
بستر پیدایش مسیحیت؛
مشخصات فلسطین در عصر ظهور مسیح؛
برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:
دانلود پاورپوینت ادیان سامی و مسیحیت - 109 اسلاید
بستر پیدایش مسیحیت؛
مشخصات فلسطین در عصر ظهور مسیح؛
برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:
مشخصات این فایل
عنوان: تضادها در دین مسیحیت
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 12
این مقاله درمورد تضادها در دین مسیحیت می باشد.
تضاد میان دین و عقل
یکی دیگر از نمونههای تحریف آشکار و فاحش در دین مسیحیت، «اعتقاد به تثلیث» است. برای روشنتر شدن این مطلب باید گفت که «اعتقاد به تثلیث» در نقطه کاملاً مخالف «اعتقاد به توحید» قرار دارد، زیرا طرفداران «توحید» (یکتاپرستی) بر این باورند که در جهان هستی، تنها یک مبدأ، تأثیرگذار حقیقی بوده و علتالعلل تمام پدیدهها، بیش از یک موجود مقتدر نیست و تنها همین موجود است که میتوان عنوان «علت هستیبخش» را به او اختصاص داد و همهی پدیدههای کوچک و بزرگ جهان هستی، وجود را از او به دست میآورد و نیز اوست که مرگ و نابودی در ساحهی زندگی او، راه نداشته و احتمال زاد و ولد و خواهشهای درونی و غرایض و تمایلات شهوانی درباره وی، بیپایه و باطل میباشد.
درست در برابر همین باور، باور دیگری است و آن این که در عالم هستی، سه مبدأ، تأثیرگذار بوده و هر یکی از این سه مبدأ، به نوبت خویش میتوانند در کارهای پدیدههای هستی دخل و تصرف نمایند.
از این نوع نگرش و بینش میتوان به «اعتقاد به خدایان سهگانه» تعبیر نمود و طرفداران این عقیده، عنوانهای: «خدای پدر»، «خدای پسر» و «روحالقدس» را دربارهی «تثلیث» (سهگانه پرستی) به کار میبرند. مسلمانان به طور عموم ـ علیرغم تعدد مذاهب و فرقههای گوناگون ـ طرفدار و معتقد به «توحید» (یکتاپرستی) میباشند، در حالی که مسیحیان عموماً عقیدهی «تثلیث» (سهگانهپرستی) را برگزیدهاند.
با بیان فوق، ممکن است این سوال در ذهن برخی از خوانندگان پدید آید که آیا «اعتقاد به تثلیث و سه تا مبدأ» از متون کتاب مقدس مسیحیان، گرفته شده و یا واژهای در آن به کار رفته است که انگیزهبرای پیدایش چنین عقیدهی انحرافی گردیده است؟
حسین توفیقی در کتاب «آشنایی با ادیان بزرگ» مینویسد:
کلمهی تثلیث هرگز در کتاب مقدس مسیحیان وارد نشده است و نخستین کاربرد شناخته شده آن در تاریخ مسیحیت، به سال 180 میلادی باز میگردد. البته به تصور مسیحیان، ریشههای مفهوم سهگانگی [تثلیث] در عهد جدید [کتاب انجیل] احساس میشود و عبارت «اعطای حق تعمید» در پایان انجیل متی، آن را صریحاً بیان کرده است:
«ایشان را به اسم «رب» و «ابن» و «روحالقدس» تعمید دهید.»
نویسندگان عهد جدید، عادت دارند خدا را «پدر» بنامند و این اصطلاح از «یهودیت» آمده است.به گزارش انجیلها، عیسی به شاگردان خود تعلیم داد که در دعاهای خویش «خدا» را «پدر آسمانی» بخوانند.(1)
همچنین عیسی گفت: «نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما میروم.»(2)
در قسمت دیگری از کتاب آشنایی با ادیان بزرگ میخوانیم:
روحالقدس ـ از دیدگاه سنت مسیحی و کتابهای مقدس ـ جبرئیل (فرشته خدا) یا آفریدهای از آفریدگان خدا و جدای از خدا نیست، بلکه روحالقدس خود «خداوند» است که در قلوب مردم و در جهان زیست میکند و به کار مشغول است... و عیسی به وسیله همین روحالقدس در شکم مادر قرار گرفت... روحالقدس جامعهی مسیحیت را ارشاد میکند، تعلیم میدهد، رازهای خدا را میگشاید و به نویسندگان کتابهای مقدس، الهام میبخشد.(3)
این گونه باورها درباره آفریدگار هستی و تنزل او به منزله انسان و موجودات زمینی، به هیچ وجه مورد پذیرش خرد انسان نبوده و هیچ مکتب عقلی و فلسفی نمیتواند تناقضهای آشکاری که در آنها نهفته است را رد و یا توجیه نماید.
این گونه اعتقادات برای افراد جاهل و بیسواد تا حدودی قابل تحمل و پذیرش است، زیرا ممکن است اذهانشان نتواند، اینگونه مسایل را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد و شاید چشم بسته و تقلیدوار آن را بپذیرند، ولی برای انسانهای آگاه و دانشمند، چنین تضادها و تناقضهای فاحش، هرگز قابل تسامح و چشمپوشی نمیباشد.
گرچند اصحاب کلیسا و روحانیون مسیحی، کوشیدهاند که مسئله «اعتقاد به سهگانه پرستی» را امری خارج از درک بشر جلوه دهند و تنها راهحل را در تعبد، تسلیم و پذیرش بیچون و چرای آن، جستجو نمایند ولی تناقض، ناسازگاری و بطلان این عقیده، به اندازهای روشن است که نه به تحصیل فراوان نیاز دارد و نه در فهمیدن آن و رسیدن به عمق این قضیه، به یادگیری علم عرفان و طی طریق و منازل، ضرورت احساس میشود، بلکه یک دانشآموز دورهی متوسطه نیز میتواند به آسانی بیپایگی و بطلان آن را دریابد.
در طول تاریخ مکاتب فکری و ادیان الهی، تجربه نشان داده است که موفقیت، کامیابی و ماندگاری جهانبینیها و ایدئولوژیها را باید در «عقلانیت» و «خردمندانگی» آنها جستجو کرد. زیرا ویژگی منحصر به فرد آدمیزاد و برتری وی بر سایر پدیدههای هستی، در خردگرایی، تحلیل و قضاوت وی نهفته است. این ویژگی، انسان را از حصار و زندان تقلید کورکورانه و تعبد محض، بیرون نموده و وی را یک پدیده انتقادگرا، تحلیلگر، حقجو، حقیقتخواه و باطلستیز قرار داده است.
همین تناقض آشکار، سبب گردید که دین مسیحیت در عصر روشنگرایی و روشنفکری در غرب، از اوج قدرت فرو افتد و برای همیشه در انزوا و کنارهگیری به سر برد.
واکنون که مکاتب جدید فکری و فلسفی روز به روز جای افکار و اندیشههای قبلی را تسخیر میکند و اندیشههای ماتریالیستی و مادیگری، به صورت برقآسا، جای باورهای مذهبی را پر میکند، قلمرو عقاید مسیحیت و عبادتهای هفتهوار آن را تنگ و تنگتر میسازد.
آیین مسیحی
مسیحیت آغازین
دینهای دیگر
مخالفان
تضاد دین با سیاست در غرب
نمونههایی از تحریف دین در جهان غرب
تضاد میان دین و عقل
پی نوشت :
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:18
فهرست مطالب
دو جهان متفاوت
مسیحیت، اسلام و سکولاریسم
خاستگاه سکولاریزم در اروپا
ضعف های رفتاری کلیسا
خاستگاه سکولاریزم در جهان اسلام
اسلام و سکولاریزم
دین و سیاست در اسلام
مد و جزر ایده دنیوی شدن
زوال سکولاریسم در نظریه جامعه شناسی
خاستگاه همه این حرکت های سکولاریستی در جهان اسلام به دو چیز ختم می شود. یکی تشویق و ترغیب استعمارگران غرب وارثان آنان اما خاستگاه دوم: این که برخی از مسلمانانی که پیشرفت اروپاییان را دیده اند و مرعوب آنان شده اند، به تقلید از آنان به سکولاریزم روی آورده اند
حسن عاشوری لنگرودی
کلیسا چه از نظر مفاهیم نارسایی که در الهیات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غیرانسانی اش باطبقة دانشمندان و آزادفکران، از علل عمدة گرایش جهان مسیحی و به طور غیرمستقیم جهان غیرمسیحی به مادیگری بود
عموم دانشوران اسلامی، از پیروان مکتب خلافت گرفته تا پیروان مکتب امامت همه و همه اذعان دارند که قرائت جدایی دین از سیاست و پذیرشکسکولاریسم مردود و با روح و محتوای اسلام یگانه است. امروزه هجمه ای همه جانبه و حساب شده از سوی دشمنان اسلام به ایدئولوژی این آیین با تز جدایی دین از سیاست، در جریان است و با کمال تأسف برخی از مسلمانان ناآگاهانه با این هجمة دشمنان هم صدا شده اند. با وجود این قرائت انحرافی از دین، بر دانشوران مسلمان لازم است. اولآ: این هجمه را شناسایی کنند و ثانیآ: با روش پسندیده به دفع آن همت نمایند. این نوشتار به معنا و مفهوم سکولاریزم، خاستگاه و پیدایش سکولاریزم، اسلام و معضل سکولاریزم می پردازد.
واژه کسکولاریزم (Secularism)در زبان های فرانسوی و انگلیسی به معنای دنیوی گرایی است. این واژه از واژه لاتینی کسکولوم(Seculum) مشتق شده است، که به معنای امور این دنیاست. کسکولاریزم به معنای دنیاپرستی یا اعتقاد به اصالت امور دنیایی و رد آن چه که غیر از آن است، می باشد. بنابراین سکولاریزم در معنا و مفهوم آن طرد مذهب و دین را در بردارد. در عرف امروزی سکولاریزم در معنای نفی حکومت دینی و اعتقاد به این که امور سیاسی و اجتماعی کاملاً بشری است و نباید در این حوزه ای که کاملاً بشری است، دین و مذهب نقش داشته باشد، به کار می رود.
سکولارها می گویند: دین ازشئون دنیای بشر جدا است و ادارة این شئون اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی و جزایی به انسان تعلق دارد وانسان باید در سایة عقل و دانش خویش و بدون بهره گیری از رهنمودهای دینی مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دیگر مناسبات جمعی خود را سامان دهد. سکولارها بر این باورند که یکی از ابعاد جامعة مدنی و یکی از فرازها و نمودهای مهم پیشرفت و تکامل این است که نه تنها دین در امور سیاسی و روابط کلان اجتماعی، اعم از سیاسی، اقتصادی، قضایی و مانند آن، نقشی نداشته باشد، بلکه اصلآ هیچ گونه نمودی و حضوری و نقشی ندارد. در نگاه سکولارها، آرمان ها و ارزش های سیاسی- اجتماعی بشری کاملاً دنیوی است. بنابراین در راه شناخت این ارزش ها و هم چنین در شناخت راه های وصول آن ارزش ها و آرمان ها، هیچ نیازی به استمداد از دین نیست. نه تنها نیازی به دین نمی بینند، بلکه دخالت دین در این امور را به زیان جامعه می دانند و می گویند: دین با عدالت، آزادی و پیشرفت علم معارض است. آنچه در بین دین پژوهان و صاحب نظران در امور اجتماعی معاصر تحت عنوان کسکولاریزه شدن دین مطرح است، به معنای فلسفی شدن، یا علمی شدن دین نیست، بلکه به حاشیه راندن و یا کنارزدن دین است و کاهش نفوذ دین در جامعه و متن زندگی مردم مدّنظر سکولارها است.
معادل ها: معادل های فارسی این اصطلاح عبارتنداز:کدنیامداری،کدنیاگرایی، کدنیازدگی، کدنیاپرستی، کجداانگاری دین از دنیا، کجدا شمردن دین از سیاست، کبی خدایی، ک لادینی،کامحای دین وکنادینی گری.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه29
چکیده:
بهترین راه شناسایی یک پدیده، مطالعهی فرانگر و بررسی در محملهای گوناگون است. شناخت همهجانبه و کشف فلسفهی ازدواج نیز میسّر نمیباشد، مگر در پرتو تطبیق و مقایسه. یکی از ابعاد مؤثر و حایز اهمیت این تطبیق، مقایسهی ازدواج در دو آیین آسمانی اسلام و مسیحیت است. از این رو نوشتار حاضر، به بررسی تطبیقی علل و چرایی، جایگاه و اهداف ازدواج در اسلام و سپس در مسیحیت میپردازد و در آخر یافتههای حاصل را مورد مقایسه قرار میدهد. مهمترین دستاورد این تطبیق عبارت است از اینکه هر دو آیین، تنها راه مشروع تأمین نیاز جنسی، ایجاد نسل پاک و تأمین محبت را در پرتو ازدواج و خانواده میدانند؛ با این تفاوت اساسی که رهبانیت و تجرد نسبت به ازدواج در آیین مسیحیت از جایگاهی ویژه برخوردار است؛ در حالی که در دین مبین اسلام، تجرد و رهبانیت امری کاملاً مردود است و برخلاف مسیحیت عامل تقرب به خداوند محسوب نمیشود؛ بلکه این ازدواج است که زمینهساز تکامل و تقرب الهی خواهد بود.
کلام خداوند و سخن وحی نه تنها با پیام و محتوای عالی و نغز خود راهنمای حق جویان و حقیقتطلبان است، بلکه در ارائهی حقایق آیینی و معرفی راه و روش نیز راهنمایی بیبدیل و بیهمتا است. یکی از روشهای قرآن در اعطای بصیرت و ایجاد بینش، مقایسهی دو سوی موضوعات است. آنگاه که قرآن آگاهان را در برابر جاهلان قرار میدهد و استفهام معرفتی ارائه مینماید، همین شیوه از بصیرتآفرینی را به کار میگیرد: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون»(زمر، 9) همچنانکه با مقایسهی نابینا و بینا و اهل ایمان و عمل صالح با انسان بدکار «و ما یستوی الاعمی و البصیر و الذین
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:235
فهرست مطالب:
ارکان ازدواج موقت.. 73تاریخچه ازدواج موقت.. 72
ازدواج بینالادیانی.. 76دیدگاه اهل سنت در باب ازدواج موقت.. 75
شرایط فسخ عقد نکاح ( در مرد) 130
موانع ازدواج شرعی یا محرمات.. 134ازدواج حرام. 134
محرمات موقت.. 1393- محرمات رضاعی.. 137
3- دادن حلقه یا تبادل حلقه ها 178
خواستگاری از نامزد دیگری.. 185
حدود نگاه کردن هنگام خواستگاری.. 186
خریدن لباس برای عروس آینده 191
مسیحیت... 203
زدواج مجدد. 202طلاق. 202
جواز و مشروعیت طلاق در قرآن: 223
آنچه مسلم است این است که در هیچ یک از ادیان و فرهنگ ها زن از وضعیت و موقعیتی برابر با مرد برخوردار نبوده است. این وضعیت نابرابر در همة شئون زندگی نمود دارد.
احکام دینی زنان را مخاطب قرار نمی دهد و مسائل مربوط به ایشان به صورت غیر مستقیم و بواسطة مردان مطرح می شود اما این امر در ادیان بسته به فرهنگ ها متفاوت است به عبارت دیگر دامنة این نابرابری ها در همة ادیان یکسان نیست دراین فصل به بررسی وضعیت زن در ادیان مورد بحث می پردازیم.
در میان اقوام و ملل شناخته شدة باستان، هیچ جامعهای وجود ندارد که در آن به اندازة دین مزدایی در میان مرد و زن تعاملی خوب و سازنده وجود داشته باشد. به نظر میرسد که زن و مرد در اوستا از حقوقی برابر برخوردارند و نسبت به یکدیگر ارجهیتی ندارند. زن و مرد پرهیزکار معمولاً در کنار هم ذکر میشوند. خطابههای فلسفی که زرتشت در "گاتاها" نسبت به مردان و زنان ایراد میکند نشاندهندة وجود زنانی توانا در زمان زرتشت بوده است. وظایف زن در ایران باستان به فعالیتهای اقتصادی درخانواده محدود نمیشد، بلکه در پیشبرد معنوی و اخلاقی تمام جامعه نقش مهمی را ایفا میکرد او معلم اخلاق به حساب میآمد.[1] در اوستا همیشه زن یک جزء مهم جامعه شناخته شده و در همه حقوق اجتماعی حتی در مراسم مذهبی نیز با مرد برابر دانسته شده است. در ادعیه زرتشتیان، هرجا از فروهر در گذشتگان یاد شده، فروهر زنان پارسا نیز ستوده شده است. در ایران باستان زن مقام بسیار ارجمندی داشت و دربسیاری از شئون زندگی با مرد همکاری میکرد. درست است که پسر به خاطر شرکت در کارهایی مثل جنگ و شکار و کشاورزی مورد توجه و مهر بیشتر بود، آیات بسیاری دراوستا وجود دارد که در آنها فرد از درگاه خداوند و فرشتگانش خواستار پسر است. با این حال آیاتی در اوستا یافت میشود که بر یکسانبودن ارزش پسر و دختر دلالت دارد در دعای "اهمائه ریشچه"[2]، فرد درضمن درخواست نعمتهایی مانند تندرستی، شادمانی روانی، زندگی مرفه و آسوده از اهورا خواستار است که فرزندان نامی و مشهور نیز به او عنایت نماید، واژه اوستایی که در این دعا آمده است: "آسنا مچذره زینتم"[3] است که به معنی فرزند نامی و مشهور است و فرزند اعم از دختر و پسر است در اندرزنامه "آذربادمهراسپندان" آمده است زن و فرزند خود را از فرهنگ باز مگیر که تو را تیمار و رنج گران از آن نرسد و پشیمان نشوی. در مورد آموزش اصول اخلاقی و مذهبی و دیگر دانشها، تربیت دختر و پسر یکسان بود و هر دو به یک اندازه بهرهمند میشدند.[4]
[1]. Cf. Cawasji Katrak, Jamshid, Marriage Ancient Iran, p.5
[2] . Ahmāa̒e Rishcha
[3] . Asna Machdhara Zintam
[4] . آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ص ص.9-168