مقدمه
فرهنگ مفهوم پیچیده ایست که تعاریف متعدد و متنوعی از آن داده شده است. برای مدتها "فرهنگ" به مجموعه ای از فعالیت های فکری و هنری محدود می شد. و سپس تعریف نسبتا جامع و تا حدی دقیق از فرهنگ ارائه شد اما، با وجود این تعریف صرفا به جنبه های معنوی مساله پرداخته شده بود.
" فرهنگ ابتدایی" فرهنگ را "مجموعه پیچیده ای تعریف می کند که متضمن دانش، اعتقادات، هنرها، اخلاق، قوانین آداب و رسوم و کلیه توانایی ها و قابلیت ها و عادات مکتسبه است که انسان به عنوان عضوی از یک جامعه تحصیل می نماید."
اما به دنبال تشکیل کنفرانس جهانی فرهنگ و توسعه در مکزیکوسیتی در سال 1982 در رابطه با سیاست های فرهنگی و اعلام دهه جهانی توسعه فرهنگ از سال 1988 تا 1997 از طرف سازمان ملل مفهوم " فرهنگ" تغییر یافت. بنا به توصیه کنفرانس مزبور فرهنگ را باید در مفهوم گسترده و به منزله بافتی پیچیده و با روابطی متقابل در نظر گرفت که مجموعه ای از سنتها و دانشها و نیز شکلهای متفاوت بیان و تحقق فرد در بطن جامعه استوار است. به عبارت دقیق تر،طبق تعریف این کنفرانس فرهنگ عبارت از:
"مجموع کامل مشخصه های ممیزه روحی، مادی، فکری و عاطفی است که یک جامعه یا گروه اجتماعی را مشخص می کند. نه تنها شامل هنرها بلکه شامل اشکال زندگی، حقوق اساسی انسانی، نظامهای ارزش، سنتها و اعتقادها نیز می شود."
با ویژگی هایی که تعریف فوق برای فرهنگ جامعه یا گروه اجتماعی تعیین می کند دیگر نمی توان فرهنگ را بعد فرعی یا تزئینی توسعه تلقی کرد، بلکه فرهنگ عنصر ضروری جامعه به شمار آمده و در رابطه کلی با توسعه، نیروی درونی جامعه محسوب می شود. و می توان گفت: فرهنگ مجموعه بسیار پیچیده و گسترده ای است که انسان در جریان تکامل اجتماعی و تاریخی پدید می آورد. فرهنگ هر جامعه سطح ترقی تکنولوژی، تولید، آموزش، علم، خبر و ادبیات دوره خاصی از تحول اجتماعی را نشان می دهد.
فرهنگ ملی
فرهنگ ملی هر سرزمینی، دارای خصوصیات و ویژگی های خاصی آن سرزمین است که تحت عناصر تاریخی، جغرافیایی، مذهبی، عقیدتی و کلیه آن خصوصیاتی که رنگ و بوی خاصی دارد و به آن ملت هویتی متفاوت از دیگران می دهد، شکل می یابد.
فرهنگ ملی از پایه های استقلال ملی است و بر مردم آن جامعه است که از فرهنگ خود همانند سرزمین خود، دفاع می کند. در طراحی برنامه های توسعه آنچه اهمیت دارد، توجه به هویت های ملی است. هیچ الگوی توسعه وارداتی را نمی توان به کار برد، مگر آنکه با ویژگی های محلی، منطقه ای و ملی هماهنگی داشته باشد، و اساسا نمی توان هیچ الگویی را تحمیل کرد.
توسعه واقعی بدون توجه به بعد فرهنگی ملی و احترام به هویت فرهنگی ملت ها تحقق نخواهد یافت. همانطور که ریموند شاسله می گوید:
"تاکید بر هویت فرهنگ (ملی)، شرط لازم حاکمیت و استقلال و شکوفایی تواناییهای فردی و توسعه هماهنگ جوامع است اقدامی است رهایی بخش، اسلحه ایست برای مبارزه در جهت نیل به استقلال واقعی، تاکید بر حفظ هویت فرهنگی یا رد هر گونه تقلید (برون گرایی) و کنار گذاردن شیوه های فکری و عملی از سنتها، تاریخ و ارزشهای اخلاقی و حفظ میراث نیاکان بدون سنت گرایی، گذشته گرایی، بی تحرکی و انزواست هویت فرهنگی درارتباط و تماس با سنتها و ارزشهای ملل دیگر نو و غنی می شود، و امکان تعالی و شکوفایی انسان را افزایش می دهد."
بنابر این تعریف، توسعه و حفظ فرآوردهای فرهنگی منطقه ای و ملی ضرورت تام دارد، چرا که فرآوردهای فرهنگی مطمئن ترین ضامن توسعه مستقل است، هویت فرهنگی را تقویت می کند و قوه خلاقیت و آگاهی مردم را نسبت به میراث فرهنگی افزایش می دهد.
در واقع سرتاسر این گستره بزرگ، کشور ما ایران را کران تا کران، فرهنگ ها و پاره فرهنگ های رنگارنگ تشکیل داده، که طی سده ها و هزاره های گذشته آداب و رسوم، باورها و سنت های آنها، تاثیرات و تاثرات ژرف و گسترده ای را از هم پذیرفته اند و بافت ظریف و یکسان آن، تجلی وحدت در کثرت را معنی بخشیده است.
در این راستا مراکز آموزشی کشور بویژه وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالی و موسسات فرهنگی و هنری کشور می بایست رسالت خطیر تقویت فرهنگ ها و پاره فرهنگ ها را در جای جای میهن اسلامی ایران با یک برنامه ریزی منسجم و دراز مدت در کنار دروس آکادمیک، مطابق با واقعیت های عینی کشور به انجام برسانند. ناگفته پیداست، آموزش مشترک ملی، همراه با شناخت فرهنگ اقوام ایرانی، نه تنها مایه تداوم وحدت این مرز و بوم کهن می شود، بلکه درخت تناور فرهنگ و تمدن ایران را پربارتر از همیشه خواهد کرد.
و توجه به اهدافی مانند آنچه که در ذیل آمده، محققا می تواند موجب گسترش و توسعه فرهنگ ملی اسلامی و غنی کشور ما ایران، در سطح جهان گردد:
-- گسترش و تقویت مناسبات فرهنگی با ملل و اقوام مختلف به ویژه کشورهای مسلمان به منظور مبادلات فرهنگی و عرضه صحیح فرهنگ و تمدن ایران اسلامی.
-- تنظیم و تقویت مناسبات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها و سازمانهای فرهنگی جهان.
-- تبیین تحولات معنوی، فکری و اجتماعی و تحولات ناشی از انقلاب اسلامی ایران.
-- تقویت و تعمیق زمینه های بحث و گفتگو با مجامع و علماء ادیان الهی.
-- سیاست گذاری و هماهنگی کلیه فعالیت های فرهنگی و تبلیغی در خارج از کشور.
-- انجام مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین المللی و حمایت از پژوهشهای اسلامی و ایرانی بویژه در زمینه شناخت ادیان، فرق، فرهنگ ملل و ساختار جریانهای فرهنگی در جوامع مختلف.
-- شناخت جمعیت ها، انجمن ها و شخصیت های فرهنگی و مذهبی جهان.
-- برگزاری گردهمائیها، جشنواره ها و نمایشگاههای فرهنگی و تبلیغی و مراسم عمومی در خارج از کشور.
-- اشاعه و گسترش زبان و ادبیات فارسی و تقویت کرسیهای زبان فارسی و ایران شناسی.
-- تشکیل سمینارها و کنفرانس های علمی و اجرایی به منظور هماهنگ ساختن نظرات و تبادل امکانات شیعیان در زمینه های مختلف.
-- و ..........
نقش ارتباطات اجتماعی در توسعه فرهنگی
انسان موجودی اجتماعی است و دراجتماع زندگی می کند، بنابراین داشتن ارتباط با دیگران برای وی ضروری است. ارتباط یکی ازقدیمی ترین، و در عین حال عالی ترین دستاوردهای بشربوده است.
ارتباط درگذشته، علاوه برکارکردهایی که درجهت حفظ حیات ویاری گرفتن ازدیگران داشته،زمینه سازفعالیت های اجتماعی و سرآغازی برای زندگی اجتماعی نیز بوده است. هرفردی درزندگی خود با افراد زیادی رابطه برقرارمی کند،امااین که کدام ارتباط پایدارتر و کدام کم دوام تر باشد بستگی به عوامل بسیاری دارد. ارتباط اساسا ًمیان دویا چند نفراتفاق می افتد وماهمه، درطول روز با افراد مختلف ارتباط برقرارمی کنیم وبه وسیله ی پیوندهای اجتماعی است که افراد با یکدیگررابطه دارند. افراد دریک شبکه اجتماعی به واسطه ی نیازهای مختلفی با یکدیگررابطه برقرارمی کنند، ومحتوای رابطه ها نیز باهم فرق دارند. حال مهم است که بدانیم دلایلی که باعث تقویت و پایداری این عامل مهم حیات بشری می شود چیست؟ مهمترین آنها درک نقطه نظرهای طرف مقابل و تفهیم نقطه نظر های خویش است. به عبارتی توافق اجتماعی؛ چرا که این گونه افراد با یکدیگر در مورد بسیاری از ارزش ها و هنجار هایی که وجود دارد بحث کرده ، و در برخی از آنها به توافق می رسند و از این طریق نقاط مشترکی با یکدیگر پیدا می کنند ، که حفظ و گسترش آن ها منافع هر یک از این افراد را بیشتر می کند. افراد از این طریق است که با حقوق هم آشنا می شوند و به این حقوق احترام می گذارند. در سایه توافق است که مفاهیمی مانند عدالت ،آزادی و برابری معنا می یابند. با توجه به این توافق ، سه نوع پیوند بین افراد شکل می گیرد:
پیوند ضعیف
پیوند قوی «منفرد»
پیوند قوی «چندگانه»
برای این که یک جامعه به رشد و توسعه « اقتصادی ، سیاسی ، فرهتگی ، اجتماعی و... » برسد، ناگزیر از تقویت پیوند های قوی «چندگانه» است. این پیوند ها پشتوانه ای محکم برای نظم اجتماعی ، کنترل اجتماعی و زمینه ساز امنیت و ثبات در جامعه اند. حال در یک جامعه بزرگتر ، وفاق اجتماعی بر سر مسائل عمده و حیاتی است که نقش بسزایی در پیشبرد اهداف و آرمانهای آن جامعه دارد و افراد در چارچوب این اهداف به کنش ها و رفتار های خود شکل می دهند . هر گونه انحراف و یا سر باز زدن از انجام وظایف باعث ایجاد شکاف اخلاقی در فرد می شود زیرا مبنایی را که بین خود و دیگران وضع کرده بودند را زیر پا گذاشته است و اگر این حس توافق برای افراد نهادینه و درونی گردد .فرد خود به تنبیه خویش پرداخته و وفاق اجتماعی افزایش می یابد . در چنین فضایی امکان فساد و کج رفتاری های اداری به مراتب کاهش یافته و در نتیجه هزینه ای را که دولت باید برای مبارزه با این انحراف ها متحمل می شد ، می تواند در سایر زمینه ها مانند توسعه فرهنگی ، اجتماعی ، انسانی و... صرف شود و این امر به نوبه خود باعث توسعه یافتگی در کشور می شود.
نقش مطبوعات در توسعه فرهنگی
امروزه جامعه ای توسعه یافته تلقی می شود که بتواند در کنار شاخص های اقتصادی مانند درآمد سرانه ، توزیع ناخالص ملی و نرخ مرگ و میر بر معیار آموزش و اطلاعات و در حقیقت عنصر دانایی اجتماعی تاکید کند.
در چنین جامعه ای ، مطبوعات با تولید و توزیع مطلوب اطلاعات ، نقش زیادی در بالا بردن آگاهی های گوناگون و ضروری به عهده می گیرند و جامعه را در نیل به تعالی و ترقی همه جانبه یاری می کنند. مطبوعات در زمینه توسعه فرهنگی می توانند عامل آمیختگی ، توازن و پیوند دادن به باورهای اصیل اعتقادی و سنتهای بارور جامعه باشند و باعث پویایی افکار شوند.کارکرد رسانه ها در عصر ارتباطات ، بی شک در همه عرصه ها انکارناپذیر است. جراید بخصوص روزنامه ها سودمندترین ، فراوان ترین و ارزان ترین وسیله برای بالا بردن سطح آگاهی افراد جامعه و مبارزه با جهل و بی خبری به شمار می آیند. با پذیرش این موضوع که توسعه ، فرآیندی چندبعدی است و توسعه اقتصادی در این میان از برجستگی خاصی برخوردار است ، تا جایی که این توسعه به عبارت دقیق تر صنعتی شدن به عنوان محور اصلی و موتور حرکت هر گونه توسعه قلمداد شده ، پژوهش های اندیشمندان نشان می دهد توسعه اقتصادی به پیش شرط اهرمهای کمکی عوامل فرهنگی نیازمند است.
واقعیت این است که توسعه اقتصادی و فرهنگی به آموزش و آگاه سازی و آماده کردن افکار عمومی برای بهره برداری از امکانات مادی و معنوی نیاز دارد. در این میان نقش مطبوعات به عنوان یکی از پارامترهای مهم توسعه فرهنگی آشکار می شود. مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی در یک جامعه دموکراتیک با کارکردهای خود (اطلاع رسانی ، آموزشی ، تفریحی و سرگرمی) به توسعه همه جانبه کمک می کند و توسعه کشور در یک رابطه دیالکتیکی به رشد و توسعه مطبوعات یاری می رساند.
در ایران ، مطبوعات بویژه روزنامه ها به دلایل سابقه تاریخی ، میراث فرهنگی و نظامهای سیاسی متمرکز در طول تاریخ و ضعف نهادهای جامعه مدنی دارای مشکلات ساختاری متعددی بوده و دچار توسعه نیافتگی شده است. توسعه نیافتگی مطبوعات ایران هم در محتوا ، هم در ساختار و هم نیروی انسانی به چشم می خورد.البته باید گفت تلاش و تکاپوی گسترده ای در فضای عمومی رسانه ای کشور آغاز شده است. گرایش به ایجاد و توسعه کمی و کیفی مطبوعات به عنوان پدیده ای در خور توجه و امیدبخش در میان سطوح مختلف فکری و فرهنگی جامعه تجلی یافته که در حقیقت نوعی نیاز اجتماعی به گسترش و ارتقائ فرهنگی مطبوعات کشور است.
بروز این تقابل و توجه به قالبهای رسانه ای برای ارائه فعالیت های فرهنگی ، سیاسی و تبلیغی ارزنده موجب نشاط و حرکتی سازنده است ؛ اما به طور قطع بی توجهی به علل پیدایش و دوام نارسایی ها و ناپیوستگی های تاریخی رسانه ها موجب خواهد شد این توان بالقوه و زمینه فراهم آمده نیز بهره و نتیجه مطلوب را به دنبال نداشته باشد.
بی تردید میزان سنجش شکوفایی یا رکود مطبوعات صرفا رشد کمی و افزایش تعداد نشریات یک جامعه نخواهد بود ، بلکه چگونگی نفوذ و رسوخ رسانه ها در سطوح مختلف جامعه ، محتوا و مضمون پیام ، تنوع و خلاقیت فکری و فنی یا پاسخگویی به نیازهای جدی و ضرورت های فرهنگی و اجتماعی و بسیاری از موازین دیگر ارزیابی کیفی ، ازجمله مقتضیات
بررسی و برنامه ریزی مطبوعاتی کشور است.
زمانی که نشریات به عنوان اولین رسانه ارتباط جمعی متولد شد ، خبری از اینترنت ، ماهواره و دیگر رسانه های ارتباط جمعی نبود ؛ اما امروز با وجود تمامی ابزارهای پیشرفته رسانه ای و ارتباط جمعی ، نشریات و روزنامه ها همچنان جایگاه خود را به عنوان یک رسانه تعیین کننده در جوامع امروزی حفظ کرده اند.
شاید کمتر کسی فکر می کرد با وجود رسانه های مدرن امروزی با سرعت بالای اطلاع رسانی ، دیگر جایی برای نشریات باقی بماند، اما رسانه های مکتوب هیچ گاه جایگاه خود را از دست ندادند. امروزه با موضعگیری ، نوع انعکاس خبر و نیز گزارش های نشریات با سابقه ، گاه به خبر اول رسانه های گروهی تبدیل شده و تاثیر به مراتب بیشتری را در مقایسه با دیگر رسانه های گروهی می گذارند.
این نقش مطبوعات در برخی از برهه های زمانی بیش از گذشته حیاتی و پررنگ می شود. یکی از این مواقع ، زمان جنگ است.
در جنگهای معروفی همانند جنگ ویتنام ، مطبوعات این کشور نقشی کلیدی ایفا کردند.
در آن زمان بود که تیترها و شعارهای حماسی روزنامه های ویتنامی ، همانند نطق های روحیه بخش و حماسی سرداران جنگ ، مردم عامه را به خط مقدم جنگ می کشاندند. اما از تمام اینها که بگذریم ، در مواقعی هم دیده شده که مطبوعات و روزنامه ها یکباره در اعتراض به فرهنگ و مشی غلط در جامعه بپا خاسته و از مردم عامه انتقاد کرده اند. بارزترین مثال چنین رویکردی ، حرکت خبری روزنامه های امریکایی در اوایل قرن بیستم بود که با انتقادی بجا، فرهنگ قومی و بی اصالتی امریکایی را بشدت زیر سوال بردند. در آن زمان علی رغم این که انتظار می رفت مردم عامه به این عمل اعتراض کنند، انتقادها بسیار ناچیز بود. در نتیجه چنین عملی همه امریکایی ها با یک عزم ملی مثال زدنی سعی در ارتقاء فرهنگ خود کردند و موفق شدند در بسیاری از زمینه ها، حتی از کشورهای اروپایی هم پیشی بگیرند.
بنابراین اگر حضور هماهنگ و یکپارچه مردم در صحنه های سیاسی و اجتماعی ، آشنایی با قانون و رعایت آن و داشتن تفکر علمی در جامعه را نشانه بالا بودن سطح فرهنگ عمومی و آگاهی ملی بدانیم آنگاه می توان گفت این دو با مطبوعات و کیفیت و تنوع آن ارتباط دارد.
توسعه فرهنگی به عنوان وجه فرهنگی توسعه ملی باید بتواند راهبردهای لازم را برای کشف و شکوفایی عناصر مساعد در فرهنگ جامعه به کار گیرد. از این رو توسعه فرهنگی باید جامعه را در کسب و رشد اصالت ها ، خلاقیت ها و فضیلت های اجتماعی به مدد بازشناسی و بازآفرینی فرهنگ مستعد خودی یاری دهد. در عین حال با مشارکت دادن تمامی افراد جامعه در فرهنگ آفرینی و تقویت و گسترش رقابت های سازنده ، راه همگانی کردن فرهنگ را بگشاید.
توسعه اقتصادی در جاده فرهنگی
در گذشته ، وظیفه حکومت ها نگهبانی از کیان و مرزهای جامعه بود و بعدها بر این نگهبانی ، پرستاری هم اضافه شد و شکل اداره حکومت ها هم از شکل ملوک الطویفی و خان گرایی به سلطنت و پادشاهی تغییر کرد، ولی در قرون اخیر مخصوصا پس از رنسانس در غرب کارکرد حکومت ها و نحوه اداره آنها بکلی تغییر ماهوی کرده است.
در عصر تجدد، وظیفه دولتها و حکومت های مدرن تنها نگهبانی یا نظارت بر تجارت جامعه با دیگر جوامع نیست بلکه هدف یک جامعه ، بالا بردن جایگاه خود در نظام موازنه جهانی است و این تنها در صورتی تحقق می پذیرد که توسعه ای همه جانبه در تمامی سطوح آن جامعه رخ دهد.
بنابراین وظیفه دولتهای مدرن ، هماهنگی همه سطوح حیات انسانی حول اهداف از پیش تعیین شده است. در دنیای امروز توسعه دیگر به صورت بخشی ملاحظه نمی شود، به این که بخشهای مختلف جامعه مانند بخشهای سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی بدون هماهنگی با یکدیگر، هر یک تنها به توسعه بخش خود بیندیشد، بلکه توسعه تمامی ابعاد هدف است و محور آن هم توسعه انسانی است.
توسعه اقتصادی آن گاه می تواند موفق باشد که متناسب با آن توسعه فرهنگی و سیاسی در جامعه رخ دهد، لذا سیاست ، فرهنگ و اقتصاد به صورت 3 بعد از توسعه در تمامی تصمیم گیری ها، سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های اجتماعی ملاحظه می گردد؛ حتی بالاتر از این نه تنها روابط اجتماعی بلکه تربیت و تعلیم در جوامع مدرن به گونه ای صورت می گیرد که روابط فردی ، اخلاق و تربیت انسان ها هم هماهنگی کامل با روند توسعه داشته باشد.
نظام سرمایه داری آن گاه می تواند موفق باشد که تمامی روابط اجتماعی و فردی در جامعه هماهنگ با چرخه سرمایه و تولید تنظیم شوند.
طی دهه های 80 و 90 مفاهیمی جدید از فرهنگ و توسعه مطرح شد، که در آنها توسعه فقط سنجش مادی درآمد، بیکاری و نابرابری نیست ، بلکه توسعه فرآیندی چند بعدی است که تغییرات عمده در ساختارهای اجتماعی ، گرایش های مردم و نهادهای ملی ، تسریع و رشد اقتصادی ، کاهش نابرابری و محو فقر را در پی دارد...
از آنجا که هر جامعه فرهنگ ویژه خود را دارد، ضرورتا توسعه نیز باید براساس آن ویژگی ها استوار باشد و تحقق یابد.
بنابراین ، درک این مطلب از مهمترین مسائل در تولید علم و جنبش نرم افزاری است که اگر جامعه ای بخواهد در دنیای امروز در مقابل جوامع دیگر از موضع انفعال خارج شود و در قدم بعد تاثیرگذار گردد، باید بتواند مبتنی بر مبانی و اهداف خود، توسعه ای هماهنگ در تمامی شوون حیات فردی و اجتماعی جامعه خود در سطح «ملی ، بین المللی و جهانی» ایجاد کند.
«توسعه برخلاف رشد که یک پدیده صرفا اقتصادی ، تکنولوژیکی و دارای مفهوم کمی است ، امری پیچیده و چند بعدی است و بسادگی نمی توان آن را با چند شاخص کمی نظیر درآمد سرانه ، تولید ناخالص ملی ، افزایش پس انداز ملی و سرمایه گذاری اندازه گیری کرد.
در توسعه ، علاوه بر بهبود وضع اقتصادی و ترقی سطح فناوری و افزایش ثروت ملی ، باید تغییرات اساسی کیفی در ساخت اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و کیفیت نیروی انسانی نیز پدید آید، توسعه هنگامی همه جانبه و پایاست که بتواند همه زمینه های زندگی را بپوشاند، بنابراین هدف توسعه دیگر نمی تواند صرفا اقتصادی و افزایش نرخ رشد تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه باشد.
اگر چه در دهه های 50 و 60 چنین برداشت می شد؛ بلکه توسعه فرآیندی از تغییر و دگرگونی است ، که نه تنها در زمینه های اقتصادی ، بلکه همچنین نظام اجتماعی ، سازمان سیاسی و چارچوب فرهنگی را که رفتارهای انسانی را در جامعه متحول می سازد، تحت پوشش می گیرد.
البته ناگفته پیداست که برخی زمینه ها زودتر و سریع تر و برخی دیگر دیرتر و به کندی متحول می شوند؛ مثلا زمینه های اقتصادی از جمله آنهایی هستند که زودتر شروع به رشد و دگرگونی و سپس توسعه می کنند، در حالی که زمینه های فرهنگی دیرتر و به کندی پیش می روند. توسعه فراگیر و پایدار ابعاد گسترده و وسیع اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی ، فرهنگی و فناوری را می پوشاند.»
ضرورت تولید نظام نرم افزاری
از دیگر مسائل مهم در تولید نرم افزار و علم در عصر حاضر، لزوم هماهنگی نرم افزارها و اطلاعات در تمام زمینه هاست.
به دیگر سخن ، حکومت ها و جوامع مدرن در عملکرد هماهنگ خود در تمامی ابعاد و شوون فردی و اجتماعی ، نیازمند مجموعه اطلاعاتی هماهنگ درتمامی شوون هستند. یعنی در هر نظام اجتماعی پیش نیاز الگوی تصمیم گیری و عمل ، الگوی شناخت مسائل آن یا «نظام نرم افزاری و نظام فکری » است.
بنابراین مدیریت های کلان و خرد در یک جامعه پویا متناسب با امکانات و مقدرات خود، نیازمند الگویی مناسب برای شناخت پدیده های درونی و بیرونی است که این الگو در عالی ترین سطح خود تعریف روشنی از «انسان ، جامعه و طبیعت» داشته باشد، تا براساس این تعاریف کلان بتواند اطلاعات مورد نیاز خود را در تمام زمینه ها متناسب با مبانی و اهداف خود تولید کند.
نظام فکری شامل نظام ارزشی ، بینشی و دانشی هر جامعه است که به منزله ربط جامعی ، روابط دیگر را در برداشته و نتیجه ای که هدف اصلی را تامین کرده ، داراست ؛ در حالی که هر یک از این مجموعه ها خود دارای روابطی هستند که هدف خاصی را تامین می کنند، اما مجموعه این اهداف و ارتباط بین آنهاست که هدف اصلی را تامین می کند.
کوشش جوامع غربی در اوج تفکر مدرن ، این بوده است که نظام یکپارچه ای برای تفکر و عمل خود بسازند و در این راستا موفقیت هایی را هم متناسب با اهداف خود کسب کرده اند که در اینجا قصد ارزیابی آن را نداریم.
«در نیمه دوم قرن بیستم ، شاهد ظهور دگرگونی های شگرفی در پردازش اطلاعات ، ارتباطات ، بهره برداری از مواد و انرژی های نو، کشاورزی فن گرا، حضور تسخیرگرانه در فضا و... هستیم و ساختار اجتماعی بشر از این دگرگونی ها تایید پذیرفته و جهان بدون مرز را نوید می دهد، به گونه ای که پیشتازان تمدن مادی سودای یکپارچه سازی جهان و حاکمیت بر آن را در سر می پروراند.»
«بالاخره باید آن چیزی را که دانشمندان آن را «نظریه جامع» نامیده اند، ابداع کرد و آن چنان که استفان هاوکینگ فیزیکدان کمبریج احیانا از روی طعنه مطرح کرده با استفاده از این نظریه جامع خواهیم توانست مقصود و منظور خدا را بدانیم.
ما قطعا به شیوه تفکر نوینی برای حل مسائل و آینده های دور و نزدیک خود نیاز داریم.»
ابعاد نظام نرم افزاری تمدن مادی
تمدن مادی اگرچه محصول اتفاقات به ظاهر گسسته از هم همچون انقلاب صنعتی ، عملکرد ناصواب کلیسا، انقلاب هنری و... است ولی آنچه پیوند مشترک تمامی این اتفاقات بود و بر محور آن کم کم هماهنگی تفکر و عمل در آن جوامع توسعه پیدا کرد و به این سطح از توسعه و کارآمدی در جهان امروز رسیدند، چیزی نبود جز مبادی و غایات مادی و حسگرایانه این تمدن.
این تمدن مادی نظام مفاهیمی متناسب با آن مبادی و غایات ، برپایه حسگرایی تولید کرده است ، مفاهیمی که ممکن است برحسب ظاهر متکثر باشند، ولی از انسجام و هماهنگی بالایی برخوردارند و تمامی شوون حیات فردی و اجتماعی را پوشش داده اند.
در دنیای مادی ؛ فلسفه فیزیک ، فلسفه ریاضی و فلسفه حیات به منزله اصول عقاید به شمار می آیند که بر حول این اصول عقاید، تمامی اطلاعات در زمینه های مختلف علوم انسانی و تجربی به هماهنگی و انسجام نسبی رسیده اند.
البته تمدن مادی علاوه بر تولید مفاهیم هماهنگ در سطوح مختلف ، نظام توزیع مفاهیم را برای تعیین سطوح افراد جامعه شکل داده است ؛ یعنی نظام آموزشی و ساختارهای جهانی توزیع آن مفاهیم را از رده های ابتدایی گرفته تا رده های تخصصی و فوق تخصصی تنظیم کرده است و بر اساس آن ساختار مناصب اجتماعی را شکل می دهد.
«در تمدن مادی ، ساختار مناصب بر محور همان مفاهیم و برای ساماندهی روابط اجتماعی تعین یافته است و به دنبال آن بستر و مجاری حسی و سنجشی انسان ها و نظام ارزشی جامعه را در مسیر خاص قرار داده یا محدود کرده است.»
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 21 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله فرهنگ چیست