فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

روانکاوی یا روان تحلیل گری و نام زیگموند فروید در سرتاسر دنیای نوین برای بیشتر مردم آشناست. گر چه سایر چهره های پیشرو در تاریخ روان شناسی، مانند فخنر، وونت و تیچنر خارج از روان شناسی حرفه ای کمتر شناخته شده اند، فروید در میان عامه مردم از شهرت فوق العاده ای برخوردار است. بیش از چهل سال پس از مرگ فروید نیوزویک نوشت که بدون او تفکر قرن بیستم به دشواری قابل تصور است. او یکی از معدود افرادی است که در تغییر شیوه تفکر ما درباره خودمان نقش اساسی داشته است.
روانکاوی با سایر مکاتب روان شناسی همزمان است. وضعیت را در سال 1985 در نظر بگیرید، سالی که فروید نخستین کتابش را انتشار داد و آغاز رسمی جنبش نوین خود را مشخص کرد. وونت در ان زمان 63 سال داشت. تیچنر که تازه 28 ساله شده بود فقط دو سال پیش از ان به دانشگاه رفته بود و تدوین نظام ساخت گرایی اش را به تازگی آغاز می کرد. روح ساخت گرایی در آمریکا در حال رشد بود. روان شناسی رفتار گرایی و روان شناسی گشتالت هیچ کدام شروع نشده بود. واتسون در ان هنگام 17 سال و ورتایمر 15 سال داشتند.
با وجود این در هنگام مرگ فروید در سال 1939 ، چشم انداز کلی روان شناسی تغییر یافته بود. روان شناسی وونت، رفتارگرایی و کارکردگرایی به صورت تاریخ درآمده بودند. روان شناسی گشتالت از سوی آلمان به سوی ایالت متحده ریشه می دوانید، و رفتارگرایی شکل مسلط رفتار در آمریکا شده بود.
بر عکس دیگر مکاتب، روانکاوی نه محصول پژوهش های دانشگاهی بود نه محصول علم محض، ‌بلکه از درون روانپزشکی برخاست که تلاش می کرد کسانی را که جامعه به آنان برچسب بیماران روانی می زد، درمان کند. بدینسان روانکاوی یک مکتب فکری روان شناسی که به طور مستقیم با سایر مکاتب قابل قیاس باشد نبود، و هنوز هم نیست.

 


روانکاوی از نظر هدف، موضوع مطالعه، و روش از همان ابتدا از خط فکری روان شناسی دور شد. موضوع مورد مطالعه آن رفتار نابهنجار است، که تا اندازه ای از سوی مکاتب مورد غفلت قرار گرفته بود، روش اولیه آن به جای آزمایش کنترل شده آزمایشگاهی، مشاهده بالینی است. همچنین روانکاوی با ناهشیاری سرو کار دارد، موضوعی که از سوی سایر مکاتب فکری در روان شناسی اساساً نادیده گرفته شده بود.
با این وجود روانکاوی ویژگی های زمینه ای مشترکی با کارکردگرایی و رفتارگرایی دارد. همه آنها از روح ماشین گرایی، از کارهای فخنر در پسیکوفیزیک و از افکار انقلابی داروین تأثیر پذیرفته بودند.(داون پی شولتز، سیدنی الن شولتز1384)
اهمیت مطالعه روانکاوی:
بانظر به این که روانکاوی اولین نظامی است که به طور کامل به بررسی نیروی انگیزشی و شخصیت پرداخته است وهمچنین این تئوری مسائلی را که تا زمان پیدایش آن به صورت تابو به آن نگریسته می شد ولی در عین حال در تکوین شخصیت ، مبین چگونگی رابطه فرد با دیگران و احتمالاً نیرومند ترین نیروی انگیزشی انسان یعنی مسائل جنسی را به دقت مورد بررسی قرار داد و بر آن تاکید کرد که به علت همین تاکید مخالفتهای جدی با این نظریه صورت گرفت. این مسائل چیزی جز امر جنسی نبود که بنا برمدل روانکاوی مسائل جنسی از بدو تولد تاثیر چشم گیری بررشد شخصیت دارد .
علاوه بر این، مکاتب بعد از نظام روانکاوی که فروید آغاز گر آن بود، به نحو چشم گیری تحت تاثیر روانکاوی بوده اند . همچنین، این نظریه به دلیل ارائه تصویر جدیدی از انسان، روانشناسی را دستخوش انقلاب و مسیر آینده آن را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داده است .به دلیل این حقیقت که این تصویر تفاوت بسیاری با تصویر مورد قبول عام داشت، روانکاوی نه تنها روان شناسی را، که بسیاری از حوزه های دیگر اندیشه و حیات انسانی را تحت تاثیر قرار داد، به ویژه حوزه هایی از قبیل ادبیات ،هنر ،تعلیم و تربیت ،اخلاق ،جامعه شناسی ،انسان شناسی والهیات.

 


گفته اند که روانکاوی درست به اندازه نظریه های کوپرنیک و داروین تصور انسان را از خویش تغییر داده است.همچنان که کوپر نیک توهم مربوط به وضعیت مرکزی زمین و انسان را در جهان از بین برد و داروین هم توهم یگانه بودن انسان در طبیعت زنده را نابود ساخت ،فروید نیز ضربه ای مهلک بر احتمالاً بزرگترین توهم انسان نواخت ،تصور این بود که انسان حاکم بر اعمال و افکار خود است.
روانکاوی، بالاخص از رهگذر کار زیگموند فروید، جامع ترین و منسجم ترین نظریه درباره انگیزش و آسیب شناسی روانی را ارائه نموده است، نظریه ای که هنوز طراوت و تازگی خود را حفظ کرده است. در واقع بینش ها و تحلیل های فروید درباره جبرگرایی روانی، اوایل کودکی،و فرایند های ناهشیار، تاثیر زایل نشدنی بر روانشناسی گذاشته است(کورچین، 1983). مفاهیمی مانند آسیب (ضربه)،سوگ، دفاع،روابط شیئی،اظطرب جدایی،و دوره های حساس در اوایل کودکی، برای طرز تفکر روان کاوی درباره مشکلات مراجع بسیار تعیین کننده هستند.مع هذا، انواع دیگر روان درمانی و روش های رفتاری تنها در این اواخر توجه جدی به این اصطلاح ها مبذول داشته اند (بالبی،1982).
افزون بر این، روانکاوی فراتر از یک نوع روان درمانی صرف است؛ روان کاوی همچنین نظریه ای درباره رفتار انسان و روش مشاهده است.اس.فروید (1923) در تعریفی کلی به این نکته اشاره کرده است((شیوه ای برای تحقیق درباره فرایندهای ذهنی به ویژه پدیده ناهشیار، روش درمان مبتنی بر این شیوه، و مجموعه ای از مشاهدات و واقعیت های گردآوری شده که درمجموع ساختار منسجم و یکپارچه نظریه ای در خصوص رفتار انسان را پدید می آورند))(ارگل،1995؛ص523). روانکاوی، به عنوان نظریه ای در خصوص رفتار انسان، بر دو فرضیه بنیادی متکی است:(الف)جبرگرایی روانی- همه رخدادهای ذهنی علت دارند و هیچ رخدادی به طور تصادفی روی نمی دهد ؛(ب)ناهشیاری پویا- بسیاری از نیازها،آرزوها، وتکانه های اساسی بیرون از آگاهی شخص قرار دارند(برنر، 1973)اما هدف روانکاوی، به عنوان فرایند درمانی، این است که افراد کمک کند رشد و تکامل شان را تحقق ببخشند؛روانکاوی عمدتاً برای انجام این کار سعی می کند محتوای قسمت ناهشیار ذهن رابه

 


بخش هشیار بیاورد و سازمان ساختارهای روانی (خود)را که دنیای واقعی، به ویژه دنیای واقعی روابط بین فردی،را دریافت نموده و با آن کنش متقابل دارد،نیرومند سازد(گرینسون،1967).
در اینجا بی مورد نیست یادآوری شود که چنانچه توضیح داده شد روانکاوی فروید فلسفه لهو و لعب نیست. راست است که فروید جنسیت را پایه مهم شخصیت انسانی معرفی کرده و بخصوص در هیستری سرکوب شدن آنرا علت کسالت دانسته است، اما درمان را غرق شدن در عیاشی جنسی ندانسته است (بیماری به علت قوی بودن غریزه جنسی در این اشخاص پیدا نمی شود بلکه به علت غیر صحیح با آن ایجاد می گردد) (جرالد اس . بلوم ، 1352).
قبلا دیدیم که در قرن نوزدهم پزشکان اعصاب می خواستند علل جسمانی بیماری های روانی را کشف و به وسیله رفع آنها بیمار را درمان کنند .فروید در جهت معکوس آنها رفت . یعنی با روش روانی، به کشف علل روانی بعضی بیماریها ، (روش و طرز برخورد شخص بیمار با موانع زندگی)پرداخت و نشان دادن که بعض عوارض جسمانی همراه با بیماریهای روانی علت روانی دارند. مثلا در بیماران مبتلا به هیستر فلجهای جسمانی زیادی دیده می شود که آزمایشهای پزشکی نمی توانند آنها را تایید کنند .مثلا بیمار قادر نیست دستش را حرکت دهد، در حالیکه عضلات و اعصاب دستکاملا سالم اند؛ یا درست نمی بیند، در حالیکه چشم پزشک هیچ ضایعه عضوی در چشم او تشخیص نمی دهد؛ یا مرتب قی می کند و قادر به غذا خوردن نیست، در حالیکه پزشک متخصصدستگاه گوارش علت موجهی برای این حالت نمی یابد. پیش از آن بیماران هیستریک را درغگو می شناختند.فروید نشان داد که در این بیماران اعضای بدن تحت تاثیر بیماری روانی واقعا قدرت عمل خود را از دست می دهند. روش درمان فروید خیلی ثمربخشتر بود.معذلک او رقیب و مخالف پزشکان اعصاب نبود و راهی را که آنها دنبال می کردند مورد تحقیر قرار نداد . چه روش فروید محدود به یک دسته از بیماریهای روانی است که آنها را نوروز می نامید و در مورد دسته دیگر بیماریهای روانی به نام پسیکوز موثر نیست. فروید نخستین کاشف ضمیر ناخوآگاه نیست، چنانچه اشاره شد قبل از او دیگران آن را درک کرده بودند ولی او نخستین کسی است که نقش آن را در ساختمان و و طرز کار روان نشان داده است.یک دسته از پیروان او که مهم ترین آنها فرانتس

 

الکساندر رئیس سابق موسسه روانکاوی شیکاگو است با پیروی از قسمتی از نظریات فروید و تکمیل آنها پایه و علت عده زیادی از بیماریها را که ظاهرا جزء بیماریهای عمومی به نظر می آمد ند روانی معرفی کردند. الکساندر می گوید مثلا ظهور مرض قند حلقه آخر یک سلسله پدیده هایی است که تجزیه ادرار و خون مریض حلقه های پیشین را نمی تواند معرفی کند. این بیماریها را بیماریهای "روانی- تنی" و این رشته مهم جدید پزشکی را "پزشکی-تنی"می نامند.
فروید روشی برای درمان نوروزها ساخته که تا امروز در این راه وسیله منحصر به فرد است. در حقیقت همه روشهای روان درمانی که به وسیله تماس اجتماعی می کوشندفرد را معالجه کنند، بر پایه روش فروید ساخته شده اند. مترجم در اینجا نمی خواهد وارد بحث درباره ارزش پزشکی آن شود. یقینا اگر روانکاوی فروید جز یک روش درمانی چیزی دیگری نبود، سازنده آن در طول زمان اینقدر شهرت پیدا نمی کرد و آثار او مورد بحث و جدال واقع نمی گشت . فروید علاوه بر روش درمانی یک سلسله اطلاعات وسیع راجع به طرز کار روان انسانی داده است. اگر چه از نظر علمی بر روش تحقیق او به حق انتقادهایی کرده اند، با اینهمه این انتقاد پذیری روش پژوهشهای او خود یک دلیل نبوغ این مرد بزرگ است. چه استخوان بندی نظریات او نقطه حرکت بسیاری از تحقیقات علمی روان شناسی شده است که نتیجه گیریهای اورا به رغم ضعف روش پژوهشش تایید کرده اند. بنا بر این فروید نه فقط پدر روانپزشکی نوین است بلکه روانشناسی امروز نیز فوق العاده مدیون اوست. درباره ارزش پزشکی کشف او نظرهای فراوانی ابراز شده است . خود او متواضعانه روانکاوی را فقط در نوروز موثر می دانست و می گفت برای موفقیت بیشتر باید منتظر کشفیات زیستشیمی شویم.امروزه هم روانپزشکان مجرب و محتاط استعمال روانکاوی را در مورد بیماریهای روانی واقعی مانند اسکیزوفرنی و پارانویاو صرع و پسیکوزتحریک- افسردگی و آشفتگی روانیو جنون پیری و کم هوشی شدید مضر و خطر ناک می دانند.
فروید از 1902 در وین در میان پزشکانپیروانی یافت. از 1906 بر تعدادآنها افزوده شد. از طرفداران او آدلر اطریشی و یونگ و بلولر سویسی و کار آبراهام مقیم برلین و رانک اطریشی فرنتسی مقیم بوداپست را می توان نام برد که اغلب آنها در سالهای بعد با او اختلاف عقیده پیدا کردند و از او

 

جدا شدند. آدلر پایه تحریک شخصیت انسانی را میل به توانایی قرار داد. یونگ چنانچه در متن کتاب دیده خواهد شد، از " ضیر ناخودآگاه احتماعی" سخن گفت.
فروید در سالهای آخر عمر از بیم دستگاه هیتلری به انگلستان مهاجرت کردو در سال 1939 در آن کشور درگذشت. اما روانکاوی در کشورهای متمدن جهان رشد و تحول بسیار یافته و از آن شعب مختلفی منشعب شده اند . در خود روانکاوی سه تمایل مهم و اصلی می توان تشخیص داد:
1) روانکاوانی که در درمان می کوشند به اعماق دور ضمیر ناخودآگاه مراجعه کنند. این روانکاوان برای سال اول زندگی نقش اصلی را در شخصیت قائلندو توضیح برخوردهای عاطفی بعدی مانند اودیپ و اضطراب اختگی و غیره را توضیحات سطحی می شمارند. مظهر این تمایل ملانی کلاین انگلیسی است.
2) روانکاوی که تقریبا خطی مشی فروید را می پیمایند و پیرو وفادار او مانده اند نمونه آنها دختر فروید به نام آنا فروید است.
3) روانکاوی که به روشهای دفاع بیمار در برخورد با حالات فعلی اش توجه دارند. سر دسته های آنها را می توان رانک و کارن هورنای معرفی کرد.(جرالد اس.بلوم،1352).
مقایسه روانکاوی و روانشناسی
چنانچه دیده شد روانکاوی و روانشناسی علمی شانه به شانه هم در آخر قرن نوزدهم به وجودآمدند و در قرن بیستم رشد کردند.با اینهمه این دو دانش، که باهم ارتباط بسیار دارند، هم موضوعشان از هم مختلف است هم طرز تحقیقاتشان.
روانکاوی با تفسیر تداعی افکار، تفسیر رویاها، تفسیر اعمال سهوی و شخصیت، انسان بیمار را به منظور معالجه او مورد تحقیق قرار می دهد. لذا روانکاوی در اصل یکی از شعبه های روانپزشکی است. معهذا اطلاعاتی که ضمن این روش درمان بدست آمده وارد روانشناسی و هنر شناسی شده است. روانکاوی به نمایلات ناخودآگاه انسان دسترسی دارد. آزمونهای برون افکن که بعد در روانشناسی ساخته شده اند ملهم از نظیه های روانکاوی اند. تا کنون تنها روانکاوی توانسته است ساختمان و طرز رشد جنبه عاطفی شخصیت انسان را توضیح دهد.

 

نباید روشهای روانکاوی را با روشدرون نگری که قبلا بی اعتباری آن مورد بحث قرار گرفت اشتبا کرد. روانکاوی بر اساس شهادت صریح شخص نیست. روانکاو از گفته های بیمارش مطالبی درک می کندکه خود بیمار متوجه نیست. آنچه بیمار برای روانکاو نقل می کند ولو اینه دروغ باشدبرای روانکاو دلااتگر است. خلاصه روانکاو به ساختمان درونی "ساختمان عاطفی" شخص توجه دارد، به روانکاوی در طرز تحقیق قوانین و خصوصیات رفتار و شخصیت انسان انتقادهایی شده است، چه همواره در تفسیر رویا و تفسیر تجسمهای بیمارو اعمال سهوی او از بین روانکاوان مختلف، به رغم وجود قوانین کلی برای آنها تفات نظرهایی موجود خواهد بودکه نظر درمانی مهم نیستند ولی از نظر پژوهشهای علمی یک نقطه ضعف مهم تلقی می شوند. از اینرو در سالهای اخیر برای کسب اطمینان از استحکام استنتاجهای رو.انکاوان، نظریه های روانکاوی را با روش روانشناسی مورد پژوهش قرار می دهند.
روانشناسی با مشاهده و آزمایش، رفتار خارجی موجود زنده را به منظور پیش بینی استعدادها و واکنشهای آن مورد پژوهش قرار می دهد. روانشناس نتایج مشاهدات و آزمایشهای خود را به کمک روشهای ریاضی تفسیر می کند، از این رو روش پژوهش روانشناسی به روشهای پژوهش علوم فزیک و شیمی نزدیکتر است. با این همه چون در روانشناسی تعداد عوامل مسبب خیلی بیشتر است تا در فزیک و شیمی، بعلاوه اندازه های روانشناسی هنوز دقت اندازه های فیزیک و شیمی را ندارند، در حال حاضر رفتار، بخصوص رفتار انسان صد در صد پیش بینی پذیر نیست بلکه به عنوان احتمال قوی بیان می شود. هدف روانشناسی شناختن انسان سالم است به منظور هدایت او در زندگی. روانشناسی رفتار حیوانات رابخصوص به منظور بهتر شناختن رفتار انسان مطالعه می کند، چه مطالعه رفتار حیوان آسانتر است و در عین حال رفتار حیوان و انسان تابع قوانین واحدند. روانشناسی بیشتر به منظور خارجی شخصیت انسان توجه دارد.وجه اشتراک روانکاوی و روانشناسی این است که هر دو شخصیت انسان را مطالعه می کنند.

 

 

 

ابداع روانکاوی
هیچگونه شرح تاریخی یا جامعه شناختی از پیشرفت علم قادر نیست ظهور ناگهانی روانکاوی و کشفیات آن در مورد جریانات ناخودآگاه روانشناتسی را تشریح کند .در بخش نهایی قرن نوزدهم بسیاری از مردمانی که در وین یا شهرهای مهم دیگر اروپایی رشد یافته بودن و تعلیمات پزشکی را گذرانده بودند، در جهت روانشناسی فیزیولوژیک سنتی گام برداشته بودند ولی فقط فروید بود که به کار در عصب شناسی پرداخت ،بعد درمان با خواب مغناطیسی را در موارد هیستری به کار گرفت و در تهایت روانکاوی را ابداع کرد .تغییر جهت فکری او بخشی به دلیل شرایط اجتماعی و موقعیت دانش علمی زمان او بود ولی از سویی هم نبوغ او و مشکلات خصوصی او بود که او را نسبت به مشکلات مشابه در دیگران حساس کرده بود .
فروید اولین گام کوچک خود را به سوی ابداع روانکاوی نه به صورت طراحی آن بلکه در پاسخ به درخواست یکی از بیمارانش برداشت .این بارونس فنی موزر بیوه چهل ساله ای بود که فروید در کتاب مطالعات راجع به هیستری او را خانم امی فون ان نامیده است.این خانم در سال 1889هنگامی که از پرش عضلات چهره ،او مارهای پرپیچ و تاب و موش های مرده، خواب های ترسناکی در مورد کرکس ها و حیوانات وحشی درنده، قطع پی درپی کلامش به وسیله سرو صداهایی که با دهانش ایجاد می کرد، ترس از اجتماع و نفرت از بیگانگان در رنج بود به دنبال فروید فرستاد .
فروید به مرور زمان با استفاده از روش روان پاک سازی بروئراو رااز بسیاری از عوارضش رهانید-این خانم اولین بیماری بود که فروید این روش را در باره اش به کار برد-او همچنین از روش نانسی در نظریه پس از خواب مغناطیسی نیز بهره گرفت. همان گونه که بعد ها در مطالعات نوشت:
موفقیت درمانی در مجموع قابل توجه بود، ولی پایا نبود .تمایل بیمار به درگیر شدن در بیماری با روش مشابه و بر اثر آسیب روانی جدید از بین نرفته است .هرکس بخواهد درمان قطعی چنین مواردی از هیستری را به عهده بگیرد ،باید خیلی بیشتر از آنچه من سعی داشتم وارد آن پدیده پیچیده بشوم.ولی او از خانم امی چیز بسیار پر اهمیت تری را یاد گرفت .وقتی از او خواست تا ان ماجرای آسیب زا را که در او عوارضی ایجاد کرده بود به یاد بیاورد، خانم امی اغلب با خستگی و مکررگویی،

 

بدون بازگویی چیزی مربوط به قضیه، وقت کشی می کرد .یک روز فروید از او پرسید که چرا مشکلات سوء هاضمه دارد و اینها از کجا ایجاد شده است :
پاسخ او که با قدری تمجمج همراه بود این بود که نمی داند .و من از او درخواست کردم که فدا جواب بدهد .او سپس با لحنی حاکی از اعتراض و غرولند به من گفت که من نمی بایستی مداماز او سئوال کنم که اینها از کجا آمده اند بلکه می بایستی بگذارم آنچه را می خواهد بگوید .
این به نفع فروید بود و او احساس کرد این مسئله درخواست مهمی بوده و اجازه داد او طبق میلش عمل کند.آن خانم راجع مرگ همسرش صحبت کرد و درآن مرحله قدری سرگردان شد،بالاخره به تهمت های رسید که به وسیله افراد خانواده همسرش و یک((روزنامه نویس مجهول))مبنی بر این که او همسرش را مسموم کرده است بر سر زبان افتاده بود.با این که این ماجرا با مشکلات سوءهاضمه او هیچ ارتباطی نداشت،برای فروید مشخص شد که چرا او این قدر منزوی و غیر اجتماعی است.و چرا این همه از بیگانگان نفرت دارد؛اصرارهای قبلی این افکار مهم را بیرون نیاورده بود ولی وقتی بیمار آزاد گذاشته شد،این نتیجه به دست آمد.او تشخیص داد که به رغم ظاهر خسته کننده ای که دارد، اگر بگذارد بیمار هرچه به ذهنش می رسد بگوید،راه موثر تری برای نفوذ به خاطرات پنهان شده است تا ترغیب و کاوش کردن،این امر در نهایت او را به سوی استفاده از روش ((تداعی آزاد))که هم برای درمان و هم درتحقیق بسیار پر اهمیت است راهنمایی کرد.
فروید همچنین تشخیص داد که این شیوه شاید او را از استغاده از خواب مغناطیسی در بیمارانی که نمی توانستند به خواب مغناطیسی بروند،برهاند.او از بیمارش درخواست می کرد- و بعد از چندی از چندی از همه بیمارانش- که در دفتر کار او روی کاناپه ای دراز بکشند، چشمانشان را ببندند،برای یادآوری افکارشان را متمرکز کنند،و هر آنچه به ذهنشان می رسد به زبان بیاورند.
اغلب اوقات ذهنشان بی خواب بود؛هیچ چیزی به ذهن خطور نمی کرد،یا اگر هم چیزی به ذهن می رسید نامربوط بود. دلیل آن هم مشخص بود،فروید متوجه شده بود که خاطرات فراموش شده که تنها با اشکال بسیار زیاد باز می گشتند،همان هایی بودند که شخص تشخیص می داد فراموش کند- خاطراتی که حاوی شرمساری، سرزنش کردن خود،((دردهای جسمانی))،یا صدمات حقیقی بودند.

 

بیمارانی که قادر نبودند وقایع آسیب زا را به یاد بیاورند،ناخودآگاهانه از خودشان در برابر درد دفاع می کردند.
فروید این ناتوانی در به یادآوری خاطرات دردناک را (مقاومت)نامید و راهی ابداع کرد تا آن را درهم بشکند.او اولین مرتبه این شیوه را در 1892 درمورد زن جوانی به کار گرفت که نمی توانست به خواب مغناطیسی برود و خاطرات مفیدی را باز گو کند.فروید پیشانی او را فشار داد و به او اطمینان داد که این حرکت بدون لغزش، خاطرات را بیرون میریخت.و این اتفاق رخ داد.آنچه بار اول به ذهن آن زن آمد،یادآوری شبی بود که او از یک مهمانی به منزل برگشته بود و در کنار تختخواب پدر بیمارش ایستاده بود؛از آنجا به بعد آهسته و با پیچ و خم به باز گویی افکارش پرداخت و پس از لحظه ای این درک برایش پیش آمده بود که از خوشگذرانیش احساس گناه می کرد چون پدرش با بیماری شدیدی بستری بود. تالاخره با تلاش بسیار فروید او را وادار کرد که یکی از عوارضش را تشخیص بدهد،درد شدید پاهایش یکی از دلایلی بود که از آن طریق احساس گناه را که درنتیجه خوشگذرانی پیدا کرده بود از خود دور کند. آن زن بعدها بکلی بهبود یافت و ازدواج کرد.جنبه اساسی این جریان در این نبود که فروید با دست هایش او را لمس کرده بود بلکه موافقت خود بیمار اصل ماجرا بود.بعدها فروید چنین شرح داد :
من بیمار اطمینان می دهم که درتمام مدت فشار باقی می ماند. او درمقابل خود یک اثر یادآوری کننده به شکل یک عکس و یا عقیده ای راکه فکرش به وجود می آید مجسم می کند و من او را وادار میکنم که این عکس یا آن عقیده را،هر چه هست به من منتقل کند.او نباید آن را برای خودش نگاه دارد چون ممکن است فکر کندکه آنچه می خواسته نباشد،یعنی درست همان خواسته او نباشد،با این که ممکن گفتن آن برایش بسیار ناخوشایند باشد.درباره آن هیچ انتقادی یا سکوتی نباید ایجاد بشود، یا به جهات احساسی یا به دلیل این که بی اهمیت دانسته شده است.فقط به این طریق قادریم آنچه را به دنبالش هستیم بیابیم، و تقریبا با این روش آن را بدون کمترین لغزش در می یابیم.
آنچه پیش آمد به ندرت یک خاطره دردناک محوب می شود بلکه اغلب حلقه ای در زنجیره تداعی استکخ اگر پی گیری شود، آرام آرام به فکر بیماری زا و به مفهوم پنهان آن می رسد.در

 

مطالعات،فروید این جریان را"تحلیل"نامید و سال بعد یعنی در 1896استفاده از عبارتروانکاوی را آغاز کرد.
چندی بعد فروید عنوان کرد که شیوه فشار که خود شکلی دیگر از پیشنهاد کردن بود، قابل توصیه نیست، برای این که یادآور خواب مغناطیسی بود و در زمانی که که بیمار سعی داشت برروی خاطراتش تمرمز پیدا کند،حضور پزشک بسیار محسوس می شد. او در سال 1900 این روش را رها کرد و پس از آن بر روی پیشنهادهای شفاهی تکیه می کرد.
بدین ترتیب در سال 1900 عوامل اساسی این روش عبارت بودند از آرام دراز کشیدن در روی کاناپه، پیشنهاد مکرر درمان گر مبنی بر این که تداعی آزاد افکار مفیدی را آزاد می سازد،موافقت بیمار برای ابراز کردن هر آنچه به ذهنش می آید بدون خوداری از بیان یا خودسانسوری و تداعی های ناخوآگاهی که این جریان در خاطرات و افکار بیمار ایجاد می کرد.ثابت شد که این روش نه تنها در مورد هیستری کاربرد دارد بلکه درمورد سایر بیماری های عصبی نیز مفید است.فروید ده ها سال این شیوه را جفت و جور می کرد ولی اساس آن به منظور دست یافتن به بینش درمانی با توجه به روان پویایی ضمیر ناخودآگاه همه در مدت دوازده سال بعذ از زمانی رخ داد که او برای اولین بار بیماری را بدون استفاده از خواب مغناطیسی درمان کرد.البته در مورد شیوه روانکاوی مطلب بسیار زیادتری موجود است که اغلب آنها پوشیده و پیچیده است.چون منظور اصلی ما توسعه علوم روانشناختی و نه مداوای اختلالات روانی است، لازم نیت در اینجا بر روی جزئیات درمان با روانکاوی یا روش های گوناگونی که به وسیله پیران فروید در مخالفت با نظریه ها و روش های درمانی او ایجاد گردید،تکیه کنیم.ولی باید دو عنصر دیگر درمان با روانکاوی را که فروید ابداع کرد در نظر بگیرم،چون این دو عنصر نه تنها در مورد درمان بیمارانش اساسی بودند بلکه در استفاده او از روانکاوی به عنوان روش تحقیقی که طبق آن او به کشفات اصلی روانشناختی خود نائل گردید نیز اهمیت داشتند.
اولین عنصر پدیده انتقال است.فروید آن را به اختصار وبه حالت محدودی در مطالعات ذکرکرده بود ولی پنج سال بعد در 1900 یک درمان ناموفق او را بر آن داشت تا از آن بیشتر استفاده کند.در

 

آن زمان او درمان دختر هجده ساله ای را آغاز کرده بود که درگزارش هایش از او به نام دورا نام برده است.آن دو باهم عوارض هیستریک او را زمانی برگرداندند که دورا به وسیله همسایه اش آقای ک سوء استفاده جنسی قرار گرفته بودولی دورا بعد از سه ماه درست وقتی که داشت به پیشرفت خوبی می رسید،درمان را قطع کرد.فروید که سخت یکه خورده بود، مدتی طولانی و با تعمق فکر کرد که او چرا باید این کار را کرده باشد.هنگامی که یکی از رویاهای اورا درمورد ترک کردن درمان- که قیاسی از فرار کردن او از خانه آقای ک در زمان پیشروی جنسی بوده مورد بررسی قرار داد-فروید به این نتیجه رسید که چون خود او زیاد سیگار می کشید و نفسش بوی تنباکو می داد او را به یاد آقای ک انداخته که او هم سیگاری بودو احتمالا دورا احساساتی را که نسبت به آقای ک داشته به فروید انتقال می داده است.اگر غیر از این بود،او اساسا به شکست مواجه شده بود.فروید چنین بیان می کند:
من می بایستی به هشدارهایی که احساس می کردم گوش می دادم.می بایستی به او می گفتم((حالا تو از آقای ک به من نقل مکان کرده ای.آیا تو متوجه چیزی شده ای که باعث سوءظن تو شده که ممکن است من هم مقاصد شیطانی مشانهی داشته باشم(چه به وضوح و چه پوشیده)که شبیه آقای ک باشد؟یا ایا در من متوجه چیزی شده ای یا می خواهی چیزی درباره من بدانی که با رویای تو مطابقت کندو قبل از این مورد آقای ک داشته ای ؟))
فروید می گوید یک چونین کاری می توانست دورا را در اصطلاح احساساتش نسبت به فروید کمک کند تا درمان را ادامه بدهد و در خودش عمیق تر بنگرد و سایر خاطراتش را هم پیدا کند.فروید نتیجه گرفت که انتقال را نمی توان متوقف کرد؛پیدا کردن چاره کار مشکل ترین بخش کار است ولی گامی اساسی است در شکستن مقاومت تا ضمیر ناخودآگاه را به آگاه تبدیل کند:
فقط بعد از این که مسئله انتقال حل شد، بیمار به مرحله پذریفتن اعتبار ارتباطی می رسد که در طول زمان تحلیل شکل گرفته شده است...‌"در درمان"تمامی تمایلات بیمار،از جمله تمیلات خصمانه بیدار می شوند،سپس آنها از طریق ایجاد آگاهی به جانب مقاصد مورد نظر تحلیل سوق پیدا می کند

 


...انتقال که به نظر می رسد بزرگ ترین مانع و سد راه روان کاوی باشد، قدرتمندترین متحا آن می شود،به شرط این که حضورش هر بار کشف شود و برای بیمار تشریح گردد.
تحلیل انتقال،از نقطه نظر درمان،تجربه ای اصلاح شده است که آسیب را آشکار و ترمیم می کند.اگر فروید به موقع عمل می کرد،دورا می فهمید که او،بر خلاف آقای ک(و احتمالا بسیاری از مردان دیگر)می تواند مورد اعتماد قرار گیردو دورا لازم نیست از احساسات آنها نسبت به خودش و یا احساسات خودش نسبت به آنها وحشت داشته باشد.با توجه به دیدگاه روانشناختی، تحلیل انتقال یک طریقه تحقیق و تشریح فرضیه انگیزه های ضمیر ناخودآگاه است که درپس رفتار غیر قابل شرح قرار می گیرد.
دومین عنصر شیوه تحلیلی که برای فروید روش اصلی تحقیق روانشناختی گردید تعبیر رویاهاست. به رغم این که او نتوانست از رویای دورا نشانه انتقال به خودش را دریافت کند، با استفاده از رویاهای بیمارانش به مدت پنج سال توانسته بود به ذخایر ضمیر ناخوآگاه دست یابد؛او بعدها تعبیر رویاها را ((راه سلطنتی به دانش ضمیر ناخودآگاه در زندگی روانی ))نامید.فروید اولین روانشناسی نبود که رویاها توجه نشان داد؛ در کتاب تعبیر رویاها(1900)او به 155 مورد بحث اولیه در این موضوع اشاره نموده است. ولی اغلب روانشناسان رویاها را افکاری بی اعتبار،مزخرف و بی معنی دانسته اند که از جریان روح نشات نگرفته است بلکه متاثر از جریانات جسمی است که خواب را آشفته می کند.فروید ضمیر ناخودآگاه را تنها افکار و خاطرات بیرون از هشیاری نمی دانست بلکه آن را جایگاه تجمع احساسات و وقایع دردناکی می دانست که با وارد آوردن فشار به فراموشی سپرده می شوند و رویاها را ماده نهفته اصیلی می دانست که آنها را به نمایش می گذارند واین درحالی است که ضمیر ناخودآگاه محافظ از خدمت معاف شده است.
او فرض کرد که رویاها آرزوهایی را براورده می سازند که در غیر آن صورت ما را دنبال می کنندو مقصود اصلی آنها وادار کردن ما به ادامه خوابیدن است. بعضی از رویاها نیازهای ساده جسمانی را بر طرف می کنند. فروید در تعبیر گفته است که هروقت غذای پر نمک خورده استدر طول شب تشنه می شود. و در خواب می دیده جرعه های بزرگ آب می نوشد. همچنین او رویای یک

 

دوست پزشکش را بازگو می کند که دوست داشت شب ها دیر بخوابدو یک روز صبح صاحبخانه اش از پشت در صدا کرد ((بلند شو آقای پپی.وقت رفتن به بیمارستان است.))آن روز صبح پپی تصمیم گرفته بود در رختخواب باقی بماندو در خواب دید که در بیمارستان بیمار و بستری است، در آن موقع او به خودش گفته بود((چون در بیمارستان هستم، دیگر لازم نیستکه به آنجا بروم ))وبه خوابش ادامه داده بود.
ولی برآورده شدن آرزو در بسیاری از رویاها ظریف تر و پیچیده تر است.اغلب آرزوهایی که در ضمیر ناخودآگاه پنهان مانده اند در طول وضعیت آرام خواب برای برای ورود به خودآگاه حمله می کنند؛اگر این طور بشود، به قدری ایجاد تنش می کنند تا شخص خوابیده را بیدارکنند. فروید اظهار داشته استکه در حفاظت از خواب،ذهن ناخودآگاه عوامل ناراحت کننده را پوشیده نگاه می داردو آنها را به شکل عوامل نسبتا بی ضرر تغییر شکل می دهد. رویادقیقا پر راز و رمز است چون درباره آنچه به نظر می رسد باشد،واقعا نیست. ولی به وسیله تداعی آزاداز آنچه از رویا به خاطر می آوریم ممکن است بتوانیم محتویات حقیقی آنچه را پوشیده نگاه داشته شده است تشخیص بدهیم و بدین ترتیب به درون ذهن ناخودآگاهمان نظر بیندازیم.
فروید پس از تحلیل یکی از رویاهای خودش به این دیدگاه رسید.در جولای 1895 او درباره(ایرما)که زن جوانی تحت مداوای او بود خوابی دید. این خواب پیچیده است و تحلیل فروید از آن بسیار طولانی است (درحدود یازده صفحه).به طور خلاصه،او ایرما را در سالن بزرگی که مهمانان بدان جا وارد می شوند ملاقات می کند و از گفته های ایرما در می یابد که در گلو،شکم و معده اش دردهای خفه کننده ای دارد؛فروید می ترسیدکه سر بی توجهی یکی از مشکلات جسمی ایرما را نادیده گرفته باشد؛و بعد از تفاصیل بسیار در می یابد که دوست پزشکش اوتو،به ایرما دارویی را در یک سرم آلوده تزریق کرده است و منشا مشکل او همین بوده است.
فروید در پیگیری مفاهیم حقیقی بسیاری از بخش های این خواب از طریق تداعی آزاد به یاد آورد که روز قبل دوستش اسکاررای متخصص کودکان را دیده بوده است که ایرما را می شناسد و رای به فروید گفته است(او حالش بهتر است ولی کاملا خوب نیست.)این به فروید برخورده بود و آن

 

را انتقادی پوشیده دانسته بود به این معنی که درمان ایرما فقط مقداری موفقیت کسب کرده است.او در خواب حقیقت را پوشیده نگاه داشت و اسکار رای را به اوتو تبدیل کردو بقای عوارض عصبی ایرما را به عوارض جسمانی مبدل نمود و او تو را مسئول وضعیت او قرار داد- به عکی خود او که همواره در مورد سوزن هایی که مصرف می کرد خیلی وسواس به خرج می داد.نتایج فروید از این قرار بود:
اوتو در حقیقت با تذکراتش در مورد درمان ناقص ایرما مرا ناراحت کرده بود،و این رویا برگرداندن آن ملامت به سوی او،برای من انتقام جویی کرد.این خواب مرا از مسئولیت وضع ایرما به وسیله نشان دادن سایر عوامل موثر،مبرا کرد...این خواب حالت خاصی از امور را متجلی می کرد که من آرزو داشتم آنگونه باشد.بنابرین محتویات آن براورده شدن یک آرزو بود و انگیزش هم آرزو بود.
فروید از طریق خودآزمایی بی رحمانه و اعتبار دادن به انگیزه های کم اعتبارش در رویا شیوه ای را کشف کردکه ارزش آن قیاس کردنی نیست.او در طی پنج سال بعد حدود هزار رویای بیمارانش را تحلیل کرد و در تعبیر رویا گزارش نمود که این روش یکی از مفیدترین ابزار درمان به وسیله روانکاوی و تحقیق بر روی کارکرد ذهن ناخودآگاه است.
استفاده از جریانات روانکاوی به منظور تحقیق بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است چون آن را از جهت روش شناسی نامطمئن می دانند.تداعی آزاد بیمار و روانکاو را به تغییر رویا راهنمایی می کند ولی شخص چگونه می تواندثابت کند که تعبیر صحیح است؟در بعضی موارد ممکن است شواهد تاریخی مبنی بر وجود آسیب که از یک نماد رویا بازسازی شده است دیده شود که در حقیقت رخ داده است ولی در اغلب موارد مثل رویای فروید درباره ایرماهیچ دلیلی وجود ندارد تا عینا اثبات گردد که تعبیر واقعا محتوای حقیقی رویا را آشکار کرده است.
با وجود این همان گونه که هرکس که رویاهایش در روانکاوی تعبیر شده است می داند،درضمن تلاش لحظه ای پیش می آید که شخص دچار حیرت شناسایی می شود،یک تجلی، یک احساس لغزیدن بر روی حقیقی احساس .در پایان، تحلیل خواب به وسیله پاسخگویی خود تحلیل شونده-

 

یعنی بگوید(بله-این باید معنای حقیقی آن باشد چون احساس می کنم درست باشد)-برای این که آن پاسخ او را قادر می سازد تا با مشکلی که از ناحیه رویا بروز کرده است دست و پنجه نرم کند.
در مورد فروید،تداعی آزاد و تحلیل خواب او را به سمت تجارت اشراقی هدایت کردو از اقدام به یک خطای جدی علمی نجات داد.اودر اوایل اقدام به روانکاوی در این فکر بود که مشکلات جنسی اساس اغلب اختلالات عصبی است.با این که جامعه وینی هنوز در امور جنسی کوته فکر و متعصب بودند،این مسئله در مراکز پزشکی و عملی بسیار مورد توجه قرار گرفته بود.
ولی همه تحقیقات درباره امور جنسی بزرگسالان بود،فکر می شد که کودکان بیگناه،پاک و از نظر خواهش ها و تجارب جنسی بکر هستند.ولی فروید بارها از بیمارانش شنیده بود که انها پس از کوشش بسیار به یاد می آورند که در کودکی هم احساسات جنسی داشته اند و در کمال حیرت اعلام می کردند که به وسیله بزرگسالان مورد آزار جنسی قرار گرفته اندو تجارب آنها شامل موارد نوازش تا تجارب می شود.هیستری یکی از نتایج آن بود و وسواس های عصبی، ترس ها و پارانویا هم نتایج دیگر آن به حساب می آمدند. این بزرگسالان تقصیر کار عبارت بودند از پرستارها،کدبانوها،خدمتکاران،معلمان،برادران بزرگترو حیرت انگیز تر از همه در بیماران مونث،پدرها بودند.
فروید غرق در حیرت شدو به این فکر افتاد که کشف بزرگی کرده است. تاسال 1896 پس از ده دوازده سال درمان با خواب مغناطیسی و تجارب تحلیلی،او نظریه اغوایی خودش را به صورت مقاله چاپ شده،و در طی یک سخنرانی در مقابل انجمن محلی روانکاوی و نورولوژی که تحت ریاست کرافت ابینگ بزرگ تشکیل شده بود،ارائه داد.سخنرانی او با سردی روبه رو شدو کرافت ابینگ به او گفت(مثل یک داستان علمی پریان است)در هفته و ماه های بعد از سخنرانی فروید احساس می کرد که جامعه پزشکی از او دوری می کند و او را کاملا منزوی کرده اند،مراجعات بیماران هم به مقدار محسوسی کاهش یافت. ولی با این که او تا مدتی به باورهایش معتقد بود،خود او هم به تدریج در صحت آن به تردید افتاد.

 


یکی از علل آن این بود که او در میان بیمارانی که خاطرات مربوط به تجاوز را برملا کرده بودند تنها به بخشی از موفقیت نایل آمده بود و در حقیقت بعضی از آنها که فروید فکر می کرد دارند موفق می شوند،قبل از مداوا کامل درمان را رها می کردند.دیگر این که گستردگی دامنه سوءاستفاده جنسی پدران از دخترانشان برای فروید حیرت آور و باور کردنی بود.چون هیچ گونه ذکر حقیقت غیر قابل بحثی در ناخودآگاه وجود نداشت،چنین یادآوری هایی از تجاوز می توانست ساختگی باشد.و این فکر دلسرد کننده ای بود؛ آنچه را او یک کشف عظیم می پنداشت و (راه حل یک مشکل قدیمی هزاران ساله)،ممکن بود نادرست باشد.
با این که او این اواخر توانسته بود خانواده پرجمعیتش را به آپارتمان وسیعی در خیابان برگاس شماره 19 منتقل کند و کارش به قدری خوب شده بود که می توانست به فکر خوشایندتری لذتش باشد که سفر سالانه به ایتالیا بود،به دلایل بسیار دیگری حق داشت دلسردو مضطرب باشد. مرگ پدرش در سال 1896 بیش از آنچه فکر می کرد فروید را تحت تاثیر قرار داد(او احساس می کرد ریشه هایش از هم دریده شده است)؛دوستی دیرپایش با بروئر که این همه به او کمک کرده بود ولی حاضر نبود عقاید انقلابیش را در مورد بیماری های عصبی و درمان بپذیرد داشت از هم فرو می پاشیدو با این که هنوز هم موقعیت محترمانه ولی بدون مزد سخنران در آسیب شناسی اعصاب را به مدت تقریبا دوازده سال حفظ کرده بود،ولی هنوز به مقام استادی نریسده بود.این مقام سطح محترمانه بالا تری داشت که به دوام زندگی حرفه ای اش هم بسیار کمک می کرد.به این دلیل عوارض عصبی عصبی فروید تشدید شد، بخصوص نگرانی هایش در مورد پول،ترس از بیماری قلبی،وسواس در مورد فکر کردن به مرگ و ترس از سفر که دیدارش را از رم غیر ممکن ساخته بود.او شدیدا به این سفر علاقه مند بودولی غرق در وحشت های غیر قایل تشریح می کرد.
فروید چهل ویک ساله در تابستان 1897 روانکاوی از خود را آغاز کرد تا سعی کند روان رنجوری خودش را درک کند وبا آن بجنگد. او تا این زمان از طریق تحلیل خواب هایش توانسته بود تا حدودی این کار را انجام دهدولی حالا دیگر او همه روزه خودش را به سبکی قدرتمندانه و روشمندانه به دقت تحت نظر قرار می داد.دکارت، جیمز و حتی سقراط هم ذهن های آگاه خودشان را

 

بررسی کرده بودند ولی فقط فروید بود که در جستجوی گشودن رازهای ذهن ناخودآگاهش تحقیقاتش را پی گیری می کرد.
تحلیل کردن از خود ممکن است از نظر لغوی دارای مغایرت باشد. چگونه شخص می تواند هم راهنمایی کند و در یک زمان هم تحلیل گر باشد و هم تحلیل شونده؟
چگونه شخص می تواند هم مریض باشد و هم درمانگری که بیمار احساساتش را به او منتقل می کندتا او آنها را تحلیل کند؟ ولی هیچ کس دیگر نمی توانست یا آن گونه تعلیم ندیده بود تا به عنوان تحلیل فروید عمل کند و او می بایستی خودش این کار می کرد. ولی او تا حدودی ویلهلم فلاس را که نسبت به او تعلق خاطری احساس می کرد، به عنوان تحلیل گر جانشینانتخاب کرده بود. فلاس با این که متخصص گوش و حلق و بینی بود،علاقه مندی های فراوان از جمله به روانشناسی داشت و در این مورد اخیر نظریاتی هم ارائه داده بود که تعدادی برجسته و بعضی دیگر نامربوط و اسرار آمیز بودند.فروید مرتبا و اغلب به فلاس نامه می نوشت و برایش توضیح می داد که در تحقیقاتش و در تحلیل از خودش چه اتفاقی رخ می دهد و گاه به گاه او را ملاقات می کرد و این ملاقات ها را (کنگره)می نامید- که عبارت بود از دو یا سه روز بحث عمیق درباره کارهاو نظریه های فلاس و خودش.جواب های فلاس به فروید موجود نیست و هیچ اثری هم از آنچه او در این کنگره ابراز نموده ندارد ولی کلا عقیده بر آن است که او در تحلیل شخصی فروید کمک کرده است یا این که لاقل فروید افکار خودش را بیان نتایج تحلیل از خود به یک شخص قابل اعتماد روشن نموده است.
فروید به مدت چند سال همه روز از تداعی آزاد و بازبینی رویاهای شبانه اش برای کاویدن خاطرات پنهان مانده، تجارب اولیه و انگیزه های پنهان در ورای آرزوهای روزمره،هیجان ها،لغزش های زبانی و گریز های کوچک خاطرات استفاده کرد.او در جستجوی درک کردن خود بود.
و از آن طریق می خواست پدیده های فیزیولوژیکی محاط بر نژاد بشر را کشف کند. او در اوایل این کار به فلاس نوشت:" این تحلیل از هر تحلیل دیگر مشکل تر است ولی اعتقاد دارم که باید انجام شود و در کار من یک مرحله الزامی است." بارها به این فکر افتاده بودکه کار تمام شده ولب

 

بعد خلاف آن مشخص گردیده بود، بارها به مرحله توقف کامل رسیده بودو برای پیشرفت کار جنگیده بود- و بالاخره همانطور که در نامه می گوید، موفق شد:
من حالا دارم چیزهایی را تجربه می کنم که به عنوان سوم شخص شاهد انجام شدنش در بیمارانم بوده ام- روزهایی هست که من به حالت افسرده این طرف و آن طرف می روم چون هیچ چیزی در مورد رویاها، اوهام یا حالات آن روز یا سار روزها در نیافته ام تا این که 1رتوی از نور، وابستگی هارا می نمایاندو آنچه در گذشته رخ داده است برای امروز تمهیدی می گردد.
بدون شک کار سختی بود. او داشت از میان آنگونه که خودش می گوید"انبوهی از پهن" خاطراتی را که عمیقا پنهان مانده بودند بیرون می کشید چون آنها دافع بودند و گناه می آفریدند،مثل حسادت دوران کودکی او به برادر کوچکترش (که در کودکی درگذشت و آثار دائمی احساس گناه را در فروید باقی نهاد)، احساسات در هم ستیز او از محبت و نفرت نسبت به پدرش و یخصوص در زمانی که در دوسال و نیمگی مادرش مادرش را لخت دیده بودو از نظر جنسی برانگیخته شده بود.
ارنست جونز در زندگینامه ماندنیش از فروید گفته است که تحلیل او از خود هیچ گونه نتایج سحرآمیزی ایجاد نکردو عوارض عصبی فروید و وابستگی او به فلایس در سال اول یا دوم که مطلب آزاردهنده ای افشا می شود شدت بیشتری یافت. ولی تا سال 1899 عوارض فروید بهبودبیشتری یافته بودو او خیلی بیش از چهار یا پنج سال قبل احساس عادی بودن داشت. در سال 1900 این کار عمدتا کامل شده بود ولی او تا آخر عرش همواره نیم ساعت آخر هر روزش را به تحلیل حالات و تجاربش می گذارنید.
تحلیل از خود، با اینکه چندان کامل نبود، فواید شخصی قابل ملاحظه ای داشت، ولی طبق نظر بسیاری از شاگردان فروید یک نتیجه خیلی بزرگ تر هم ارائه داد. فروید از طریق این اقدام به بسیاری از نظریه هایش در مورد طبیعت انسان دست یافت و بسیاری از نظریه های را که از راه تجربه با سایر بیمارانش به دست آورده بود، تاکید نمود.
مهمترین این نظریه ها این بود که کودکان حتی در ساله های اولیه زندگی احساسات قوی جنسی دارند بخصوص گرایش جنسی را به پدریا مادر که معمولا باید جنس مخالف باشند برانگیز.

 

ولی بچه ها می فهمند که این امیال و اوهام در چشم پدر و مادرش یا سایر بزرگتر ها به قدری شیطانی است که آنها را در ضمیر ناخودآگاه پنهان می کنندو بدون آن را کاملا به فراموشی می سپارند.
حالا سرانجام فروید درک می کردکه چرا بسیاری از بیمارانش می گفتند که در کودکی به آنها تجاوز شده است. آن"خاطراتی" که آنها عریان کرده بودند اوهام کودکی بودند نه اغوای حقیقی. او در مسیر درستی قرار گژرفته بود، فقط راه را به قدری کافی نپیموده بود تا به حقیقت روحی برسد.جفری میسون می گوید که فروید نظریه اغواگری را برای این رها کرد چون به همکارانپزشکش بر می خوردو برای حرفه اش زیان آور بود ولی در حقیقت همعصران فروید نظریه جدید او را در موردخواسته های جنسی کودکان و تمایلات زنا با محارم نفرت انگیزتر از نظریه اغواگری می دانستند. ولی فروید به رغم نگرانی های مادی،احساس انزواو اشتیاق به قبول شدن در جامعه، برای انتشار حقایق احساس اجبار می کردو همین کار را هم انجام داد، بخشی در سال1900 و به طورکامل تر در1905.
تا سال 1900 او بجز ابداع راه درمان جدیدی برای روان جدیدی برای روان رنجوری و کشف تمایلات جنسی دوران کودکی، موفقیت های به دست آورده بود. او چند نظریه پر بر آیند در مورد روانشناسی انسان عادی ارائه نمود. وقتی که آخرین یاقته ها و افکار بعضی از روانشناسان را مورد نظر قرار داد(روانشناس فرانسوی پیر ژانه حتی فرویدرا محکوم به سرقت افکارش درباره"ضمیر ناخوآگاه"طبق روالی که او می نامید نموده بود).آنچه در کارهای فروید اصیل دانسته می شد- و بسیاری از کارهایش این گونه بود- مبتنی بود بر آنچه او از ذهن خود و بیمارانش به شکلی که در تاریخ روانشناسی سابقه نداشت، جمع آوری کر

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی

دانلود مقاله ضمان عاقله

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله ضمان عاقله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 شرح و نقد و بررسی قوانین و مقررات به منظور دقت بیشتر در تفضیل و تکمیل آنها و رفع نواقص و اصطلاحات امری ضروری می‌باشد.
بدیهی است باید مورد عنایت و توجه دانشکده‌های حقوق و اساتید قرار گیرد چون یکی از منابع نظامی حقوقی هر کشور عقاید دانشمندان حقوق آن کشور است گرچه تاثیر دکترین در نظامهای حقوقی قابل توجه نیست و به راحتی مورد توجه قانونگزاران و کارگزاران قرار نمی‌گیرد. اما گذشت زمان متصدیان امر را وا‌می‌دارد برای پیشرفت و تکامل جامعه به نظریات و تحقیقات علمای حقوق جامعه عمل بپوشانند.
با در نظر گرفتن این واقعیت که تحولات ناشی از انقلاب اسلامی و حاکم شدن این نظر که همه قوانین و مقررات می‌بایست بر پایه موازین اسلامی وضع شود بر کسی پوشیده نیست نوعی سیستم فضایی جدید بوجود آمده است خصوصاً در حقوق کیفری بسیاری قوانین عوض شده و یا نسخ گشته است و قوانین جدیدی که ریشه در فکر اسلامی و فقه شیعه دارد ایجاد شده است.
یک سلسله مسایل حقوقی در قانون مجازات اسلامی تصویب شد وبرای اجراء به محاکم فرستاده شده است که برای بسیاری از حقوقدانان و جامعه تازگی داشته است در بعضی موارد با موجی از اعتراضات مواجه شده است و سوالات انبوهی را در ذهن بوجود آورده است اولین مشکلی که در اذهان عمومی ایجاد کرده است کیفیت اجرای آن است و آیا اصولاً در جامعه امروزی قابلیت اجرا را دارد یانه؟ قوانین فراوانی وجود دارد که هنوز جواب قاطع و روشن به این سوالات داده نشده است از جمله قسامه، و ناهمگون موارد دیات با متقضیان زمان و ضمان عاقله و...
با توجه به این مقدمه کوتاه باید اذعان داشت که جامعه کنونی ما اقتصادی نوین از دکترین حقوق اسلامی را دارد که نمی‌توان به آسانی از کنارش گذشت و اهمیت آن زمانی بیشتر می‌شود که قانونگزاران ناچار باشند مبانی حقوقی خود را در وضع قوانین در چارچوب مذهب خاصی طرح‌ریزی کنند و عدول از آن و وضع خودسرانه قوانین را نامشروع بدانند و جامعه پذیرای چنین قوانین نباشد. مشکل زمانی بیشتر به چشم می‌آید که در طول قرنها این قوانین در جامعه جامع عمل نپوشیده و فقط در کتابها و حجرات مدارس علمی مورد بررسی قرار می‌گرفت و مشکل تر از آن است که علماء بخواهند همان دستورات اسلامی را به شکل ترجمه به صورت قانون در‌آورند و برای اجرا به محاکم بفرستند و بخواهند بواسطه همان قوانین جامعه فعلی را اداره کنند غافل از شرایط زمانی و مکانی بسیاری از این قوانین و دستورات را موضوعاً از قابلیت اجراء خارج کرده است و جزء قوانین گذشته با شرایط خاص آن زمان بوده است و امروزه قابلیت اجرا را ندارد به عنوان مثال در کتابهای فقهی با بحث عتق رقبه مواجه می‌شویم که دستورات و احکام شرعی زیادی را به خود اختصاص داده از جمله کیفیت برخورد با رقبه و شرایط به ملک در‌آوردن و آزادی رقبه... و قوانین خاص ذمه و فرزند آن و احکام ازدواج با امه که هنوز هم در رساله‌های علمیه‌ به عنوان کفاره روزه قضا و مسایل دیگر بحث عتق رقبه بیان می‌شود که البته امروزه این مطلب بطورکلی وجود ندارد و در بلاد مختلف یکسان نبوده است حتی در آن زمان نیز در ایران چیزی به نام برده‌داری و بردگی نبوده است تا چه رسد امروزه که در جامعه اسلامی چنین مطلبی نیست.
یکی از مسایل مهمی که در قانون مجازات اسلامی مطرح گردیده است و بعد از انقلاب تصویب شده است ضمان عاقله است.
این مساله گرچه زمان پیامبر (ص) و در جامعه عرب قابل اجراء بوده است ولی تاکنون در جامعه ما با این که در قانون مجازات اسلامی آمده است عمل نشده است و در محاکم دیده نشد که کسی یا کسانی به عنوان ضمان عاقله محکوم به پرداخت دیده شده باشد. و بدواً اینطور به نظر می‌رسد که با مقتضیات زمان هماهنگ نمی‌باشد.
آنچه ما در این تحقیق درصدد آن هستیم بررسی کیفیت تقنین و علت آن در دین مبین اسلام و اینکه آیا در جامعه کنونی ما قابل اجرا است؟ و همین طور در مورد نقد و بررسی این قانون می‌باشد.
گفتار اول
(سابقه تاریخی ضمان عاقله)
برای درک بهتر مسئولیت عاقله باید به بررسی کیفیت ایجاد این قانون در زمانی که مرسوم گشته است بپردازیم، اعراب ساکن جزیره العرب در دوران جاهلیت به شکل نظام قبیله‌ای زندگی می‌کردند گرچه در آن طرف مرزها امپراطوریهای بزرگی وجود داشته است و به شکل متمرکز و مدنی زندگی می‌کردند ولی از لحاظ جغرافیایی عربستان صحرای پهناوری است با توجه به خصوصیات خاص خود سازمان قبیله‌ای را بیشتر پذیرا بود تا حکومت متمرکز.
اعراب بدوی عربستان همیشه از محلی به محل دیگر کوچ می‌کردند و با احشام خود در پی بدست آوردن آب و علوفه سرگردان دشتها بودند و هر نوع تمرکز جمعیت غیرممکن بود. از آنجا که زندگی در صحرای بی‌آب و علف پر مشقت وبه لحاظ فقدان منابع و زندگی در حال کوچ همیشگی دارای خطرات طبیعی و غیرطبیعی فراوان بوده است لذا اعراب را بر‌آن داست که در قالب گروههای خویشاوندی و خانوادگی به صورت قبیله ای خود را اداره کنند زندگی در صحرا و هجوم و غارت قبایل دیگر سبب شد که اتحاد و پیوستگی اعضاء قبیله با یکدیگر بیشتر شود. تا جایی که گروه همچون یک واحد اجتماعی عمل می‌کند در این حالت گروه فقدان یک فرد از اعضاء خود را فقدان تمامی خود می‌داند این ایده سبب می شد که اگر یک نفر بدست اشخاص قبایل دیگر کشته می‌شد فقدان او سبب رنج و صدمه همه قبیله به حساب می‌آمد و آنان را به انتقام وامی‌داشت و غالباً چنین انتقامها به خونریزی و انهدام کامل هر دو طرف منتهی می‌گردید و سالها جنگ و خونریزی را به دنبال داشت.
جهت احتراز از این خونریزی و نابودی دسته جمعی این رسم بنیان گردید که در مقابل کشته شدن فرد تمامی افراد قبیله به صورت پرداخت خون بها جبران شود گفته می‌شود در عصر جاهلیت بهایی که در قتل پرداخت می‌شد ده شتر ماده بوده است و از زمان عبدالمطلب صد شتر ماده میزان جان یک انسان شناخته شده است.
با ایجاد این سنت دادن خون بها مرسوم گشته است « خون بها نوعاً به دیه یا عقل تعبیر می‌شود» و عبارت است از تاوانی که بوسیله قاتل به گروه یا خانواده مقتول یا مجنی علیه تأدیه می‌گردد در واقع بر جانی است که تاوان را بپردازد و ممکن است چنانچه قاتل از اعضاء یک گروه بوده باشد گروه پرداخت آن را تقبل می‌کند.
این رسم دارای مزایای زیادی بوده است از جمله مزایایی که می‌توان برشمرد:
1- جلوگیری از خونریزی وسیع چون در میان اعراب بدوی مرسوم بوده است که خون در مقابل خون قرار دارد و هیچ نوع تاوانی دیگری جزء خون برسمیت شناخته نمی شده و انتقام ترد اعراب یک ضرورت حیاتی تلقی می شده است وعطش انتقام ذاتاً آنچنان شدید بود که هیچ چیز جزء خون نمی‌توانست آنرا فروکش کند در بعضی موارد این انتقام تبدیل به یک سلسله خونریزیها از سوی دو طرف درگیر منجر می‌گردید جنگ که مدت چهل سال ادامه داشت و به انهدام هر دو طرف مخاصمه انجام گرفت .
2- سبب امنیت اجتماعی می‌شود چون در دادن خون بها همه قبیله شریک بودند اعضاء را ملزم می‌کرد بر اعمال اعضاء خود نظارت کنند و مانع تکرار خطای آنان شود.
3- این رسم بار تادیه خسارات را از دوش فردی که مسئول پرداخت خون بهاء است برمی‌دارد چه بسا در اغلب موارد خود قاتل نمی‌تواند تمام دیه را به تنهایی تأدیه کند.
4- این رسم بر تعاون و اتحاد اعضاء قبیله می‌افزود چون زندگی آنان به شکل قبیله‌ای و گروهی بود و اتحاد و یکدلی سبب قوام قبیله‌ای می‌شد.
گفتار دوم
( جایگاه ضمان عاقله در اسلام)
با توجه به محاسن و مزایایی که در فوق بیان نمودیم این رسم به صورت یکی از فضائل درخشان دوره جاهلیت درآورد و بنابراین این رسم با گفتار پیامبر گرامی(ص) اسلام که فرمود فضایل جاهلیت در اسلام مورد قبول قرار می‌گیرد، وارد اسلام شد.
البته لازم به ذکر است گرچه ضمان عاقله دارای مزایای زیاد بوده است ولی خالی از اشکال نبوده است چون در عصر جاهلی عشیره وقبیله فرد به دفاع از جانی برمی‌خواست و این دفاع آنان فاقد هر نوع قید و شرط بود و اسلام درباره آن یک رشته شرایطی را بیان نمود و حکم آن را به صورت عقل پسند و خرد پذیر در آورد و سبب شد ضمان عاقله از آن وسعت دوران جاهلی محدود گردد. این شروط عبارتند از:
الف : جنایت عمدی نباشد.
ب: جنایت خطای محض باشد.
ج: حتی اگر حنایت با بینه ثابت شود در عین حال اولیای دم دیه را با چیزی مصالح کنند.
دیه بر عهده خود جانی است نه عاقله.
دیه در دوران جاهلیت بر تمام اعضاء قبیله پخش می شد و چه بسا هر فردی با پرداخت یک دینار محکوم می شد و اگر روح حکم همان روح قبیله‌ای بود اسلام باید آن را بر تمام قبیله پخش کند وهمه اعضاء را مکلف به پرداخت جزیی از دیه نماید در حالیکه در بین مبین اسلام دیه در خصوص عاقله است و عاقله در لسان حکم اسلامی غیر از عاقله در عصر جاهلی است زیرا در اسلام منظور از عاقله عصبه و نزدیکان قاتل از طریق پدر نه دیگر بستگان و نه مجموع قبایل بنابراین باید توجه داشت که ضمان عاقله به همان کیفیت دوران جاهلیت وارد اسلام نشده است.
پیامبر گرامی اسلام (ص) در قضیه زنی از قبیله هندیل با دستور اجرای آن خود عامل به ضمان عاقله گردید و این رسم ادامه یافت و عمر خلیفه ثانی به آن عمل می‌کرد و حتی علی‌(ع) نیز به آن عمل می‌کرد.
گفتار سوم
(معنای ضمان عاقله)
بخش اول: ماهیت ضمان: ضمان به معنای قبول کردن و پذیرفتن یا برعهده گرفتن وام دیگری است و ملزم شدن به اینکه هرگاه کسی به عهد خود وفا نکرد از عهده خسارت برآید.
از نظر فقها، ضمان عقدی است که فایده و ثمره‌ آن نقل مال است از ذمه مضمون عنه به ذمه ضامن و التزام به آنچه در عهده غیر است.
ضمان بر دو نوع می‌باشد 1- ضمان عقدی 2- ضمان قهری
ضمان عقد: به معنای عام و خاص به کار می‌رود در معنای خاص به معنای عقد ضمان معروف است که در ماده 684 قانون مدنی تعریف شده است.
«ضمان عقدی عبارت است از اینکه شخص مالی را که به ذمه دیگری است به عهده بگیرد متعهد را ضامن و طرف دیگر را مضمون له و شخص ثالث را مضمون عنه یا مدیون اصلی می‌گویند»
پس ضمان عقدی یا مسئولیت قراردادی در نتیجه اجرا نکردن تعهدی که از عقد ناشی شده است بوجود می‌آید کسی که به عهد وفا نکند و موجب اضرار غیر شود بدهی است که باید از عهده خسارت وارده برآید.
ضمانی که متخلف در این باره پیدا می‌کند مسئولیت قراردادی نامیده می شود.
ضمان عقدی به معنای عام: شامل عقد ضمان، عقدحواله، عقد کفالت می‌شود زیرا در هر سه به موجب عقد و توافق طرفین شی خاصی بر عهده شخصی به نفع دیگری قرار می‌گیرد با این تفاوت که موضوع ضمان گاه مال است چنانچه در عقد ضمان و حواله وجود دارد و گاه شخص انسان است همانطور که در عقد کفالت می بینیم به موجب عقد ضمان و حواله ضمان مسئول است تا مال معینی را به طلبکار یا محال له پرداخت کند و به سببعقد کفالت کفیل مکلف است شخص معینی را ترد طلبکار خاص نماید.
ضمان قهری یا غیرقراردادی: شی معین بر عهده کسی استقرار می‌یابد اما منبع و منشأ ضمان قراداد و التزام از طرف ضامن نیست بلکه یک عمل مادی محض است که در شکل اتلاف یا استیلای نامشروع و غیره از شخص صر می زند و قانون این عمل را موجب پیدایش ضمان می شناسد.
در موردی ضمان قهری است که موجب آن با اراده واختیار ضامن نباشد جایی که شخص بر حسب عقد معاوضه فاسدی مال دیگری را بدست آورده باشد که قاعده مایضمن بصحیحه بضمن بفاسده و ما لایضمن بصحیحه لا یضمن بفاصده وجود دارد.
برای ضمان قهری موجباتی است که در ماده 307 قانون مدنی ذکر شده است.
امور ذیل موجب ضمان قهری است 1) غصب و آنچه در حکم غصب است 2) اتلاف 3) تعبیب 4) استیفاء
با این توضیحات ملاحظه می‌گردد که پرداخت دیه توسط عاقله یکی از مصادیق ضمان قهری است و به حکم قانونگذار این ضمان بوجود می‌آید و هیچگونه عقد و قراردادی قبلاً باری این کار منعقد نشده است.
بخش دوم : معنای عاقله : عاقله مفرد مونث است و تا تأنیت آن به اعتبار جماعت است که در معنای آن مندرج است مانند جامعه و جمع آن عواقل است و از ماده عقل گرفته شده است. در مفاهیم مختلف بکار رفته است در اصل به نظر می‌رسد واژه عقل به مفهوم «بستن پای از جا در رفته شتر » باشد که بعداً به مفهوم خون بهاء نیز به کار رفته است.
چون خون باء نیز قیدی است بر گردن عاقله بین آنهایی که مکلفند خون بهاء را بپردازند.
در کتاب لمعه برای واژه عاقله سه احتمال بیان گشته است:
اول: عاقله مشتق از کلمه عقل است به معنای بستن و محکم کردن است به همین خاطر ریسمان را نیز عقان گویند از این جهت که هنگام پرداخت دیه به اولیای مقتول شترهایی را که به عنوان خونبهای مقتول است در کنار درب خانه آنها آورده و زانوهایشان را عقال می‌کردند و می بندند و چون با دادن دیه توسط افراد به اولیای مقتول دهان آنها را از هرگونه تعرضی می بستند به این افراد عاقله اطلاق می شود.
دوم : برخی نیز عاقله را از عقل و به معنای خرد می پندارند یعنی دیه بر آن کسی است که عاقل‌تر است حال آنکه این اصطلاح خاص است و یکی از معانی دیه عقل است چرا که اثر بار دارندگی و در برابر هرگونه قتل وجرح ونقض عضو است عاقل یعنی کسی که دیه را می پردازد.
پس عاقله یعنی پرداخت کننده دیه و خونبها و به مناسبت اینکه کسان قاتل محتمل پرداخت دیه و خونبها می‌شوند عاقله گفته می شود.
سوم: عاقله به معنای منع و از ریشه عقل است از این جهت که عاقله به جهت جلوگیری از بروز خسارت و ضرر و زیان همیشه مراقب خویشان و بستگاه خود شده تا از ارتکاب اعمالی که منجر به قتل وجرح و نقص عضو و خطای محض می شود جلوگیری به عمل می‌آورد یا بدین دلیل ک قبل از اسلام بستگان قاتل بوسیله شمشیر از آسیب ولی مقتول به شخص قاتل مانع می شدند ولی اسلام دستور داد که با پرداخت مال او را از انتقام منع کنند.
حدیث مشهور نبوی «اعقل بعیرک و توکل علی الله» نیز به همین معنی بکار رفته است که مولوی می‌گوید: « گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند»
به نظر می سد که معنای عاقله اگر به مفهوم منع و بازداشتن تعبیر شود مناسب‌تر باشد.
گفتار چهارم
(مسئولیت عاقله )
عاقله مسئول پرداخت دیه جنایتهای جانی است فقط مسئول جنایتهای خطایی می‌باشد نه سایر جنایات چون جنایت بر سه قسم می‌باشد، عمد، شبه عمد، خطاء.
ماده 206 قانون مجازات اسلامی در موارد زیر قتل عمدی است: الف. مواردی که قاتل با انجام کاری قصد داشتن شخص معین یا فرد یا افرادی غیرمعین از یک جمع را دارا خواه آن کار نوعاً کشنده باشد یا نباشد ولی در عمل سبب قتل شود.
ب. مواردی که قاتل عمداً کاری را انجام دهد که نوعاً کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد.
ج. مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام می‌دهد نوعاً کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری ویا پیری یا ناتوانی یا کودکی وامثال آنها نوعاً کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد.
قتل شبه عمد : چنانچه قاتل در فعل خود قاصد بوده و خواهان نتیجه بدست آمده نبوده است مثل اینکه برای تأدیب بچه‌ای را بزند و یا به قصد درمان و معالجه اقدام کند و مجنی علیه اتفاقاً بمیرد جنایت بوجود آمده را قتل شبه عمد گویند.
قتل خطایی: چنانچه جانی هم در فعل وهم در قصد خطا کند جنایت بوجود آمده را خطای محض بحساب می‌آید.
فصل اول
ضمان در انواع قتل
در قتل عمدی حکم اولیه قصاص جانی است ولی اولیاء دم می توانند در جنایت بجای قصاص دیه بگیرند. در جنایت شبه عمد ضمان ضمان قهری است در صورت مطالبه اولیاء دم جانی باید دیه را بپردازد. و در جنایت خطای محض که عاقله عهده‌دار خونبهای مقتول است نمی‌تواند ضمان عاقله را ضمان قهری دانست. چون ضمان قهری در مقابل اتلاف به تسبیب و توری و تفریط و غصب و امثال آنها بوجود می‌آید و عاقله مرتکب خطایی نشده اند.
بنابراین باید دید ضمان عاقله چه ماهیتی دارد؟ هر یک از مقرراتی که شارع مقدس برای موضوعات مختلف وضع کرده است حکم شرعی می گویند که بر دو قسم است:
1- وضعی 2- تکلیفی
حکم تکلیفی: حکم شرعی چنانچه به فعل یا ترک فعل مکلفان تعلق گرفته باشد آنرا تکلیفی می‌نامند که از لحاظ لزوم یا عدم لزوم انجام آن بر پنج قسم تقسیم می‌شود و عبارتند از واجب، حرام، استجباب، اباحه و کراهت.
حکم وضعی : حکم شرعی است که مستقیماً به فعل یا ترک فعل مکلفان متعلق نباشد بلکه به شی یا شخص تعلق گرفته باشد مانند مالکیت شی یا زوجیت شخص
حکم وضعی را از آن جهت وضعی گویند که :
(1) سببی را برای مسبب وضع می کند منند سرقت سبب قطع دست می‌گردد.
(2) یا شرطی را برای مشروط وضع می‌کند مثلاً شرط اثبات زنا را شهادت چهار نفر می داند.
(3) یا وضع مانع می ‌کند مانند چیده نشدن میوه مانع از قطع دست در سرقت آن می باشد.
فصل دوم
تفاوت حکم تکلیفی و وضعی
این احکام از دو جهت با همدیگر تمایز می‌شوند.
(1) در حکم تکلیفی چنانچه اشاره شد مقصود شارع انجام فعل یا خودداری از انجام آن و یا تخییر در ابتان و عدم آن است ولی درحکم وضعی بیان اسباب و شروط و موانع است.
(2) حکم تکلیفی همیشه به اختیار خود مکلف گذاشته شده است و می‌تواند آن را انجام دهد و اگر بخواهد انجام ندهد ولی حکم وضعی گاهی چنین است و گاهی هم در اختیار مکلف نیست.
فصل سوم
ضمان عاقله حکم وضعی است یا تکلیفی ؟
مسئول پرداخت دیه از قتل عمد و شبه عمد خود قاتل است و در نتیجه ضمان در این جا قهری است در مورد قتل‌ خطا محض مسئول پرداخت به عهده عاقله است آیا ضمان عاقله ضمان وضعی است یا حکم تکلیفی است؟
اگر وضعی باشد در صورتی که عاقله وجود نداشت اولیاء دم نمی‌توانند از خود قاتل خونبها را بستانند و از باب اینکه خون مسلمان نباید هدر رود امام مسلمین از بیت المال خونبهای او را می‌پردازد. اگر حکم تکلیفی باشد و بدهکار و مسئول حقیقی خود جانی باشد در این صورت اگر عاقله وجود نداشت یا فقیر بود یا اصلاً زیر بار نرفت خود جانی باید خونبهای مقتول را بپردازد.
قول معروف و مشهور فقها، امامیه این است که دیه قتل خطایی به عهده عاقله است و اگر عاقله ندارد یا وجود دارد لکن از پرداخت دیه عاجز هستند خونبها از مل جانی گرفته می‌شود و اگر مالی نداشته باشد امام از بیت المال دیه را می پردازد.
گفتار پنجم
(عاقله به چه کسانی می‌گویند؟)
در اصطلاح فقهی عاقله کسی است که مسئول پرداخت دیه قتل خطایی محض است که شخص دیگری مرتکب آن شده است البته بطور مطلق در قتل خطای محض عاقله ضامن نیست بلکه دارای شرایطی است ماده 305 قانون مجازات اسلامی درقتل خطای محض در صورتیکه قتل با بینه و یا قسامه یا علم قاضی ثابت شود پرداخت دیه به عهده عاقله است و اگر با اقرار قاتل یا نکول او از سوگند یا قسامه ثابت شد به عهده خود اوست.
بنابر مشهور فقهاء عاقله عصبه قاتل است و مراد از عصبه اقوام ذکور پدری قاتل است که عبارتند از نزدیکان پدری و مادری و یا پدری.
بنابراین قرابت پدری با پدر و مادر مرتکب جرم را عاقله می‌گویند و همچنین معتق که عبد را مجانی آزاد کرده است.
و ضامن جزیره و امام مسلمین در صورتی که متوفی عصبه ضامن حریره نداشته باشد امام مسلمین و ارث و ولی اوست.
بنابر آنچه گفته شد زن جزء عصبه نیست و عاقله محسوب نمی شود همچنین کودک و مجنون جزء عاقله نیستند و همچنین معسر جزء عاقله نمی‌باشد.
ماده 307 ق مجازات اسلامی دارد: عاقله عبارت از بستگان ذکور مبنی پدر و مادری یا پدری به ترتیب طبقات ارث بطوریکه همه کسانیکه حین الفوت می‌توانند ارث ببرند بصورت مساوی عهده‌دار پرداخت دیه خواهند بود.
تبصره : کسی که با عقد ضمان جریره دیه جنایت دیگری را به عهده گرفته است نیز عاقله محسوب می‌شود.
گفتار ششم
(آیا در عاقله غنی معتبر است؟)
آیا عاقله بطور مطلق چه غنی باشد یا نباشد مسئول پرداخت دیه می‌باشد؟ یا اینکه اگر غنی بود مسئول است و شرط مسئولیت عاقله غنی بودن آنهاست. در این رابطه آیه‌الله العظمی خویی رحمه‌الله علیه می‌گویند: به عقیده مشهور غنا معتبر است ولی چون مسأله‌ اجتماعی نیست و دلیل دیگری هم وجود ندارد و شهرت نیز به تنهایی حجت نمی‌باشد حق عدم اعتبار غنی‌ می‌باشد . عبارت ایشان این است: « هر یعتیر العتی فی‌العاقله؟ الشهور اعتباره و فیه اشکال و الاقرب عدم اعتباره».
فصل اول : مقدار توزیع دیه
هریک از افراد عاقله چه مقدار از دیه جنایت خطایی را تقبل می‌کنند؟
سه نظریه وجود دارد: (1) عاقله غنی نصف دینار و عاقله فقیر ربع دینار از خونبهای مقتول را به عهده می‌گیرند که نظریه شیخ طوس و عده‌ای از فقها است.
(2) تشخیص مقدار دیه‌ای که هر یک از افراد عاقله باید تقبل نمایند با امام یا با کسی است که امام نصب کرد این نظریه عده‌ای از فقهاء است.
(3) دیه بر عاقله بطور تساوی تقسیط می‌شود که نظریه صاحب جواهر و آقای خویی رحمت الله علیها است. در قانون مجازات اسلامی در ماده 307 آمده است که همه کسانیکه حین الفوت می‌توانند ارث ببرند بصورت مساوی عهده دار پرداخت دیه خواهند بود.
فصل دوم : مسئولیت عاقله در جراحتها
ماده 480 ق مجازات اسلامی دارد : دیه جراحت سر و صورت به ترتیب زیر است:
1- حارصه، خراش پوست بدون آنکه خون جاری شود- یک شتر .
2- دامیه، خراشی که از پوست بگذرد و مقدار اندکی وارد گوشت شود و همراه با جریان خون باشد کم یا زیاد- دو شتر .
3- متلاحمه، جراحتی که موجب بریدگی عمیق گوشت شود لکن به پوست نازک روی استخوان نرسد- سه شتر.
4 سمحاق، جراحتی که از گوشت بگذرد و پوست نازک روی استخوان برسد- چهار شتر.
5- موضعه، جراحتی که از گوشت بگذرد و پوست نازک روی استخوان را کنار زده و استخوان را آشکار کند- پنج شتر
6- هاشمه، عملی که استخوان را بشکند گرچه جراحتی را تولید نکرده باشد- ده شتر.
7- منقلبه، جراحتی که درمان آن جزء با جابجا کردن استخوان میسر نباشد- پانزده شتر
8- مأمومه، جراحتی که به کیسه مغز برسد ثلث دیه کامل و با – سی و سه شتر.
9- دامغه، جراحتی که کیسه مغز را پاره کند- غیر از ثلث دیه کامل ارش بر او افزوده می‌گردد. ایراد جرح مانند قتل بر سه نوع است (1) عمد (2) شبه عمد (3) خطاء
در عمد قصاص می‌باشد و در شبه عمد حکم آن دیه است که به عهده جانی است و در خطای محض فقط موضعه را شامل است دیه کمتر از آن به عهده خود جانی است (ماده 306 ق. م. ا)
در خطای محض دیه قتل و همچنین دیه جراحت (موضعه) و دیه جنایتهای زیادتر از آن به عهده عاقله می‌باشد و دیه جراحتهای کمتر از آن بهعهده خود جانی است.
تبصره : جنایت عمد و شبه عمد نابالغ و دیوانه به منزله خطای محض و بر عهده عاقله می‌باشد.
گفتار هفتم
(اصل شخصی بودن مجازاتها)
یکی از اصول مسلم در حقوق جزا اصل شخصی بودن مجازاتها می‌باشد این برخلاف انصاف و عدالت است که شخصی را به جای شخص دیگر مجازات نمود قبل از استقرار دین مبین اسلام در جزیره‌العرب مسئولیت کیفری مجرمین و اعمال مجازات منحصر به شخص مرتکب جرم نبود بلکه عملاً اعضای خانواده مجرم که به هیچ وجه در ارتکاب جرم مداخلهای نداشتند از مجازات معاف نبودند و مسئولیت کیفری جنبه گروهی پیدا می‌کرد. اما اسلام با پذیرفتن اصل شخصی بودن مجازاتها احکام جزایی را تحت نظم و قاعده خاصی در‌آورد و رعایت این اصل را به عنوان یک اصل مسلم بر اعمال مجازاتها حاکم کرد. به موجب این اصل تنها کسی که مرتکب جرم شده است باید مسئولیت پاسخگویی آثار و نتایج عمل مجرمانه خود را داشته باشد یعنی نتایج محکومیت جرم فقط باید متوجه مجرم باشد. دلایلی مختلف وجود دارد که می‌شود این اصل را از آن استنباط کرد.
1- قرآن کریم در آیات مختلف به آن اشاره نموده است الف: ولا تزرو وازه وزر اخری یعنی هیچ کس بجای دیگری مجازات نخواهد شد. (سوره فاطر/ 18)
ب: کل نفس بما کسبت رهینه یعنی هر کس در گرو اعمال خویشتن است. (سوره‌مدثر/ 38)
ج: ولا تکسب کل نفس الا علیها یعنی هر کس تنها کیفر کار خویش را می‌بیند(سوره‌انعام/164)
د:و ان لیس للانسان الا ما سعی یعنی و اینکه برای مردم پاداشی جز آنچه خود کرده‌اند نیست. (سوره نجم/ 39) از مفاد آیات مربوط چنین برمی‌آید که شخصی بودن مجازات یکی از ویژگیهای اصلی کیفری اسلامی است بهرحال اهمیت و اعتبار آیات قرآن کریم برای استنباط احکام اسلامی از نظر اصول در بین سایر ادله احکام در مرحله نخستین و مهمترین دلیل محسوب می‌شود. زیرا اهمیت آن ناشی از این ست که قرآن کلام خداست و اصول دین اسلام و حتی پیامبری رسول اکرم (ص) نیز متکی به آن است. بعلاوه قرآن ضامن صحت حجیت سایر ادله از جمله گفتار پیغمبر (ص) نیز هست. چنانکه قرآن کریم تصریح می‌کند که آنچه پیامبر می‌گوید کلام وحی الهی است و محمد (ص) حامل آن پیام است.
مفاد احادیث و روایت وارده از معصومین (ع) نیز حاکی است که عدل و انصاف اقتضاء می‌کند که هیچ کس به اتهام جرم دیگری مورد مؤاخذه و مجازات قرار نگیرد بلکه کیفر فقط درباره شخص مجرم که مسئول ارتکاب جرم است اجرا شود.
با توجه به مطالب فوق وقتی بحث ضمان عاقله می‌شود ین سوال به ذهن می‌آید اگر در دین مبین اسلام اصل شخصی بودن مجازات پذیرفته شده است چرا در بعضی موارد برخلاف آن دیده می‌شود. در ضمان عاقله، عاقله ضامن چیزی است که خود مرتکب نشدند آیا ضمان عاقله یک استنثناء بر اصل فوق می‌باشد؟ و در این حکم اسلام مجازات را به غیر مرتکب جرم تحمیل نموده است؟ یا اینکه نه در واقع مجازات ضمان عاقله نتیجه اعمال خودشان است و منافاتی با اصل شخصی بودن مجازات ندارد وطبق همین اصل عاقله ضامن شناخته شده است.
درباره اینکه ضمان عاقله آیا یک استثناء بر اصل مسلم شخصی بودن مجازات است یا نه؟ دو احتمال وجوددارد:
احتمال اول: اینکه با اصل شخصی بودن مجازات مخالف بوده و انحراف از این اصل تلقی می‌شود دلایلی که می‌شود آورد این است که (1) مسئول شناختن عاقله با ظاهر آیه 92 سوره نساء و سایر آیات قرآن سازگار نیست که تصریح شده است خود جانی باید دیه را بپردازد. و آیه‌ای که بیان کند دیه بر عهده عاقله باشد وجود ندارد. بنابراین مسئول بودن عاقله انحراف از اصل شخصی بودن مجازاتها می‌باشد.
(2) قرآن واصل حکم اسلامی خود جانی را مسئول اعمال خویش می‌داند در آغاز ظهور اسلام جامعه آنروز که بر اساس نظام قبیله‌ای بود ظرفیت پذیریش این اصل نبوده است و پیامبر اکرم (ص) بطور موقت ضمان عاقله را قبول نموده است. اکنون که موقعیت زندگی مردم فرق کرده و نظام قبیله‌ای از بین رفته است باید تشریح موقت را کنار گذاشت و به اصل رجوع نمود و ضمان عاقله یک استثناء منحصر بفرد از قاعده عمومی اصل شخصی بودن مجازاتها می‌باشد.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   32 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ضمان عاقله

دانلود مقاله ISDN

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله ISDN دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پیشگفتار
در گذشته تلفن ها همگی آنالوگ بودند و یک عیب بسیار بزرگ بشمار می آمد,زیرا هنگام ارسال صدا نویز وارد کانال می شد و کیفیت را به شدت کاهش می داد.کدینگ دیجیتال راهی برای کد کردن صدا و تشخیص خطا طراحی کرد .بنابراین شبکه های IDN (Intgrate digital network)طراحی شدو تمام شبکه های تلفنی آنالوگ به دیجیتال تبدیل شد.



ISDN‏ ‏چیست؟
مخفف عبارت Integrated Services Digital Network است.اساس طراحی تکنولوژی ISDN به اواسط دهه 80 میلادی باز میگردد که بر اساس یک شبکه کاملا دیجیتال پی ریزی شده است. در حقیقت تلاشی برای جایگزینی سیستم تلفنی آنالوگ با دیجیتال بود که علاوه بر داده های صوتی، داده های دیجیتال را به خوبی پشتیبانی کند. به این معنی که انتقال صوت در این نوع شبکه ها به صورت دیجیتال می باشد. در این سیستم صوت ابتدا به داده ها ی دیجیتال تبدیل شده و سپس انتقال می یابد .
ISDN به دو شاخه اصلی تقسیم می شود . N-ISDN و B-ISDN . B-Isdn بر تکنولوژی ATM استوار است که شبکه ای با پهنای باند بالا برای انتقال داده می باشد که اکثر BACKBONE های جهان از این نوع شبکه برای انتقال داده استفاده می کنند ( از جمله شبکه دیتا ایران ) .
نوع دیگر B-ISDN یا ISDN با پهنای باند پایین است که برای استفاده های شخصی طراحی شده است .
در N-ISDN دو استاندارد مهم وجود دارد. BRI و PRI . نوع PRI برای ارتباط مراکز تلفن خصوصی (PBX ) ها با مراکز تلفن محلی طراحی شده است . E1 یکی از زیر مجموعه های PRI است که امروزه استفاده زیادی دارد . E1 شامل سی کانال حامل (B-Channel ) و یک کانال برای سیگنالینگ ( D-Channel) میباشد که هر کدام 64Kbps پهنای باند دارند .
بعد از سال 94 میلادی و با توجه به گسترش ایتنرنت ، از PRI ISDN ها برای ارتباط ISP ها با شبکه PSTN استفاده شد که باعث بالا رفتن تقاضا برای این سرویس شد. همچنانکه در ایران نیز ISP هایی که خدمات خود را با خطوط E1 ارایه می کنند روز به روز در حال گسترش است .
نوع دیگر ISDN، BRIاست( نوعی که در کیش از آن استفاده شده ) که برای کاربران نهایی طراحی شده است. این استاندارد دو کانال حامل 64Kbps و یک کانال برای سیگنالینگ با پهنای باند 16kbps را در اختیار مشترک قرار می دهد .این پهنای باند در اواسط دهه 80 میلادی که اینترنت کاربران مخصوصی داشت و سرویسهای امروزی همچون HTTP ، MultiMedia ، Voip و .... به وجود نیامده بود ، مورد نیاز نبود همچنین برای مشترکین عادی تلفن نیز وجود یک ارتباط کاملا دیجیتال چندان تفاوتی با سیستمهای آنالوگ فعلی نداشت و به همین جهت صرف هزینه های اضافی برای این سرویس از سوی کاربران بی دلیل بود و به همین جهت این تکنولوژی استقبال چندانی نشد . تنها در اوایل دهه 90 بود که برای مدت کوتاهی مشترکین ISDN افزایش یافتند . پس از سال 95 نیز با وجود تکنولوژیهایی با سرعتهای بسیار بالاتر مانند ADSL که سرعتی حدود8Mb/s برای دریافت و 640Kb/s را برای دریافت با هزینه کمتر از ISDN در اختیار مشترکین قرار میدهد ، انتخاب ISDN از سوی کاربران عاقلانه نبود.
در حقیقت می توان گفت کهISDN BRI تکنولوژی بود که در زمانی به وجود آمد که نیازی به آن نبود و زمانی که به آن نیاز احساس می شد ، با تکنولوژیهای جدید تری که سرعت بالاتر و قیمت بیشتر داشتند جایگزین شده بود .
B-ISDN: Broadband ISDN
B-ISDN بر تکنولوژی ATM استوار است که شبکه ای با پهنای باند بالا برای انتقال داده می باشد که اکثر BACKBONE های جهان از این نوع شبکه برای انتقال داده استفاده می کنند (از جمله شبکه دیتا ایران).
N-ISDN: Narrowband ISDN
نوع دیگر N-ISDN یا ISDN با پهنای باند پایین است که برای استفاده های شخصی طراحی شده است. درN-ISDN دو استاندارد مهم وجود دارد، BRI و PRI .
- نوع PRI برای ارتباط مراکز تلفن خصوصی (PBX)ها با مراکز تلفن محلی طراحی شده است. E1یکی از زیر مجموعه های PRI است که امروزه استفاده زیادی دارد. E1 شامل سی کانال حامل (B-Channel) و یک کانال برای سیگنالینگ (D-Channel) میباشد که هر کدام 64Kbps پهنای باند دارند. بعد از سال 94 میلادی و با توجه به گسترش اینترنت، از PRI ISDN ها برای ارتباط ISP ها با شبکه PSTN استفاده شد که باعث بالا رفتن تقاضا برای این سرویس شد. همچنانکه در ایران نیز ISP هایی که خدمات خود را با خطوط E1 ارایه می کنند روز به روز در حال گسترش است.
- نوع دیگر BRI است( نوعی که در کیش از آن استفاده شده) که برای کاربران نهایی طراحی شده است. این استاندارد دو کانال حامل (B-Channel) با پهنای باند 64Kbps و یک کانال برای سیگنالینگ (D-Channel) با پهنای باند 16kbps را در اختیار مشترک قرار می دهد. این پهنای باند در اواسط دهه 80 میلادی که اینترنت کاربران مخصوصی داشت و سرویسهای امروزی همچون HTTP، MultiMedia، Voip و... به وجود نیامده بود، مورد نیاز نبود همچنین برای مشترکین عادی تلفن نیز وجود یک ارتباط کاملا دیجیتال چندان تفاوتی با سیستمهای آنالوگ فعلی نداشت و به همین جهت صرف هزینه های اضافی برای این سرویس از سوی کاربران بی دلیل بود و به همین جهت این تکنولوژی استقبال چندانی نشد. تنها در اوایل دهه 90 بود که برای مدت کوتاهی مشترکین ISDN افزایش یافتند.
پس از سال 95 نیز با وجود تکنولوژیهایی با سرعتهای بسیار بالاتر مانند ADSL که سرعتی حدود 10Mb/s برای دریافت و 1Mb/s را برای ارسال با هزینه کمتر از ISDN در اختیار مشترکین قرار میدهد، انتخاب ISDN از سوی کاربران عاقلانه نبود.
در حقیقت می توان گفت که BRI ISDN تکنولوژی بود که در زمانی به وجود آمد که نیازی به آن نبود و زمانی که به آن نیاز احساس می شد، با تکنولوژیهای جدید تری که سرعت بالاتر و قیمت بیشتر داشتند جایگزین شده بود.
تجهیزات دیتای غیر ISDN در ISDN
تاکنون فرض کردیم که کلیه تجهیزات در دسترسی basic دارای قابلیت کار با ISDN می باشند. برای کار این سوال پیش می آید که : چه کار باید با تجهیزاتی بکنیم که تا دیروز به شبکه دیتای دیجیتالی دیگر و شبکه های تلفنی آنالوگ متصل می گردیدند ؟
چنین ترمینالهای قدیمی دارای اینترفیس S0 نمی باشد ، به طوریکه بین ترمینالهای زیر که غیر ISDN می باشند تفاوت وجود دارد .
 ترمینالهایی با اینترفیس a/b :
ترمینالهایی هستند که می توانند با شبکه تلفنی آنالوگ کار کنند ، برای مثال مودم ، دستگاه تلفن آنالوگ ، تله فاکس Gr3 .
 ترمینالهایی با اینترفیس V.24 :
اغلب ، PC ها هستند که به عنوان ترمینالهای دیتا به کمک یک مودم در شبکه تلفنی آنالوگ عمل می نمایند.

 ترمینالهایی با اینتر فیس X.21 :
کلیه ترمینالهای دیتایی میباشند که در شبکه های دیتا با سوئیچینگ مداری (برای مثال Datex-L) یا هنگام استفاده از ارتباط مستقیم دیتا ودیگر ارتباطات دائم (ثابت) دیتا می توانند عمل نمایند .
ترمینالهایی با اینترفیس لاجیکی X.25
کلیه ترمینالهای دیتایی هستند که در شبکههای سوئیچینگ بسته ای X.25 (برای مثال Datex-P ، شبکههای خصوصی X.25) می توانند عمل نمایند .
این امکان وجود دارد که از چنین ترمینالهایی که با شبکه تلفنی آنالوگ ، شبکههای دیتای دیجیتال وهنگام استفاده از ارتباط دائم دیتا ، کار می کردند ، در آینده استفاده شود .
برای اینکه ترمینالهایی با اینترفیس ها بتوانند با شبکه ISDN کار کنند ، باید عمل تطبیق اینترفیس انجام پذیرد .

TA

TA به عنوان مبدل اینترفیس
به کمک ترمینال آداپتر ها ، ترمینالها یا تجهیزات اضافی انتخاب شده بدون اینترفیس ISDN به شبکه متصل می گردند . برای این منظور در کنترل اینترفیس معمولی [نقطه مرجع R] به کنترل در اینترفیس S0 ونیز بالعکس منتقل گردد .
یک ترمینال معمولی همراه با یک ترمینال آداپتر مربوطه را یک ترمینال قابل کار با ISDN می نامند .
برای ارتباط با ISDN انواع ترمینال آداپترهای زیر می توانند به کار برده شوند.
 ترمینال آداپتر a/b (TA a/b) :
TA a/b امروزه در وحله اول اتصال مودم ها را به ISDN امکان پذیر می سازد .
 ترمینال آداپتر (TA V.24)V.24 :
این ترمینال آداپتر (TA) اتصال تجهیزات دیتا با اینترفیس (برای مثال pc ها) را به ISDN امکان پذیر می سازد
 ترمینال آداپتر X.21/X.21 bic :
TA X21/X21 bic این امکان را می دهد ه ارتباط دیتایی که به اینترفیس X.21 یا X.21.bic مجهز می باشند در ISDN عمل نمایند .

 ترمینال آداپتر (TA X.25)X.25 برای حداقل اتحاد ISDN با X.25 :
این ترمینال دسترسی تجهیزات ترمینال دیتا با اینترفیس X.25 از طریق ISDN به شبکه X.25 را امکان پذیر می نماید (Datex-P) .
 ترمینال آداپتر (TA X.25)X.25 بر اساس X.31 برای حداکثر اتحادISDN با X.25 :
این ترمینال آداپتر ارسال دیتای بسته ای در کانال B یا D را امکان پذیر می سازد.
در اینجا کلاسه آداپتر های مختلفی قابل تشخیص می باشند که عبارتند از :
. TA X.25/B برای ارسال دیتای بسته ای در کانال B
. TA X.25/D برای ارسال دیتای بسته ای در کانال D
. X.25/B/D برای ارسال دیتای بسته ای هم در کانال B وهم در کانال D
 ترمینال آداپتر مالتی اینترفیس :
تولیداتی هستند که اجازه می دهند چندین ترمینال با اینترفیس های مختلف به ISDN وصل گردند . استانداردهای ITU (CCITT سابق) برای تبدیل اینترفیس V.24 به اینترفیس ISDN-S0 عبارتند از :
 استاندارد V.110 در ارتباط با 1.436 :
این استاندارد ها تعیین کننده چگونگی تبدیل جریانات دیتا با نرخ بیتهای 6/0 ، 2/1 ، 4/2 ، 8/4 ، 2/7 ، 6/9 ، 12 ، 4/14 ، Kbit/s 192 ( در اینترفیس V.24) به جریانات دیتای ISDN-64 Kbit/s می باشند.
 استاندارد V.120 در ارتباط با 1.465 :
این استاندارد همچنین تبدیل جریانات بیت اینترفیس V.24 را به جریان بیت Kbit/s 64 بر اساس V.110 به عمل می آورد.
با استفاده از LAP-D ( لایه2 پروتکل کانال D) این امکان وجوددارد که ار یک ارتباط انتها به انتهای کانال D بکرات استفاده گردد . در این حالت می تواند در کانال B عمل مالیتپلکس انجام پذیرد .
 استاندارد X.30 در ارتباط با 1.461
این استانداردها تعیین کننده چگونگی تبدیل جریانات بیت با نرخ بیت های 4/2 ، 8/4 ، 6/4 ، Kbit/s 64 (در اینترفیس X.21 و یا همچنین X.21 bis ) به جریانات دیتای Kbit/s 64 می باشند .

 استاندارد X.31 در ارتباط با 1.462 برای ارسال دیتای بسته ای بر اساس X.25 از طریق کانالهای B یا ISDN-D :
استفاده از ترمینال آداپترها از طرفی اجازه سریع ورود به کاربردهای ISDN را میدهد ، اما از طرفی دیگر مضراتی همراه دارد .
در ترمینال آداپترها کلیه انطباقات و تبدیلات لازم ، برای اینکه ارتباط دیتا حتی الامکان با کیفیت و فرم عادی تضمین گردد ، مد نظر قرار می گیرد . طبیعتاً استفاده صد در صد از قابلیت ISDN توسط تجهیزات ترمینالی دیتای غیر ISDN همیشه امکان پذیر نیست ، زیرا چنین ترمینالهایی برای استفاده از شبکه های دیگر مناسب می باشند .
ترمینالهای دیتای معمولی (غیر ISDN ) که اغلب برای اینکه از مزایای ISDN که مریوط به نرخ بیت بالای آنها می شود ، استفاده نمایند بسیار کند می باشند .

 

مقایسه استانداردهای TA
پروتکل کانال D لایه 3
پروتکل کانال D لایه 3 شامل کلیه عملیاتی می باشد که برای برقراری ارتباطات ISDN و فراهم نمودن سرویسهای ISDN لازم می باشند . این عملیات عبارتند از :
. کد گذاری پیامها مطابق با هر یک از درخواست های تکنیکی
. اجرای تبادل پیامها طبق پرسدورهای تعیین شده خاص
. اجرای سرویسهای ویژه ISDN
ترکیب پیامهای لایه 3
هر پیام شامل یک هدر و عناصر اطلاعاتی اضافی می باشد . هدر تشکیل گردیده از آشکار ساز پروتکل به عنوان مرجع مکالمه و نوع پیام . طول پیام لایه 3 به 260 اکتت محدود می باشد . نوع پیام ، دلالت بر پیام به کار برده شده لایه 3 می نماید (برای مثال SETUP-CALL PROC و ...) . هر کدام از پیامها می توانند شامل عناصر اطلاعاتی خاصی باشند که تا حدودی برای آنها مقرر و یا اینکه انتخاب می گردند (Optional) .

 


تشکیل پروتکلهای کانال D پیامهای لایه 3
اتصال LAN از طریق ISDN
اتصال LAN ها از طریق WAN ها خصوصاً ISDN در این میان یکی از قابل توجه ترین کاربردهای برای ارتباط کامپیوتر می باشد . این مطمئناً از یک طرف به خاطر رشد سریع LAN ها که به ویژه با افزایش اتصال PC به وجود می آید ، می باشد .
از طرف دیگر ISDN برای این کاربردهای مزایای بسیاری را عرضه می نماید .
هزینه حق اشتراک پایین ، استفاده از آن را اقتصادی می نماید و طرح ISDN یک سری از کاربردهای جدید را در محدوده LAN امکان پذیر می سازد .

 

اصول اتصال LAN
یک LAN (برای مثال Ethernet و TokenRing) به طور کلی تشکیل شده از یک محیط انتقال و ایستگاههای اطلاعاتی (دیتا) مجزا به عنوان Client یا سرور هایی که از طریق این محیط انتقال به یکدیگر می توانند متصل گردند . یک LAN مثالی است برای استفاده مشترک از محیط انتقال . از اینرو باید هر ایستگاه اطلاعاتی در LAN محیط انتقال را بر اساس یک روش تعیین شده برای خود «تصرف» نماید . چنین روشی Medium Access Control نامیده می شود .
در یک LAN «کلاسیک» هر یک از ایستگاههای اطلاعاتی ، محیط انتقال را تقسیم می نمایند که این عمل Shared Medium نامیده می شود . چنین LAN ای اختصاراً SM-LAN نیز نامیده می شود و به نسل قدیمی LAN تعلق دارد . اخیراً LAN ها بر اساس تکنیک ATM نصب می گردند ، به طوریکه این نوع LAN ها شامل یک (یا چندین) سوئیچ ATM می باشد که وظیفه آنها اتصال هر یک از ایستگاهها به یکدیگر بر اساس نیاز می باشد .
LAN های مبتنی بر تکنیک ATM دیگر تعلق به گروه SM-LAN ها ندارد . آنها اصطلاحاً Switched-LAN نامیده می شود که به عنوان نسل جدیدی از LAN می تواند در نظر گرفته شود .
ساختار منطقی یک LAN
استانداردهای LAN توسط موسسه مهندسی الکتریکی و الکترونیکی (IEEE) مشخص گردیده و به زیر لایه های ISO/OSI مربوط می شود .
این مدل هم مربوط به LAN هایی بر اساس استاندارد IEEE (802.3-LANs. Token Ring) ، و هم LAN هایی بر اساس طرح FDDI می باشد .
به طور کلی استانداردهای LAN فقط توسط دو لایه از پایین ترین لایه های عملیاتی تعیین می گردد . لایه 2 در SM-LAN به زیر لایه a 2 و b2 تقسم می گردند .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  44 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ISDN

دانلود مقاله بهداشت خانواده

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله بهداشت خانواده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

  گفتنى است که تأمین بهداشت روانى به سادگى بهداشت جسمانى نیست، زیرا عواملى که بیمارى‌هاى جسمانى را ایجاد مى‌نمایند تقریباً شناخته‌ شده‌اند. به‌ویژه راه‌هاى پیشگیرى و درمان بیمارى‌هاى عفونى و تب‌زا، براى پزشکان کار ساده‌اى است و توصیه‌هاى سهل‌الوصولى را مى‌توانند براى عموم داشته باشند. عوامل بیمارى‌زا و طرز سرایت آنها مى‌تواند توضیح داده شود و راه‌هاى پیشگیرى آن اعمال گردد. ولى در مورد بیمارى‌هاى روانى هنوز وضع به این روشنى نیست، زیرا در ایجاد و بروز بیمارى‌هاى روانى عوامل متعددى دخالت دارند و حتى در مورد برخى از بیمارى‌هاى روانى زمینه ابتلاء به آن قبل از تولد یعنى در دوران جنینى و یا دوران اولیه زندگى بعد از تولد شروع مى‌شود و همچنین عوامل روانی، فضا و جو روانى حاکم در خانواده و نحوهٔ برخورد والدین با فرزندان از اهمیت ویژه‌اى برخوردار است.
به‌طور خلاصه مى‌توان گفت که بهداشت روانى عبارت است از تأمین سلامت فکر و روان در جهت سازگارى و تطبیق فرد با خود و با محیط زندگی، قدرت پذیرش واقعیت‌هاى موجود و شکوفائى استعدادهاى بالقوه خویش.
اصول بهداشت روانى
 احترام فرد به شخصیت خود و دیگران
یکى از اصول بهداشت روانی، این است که افراد خود را دوست داشته باشند و به شخصیت خود احترام بگذارند. برعکس اگر افرادى از خود متنفر بوده، براى خود ارزشى قائل نباشند، نشان غیرعادى بودنِ آنها است. اینکه آیا فردى خود را دوست دارد؟ آیا به خود احترام مى‌گذارد؟ و آیا فکر مى‌کند که مردم او را دوست دارند یا خیر، نشان‌دهندهٔ عواطف، احساسات و طرز سازش فرد با محیط است. بدبینی، بدگمانی، سوءظن به دیگران، نداشتن وسعت واقعی، اعتماد نداشتن به دیگران و ارزش قائل نشدن براى خود، از ویژگى‌هاى فرد غیرطبیعى مى‌باشد.
انسان سالم باید خود را چنان که هست دوست داشته باشد و بپذیرد و البته در صدد رشد خود نیز برآید. با به کار گرفتن اصل در زندگى هر فردى مى‌تواند به خود و افراد جامعه کمک فراوانى بنماید. تنها در صورتى که فرد خود را دوست داشته باشد و به دیگران احترام بگذارد قادر خواهد بود که دیگران را نیز دوست بدارد و به آنها احترام بگذارد. افرادى که مرتب دیگران را تحقیر مى‌نمایند و دیگران را دوست ندارند بدین معنى است که در واقع خود را دوست ندارند.
شناخت محدودیت‌ها و توانائى‌ها در خود و افراد دیگر
هر فرد سالم باید محدودیت‌هاى جسمى و روانى خود را بشناسد و بپذیرد. او ضمن اینکه توانائى‌هاى خود را شناخته و از آنها بهره مى‌گیرد سعى مى‌نماید تا محدودیت‌هاى خود را خالى از هرگونه تعصبى بشناسد و در صدد رفع آنها در حد امکان برآید.
مثلاً اگر شخصى از اعتماد به‌نفس پائینى برخوردار است، مى‌تواند با کشف استعدادها و توانمندى‌هاى خود آنها را رشد داده، در صدد کسب موفقیت برآید و در پى کسب موفقیت، اعتماد به‌نفس او نیز بالاتر خواهد رفت. البته فردى که داراى محدودیت‌هاى جسمانى باشد باید واقعیت وجودى خود را قبول کرده، زندگى عادى خود را ادامه دهد. لازم به ذکر است که همه افراد داراى محدودیت‌هائى هستند که با شناخت هر چه بهتر آنها مى‌توانند در جهت رفع، کاهش، جبران و یا پذیرش آن اقدام نمایند.
پى بردن به علل رفتار
هر رفتارى تابع علتى است و هیچ رفتارى خودبه‌خود صورت نمى‌پذیرد. مثلاً فردى که دچار ترس‌هاى بى‌مورد است، اگرچه علت آن از نظر خود فرد پنهان مى‌باشد ولى مى‌‌تواند عللى همچون یادگیری، تجربیات ترسناک دوران قبل و یا تقلید داشته باشد و یا فردى که رفتار پرخاشگرانه دارد، این رفتار مى‌تواند عللى همچون ناکامی، یادگیری، تقلید و یا عدم تعادل هورمونى در بدن داشته باشد.
توجه به تمامیت وجود هر فرد
رفتار هر فرد تابع وضعیت جسمانى و روانى او است. مسائل جسمى بر روان انسان و مسائل روانى بر جسم او تأثیر مى‌گذارد. مثلاً زمانى که انسان از درد جسمانى رنج مى‌برد نمى‌تواند بشّاش و با نشاط باشد و همچنین زمانى که دچار خستگى روانى است نمى‌تواند اعمال جسمانى را به‌خوبى انجام دهد.
امروزه ثابت شده است که بسیارى از بیمارى‌هاى جسمانى ماهیّت روانى دارند، از این دسته‌اند بیمارى‌هائى مثل زخم معده، زخم روده، آسم، میگرن و...
متخصصان و مربیان نباید تنها یک بعد وجودى دانش‌آموزان را مورد توجه قرار دهند بلکه توجه به جنبه‌هاى جسمانی، عاطفی، عقلانى و روانى توأماً ضرورى است.
شناسائى نیازها و انگیزه‌هاى مسبب رفتار انسان
بهداشت روانى بر این اصول استوار است که نیازهاى هر فرد در هر مقطع سنى باید شناخته شده، به موقع ارضاء گردد. احتیاجات افراد بشر به دو دسته تقسیم مى‌شوند: احتیاجات جسمانى و احتیاجات روانی.
احتیاجات جسمانى شامل احتیاج به غذا، آب و استراحت است. احتیاجات روانى مانند نیاز به امنیّت روانی، نیاز به پیشرفت، نیاز به محبت، نیاز به مورد تأیید قرار گرفتن و غیره. انسان دائماً تحت تأثیر این نیازها است و رفتار او براساس ارضاء و یا محرومیت از نیازهاى او تبیین مى‌گردد.
انسان به‌طور دائم در حال مبارزه و تلاش است تا به نیازهاى خود دست یابد. انسان سالم این اصول را مى‌فهمد و مى‌پذیرد و به‌طور واقع‌بینانه با مشکلات زندگى مقابله مى‌کند و با وجود موانع دلسرد نمى‌شود. زیرا مى‌داند که زندگى یعنى مبارزه با عوامل مختلف. او مى‌داند که همیشه تقاضاهاى انسان با مقتضیات اجتماعى مطابقت نمى‌کند، بنابراین سعى مى‌کند در این راستا واقعیات را در نظر گرفته و بیشتر از اندازه توقع نداشته باشد.

سلامت جسم و روان
 سلامت روانى
رفتار انسان تابع تمامیت وجود او است. یعنى هم جسم و هم روان در رفتار انسان تأثیر مى‌گذارند. بنابراین رفتار انسان تحت‌تأثیر سلامت جسم و روان اوست.
سلامتى روانى صرفاً به معناى نداشتن علامت‌هاى بیمارى نیست بلکه فرد سالم علاوه بر نداشتن نشان‌هاى بیمارى روانى بتواند از ارتباطات سالمى را با دیگران برقرار نماید؛ واقعیت‌ها را بپذیرد؛ خود را با محیط سازگار کند و در جهت شکوفا ساختن استعدادهاى فطرى خود بکوشد و اهداف خود را به‌طور منطقى تحقق بخشد.
سازمان بهداشت جهانی، سلامتى را چنین تعریف کرده است: ”سلامتى عبارت است از تأمین رفاه (منظور از رفاه کامل وضعیت مطلوب جسمانى - روانى و اجتماعى است) کامل جسمی- روانی، اجتماعى و نه فقط نبودن بیمارى و نقص عضو“.
اهمیت سلامت روانى
سلامتى جسم و روان از این نظر حائز اهمیت است که رفتار انسان را تحت‌تأثیر قرار مى‌دهد. امروزه ثابت شده است که بسیارى از عوامل روانى و تغییرات محیط زندگى که با فشار روانى همراه هستند عوامل به‌وجود آورندهٔ بیمارى جسمانى و یا تشدیدکنندهٔ تظاهرات این بیمارى‌ها مى‌باشند.
با به خطر افتادن سلامتى جسمانى واکنش‌هاى روانى نیز در افراد به‌وجود مى‌آید. مثلاً بیمارى‌هاى مزمن جسمانی، بیمارى قلبی، بیمارى‌هائى درازمدت و محدودکننده‌اى را براى فرد ایجاد مى‌کند، تبعات منفى رفتارى را به دنبال دارد. همچنین مشکلات روانى مى‌‌تواند تبعاتى به‌صورت بیمارى شبه جسمانى (Somato-Form)، (مانند کسى که از شدت فشارهاى روانى قدرت تکلم خود را از دست مى‌دهد) و یا دچار بیمارى‌هاى روان-تنى (Psycho-Somatic)، (مانند زخم معده و فشار خون عصبی). داشته باشد. بنابراین سلامت جسم و روان از لحاظ بروز رفتارهاى عادى و طبیعی، رفتارهاى منطبق با ملاک‌هاى اجتماعى بسیار حائز اهمیت است.
معیارهاى سنجش رفتار نابهنجار
ممکن است عامهٔ مردم، کسى را غیرعادى (نابهنجار) بدانند که از حیث رفتار، تفکر و عواطف عجیب و غیرمعمول باشد و از این لحاظ با دیگران تفاوت داشته باشد ولى در واقع غیرعادى بودن به معناى ”جنون داشتن“ نیست و معناى گسترده و پیچیده‌اى دارد. غیرعادى بودن ممکن است در ابعاد مختلف روان به شکل‌هاى گوناگون ظاهر شود، مثلاً فرد غیرعادى ممکن است در فعالیت‌هاى ذهنى و عقلانى و یا فعالیت‌هاى عاطفی، ادراکی، انگیزشى یا حسى و حرکتى تفاوت‌هائى را با افراد عادى نشان دهد.
یک رفتار غیرعادى مى‌تواند در اثر عوامل ارثی، عضوى و یا عوامل دیگرى مانند عوامل اجتماعی، فرهنگی، عقلى و عاطفى به‌وجود آید.
در سال‌هاى اخیر روانشناسان و روان‌پزشکان سعى نموده‌اند که معیارهاى خاص علمى را براى متمایز نمودن رفتار عادى (بهنجار) از رفتار غیرعادى (نابهنجار) تعیین نمایند. ملاک‌های تعیین شده به قرار زیر می‌باشند:
۱. ملاک آمارى:
یکى از روش‌هاى متداول براى تعریف رفتار غیرعادى (روش توزیع فراوانى خصوصیات متوسط و معمول است) که انحراف از آن، غیرعادى بودن را نشان مى‌دهد. ما مى‌توانیم صفات قابل سنجش انسان را به‌صورت اعداد و ارقام درآوریم و آنها را بر روى منحنى طبیعى (زنگوله شکل) به نحوى رسم نمائیم که توزیع فراوانى در اکثر موارد روى قسمت وسط منحنى قرار گیرد و تعداد کمى در دو طرف منحنى قرار مى‌گیرند غیرطبیعى محسوب مى‌شوند. اغلب آزمون‌هاى روانى به‌خصوص آزمون‌هاى عینى (منظور از آزمون‌هاى عینی، آزمون‌هاى پرسشنامه‌اى است) براساس ”معیار متوسط آماری“ تهیه مى‌شوند و سنجش و اندازه‌گیرى انحراف از معیار متوسط، ملاک ارزیابى و بازشناسى رفتار سالم از ناسالم است. در تعریف رفتار غیرعادى از لحاظ آمارى کافى است که برروى منحنى نرمال دو نقطه قراردادى درنظر گرفته شود، رفتارهائى که در بین این دو نقطه قرار مى‌گیرند عادى و رفتارهائى که بیرون از این دو نقطه هستند غیرعادى تلقى مى‌شوند. چنانکه در شکل زیر ملاحظه مى‌شود.

«البته این تعریف به تنهائى نواقصى دارد و یک تعریف کامل از رفتار غیرعادى نیست.»
تغییر رفتار از بهنجار به نابهنجار تدریجى است پس نمى‌توان مرز کاملاً مشخصى بین این دو قائل شد.
۲. ملاک فردى:
یکى از معیارهاى تشخیص رفتار غیرعادى پى بردن به قضاوت فرد در مورد احساس درونى خود او است. در ملاک فردى ذهنیّت فرد بیمار مورد توجه قرار مى‌گیرد که کافى نیست و باید ملاک‌هاى عینى را در تشخیص رفتار غیرعادى در نظر گرفت.
مانند زمانى که فرد رفتارهاى خود را کاملاً قبول دارد و عادى مى‌پندارد در حالى‌که تظاهرات آن از دیدگاه افراد دیگر غیرعادى است و یا مى‌توان به گوشه‌گیرى و انزواء افراطى اشاره کرد که گرچه فرد خود را عادى مى‌داند ولى مسلماً رفتار او نشان‌دهندهٔ رفتار غیرعادى مى‌باشد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   21 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بهداشت خانواده

دانلود مقاله تاریخچه روانشانسی رشد

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله تاریخچه روانشانسی رشد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

اگر امروز حمایت ازکودکان و فراهم آوردن امکانات برای رشد همه جانبه و شکوفا کردن تمام ظرفیتهای انسانی آنها هدف مطالعه کودکان است، چنین دیدگاهی در گذشته کمتر وجود داشته است.
در دوران باستان بسیار اتفاق می افتاد که کودکان را به دلایل مختلف از بین می بردند مثلاً در رم قدیم (تا سال 374میلادی ) کشتن کودکان حق قانونی والدین بود. تاریخ گذشته پر است از رویدادهایی که درآن کودکان را قربانی خدایان و بتها می کردند. پلوتارک چگونگی قربانی کردن کودکان در مقابل بتها را در میان کارتاژها چنین توصیف می کند :
با شور وشوق وعلاقه با خیال آرام ، کودکان خود را در مقابل بتها قربانی می کردند و آنان که از خود فرزندی نداشتند کودکان فقرا را می خریدند و در مقابل بتها سر از تنشان جدا می کردند. توگویی که این کودکان، گوسفند یا پرندگان کوچکی بودند که ذبح می شدند. در اثنای قربانی کردن والدین کودکان نیز بدون ریختن قطره اشکی یا ابراز شکایتی شاهد ماجرا بودند. اگر برخی از والدین نیز سستی و یا شکایت می کردند باید توبه می کردند و ازگناه خویش عذر می خواستند اما در هر صورت کودکانشان قربانی می شدند. تمام محوطه معبد مملو از صدای طبلها و شیپورها می شد و اگر هم کسی ناله ای می کرد هرگز به گوش دیگران نمی رسید .
رومیان عقیده داشتند نوزادی که شکل واندازه غیر عادی دارد یا بیش از اندازه می گرید نباید زنده بماند. آنان بیشتر، اولین فرزند را بویژه اگر پسر بود زنده نگه می داشتند و بقیه را نابود می کردند یا به دریاها و رودخانه ها می انداختند ویا طعمه حیوانات می کردند. کشتن کودکان، یک شیوه عادی برای کنترل جمعیت به حساب می آمد، بسیار اتفاق می افتاد که کودکان را در لای دیوارها مدفون می کردند. در کتیبه ای از 1000 میلادی در معبد دلفی می خوانیم که :
از میان 600 خانواده فقط به شش خانواده اجازه داده بودند که بیش از یک دختر را بزرگ کنند. حتی خانواده های ثروتمند مجبور بودند دختران خود را از بین ببرند. کمتر اتفاق می ا فتاد که خانواده ای اجازه داشته باشد بیش از دو پسر بزرگ کند.
در گذشته، زندگی کودک درجوامع دیگر نیز تقریباً اینچنین بوده است. برای نمونه در بین چینیها رسم بود که پدران، دختران خود را می فروختند. در بین اعراب دوران جاهلیت که حوادث آن به دلیل نزدیک بودن با ظهور اسلام روشنتر بیان شده، وضعیت اسفباری حاکم بوده است. درآن زمان اعراب، فرزندان خود را به دلیل تعصبهای قومی و نیز گریز از پرداخت نفقه، زنده زنده مدفون می ساختند.
در دوران گذشته آنچه بیش از همه مانع این جنایتها شد تعالیم ادیان الهی بود. اسلام به عنوان کاملترین وآخرین دین الهی با انقلابی در بینشها و در نتیجه، انقلابی در بینش نسبت به کودک ظهور کرد. در تعالیم اسلامی کودک آنچنان ارزش و جایگاهی یافته بود که تا وقتی که کودکی بر دوش حضرت رسول (ص) نشسته بود، او از سجده بر نمی خاست یا نماز را – با آن همه ارزش واهمیتی که دارد – به خاطر گریه کودک با عجله تمام می کرد. در صدر اسلام قوانینی برای کودک وضع شد که اینک بعد از چهارده قرن ،بشر اندک اندک به آنها می رسد ، بعضی از این اصول وقوانین عبارتند از :
1.جلوگیری از قتل کودکان. قرآن کریم می فرماید : فرزندان خود را از ترس کمی روزی نکشید، ما به آنها و شما روزی می دهیم، زیرا کشتن آنها خطای بزرگی است.
2. مهرورزی و محبت به کودکان. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : به کودکان خود احترام کنید و با آداب و روش پسندیده با آنها رفتار کنید .
امام صادق (ع) می فرماید : فرزندان خود را فراوان ببوسید که برای شما در بوسیدن درجه ای است .
3. احترام به شخصیت کودکان . پیامبر اکرم (ص) می فرماید : هنگامی که به کودکان خود وعده ای دادید به آن وفا کنید زیرا آنها شما را روزی رسان خویش تصور می کنند .
امام حسن مجتبی (ع) خطاب به فرزندان برادر خود می فرماید : شما کودکان امروز، امید می رود که بزرگان اجتماع فردا باشید ، پس دانش بیاموزید و درکسب علم بکوشید .
4. رفتار متناسب با کودکان. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : هر کس که نزد او کودکی است دربرخورد با او باید کودکانه رفتار نماید .
امام صادق (ع) می فرماید: پدر و مادر باید هر آنچه که در توانایی کودک است و انجام دادن آن برای او آسان است، از او قبول کنند وآنچه انجام دادن آن برای کودک سنگین و طاقت فرساست از او نخواهند .
5. توجه به تربیت کودکان. امام علی (ع) می فرماید : بهترین ارثی که والدین می توانند برای فرزندان خود باقی بگذارند، تربیت صحیح است .
امام سجاد (ع) می فرماید : ازحقوق کودک توست که بدانی در سرپرستی او مسئولیت داری و وظیه داری او را به آداب و اخلاق نیکو تربیت کنی .
در بیشتر کشورهای مسیحی در قرون وسطی وضع به گونه ای دیگر بود، یعنی توجهی به کودکان نمی شد و به آنان ستم روا می داشتند؛ مثلاً «سزار فردریک دوم» در قرن سیزدهم میلادی به والدین و نیز مادران رضاعی دستور داد که کودکان تحت مراقبت خویش را فقط غذا بدهند و شستشو کنند، ولی حق هیچگونه مهر ورزیدن وصحبت و بازی کردن با آنان را ندارند. او می خواست کودکان، زبان یاد نگیرند تا وقتی که بزرگ شدند، هر دسته از آنان را با یک زبان (یونانی، لاتین، عربی و زبان مادری) آشنا کند. این کار موجب شد که این کودکان به دلیل عدم ارتباط اجتماعی و زبانی و در نتیجه عدم رشد روانی از بین رفتند. زیرا نیاز اساسی آنان به محبت مادری و روابط انسانی برآورده نشده بود.
تاریخچه مطالعه درباره کودک در عصر جدید
با تمام شدن قرن وسطی و آغاز عصر جدید (دوره رنسانس)، در زندگی کودکان و چگونگی نگرش به آنان تغییرات تازه ای به وجود آمد. هر چند که در این دوره نیز (حتی تا قرن 18و19) ما شاهد نگرشها ورفتارهای وحشیانه وخصمانه با کودکان بوده ایم، ولی با این همه، زندگی کودکان نسبت به گذشته بهبود یافته است. توصیف و تصویر کودکان در کتابها ونقاشیها بیشتر به چشم می خورد. به علاوه آنچه بیش از همه در عصر جدید مورد توجه قرار گرفت، نگرش تجربی وعلمی به کودک بود. در این دوره دانش کودک مانند سایر رشته های دانش با روشهای عینی تری مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت و زمینه برای مطالعات تجربی رفتار کودک فراهم شد. نخستین مطالعات تجربی درباره کودک از قرن هفدهم آغاز شد که تا امروز ادامه دارد. اینک این روند علمی و تجربی را از قرن هفدهم تاکنون مورد بررسی قرار می دهیم :
قرن هفدهم . تاریخچه تحقیق علمی و تجربی درباره کودک ، با یوهان آموس کمینیوس آغاز می شود. او با انتشار کتابهای آموزشگاه کودکی و جهان درتصاویر، کودک را به عنوان فرد جداگانه ای مورد بررسی قرار داد و به علاقه ها و استعدادهای او توجه کرد. او در کتاب جهان در تصاویر، به کمک تصاویر، مطالبی را که کودکان می خوانند تشریح کرد، تا بدان وسیله کودکان مطالب را بهتر بفهمند.
جان لاک (1362-1704) معتقد بود که ذهن نوزاد همانند لوح سفیدی است، و در واقع تجربه هایی که از راه حواس حاصل می شود شخصیت او را از دیگران ممتاز و متفاوت می سازد. او بر این اساس، بر مسئولیت پدر و مادر تأکید می کرد و معتقد بود که ایشان باید از همان لحظه تولد، محیط مساعدی فراهم سازند تا کودک از طریق آن بتواند به تجارت لازم دست یابد. او معتقد بودکه با روشهای تأدیبی باید از علاقه ها و رغبتهای کودکان جلوگیری کرد .
قرن هجدهم. ژان ژاک روسو(1712-1778) برخلاف جان لاک معتقد بود که نوزاد موجودی شریف و رام نشده است که دارای موهبت درونی تشخیص خیر و شر و نیز حس عدالت واخلاق است. او بر این عقیده بود که تمام صفات خوب ، ذاتی است و به طور طبیعی در فرد رشد می کند ولی آنچه مانع رشد این صفات می شود، دخالتهای نابجای محیط است. بر این اساس او درکتاب امیل روش آزادی را در تعلیم وتربیت کودک مطرح کرد. او معتقد بود که درمورد تربیت طفل نباید هیچگونه نفوذ وتحمیلی اعمال شود و تربیت باید به صورت طبیعی عملی شود؛ یعنی کودک باید به طبیعت خود واگذار شود تا تربیت صحیح صورت گیرد.
ملاحظات تیدمن آلمانی درباره رفتار جسمانی و روانی فرزندان خود در اواخر قرن هیجدهم ، نخستین گزارش تجربی وعملی درباره رشد کودک است.
قرن نوزدهم، فردریک فروبل ( 1783-1852) در اوایل این قرن کتاب تربیت انسان را منتشر کرد، او نخستین بنیانگذار کودکستان به شمار می رود. درنیمه دوم قرن نوزدهم جنب وجوش بیشتری درمطالعه کودک به وجود آمد وبیشتر این فعالیتها وحرکتها پیرامون نشر کتابهایی درباره شرح زندگی کودک بود. شاید بتوان این گونه پژوهشها را طلیعه روانشناسی رشد دانست. از مهمترین کتابها، کتاب ذهن کودک اثر ویلهام پریر آلمانی (1882) را می توان نام برد. او در این کتاب به مقایسه رفتار کودک خود با رفتار حیوانات پرداخته و نتیجه گرفته است که بسیاری از جنبه های رشد در هر دوره، بخصوص درکنترل عضلات میان حیوان و انسان یکسان است. به همین دلیل پریر را از پیشگامان روانشناسی کودک به حساب می آورند. در نیمه دوم قرن نوزدهم گام مهم دیگری در تحقیق علمی در روانشناسی کودک به وسیله استانلی هال امریکیایی برداشته شد که او را نیز از پیشروان روانشناسی کودک به شمار می آورند او که تحت تأثیر مطالعات و نظریه های چارلز داروین قرار داشت، با اجرای روش پرسشنامه، گروههای بزرگی از کودکان را در سنین مختلف، از نظر ویژگیها وتحول باور و تفکر و احساس، مورد مطالعه قرار داد. وی ضمن اجرای این روش، با والدین کودکان مصاحبه می کرد و از آموزگاران نیز می خواست که گزارشهایی در زمینه مشاهدات خود از شاگردانشان برای او بنویسند. او با روشهای مشاهده طبیعی، پرسشنامه و سایر فنون عینی وتجربی توانست اطلاعاتی جمع آوری کند.
قرن بیستم. بیشترین مطالعات وتحقیقات تجربی وعلمی درباره رشد جسمانی و روانی کودک در این قرن انجام شده است. در اوایل این قرن یک روانشناس فرانسوی به نام آلفرد بینه به کمک همکارش سیمون، اولین آتزمون هوشی کودکان را ابداع و تدوین کرد. در همین سالها بود که نیز نظریه های خود را درباره تأثیر عمیق تجربه های دوره کودکی بر روحیه و رفتار دوره بزرگسالی مطرح ساخت. عقاید جان دیویی آمریکایی نیز درباره نیاز کودک به آموزش از طریق عمل و تجربه ، تأثیر زیادی در تعلیم وتربیت کودک، چه در آموزشگاه و چه درخانه، به جا گذاشت. او معتقد بود که آموزش و پرورش همیشه باید تغییر نیازهای اجتماعی را در نظر بگیرد و نیز میان فعالیتهای آموزشگاه و محیط زندگی واقعی همواره ارتباطی فعال و نزدیک برقرار باشد .
آرنولد گزل (1880-1961) و همکارانش حدود ده سال در درمانگاه پرورش کودک دانشگاه ییل آمریکا مطالعات وسیعی در مورد پرورش جسمانی کودک انجام دادند وتجربیات فراوانی به دست آوردند .
گزل نیز مانند استانلی هال معتقد است که رشد انسان هم از یک تحول و رشد نوعی (فیلوژنی ) وهم از یک تحول و رشد فردی (آنتوژنی ) پیروی می کند و تغییرات رفتاری انسان محصول این دو نوع رشد است. ژان پیاژه سوئیسی نیز مطالعات فراوانی در زمینه رشد ذهنی، اجتماعی، اخلاقی و زبانی کودکان انجام داد. او در دهه 1940-1950 آثار مهمی درباره دوره سن آموزشگاهی منتشر کرد؛ آثاری که در آنها مسائل نگهداری ذهنی، تجسم فضایی، بازگشت پذیری ذهنی، و عملیات ذهنی به کمک آزمایشهای مختلف بررسی شده است. نتیجه این تحقیقات ومطالعات تجربی پیاژه او را به ارائه نظریه های جامعی درباره کیفیت اعمال ذهنی، رشد هوش، تشکیل مفاهیم، فرآیند تفکر، یادگیری و استدلال موفق گردانیده است .
جاب بی . واتسن امریکیایی (1878-1958) با آوردن مکتب تازه ای به نام رفتارگرایی در روانشناسی، تحولی جدید در نوع نگرش نسبت به کودک به وجود آورد. او معتقد بود که کودکان تنها با عواطف سه گانه ترس، خشم و محبت متولد می شوند. او بر این عقیده بود که ممکن است پاسخهای هیجانی ابتدایی از طریق شرطی شدن به انواع محرکهای محیطی وابسته شود. نظریه های واتسون توسط افراد دیگری نظیر کلارک هال واسکینر دنبال شد .
اصول وقوانین رشد
هدف اصلی مطالعه رشد این است که الگوی طبیعی را برای زندگی کودک ونوجوان پیدا کنیم و همچنین از این طریق بدانیم زمانی که انحرافی در این الگوی طبیعی پیش آمد، چه وظایف و مسئولیتهایی در مقابل آن به عهده ماست. الگوی طبیعی رشد کودکان و نوجوانان در مراحل سنی مختلف از اصول و قوانین مشخصی پیروی می کند. این اصول، علی رغم تفاوتهایی که افراد با هم دارند به طور مشترک درهمه یافت می شود؛ شناخت این اصول برای مطالعه رشد و فهم الگوی طبیعی آن ضروری است. این اصول که همه صاحبنظران رشد نیز به آن توجه کرده اند، عبارت است :

 


1. رشد جریانی مرحله ای و پیوسته است .
رشد فرد از تشکیل نطفه تا پایان عمر به مراحل معین ومشخصی تقسیم می شود که هر یک ویژگیها و خصوصیاتی دارند. مراحل رشد در جنبه های مختلف زندگی به صورت متوالی و پی درپی پدیدار می شود. چنانکه راه رفتن کودک از مراحل نشستن، خزیدن، چهاردست و پا رفتن، ایستادن و بالاخره راه رفتن تشکیل می شود. یا در مورد سخن گفتن (تکلم ) نیز این توالی وجریان مرحله ای دیده می شود؛ بدین ترتیب که کودک ابتدا الفاظ نامفهومی را بیان می کند، بعد واژه ها رابه طور ناقص ادا می کند، سپس کلمه را به کار می برد وآنگاه به جلمه سازی می پردازد. موضوع مراحل رشد در طول دو قرن اخیر از نظر صاحبنظران روانشانسی رشد و تعلیم وتربیت به صورت علمی تر و مشخص تری مورد بررسی وتحقیق قرار گرفته است.
روسو می گوید :
هر سن و هر حالت از حیات، کمال و بلوغ متناسب با خود دارد که مخصوص آن است . آموزش و پرورش باید این پیشرفت را آسان کند و به این کمال برسد .
موریس دبس استاد روانشناسی و تعلیم وتربیت در دانشگاه سوربن فرانسه در ابتدای کتاب مراحل تربیت می نویسد:
رشد کودکان از روزی که به دنیا می آیند تا موقعی که به درجه کمال می رسند از مراحل متوالی و به هم پیوسته ای عبور می کند که می توان آنها را فصول مشخص یک تاریخ دانست. این رشد گرچه ظاهراً ترقی دائم و یکنواختی است ولی در واقع کند و تند می شود و گاه دوره هایی پرجوش وخروش وزمانی آرامتر دارد. این تغییرات، به ظاهر دائم و پیوسته است، اما در واقع، موجودی است که می بالد و مراحل معینی را طی می کند. هر یک از این مراحل، ساختمان روانی خاصی دارد که می توان آن را در رفتاری که مخصوص این مراحل است مشاهده کرد. پرورش حتی الامکان باید بر طبق مراحل روانی رشد صورت گیرد و تنها در این صورت است که می تواند همه استعدادهای شاگرد را به ظهور رساند.
مفهوم مراحل رشد در روانشناسی جدید به گونه ای مشخص و به صورت جریانی از تغییرات و تحولات ناشی ازساخت نیروهای درونی شکوفا شونده و متأثر از محیط و یادگیری تعبیر می شود. در این صورت رشد ،جریانی است که به صورت مراحل پیوسته ظاهر می شود. به نظر اریکسون، رشد جریان مداوم مرحله به مرحله تحولات زیستی، روانی و اجتماعی است.
انسان، در این دیدگاه، هرگز شخصیت کاملاً ثابت و بدون تغییر ندارد، بلکه همیشه درحال رشد است؛ هر چند که این رشد یک سلسله قوانین پایه ای دارد. نوزاد ویژگیهای کلی و عمومی دارد که بتدریج درجریان رشد مرحله به مرحله خود به صورتهای خاص تحول می یابد. او باید در هر یک ازاین مراحل با بحرانهایی که خاص هر مرحله است روبرو شود و در مسیر این رویارویی، شخصیت خاص مرحله ای خود را پیدا کند. به نظر اریکسون عواملی که چگونگی رشد مرحله ای کودک را معین می کند، عبارتند از :
1- قوانین ذاتی رشد که از طبیعت کودک ناشی می شوند و بازگشت ناپذیرند ؛
2- تأثیرات فرهنگی که بیشتر متناسب با ظرفیتهای درونی رشد کودک درجریان تاریخ زندگی انسان پدید آمده اند؛
3- خصوصیات ویژه هر کودک که به اقتضای وضعیت اجتماعی وی، موجب واکنشهای معین او در برخورد با رویدادهای زندگی می شود .
پیاژه مراحل رشد را بیش از همه مورد تأکید قرار داده است بنا به اعتقاد او نظام تغییر و تحول در موجودات زنده و غیر زنده از یک نظم معین برخوردار است. بنابراین تمام علوم نیز در یک ارتباط درونی با یکدیگر هستند؛ یعنی قوانین پایه ای هر علم با اصول و قوانین سایر علوم ارتباط دارد. جریان نظم طبیعی برمبنای سازمان خود انگیخته و فعالیتهای خود جوش قرار دارد. همین عملکرد خودانگیخته است که محرک اصلی رشد موجود زنده در جهت حرکتهای بزرگتر، پیچیده تر، متنوع تر وافزایش وحدت اجزا و ایجاد تعادلهای پیش رونده دائمی است. پیاژه جریان رشد آدمی را امری ذاتی، غیر قابل تغییر، تحول یابنده وتداومی می داند. به نظر وی هر مرحله از رشد کودک ساختمان اساسی معینی دارد که بر پایه مراحل قبلی و به صورت زمینه ساز مرحله بعدی بنا می شود. تمام شدن هر مرحله به معنای گذشتن از یک تعادل و آغاز ناموزونیهای مرحله جدید است. توالی مراحل رشد امری اجتناب پذیر است. مفهوم مراحل رشد از نظر پیاژه را می توان دارای خصوصیات زیر دانست :
1. تمام جریانهای رشدپیوستگی مطلق دارند.
2. رشد فرد از طریق جریان مداوم درونسازی و برونسازی حاصل می شود؛
3. تداوم رشد به صورت شکوفایی مداوم واقع می شود؛ یعنی هر سطح از رشد، ریشه در مرحله یا مراحل قبلی دارد و در مرحله بعد نیز ادامه می یابد؛
4. هر مرحله به صورت طرح و سازمان متفاوتی از تکرار جریانهای مرحله قبل است .
الگوهای قبلی را می توان مقدمه ای دانست که به عنوان جزئی از سطح رشد بعدی در می آیند ؛
5. تفاوتهای موجود درالگوی سازمان یافته رشد درهر فرد باعث ایجاد مراتبی از تجربه وعمل می شود ؛
6. این مراتب تجربه وعمل باعث می شود که افراد مختلف به سطوح متفاوتی از رشد برسند. هرچند در ظرفیتهای مغزی افراد، امکان رسیدن به رشد متناسب با هر مرحله وجود دارد، اما تمام این ظرفیتها شکوفا نمی شوند ؛
البته برخلاف نظریه های اریکسون و پیاژه درخصوص ذاتی بودن ساخت مرحله ای رشد، افکار دیگری مانند نظریه های رفتارگرایان وجود دارد که هر کدام درجات مختلفی از تأکید برتجربه و یادگیری را اساس رشد آدمی می دانند. از معروفترین رفتارگرایان کنونی ، رابرت سیرز امریکایی است. چهارچوب اصلی تحلیلهای رفتارگرایان و از جمله سیرز، ترادف محرک و پاسخ است. به اعتقاد آنان محرکهای محیطی بر فرد اثر می گذارد و چگونگی پاسخهای او را مشخص می سازد؛ به این جهت روانشناسی نیز باید صرفاً بر پژوهشهای کاملاً تجربی مبتنی باشد تا ارتباطهای محرک و پاسخ راکه تعیین کننده رشد وشخصیت آدمی است، مشخص کند. به نظر سیرز، رشد زنجیری به هم پیوسته از وقایع افزایش یابنده است. رشد کودک نتیجه یک جریان تداومی است. هر لحظه از زندگی کودک که در برخورد با والدین و نزدیکان و اشیای پیرامون او می گذرد، تأثیراتی در بردارد که هم در رفتار کنونی وی و هم در زمینه سازی رفتار آینده او نقش تعیین کننده ای دارد. بنابراین جریان رشد در نظر وی به معنای ترادف منظمی از موقعیتهاست که موجب عمل، انگیزه های تازه برای عمل و الگوهای بعدی رفتار می شود . بنابراین، موقعیتهای اجتماعی ، تعیین کننده سطوح رشد آدمی است . از آنچه گفته شد، آشکار می شود که نظریه های رفتارگرایان هر چند بر تداوم رشد تأکید دارد، ولی ساختمان ذاتی و خود انگیخته مرحله ای رشد را نفی می کند. در اینجا باید اشاره کرد که مطالب این کتاب اساساً با بهره گیری از پژوهشهای مبتنی بر رشد تداومی مرحله به مرحله ، که تجلی ظرفیتها و ساخت روانی – شناختی درونی و در عین حال متأثر از یادگیری و محیط فرهنگی ، اجتماعی و خانوادگی است، تدوین شده است. رشد درهر مرحله دارای هدف، کیفیت، تظاهرات و نیازهای مربوط به خود است که آن را از سایر مراحل جدا می کند. وظیفه عوامل محیطی و تربیتی آن است که درهر مرحله، ظرفیتها و تواناییهای نهفته کودک را آشکار و امکان شکوفا شدن امکانات طبیعی کودک را فراهم کند. کاملاً بدیهی است که محیط و مجموعه عوامل تربیتی می تواند عامل مهمی در تسریع و تسهیل و یا تأخیر ویژگیهای رشد باشد.
مراحل رشد، بر اساس نظریه های که بعداً بیان خواهد شد، به صورتهای گوناگون تقسیم بندی شده که هر کدام با تأکیدی که برجنبه ای از رشد دارد قابل توجه است؛ ولی در این کتاب بر مبنای زمینه های روانشناسی رشد کودکان و تحولات ساختمان روانی – شناختی – اجتماعی ، مراحل رشد به صورت زیر تقسیم بندی شده است. در این تقسیم بندی که تا پیش ازآغاز نوجوانی را در برمی گیرد چهار مرحله مشخص شده است؛ هر چند که هر یک از این مراحل دارای مرحله های کوچکتری است :
1. مرحله پیش از تولد یا دوره جنینی (از آغاز تشکیل نطفه تا هنگام تولد) ؛
2. مرحله شیر خوارگی یا دوره طفولیت (از ابتدای تولد تا پایان دو سالگی) ؛
3. مرحله کودکی اول یا دوره پیش دبستانی (از سه تا هفت سالگی ) ؛
4. مرحله کودکی دوم یا دوره دبستانی (از هفت تا یازده سالگی ) .
باید توجه داشت که ممکن است کودکان باتفاوتهای فردی که دارند، رشد خود را دقیقاً مطابق با این دوره های سنی و خصوصیات آنها به انجام نرسانند، امابه هرحال در تقسیم بندی مذکور، رشد متوسط کودکان موردنظر بوده است. بنابراین باید توجه داشت که هرگاه رشد تداومی و پیوسته کودک با تحولات تازه ای در ساخت روانی – شناختی – اجتماعی او همراه شود – که با ساخت قبلی او تفاوت کیفی دارد – و ما با وظایف جدیدی درچگونگی رشد و پرورش او روبرو می شویم ، باید بگوییم که مرحله تازه ای از رشد آغاز شده است.
2. رشد دارای الگوهای قابل پیش بینی است
جریان رشد انسان از الگو و طرح معینی پیروی می کند . در رشد قبل از تولد، توالی و ترتیب زیستی معینی وجود دارد که درآن ، صفات معینی در فواصل ثابتی ظاهر می شود . در رشد بعد از تولد نیز این الگوی منظم زیستی ، همچنان آشکار و معلوم است ؛ اگرچه ممکن است درمقایسه با رشد قبل ازتولد در میزان رشد ، تفاوتهای فردی بیشتری به چشم بخورد . مطالعات ژنتیک از کودکان در طول سالهای مختلف نشان داده است که رشد خصوصیات رفتاری نیز از الگوی منظم ومعینی پیروی می کند واین الگو به میزان کمی تحت تأثیر محیط وتجربیات محیطی است . رشد جسمانی نمونه بسیار خوبی برای نشان دادن این الگو و طرح منظم وقابل پیش بینی است . رشد جسمانی ، چه در دوران قبل از تولد وچه در دوران بعد از تولد، از دو قانون پیروی می کند : 1)قانون سری – پایی ؛ 2) قانون مرکزی – پیرامونی .
بر اساس قانون اول ، رشد از ناحیه سر شروع می شود و سپس به پاها می رسد ؛ یعنی هرگونه پیشرفت و افزایشی در ساخت واکنش بدن ابتدا در ناحیه سر، سپس درناحیه تنه و در انتها در ناحیه پا صورت می گیرد .
اما بر اساس قانون دوم، جریانهای رشد جسمی از نزدیک به دور است ؛ یعنی از محور مرکزی بدن شروع می وشد و به سمت حدود انتهایی بدن پیش می ورد. مثلاً در دوره قبل از تولد درجنین، سر وتنه قبل از دست و پا رشد خود را باسرعت بیشتری آغاز می کنند. بعد ازبه وجود آمدن سر وتنه بتدریج بازوها دراز می شوند و پس از بازوها ، دستها و پس از دستها ، انگشتان رشد پیدا می کنند. بعد از تولد نیز کودک دراستفاده از بدن قبل از آنکه بتواند از دستهای خود استفاده کند ، ابتدا از بازوان خود می تواند، استفاده کند وقبل از آنکه بتواند انگشتان خود را به تنهایی حرکت دهد ، دستهای خود را به کار می گیرد .
مطالعات طولی رشد هوش نیز نشان داده که رشد ذهنی از الگوی مشخصی پیروی میکند و بیشترین رشد هوش بین سنین 16تا18 سالگی اتفاق می افتد .
پیاژه نشان می دهد که رشد ذهنی در سنین مختلف دارای قانونمندیهای خاصی است وتفکر در هر دوره از طرحها و الگوهای ذهنی مشخصی پیروی می کند. هوش کودک ، ابتدا، درمرحله حسی حرکتی است . در مرحله دوم ، هوش کودک در سطح منطق عملیاتی رشد می کند و بالاخره در مرحله سوم ، ساختمان هوش به کمال خود و به مرحله تفکر انتزاعی می رسد. این الگوی رشد ذهنی برای همه افراد یکسان است ویک الگوی طبیعی وجود دارد که همه از آن پیروی می کنند . هر چند که ممکن است افراد ، چه از نظر تفاوتهای فردی وچه از نظر تفاوتهای فرهنگی ومحیطی ، این مراحل را تندتر یا کندتر طی کنند وهمه در یک حدود سنی یکسانی به این مراحل نرسند . مطالعات دیگری نیز نشان داده است که الگوهای مشخص طبیعی وقابل پیش بینی در کنشهای مختلف هوشی مانند حافظه و استدلال وجود دارد . همچنین مطالعات نشان داده است که کودکان (خصوصاً در پنج سال اول زندگی ) از الگوهای رفتاری عمومی یکسانی پیروی می کنند و درجنبه های مختلفی از رشد نظیر رشد حرکتی ، رشد عاطفی ، تکلم ، رفتار اجتماعی ، رشد مفاهیم ، علایق و همانند سازی با دیگران ، از الگوها و طرحهای طبیعی یکسانی برخوردارند . مثلاً کودک قبل از اینکه راه برود، می ایستد و قبل از اینکه بتواند مربع را نقاشی کند ، شکل دایره را می کشد و قبل از اینکه جمله سازی کند ، کلمه سازی می کند یا در سنین بالاتر قبل از آن که صفات اولیه جنسی در او رشد یابد، صفات ثانویه جنسی رشد پیدا می کند در هیچ نمونه ای این نظم طبیعی دگرگون نشده است . وانگهی باید توجه داشت که این الگوهای عمومی به واسطه تفاوتهای فردی در سرعت رشد نیز تغییر پیدا نمی کنند ؛ یعنی کودک باهوش وکودک کودن هر دو همان ترتیب رشد ذهنی را دنبال می کنند با این تفاوت که رشد ذهنی کودک باهوش بسیار سریع تر از رشد ذهنی کودک کودن است .
یکی دیگر از الگوها و طرحهای عمومی ، رشد از واکنشهای عمومی به واکنشهای اختصاصی است. هم در رشد حرکتی و هم در رشد ذهنی ، همیشه فعالیتهای عمومی بر فعالیتهای اختصاصی مقدم است . جنین ابتدا تمام بدنش را حرکت می دهد و از نشان دادن فعالیت اختصاصی ، عاجز است . نوزاد بازوی خودش را حرکت می دهد و از نشان دادن فعالیت اختصاصی ، عاجز است . نوزاد بازوی خودش را در حرکتهای کلی نشان می دهد ، قبل از آنکه بتواند درگرفتن اشیا ازخود واکنش اختصاصی نشان دهد . در تکلم نیز کودک ابتدا لغت را به طور عمومی به کار می گیرد ، قبل از آنکه بتواند آنها را به طور اختصاصی به کار برد . به عنوان مثال کودک کلمه «اسباب بازی» را به طور عمومی برای همه اسباب بازیها به کار می گیرد ، قبل از آنکه بتواند هر اسباب بازی را به طور جداگانه نام ببرد . در رفتار عاطفی نیز نوزاد ابتدا به اشیای ناآشَنا وعجیب از طریق ترس عمومی پاسخ می دهد ؛ اما بعداً ترسهای او اختصاصی تر می شود و به انواع رفتارهای گوناگون تخصیص پیدا می کند، مانند گریه کردن ، فرار کردن، پنهان شدن و یا ایستادن و وانمودکردن به اینکه اصلاً نترسیده است.
3. تفاوتهای فردی در رشد
اگرچه الگوی رشد برای همه کودکان و نوجوانان یکسان است ویک الگوی عمومی برای تمام آنها می تواند مطرح باشد، هر کودکی برای خود الگوی ویژه ای نیز دارد که با روش وسرعت خاص خویش رشد می کند . برخی ازکودکان به شیوه گام به گام ، تدریجی و یکنواخت رشد می کنند، درحالی که بعضی دیگر رشد ناگهانی وجهشی دارند . گروهی از آنان از جنبشها وحرکتهای کمی برخوردارند ، درحالی که کودکان دیگر دارای جنبشها و حرکتهای گسترده ای هستند . بنابراین همه کودکان در یک سن مشابه به نقطه معینی از رشد نمی رسند .
یکی از روانشناسان ، دروه زندگی را به شاهراهی تشبیه کرده است که هر کس از خصوصیات ارثی وتربیتی و سرعت خاص خود به تنهایی از این گذرگاه عبور می کند . هر فرد ، اندازه ، شکل ، توانایی و پایگاه رشدی را به دست خواهد آورد که به طور ویژه در هر مرحله ای از این شاهراه زندگی ، تنها مخصوص خود اوست .
تفاوتهای فردی در رشد براثر شرایط درونی و بیرونی به وجود می آید . به عنوان مثال، رشد جسمانی هم به خصوصیات بالقوه ارثی بستگی دارد و هم به عوامل محیطی مانند تغذیه ، بهداشت ، روشنایی آفتاب، هوای تازه ، آب وهوا، هیجانات و فعالیتهای بدنی . رشد هوش نیز تحت تأثیر تواناییهای ارثی و وضعیت محیط است . عوامل ارثی یعنی اینکه آیا فرد به طور طبیعی وذاتی دارای نیاز هوشی قوی است ؟ وعوامل محیطی مانند اینکه آیا فرد در فعالیتهای ذهنی و هوشی تشویق می شود یادارای فرصتهای کافی برای تجربه و یادگیری است ؟ رشد شخصیت نیز تحت تأثیر نگرشها و روابط اجتماعی فرد در محیط خانه و بیرون ازخانه است .
اگرچه میزان رشد در میان کودکان تفاوت می کند ، ولی هر کودک از یک الگوی معین وثابت در طول رشد خود برخوردار است . این الگوی مشخص بر اساس ترکیب دو عامل وراثت ومحیط برای هر فرد به وجود می آید . به عنوان مثال مطالعات نشان می دهد کودکانی که در یک مرحله از رشد ، بلند قد هستند ، در مراحل دیگر نیز همچنان بلند قد خواهند بود، در حالی که آنهایی که کوتاه هستند ، همچنان کوتاه خواهند ماند . در رشد ذهنی نیز مطالعات نشان می دهد که به طور متوسط کودکان باهوش و کودکان کودن از ثبات رشدی یکسانی در طول رشد برخوردار هستند . کودکانی که در رشد ذهنی خود سرعت بیشتری دارند درمراحل بعدی نیز همچنان سرعت خود را حفظ خواهند کرد و حتی این سرعت نیز بیشتر می شود؛ ولی کودکانی که نقص هوشی دارند و دچار نوعی عقب افتادگی هستند ، همان طور که بزرگتر می شوند این عقب افتادگی درآنها باقی می ماند وحتی بیشتر نیز می شود .
نکته قابل ذکر این است که تفاوتهای فردی درسالهای اولیه کمتر قابل دقت وتشخیص است؛ ولی به مرور که سن افزایش پیدا می کند ، این تفاوتها بتدریج آشکارتر می شود .
رشد هوشی کودکان در ابتدا یکسان است ، اما درحدود شش سالگی تفاوتهای فردی آنها بتدریج ظاهر می شود . البته این مشابهت و همانندی اولیه نمی تواند دلیلی بر یکسانی رشد باشد ، زیرا در ابتدا تفاوتهای فردی نمی تواند به صورت کاملاً واضحی ظاهر شود . قدرت تشخیص آزمونهایی هم که برای سالهای اولیه به کار گرفته می شود به اندازه آزمونهایی نیست که برای سطوح سنی بالاتر به کار می رود .
نکات کاربردی درباره تفاوتهای فردی
دانستن این نکته که در میان کودکان ونوجوانان تفاوتهای فردی وجود دارد ، به معلمان و والدین کمک می کند تا دربرخورد با خصوصیتات رشد یا اختلالات رشد به طور عملی و عینی تری برخورد کنند . درهمین زمینه به نکات زیر باید توجه داشت :
1. نباید انتظار داشت تمام کودکان یک سن مشابه ، شیوه رفتار معینی داشته باشند ، مثلاً از یک کودک دارای هوش طبیعی و رفتاری بهنجار، که ازیک محیط فرهنگی محروم می آید، نباید انتظار داشت که مانند کودکی که با همان توانایی هوشی دارای والدینی است که درسطح بالایی از تعلیم وتربیت قرار دارند و فرزند خود را در آموزشهایش مورد حمایت وتشویق قرار می دهند ازتواناییهای تحصیلی یکسان یا از یک میزان یادگیری برخوردار باشند.
2. تفاوتهای فردی ، اعتبار ومسئولیت ویژه ای برای هر فرد ایجاد می کند و به او وجود مستقل می بخشد . این ویژگیهای مستقل افراد است که مردم را به یکدیگر علاقه مند می سازد ؛ به عنوان مثال کودکی که در تفکرات و رفتارش ابتکار وخلاقیت نشان می دهد ، در مقایسه با کودکی که در او هیچ گونه ابتکار و خلاقیتی وجود ندارد و مانند همسالان خود فکر می کند، صحبت می کند یا عملی را انجام می دهد، به طور فعالتری درگروه همسال خود شرکت می کند .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 38   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخچه روانشانسی رشد