فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله و تحقیق بررسی اثربخشی داستان گویی در فرآیند یادگیری (با قابلیت ویرایش / فایل Word )

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله و تحقیق بررسی اثربخشی داستان گویی در فرآیند یادگیری (با قابلیت ویرایش / فایل Word ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله و تحقیق بررسی اثربخشی داستان گویی در فرآیند یادگیری (با قابلیت ویرایش / فایل Word )


دانلود مقاله و تحقیق  بررسی اثربخشی داستان گویی در فرآیند یادگیری (با قابلیت ویرایش / فایل Word )

شرح مختصر : هدف از پژوهش حاضر، بررسی بهره گیری از داستان گویی مباحث درسی توسط دبیر مربوطه در دستور کار قرار گرفته است. رویکرد این پژوهش کیفی و ملهم از نظریه تفسیری است. جمع آوری داده ها از طریق مشاهده تاملی ، عاطفی-روانی و آموزشی کلاس هفتم انجام شده است. یافته های این پژوهش ، تاثیر مثبتی که تخیل در یادگیری دانش آموزان و جو کلاس ریاضی می گذارد که منجر به ایجاد یادگیری مطلوب درس ریاضیات در اکثر فراگیران شده است را نشان میدهد. نتایج حاصل نشان می دهد استفاده از این روش باعث افزایش تمرکز دانش آموزان می شود و این یادگیری فعال را در آنها افزایش می دهد؛ و با تحریک افکار آن ها ، فراگیران را به مشارکت در کلاس وا می دارد و فرایندهای ذهنی را بهبود می بخشد؛ واُفت تسلط بر مبحث که بعداز مدتی در هر درسی رایج است را به حداقل می رساند

فهرست :

چکیده

مقدمه

اهداف کلی

اهداف رفتاری

روش آموزشی

اجرا

ارزیابی عملکرد فرآیند کار

موانع احتمالی

راهکار

منابع

تعداد صفحات : 9

فرمت فایل : Word ورد doc


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله و تحقیق بررسی اثربخشی داستان گویی در فرآیند یادگیری (با قابلیت ویرایش / فایل Word )

دانلودمقاله داستان خلقت ادم

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله داستان خلقت ادم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

به نام پروردگاری که تمامیت ایجاد را بر وجود ادمی به ودیعت نهاد و شانه او را بر مداری به ارزش تمام هستی،که مرصع شد،از یاقوت های پنج گانه ای،که درصندوقچه توحیدی با ارزش ترین و قیمتی ترین بود و هرگز سبزی آن را هیچ ملک و ملکی به خود ندیده،تزیین نمود.در حالی بر کرسی تدریس نشانده شد که تلامیذ ملکی نمی دانستند بر درس اسما شناسی او گوش جان فرا دهند.یا چشمان دوخته بر آن مدال که درخشش هریاقوتش خورسیدی را شرمسار می نمود،مهار سازند.و با نگاه دقیق که او کیست،چه می گوید و چه دارد؟از تمامیت کلاس تدریس محروم نگردند.
آری سرشتش از گل و نور بود،اما سرنوشتش خلیفه اللهی را به اذهان سبوحیان و قدوسیان نشانه رفته بود.وی پیش از خلق جهان و مافیها و اتمام آن و ایجاد محشر و قیامت،قیامتی به پا کرد بسیار دیدنی!
هنوز اسرافیل ممات و محیی خلق نشده بود که کلام و بیان و نگاهش همه چیز را تمام شده جلوه می داد.جبرئیل پیش از معراج جسمی و روحی فرزند او به عرش،چنان از شوق تدریس پر و بالش از آتش شوق زبانه کشیدکه تمام کروبیان بوی عطر آگین بال های سوخته جبرئیل را استشمام کردند و بر سوختنش تحسین نمودند به گونه ای که عزرائیل ملک خود بر کلاس درسش قبض روح شد.
میکائیل آن صف آرای ملائک نیز چنان از خود بی خود گشت که خود عامل به هم پاشیدگی صفوف ملکوتیان گروید.لبخند ملیح عرش بر گل زیبای آدمیت چنان دلنواز و عاشقانه بود که گویی کرسی نیز از تاب و توان افتاده بود.
آری!پروردگاریعنی خالق زیبایی،عالی ترین و هنرمندانه ترین هنر های زیبایش را در نمایشگاه توحیدی به نمایش گذارده بود.آدم ابوالبشر آن پدر مهربانی که هرگز نمی خواست دل کسی را بیازارد،با معشوقه خود حوا،بر باغات بهشتی به گشت و گذار مشقول بودند؛گل می گفتند و گل می شنیدند،دل می دادند و دل می گرفتند،ناگهان افعی[ابلیس]کینه و حسد،چنان عقده حقارتش را بر نیش حیله به نوش آدم خوراند که همه جا برای آنان سیاه گشت.
و اما آدم،چنان به خود می پیچید که ناگهان خود را در صحرایی تنها پر از وحشت و غم یافت،به گونه ای وحشت و تنهایی بر او مستولی گشت که درد و رنج نیش افعی از یادش برفت.دست حسرت بر دل زخم افتاده اش نهاد و با پای ندامت به دنبال حوا وبا فریاد الهی «العفو»،هم سوزش ناشی از نیش را آرام و هم وحشت از تنهایی را بی رنگ می ساخت .آنقدر دراین زندان پهناور،که اولین مجرمانش آنرا تجربه می نمودند،به دنبال یار گشت که گویی ره پانصد ساله را در پیش نظر خود مجسم می نمود.
اما حوا،آن دلبر آدم،نیز وضعیت مطلوب نداشت؛چون هرگز خود را با زندگی در خانه خلقت و عروس شدن و به خانه بخت رفتن و نیز آغاز زندگی را با جدایی و فراق آماده نساخته بود و هرگز به ذهنش هم خطور نمی کرد که باید عمری را در فراق یار،یکه و تنها،در سلول تنهایی دنیا به سر ببرد.او هرگز برای تنهایی خلق نشده بود.اما لعنت بر این افعی که با شیطنت او سالها اولین لیلی و مجنون هستی،تنهایی را تجربه کردند.
آنقدر در فراق لیلی،مجنون وارگریست که بیم نابینایی او میرفت.آری اشکها مرحم زخمها بودند،اما نیش بد نیشی بود و زخم عمیق و کاری.زهر چنان وجودش را بی رمق می ساخت که تنها داروی شفا بخشی او اشک و آه بود.
اما شربت امید،که «ان شاء الله به هم خواهیم رسید»،چنان وجودش را احیا نمود که با عزم راسخ برای یافتن خود به دنبال حوا رهسپار شد.امید آدم و حوا نیز به بزرگی زندان بود.انگیزه احیاگر«دوباره زندگی اشتراکی را شروع خواهیم کرد»،جاده جستجو را هموار ساخته بود و با دیدن تابلوهایی از ردپای حوا،به آدم جانی دوباره داده بود.
گامها با توکل،زنجیری گشت تا زنجیره های تنهایی را از هم بگسلد.لبخند ملیح با اشک شوق حوا،همراه با فریادی از حنجره پر دردش،چنان افعی لعین را لرزاند که گویی هرگز از سوراخ خانه نخوتش بیرون نخواهد آمد.
دستهای سرشار از انرژی وصال،با چشمهای بسته از جاده فراق،با سربازان امیدی که از پادگان چشمان آدم زنجیروار بر میدان رزم آرایش،صورت رمق دیده اش با صفوفی منظم،رقص شادی می کردند،ناگهان صدایی از مؤذنه حنجره اش به گوش افلاکیان رسید که گویی صدا،صدای خدا بود.حوای عزیزش را به آغوش کشید و با همه وجود و با محبت و امید،ترانه وصال را تقدیم وی نمود.آری تصمیم گرفتند،ابراهیم وار،اسمائیل هوس ها را ذبح کنند،تا بهشتی دیگر بسازند و بهشتی زندگی کنند.
مانیز تا به حال فقط اشک ندامت ریخته ایم،ولی هرگز به دنبال حوای خود نگشتیم.
معنای یاد و ذکر خدا
بزرگان گفته اند:شاید بعضی تصور کنند که مقصود از یاد خدا این است که انسان تسبیحی به دست گیرد و ذکر بگوید،ولی قطعأ مقصود این نیست،نه تنها این گونه یاد خدا بودن،انسان را به یاد خود نمی آورد و حجاب های دل را بر نمی دارد،بلکه ممکن است حجابی بر حجاب های دل بیفزاید.یاد خدا در رابطه با دفع موانع شناخت خدا به معنی حضور ذهنی و گفتاری نیست،بلکه به معنی حضور ذهنی و گفتاری نیست،بلکه به معنی حضور عملی است.هر چند حضور ذهنی و گفتاری هم به عنوان بخشی از کردار،به ترتیبی که خواهد آمد در کنار زدن این موانع مفید و مؤثر می باشد.
یاد خدا به این معنا در نخستین گام عبارت است از:خود نگهداری از هوس هایی که موجب،حجاب ها و موانع قلب است و این گام حساس ترین و عمده ترین و در عین حال،سخت ترین گام های سیر و ستوک در رابطه با شناخت خدا از طریق قلب است.از این رو،در روایات از آن به«اشد الاعمال»یا «سید الاعمال» تعبیر شده است.
پس از برداشتن این گام و خودداری از هوس و گناه،دومین گام در مسیر سلوک،اجرای قوانین الهی و پیاده کردن برنامه های انبیای الهی و قوانین شرع مقدس در زندگی است.
حضرت علی‹ع›نیز در این زمینه می فرمایند:«و لکن ذکر الله فی کل موطن اذا هجمت علی طاعته او معصیته»1
یاد خدا در همه جا،به این معنی است که هنگام اطاعتو یا معصیت خدا به وظیفه خود عمل کنی.
پس برای کرامت نفس و سرانجام،برای رسیدن به خدا لازم است که خود را بشناسیم.
سر گذشت خلقت آدمی در قرآن
وحال ای جانشین خدا،ای مسجود ملائک و ای اشرف مخلوقات گوش فراده تا داستان خلقت تورابر اساس آیات قرآن و روایاتبازگو کنیم:
چشم دل باز کن که جان بینی آن چه نادیدنی است آن بینی
آن چه نشدیده گوشت آن شنوی و آن چه نادیده چشمت آن بینی
و بدان که:
گردر طلب گوهر کانی،کانی ور در پی جست وجوی جانی،جانی
من فاش کنم حقیقت مطلب را هر چیز که در جستن آنی،آنی
داستان خلقت انسان از آنجا آغاز می شود که خداوند متعال به فرشتگان فرمود:
«واذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه»2
وهنگامی که گفت پروردگارت به فرشتگان:می خواهم جانشینی در روی زمین بگمارم.ملائک نپذیرفتند و شدیدا اعتراض کردند و گفتند:خدایا تو گمارنده کسی به عنوان جانشین در روی زمین هستی که در آن فساد و خونریزی مکند.و گفتند:آیا قرار می دهی کسی را در روی زمین که در آن فساد و خونریزیها کند،حال آنکه ما شاکران تو را نیایش می کنیم و تو را به پاکی یاد می کنیم.فرشتگان که نمیدانستند خداوند می خواهد چه موجودی بیافریند،از عشق خداوند نسبت به انسان بی خبر بودند.3
خداوند که نمی خواست همه چیز را به فرشتگان بگوید،فرمود:ای فرشتگان!من چیزی می دانم که شما نمی دانید.4 وآرام آرام برای فرشتگان اسراری از خلقت آدم را فاش نمود تا برتری و رجحان آدم را نسبت به آنها بیان کند.از آن جمله ،همه اسما و نامها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود:اگر راست می گویید مرا از آنها خبر دهید.ایشان درمانده شدند و گفتند:پاکا که تویی،ما دانشی نداریم جز آنچه به آموخته ای.تو دانای فرزانه ای.
سپس،خداوند به حضرت آدم فرمود:ای آدم آنان را از نامهایشان خبر ده و چون از نامهایشان خبر داد،فرمود:«ما امانت خویش را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم،ولی از آن سرباز زدند و از آن هراسیدند و [از میان تمام مخلوقات فقط]انسان آن را پذیرفت.5
در آخر رو به همه ی فرشتگان کرد و فرمود:آیا به شما نگفتم رازهای نهانی وجود دارد که فقط من آن رازها را می دانم و شما نمیدانید.6
حال همه ی فرشتگان در برابر آدم به سجده بیفتید.همه فرشتگان نیز سجده کردند.خداوند فرمود:اگر از سجده کردن سرباز زنید،جزو رانده شدگان می شوید.ابلیس سجده نکرد و لذا جزو کافران و رانده شدگان گردید.
در سوره ی حجر آیات 28 تا 35 داستان آفرینش آدم اینگونه بیان شده است:«و چنین بود پروردگارت به فرشتگان فرمود :من من آفریننده انسانی از گل خشک باز مانده از لجن بونیاک(بعد مادی و جسمی انسان)هستم.پس چون او را سامان دادم و در آن از روح خود دمیدم(بعد روحی،ملکوتی انسان)،در برابراوبه سجده در افتید.آن گاه فرشتگان همگی به سجده افتادند،مگر ابلیس از ایکه از سجده کنندگان باشد سرباز زد.خداوند فرمود:ای ابلیس تو را چه میشود که از سجده کنندگان نیستی؟گفت:من کسی نیستم که به انسانی که از گل بازمانده از لجنی بویناکش آفریده ای سجده کنم،پس[به علت نافرمانی]از آن بهشت بیرون شو که تو رانده شده و مطرودی وتا قیامت بر تو لعنت باد».
سپس به حضرت آدم فرمود:«ای آدم تو و همسرت در بهشت بیارامید و از نعمت های آن از هرجا که خواستید به خوشی و فراوانی بخورید،ملی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود.سپس،شیطان آنان را به لغزش کشانید و از جایی که بودند آواره کرد[چون آدم نافرمانی خدا کرد،فرمان «قلنا اهبطوا»صادر شد]و گفتیم پایین روید.و در روی زمین تا وقت معین آرامشگاه و بهره مندی دارید.
از زمان صدور فرمان ((اهبطوا))تا((ارجعی))
آدم مایل نبود از بهشت بیرون برود،اما چون نافرمانی کرده بود،باید از بهشت هبوط می کرد.اما خداوند چون آدم را همراه با عشق آفریده و می خواست با آدم معاشقه کند:((معشوق اگر چه عاشق را براند،اما راندنش هم از روی عشق محبت است.))
به انسان فرمود:ناراحت نباش در روی زمینی فرود آی که آن را برایت آرامش گاه قرار داده ام و همه امکانات را برایت فراهم کرده ام.
3333((ای آدم برو در زمینی که آن را محل آرامش شما قرار دادم و کوه ها را میخ های آن و شما را به صورت زوج ها آفریدم و خواب شما را مایه آرامش تان قرار دادم و شب را پوششی برای شما!و روز را وسیله ای برای زندگی و معاش شما قرار دادم!و بر فراز شما هفت آسمان محکم بنا کردم!و چراغی روشن و حرارت بخش آفریدم!و از ابرهای باران آبی فراوان برایتان نازل کردم،تا بوسیله آن دانه و گیاه بسیار برویانم و باغ هایی پر درخت و...!7

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 28   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله داستان خلقت ادم

کتاب داستان های ما (جلد اول)

اختصاصی از فی توو کتاب داستان های ما (جلد اول) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کتاب داستان های ما (جلد اول)


کتاب داستان های ما (جلد اول)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

خلاصه پیشگفتار 
امتیاز تاریخ غنى و درخشان اسلام نسبت به سایر ادیان و مذاهب و اقوام و ملل ، به اینست که از هر جهت کامل مى باشد. به طورى که در هر قسمت به تفصیل حق مطلب را ادا کرده ، و ثروت معنوى بزرگى براى آیندگان برجاى گذارده است .
پیدایش و انحطاط ملتها و سقوط دولتها و انقراض اقوام روى زمین و علل و اسباب آن ، جنگها و کشمکشها و تصادمها، قهرمانیها و دلاوریها و رشادتها، شهامت ها و بلندنظرى ها، لئامت ها و تنگ نظرى ها، محبت ها و دوستیها، وفاها و مداراها، انحرافها و فسادها و عیش و نوشها، خوشیها و لذتها و کامرانیها، بدبختى ها و ناکامى ها و نگرانى ها و حمله ها و شکستها و پیروزى ها، امیدها و آرزوها، حرمانها و ناامیدى ها، و جز اینها، همه و همه را با شرح و بسط مجمل و مفصل نوشته است .
از طرفى با ذکر مآخذ و سلسله سند، کلیه رویدادها، حتى امور جزئى را با ریزه کارى و موشکافى مخصوصى یادداشت نموده و آنچه مربوط به دنیا و آخرت ، فرد و جمیعت ، جوان و پیر، زن و مرد، آقا و نوکر، دارا و ندار، شاه و گدا، سیاه و سفید، عشق و عاشق ، قهر و آشتى ، وصال و فراق ، عدل و ظلم ، حسن و قبح ، خشم و مهربانى ، پریشانى و شادمانى و غیرها بوده ، همه را ثبت کرده است .
این معنى چنان روشن و آشکار است که خواننده مى تواند تمام موضوعاتى را که در زندگى بشر روى داده ، و مردم گذشته با آنها ارتباط داشته اند، در تاریخ اسلام بیابد. انسان مى تواند با مطالعه تاریخ اسلام در راه خودسازى و نیل به مقام عالى علمى و عملى و کمال والاى انسانى و اکتساب اخلاق پسندیده و صفات برجسته ، جوانمردى و ایثار و گذشت و فداکارى و جانبازى و شهادت در راه خدا و دفاع از حق و مظلوم و ایستادگى در مقابل باطل و ظالم را به نحو چشمگیرى در آن بیابد، و راز تجلى مسلمان واقعى ، به معنى درس عالى زندگى است که در تاریخ اسلام و این گونه صحنه ها و سرگذشتها آموزنده جلوه گر است .
اسلام این امتیاز را نیز دارد که دانشمندان آن بیش از هر ملت دیگر در تاریخ کتاب نوشته اند، و به این علم پرارزش پرداخته و نظر دوخته اند. زیرا در آن روز که علماى اسلامى اقدام به تاءلیف کتابهاى بزرگ و کوچک در تاریخ جهان و عرب و اسلام نمودند و آنرا به رشته تحریر در آوردند، از سایر ملتها در این خصوص خبرى نبود، و اگر بود امتیازات تواریخ اسلامى را نداشت .
اهمیت و توجهى که مسلمانان نسبت به تاریخ مبذول داشتند از قرآن مجید کتاب آسمانى خود گرفتند و تحت تاءثیر وقایع تاریخى آن بود که به این فکر افتادند.
زیرا مى دانیم که قسمت عمده قرآن را قصص و سرگذشت ملتهاى پیشین و مردم عرب قبل و بعد از اسلام تشکیل مى دهد.
قرآن مجید از پیغمبران و امتهاى آنان و حوادثى که در قلمرو تبلیغات ایشان به وقوع پیوسته است ، سخن گفته و علل و جهات پیدایش آنها و عکس العمل اقوام را نسبت به آنان بازگو کرده است .
قرآن سوره هائى را اختصاص به نقل وقایع گذشتگان و افکار و کردار و رفتار آنان داده است . سوره آل عمران ، سوره هود، سوره یوسف ، سوره کهف ، سوره ابراهیم ، سوره مریم ، سوره لقمان ، سوره احزاب ، سوره انبیاء، از این قبیل هستند.
قرآن سوره اى هم به نام قصص یعنى نقل کردن داستان و سرگذشت مشتمل بر وقایع زشت و زیباى اقوام گذشته دارد، و آنچه را در خلال سوره هاى متعدد از تاریخ گذشتگان آورده و آنچه در سوره هاى نامبرده گفته است ، کافى ندانسته و چنانکه گفتیم یک سوره را هم به نقل داستانها و سرگذشتها موسوم کرده است .
حتى در آغاز سوره یوسف مى فرماید: ما زیباترین نقل داستان را به تو وحى نمودیم !
این وقایع را که قرآن مجید بیان مى کند از نظر تاریخى و شناخت اقوام گذشته و ملتهاى از میان رفته بسیار پرارزش است ، تا جائى که بسیارى از نقاط مجهول و مجمل زندگى انبیا و امتهاى ایشان را که در تورات و انجیل آمده است ، روشن ساخته و تصحیح کرده است .
داستانهاى ما از این رهگذر سرچشمه مى گیرد. بر اساس این بناى عظیم استوار است و از دو منبع سرشار آن و اخبار و احادیث و تواریخ غنى اسلام الهام گرفته است .
داستانهاى دیگران پایه و مایه محکمى ندارد. در نقل آن درست رعایت صحت و سقم نشده و لزومى هم نمى دیدند. داستانهاى آنها یا براى سرگرمى یا به منظور گرفتن نتیجه اخلاقى و اجتماعى بوده است ، و چندان کارى به صحت و سقم آن نداشته اند.
ولى داستانهاى ما که ریشه هاى اساسى داشته است گذشته از این که وقایع حتمى و رویدادهاى واقعى را بازگو مى کند، از افرادى مطلع و با خدا نقل شده یا به وسیله نویسندگانى سرشناس به رشته تحریر در آمده است . بنابراین نتایجى روشن و گرانبها را ارائه مى دهد.
داستانهاى ما این فرق را با سایر داستانها دارد که از تواریخ اسلامى گرفته شده است . تواریخى که نویسندگان آن سعى داشته اند وقایع و حوادث واقعى را ثبت کنند و نتایج تلخ و شیرین و زشت و زیبا و خوب و بد آنرا در معرض استفاده خوانندگان قرار دهند، تا از آن براى دگرگونى خویش و اصلاح اجتماع بهره گیرند.
بدین منظور نویسنده این سطور از همان اوائل که قلم به دست گرفت ، در صدد برآمد که در فرصت هاى مناسب داستانهائى آموزنده و جالب را از تاریخ اسلام بیرون آورده و از زبان عربى ترجمه نموده یا با جزئى تغییرى در عبارت فارسى آن منتشر سازد، تا ضمن سرگرمى هاى سودمند و تفریحات سالم ، خوانندگان از این رهگذر هم بهره مند شوند و بر کمالات خویش بیفزایند.
دو جلد از این داستانها به نام داستانهاى اسلامى تاکنون چند بار منتشر شده است . قسمتى از آنها نیز از سال 1338 شمسى به بعد در مجله درسهائى از مکتب اسلام چاپ شده بود.
پس از چاپ جلد دوم داستانهاى اسلامى یادداشت هاى زیادى از تواریخ اسلامى و کتب مختلف عربى برداشتیم تا پس از ترجمه و تنظیم آن به صورت مجلدات بعدى چاپ و منتشر گردد.
جلد سوم را چون ناشر دیگرى منتشر کرد به نام داستانهاى ما موسوم نمودیم . یکبار از طرف ناشر مربوط و یک یا چند بار هم توسط شخصى یا ناشرى گمنام و سودجو منتشر شد! ولى مدتهاست که از چاپ و انتشار آن خبرى نیست .
از این گذشته در دو جلد داستانهاى اسلامى هم اغلاط بسیار وجود دارد و با اینکه بارها به اطلاع ناشر آن رساندیم . مع الوصف با همان اغلاط منتشر مى گردد که مایه کمال تاءسف است ! از همه اینها گذشته نشر آنها هم محدود و به شیوه خاصى انجام مى گیرد.
لذا با تقاضاى مکرر خواستاران و تجدید نظر در پاره اى از عبارات و برخى از عناوین آنها که پس از سالها ضرورت داشت ، و افزودن 20 داستان دیگر و حذف 4 داستان از آنچه چاپ شده است ، جمعا 120 داستان زنده و آموزنده و سازنده را از مآخذى که در پایان هر داستان نقل مى شود، به صورت سه جلد در آوریم ، و در اختیار خوانندگان قرار دادیم .
به طورى که مى بینید تعدادى از داستانها از گلستان سعدى بدون کم و کاست نقل شده ، و فقط ما عنوانى براى آنها قرار داده ایم . زیرا سعدى در گلستان آنها را به عنوان حکایت نگاشته است .
علت نقل این تعداد داستان از گلستان سعدى اینست که نویسنده آنها را از مجموع هشت باب گلستان انتخاب کرده و شایسته نقل به منظور استفاده عموم دانسته است .
زیرا بقیه داستانهاى گلستان سعدى هر چند مشتمل بر امثال و حکم و پند و اندرز و عبارات شیوا و اشعار زیبا و کم نظیر و شاید بى نظیر مى باشد، ولى چون از سیرت پادشاهان و امرا و حکام عرب و عجم و ارباب زور و زر و کشف و کرامات مشایخ صوفیه و مدح و ستایش در اویش سخن به میان آورده ، و گاهى روایات ضعیف و تعبیرات منافى اخلاق اسلامى در آن هست که شایسته خواندن و بازگو کردن نیست ، لذا ما از مجموع آنها آنچه را مناسب دیدیم آوردیم ، آنهم با عین عبارات شیرین و نمکین سعدى . همچنین چند داستان از مولوى و حافظ و لطائف الطوائف فخرالدین على صفى را.
نیز از کشکول شیخ بهائى و زهرالربیع سید نعمت الله جزائرى داستانها نقل کرده ایم . شاید در نظر بعضى ها نقل مطالب از این دو کتاب در مقابل کتب حدیث و تواریخ مشهور اسلامى ، چندان اهمیت نداشته باشد، ولى باید دانست که این دو کتاب تاءلیف دو تن از دانشمندان بزرگ اسلام و تشیع است ، و به همین جهت کتب آنها از بسیارى از منابع تاریخى ، معتبرتر و داستانهاى آن پر ارزشتر مى باشد. بخصوص که برخى از آنها را خود نقل مى کنند، و برخى دیگر را با یک واسطه از افراد موثق گرفته اند، و آیا تاریخ جز اینها است ؟!
این داستانها را ما تقریبا بر اساس سابقه و زمان از بالا به پائین تنظیم کرده ایم ، مگر داستانهاى سعدى که در خلال آنها به عنوان چاشنى و به مناسبت آورده ایم .
هر چند گفته اند مشک آنست که خود بوید نه آنکه عطار گوید ولى براى تشیحیذ اذهان مى گوئیم این 120 داستان بحمدالله به صورت گنجینه اى از علوم و فنون و تاریخ و ادب و اخلاق در آمده است . تا چه قبول افتد و چه در نظر آید؟


دانلود با لینک مستقیم


کتاب داستان های ما (جلد اول)

دانلود تحقیق داستان شبحی در اپرا (ترجمه شده)

اختصاصی از فی توو دانلود تحقیق داستان شبحی در اپرا (ترجمه شده) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق داستان شبحی در اپرا (ترجمه شده)


دانلود تحقیق داستان شبحی در اپرا (ترجمه شده)

فرمت فایل: ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 8

 

آن ها قبل از اپرا ، در مزان اجرای اپرا و بعد از اپرا دربارة شبح صحبت کردند.  ولی خیلی ارام صحبت می کردند و قبل از حرف رشدن پشت سرشان را نگاه می کردند . 

وقتی اپرا ستمام شد ، دخترها به رختکن شان بازگشتند .  نا گهان آنها صدای کس را در راهرو شنیدند ، و خانم گری ، مادر مگ به داخل اتاق دویذ . او زنی بود . چاق ، با رفتاری مادرانه و چهره ای قرمز و شاداب . اما آن شب صورتش سفید بود.

او گریه کنان گفت : (( آه دخترا ، ژوزف مرده ! شما میدونین که او خیلی سپاین سدر چهارمین طبقه زیرصحنه نمایش کار می کرد .  کارکنان دیگر صحنه ، جسد اونو یک ساعت پیش اونجا پیدا کردن با یه طناب دورگردنش !))

خانة اپرا مکان مشهوری بود و مدیران خانه اپرا اراد خیلی مهمی سیودند این اولین هفته کار برای آن دو مدیر جدید موسیوآرمان مونشار من و موسیو فیرمن سریشارد بود .  فردای آن روز دو مرد در دفتر کارشان درباره‌ ژوزف بود که صحبت می کردند . 

موسیو آرمان با عصبانیت گفت : (( این یا یه اتفاق بود یا بوکه خودکشی کرده ))

مسیو فیرمن گفت (( یه اتفاق ؟ خودکشی ؟ دوست من ، سکدوم داستان رو میخوای ؟ یااین س که داستان شبح رو می خوای ؟

موسیو آرمان گفت : (( با من راجع به اشباح محبت نکن ! توی خانة اپرا ، ما 1500 نفر داریم که برامون کار میکنن و همه دارن سدرباره شبح حرف سمیزنن . همة اونا احمقن ! من نمیخوام دربارة سشبح چیزی بشنوم ، خب ؟ ))

موسیو سفیرمن به سنامه ای که روی میز ، پهلوی او قرار داشت مگاه کرد گفت : (( آرمان ما با این نامه میخوایم چکارکنیم ؟ ))

موسیو سآرمان فریاد زد : ((چکار کنیم ؟ )) ((‌مسلماً هیچ کاری ! چه کاری میتونیم بکنیم ؟ ))

آن دو مرد دوباره نامه را خواندند . خیلی طولانی نبود .

موسیو سآرمان که دوباره عصبانی شده بود . گفت : (( برای لژ 5 بلیت سنفروشید ! 20.000 فرانک در ماه !)) (( این بهترین لژ خاسنه اپراست و ما به آن پول احتیاج داریم غیر من و بگو ببینیم بی ا.جی کیه ؟ ))

موسیو فیر من گفت : (( منظور ، شبح اپراست . اما آرمان ، تو راست میگی .دربارة این نامه ، ا هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم . این یه شوخیه ، یه شوخی بد . یه کسی در این ساختمان فکر میکنه که چون ما این جا تاه وارد هستیم احمق سهم هستیم . س هیچ شبحی در اپراخانه وجود نداره ! ))

سپس آن دوبارة برنامة آن شب اپرا صحبت کردند که  فاوست بودو معمولاً کارتولا اپرای ماراریتا را اجرا می کرد .  کارلوتا اسپانیایی  بهترین خوانندة ما مریض میشه ! و همین امروز صبح با نوشتن یک نامه به ما اطلاع میده که حالش خوب نیست و نمیتونه امشب بخونه ! ))

موسیو فیرمن سبلافاصله گفت (0 آرمان ، دوباره عصبانی نشو )) (( ما کریستین دئه رو داریم  ، اون خوانندة جوان از کشور نرو ، میتونه امشب مارگاریتارو بخونه س. اون صدای خوبی داره . ))

((اما اونخیلی جوونه و هیچ کس اونو نمیشناسه س! هیچ کس نمیخواد به یه خوانندة جدید سگوش سبده . ))

(( صبر کن تا ببینیم . س شاید سدئه بهتر از کارلوتا بخونه کسی چه میدونه ؟ ))


حق با موسیو فیرمن بود.  تمام مردم پارش دربارة مارگاریتا ی جدید در فاوست صحبت می کردند ، دختری با صدای زیبا ،دختری با صدای ی فرشته . مردم او رادوست داشتند . آنا می خندیدند . س فریاد سنی زدند و از او تقاضا می کردندکه باز هم بخواد . دئه اعجاب انگیز سبهترین خواننده جهان بود !


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق داستان شبحی در اپرا (ترجمه شده)

داستان زندگی امام حسین (ع)

اختصاصی از فی توو داستان زندگی امام حسین (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

داستان زندگی امام حسین (ع)


داستان زندگی امام حسین (ع)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word)
تعداد صفحه:30

 

تولد و کودکی امام حسین ( ع) :

قلب مرد به تپش افتاده بود . با سرعت کوچه های شهر مدینه را پشت سر می گذاشت تا هر چه زودتر خود را به پیامبر برساند . دوست داشت اولین کسی باشد که آن خبر مهم را به رسول خدا می رساند . در راه هر که را می دید ، سرا غ پیامبر را می گرفت تا آنکه چشمش از دور به حضرت رسول افتاد . با عجله خود را به پیامبر رساند در حالی که عرق از سر و صورتش جاری بود ، نفسی تازه کرد وگفت :«ای رسول خدا ! چشم ودل شما روشن باد !مژده دهید که خداوند فرزند دیگری به پاره تن شما فاطمه «ع» -عنایت نمود .» با شنیدن این خبر ، لبهای حضرت به خنده گشوده شد وبرق شادی در چشمان مبارکش نمایان گشت . هفت روز از تولد دومین فرزند فاطمه زهرا «ع»گذشته بود که فرشته آسمانی از طرف خداوند خبر آورد که :«ای رسول ما !نام این مولود راحسین بگذار»

حضرت زهرا (ع) برای فرزندش حسین ـ گوسفندی را قربانی کرد تا آن را بین نیازمندان و فقیران شهر تقسیم کند. پیامبر، حسین را مانند حسن دوست داشت . او را در آغوش می گرفت و می بوسید وهمیشه می گفت :« حیسن از من است و من از حسینم.» پیامبر به یاران خود می فرمود: « هرکس حسن وحسین را دوست بدارد ،مرا دوست داشته است و هرکس با آنها دشمنی کند، با من دشمنی کرده است. » دوران کودکی :

حسین«ع» دوران کودکی خود را همراه با برادرش حسن «ع» در کنار جدش ـ رسول خداـ و پدر و مهربانش گذراند. روزهایی با حوادث تلخ وشیرین که درسهایی از شجاعت ، محبت و فداکاری را به دنبال داشت.

یکی از آن وقایع آموزنده برای حسن و حسین «ع» مربوط به زمانی است که جدشان حضرت محمد «ص» به مسافرت رفته بودند و مادرشان حضرت زهرا «ع» با پولی که از همسرش علی «ع» گرفته بود به بازار رفت و با آن یک پرده و دو دستبند نقره خرید.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


داستان زندگی امام حسین (ع)