فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله رویکرد غرب و مسیحیت ‏به معنویت و مهدویت

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله رویکرد غرب و مسیحیت ‏به معنویت و مهدویت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
رنسانس مذهبى در غرب
امروز بوضوح تلاشهاى ضد دینى دولتهاى غربى که به طرفدارى از اومانیسم و انسانمدارى که مامور طرد و نفى تفکر خداگرایى و دین باورى در جوامع غربى است‏به بن بست رسیده و نسل رنسانس بى دینى غرب که در چندین قرن پیش شکل گرفت روبه انقراض مى رود و رنسانس مذهبى در غرب فراگیر مى‏شود. امروزه نشانه هاى بیشمارى از رنسانس مذهبى در غرب دیده مى‏شود.که برخى از این گرایشهارا در بین فرقه هاى مسیحى مى توان مشاهده کرد.این نشانه هاى رنسانس مذهبى در غرب تنها در گرایش به کلیسا و دعا و نیایش خلاصه نمى شود بلکه بدلیل رشد روزافزون و آگاهانه آن ، واکنش در برابر اهانت‏به مقدسات را نیز نتیجه مى‏دهد و سردمداران و حامیان اندیشه هاى ضد دینى را که دولتهاى غربى در راس آنها قرار دارند در موضع ضعف مى‏افکند. نمونه‏هاى بارز این بیدارى را در اعتراض به نمایش فیلمهاى توهین آمیزى چون آخرین وسوسه‏هاى مسیح و یا...مى توان دید. از طرف دیگر امروزه هزاران گروه از فرقه هاى مذهبى بر این عقیده‏اند که هزاره بعدى زمان ظهور منجى آخرالزمان است ;" تددانیلز"اهل فیلادلفیا که دکتراى خود را از دانشگاه "پنسیلوانیا"اخذ کرده و تحصیلکرده "هاروارد"است‏مى‏گوید : در پى یک نظرخواهى انجام شده از سوى هفته نامه یو.اس .نیوزاین نکته روشن شده که 61 درصد از آمریکاییها بازگشت دوباره مسیح (ع )را به زمین باور دارند و 59 درصد آنها به آخرالزمان معتقدند و حتى 12 درصد آخرالزمان را براى چند سال آینده پیش بینى مى‏کنند.اگر چه از جهت فلسفى بین گروهها و فرقه‏هاى گوناگون ، اختلافاتى وجود دارد اما"دانیلز"یک دورنماى اصلى را در همه آنها یکسان مى‏انگارد و آن همان طرز فکرى است که براساس آنها این اعتقاد وجود دارد که زمین به حالت اولیه‏اش باز مى‏گردد و عدالت و یکرنگى بر همه جا حاکم‏مى‏شود آنروز دیگر از بدبختى و جنگ خبرى نیست .این اندیشه همواره با ظهور قهرمانى که همه امور را مرتب مى‏سازد همراه است . اما قبل از رسیدن به این نقطه ، باید جهان مصائبى چون طوفانهاى عظیم ،فوران آتشفشانها،سقوط شهاب سنگهاو حتى اپیدمى هایى چون ایدز را شت‏سر بگذارد. از جمله دیگر گروههاى فعال مذهبى در این رنسانس مذهبى گروه "وفاداران به عهد"هستند که به گفته "بیل مک‏کارتنى" مؤسس گروه آنان نباید انتظار نجات آمریکا را توسط سیاستمداران آن داشت‏بلکه آنان نجات‏آمریکا رااز خدامى‏خواهند و مى‏گویند برآنیم تا تحت تاثیر اراده خداوند جامعه خود را طبق نمونه دینى خود دوباره بسازیم.
در این رنسانس مذهبى آن آیین و دینى که بیش از همه راهگشاو تغییر دهنده بوده و جبهه اهل مبارزه با الحاد را تشکیل داده است "اسلام "است .در دنیاى سرگشته امروز و در میان عطش روزافزون نیاز به مذهب و معنویت ،این اسلام است که در همه ابعاد پاسخگوى نیازهاى فطرى و اصیل بشرى است و راه روشن و هموار اتصال به مبداء وجود را فرا راه بشریت امروز قرار مى‏دهد. روزى "برناردشاو"فیلسوف برجسته انگلیسى صریحا به زنده بودن دین اسلام اعتراف کرد و اعلام نمود :"من همیشه نسبت‏به دین محمد بواسطه خاصیت زنده بودن شگفت‏آورش نهایت احترام را داشته‏ام .به نظر من اسلام تنها مذهبى است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد.من چنین پیش بینى مى‏کنم و هم اکنون هم آثارآن پدیدار شده است ،که ایمان محمد مورد قبول اروپاى فرداخواهد بود." (4) وقتى "برناردشاو"پیش بینى مى‏کرد که آیین اسلام جهانگیر مى‏شود و مورد قبول مردم اروپاقرار مى‏گیرد و تنها اسلام است که مى‏تواند مشکلات جهان را حل کند، همه به اظهاراتش مى‏خندیدند ، و بدون تحقیق دوباره با بى‏اعتنایى از کنار آن مى‏گذشتند. اما امروز حقیقت‏سخنان "برنارد شاو "و سایر متفکران آزاداندیش براى مردم غرب آشکار گشته و گرایش روزافزون مردم جهان به اسلام نشانه بارزى است‏براى صحت پیش بینى‏هاى او. امروزه کسانى که در آمریکا و اروپا به اسلام مى‏گروند همان حقایقى را مى‏یابند که متفکران غربى آنهارا از ویژگیهاى بزرگ اسلام و عامل نجات بشریت و پناهگاه امن معنوى براى انسانهاى سرگشته غربى معرفى مى‏کنند.یک مسلمان تازه مسلمان شده آمریکایى مى‏گوید:این آیین قادر است فشارهاى جامعه بى‏بنیاد و مصرفى آمریکا را که متوجه افراد است ، برطرف کند،اسلام نه تنها یک دین بلکه یک شیوه درست زندگى نیز مى باشد. یک آمریکایى آفریقایى تبار نیز که تازه به اسلام گرویده است اسلام را یک دین جهانى مى‏داند که میان ابناء بشر از لحاظ رنگ و پوست و نژاد فرقى قائل نیست . با آنکه مردم غرب شیفته اسلام شده‏اند و بطور روزافزون به این آیین حیاتبخش مى‏پیوندند،دولتمردان و سیاستمداران غربى که تعالیم مقدس اسلام را با منافع نامشروع و قدرت طلبى‏هاى خود در تضاد مى‏بینند با تبلیغات گسترده و مسموم خود سعى در ایجاد مانع و جلوگیرى از استقبال مردم غرب از تعالیم اسلام دارند. امروزه طرفداران نهضت جهانى اسلام باید بیش از هر زمان دیگر خود را مسؤول پاسخگویى به نیازهاى معنوى مردم غرب بدانند و با سازماندهى و گسترش تبلیغات همه جانبه خود از آثار سوء دستگاههاى تبلیغى غرب بکاهند و جلوه‏هاى نورانى فرهنگ و معارف اسلامى رابه بهترین وجه به روحهاى تشنه حقیقت عرضه بدارند.
« مهدویت از دیدگاه دین‏ شناسان و اسلام‏ شناسان غربى »
اشاره
آنچه در پى مى‏آید ترجمه ‏اى است از مقاله‏ ى Messianism مهدویت که در دائرة المعارف دین جلد 9 صفحه 469 الى 481 ویراسته میرچا الیاده توسط شرکت انتشاراتى مک میلان نیویورک آمریکا در سال 1987 به چاپ رسیده است. طبیعتاً دیدگاه دانشمندان و دین ‏شناسان غربى نسبت به ویژگى‏هاى حضرت مهدى)عج( تا حدود زیادى متأثر از متون و شخصیت‏هایى است که با جایگاه عصمت، مبانى غیبت، تاریخ زندگى ایشان و به طور کلى دیدگاه شیعه‏ى دوازده امامى نسبت به آن حضرت، آشنایى کاملى نداشته‏اند، همچنان که در قسمت کتاب‏شناسى این مقاله ملاحظه مى‏شود، در اکثر برداشت‏ها کتب غیراصلى و دست دوم، ملاک قضاوت بوده‏اند و نویسنده‏ى بخش سوم مقاله )مهدویت در اسلام( در ابتداى کتاب‏شناسى خود تذکر مى‏دهد که هیچ مطالعه‏ى جامعى را در خصوص کل موضوعات مربوط به حضرت مهدى)عج( و نهضتهاى تاریخى نیافته، تنها دو کتاب را مى‏تواند به عنوان منابعى مهم در خصوص ظهور اولیه، سابقه و توسعه دیدگاه حضرت مهدى)عج( در نهضتهاى شیعه، معرفى نماید. اول، کتاب »آغاز مهدویت« اثر ژان اولاف بلیج فلدت و دوم، کتاب »مهدویت در اسلام: ایده مهدى در شیعه دوازده امامى« اثر عبدالعزیز ساشادینا.واضح است که منظور اصلى از ترجمه این مقاله و سایر مقالاتى که در دائرة المعارف‏هاى معتبر غربى در مورد حضرت مهدى)عج( به قلم بزرگترین دین‏شناسان و اسلام شناسان غربى نگارش یافته، صرفاً آشنایى با دیدگاه و نگرش آنان نسبت به آن وجود عزیز است نه تأیید کامل عقاید و کج فکرى‏هاى آن دانشمندان، لذا ترجمه این نوع مقالات مى‏تواند زمینه‏اى براى شناخت هر چه دقیق‏تر عقاید بزرگان شیعه‏شناسى غرب در مورد حضرت فراهم آورد تا این شناخت، خود مبنایى براى تبلیغ صحیح و شناساندن شخصیت حقیقى آن امام عزیز به مردم و اندیشمندان دیار غرب باشد. ان شاء الله.
این نوشتار، مشتمل بر سه مقاله است:
1) نگاه اجمالى
2) مسیحا باورى در دین یهود
3) مهدویت در اسلام
مقاله اول مرورى بین فرهنگى بر مفهوم و عقیده‏ى مسیحا باورى در ادیان مختلف، به ویژه در مسیحیت، ارائه مى‏نماید. دو مقاله‏ى بعدى به مسیحا باورى در سنت یهود و ]مهدویت در[ اسلام مى‏پردازند.
1) نگاه اجمالى
واژه مسیحا باورى از کلمه مسیح گرفته شده که ترجمه‏ى واژه‏ى عبرى mashiah )"تدهین شده"( است و در اصل به پادشاهى دلالت مى‏کرد که سلطنت او با مراسم مسح با روغن، مقدس اعلام مى‏شد. در کتب مقدس یهود )کتب عهد عتیق(، mashiah همیشه براى اشاره به پادشاه وقت اسرائیل به کار رفته است: در مورد طالوت نبى )باب 12 آیات 5 - 3 و باب 24 آیات 11 - 7)، داوود نبى )باب 19، آیات 21 - 22)، سلیمان نبى )کتاب وقایع ایام 2. باب 6، آیه 42)، یا پادشاه به طور کلى )کتاب مزامیر: باب 2، آیه 2؛ باب 18، آیه 50؛ باب 20، آیه 6؛ باب 28، آیه 8؛ باب 9، آیه 84؛ باب 38، آیه 89؛ باب 51، آیه 89، باب 17، آیه 132). اما در دوره‏ى بین دو عهد، این واژه به پادشاه آینده اطلاق مى‏شد که انتظار مى‏رفت پادشاهى اسرائیل را اصلاح کند و مردم را از شرّ تمام شیاطین نجات دهد.
در عین حال، اگر چه در پیشگویى‏هاى پیامبران در خصوص پادشاه آرمانى آینده، از واژه‏ى مسیح استفاده نشده است، اما آنها را از زمره‏ى از همین نوع پیش‏بینى‏هاى مربوط به معادشناسى تلقى کرده‏اند. این متون عبارتند از کتاب اشعیاى نبى باب 9، آیات 6 - 1؛ باب 11، آیات 9 - 1؛ کتاب میکاه نبى باب 5 آیات 6 - 2، کتاب زکریاى نبى باب 9، آیه 9، و برخى از مزامیر »شاهانه« مانند کتاب مزامیر داود باب 72 2 و 110. سابقه این مفهوم اخیر در مکاتب سلطنتى خاور نزدیک باستانى یافت مى‏شود که در آن پادشاه نقش ناجى مردم خود را ایفا مى‏کرد و انتظار مى‏رفت که هر پادشاه جدید حاصلخیزى، ثروت، آزادى، صلح و سعادت را براى سرزمین خود به ارمغان آورد. نمونه‏هاى آن را مى‏توان هم در مصر و هم در بین النهرین یافت. دانشمند فرانسوى، ادوارد دورم(1) در کتاب خود تحت عنوان (1910) برخى از متونى را ذکر کرده است که چنین انتظاراتى را تحت عنوان »پادشاه مسیح« مطرح کرده‏اند. ]همچنین مراجعه کنید به: پادشاهى، مقاله‏اى در باره‏ى پادشاهى در سرزمین مدیترانه‏ى باستانى.
یهودیت
در یهودیت مربوط به دوره‏ى بین دو عهد، امیدهاى مربوط به مسیح موعود در دو جهت شکل گرفت. یکى از آنها ملى و سیاسى بود که در مزامیر منسوب(2) به سلیمان )بابهاى 17 و 18) با بیشترین وضوح مطرح شده است. در اینجا این مسیح ملّى، فرزند داوود است. او با خرد و عدل حکومت خواهد کرد؛ قدرتهاى بزرگ جهان را شکست خواهد داد، مردم خود را از قید حکومت بیگانه رها خواهد ساخت و سلطنتى جهانى وضع خواهد کرد که در آن مردم در صلح و سعادت زندگى خواهند کرد. همین آرمان شاهانه در توصیف حکومت شمعون در کتاب اول مکابیان(3) باب 14، آیه 3؛ مطرح شده که بیانگر پیشگویى‏هاى کتب عهد عتیق در مورد مسیح موعود است.
برخى اسناد جعلى، به ویژه وصیت‏نامه لیواى(4)، از مسیح کشیش نیز سخن مى‏گویند که قرار است صلح و علم خداوند را براى مردم خود و جهان به ارمغان آورد. امت قمران(5) حتى منتظر دو فرد تدهین شده بودند، یک کشیش و یک پادشاه، اما اطلاع زیادى از وظایف آنها در دست نیست . مسیر دوم این شکل‏گیرى مهمتر از همه در کتاب حبشى زبان مکاشفات خنّوخ نبى )کتاب اول خنوخ( و در کتاب دوم اسدرا(6) )که کتاب چهارم عزرا هم نامیده مى‏شود( یافت مى‏شود. تمرکز اصلى آن بر عبارت پسر انسان است. این عبارت در عهد عتیق عمدتاً جهت اشاره به انسان )کتاب مزامیر داود باب 8، آیه 5؛ باب 80، آیه 18؛ ]نسخه انگلیسى باب 80، آیه 17] و چندین بار جهت خطاب به پیامبر، در کتاب فر قیال نبى( به کار رفته است. در رؤیائى که در کتاب دانیال باب 7، ثبت شده است، این عبارت در آیه 13 براى اشاره به »موجودى شبیه انسان« به کار رفته که برخلاف چهار حیوان معمول، مظهر چهار قدرت بزرگ در جهان قدیم است و بر نقش مهم اسرائیل در روز قیامت دلالت مى‏کند.
در کتب مکاشفات مذکور، پسر انسان شخصیتى غیرمادى، کمابیش الهى و ازلى است که در حال حاضر در بهشت پنهان است. وى در آخرالزمان، ظاهر مى‏شود تا در باب رستاخیز مردگان در میان جهانیان قضاوت کند. مؤمنین از سلطه‏ى شیاطین رها مى‏شوند و او براى همیشه در صلح و عدالت بر جهان حکومت خواهد کرد. در این کتب اغلب از او به عنوان »شخص برگزیده« یاد شده، تنها گاهى »شخص تدهین شده«، یعنى مسیح موعود، نامیده مى‏شود. آشکار است که تفسیر سوره‏ى 13 باب 7 کتاب دانیال، »پسر انسان« را به یک شخص اطلاق مى‏کند نه چیزى که مورد مقایسه قرار گیرد. مشکل در این‏جاست که تا چه حد این متون به قبل از مسیحیت تعلق دارند. کتاب دوم اسدرا قطعاً بعد از سقوط بیت المقدس در سال 70 میلادى نوشته شده است و بخشهایى از کتاب اول خنوخ که در آن اشاراتى به پسر انسان شده، در لابلاى قسمتهاى آرامى(7) زبان همان نوشته‏اى که در قمران یافت شده، وجود ندارد. از سوى دیگر، به نظر مى‏رسد عهد جدید همین تفسیر سوره 13،باب 7، کتاب دانیال را مفروض گرفته است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  57  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله رویکرد غرب و مسیحیت ‏به معنویت و مهدویت

دانلود مقاله نقش یاتاقان‌ها و روانکاری در اتومبیل

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله نقش یاتاقان‌ها و روانکاری در اتومبیل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 اصولا وضعیت اقتصاد ملی هر جامعه‌ای به نحوه و میزان استفاده از مواد و انرژی مربوط می‌شود در شرایط امروزی بهینه‌سازی مصرف انرژی نقش کلیدی در توسعه اقتصادی و اجتماعی ایفا می‌کند از طرفی بحران کاهش منابع نفتی و بحران‌های اقتصادی دنیا را واداشته که از منابع انرژی به بهترین نحو استفاده کنند. با بررسی روش استفاده مواد و انرژی در کشور و همچنین آمار و ارقام اعلام شده در می‌یابیم نرخ رشد و پیشرفت اقتصادی کشور رو به تعدیل است. بنابراین بررسی روش استفاده مواد و انرژی در کشور و بهینه‌سازی مصرف انرژی در سیستم‌های مختلف را می‌توان از دو دیدگاه بررسی نمود: یکی بکارگیری تکنولوژی بهینه‌سازی در فاز طراحی سیستم مورد مطالعه و دیگری اعمال روش‌های بهینه‌سازی مصرف در سیستم‌های در حال کار. از جمله تکنولوژی‌های بهینه‌سازی که می‌توان از اصول آن در فاز طراحی کمک گرفت، تکنولوژی تریبولوژی است که در رابطه با سیستم‌های مکانیکی بکار گرفته می‌شود. هنگام بررسی بهره‌وری انرژی یک طرح صنعتی، باید مصرف انرژی در سیستم‌های مکانیکی آن را نیز همپای مصارف حرارتی و الکتریکی در نظر گرفت. یکی از عواملی که در سیستم‌های مکانیکی انرژی را به هدر می‌دهد، اصطکاکی است که بین دو سطح که نسبت به هم دارای حرکت هستند، وجود دارد، در واقع تریبولوژی علم و تکنولوژی، عمل متقابل سطح در حال حرکت نسبت به یکدیگر و اعمال مربوط به آن اجزا در حال حرکت تعریف بهتری برای آن است. اصول تریبولوژی برای قسمتی از اجزا دستگاه‌ها و ماشینهای مکانیکی که در آنها بیشترین اصطکاک و ساییدگی وجود دارد، بکار برده می‌شود. از اجزا اصلی خودرو که در آن بیشترین اصطکاک و ساییدگی وجود دارد، یاتاقان‌ها هستند. این قطعات امروزه کاربرد فراوان پیدا کرده‌اند و با توجه به خصوصیات یاتاقان‌ها روانکاری و کاهش اصطکاک و ساییدگی در آنها از مسایل مهم و قابل توجه است. از مسایلی که در رابطه با یاتاقان‌ها و اجزای مرتبط مانند سیستم سیلندر و پیستون، باید در نظر گرفت، عبارتند از: ١) طراحی و انتخاب یاتاقان بر اساس حالت اساسی کار، جهت و طبیعت بار وارده، شکل هندسی سیستم. ٢) بررسی جنس ماده یاتاقان و خصوصیات میکروسکوپی و ماکروسکوپی سطح آن و مشخصه‌های هندسی و بافت آن. ٣) بررسی شیوه‌های روانکاری ٤) شناخت و بررسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی روان‌کننده‌ها. این مقاله موارد فوق را بصورت اجمالی بررسی می‌کند، اما آنچه مهم است، این است که روان‌سازی اعضا و قسمت‌های در حال تماس بسیار با اهمیت است و در همه طراحی‌ها باید دقت و ملاحظه نمود که مسایل روان‌سازی برای همه اعضای دستگاه در نظر گرفته شود و همچنین خاطر نشان می‌شود که اجزا مکانیکی نمی‌توانند در یک دستگاه یا ماشین بصورت مجزا رفتار کنند. بلکه آنها تحت تأثیر دیگر اجزا قرار می‌گیرند، همانگونه که آنها بر دیگر اجزا تأثیر می‌گذارند. در این مقاله با سطوح همدیسی و ناهمدیسی سرو کار داریم. سطح روی مساحت نسبتاً بزرگی حمل می‌شود و ضمن افزایش بار، مساحت سطح تحمل کننده بار لزوماً ثابت باقی می‌ماند. سطوح ناهمدیسی مطابقت هندسی خوبی ندارند و دارای سطوح روانکاری کوچکی هستند. سطوح روانکاری با افزایش بار بزرگ می‌شوند، ولی هنوز در مقایسه با مساحت روانکاری سطوح همدیسی، کوچک است.
موضع‌نگاری سطوح
سرعت افزاینده تولید و روش‌های جدید برش لیزری، مشخصات سطوح ماشین شده را تغییر می‌دهند. همچنین ملزومات مربوط به دقت سطح و صیقلی بودن آن نیز به مقدار زیادی افزایش یافته است. از این رو اهمیت تشریح یک سطح با مقیاس دقیق، در تریبولوژی بخوبی نمایش داده می‌شود. شکست لایه‌های روانکاری کننده روغن در سیلندرهای موتور در یاتاقان‌ها می‌تواند بخاطر شکل سطح نامناسب حتی در مقیاس میکرونی باشد.
گرچه تئوری طراحی یاتاقان به مقدار زیادی متکی به مکانیزم سیال و سینماتیک است، ولی نهایتاً، مسأله دو سطح است که یا در تماس هستند و یا توسط یک لایه نازک سیال از یکدیگر جدا می‌شوند. در هر مورد بافت این سطح بمنظور کسب اطمینان از روانکاری مناسب، می‌تواند مهم باشد.
اولین گام در به دست آوردن بصیرت در روانکاری سطوح جامد، امتحان کردن نمایه سطح یا موضع‌نگاری است. سطوح صاف در مقیاس اتمی بصورت کاملاً مسطح نیستند. زبری سطوح تولیدی و مصرفی در روانکاری بین ١/٠ تا ١٠ میکرومتر بوده، در صورتی که قطر اتم‌های معمولی بین ٠٠٠١/٠ تا ٠٠١/٠ میکرومتر است. حتی یک سطح کاملاً صیقلی وقتی با میکروسکوپ یا با نمایه‌گر آزمایش شود، شکل ناصاف دارد. این سطح از بخش‌های پست و بلند تشکیل شده‌است که نقاط بلند یا برجستگی‌ها، به نام «زبری» خوانده می‌شود.
مشخصه‌های هندسی سطوح
مشخصه‌های هندسی، یا بافت سطوح به ترتیبی که در شکل (٣) نشان داده می‌شود را می‌توان به راحتی به سه طبقه اصلی تقسیم‌بندی نمود.
١)خطای شکل: سطوح بخاطر خطاهای به وجود آمده در فرآیند ساخت از فرم تعریف شده کامل خویش منحرف می‌شوند.
٢)موجی بودن: موج‌های نسبتاً بلند در یک نمایه سطح، غالباً همراه با ارتعاشات ناخواسته‌ای هستند که همیشه در سیستم‌های ماشین ابزار اتفاق می‌افتد.
٣)زبری: به غیر از موجی بودن و خطای شکل، بی‌نظمی‌هایی در سطح فرآیند برش و صیقل دادن در زمان تولید بوجود می‌آیند که اصطلاحاً آن را زبری می‌گویند.
در مطالعه سطوح روانکاری شونده، زبری، یک تغییر هندسی است که عموماً قابل توجه است گرچه غالباً تمایز زیادی نمی‌توان بین این طبقه‌بندی‌ها قائل شد، ولی زبری به سادگی به فضای افقی «طول موجی» این سطح ارتباط دارد. از دید عملی، در طبقه‌بندی کردن سطوح مورد استفاده در تریبولوژی، هر دو جهت عمودی (یا پارامتر دامنه) و جهت افقی (یا طول موج) مهم هستند.
دو دسته سخت افزار عمومی به صورت رایج برای اندازه‌گیری صیقل سطح به کار گرفته می‌شوند:
١)روش‌های تماسی که از روش سوزنی استفاده می‌کنند.
٢)روش‌های بدون تماس.
اندازه‌گیری سوزنی بر مبنای تبدیل حرکت عمودی نوک سوزن در ضمن طی عرض یک سطح، به یک ولتاژ الکتریکی است. سپس این ولتاژ توسط استفاده از آنالوگ مداری یا تبدیل به اطلاعات دیجیتال، متحول می‌شود.
روشهای بدون تماس برای تعیین مشخصه‌های سطوح، چندین وسیله و اصول اندازه‌گیری مختلف را به کار می‌گیرند:
وسایل بادی، دستگاه‌های نوری، دستگاه‌های میکروسکوپ الکترونی (الکترون میکروسکوپی انتقالی TEM و انعکاس الکترون میکروسکوپی REM) و همچنین کنترل تونلی میکروسکوپی. از دستگاه‌هایی که در این رابطه موجود هستند، می‌توان دستگاه‌های: Station) SAM Semi-Automatic Measuring ) MULTI - INCOMETER- TOPOMETER.
طراحی یاتاقان
طراحی فرآیندی است خلاق، بمنظور پیداکردن راه حل مناسب برای یک مسأله بخصوص در تمام اشکال طراحی، یک مساله خاص ممکن است راه‌حل‌های مختلفی داشته باشد، زیرا ملزومات طراحی می‌تواند به طرق مختلف برداشت شود. بنابراین کار طراح روشن و صریح نیست، زیرا او مجبور است توافقی منطقی بین همه این ملزومات انتخاب کرده و سپس تصمیم بگیرد تا این طراحی، تلفیقی از همه این شرایط باشد.
فرآیند انتخاب و طراحی یاتاقان، معمولاً شامل اقدامات زیر است:
١) انتخاب یاتاقان مناسب.
٢) تخمین اندازه یاتاقان که احتمال دارد مطلوب باشد.
٣) تجزیه و تحلیل کردن عملکرد یاتاقان برای ارضاء ملزومات در نظر گرفته شده.
‏٤) تعدیل این طراحی و ابعاد آن تا زمانی که عملکرد آن نزدیک به بهینه‌ای که از همه مهم‌تر است، شود.
دو گام آخری در این فرآیند می‌تواند به آسانی توسط شخصی که آموزش در روش‌های تحلیلی داشته و اصول اصلی موضوع را درک می‌کند، انجام گیرد. ولی دو گام اولی احتیاج به تعدادی تصمیم‌گیری‌های خلاق دارد و برای خیلی طراحان مشکل‌ترین قسمت فرآیند طراحی است.
طبقه بندی یاتاقان
یاتاقان یک تکیه‌گاه یا راهنما است که یک جزء ماشین را به ترتیبی با اجزاء دیگر قرار می‌دهد که حرکت نسبی معین شده میسر گردد، ضمن این که نیروهای در ارتباط با کارکرد در این ماشین بتوانند به نرمی و با راندمان خوب منتقل شوند.
یاتاقان‌ها را می‌توان به چند طریق دسته‌بندی کرد: تقسیم‌بندی بر اساس حالت اساسی کار (مالش، هیدرودینامیک، هیدرواستاتیک، یا جزء چرخنده). تقسیم‌بندی بر اساس جهت و طبیعت بار وارده (کف گرد یا ژورنال)، یا تقسیم‌بندی بر اساس شکل هندسی (تخت، سطح موازی پله‌ای، یا کفشک متمایل).
مطالب زیادی برای طبقه‌بندی بر حسب حالت اساسی عمل با تقسیم‌بندی‌های جزیی آن برای به حساب آوردن شرایط بار و شکل‌های هندسی مختلف وجود دارد.
انتخاب یاتاقان
طراح غالباً با مشکل تصمیم‌گیری برای انتخاب یاتاقان با قطعات چرخنده یا هیدرودینامیکی که برای کاربرد بخصوص استفاده می‌شوند، مواجه می‌شود. مشخصه‌های ذیل در یاتاقان‌های با قطعه چرخنده در خیلی از موقعیت‌ها مطلوب‌تر از یاتاقان‌های هیدرودینامیکی است:
١) اصطکاک کم در شروع و حین عمل.
٢) قدرت تحمل بارهای ترکیب از شعاعی و کف‌گرد.
٣) حساسیت کمتر به قطع‌شدن موقت روانکاری.
٤) نداشتن عامل بوجود آورنده ناپایداری.
٥) دمای شروع پایین.
٦)قدرت آب‌بندی روان‌کننده در داخل یاتاقان تا حدود منطقی تغییرات در بار، سرعت و دمای عمل، اثر کمی در عملکرد یاتاقان‌های با قطعات چرخنده دارند.
مشخصه‌های ذیل یاتاقان‌های با قطعات چرخنده را کمتر از یاتاقان‌های هیدرودینامیکی مطلوب جلوه می‌دهند:
١) عمر خستگی معین به دلیل نوسانات زیاد.
‌٢) لزوم فضای بزرگ‌تر در جهت شعاعی.
٣) ظرفیت ضربه‌گیری کمتر.
٤) سرو صدای بالاتر.
٥) لزوم جدی‌تر هم محور بودن.
٦) هزینه بیشتر.
هر نوع یاتاقان، نقاط قوی و مثبت مربوط به خود را دارد و باید در انتخاب مناسب‌ترین نوع برای کارگیری معین دقت کافی به عمل آید. اسناد واحد داده‌های علوم مهندسی (ESDU) راهنمایی مفید در مورد مسأله مهم انتخاب یاتاقان و همچنین راهنمایی‌های عالی در مورد انتخاب نوع یاتاقان ژورنال یا کف‌گرد با بهترین احتمال برای برآورد احتیاجات عملکرد، ضمن در نظر‌گیری بار، سرعت و شکل هندسی یاتاقان دارد.
موارد یاتاقان
پارامتر دیگری که می‌تواند در عملکرد موفقیت‌آمیز اجزاء تریبولوژی مؤثر باشد، جنس مواد جامد استفاده ‌شده‌‌است. در راستای تأمین نیاز عملکرد یاتاقان‌ها، باید مواد به کار رفته در تولید یاتاقان‌ها دارای مشخصه‌های ویژه‌ای باشند. بعضی از مشخصه‌های مطلوب عبارتند از: سازگاری با مواد سطح متقابل تماسی، قدرت جذب ذرات آشغال و ذرات حاصل از ساییدگی قابلیت تطابق عملکرد یاتاقان در شرایط کاری خارج از محوری، تطابق هندسی و تغییر مکان ساختاری، پایداری حرارتی و مقاومت در مقابل خوردگی و خستگی.
مشخصه‌های مواد
انتخاب جنس یاتاقان برای کاربرد بخصوص بستگی دارد به:
١) نوع یاتاقان (ژورنال، کف‌گرد، ساچمه‌ای ، ....)
٢) نوع روان کننده (چربی، روغن، آب، گاز، ....)
٣) شرایط محیط اطراف (درجه حرارت، فشار،....)
البته هیچ ماده‌ای به تنهایی نمی‌تواند تمام احتیاجات مواد تشکیل دهنده یاتاقان را بطور کامل برآورده سازد. بنابراین انتخاب جنس یاتاقان در کاربرد مورد نظر از اهمیت زیادی برخوردار‌است و باید بر اساس مشخصه‌های در نظر گرفته شده باشد.
١) سازگاری
گرچه یک یاتاقان هیدرودینامیکی با کارکرد مناسب، یاتاقانی است که در آن محور و یاتاقان توسط لایه روان‌کننده از یکدیگر جدا شوند، اما ضمن عمل موقعیت‌هایی وجود دارند که محور و یاتاقان با یکدیگر تماس پیدا می‌کنند. نقاط برجسته روی محور و یاتاقان به یکدیگر ساییده شده و در اثر حرارت موضعی، نقاط برجسته جوش می‌خورند و این نقاط جوش میکروسکوپی در ادامه شکسته می‌شوند. قابلیت مقاومت ترکیب این مواد در مقابل جوش و خراش، مشخص کننده مقدار سازگاری آنهاست.
٢) قابلیت جذب
ذرات آشغال و یا دیگر ذرات خارجی، ضمن عمل یاتاقان‌ها توسط روان‌کننده و توسط چرخش محور به داخل محوطه لقی یاتاقان حمل می‌شوند. اگر این ذرات آشغال نتوانند در ماده یاتاقان جذب شوند، باعث خسارت ناشی از خراشیدگی می‌گردند. قابلیت جذب این ذرات، از مشخصات مهم یاتاقان است.
٣) قابلیت تطابق
همانطور که از معنی کلمه پیداست، قابلیت تطابق عبارت از اندازه قابلیت ماده یاتاقان در مطابقت دادن خود به خارج از محوری بین محور، یاتاقان یا مربوط به خطاهای هندسی حاصل از ساخت اجزاء آن است و معمولاً مواد یاتاقان با مدول کشسانی پایین به آسانی قابلیت تطابق دارند.
٤) مقاومت در مقابل خوردگی
جنس یاتاقان باید در مقابل ماده روان‌کننده یا مواد حاصل از اکسیداسیون آن قابلیت مقاومت داشته باشد. برای مثال، روغن‌های روان‌کننده بدون کنترل اکسیداسیون، تولید اسیدهای آلی می‌نمایند که بعضی از مواد یاتاقان را از بین می‌برند. انتخاب مواد مقاوم کننده، در حالتی که روان‌کننده آب است، لزوماً محدود به مواد ضدزنگ می‌گردد.
٥) مقاومت در مقابل خستگی
در کاربردهایی که در آن بار تغییر جهت داده یا در آن شدت بار بصورت دوره‌ای تغییر می‌کند، مقاومت بالا در مقابل خستگی لازم است. شکست‌های ناشی از خستگی ابتدا بصورت ترک در سطح یاتاقان ظاهر می‌شود. این ترک‌ها در سرتاسر ماده یاتاقان منتشر شده و به ترک‌های دیگر ملحق می‌شود. در نتیجه باعث جداشدن قسمت‌های مختلف ماده یاتاقان می‌شوند. مقاومت در مقابل خستگی، بخصوص در مورد بارگذاری دوره‌ای مهم است.
٦) پایداری حرارتی و پایداری بعدی
مشخصه‌های حرارتی ماده یاتاقان بستگی به اتلاف حرارت دارد. ضریب هدایت حرارتی ماده یاتاقان وقتی که شرایط روانکاری هیدرودینامیکی نمی‌تواند رعایت شود، باید به اندازه کافی بالا باشد تا اتلاف بیشتر حرارت تولید شده اصطکاکی را، تضمین کند. ضریب انبساط حرارتی خطی باید در محدوده کلی طراحی قابل قبول باشد، بطوری که اثرات تغییرات دما زیان‌آور نباشد. حتی اگر یک ماده این مشخصه‌های مطلوب را داشته باشد، شرایط هزینه‌های قابل قبول و فراهم بودن ماده نیز باید رعایت شوند.
یاتاقان‌های فلزی و غیر فلزی
مواد یاتاقانی برای سطوح همدیسی به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند:
١) فلزات: مانند بابیت‌ها، برنزها، آلیاژهای آلومینیوم، فلزات متخلخل و فلزات جایگزین از قبیل نقره و ایندیوم.
٢) غیر فلزات: مانند پلاستیک‌ها، لاستیک، گرافیت، چوب، سرامیک، کاربیدهای سیمانی، اکسیدهای فلزی و شیشه.
خواص مواد متداول یاتاقان
مواد یاتاقان به آسانی در سه گروه پایه‌ای دسته بندی می‌شوند: فلزات، سرامیک‌ها و پلیمرها، انتخاب مواد در ابتدا بر مبنای آرایش شیمیایی و ساختار اتمی بوده و بیشتر مواد یاتاقان‌ها به طور مستقل جزء یکی از این گروه‌ها هستند، گرچه حالت‌های ترکیبی نیز وجود دارد. یعنی علاوه بر این سه طبقه‌بندی اصلی، یک گروه اضافی دیگر از مواد یاتاقان‌ها به نام گروه مرکب تهیه و به مصرف تولیدکنندگان می‌رسد. توضیح خلاصه طبقه‌بندی ماده و مشخصه‌های بیان‌کننده آنها بشرح زیر است:
١) فلزات: مواد فلزی معمولا ترکیبی از اجزاء فلزی بوده که دارای تعداد زیادی الکترون‌های آزاد هستند. این بدان معنی است که این الکترون‌ها متصل به اتم‌های خاصی نیستند. فلزات هدایت کننده الکتریسیته و حرارت هستند و در نور قابل رویت شفاف نیستند، یک سطح فلز صیقلی و دارای ظاهر براقی است. به علاوه فلزات با وجود استحکام، قادر به تغییر شکل هستند.
٢) سرامیک‌ها: سرامیک‌ها ترکیبی از اجزاء فلزی و غیر فلزی و معمولاً ترکیبی از اکسیدها، نیتریدها و کاربیدها هستند. محدوده گسترده موادی که در این طبقه‌بندی قرار دارند، شامل سرامیک‌هایی می‌شود که از خاک رس، سیمان و شیشه تشکیل شده‌اند. این مواد عموماً عایق عبور الکتریسیته و حرارت و از فلزات و پلیمرها در برابر دماهای بالا و محیط های سخت مقاوم‌تر هستند. از نظر رفتار مکانیکی، سرامیک‌ها سخت ولی شکننده هستند.
٣) پلیمرها: پلیمرها شامل مواد پلاستیکی و لاستیک هستند. اکثر پلیمرها از نظر شیمیایی بر مبنای کربن، هیدروژن و دیگر اجزاء غیر فلزی از انواع ترکیبات آلی دارای ساختار مولکولی خیلی بزرگی هستند. این مواد عموماً دارای دانسیته پایین و بسیار قابل انعطاف هستند.
٤) مواد مرکب: موادی را که دارای بیش از یک ماده باشند، مواد مرکب می نامند. کامپوزیت پلیمری مثالی است که در آن الیاف شیشه در داخل یک ماده پلیمری قرار دارد. طراحی یک ماده مرکب به این گونه است که ترکیبی از بهترین مشخصه‌های مواد متشکله را به نمایش بگذارد. فایبر گلاس مقاومت شیشه و قابلیت انعطاف پلیمرها را دارد. با توجه به کاربرد روزافزون یاتاقان‌های گازی شرایط و خصوصیات کاملاً متفاوت آنها با دیگر یاتاقان‌ها در ادامه بصورت مختصر توضیح داده شده است.
یاتاقان‌های گازی
در سال‌های اخیر یاتاقان‌های روانکاری شونده با لایه روانکاری گازی به دلیل مشخصه‌های قابل توجه، در بسیاری از کاربردها مورد استقبال فراوان قرار گرفته‌اند. آنها مشابه یاتاقان‌های هیدرودینامیکی با روغن روانکاری می‌شوند با این تفاوت که سیال تراکم‌پذیر است. به علاوه از آنجا که هوا هزاران بار، از رقیق‌ترین روغن‌های معدنی رقیق‌تر بوده، مقاومت در برابر لغزندگی خیلی کم است. هر چند که نزدیک‌ترین فاصله بین سطوح یاتاقان نیز به همان نسبت کوچک‌تر است، به گونه‌ای که احتیاط‌های بخصوص باید در ساخت این یاتاقان‌ها به کار گرفته شود.
مزیت‌های یاتاقان‌های روانکاری شونده با گاز عبارتند از:
١) اصطکاک آنها بسیار پایین است.
٢) روانکار به سهولت در دسترس و تمیز است.
٣) روانکار، سطح را آلوده نمی‌کند.
٤) انکار در دمای کاملاً پایین تا کاملاً بالا، به خوبی کار می‌کند.
٥) لایه روانکار به دلیل کاویتاسیون یا تهویه از بین نمی‌رود.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  11  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقش یاتاقان‌ها و روانکاری در اتومبیل

دانلود مقاله ابلیس

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله ابلیس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
موضوع ابلیس نزد ما امری مبتذل و پیش پا افتاده شده که اعتنایی به آن نداریم ، جز اینکه روزی چند بار اورا لغت کرده و از شرش به خدا پناه میبریم و بعضی افکار پریشان خود را به این جهت که از ناحیه او است تقبیح میکنیم . و لیکن باید دانست که این موضوع ، موضوعی است بسیار قابل تامل و شایان دقت و بحث .
چرا در شناختن این دشمن خانگی و درونی خود بی اعتناییم ؟ دشمنی که از روز پیدایش بشر تا روزی که حیاط زندگی اش برچیده می شود بلکه حتی پس از مردنش هم دست از گریبان او بر نمیدارد و تا در عذاب جاودانه دوزخش نیندازد آرام نمیگیرد .
آیات 10-25 سوره اعراف ابتدای خلقت انسان و صورت بندی او و ماجرای آن روز آدم و سجده ملائکه و سرپیچی ابلیس و قریب خوردن آدم و همسرش و خروجشان از بهشت و سایر اموری را که خداوند برای آن دو مقدر کرده بود بیان میفرماید .
« ثم قلنا للملائکه اسجدوا لادم » بیانگر دو حقیقت است :
حقیقت اول اینکه سجده ملائکه برای جمیع بنی آدم و در حقیقت خضوع برای عالم بشریت بوده ، و اگر حضرت آدم (ع) قبله گاه سجده ملائکه شده از جهت خصوصیت شخصیتش نبوده بلکه از این باب بوده که آدم (ع) نمونه کامل انسانیت بوده ، و در حقیقت از طرف تمام افراد انسان به منزله نماینده بوده است ، همچنانکه خانه کعبه از جهت اینکه حکایت از مقام ربوبی پروردگار می کند قبله گاه مردم قرار گرفته است .
حقیقت دوم آنکه خلقت آدم در حقیقت خلقت جمیع فرزندان نوع بشر بوده است .
« فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین »
در این جمله و همچنین در آیه « فسجد الملائکه کلهم اجمعون » خدای تعالی خبری دهد از سجده کردن تمامی فرشتگان مگر ابلیس . و علت سجده نکردن وی را این دانسته که او از جنس فرشتگان نبوده، بلکه از طایفه جن بوده است .
یعنی اگر ابلیس از جنس فرشتگان می‌بود چنین عصیانی را مرتکب نمی‌شد . از آیه 30 سوره بقره نیز این استفاده می شود که او و همه فرشتگان در مقامی قرار داشتند که میتوان آن را مقام « قدس » نامید، و امر به سجده هم متوجه این مقام بوده نه به یک یک افرادی که در این مقام قرار داشته اند، ابلیس قبل از تمردش فرقی با ملائکه نداشته ، و پس از تمرد حسابش از آنان جدا شده ، ملائکه به آنچه مقام و منزلت شان اقتضا میکرد، باقی ماندند و خضوع بندگی را از دست ندادند و لیکن ابلیس بدبخت از آن مقام ساقط گردید ، همچنانکه فرموده : « کان من الجن ففسق عن امر ربه = چون از جنس جن بود نسبت به امر پروردگارش فسق ورزید » و « فسق » به معنای بیرون شدن خرما از پوسته است ، ابلیس همه با این تمردش در حقیقت از پوست خود بیرون گشت و زندگانیی را اختیار کرد که جز خروج از کرامت الهی و اطاعت بندگی چیزی دیگر نبود . مقصود از اینکه ابلیس عمل تمرد را انجام داد به این معنی بود که وی در برابر حقیقت انسانیت خاضع نشد و جمله « فما یکون لک ان تتکبر فیها » این بیان را تایید می کند : برای اینکه ظاهر آن این که آن مقام ، مقامی است که ذاتاً قابل تکبر نیست ، و ممکن نیست بتوان از آن سرپیچی کرد و لذا تکبر ابلیس نسبت به این مقام همان و بیرون شدنش از آن و هبوطش به درجه پایین تر همان .
موید دیگر این بیان این است که امر به سجده بر آدم نسبت به ابلیس و ملائکه امر واحدی بوده ، و معلوم است که امر به ملائکه امر مولوی نبوده زیرا امر مولوی آن امری است که مامور نسبتش به اطاعت و معصیت و شقاوت درباره ملائکه چنین نیستند ، زیرا معصیت و شقاوت درباره ملائکه تصور ندارد و آنان مخلوق بر اطاعت و مستقر در سعادتند ، پس امر به ابلیس هم امر مولوی نبوده و ابلیس در مقابل ملائکه مخلوق بر معصیت و شقاوت بوده است .
چیزی که هست مادامی که آدم خلق نشده بود و خداوند ملائکه و ابلیس را امر به سجود بر وی نکرده بود ابلیس و ملائکه هر دو در یک رتبه بوده بدن امتیاز از هم هر دو در مقام قرب بودند ، و پس از آنکه آدم آفریده شد این دو فریق از هم جدا شده یکی راه سعادت و دیگری راه شقاوت را پیش گرفت .
« قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک . قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین »
مراد از این ایه این است که : ای ابلیس ! چه چیزی باعث شده که سجده نکنی . گفت من از او بهترم آفرینش من از آتش و آفرینش او از خاک می باشد . »
این جواب اولین نافرمانی ابلیس می باشد . در این جواب خدای تعالی ، برای اولین بار ابلیس دچار معصیت شد چون برگشت تمامی معصیتها به دعوای انانیت ( خودخواهی ) و منازعه با کبریای خدای سبحان می باشد ، در حالی که کبریا ، ردایی است که بر اندام کسی جز او شایسته نیست و هیچ مخلوقی را نمی رسد که درمقابل انانیت الهی و آن وجودی که جمیع چهره ها در برابرش خاضع و گردن همه گردن فرازان در پیشگاه مقدسش خمیده و هر صوتی در برابر عظمتش در سینه حبس شده و هر چیزی برایش ذلیل و مسخر است برای خود انانیت قائل شده به ذات خود تکیه زده و « من » بگوید .
اگر ابلیس اسیر نفس خود نمیشد و نظر و فکر خود را محصور در چهار دیواری وجود خود نمیساخت هرگز خود را مستقل به ذات نمی دید ، بلکه معبودی مافوق خود مشاهده میکرد که قیوم او و قیوم هر موجود دیگری است ، و ناچار انانیت و هستی خود را در برابر او به طوری ذلیل می‌دید که هیچ گونه استقلالی در خود سراغ نمیکرد ، و به ناچار در برابر امر پروردگار خاضع شده نفسش بطوع و رغبت تن به امتثال اوامر او می‌داد ، و هرگز به این خیال نمی افتاد که او از آدم بهتر است ، بله این طور فکر میکرد که امر به سجده آدم از مصدر عظمت و کبریای خدا و از منبع هر جلال و جمالی صادر شده است و باید بدون درنگ امتثال کرد ، لیکن او اینطور فکر نکرد و حتی این مقدار هم رعایت ادب را نکرد که در جواب پروردگارش بگوید : «بهتری من ، مرا از سجده بر او بازداشت » بلکه با کمال جرات و جسارت گفت : « من از او بهترم » تا بدین وسیله هم انانیت و استقلال خود را اظهار کرده باشد و هم بهتری خود را امری ثابت و غیر قابل زوال ادعا کند ، علاوه بر اینکه به طور رساتری تکبر کرده باشد . از همین جا معلوم می شود که در حقیقت این ملعون به خدای تعالی تکبر ورزیده نه به آدم .
و آدم استدلالی که کرد اگر چه استدلال پوچ و بی مغزی بود ولیکن در اینکه او از آتش و آدم از خاک بوده ، راست گفته است ، و قرآن کریم هم این معنا را تصدیق نموده ، از یک طرف در آیه « کان من الجن ففسق عن امر ربه » فرموده که ابلیس از طایفه جن بوده ، و از طرف دیگر در آیه « خلق الانسان من صلصال کالفخار و خلق الجان من مارج من نار » فرموده که ما انسان را از گل و جن را از آتش آفریدیم . پس از نظر قرآن کریم هم مبدا خلقت ابلیس ، آتش بوده ، ولیکن ادعای دیگرش که « آتش از خاک بهتر است » را تصدیق نفرمود، بلکه در سوره بقره آنجا که برتری آدم را از ملائکه و خلافت او راذکر کرده این ادعا را رد کرده است .و در آیه 76 سوره « ص » در رد ادعایش فرموده ملائکه مامور به سجده بر آب و گل آدم شدند تا شیطان بگوید : « گل از آتش پست تر است » ، بلکه مامور شدند سجده کنند بر آب و گلی که روح خدا در آن دمیده شده بود و معلوم است که چنین آب و گلی دارای جمیع مراتب شرافت و مورد عنایت کامل ربوبی است . و چون ملاک بهتری در تکوینیات دائر مدار بر بیشتر بودن عنایت الهی است و هیچ یک از موجودات عالم تکوین به حسب ذات خود حکمی ندارد ، و نمیتوان حکم به خوبی آن نمود ، از این جهت ادعی ابلیس بر برتریتش از چنین آب و گلی ، باطل و بسیار موهون است .
علاوه بر این ، خدای تعالی در سوالی که از آن ملعون کرد عنایت خاص خود را نسبت به آدم گوشزد کرده و به این معنا که « من او را به دو دست خود آفریدم » این معنا را خاطر نشان ساخته است حال معنای « دو دست خدا » چیست بماند ؟! به هر معنا که باشد دلالت بر این دارد که خلقت آدم مورد اهتمام و عنایت پروردگار بوده است ، با این وصف که آن ملعون در جواب به مساله بهتری آتش از خاک تمسک جسته و گفت: « من از او بهترم زیرا مرا از آتش و او را از گل آفریدی » .
« قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین » (آیه 13 سوره اعراف)
« تکبر » عبارتست از اینکه بخواهد خود را مافوق دیگری و بزرگتر از او جلوه دهد و لذا وقتی کسی در گفتار و رفتار خود قیافه بگیرد و بخواهد با تصنع در عمل و گفتار ، دل دیگران مسخر خود نموده در دلها جا کند و بخواهد به دیگران بقبولاند که او از آنان شریفتر و محترم تر است به چنین کسی میگویند تکبر ورزید و دیگران را خوار و کوچک بشمرد و از آنجاییکه هیچ موجودی از ناحیه خود دارای احترام و کرامتی نیست مگر اینکه خدای تعالی او را به شرافت و احترامی تشریف کرده باشد از این جهت باید گفت تکبر در غیر خدای تعالی – هر که باشد – صفت مذمومی است ؛ برای اینکه غیراو هر که باشد از ناحیه خودش جز فقر و مذلت چیزی ندارد ، خدای سبحان دارای کبریا است و تکبر از او پسندیده است . بنابراین میتوان گفت تکبر بر دو قسم است :
اولی پسندیده و آن تکبر خدای تعالی است ، ویا اگر از بندگان او است منتهی به او می شود مانند تکبر دوستان خدا بر دشمنان او که آنهم در حقیقت افتخار کردن به بندگی خدا است . و دومی تکبر ناپسند ، و آن تکبری است که در مخلوقات وجود دارد که شخص نقش خودرا بزرگ تصور می کند اما نه بر اساس حق .
و « صاغرین » جمع « صاغر » به معنای خوار و ذلیل است ، و در « صغار » در باب معانی نظیر « صغر » است برای جمله « فاهبط منها » برای اینکه « هبوط » همان خروج است و تفاوتش با خروج تنها در این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست ، بلکه مراد فرود آمدن از مقام بلند است .
بنابراین ، معنای آیه چنین می شود که خدای تعالی فرمود : به جرم اینکه هنگامیکه ترا امر کردم سجده نکردی باید از مقامت فرود آیی ، چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبری بود ، و تو می‌بایستی در چنین مقامی تکبر کنی ، پس برون شو که تو از خوارشدگانی و تعبیر به « صغار » با اینکه الفاظ دیگری هم این معنا را میرسانید برای مقابله با لفظ « تکبر » است .
« قال انظری الی یوم یبعثون قال انک من المنظرین » (سوره اعراف آیه 15)
ابلیس از خدای تعالی مهلت میخواهد، و خداوند هم به وی مهلت میدهد . خداوند در جای دیگر نیز این معنا را ذکر کرده و فرموده « قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون قال فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم »
از این آیه بر می آید که ابلیس به طور مطلق از خدا مهلت خواسته ، ولیکن خداوند او را تا زمانی معین مهلت داده است ، پس اینکه در آیه مورد بحث فرمود « تو از مهلت داده شدگانی » در حقیقت مهلت وی را به طور اجمال ذکر کرده ، و نیز از آن بر می آید که غیر از ابلیس مهلت داده شدگان دیگری نیز هستند . و از اینکه ابلیس از خدا خواست تا روز قیامت مهلتش دهد استفاده می شود که وی در این صدد بوده که جنس بشر را هم در دنیا و هم در عالم برزخ گمراه کند ، و لیکن خداوند دعایش را به اجابت نرسانید ، و شاید خداوند خواسته باشد که او تنها در زندگی دنیا بر بندگانش مسلط کند ، و دیگر در عالم برزخ قدرت اغوای آنان را نداشته باشد.
آیه « ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم » (آیه 17 سوره اعراف) بیان نقشه و کارهای او است ، میگوید : ناگهان بندگان تو را از چهار طرف محاصره میکنم تا از راهت بدر ببرم . و چون راه خدا امری است معنوی ناگزیر مقصود از جهات چهارگانه نیز جهات معنوی خواهد بود نه جهات حسی .
از آیه « یعدهم و یمنیهم و ما یعد هم الشیطان الا غرورا » و آیه « انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه » و آیه « و لا تتبعوا اخطوات الشیطان » و آیه « الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء » نیز می‌توان در این باره چیزهایی فهمید و از آن استفاده کرد که مقصود از « من بین ایدیهم = جلو رویشان » حوادثی است که در زندگی برای آدمی پیش می آید ، حوادثی که خویشایند و مطابق آمال و آرزوهای او یا ناگوار و مایه کدورت عیش اوست ، چون ابلیس در هر دو حال کار خود را می کند و مراد از « خلف – پشت سر » اولاد و اعقاب او است .
چون انسان نسبت به آینده و اولادش نیز آمال و آرزوها دارد ، و درباره آنها از پاره ای مکاره می اندیشد . انسان بقاء و سعادت اولا د را در بقاء و سعادت خود میداند ، از خوشبختی آنان خوشنود و از ناراحتی شان مکدر و متالم می شود . انسان هر چه از حلال و حرام دارد همه را برای اولاد خود میخواهد و تا بتواند آتیه آنان را تامین نموده و چه بسا خود را در این راه به هلاکت می اندازد . و مقصود از سمت راست که سمت مبارک و نیرومند ادمی است سعادت و دین او است . و« آمدن شیطان از دست راست » به این معنا است که وی آدمی را از راه دینداری بی دین می کند و او را در بعضی از امور دینی وادار به افراط نموده به چیزهایی که خداوند از آدمی نخواسته تکلیف می کند . و این همان ضلالتی است که خداوند آن را در اتباع خطوات الشیطان نام نهاده است .
و منظور از « سمت چپ » بی دینی می باشد ، به این معنا که فحشا و منکرات را در نظر آدمی جلوه داده وی رابه ارتکاب معاصی و آلودگی به گناهان و پیروی از هوای نفس و شهوات وادار میسازد .
و جمله « و لا تحد اکثر هم شاکرین » نتیجه کارهایی است که خداوند در جمله « لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لا تینهم . . . » از ابلیس ذکر نمود ، البته در جاهای دیگر قرآن که داستان ابلیس را نقل فرموده در آخر به جای « و لا تجد اکثر هم شاکرین » عبارات دیگری را ذکر فرموده ، مثلاً در سوره « اسری » وقتی این داستان را نقل می کند در آخر از قول ابلیس میفرماید : لا حتنکن دریته الا قلیلا» و در سوره « ص » میفرماید : « لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین »
از اینجا معلوم می شود که مقصود از « شاکرین » در آیه مورد بحث همان» مخلصین » در سایر آیات است . دقت در معنای این دو کلمه نیز این معنا را تایید می کند . برای اینکه «مخلصین » به فتح لام – کسانی هستند که برای خدا خالص شده باشند . یعنی خداوند آنان را برای خود خالص کدره است و جز او کسی در آنان نصیبی ندارد ؛ و آنان به غیر خدا به یاد کسی نیستند ، از خدا گذشته هر چیز دیگری را – حتی خودشان را – فراموش کرده اند . و معلوم است که چنین کسانی در دل هایشان ، جز خدای تعالی ، چیزی دیگر نیست و چنان یاد خدا دلهایشان را پر کرده که دیگر جای خالی برای شیطان و وسوسه هایش نمانده است .
و اما « شاکرین » - آنها هم کسانی می باشند که همیشه شکر نعمتهای خدا کارشان هست ؛ و یعنی به هیچ نعمتی از نعمتهای پروردگار بر نمی‌خورند مگر اینکه شکرش را بجای آورند . به این معنا که در هر نعمتی طوری تصرف نموده و قولاً و فعلاً به نحوی رفتار می کنند که نشان میدهند این نعمت از ناحیه پروردگارشان است ، و پر واضح است که چنین کسانی به هیچ چیزی از ناحیه خود و دیگران بر نمی‌خورند مگر اینکه قبل از برخوردشان به آن و در حال برخورد و بعد از برخوردشان به یاد خدایند و همی به یاد خدا بودن آنها هر چیز دیگری را از یادشان برده چون خداوند در جوف کسی دو قلب قرار نداده ، پس اگر حق معنای شکر را ادا کنیم برگشت معنای آن به همان مخلصین خواهد بود و اگر ابلیس شاکرین و مخلصین را از اغواء و اضلال خود استثناء کرده بیهوده و یا از راه ترحم بر آنان نبوده ، و نخواسته بر آنان منت بگذارد، بلکه از این باب است که دسترسی به آنان نداشته و زورش به آنان نرسیده است .

 

گفتارى درباره شیطان و عمل او
موضوع ابلیس نزد ما امرى مبتذل و پیش پا افتاده شده که اعتنایى به آن نداریم ، جز اینکه روزى چند بار او را لعنت کرده و از شرش به خدا پناه مى بریم و بعضى افکار پریشان خود را به این جهت که از ناحیه او است تقبیح مى کنیم . و لیکن باید دانست که این موضوع موضوعى است بسیار قابل تاءمل و شایان دقت و بحث ، و متاءسفانه تا کنون در صدد بر نیامده ایم که ببینیم قرآن کریم درباره حقیقت این موجود عجیب که در عین اینکه از حواس ما غایب است و تصرفات عجیبى در عالم انسانیت دارد چه مى گوید، و چرا نباید در صدد برآییم ؟
چرا در شناختن این دشمن خانگى و درونى خود بى اعتناییم ؟ دشمنى که از روز پیدایش بشر تا روزى که بساط زندگیش برچیده مى شود بلکه حتى پس از مردنش هم دست از گریبان او بر نمى دارد و تا در عذاب جاودانه دوزخش نیندازد آرام نمى گیرد. آیا نباید فهمید این چه موجود عجیبى است که در عین اینکه همه حواسش جمع گمراه کردن یکى از ماها است و در همان ساعتى که مشغول گمراه کردن او است عینا به همان صورت و در همان وقت سرگرم گمراه ساختن همه بنى نوع بشر است ؟ در عین اینکه از آشکار همه با خبر است از نهان آنان نیز اطلاع دارد، حتى از نهفته ترین و پوشیده ترین افکارى که در زوایاى ذهن و فکر آدمى جا دارد با خبر است . و علاوه بر اینکه با خبر است مشغول دسیسه در آن و گمراه ساختن صاحب آن نیز هست .

 

اشاره به اهمال و قصور مفسرین در بحث از شیطان و شناختن او
آیا تعجب در این است که ما چنین بحثى را عنوان کردیم و یا در این است که چرا مفسرین تاکنون اسمى از آن نبرده اند؟ و اگر هم احیانا متعرض آن شده اند به پیروى از روشى که دانشمندان صدر اول اسلام داشته اند تنها متعرض اشکالاتى شده اند که مردم عوام در برخورد با آیات این داستان متوجه آن مى شوند، و در این چهار دیوارى هر طایفه اى بر آنچه فهمیده استدلال و جنگ و جدال کرده و فهم طایفه دیگر را تخطئه نموده بر آن ایراد کرده و به شمارش اشکالات مربوط به داستان پرداخته است .
1- چرا خداوند ابلیس را آفرید؟ او که مى دانست وى چکاره است ؟ 2- با اینکه ابلیس از جن بود چرا خداوند او را با ملائکه محشور و همنشین کرد؟ 3- با اینکه مى دانست او اطاعتش نمى کند چرا امر به سجده اش ‍ کرد؟ 4- چرا او را موفق به سجده نکرد و گمراهش نمود؟ 5- چرا بعد از آن نافرمانى او را هلاک نکرد؟ 6- چرا تا روز قیامت مهلت داد؟ 7- چرا او را مانند خون در سراسر وجود آدمى راه داده و بر او مسلطش کرده است ؟ 8- چرا به لشکریانى تاءییدش نمود و بر همه جهات حیات انسانى او را مسلط نمود؟ 9- چرا او را از نظر و احساس بشر پنهان کرد؟ 10- چرا همه کمک ها را به او کرد و به آدمیان کمک نکرد؟ 11- چرا اسرار خلقت بشر را از او پوشیده نداشت تا چنین به اغواى او طمع نبندد؟ 12- با اینکه او دورترین و دشمن ترین مخلوقات بود چطور با خدا حرف زد و خداوند هم با او تکلم کرد؟ آیا همانطور که بعضى ها گفته اند از راه معجزه بوده یا آثار و علایمى ایجاد کرده که ابلیس از دیدن آن آثار به مراد او پى برده ؟ 13- ورودش به بهشت از چه راهى بوده ؟ 14- چگونه ممکن است در بهشت که مکان مقدس و طهارت است وسوسه و دروغ و گناه واقع شود؟ 15- با اینکه حرفهایش مخالف گفتار خداوند بود چرا آدم آن را پذیرفت ؟ 16- و با اینکه خلود در دنیا مخالف با اعتقاد به معاد است چگونه طمع در خلود کرد؟ 17- با اینکه آدم در زمره پیغمبران بود چطور ممکن است معصیت کرده باشد؟ 18- با اینکه توبه کار مانند کسى است که گناه نکرده است چطور توبه آدم قبول شد و لیکن به مقامى که داشت باز نگشت ؟ و چگونه ...؟ و چگونه ...؟
اهمال و کوتاهى مفسرین در این موضوع جدى و حقیقى ، و بى بند و بارى آنها در اشکال و جواب به حدى رسید که در جواب از این اشکالات بعضى از آنان به خود جراءت دادند که بگویند مقصود از آدم در این داستان آدم نوعى است ، و داستان یک داستان خیالى محض است . و یا بگویند مقصود از ابلیس قوه اى است که آدمى را به شر و فساد دعوت مى کند2. و یا بگویند صدور فعل قبیح از خداوند جایز است ، و همه گناهان از ناحیه خود او است . و او است که آنچه را خودش درست کرده خراب مى کند، و بطور کلى ، خوب آن چیزى است که او بخواهد و به آن امر کند و بدآن چیزى است که او از آن نهى کند. و یا بگویند اصلا آدم از زمره پیغمبران نبوده و یا بطور کلى انبیا معصوم از گناه نیستند، و یا قبل از بعثت معصوم نیستند و آدم آن موقع که نافرمانى کرد مبعوث نشده بود و یا بگویند همه این صحنه ها براى امتحان بوده است .
باید دانست تنها چیزى که باعث بى فایده بودن این مباحث شده این است که این مفسرین در این مباحث بین جهات حقیقى و جهات اعتبارى فرق نگذاشته و مسائل تکوینى را از مسائل تشریعى جدا نکرده اند، و بحث را درهم و برهم نموده ، اصول قراردادى و اعتبارى را که تنها براى تشریعیات و نظام اجتماعى مفید است در امور تکوینى دخالت داده و آن را، حکومت داده اند.

 

سجده ملائکه براى جمیع بنى آدم و براى عالم بشریت بوده است .
خطابى که در جمله (( و لقد خلقناکم ...(( است خطاب به عموم آدمیان و خطابى است امتنانى ، همچنانکه در آیه قبلى هم گفتیم که لحن کلام لحن منت نهادن است ، زیرا مضمون ، همان مضمون است و تنها تفاوت بین آن دو اجمال آن و تفصیل این است . بنابراین ، اینکه مى بینیم از خطاب عمومى :(( و لقد خلقناکم (( به خطاب خصوصى (( ثم قلنا للملائکه اسجدوا لادم (( منتقل شد براى بیان دو حقیقت است : حقیقت اول اینکه سجده ملائکه براى جمیع بنى آدم و در حقیقت خضوع براى عالم بشریت بوده ، و اگر حضرت آدم (علیه السلام ) قبله گاه سجده ملائکه شده از جهت خصوصیت شخصیش نبوده ، بلکه از این باب بوده که آدم (علیه السلام ) نمونه کامل انسانیت بوده ، و در حقیقت از طرف تمام افراد انسان به منزله نماینده بوده است ، همچنانکه خانه کعبه از جهت اینکه حکایت از مقام ربوبى پروردگار مى کند قبله گاه مردم قرار گرفته است ، و این معنا از چند جاى داستان آدم و ابلیس استفاده مى شود:
اول : از قضیه خلافتى که آیات (( 30 - 33(( سوره (( بقره (( متعرض ‍ آن است ، چون از این آیات بر مى آید که ماءمور شدن ملائکه به سجده متفرع بر خلافت مزبور بوده ، و خلافت مزبور بطورى که ما استفاده کردیم و در تفسیر آن آیات بیان نمودیم مختص به آدم (علیه السلام ) نبوده ، بلکه در همه افراد بشر جارى است . پس سجده ملائکه سجده بر جمیع افراد انسان است . دوم : از آنجا که ابلیس گفت : (( فبما اغویتنى لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم (( ؛ چون قبل از این آیه ذکرى از بنى آدم به میان نیامده بود، و ابلیس ابتداء و بدون اینکه حرفى از بنى آدم در بین باشد متعرض اغواى بنى نوع بشر گردید. و در سوره (( حجر(( هم از او چنین حکایت شده که گفت :(( رب بمااغویتنى لازینن لهم فى الارض و لاغوینهم اجمعین (( و نیز در سوره (( ص (( گفته است (( فبعزتک لاغوینهم اجمعین (( و اگر جمیع افراد بشر مسجود ابلیس و ملائکه نبودند جا نداشت که ابلیس اینطور در مقام انتقام از آنان برآید.
سوم : علاوه بر همه اینها خطاباتى که در سوره (( بقره (( و سوره (( طه (( خداوند با آدم داشته عین آن خطابات را در این سوره با جمیع افراد بشر دارد، و همه جا مى فرماید: (( یا بنى آدم (( .
بیان این که خلقت آدم در حقیقت ، خلقت جمیع بشر بوده است و اشاره بهاقوال دیگرى که در توجیه نسبت دادن خلقت آدم به همگان گفته شده است .
حقیقت دوم اینکه خلقت آدم در حقیقت خلقت جمیع بنى نوع بشر بوده . آیه (( و بدء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین (( و آیه (( هو الذى خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه (( نیز دلالت بر این حقیقت دارند، چون از ظاهر آن دو استفاده مى شود که منظور از خلق کردن از خاک همان جریان خلقت آدم (علیه السلام ) است . گفتار ابلیس هم که در ضمن داستان گفت :(( لئن اخرتن الى یوم القیمه لاحتنکن ذریته الا قلیلا...(( و همچنین آیه (( و اذ اخذ ربک من بنى آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم على انفسهم ...(( به بیانى که خواهد آمد اشعار به این معنا دارد. اقوال مفسرین در تفسیر این آیه مختلف است ، مثلا مؤ لف مجمع البیان گفته است : خداى تعالى نعمتى را که در ابتداى خلقت بشر به وى ارزانى داشته ذکر نموده و فرموده : (( و لقد خلقناکم ثم صورناکم ...(( اخفش گفته است : کلمه (( ثم (( در اینجا به معناى (( و(( است . زجاج بر او حمله کرده که این اشتباه است ، زیرا خلیل و سیبویه و جمیع اساتید عربیت گفته اند کلمه (( ثم (( با واو فرق دارد و (( ثم (( همیشه براى چیزى است که نسبت به ماقبل خود بعدیت و تاخر داشته باشد، آنگاه گفته : معناى این آیه این است که ما اول آدم را آفریدیم و بعدا او را صورت گرى نمودیم ، و پس از فراغت از خلقت آدم و صورت گرى وى به ملائکه گفتیم تا او را سجده کنند. بنابراین مراد از آفرینش مردم آفرینش آدم است و این معنا مطابق با روایتى است که از حسن رسیده ، و در کلام عرب اینگونه تعبیرات زیاد است ، مثلا وقتى مى خواهند بگویند ما به پدران شما چنین و چنان کردیم ، مى گویند:(( ما به شما چنین و چنان کردیم (( ، در قرآن کریم هم از این گونه تعبیرات زیاد دیده مى شود، از آن جمله است آیه (( و اذ اخذنا میثاقکم و رفعنا فوقکم الطور(( و مقصود این است که به یاد آرید آن زمانى را که ما از پدران شما میثاق گرفتیم .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 22   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ابلیس

دانلود مقاله اصول مدیریت و کنترل پروژهها

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله اصول مدیریت و کنترل پروژهها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

اصول مدیریت و کنترل پروژهها

 

 

 

قسمت اول
1 - تعریف پروژه
یک پروژه را می¬توان به صورت زیر تعریف کرد: مجموعه¬ای از فعالیتها که برای دستیابی به منظور یا هدفی خاص انجام می¬گیرند. پروژه¬ها شامل فعالیتهایی هستند که باید در تاریخهایی معین، با هزینه¬هایی معین و کیفیتی تعیین شده، اجرا بشوند. پروژه¬ها ممکن است کارهایی باشند که انجام آنها در فواصل زمانی مشخصی لازم می-شود. مثلاً: بستن حسابهای کارخانه در انتهای سال مالی، تعمیرات اساسی یک پالایشگاه (Overhall) هر دو سال یک بار و ... همینطور ممکن است پروژه¬ها شامل کارهایی باشند که فقط یک بار توسط سازمان انجام خواهند گرفت، مثل پروژه¬های ساختمانی، عمرانی، توسعه سازمان، پروژه¬های تحقیقاتی و یا ...
با توجه به آنچه که گفته شد، اموری نظیر: تشکیل یک سمینار، تالیف و یا انتشار یک کتاب، راه¬اندازی یک کارخانه، تولید یک محصول جدید، اجرای یک برنامه فضایی، انجام یک عمل جراحی پیوند قلب، فراهم نمودن مقدمات و رفتن به مسافرت و هزاران امر دیگر که توسط انسان انجام می¬گیرند، هر یک به خودی خود عبارت از یک پروژه می¬باشند.
2 - سازمان یک پروژه
برای دستیابی به هدف یا منظور یک پروژه، لازم است سازمانی برای اجرای فعالیت¬های لازم تشکیل گردد. این سازمان باید دارای منابع و امکانات کافی و مناسب برای اجرای پروژه باشد. منابع و امکانات به صورت داده¬ها (ورودی¬ها) به سازمان وارد می¬شوند. سیاستها، روشها و برنامه¬های اجرای کارها نیز جزئی از داده¬های ورودی به سازمان می¬باشند. امور مدیریت و کنترل، عبارت از کاربرد صحیح و مناسب منابع و امکانات برای اجرای فعالیت¬ها به منظور دستیابی به اهداف پروژه می¬باشد. این منظور یا هدف نهایی عبارت از ستاده¬های (خروجی¬های) سازمان بوده و شامل عواملی است که سازمان برای دستیابی به آنها تشکیل شده و فعالیتهای لازم را با کاربرد ورودیها به اجرا درآورده است. برای داشتن امکانات لازم جهت کنترل نحوه پیشرفت کارها، و مقایسه بازده عملی سازمان با آنچه که برنامه¬ریزی شده، و یا در چارچوب سیاستها و خط¬مشی¬ها تبیین شده است، لازم است اطلاعات مناسبی از نحوه پیشرفت کارها به مدیریت برسد. این اطلاعات می¬تواند نشان دهنده عواملی نظیر تاریخهای عملی اجرای مراحل مختلف کارها، نیروی انسانی و هزینه صرف شده، کیفیت کارهای انجام شده و سایر آگاهی¬هایی که می تواند مدیریت را در تصمیم¬گیری برای اجرای مراحل بعدی پروژه یاری نماید باشد.
برای اینکه چنین اطلاعاتی، به طور مرتب و به شکلی مناسب به مدیریت برسد، تشکیل یک سیستم اطلاعات بازتابی، به عنوان بخشی از سازمان پروژه، امری ضروری و اجتناب ناپذیر می¬باشد. سیستم اطلاعات بازتابی، با برقراری یک کانال ارتباطی بین ستاده¬ها (خروجی¬ها) و مدیریت، به طور مستمر، اطلاعات لازم را از ستاده¬ها برداشت نموده و به مسئولین اجرای پروژه بازتاب میدهد.
مدیریت پروژه می¬تواند با تجزیه و تحلیل اطلاعات بازتابی، پیشرفت کارها و نحوه کاربرد امکانات و منابع را کنترل نموده و در موارد لازم، نسبت به ایجاد تغییراتی جهت تصحیح و بهسازی سیاستها، روشها و برنامه¬ها اقدام نماید و یا در خصوصیات سایر منابع و امکانات، تغییراتی به وجود آورد. بدیهیست ایجاد تغییرات در داده¬ها، یک کار مستمر و الزامی نبوده و در صورتی که قبل از اجرای پروژه¬ها، برنامه-ریزی¬ها با دقت کافی انجام گرفته باشند، ممکن است انجام تغییرات در داده¬ها، در میزانی اندک، قابل اغماض باشد.
اصول مدیریت و کنترل پروژه ها
قسمت دوم

 

3- دوره زمانی یک پروژه از آغاز تا پایان
مرحله نظری
نقطه آغازین یک پروژه، با هر طبیعت و خصوصیتی که باشد، عبارت از یک نظریه یا فکر و یا خواسته است که توسط یک شخص یا یک گروه از اشخاص، یا یک موسسه و سازمان ایجاد می¬شود. در موارد زیادی این فکر توسط صاحب پروژه، یعنی کسی که تصمیم دارد برای اجرای پروژه سرمایه-گذاری نماید ابداع می¬شود. در مواردی نیز ممکن است سازمانها و موسساتی که خود سرمایه و امکانات کافی برای اجرا ندارند، و یا سرمایه-گذاری در زمینه مورد نظر را شخصاً به صلاح نمی-دانند، نظریه را به اشخاص واجد شرایط و امکانات پیشنهاد نمایند. (مشاورین اقتصادی و موسسات صنعتی بین¬المللی، در موارد بسیاری چنین پیشنهاداتی را به سرمایه¬گذاران داخلی در کشورها ارائه نموده¬اند). این نظریات به هر صورت که به وجود آمده باشند، باید قبل از برنامه¬ریزی برای اجرا، از نظر امکان¬پذیر بودن و اقتصادی بودن مورد بررسی و مطالعه دقیق قرار گیرند. در صورتی که نتیجه چنین مطالعاتی نشانگر این امر باشد که اجرای پروژه با در نظر گرفتن همگی شرایط محلی، نظیر اوضاع اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ... امکان-پذیر بوده و از نظر اقتصادی نیز مقرون به صرفه می¬باشد، آنگاه انواع گزینه¬های ممکن برای اجرای پروژه، طراحی و تبیین شده و هر یک از این گزینه¬ها مورد ارزیابی قرار می¬گیرند. (بدیهیست فعالیتهای اولیه طراحی در این فاز، برای نشان دادن چارچوب کلی گزینه¬ها بوده و شامل جزئیات نمی¬باشد). با انتخاب گزینه بهینه، که معمولاً در آن عواملی کلی نظیر ظرفیت و محل مشخص شده¬اند، طراحی پروژه یا جزئیاتی نسبتاً بیشتر (ولی نه به آن میزان جزئیات که برای اجرا کافی باشد) آغاز شده و در پیرو آن، عوامل هزینه، زمان و حجم منابع لازم، نظیر نیروی انسانی (در سطوح مختلف مهارتها و تخصص¬ها) و تجهیزات، برآورد می¬شوند. چنین برآوردهایی معمولاً با تفکیک فازهای باقیمانده پروژه (فازهای برنامه¬ریزی، اجرا و پایانی) به عمل می¬آیند.
برای تشریح بهتر، یک پروژه ساختمانی را مورد نظر قرار می¬دهیم. چنین پروژه¬ای، ..............
3- دوره زمانی یک پروژه از آغاز تا پایان
دوره زمانی یک پروژه را از لحظه¬ای که موضوع اجرای آن، به صورت یک نظریه، در فکر پایه-گذاری می¬شود تا آن لحظه که پروژه تکمیل شده و هدف نهایی آن حاصل می¬گردد، می¬توان به چند مرحله متمایز تقسیم نمود. تقسیم¬بندی دوره زمانی یک پروژه به مراحل مختلف، عموماً بستگی به نوع و طبیعت پروژه¬هایی که برنامه¬ریزی می-شوند نداشته و این تقسیم¬بندی معمولاً بر اساس نوع و خصوصیات فعالیت¬های لازم در هر یک از مراحل اجرای پروژه انجام می¬گیرد.
به طور عام در هر پروژه، چهار مرحله (فاز) متفاوت و متمایز، قابل تعریف می¬باشد. این چهار مرحله عبارتند از:
مرحله 1- مرحله نظری
مرحله 2- مرحله طرح و برنامه¬ریزی
مرحله 3- مرحله اجرا
مرحله 4- مرحله پایانی (اختتام)

طول مستطیل¬ها نشان دهنده زمانهای نسبی برای اجرای فاز¬های پروژه می¬باشد. طول مستطیل¬ها در مواردی می¬تواند نشانگر سایر عوامل، نظیر بودجه یا نیروی انسانی برای اجرای مراحل مختلف باشد. بدیهی است که زمانهای لازم در فازهای مختلف یک پروژه، بستگی به طبیعت و خصوصیات پروژه دارد. هر یک از مراحل پروژه، اندکی زودتر از تکمیل فاز پیشین خود آغاز شده¬اند. در ادامه، هر یک از چهار مرحله (فاز) پروژه، توضیح داده می¬شوند.
مرحله نظری
نقطه آغازین یک پروژه، با هر طبیعت و خصوصیتی که باشد، عبارت از یک نظریه یا فکر و یا خواسته است که توسط یک شخص یا یک گروه از اشخاص، یا یک موسسه و سازمان ایجاد می¬شود. در موارد زیادی این فکر توسط صاحب پروژه، یعنی کسی که تصمیم دارد برای اجرای پروژه سرمایه-گذاری نماید ابداع می¬شود. در مواردی نیز ممکن است سازمانها و موسساتی که خود سرمایه و امکانات کافی برای اجرا ندارند، و یا سرمایه-گذاری در زمینه مورد نظر را شخصاً به صلاح نمی-دانند، نظریه را به اشخاص واجد شرایط و امکانات پیشنهاد نمایند. (مشاورین اقتصادی و موسسات صنعتی بین¬المللی، در موارد بسیاری چنین پیشنهاداتی را به سرمایه¬گذاران داخلی در کشورها ارائه نموده¬اند). این نظریات به هر صورت که به وجود آمده باشند، باید قبل از برنامه¬ریزی برای اجرا، از نظر امکان¬پذیر بودن و اقتصادی بودن مورد بررسی و مطالعه دقیق قرار گیرند. در صورتی که نتیجه چنین مطالعاتی نشانگر این امر باشد که اجرای پروژه با در نظر گرفتن همگی شرایط محلی، نظیر اوضاع اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ... امکان-پذیر بوده و از نظر اقتصادی نیز مقرون به صرفه می¬باشد، آنگاه انواع گزینه¬های ممکن برای اجرای پروژه، طراحی و تبیین شده و هر یک از این گزینه¬ها مورد ارزیابی قرار می¬گیرند. (بدیهیست فعالیتهای اولیه طراحی در این فاز، برای نشان دادن چارچوب کلی گزینه¬ها بوده و شامل جزئیات نمی¬باشد). با انتخاب گزینه بهینه، که معمولاً در آن عواملی کلی نظیر ظرفیت و محل مشخص شده¬اند، طراحی پروژه یا جزئیاتی نسبتاً بیشتر (ولی نه به آن میزان جزئیات که برای اجرا کافی باشد) آغاز شده و در پیرو آن، عوامل هزینه، زمان و حجم منابع لازم، نظیر نیروی انسانی (در سطوح مختلف مهارتها و تخصص¬ها) و تجهیزات، برآورد می¬شوند. چنین برآوردهایی معمولاً با تفکیک فازهای باقیمانده پروژه (فازهای برنامه¬ریزی، اجرا و پایانی) به عمل می¬آیند.
برای تشریح بهتر، یک پروژه ساختمانی را مورد نظر قرار می¬دهیم. چنین پروژه¬ای، ممکن است مربوط به یک سازمان دولتی، یک موسسه خصوصی و یا یک شخص حقیقی باشد. در هر یک از این شرایط، رد فاز نظری باید روشهای تقریباً یکسانی برای اجرای این پروژه دنبال شوند.
صاحب کار، نظرات و خواسته¬های خود را برای مشاور طرح توضیح می¬دهد. وظیفه مشاور، آن است که نظرات و خواسته¬های صاحب کار را به طور دقیق، دریافت و امکانات ایجاد طرحی برای برآورد خواسته¬های صاحب کار را مورد بررسی دقیق قرار دهد. در صورتی که شرایط لازم برای اجرای طرح وجود داشته و اجرای طرح از نظر اقتصادی نیز مقرون به صرفه باشد، همانگونه که گفته شد، مشاور گزینه¬های مختلف برای اجرای پروژه را طراحی نموده و نکات مثبت و منفی هر یک از گزینه¬ها را جهت صاحب کار مشخص می¬نماید. طرحهایی که در این مقطع توسط مهندس مشاور تهیه می¬شوند، همانگونه که بیان شد، دارای جزئیات کاملی به آن میزان که بتوان با استفاده از نقشه¬های تهیه شده، ساختمان را بنا نمود، نمی¬باشند. اطلاعاتی که در این مرحله از نقشه¬ها قابل برداشت هستند، معمولاً در حدودی از جزئیات هستند که بتوانند پروژه را بخوبی تعریف نموده و حجم کارها و سطح منابع لازم را نشان دهند. در مورد پروژه ساختمانی مورد مثال، این اطلاعات می¬توانند شامل مطالب زیر باشند:
- تعیین محل اجرای پروژه
- حجم کارها (سطح زیربنا، تعداد طبقات، ...)
- نوع اسکلت (فلزی، بتون مسلح، ...)
- انواع سرویسهای تاسیساتی (روش تامین حرارت یا برودت، آب آشامیدنی، فاضلاب، برق، ...)
- برآورد منابع مالی، نیروی انسانی، مواد و مصالح و تجهیزات لازم
- برنامه زمان¬بندی مقاطع مختلف اجرای کار
صاحب کار با در دست داشتن اطلاعات فوق و همچنین با سنجش امتیازات یا اشکالات مربوط به گزینه-های مختلفی که توسط مهندس مشاور ارائه شده، گزینه¬ای را که جمعاً دارای امتیازات بیشتری باشد انتخاب می¬نماید. با این انتخاب، فعالیت-های مربوط به فاز اول پروژه پایان یافته و پروژه برای شروع فعالیت¬های فاز دوم آماده شده است.
بدیهیست در فاز دوم که مربوط به طراحی دقیق¬تر و تعیین برنامه¬بندی زمانی و برآورد حجم منابع لازم به صورتی دقیق می¬باشد، تغییراتی در آنچه که در فاز اول تهیه شده است داده خواهد شد، ولی چهارچوب اصلی طرح به همان حالت که در فاز اول تهیه شده و مورد موافقت نهایی قرار گرفته است، باقی خواهد ماند.
به طور خلاصه، در فاز نظری به سئوالات زیر پاسخ داده می¬شود:
الف) آیا نظریه ارزش اجرایی دارد؟
ب) در صورتی که جواب الف مثبت است، چه گزینه¬هایی برای اجرا، مناسب و منطقی به نظر می¬رسند.
ج) گزینه بهینه از بین گزینه¬های مناسب و منطقی، کدام است؟
مهندس مشاوری که برای اجرای وظایف فاز اول انتخاب می¬شود، ممکن است خود وابسته و در استخدام دائمی سازمان صاحب کار باشد. چنین حالتی در موسسات بزرگ که در داخل سازمان خود قسمتی با نام دفتر فنی یا دفتر طرح و مهندسی، و یا با نامهای مشابه دیگر دارند، به چشم می خورد در بسیاری از موارد نیز ممکن است صاحب کار دارای چنین تشکیلاتی نباشد، و یا اگر دارای چنین تشکیلاتی هست، حجم کار بیش از آن باشد که توسط افراد خود سازمان قابل انجام باشد. در چنین شرایطی، کار مشاوره به صورت قرارداد به موسسات مهندسی مشاور واگذار می شود.
باید توجه داشت که در بسیاری از کشورها، قوانین و مقررات بخصوصی از سوی دولت برای اجرای صحیح و دقیق مراتب مرحله یکم پروژه¬ها تدوین شده است. در اغلب موارد، پروژه¬های دولتی وقتی قابل بررسی برای تامین اعتبار و بودجه هستند که فاز اول طرح، اجرا شده و گزارش دقیقی بر اساس مطالعات به عمل آمده، ارائه شده باشد. قابل ذکر است که با وجود اهمیت خاصی که فاز اول پروژه¬ها برای اجرای دقیق و صحیح آنها در فاز¬های بعدی دارد، در بسیاری از موارد، توجه کافی به این مرحله از پروژه نشده و دقت و بودجه کافی برای آن در نظر گرفته نمی¬شود. به همین سبب، تعداد بسیار زیادی از پروژه¬ها را می¬توان نام برد که به علت عدم اجرای دقیق و صحیح فاز اول، در مراحل بعدی با اشکالات مالی و تجهیزاتی مواجه شده¬اند.

 

مرحله طرح و برنامه¬ریزی
در این مرحله، امور مربوط به پروژه از نظر سازمان و تشکیلات با مرحله یکم تشابه زیادی دارد، ولی همانگونه که گفته شد، امور طراحی و برنامه¬ریزی با دقت بیشتری اجرا شده و دارای جزئیات کاملتری می¬باشند.
در این مرحله اطلاعات بین فعالیتهای مختلف رفت و برگشت نموده و با بهره¬گیری از این مبادله اطلاعات، سعی می¬شود جزئیات لازم مدنظر قرار گرفته و در نقشه¬ها و گزارشات منعکس شوند. در حین اجرای فعالیت¬های این مرحله، در مقاطعی دریافت و موافقت صاحب کار ضروری می¬شود. قابل توجه است که در این مرحله، نقشه¬ها در سه سری تهیه می¬شوند. نقشه¬های سری اول ، عمدتاً نشان دهنده مشخصه¬هایی از طرح که در فاز یکم تایید شده¬اند می¬باشند. نقشه¬های سری دوم که در شکل نقشه¬های کامل نامیده شده¬اند، بر اساس نقشه-های ساده سری اول، ولی با جزئیات کاملتری تهیه شده¬اند. با این حال، هنوز دارای آن مقدار از جزئیات نیستند که پیمانکار بتواند براحتی با مراجعه به این نقشه¬ها کلیه عملیات ساخت را اجرا نماید. به عنوان مثال در یک پروژه ساختمانی، نقشه¬های کامل شامل نقشه¬های معماری، ساختمانی، تاسیسات حرارتی و برودتی، آب، فاضلاب، برق¬رسانی، روشنایی، مخابرات، دفع آب باران در محوطه و... می¬باشند. برای اینکه میزان جزئیات نقشه¬ها مشخص شود، باید گفت: که مثلاً در نقشه¬های معماری سری دوم، ابعاد و موقعیت اطاقها،َ کریدورها، راه¬پله¬ها، درب و پنجره¬ها، ... و شکل کامل نماهای مختلف ساختمان مشخص شده¬اند. همچنین در نقشه¬های تاسیسات حرارتی و برودتی، به عنوان مثال، ابعاد کانالهای انتقال هوا و محل نصب کانالها در داخل سقفهای کاذب مشخص گردیده¬اند. حال برای ساخت درب و پنجره، علاوه بر ابعاد اصلی، لازم است نوع و اندازه پروفیلهای فلزی که در ساخت درب و پنجره به کار می¬روند، نیز مشخص باشد، یا برای ساخت کانالهای انتقال هوا، لازم است نوع اتصال (درز) که برای به هم پیوستن دو قطعه کانال در نظر گرفته شده است نیز مشخص شود. چنین جزئیاتی معمولاً در نقشه¬های سری دوم وجود ندارند. این جزئیات در سری سوم نقشه¬های طرح که نقشه¬های اجرایی (یا کارگاهی) نامیده می-شوند قابل ارائه می¬باشند.
تخمین دقیق مقادیر کار و مصالح و در پیرو آن، تهیه سیاستها و روشهای مناسب برای قراردادهای اجرایی (سیاستهای پیمان) همراه با دریافت موافقت صاحب کار، از وظایف مهندس مشاور در این مرحله از طرح می¬باشد. در همین مرحله، لازم است برنامه زمان¬بندی شده دقیقی برای فعالیتهای اجرایی تهیه شود. در بسیاری از قوانین مربوط به پیمان پروژه¬های دولتی، وجود برنامه¬های زمان¬بندی برای اجرای پروژه¬ها، جزء لازم اسناد پیمان بوده و بدون آنها اسناد پیمان، کامل شده تلقی نمی¬شوند. با تهیه شدن اسناد پیمان (شامل نقشه¬های کامل، برآوردها، برنامه¬های زمان¬بندی برای اجرا، ...) و تعیین پیمانکار (یا پیمانکاران) بر اساس ضوابط و مقررات وضع شده در پروژه (و با در نظر گرفتن مقررات و محدودیتهای دولتی)، بخش عمده فعالیتهای فاز دوم، عملی شده و مشاور خود را برای اجرای وظایف فاز سوم، که در آن باید به امور نظارت و کنترل بر نحوه اجرا بپردازد، آماده می¬سازد. در همین مرحله، امور مربوط به تهیه نقشه¬های اجرایی (نقشه¬های کارگاهی) نیز توسط مشاور دنبال می¬شوند و در مواردی، کار تهیه این نقشه¬ها در فاز سوم پروژه نیز ادامه یافته و به ترتیبی که این نقشه¬ها در فاز سوم پروژه جهت آگاهی از جزئیات نحوه اجرا برای پیمانکار لازم می¬شوند، تهیه و در اختیارش قرار می¬گیرند.
از نکات مهم در این مرحله، آن است که طراح، باید همراه و هماهنگ با طرح هسته اصلی سیستم، امکانات پشتیبانی لازم برای سیستم را نیز طراحی نماید.به عنوان مثال در صورتیکه پروژه مربوط به طراحی و ساخت یک مرکز صنعتی و تولیدی می¬باشد، لازم است توام با طراحی کارخانه و ماشین¬آلات تولیدی، امکانات لازم برای نگهداری و تعمیرات کارخانه نیز طرح شده و مثلاً نقشه¬های کارگاههای تعمیرات و ماشین¬آلات لازم در این کارگاهها نیز طراحی شوند. (بدیهیست که چنین امری اختصاص به یک کارخانه نداشته و برای هر سیستمی، وجود امکانات پشتیبانی در همان لحظات اول شروع بهره¬برداری از سیستم، لازم خواهد بود.
مرحله اجرا
در انتهای فاز دوم پروژه، تقریباً همه فعالیتهایی که لازم است در اجرا عملی بشوند، مشخص شده و شیوه¬ها و برنامه¬های زمان¬بندی برای اجرای فعالیتها تعریف شده¬اند. در فاز سوم، هدف این می¬باشد که پیشرفت کارهای پروژه، مطابق با برنامه¬ها و اصول و کیفیت¬های تعیین شده در فاز دوم به مرحله عمل می¬آیند. مسلم است که در این فاز، سازمان اجرایی بمراتب بزرگتر از سازمانهایی که در فازهای قبلی پروژه فعالیت داشتند خواهد بود.
هزینه¬های صرف شده برای اجرای فعالیتها نیز به مراتب بیش از هزینه¬های مراحل قبلی پروژه می¬باشد. در این فاز، همانگونه که اشاره شد، عامل کنترل دارای نقش اساسی بوده و لازم است با برداشت اطلاعات و آمار مناسب از نحوه پیشرفت کارها و مقایسه مشخصه¬های مختلف کارهای اجرا شده با آنچه که برنامه¬ریزی شده روند پیشرفت کارها و صرف هزینه و سایر منابع را کنترل نمود. تهیه مواد و مصالح، تامین تجهیزات، استخدام نیروی کار متخصص در امور فنی، مالی، پرسنلی و ...، از وظایف اولیه مورد لزوم در این مرحله می¬باشند. در بسیاری از موارد، ممکن است مجموعه کارهایی که پیمانکار اجرای آنها را برعهده گرفته است، در حجمی بیشتر از یا دارای طبیعتی متفاوت با کارهایی باشد که پیمانکار بتواند با کادری که دائم در اختیار دارد از عهده اجرای آنها برآید. در این صورت، پیمانکار اقدام به بستن پیمانهای دست دوم با سایر پیمانکاران خواهد نمود تا آنها با کاربرد تخصص¬ها یا تجهیزات و امکانات بهتری که در اختیار دارند اجرای گروهی از فعالیتها را برعهده بگیرند. برای بستن پیمانهای دست دوم، لازم است موافقت صاحب کار جلب شود.
واضح است که در حین اجرای کار، علیرغم دقت نظری که در تهیه طرحها و برنامه¬ها در فاز دوم، به عمل آمده است، ایجاد تغییراتی در طرح، غیر قابل اجتناب می¬باشد.
پیمانکار در مراحل اجرای کار، به طور مستمر، با مشاوری که در فاز امور نظارت و کنترل را برعهده دارد تبادل نظر نموده و در مواردی که ایجاد تغییرات و تصمیماتی در طرح ضروری باشد، با موافقت مشاور در این موارد اقدام خواهد نمود. در چنین شرایطی نقشه¬های نشان دهنده حالت عملی اجرای فعالیت¬ها توسط پیمانکار تهیه خواهند گردید.

مرحله پایانی (اختتام)
مرحله پایانی پروژه¬ها را می توان به خودی خود یک پروژه نامید. در این مرحله لازم است کارها به صورتی برنامه¬ریزی شوند که براحتی قابل قبول به وسیله دستگاه نظارت و قابل تحویل به صاحب کار باشند. بدیهیست چنین شرایطی بستگی کامل به نحوه اجرای فعالیتها در طول فاز اجرایی دارد ولی در اغلب موارد مشاهده شده است که در مرحله پایانی و تحویل پروژه ، پیچیدگی مسائل بین پیمانکار، دستگاه نظارت و صاحب کار، به حد اعلای خود رسیده و کار تحویل موقت و آغاز بهره¬برداری از سیستم را به تعویق انداخته است. چنین شرایطی باعث خواهد شد که سرمایه به کار گرفته شده برای مدتی بدون استفاده مانده و از سوی دیگر، پیمانکار نیز به علت درگیری و وابستگی به پروژه نتواند از منابع و امکانات خود در سایر پروژه¬ها استفاده نماید. در مراحل پایان فاز سوم (فاز اجرایی) معمولاً‌کاربرد نیروی انسانی و تجهیزات روند کاهشی داشته و بنابراین برعهده پیمانکار است که در این مراحل،‌با برنامه¬ای دقیق و حساب شده، پرسنل و تجهیزات خود را که در پروژه کاربرد ندارند به کاری دیگر بگمارد، یا به کار افرادی که به صورت موقت برای این پروژه استخدام شده¬اند و کار جدیدی برای آنها در نظر ندارد خاتمه داده، با آنها تسویه حساب نماید. رعایت صحیح مقررات دولتی و حل و فصل مسائل با اتحادیه¬های کارگری از وظایف مشکل، ولی غیرقابل اجتنابی است که پیمانکار با آن مواجه خواهد بود. در اواخر فاز سوم و شروع فاز پایانی، روحیه افراد شاغل در پروژه به دلیل نگرانی در مورد از دست دادن شغل و بیکار ماندن بمراتب ضعیفتر از دوره¬های آغاز فاز اجرا می¬باشد. پیمانکار باید این مسائل را در نظر داشته و با دقت و سنجش جنبه¬های مختلف امور پرسنلی به حل آنها بپردازد.
در مرحله پایانی پروژه، تهیه گزارشات و یادداشت¬های دقیق از نحوه اجرای کارها، باعث خواهد شد که پیمانکار، برای شرکت در مناقصات جدید، و برای اجرای پروژه¬های جدید، منابع اطلاعاتی با ارزشی در اختیار داشته باشد.
در پایان این بحث، می¬توان به طور خلاصه گفت: که دقت در اجرای وظایف در مرحله چهارم و برنامه¬ریزی صحیح برای تحویل هر چه سریعتر پرو‍ژه، علاوه بر آنکه از نظر اقتصادی به نفع صاحب کار و پیمانکار می¬باشد از نظر کسب اعتبار برای شرکت پیمانکاری و فراهم آوردن زمینه¬های مناسب در دریافت پروژه¬های جدید نیز دارای نقش و اهمیت قابل توجهی می¬باشد.
وظایف مدیریت پروژه
وظایف اصلی مدیریت پروژه را می توان ایجاد هماهنگی لازم در اجرای فعالیت¬ها برای کاربرد مناسب منابع و امکانات به منظور رسیدن به هدف نهایی پروژه دانست.
در ایجاد این هماهنگی الزاماً محدودیت¬های زمانی، بودجه، نیروی انسانی، تجهیزات، مواد و سایر منابع و امکانات، همچنین محدودیت¬های مربوط به کیفیت کارهای قابل اجرا و روشهای اجرای آنها، قوانین و مقررات حاکم بر محیط و بسیاری از محدودیت¬های دیگر که به نوعی با فازهای مختلف پرو‍ژه ارتباط خواهند داشت مورد نظر قرار می¬گیرند.
برای انجام وظایف، مدیر احتیاج به برنامه-ریزی، سازماندهی،‌ رهبری و کنترل خواهد داشت. دو موضوع اصلی که باید مدنظر بوده و پاسخی برای آنها تهیه شود عبارتند از:
1- مقادیر (کمیتها) را چگونه باید تعیین نمود؟
2- آیا از منابع و امکانات به صورتی کارآ و موثر استفاده می¬شود؟
برای پاسخگویی به سئوال اول می¬توان از تکنیک¬های مختلف برنامه¬ریزی و برنامه¬بندی زمانی، روشهای تعیین سطح منابع و همچنین از روشهای موازنه زمان و هزینه استفاده نمود. سئوال دوم با کاربرد اطلاعات بازتابی در حین اجرای پروژه و کنترل روند اجرای فعالیتها قابل پاسخگویی خواهد بود.
بدیهیست عملیات برنامه¬ریزی و برنامه¬بندی زمانی مربوط به قبل از شروع عملیات اجرایی بوده ولی فعالیتهای کنترل همراه با عملیات اجرایی ادامه می¬یابند. در برنامه¬ریزی و برنامه¬زمانی، پارامترهای زمان، هزینه و سایر منابع و امکانات لازم به نحوی تعیین می¬شوند که بتوان پروژه را به اقتصادی¬ترین صورت ممکن اجرا نمود.امور کنترل به این منظور اعمال می شوند که کارهای اجرایی مطابق آنچه که برنامه ریزی و برنامه¬بندی شده¬اند انجام شوند. بنابراین، به منظور فراهم شدن امکانات لازم جهت کنترل، لازم است در ساختار سیستم¬های مدیریت پروژه¬ها، شرایط و وسایل لازم برای دریافت اطلاعات بازتابی فراهم شده باشند.
سیستم¬های اطلاعات بازتابی، آگاهیهای لازم را از فعالیت¬های اجرایی دریافت و با برنامه¬هایی که در مرحله قبل از اجرا تهیه شده¬اند مورد مقایسه قرار داده و تجزیه و تحلیل می¬کنند. نتایج این مقایسه به طور مستمر به سطوح مختلف مدیریت گزارش می¬شوند. بدیهی است کسی که در راس سازمان قرار دارد، به دلیل محدودیت وقت و اشتغال به سایر امور اجرایی نمی¬تواند مستقیماً دریافت کننده همگی اطلاعاتی باشد که از طریق سیستم اطلاعات بازتابی به مدیریت گزارش می-شوند،‌ بنابراین: لازم است نوع اطلاعاتی که باید به مدیر و یا به سایر سطوح مدیریت در سازمان گزارش شوند، قبلاً مشخص شده باشد، تا مسیر جریان اطلاعات حالت ثابت و تعیین شده¬ای داشته و از تداخل وظایف و مسئولیتها جلوگیری شود. قابل ذکر است که اطلاعات دریافت شده در سطوح مختلف مدیریت، ممکن است برحسب لزوم ، به سایر سطوح گزارش شوند و یا در جلسات عمومی به صورت گروهی مورد بحث و تحلیل قرار گیرند.
اطلاعاتی که از روند عملی پیشرفت کارها جمع-آوری شده و با مقادیر برنامه¬ریزی شده مورد سنجش و مقایسه قرار می¬گیرند، ممکن است شامل اطلاعات مالی از نحوه صرف بودجه و یا تاریخهای اجرای امور مختلف پروژه باشند.
مدیریت با بهره¬گیری از نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل اطلاعات، در مورد نحوه پیشبرد فعالیت¬ها تصمیم¬گیری نموده، و این تصمیم¬ها و راهنمایی¬ها به امور اجرایی پرو‍ژه منتقل می-شوند ممکن است در مواردی نیز، نتیجه این تصمیم¬گیری¬ها ، ایجاد تغییرات و تصحیحاتی در برنامه¬های تعیین شده باشد.
با پیشرفت زمان تقریباً انواع فعالیتهای ساخت و تولید ویا فعالیت¬های پژوهشی و علمی، در مقایسه با گذشته، در حجمی وسیع¬تر و با پیچیدگی بیشتری تحت پروژه¬هایی به مرحله اجرا درمی¬آیند، پروژه¬هایی که محتاج به صدها و هزارها فعالیت می¬باشند، و در اجرای آنها درصد قابل توجهی از بودجه یک کشور صرف می-شوند، برای برنامه¬ریزی چنین پروژه¬هایی ، مسلماً‌ کاربرد روشهای علمی برنامه¬ریزی امری ضروری می¬باشد. لازم به توضیح است که در اغلب موارد که موضوع برنامه¬ریزی یک پروژه مطرح می-شود، فقط برنامه¬ریزی فعالیتهای فاز اجرایی که شامل امور ساخت و تولید هستند مورد توجه مسئولین پروژه قرار می¬گیرد،‌ولی فعالیت¬های لازم در سایر فازهای پروژه نیز به نوبه خود دارای آن مقدار پیچیدگی و حجم هستند که اعمال یک برنامه¬ریزی و کنترل دقیق بر آنها الزامی باشد. می¬توان گفت که هر فاز یک پروژه (یا هر دسته از عملیات لازم در هر یک از فازها) به خودی خود یک پروژه می¬باشد. تهیه نقشه¬ها در فاز دوم پروژه شامل آن مقدار فعالیت، و در برگیرنده آن مقدار زمان و نیروی انسانی و هزینه می-باشد، که احتیاج به برنامه داشته باشد. تهیه اسناد پیمان یا امور مختلف مناقصه و تعیین پیمانکار و عقد قرارداد نیز خود تشکیل دهنده گروهی از فعالیتها می¬باشند که می¬توان (و لازم است) برای آنها برنامه¬ریزی¬های مناسبی به عمل آورد. در حقیقت، برای اجرای یک پروژه‌، تنها یک برنامه کافی نیست. صاحب کار احتیاج دارد که برای خود برنامه¬ای داشته باشد. مدیران اجرایی و سرپرستان گروه¬های اجرایی، مسئولان و کارکنان گروه مشاور و مسئولین بخشهای مالی، پرسنلی، حمل و نقل، ... و کارکنان این بخشها، هر یک به برنامه بخصوصی جهت اجرای وظایف و کنترل امور مربوطه احتیاج دارند. این برنامه-ها،‌ لازم است از نظر نوع اطلاعات و سطح جزئیات آنگونه تهیه و تنظیم شوند که برای استفاده کننده درست همان مقدار اطلاعات و آگاهی¬ها را بدهند که بدانها احتیاج خواهد داشت. چه برخورداری از جزئیاتی بیش از میزان لازم، باعث صرف وقت و انرژی بیهوده شده و وجود اطلاعاتی کمتر از حد لازم نیز استفاده کننده را در اجرا و کنترل وظایف با اشکال مواجه خواهد ساخت.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  24  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اصول مدیریت و کنترل پروژهها

دانلود مقاله انسان و مادیگری

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله انسان و مادیگری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

... «الانسان‌ بین‌ المادیة‌ و الاسلام‌» یکی‌ از عمیق‌ترین‌ کتابهای‌ استاد «محمّد قطب‌» در تحلیل‌ و بررسی‌ دیدگاههای‌«فروید» درباره‌ روانکاوی‌ است‌... «محمّد قطب‌» در کتابهای‌ دیگری‌، از جمله‌ «دراسات‌ فی‌النفس‌ الانسانیة‌» و:«فی‌النفس‌ و المجتمع‌» بحثهای‌ جالب‌ دیگری‌ در زمینه‌های‌ روانشناسی‌ و روانکاوی‌ از دیدگاه‌ اسلام‌ دارد، ولی‌ این‌کتاب‌، ویژه‌ نقد و بررسی‌ تئوریهای‌ «فروید» و هم‌باوران‌ او، و ارائه‌ بینش‌ اسلامی‌ در این‌ زمینه‌ است‌.
قسمت‌ عمده‌ کتاب‌ را، نگارنده‌ در سال‌ 1348 ـ بیست‌ سال‌ پیش‌ ـ ترجمه‌ کرد، که‌ چندین‌ بار بعنوان‌ جلد اول‌ کتاب‌،توسط‌ موسسه‌ انتشاراتی‌ «دارلعلم‌» قم‌ چاپ‌ و منتشر گردید و با پیروزی‌ انقلاب‌اسلامی‌، و اشتغال‌ به‌ اموری‌ چون‌:نمایندگی‌ حضرت‌ امام‌ قدس‌ سره‌ در وزارت‌ ارشاد اسلامی‌ و سپس‌ مأموریت‌ پنج‌ ساله‌ در خارج‌ از کشور ــ واتیکان‌ ــاز تکمیل‌ این‌ کتاب‌ و آثار ناقص‌ و ناتمام‌ دیگر بازماندم‌ تا آتکه‌ همکاری‌ با «هیئت‌ علمی‌ دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌» ازنو ما را به‌ «دنیای‌ کتاب‌»! بازگردانید و دریغم‌ آمد که‌ کتابهایی‌ از این‌ قبیل‌، همچنان‌ زندانی‌ چاپهای‌ بیست‌ سال‌ قبل‌باشند و فراموش‌ شده‌ در گوشه‌ای‌ بمانند! و در اختیار نسل‌ جوان‌ مسلمان‌ ایران‌ قرار نگیرند...
***
... تصویب‌ اقدام‌ به‌ چاپ‌: «مجموعه‌ آثار شهید سیّدقطب‌» و «استاد محمّد قطب‌» ــ که‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ درآمده‌اند ــمشوق‌ اقدام‌ به‌ تجدید نظر و تکمیل‌ این‌ کتابها گردید و اکنون‌ بیاری‌ خدا، این‌ چاپ‌ از کتاب‌: «انسان‌ بین‌ مادیگری‌ واسلام‌» با تجدید نظر کلی‌ و اضافات‌، در اختیار علاقمندان‌ قرار می‌گیرد.
... چاپهای‌ پیشین‌ این‌ کتاب‌ فاقد ترجمه‌ دو سه‌ بخش‌ آخر کتاب‌ بود. این‌ بخشها توسط‌ اینجانب‌ ــ بخش‌ فرد و جامعه‌و حجة‌الاسلام‌ والمسلمین‌ جناب‌ آقای‌ زین‌العابدین‌ قربانی‌ ــ فصل‌ مسائل‌ جنسی‌ ــ همان‌ سالها ترجمه‌ و نیمه‌ آماده‌گردید، ولی‌ با توجّه‌ به‌ «مرور زمان‌» و ضرورت‌ بازنگری‌ و تجدید نظر در آنها، استفاده‌ از ترجمه‌ برگزیده‌ و تلخیص‌ شده‌برادر دیگری‌ ــ جناب‌ سیّد خلیل‌ خلیلیان‌ ــ مفیدتر در عبارات‌ و جملات‌، این‌ دو سه‌ فصل‌ کوتاه‌ شده‌، در آخر کتاب‌نقل‌ می‌گردد که‌ بدینوسیله‌ باید از ایشان‌ سپاسگزاری‌ نمود.
***
... البته‌ همانطور که‌ اشاره‌ شد، به‌ اعتقاد من‌، محتوای‌ کتاب‌، همچنان‌ یکی‌ از مسائل‌ مهم‌ مورد نیاز جوامع‌ اسلامی‌است‌ و نشر ترجمه‌ آن‌، در واقع‌ کمکی‌ خواهد بود به‌ دوستان‌ و برادرانی‌ که‌ به‌ بررسی‌ مسائل‌ روانشانسی‌ ــ روانکاوی‌از دیدگاه‌ اسلام‌، می‌پردازند...
امیدواریم‌ که‌ بزودی‌ کتابهای‌ دیگر ترجمه‌ شده‌ از استاد شهید سیّد قطب‌ مانند: عدالت‌ اجتماعی‌ در اسلام‌ (العدالة‌الاجتماعیة‌ فی‌الاسلام‌) و نشانه‌های‌ راه‌! (معالم‌فی‌الطریق‌) و چرا باید اعدام‌ شوم‌ (لماذا اعدمونی‌!) نیز، پس‌ ازتجدیدنظر و اصلاحاتی‌، در اختیار علاقمندان‌ قرار گیرد.

 

 

 



مقدمه‌ چاپ‌ اول‌

 

کتابی‌ را که‌ می‌خوانید، از آثار پرارج‌ استاد محمّد قطب‌ می‌باشد. این‌ کتاب‌ در سال‌ 1348 هجری‌، توسط‌ اینجانب‌ به‌فارسی‌ ترجمه‌ گردید و یکبار در همان‌ سال‌ بچاپ‌ رسید و سپس‌ برای‌ بار دوم‌، با تجدید نظر و اضافات‌ و تطبیق‌ با متن‌چاپ‌ چهارم‌ عربی‌ کتاب‌، در سال‌ 1350 چاپ‌ شد.
در ترجمه‌ این‌ کتاب‌، علاوه‌ بر رعایت‌ امانت‌ مطالبی‌ نیز در پاورقیها، برای‌ توضیح‌ بیشتر، اضافه‌ شده‌ است‌. نام‌ کتاب‌ به‌تناسب‌ موضوع‌ آن‌ در چاپهای‌ قبلی‌ «بشریت‌ بر سر دو راهی‌» گذاشته‌ شده‌ بود و عناوینی‌ فرعی‌ برای‌ رفع‌ ملال‌احتمالی‌ خوانندگان‌، از طرف‌ مترجم‌ افزوده‌ گردیده‌ است‌.
***
مؤلف‌ این‌ کتاب‌ پرارج‌ استاد محمّد قطب‌، برادر کوچک‌ فقید بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ سیّد قطب‌ و یکی‌ از دانشمندان‌ ومؤلفین‌ معروف‌ اسلامی‌ است‌. محمّد قطب‌ مانند برادرش‌، از راه‌ فرهنگ‌ و تألیف‌ و نشر کتب‌ اسلامی‌، خدمات‌ارزنده‌ای‌ بر جامعه‌ اسلامی‌ نموده‌ است‌. او عضو عالیرتبه‌ وزارت‌ فرهنگ‌ مصر و مدیر یک‌ «دارالنشر» اسلامی‌ درقاهره‌ بود! ولی‌ مدتی‌ طولانی‌ در گوشه‌ یکی‌ از زندانهای‌ مصر بسر برد!
محمّد قطب‌ دارای‌ تألیفات‌ و آثار سودمندیست‌ که‌ از آن‌جمله‌ است‌: شبهات‌ حول‌ الاسلام‌، فی‌النفس‌ و المجتمع‌، نحوتحریر العبید، قبسات‌ من‌ الرسول‌، معرکة‌ التقالید، منهج‌التربیة‌الاسلامیة‌، منهج‌الفن‌ الاسلامی‌، الاطیاف‌الاربعة‌، الانسان‌ببن‌ المادیة‌ و الاسلام‌، هل‌ نحن‌ مسلمون‌، دراسات‌ فی‌ النفس‌ الانسانیة‌، التطور و الثبات‌ فی‌الحیات‌ البشریه‌، جاهلیة‌القرن‌ العشیرین‌، المستشرقون‌ و الاسلام‌... و دیوان‌ شعری‌ به‌نام‌: «فی‌التیه‌»!.
بعضی‌ از آثار محمّد قطب‌ از جمله‌ «شبهات‌ حول‌الاسلام‌» دهها بار به‌ عربی‌ چاپ‌ شده‌ و به‌ زبانهای‌ انگلیسی‌، اردو،ترکی‌ و فارسی‌ نیز ترجمه‌ گشته‌ است‌.
از آثار استاد محمّد قطب‌، تاکنون‌ علاوه‌ بر «شبهات‌ حول‌الاسلام‌» کتابهای‌ زیر نیز به‌ فارسی‌ منتشر شده‌ است‌:
انسان‌ بین‌ مادیگری‌ و اسلام‌ (همین‌ کتاب‌)، روش‌ تربیتی‌ در اسلام‌، جاهلیت‌ قرن‌ بیستم‌، فرد و اجتماع‌ و بعضی‌ از این‌کتابها دوبار و توسط‌ چند نفر از دانشمندان‌ و نویسندگان‌ ایرانی‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌ و ایکاش‌ دوستانی‌ که‌ به‌ترجمه‌ مجدد کتابی‌ از «محمّد قطب‌» با دیگران‌، پرداخته‌اند به‌جای‌ اتلاف‌ وقت‌، کتابها و تألیفات‌ دیگر اساتید را به‌فارسی‌ برمی‌گرداندند تا فارسی‌زبانان‌، استفاده‌ بیشتری‌ از آثار این‌ دانشمندان‌ عالیقدر اسلامی‌ می‌نمودند...
***
محمّد قطب‌ در زندان‌
محمّد قطب‌ سه‌ سال‌ و اندی‌ به‌ اتهام‌ چاپ‌ کتابهای‌ برادرش‌ «سیّد قطب‌» که‌ گویا بر خلاف‌ مصالح‌ عالیه‌ مملکتی‌!مصر! بوده‌، در زندان‌ ماند و از کار خود در وزارت‌ فرهنگ‌ معزول‌ گردید... او عضو جمعیّت‌ «اخوان‌ المسلمین‌» نبود. وتنها جرمش‌ آن‌ بود که‌ برادر سیّد قطب‌ است‌ و کتابهای‌ او در مدت‌ دهسالی‌ که‌ سیّد قطب‌ در زندان‌ قاهره‌ بسر می‌برد،تجدید چاپ‌ کرده‌ و به‌ اصلاح‌ «افکار ارتجاعی‌» و «ضد وحدت‌ عربی‌» را نشر داده‌ است‌!!... محمّد قطب‌ در زندان‌اتهام‌ نشر افکار ارتجاعی‌ را مردود شمرد، ولی‌ دستگاه‌ امنیتی‌! مصر، مدارکی‌! چون‌ کتاب‌ «جاهلیت‌ قرن‌ بیستم‌» دردست‌ داشت‌!...
زیرا محمّد قطب‌ در این‌ کتاب‌ ثابت‌ کرده‌ است‌ که‌ جوامع‌ اسلامی‌ امروز «غرب‌ زده‌» شده‌اند و آنها را نمی‌توان‌(اسلامی‌) نامید، بلکه‌ دنباله‌رو جاهلیت‌ جدید هستند... یکسال‌ تمام‌ از سرنوشت‌ محمّد قطب‌ هیچ‌گونه‌ اطلاعی‌ دراختیار خانواده‌ او قرارداده‌ نشد... تا آنکه‌ سیّد قطب‌ در دادگاه‌ غیرقانونی‌ نظامی‌، ضمن‌ اعتراض‌ به‌ شکنجه‌های‌وحشیانه‌ای‌ که‌ به‌ او و دوستانش‌ داده‌ بودند، اعلام‌ داشت‌ که‌ از سرنوشت‌ برادرش‌ محمّد قطب‌ هم‌ هیچگونه‌ اطلاعی‌در دست‌ نیست‌...
بدنبال‌ این‌ اعتراض‌ و سکوت‌ مقامات‌ مصری‌ ــ که‌ حاضر نبودند هیچگونه‌ اطلاعی‌ درباره‌ وی‌ در اختیار مردم‌ جهان‌اسلام‌ قرار دهند و پس‌ از اعدام‌ خائنانه‌ سیّد قطب‌، مجامع‌ بشر دوست‌ جهانی‌، از مقامات‌ مصری‌ خواستند که‌ درمورد سرنوشت‌ محمّد قطب‌ اطلاعات‌ را منتشر سازند...
ما برای‌ نمونه‌، ترجمه‌ نامة‌ سرگشاده‌ای‌ را که‌ «پاکستانیهای‌ حقوقدان‌ مقیم‌ خاورمیانه‌» به‌ دبیر کل‌ مجمع‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر در ژنو نوشته‌اند، در اینجا می‌آوریم‌:
***
جناب‌ آقای‌ دبیر کل‌ مجمع‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر ژنو (رونوشت‌ رئیس‌ جامعه‌ عربی‌) توجّه‌ شما در نشر اخبار مربوط‌ به‌فشار و شکنجه‌ افراد وابسته‌ به‌ نهضت‌ اسلامی‌ اخوان‌المسلمین‌ در مصر و اعزام‌ آقای‌ «پیترارتر» به‌ مصر برای‌ بررسی‌وضع‌ افراد دستگیر شده‌ و نشر گزارشهای‌ وی‌ که‌ جهان‌ اسلام‌ را تکان‌ داد، موجب‌ نهایت‌ تشکر است‌.
ما مسلمانان‌ سراسر روی‌ زمین‌ از این‌ اقدامات‌ بشر دوستانه‌ شما تقدیر می‌کنیم‌ ولی‌ چنانچه‌ جنابعالی‌ اطلاع‌ دارید،حکومت‌ مصر علیرغم‌ خواست‌ مردم‌ آزادی‌ دوست‌ جهان‌، سیّد قطب‌ رهبر اخوان‌المسلمین‌ و دوستان‌ وی‌ را اعدام‌کرد. و طبق‌ گزارشی‌ که‌ از طرف‌ نماینده‌ اعزامی‌ شما منتشر شده‌است‌. هزاران‌ نفر از جوانان‌ و بانوان‌ مسلمان‌ درزندانهای‌ مصر با ننگین‌ترین‌ وضع‌ تحت‌ شکنجه‌ و آزار بدنی‌ قرار گرفته‌اند که‌ بی‌شک‌ با حقوق‌ بشر منافات‌ دارد و درواقع‌ این‌ فجایع‌ ببازی‌ گرفتن‌ و مسخره‌ نمودن‌ انسانیت‌ و حقوق‌ بشر، دو عصر پیشرفت‌ و فرهنگ‌ و آزادی‌است‌.
ما با کمال‌ امید از شما و سازمان‌ انسانی‌ شما می‌خواهیم‌ که‌ دو موضوع‌ مهم‌ زیر را مورد بررسی‌ قرارداده‌ و برای‌ اطلاع‌جهانیان‌ حقیقت‌ را اعلام‌ دارید:
1ـ محمّد قطب‌، برادر شهید عزیز سیّد قطب‌ که‌ دارای‌ تألیفات‌ اسلامی‌ زیادی‌ است‌. قبل‌ از دستگیری‌ و اعدام‌ سیّدقطب‌، توقیف‌ شده‌ و تاکنون‌ هیچگونه‌ اطلاع‌ صحیحی‌ از سرنوشت‌ وی‌ در دست‌ نیست‌. سیّد قطب‌ در دادگاه‌ در موردبرادر خود محمّد قطب‌ صحبت‌ کرد. ولی‌ تا امروز ما نمی‌دانیم‌ که‌ محمّد قطب‌ زنده‌ است‌ یا کشته‌ شده‌؟ و این‌ موجب‌ناراحتی‌ همه‌ مسلمانان‌ گشته‌ است‌. (1)
..................................................................................
1. نامه‌ مربوط‌ به‌ سال‌ 1346 شمسی‌، یعنی‌ 25 سال‌ پیش‌ است‌... و خوشبختانه‌ چند سال‌ بعد، پس‌ از پیدایش‌ آزادیهای‌ نسبی‌ در مصر، «محمّد قطب‌» نیز اززندان‌ آزاد شد و به‌ کار تحقیق‌ و تدریس‌ در دانشگاه‌ ادامه‌ داد...

2ـ ما از سازمان‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر تقاضا داریم‌ که‌ گزارشهای‌ مربوط‌ به‌ شکنجه‌ و آزار افراد وابسته‌ به‌ اخوان‌المسلمین‌مصر را به‌طور مشروح‌ منتشر سازد و از طریق‌ سازمان‌ ملل‌ اقداماتی‌ به‌عمل‌ بیاورد که‌ از ادامه‌ فشار و شکنجه‌ جلوگیری‌شود.
ما بسیار متأسف‌ هستیم‌ که‌ بنام‌ انقلاب‌ و آزادی‌ و پیشرفت‌ و تحول‌! خون‌ بیگناهان‌ ریخته‌ می‌شود و عزت‌ و احترام‌ وحقوق‌ اساسی‌ انسان‌، از بین‌ می‌رود و پایمال‌ می‌شود.
بسیار جای‌ تعجب‌ است‌ که‌ انقلابیون‌ پیشرو!، مردم‌ مسلمان‌ را به‌ تعصب‌ و ارتجاع‌ متهم‌ می‌کنند، ولی‌ خودشان‌مرتکب‌ وحشیانه‌ترین‌ جنایات‌ و شکنجه‌های‌ ضدبشری‌ می‌شوند.
آیا جای‌ شگفتی‌ نیست‌ که‌ افراد به‌ اصطلاح‌ انقلابی‌ و پیشرو! هرگونه‌ ظلم‌ و ستم‌ و استبدادی‌ را که‌ استعمار مرتکب‌ آنهامی‌شد، مرتکب‌ می‌شوند؟
آقای‌ عزیز! ما نمی‌خواهیم‌ در امور داخلی‌ مصر دخالت‌ کنیم‌، ولی‌ به‌ حکم‌ انسانیت‌ و برای‌ دفاع‌ از حقوق‌ بشر، این‌نامه‌ را برای‌ شما می‌فرستیم‌. ما برای‌ بار دیگر از خدمات‌ بشر دوستانه‌ شما تشکر می‌کنیم‌ و انتظار داریم‌ که‌ در اسرع‌اوقات‌ اقدامات‌ لازم‌ را در مورد سرنوشت‌ نویسنده‌ اسلامی‌ محمّد قطب‌ و دیگر افراد اخوان‌المسلمین‌ بعمل‌ بیاورید وبرای‌ اطلاع‌ جهانیان‌، آن‌را منتشر سازید.
با احترامات‌ فراوان‌، از طرف‌ پاکستانیهای‌ مقیم‌ خاورمیانه‌:
دکتر شاهد احمد، مهندس‌ حمیدالدین‌ احمد، محمّد اقبال‌ سهیل‌، محمّد سرفراز جیمه‌، دکتر صالحه‌ نسرین‌ (بانو)،محمّد سلیم‌ معینی‌، دکتر محمود رشید، شمشاد علی‌، رانا آغاب‌ علی‌ خان‌ (قاضی‌)، دکتر فهمیده‌ خاتون‌ (بانو)،هدایت‌الله محمّدانی‌، محمّد اسلم‌، عبدالواحد هاشمی‌، ظاهر سعید و...
***
سه‌ سال‌ و اندی‌ از این‌ ماجرای‌ اسف‌انگیز گذشت‌ و از سرنوشت‌ قطعی‌ محمّد قطب‌ و خواهرش‌ امینه‌ قطب‌، اطلاع‌صحیحی‌ بدست‌ نیامد.
برادر او سیّد قطب‌ مفسر عالیقدر اسلامی‌، ناجوانمردانه‌ به‌ دار آویخته‌ شد.(2) خواهر دیگرشان‌ حمیده‌ قطب‌ به‌دهسال‌ زندان‌ محکوم‌ گردید. زینب‌ الغزالی‌ رئیس‌ جمعیّت‌ زنان‌ مسلمان‌ به‌ اتهام‌ فعالیتهای‌ مخفی‌! به‌ حبس‌ ابدمحکوم‌ شد و صدها جوان‌ برومند و مسلمان‌، صدها زن‌ و مرد رزمنده‌، به‌ جرم‌ «مسلمان‌» بودن‌ و مخالفت‌ با برنامه‌های‌ضداسلامی‌ رژیم‌ مصر، به‌ زندان‌ و شکنجه‌ و آزار و اعدام‌ دچار شدند تا پایه‌های‌ «ناسیونالیسم‌ عربی‌»! ــ القومیة‌العربیة‌ و سوسیالیسم‌ عربی‌! ــ الاشتراکیة‌ العربیة‌ به‌جای‌ انترناسیونالیسم‌ اسلامی‌ و سوسیالیسم‌ اسلامی‌، تحکیم‌ یابدو ارکان‌ «عروبیت‌»! تقویت‌ گردد و زمامداران‌ بلاد عربی‌ ــ آنطور که‌ ادعا می‌کردند! بتوانند فلسطین‌ اشغال‌ شده‌ را آزادسازند! اما سومین‌ شکست‌ اعراب‌ و خیانت‌ ژنرالهای‌ قداره‌بند، نشان‌ داد که‌ تنها اسلام‌ و جهاد اسلامی‌ و روح‌اسلامیت‌ می‌تواند بلاد عربی‌ و غیرعربی‌ مسلمان‌ را نجات‌ بخشد!...
.......................................................................................
2. شرح‌ حال‌ مفصل‌ سیّد قطب‌ را در مقدمه‌ کتاب‌ «ما چه‌ می‌گوییم‌؟» ترجمه‌ اینجانب‌ که‌ اخیراً توسط‌ دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌ تجدید چاپ‌ شده‌ است‌،مطالعه‌ فرمائید.

و هم‌ اکنون‌ طلیعه‌ این‌ روح‌ در بین‌ جوانان‌ «جهاد اسلامی‌» دیده‌ می‌شود و همین‌ مردان‌ مسلمان‌ و از جان‌ گذشته‌هستند که‌ اگر رهبران‌ عرب‌ بر آنها خیانت‌ نکرده‌ و سرکوبشان‌ نکنند ــ چنانکه‌ در لبنان‌ و اردن‌ و مصر و عراق‌ و تونس ‌و... می‌خواستند آنها را سرکوب‌ سازند خواهند توانست‌ فلسطین‌ را به‌ آغوش‌ جهان‌ اسلام‌ بازگردانند...
***
البته‌ برنامه‌ سرکوبی‌ جنبش‌ اسلامی‌ تنها مربوط‌ به‌ مصر نیست‌. در اندونزی‌ هم‌ محمّد ناصر رهبر حزب‌ ماشومی‌ ودیگر سران‌ آن‌ حزب‌ پنج‌ میلیون‌ نفری‌، هنوز حق‌ فعالیت‌ اجتماعی‌ ندارند و البته‌ جناب‌ ژنرال‌ «سوهارتو» که‌ 20 سال‌پیش‌ به‌ دستور «سوکارنو» این‌ حزب‌ اسلامی‌ را سرکوب‌ نموده‌ بود، امروز برنامه‌ دیگری‌ را اجرا می‌کند!.
در پاکستان‌ دورة‌ ژنرال‌ ایوبخان‌! و «ذوالفقار علی‌ بوتو» و ژنرال‌ «ضیاءالحق‌» هم‌ استاد سیّد ابوالاعلی‌ مودودی‌ رهبرجماعت‌ اسلامی‌ پاکستان‌، و رفقای‌ همرزمش‌ تاپای‌ چوبه‌ اعدام‌ رفتند، ولی‌ شرایط‌ خاص‌ پاکستان‌ اجازه‌ نداد که‌ ژنرال‌دیکتاتور و کارگردانان‌ بعدی‌! به‌ آرزوی‌ خود برسند... و همچنین‌...
و در اینجا باید پرسید که‌: آیا می‌توان‌ با زور سرنیزه‌، جنبش‌ اسلامی‌ را در جهان‌ اسلام‌ سرکوب‌ ساخت‌؟
پاسخ‌ ما به‌ این‌ پرسش‌ آنست‌ که‌: اگر در صدر اسلام‌ ابوجهل‌ توانست‌ از پیشرفت‌ اسلام‌ جلوگیری‌ کند، ابوجهل‌های‌عصر ما هم‌ خواهند توانست‌ که‌ به‌ آرزوی‌ خود برسند!...
چنین‌ است‌ عقیده‌ ما... و شما در بینش‌ و عقیده‌ خود آزادید!.

 


فصل‌ اول‌

 

مقدمة‌ مؤلف‌

 

 

 

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم‌
«و نفس‌ و ما سواها، فالهمها فجورها و تقواها
قد افلح‌ من‌ زکاها. و قد خاب‌ من‌ دساها.»
قرآن‌ کریم‌، سوره‌ شمس‌ آیه‌ 7ـ10

 

سوگند به‌ جان‌، و آنکه‌ جان‌ را پرداخته‌، و بدکاری‌ و پرهیزکار بودنش‌ را به‌ او الهام‌ کرده‌. هر که‌ جان‌ مصفا کرد رستگارشد. و هر که‌ آن‌را بیالود زیانکار گشت‌.

 


یادداشتی‌ بر: چاپ‌ سوم‌

 

چند سال‌ پیش‌ چاپ‌ اول‌ این‌ کتاب‌ منتشر شد و من‌ در آن‌، بعضی‌ از خاطره‌ها و افکار و آزمایشهای‌ مربوط‌ به‌ روان‌انسانی‌ را، با مقایسه‌ و مقارنه‌ میان‌ طرز فکر اسلام‌ و نظریات‌ مادی‌ غرب‌ ـ چه‌ در اصول‌ و کلیات‌ طرز فکر، و چه‌ درفروع‌ و تفصیلات‌ آن‌ ـ یادداشت‌ و ضبط‌ کرده‌ بودم‌.
در این‌ چاپ‌ هم‌ صلاح‌ در آن‌ دیدم‌ که‌ کتاب‌ را من‌ حیث‌ المجموع‌ بر همان‌ حالت‌ قبلی‌ باقی‌ بگذارم‌. البته‌ تغییرات‌جزیی‌ و کوچکی‌ در آن‌ بوجود آمد، ولی‌ این‌ تغییرات‌، مطلبی‌ از مسائل‌ اساسی‌ آن‌را تغییر نمی‌دهد، و من‌ امیدوارم‌ که‌بحث‌ در این‌ موضوع‌، شامل‌ همه‌ جوانب‌ بررسی‌های‌ روانی‌ و اجتماعی‌ اسلامی‌ باشد.
من‌ در حالی‌که‌ برای‌ چاپ‌ جدید کتاب‌ مراجعه‌ای‌ به‌ آن‌ می‌کردم‌، متوجّه‌ شدم‌ که‌ این‌ موضوع‌ شامل‌ مسائلی‌ می‌شودکه‌ می‌توان‌ آنها را خطوط‌ اصلی‌ و مواد نخستین‌ نظریه‌ اسلامی‌ درباره‌ روان‌ انسانی‌، نام‌ نهاد. و ما ــ باتجزیه‌ و تحلیل‌بیشتر می‌توانیم‌ طرز فکر کامل‌ اسلامی‌ را درباره‌ روان‌ انسانی‌ که‌ شامل‌ همه‌ فعالیتها و کوششهای‌ انسانی‌ می‌شود،بدست‌ بیاوریم‌...
باز من‌ امیدوارم‌ که‌ خداوند، در روزگار نزدیکی‌، به‌من‌ توفیق‌ دهد که‌ به‌ این‌ بحث‌ و بررسی‌ بپردازم‌ و شاید که‌ این‌ آرزو،به‌ یاری‌ خدا جامه‌ عمل‌ به‌ خود بپوشد.

 

و الله ولی‌ التوفیق‌.
آشنایی‌ با فروید!

 

من‌ در گذشته‌، تا سرحد شیفتگی‌ علاقمند «فروید» بودم‌ در واقع‌ من‌ در دورانی‌ از سالهای‌ جوانی‌ بودم‌ که‌ به‌اقتضای‌ آن‌می‌خواستم‌ از مجهولات‌، در همه‌ چیز: در هستی‌، زندگی‌ و انسان‌ پرده‌ برداشته‌ شود. و فروید هم‌ با نظریه‌ جدید «روان‌ناخودآگاه‌» در نظرم‌ جلوه‌ می‌نمود و در همان‌ وقت‌ به‌ نظرم‌ می‌آمد که‌ او کلید اسرارآمیزی‌ را به‌ من‌ می‌بخشدکه‌مشکلات‌ بسته‌ همه‌ اسرار را می‌گشاید، یا یک‌ عینک‌ و دوربین‌ سحرانگیزی‌ را به‌ من‌ می‌دهد که‌ مجهولات‌ را می‌بیند وکشف‌ می‌نماید! و همه‌ اعماق‌ و درون‌ روان‌ انسانی‌ با یک‌ نظر در آن‌، پیش‌ من‌ روشن‌ خواهد شد!
من‌ در این‌ شیفتگی‌ سالها باقی‌ بودم‌ و هر چیزی‌ را که‌ از گفته‌های‌ فروید یا شرح‌ و بسط‌های‌ شاگردان‌ علاقمند او،به‌دستم‌ می‌رسید، به‌ دقت‌ می‌خواندم‌... ولی‌ در عین‌حال‌ از همان‌ لحظه‌ اول‌ به‌نظرم‌ آمد که‌: فروید در تفسیر خودنسبت‌ به‌ خوابها، دیگر مجال‌ و میدانی‌ برای‌ خوابهای‌ پیشگو (رویای‌ صادقه‌) باقی‌ نمی‌گذارد، و هرگونه‌ پیوند و ارتباط‌انسان‌ را با «مجهول‌ بزرگ‌» لغو کرده‌ و از بین‌ می‌برد...
... دوره‌ دبیرستان‌ را به‌ پایان‌ رسانده‌ و وارد دانشگاه‌ شدم‌ و طبعاً اطلاعات‌ من‌ از هستی‌ و زندگی‌ و انسان‌ بیشتر شد، ومن‌ کم‌کم‌، دیگر به‌ فروید با همان‌ نگاه‌ اعجاب‌آمیز نخستین‌ نگاه‌ نمی‌کردم‌، بلکه‌ تقریباً جنبه‌ یک‌ منتقد نسبت‌ به‌ افکاراو را پیدا کردم‌ ــ البته‌ به‌ آن‌ اندازه‌ای‌ که‌ آزمایشها و تجربه‌های‌ من‌ در آنوقت‌ به‌ من‌ اجازه‌ می‌داد و سپس‌ وارد مرکزعالی‌ تربیتی‌ شدم‌ و در آنجا روانشناسی‌ و روانکاوی‌ را با وسعت‌ بیشتر، و فروید را به‌ نحو مفصل‌تر، مورد بحث‌ و بررسی‌ قراردادم‌.
در ضمن‌ همین‌ تجرزیه‌ و تحلیل‌ها بود که‌ به‌ فکرم‌ رسید: در این‌ میان‌ که‌ فروید برای‌ آزادی‌ نفس‌ انسانی‌ از قیود خود وبرداشن‌ «فشار» از غریزه‌های‌ حبس‌ شده‌، افراط‌ می‌کند، و نظریه‌های‌ گوناگون‌ دیگر، فشار همه‌جانبه‌ای‌ بر نیروهای‌ حیوانی‌انسان‌ را لازم‌ دانسته‌ و در این‌باره‌ راه‌ تفریط‌ را می‌روند، اسلام‌ بین‌ این‌ دو نظریه‌، حد وسط‌ را می‌گیرد. یعنی‌ نه‌ قیودی‌ را برای‌نفس‌ و روان‌ الزام‌ می‌کند و آن‌را به‌ پستی‌ بکشاند و جنبش‌ و حرکت‌ زندگی‌ را از کار بازدارد و نه‌ انسان‌ را تا آنجا آزادی‌ می‌دهدکه‌ او را به‌ مرتبه‌ حیوانیت‌ برساند و همه‌ اصول‌ و قواعد نگهدارنده‌ از انگیزه‌های‌ حیوانی‌ را که‌ انسانیت‌ در جهاد طولانی‌ خودبرای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ زحمات‌ زیادی‌ کشیده‌ است‌، لغو کرده‌ و از بین‌ می‌برد!
اسلام‌، در برابر این‌ دو نطقه‌ افراط‌ و تفریط‌، می‌ایستد. و بدون‌ شک‌ فقط‌ در سرحد آرام‌ آن‌ امکان‌ دارد که‌ انسان‌ زندگی‌توام‌ با امنیت‌ و آرامش‌ و هم‌آهنگی‌ و راحتی‌ را داشته‌ باشد. البته‌ اسلام‌ در نظریه‌ خود نسبت‌ به‌ روان‌ انسانی‌، با بعضی‌از نظریات‌ دیگر موافق‌ است‌. و یا اینکه‌ فقط‌ در بعضی‌ از فروع‌ ومسائل‌ با آنها اختلاف‌ پیدا می‌کند، ولی‌ در عین‌ حال‌نظریه‌ اسلام‌، نظریه‌ کاملاً مستقلی‌ است‌ و اسلام‌ برای‌ خود طرز فکر خاصی‌ دارد که‌ سزاوار است‌ بر این‌ پایه‌ و اساس‌،بررسی‌ شود... این‌ فکر در عرض‌ مدت‌ دهسالی‌ که‌ تحصیلات‌ من‌ در مرکز عالی‌ تعلیم‌ و تربیت‌ ادامه‌ یافت‌، همچنان‌ درذهن‌ من‌ باقی‌ ماند و ریشه‌ گرفت‌ و روشنتر گشت‌، تا اینکه‌ مرا وادار ساخت‌ آن‌را در کتابی‌ یادداشت‌ و ضبط‌ کنم‌.
***
من‌ می‌دانم‌، برای‌ بعضی‌ از دانشجویان‌، هنگامی‌که‌ اسم‌ دین‌ ومذهب‌ را می‌شنوند ناراحتی‌ دست‌ می‌دهد! یا برای‌عده‌ای‌ از «فرهنگیان‌» و «آزاد فکران‌» تب‌! عارض‌ می‌شود... و ابروهایشان‌ در هم‌ کشیده‌ شده‌ و تشنج‌ اعصاب‌ پیدامی‌کنند! بطوری‌که‌ دست‌های‌ خود را با حرکات‌ خشم‌آلودی‌ تکان‌ می‌دهند و می‌خواهند که‌ این‌ گفتار دور از میدان‌بحث‌ علمی‌ صحیح‌! را به‌دور افکنند. ولی‌ من‌ دوست‌ دارم‌ در اینجا بگویم‌ که‌ این‌ بحث‌، صرفاً یک‌ بحث‌ روانشناسی‌ وپسیکولوژیک‌ است‌ و دین‌ را هم‌ به‌مثابه‌ «موضوع‌» این‌ مسئله‌ مورد بررسی‌ قرار می‌دهد و هنگامی‌که‌ پس‌ از بررسی‌ وتحقیق‌ دقیق‌، بر ما روشن‌ شد که‌ دین‌ در این‌ قسمت‌ راه‌ صحیحی‌ را رفته‌ و بر پایه‌ حقیقت‌ استوار است‌، در این‌صورت‌،یا حماقت‌ و یا بندگی‌ کورکورانه‌ برای‌ غرب‌ است‌.(3) که‌ نمی‌گذارد حقایق‌ را بپذیریم‌ و یا از ترس‌ دشمنی‌ با آزادی‌ فکر!یا از ترس‌ متهم‌ شدن‌ به‌ ارتجاع‌ و جمود فکری‌! نمی‌خواهیم‌ آن‌را قبول‌ بنمائیم‌!

 

 

 

 

 

............................................................................
3. کتاب‌: «غرب‌ زدگی‌» جلال‌ آل‌ احمد، نویسنده‌ معروف‌، حقایقی‌ در این‌ باره‌ دارد و مطالعه‌ آن‌ کمک‌ فراوانی‌ بر روشن‌ شدن‌ حقایق‌ می‌نماید... و کتاب‌ دوم‌ وی‌به‌ نام‌ «خدمت‌ و خیانت‌ روشنفکران‌» بحث‌ را تکمیل‌ می‌کند!. م‌

 

در اینجا یک‌ حقیقت‌ نوشتنی‌ دیگری‌ نیز هست‌ و آن‌ اینکه‌: علت‌ نزاع‌ و کشمکش‌ بین‌ دین‌ و علم‌ در اروپا، برای‌ آن‌ بود که‌کلیسا در آن‌ سامان‌، نظریات‌ به‌ اصطلاح‌ علمی‌ خاصی‌ داشت‌، و معتقد بود که‌ آنها «مقدس‌» و قابل‌ احترام‌ بوده‌ و وحی‌آسمانی‌ است‌! و هرگز نباید بر ضد آنها قیام‌ کرد و هرکسی‌ که‌ علیه‌ آنها قیام‌ کند کافر و مهدور الدم‌ شناخته‌ خواهد شد.
ولی‌ هنگامی‌که‌ علم‌، بطلان‌ آن‌ فرضیه‌ها را ثابت‌ نمود، کاملاً یک‌ امر طبیعی‌ بود که‌ مردم‌، علوم‌ تجربی‌ را بپذیرند وتصدیق‌ کنند، و نفوذ و قدرت‌ کلیسا را که‌ بافته‌های‌ دروغین‌ خود را بر آنان‌ واجب‌الاحترام‌ معرفی‌ می‌کرد، قبول‌ نکنند وبا افکار جدید خود از قید «دین‌» آزاد شوند!
ولی‌ این‌ کشمکش‌ و مبارزه‌، هرگز میان‌ اسلام‌ و علم‌ واقع‌ نشده‌ و تاریخ‌ هم‌ گواهی‌ می‌دهد (4) که‌ دانشمندانی‌ در علوم‌:طبیعی‌، هیئت‌، فیزیک‌، پزشکی‌، هندسه‌، ریاضیات‌ و... در سایه‌ اسلام‌ پرورش‌ یافته‌ و به‌ سرحد نبوغ‌ رسیدند و به‌ یک‌سلسله‌ حقایق‌ علمی‌ جدیدی‌ واقف‌ شدند که‌ نسبت‌ به‌ زمان‌ خودشان‌ از کشفیات‌ علمی‌ بزرگ‌ محسوب‌ می‌شود. والبته‌ خود این‌ دانشمندان‌، همه‌ مسلمانان‌ معتقدی‌ بودند و در نظر آنان‌ هیچگونه‌ تضادی‌ بین‌ علم‌ و دین‌ وجود نداشت‌و هیچگونه‌ نبردی‌ هم‌ میان‌ این‌ دو به‌ وقوع‌ نپیوست‌. و همچنین‌ بین‌ آنها و قدرتهای‌ حاکم‌ هم‌ هیچگونه‌ نزاعی‌ که‌ منجربه‌ کشتار و شکنجه‌ و زندان‌ بشود واقع‌ نگردید ــ چنانکه‌ بر کوپرنیک‌ و گالیله‌ و دیگران‌ در جهان‌ مسیحیت‌ واقع‌ شد وهرگونه‌ فشاری‌ که‌ بر مردم‌ صاحب‌نظر، در تاریخ‌ اسلام‌، وارد آمده‌، همه‌ناشی‌ از اوضاع‌ سیاسی‌ روز بوده‌، و علم‌ وحقیقتهای‌ نظری‌ یا تجربی‌، هرگز در معرض‌ فشار و تهدید واقع‌ نشده‌اند... پس‌ فقط‌ تقلید کورکورانه‌ ــ نه‌ آزادی‌ فکر وارزش‌ علم‌ است‌ که‌ باعث‌ شده‌ بعضی‌ از جویندگان‌ علم‌، و دانش‌ پژوهان‌ ما، وقتی‌ اسم‌ دین‌ و مذهب‌ را می‌شنوند،احساس‌ ناراحتی‌ و انزجار کنند!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.......................................................................................
4. در اسلام‌ تحصیل‌ هر علمی‌ که‌ مورد نیاز مردم‌ باشد، یک‌ فریضه‌ دینی‌ است‌ و در قرآن‌ مجید و اخبار، تجلیل‌ فراوانی‌ از علم‌ و دانشمند شده‌ که‌ جای‌ بحث‌ آن‌اینجا نیست‌...
«دریبر» استاد دانشگاه‌ نیویورک‌ در کتاب‌: «نزاع‌ علم‌ و دین‌» می‌نویسد: مسلمین‌، در علوم‌ قدیمی‌ ترقّی‌ شگرفی‌ نموده‌ و علوم‌ جدید را پی‌ریزی‌ کردند، که‌ قبال‌از آنها کسی‌ از آنها خبر نداشت‌... دانشگاههای‌ مسلمین‌ برای‌ دانشجویانی‌ که‌ از اروپا می‌آمدند باز بود...» دانشمند دیگر «سدیو» در «تاریخ‌ العرب‌» می‌گوید:«در قرون‌ وسطی‌ مسلمانان‌ تنها افرادی‌ بودند که‌ علم‌ و فلسفه‌ و فنون‌ مختلفه‌ می‌دانستند و هرکجا که‌ قدم‌ آنها رسید مبادی‌ آنها را نشر نمودند... مسلمانان‌سبب‌ اصلی‌ نهضت‌ و ترقّی‌ اروپائیان‌ هستند.» از کتاب‌: «روح‌ الدین‌ الاسلامی‌» چاپ‌ بیروت‌ مبحث‌ «العلم‌ فی‌الاسلام‌» صفحه‌ 215.
برای‌ مزید توضیح‌ رجوع‌ شود به‌ کتابهای‌: «تاریخ‌ تمدن‌ اسلام‌ و عرب‌» دکتر گوستاو لوبون‌ و «تاریخ‌ تمدن‌ اسلامی‌» جرجی‌ زیدان‌ و «میراث‌ اسلام‌ یا آنچه‌مغرب‌ زمین‌ به‌ ملل‌ اسلامی‌ مدیون‌ است‌» به‌ قلم‌ 13 نفر از دانشمندان‌ خارجی‌، ترجمه‌ فارسی‌ چاپ‌ تهران‌.(خسروشاهی‌)

 

 

 

 

 

فصل‌ دوم‌
نظریة‌ مسیحیت‌

 


نظریه‌ مسیحیت‌
مسیحیت‌ برای‌ مقابله‌ با مادیگری‌ افراط‌آمیزی‌ که‌ در روزگار بعثت‌ مسیح‌(ع‌)، بین‌ «بنی‌اسرائیل‌» و در سراسر منطقه‌روم‌ شایع‌ شده‌ بود، نازل‌ گردید... مادیتی‌ که‌ در پرداختن‌ به‌ «ماده‌» و ارزشهای‌ مادی‌ محض‌، غلو نموده‌ و افراط‌می‌کرد، تا آنجا که هرگونه‌ پیوند و ارتباطی‌ را با عالم‌ روح‌ و معنویت‌ قطع‌ می‌نمود، و هرگونه‌ دعوت‌ و خواست‌آسمانی‌ را فراموش‌ می‌کرد. و روی‌ این‌ اصل‌، کاملاً مناسب‌ بود که‌ این‌ دین‌، شامل‌ مقدار زیادی‌ از روحانیت‌ والا و زیباو عالی‌ باشد، تا در قبال‌ این‌ مادیت‌ و مادیگری‌ محض‌، تعادلی‌ ایجاد نماید، و شاید بتواند مردم‌ را اصلاح‌ کند.
از اینجا بود که‌ همه‌ تعلیمات‌ مسیح‌(ع‌)، دعوت‌ برای‌ تهذیب‌ نفس‌ و روحانیت‌ بود. دعوتی‌ که‌ انسان‌ را از خود بالاترمی‌برد و آن‌را به‌ آفاق‌ و مراحل‌ بلندمرتبه‌ای‌ که‌ از جسم‌ و ماده‌ بالاتر است‌، می‌رسانید... مراحل‌ ومقاماتی‌ که‌ اززنجیرهای‌ مادی‌ زمین‌، و انگیزه‌های‌ شهوت‌، آزاد بود.
ولی‌ مقصود از این‌ تعلیمات‌ روحانی‌ عالی‌ و روشن‌، این‌ نبود که‌ نظام‌ و اساس‌ دائمی‌ و همیشگی‌ برای‌ مردم‌ باشد وبشریت‌ برای‌ ابد، در این‌ راه‌ قدم‌ بردارد. و البته‌ آسمان‌! آخرین‌ گفتار خود را، بعد از مسیحیت‌، در حدود شش‌ قرن‌ بعدــ هنگامی‌ که‌ حکمت‌ عالیه‌ الهی‌ خواست‌ آخرین‌ و کاملترین‌ نظام‌ زندگی‌ را فرو فرستد برای‌ همه‌ ملتها ارزانی‌داشت‌(5)...
..............................................................................
5. شاید بتوانیم‌ بگوئیم‌: یهودیگری‌ دوران‌ کودکی‌ بشر را مثل‌ می‌سازد، زیرا در کودکی‌ است‌ که‌ خودخواهی‌ و عدم‌ قدرت‌ برای‌ بازداشتن‌ افسار شهوتها وجوددارد، و مسیحیت‌ دوران‌ اوائل‌ جوانی‌ را که‌ همیشه‌ همراه‌ خواب‌ وخیال‌ و آرزوها واحلام‌ است‌، نمایان‌ می‌کند در حالی‌که‌ اسلام‌ مرحله‌ تکامل‌ و رشد بعد ازجوانی‌ را دارد، که‌ هرچیزی‌ را در جای‌ خود بکار می‌برد... او نه‌ همیشه‌ در امور ماده‌ غوطه‌ می‌خورد و نه‌ رابطه‌ خود را با آن‌ قطع‌ کرده‌ و در آسمان‌ سیر می‌کند،بلکه‌ گوشه‌ای‌ از این‌ و گوشه‌ای‌ از آن‌ را، با رعایت‌ تناسب‌ و توازن‌، می‌گیرد. و بدین‌ ترتیب‌ است‌ که‌ مسیحیت‌ دوران‌ و نقش‌ لازم‌ خود را سپری‌ کرده‌ و به‌هیچوجه‌ صلاحیت‌ ابدی‌ بودن‌ را نداشته‌ و ندارد. (مؤلف‌)

و در هر صورت‌، این‌ تعلیمات‌ عالی‌ و بلند که‌ در آنها روح‌ لطیف‌ پیامبری‌ دمیده‌ شده‌ بود، بعد از خود مسیح‌ به‌ یک‌سلسله‌ قیود سخت‌ و جامدی‌ مبدل‌ شد که‌ وسیله‌ سختگیری‌ کلیسا و «رجال‌ دین‌» گردید، تا آنجا که‌ آن‌را به‌ رهبانیتی‌مبذل‌ ساختند که‌ از زندگی‌ دوری‌ می‌جوید و با خواستهای‌ فطری‌ می‌جنگد، بدلیل‌ اینکه‌ این‌ خواستها، بد و نارواهستند و لازم‌ است‌ که‌ پرهیزکاران‌ و آنانی‌ که‌ از خدا می‌ترسند و خواستار دیدار او در روز قیامت‌ هستند ـ یا آنانی‌ که‌ بنابه‌ تعبیر مسیحی‌ها «در مسیح‌ هستند» از آنها پاک‌ باشند.
کلیسا و «رجال‌ دین‌» هنگامی‌ که‌ می‌دیدند مثلاً مسیح‌ می‌گوید: «اگر چشم‌ تو» تو را بلغزاند او را بکن‌ و دور بیانداز، زیراخیر تو در آنست‌ که‌ عوض‌ آنکه‌ بدن‌ تو در آتش‌ بیاندازند، یکی‌ از اعضاء خود را از دست‌ بدهی‌، به‌ پندار الهام‌ گرفتن‌ ازتعالیم‌ مسیح‌، مسیحیت‌ را به‌ سوی‌ سختگیری‌ و شدت‌ ناگواری‌ می‌کشاندند، ولی‌ این‌ الهام‌ گرفتن‌، الهام‌گیری‌خطرناکی‌ بود که‌ احتمال‌ می‌رفت‌ ــ اگر به‌کلی‌ اجرا می‌شد حرکت‌ زندگی‌ تحول‌پذیر و پیشرو را به‌ کلی‌ از کار بازدارد وآن‌را به‌ وادی‌ نابودی‌ بکشاند!
البته‌ شکی‌ نیست‌ که‌ این‌ موضوع‌، هدف‌ الهی‌ و حکمت‌ آسمانی‌ و فلسفه‌ نزول‌ مسیحیت‌ نبود و حتی‌ خواست‌ خودمسیح‌(ع‌) هم‌ که‌ بسوی‌ مصالح‌ بشریت‌ دعوت‌ می‌کرد، این‌ نبود، بلکه‌ یک‌ تصرف‌ و دخالت‌ بشری‌ بود که‌ مسیحیت‌ رااز مرحله‌ قابل‌ پذیرش‌ بودن‌ دور می‌ساخت‌ و آن‌را از مقصد اصیل‌ و اساسی‌ خود، منحرف‌ می‌نمود.
مسیحیت‌، با این‌ شکلی‌ که‌ به‌ خود گرفت‌، در موقع‌ تطبیق‌ عملی‌ با زندگی‌ روزمره‌، شکست‌ خورد، زیرا چیزی‌ از بشرمی‌خواست‌ که‌ بالاتر از طاقت‌ و تحمل‌ وی‌ بود... و علاوه‌ بر این‌، نگهداری‌ و حبس‌ انگیزه‌های‌ نیرومندی‌ است‌، و آن‌همیشه‌ بر انسان‌ اصرار می‌ورزد و بر وی‌ فشار می‌آورد که‌ جواب‌ مثبتی‌ به‌ آن‌ بدهد و آن‌را ارضاء بکند!
پس‌ اگر فردی‌، بین‌ فشار اسرارآمیز و دائمی‌ غریزه‌ و عقیده‌ای‌ که‌ به‌ او می‌گوید: جوابگویی‌ بر این‌ فشار، ناپاکی‌ است‌ ونباید خود را به‌ آن‌ آلوده‌ ساخت‌، واقع‌ شود، در قبال‌ این‌، جز یک‌ نتیجه‌، یا یکی‌ از این‌ دو نتیجه‌، چیز دیگری‌ بدست‌ نمی‌آید:یا به‌ حرف‌ عقیده‌ گوش‌ دهد ــ اگر بتواند و راهبی‌ گشته‌، و در گوشه‌ای‌، موجود بی‌بو و خاصیتی‌ شود و از زندگی‌ و زندگان‌دور گردد، و یا اینکه‌ به‌ خواست‌ آمرانه‌ و زورمند جسمی‌ جواب‌ گوید و انگیزه‌ حبس‌ شده‌ را که‌ آزارش‌ می‌دهد، آزاد بگذارد!
ولی‌ در این‌ صورت‌ هم‌ از ناراحتی‌ نجات‌ نمی‌یابد، زیرا در اینجاست‌ که‌ مبارزه‌ شدید داخلی‌ در وجدان‌ فردی‌ که‌ این‌عقیده‌ بر او مسلط‌ است‌، شروع‌ می‌شود: مبارزه‌ بین‌آنچه‌ که‌ انجام‌ داده‌ وآنچه‌ که‌ سزاوار بود! آن‌ را انجام‌ دهد، مبارزه‌میان‌ جسم‌ و روح‌! و این‌ موضوع‌، قطعاً به‌ پیدایش‌ عقیده‌ روحی‌ که‌ «فروید» به‌ آن‌ اشاره‌ کرده‌ و زندگی‌ خود را برای‌کشف‌ آن‌ اختصاص‌ داده‌، منتهی‌ می‌شود. و یا به‌ ناراحتی‌های‌ عصبی‌ که‌ نشاط‌ و کوشش‌ فرد را از بین‌ برده‌ و نیروی‌ وی‌را به‌ هدر می‌دهد، منجر می‌شود، که‌ نه‌ خود وی‌ و نه‌ احدی‌ از مردم‌ از آن‌ استفاده‌ نمی‌برند.
***
برای‌ روشن‌ شدن‌ این‌ مسئله‌، نیروی‌ جنسی‌ را مثال‌ بیاوریم‌: راه‌ عالی‌ اخلاقی‌ در مسیحیت‌ ازدواج‌ نکردن‌ و پاکی‌ ازآلودگی‌ به‌ ارضاء غریزه‌ و دوری‌ از این‌ شهوت‌ ویران‌ کننده‌ است‌! که‌ جسم‌ را نابود ساخته‌ و روح‌ را پست‌ می‌کند وچنانکه‌ معروف‌ است‌ مسیح‌(ع‌) هم‌ ازدواج‌ نکرد و بسیاری‌ از پرهیزکاران‌! مسیحی‌ و بالخصوص‌ «رجال‌ دین‌» این‌چنین‌ می‌کنند.(6) و مسیحیت‌ هم‌ بر آنان‌، به‌مثابه‌ قهرمانانی‌ می‌نگرد که‌ توانسته‌اند قدرت‌ جسمانی‌ را شکست‌ داده‌ وبر وسوسه‌های‌ شیطانی‌! پیروز شوند و شیطان‌ بزرگ‌ در نظر مسیحیت‌، زنی‌ است‌ که‌ در خیال‌ مرد جلوه‌ کند و در وی‌نیرویی‌ را برانگیزد که‌ سزاوار نیست‌ در پرهیزکاران‌! برانگیخته‌ شود.

 

 

 

 

 

 

 

.......................................................................................
6. «همه‌ مردم‌ اروپای‌ جنوبی‌ کشیشی‌ را که‌ زناشویی‌ کرده‌ باشد نه‌ تنها بی‌دین‌ می‌شمارند، بلکه‌ او را بی‌عفت‌، ناپاک‌ و تنفرآور می‌دانند...»از کتاب‌: «در آزادی‌»تألیف‌ «جان‌ استوارت‌ میل‌» ترجمه‌ دکتر محمود صناعی‌ صفحه‌ 199.
و البته‌ نتیجه‌ چنین‌ امری‌ جز انحراف‌ و ایجاد عقده‌های‌ روحی‌ چیز دیگری‌ نخواهد بود... (خسروشاهی‌)

البته‌ بقیه‌ «ملت‌» مسیحی‌، در هر صورت‌ ازدواج‌ می‌کنند و رهبانیت‌ و دوری‌ از لذائذ زندگی‌ را برای‌ خود پیشه‌نمی‌سازند، ولی‌ باید دید که‌ مشکل‌ اساسی‌ آنها با ازدواج‌ پایان‌ می‌یابد؟ نه‌، هرگز! بلکه‌ کودکی‌ که‌ در محیط‌ عقیده‌مسیحی‌ بوجود می‌آید و پرورش‌ می‌یابد، در دل‌ خود عقده‌هایی‌ دارد که‌ جنس‌ مخالف‌ و مسائل‌ جنسی‌ را بد شمرده‌ وپلید می‌داند. و این‌ از پرتو تلقینات‌ دینی‌ است‌ که‌ «رجال‌ دین‌» و کتب‌ مقدسه‌ آن‌رابر وی‌ القاء و تلقین‌ می‌کنند و از پدرو استاد خود و از کتابهای‌ نصیحت‌ و اندرز بدست‌ می‌آورد، و هنگامی‌که‌ این‌ کودک‌ بزرگ‌ شد، و به‌ سن‌ بالاتر و سپس‌ به‌مرحله‌ بلوغ‌ رسید، در اینجاست‌ که‌ بحران‌ درونی‌ شدیدی‌ که‌ بر وی‌ روی‌ می‌آورد، غیرمنتظره‌ است‌.
زیرا از طرفی‌ در او یک‌ انگیزه‌ و خواست‌ ناراحت‌ کننده‌ای‌است‌ که‌ شب‌ و روز وی‌ را می‌خواند: بیا و خواستها رااجابت‌ کن‌! و به‌ سوی‌ آنها برو! و از این‌ لذّت‌ جانبخش‌ که‌ در سراسر وجود و جسمت‌ روئیده‌ است‌. استفاده‌ ببر! و ازطرف‌ دیگر، این‌ شمشیر برهنه‌ یا این‌ تازیانه‌ای‌ است‌ که‌ از آسمان‌ بلند شده‌ و او را همیشه‌ تهدید می‌کند و نزدیک‌ است‌که‌ بر سر و پشت‌ این‌ جوان‌ بیچاره‌ فرود آید، و بلکه‌ در هر ساعت‌ بر سر و پشت‌ وی‌ فرود می‌آید! و او را دست‌ نامرئی‌نگه‌می‌دارد: دست‌ خدا؟ یا دست‌ قسیس‌ و کشیش‌؟ یا دست‌ پدر و استاد؟ یا دست‌ پند و اندرزگویان‌؟
آری‌! در اینجاست‌ که‌ مبارزه‌ شروع‌ می‌شود و بعد هم‌ هیچوقت‌ بازنمی‌ایستد و از بین‌ نمی‌رود!... خواست‌ جسمی‌همیشه‌ تجدید می‌شود، و از طرفی‌، دستورهای‌ دینی‌ ــ دستوراتی‌ که‌ در دل‌ و جان‌ جوان‌، هنگامی‌ که‌ کودک‌ وخردسالی‌ بوده‌ فرورفته‌ و اثر کرده‌ و ریشه‌ دوانیده‌ است‌. جنس‌ مخالف‌ و مسائل‌ جنس

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انسان و مادیگری