فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه

اختصاصی از فی توو تحقیق درمورد علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه


تحقیق درمورد علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه41

 

فهرست مطالب

 

سردار سپه و مذهب

سازمان های مذهبی

 

سفر به ترکیه

رضا شاه و افکار عمومی

 (3)

جواهرات و اندوخته های خوانین

(4)

کناره گیری رجال کارآزموده و نیکنام از امور مملکتی

علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه

 

 

 

     به روز بیست و چهارم در ماه اسفند، از سال یک هزار و دویست و پنجاه و شش خورشیدی(1256)، در روستای "آلاشت" از روستاهای بخش ( امروز شهرستان) سواد کوه که در استان مازندران واقع است، کودکی به دنیا آمد که او را "رضا" نامیدند و به سنّت  دیرینه ی ایلات و عشایر ایرانی، "رضاخان" خطابش کردند.

      پدرش از سربازان آن روزگاران بود و سپاهیگری برای آن خاندان سنت دودمانی به حساب می آمد و بی گمان به همین جهت بود که رضاخان نیز از نوجوانی به "قزاقخانه" روی آورد و به شغل سپاهیگری اشتغال ورزید.

    رضاخان، در نیروی نظامی ایران آن روز که با نام "قزاقخانه" شناخته می شود درجات و مقامات نظامی را، یکی پس از دیگری طی کرد تا به درجه ی "میرپنجی" نائل آمد.

    از دوران جوانی و گذار تاریخی زندگی وی در قزاقخانه اطلاع دقیقی در دست نیست و اگر چه گفته اند در بسیاری از جنگهای محلی شرکت داشته و برای سرکوبی شورش های سرکشان، به اطراف و اکناف مملکت اعزام می شده، همچنین برای درهم فرو ریختن آشوب جنگلیان به گیلان و رشت، رهسپار گردیده است ولیکن در هیچ یک از این موارد، چگونگی قضایا، روشن نیست و در این میان آنچه در وقایع آن روزگاران ثبت شده اینست که رضا خان با فرمانده روسی قزاقخانه که "استارو سلسکی[1]" نامیده می شده اختلاف عقیده داشته و او را در ادای وظیفه نظامی، نسبت به ایران خائن می دانسته است.

    و بر اثر ابراز رشادت و دلاوری های فراوان، مورد توجه فرماندهان و مورد احترام زیردستان خویش قرار داشته است و چون در تیراندازی با مسلسل زبردست بوده به "رضاخان شصت تیر" ملقّب گشته است ...

    جای پای "رضاخان" از آنجا در تاریخ ایران به چشم می آید که وی با درجه ی "میرپنجی" به مقام فرماندهی آتریاد همدان رسید. و با عنوان "میرپنج رضاخان" در آن شهر تاریخی، به اداره اموری پرداخت که به فرماندهی وی واگذار شده بود.

    چندی بعد میرپنج رضاخان، با افرادی که در اختیار داشت از همدان، به سوی تهران حرکت کرد و در روز سوم حوت(اسفند) 1299 خورشیدی وارد تهران شد و


[1] .Staro Solski


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه

دانلود مقاله دیکتاتوری گروه مونتانیارد

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله دیکتاتوری گروه مونتانیارد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

در اوایل تابستان 1793 به نظر می رسید که جمهوری از دست رفته است.
مجلس قانون گذاری باید با وضعیت نومید کننده ای مقابله نماید.
به موفقیت متحدین، نافرمانی و عصیان دو سوم از ملت، افزوده شده بود. قحطی، پاریس را تهدید می کرد و میهن پرستان از اینکه به سرنوشت «مارات» که در 13 ژوئیه به قتل رسیده بود، دچار شوند، ترس و بیم داشتند.
اقدامات و تدابیر نصفه و نیمه کافی نبود، زین پس می بایست پیروز شد و یا مرد.
هماندم روسپیر تشخیص داد که لازمة نجات ملی، قدرتهای دیکتاتوریست او در یادداشت هایش می نویسد:
«ما صرفاً به یک قوة اراده نیازمندیم و اضافه می کند: آیا فکر می کنید که بدون اتحاد در عمل، بدون حفظ اسرار عملیاتی و بدون اطمینان یافتن از داشتن تکیه گاه و پشتیبان در مجلس قانون گذاری، دولت می تواند به موانع و دشمنان بی شمار غلبه کند؟!»
شورش راستین 31 ؟؟ که منجر به ایجاد اتحاد بین بورژاوهای مترقی و انقلابیون بخشهای مختلف شده، باید به پس قیمتی حفظ گردد.
ملت باید به مجلس قانونگذاری همصدا شوند و مجلس نیز باید در خدمت ملت باشد. همچنین خائین مجازات گردند تا درس عبرتی وحشتناک برای دیگران شوند. همانگونه که اتحاد 10 اوت ایجاب می کرد و «کامبون » نیز آنرا برای کشوری فاتح تقاضا می نمود؛ حکومت انقلابی ظهور کرد.
حکومتی که مجلس را از بهار 1793، علیرغم مخالفت ژیروندنها آماده ساخت و اعضاء آن نیز از قبل تعیین شده بودند.
از اکتبر 1792 کتیبة امنیت عمومی آغاز بکار نمود.
در 10 مارس 1793 یک دادگاه انقلابی و در 6 آوریل کمیتة نجات ملی که روسپیردر رأس آن قرار داشت، تشکیل گردید و ایجاد مرکزیت اداری ، به نمایندگان این دو کمیته واگذار گردید.
طبق نظر«سنت ـ ژوست» در 10 اکتبر، مقرر گردید که حکومت موقت فرانسه تا زمان صلح، انقلابی باقی بماند و مجلس قانونگذاری بر سرنوشت جمهوری حکمیت نماید.
تمام قوایی که مجلس به کمیته های خود تفویض نموده است در خود مجلس تجمع دارد. کمیته ها در مقابل مجلس مسئولند، همانگونه که مجلس در برابر ملت مسئول است.
کم کم، حقیقت نظریة «بیووارن » و «سنت ژوست» ثابت شد فرمان 14 «فریمر » (سومین ماه از تقویم جمهوری) خطوط اصلی این نظریه را مشخص می نماید. روپسیپر گزارش پنجم «نیوز » (چهارمین ماه از تقویم جمهوری ) خود را وقف توجیه و صحه گذاری به روی این دیکتاتوری اجتماعی، می نماید.
او می گوید:
«شرایط موجود، اجرای صحیح و کامل قانون اساسی را غیر ممکن می سازد.»
ـ اغتشای و هرج و مرج بیداد می کند و وضعیت انقلابی که ما در آن بسر می بریم، انجام وظیفة دیگری را به ما تحمیل می نماید یعنی : نجات میهن و برقراری آزادی.
حکومت انقلابی، با انجام این مهم، خود را متوجه می سازد و حکومت قانون را بر قرار می نماید و به یک فعالیت فوق العاده نیازمند است زیرا در حال جنگ است.
اعمال دولت، استبدادی نیست. زیرا او مطیع منافع ملی ست که برتر و بالاتر از همة قانونهاست.
بیشک او خود را کمتر مشغول پرداختن به اساسنامة رژیم مشروطه می نماید چرا که او مجبور است با خطرات قبلی و فعلی رویا روشی نموده و شرایط خود را تغییر دهد. با این همه، برابری و مساوات تا زمانیکه ملت به آن اعتماد داشته باشند برقرار خواهد بود.
روپسیر اعلام می نماید که:
اگر در مجلس قانونگذاری، موضوع احقاق حق ملت، که خواست مردم است وجود نداشته باشد (مطرح نباشد) من سکوت کرده و در گوشة خانة خود مدفون خواهم شد.
در 25 سپتامبر تأکید می کند که:
اگر دولت از اعتماد بی حد (سرشار) مردم و شکل وطن پرستان لایق بهره مند نگردد، وطن از دست خواهد رفت. وظیفة انجام امورات سخت دولت، بر دوش وطن پرستان شایسته و کاردان است.
باید وقت خود را وقف کمیته ها نموده و ساعتهای زیادی صرف تدوین قوانین سودمند کنیم.
در 27 ژوئیه علیرغم میل خود، پذیرفت که وارد کمیتة نجات ملی گردد و شب قبل هم در جلسة آنها، حضور یافت اما فضایی که بر آنجا حاکم بود، او را مشوش می ساخت و در11 اوت حرفهای نهفته در حال را برای ژاکوبنها بازگو کرد:
شاهد چیزهایی بودم که هرگز جرأت نکردم به آنها شک کنم.
از یک طرف وطن پرستانی که بیهوده به دنبال منافع کشورشان می باشند و ار سوی دیگر، خائنینی که بر علیه منافع ملی دسیسه چینی می کنند استعفاها و انتصابات جدید، بزودی روپسیر را مطمئن می سپارد را مطمئن می سازد در اوایل سپتامبر «کارنو »و «پریو » از «کوت دور» و بعد «بیووارن » و «کولوت در بوآ» به روبسپری می پیوندند و به همراه «ژنرال کوتون » و «سنت ژوست» و «ژان بون سنت آندره » و «پریو از دومالارن» کمیتة بزرگ تشکیل گردید.
در برابر خطر و تمایل و افتخار به قدرت در آنان موجب شد که کمیته تبدیل به یک سازمان مستقل گردد.
او در ماههای اوت و سپتامبر ، به علت تردیدهایی که داشت، در جلسات حاضر نشد، اما از آن به بعد به طور مرتب در آنها شرکت می کرد.
در حالیکه بسیاری از همکارانش مرتباً به مأموریت می رفتند او به همراه «بارر » یکی از پایه های کمیته باقی می ماند، وظیفة مهم او، مراقبت از سازمان و سیر سیاسی آن و برقراری ارتباط با کلوب ژاکوبنهاست.
در یک یادداشت دستی منتشر نورژظ او که می توان، تاریخ نگارش آنرا دومین سال انقلاب تخمین زد، پیشنهاد می کند:
وظایف اداراتی که هدایت جنگ و تهیة تدارکات را به عهده دارند، روز به روز سنگین تر می شود. از اینرو مسئولیتهای آنان باید تقسیم گردد.
باید از وجود مشاوران کاردان و میهن پرست بهره جست به دستورات عمل کرده و گزارش حاصله را در عرض 24 ساعت تسلیم کنند. همچنین باید از ورود خارجیان به جلسات ممانعت بعمل آید.
اما وظیفة مشخص هر کدام از اعضاء کمیته به درستی معلوم نیست فراموش نکنیم که در حقیقت همة تصمیمات به طور جمعی اتخاذ می گردد و تأیید و امضاء دستورات و احکام یک نوع تشریفات اداری محسوب می شود.
دستهایی که متن دستورات را نگارش می کردند و یا اینکه امضائ می نمود. در وهلة اول با این کار به روی افکار دیگران صحه می گذاشت چرا که هدف نهایی یکی بوده، یعنی: نجات جمهوری به هر طریق ممکنی.
به این ترتیب در اوایل سال دوم، فرانسه آنچه را که تابحال فاقد آن بود، به دست آورد؛ حکومتی ثابت و پرتحرک و یک قرار داد نوین اجتماعی اعلام شد که همة ملت را به جنبش دعوت می نماید.

 


کمیته ها باید بر علیه دشمنان انقلاب به پاخیزند و دادگاههای انقلابی باید آنان را نابود کنند. ملت نیز باید مراقب بوده و آنها را افشاء نماید.
علیرغم اینکه انتخابات حذف شده است اما ملت و شهروندان همچنان به سلطة خود ادامه می دهند.
«چرا ملت از کسانی که مأمور هدایت آنانند، اطاعت نکرده و شانه خالی می کنند؟»
آیا به خاطر وحشت از طوفان است که خدمة کشتی می خواهند سکان را از ناخدا باز ستاند؟!
بااینحال، تاریخ حکومت انقلابی، همچون مبارزه ای مداوم نه تنها بر علیه انسانها، بلکه بر علیه همه چیز، جلوه می کند.
وجود کمیتة بزرگ از ابتدای آغاز به کارش، مورد سوال قرار گرفت و قحطی، خشم و غضب تودة مردمی را بر انگیخت.
«ماسن» می نویسد:
رؤسای بخشهای مختلف پاریس مخصوصاً «هبرت » ، کنترل شورشیان را به عهده گرفتند.
درتظاهرات 5 سپتامبر، روبیسر که ریاست مجلس قانون گذاری را بعهده گرفته بود، تعهد نمود که میزان پرداخت مالیات را به حداقل رساند و متعاقباً در 29 سپتامبر به آن رای داده و تصمیم گرفته شد که یک ارتش انقلابی تشکیل گردد.
او با این عمل می خواست مانع جدایی و نفاق در میان میهن پرستان شود.
زیرا به جهت همین انفاق و جدایی بود که رژیم انقلابی تعادل توازن خود را از دست داده و موجب محکومیت دولت گردید.
از طرف دیگر، به همراه همین جنگ و تورم، یک گروه اجتماعی جدید بوجود آمد به گروه «تازه به دوران رسیده ها» که شامل سرمایه داران و بازرگانان و کنترل کنندگان تعداد زیادی از بانکهای خارجی «بوید »، «پره گو » «پرولی » و «فوی » و مشروطه خواهانی مانند «مشابوت » که در 6 اکتبر با خواهر «فری» ازدواج کرد گرویدند.
حتی «دانستون» هم با ؟؟ ره گو همدست شد و بالاخره در میان آنها، سلطنت طلبانی سر سخت مانند «ب ارون دوماتز» دیده می ش.
اقتصاد دانانی که کمیتة مخالفان را افتتاح کرده بودند، سعی در بی اعتبار نمودن دولت داشتند و در مقابل روبسپیر تصدیق می کند که: «آنها می خواهند، در حین جنگ تن به تن ، ما با دستان خودمان، خود را تکه تکه کنیم!» او بدون وقفه از صحت کمیتة انقلابیون در نظر عقاید عمومی، دفاع می نمود و در 25سپتامبر می گوید:
«ما را به اینکه هیچ کاری انجام نمی دهم، مفهوم می کنند!»
آیا به موقعیت ما فکر کرده اند؟ رهبری گروهان ارتش!
تحمل فشار اروپا! برداشتن نقاب از چهرة خیانت کاران!
کنترل مدیران ! برداشتن و از بین بردن تمام موانع در مقیاس وسیع!
مبارزه بر علیه ستم کاران! ترساندن توطئه گران.»
با در نظر گرفتن چنین مسئولیت بزرگی، می توان از اشتباهاتی چند و یا بی نظمیهای جدا نشدنی از جنبش، چشم پوشی نمود.
بهتر است کمیته های شخصی را به دور افکنده و بر علیه دشمنان انقلاب متحد شویم و تصدیق می کند که:
«اگر در مقابل خائنان ضعف بخرج دهیم. فنا می شویم.»
و در ادامه سنت ـ ژوست ابراز می دارد:
انقلاب نمی تواندبا آنها مصالحه نماید. شما به یک زبان واحد سخن نمی گوئید و هر گونه به تفاهم نخواهید رسید. پس آنان را طرد کرده و دور نمائید. نجات ملی، همة دسیسة ؟چینان را که موجب آشفتگی و اضطراب جمهوری می شوند، قلع و قمع کند.
باید بر علیه آنان ترور و وحشت به وجود آورد. به همین دلیل، کمیتة امنیت عمومی، امور وزارت را به عهده خواهد گرفت. فقط کمیته می تواند دسیسه چینان را در هم شکند و در سالگرد 10 اوت گاردهلی طرفدار شورش و پارتیزانهای پاریس، خواستار تشکیل این کمیته شدند. با دریافت خبر خیانت «تولون »، در 5 سپتامبر، «بارر» پیشنهاد کرد تا تشکبل کمیته، در مجلس به رأی گذاشته شود.
«این طریقه سخن گفتن موجب تعجب ما نمی گردد . این خواستة مردمی است که عقلشان آنرا در دورانی بحرانی، حکم می کرد.»
«کالوژه» می نویسد:
قرن هجدهم و زوال خاص خود را داشت که با خشونت و عصیان و خون ، همراه بود.
و «لوفور» می نویسد:
و بدینسان، طرز تفکر عمومی که دلایل ترس و وحشت را در سال 1789 و قتل عامهای سپتامبر بیان می کند. ظهور نمود.
روبسیر، چاره ای جزپیوستن به این طرز تفکر نداشت، هر چند که در 20 دقیقه ژوئیه 1789 برای استحکام بخشیدن به آزادی ملی، نشان داد که قطع چند سر، نمی تواند بی مورد با شهر و در خورنه 1791 اعلام کرد:
«مذهب واقعی عبارت است از مجازات کسانی که آرامش جامعه را بهم می زنند.»
در دسامبر 1792 ، در یازدهمین نامه اش خطاب به فرانسیون می نویسد :
من همیشه این اصل را مد نظر داشته ام : مردی که متمایل به آزادی هستند، باید در مورد توطئه چینان، بیرجم باشند.
همچنین بروز ضعف و گذشت و اغماض، وحشیانه است. دولت باید فقط از شهروندان صالح حمایت کند»
بالاخره در 17 «پلوویوز »(پنجمین ماه در سال جمهوری). دوباره اعلام می دارد که: از طریق ایجاد ترور و وحشت، دشمنان آزادی را رام کنید. شما به عنوان پایه گذاری جمهوری، حق انجام چنین عملی راندارد.
به نظر او این کار عدالت سریع، جدی و قاطع و تنبیه کسانی است که با روند انقلاب مخالفت می کنند.
به نظر «مارات» اینکار به منزلة؛ استبداد آزادی بر علیه ستمگری است.
از سوی دیگر، روبسپیر نیز فکر می کرد که چاره ای جز ایجاد وحشت، وجود ندارد.
لازمة ایجاد ترور، تقوایی بیش از زمان صلح، فداکاری و از خود گذشتگی کامل است.
برای انجام قضاوتی عادلانه، باید خود را از بند نفوذ ها وگرایشات آزاد کرد و فقط از طریق وجدان عمل نمود.
ایجاد ترور نباید به طور کورکورانه انجام گردد، بلکه تعضیب و کیفر مظنونها باید از طریق قانون صورت گیرد.
روبسپیرمی خواهد که کنوانسیون به نام «ملت» تهیه و تدارک وسایل مبارزه را به عهده گیرد.
در اصل تمام کسانی که به رژیم نوین پشت کرده اند، مظنون به نظر

 

می رسند بهتر است ؟؟ و اعیان، پناهندگان سیاسی و ژنرالهای بزول را سرکوب نمود.
کمیتة امنیت عمومی، نمایندگان اعزامی و کمیتة انقلابی باید در صدد توصیف آنان برآیند.
شاید اینگونه تدابیر، به نظر بسیار خشن ؟؟، اما قانونگذاران جمهوریهای سابق، در زمان بحران جدی تر بودند و حتی ممکن است بیگناهان نیز در امان نبوده باشند.
بنابراین بجاست که در مورد افشاء نمودن افراد، محتاط بود تا وطن پرستان مجازات نگردند و به همین خاطر او از «بوشوت » «پاش » و «دالباراد » دفاع نمود.
از سوی دیگر در سوم اکتبر 1793 تأیید کرد که مجلس قانونگذاری نباید سعی در افزایش تعداد مجرمان داشته باشد و مجازات رؤسا برای ترساندن خائنان، کافیست.
و در 5 «نیوز» تأکید می کند که :
مجازات یک رئیس توطئه، برای آزادی سودمند تر از تنبیه صد مجرم گمنام است.
اگر او 73 نماینده ای که به رویداد 31 مه اعتراض می کنند، را متهم می نماید، در از آن در هشتم «برومر » (دومین ماه جمهوری) جهت محکوم نمودن رهبران ژیروندنها شتاب می کند.
همچنین کوشید تا از تشکیل دادگاه برای «مادام الیزابت »خواهر لویی شانزدهم، جلوگیری نماید، چرا که مرگ او برای انقلاب ضروری نبود.
او امضاء کنندگان درخواست بازگشت شاه را از محکوم شدن نجات داد و در 30 «فریمر » (سومین ماه از سال جمهوری) موفق شد تا برای پیشگیری از اعلام فریب خوردگان و کسانی که نقش مهمی نداشته اند، کمیتة عفو را دایر نماید.
منزجو از قتل عامهایی که بعضی از نمایندگان در شهرستانها، اجازه آنرا صادر کرده بودند. «تالین »، «کاریه »، «فره رون »، «باراس »و «روور » را به دلیل بی آبرو کردن انقلاب، احضار نمود.
فقط شورشیان سطح و یا آنانی که همدستیشان ثابت شده باید اجمالاً توسط شورای ارتش مورد قضاوت قرار گیرند.
برای بقیة متهمان بجاست که عدالت انقلابی محترم شمرده شود.
بجای قضاوت خودسرانة مردم شورشی، باید بر طبق مدارک و شواهد عمل نمود تا جای صحبتی باقی نماند.
با چنین روحیه ای روبسپیر از 21 اکتبر 1789 تأسیس یک دادگاه ملی و سپس در 23 اوت و 25 اکتبر، را اعلام نمود.
در دوران انقلاب و در مذاکرات دادگاه های عالی، اظهار داشت که دادگاه های مراقبت، از دوستان انقلاب تشکیل گردد و در خصوص آشوب طلبان، بررسیهای دقیق انجام شود.
دادگاههای انقلابی که در 10 مارس 1793 پایه گذاری شد، میهن پرستان را نا امید کرد، چرا که به کندی پارلمانهای سابق عمل می نمود و با سفسطه، عمل قضاوت جنایاتی که می بایست در عرض 24 ساعت در نطفه خفه شوند را، پیچیده می ساخت.
«نمی توان انقلاب را با چرب زبانی دادگاهیان به پیش برد.»
استبداد می کشد و آزادی، دفاع می کند.
وقتی صحبت از سلامتی و سعادت میهن به میان می آید، دادگاهها

 

به اندازة جنایت، پر تحرک باشند.
کندی در قضاوت برابرست با چشم پوشی از جنایت برابر است. و در 21 اوت می خواست که در پاریس حداقل دوازده دادگاه تشکیل گردد تا کار قضاوت سریعاً و از طریق وجدان انجام شود.
اصلاح دادگاه انقلابی ضروری به نظر می رسد و ژاکوبنها در دومین ماه جمهوری، تقاضا نمودند که اصلاح دادگاهها طوری باشد که وجدان آگاه و اعتقاد و ایمان در آنجا اعمال شود.
تعداد قضات محدود شده و احکام سریعاً صادر گردد.
وقتی یک شهروند، بر طبق شهادت مردی محکوم شمرده می شود، تمام تعلها بی مورد می شوند، حتی زمانیکه هیچ مدرک نوشته شده ای وجود نداشته باشد و نیز هیچ گونه نیازی به انتشار دلیل توقیف نیست. وقتی جنایت صورت می گیرد، مردم سرکوب می کنند.
از سوی دیگر، مردم فقط یک نوع جرم را می شناسند «خیانت بزرگ»و یک نوع مجازات را هم برای آن مقرر می دارند «مرگ» که برای میهن پرستان جنبة دفاع از خود را دارد.
اگر ضربة اول را مملکت وارد نکند، برای خود چوبة دار را افراشته است چرا که دشمن به آنان رحم نمی کند.
اما به بحال کسی که بجای اعمال ترور بر علیه دشمن، آنرا بر ضد مردم، روا دارد و بدنبال آن باید از کسانی که به زبان آتشین به منظور پنهان نمودن مقاصد فاسدشان، از میهن پرستی دم می زنندف بر خدر بود.
اینان جهت بی اعتبار کردن اصول، آنرا به مسخره می کشد و وحشت از قحطی را در مردم ترویج می دهند.
تولید شک در اذهان برای کارایی کمیته ها، یک نوع جرم بر علیه میهن، محسوب می شود. فقط شهروندان فاسد می توانند نقش دشمنان خارجی را در داخل ایفا کنند.
باید نقاب از چهرة این مفسدین رژیم که انقلاب را به عنوان منبع درآمد و جمهوری را مانند یک طعمه می نگرند، برداشت از اول سومین ماه جمهوری، روبسپیر، ژاکوبنها را از قسمت معاملات خارجی حذف نمود. از جملة این اشخاص: «پرولی » و «پریرا » بودند. او با دقت، انتخاباتی را که موجب تصفیة نمایندگان می شد دنبال می نمود.
بر علیه «کلوت » و «فابرد گلانتین » بپا می خیزد.
«ابر » (انقلابی و فرانسوی که بر علیه میانه روها جنگید) را نیز مورد حمله قرار نداد. تهیة مهمات و آذوقه رسانی به پاریس به اندازة کافی مشکل ساز شده بود و رهبران اقتصادی تقاضای سختگیرهای بیشتری داشتند.
اما معاملة شرکت هندی که «آمار » آنرا کشف کرده بود، فساد پارلمانی و اتحاد مخفی با خارجیان را بر ملا نمود و روبسپیر دریافت که تعداد زیادی از همراهان قدیمی او در ارتش به فساد کشیده شده اند.
برای جنگ علیه نابودی مسیحیت، از «دانتون» و کسانی که عفو شده بودند، فاصله گرفت چرا که آنها مشغول تشکیل گروهی جهت برقراری صلح و پایان دوران وحشت شدند.
بارها او از انقلابیون خواست تا بر علیه اصلاح طلبان در دین مسیح و افراطیون، متحد شوند.
وخیم شدن وضع اقتصادی، موجبات بیشتر شدن مشکلات را فراهم نمود.
در سوم «وانتوز»، «بارر» مجداً، مالیاتها را کاهش داد و در سیزدهم «سن ژوست» اموال مضنونین را در بین میهن پرستان محتاج تقسیم نمود.
ولی «کوردولیه» به همراه «هبرت» انقلابیون را تحریک می نمایند و احتمال بروز شورش می رود و کمیته نیز تصمیم به سرکوبی آنان گرفت.
روبسپر که از بستر بیماری برخاسته بود، از مردم استدعا نمود تا به او بپیوندند تا صدای و اعظان را در گلو حفظ کنند.
در 24 «وانتوز» «هبرت»، «رونسن » «ونسان» و «مومورو»دستگیر شدند و در 4 «کلوت» و «ژرمینال» (هفتمین ماه از سال جمهوری) به همراه «پرولی» ، «کلوت» و «پریرا» اعلام شدند.
«باید مواظب بود تا سوء ظن بر علیه بهترین میهن پرستان اعمال نگردد.»
روبسپیر از ایجاد سر و صداهایی که تولید بد گمانی میکرد، هراس داشت.
و همچنین از توطئه چینانی که می توانستند عفو شدگان را بر علیه حکومت تقویت (وسوسه) نمایند می ترسید. اما در مورد انشاء خیانت «دانستون» و «کامی دمولن» همچنان تردید داشت.
بی شک «دمولن» را بخاطر خاموشی روحش و بی تقوایی سرزنش می کرد.
اما تصدیق می کند که اختلاف آنها بعلت تفاوت در وضعیت روحی و سرشت آنهاست.
در ابتدا، «دمولن» به همراه «فابردگلانتین» (فاسدان) مورد اتهام قرار گرفتند و بعد روبسپیر، یادداشتهایش را در اختیار «سن ژوست» قرار داد تا «دانستون» را از پا افکند.
آنها کشیش «اسپانیک » (بازرگانان مشهور) و ژنرال «وسترمن» و خارجیان را گرد هم آورده و در 16 ژرمینال در میان بی تفاوتی مردم اعلام کردند.
اما این قطع و قمع دو گانه (داخلی و خارجی) انقلابیون را مبهوت نمود
و طرفداران روبسپیر برای جلب اعتماد آنان (انقلابیون) و آشتی با دیکتاتور، بر تأثیرات سیاست اجتماعیشان تکیه می کنند.
در سپتامبر 1793 پیشنهاد شد که اموال مهاجرین، در بین انقلابیون تقسیم گردید.
به این ترتیب سلب مالکیت از دشمنان رژیم انقلابی،به نفع انقلابیون شد سن ژوست می گوید:
«اگر شما، زمینها را به نیازمندان دهید. اگر شر جنایتکاران را از سر آنان کم کنید. من باور خواهم کرد که شما یک انقلابی هستید.
در واقع این عمل، جهت اعتدال بخشی به اوضاع نیست بلکه برای انجام اصلاحات عمیق و پایا در ساختارهای قوانین مربوط به زمینهای زراعی می باشد.
«ژورس» نیز به این خواسته و تغییر، تأکید می ورزد.
از اینطریق، خرده مالکانی بوجود می آیندکه تکلف خود را مدیون رژیم جدید هستند و در عین حمایت از اموالشان از دولت نیز پشتیبانی خواهند کرد.
اما نمی توان همة مظنونین را دشمنان اصلاح ناپذیر تلقی کرد.
در «نیوز» و در «پلوویوز»، در آراس و در «مارسی»، نمایندگان، پروندة توقیف شدن را مورد بررسی قرار دارند.
کمیسیونهای ملی، همانطور که در مقارن 23 «وانتوز» پیش بینی شده بود، وضعیت زندانیان را به طور دقیق مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهند.
بیگناهان را آلوده نمود و گمراهان را در جلس باقی گذاشتند و جنایتکاران «مسلم» را به گیوتین سپردند و فقط اموال اعدامیان، مصادره و تقسیم شد.
کمیسیون های ملی مانند بازپرسان کنونی، می توانستند در صورت کشف مجرم جدید، بر علیه آنان حکم جلب صادره کرده و به شهود استناد کنند.
با جمع آوری اسناد قانونی، در مورد محکومیت آنها، کلیة مجرمین را به دادگاه انقلابی، احضار کرده، تا کمیتة نجات ملی و کمیتة امنیت ملی در موردشان تصمیم گیری نمایند.
اما تدابیر در بخشهای مختلف، یکسان اتخاذ نمی گردید.
« از استبداد باید خدر کرد و اطمینان مردم را جلب نمود.»
سن ژوست نیز مراقب انجام این مهم است.
او قبلاً مؤسسات جمهوریخواهان را که بر اساس قوانین اخلاقی و دموکراسی اجتماعی پایه گذاری می شد، دایر نموده بود.
قوانین «وانستوز» که با مساعدت پذیرفته شده بود به اجرا در آمد وکمیته در سی ام، به نمایندگان اعلام آماده باش داد و جهت جوابگویی به نیاز مستمندان، «دفتر نیازمندان» را بنیان نهاد تا شهرداریها کمکهای خود را به یک مرکز واحد و مشخص ارسال نمایند.
در 27 «ژرمینال»، قضاوت در مورد همة توطئه چینان به تنها دادگاه پاریس محول گردید.
به تروریستها سفارش شد تا متقی و پارسا گردند.
قانون 18 «فلورآل» (هشتمین ماه از سال جمهوری) به روی جنبش انقلابی صحه گذاشت و بالاخره در 24 و 25 «فلورال» روبسپیر حکم تشکیل دو کمیسیون پاریس را امضاء نمود.
و زمانی روندبررسی و جدا سازی مظنونین کند شد که در ماه «مس دور » (دهمین ماه از سال جمهوری) وی از کار کناره گیری کرد.
محافظه کاران اجتماعی از جمله «کارنو» و «لینده » مخالف مالکیت زمین بودند و در ازا همة سرمایه داران مخصوصاً مالکین این امر را تهدیدی به جانب خود احساس می کردند. با این وجود روبسپیر مواظب بود تا در سخنرانیهایش هیچ گونه اشاره ای به قوانین اراضی، نشود.
«مسن» می نویسد: «سرمایه داران اولین شکاف را در قلب کمیته بوجود آوردند.»
با سرنگونی طرفداران «هبرت» (انقلابی فرانسه که بر علیه میانه روها جنگید و به دست روبسپیر اعلام شد و با نابودی رؤسای آنان، جنبش ملی از هم پالشیده شد، ارتش انقلابی اخراج و ادارات پاکسازی گردید.
بدون شک اقتدار حکومتی، حتی در مقایسه با رژیم پادشاهی گذشته، به قدرتی بی سابقه رسیده بود. اما در مقابل، ارتباط تنگاتنگ با مردم را از دست داده و دیگر مفهوم سابق خود نداشت.
«مسن» می نویسد:
«به نظر می رسد که تورو، وسیله ای شده است تا عده ای بر مسند قدرت باقی بمانند.»
و لوفور نیز می گوید:
«روبسپیر و همکارانش آنقدر محصور جنگ بودند که نتوانستند عمق فاجعه «فانستوز» را که در تاریخ دولت انقلابی نقش بست و منجر به شروع عکس العمل مردمی گردید را بر آورد نمایند:
پایان بخش هفتم

«جهاد برای آزادی»
دیکتاتوری کمیته ها و ترور، موجب شد که روبسپیر خود را موظف بداند تا به جنگ داخلی و خارجی پایان دهد.
جنگ مانعی بود تا مردم نتواند آرامش خاطر از قانون اساسی بهره مند شوند و همچنین این جنگ بود که ثروت و دارایی ملی را می بلعید وبهترین شهروندان را نابود می کرد و زمینه را جهت مقاصد جاه طلبانه فراهم می ساخت.
او در دهم مارس 1793 اعلام کرد:
«جمهوری نمی تواند سازمان زیادی را صرف جنگ برای آزادی نماید.
بخشندگی و فداکاری ملی و هزینه های خانمان برانداز، نیز حدودی دارند و موفقیت های ارتش ما باید هر چه سریعتر جلوه کند.
جهت نیل به این مقصود، در مرحلة اول باید نیروی ملی را گسترش داد.
و از ژئینه 1792 یعنی زمانیکه کشور تحت خطر قرار گرفت بر این ضرورت تأکید ورزید.
«باید با هر وسیله ای از جنبش میهن پرستی که مدتهای زیادی نتوانسته آنطور که باید ظهور و عمل نماید، پشتیبانی کرد.»
به نظر او تأثیر و قابلیت عملیاتی. به تعدادی سربازان بستگی ندارد، بلکه :
«به جوهره وقوه تفکر دولت و اصول جمهوری که بر ما حکومت می نماید، وابسته است.»
او از مثال «نبرد والمی » جهت تحریک و برانگیختن ارتش سود جست.
«اگر رؤسای شما بدانند که چگونه باید از قدرت و شور و شوق شما. استفاده کرد به آنچنان پیشرفتها از در عالم بشریت فایل خواهید شد که تصور آن نیز غیر ممکن است، چرا که جنگ و انقلابی یکی هستند.
شورش ملت فرانسه بر علیه اروپای ضد انقلابی می باشد.» استبداد از پشتیبانی شاه و فرقة آشوب طلب که او را حمایت می کردند، مطمئن بود زیرا در غیر این صورت، دشمنان خارجی نمی توانستند سرزمین ما را آلوده سازند و هرگز جرأت نمی کردند تا آزادی را مورد حمله قرار دهند.در اصل، این جنگ به هیچ جنگ دیگری شباهت ندارد.
جمهوری در میان پادشاهانی که بر علیه او قسم خورده اند. نمی تواند دشمنان عادی بیاید، بلکه در آنان، قاتلان بشریت و راهزنان شورشی که بر علیه حاکمیت ملتها بر می خیزند را شناسایی می کند.
بنابراین همانگونه که هرکول، در میان قهرمانان جای خاصی گرفت، ملت فرانسه نیز باید در میان ملل دیگر قرار گیرد.
این جنگ مبارزة مقدسی است که ملیت فرانسه از طرف خداوند به آن دعوت شده است و صرفاً از طریق و قمع کامل دشمنان می توان به آن خاتمه داد.
علیرغم وسعت یافته جنگ در اوایل 1793 و عقب نشینی نیروهای فرانسه و هجوم دشمن، هیچگونه مصالحه ای نمی توانستین استبداد آزادی بوجود آید.
مقامات مهم مجلس قانونگذاری معروف به مونتاین نه تنها با خاتمة جنگ، مخالف بودند، بلکه حزب مبارزین افراطی در برابر دسیسه چینی مخفیانة دوموریه و عملیات سری دانستون را تشکیل دادند.
در 12 آوریل، روبسپیر تقاضا نمود تا هر کسی که طالب مصالحه با دشمن جمهوری است به مجازات مرگ محکوم گردد.
و در 18 ماهه اضافه کرد:
«ملتی که سرزمین خود را با دشمن معامله می کند، ملتی شکست خورده است که از استقلال خود صرف نظر نموده است»
پس از سربازگیری 300 هزار نفری، عقیدة مبنی بر مساوات و بسیج عمومی که در 23 اوت مطرح گردیده بود، راه خود را نزد متحدین و بخشهای مختلف شهر باز نمود و علیرغم مشکلات تقریباً فایق، نا پذیر به موقع اجرا گذاشته شد. عملی که حتی تصور آن نیز مشکل می نمود بسیجی از نظر قابلیت روحی و روانی در درجة بالایی قرار داشت.
زین پس همة ساکنان و درآمد کشور جهت پیروزی، بسیج خواهند شد و فرانسه به گونهه ای که بارر آنرا تعبیر نموده به قلعة بزرگ و محکمی، تعبیر خواهد یافت.
حکومت انقلابی خود را به شکل یک ابزار جنگی سازماندهی کرده و خود را از طریق تدابیر و اقدامات نظامی تحمیل خواهد نمود.
به گفته ای روبسپیر از فنون جنگی هیچگونه سر رشته ای نداشت و به همین جهت او این کار را به تکنسینهای کمیتة نجات ملی همچون «کارنو » ، «پریور دولاکوت دور » و یا «ژان بن سنت آندره» در هیئت رئیسه نظامی و یا کمیسیون طراحی عملیات زمینی و دریایی واگذار نمود.
اما از 1972 در شمارة 8 «دفانسور»، تمام نظریات خود را در مورد رهبری جنگ عنوان نمود و از آن پس به آنها جامة عمل پوشاند.
از لیاقت و شایستگی او قدردانی شد، چرا که بدون فعالیتهای خستگی نا پذیر او، نیروی مردمی، وسعت و اهمیت نمی یافت.
در مرحلة اول، کیفیت کار سران از تعداد سربازان مهمتر است به همین علت دولت مکلف است تا برای ارتش سران لایقی برگزینند.
عقب نشینی سربازان ما ، بعلت بی علاقگی ژنرالها به میهن و روحیة استقلال طلبانة آنان در مقابل مجلس ملی می باشد.
و روبسپیر اضافه می کند که برای نجات جمهوری به سه قهرمان نیاز داریم و آنها در میان صفوف سربازان مخفی شده اند. آنان را کشف کنید، زیرا برای سربازان میهن پرست، ژنرالهای میهن پرست لازم است.
همانطور که قدرت مجلس قانون گذاری در اعتماد مردم نهفته است، اقتدار ژنرالها نیز به اعتماد ارتش بستگی دارد.
و بالاخره در 5 آوریل 1793 تصمیم به خلع ید افسران طبقة اعیان و اشراف گرفته شد و گسترش این پاکسازی به سقوط ژیروندنها انجامید.
همچنین «دوموریه» از کار بر کنار شد و کستین ، مارسی ، و هوشار نیز به دادگاه انقلابی احضار و بعد از محاکمه با گیوتین اعلام شدند.
ضرورت دیگری نیز وجود داشت : به کار گیری مردانی تازه نفس جهت اجرای تاکتیکهای نوین. پیشه گرو ، ژنرال فرانسوی 32 ساله به ارتش «رن » فرستاده شد، «هوش » ژنرال دیگر فرانسوی که فقط 25 سال داشت راهی «موزل » و «کلبر » و «مارسو » برای مقابله با قیام «وانده» منصوب و فرستاده شدند. روبسپیر از مارس 1793 تقاضا کرد تا مأموران وفادار که از قدرت زیادی برخوردارند، مسئول حفظ و برقراری ارتباط با کمیته باشند و از دستورات آن به طور جدی تبعیت نمایند و سپس اعلام نمود که برای هر ارتش دو نماینده لازم است. یک نماینده قوی به همراه یک میهن پرست ضعیفتر کخ باید مکرراً تجدید و تعویض گردند.
این نمایندگان می توانند ژنرالهای بردل یا بی کفایت را توقیف نموده و داوطلبان دیگری را پیشنهاد کنند.
و بدینگونه روبسپیر جوان که به ارتش ایتالیا فرستاده شده بود، در ماه هفتم تقدیم جمهوری به برادرش این چنین نوشت.
«من به نام میهن پرستان، نام شهروند«بنا پارت»، ژنرال و رئیس توپخانه، که از شایستگی بسیاری برخوردار است را اضافه می کنم.»
نمایندگان در هر رهبری عملیات دخالتی نخواهند داشت و در عرض مراقب روحیة گواهان خواهند بود. و به وسیلة استفاده از قواعد متداول و از میان بردن فردگرایی و اخلال گری، اتحاد لازم را برقرار نموده و موجب پیشرفت و ترقی خواهند شد.
ضمناً نباید فراموش کرد که شجاعت سربازان با میزان میهن پرستی آنان مطابقت دارد. نمایندگان موظفند تا عرض حال و درخواستهای آنان را جمع آوری نموده و برایشان روزنامه تقاضا نمایند و به این منظور روزنامه ای به نام «جشن شبانة اردوگاه» تدوین نمود.
به مناسبت مراسم 10 اوت و سوگند قانون اساسی در 1793، جشنهای کشوری ترتیب داده شد و اعلامیه هایی که توسط مجلس قانونگذاری نگارش شده بود به سربازان ابلاغ گردید.
«جی ـ میشون » می نویسد:
علیرغم مشکلاتی که در سربازگیری وجود داشت، بزودی مجلس، بت ارش گردید، ارشی که در مقابل تحریکات دسیسه چینان از مجلس شورا حمایت کرده و به لطف ارتباط تنگاتنگ با آن تبدیل به یک ارتش راستین انقلابی گردید.
ارتش که توسط سران جوان و میهن پرست، رهبری می شد، باید پیروزی را از آن خود می کرد.
ثروت، انگیزه، همت، آزادی و روح جوانمردی را مساعدت می بخشد، در حقیقت اصلاح ارتش صورت گرفته و اینکار حاکی از پیروزی سیاست کمیته بود.

 

لوفبر می نویسد:
«برای اولین بار از عهد قدیم، ارتشی به حقیقت ملی، به میدان جنگ می رود و برای اولین بار ملتی توانسته است این تعداد سرباز را مجهز و پرورش دهد.»
این چنین است خوی و منش نهادینة ارتش در سال دوم انقلاب.
با این حال نمی توان ظرافت عمل و حیلة دشمن را از نظر دور داشت و پیکرة عقاید و افکار سیاسی جنگ را فراموش کرد.
تبلیغات خود را باید در مقابل تبلیغات دشمن قرار داد.
روبسپر با الهام گرفتن از خواسته های ژیرونه نها در 28 مارس 1793 اعلام کرد:
«ما برای خارجیان مساوت و آزادی را به ارمغان خواهیم آورد.
چرا که توانائیهای ما بسیار است.
و از سوی دیگر اضافه می کند:
مقصود حقیقی سیاست ما، باید جداسازی ملت از انگیزه و هدف ستمگرانی باشد که بر علیه ما متحد شده اند و برای دست یابی به این مهم دو راه را پیشنهاد می کند:
اول تعلیم و آموزش و دوم عملیات و جنبش انقلابی
حقوق بشر باید اعلام گردد، نوشته های میهن پرستان منتشر و ترجمه شود.

 

گزارشات 27 برومر (دومین ماه از سال جمهوری) 5 نیوز (چهارمین ماه) و 18 فلورآل (هشتمین ماه) در 150 هزار نسخه چاپ و در ایتالیا و آلمان منتشر گردید و این تبلیغات به نسبت با شرایط و خلق و خوی هر ملتی گردید.
و بالاخره باید خائنین را که با شورشیان مهاجر متحد شده اند، به غیر محاکمه کشاند.
و اگر در شروع جنگ با انگلیس، روبسپیر در مجلس ملی، سکوت اختیار می کند.
نشانگر اهمیت واقعه است. او در پنجمین نامة خود می نویسد:
هیئت وزراء لندن، مرکز تمام دسیسه هاست، دسیسه هایی که اروپا را برعلیه ما می شوراند و فرانسه را تکان می دهد و از این پس کوشید تا آنان را به مسخره کشاند:
«پادشاه دیوانه و وزیر ابلهش»
و نیز حملاتش را متوجه عاملان «پیت » (سیاستمدار انگلیسی) و همدستانشان نبود.
برای جنگ علیه این کشور (انگلیس) در 9 «پلوویوز» (پنجمین ماه)او تقویت نیروی دریایی را پیشنهاد نمود ولی از هر اقدامی جهت فرود آمدن به آن جزیره خود داری کرد. چرا که منظور او کشور گشایی نبود و از آن بیم داشت.
در فوریة 1793 می نویسد:
لازم است که حدی برای استقرار و اقدامات ارتش قائل شویم و حاشیه های «رن » را به عنوان مرز تعیین کرد.
و در دفاع از ملت «آوینیون» می گوید:
رابطة میان فرانسه و مناطق تحت اشغالش مشکلات خاصی را ایجاد کرده است و ما حاضر نیستیم به هیچکدام از آنها مبلغان مسلح بفرستیم چرا که بهتر است خود را در قلب آنان جای دهیم و به آنها بیاموزیم تا آزادی را دوست داشته باشند.
ما می توانیم به آنان کمک کنیم و هرگز موجب نابودی آنها با استفاده از قدرت خارجی نخواهیم شد.
هیچ ژنرالی نباید در مسائل سیاسی کشوری که در آن مستقر است دخالت نماید. هر ملتی حاکم بر سرنوشت خود است. آنان با یکدیگر اختلاف عقیده ندارند و فقط خودشان تصمیم می گیرند.
یا تصمیمشان اتحاد با فرانسه خواهد بود یا اینکه ترجیح خواهند داد تا جمهوریهای مستقل وجدا تشکیل دهند که در این صورت رابطة ما با آنان به ایجاد اتحاد جهت مبارزه بر علیه مستبدان، محدود خواهد شد.
شاید به همین دلیل بود که «بارر» فرصتی یافت که در «ترمیرور» (ماه یازدهم) روبسپیر را متهم به پذیرفتن پروژه «وگان » در مورد جمهوریهای متحد کند.
او نیز بر این عقیده بود که کشورهای مغلوب، از نظر باج و خراج باید به نفع فرانسه عمل کنند. اما ترجیح می داد که قراردادهای سودآمدی که با کشورهای بیطرف منعقد کند.
جمهوری همچنان در دومین سال خود بسر می برد و سفیران ارسالی به خارج، از عاملان ژیروندنها بودند.
برادر زن «بریسوت» سر کنسول فرانسه در آمریکا و «ژنه» نیز به وسیلة «لوبرن » به آنجا فرستاده شده بود. «شوزاول گوفیه » هم همچنان پست خود راغ در استانبول حفظ کرده بود و مظنونین اصلی را به فرانسه مسترد میداشت.
در این میان منظور نهایی مطمئن ساختن آمریکا و سویس بود .
روبسپیر در 27 «برومر» اعلام می کند که «سیاست خارجی فرانسه، مساعدت با همگان است.»
یک ملت آزاد می تواند اساس سیاست خود را به ملتها آشکار سازد و تیز هوشی خود را به عنوان مردمی که بی خردی در مورد سیاست خارجی متهم شده ثابت نماید.
او دو روش و جاه طلبی هیئت وزرای روس را خاطر نشان ساخت و زمانیکه «هرو » و «سه شل » سیاست خارجی را در خدمت تبلیغات قرار دادند، روبسپیر از آنف جهت تهیة آذوقه و تدارکات نظامی استفاده کرد.
این سیاست واقع بینانه نتایج قابل توجهی به دنبال داشت و از جهاتی توقعات اقتصادی زمان جنگ را برآورده ساخت.
از پایان 1792، خزانة ملی به احتیاجات جنگ اختصاص یافت.
ولی در ماه های فوریه و مارس 1793 به دنبال بسیج سیصد هزار نفری می بایستی بود این تعداد سرباز هر چه زودتر سرو سامان می یافتند.
این سربازان در کشوری که خود را صرف و وقف کشاورزی نموده و تمرکز سرمایه در آن به زحمت دیده می شود، باید تغذیه می شدند پوش کشان تهیه می گردید، مجهز به سلاحهای جنگی می شدند، بدون اینکه مردمی از قحطی در عذاب باشند و میزان تولیدات شود.
گذشته از سازماندهی سریع ارتش انقلابی که یکی از هدفهایش، نظارت بر اجرای آذوقه رسانی به پاریس بوده، روبسپیر در 8 ماه مه تقاضا نمود تا کارگاههای آهنگری در تمام اماکن عمومی دایر گردد و از کمیته خواست تا هر روز وضعیت آذوقه را اعلام نماید.
او اهمیت زیادی به ساختن لوازم و ادوارت جنگی و عملیات دفاعی می داد.
تصمیمات همکارانش را تصویب می نمود، اما بر خلاف آنان، ملی شدن ضعف را چاره ای موقتی می دانست پس اگر او با ضرورت برنامه ریزی جدی اقتصادی یک نوع شوخی و اگر قبول می کند که تجارت را باید جهت داد، نظرش یک نوع شوخی آزمایشی با همکارانش نیست.
آزادی داد و ستد با شرایط و اوضاع فعلی هماهنگی ندارد و در اواخر 1792 روبسپیر از افراط در این مورد بیمناک شد.
تجارت آزادانة غله، رفت و آمد آزادانه بستگی و ارتباط دارد، نه به قیمت آن و باید با کسانی که از این طریق سوء استفاده کرده و به نوایی رسیده اند مبارزه نمود و این مبارزه صرفاً به وسیلة استفاده از ترور و ایجاد وحشت بر علیه انحصار طلبی و خود بینی کشاورزان ثروتمند، به نتیجه خواهد رسید.
بنابراین باید از ضعف و تجارت خرد حمایت نمود.
پس از سقوط «هبرتیستها» این گرایش بطور کامل ایجاد گردید.

 

ارتش انقلابی اخراج شد و از نمایندگان تجاری دعوت بعمل آمد تا مرکزی در بنا در دایر نمایند و به تجار توصیه شد تا امکانات موجود را نادیده نگرفته و در کار جدیت بخرج دهند.
روبسپیر در 26 وانتوز اعلام کرد:
«هبرتیستها» می خواستند با در هم شکستن تجارت، مردم را به گرسنگی بکشانند»
با این همه کیمته سعی نمود تا در چهار چوب قانون، وضع داد و ستد را به مخالفت عادی برگرداند اما اقتصاد دوران جنگ باعث محرومیت میهن پرستان و عدم رضایت آنان شد و خاطر آن وجود داشت که نا رضایتی عمومی در میان مردم نفاق افکند.
«لوفبر» می نویسد:
پرداختن حداقل مالیات و داشتن حق زندگی بزرگترین آرزوی انقلابیون بود که فقط در مورد روستائیان و تاجران اجرا می گردید اما صنعتگران و خرده فروشان شامل این قانون نشده و به وضعیت مزدبگیران دچار شدند که این امر موجب انزجار و نفرت آنان شد.
از سوی دیگر نرخ گذاری به روی مایحتاج عمومی در صورتی می توانست ثمر بخشد که ذخیرة آذوقه در کشور کافی باشد که آن نیز بعید به نظر می آمد.
کمبود کالاهای اساسی موجب ایجاد بازار سیاهی گردید که کارگران نمی توانستند از آن استفاده کنند. به همین سبب تقاضای حقوق بیشتری نمودند و دولت را تهدید به ترک کار کردند.
و کمیته جهت سرپوشی گذاشتن به تقاضای آنان خواست که خود را تسلیم نمایند و بدین جهت ارتش متخصص را فراخواند.
روبسپیر نیز با این عمل کمیته مخالفت نکرد. بی شک او تصور می نمود که اعمال چنین فشاری بر علیه شهروندان شریف، راهی جهت

 

رسیدن به آزادیست.
«فلوروس » (پیروزی ارتش فرانسه در سال 1794) و پیشروی ارتش که کارایی دیکتاتوری را ثابت می کرد، موجب شد که رفتار او انسانی تر شود.
نه تنها فرانسه، بلکه تمام اروپا آرزوی آرامش و راحتی را داشتند. متحدین نیز به صلح وآشتی می اندیشیدند. آنها روبسپیر را قبول کرده بودند و در مورد قدرت او مبالغه می کردند. جهت پایان دادن به این وضعیت به او تهمت زدند که در مذاکرات انجام شده توسط «مونگایار » وساطت نموده است.
و بسیار ناراحت کننده است که همچون «مرسی آرژانتو » درک کنیم که سقوط او فقدان بزرگی برای انگلستان و اتریش بود.
جنگ آزادی علیه استبداد باید با پیروزی کامل انقلاب که به پایان می رسید.
«جی پوپوران » می نویسد:
و بدین ترتیب، جنگ تبدیل به یکی از جبهه های اصلی مبارزة انقلابی گردید و کمک کرد تا آرمانهای انقلاب مشخص گردد و همراه با جنگ میهن پرستان انقلاب نیز گسترش یافت.
پایان بخش هشتم

«طریقة عمل»
در اوان جوانی مانند یک مرد، مسئولیتهای زندگی را بدوش کشید و به موجب شغلی که انتخاب کرده بود یا حقایق زندگی یعنی فقر و خطا و ریا کاری آشنا شد.
به واسطة این تجربیات، قوی شد و آمادة جنگ خطا به ای گردید.
و طولی نکشید که در مجلس مؤسسان و مجلس فرانسه و فروی سرشناس شد.
منزوی و تنها، به دنبال ایجاد روابط با دیگران بود.
در دعوتی که نکر از او بعمل آورد، به منزوی وی رفت و دختر نکر خانم استائل باوی بسیار محترمانه رفتار نمود و او را مجذوب خود کرد.
تارژه که اشراف ناده بود و شهرک بسیار داشت جلالت ساده و پیش پا افتاده را با کلمات پر طمطراق عنوان می کرد و روبسپر می اندیشید که:
اشرافیت از استعداد اندکی برخوردار است.
او ابتدا خود را به نمایندگان بروتون و بعد به میرابو ، نزدیک کرد، هر چند که وضعیت اخلاقی میرابو، اعتماد وی را سلب کرده بود.
با شروع مذاکرات، آنها را پی گیری می کرد، می شنید و می آموخت. او می دانست که نوبتش فرا خواهد رسید.
در18 ماه مه برکرسی سخنرانی ظاهر شد و بنا به گفتة نمایندة دویسم :
با اطمینان زیادی بر کرسی نزدیک شد و چون سخنان جدیدی برای گفتن داشت. از ما تقاضای سکوت کرد. سخنرانی او نیم ساعت به طول انجامید.
در مقابل مجلس پر سر و صدا و نا منظم. نطق او یک موفقیت بشمارمی آمد.
بارر در روزنامة پوئن دو ژور از روبسپیر بعنوان یکی از استعدادهای جدید که به طرز با شکوهی، شکوفا شده بودند یاد می کند پسیون و بارناو و شاپولپ اما درباریان برای جلوگیری از عملی شدن تحریکات و تهدیدادت آنها، متحد شوند و در 6 ژوئن زمزمه ای همگانی، صدای روبسپیر را خاموش ساخت.
مبارزه آغاز شده بود و او با قدرت هر چه تمامتر از آن پشتیبانی می کرد و در آن شرکت داشت، سخنرانیهایش همچون جنگ و شمشیرش بود.
استراحت دیگر برایش معنی نداشت.
روزنامه ها، 68 شرکت در جلسات شورا در سال 1789 125 شرکت در 1790 و 228 مورد دیگر در سال 1791 را از جانب او، ذکر می کنند.
در جلسات سخنرانی، بسیار با حرارت صحبت می کرد و تقریباً همه روزه در آنجا حضور داشت به طوریکه جلسات بدون او تشکیل نمی شدند.
بر خلاف گفتة میشوله و اولار ، در مجلس نه مورد تمسخر بود و نه کسی را به باد سخره می گرفت و در کارش بسیار حدی بود.
در تاریخ 9 ژوئینه 1789 به همراه 23 نماینده دیگر، از طرف مجلس انتخاب شد تا درخواستی مبنی بر عقب نشینی ارتش مستقر در طرف مجلس انتخاب شد تا در خواستی مبنی بر عقب نشینی ارتش مستقر در اطراف پاریس را به شاه تسلیم نماید. اما مجلس او را از ریاست جلسات اعضاء برکنار کرد و در عوض دوستش «پسیون» را جانشین وی نمود و فقط یکبار در ژوئیة 1790 به عنوان منشی مجلس برگزید و از صورت مجلسی که او تهیه کرده بود انتقاد نمود.
در قبال دو ساعت سخنرانی بی وقفه در کنوانسیون یعنی مجلس جدید فرانسه، بوزو از او انتقاد کرد،

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله دیکتاتوری گروه مونتانیارد