هویت فرهنگ (ملی)، شرط لازم حاکمیت و استقلال و شکوفایی تواناییهای فردی و توسعه هماهنگ جوامع است اقدامی است رهایی بخش، اسلحه ایست برای مبارزه در جهت نیل به استقلال واقعی، تاکید بر حفظ هویت فرهنگی یا رد هر گونه تقلید (برون گرایی) و کنار گذاردن شیوه های فکری و عملی از سنتها، تاریخ و ارزشهای اخلاقی و حفظ میراث نیاکان بدون سنت گرایی، گذشته گرایی، بی تحرکی و انزواست هویت فرهنگی درارتباط و تماس با سنتها و ارزشهای ملل دیگر نو و غنی می شود، و امکان تعالی و شکوفایی انسان را افزایش می دهد."
بنابر این تعریف، توسعه و حفظ فرآوردهای فرهنگی منطقه ای و ملی ضرورت تام دارد، چرا که فرآوردهای فرهنگی مطمئن ترین ضامن توسعه مستقل است، هویت فرهنگی را تقویت می کند و قوه خلاقیت و آگاهی مردم را نسبت به میراث فرهنگی افزایش می دهد.
در واقع سرتاسر این گستره بزرگ، کشور ما ایران را کران تا کران، فرهنگ ها و پاره فرهنگ های رنگارنگ تشکیل داده، که طی سده ها و هزاره های گذشته آداب و رسوم، باورها و سنت های آنها، تاثیرات و تاثرات ژرف و گسترده ای را از هم پذیرفته اند و بافت ظریف و یکسان آن، تجلی وحدت در کثرت را معنی بخشیده است.
در این راستا مراکز آموزشی کشور بویژه وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالی و موسسات فرهنگی و هنری کشور می بایست رسالت خطیر تقویت فرهنگ ها و پاره فرهنگ ها را در جای جای میهن اسلامی ایران با یک برنامه ریزی منسجم و دراز مدت در کنار دروس آکادمیک، مطابق با واقعیت های عینی کشور به انجام برسانند. ناگفته پیداست، آموزش مشترک ملی، همراه با شناخت فرهنگ اقوام ایرانی، نه تنها مایه تداوم وحدت این مرز و بوم کهن می شود، بلکه درخت تناور فرهنگ و تمدن ایران را پربارتر از همیشه خواهد کرد.
و توجه به اهدافی مانند آنچه که در ذیل آمده، محققا می تواند موجب گسترش و توسعه فرهنگ ملی اسلامی و غنی کشور ما ایران، در سطح جهان گردد:
-- گسترش و تقویت مناسبات فرهنگی با ملل و اقوام مختلف به ویژه کشورهای مسلمان به منظور مبادلات فرهنگی و عرضه صحیح فرهنگ و تمدن ایران اسلامی.
-- تنظیم و تقویت مناسبات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها و سازمانهای فرهنگی جهان.
-- تبیین تحولات معنوی، فکری و اجتماعی و تحولات ناشی از انقلاب اسلامی ایران.
-- تقویت و تعمیق زمینه های بحث و گفتگو با مجامع و علماء ادیان الهی.
-- سیاست گذاری و هماهنگی کلیه فعالیت های فرهنگی و تبلیغی در خارج از کشور.
-- انجام مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین المللی و حمایت از پژوهشهای اسلامی و ایرانی بویژه در زمینه شناخت ادیان، فرق، فرهنگ ملل و ساختار جریانهای فرهنگی در جوامع مختلف.
-- شناخت جمعیت ها، انجمن ها و شخصیت های فرهنگی و مذهبی جهان.
-- برگزاری گردهمائیها، جشنواره ها و نمایشگاههای فرهنگی و تبلیغی و مراسم عمومی در خارج از کشور.
-- اشاعه و گسترش زبان و ادبیات فارسی و تقویت کرسیهای زبان فارسی و ایران شناسی.
-- تشکیل سمینارها و کنفرانس های علمی و اجرایی به منظور هماهنگ ساختن نظرات و تبادل امکانات شیعیان در زمینه های مختلف.
-- و ..........

 

نقش ارتباطات اجتماعی در توسعه فرهنگی
انسان موجودی اجتماعی است و دراجتماع زندگی می کند، بنابراین داشتن ارتباط با دیگران برای وی ضروری است. ارتباط یکی ازقدیمی ترین، و در عین حال عالی ترین دستاوردهای بشربوده است.
ارتباط درگذشته، علاوه برکارکردهایی که درجهت حفظ حیات ویاری گرفتن ازدیگران داشته،زمینه سازفعالیت های اجتماعی و سرآغازی برای زندگی اجتماعی نیز بوده است. هرفردی درزندگی خود با افراد زیادی رابطه برقرارمی کند،امااین که کدام ارتباط پایدارتر و کدام کم دوام تر باشد بستگی به عوامل بسیاری دارد. ارتباط اساسا ًمیان دویا چند نفراتفاق می افتد وماهمه، درطول روز با افراد مختلف ارتباط برقرارمی کنیم وبه وسیله ی پیوندهای اجتماعی است که افراد با یکدیگررابطه دارند. افراد دریک شبکه اجتماعی به واسطه ی نیازهای مختلفی با یکدیگررابطه برقرارمی کنند، ومحتوای رابطه ها نیز باهم فرق دارند. حال مهم است که بدانیم دلایلی که باعث تقویت و پایداری این عامل مهم حیات بشری می شود چیست؟ مهمترین آنها درک نقطه نظرهای طرف مقابل و تفهیم نقطه نظر های خویش است. به عبارتی توافق اجتماعی؛ چرا که این گونه افراد با یکدیگر در مورد بسیاری از ارزش ها و هنجار هایی که وجود دارد بحث کرده ، و در برخی از آنها به توافق می رسند و از این طریق نقاط مشترکی با یکدیگر پیدا می کنند ، که حفظ و گسترش آن ها منافع هر یک از این افراد را بیشتر می کند. افراد از این طریق است که با حقوق هم آشنا می شوند و به این حقوق احترام می گذارند. در سایه توافق است که مفاهیمی مانند عدالت ،آزادی و برابری معنا می یابند. با توجه به این توافق ، سه نوع پیوند بین افراد شکل می گیرد:
پیوند ضعیف
پیوند قوی «منفرد»
پیوند قوی «چندگانه»
برای این که یک جامعه به رشد و توسعه « اقتصادی ، سیاسی ، فرهتگی ، اجتماعی و... » برسد، ناگزیر از تقویت پیوند های قوی «چندگانه» است. این پیوند ها پشتوانه ای محکم برای نظم اجتماعی ، کنترل اجتماعی و زمینه ساز امنیت و ثبات در جامعه اند. حال در یک جامعه بزرگتر ، وفاق اجتماعی بر سر مسائل عمده و حیاتی است که نقش بسزایی در پیشبرد اهداف و آرمانهای آن جامعه دارد و افراد در چارچوب این اهداف به کنش ها و رفتار های خود شکل می دهند . هر گونه انحراف و یا سر باز زدن از انجام وظایف باعث ایجاد شکاف اخلاقی در فرد می شود زیرا مبنایی را که بین خود و دیگران وضع کرده بودند را زیر پا گذاشته است و اگر این حس توافق برای افراد نهادینه و درونی گردد .فرد خود به تنبیه خویش پرداخته و وفاق اجتماعی افزایش می یابد . در چنین فضایی امکان فساد و کج رفتاری های اداری به مراتب کاهش یافته و در نتیجه هزینه ای را که دولت باید برای مبارزه با این انحراف ها متحمل می شد ، می تواند در سایر زمینه ها مانند توسعه فرهنگی ، اجتماعی ، انسانی و... صرف شود و این امر به نوبه خود باعث توسعه یافتگی در کشور می شود.
نقش مطبوعات در توسعه فرهنگی
امروزه جامعه ای توسعه یافته تلقی می شود که بتواند در کنار شاخص های اقتصادی مانند درآمد سرانه ، توزیع ناخالص ملی و نرخ مرگ و میر بر معیار آموزش و اطلاعات و در حقیقت عنصر دانایی اجتماعی تاکید کند.
در چنین جامعه ای ، مطبوعات با تولید و توزیع مطلوب اطلاعات ، نقش زیادی در بالا بردن آگاهی های گوناگون و ضروری به عهده می گیرند و جامعه را در نیل به تعالی و ترقی همه جانبه یاری می کنند. مطبوعات در زمینه توسعه فرهنگی می توانند عامل آمیختگی ، توازن و پیوند دادن به باورهای اصیل اعتقادی و سنتهای بارور جامعه باشند و باعث پویایی افکار شوند.کارکرد رسانه ها در عصر ارتباطات ، بی شک در همه عرصه ها انکارناپذیر است. جراید بخصوص روزنامه ها سودمندترین ، فراوان ترین و ارزان ترین وسیله برای بالا بردن سطح آگاهی افراد جامعه و مبارزه با جهل و بی خبری به شمار می آیند. با پذیرش این موضوع که توسعه ، فرآیندی چندبعدی است و توسعه اقتصادی در این میان از برجستگی خاصی برخوردار است ، تا جایی که این توسعه به عبارت دقیق تر صنعتی شدن به عنوان محور اصلی و موتور حرکت هر گونه توسعه قلمداد شده ، پژوهش های اندیشمندان نشان می دهد توسعه اقتصادی به پیش شرط اهرمهای کمکی عوامل فرهنگی نیازمند است.
واقعیت این است که توسعه اقتصادی و فرهنگی به آموزش و آگاه سازی و آماده کردن افکار عمومی برای بهره برداری از امکانات مادی و معنوی نیاز دارد. در این میان نقش مطبوعات به عنوان یکی از پارامترهای مهم توسعه فرهنگی آشکار می شود. مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی در یک جامعه دموکراتیک با کارکردهای خود (اطلاع رسانی ، آموزشی ، تفریحی و سرگرمی) به توسعه همه جانبه کمک می کند و توسعه کشور در یک رابطه دیالکتیکی به رشد و توسعه مطبوعات یاری می رساند.
در ایران ، مطبوعات بویژه روزنامه ها به دلایل سابقه تاریخی ، میراث فرهنگی و نظامهای سیاسی متمرکز در طول تاریخ و ضعف نهادهای جامعه مدنی دارای مشکلات ساختاری متعددی بوده و دچار توسعه نیافتگی شده است. توسعه نیافتگی مطبوعات ایران هم در محتوا ، هم در ساختار و هم نیروی انسانی به چشم می خورد.البته باید گفت تلاش و تکاپوی گسترده ای در فضای عمومی رسانه ای کشور آغاز شده است. گرایش به ایجاد و توسعه کمی و کیفی مطبوعات به عنوان پدیده ای در خور توجه و امیدبخش در میان سطوح مختلف فکری و فرهنگی جامعه تجلی یافته که در حقیقت نوعی نیاز اجتماعی به گسترش و ارتقائ فرهنگی مطبوعات کشور است.
بروز این تقابل و توجه به قالبهای رسانه ای برای ارائه فعالیت های فرهنگی ، سیاسی و تبلیغی ارزنده موجب نشاط و حرکتی سازنده است ؛ اما به طور قطع بی توجهی به علل پیدایش و دوام نارسایی ها و ناپیوستگی های تاریخی رسانه ها موجب خواهد شد این توان بالقوه و زمینه فراهم آمده نیز بهره و نتیجه مطلوب را به دنبال نداشته باشد.
بی تردید میزان سنجش شکوفایی یا رکود مطبوعات صرفا رشد کمی و افزایش تعداد نشریات یک جامعه نخواهد بود ، بلکه چگونگی نفوذ و رسوخ رسانه ها در سطوح مختلف جامعه ، محتوا و مضمون پیام ، تنوع و خلاقیت فکری و فنی یا پاسخگویی به نیازهای جدی و ضرورت های فرهنگی و اجتماعی و بسیاری از موازین دیگر ارزیابی کیفی ، ازجمله مقتضیات
بررسی و برنامه ریزی مطبوعاتی کشور است.
زمانی که نشریات به عنوان اولین رسانه ارتباط جمعی متولد شد ، خبری از اینترنت ، ماهواره و دیگر رسانه های ارتباط جمعی نبود ؛ اما امروز با وجود تمامی ابزارهای پیشرفته رسانه ای و ارتباط جمعی ، نشریات و روزنامه ها همچنان جایگاه خود را به عنوان یک رسانه تعیین کننده در جوامع امروزی حفظ کرده اند.
شاید کمتر کسی فکر می کرد با وجود رسانه های مدرن امروزی با سرعت بالای اطلاع رسانی ، دیگر جایی برای نشریات باقی بماند، اما رسانه های مکتوب هیچ گاه جایگاه خود را از دست ندادند. امروزه با موضعگیری ، نوع انعکاس خبر و نیز گزارش های نشریات با سابقه ، گاه به خبر اول رسانه های گروهی تبدیل شده و تاثیر به مراتب بیشتری را در مقایسه با دیگر رسانه های گروهی می گذارند.
این نقش مطبوعات در برخی از برهه های زمانی بیش از گذشته حیاتی و پررنگ می شود. یکی از این مواقع ، زمان جنگ است.
در جنگهای معروفی همانند جنگ ویتنام ، مطبوعات این کشور نقشی کلیدی ایفا کردند.
در آن زمان بود که تیترها و شعارهای حماسی روزنامه های ویتنامی ، همانند نطق های روحیه بخش و حماسی سرداران جنگ ، مردم عامه را به خط مقدم جنگ می کشاندند. اما از تمام اینها که بگذریم ، در مواقعی هم دیده شده که مطبوعات و روزنامه ها یکباره در اعتراض به فرهنگ و مشی غلط در جامعه بپا خاسته و از مردم عامه انتقاد کرده اند. بارزترین مثال چنین رویکردی ، حرکت خبری روزنامه های امریکایی در اوایل قرن بیستم بود که با انتقادی بجا، فرهنگ قومی و بی اصالتی امریکایی را بشدت زیر سوال بردند. در آن زمان علی رغم این که انتظار می رفت مردم عامه به این عمل اعتراض کنند، انتقادها بسیار ناچیز بود. در نتیجه چنین عملی همه امریکایی ها با یک عزم ملی مثال زدنی سعی در ارتقاء فرهنگ خود کردند و موفق شدند در بسیاری از زمینه ها، حتی از کشورهای اروپایی هم پیشی بگیرند.
بنابراین اگر حضور هماهنگ و یکپارچه مردم در صحنه های سیاسی و اجتماعی ، آشنایی با قانون و رعایت آن و داشتن تفکر علمی در جامعه را نشانه بالا بودن سطح فرهنگ عمومی و آگاهی ملی بدانیم آنگاه می توان گفت این دو با مطبوعات و کیفیت و تنوع آن ارتباط دارد.
توسعه فرهنگی به عنوان وجه فرهنگی توسعه ملی باید بتواند راهبردهای لازم را برای کشف و شکوفایی عناصر مساعد در فرهنگ جامعه به کار گیرد. از این رو توسعه فرهنگی باید جامعه را در کسب و رشد اصالت ها ، خلاقیت ها و فضیلت های اجتماعی به مدد بازشناسی و بازآفرینی فرهنگ مستعد خودی یاری دهد. در عین حال با مشارکت دادن تمامی افراد جامعه در فرهنگ آفرینی و تقویت و گسترش رقابت های سازنده ، راه همگانی کردن فرهنگ را بگشاید.

 

توسعه اقتصادی در جاده فرهنگی
در گذشته ، وظیفه حکومت ها نگهبانی از کیان و مرزهای جامعه بود و بعدها بر این نگهبانی ، پرستاری هم اضافه شد و شکل اداره حکومت ها هم از شکل ملوک الطویفی و خان گرایی به سلطنت و پادشاهی تغییر کرد، ولی در قرون اخیر مخصوصا پس از رنسانس در غرب کارکرد حکومت ها و نحوه اداره آنها بکلی تغییر ماهوی کرده است.
در عصر تجدد، وظیفه دولتها و حکومت های مدرن تنها نگهبانی یا نظارت بر تجارت جامعه با دیگر جوامع نیست بلکه هدف یک جامعه ، بالا بردن جایگاه خود در نظام موازنه جهانی است و این تنها در صورتی تحقق می پذیرد که توسعه ای همه جانبه در تمامی سطوح آن جامعه رخ دهد.
بنابراین وظیفه دولتهای مدرن ، هماهنگی همه سطوح حیات انسانی حول اهداف از پیش تعیین شده است. در دنیای امروز توسعه دیگر به صورت بخشی ملاحظه نمی شود، به این که بخشهای مختلف جامعه مانند بخشهای سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی بدون هماهنگی با یکدیگر، هر یک تنها به توسعه بخش خود بیندیشد، بلکه توسعه تمامی ابعاد هدف است و محور آن هم توسعه انسانی است.
توسعه اقتصادی آن گاه می تواند موفق باشد که متناسب با آن توسعه فرهنگی و سیاسی در جامعه رخ دهد، لذا سیاست ، فرهنگ و اقتصاد به صورت 3 بعد از توسعه در تمامی تصمیم گیری ها، سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های اجتماعی ملاحظه می گردد؛ حتی بالاتر از این نه تنها روابط اجتماعی بلکه تربیت و تعلیم در جوامع مدرن به گونه ای صورت می گیرد که روابط فردی ، اخلاق و تربیت انسان ها هم هماهنگی کامل با روند توسعه داشته باشد.
نظام سرمایه داری آن گاه می تواند موفق باشد که تمامی روابط اجتماعی و فردی در جامعه هماهنگ با چرخه سرمایه و تولید تنظیم شوند.
طی دهه های 80 و 90 مفاهیمی جدید از فرهنگ و توسعه مطرح شد، که در آنها توسعه فقط سنجش مادی درآمد، بیکاری و نابرابری نیست ، بلکه توسعه فرآیندی چند بعدی است که تغییرات عمده در ساختارهای اجتماعی ، گرایش های مردم و نهادهای ملی ، تسریع و رشد اقتصادی ، کاهش نابرابری و محو فقر را در پی دارد...
از آنجا که هر جامعه فرهنگ ویژه خود را دارد، ضرورتا توسعه نیز باید براساس آن ویژگی ها استوار باشد و تحقق یابد.
بنابراین ، درک این مطلب از مهمترین مسائل در تولید علم و جنبش نرم افزاری است که اگر جامعه ای بخواهد در دنیای امروز در مقابل جوامع دیگر از موضع انفعال خارج شود و در قدم بعد تاثیرگذار گردد، باید بتواند مبتنی بر مبانی و اهداف خود، توسعه ای هماهنگ در تمامی شوون حیات فردی و اجتماعی جامعه خود در سطح «ملی ، بین المللی و جهانی» ایجاد کند.
«توسعه برخلاف رشد که یک پدیده صرفا اقتصادی ، تکنولوژیکی و دارای مفهوم کمی است ، امری پیچیده و چند بعدی است و بسادگی نمی توان آن را با چند شاخص کمی نظیر درآمد سرانه ، تولید ناخالص ملی ، افزایش پس انداز ملی و سرمایه گذاری اندازه گیری کرد.
در توسعه ، علاوه بر بهبود وضع اقتصادی و ترقی سطح فناوری و افزایش ثروت ملی ، باید تغییرات اساسی کیفی در ساخت اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و کیفیت نیروی انسانی نیز پدید آید، توسعه هنگامی همه جانبه و پایاست که بتواند همه زمینه های زندگی را بپوشاند، بنابراین هدف توسعه دیگر نمی تواند صرفا اقتصادی و افزایش نرخ رشد تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه باشد.
اگر چه در دهه های 50 و 60 چنین برداشت می شد؛ بلکه توسعه فرآیندی از تغییر و دگرگونی است ، که نه تنها در زمینه های اقتصادی ، بلکه همچنین نظام اجتماعی ، سازمان سیاسی و چارچوب فرهنگی را که رفتارهای انسانی را در جامعه متحول می سازد، تحت پوشش می گیرد.
البته ناگفته پیداست که برخی زمینه ها زودتر و سریع تر و برخی دیگر دیرتر و به کندی متحول می شوند؛ مثلا زمینه های اقتصادی از جمله آنهایی هستند که زودتر شروع به رشد و دگرگونی و سپس توسعه می کنند، در حالی که زمینه های فرهنگی دیرتر و به کندی پیش می روند. توسعه فراگیر و پایدار ابعاد گسترده و وسیع اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی ، فرهنگی و فناوری را می پوشاند.»

ضرورت تولید نظام نرم افزاری
از دیگر مسائل مهم در تولید نرم افزار و علم در عصر حاضر، لزوم هماهنگی نرم افزارها و اطلاعات در تمام زمینه هاست.
به دیگر سخن ، حکومت ها و جوامع مدرن در عملکرد هماهنگ خود در تمامی ابعاد و شوون فردی و اجتماعی ، نیازمند مجموعه اطلاعاتی هماهنگ درتمامی شوون هستند. یعنی در هر نظام اجتماعی پیش نیاز الگوی تصمیم گیری و عمل ، الگوی شناخت مسائل آن یا «نظام نرم افزاری و نظام فکری » است.
بنابراین مدیریت های کلان و خرد در یک جامعه پویا متناسب با امکانات و مقدرات خود، نیازمند الگویی مناسب برای شناخت پدیده های درونی و بیرونی است که این الگو در عالی ترین سطح خود تعریف روشنی از «انسان ، جامعه و طبیعت» داشته باشد، تا براساس این تعاریف کلان بتواند اطلاعات مورد نیاز خود را در تمام زمینه ها متناسب با مبانی و اهداف خود تولید کند.
نظام فکری شامل نظام ارزشی ، بینشی و دانشی هر جامعه است که به منزله ربط جامعی ، روابط دیگر را در برداشته و نتیجه ای که هدف اصلی را تامین کرده ، داراست ؛ در حالی که هر یک از این مجموعه ها خود دارای روابطی هستند که هدف خاصی را تامین می کنند، اما مجموعه این اهداف و ارتباط بین آنهاست که هدف اصلی را تامین می کند.
کوشش جوامع غربی در اوج تفکر مدرن ، این بوده است که نظام یکپارچه ای برای تفکر و عمل خود بسازند و در این راستا موفقیت هایی را هم متناسب با اهداف خود کسب کرده اند که در اینجا قصد ارزیابی آن را نداریم.
«در نیمه دوم قرن بیستم ، شاهد ظهور دگرگونی های شگرفی در پردازش اطلاعات ، ارتباطات ، بهره برداری از مواد و انرژی های نو، کشاورزی فن گرا، حضور تسخیرگرانه در فضا و... هستیم و ساختار اجتماعی بشر از این دگرگونی ها تایید پذیرفته و جهان بدون مرز را نوید می دهد، به گونه ای که پیشتازان تمدن مادی سودای یکپارچه سازی جهان و حاکمیت بر آن را در سر می پروراند.»
«بالاخره باید آن چیزی را که دانشمندان آن را «نظریه جامع» نامیده اند، ابداع کرد و آن چنان که استفان هاوکینگ فیزیکدان کمبریج احیانا از روی طعنه مطرح کرده با استفاده از این نظریه جامع خواهیم توانست مقصود و منظور خدا را بدانیم.
ما قطعا به شیوه تفکر نوینی برای حل مسائل و آینده های دور و نزدیک خود نیاز داریم.»

ابعاد نظام نرم افزاری تمدن مادی
تمدن مادی اگرچه محصول اتفاقات به ظاهر گسسته از هم همچون انقلاب صنعتی ، عملکرد ناصواب کلیسا، انقلاب هنری و... است ولی آنچه پیوند مشترک تمامی این اتفاقات بود و بر محور آن کم کم هماهنگی تفکر و عمل در آن جوامع توسعه پیدا کرد و به این سطح از توسعه و کارآمدی در جهان امروز رسیدند، چیزی نبود جز مبادی و غایات مادی و حسگرایانه این تمدن.
این تمدن مادی نظام مفاهیمی متناسب با آن مبادی و غایات ، برپایه حسگرایی تولید کرده است ، مفاهیمی که ممکن است برحسب ظاهر متکثر باشند، ولی از انسجام و هماهنگی بالایی برخوردارند و تمامی شوون حیات فردی و اجتماعی را پوشش داده اند.
در دنیای مادی ؛ فلسفه فیزیک ، فلسفه ریاضی و فلسفه حیات به منزله اصول عقاید به شمار می آیند که بر حول این اصول عقاید، تمامی اطلاعات در زمینه های مختلف علوم انسانی و تجربی به هماهنگی و انسجام نسبی رسیده اند.
البته تمدن مادی علاوه بر تولید مفاهیم هماهنگ در سطوح مختلف ، نظام توزیع مفاهیم را برای تعیین سطوح افراد جامعه شکل داده است ؛ یعنی نظام آموزشی و ساختارهای جهانی توزیع آن مفاهیم را از رده های ابتدایی گرفته تا رده های تخصصی و فوق تخصصی تنظیم کرده است و بر اساس آن ساختار مناصب اجتماعی را شکل می دهد.
«در تمدن مادی ، ساختار مناصب بر محور همان مفاهیم و برای ساماندهی روابط اجتماعی تعین یافته است و به دنبال آن بستر و مجاری حسی و سنجشی انسان ها و نظام ارزشی جامعه را در مسیر خاص قرار داده یا محدود کرده است.»

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 21   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فرهنگ چیست