فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله دیکتاتوری گروه مونتانیارد

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله دیکتاتوری گروه مونتانیارد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

در اوایل تابستان 1793 به نظر می رسید که جمهوری از دست رفته است.
مجلس قانون گذاری باید با وضعیت نومید کننده ای مقابله نماید.
به موفقیت متحدین، نافرمانی و عصیان دو سوم از ملت، افزوده شده بود. قحطی، پاریس را تهدید می کرد و میهن پرستان از اینکه به سرنوشت «مارات» که در 13 ژوئیه به قتل رسیده بود، دچار شوند، ترس و بیم داشتند.
اقدامات و تدابیر نصفه و نیمه کافی نبود، زین پس می بایست پیروز شد و یا مرد.
هماندم روسپیر تشخیص داد که لازمة نجات ملی، قدرتهای دیکتاتوریست او در یادداشت هایش می نویسد:
«ما صرفاً به یک قوة اراده نیازمندیم و اضافه می کند: آیا فکر می کنید که بدون اتحاد در عمل، بدون حفظ اسرار عملیاتی و بدون اطمینان یافتن از داشتن تکیه گاه و پشتیبان در مجلس قانون گذاری، دولت می تواند به موانع و دشمنان بی شمار غلبه کند؟!»
شورش راستین 31 ؟؟ که منجر به ایجاد اتحاد بین بورژاوهای مترقی و انقلابیون بخشهای مختلف شده، باید به پس قیمتی حفظ گردد.
ملت باید به مجلس قانونگذاری همصدا شوند و مجلس نیز باید در خدمت ملت باشد. همچنین خائین مجازات گردند تا درس عبرتی وحشتناک برای دیگران شوند. همانگونه که اتحاد 10 اوت ایجاب می کرد و «کامبون » نیز آنرا برای کشوری فاتح تقاضا می نمود؛ حکومت انقلابی ظهور کرد.
حکومتی که مجلس را از بهار 1793، علیرغم مخالفت ژیروندنها آماده ساخت و اعضاء آن نیز از قبل تعیین شده بودند.
از اکتبر 1792 کتیبة امنیت عمومی آغاز بکار نمود.
در 10 مارس 1793 یک دادگاه انقلابی و در 6 آوریل کمیتة نجات ملی که روسپیردر رأس آن قرار داشت، تشکیل گردید و ایجاد مرکزیت اداری ، به نمایندگان این دو کمیته واگذار گردید.
طبق نظر«سنت ـ ژوست» در 10 اکتبر، مقرر گردید که حکومت موقت فرانسه تا زمان صلح، انقلابی باقی بماند و مجلس قانونگذاری بر سرنوشت جمهوری حکمیت نماید.
تمام قوایی که مجلس به کمیته های خود تفویض نموده است در خود مجلس تجمع دارد. کمیته ها در مقابل مجلس مسئولند، همانگونه که مجلس در برابر ملت مسئول است.
کم کم، حقیقت نظریة «بیووارن » و «سنت ژوست» ثابت شد فرمان 14 «فریمر » (سومین ماه از تقویم جمهوری) خطوط اصلی این نظریه را مشخص می نماید. روپسیپر گزارش پنجم «نیوز » (چهارمین ماه از تقویم جمهوری ) خود را وقف توجیه و صحه گذاری به روی این دیکتاتوری اجتماعی، می نماید.
او می گوید:
«شرایط موجود، اجرای صحیح و کامل قانون اساسی را غیر ممکن می سازد.»
ـ اغتشای و هرج و مرج بیداد می کند و وضعیت انقلابی که ما در آن بسر می بریم، انجام وظیفة دیگری را به ما تحمیل می نماید یعنی : نجات میهن و برقراری آزادی.
حکومت انقلابی، با انجام این مهم، خود را متوجه می سازد و حکومت قانون را بر قرار می نماید و به یک فعالیت فوق العاده نیازمند است زیرا در حال جنگ است.
اعمال دولت، استبدادی نیست. زیرا او مطیع منافع ملی ست که برتر و بالاتر از همة قانونهاست.
بیشک او خود را کمتر مشغول پرداختن به اساسنامة رژیم مشروطه می نماید چرا که او مجبور است با خطرات قبلی و فعلی رویا روشی نموده و شرایط خود را تغییر دهد. با این همه، برابری و مساوات تا زمانیکه ملت به آن اعتماد داشته باشند برقرار خواهد بود.
روپسیر اعلام می نماید که:
اگر در مجلس قانونگذاری، موضوع احقاق حق ملت، که خواست مردم است وجود نداشته باشد (مطرح نباشد) من سکوت کرده و در گوشة خانة خود مدفون خواهم شد.
در 25 سپتامبر تأکید می کند که:
اگر دولت از اعتماد بی حد (سرشار) مردم و شکل وطن پرستان لایق بهره مند نگردد، وطن از دست خواهد رفت. وظیفة انجام امورات سخت دولت، بر دوش وطن پرستان شایسته و کاردان است.
باید وقت خود را وقف کمیته ها نموده و ساعتهای زیادی صرف تدوین قوانین سودمند کنیم.
در 27 ژوئیه علیرغم میل خود، پذیرفت که وارد کمیتة نجات ملی گردد و شب قبل هم در جلسة آنها، حضور یافت اما فضایی که بر آنجا حاکم بود، او را مشوش می ساخت و در11 اوت حرفهای نهفته در حال را برای ژاکوبنها بازگو کرد:
شاهد چیزهایی بودم که هرگز جرأت نکردم به آنها شک کنم.
از یک طرف وطن پرستانی که بیهوده به دنبال منافع کشورشان می باشند و ار سوی دیگر، خائنینی که بر علیه منافع ملی دسیسه چینی می کنند استعفاها و انتصابات جدید، بزودی روپسیر را مطمئن می سپارد را مطمئن می سازد در اوایل سپتامبر «کارنو »و «پریو » از «کوت دور» و بعد «بیووارن » و «کولوت در بوآ» به روبسپری می پیوندند و به همراه «ژنرال کوتون » و «سنت ژوست» و «ژان بون سنت آندره » و «پریو از دومالارن» کمیتة بزرگ تشکیل گردید.
در برابر خطر و تمایل و افتخار به قدرت در آنان موجب شد که کمیته تبدیل به یک سازمان مستقل گردد.
او در ماههای اوت و سپتامبر ، به علت تردیدهایی که داشت، در جلسات حاضر نشد، اما از آن به بعد به طور مرتب در آنها شرکت می کرد.
در حالیکه بسیاری از همکارانش مرتباً به مأموریت می رفتند او به همراه «بارر » یکی از پایه های کمیته باقی می ماند، وظیفة مهم او، مراقبت از سازمان و سیر سیاسی آن و برقراری ارتباط با کلوب ژاکوبنهاست.
در یک یادداشت دستی منتشر نورژظ او که می توان، تاریخ نگارش آنرا دومین سال انقلاب تخمین زد، پیشنهاد می کند:
وظایف اداراتی که هدایت جنگ و تهیة تدارکات را به عهده دارند، روز به روز سنگین تر می شود. از اینرو مسئولیتهای آنان باید تقسیم گردد.
باید از وجود مشاوران کاردان و میهن پرست بهره جست به دستورات عمل کرده و گزارش حاصله را در عرض 24 ساعت تسلیم کنند. همچنین باید از ورود خارجیان به جلسات ممانعت بعمل آید.
اما وظیفة مشخص هر کدام از اعضاء کمیته به درستی معلوم نیست فراموش نکنیم که در حقیقت همة تصمیمات به طور جمعی اتخاذ می گردد و تأیید و امضاء دستورات و احکام یک نوع تشریفات اداری محسوب می شود.
دستهایی که متن دستورات را نگارش می کردند و یا اینکه امضائ می نمود. در وهلة اول با این کار به روی افکار دیگران صحه می گذاشت چرا که هدف نهایی یکی بوده، یعنی: نجات جمهوری به هر طریق ممکنی.
به این ترتیب در اوایل سال دوم، فرانسه آنچه را که تابحال فاقد آن بود، به دست آورد؛ حکومتی ثابت و پرتحرک و یک قرار داد نوین اجتماعی اعلام شد که همة ملت را به جنبش دعوت می نماید.

 


کمیته ها باید بر علیه دشمنان انقلاب به پاخیزند و دادگاههای انقلابی باید آنان را نابود کنند. ملت نیز باید مراقب بوده و آنها را افشاء نماید.
علیرغم اینکه انتخابات حذف شده است اما ملت و شهروندان همچنان به سلطة خود ادامه می دهند.
«چرا ملت از کسانی که مأمور هدایت آنانند، اطاعت نکرده و شانه خالی می کنند؟»
آیا به خاطر وحشت از طوفان است که خدمة کشتی می خواهند سکان را از ناخدا باز ستاند؟!
بااینحال، تاریخ حکومت انقلابی، همچون مبارزه ای مداوم نه تنها بر علیه انسانها، بلکه بر علیه همه چیز، جلوه می کند.
وجود کمیتة بزرگ از ابتدای آغاز به کارش، مورد سوال قرار گرفت و قحطی، خشم و غضب تودة مردمی را بر انگیخت.
«ماسن» می نویسد:
رؤسای بخشهای مختلف پاریس مخصوصاً «هبرت » ، کنترل شورشیان را به عهده گرفتند.
درتظاهرات 5 سپتامبر، روبیسر که ریاست مجلس قانون گذاری را بعهده گرفته بود، تعهد نمود که میزان پرداخت مالیات را به حداقل رساند و متعاقباً در 29 سپتامبر به آن رای داده و تصمیم گرفته شد که یک ارتش انقلابی تشکیل گردد.
او با این عمل می خواست مانع جدایی و نفاق در میان میهن پرستان شود.
زیرا به جهت همین انفاق و جدایی بود که رژیم انقلابی تعادل توازن خود را از دست داده و موجب محکومیت دولت گردید.
از طرف دیگر، به همراه همین جنگ و تورم، یک گروه اجتماعی جدید بوجود آمد به گروه «تازه به دوران رسیده ها» که شامل سرمایه داران و بازرگانان و کنترل کنندگان تعداد زیادی از بانکهای خارجی «بوید »، «پره گو » «پرولی » و «فوی » و مشروطه خواهانی مانند «مشابوت » که در 6 اکتبر با خواهر «فری» ازدواج کرد گرویدند.
حتی «دانستون» هم با ؟؟ ره گو همدست شد و بالاخره در میان آنها، سلطنت طلبانی سر سخت مانند «ب ارون دوماتز» دیده می ش.
اقتصاد دانانی که کمیتة مخالفان را افتتاح کرده بودند، سعی در بی اعتبار نمودن دولت داشتند و در مقابل روبسپیر تصدیق می کند که: «آنها می خواهند، در حین جنگ تن به تن ، ما با دستان خودمان، خود را تکه تکه کنیم!» او بدون وقفه از صحت کمیتة انقلابیون در نظر عقاید عمومی، دفاع می نمود و در 25سپتامبر می گوید:
«ما را به اینکه هیچ کاری انجام نمی دهم، مفهوم می کنند!»
آیا به موقعیت ما فکر کرده اند؟ رهبری گروهان ارتش!
تحمل فشار اروپا! برداشتن نقاب از چهرة خیانت کاران!
کنترل مدیران ! برداشتن و از بین بردن تمام موانع در مقیاس وسیع!
مبارزه بر علیه ستم کاران! ترساندن توطئه گران.»
با در نظر گرفتن چنین مسئولیت بزرگی، می توان از اشتباهاتی چند و یا بی نظمیهای جدا نشدنی از جنبش، چشم پوشی نمود.
بهتر است کمیته های شخصی را به دور افکنده و بر علیه دشمنان انقلاب متحد شویم و تصدیق می کند که:
«اگر در مقابل خائنان ضعف بخرج دهیم. فنا می شویم.»
و در ادامه سنت ـ ژوست ابراز می دارد:
انقلاب نمی تواندبا آنها مصالحه نماید. شما به یک زبان واحد سخن نمی گوئید و هر گونه به تفاهم نخواهید رسید. پس آنان را طرد کرده و دور نمائید. نجات ملی، همة دسیسة ؟چینان را که موجب آشفتگی و اضطراب جمهوری می شوند، قلع و قمع کند.
باید بر علیه آنان ترور و وحشت به وجود آورد. به همین دلیل، کمیتة امنیت عمومی، امور وزارت را به عهده خواهد گرفت. فقط کمیته می تواند دسیسه چینان را در هم شکند و در سالگرد 10 اوت گاردهلی طرفدار شورش و پارتیزانهای پاریس، خواستار تشکیل این کمیته شدند. با دریافت خبر خیانت «تولون »، در 5 سپتامبر، «بارر» پیشنهاد کرد تا تشکبل کمیته، در مجلس به رأی گذاشته شود.
«این طریقه سخن گفتن موجب تعجب ما نمی گردد . این خواستة مردمی است که عقلشان آنرا در دورانی بحرانی، حکم می کرد.»
«کالوژه» می نویسد:
قرن هجدهم و زوال خاص خود را داشت که با خشونت و عصیان و خون ، همراه بود.
و «لوفور» می نویسد:
و بدینسان، طرز تفکر عمومی که دلایل ترس و وحشت را در سال 1789 و قتل عامهای سپتامبر بیان می کند. ظهور نمود.
روبسیر، چاره ای جزپیوستن به این طرز تفکر نداشت، هر چند که در 20 دقیقه ژوئیه 1789 برای استحکام بخشیدن به آزادی ملی، نشان داد که قطع چند سر، نمی تواند بی مورد با شهر و در خورنه 1791 اعلام کرد:
«مذهب واقعی عبارت است از مجازات کسانی که آرامش جامعه را بهم می زنند.»
در دسامبر 1792 ، در یازدهمین نامه اش خطاب به فرانسیون می نویسد :
من همیشه این اصل را مد نظر داشته ام : مردی که متمایل به آزادی هستند، باید در مورد توطئه چینان، بیرجم باشند.
همچنین بروز ضعف و گذشت و اغماض، وحشیانه است. دولت باید فقط از شهروندان صالح حمایت کند»
بالاخره در 17 «پلوویوز »(پنجمین ماه در سال جمهوری). دوباره اعلام می دارد که: از طریق ایجاد ترور و وحشت، دشمنان آزادی را رام کنید. شما به عنوان پایه گذاری جمهوری، حق انجام چنین عملی راندارد.
به نظر او این کار عدالت سریع، جدی و قاطع و تنبیه کسانی است که با روند انقلاب مخالفت می کنند.
به نظر «مارات» اینکار به منزلة؛ استبداد آزادی بر علیه ستمگری است.
از سوی دیگر، روبسپیر نیز فکر می کرد که چاره ای جز ایجاد وحشت، وجود ندارد.
لازمة ایجاد ترور، تقوایی بیش از زمان صلح، فداکاری و از خود گذشتگی کامل است.
برای انجام قضاوتی عادلانه، باید خود را از بند نفوذ ها وگرایشات آزاد کرد و فقط از طریق وجدان عمل نمود.
ایجاد ترور نباید به طور کورکورانه انجام گردد، بلکه تعضیب و کیفر مظنونها باید از طریق قانون صورت گیرد.
روبسپیرمی خواهد که کنوانسیون به نام «ملت» تهیه و تدارک وسایل مبارزه را به عهده گیرد.
در اصل تمام کسانی که به رژیم نوین پشت کرده اند، مظنون به نظر

 

می رسند بهتر است ؟؟ و اعیان، پناهندگان سیاسی و ژنرالهای بزول را سرکوب نمود.
کمیتة امنیت عمومی، نمایندگان اعزامی و کمیتة انقلابی باید در صدد توصیف آنان برآیند.
شاید اینگونه تدابیر، به نظر بسیار خشن ؟؟، اما قانونگذاران جمهوریهای سابق، در زمان بحران جدی تر بودند و حتی ممکن است بیگناهان نیز در امان نبوده باشند.
بنابراین بجاست که در مورد افشاء نمودن افراد، محتاط بود تا وطن پرستان مجازات نگردند و به همین خاطر او از «بوشوت » «پاش » و «دالباراد » دفاع نمود.
از سوی دیگر در سوم اکتبر 1793 تأیید کرد که مجلس قانونگذاری نباید سعی در افزایش تعداد مجرمان داشته باشد و مجازات رؤسا برای ترساندن خائنان، کافیست.
و در 5 «نیوز» تأکید می کند که :
مجازات یک رئیس توطئه، برای آزادی سودمند تر از تنبیه صد مجرم گمنام است.
اگر او 73 نماینده ای که به رویداد 31 مه اعتراض می کنند، را متهم می نماید، در از آن در هشتم «برومر » (دومین ماه جمهوری) جهت محکوم نمودن رهبران ژیروندنها شتاب می کند.
همچنین کوشید تا از تشکیل دادگاه برای «مادام الیزابت »خواهر لویی شانزدهم، جلوگیری نماید، چرا که مرگ او برای انقلاب ضروری نبود.
او امضاء کنندگان درخواست بازگشت شاه را از محکوم شدن نجات داد و در 30 «فریمر » (سومین ماه از سال جمهوری) موفق شد تا برای پیشگیری از اعلام فریب خوردگان و کسانی که نقش مهمی نداشته اند، کمیتة عفو را دایر نماید.
منزجو از قتل عامهایی که بعضی از نمایندگان در شهرستانها، اجازه آنرا صادر کرده بودند. «تالین »، «کاریه »، «فره رون »، «باراس »و «روور » را به دلیل بی آبرو کردن انقلاب، احضار نمود.
فقط شورشیان سطح و یا آنانی که همدستیشان ثابت شده باید اجمالاً توسط شورای ارتش مورد قضاوت قرار گیرند.
برای بقیة متهمان بجاست که عدالت انقلابی محترم شمرده شود.
بجای قضاوت خودسرانة مردم شورشی، باید بر طبق مدارک و شواهد عمل نمود تا جای صحبتی باقی نماند.
با چنین روحیه ای روبسپیر از 21 اکتبر 1789 تأسیس یک دادگاه ملی و سپس در 23 اوت و 25 اکتبر، را اعلام نمود.
در دوران انقلاب و در مذاکرات دادگاه های عالی، اظهار داشت که دادگاه های مراقبت، از دوستان انقلاب تشکیل گردد و در خصوص آشوب طلبان، بررسیهای دقیق انجام شود.
دادگاههای انقلابی که در 10 مارس 1793 پایه گذاری شد، میهن پرستان را نا امید کرد، چرا که به کندی پارلمانهای سابق عمل می نمود و با سفسطه، عمل قضاوت جنایاتی که می بایست در عرض 24 ساعت در نطفه خفه شوند را، پیچیده می ساخت.
«نمی توان انقلاب را با چرب زبانی دادگاهیان به پیش برد.»
استبداد می کشد و آزادی، دفاع می کند.
وقتی صحبت از سلامتی و سعادت میهن به میان می آید، دادگاهها

 

به اندازة جنایت، پر تحرک باشند.
کندی در قضاوت برابرست با چشم پوشی از جنایت برابر است. و در 21 اوت می خواست که در پاریس حداقل دوازده دادگاه تشکیل گردد تا کار قضاوت سریعاً و از طریق وجدان انجام شود.
اصلاح دادگاه انقلابی ضروری به نظر می رسد و ژاکوبنها در دومین ماه جمهوری، تقاضا نمودند که اصلاح دادگاهها طوری باشد که وجدان آگاه و اعتقاد و ایمان در آنجا اعمال شود.
تعداد قضات محدود شده و احکام سریعاً صادر گردد.
وقتی یک شهروند، بر طبق شهادت مردی محکوم شمرده می شود، تمام تعلها بی مورد می شوند، حتی زمانیکه هیچ مدرک نوشته شده ای وجود نداشته باشد و نیز هیچ گونه نیازی به انتشار دلیل توقیف نیست. وقتی جنایت صورت می گیرد، مردم سرکوب می کنند.
از سوی دیگر، مردم فقط یک نوع جرم را می شناسند «خیانت بزرگ»و یک نوع مجازات را هم برای آن مقرر می دارند «مرگ» که برای میهن پرستان جنبة دفاع از خود را دارد.
اگر ضربة اول را مملکت وارد نکند، برای خود چوبة دار را افراشته است چرا که دشمن به آنان رحم نمی کند.
اما به بحال کسی که بجای اعمال ترور بر علیه دشمن، آنرا بر ضد مردم، روا دارد و بدنبال آن باید از کسانی که به زبان آتشین به منظور پنهان نمودن مقاصد فاسدشان، از میهن پرستی دم می زنندف بر خدر بود.
اینان جهت بی اعتبار کردن اصول، آنرا به مسخره می کشد و وحشت از قحطی را در مردم ترویج می دهند.
تولید شک در اذهان برای کارایی کمیته ها، یک نوع جرم بر علیه میهن، محسوب می شود. فقط شهروندان فاسد می توانند نقش دشمنان خارجی را در داخل ایفا کنند.
باید نقاب از چهرة این مفسدین رژیم که انقلاب را به عنوان منبع درآمد و جمهوری را مانند یک طعمه می نگرند، برداشت از اول سومین ماه جمهوری، روبسپیر، ژاکوبنها را از قسمت معاملات خارجی حذف نمود. از جملة این اشخاص: «پرولی » و «پریرا » بودند. او با دقت، انتخاباتی را که موجب تصفیة نمایندگان می شد دنبال می نمود.
بر علیه «کلوت » و «فابرد گلانتین » بپا می خیزد.
«ابر » (انقلابی و فرانسوی که بر علیه میانه روها جنگید) را نیز مورد حمله قرار نداد. تهیة مهمات و آذوقه رسانی به پاریس به اندازة کافی مشکل ساز شده بود و رهبران اقتصادی تقاضای سختگیرهای بیشتری داشتند.
اما معاملة شرکت هندی که «آمار » آنرا کشف کرده بود، فساد پارلمانی و اتحاد مخفی با خارجیان را بر ملا نمود و روبسپیر دریافت که تعداد زیادی از همراهان قدیمی او در ارتش به فساد کشیده شده اند.
برای جنگ علیه نابودی مسیحیت، از «دانتون» و کسانی که عفو شده بودند، فاصله گرفت چرا که آنها مشغول تشکیل گروهی جهت برقراری صلح و پایان دوران وحشت شدند.
بارها او از انقلابیون خواست تا بر علیه اصلاح طلبان در دین مسیح و افراطیون، متحد شوند.
وخیم شدن وضع اقتصادی، موجبات بیشتر شدن مشکلات را فراهم نمود.
در سوم «وانتوز»، «بارر» مجداً، مالیاتها را کاهش داد و در سیزدهم «سن ژوست» اموال مضنونین را در بین میهن پرستان محتاج تقسیم نمود.
ولی «کوردولیه» به همراه «هبرت» انقلابیون را تحریک می نمایند و احتمال بروز شورش می رود و کمیته نیز تصمیم به سرکوبی آنان گرفت.
روبسپر که از بستر بیماری برخاسته بود، از مردم استدعا نمود تا به او بپیوندند تا صدای و اعظان را در گلو حفظ کنند.
در 24 «وانتوز» «هبرت»، «رونسن » «ونسان» و «مومورو»دستگیر شدند و در 4 «کلوت» و «ژرمینال» (هفتمین ماه از سال جمهوری) به همراه «پرولی» ، «کلوت» و «پریرا» اعلام شدند.
«باید مواظب بود تا سوء ظن بر علیه بهترین میهن پرستان اعمال نگردد.»
روبسپیر از ایجاد سر و صداهایی که تولید بد گمانی میکرد، هراس داشت.
و همچنین از توطئه چینانی که می توانستند عفو شدگان را بر علیه حکومت تقویت (وسوسه) نمایند می ترسید. اما در مورد انشاء خیانت «دانستون» و «کامی دمولن» همچنان تردید داشت.
بی شک «دمولن» را بخاطر خاموشی روحش و بی تقوایی سرزنش می کرد.
اما تصدیق می کند که اختلاف آنها بعلت تفاوت در وضعیت روحی و سرشت آنهاست.
در ابتدا، «دمولن» به همراه «فابردگلانتین» (فاسدان) مورد اتهام قرار گرفتند و بعد روبسپیر، یادداشتهایش را در اختیار «سن ژوست» قرار داد تا «دانستون» را از پا افکند.
آنها کشیش «اسپانیک » (بازرگانان مشهور) و ژنرال «وسترمن» و خارجیان را گرد هم آورده و در 16 ژرمینال در میان بی تفاوتی مردم اعلام کردند.
اما این قطع و قمع دو گانه (داخلی و خارجی) انقلابیون را مبهوت نمود
و طرفداران روبسپیر برای جلب اعتماد آنان (انقلابیون) و آشتی با دیکتاتور، بر تأثیرات سیاست اجتماعیشان تکیه می کنند.
در سپتامبر 1793 پیشنهاد شد که اموال مهاجرین، در بین انقلابیون تقسیم گردید.
به این ترتیب سلب مالکیت از دشمنان رژیم انقلابی،به نفع انقلابیون شد سن ژوست می گوید:
«اگر شما، زمینها را به نیازمندان دهید. اگر شر جنایتکاران را از سر آنان کم کنید. من باور خواهم کرد که شما یک انقلابی هستید.
در واقع این عمل، جهت اعتدال بخشی به اوضاع نیست بلکه برای انجام اصلاحات عمیق و پایا در ساختارهای قوانین مربوط به زمینهای زراعی می باشد.
«ژورس» نیز به این خواسته و تغییر، تأکید می ورزد.
از اینطریق، خرده مالکانی بوجود می آیندکه تکلف خود را مدیون رژیم جدید هستند و در عین حمایت از اموالشان از دولت نیز پشتیبانی خواهند کرد.
اما نمی توان همة مظنونین را دشمنان اصلاح ناپذیر تلقی کرد.
در «نیوز» و در «پلوویوز»، در آراس و در «مارسی»، نمایندگان، پروندة توقیف شدن را مورد بررسی قرار دارند.
کمیسیونهای ملی، همانطور که در مقارن 23 «وانتوز» پیش بینی شده بود، وضعیت زندانیان را به طور دقیق مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهند.
بیگناهان را آلوده نمود و گمراهان را در جلس باقی گذاشتند و جنایتکاران «مسلم» را به گیوتین سپردند و فقط اموال اعدامیان، مصادره و تقسیم شد.
کمیسیون های ملی مانند بازپرسان کنونی، می توانستند در صورت کشف مجرم جدید، بر علیه آنان حکم جلب صادره کرده و به شهود استناد کنند.
با جمع آوری اسناد قانونی، در مورد محکومیت آنها، کلیة مجرمین را به دادگاه انقلابی، احضار کرده، تا کمیتة نجات ملی و کمیتة امنیت ملی در موردشان تصمیم گیری نمایند.
اما تدابیر در بخشهای مختلف، یکسان اتخاذ نمی گردید.
« از استبداد باید خدر کرد و اطمینان مردم را جلب نمود.»
سن ژوست نیز مراقب انجام این مهم است.
او قبلاً مؤسسات جمهوریخواهان را که بر اساس قوانین اخلاقی و دموکراسی اجتماعی پایه گذاری می شد، دایر نموده بود.
قوانین «وانستوز» که با مساعدت پذیرفته شده بود به اجرا در آمد وکمیته در سی ام، به نمایندگان اعلام آماده باش داد و جهت جوابگویی به نیاز مستمندان، «دفتر نیازمندان» را بنیان نهاد تا شهرداریها کمکهای خود را به یک مرکز واحد و مشخص ارسال نمایند.
در 27 «ژرمینال»، قضاوت در مورد همة توطئه چینان به تنها دادگاه پاریس محول گردید.
به تروریستها سفارش شد تا متقی و پارسا گردند.
قانون 18 «فلورآل» (هشتمین ماه از سال جمهوری) به روی جنبش انقلابی صحه گذاشت و بالاخره در 24 و 25 «فلورال» روبسپیر حکم تشکیل دو کمیسیون پاریس را امضاء نمود.
و زمانی روندبررسی و جدا سازی مظنونین کند شد که در ماه «مس دور » (دهمین ماه از سال جمهوری) وی از کار کناره گیری کرد.
محافظه کاران اجتماعی از جمله «کارنو» و «لینده » مخالف مالکیت زمین بودند و در ازا همة سرمایه داران مخصوصاً مالکین این امر را تهدیدی به جانب خود احساس می کردند. با این وجود روبسپیر مواظب بود تا در سخنرانیهایش هیچ گونه اشاره ای به قوانین اراضی، نشود.
«مسن» می نویسد: «سرمایه داران اولین شکاف را در قلب کمیته بوجود آوردند.»
با سرنگونی طرفداران «هبرت» (انقلابی فرانسه که بر علیه میانه روها جنگید و به دست روبسپیر اعلام شد و با نابودی رؤسای آنان، جنبش ملی از هم پالشیده شد، ارتش انقلابی اخراج و ادارات پاکسازی گردید.
بدون شک اقتدار حکومتی، حتی در مقایسه با رژیم پادشاهی گذشته، به قدرتی بی سابقه رسیده بود. اما در مقابل، ارتباط تنگاتنگ با مردم را از دست داده و دیگر مفهوم سابق خود نداشت.
«مسن» می نویسد:
«به نظر می رسد که تورو، وسیله ای شده است تا عده ای بر مسند قدرت باقی بمانند.»
و لوفور نیز می گوید:
«روبسپیر و همکارانش آنقدر محصور جنگ بودند که نتوانستند عمق فاجعه «فانستوز» را که در تاریخ دولت انقلابی نقش بست و منجر به شروع عکس العمل مردمی گردید را بر آورد نمایند:
پایان بخش هفتم

«جهاد برای آزادی»
دیکتاتوری کمیته ها و ترور، موجب شد که روبسپیر خود را موظف بداند تا به جنگ داخلی و خارجی پایان دهد.
جنگ مانعی بود تا مردم نتواند آرامش خاطر از قانون اساسی بهره مند شوند و همچنین این جنگ بود که ثروت و دارایی ملی را می بلعید وبهترین شهروندان را نابود می کرد و زمینه را جهت مقاصد جاه طلبانه فراهم می ساخت.
او در دهم مارس 1793 اعلام کرد:
«جمهوری نمی تواند سازمان زیادی را صرف جنگ برای آزادی نماید.
بخشندگی و فداکاری ملی و هزینه های خانمان برانداز، نیز حدودی دارند و موفقیت های ارتش ما باید هر چه سریعتر جلوه کند.
جهت نیل به این مقصود، در مرحلة اول باید نیروی ملی را گسترش داد.
و از ژئینه 1792 یعنی زمانیکه کشور تحت خطر قرار گرفت بر این ضرورت تأکید ورزید.
«باید با هر وسیله ای از جنبش میهن پرستی که مدتهای زیادی نتوانسته آنطور که باید ظهور و عمل نماید، پشتیبانی کرد.»
به نظر او تأثیر و قابلیت عملیاتی. به تعدادی سربازان بستگی ندارد، بلکه :
«به جوهره وقوه تفکر دولت و اصول جمهوری که بر ما حکومت می نماید، وابسته است.»
او از مثال «نبرد والمی » جهت تحریک و برانگیختن ارتش سود جست.
«اگر رؤسای شما بدانند که چگونه باید از قدرت و شور و شوق شما. استفاده کرد به آنچنان پیشرفتها از در عالم بشریت فایل خواهید شد که تصور آن نیز غیر ممکن است، چرا که جنگ و انقلابی یکی هستند.
شورش ملت فرانسه بر علیه اروپای ضد انقلابی می باشد.» استبداد از پشتیبانی شاه و فرقة آشوب طلب که او را حمایت می کردند، مطمئن بود زیرا در غیر این صورت، دشمنان خارجی نمی توانستند سرزمین ما را آلوده سازند و هرگز جرأت نمی کردند تا آزادی را مورد حمله قرار دهند.در اصل، این جنگ به هیچ جنگ دیگری شباهت ندارد.
جمهوری در میان پادشاهانی که بر علیه او قسم خورده اند. نمی تواند دشمنان عادی بیاید، بلکه در آنان، قاتلان بشریت و راهزنان شورشی که بر علیه حاکمیت ملتها بر می خیزند را شناسایی می کند.
بنابراین همانگونه که هرکول، در میان قهرمانان جای خاصی گرفت، ملت فرانسه نیز باید در میان ملل دیگر قرار گیرد.
این جنگ مبارزة مقدسی است که ملیت فرانسه از طرف خداوند به آن دعوت شده است و صرفاً از طریق و قمع کامل دشمنان می توان به آن خاتمه داد.
علیرغم وسعت یافته جنگ در اوایل 1793 و عقب نشینی نیروهای فرانسه و هجوم دشمن، هیچگونه مصالحه ای نمی توانستین استبداد آزادی بوجود آید.
مقامات مهم مجلس قانونگذاری معروف به مونتاین نه تنها با خاتمة جنگ، مخالف بودند، بلکه حزب مبارزین افراطی در برابر دسیسه چینی مخفیانة دوموریه و عملیات سری دانستون را تشکیل دادند.
در 12 آوریل، روبسپیر تقاضا نمود تا هر کسی که طالب مصالحه با دشمن جمهوری است به مجازات مرگ محکوم گردد.
و در 18 ماهه اضافه کرد:
«ملتی که سرزمین خود را با دشمن معامله می کند، ملتی شکست خورده است که از استقلال خود صرف نظر نموده است»
پس از سربازگیری 300 هزار نفری، عقیدة مبنی بر مساوات و بسیج عمومی که در 23 اوت مطرح گردیده بود، راه خود را نزد متحدین و بخشهای مختلف شهر باز نمود و علیرغم مشکلات تقریباً فایق، نا پذیر به موقع اجرا گذاشته شد. عملی که حتی تصور آن نیز مشکل می نمود بسیجی از نظر قابلیت روحی و روانی در درجة بالایی قرار داشت.
زین پس همة ساکنان و درآمد کشور جهت پیروزی، بسیج خواهند شد و فرانسه به گونهه ای که بارر آنرا تعبیر نموده به قلعة بزرگ و محکمی، تعبیر خواهد یافت.
حکومت انقلابی خود را به شکل یک ابزار جنگی سازماندهی کرده و خود را از طریق تدابیر و اقدامات نظامی تحمیل خواهد نمود.
به گفته ای روبسپیر از فنون جنگی هیچگونه سر رشته ای نداشت و به همین جهت او این کار را به تکنسینهای کمیتة نجات ملی همچون «کارنو » ، «پریور دولاکوت دور » و یا «ژان بن سنت آندره» در هیئت رئیسه نظامی و یا کمیسیون طراحی عملیات زمینی و دریایی واگذار نمود.
اما از 1972 در شمارة 8 «دفانسور»، تمام نظریات خود را در مورد رهبری جنگ عنوان نمود و از آن پس به آنها جامة عمل پوشاند.
از لیاقت و شایستگی او قدردانی شد، چرا که بدون فعالیتهای خستگی نا پذیر او، نیروی مردمی، وسعت و اهمیت نمی یافت.
در مرحلة اول، کیفیت کار سران از تعداد سربازان مهمتر است به همین علت دولت مکلف است تا برای ارتش سران لایقی برگزینند.
عقب نشینی سربازان ما ، بعلت بی علاقگی ژنرالها به میهن و روحیة استقلال طلبانة آنان در مقابل مجلس ملی می باشد.
و روبسپیر اضافه می کند که برای نجات جمهوری به سه قهرمان نیاز داریم و آنها در میان صفوف سربازان مخفی شده اند. آنان را کشف کنید، زیرا برای سربازان میهن پرست، ژنرالهای میهن پرست لازم است.
همانطور که قدرت مجلس قانون گذاری در اعتماد مردم نهفته است، اقتدار ژنرالها نیز به اعتماد ارتش بستگی دارد.
و بالاخره در 5 آوریل 1793 تصمیم به خلع ید افسران طبقة اعیان و اشراف گرفته شد و گسترش این پاکسازی به سقوط ژیروندنها انجامید.
همچنین «دوموریه» از کار بر کنار شد و کستین ، مارسی ، و هوشار نیز به دادگاه انقلابی احضار و بعد از محاکمه با گیوتین اعلام شدند.
ضرورت دیگری نیز وجود داشت : به کار گیری مردانی تازه نفس جهت اجرای تاکتیکهای نوین. پیشه گرو ، ژنرال فرانسوی 32 ساله به ارتش «رن » فرستاده شد، «هوش » ژنرال دیگر فرانسوی که فقط 25 سال داشت راهی «موزل » و «کلبر » و «مارسو » برای مقابله با قیام «وانده» منصوب و فرستاده شدند. روبسپیر از مارس 1793 تقاضا کرد تا مأموران وفادار که از قدرت زیادی برخوردارند، مسئول حفظ و برقراری ارتباط با کمیته باشند و از دستورات آن به طور جدی تبعیت نمایند و سپس اعلام نمود که برای هر ارتش دو نماینده لازم است. یک نماینده قوی به همراه یک میهن پرست ضعیفتر کخ باید مکرراً تجدید و تعویض گردند.
این نمایندگان می توانند ژنرالهای بردل یا بی کفایت را توقیف نموده و داوطلبان دیگری را پیشنهاد کنند.
و بدینگونه روبسپیر جوان که به ارتش ایتالیا فرستاده شده بود، در ماه هفتم تقدیم جمهوری به برادرش این چنین نوشت.
«من به نام میهن پرستان، نام شهروند«بنا پارت»، ژنرال و رئیس توپخانه، که از شایستگی بسیاری برخوردار است را اضافه می کنم.»
نمایندگان در هر رهبری عملیات دخالتی نخواهند داشت و در عرض مراقب روحیة گواهان خواهند بود. و به وسیلة استفاده از قواعد متداول و از میان بردن فردگرایی و اخلال گری، اتحاد لازم را برقرار نموده و موجب پیشرفت و ترقی خواهند شد.
ضمناً نباید فراموش کرد که شجاعت سربازان با میزان میهن پرستی آنان مطابقت دارد. نمایندگان موظفند تا عرض حال و درخواستهای آنان را جمع آوری نموده و برایشان روزنامه تقاضا نمایند و به این منظور روزنامه ای به نام «جشن شبانة اردوگاه» تدوین نمود.
به مناسبت مراسم 10 اوت و سوگند قانون اساسی در 1793، جشنهای کشوری ترتیب داده شد و اعلامیه هایی که توسط مجلس قانونگذاری نگارش شده بود به سربازان ابلاغ گردید.
«جی ـ میشون » می نویسد:
علیرغم مشکلاتی که در سربازگیری وجود داشت، بزودی مجلس، بت ارش گردید، ارشی که در مقابل تحریکات دسیسه چینان از مجلس شورا حمایت کرده و به لطف ارتباط تنگاتنگ با آن تبدیل به یک ارتش راستین انقلابی گردید.
ارتش که توسط سران جوان و میهن پرست، رهبری می شد، باید پیروزی را از آن خود می کرد.
ثروت، انگیزه، همت، آزادی و روح جوانمردی را مساعدت می بخشد، در حقیقت اصلاح ارتش صورت گرفته و اینکار حاکی از پیروزی سیاست کمیته بود.

 

لوفبر می نویسد:
«برای اولین بار از عهد قدیم، ارتشی به حقیقت ملی، به میدان جنگ می رود و برای اولین بار ملتی توانسته است این تعداد سرباز را مجهز و پرورش دهد.»
این چنین است خوی و منش نهادینة ارتش در سال دوم انقلاب.
با این حال نمی توان ظرافت عمل و حیلة دشمن را از نظر دور داشت و پیکرة عقاید و افکار سیاسی جنگ را فراموش کرد.
تبلیغات خود را باید در مقابل تبلیغات دشمن قرار داد.
روبسپر با الهام گرفتن از خواسته های ژیرونه نها در 28 مارس 1793 اعلام کرد:
«ما برای خارجیان مساوت و آزادی را به ارمغان خواهیم آورد.
چرا که توانائیهای ما بسیار است.
و از سوی دیگر اضافه می کند:
مقصود حقیقی سیاست ما، باید جداسازی ملت از انگیزه و هدف ستمگرانی باشد که بر علیه ما متحد شده اند و برای دست یابی به این مهم دو راه را پیشنهاد می کند:
اول تعلیم و آموزش و دوم عملیات و جنبش انقلابی
حقوق بشر باید اعلام گردد، نوشته های میهن پرستان منتشر و ترجمه شود.

 

گزارشات 27 برومر (دومین ماه از سال جمهوری) 5 نیوز (چهارمین ماه) و 18 فلورآل (هشتمین ماه) در 150 هزار نسخه چاپ و در ایتالیا و آلمان منتشر گردید و این تبلیغات به نسبت با شرایط و خلق و خوی هر ملتی گردید.
و بالاخره باید خائنین را که با شورشیان مهاجر متحد شده اند، به غیر محاکمه کشاند.
و اگر در شروع جنگ با انگلیس، روبسپیر در مجلس ملی، سکوت اختیار می کند.
نشانگر اهمیت واقعه است. او در پنجمین نامة خود می نویسد:
هیئت وزراء لندن، مرکز تمام دسیسه هاست، دسیسه هایی که اروپا را برعلیه ما می شوراند و فرانسه را تکان می دهد و از این پس کوشید تا آنان را به مسخره کشاند:
«پادشاه دیوانه و وزیر ابلهش»
و نیز حملاتش را متوجه عاملان «پیت » (سیاستمدار انگلیسی) و همدستانشان نبود.
برای جنگ علیه این کشور (انگلیس) در 9 «پلوویوز» (پنجمین ماه)او تقویت نیروی دریایی را پیشنهاد نمود ولی از هر اقدامی جهت فرود آمدن به آن جزیره خود داری کرد. چرا که منظور او کشور گشایی نبود و از آن بیم داشت.
در فوریة 1793 می نویسد:
لازم است که حدی برای استقرار و اقدامات ارتش قائل شویم و حاشیه های «رن » را به عنوان مرز تعیین کرد.
و در دفاع از ملت «آوینیون» می گوید:
رابطة میان فرانسه و مناطق تحت اشغالش مشکلات خاصی را ایجاد کرده است و ما حاضر نیستیم به هیچکدام از آنها مبلغان مسلح بفرستیم چرا که بهتر است خود را در قلب آنان جای دهیم و به آنها بیاموزیم تا آزادی را دوست داشته باشند.
ما می توانیم به آنان کمک کنیم و هرگز موجب نابودی آنها با استفاده از قدرت خارجی نخواهیم شد.
هیچ ژنرالی نباید در مسائل سیاسی کشوری که در آن مستقر است دخالت نماید. هر ملتی حاکم بر سرنوشت خود است. آنان با یکدیگر اختلاف عقیده ندارند و فقط خودشان تصمیم می گیرند.
یا تصمیمشان اتحاد با فرانسه خواهد بود یا اینکه ترجیح خواهند داد تا جمهوریهای مستقل وجدا تشکیل دهند که در این صورت رابطة ما با آنان به ایجاد اتحاد جهت مبارزه بر علیه مستبدان، محدود خواهد شد.
شاید به همین دلیل بود که «بارر» فرصتی یافت که در «ترمیرور» (ماه یازدهم) روبسپیر را متهم به پذیرفتن پروژه «وگان » در مورد جمهوریهای متحد کند.
او نیز بر این عقیده بود که کشورهای مغلوب، از نظر باج و خراج باید به نفع فرانسه عمل کنند. اما ترجیح می داد که قراردادهای سودآمدی که با کشورهای بیطرف منعقد کند.
جمهوری همچنان در دومین سال خود بسر می برد و سفیران ارسالی به خارج، از عاملان ژیروندنها بودند.
برادر زن «بریسوت» سر کنسول فرانسه در آمریکا و «ژنه» نیز به وسیلة «لوبرن » به آنجا فرستاده شده بود. «شوزاول گوفیه » هم همچنان پست خود راغ در استانبول حفظ کرده بود و مظنونین اصلی را به فرانسه مسترد میداشت.
در این میان منظور نهایی مطمئن ساختن آمریکا و سویس بود .
روبسپیر در 27 «برومر» اعلام می کند که «سیاست خارجی فرانسه، مساعدت با همگان است.»
یک ملت آزاد می تواند اساس سیاست خود را به ملتها آشکار سازد و تیز هوشی خود را به عنوان مردمی که بی خردی در مورد سیاست خارجی متهم شده ثابت نماید.
او دو روش و جاه طلبی هیئت وزرای روس را خاطر نشان ساخت و زمانیکه «هرو » و «سه شل » سیاست خارجی را در خدمت تبلیغات قرار دادند، روبسپیر از آنف جهت تهیة آذوقه و تدارکات نظامی استفاده کرد.
این سیاست واقع بینانه نتایج قابل توجهی به دنبال داشت و از جهاتی توقعات اقتصادی زمان جنگ را برآورده ساخت.
از پایان 1792، خزانة ملی به احتیاجات جنگ اختصاص یافت.
ولی در ماه های فوریه و مارس 1793 به دنبال بسیج سیصد هزار نفری می بایستی بود این تعداد سرباز هر چه زودتر سرو سامان می یافتند.
این سربازان در کشوری که خود را صرف و وقف کشاورزی نموده و تمرکز سرمایه در آن به زحمت دیده می شود، باید تغذیه می شدند پوش کشان تهیه می گردید، مجهز به سلاحهای جنگی می شدند، بدون اینکه مردمی از قحطی در عذاب باشند و میزان تولیدات شود.
گذشته از سازماندهی سریع ارتش انقلابی که یکی از هدفهایش، نظارت بر اجرای آذوقه رسانی به پاریس بوده، روبسپیر در 8 ماه مه تقاضا نمود تا کارگاههای آهنگری در تمام اماکن عمومی دایر گردد و از کمیته خواست تا هر روز وضعیت آذوقه را اعلام نماید.
او اهمیت زیادی به ساختن لوازم و ادوارت جنگی و عملیات دفاعی می داد.
تصمیمات همکارانش را تصویب می نمود، اما بر خلاف آنان، ملی شدن ضعف را چاره ای موقتی می دانست پس اگر او با ضرورت برنامه ریزی جدی اقتصادی یک نوع شوخی و اگر قبول می کند که تجارت را باید جهت داد، نظرش یک نوع شوخی آزمایشی با همکارانش نیست.
آزادی داد و ستد با شرایط و اوضاع فعلی هماهنگی ندارد و در اواخر 1792 روبسپیر از افراط در این مورد بیمناک شد.
تجارت آزادانة غله، رفت و آمد آزادانه بستگی و ارتباط دارد، نه به قیمت آن و باید با کسانی که از این طریق سوء استفاده کرده و به نوایی رسیده اند مبارزه نمود و این مبارزه صرفاً به وسیلة استفاده از ترور و ایجاد وحشت بر علیه انحصار طلبی و خود بینی کشاورزان ثروتمند، به نتیجه خواهد رسید.
بنابراین باید از ضعف و تجارت خرد حمایت نمود.
پس از سقوط «هبرتیستها» این گرایش بطور کامل ایجاد گردید.

 

ارتش انقلابی اخراج شد و از نمایندگان تجاری دعوت بعمل آمد تا مرکزی در بنا در دایر نمایند و به تجار توصیه شد تا امکانات موجود را نادیده نگرفته و در کار جدیت بخرج دهند.
روبسپیر در 26 وانتوز اعلام کرد:
«هبرتیستها» می خواستند با در هم شکستن تجارت، مردم را به گرسنگی بکشانند»
با این همه کیمته سعی نمود تا در چهار چوب قانون، وضع داد و ستد را به مخالفت عادی برگرداند اما اقتصاد دوران جنگ باعث محرومیت میهن پرستان و عدم رضایت آنان شد و خاطر آن وجود داشت که نا رضایتی عمومی در میان مردم نفاق افکند.
«لوفبر» می نویسد:
پرداختن حداقل مالیات و داشتن حق زندگی بزرگترین آرزوی انقلابیون بود که فقط در مورد روستائیان و تاجران اجرا می گردید اما صنعتگران و خرده فروشان شامل این قانون نشده و به وضعیت مزدبگیران دچار شدند که این امر موجب انزجار و نفرت آنان شد.
از سوی دیگر نرخ گذاری به روی مایحتاج عمومی در صورتی می توانست ثمر بخشد که ذخیرة آذوقه در کشور کافی باشد که آن نیز بعید به نظر می آمد.
کمبود کالاهای اساسی موجب ایجاد بازار سیاهی گردید که کارگران نمی توانستند از آن استفاده کنند. به همین سبب تقاضای حقوق بیشتری نمودند و دولت را تهدید به ترک کار کردند.
و کمیته جهت سرپوشی گذاشتن به تقاضای آنان خواست که خود را تسلیم نمایند و بدین جهت ارتش متخصص را فراخواند.
روبسپیر نیز با این عمل کمیته مخالفت نکرد. بی شک او تصور می نمود که اعمال چنین فشاری بر علیه شهروندان شریف، راهی جهت

 

رسیدن به آزادیست.
«فلوروس » (پیروزی ارتش فرانسه در سال 1794) و پیشروی ارتش که کارایی دیکتاتوری را ثابت می کرد، موجب شد که رفتار او انسانی تر شود.
نه تنها فرانسه، بلکه تمام اروپا آرزوی آرامش و راحتی را داشتند. متحدین نیز به صلح وآشتی می اندیشیدند. آنها روبسپیر را قبول کرده بودند و در مورد قدرت او مبالغه می کردند. جهت پایان دادن به این وضعیت به او تهمت زدند که در مذاکرات انجام شده توسط «مونگایار » وساطت نموده است.
و بسیار ناراحت کننده است که همچون «مرسی آرژانتو » درک کنیم که سقوط او فقدان بزرگی برای انگلستان و اتریش بود.
جنگ آزادی علیه استبداد باید با پیروزی کامل انقلاب که به پایان می رسید.
«جی پوپوران » می نویسد:
و بدین ترتیب، جنگ تبدیل به یکی از جبهه های اصلی مبارزة انقلابی گردید و کمک کرد تا آرمانهای انقلاب مشخص گردد و همراه با جنگ میهن پرستان انقلاب نیز گسترش یافت.
پایان بخش هشتم

«طریقة عمل»
در اوان جوانی مانند یک مرد، مسئولیتهای زندگی را بدوش کشید و به موجب شغلی که انتخاب کرده بود یا حقایق زندگی یعنی فقر و خطا و ریا کاری آشنا شد.
به واسطة این تجربیات، قوی شد و آمادة جنگ خطا به ای گردید.
و طولی نکشید که در مجلس مؤسسان و مجلس فرانسه و فروی سرشناس شد.
منزوی و تنها، به دنبال ایجاد روابط با دیگران بود.
در دعوتی که نکر از او بعمل آورد، به منزوی وی رفت و دختر نکر خانم استائل باوی بسیار محترمانه رفتار نمود و او را مجذوب خود کرد.
تارژه که اشراف ناده بود و شهرک بسیار داشت جلالت ساده و پیش پا افتاده را با کلمات پر طمطراق عنوان می کرد و روبسپر می اندیشید که:
اشرافیت از استعداد اندکی برخوردار است.
او ابتدا خود را به نمایندگان بروتون و بعد به میرابو ، نزدیک کرد، هر چند که وضعیت اخلاقی میرابو، اعتماد وی را سلب کرده بود.
با شروع مذاکرات، آنها را پی گیری می کرد، می شنید و می آموخت. او می دانست که نوبتش فرا خواهد رسید.
در18 ماه مه برکرسی سخنرانی ظاهر شد و بنا به گفتة نمایندة دویسم :
با اطمینان زیادی بر کرسی نزدیک شد و چون سخنان جدیدی برای گفتن داشت. از ما تقاضای سکوت کرد. سخنرانی او نیم ساعت به طول انجامید.
در مقابل مجلس پر سر و صدا و نا منظم. نطق او یک موفقیت بشمارمی آمد.
بارر در روزنامة پوئن دو ژور از روبسپیر بعنوان یکی از استعدادهای جدید که به طرز با شکوهی، شکوفا شده بودند یاد می کند پسیون و بارناو و شاپولپ اما درباریان برای جلوگیری از عملی شدن تحریکات و تهدیدادت آنها، متحد شوند و در 6 ژوئن زمزمه ای همگانی، صدای روبسپیر را خاموش ساخت.
مبارزه آغاز شده بود و او با قدرت هر چه تمامتر از آن پشتیبانی می کرد و در آن شرکت داشت، سخنرانیهایش همچون جنگ و شمشیرش بود.
استراحت دیگر برایش معنی نداشت.
روزنامه ها، 68 شرکت در جلسات شورا در سال 1789 125 شرکت در 1790 و 228 مورد دیگر در سال 1791 را از جانب او، ذکر می کنند.
در جلسات سخنرانی، بسیار با حرارت صحبت می کرد و تقریباً همه روزه در آنجا حضور داشت به طوریکه جلسات بدون او تشکیل نمی شدند.
بر خلاف گفتة میشوله و اولار ، در مجلس نه مورد تمسخر بود و نه کسی را به باد سخره می گرفت و در کارش بسیار حدی بود.
در تاریخ 9 ژوئینه 1789 به همراه 23 نماینده دیگر، از طرف مجلس انتخاب شد تا درخواستی مبنی بر عقب نشینی ارتش مستقر در طرف مجلس انتخاب شد تا در خواستی مبنی بر عقب نشینی ارتش مستقر در اطراف پاریس را به شاه تسلیم نماید. اما مجلس او را از ریاست جلسات اعضاء برکنار کرد و در عوض دوستش «پسیون» را جانشین وی نمود و فقط یکبار در ژوئیة 1790 به عنوان منشی مجلس برگزید و از صورت مجلسی که او تهیه کرده بود انتقاد نمود.
در قبال دو ساعت سخنرانی بی وقفه در کنوانسیون یعنی مجلس جدید فرانسه، بوزو از او انتقاد کرد،

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله دیکتاتوری گروه مونتانیارد

دانلودمقاله هدف از خلقت جهان هستی چیست

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله هدف از خلقت جهان هستی چیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


با کمی تفکر متوجه می شویم که در این عالم تنها موجودی که از ویژگی های خاصی برخوردار است انسان می باشد که تمامی موجودات در خدمت او هستند. حدیثی قدسی از خداوند در این باره: یابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک معنی حدیث «ای انسان همه چیز را برای تو و بخاطر تو خلق کرد» در واقع خداوند این جهان را بخاطر انسان آفرید تا انسان با استفاده از امکانات خود را به سر منزل نهایی برساند.
هدف از خلقت انسان چیست؟
آیا انسانی که اشرف مخلوقات می باشد بی هدف خلق شد؟ با یک حدیث از خداوند می توان به این سوال پاسخ داد حدیث چنین است (یابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی) معنی حدیث: تو را خلق کردم بخاطر خودم در واقع هدف از خلقت انسان بندگی خداست.

 

 

 

تعریف انسان کامل و اهمیت آن؟
انسان کامل یعنی انسانی نمونه و اعلی انسانی مانند هر چیز دیگر کامل و ناقص دارد اما شناخت انسان کامل از دیدگاه قرآن از آن جهت واجب است که حکم الگو و سرمشق ما را کرد.

 

راههای شناخت انسان کامل از نظر اسلام؟
به دو قسمت تقسیم می شود: 1- قرآن و سنت 2- دیدی – عینی افرادی که از نظر قرآن و اسلام انسان کامل شناخته می شوند در هیچ جایی از قرآن تعبیری از انسان کامل نیامده در قرآن مسلمان کامل و در سنت مومن کامل تعبیر شده مسلمان کامل یعنی فردی که در اسلام به کمال رسیده و مومن کامل یعنی فردی که در پرتو ایمان به کمال رسیده.
ما چرا نمی گوییم انسان تمام اصلا

 

 

 

فرق کمال و تمام چیست؟
تمام برای یک شی در جایی گفته می شود که تمامی چیزهایی که برای ایجاد او لازم است به وجود آمده باشد و اگر بعضی از آن ها به وجود نیامده باشند آن شی ناقص است. اما کمال برای یک شی در جایی گفته می شود که آن شی تمام هست و باز هم می تواند درجه ای بالاتر برود. کمال را در جهت عمودی و تمام را در جهت افقی بیان می کنند وقتی شی ای در جهت افقی به نهایت خود برسد می گویند تمام شد. اما وقتی شی در جهت عمود یعنی بالا برود می گویند کمال یافت. یعنی از درجه ای به درجه ای ارتقا یافت. اما

 

تاریخچه تعبیر انسان کامل؟
تعبیر انسان کامل در ادبیات اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشته است و اولین کسی که در دنیای اسلام این تعبیر را در مورد انسان بکار برد عارف معروف محی الدین عربی اندلسی طائی است. محی الدین مردی عرب نژاد بود که از اولاد من حاتم طائی و اهل اندلس (اسپانیای امروز) بود قبر ایشان در شام می باشد و یکی از شاگردان معروف ایشان مولوی می باشد.
انسان های مسخ شده؟
مسخ یعنی چه؟ می گویند در میان امم سالمه مردمی بودند که در اثر اینکه مرتکب گناهان زیادی می شدند مورد نفرین پیغمبر زمان خود واقع شدند و مسخ شدند یعنی به حیوان تبدیل شدند مثلا میمون، گرگ، خر و یا حیوانات دیگر البته شاید آنهایی که مسخ شدند شبیه انسان بودند ولی از نظر روحی و معنوی مثل یک حیوان شده بودند که حتی قرآن در سوه اعراف آیه 179 به این موضوع اشاره کرد: مردمی که از چهار پا هم پست تر هستند.

 

علت تفاوت کمال در انسان با سایر موجودات؟
همان کسانی که ما را از وجود فرشتگان با خبرد کردند گفتند که فرشتگان از عقل محض آفریده شده اند یعنی در آنها هیچ جنبه خاکی و مادی وجود ندارد و حیوانات هم صرفا خاکی هستند و از آنچه که در قرآن روح خدا نامیده می شود بی بهره هستند. اما انسانن مرکب از هر دوی آنهاست. هم ملکوتی است و هم ملکی.
و مولوی شعری دارد در این باب که چنین است:
در حدیث آمد خلاق مجید ... خلق عالم را سه گونه آفرید.
یک گروه را جمله عقل و علم وجود ... آن فرشته است و نداند جز سجود
نیست اندر عضوش حرص و هوی ... خود مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهی... همچو حیوان از علف در خوبهی
او نبیدند جز که اصطبل و علف ... از شقاوت غافل است و از شرف
و آن سوم هست آدمیزاد و بشر ... از فرشته نیمی و نیمی ذخر
تا کدامین غالب آید در نبرد ... زین دو گانه تا کدامین برد نبرد
در واقع تفاوت انسان با فرشتگان و حیوانات در همین ترکیب ذاتش می باشد.

 

نظریه روحیون و مادیون؟
می دانیم که در مورد حقیقت و ماهیت انسان اختلاف نظرهایی وجود دارد و به طور کلی دو نظریه:
1- روحیون و 2- مادیون که روحیون به این معتقدند که انسان مرکب از جسم و روان است و روان انسان جاویدان میباشد و با مردن او فانی نمی شود اما مادیون می گویند انسان جز همین ماشین بدن چیز دیگری نیست و با مردن فنا می شود. و اولین مکتبی که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم.
مکتب عقلیون؟
نظریه عقلیون به این صورت است که آنها معتقدند که گوهر انسان همان عقل اوست نه چیز دیگری مانند ابوعلی سینا که معتقد بود انسان کامل یعنی انسان حکیم و کمال انسان در حکمت انسان است. البته ابوعلی سینا در آخر عمرش نظرش عوش شد. و مکاتبی که با نظریه عقلیون مخالفت می کردند عبارتند از: اشراقیون، عرف، اهل عشق، اخباریون، اهل حدیث و حیون در واقع حیون معتقد بودند که عقل این همه ارزش را که عقلیون برای او قائل بودند را ندارد. اما در هیچ دینی مثل دین اسلام از عقل حمایت نشده مثلا در مسیحیت می گویند وقتی می خوای به چیزی ایمان بیاوری نباید درباره آن فکر کنی حال آنکه در اسلام بر عکس آن است بطور مثال اگر از ما بپرسند اصول دین شما چیست؟ می گوییم توحید ولی اگر از ما دلیل خواستند باید دلیلی عقلی بیاوریم. اشکالی که به این مکتب وارد است.

 

 

 

یک اشکال به مکتب عقلیون
از نظر فلاسفه جوهر انسان فقط عقل اوست و باقی همه ابزارند حال آنکه اسلام عقل را یک شاخه از وجود انسان می داند نه تمام وجود انسان.

 

مکتب عرفا
انسان کاملی را که فلاسفه از ارسطو و ابن سینا بیان کرده اند در میان مردم رواج پیدا نکرد ولی انسان کاملی را که عرف به صورت زبان تمثیل و شعر گسترش دارند در میان مردم رواج بیشتری پیدا کرد اسلام با این مکتب هم موافق هست و هم مخالف عرض کردم که فلاسفه جوهر انسان را عقل می دانند ولی عرف عقل را یک ابزاری برای دل می دانستند البته منظور از دل این دل گوشتی که در طرف چپ بدن انسان است نیست بلکه آن مرکز احساسی در انسان است و عشق عارف این عشق های ظاهری نیست بلکه عشقی است که در انسان اوج می گیرد و به خدا می رسد و معشوق حقیقی عارف فقط خداست. اگر از یک فیلسوف بپرسند که یک انسان بخواهد به انسان کامل تبدیل شود باید چه بکند می گوید از راه عقل و استرس ولی یک عارف می گوید باید از راه تزکیه نفس، توجه نداشتن به غیر از خدا، ...

 

برخی اشکالات به مکتب عرفا
در مکتب عرفا عقل و علم حینی تحقیر شده است در حالی که اسلام هم دل را قبول دارد و هم عقل را تحقیر نمی کند در مکتب عرفا انسان کامل شخصی است درون گرا مطلق یعنی جنبه فردی در آن زیاد است و جنبه اجتماعی در آن محو شده ولی در اسلام یک انسان کامل هم درون گراست و هم برون گراست و در روایات مکرر اشاره شده است که اصحاب امام زمان (عج) کسانی هستند که اگر شب به سراغ آنها بروی در غار تنها مشغل عبادت هستند و در روز مانند شیر نر می باشند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   19 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله هدف از خلقت جهان هستی چیست

دانلود مقاله سنگ های ساختمانی

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله سنگ های ساختمانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه :
مرمریت یک سنگ دگرگونی به شمار‌می‌رود که طیّ میلیون‌ها سال تحمّل فشار و حرارت بوجود آمده است. از بقایای معادن قدیمی که درکردستان یافت می‌شود. یک معدن مرمریت نیز وجود دارد که شاید قدمتی بیش از 500 سال داشته باشد. نیاز امروزه جوامع بشری به این گونه‌ سنگ‌های تزئینی باعث شده که بازار خوبی برای آن‌ها فراهم باشد و متعاقب آن اکتشاف و استخراج بیشتری برای این سنگ صورت پذیرد. در ابتدا این سنگ‌ها به روش انفجاری استخراج می‌شدند، امّا اکنون با توجه به پیشرفت در علوم و صنایع مختلف روش‌های نوین‌تری مانند استفاده از دستگاه‌های حفاری و دستگاه سیم برش به‌کار می‌رود.
معادن مرمریت نیز بسان گذشته دارای سادگی در اکتشاف و استخراج نیستند. چه بسا معادنی که به ظاهر، از نظر مسایل اکتشافی و ذخایر سنگی غنی بوده‌اند اما بعد از چند سال استخراج از آن‌ها متوقف شده و باعث ورشکسته شدن افراد و شرکت‌ها شده‌اند.
بنابراین برای این‌که بتوان یک معدن مرمریت خوب را شناسایی و اکتشاف و سپس استخراج نمود نیاز به یک تجربة گرانبها الزامی است. برای این‌که یک معدن مرمریت و یا به‌طور کلی هرمعدنی عملکرد خوبی داشته باشد، باید هماهنگی خاصّی بین همة اجزا موجود در معدن اعم از بخش‌های اکتشاف و استخراج، کارکنان و ماشین‌آلات و کارگران وجود داشته باشد. شاید عملکرد بد یکی از این اجزاء درکلّ معدن اثر منفی گذاشته و باعث کاهش بازدهی معدن شود. پس وجود یک گروه آماده و هماهنگ درهر معدن ضروری به نظر می‌رسد. به هرحال می‌توان با بررسی اجزاء‌یک معدن و تشریح وظایف هر قسمت از معدن و چگونگی ایجاد رابطه در بخش‌های مختلف معدن به یک نتیجه‌گیری کلی در بحث عملکرد کل معدن رسید.
گرانیت سنگی آذرین اسیدی است و از معروف‌ترین و پر استفاده‌ترین سنگ‌ها به‌شمار می‌رود . گرانیت سنگی دانه درشت است و ابعاد دانه‌ها مساوی است. معمولاً دارای کوارتز فراوانی است و فلدسپات‌های زیادی هم دارد که مقدار ارتوز ازپلاژیوکلازها بیش‌تر است. معمولاً دارای مسکویت یا بیوتیت است و مقداری هورنبلند و گاهی هم پیروکسن در آن وجود دارد. رنگ آن معمولاً روشن است ولی رنگ‌های تیره در آن دیده می‌شود معمولاً به‌رنگ‌های صورتی، سفید، خاکستری روشن، سیاه و سبز دیده می‌شود و ممکن است بلورین یا شیشه‌ای باشد و ترکیبی شبیه‌ به گرانوریوریت دارد. گرانیت در استان کردستان نزدیک به 15 سال است که مورد اکتشاف و بهره‌برداری قرار گرفته است و قبل از آن نسبت به چگونگی استخراج آن و اقتصادی بودن استخراج آن به علت پراکندگی و تکنونیزه بودن تردید‌هایی وجود داشت! امّا با گذشت چند سال و تمرکز بیشتر بر روی آن ارزش آن بیش‌ از گذشته نمایان شد. در گذشته گرانیت در این منطقه از کشور تحت تأثیر معادن دیگر از جمله معادن سنگ مرمر و مرمریت و پوکه معدنی و معدن طلا قرار داشت اما در سالیان اخیر به علت اکتشاف عناصر کمیاب و استراتژیک در آن بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین برای مصارف ساختمانی، از نظر اقتصادی مناسب نیست. چون این گرانیت از نوع گرانیت‌های دگرسان شده را پاکی وی به شمار می‌رود یک گرانیت مولد محسوب می‌شود و کانی‌سازی و تمرکز عناصر اقتصادی در آن وجود دارد.

فصل اول

 

مرمریت شامل کریستال، چینی و ابری است. معدن مرمریت پشت باسکول که به علّت این‌که در نزدیکی باسکول قدیمی بوده است به این نام معروف است. این معدن از نزدیک به 30 سال پیش و توسط فردی به نام ارباب قنبر که بسیاری از معادن قدیمی ایران را کشف و استخراج نموده است کشف و به بهره‌برداری رسید. این معدن در جنوب غربی شهرستان قروه واقع شده است و با این شهر حدود 10 کیلومتر فاصله دارد و درنزدیکی کوه ابراهیم عطار و در نزدیکی روستای اوریه واقع شده است. به گفته مهندسین و تکنسین‌های این معدن، معدن به پشت باسکول به راحتی تا 20 الی 30 سال آینده نیز قابل بهره‌برداری است و به گفتة سرپرست این معدن تا 50 سال آینده نیز می‌توان از آن بهره‌برداری نمود. نزدیک‌ترین فاصله‌ی آن به شهرستان قروه ودر حدود 10 کیلومتر است که جادة آن خاکی است امّا این جاده نیز تا 2 ماه آینده به آسفالت تبدیل می‌شود. این معدن به وسیله‌ی جادة دیگری علاوه بر شهرستان قروه بر کارخانة آسفالت و معدن شانوره که این معدن نیز از معدن‌های بزرگ مرمریت محسوب می‌شود متصل می شود.

 


ارتفاع متوسط منطقه از سطح آب‌های آزاد 1600 متر است . آب و هوای این منطقه مانند دیگر نقاط این شهرستان آب و هوای سرد و معتدل است و بارندگی اعم از برف و باران در آن فراوان است. در فصل بهار باران فراوانی در آن وجود دارد، امّا درفصل تابستان گرمای هوا در حدود 30 تا 38 درجه‌ی سانتیگراد است و تابستان نسبتاً خشکی دارد. امّا در فصل پاییز و در اوایل مهرماه بادهای سردی شروع به‌وزیدن می‌کند و در اواسط پاییز معمولاً بارش برف در آن آغاز می‌شود و زمستان‌های بسیار سرد و پر برفی دارد و چون در محاصره‌ی کوه‌های بلندی قرار دارد دارای آب و هوای سردی است و تعداد روزهای قابل کار در این معدن در حدود 3430 روز است و در ایام تعطیل و جمعه‌ها نیز به فعالیت خود ادامه می‌دهد.
اما بارش‌های سنگین برف و باران چون باعث گلی شدن خاک‌های نرم معدن می‌شود باعث ایجاد مشکلاتی برای کار و در نتیجه برای فعالیت معدن می‌شود و اگر کار در فصول سرد تعطیل نشود حداقل با کندی فراوانی صورت می‌گیرد.
در مورد تاریخچه‌ی آن ذکر این مطلب ضروری است که این معدن از سال 54 حدوداً شروع به فعالیت داشته و در ابتدا از طریق انفجار استخراج می‌شده است و کارگرانی که در این معدن مشغول به کار بودند اکثراً دارای سابقة بیشتر از 20 سال کار در این معدن بودند و یکی از معضلاتی که در آینده ممکن است گریبانگیر این معدن شود نزدیک بودن سن کارگران به سن بازنشستگی است که با آمدن نیروهای جدید و فراگیری همة فنون مدتی نزدیک به 2 تا 3 سال باعث افت محصولات استخراجی آن می‌شود.
بهره‌برداری از آن بوسیلة شرکت سرمایه‌‌گذاری توسعة معادن کوثر (سهامی عام ) انجام می‌شود و در اداره معادن شهرستان قروه قرار دارد. شماره‌ی تلفن آن :
5222800 - 0872 است.
نوع مالکیت آن دولتی است و بصورت سهامی عام است.

 



فصل دوم
استان کردستان از دیدگاه زمین‌شناسی در دو زون ایران مرکزی و سنندج – سیرجان قرار دارد اما بخش‌هایی از آن بازون رانده شدة زاگرس در ارتباط است.
شهرستان قروه و در نتیجه معدن پشت‌ باسکول در زون ایران مرکزی قرار دارد.
بخش‌های کربناته موجوددر دگرگونه‌های نواحی شرقی و مرکزی به‌عنوان مهم‌ترین منابع این نوع سنگ‌ها قابل استفاده‌اند و تشکیل کارنسارهای مختلفی را در منطقة قروه داده‌اند. در قروه این کانسارها در قسمت‌های بالایی بخش میانی و قسمت‌های زیرین بخش بالایی، سری سنگ‌های ژوراسیک قرار گرفته‌اند که توالی از سنگ‌های کربناته ضخیم متبلور و سفید رنگ را در بر می‌گیرند که در تناوبی با انواع شیست قرار دارند و دگرگونی از نوع ناحیه‌ای است که از غرب به شرق افزایش می‌یابد. به‌علاوه در مجاورت دایکها و توده‌های نفوذی کوچکتر تأثیر عوامل دگرگونی همبری نیز مشهود است .
مرمریت‌های قروه خود از دگرگونی سنگ‌های کربناته حاصل شده‌اند که تقریباً خالص بوده و احتمالاً از انواع آهک‌های ریفی، مرجانی و دریای کم عمق حاصل شده‌اند این آهک‌ها در نتیجة فرایند مرمریتی شدن تبلورمجدد یافته و به مرمریت تبدیل شده‌اند که برحسب شدت دگرگونی و ترکیب سنگ مادر 3 دسته سنگ را بوجود آوردذه‌اند (کریستال ، چینی ، ابری)
عمده‌ی سنگ‌های تزئینی قابل استخراج در شرایط دگرگونی کم در مناطق اپی‌زون تا شرایط دگوگونی متوسط در مناطق مزوزون یافت می شوند و عمدتاً تحت شرایط دگرگونی ناحیه‌ای ، ساختار مناسبی را جهت بهره‌برداری دارند.
در شرایط دگرگونی بالا درمناطق کاتازون و یا تحت شرایط دگرگونی همبری ساختار سنگ مناسب نبوده و با نزدیک شدن به توده‌های آذرین علی‌ر غم افزایش اندازه‌ی بلورها، کیفیت سنگ نقصان یافته و رنگ آن نیز تغییراتی دارد. کانیهای موجود در آن می توان به مونتی سیلیت با فرمول و فلوگوپیت با فرمول را نام برد.
بطور کلی کانسارهای سنگ‌های ترئینی در سری‌های دگرگونه عموماً در شرایطی یافت می‌شوند که :
الف ) شدت دگرگونی از انواع ضعیف تا متوسط باشد. به عبارتی در مناطق بیوتیت تا ابتدای گرونا، در رخساره شیست سبز و بخش ابتدایی منطقه استرولیت در رخساره آلماندین آمفیبولیت در دگرگونی نوع بارووین و منطقه کوارتز – آلبیت در رخساره شیست سبز دگرگونی نوع ابوکوما باشد.
ب) کانسارهای آهکی در مواردی تشکیل می‌گردند که نوع رسوبات اولیه از انواع شیمیایی، بیوشیمیایی یا آهکی آواری باشند.
ج) کیفیت مادة معدنی با دورشدن از توده‌های نفوذی بهتر شده و کانسار ساختار بهتری را می‌یابد .
د) کانسارهای بزرگ عموماً در شرایط دگرگونی ناحیه‌ای به‌وجود می‌آیند.
هـ) چنین کانسارهایی در شرایطی قابل استفاده هستند که کمرهای آن از سنگ‌های سست‌تر تشکیل شده و یا این‌که در نقاط عطف مابین طاقدریس و ناودیس قرار بگیرند.
در همین رابطه باید نقش عوامل زمین ساختی را در تشکیل این کانسارها مشخص نمود. اصولاً در سنگهایی که تحت عوامل کو هزایی واقع شده و چین خورده اند اغلب کانسارهایی که شیب طبقات در آن‌ها حدود 40 درجه است ارزش اقتصادی بیشتری راداشته و خردشدگی کمتری را نشان می‌دهند.
تأثیر گسله ها و درزه‌ها در کانسارها متفاوت است و در انواع آهک‌های رسوبی و مرمریت‌ها وجود این عوامل از کیفیت و بهره‌وری کانسار می‌کاهد.
در این معدن که به روش پله ای استخراج می شود در حدود 12 پله کار شده‌ است و هم‌‌چنان نیز این پله‌ها رو به افزایش است و کار در عمق زمین پی‌گیری می‌شود.
ابعاد آن را نمی‌توان به‌طور دقیق بیان نمود ولی در حدود m700 درm 300 است و ذخیره‌ی این معدن به‌طور احتمالی در حدود 000/000/2 تن تخمین زده شده است و قابل استخراج نیز می‌باشد.
در مورد کارهای اکتشافی باید گفت که هیچ گونه عملیات ژئوفیزیکی در این معدن صورت نمی‌گیرد و عملیات ژئوشیمیایی نیز بسیار کم در آن صورت می‌گیرد، امّا گفته می‌شود که این معدن اولین اولین بار از طریق چشیدن و مزه کردن خاک سنگ تبدیل به معدن شده است.
ترانشه، اوکلون، چاهک و تونل‌های اکتشافی در این معدن زده می شود. اما چاههایی به منظور بریدن سنگ و استفاده از دستگاه سیم برش زده می‌شود و نیز چاههای انفجاری به‌منظور بریدن سنگ و استفاده از دستگاه سیم برش زده می‌شود و نیز جاه‌های انفجاری بر منظور تعبیه مواد منفجره در سینه کارهای سخت زده می‌شود در سنگ‌های ساختمانی مخصوصاً مرمریت نمونه برداری به ندرت انجام می‌شود و گمانه‌های اکتشافی در آن وجود ندارد.
برای تعیین ذخیره روش خاصی مدنظر نبوده و بطور تخمینی ذخیرة آن محاسبه می‌شود. از نظر ترکیب کانی‌شناسی کانی‌های اصلی و فرعی زیادی در آن وجود ندارد. در این معدن کلسیت و کلریت و گرونا و دیستن و بعضی از انواع میکاها وجود دارد. امّا بخش عمده‌ای از کانی‌های همراه، کانی‌های آهن شامل هماتیت و منیتیت است که وجود این کانی‌ها از مرغوبیت سنگ کاسته و باعث غیرقابل استفاده بودن آن می‌شود. خود مرمریت از آهک و دولومیت ساخته شده است. در سنگ‌های ساختمانی و تزئینی معمولاً عیاری وجود ندارد. اما درجه‌بندی خاصی دارد که برحسب نوع سنگ و سالم بودن و درزه و شکاف و ترک نداشتن و نداشتن سنگ‌ها و کانی‌های همراه که عمدتاً مزاحم به شمار می‌روند، قطعات سنگ به درجه‌های 1 و2 و 3 تقسیم‌بندی می‌شوند که درجة 1 را ممتاز و تا حدی می‌توان گفت صادراتی و درجة 2 و 3 نیز به ترتیب در درجه‌های پایین‌تری تقسیم‌بندی می‌شوند.
کاربرد مرمریت برای تولید چینی و وسایل تزئینی و هم‌چنین در ساختمانها کاربرد دارد. امّا عمده مصارف آن‌ها در ساختن وسایل تزئینی چینی و کریستال است.

 



فصل سوم
در این معدن ماهیانه 6000 تن سنگ استخراج می‌شود و میزان تولید سالیانة معدن در حدود 75000 تن است. برای باطله‌برداری و انتقال سنگ لاشه در معدن 1 کامیون وجود داشت که سنگ‌های باطله را به نقطه‌ای در پشت معدن و در 200 متری معدن انتقال می‌داد. که این سنگ‌های باطله و لاشه سنگ‌ها نیز درجاده‌سازی و ساختن زیر ساخت جاده‌ها کاربرد فراوانی دارد و همین کاربرد باعث خلوتی معدن و جمع نشدن سنگ‌ها می‌شود. برای دسترسی بر مادة معدنی از سیم برش استفاده می‌شود. به نحوی که دو چال افقی در دوطرف سنگ حفر می‌شود. که این چالها بوسیله‌ی دستگاه حفاری افقی یا لاسو حفر می‌شود که این دو چاه یکدیگر را قطع کرده و در انتها به هم می‌رسند. سپس چاهی عمودی بوسیلة واگن دریل حفر می‌شد که محل تقاطع این دو چال را قطع می‌کرد. البته ابتدا به طریق تجربی بوسیلة یکی از تکنسین‌های معدن نقاط چاهها مشخص می‌شد تا چاهها دقیقاً همدیگر را در نقاط مورد نظر قطع کنند. سپس سیم برش در بین سنگ‌های قرار می‌گرفت و با حرکت سریع باعث بریده شدن سنگ می‌شد که دستگاه سیم برش با آب کار می‌کرد. وقتی که برش سنگ که در حدود 30 تا 50 دقیقه برحسب اندازة سنگ به اتمام می‌رسید، از بالشتک های آبی استفاده می‌شد که آن را در دوطرف شکاف سنگ می‌گذاشتند و با استفاده از فشار آبی که به درون آن‌ها ریخته می‌شد و سپس منجر به ترکیدگی آن‌ها می‌شد ( در حدود 5 تا 15 دقیقه ) سنگ جابه‌جا شده و از کوه جدا می‌شد. این بالشتک‌ها عمدتاً از جنس آهن و فولاد هستند. سپس با استفاده از ریفر بولدوزر و فشار بر سنگ، سنگ جدا شده و سقوط می‌کرد. که در مرحله‌ی بعد وظیفه جابجایی آن به عهدة لودر بود که آن را از محل کمی انتقال داده و به محلی بازتر می‌آورد. سپس با استفاده از دریل‌های دستی سنگ را به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیم می‌‌کردند و بعد از آن درجه‌بندی صورت می‌گرفت . برای سرعت بخشیدن به کوچک کردن سنگ از 2 نفر که با دریل‌های دستی کار می‌کردند استفاده می‌شد و روش استخراج ، پله‌ای روباز بود. در معدن پشت باسکول، هر 3 نوع سنگ وجود داشت که همین امر گاهی باعث ایجاد مزاحمت می‌شد. مثلاً نوع ابری که ترکیبی از چینی و کریستال است در بازار مشتریان کمتری دارد که رگه های آن باعث ایجاد مزاحمت در کار استخراج می شد و نیز وجود رگه های آهن در بعضی نقاط باعث عدم استفاده از آن پله یا منطقه می شد. مواد معدنی در نقطه ای درون معدنی قرار داده می شود و بعد از درجه بندی توسط شرکتهای مختلف و با استفاده از تریلی ها بار زده می شد. در معدن مرمریت به علت وجود سنگهای باطلة زیاد، منطقة بزرگی را به عنوان محل نگهداری باطله بکار می برند.

 

فصل چهارم
در مورد حفاری و وسایل مورد استفاده در این معدن باید گفت که برای کوچک کردن قطعات سنگ از چکش حفاری دستی استفاده می شد که 5 و 6 عدد از این چکشها در این معدن وجود داشت. 2 چالزن افقی در این معدن وجود داشت که از نوع دریفتر بود که از سیلندر هوا برای ایجاد تراست استفاده می شد. اما 2 واگن دریل در این معدن وجود دارد که عمر تقریبی آنها در حدود 15 تا 25 سال است. یکی از آنها کوچکتر و سرعت حرکت آن بیشتر بود نزدیک به 25 سال کار می کرد و خرابی قطعات در آن باعث خوابیدن گاه و بیگاه کار می شد.
اما واگن دریل دومی که بزرگتر و مجهزتر و پیشرفته تر بود، ولی دارای سرعت کمتری بود عمری در حدود 15 سال داشت که خربی قطعات آن بسیار کمتر از قبلی بوده و هر دو از نوع حفاری ضربه ای اند.
آتشباری در این معدن به ندرت انجام می شود ولی برای بهبود بخشیدن به نفوذ در سنگ و یافتن سینه کارهای مناسب تر و ایجاد بستری مناسب برای استخراج سنگ بطور تقریبی ماهی یک مرتبه آتشباری انجام می شود که نقشة خاصی برای آن وجود ندارد، ولی موقعی که بخواهند سینه کاری را آماده کنند از 4 الی 5 نقطة موازی برای آتشباری استفاده می کنند.
و این آتشباری بوسیلة باروت انجام می شود. چالهای آتشباری بوسیلة واگن دریل حفر می شوند. در کندن سنگها از کوه ریفر بولدوزر نقش بسیار مهی را ایفا می کند. همة چالهای انفجاری که با باروت آتشباری می شوند با هم ارتباط دارند. معمولاً 4 نفر در آتشباری حضور دارند که 1 نفر از سوی نیروی انتظامی، 1 نفر مسؤل انبار، 1 نفر به عنوان آتشبار و 1 نفر به عنوان دستیار آتشبار مشغول به کار می شوند.

 


فصل پنجم
در بررسی وضعیت نسبت ارتفاع به عرض پله باید گفت که عرض پله معمولاً در حدود 1 متر و ارتفاع آن در حدود 4 الی 5 متر است که البته چون در کوه و معدن بطور عرضی بسیار پیشرفت داشته اند می توان عرض پله ها را سراسر یکی گرفت که باعث اشتباه شدن اندازه گیری شیب معدن می شود.
پایداری پله ها در این معدن به قدری است که نمی توان نسبت به ریزش آنها هیچ گونه تردیدی داشت. شیب نهایی معدن در حدود 35 تا 45 درجه است.
در مورد ماشین آلات بارگیری و حمل در این معدن می توان گفت که در این معدن 3 لودر وجود دارد که 2 تای آنها در حدود 5 تا 10 سال است که کار می کنند و یکی از آنها در حدود 3 سال است که کار می کند، ولی راننده های این وسایل نزدیک به 20 سال است که در این معدن کار می کنند و معمولاً هر 3 لودر با هم کار می کنند و نمی توان از آنها استفاده نکرد. چون بخش عمده ای از کارهای این معدن را همین لودرها انجام می دهند و اگر یکی از آنها به هر دلیلی کار نکند ممکن است مشکلاتی در معدن بوجود اید. البته با خرابی یکی از آنها می توان از لودرهایی که در انبار دفتر معدن وجود دارد استفاده کرد. کار این لودرها از حمل قطعات سنگ و جابجایی آنها که البته منحصراً به قطعات کوچک خلاصه نمی شود و می توان قطعات بسیار بزرگ را البته در مسافت خیلی کم جابجا نمود. در حمل و نقل باطله ها و جابجایی آنها و مرتب نمودن معدن و در بارگیری باطله ها نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند. و نیز در جابجایی سنگ های اصلی و قرار دادن آنها در تریلی ها و کامیون ها برای بارگیری کاربرد بسیاری دارند. البته خرابی یکی از آنها ممکن است هزینه های فرعی و جانبی زیادی را در پی داشته باشد که البته قابل جبران است. این لودرها همیشه و در همه حال و حتی اگر 20 سال هم از عمر آنها گذشته باشد، باز هم سرمایه معدن به شمار می روند.
در این معدن 2 بولدوزر وجود دارد که آنها هم نقش عمده و اساسی در این معدن ایفا می کنند. عمر آنها در حدود 12 سال است و راننده های آنها نیز نزدیک به 20 سال است که در آن معدن کار می کنند. بولدوزر در هموار کردن سطح فوقانی جهت حفاری و زدودن خاکها و سنگهای باطله کمک شایانی می‌کنند. همچنین از آنها برای کندن قطعات سنگ بسیار بزرگ از کوه استفاده می شود. البته منظور از کندن بعد از استفاده از سیم برش و بالشتک است. یعنی جدا کننده نهایی سنگهای بزرگ از کوه است و البته در راه انجام این کار فشار بسیار زیادی به دستگاه وارد می شود که در پاره ای اوقات باعث خرابی دستگاه می شود. به گفتة مسئولین معدن یک بار هنگامی که یکی از بولدورزها مشغول کندن سنگها بود، چون سنگ زیرین و سنگی که بولدوزر روی آن حرکت می کرد دچار سستی شده بود، باعث سقوط بولدوزر به پایین پله ای که حدود 4 متر ارتفاع داشت شده و باعث خرابی زیادی در بولدوزر و صدمه دیدن رانندة آن شده بود. چون بولدوزر از ریفر برای کندن سنگ استفاده می کتد و از بالا باعث کنده شدن سنگ می شود خطرات زیادی را ممکن است ایجاد کند و هرآن ممکن است به دلیل سستی سنگ سقوط کند. ولی هیچگاه نمی توان نقش عمدة آنها را نادیده گرفت. و با خرابی یکی از بولدوزرها، کار قسمت عمده ای از معدن لنگ می زند. البته بولدوزر دارای 2 راننده بود که یکی اصلی و دیگری کمک است که راننده های اصلی دارای تبحر زیادی هستند ولی کمکها نمی توانستند به خوبی در کندن سنگ نقش خود را ایفا کنند. البته هر 2 رانندة اصلی به علت کار طاقت فرسایی که روی بولدوزر انجام می دادند دچار عارضه های کمردرد و پادرد شدید بودند و کمکهای آنها در پاره ای اوقات نمی توانستند مانند راننده های اصلی وظیفة خود را بدرستی انجام دهند و باعث عقب افتادن برخی از کارها می شدند.
در بخش حمل باطله ها فقط 1 کامیون وجود داشت که کار حمل باطله ها را انجام می داد که البته به دلیل شلوغ شدن بیش از حد معدن در صورت وجود بیش از 1 کامیون، استفاده از همان 1 کامیون منطقی به نظر می رسید. البته در هر روز و در هر سیکل کاری که از ساعت 5/7 صبح تا 12 ظهر و از ساعت 2 ظهر تا 5 بعدازظهر می شد و در روزهای گرم ممکن بود تا 7 هم طول بکشد حدود 10 تریلی در معدن رفت و آمد کرده و سنگها را به خارج از معدن و به سمت باسکول و بعد از آن به شهرهای دیگر انتقال می دادند که بعضی از این تریلی ها متعلق به خود دفتر معدن بودند و برخی دیگر مربوط به شرکتهای دیگری بودند آنها به نوعی دولتی و تعاون محسوب می شدند و کار آنها نیز نظم خاص خود را داشت که بار این تریلی ها مستقیم به بازار مصرف شرکتها و اشخاص مختلف می رود و در این معدن 2 تراکتور نیز برای حمل و نقل در معدن وجود دارد.
در مورد تهویه معادن می توان گفت که در معدن مرمریت گاز آنچنانی وجود ندارد که بخواهیم در مورد آن کار خاصی را انجام دهیم. فقط بوی بد ناشی از انفجار و آتشباری است که آن هم به مرور زمان و با جریان هوا پخش شده و ضرر چندانی را متوجه افراد نخواهد کرد. در مورد گرد و غبار موجود در معدن که بسایر هم زیاد است هم کاری انجام نمی دادند. چون در معادن روباز جریان هوا وجود دارد و خود بهترین عامل تهویه است و احتیاجی به تهویه نیست. البته این گرد و غبار باعث ناراحتی بسیار برای کارکنان معدن می شود و مخصوصاً وقتی که باد نسبتاً شدیدی هم بوزد بوضوح کار بسیار سخت و مشکل می شود و در پاره ای اوقات استفاده از کلاه و عینک نیز چندان مفید واقع نمی شد. چون خاکهای درون معدن به علت حرکت و جابجایی بسیار زیاد ماشینهای سنگین بسیار نرم و روان هستند و با یک نسیم ملایم به راحتی جابجا می شوند و حرکت در این خاکها بسیار سخت است. چون خاکهای نرم سطح سنگها را می پوشانند و امکان حرکت را در معدن مشکل می کنند و در مورد تهویه نمی توان بیشتر از اینها سخن گفت و آبکشی نیز در این معدن وجود ندارد و نمی توان در مورد آبکشی در این معدن سخنی به زبان آورد.
در کشور ما و در بسیاری از معدنهای فعال ایمنی افراد و متقابل آن گروه ایمنی امر مهمی به شمار نمی رود و این خود جای تأسف دارد. هیچ گونه گروه ایمنی مشخصی در معدن وجود ندارد ولی در دفتر معدن افراد آشنا با ایمنی وجود دارند. البته وسایل اولیه امداد و کمک رسانی و حتی امداد نیز در معدن وجود دارد و می توان گفت با توجه به سابقه بالای افراد مشغول به کار در این معدن که تقریباً همگی بالای 15 سال سابقة کار در این شکل را داشتند شاید همگی آنها به نوعی در مورد مسایل ایمنی و نجات، آگاهی و تجربة لازم را داشتند و می توانستند به نوبت این وظیفه را به عهده گیرند. در مورد وسائل آتش نشانی وجود کپسولهای حریق و آب به مقدار بسیار فراوان که آب از چشمه های اطراف شهر تأمین می شد و در تانکرهای بسیار بزرگی نگهداری می شد نام برد.
فصل ششم
حوادث در معدن که مکانی پرخطر و پرحادثه محسوب می شود امری اجتناب ناپذیر به شمار می رود. حوادثی نظیر سقوط بولدوزر و آسیب دیدیگی افراد در این معدن وجود دارد. اما یکی از بدترین موردهای این حوادث در معدن مرمریت پشت باسکول مربوط به کشته شدن فردی در اثر اصابت به دستگاه سیم برش بود که 7-6 سال پیش اتفاق افتاده بود. که یکی از کارگران در حین خاموش بودن دستگاه در حین تعمیر سیم آن بوده که با خطای یکی دیگر از کارگران و بطور سهوی دستگاه روشن شده و باعث کشته شدن آن فرد شده است.
و یک بار نیز سهل انگاری یکی از کارکنان در هنگام کار با سیم برش باعث قطع شدن دست او شده است و اولین نکته ای که هنگام ورود به معدن یادآور می شوند، این است که در پشت دستگاه برش قرار نگرفته و زیاد به آن نزدیک نشویم، البته در زمانی که کار می کند. چون سیم برش، از سیمی آهنی تشکیل شده که گلوله های فولادی که بسیار تیز و نافذ هستند در روی آن وجود دارد و با سرعت بسیار زیادی این سیم حرکت می کند و سنگ را جدا می کند. البته بعد از مدتی، این گلوله ها و حتی خود سیم دچار استهلاک شده و باید تعویض گردند و طول این سیمها به نسبت ابعاد سنگهای مختلف قابل تغییر است و دستگاه سیم برش می تواند در جهت افقی یا عمودی کار کند و سنگ را در هر 2 جهت ببرد و در هنگام استفاده از سیم برش بوسیلة شیلنگ یا لوله ای آب را از بالا درون شکافها می ریزند و سپس سیم برش با کمک آب شروع به برش سنگ ها می کند.
از دیگر حوادث این معدن می توان به نمونه ای اشاره کرد که بولدوزر از بالای سنگ به کمک ریفر قصد کندن سنگ را داشته که چون سنگ بسیار سنگین و بزرگ بوده جابجا نمی شود و با هر وسیله ای که سعی می کنند سنگ را جابجا کنند موفق به انجام این کار نمی شوند و کار را رها می کنند پس از 3-2 ساعت که مجدداً تکنسین معدن و چند تن از کارگران برای بازدید از وضعیت سنگ به روی آن می روند به ناگاه سنگ حرکت کرده و یکی از کارگران به ناحیة بین سنگ جداشده و کوه سقوط می کند و در آنجا گیر می کند، بطوریکه خارج آن به سادگی و با کمک دیگران میسر نمی شود سرانجام با استفاده از یک اهرم بسیار قوی و با استفاده از بولدوزر فرد را بیرون می کشند که این حادثه منجر به شکسته شدن 2 دست و 1 پای کارگر می شود و بطوریکه تا 8 ماه آن کارگر نتوانسته به سر کار خود برگردد. این فقط چند نمونه از حوادثی است که ممکن است در یک معدن بوجود آید.
اتاق کوچکی به عنوان درمانگاه در معدن وجود داشت که برخی از وسایل کمکهای اولیه و وسایلی که از آنها برای درمان فوری و موقت استفاده می شود از آن گونه اند. البته به دلیل نزدیکی به شهر شاید این امکانات کافی و مقدور باشد ولی می توان آن را بهتر و بیشتر توسعه داد.
کار در معدن سختی و مرارت بسیار زیادی دارد، بطوریکه اکثر کارکنان معدن منتظر نهایی شدن طرح بازنشستگی بر اساس 20 سال سابقه در کارهای سخت و زیان آور بودند. چون اکثریت بالای 20 سال سابقه در امر معدن داشتند و خواستار بازنشستگی بودند که البته بنا به گفتة مسئول معدن به علت نبود نیروی کار جایگزین مناسب آنها باید به کار معدن ادامه می دادند. اما اکثر کارگران از نظر روحی مشکل چندانی نداشتند و با توجه به سابقة طولانی کار در معدن روحیة آنها دارای سازگاری مناسبی با کار در معدن بود. اما عوارض جسمی مانند پادرد و کمردرد در اکثر کارگران عادی جلوه می نمود و البته اکثر آنها از کمی درآمد گله و شکایت داشتند، درحالی که درآمد اکثر آنها در حدود 000/300 تومان در ماه بود که در یک شهرستان 000/150 نفری درآمد متوسطی به شمار می رود ولی با توجه به سختی کار و پولی که از فروش این مرمریت ها حاصل می شود درآمد کمی به حساب می اید. البته یکی از عوامل یا حوادثی که دائماً در معدن بوجود می آمد قطعی برق بود که باعث خوابیدن بخش عمده ای از کار می شد که البته این قطعی برق مربوط به ادارة برق شهرستان قروه می شد.
در مورد کانه آرائی، در معدن مرمریت هیچ گونه کانه آرائی انجام نمی شود. فقط در هنگام خرد کردن سنگها، می توان آنها را به درجه های 1، 2 و 3 تقسیم بندی نمود که این تقسیم بندی بوسیلة کارشناسان معدن انجام می شود. پس در مورد مباحث کانه آرائی عملاً نمی توان توضیح و تفسیری داشت.

فصل هفتم
در بخش ماشین آلات تولید هوای فشرده، 4 کمپرسور در معدن وجود دارد که در حدود 10 سال است که در این معدن کار می کنند و طریقة کار آنها شیفتی است و معمولاً همیشه یکی از کمپرسورها به عنوان ذخیره و یدک نگهداری و آماده به کار است و 3 تای دیگر معمولاً به طور مداوم کار می کنند. کاربرد این کمپرسورها در معدن بسیار زیاد است و از آنها در چالزنی افقی و دستگاههای حفاری می توان استفاده نمود.
در مورد ژنراتورها هم باید گفت که این معدن دارای 3 ژنراتور بود که معمولاً همة آنها مداوم مشغول به کار بودند و در دستگاه سیم برش و چالزنی افقی کاربرد دارند و همچنین برای تولید برق معدن از آنها استفاده می شود. دکل های متعدد انتقال برق که برای نصب آنها از جرثقیل استفاده می شود و نصب آنها نیز نیازمند دقت و کار فراوان است. چون در معدن وزش باد شدیدتر است باید در عمود بودن آنها دقت کافی کرد و معمولاً بعد از نصب این تیرهای برق آن را با سیمان می پوشانند و بعد بوسیلة لودر، لاشه سنگهای خود معدن را در دور آن می ریختند تا با هر وزش بادی سقوط نکند. به علت وجود پله های فراوان و گستردگی معدن، برق کشی در همه جای آن صورت گرفته و در سرتاسر معدن برق وجود دارد و اگر بخواهند برق را در معدن گسترش دهند باید سختی زیادی را متحمل شوند.
از نظر وسایل ارتباطی، چون معدن به شهر نزدیک است وسایل کمی وجود دارد که شامل یک خط تلفن که آن هم در اتاق نگهبانی است و یک بی سیم برای ارتباط با دفتر مرکزی وجود دارد.
نحوة حمل و نقل و جابجایی کارکنان از معدن به شهر و بالعکس بوسیلة سرویسهای مخصوص که اکثراً جیپ و یا پیکان هستند انجام می شود و یک لندرور هم در اختیار مسئول و سرپرست معدن و تکنسین آن است و یک وانت که آن نیز در اختیار کارپرداز معدن است. ولی خیلی از کارکنان با این 2 ماشین نیز جابجا می شوند.
در داخل معدن یک تعمیرگاه نیمه مجهز وجود دارد که در آنجا 3 مکانیک مشغول به کارند که البته آنها نیز به تناوب در داخل خود معدن و بطور شیفتی کار می کنند. در این تعمیرگاه نقوص فنی ماشین ها برطرف می شود. البته اگر ماشینها مشکل عمده و مهمی داشته باشند به تعمیرگاه مرکزی که در دفتر معدن در نزدیکی شهر قرار دارد برده می شوند. در نزدیکی تعمیرگاه معدن محلی مناسب برای نگهداری ابزار و لوازم اضافی و جانبی وجود دارد. شاید به علت خرابی زیاد ماشین آلات کار تعمیر مدتی بطول انجامد، اما بطور معمول بیشتر از 3 یا 4 روز بطول نمی انجامد که اگر هم به وقوع بپیوندد می توان از دستگاهها و ماشین آلات ذخیره که در دفتر معدن نگهداری می شوند استفاده کرد. در مورد استفاده از کامپیوتر در این معدن باید گفت که همة اطلاعات وارد کامپیوترهای دفتر مرکزی معدن می شود و عملاً در خود معدن کامپوتری وجود ندارد ولی آمار همة فروشها و درجه بندی سنگها و هزینه های انجام شده در معدن در کامپیوترهای دفتر معدن ثبت می شود.
در مورد نگهبانان معدن باید این نکته ذکر شود که در این معدن 4 نگهبان شب وجود دارد که یکی از آنها همیشه ثابت است و 3 تای دیگر به نوبت، به عنوان نگهبان شب گماشته می شوند. در مورد غذای کارکنان باید گفت که غذا را خود کارکنان باید تهیه کنند و در گروههای 3 یا 4 نفری و به شراکت به پخت غذا و آوردن غذا مبادرت می کردند. اما مهندسین و مسئولین و تکنسین های معدن به علت نزدیکی معدن به شهر به درون شهر رفته و برمی گشتند. البته مبلغی به عنوان پول غذا در حقوق کارکنان معدن افزوده می شود که مبلغ چندان قابل توجهی نیست. در معدن مرمریت به علت پیچیده نبودن آن از آزمایشگاه یا وسائل آزمایشگاهی یا کارهای آزمایشگاهی استفادة چندانی نمی شود. یک انبار مربوط به ابزارآلات ماشینها و دستگاههای مختلف در معدن وجود دارد که البته اتاقی نیز به عنوان انبار مواد خوراکی در آن وجود داشت که این 2 انبار توسط یک نفر نگهداری می شد.
یک ساختمان مرکزی شامل یک اتاق برای سرپرست معدن و تکنسین های معدن و در کنار آن اتاقی برای عوض کردن لباس که به عنوان نمازخانه از آن استفاده می شود و اتاقی در طرف دیگر ساختمان که برای دفتردار و کارپرداز است که تقریباً خالی بود و این ساختمان در بلندترین نقطة معدن است و اشراف کامل بر کل معدن دارد و تقریباً در روی یک تیر بنا نهاده شده که بنا به گفتة تکنسین معدن ممکن است در آینده به این علت که سنگ زیر این ساختمان بسیار سنگ خوب و درجة یکی به شمار می رود تخریب شده و در جای دیگری بنا شود. در طرف پایین و حدود 100 متر آن طرف تر سایر تأسیسات معدن از جمله انبارها و محل نگهبانی که خود شامل چند اتاق است و محل استراحت کارگران معدن قرار دارد که اتاقهای استراحت شامل 5 ساختمان نسبتاً بزرگ است که به عنوان استراحتگاه و غذاخوری کارگران مورد استفاده قرار می گرد که حقیقتاً بار عمدة معدن بر دوش آنهاست.
علاوه بر اینها و نزدیک به 100 متر آن طرف تر انباری نیز جهت سوخت بنا شده که انبار نسبتاً بزرگی به شمار می رود و این انبار خود دارای مسئولی مستقل از 2 انبار دیگر است.
در این معدن به علت وجود برق، احتیاج زیادی به چراغ نیست، ولی برای سرکشی شبانه به درون معدن 4-3 چراغ نیز در آن وجود دارد و چون افراد موجود در معدن به علت نزدیکی راه دائماً در رفت و آمد به شهر و خانه و معدن هستند احتیاجی به سایر تأسیسات در معدن نیست. اما به تازگی قرار است در منطقه ای نزدیک به دفتر معادن قروه که به معدن پشت باسکول نیز نزدیک است، واحدهای مسکونی جهت کارکنان معدن ساخته شود. البته کارکنان معدن اعم از کارگران و مهندسین و کارمندان از مزایای خوبی بهره مند می شوند، بطوریکه می توانند قسمت اعظمی از هزینه های خوراک و پوشاک را صرف سایر قسمتها و مشکلات زندگی خود کنند. در معدن پشت باسکول حدود 55 نفر کار می کردند که با توجه به مشکلات معمولاً حدود 50 نفر همیشه در معدن وجود داشتند. حضور و غیاب توسط یکی از نگهبانان در ساعت 5/7 صبح انجام می شود و بطور دقیق زمان ورود و خروج هر یک از اعضای معدن یاداشت می شود که این حضور و غیابها و حتی تأخیرها و مرخصی ها در میزان حقوق افراد دخالت دارد و باعث کم شدن حقوق آنها می شود. خوابیدن کارگر نیز یکی از مشکلاتی است که ممکن است در معدن بوجود آید. چون بعضی از کارها مانند سیم برش و یا خرد کردن سنگها همیشه در حال انجام نیست و وقتی این کارها انجام نمی شود باعث به خواب رفتن مسئول آن می شود که جریمه های احتمالی نیز در پی خواهد داشت. برای تهیة آب برای مصرف کارکنان و برای نوشیدن، ظروف بزرگی را به شهر برده و معمولاً از آب شهر پر می کنند و آن را در یخ می گذارند تا خنک شود. آب برای شستشو و سایر کارهایی که در معدن انجام می گیرد مانند استفاده از آب برای سنگ برش از چشمه های اطراف و با استفاده از تانکرهای آب انجام می پذیرد.
دفتر مرکزی معدن یا همان ادارة معادن قروه خود دارای انبار بزرگی است که در آن 3 لودر و 2 بولدوزر نو نگهداری می شود و در آن، انبار سنگ نیز وجود دارد و انبار اصلی سوخت و ماشین آلات که تقریباً اکثر معدنهای دولتی و تعاونی را تحت پوشش خود قرار دارد در این منطقه است. اکثر کارهای دولتی و فرش سنگ و کلاً همه کارهای دفتری معدن پشت باسکول در دفتر مرکزی معادن انجام می شود.

 


فصل هشتم
در مورد برنامه های معدن باید گفت که تا 20، 30 سال آینده معدن به همین منوال کار خود را ادامه می دهد، اما از برنامه های میان مدت اسکان کارکنان معدن در نزدیکی معدن را می توان نام برد و از برنامه های کوتاه مدت گسترش به پله های پایین تر و خرابی دفتر معدن و انتقال آن به نقطه ای دیگر است. و چون ذخیرة این معدن نسبتاً زیاد به شمار می رود برنامه های بلند مدت زیادی را شامل می شود. معمولاً برای هر قسمت از کار در معدن 2 یا 3 نفر در نظر گرفته می شوند. مثلاً در کار چال زن افقی 2 نفر و در کار خرد کردن سنگها 3 نفر در هر بخش مشغول به کارند. در دستگاه واگن دریل یک حفار باتجربه روی دستگاه کار میکند که البته منظور واگن دریل بزرگ است. اما در مورد واگن دریل کوچک 2 حفار روی آن کار می کنند که به علت خرابی زیاد آن 2 نفر نیز برای آن کم جلوه می نمود و روی هر بو.لدوزر یک راننده اصلی و یک کمک و روی اودر هم فقط یک راننده کار می کرد. و در کامیون هم یک رانندة اصلی و یک کمک کار می کردند. هر دسگاه سیم برش نیز 2 متصدی داشت و کارکنان این معدن خیلی هماهنگ و یکپارچه عمل می کردند و به علت تجربة بالایی که داشتند نیازی به ارائه برنامة روزانه و هفتگی نداشتند.
در مورد سنگها و کانیهایی که در این معدن بدست آمده بود باید گفت که یک قطعة بسیار زیبا از کلسیت که متبلور شده به نظر می رسید در دفتر خود معدن وجود داشت و پیریت، کالکوپیریت یا تکه هایی از آن و هماتیت و استالاکتیت و استالاکمیت نیز در آن پیدا می شد که البته با توجه به وسعت زیاد معدن شاید از نقاط دیگری از معدن بدست آمده بودند. البته وجود یک دهانة غار مانند که تعداد زیادی استالاکتیت و استالاکمیت در آن وجود داشت نیز بر زیبایی بخشی از این معدن افزوده بود.

 


فصل نهم
در مجموع عملکرد معدن خوب و جالب بود و کار از دیدگاه کارکنان معدن بسیار ساده و عادی جلوه می نمود. هرکسی در انجام وظایف خود به دقت و به خوبی عمل می کرد. در بحث ماشین آلات حفاری اگرچه این دستگاهها فرسوده و تقریباً از رده خارج محسوب می شوند اما همین دستگاهها باعث پیشرفت جریان کار در معدن می شوند. سرپرست معدن و تکنسین به خوبی بر کارکنان نظارت دارند و چون خود با اکثر امور معدن آشنایی عملی و علمی، کافی دارند خیلی از امور سخت و مشکلاتی را که در دستگاهها و بریدن سنگها بوجود می آمد را انجام می دادند و با امور برق نیز مقداری آشنایی داشتند و تعمیرات اولیه دستگاههای برقی را نیز انجام می دادند.و اما در بحث درجه بندی سنگها به نظر من دقت کافی و حقیقی را به کار نمی بردند و البته بنا به گفتة مسئولیت معدن چون سنگ درجة 1 بازار خوبی در کشور ندارد درجه بندی را تغییر می دهند و عملاً در درجه بندی، سنگ درجة 1 بسیار کم در طبقه بندی سنگها گنجانده می شود و سنگهای درجة 1 نیز تحت عنوان درجة 2 به فروش می رسد. البته در بحث میزان تولید روزانه معدن جای پیشرفت زیادی دارد و می توان 2 برابر ظرفیت کنونی از آن سنگ استخراج نمود اما بنا به دلایلی از قبیل کهنگی و فرسوده شدن ماشین آلات و دستگاههاو خرابی دستگاها و قطع برقهای متوالی از میزان تولید معدن می کاهد. در مجموع تولید ماهیانه 6000 تن در ماه جزء تولیدات متوسط رو به بالا در امور سنگهای ساختمان و تزئینی محسوب می شود. این معدن که بزرگترین معدن مرمریت در استان محسوب می شود و می توان گفت بعد از معدن آنتیموان داشکسن که یک معدن طلاست و استخراج آن بوسیلة انگلیسیها انجام می شود از نظر وسعت دومین معدن در شهرستان قروه به شمار می رود. این معدن که شاید در میان معدنهای مرمریت در ایران هم جزء بزرگترین معدنها به شمار رود به خوبی به نیازهای بخش چینی و کریستال و سنگهای تزئینی ساختمان را پاسخگو می باشد. در مجموع هارمونی و هماهنگی خاصی بین اجزای مختلف معدن وجود دارد که باعث تقویت روحیه جهت انجام کارهای مختلف در معدن می شود. از بعد اقتصادی در معدن می توان بهتر و بیشتر پیشرفت نمود. و از دیدگاه حقوق و مزایا به کارکنان باید تجدید نظر صورت گیرد. چون با توجه به سختی کار و تک شغلی بودن اکثر کارکنان و هزینه های زندگی، این حقوق و مزایا نمی تواند به خوبی جوابگوی نیاز افراد باشد. در مورد مسائل فنی و با توجه از عدم استفادة همیشگی از آتشباری و جایگزینی دستگاه سیم برش به جای آن هم تولید سالم محصولات بیشتر شده و هم خطرات احتمالی و آلودگیها کاهش پیدا کرده است. علاوه بر آن سرعت تولید نیز بیشتر شده است و کار در معدن به نسبت 10، 15 سال گذشته ساده تر شده است.
البته اگر بتوان ماشین آلات حفاری و خود دستگاه حفاری جدید را جایگزین دستگاههای قدیمی گرد، میانگین تولید بیشتر می شود و کار بسیار ساده تر می شود و یا می توان با افزایش دستگاه سیم برش و نیز افرایش تعداد بولدوزرها، کارآیی و تولید معدن را بیشتر کرد چون از نظر سنگی و نوع سنگ، این معدن بسیار غنی و خوب به شمار می رود. اما به گفتة مسئولین معدن، اگر کار را آهسته و با تأنی پیش ببرند شاید نتایج بهتری کسب کنند. ولی به نظر من کار در این معدن می تواند سریعتر انجام گیرد و از هدررفتن وقت جلوگیری کرد. چون در روز در حدود 2 الی 3 ساعت از زمان کاری بیهوده تلف می شود و این زمان در میزان استخراج و تولید معدن امر بسیار مهمی است. یکی از عملکردها و اقدامات جالبی که در معدن انجام می شود نشانه گذاری محل چالها و اندازه گیری قطعه ای از سنگ که قرار است بریده شود با استفاده از چوب و قدم گیری است و این کار بوسیلة تکنسین معدن انجام می شود و به طریق تجربی موازی بودن چالهای بالایی و پایینی انجام می شود و نقشه برداری بطور تجربی و ساده انجام می شد. و این انتخاب محل چالها بطور تجربی گاهی هم با خطا همراه است که موجب خراب شدن قسمتی از سنگ می شود. شاید بتوان راه مناسبتری را برای انتخاب دقیق محل چالها بکار برد. روش تجربی در حدود 10% خطا دارد و شاید بتوان با روشی علمی تر این 10% خطا را کاهش دا و به حداقل رساند. هر یک از کارگران در سال می توانند 10 روز مرخصی داشته باشند که اگر از 10 روز بیشتر باشد ساید در سایر اوقات کاری بتوان بهره برداری بیشتری از کار نمود. کار در معد ن سخت و زیان آور است و 20 سال کار شاید بخاطر سلامتی کارکنان در آن کافی به نظر برسد. به علاوه در فصل سرما در این شهر که بسایر هم طولانی است و نزدیک به 5 ماه بطول می انجامد، در معدن باید از نظر وسایل گرمایی وضعیت بهتر باشد. چون فقط چند بخاری و اجاق نفت سوز در آن درنظر گرفته شده است. از نظر غذایی نیز اگر آشپز برای پخت غذا بکار رود بهتر است. چون در همه حال و همیشه یکی از کارگران هر گروه مجبور است مسئولیت تهیة غذا را بر عهده بگیرد که این هم از نیروی کار مؤثر و مفید در معدن می کاهد. در این معدن معمولاً تمرکز، روی 1 یا حداکثر 2 نقطه است که می توان با توجه به گسترش معدن و پله ها، تمرکز کار را برروی چند نقطه قرار داد و همزمان در چند سینه کار، کار را پی گیری نمود. البته شاید به دلیل کمبود وسیله برش و چالزنی این امر سخت و گاهی نیز غیرممکن به نظر رسد که می توان با افزایش سرمایه گذاری و تهیة ماشینهای حفاری و برش جدید این امر را برطرف نمود که آن نیز به نوبة خود شاید باعث شلوغی بیش از حد معدن می شود که ممکن است عواقب خوبی را در پی نداشته باشد. ولی می توان با مدیریت خوب و صحیح این تعداد دستگاه و ماشین آلات را در این معدن جای داد و همزمان از همة آنها استفاده کرد. با توجه به درآمد خوب این معدن و فروش خوب و سود خوبی که از فروش سنگها حاصل می شود باید بتوان بخشی بسیار کمی از این درآمد را صرف تهیة یک واگن دریل یا یک ماشین حفاری جدید نمود یا بتوان دستگاههای سیم برش جدیدتری را که کار با آنها ساده تر است تهیه نمود. یا از آن درآمدبتوان تسهیلات رفاهی بیشتری را برای کارکنان معدن ایجاد کرد که با این کار بازدهی معدن نیز بیشتر می شود. چون اکثر کارگران این معدن از روستاهای اطراف شهرستان قروه به این معدن می آیند شاید تهیة وسیلة رفت و آمد مناسب برای آنها الزامی و ضروری باشد. اگر مدیریت به طور صحیح تری انجام شود شاید با افزایش روزهای تعطیل نیز بتوان میزان استخراج سنگ را بالا برد. از دیگر مشکلاتی که در آینده گریبانگیر این معدن می شود بازنشستگی همزمان تعدا زیادی از کارکنان معدن است که برای جلوگیری از این مشکل می توان نیروهای استخدامی جدید را با تلفیقی از نیروهای با تجربه و قدیمی به کار برد تا در آینده مشکل چندانی از بابت این قضیه بوجود نیاید و کارگران باتجربه را بتدریج به مرز بازنشستگی رساند تا کارگران جدید بتواند کار را فرا گرفته و از تجربة قدیمی ترها استفاده کنند.
در مورد موضوعاتی که تحت عنوان پروژه می توان آنها را پی گیری کرد می توان

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سنگ های ساختمانی

دانلود مقاله رهایی یافتن از مرگ، فقر و بیماری

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله رهایی یافتن از مرگ، فقر و بیماری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 فصل 1
نجات از بلای فقر
عیسی مسیح ما را از بلای قوانین طبیعی نجات داده است. بلای قوانین طبیعت چیست؟ تنها راه درک آن برگشتن به قانون است. عبارت "قانون" که در شواهد جدید یافت شده است معمولاً به تورات موسی، یعنی پنج کتاب اول کتاب مقدس مربوط می شود. وقتی به این کتابها یعنی قانون رجوع می کنیم درمی یابیم که بلا یا مجازات بخاطر شکستن قانون خداوند به سه قسمت است: فقر، بیماری و مرگ ثانویه.
MOTHY: اول تیموتائوس 8:4
کار بدنی بهره کمی دارد ولی تقوا و پرهیزکاری برای همه سودمند است و وعده زندگی و حیات را میدهد که اکنون در جریان بوده و بعداً ‌نیز ادامه خواهد داشت.
برخی مردم بر این باورند که ما وعده رحمت و برکت، به شکل مادی یا شکل های دیگر را نداده ایم ولی این کتاب مقدس قطعاً بیان می کند که ما این وعده را داده ایم.
همچنین در کتاب تثتیه چنین نوشته شده است. تثنیه 28 : 15-17 و 38-40
بر طبق اظهارات 25:15-17,38-40 Deuteronomy، بلای فقر بر فرزندان خداوند نازل می شود اگر از او سرپیچی کنند. این بلایی است که به آنها نازل می شود و چون آنها در انجام دستورات و احکام او کوتاهی کرده اند.
پولی در نامه ای به کلیسا در فیلیپیان می گوید (فیلیپیان 19:4) همه نیازهای شما شامل نیازهای مالی، مادی و دیگر نیازهاست. در واقع در این فصا، پولس در باره چیزهای مالی و مادی صحبت می کند.
عیسی مسیح خود می گوید (متی 33:6) ماکوت و این چیزهایی که به شما اضافه خواهند شد چیزهای مادی در زندگی، چیزی برای خوردن، پوشیدن و غیره است.
بنظر می رسد که برخی مردم بر این باورند که اگر یک فرد مسیحی باشد، یعنی که معتقد به خداوند باشد، این نشانه ای از فروتنی، نشانه ای از پرهیزگاری برای کسی است که در فقر زندگی می کند و هیچ چیزی ندارد. آنها فکر می کنند شما باید در حالی قدم به زندگی بگذارید که نوک کلاهتان پاره شده باشد، ته کفشتان پاره شده باشد و شلوارتان هم پاره شده و یا اینکه وصله داشته باشد و قادر به گذراندن روزگار نباشید.
ولی این چیزی نیست که عیسی مسیح می گوید: او می گوید «نخست مالکیت و سلطنت خداوند و عدالت او را جستجو کنید؛ و همه این چیزها به شما اضافه خواهد شد. چیزی از شما گرفته نمی شود؛ او می گوید آنها به شما اضافه خواهند شد! خداوند را ستایش کنید.
Kuke لوقا 6:38
دادن؛ و این به شما داده خواهد شد؛ معیارهای خوب درهم فشرده می شوند و با هم تکان داده می شوند و دوباره مرور می شود و شما بشریت را در آغوش خواهید گرفت. با چنین معیارهاست که مجازات می شوید وانگهی این معیارها برای شما هم بکار گرفته خواهد شد.
نخست اجازه بدهید این سوال را بپرسیم: آیا این حقیقت دارد؟ آیا مسیح حق را می گوید یا او دروغ می گوید؟ من معتقدم که این حقیقت است، آیا شما هم اینطور فکر می کنید؟ اکنون توجه کنید که او می گوید «بشریت» البته خداوند در پشت آن است، ولی او می گوید «بشریت را در آغوش خواهید گرفت».
بعه یاد می آورم که دوستی مدتی پیش سوالی از من پرسید "برادر Hagin، آیا تا کنون از موعظه های Luck (انجیل لوقا 6:38) استفاده کرده ای؟ من پاسخ دادم خوب من از کتاب مقدس استفاده کرده ام. نمی دانم شاید تا کنون از آن مربی یک متن استفاده کرده باشم ولی بارها در موعظه هایم نقل قولهایی را بیان کرده ام.
این مرد پاسخ داد خوب اخیراً ما در کلیسایمان، کشیشی داشتیم که در یک گردهم آیی دو هفته ای موعظه می کرد و هر شب به آن کتاب مقدس اشاره می کرد. یک شب سخنرانی در باره آن کرد. تو میدانی من تا زمانی که او اینقدر روی آن آیه مقدس تاکید نکرده بود، هرگز زیاد در باره آن فکر نکرده بودم. سپس در آخرین جلسه این گردهم آیی، بعد از اینکه کشیشی ما پیشکش ها و هدایایش را دریافت کرده بود، موعظه گرگفت "مردم من تحت تاثیر روح خداوند قرار گرفته ام تا هدیه ای را برای این کلیسا دریافت کنم که در سیستم تهویه هوای اینجا قرار داده شده است.
دوست من که در مدرسه انجیل مردان تدریس می کرد، کلاسی در حدود 100 نفر، به گفتن من در باره جلسه شب آخر ادامه داد. موعظه گر انجیل به عبادت کنندگان که در حدود 1800 نفر بودند گفت: من می خواهم امشب 10000 دلار را بدست بیاورم. این مبلغ زیاد است، میدانم و شما در طول این گردهم آیی هم مبالغی را پرداخت کرده اید ولی من می خواهم با شما وارد گفت شوم. او این آیه را که هر شب برایمان ذکر می کرد دوباره خواند. "بدهید و این به شما برگردانده خواهد شد.
سپس او گفت "من نمی خواهم هرکسی هر چیزی که در اختیار دارد، بدهد، هرآنچه را که در اختیار ندارید بدهید. اگر احساس می کنید 50 دلار دارید ولی 100 دلار نداید، 100 دلار بدهید. اگر فکر می کنید می توانید تا 500 دلار را بدهید نه 1000 دلار، 1000 دلار را بدهید. در اینجا برکت بوجود می آید و این حقیقت دارد.
سپس او اضافه می کند من کتاب مقدس خود را در قربانگاه قرار می دهم و از شما می خواهم که به آنجا بیایید و پولتان را روی این آیه از کتاب مقدس قرار دهید و بگوئید، خداوند عزیز، من طبق گفته تو عمل می کنم." من فقط از تو طلب حاجت می کنم ولی من می دانم خداوند آن را به تو برمی گرداند. این برای تو موثر واقع خواهد شد. واگر چنین نشد من خواهم دید که تو پولت را دوباره بدست می آوری و هیچ چیز در باره آن گفته نخواهد شد.
معلم مدرسه یکشنبه گفت: "برادر Haig، تعدادی تاجر در کلاس من وجود دارند. دو تا از آنها قبل از اینکه من درخواستم را بیان کنم، نزد من آمدند چون تجارت آنها در حال ورشکستگی بود. آنها گفتند که مجبورند تجارتشان پایان دهند مگر خداوند ظرف 30 روز کاری برایشان انجام دهد.
او ادامه داد: برادر Haig، من شاهد بودم که یکی از آن دو مرد 500 دلار و دیگری 250 دلار داد. این پول قرضی بود ولی ظرف 30 روز هر دو تاجر از مرز بحران عبور کدند. خداوند برکت بی حد و اندازه ای به آنها نازل کرد.
عیسی مسیح در ملاکی 10:3 این کلمات را بیان می کند. یک دهم کل محصولات کشاورزی تان را به انبار بیاورید که ممکن است در خانه من گوشت باشد و اکنون به این وسیله به من ثابت کنید و به سرور میزبانان بگوئید که آیا من دربهای بهشت را به روی شما باز نخواهم مرد و رحمت را به شما نازل نمی کنم.
در واقع ما تا زمانی که محصولات کشاورزی مان را نپرداختیم، چیزی دریافت نکرده ایم.
یک دوست به من گفت :برادر Hagin، فقط باید چیزهایی پرداخته شود (کتاب عهد عتیق) بیان شده است. این تنها تحت قانون موسی است. آیا شما آن را می شناسید؟
من دوست ندارم بی توجهی خود به تورات را با بیان چنین عبارتی در معرض دید قرار دهم. ابراهیم 500 سال قبل از اینکه این قانون موسی خطاب شود یک دهم از دارائی محصولات خود را می پرداخت. یعقوب 250 سال قبل از آن نیز یک دهم از دارائی های خود را کی پرداخت.
شخصی گفت: بله ولی در کتاب مقدس در انجیل در باره پرداخت یک دهم از دارایی های خود وجود ندارد."
آن مردم باید یاد بگیرند کتاب عبرانیان 8:7 را بخوانند. در آن چطور؟ (عبرانیان 8:7) این انجیل است آیا اینطور نیست؟
این در باره مسیحیت صحبت می کند.
برکت ابراهیم متعلق به ماست
تقریباً هر بار که چیز خوبی از گفتار خداوند بدیت می آورید یا وعده یک چیز خوب و یک کتاب مقدس محقق می شود، کسی پیدا می شود و می گوید: "این فقط برای یهودیان است. این امروز برای ما نیست."
می خواهم بدانید که برکت ابراهیم به ما تعلق دارد. این فقط به فرزندان فیزیکی ابراهیم تعلق ندارد. این به ما تعلق دارد.
به خاطر بیاورید که چگونه این آیه (غلاطیان 4: 14 و 29) می گوید:
برکت ابراهیم متعلق به ماست. نمی توانند آن را از ما بگیرند. آن افراد مشکوک، ناباوران، از بین برندگان خوشی و لذت و اشاعه دهندگان شک و تردید قادر به گرفتن آن از ما نمی باشند. برکت ابراهیم از آن ماست. برکت ابراهیم از آن شماست و این از طریق عیسی صورت می گیرد. هللویا برای اوست. حمد و تسبیح و برکت ابراهیم یک برکت سه قسمتی است. اولین چیزی که خداوند به ابراهیم وعده داده این است که خداوند او را غنی و ثروتمند خواهد کرد.
آیا منظورتان این است که خداوند همه ما را ثروتمند خواهد کرد؟ بله منظورم همین است.
آیا منظورتان این است که او همه را میلیونر خواهد کرد؟ نه من این جمله را نگفتم.
بلکه او همه ما را غنی و ثروتمند خواهد کرد. شاید نتوانید معنی "غنی" را درک کمید. در فرهنگ لغت معنی این کلمه "تامین کامل" یا "تامین نیاز به اندازه فراوان" است. خداوند را ستایش کنید. از طریق عیسی مسیح به تامین کامل می رسید.
من زمانی یک ماشین نو داشتم ولی مصرف بنزین بر حسب مایل آن خوب نبود فقط در حدود mpg در یک آزادراه. شهرت و آوازه این ماشین خاص در مصرف بنزین بر حسب مایل بسیار زیاد بود. بنابراین آنها به آن یک تون آپ موتور اضافه کردند و شمع های متراکم ساز آن را تعویض کرده و کاربراتور آن را نیز بررسی کردند.
درحالیکه نگاه می کردم، مکانیک به من گفت: کشیش، در اینجا یک اشتباه وجود دارد، من نمی دانم چرا آنها این کار را انجام داده اند ولی در این مدل، آنها کاربراتور را عوض کرده اند. تنظیماتی داخلی آن مثل تنظیمات خارجی است. در حالت وجود توان (نیرو) کم یا زیاد قابل تنظیم می باشد. در این مورد، در حالت توان زیاد تنظیم می شود. این بخش برای بدست آوردن یک منبع تغذیه کامل تنظیم می شود.
خداوند به ما یک توشه اندک را وعده نداده است، بلکه به ما وعده یک توشه و اندوخته غنی را داده است. این به میزان فراوان برای ما فراهم می شود. خداوند را زیاد ستایش کنید.
من چندین سال قبل در یک دهکده کوچک در New Jercey در یک گردهم آیی به کشیش A.A.Swift که از کلیسای وابسته به فرقه های پندیکاست بود موعظه هایی را بیان کردم. در آن زمان او هفتاد ساله بود. من در راستای این خطوط در آن روزها موعظه نکرده بودم. من در باره آن و موضوعات مربوط به آن موعظه کردم. می دانستم که حقیقت دارد. ولی هیچ کس دیگری موعظه نکرده بود که خداوند ما را از بلای فقر نجات داده است بنابراین نمی دانستم که‌ آیا باید آن را آشکار کنم یا نه.
چون می دانستم که برادر Swift از خداپرستان (مردان خدا) است و یک مسیحی پندیکاستی، و یکی از سرشناس ترین موعظه کنندگان کتاب مقدس است و از تعالیم در باره برخی از این آیات کتاب مقدس با او صحبت کردم.
او گفت: "برادر Hagin شما قعطاً درست می گویید". شما باید هرجا مه می روید موعظه کنید خداوند وعده داده است که همه ما را به ثروت شکوهمند خود غنی خواهد کرد."
سپس او گفت "بگذار به تو بگویم که چگونه این موضوع را دریافتم. من در سال 1908 روح مقدس را دریافت کردم و در سال 1911 من و همسرم بعنوان مبلغان مذهبی به چین رفتیم. (زمانی که یک سازمان برای چهار کتاب اول عهد جدید یا یک چرخه وابسته به فرقه های مذهبی مسیحی موکد روح القدس وجود داشت). من در لندن متولد شدم و در آنجا بزرگ شدم، به کانادا آمدم و سپس به ایالات متحده آمریکا رفتم و یک سازمان هیئت مبلغین از ما حمایت کرد آنها سالانه 1236 دلار به ما می دادند یعنی 103 دلار در یک ماه. و ما سال 1911 را بعنوان مبلغ در چین گذراندیم.
ولی هر وقت که می خواستم عبادت کنم، من جایی پنهانی برای عبادتهایم داشتم، روح خدا بر قلب من غلبه می کرد و به من می گفت: از کار خود کناره گیری کن. اگر مردم بدانند که شما به زبانها صحبت می کنید، از تو پشتیبانی نخواهند کرد چون آنها باور نمی کنند که صحبت کردن به زبانها از غسل تعمید یا تجربه روح القدس است. تو ساکت مانده ای که چیزی شبیه به دریافت پول تحت مردم فریبی نابجاست. شما نمی توانید هرآنچه را که کتاب مقدس تعلیم میدهد موعظه کنید.
به طور مخفیانه شاید بتوانی آن را در تعداد کمی از مردم بست آوری ولی اگر حقیقت را آشکار کنی و آن را موعظه نمایی، به هدف دست خواهی یافت. من از تو می خواهم که حقیقت و حق کامل را موعظه کنی.
در نهایت برادر Swift از خداوند پرسید "خداوندا، من چه کار باید بکنم؟" اگر من این کار را انجام دهم همسر و فرزندانم در چین بدون پشتیبان و حنایت می مانند، در سال 1912 در آمریکا نیز همینطور بدون پشتیبان خواهیم ماند. من چه کاری باید بکنم؟
خداوند به او پاسخ داد "من از تو می خواهم که این سمت مبلغی را به خود آنها برگردانی. دزدیدن این از آنها برای تو خوب نیست. به جای دیگری برو و یک کار جدید را آغاز کن.
"خداوندا، شروع یک کار جدید در چین در سال 1912 بدون هیچ پشتیبانی؟"
"این چیزی است که من از تو می خواهم"
"خداوندا: ما هرگز چنین کاری نمی کنیم."
"آیا تو نمی دانی که من وعده دادم که تو را غنی خواهم کرد"؟
برادر Swift پاسخ داد "اگر شما اینکار را انجام داده ای، من از آن آگاه نبودم"
ولی قطعاً از دانستن آن خوشحال خواهم شد.
سپس روح خداوند پرسید "آیا (غلاطیان 13:3 و 14) (Ghalatians 3:13,14) را خوانده ای که می گوید عیسی مسیح تو را از بلای قوانین طبیعی که تبدیل به یک بلا برای تو شده است نجات داده است و اینکه برکت ابراهیم به غیر یهودیان نازل خواهد شد؛ اولین چیزی که من به ابراهیم وعده دادم این بود که او را غنی خواهم ساخت.
وقتی برادر Swift موضوع را ربط داد، به من گفت "پس همه چیز در دسترس من خواهد بود. من کتاب مقدس خود را می آورم و آن را می خوانم و به اندازه کافی اطمینان دارم که این حقیقت دارد. من استعفایم را می فرستم و به جای دیگری می روم و یک کار جدید را آغاز می کنم. برای شش ماه اول، سخت خواهد بود. فکر نکن که مورد آزمایش قرار نخواهی گرفت. وظایف پیش خواهد آمد، آزمایش افزایش خواهد یافت و اینگونه بنظر می رسد که عمل نکردن به معنی درست نبودن و حقیقت نداشتن نیست. خداوند همیشه هر شب یکشنبه نتیجه کار را بدستت نمی دهد. ولی می خواهم بگویم که دیر یا زود این کار را می کند. دیر یا زود رسیدن به نتیجه عمل فرا می رسد.
مردم تصور می کنند که از گناه گریخته اند چون یک هفته به انجام آنم مرتکب نشده اند و داوری صورت نخواهد گرفت. آنها دو هفته به این کار ادامه می دهند و داوری صورت نمی گیرد. آنها یک ماه یا بیشتر به این کار ادامه میدهند و قضاوت صورت نمی پذیرد. آنها احساس بهتری می کنند. می گویند بنظر می رسد که من آن را پشت سر گذاشته ام. ولی می خواهم به تو بگویم که دیر یا زود خواهد آمد.
برادر Swift برای شش ماه اول آن سال به من گفت به نظر می رسد که همسرم، خودم و دو فرزند کوچکم در چین از گرسنگی خواهیم مرد، در انگلستان هیچ حمایتی از ما نخواهد شد و هیچ کس در آمریکا از ما پشتیبانی نخواهد کرد ما چه کار می توانیم بکنیم؟
"خوب من ساکت و آرام ماندم. من زیاد عبادت نکرده بودم. گفتارهای خداوند را به خاطر آوردم. من می دانم که او کاری خواهد کرد.
:وقتی آن سال سپری شد و من بررسی کردم دیدم که خداوند به من 3750 دلار داده است.
در سال 1912، 3750 دلار مثل داشتن 15000 دلار یا بیشتر در حال فعلی بود. او در یک سال 1236 دار به دست آورده بود. این سال، او سه برابر این مبلغ را به دست آورد. خداوند وعده داد که او را غنی خواهد کرد. خداوند را ستایش کنید.
دوستان شما میدانید که بیشتر ما فقیر نیستیم چون خداوند را داریم ولی او را محترم نمی شماریم.
این برای اثبات این موضوع، آیه هایی را به شما ارائه خواهد داد).
کسی گفت "بلی ولی برادر Hagin من از پول هراس دارم.
پرسیدم چرا؟
کتاب مقدس می گوید که پول ریشه همه شرهاست. (اول تیموتائوی 10:6)
کتاب مقدس هرگز این را نمی گوید. کتاب مقدس می گوید عشق داشتن به پول ریشه همه شرهاست. شما ممکن است مجرم به انجام گناهی باشید درحالیکه حتی یک سکه ده سنتی هم ندارید.
داشتن پول، اشتباه نیست. اینکه شما در اختیار پول باشید، اشتباه است.
اگر پول سرور کسی شود، این اشتباه است. ممکن است یک مرد آنقدر عاشق پول باشد که هرکجا می رود و به هر طریقی که می تواند پول بدست آورد. اگر شما دستهای او را قطع کنید او با انگشتان پایش این کار را انجام میدهد. اگر شما انگشتان پای او را قطع کنید با دندانهایش این کار را می کند. اگر شما دندانهایش را بکشید، با لثه آن را خواهد جوید. به هر طریقی آن را بدست خواهد آورد. پول سرور اوست.
کتاب مقدس می گوید که نقره و طلا از آن خداوند است (حجی 8:2 – کتاب مقدس) می گوید دام ها در هزاران دسته، از آن خداوند است. مزامیر 10:5 ولی چرا خداوند همه این چیزها را در اینجا قرار داده است؟ قطعاً او آنها را برای انسانهای شریر و تبهکار قرار نداده است. اگر اینکار را می کرد پس او فرزندان شرور و تبهکار را بیشتر از فرزندان خود دوست می داشت.
این کار مثل این است که مردی به بچه های خود غذا ندهد و آنها را گرسنه نگه دارد و اجاره اش را نپردازد درحالیکه به خیابان برود و اجاره زن دیگری را بپردازد و بچه های زن دیگری را غذا بدهد. خداوند فرزندان شرور را بیشتر از ما دوست ندارد. آیا اینطور نیست؟
کسی گفت "برادر من حدس می زنم من ایوب دیگری هستم. منظور تو از این جمله چیست؟ سپاس خداوند اگر تو ایوب خداوند هستی، می توانی سلامت خود را بدست آوری. ایوب تندرستی خود را بدست آورد.
برخی مردم تصور می کنند :ایوب پسر فقیر زندگی را در بیماری، رنج و درد و مصیبت سپری کرد.
چرا کا کتاب ایوب در نه ماه اتفاق افتاد. اگر ایوب دوباره بیمار شد، ما از آن اطلاعی نداریم. در تورات و انجیل هم این موضوع بیان نشده است. و اگر او چنین چیزی را تجربه کرده بود، در کتاب مقدس ذکر می شد.
خداوند بدن او را بهبود بخشید. خداوند همسر دیگری به او داد. خداوند 10 فرزند دیگر به او داد. خداوند دو برابر ثروت قبلی اش به او داد. دو برابر تعداد قبلی، شتر، دو برابر گوسفند، دو برابر گاو نر و دوبرابر الاغ. ایوب 140 سال دیگر هم عمر کرد. او تا زمانی زنده ماند که توانست فرزندان فرزندانش را تا نسل چهارم ببیند. جلال خداوند به این روش خداوند کارهایتان را به فرجام می رساند. اگر ثروتمند بودن اشتباه است پس خداوند نیز با انجام اینکار (ثروتمندکردن انسانها) اشتباه کرده است.
PROUERBS 19:17
او که به مردم فقر کمک کرده است، به خداوند قرض داده است و آنچه که او برای ترحم به فقیران پرداخت کرده است؛ خداوند به او دوباره برخواهد گرداند.
همیشه کسانی در جامعه وجود دارند که بدبخت هستند. خداوند به ما رحمت فرستاده است و به آنها بهروزی می دهد و نمی خواهد که ما خسیس و پول دوست باشیم. او از ما می خواهد که ما به دیگران کمک کنیم بنابراین خداوند می گوید: آنهایی که به مردم فقیر رحم می کنند، به خداوند قرض می دهند. اگر خداوند به شما می گفت که من 100 دلار می خواهم آیه به او می دادید؟ یا اگر یکی از برادرانتان نزد شما می آمد و 100 دلار برای قرض می خواست اگر می توانستید به او وام میدادید؟
هرآن کس که به مردم فقیر رحم کی کند به خداوند قرض می دهد. این چیزی است که کتاب مقدس می گوید. و خداوند می گوید "من آن را به شما برخواهم گرداند". من معتقدم که او اینکار را خواهد کرد، آیا شما اینطور فکر نمی کنید. من باور نمی کنم که او در این باره دروغ گفته باشد.
چگونه او این قرض را دوباره برمی گرداند؟ من نمی دانم ولی نظریه ای توسط لوقا 4:5-7 بیان شده است. عیسی مسیح قایق شمعون پطرس را قرض گرفت. او با دادن دو کشتی پر از ماهی، قرض او را بازپرداخت کرد. یک موضوع در اینجا مطرح می شود. خسیسی در خداوند وجود ندارد.
من میخواهم کردم بدانند که من جانب خداوند را می گیرم. من در جانب رحمت و برکت هستم. من می خواهم از هرآنچه که در مسیحیت به من تعلق دارد بهره مند شوم. و از شما می خواهم که نوبت خوتان را نگه دارید. اکنون شما می دانید برکت چیست. ستایش باد بر خدا.

فصل 2
رهایی از بلای بیماری
عیسی مسیح (Calua: 3:13) ما را از بلای قوانین طبیعی که به یک بلا برای ما تبدیل شده است نجات داده است
28:15-22-27-39-35-58-61 DEUTERONOMY
ولی این اتفاق خواهد افتاد اگر تو به صدای پروردگارت گوش نداده ای برای شما مشاهده انجام دستوراتش و قوانینش که به شما حکم کرده ام، همه این بلاها به شما نازل خواهد شد و بر شما چیره خواهد شد.
بلا درش هر خواهد بود و بلا در مزرعه خواهد بود.
بلا در انبار و در سبد توست.
بلا در محصولات کشاورزی و محصولات مزرعه توست، افزایش چهارپایان و گوسفندان دچار بلا خواهد شد.
وقتی وارد می شوید و وقتی بیرون می روید بلا بر شما نازل می شود.
خداوند، بر شما بلا، آزار و اذیت و سرزنش نازل می کند تا وقتی که همه چیز خراب شود و شما به هلاکت برسید. بخاطر شعف در انجام کارها از طریق اینکه شما مرا ترک کرده اید.
خداوند خطرات و بیماری های مهلک را بر شما نازل می کند تا وقتی که هرآنچه را که از دارایی دارید از دست بدهید.
خداوند کاری می کند که با مصرف همه اموالتان با یک تب و یک التهاب و با یک سوختگی شدید، با تندباد شدید و با آلودگی به شما ضربه وارد شود و اینها تا وقتی شما به هلاکت برسید با شما خواهد بود.
خداوند با ویرانی مثل ویرانی مصر و با پوست زخم و با خارش به شما ضربه می زند به طوری که التیام نیابید.
خداوند با دیوانگی، کوری و گرفتگی قلب به شما ضربه می رند.
و شما در روشنایی روز کورمال کورمال راه میروید مثل کورمالی در شب و تاریکی و بهروزی نخواهید یافت و فقط از بین می روید و رنج می کشید و هیچ کس شما را نجات نخواهد داد.
خداوند از طریق زانوهایتان، پاهایتان و درد پشت که قابل التیام نمی باشد از نوک پا تا سر، به شما ضرر خواهد زد. اگر شما همه کارهایی را که در قانون خدا مشاهده می کنید انجام ندهید، از این نام پرافتخار بترسید: پروردگار خداوند سپس خداوند بلا مصیبت را حتی مصیبت های بزرگ، بطور مستمر بصورت بیماری شدید و طولانی بر شنا نازل خواهد کرد. او همه بلایای مصر را که شما از آن وحشت دارید به شما نازل می کند و اینها همیشه با شما خواهند بود.
همچنین هرگونه بیماری و مصیبت که در کتاب تورات نوشته نشده است،؛ خداوند بر شما نازل خواهد کرد تا وقتی که همه چیزتان از بین برود.
ما می توانیم از این آیات برداشت کنیم که بیماری یک بلا از قوانین طبیعی است. بیماری های هراس انگیز در اینجا بیان شده اند. در واقع هر بیماری بر طبق آیه 61ام، بخشی از مجازات برای شکستن قانون خداوند است.
ترجمه king james از این آیات ما را به باور در این مطلب هدایت می کنند که خداوند خودش بیماری و مصیبت را به مردم نازل می کند چون در کتاب مقدس گفته است که خداوند به شما ضرر خواهد زد.
دکتر Robert Young مولف اشاراتی به تفسیر انجیل و تورات، خاطرنشان کنید که کتاب اصلی یهودیان واژه در حالت مجاز بیان می شود و نه در حالت کلی. در واقع باید چیزی شبیه به این ترجمه شود: "خداوند به شما اجازه می دهد که در معرض ضرر قرار بگیرید. خداوند به این مصیبت ها اجازه می دهد تا بر شما نازل شوند.
بسیاری از عبارات و وا‍ژه های دیگر در کتاب King Janes در حالت علی ترجمه شده اند. برای مثال، در اشعیاء 7:45 می خوانیم: "من نور را بوجود می آورم و تاریکی را خلق می کنم من صلح و آرامش را ایجاد می کنم و شر را خلق می کنم. من، پروردگار، این کارها را انجام میدهم. آیا خداوند شر را بوجود می آورد؟ نه. آن باعث تبدیل خداوند به اهرمن می شود. خداوند به شر اجازه یم دهد یعنی وقوع آن را مجاز می گرداند ولی آن را خلق نمی کند.
عاموس 6:3 Amos 3:6 در کتاب King James بیان یم کند که آیا در یک شهر شیپور دمیده خواه شد و مردم وحشت نخواهند کرد؟ آیا شر در شهر وجود خواهد داشت و خداوند آن را انجام نداده است؟ اگر خداوند مرتکب شر شود او حق ندارد که در باره گناه مردم قضاوت کمد ولی خداوند شر را انجام نمی دهد او تنها آن را مجاز می کند. تفاوت زیادی بین اختیار و اجازه وجود دارد.
وقتی شائول پادشاه از خداوند درو شد در کتاب اول سموئیل 14:16 می گوید: روح خداوند از شائول دور و به جای آن یک روح پلید از جانب خداوند او را سخت عذاب می داد.
آنچه که واقعاً ‌اتفاق افتاد این بود که گناه شائول، رابطه او با خداوند را قطع کرد و خداوند به روح شر اجازه داد تا شیطان (اهرمن) به سوی او برود و او را آزار دهد.
زبان اصلی کتاب مقدس در حالت مجازی بود ولی چون زبان انگلیسی هماهنگی با حالت مجازی نداشت افعال یا واژه ها در قالب علی ترجمه شدند.
نه، خداوند بلا و مصیبت و بیماری را آنچنان که این آیات نشان میدهد به مردم نازل نمی کند گفتار خداوند این آموزش را نمی دهد که این چیزها مستقیماً از خداوند می آیند.
وقتی مردم از دستورات و قوانین خداوند سرپیچی می کنند تا مدت زیادی تحت حمایت و حفاظت الهی قرار نمی گیرند تنها کاری که او انجام میدهد این است که به اهرمن اجازه می دهد تا این مصیبت ها را به آنها وارد کنند. گناه و اشتباهات آنها باعث می شود که به این مصیبت های هولناک به آنها وارد شود.
در کتاب تثنیه فصل 28، چندین بیماری را که به صورت بلا در اثر شکستن قانون خداوند نازل می شود بیان کرده است. برخی از آنها عبارتند از طاعون، سل، تب (شامل همه انواع تب مثل تیفوس، مخملک، شبه حصبه، آبله و همه انواع دیگر تب شدید)، پوست زخم، (همه انواع بیماری های پوستی)، خارش، جنون، التهاب، سوختگی شدید، و کوری.
بر طبق آیه 60، ما می توانیم همه بیماری های مصر که از آن هراس دارید را به آن اضافه کنیم وهمچنین آیه 61 آن را شامل همه اینها می داند. "همچنین هر بیماری، و هر مصیبتی که در کتاب قانون نوشته شده است."
ما از این کتابهای مقدس نتیجه می گیریم که بیماری و مصیبت و بلا بخشی از بلایای قانون هستند و باید به ما نازل شوند. ولی خداوند را ستایش کنید. عیسی مسیح ما را از بلای قانون نجات داده است. طبق آیه 13:13
بیماری: برکت یا لعنت؟
آیا بیماری یک برکت است یا یک لعنت؟ گفتار خداوند نشان میدهد که این یک لعنت است. برخی مردم فکر می کنند که خدا فرزندان آنها را با بیماری مشمول رحمت کرده است. (اگر این کار را بکند، من ترجیح می دهم که همگان مشمول رحمت شوند). ولی طبق گفتار خداوند بیماری یک لعنت و سلامتی یک برکت است.
بیماری آرامش را از بین می برد. بیماری رنج و عذاب است. بیماری اعضای خانواده و دوستان را که باید تحت مراقبت قرار بگیرند، به زحمت می اندازد. بیماری و مریضی دشمنان بشریت هستند.
بیماری یک درد است. بیماری سلامت، زیبایی و لذت و خوشی یک مادر جوان را ربوده است. بیماری همسر این زن را از او ربوده است و کودکان را از مادرشان محروم کرده است چون او نمی تواند وظایف مادری و همسری اش را انجام دهد.
بیماری سلامتی بسیاری از مردان جوان را دزدیده است به بسیاری از افراد جوان حمله ور شده است. آنها را دچار خشم و ترس کرده است و شاید ایمانشان را از آنها ربوده است.
بیماری و مریضی شادی، سلامت و پولی را که برای چیزهای دیگر بخ آن نیاز دارند از مردم می گیرد.
بیماری: آیا این خواست خداوند است؟
بیماری و مریضی خواست خداوند برای مردم نمی باشد. او نمی خواهد که فرزندانش بخاطر نافرمانی گرفتار بلا شوند. او می خواهد با سلامتی به آنها رحمت و برکت نازل کند.
بله: برخی مردم به من گفته اند "من معتقدم خداوند شفادهنده یهودیان تحت وعده الی قدیمی بوده و او می خواست فرزندان یهود از سلامت برخوردار باشند ولی ما تحت آن وعده الهی زندگی نمی کردیم.
این حقیقت دارد ولی اگر وعده الهی برای شفا داده محقق شود و وعده الهی جدید یا انجیل محقق نگردد، من تردید دارم که انجیل به خوبی تورات است یا خیر؟ خدا را شکر، کتاب مقدس می گوید که انجیل بهتر است. عبرانیاتن 6:8
ولی اکنون او مقام کشیشی فو ق العاده ای را بدست آورده است ولی تا چه میزان واسطه یک وعده الهی بهتر بوده است که تحت وعده های بهتر توسعه یافته است.
اجازه بدهید یادآوری کنم که متن ما از انجیل برگرفته شده است. عیسی مسیح ما را از بلای قانون که تبدیل به یک بلا برای ما می شود نجات می دهد.
این خواست خدا نیست که ما بیمار باشیم. در روزهای عهد عتیق در کتاب مقدس نیز نوشته شده که این خواست خدا نبود که فرزندان یهود بیمار شوند و آنها خدمتگزاران خداوند بودند. امروز، ما فرزندان خدا هستیم. اگر این خواست خدا نبوده است که خدمتگزارانش بیمار شوند پس خواست خداوند نیز نیست که فرزندانش بیمار شوند. بیماری و مریضی از عشق و محبت نشات نمی گیرد. خداوند منشاء عشق و محبت است.
در انجیل لوقا 10:13-13 و 16 LUKE، عیسی مسیح در یکی از کنیسه ها، در روز یکشنبه درس می داد. زنی وارد شد. او مبتلا به التهاب مفصل یا چیزی شبیه به آن بود. پشتش خمیده شده و به هیچ وجه نمی توانست راست بایستد. عیسی مسیح او را به سوی خود فراخواند و به او گفت: "ای زن تو از ضعف و ناتوانی رهایی خواهی یافت اما سرپرست عبادتگاه (کنیسه) بخاطر اینکه عیسی مسیح زن بیمار را شفا داده بود عصبانی شد، عیسی مسیح گفت "نباید این زن را که دختر ابراهیم است و شیطان او را اسیر کرده است و هجده سال است که او در این اسارت به سر می برد، از این بند در روز یکشنبه رهایی یابد؟ عیسی مسیح گفت این شیطان است که این زن را به اسارت درآورده است.
در موعظه اعمال رسولان 18:10در خانه کرنیلیوس Peter گفت: خداوند چگونه مسیح ناصری را با روح مقدس و قدرت تدهین کرد: چه کسی این کار خوب را انجام داد و همه آنهایی را که توسط اهریمن به اسارت درآمده بودند بهبود بخشید. چون خداوند با او بود.
این کتاب مقدس نشان میدهد که مردمی که عیسی مسیح آنها را بهبود بخشید توسط شیطان به اسارت درآمده بودند. برخی مردم باعث می شوند که شما باور کنید خداوند بیماری را برای نزول رحمت به آنها می دهد. آنها می گویند از گردهم آیی هایی که در آن مردم برای بهبود وشفای بیماری عبادت می کنند دور باش. اینها همه از شیطان است. اگر آنها راست می گویند پس خداوند و شیطان باید به تازگی کارشان را با هم عوض کرده باشند. دو هزار سال قبل شیطان مردم را اسیر می کرد و عیسی مسیح آنها را شفا میداد.
-کتاب مقدس به ما می گوید (عبرانیان 8:13) عیسی مسیح دیروز، امروز و فردا هیچ تغییر نکرده و نخواهد کرد. عیسی مسیح هرگز تغییر نخواهد کرد. از آغاز تا پایان دوره روحانیت او، عیسی مسیح با اهریمن مبارزه کرده است. مبارزه او با بشریت نبوده است بلکه با شیطانی بوده است که مردم و بشریت را دربرگرفته اند.
یوحنا 14:1 و عبرانیان 1:1 و 2 بخاطر داشته باشید که عیسی مسیح در موقع حیات خود در روی زمین به خواست و اراده خداوند عمل می کرده است. آمد تا خداوند را به ما معرفی کند. او کلمه خداوند است. او خدایی است که با ما حرف می زند. اگر می خواهید بدانید که خداوند در باره بیماری چگو.نه فکر می کند، به عیسی مسیح نگاه کنید. او بیماری را شفا می داد.
ISAIAH 53:4,5
قطعا او بیماری های ما را به دوش کشیده و مریضی های ما را متحمل شده است، ما به او نبودن یک مصیبت زده احترام می گذاریم، او از سوی خدا کیفر شده و متحمل رنج شده است.
ولی او بخاطر گناه و تخلف ما آسیب دید. او بخاطر شرارت ما مضروب شد، تنبیه آرامش ما روی او اعمال شد، و با تازیانه های او ما شفا می یابیم.
متی بخشی از این کتاب مقدس را بیان می کند:
متی 17:8
هرآنچه که توسط عیسی مسیح گفته شده انجام گرفته است او می گفت بیماری ما را تحمل می کند و به دوش می کشد و ضعف و ناتوانی ما را به خود می گیرد.
روح القدس در زمانهای گذشته اشاره به عیسی مصلوب می کند.
اول پطرس 24:2 چه کسی گناهان ما را در بدنش روی درختان به دوش می کشد و از این گناهان می میرد، او باید در پرهیزکاری زندگی کند.
من از آثار دکتر John Alexander Dowie در باره اینکه او چگونه نور را تحت سلطه شفای الهی دریافت می کردم خوانده ام.
دکتر Dowie کشیش یک کلیسای محلی در Newton، یک دهکده از sudney، Australia در رمانی بود که طاعون خیارکی در سال 1875 به آنجا حمله کرد. مردم مثل مگس می مردند. دکتر Dowie، 40 نفر از افراد محلی را در کمتر از یک ماه دفن کرد. چهار نفر دیگر نیز مردند و دفن شدند و تعدادی زیادی مورد حمله طاعون قرار گرفتند. هیچ راه علاجی وجود نداشت.
یک روز دکتر Dowie بعد از ویزیت کردن بسیاری از بیماران خود به خانه برگشت و پشت میز مطالعه خود نشست و متنهایش را روی میزش تا کرد و سرش را روی دستهایش گذاشت و در مقابل خداوند گریست او فریاد زد "خدایا همه دارند می میرند. آیا تو جان آنها را نجات نمی دهد؟ این طاعون از کجا آمد؟ آیا تو خالق آن بودی؟ بنظر خانواده اش او بیماری قلبی داشت و قلب او بخاطر وجود این بیماری به درد می آمد؛ اما او بخاطر کودکانی که بی پدر و مادر می شدند به درد می آمد.
سپس گفتارهای روح القدس که در اعمال رسولان 38:10 الهام شده بود به شکلی که کل آن با نور پرتوتابی شده بود ایستاد، اهریمن را مثل یک منبع شر نشان داد و عیسی مسیح را بعنوان یک شفادهنده معرفی کرد. دکتر Dowie گفت: اشکهای من خشک شده است. قلبم از سنگ شده است. من راه شفا را دیدم و راه رسیدن به آن باز شده است بنابراین می گویم خدایا به من کمک کن تا تو را ستایش کنم و گفته های تو را برای همه آنهایی که در این اطراف در حال مردن هستند موعظه نمایم و به آنها بگویم که چگونه شیطان از بین می رود و عیسی مسیح رهایی می دهد چون او امروز هم مثل قبل است.
او مدت زیادی انتظار نکشید. ظرف چند دقیقه، دو مرد جوان به اطاق مطالعه آمدند، و نفس نفس زنان التماس می کردند. عجله کن، ماری دارد می میرد! دکتر Dowie پشت سر آنها به خیابان دوید و آنقدر عجله داشت که حتی کلاهش را برنداشت. او از این عصبانی بود که شیطان به این عضو جوان بی گناه از گروه او حمله کرده است.
دکتر Dowie وارد اتاق ماری شد و دید که او دچار تشنج شده است. دکتر او آماده رفتن بود. او به طرف دکتر Dowie برگشت و گفت "آقا آیا راههای خداوند مرموز نیستند؟"
وحی و الهامی که دکتر Dowie از گفتارهای خداوند دریافت کرده بود در قلب او می شوخت. "روش خداوند! چه شجاعانه این جمله را به زبان آوردی! نه آقا این کار شیطان و اهریمن است.
او با پزشکی که یکی از اعضای گروه او بود وارد گفت و گو شد. آیا تو می توانی از ایمانداران خواهش کنی برای نجات جان بیماران دعا کنند؟
دکتر پاسخ داد "تو بسیار هیجان زده هستی آقا، این بهترین روش برای گفتن این مطلب است که اراده خداوند انجام خواهد شد و سپس آنجا را ترک کرد.
Dowie نوشت "عجیبه! این گفتار کاملاً عجیب است چون من از خشم الهی و دشمنی مخرب و ویرانگر کثیف یعنی بیماری که خواست و اراده شیطان بود دچار شگفتی شدم.
من فریاد زدم، اینطور نیست، اراده و خواست خدا باعث چنین ظلمی نمی شود و من هرگز نخواهم گفت که خواست و اراده خداوند در کارهای شیطان عمل می کند و سپس خود خداوند باعث ویرانی می شود و این یکی از آنهاست. چگونه گفتار خداوند در قلب می سوزد.
دکتر Dowie که از جمله شیطان به ماری خشمگین بود از ایمانداران خواست تا برای مری دعا کنند. چند سال بعد، ائ گفت که چیزی شبیه این جمله را دعا کرده است:

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   50 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله رهایی یافتن از مرگ، فقر و بیماری

دانلود مقاله کاروزی صنایع لاستیک

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله کاروزی صنایع لاستیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


این کارگاه در قلب یک کارگاه خصوصی nv سال 1375 تاسیس شد (در قالب کارگاه لاستیک سازی هاشمی ) این عنوان به واحد های تولیدی ارائه شد . سابقه تولید این شرکت تقریباً به حدود 15 سال پیش برمی گردد که آقای مهندس هاشمی در یک کارگاهی در اصفهان شریک بودند و قطعاتی را که سفارش می گرفتند مراحل کنترل و بسته بندی آن را در مشهد بنام می دادند که برادر مهندس هاشمی از خدمت برگشتند (برادر مهندس هاشمی ) و امکان همکاری با ایشان را پیدا کردند وقتی که هر دو با هم شدند کارگاهی را در جاده قوچان دارند و گاه طوس تاسیس کردند ودر انجا شروع به فعالیت کردند تولید ایشان را در اصفهان به طور اشتراکی انجام می دادند به سمت کارگاهی که در مشهد انجام می شد شیفت دارند .تولیدات این شرکت برروی قطعات پلاستیکی هیدرولیک و به طور اخذ در ارتباط با دستگاههای راهسازی ، انواع پنکنیگ ،سیل رینگ،کاسه نمد و دستگاههای بسیار سنگین که در کار معدن و راهسازی مورد استفاده است متمرکز می شود . این دستگاهها می تواند در جکها ، پمپها ، ترمز ها و دیگر سیستمهای که مورد استفاده است کار برداشته باشد به تدریج این کار ادامه پیدا کرد به طوریکه غیر از قطعات لاستیکی قطعات دیگری که در یک فعالیت تعمیرات و نگهداری موثر بود تامین می شد . به عنوان مثال : یک دستگاه بنز 1921 دارید وقصد دارید که جک این را تعمیر کند یا یک لودر 260 دارید که با آن کار انجام می دهید ولی خواهید این را تهیه کند ماهیت قطعاتی که ما روی آن کار انجام می دهیم محدودیت ایجاد می کند . به طور مثال وقتی که گیر بکس را باز می کند خیلی علاقمند هستید که کلیه قطعات تعویض کرد و این تعمیر و نگهداری است به طور یکجا در دسترس باشد و به شهر و فروشگاه هم دسترسی ندارید به انبار مراجعه می کنید و یک جعبه به شما تحویل می شود و شما تمام قطعات مورد نیاز را در داخل آن می گذارید به خاطر همین حساسیتها جابجای اینکه قطعه تولید کنیم مجموع قطعه تولید می کنیم این مجموعه قطعات را سیل کیت می نامیم .
کیت به معنای مجموعه و سیل به معنای در بنده واشر، آب بندی کننده در این مجموعه سیل کیتها قطعات لاستیکی ، نمد ، واشر فلزی ، پیستونهای آلومینیومی و... دیده می شود . یک نکته حائز اهمیت این است که اگر ما این مجموعه قطعات را تولید کنیم ، گیر بکس را ببندیم به هر دلیلی یکی از 48 قطعه ای که ما تولید می کنیم و توی این مجموعه گذاشتیم یکی از آنها کیفیت مطلوب را نداشته باشد فرض کنید بعد از 5 ساعت جواب کند دو مرتبه باید این قطعه را تولید کنیم و اون هزینه سنگین دوباره باید تکرار شود چه هزینه قطعات و چه هزینه خوابیدن دستگاه و چه مکانیک دستگاههای سنگین بنابراین حیاتی است کلیه قطعاتی که ما بسته بندی می کنیم دارای کیفیت مطلوب باشد همه این مطالب دست به دست هم می دهد و یک حساسیت بالا را در کارها ایجاد می کند . از زمانیکه آقای مهندس هاشمی و برادر ایشان تولیداتشان را در مشهد آوردند سعی کردند این قطعات را تولید کنند از سال 75 که یک چیزی شاید 25،26 قطعه مجموعه در دست تولید داشتند الان بالغ بر 380 قطعه مجموعه را دارند این رشته تقریباً 10 برابر را در طی سالهای 7،8 سل گذشته توانستند بدست آوردند . همیشه این تولیدات کمی نبوده یعنی سعی کردند در کیفیت هم از فراوان را بزند. این شرکت کار را به صورت یک کارگاه خصوصی شروع کرد و در سال78 (اسفند) این شرکت به ثبت رسید (شرکت صنایع لاستیک جاویدان) این شرکت باش 1387 در 24(اسفند ) سال 77 ثبت شد و در سال 78 عملاً فعالیت شرکت آغاز شد فعالیت شرکت به این معنا آغاز شد که به فکر زمین افتادند (برای ساخت و ساز) به فکر تسهیلات برای تامین مالی و فعالیت این شرکت به این شکل آغاز شد شرکت در این قالب شروع به کار کرد و ساخت و ساز را انجام داد و در بهمن سال 1380 این کارگاه کار ساختمانی آن تمام شد و اماده بهره برداری شد درست اول بهمن ماه سال 1380 اصلاح شد ودر واقع رسمیت کار به عنوان تولید از انجا آغاز شد و در انتهای فروردین سال 1381 پروانه شرکت گرفته شد طبیعتاً وقتی کار توسعه پیدا می کند باید سیستمهای متعددی نظیر سیستم موجودی انبار ، سیستم حسابداری مالی و سیستمهای دیگر روی کار آیند ابتدا کار با سیستم مالی دستی شروع شد طبیعتاً نه توسعه کار آنقدر بالا بود که سیستم مکانیزه طلب کند و نه امکانات حالی اجازه این کار را می داد. تا اینکه (مهندس هاشمی ) با یک ثبت ساده حسابداری این کار را انجام دادند و ابتدا کار را در قالب حساب دخل و خرج یعنی چند تا سر فصل حساب کردند و خریداران ، فروشندگان و هزینه ها را تفکیک کردند و شروع به ثبت حسابداری دوبل کردند و این کار را ادامه دادند و همیشه سعی کردند که ترازنامه صحت داشته باشد تا جایی که تصمیم گرفتند این کار را به یک حسابدار واگذار کنند حسابداری را به خدمت گرفتند و شروع به همکاری کردند و ایشان سرفصل ها را توسعه دادند و چون تقریباً این ساختمان رد حال تکمیل شدن بود و مهم بود که چی باشد به این ترتیب حسابدار کار خود را شروع کرد تا اینکه حجم عملیات حالی یک مقدار سنگین تر شد و به این فکر افتادند که باید یک نرم افزار را داشته باشند و اومدند نرم افزاری که به درد کارتون می خورد و در بازار وجود داشت و آن شرکت برای خرید نرم افزار کاندید کردند آقای مهندس هاشمی قرارداد را با یک شرکت خاص بسته و محدودیتی که داشتند این بود که بر لحاظ تیپ تولیدات سیستم انباری حتماً باید FiFo باشد . به عنوان مثال : اگر 10 قطعه از یک محصول وجود دارد و قطعه 11 می یابد باید زیر قطعه 10 بماند یعنی از بالا شروع به فروش کند و گاهی ممکن است همان تولیدی که انجام می دهند همان را بفروشند و این سه سال داخل انبار بماند این سه سال ممکن است ماندگاری انبارداری نداشته باشد.
به همین دلیل هیچکدام از نویسنده های نرم افزار مالی ان موقع این کار را نتوانستند انجام دهند همه انها روش میانگین را داشتند و میانگین به درد این شرکت نمی خورد چون کیت مواد هم به شدت در نوسان بود و می خواستند قیمت تمام شده به همان قیمتی که وارد می شود در خروج محاسبه شود . بالغ بر یکسان و سه ، چهار ماه این شرکت در حال سعی و خطا بود که برنامه نوشته این شرکت را روی ان تست کنند و اشکال ان را بازگو کند به جایی رسید که ان نرم افزار تقریباً کامل شد و سراغ یک نرم افزار دیگر رفتند .این نرم افزار کار آقای مهندس مصطفی احمد پور بود . و نرم افزار ایشان به اون چیزی که شرکت نیاز داشت نزدیکتر بود . به چیزی که این شرکت می خواست ولی می دانید که ماهیت یک کار مالی به ان کاری که در حال انجام دادن هست وابسته می باشد . مثلاً : فرض کنید کار مالی که در یک معدن اتفاق می افتد با یک کار مالی که در یک درمانگاه اتفاق می افتد و با کار هایی که در یک شرکت صرفاً خدماتی اتفاق می افتد خیلی فرق می کند و طبیعتاً گزارشاتی که گرفته می شود گزارش مورد نیاز متناسب با ماهیت آن شغل است. مثلاً : در یک شغل ممکن است گزارش متعددی انبار خیلی اهمیت داشته باشد مثل کار شرکت صنایع لاستیک سازی جاویدان .
بنابراین به ماهیت ان کار که در یک شرکت انجام می شود تیپ نرم افزارمالی هم تغییر می کند .

 

فرآیند عملیات تولید :
در کار لاستیک سازی یک سری مواد اولیه وجود دارد و این مواد اولیه بعداً با یک مقدار مواد دیگر ترکیب می شود وخودشان به تنهایی مورد استفاده تولید قرار می گیرند و این بخش از پیچیدگی کار است .گاهی در شرکت یک موادی به تنهایی قالب گیری می شود و پخت می شود و کامل می شود ولی گاهی آن مواد با 10 ماده دیگر ترکیب می شود حالا در جایی که ترکیب اتفاق می افتد محدودیتهایی وجود دارد و لازم است که مواد اولیه ورود به انبار بزنیم بعد در یک طیف 8.27. قلم مواد یک تولید بخصوص یک فرمول می کنیم مقادیر به طور متناوب است که فرض کنید: دریک کیلو مواد ترکیب شده ممکن است 95 گرم از یکی از این مواد دیده شود یعنی 95% از ان ترکیب این ماده نشان می دهد ولی ممکن است یک ماده دیگر در 1 کیلو فقط2 گرم استفاده شود که لازم است نرم افزار انبار واحدهای سنجش مناسب را انتخاب کنیم که ان 2 گرم در فرآیند گرد کردن اعداد گم نشود یعنی 2 گرم اگر بناست واحد (کیلوگرم) باشد و تا دو قم اعشار از شما قبول کند ممکن است که 2 گرم را تلقی کند لیاگرم تا 10 گرم 1% می گیرد و این خطا ایجاد می کند و به پایان سال که می رسد حالا از این 10 کیلو مواد که وارد کردیم مصرف الف) نگاه می کنیم صفر است و موجودی انبار را نگاه می کنیم و می بینیم 5/4 کیلو است .
بنابراین این 5/0 کیلو در گردکردن به تدریج خروج پیدا کرده ولی نرم افزار زا ان صرفنظر کرده . حالا این واحد انتخاب شد و امولاسیون می دهید و به نرم افزار می گوئید کامپانت الفا حاوی این مواد و با این فرمول است .در اینجاست نرم افزار متوجه می شود که داخل هر 1 کیلوگرم کامپانت a چه چیزهایی خوابیده است وقتی این 1کیلو گرم کامپانت را تولید تعریف می کند برای نرم افزار اتوماتیک می رود و ان مقادیر مورد نیاز مواد اولیه را از انبار خارج می کند و در واقع بوردکراسی کاغذی را حذف می کند و کافی است که قبلاً این فرمول را معرفی کرده باشید و بعد اعلام کنید که من 1کیلو از این تولید کردم و خودش به اتوماتیک می دهد و خارج می کند .حالا این کامپانت آماده تولید می شود ممکن است با این کامپانت a لیا قلم قطعه را امکان تولید داشته باشید حالا نیاز است که اولاً: بدانید که چه چیزی تولید می کنید دوماً: از هر چیزی چه تعداد و این قطعه چند گرم زا کامپانت a نیاز دارد .
یک مشکل که کار در لاستیک بوجود می آید این است که شما 10 قطعه مواد را برای تولید این قطعه می گذارید این قطعه داخل می رود و پخت می شود هر موقع که پخت شد بعد قطعه تولید شده را دارید که مقدار مواد زاید در کنار آن وجود دارد.
مثلاً :گر 100 گرم مواد برای آن قطعه کنار گذاشتید12گرم ان دور ریخته می شود بنابراین برای خروج نباید گفت : که قطعه من90گرم است شما 100 گرم مواد خارج کردید پس10گرم قطعه تولید کردید و این ممکن است یک مغایرت ایجاد کند (در موجودی انبار) و یک مغایرت دیگر این است که 500 گرم از این قطعه تولید می کنیم و می بینیم که 7 قطعه آن زائد است و آن7 قطعه را دور می ریزیم ورود به انبار 493 قطعه می شود و ارگ حواسمان نباشد و این زائد را محسوب نکنیم باز انبار مواد کم می آورد ممکن است در آخر سال بگوئیم که آقای x شما در انبار 493 قطعه دارید و هر کدام 90و یا100گرم می باشند 49300 گرم ولی شما 50گرم مواد را مصرف این کار کردید بقیه آن کجا رفت و این مغایرت را باید حل کرد بنابراین یک پرت ناگزیر داریم (درفرآیند قالب گیری ) گاهی اتفاق می افتد که به عنوان ضایعات این قطعه مهار حذف شود بنابراین تمام نکات را باید در نرم افزار دیده باشیم . حالا فرض کنید که تمام اینها را دیدیم پس نرم افزار حسابداری تولید این قطعه می داند که چند گرم از آن کامپانت خارج کند . برای تولید کامپانت می داند که چند گرم از هیچکدام از مواد خارج کند پس تکلیف ما با مواد روشن شد اما حالا این قطعه وارد انبار می شود و گرفتاری ما با قطعه شروع می شود چون یک قطعه ممکن است خودش به تنهایی فروخته شود وممکن است 10،12 مجموعه قطعه شرکت کند داخل یکی 2تاوداخل یکی 10تا دانه بشیند و توی یکی یک بسته 100 تایی از هر دوی آنها پس باز نرم افزار نیاز دارد که بداند که این را برای چه مصارفی استفاده کند به خاطر آن به آن آنالیز می دهد آنالیز رد واقع شرح اجزای یک مجموعه است یک آنالیز به آن می دهند تا برسند که کامپانت a چید.بعدم آن می گویند که این قطعه چند گرم کامپانت a دارد و این 2 تا آنالیز شد بعد می آیند و به آن می گویند که این کیت K2 چندتا از این اورینگ دارد و این 3تاآنالیز شد پس کامپیوتر حداقل 3تاانالیز نیاز دارد بنابراین این پیگیریهایی که در واقع در تغییر و تحول مواد اتفاق افتاده است در کمتر صنعتی دمیده می شود و این در قالب یک کیت داخل انبار رفته و K2 شده ، لیا تا از یک قطعه و2تا قطعه دیگر با هم ترکیب شده و K2 را بوجود آورده است نرم افزار بید امکان برگرداندن این کیت ها را هم داشته باشد که باز این کیت را به اجزای سر مجموعه اش بشکند و دوباره سر جای خودش برگرداند . یک ضرورت دیگر در اینجا دیده می شود با توجه به اینکه گفته شد بالغ بر 370،380 مجموعه قطعه در این شرکت وجود دارد طبیعتاً می توان تصور کرد که تنوع اقلام قطعات چقدر بالاست. برای هر قطعه ای که به صورت تئوری مشاهده می شود انواع و اقسام مواد ممکن است متصور باشد پس برای اینکه تکلیف را با قطعات بدانیم باید روش دیگری شناسایی کنیم راه چاره این است که کد گذاری کنیم . که همیشه 2تا محدودیت دارد 1- دست و بال را باز می گذارد ولی بعداً به ادم فشار می اورد . 2- اول به ادم فشار می آورد و بعد دست و بل را باز می گزارد .یک کد می تواند 3 مدل باشد .
1-کاملاً عددی باشد 2- کاملاً حرفی باشد 3- حرفی و عددی باشد این تصمیم گیری را کد گذار باید اتخاذ کند . که کدامیک از این سه دسته را انتخاب کند وقتی انتخاب را انجام داد محدود به این می شود که این که را در چند کاراکتر تعریف کند . به عنوان مثال : فرض کنید اتومبیلی رد شیشه قب آن چند تا کدهای عریضی نوشته شده و ان کد حاوی اطلاعات بسیار زیاد هم می باشد حاوی این اطلاعات است ک این اتومبیل چه اتومبیلی است ، از چه مدلی است ، در کدام خط تولید مونتاژ شده و چقدر تاخیر تولید داشته و توسط چه مسیری رد حال جمل کردن است و... اما یک کد گذاری اقل به نیازش نگاه می کند اون چیزی که اول فشاری آورد بعد راحت می گذارد (یعنی هر چه حجم وجودتر کنید استفاده از ان راحت تر است ) هم وجود این اقلام کار بسیار مشکلی است مثل این است که خصوصیات فردی تمام افرادی که در یک مملکت زندگی می کنند را م خواهیم کدگذاری کنیم اگر بخواهیم به هر آدم یک کد دهیم کار بسیار سختی است حالا نگاه می کنیم که این را برای چه می خواهیم شاید دنبال شاخصهایی باشیم که نشان دهنده رفاه اجتماعی است و می خواهیم بر این اساس داخل کامپیوتر کد گذاری کینم حالا اگر این که را باز بگیریم اول خیالمون راحت است ولی بعد مورد استفاده ان به درد نمی خورد مهندس هاشمی تنها کاری که کرد این بود که محدودیتهای نرم افزار را کنترل کرد و دید که اجازه 5 رقم 6 رقم که به ان می دهد سعی کرد کوچکترین که یعنی 6 رقم را جمع کرد که این در واقع دستو رالعمل کد گذاری بود با تمام تنوعی که در قطعات وجود دارد کار بسیار حساس است . حالا نرم افزار این امکان را پیدا کرد که قطعات را هم بشناسد با یک کمد6 رقمی قطعه را بشناسد، با یک که6 رقمی کیتها و... را بشناسد . وظیفه نرم افزار این است که این ها را به هم ارتباط دهد و اینها را جابجا کند اگر می خواههد کامپانت را آزاد کند باید مواد اولیه را آزاد کند مقام این ارتباطات با هم انجام می گیرد . گزارشهایی که در واقع از نرم افزار انتظار دارند بخشی از ان گزارش حالی است . (مانده حسابها ، مانده بانکها ،گردش اشخاص ، دارایی جاری و بدهی جاری ، اقلام سرمایه و استهلاکات،...) چند تا گزارش خاص وجوددارد و ان این است که می گویندقطعه ای که الان کدش را می دهند توی کدام یک از کیتها شرکت دارد . می خواهند برای تولید ان برنامه ریزی کنند می خواهند بدانم چند قطعه از این مواد تولید کند که برای سه ماه از موجودی انبار راحت باشند .یک گزارش دیگر وجود دارد که بیان می کند برای تولید این قطر چه کامپانت هایی مورد نیاز گاهی کامپانت ها ترکیبی است . گزارش دیگر این است که بیان می کند برای تولید کامپانت چه موادی لازم است.
گزارش دیگر این است که کسری قطعه را اعلام می کند . یعنی یکبار فرض کنید من می آیم محاسبه می کنم می گویم برای اینکه من خیالم از موجودی این قطعه راحت شود باید بدانم که برای این کیتها چه مقدار لازم دارم . پس من می دانم از یک قطعه باید 500تا در داخل انبار باشد این عدد 500 را به عنوان حداقل موجودی که نقطه سفارش این را به نرم افزار می دهیم و یک آلار می گذاریم و به نرم افزار می گوئیم که کلیه قطعات را با موجودی انبار واین باشد سفارش کنترل کف به محض اینکه این 510 تا بود و 15 تا خروجی زده شدو495 شد این را داخل یست سیاه (لیستی که به ماهشدار دار بگذار) هر وقت من خواستم برای تولید برنامه ریزی کنم که حالا این قالبی را برای تولید بگذاریم و می آیم اول لیست سیاه را نگاه می کنم و ببینیم که کدامیک از قطعات از نقطه بحرانی پائین تر آمده و نیاز به تولید مجدد دارد آنهایی که بیشتر از همه بحرانی شده و افت شدید دارد اونها را اول می گذارم و این یک گزارش دیگر نرم افزار است . گزارش دیگر این است که آنالیز کیت ها را در اختیار می گذاریم .
در مورد ثبت و ضبط دستی کار : در قالب 6 تا فرم این کار انجام شد یک برگ ورود کالاست و یک برگ تولید ، یک برگ ورود تولید کیت داریم که این مجموع قطعات را جمع می کند و به انبار تحویل می دهد یک برگ خروج کالای فروخته شده داریم و یک برگ ورود مواد اولیه داریم و... در واقع ورود و خروج مقام اشکال موادی که گفته شد چه در قالب مواد اولیه و چه در قالب قطعه ساخته شده و چ کیت مقام شده ، چه چیزی که فروخته و چه چیزی که خریداری می شود ، تمامی این ها را در قالب همان 6 تا فرم ثبت و ضبط می کنیم ودر واقع در جای مناسب نرم افزار این ثبت دستی را وارد می کنیم این ثبت در واقع یک ضرورت است .
ما نباید استنباط کنیم که چون نرم افزار اومده ثبت دستی باید کنار برود نه، نرم افزار باید کمک کند بوروکراسی به حداقل برسد و آن حداقل باید وجود داشته باشد یعنی اگر به هر دلیلی من فرض کنید ثلث نرم افزار را از دست بدهم و نرم افزار با مشکل مواجه شود و شخصی که آن نرم افزار را نوشته از دسترس من خارج شود (برود در شهر دیگری زندگی کند) این یک فرض بزرگی است و باید در هر مقطع Bakup داشته باشند که هر اتفاقی که افتاد حداکثر یک روز کاری را از دست بدهند و و ثبت کاغذی به ما کمک می کند که همیشه از این یست دور باشیم که اگر اطلاعات از دست رفت حالا چکار کنیم ، حالا هیچ کار نمی کینم همان دست نوشته را وارد یک نرم افزار جدید می کنیم علاوه براینکه وقت ما را می گیرد .
1- ریسک به لحاظ از دست دادان اطلاعات نداریم 2- گاهی ممکناست که ما کنترل کنیم یعنی اگر امپراطور رد سطح نرم افزاری اشتباه کرد آن دست نوشته ما را کمک کند ، باید یک مقدار منابع اطلاعات داشته باشیم تا مغایرت ها را چک کنیم این منابع همان ثبتهای دستی که انجام می دهیم در واقع یک ثبت کامپیوتری و فنی می خواهد رخ دهد به استناد یک ستاره برگ ورود کالا این اتفاق می افتد ، به استناد یک برگ خروج کالای فروخته شده رخ می دهد ما کنترل می کنیم تا ببینیم که فرض کنید : تا فلان تاریخ موجودی ما با موجودی انبار می خواند ان جایی که مغایرت آغاز می شود شمارش برگ ورود کالای ساخته شده به انبار یا برگ خروج کالا از انبار را داریم آن سفارش را کنترل می کنیم و می بینیم که در این برگ اظهار شده 60 تا خروجی داریم ولی فاکتوری که برای این کالا صادر شده است 160تا می باشد و این یک مغایرت ایجاد می کند بنابراین ترجیح می دهیم که مقام اطلاعات باید به هم پیوست باشند چه اطلاعات نرم افزاری ، و چه اطلاعاتی که به صورت دستی جابجا می شود اگر تمام اینها به هم پیوسته شود کار خیلی راحت است . و حالا یک کار دیگری که انجام می شود این است که برای هر محصول یک اتکت و یک بارکد وجود دارد (محصول که تولید می کنند) اتکتی که وجود دارد حاوی یکسری اطلاعات است مهمترین ان اطلاعات کد است (غیر از ان کد 6 رقمی که درواقع زبان مشترک شخص با واحد تولید ی است ) یک زبان مشترک هم با بازار نیاز دارند این را هم بوسیله که مشخص می کنند این که توی اتکت دیده می شود (C2) این دومین کیت دستگاههای کاتر پیات راست شرح آن راهم می نویسیم که اگر کسی ندانست C2 چیه ، پارت نامبر آن را بداند و شرح ان را بفهمد کار مهمی که در این شرکت اتفاق می افتد این است که هر Lable بعد یک تفاوت دارد . یک سریال نامبر دارد این شماره سریال یعنی از هر کیت یک نرم افزار دارد که وقتی پرینت می کند هر اتکت را با یک شماره سریال نشان می دهد ، اتکت بعدی شماره سریال بعدی را نشان می دهد و همین طور ادامه دارد این یک کمک بزرگی می کند و اجازه می دهد که ما بتوانیم شناسایی کنیم که هیچ کیت مثل هم نیستند عمدتاً تمام کیتها هم تفاوت دارند پس این یک شاخصی است که بتوانند ان را شناسایی کنند می آیند این کیت را جمع می کنند و قطعات آن را در اختیار آقای الف گذارند و می گویند که آقای الف توی هر مجموعه 2تا از یک قطعه ،4تا از یک قطعه و 12تا از این قطعه ابزار و یک اتکت روی آن بزنید کار آقای الف به طور مثال : امروز انجام دادن 200 تا از کیتهاست یک دفتر وجود دارد و ثبت می کنند که آقای الف c2 را از این سریال تا این سریال جمع کرد به همین ترتیب خود ان قطعات که در اختیار ایشان قرار گرفته خودش شناسنامه تولید می کند یعنی معلوم است که در چه تاریخی با کدام پرس تولید شده و با چه موادی تولید شده است چند تا بوده است و چند تا ضایعات داشته مقام این شناسنامه همراه ان قضیه است . شما این را خریداری کردید و برای فروش داخل مغازه گذاشتید سه سال بعد این را می فروشید مشتری می برد و دو روز بعد آن را می اورد و می گوید که این قطعات اشکال دارد فلان قطعه آن زدگی را دارد ،فلان قطعه باید 4تاباشد 3تاست و یا هر اشکال دیگر . مایعد از سه سال می توانیم پی گیری کنیم یعنی ما کافی است بگوئیم که قوطی آن کالا را برای ما بفرستید یا شماره سریال ان را برای ما بخوانید شماره سریال که خوانده شد به دفتر ثبت مراجعه م کنیم و متوجه می شویم که این چه کسی بسته بندی کرده ، قطعاتش چی بوده ،چقدر ضایعات داشته و چقدر سالم بوده ، تمام اطلاعات را از بدوتولد این کیت با همان یک عدد می توانینم بفهیم این یک نکته بسیار مهم و حساس است .

 

چگونگی تعیین کالا یا خدمات مورد نیاز جامعه :
اگر بنا باشد یک مغز به عنوان کارآفرین که چه امکانات تولید دارد و چه به لحاظ و چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ امکان مدیریت و راهبری یک تعداد پرسنل یا نیروی انسانی بخواهد بررسی کند که ابتدا من روی چه کالایی دست بزنم و تولید را آغاز کنم یکسری ملاحظاترا باید در نظر بگیرد یکی از محورهای اصلی این است که در واقع کالا یا خدماتی که برای ارائه و عرضه تولید دارد روی ان بررسی می شود جای مصرفی در مملکت ما داشته باشد و اگر اینطور نیست امکان صادر کردن آن به کشور مصرف کننده به سهولت وجود داشته باشد به عنوان مثال : 1- فرض کنید که ما بررسی کنیم که می خواهیم هواپیماهای اختصاصی دو نفره تولید کنیم به علت محدودیت و قوانین و مقرارتی که در کشورما وجود دارد امکان اینکه یک همچنین محصولی را عرضه کنیم به راحتی بفروشیم وجود ندارد 2- اگر بنا باشد به ازای هر نفر آدم در مشهد یک بسته شیر کاکائو تولید شود و در داخل بازار بیایید می دانید چی می شود ؟ اگر خانواده ای //// باشند باید روزی 5بسته شیر کاکائو بخورند و اگر نخورند ودر یخچالهای مغازه ویا انبار شیر می ماند پس باید یک بررسی درستی نسبت به بازار مصرف انجام شود یکی دیگر هم امکان سنجی تولید است ، یعنی وقتی کالا مشخص شد ودیدیم که به لحاظ فروش مشکلی برای این نخواهیم داشت ( یعنی اگر همین الان تولید شود می دانیم که به راحتی وارد بازار می شود و بفروش می سد ) بعد حالا چطوری تولید کردیم آیا به لحاظ تکنولوژی ساخت و مواد اولیه مشکلی ندارد . مثال :فرض کنید که شما می خواهید فلان قطعه نظامی را بزنید این فقط با فلان سریال از کمپانی دوپاند آمریکا وارد می شود خوب تحریم هم هستیم بنده شخص تولید کننده ساده آنقدر کانال ندارم که به واسطه از کشورهای مختلف بتوانم به مواد دست پیدا کنم پس هر برنامه ریزی که روی تولید انجام دهم یک راه بیهوده ای است (یعنی همه کار را آماده می کنم و می رسم به خط تولید و مواد می خواهم آنوقت ندارم و به هیچ عنوان هم نمی توانم تیهه کنم ) بنابراین امکان سنجی تولید از همه جنبه ها باید انجام شود و مطالعات میدانی هم کار ساز است یعنی اگر فقط بخواهیم به آمار و ارقام اکتفا کنیم ممکن است ضربه بدی بخوریم .

 

تعیین میزان سود دهی شرکتها یا واحدهای تولیدی:
نرم افزار های حسابداری این کار را به راحتی انجام می دهند اما یک محدودیت هم وجود دارد و آن این است که دیتاهایی که وارد نرم افزار می شود (Data) اعتبار داشته باشد از آنجا که قیمت تمام شده کالا بسیار حساس است و نکات بسیار ریزی در داخل آن نهفته است (بخصوص بحث سرشکن کردن ها و تخصیص هزینه های کلی به اجزای تولید ) سود کلی به هر حال سر فصلهای هزینه هر شرکت را در بر دارد که شامل دو بخش است :
1- هزینه های پرسنلی 2- هزینه های مواد اولیه و قالب سازی
این دو بخش آنقدر واضح انجام می شود که به راحتی پایان هردوره مالی حقوق دستمزدها را محاسبه کرده اید ، پرداخت کردید دستورهای پرداخت آنها هست و می توانید به راحتی جمع آوری کنید ، یک بخش هم مواد و قالب سازی است که آن هم مشخص است موجودی ابتدای دوره را داریم ، خرید مواد در طی دوره را هم داریم آنها را با هم جمع می کنیم و از هزینه های انتهای دوره کسر می کنیم و مواد اولیه مصرف شده بدست می آید قالب سازی هم یک بحث سرمایه ای است و وارد سرمایه می کنیم و قالبهای داشته را بصورت 5 ساله و یا 10 ساله و به روش خط مستقیم مستهلک می کنیم .
ولی در کل ان چیزی که در واقع رد دفاتر پذیرفتنی است همان ارزش اسمی قالب است هزینه استهلاک را کم می کنیم ان مانده دفتری ملاک است بنابراین قیمت تمام شده دو دیدگاه یم تواند پیدا کند . 1- دیدگاه رسمی : یعنی می آئید اون چیزی که قوانین و مقررات پیچیده می کند را محاسبه می کنید و به قیمت تمام شده می رسید و هزینه ها از دیدگاه یک چیزی می شود و از دیدگاه غیر رسمی یک چیز دیگری یعنی دیدگاه رسمی اعلام می کند که این قالب می خواهد 150 سال عمر کند و در روز دوم مستهلک شود ما به این کارها کار نداریم چون اسمش قالب است باید 5 ساله مستهلک شود دیدگاه واقعی در واقع کمک می کند تا بتوانیم تصمیم گیری کنیم و خط مشی سازمان را رسم کنیم یعنی باید بدانیم که هزینه ها در چه سطحی هستند و... واقع تر آن را در حقیقت می شود با ملاحظات بررسی کرد ولی اصولاً (پکی جو) نرم افزاری که بیشتر از ان استفاده می کنند کنندسازمانی است که بتواند همه حساب و کتابهایش را دستی انجام دهد و همه نرم افزار ها این قابلیت را دارند که در واقع در پایان دوره بتوانند صورتحساب سود و زیان تهیه کنند. حالا فرق نمی کند که پایان دوره ،دوره مالی باشد یا نه خواهند سه ماه اول سال را بررسی کنند اما باید داده های قابل اعتماد هم داشته باشند .مثال : فرض کنید که اگر خروج انبار ثبت شده حالا موجودی که در کامپیوتر می دهد با موجودی قفسه انبار یکی باشد یا به عبارتی داده ها قابل اعتماد باشد اگر چنین اتفاقی بیافتد پهنی که نرم افزار در واقع به آنها می دهد می توانند از ان استفاده کنند پهن نرم افزار سرت بسیار بالای محاسبه است هیچ پهن دیگری در نرم افزار وجود ندارد فقط محاسبات را سریعتر انجام می دهد .

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کاروزی صنایع لاستیک