لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:html
خلاصه پیشگفتار
امتیاز تاریخ غنى و درخشان اسلام نسبت به سایر ادیان و مذاهب و اقوام و ملل ، به اینست که از هر جهت کامل مى باشد. به طورى که در هر قسمت به تفصیل حق مطلب را ادا کرده ، و ثروت معنوى بزرگى براى آیندگان برجاى گذارده است .
پیدایش و انحطاط ملتها و سقوط دولتها و انقراض اقوام روى زمین و علل و اسباب آن ، جنگها و کشمکشها و تصادمها، قهرمانیها و دلاوریها و رشادتها، شهامت ها و بلندنظرى ها، لئامت ها و تنگ نظرى ها، محبت ها و دوستیها، وفاها و مداراها، انحرافها و فسادها و عیش و نوشها، خوشیها و لذتها و کامرانیها، بدبختى ها و ناکامى ها و نگرانى ها و حمله ها و شکستها و پیروزى ها، امیدها و آرزوها، حرمانها و ناامیدى ها، و جز اینها، همه و همه را با شرح و بسط مجمل و مفصل نوشته است .
از طرفى با ذکر مآخذ و سلسله سند، کلیه رویدادها، حتى امور جزئى را با ریزه کارى و موشکافى مخصوصى یادداشت نموده و آنچه مربوط به دنیا و آخرت ، فرد و جمیعت ، جوان و پیر، زن و مرد، آقا و نوکر، دارا و ندار، شاه و گدا، سیاه و سفید، عشق و عاشق ، قهر و آشتى ، وصال و فراق ، عدل و ظلم ، حسن و قبح ، خشم و مهربانى ، پریشانى و شادمانى و غیرها بوده ، همه را ثبت کرده است .
این معنى چنان روشن و آشکار است که خواننده مى تواند تمام موضوعاتى را که در زندگى بشر روى داده ، و مردم گذشته با آنها ارتباط داشته اند، در تاریخ اسلام بیابد. انسان مى تواند با مطالعه تاریخ اسلام در راه خودسازى و نیل به مقام عالى علمى و عملى و کمال والاى انسانى و اکتساب اخلاق پسندیده و صفات برجسته ، جوانمردى و ایثار و گذشت و فداکارى و جانبازى و شهادت در راه خدا و دفاع از حق و مظلوم و ایستادگى در مقابل باطل و ظالم را به نحو چشمگیرى در آن بیابد، و راز تجلى مسلمان واقعى ، به معنى درس عالى زندگى است که در تاریخ اسلام و این گونه صحنه ها و سرگذشتها آموزنده جلوه گر است .
اسلام این امتیاز را نیز دارد که دانشمندان آن بیش از هر ملت دیگر در تاریخ کتاب نوشته اند، و به این علم پرارزش پرداخته و نظر دوخته اند. زیرا در آن روز که علماى اسلامى اقدام به تاءلیف کتابهاى بزرگ و کوچک در تاریخ جهان و عرب و اسلام نمودند و آنرا به رشته تحریر در آوردند، از سایر ملتها در این خصوص خبرى نبود، و اگر بود امتیازات تواریخ اسلامى را نداشت .
اهمیت و توجهى که مسلمانان نسبت به تاریخ مبذول داشتند از قرآن مجید کتاب آسمانى خود گرفتند و تحت تاءثیر وقایع تاریخى آن بود که به این فکر افتادند.
زیرا مى دانیم که قسمت عمده قرآن را قصص و سرگذشت ملتهاى پیشین و مردم عرب قبل و بعد از اسلام تشکیل مى دهد.
قرآن مجید از پیغمبران و امتهاى آنان و حوادثى که در قلمرو تبلیغات ایشان به وقوع پیوسته است ، سخن گفته و علل و جهات پیدایش آنها و عکس العمل اقوام را نسبت به آنان بازگو کرده است .
قرآن سوره هائى را اختصاص به نقل وقایع گذشتگان و افکار و کردار و رفتار آنان داده است . سوره آل عمران ، سوره هود، سوره یوسف ، سوره کهف ، سوره ابراهیم ، سوره مریم ، سوره لقمان ، سوره احزاب ، سوره انبیاء، از این قبیل هستند.
قرآن سوره اى هم به نام قصص یعنى نقل کردن داستان و سرگذشت مشتمل بر وقایع زشت و زیباى اقوام گذشته دارد، و آنچه را در خلال سوره هاى متعدد از تاریخ گذشتگان آورده و آنچه در سوره هاى نامبرده گفته است ، کافى ندانسته و چنانکه گفتیم یک سوره را هم به نقل داستانها و سرگذشتها موسوم کرده است .
حتى در آغاز سوره یوسف مى فرماید: ما زیباترین نقل داستان را به تو وحى نمودیم !
این وقایع را که قرآن مجید بیان مى کند از نظر تاریخى و شناخت اقوام گذشته و ملتهاى از میان رفته بسیار پرارزش است ، تا جائى که بسیارى از نقاط مجهول و مجمل زندگى انبیا و امتهاى ایشان را که در تورات و انجیل آمده است ، روشن ساخته و تصحیح کرده است .
داستانهاى ما از این رهگذر سرچشمه مى گیرد. بر اساس این بناى عظیم استوار است و از دو منبع سرشار آن و اخبار و احادیث و تواریخ غنى اسلام الهام گرفته است .
داستانهاى دیگران پایه و مایه محکمى ندارد. در نقل آن درست رعایت صحت و سقم نشده و لزومى هم نمى دیدند. داستانهاى آنها یا براى سرگرمى یا به منظور گرفتن نتیجه اخلاقى و اجتماعى بوده است ، و چندان کارى به صحت و سقم آن نداشته اند.
ولى داستانهاى ما که ریشه هاى اساسى داشته است گذشته از این که وقایع حتمى و رویدادهاى واقعى را بازگو مى کند، از افرادى مطلع و با خدا نقل شده یا به وسیله نویسندگانى سرشناس به رشته تحریر در آمده است . بنابراین نتایجى روشن و گرانبها را ارائه مى دهد.
داستانهاى ما این فرق را با سایر داستانها دارد که از تواریخ اسلامى گرفته شده است . تواریخى که نویسندگان آن سعى داشته اند وقایع و حوادث واقعى را ثبت کنند و نتایج تلخ و شیرین و زشت و زیبا و خوب و بد آنرا در معرض استفاده خوانندگان قرار دهند، تا از آن براى دگرگونى خویش و اصلاح اجتماع بهره گیرند.
بدین منظور نویسنده این سطور از همان اوائل که قلم به دست گرفت ، در صدد برآمد که در فرصت هاى مناسب داستانهائى آموزنده و جالب را از تاریخ اسلام بیرون آورده و از زبان عربى ترجمه نموده یا با جزئى تغییرى در عبارت فارسى آن منتشر سازد، تا ضمن سرگرمى هاى سودمند و تفریحات سالم ، خوانندگان از این رهگذر هم بهره مند شوند و بر کمالات خویش بیفزایند.
دو جلد از این داستانها به نام داستانهاى اسلامى تاکنون چند بار منتشر شده است . قسمتى از آنها نیز از سال 1338 شمسى به بعد در مجله درسهائى از مکتب اسلام چاپ شده بود.
پس از چاپ جلد دوم داستانهاى اسلامى یادداشت هاى زیادى از تواریخ اسلامى و کتب مختلف عربى برداشتیم تا پس از ترجمه و تنظیم آن به صورت مجلدات بعدى چاپ و منتشر گردد.
جلد سوم را چون ناشر دیگرى منتشر کرد به نام داستانهاى ما موسوم نمودیم . یکبار از طرف ناشر مربوط و یک یا چند بار هم توسط شخصى یا ناشرى گمنام و سودجو منتشر شد! ولى مدتهاست که از چاپ و انتشار آن خبرى نیست .
از این گذشته در دو جلد داستانهاى اسلامى هم اغلاط بسیار وجود دارد و با اینکه بارها به اطلاع ناشر آن رساندیم . مع الوصف با همان اغلاط منتشر مى گردد که مایه کمال تاءسف است ! از همه اینها گذشته نشر آنها هم محدود و به شیوه خاصى انجام مى گیرد.
لذا با تقاضاى مکرر خواستاران و تجدید نظر در پاره اى از عبارات و برخى از عناوین آنها که پس از سالها ضرورت داشت ، و افزودن 20 داستان دیگر و حذف 4 داستان از آنچه چاپ شده است ، جمعا 120 داستان زنده و آموزنده و سازنده را از مآخذى که در پایان هر داستان نقل مى شود، به صورت سه جلد در آوریم ، و در اختیار خوانندگان قرار دادیم .
به طورى که مى بینید تعدادى از داستانها از گلستان سعدى بدون کم و کاست نقل شده ، و فقط ما عنوانى براى آنها قرار داده ایم . زیرا سعدى در گلستان آنها را به عنوان حکایت نگاشته است .
علت نقل این تعداد داستان از گلستان سعدى اینست که نویسنده آنها را از مجموع هشت باب گلستان انتخاب کرده و شایسته نقل به منظور استفاده عموم دانسته است .
زیرا بقیه داستانهاى گلستان سعدى هر چند مشتمل بر امثال و حکم و پند و اندرز و عبارات شیوا و اشعار زیبا و کم نظیر و شاید بى نظیر مى باشد، ولى چون از سیرت پادشاهان و امرا و حکام عرب و عجم و ارباب زور و زر و کشف و کرامات مشایخ صوفیه و مدح و ستایش در اویش سخن به میان آورده ، و گاهى روایات ضعیف و تعبیرات منافى اخلاق اسلامى در آن هست که شایسته خواندن و بازگو کردن نیست ، لذا ما از مجموع آنها آنچه را مناسب دیدیم آوردیم ، آنهم با عین عبارات شیرین و نمکین سعدى . همچنین چند داستان از مولوى و حافظ و لطائف الطوائف فخرالدین على صفى را.
نیز از کشکول شیخ بهائى و زهرالربیع سید نعمت الله جزائرى داستانها نقل کرده ایم . شاید در نظر بعضى ها نقل مطالب از این دو کتاب در مقابل کتب حدیث و تواریخ مشهور اسلامى ، چندان اهمیت نداشته باشد، ولى باید دانست که این دو کتاب تاءلیف دو تن از دانشمندان بزرگ اسلام و تشیع است ، و به همین جهت کتب آنها از بسیارى از منابع تاریخى ، معتبرتر و داستانهاى آن پر ارزشتر مى باشد. بخصوص که برخى از آنها را خود نقل مى کنند، و برخى دیگر را با یک واسطه از افراد موثق گرفته اند، و آیا تاریخ جز اینها است ؟!
این داستانها را ما تقریبا بر اساس سابقه و زمان از بالا به پائین تنظیم کرده ایم ، مگر داستانهاى سعدى که در خلال آنها به عنوان چاشنى و به مناسبت آورده ایم .
هر چند گفته اند مشک آنست که خود بوید نه آنکه عطار گوید ولى براى تشیحیذ اذهان مى گوئیم این 120 داستان بحمدالله به صورت گنجینه اى از علوم و فنون و تاریخ و ادب و اخلاق در آمده است . تا چه قبول افتد و چه در نظر آید؟
کتاب داستان های ما (جلد اول)