دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مشخصات این فایل
عنوان: مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 23
این مقاله درمورد مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق می خوانید :
عوامل مؤثر در نشاط علمى زمان امام صادق ( ع )
عرض کردیم در زمان امام صادق نشاط علمى فوق العاده اى پیدا شد و همان نشاط علمى منشاء شد که جنگ عقاید داغ گردید و براى هر مسلمان پاک نهادى لازم بود که در این جنگ عقاید به سود اسلام وارد شود و از اسلام دفاع کند . چه عواملى در این نشاط علمى تأثیر داشت ؟ سه عامل مؤثر بود : عامل اول این بود که محیط آن روز اسلامى یک محیط صد در صد مذهبى بود و مردم تحت انگیزه هاى مذهبى بودند . تشویقهاى پیغمبر اکرم به علم , و تشویقها و دعوتهاى قرآن به علم و تعلم , و تفکر و تعقل , عامل اساسى این نهضت و شور و نشاط بود . عامل دوم این بود که نژادهاى مختلف وارد دنیاى اسلام شده بودند که اینها سابقه فکرى و علمى داشتند . عامل سوم که زمینه را مساعد مى کرد جهان وطنى اسلامى بود , یعنى اینکه اسلام با وطنهاى آب و خاکى مبارزه کرده بود و وطن را وطن اسلامى تعبیر مى کرد که هر جا اسلام هست آنجا وطن است و در نتیجه تعصبات نژادى تا حدود بسیار زیادى از میان رفته بود به طورى که نژادهاى مختلف با یکدیگر همزیستى داشتند و احساس اخوت و برادرى مى کردند , مثلا شاگرد , خراسانى بود و استاد مصرى , یا شاگرد مصرى بود و استاد خراسانى . حوزه درس تشکیل داده مى شد , آن که به عنوان استاد نشسته بود مثلا یک غلام بربرى بود مثل نافع یا عکرمه غلام عبدالله بن عباس . یک غلام بربرى مىآمد مى نشست , بعد مى دیدید عراقى , سوریه اى , حجازى , مصرى , ایرانى و هندى پاى درس او شرکت کرده اند . این یک عامل بسیار بزرگى بوده براى اینکه زمینه این جهش و جنبش را فراهم کند . و از این شاید بالاتر آن چیزى است که امروز اسمش را ( تسامه و تساهل دینى( اصطلاح کرده ا ند و مقصود همزیستى با غیر مسلمانان است , مخصوصا همزیستى با اهل کتاب , یعنى مسلمانان اهل کتاب را براى اینکه با آنها همزیستى کنند تحمل مى کردند و این را بر خلاف اصول دینى خودشان نمى دانستند . و در آن زمان اهل کتاب اهل علم بودند . اینها وارد جامعه اسلامى شدند ومسلمین مقدم اینها را گرامى شمردند و در همان عصر اول , معلومات اینها را ازایشان گرفتند , و در عصر دوم دیگر در رأس جامعه علمى , خود مسلمین قرار گرفتند . مسئله تسامح و تساهل با اهل کتاب نیز یک عامل فوق العاده مهمى بوده است . البته خود این هم ریشه حدیثى دارد . ما احادیث زیادى در این زمینه داریم . حتى مرحوم مجلسى در ( بحار( نقل مى کند - و در نهج البلاغه نیز هست - که پیغمبر فرمود : خذوا الحکمة و لو من مشرک . ( حکمت یعنى سخن علمى صحیح ) سخن علمى صحیح را فرا گیرید ولو از مشرک . این جمله معروف : ( الحکمة ضالة المؤمن یاخذها اینما وجدها ( مضمونش همین است . ( در بعضى تعبیرها هست : و لو من یدک مشرک ) یعنى حکمت - که قرآن مى گوید: ( یوتى الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیرا کثیرا) و به معنى سخن علمى محکم , پا بر جا , صحیح , معتبر , و حرف درست است – گم شده مؤمن است . خیلى تعبیر عالى یى است : ( گم شده( . اگر انسان چیزى داشته باشد که مال خودش باشد و آن را گم کرده باشد چگونه هر جا مى رود دنبالش مى گردد ؟ ! اگر شما یک انگشتر قیمتى داشته باشید که مورد علاقه تان باشد و گم شده باشد , هر جا که احتمال مى دهید مى روید و تمام حواستان به این است که گوشه و کنار را نگاه کنید ببینید آیا مى توانید گم شده تان را پیدا کنید . از بهترین و افتخار آمیزترین تعبیرات اسلامى یکى همین است : حکمت گمشده مؤمن است , هر جا که پیدایش کند مى گیرد ولو از دست یک مشرک , یعنى تو اگر مالت را , گمشده را در دست یک مشرک ببینى آیا مى گوئى من کارى به آن ندارم , یا مى گویى این مال من است ؟ امیرالمؤمنین مى فرماید : مؤمن علم را در دست مشرک عاریتى مى بیند و خودش را مالک اصلى , و مى گوید او شایسته آن نیست , آن که شایسته آن است من هستم . برخى مسئله تسامح و تساهل نسبت به اهل کتاب را به حساب خلفا گذاشته اند که ( توسعه صدر خلفا ایجاب مى کرد که در دربار خلفا مسلمان و مسیحى و یهودى و مجوسى و غیره با همدیگر بجوشند و ازیکدیگر استفاده کنند( . ولى این سعه صدر خلفا نبود , دستور خود پیغمبر بود . حتى جرحى زیدان این مسئله را به حساب سعه صدر خلفا مى گذارد . داستان سید رضى را نقل مى کند که سید رضى - که مردى است در ردیف مراجع تقلید و مرد فوق العاده اى است و برادر سید مرتضى است - وقتى که دانشمند معاصرش ( ابواسحق صابى( ( 7 ) وفات یافت قصیده اى در
مدح او گفت ( 8 ) .
ا رأیت کیف خبا ضیاء النادى ا رأیت من حملوا على الاعواد
دیدى این کى بود که روى این چوبهاى تابوت حملش کردند ؟ ! آیا فهمیدى که چراغ محفل ما خاموش شد ؟ ! این یک کوه بود که فرو ریخت . . . برخى آمدند به او عیب گرفتند که آیا یک سید , اولاد پیغمبر , یک عالم بزرگ اسلامى , یک مرد کافر را اینطور مدح مى کند ؟ ! گفت : بله , انما رثیت علمه من علمش را مرثیه گفتم , مرد عالمى بود , من او را به خاطر علمش مرثیه گفتم ( که در این زمان اگر کسى چنین کارى کند از شهر بیرونش مى کنند ) . جرجى زیدان بعد از آنکه این داستان را نقل مى کند مى گوید : ببینید صعه صدر را , یک سید اولاد پیغمبر مثل سید رضى با اینهمه عظمت روحى و این مقام شامخ سیادت و علمى یک کافر را چنین مدح مى کند . بعد مى گوید ( همه اینها ریشه اش از دربار خلفا بود که اینها مردمانى واسع الصدر بودند( .این به دربار خلفا مربوط نیست . سید رضى شاگرد على بن ابى طالب است که نهج البلاغه را جمع کرده . او از همه مردم به دستور جدش پیغمبر و على بن ابى طالب آشناتر است که مى گوید حکمت و علم در هر جا که باشد محترم است . اینها عواملى بود که این شور و نشاط علمى را به وجود آورد و قهرا این زمینه را براى امام صادق فراهم کرد . پس در واقع بحث ما این شد که براى امام صادق اگر چه زمینه براى زعامت فراهم نشد و اگر فراهم مى شد مسلم آن زمینه از همه زمینه ها بهتر بود , ولى یک زمینه دیگرى فراهم بود و حضرت از آن زمینه استفاده کرد به طورى که تحقیقا مى توان گفت حرکتهاى علمى دنیاى اسلام اعم از شیعه و سنى مربوط به امام صادق است . حوزه هاى شیعه که خیلى واضح است , حوزه هاى سنى هم مولود امام صادق است , به جهت اینکه رأس و رئیس حوزه هاى سنى ( جامع ازهر( است که از هزار سال پیش تشکیل شده و جامع از هر را هم شیعیان فاطمى تشکیل دادند , و تمام حوزه هاى دیگر اهل تسنن منشعب از جامع از هر است , و همه اینها مولود همین استفاده اى است که امام صادق از وضع زمان خودش کرده است . این مطلب لااقل به صورت یک مسئله مطرح است که آیا براى امام صادق بهتر بود این زمینه را از دست بدهد و برود بجنگد و در راه مبارزه با ظلم کشته شود ؟ یا اینکه از این زمینه عالى استفاده کند ؟ اسلام که تنها مبارزه با ظلم نیست , اسلام چیزهاى دیگر هم هست . بنابراین من این مطلب را فقط به عنوان یک زمینه و یک تفاوت عصر امام صادق با عصرهاى دیگر عرض کردم که اگر امام صادق از این زمینه استفاده نمى کرد جاى این سؤال بود که اگر ائمه حکومت و خلافت مى خواستند مگر جز براى این مى خواستند که اسلام را نشر دهند ؟ چرا از این زمینه مساعد استفاده نکردند و باز خودشان را به کشتن دادند ؟ جوابش این است که در وقتى که زمینه , مساعد بود چنین نبود که زمینه مساعد را از دست بدهند . براى حضرت رضا هم یک فرصت مناسب همین بود که در مجلس مأمون راه یافت و از آن مجلس صداى خودش را بلند کرد . شاید حضرت رضا دو سال بیشتر نزد مأمون نبود , ولى آنچه که از حضرت رضا از همان دوره بودنش با مأمون نقل شده از بقیه مدتعمر حضرت نقل نشده است . و صلى الله على محمد و آله الطاهرین
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق
جنگ عقاید
برخورد امام صادق با جریانهاى فکرى مختلف
سخن مالک بن انس درباره امام صادق
نظر احمد امین
اعتراف جاحظ
نظر میرعلى هندى
سخن احمد زکى صالح
اهتمام شیعه به مسائل تعقلى
جابربن حیان
هشام بن الحکم
عوامل مؤثر در نشاط علمى زمان امام صادق ( ع )