فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم (ص)

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم (ص) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم (ص)


دانلود مقاله نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم (ص)

 

مشخصات این فایل
عنوان: نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم (ص)
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 25

این مقاله درمورد نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم (ص) می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم (ص) می خوانید :

23-   بخششى کریمانه :
سهل بن سعد ساعدى مى گوید : جبّه اى از پشم سیاه و سپید براى پیامبر بزرگوار اسلام دوختم که حضرت از دیدن آن به شگفت آمد و با دست مبارکش آن را لمس کرده ، فرمود : نیکو جبّه اى است . مردى اعرابى که آنجا حاضر بود گفت : این جبّه را به من عطا کن ! حضرت بى درنگ آن را از تن مبارک برداشت و به او بخشید.
24-  مواسات با برادر دینى :
ابوسعید خرگوشى در کتاب شرف النبى مى نویسد : یکى از یاران پیامبر (صلى الله علیه وآله)در حال نیازمندى ازدواج کرد و از آن حضرت چیزى خواست ، پیامبر (صلى الله علیه وآله) به خانه عایشه رفت و فرمود : چیزى داریم که این صحابى را با آن مواسات کنیم ؟ عایشه گفت : در خانه ما زنبیلى است که مقدارى آرد داخل آن است ، پیامبر (صلى الله علیه وآله)آن زنبیل را با آرد به آن صحابى داد در حالى که براى خود چیزى نداشتند.
25-  گذشت از مردى بد زبان :
کعب بن زهیر ، بت پرستى بود که تا زمان فتح مکه بر آیین جاهلیت قدمى ثابت داشت و از کارهاى بسیار زشت و ناروایش هجو و بدگویى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به زبان شعر بود .
او بدگویى و سخن به زشتى گفتن را درباره رسول اسلام (صلى الله علیه وآله) به جایى رسانید که پیامبر بزرگ در فتح مکه خون او و چند مشرک دیگر را که در شرکورزى تعصّبى شدید داشتند و جنایات هولناکى را بر ضد دین و پیامبر (صلى الله علیه وآله) مرتکب شده بودند مهدور نموده ، مسلمانان را موظف به کشتن آنان کرد .
کعب بن زهیر هنگامى که دانست رسول خدا (صلى الله علیه وآله) خونش را هدر ساخته و به هر جا بگریزد از شمشیر مسلمانان در امان نخواهد بود ، با توانایى بالایى که در سرودن شعر داشت قصیده اى در مدح پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت و روانه مدینه شد .
هنگامى که به مدینه رسید خود را به ابوبکر معرفى کرد و از او ملتمسانه خواست که او را نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) ببرد شاید حضرت رحمة للعالمین از او گذشت کند .

ابوبکر درخواست او را پذیرفت و وى را در حالى که صورتش را به دامن عمامه اش پوشانیده بود تا کسى او را نشناسد و پیش از ایمان آوردن خونش را بریزد نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) برد و گفت : یا رسول اللّه ! مردى است عرب و مى خواهد به شرط اسلام با تو بیعت کند . پیامبر (صلى الله علیه وآله) دست پیش برد و کعب با اسلام آوردن بیعت کرد و گفت :
  بِأَبی أَنْتَ وَأُمِّی یا رَسُولَ اللّهِ ، هذا مَقامُ العائذِ بِکَ ، أَنا کَعَبُ بنُ زُهَیْرِ .
پدر و مادرم فدایت باد اى رسول خدا ! این جایگاه پناهنده به توست ، من کعب بن زهیر هستم .
  و قصیده اى را که در مدح پیامبر (صلى الله علیه وآله) سروده بود بى درنگ خواند ، چون به پایان قصیده رسید حضرت بُردى یمانى به او جایزه داد و اسلامش را پذیرفت و از او گذشت کرد.
26-  رفتارى شگفت آور با رئیس منافقان :
عبداللّه بن اُبَى که ریاست منافقان مدینه را به عهده داشت خود و یارانش از هیچ گونه آزارى نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان فروگذارى نکردند و پیوسته بر ضد اسلام و مسلمانان به نفع دشمنان جاسوسى و خبرچینى مى کردند و بر نفاق خود آن چنان اصرار و پافشارى مىورزیدند که بارها آیاتى در قرآن مجید درباره وضع ناهنجار آنان و محرومیتشان از رحمت حق و کیفیت عذابشان در قیامت نازل شد ولى آن بى خبران غافل و بى دردان جاهل ، دست از نفاق برنداشتند و تن به توبه و انابه ندادند .
عبداللّه بن ابى پس از بازگشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از تبوک در دهه سوم ماه شوال به سختى بیمار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت .
بر پایه ( یُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ )، فرزندش ، مؤمنى صادق و مسلمانى پاک دل و جوانى شایسته و لایق و مورد محبت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان بود .
او از باب ( وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً ) به عنوان فریضه دینى و تکلیف ایمانى همه روزه به عیادت پدر مى آمد و به جان به او خدمت مى کرد و به پرستارى اش چون پروانه به دور شمع ، دور وجود پدر مى گشت .

این فرزند فرزانه از پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) درخواست کرد تا از پدرش عیادت کند مبادا آنکه از عیادت نکردن پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پدرش به منزلت و مرتبه خانوادگى اش زیان رساند و لکه ننگى و خفّت و عارى بر دامن اهلش بنشیند !
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) حفظ منزلت آن پسر را که از مؤمنان حقیقى بود لازم شمرده ، براى عیادت بر بالین پدرش حاضر شدند !
حضرت با کمال محبت و از روى دلسوزى به عبداللّه بن ابى فرمودند : چندان که تو را از دوستى و رابطه با یهودیان معاند و جهودان نابکار منع کردم نپذیرفتى ، آیا اکنون وقت آن رسیده که ریشه مهر و محبت دشمنان خدا را از صفحه دل برکنى یا مى خواهى بر همان عقیده سخیف و محبت باطل و رابطه شیطانى خیمه از دنیا بیرون زنى و به سوى آخرت رهسپار گردى ؟
در پاسخ پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت : اسعد بن زراره دشمن جهودان و خصم یهودان بود و هنگام مردن این دشمنى و خصومت سودى براى او نداشت ! سپس گفت : اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست ، اینک من در ورطه مرگ قرار دارم ، از تو مى خواهم که بر جنازه ام حاضر شوى و بر من نماز گذارى و پیراهنت را به من عطا کنى تا مرا با آن دفن کنند .
پیامبر (صلى الله علیه وآله) با کمال بزرگوارى و کرامت از دو پیراهنى که به تن داشتند پیراهن زبرین را به او عطا کردند . عبداللّه گفت : آن پیراهن را مى خواهم که با بدن مبارکت تماس داشته . پیامبر (صلى الله علیه وآله) درخواستش را اجابت فرمود و پیراهن زیرین خود را به او بخشید .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از مرگ او به فرزندش تسلیت گفت و بر جنازه اش حاضر شد و بر او نماز خواند و در پاسخ اعتراض مردم فرمود : پیراهن و نماز و استغفار من سودى براى او ندارد .
از پى این کرامت و خوش رویى و نرمى و بزرگوارى و فتوّت و جوانمردى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ، هزار تن از قبیله خزرج به شرف مسلمانى سرافراز شدند و به دست پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند.
27- یافتن و داشتن اسوه و چهار چوب هاى فکرى, کردارى و گفتارى در روابط خانوادگى براى هر انسانى توفیقى در جهت تکامل هر چه بهتر اوست. از سویى محک اخلاق انسان در خانواده است زیرا اشخاص در بیرون قدرت بر رفتار ضد اخلاقى ندارند یا به دلیل پاره اى ملاحظات, بد اخلاقى نمى کنند. آن کس که در منزل که زن و فرزندانش تحت نظر اویند خوش رفتارى کرد, خوش اخلاق است.
در این قسمت نمایى کلى از اخلاق خانوادگى پیامبر  را ـ که سرمشق اعلا و بالاترین اسوه (1) و نمونه برجسته اخلاق الهى است و براى تکمیل اخلاق مبعوث شد ـ (2) تصویر مى کنیم تا با الهام گیرى از سیره والاى او زندگى خداپسندانه اى داشته باشیم و به گونه اى که آن بزرگوار با اعضاى خانواده رفتار مى کرد معاشرت کنیم, به گونه اى سخن بگوییم که آن حضرت سخن مى گفت, آن جایى غضب کنیم که آن عزیز خشمگین مى شد, و جایى عفو کنیم که آن جناب مى بخشید.(3)
عایشه, عیال رسول خدا  که به خصوصیات اخلاقى او آگاه بود, جزئیات اخلاقى و رفتارى پیامبر را در یک جمله خلاصه کرد; که در روایت آمده است:
قال سعد بن هشام: دخلت على عایشه, فسإلتها عن اخلاق رسول الله صلى الله علیه و آله. فقالت: إما تقرء القرآن؟ قلت: بلى, قالت: خلق رسول الله  القرآن.
مرحوم فیض کاشانى درکتاب (محجه البیضأ) از سعدبن هشام روایت کرده که گفت: به دیدار عایشه رفتم و از اخلاق رسول خدا  پرسیدم. او گفت: آیا قرآن نمى خوانى؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق رسول خدا  قرآنى است.(4)
قالت عایشه: ما کان احد احسن خلقا منه 9 ما دعاه احد من اصحابه و لا اهل بیته الا قال: لبیک ; عایشه گفته است: احدى از پیامبر  خوش خلق تر نبود, هیچ کس از اصحاب و اهل بیت او را صدا نمى زد مگر این که در جواب مى فرمود: لبیک.(5)
رشید الدین میبدى در تفسیر آیه (انک لعلى خلق عظیم)(6)مى گوید:
رسول خدا  امر و نهى قرآن را چنان پیش رفتى و نگه داشتى به خوش طبعى که گویى خلق وى و طبع وى خود آن بود.
بلغ العلى بکماله ، کشف الدجى بجماله ، حسنت جمیع خصاله ، صلوا علیه و آله او رهنمودهاى قرآن را به دل مى گرفت و در زندگى اش از شیوه اى که قرآن پیشنهاد مى کردـ بى هیچ انحرافى و بى آن که هیچ ناراحتى در آن روا دارد ـ پیروى مى کرد و لذا تجسم قرآن به حساب مى آمد.و این ادعا از نظر کلام الله مجید مورد تإیید است. (7)

کار در منزل :
خیرکم, خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائى (8) بهترین شما شخصى است که با همسرش خوش رفتارتر باشد و من از تمامى شما نسبت به همسرانم خوش رفتارترم.
در اخلاق حضرت محمد, همین بس که با آن جلالت و موقعیتى که به سلاطین نامه دعوت مى نوشت در خانه, تا حد امکان کارش را شخصا انجام مى داد.(9)
اهل سیره نوشته اند: پیامبر خدا در خانه خویش خدمتکار اهل خود بود, گوشت را تکه تکه مى کرد و بر سفره غذاى حقیرانه مى نشست و انگشتان خویش را مى لیسید, بز خود را مى دوشید و لباس خود را وصله مى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد, با خدمتکار منزل آرد را آسیاب مى کرد و خمیر مى ساخت.(10)
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب, (ج 1, ص 146) روایت کرده که: رسول خدا  کفش خود را وصله مى زد, پوشاک خویش را مى دوخت, در منزل را شخصا باز مى کرد, گوسفندان و شترها را مى دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهیه مى کرد. و در همه کارها به اهل خانه کمک مى کرد. لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.
گاه اتفاق مى افتاد که حضرت خانه خویش را نظافت مى کرد و جارو مى کشید و خود مکرر مى فرمود: کمک به همسر و کارهاى منزل,صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود. (11)
از عایشه نقل شده که گفته است: محبوب ترین کارها نزد رسول خدا  خیاطى بود. (12)
پیامبراکرم  با همه عظمت و موقعیت ممتازش در منزل کار مى کرد. و به نگهدارى و پرستارى از کودکان مى پرداخت.(13)
عایشه همسر آن حضرت مى گوید: وقتى خلوت مى شد, پیامبر لباس خود را مى دوخت و کفش خویش را وصله مى کرد.(14)
على بیش از سى سال عمر خود را با رسول خدا  سپرى کرده و شناساترین فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقیق داشته,امام حسین مى فرماید:
سإلت إبى عن مدخل رسول الله صلى الله علیه و آله, فقال: کان دخوله فى نفسه مإذونا فى ذلک, فاذا آوى الى منزله جزإ دخوله ثلاثه اجزإ, جزءا لله و جزءا لا هله و جزءا لنفسه. ثم جزء جزئه بینه و بین الناس فیرد ذلک بالخاصه على العامه و لا یدخر عنهم عنه شیئا....(15)
از پدرم در مورد امور رسول خدا  در داخل خانه سوال کردم, فرمودند: وقتى به خانه اش مى رفت, اوقاتش را سه قسمت مى کرد: یک قسمت براى خدا, و یک قسمت براى خانواده اش, و یک قسمت براى خودش, آن گاه قسمت خودش را نیز میان خود و مردم تقسیم مى کرد و آن را براى بستگان و بزرگان صحابه (که در منزلش به خدمت او مى رسیدند) قرار مى داد و ذره اى از امکانات خود را از آنان دریغ نمى نمود (بلکه آن چه امکان داشت در حقشان انجام مى داد.) (16)

حضرت در مورد امورى که به شخص او مربوط مى شد, خشمگین نمى شد. تنها براى خدا, آن گاه که حرمت هاى الهى شکسته مى شد, غضب مى کرد.
یکى از همسران آن حضرت مى گوید: وقتى رسول خدا  غضب مى کرد به جز على کسى را یاراى سخن گفتن با حضرتش نبود.(17)
علاوه بر همسران, هم نشینان روزانه پیامبر  عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهى تاریخ و روایات فراوان, علاقه پیامبر خاتم  به آن ها قابل قیاس با دیگر کسان و نزدیکان حضرت نبود. به موجب روایتى که عایشه نقل کرد, هر گاه فاطمه(س) بر پدر وارد مى شد رسول خدا  جلوى پاى دخترش بلند مى شد و او را مى بوسید و در جاى خود مى نشانید.(18)
در عروسى فاطمه(س) زنان مسرور بودند و اظهار شادمانى مى کردند و سرود مى خواندند و مى گفتند: ابوها سید الناس. رسول خدا  فرمود: بگویید و بعلها ذو الشده الباس.
و این مصراع چون در مدح حضرت امیرالمومنین بود, با آن که رسول خدا خواسته بود بانوان بگویند اما عایشه, زنان را منع کرد از اضافه کردن این مصراع. پیامبر  متوجه موضوع شد و فرمود: عایشه عداوت ما را ترک نمى کند!(19)
روزى رسول اکرم  وارد اطاق عایشه شد مشاهده کرد که تکه نانى روى زمین و زیر دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود:
یا حمیرإ! اکرمى جوار نعم الله علیک فانها لم تنفر من قوم فکادت تعود الیهم.
اى حمیرا! مجاورت نعمت هاى الهى را بر خویشتن گرامى دار تا هرگز نعمت هاى خداوندى از مردم دور نشوند.(20)

بخشی از فهرست مطالب مقاله نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم (ص)

چکیده    1
مقدمه    2
تعریف اخلاق    2
نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم :    
1. مسلمان شدن عدی بن حاتم    5
2. ماجرای ازدواج پیامبر با صفیه    6
3. اسارت شیماء دختر حلیمه و برخورد پیامبر با او    6
4. مهربانی پیامبر با کودکان    7
5. کظم غیظ و مسلمان شدن زید    7
6. پربرکت ترین مال    9
7. پنج برنامه اخلاقی از پیامبر    10
8. یهودی با اخلاق پیامبر مسلمان می شود.    10
9. وام بی بهره برای رفع نیاز حاجتمند    10
10. غذاخوری با تهیدستان    11
11. زهد و قناعت    11
12. تواضع و فروتنی شگفت انگیز    11
13. غم مردم داشتن     11
14. نیکی بسیار در ناسپاسی مردم    13
15. اوج بندگی    13
16. درمان و علاج همیشگی     13
17. احترام بویژه به بزرگ زاده    13
18. بردباری شگفت انگیز    15
19. نرمی و مدارای با امت    15
20. احترام به میهمان    15
21. احترام بیشتر به خاطر نیکی بیشتر    15
22. گذشت و عفو از دشمنان    16
23. بخششی کریمانه     17
24. مواسات با برادر دینی    17
25. گذشت از مردی بد زبان    17
26. رفتاری شگفت آور با رئیس منافقان    18
27. نمایی کلی از اخلاق خانوادگی پیامبر    19
نتیجه گیری     22
پی نوشت ها و منابع    23

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نمونه هایی از اخلاق پیامبر اعظم (ص)

رموزاعظم(جلداول)

اختصاصی از فی توو رموزاعظم(جلداول) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رموزاعظم(جلداول)


رموزاعظم(جلداول)

مشخصات محصول

نام کتاب:   رموزاعظم(جلداول)

نوع فایل:   پی دی اف زیپ شده

حجم فایل:   119.106 مگابایت

تعداد صفحات:   206 صفحه

زبان:   فارسی خطی

قیمت کتاب:   5000 تومان

نحوه خرید:   خریدآنلاین ودانلود


دانلود با لینک مستقیم


رموزاعظم(جلداول)

خاتمیت پیامبر اعظم (ص) در قرآن

اختصاصی از فی توو خاتمیت پیامبر اعظم (ص) در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خاتمیت پیامبر اعظم (ص) در قرآن


خاتمیت پیامبر اعظم (ص) در قرآن

خاتمیت پیامبر اعظم (ص) در قرآن

8 صفحه

یکی از سؤالات مهم در بحث نبوت پیامبر اعظم(ص) خاتمیت آن حضرت است که چرا ارسال رسل و انزال کتب با خاتمیت پیامبر (ص) و کتاب قرآن پایان می یابد . آیا این بدان معنا است که انسان از آموزه های وحیانی بی نیازگردیده یا اینکه دلایل عقلی و نقلی دیگری دارد که نوشتار حاضر در مقام پاسخ به این سؤال اساسی است . امید است مورد استفاده خوانندگان محترم قرار گیرد .

از گذشته تا کنون معمول بوده که برای جلو گیری از دسترسی دیگران به یک مکان یا محتوای یک  نامه ، در آن مکان با پاکت ، نامه را با ماده چسبنده ای می بستند و روی آن مهری می زدند که امروزه از آن تعبیر به « لاکومهر » می شود و برای گشودن آن ، حتماً باید مهر آن شیء چسبنده شکسته شود ، مهری را که براین گونه اشیاء می زنند « خاتم » می گویند و از آنجا که در گذشته گاهی  از گلهای سفت و چسبنده برای اینکار استفاده می کردند در بعضی از کتب معروف لغت درمعنای خاتم می خوانیم  « ما یوضع علی الطینه » چیزی که بر گل می زنند .


دانلود با لینک مستقیم


خاتمیت پیامبر اعظم (ص) در قرآن

دانلود مقاله کامل درباره پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله کامل درباره پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت


دانلود مقاله کامل درباره پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 36
بخشی از توضیحات:

پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت

کتاب پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت (ع) در هفت فصل به بررسی دلایل پیامبری، حکمت پیامبری، پایان پیامبری، رسالت جهانی محمد (ص)، ویژگی‌های پیامبر (ص)، محمد از زبان محمد (ص) و محمد (ص) از زبان علی (ع) می‌پردازد.

مولف در بخشی از کتاب آورده است: بی‌تردید، شناخت چهره نورانی پیامبر خدا و آشنایی با سیره علمی و عملی او می‌تواند زندگی مادی و معنوی بشر را دگرگون کند و زمینه جهانی‌شدن ارزش‌های اسلامی را فراهم سازد. از این رو دشمنان اسلام با همه توان می‌کوشند این چهره‌های نورانی را تاریک جلوه دهند و خدشه‌دار کنند.

در بخشی دیگر مولف با اشاره به لزوم مقابله با توطئه و تهاجم فرهنگی در کشور می‌افزاید: بر همه کسانی که توان لازم را در خود احساس می‌کنند فرض است که از فرصت ارزنده سال پیامبر اعظم (ص) برای معرفی صحیح ابعاد مختلف شخصیت پیامبر خدا نهایت بهره‌برداری را ببرند.

پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن

آیاتی که ولایت پیامبر(ص) و اولویت ایشان نسبت به مؤمنان را مطرح می‏کنند

قبلاً(در فصول پیشین تحقیق) درباره معنای ولایت سخن گفتیم و نتیجه گرفتیم که این کلمه، همواره مقارن با نوعی تسلط بر امور فردی یا اجتماعی است. از این رو، در این‏جا در محدوده آیاتی که ولایت پیامبر(ص) را مطرح می‏کنند، به بررسی محدوده ولایت پیامبراکرم(ص) می‏پردازیم.از گذشته، کسانی که درباره ولایت پیامبر(ص) با نگرش حاکمیت ایشان بر امور، بحث کرده‏اند، وجوه گوناگونی را برای محدوده آن مطرح کرده‏اند که محدودترین آن‏ها اختصاص آن به امور اجتماعی و امور شخصی است؛ ولی اخیراً با برداشتی خاص از معنای ولایت و نگرشی منفی درباره دخالت انبیا(ع) در امور اجتماعی، بحث‏هایی درباره اختصاص ولایت پیامبر(ص) به افرادی که خود توانایی اداره امور خویش را ندارند، مانند کودکان و دیوانگان، مطرح شده است و آن‏گاه که بر طبق آیه:

(النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) [146]

بحث از اولویت پیامبر(ص)نسبت به امور مؤمنان از خود آنان، پیش می‏آید، آن را به موردی اختصاص می‏دهند که در این امور، بین ولایت مؤمنان و پیامبر(ص)تعارض حاصل شود. [147] آقای حائری یزدی در این‏جا صریحاً ولایت را به مورد حَجْر اختصاص می‏دهد و از این رو، بر تعبیر "ولایت فرزانگان"، که از سوی آیةاللّه جوادی آملی مطرح گردیده، ایراد می‏گیرد که بین فرزانه بودن و ولایت، تناقض وجود دارد.

به نظر می‏رسد نقدکننده محترم به اصل مقاله‏ [148] توجه نکرده است؛ زیرا در مقاله به تفصیل در باره تفاوت بین ولایت بر محجوران و ولایت بر جامعه، که مقتضی آیه (انما
ولیکم اللّه و رسوله و...) است، سخن گفته و احکام هر یک رإ؛(( جداگانه بیان کرده است و در پاسخ به نقد نیز این مطلب، دوباره توضیح داده شده است.

در مورد ولایت تشریعی پیامبراکرم(ص) و برای روشن شدن معنای آن توجه به این نکته ضروری است که وقتی درباره ولایت تشریعی پیامبر(ص) سخن می‏گوییم، مقصود قانون‏گذاری و اداره امور اجتماع است و این همان بحث از امارت و ضرورت وجود امیر برای اجتماع است (لابد للناس من امیر...) که ممکن است به انتخاب مردم تحقق یابد یا هم‏چون حکومت‏های دیکتاتوری، با زور و یا به انتصاب از سوی خداوند باشد که در هم موارد، حاکمیت و ولایت بر مردم، از سوی شخص حاکم وجود دارد؛ زیرا حتی در آن‏جا که مردم شخصی را برای اداره امور خویش بر می‏گزینند و رتق و فتق امور خویش را به او می‏سپارند، او برای اداره اجتماع، مجبور به وضع قوانین، اجرای آن‏ها و مجازات تجاوزگران است و حتی در بسیاری امور شخصی افراد نیز دخالت می‏کند که آنان شاید راضی به آن نباشند. بنابراین قبول ضرورت حکومت برای جامعه با قبول نحوه‏ای از ولایت برای حاکم نسبت به امور جامعه ملازم است.

اختصاص ولایت به باب حَجر، همان‏طور که در پاسخ آیةالله جوادی آملی به نقد مقاله ایشان آمده است، نقض‏های بسیاری نیز در ابواب فقهی دارد؛ زیرا در باب‏های مختلف، مانند قضا، حدود، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و حتی ازدواج دختران و نماز جمعه، به ولایت‏هایی از سوی امام، فقها، پدر و ...برخورد می‏کنیم که هیچ یک ربطی به حَجْر مولّی‏علیه ندارد. حتی در باب نماز جمعه، عده‏ای از فقها با برداشت از بعضی روایات، امام معصوم(ع) را متولی برگزاری آن دانسته‏اند و در زمان غیبت، اقامه آن را روا نمی‏دارند.

درباره آیه (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم)، ظهور آیه ـ همان‏طور که آیةالله جوادی آملی‏ [149] و مفسران دیگر گفته‏اند ـ ، بر این دلالت دارد که پیامبر(ص) نسبت به خود مؤمنان اولویت دارد نه نسبت به ولایت مؤمنان، آن گونه که از سخن آقای حائری فهمیده می‏شود و معنای اولویت پیامبر(ص) نسبت به آنان، تقدم رتبی در امور و کارهایشان است که اگر در موردی پیامبر(ص) تصمیمی گرفت، حتی اگر مربوط به امور شخصی آنان باشد، دیگر نوبت به خودشان نمی‏رسد که بخواهند در آن باره، نظری داشته باشند؛ ولی اگر پیامبر(ص) نظری نداشت ـ همان‏طور که در بیش‏تر امور، که به‏طور صحیح به دست مؤمنان اداره می‏شود ـ خود آنان به رتق و فتق امور مشغول می‏شوند؛ همان‏طور که این مطلب، از آیه (و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی اللّه و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم) [150] استفاده می‏شود؛ زیرا شأن نزول این آیه شریفه، دخالت و حکم پیامبر(ص) در یک امر شخصی، یعنی ازدواج زینب بنت جحش، برای برطرف کردن یک سنت اجتماعی غلط بود و اولویت حضرت را، هم در امور شخصی مؤمنان و هم در امور اجتماعی آنان بیان می‏کند.

به نظر می‏رسد با توجه به عصمت پیامبر(ص) بحث از این‏که ایشان تا چه حد بر امور شخصی افراد ولایت دارند، بی مورد است، هر چند در بحث‏های دیگر، برای مشخص شدن دایره ولایت‏فقیه، امری لازم به نظر می‏رسد. از این رو، در این‏جا از این بحث صرف نظر کرده و با سخن علامه طباطبایی درباره آیه (النبی اولی بالمؤمنین...) این بحث را به پایان می‏بریم:

انفس مؤمنان، همان مؤمنان است. پس معنای آیه این است که پیامبر(ص) از خود آنان به خودآنان اولویت دارد و معنای اولویت، رجحان جانب پیامبر(ص) است هنگامی که امر دایر بین ایشان و دیگران شود. پس خلاصه این‏که هر چه مؤمن برای خودش قائل است، مانند حفاظت و محبت و مراقبت و بزرگی و قبول دعوتی و به اجرا گذاشتن اراده، پس پیامبر(ص) از خودش به آن امر اولی است و اگر امر بین پیامبر(ص) و خودش در یکی از آن‏ها دایر شود، جانب پیامبر(ص) بر خودش ارجحیت دارد. [151]

در روایات نیز این مطلب به شکل‏های گوناگون بیان شده است. بحث روایی درباره آیه (انّما ولیکم اللّه...) را به بخش بعد(تحقیق) موکول می‏کنیم. درباره آیه (النبی اولی بالمؤمنین ...) نیز روایات بسیاری از سوی شیعه و اهل سنت نقل شده که پیامبر(ص) با استشهاد به این آیه شریفه، حضرت علی(ع) را به ولایت بر مردم نصب فرموده و گفتند: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه". در روایتی از امام موسی بن جعفر(ع) همین مضمون نقل شده است که پیامبر(ص) نوزده روز پیش از وفاتشان این مطلب را سومین بار، برای مردم بیان کردند. [152]

در روایت دیگری، امام(ع) ولایت پیامبر(ص) را به ولایت پدر بر پسر تشبیه می‏کنند که بر پسر لازم است از پدر اطاعت کند و اگر پسر، فقیر باشد، پدر نیز مخارج او را بر عهده می‏گیرد. پس بر مؤمنان نیز لازم است از پیامبر(ص) اطاعت کنند و پیامبر(ص) نیز مؤونه آنان را بر عهده می‏گیرد. آن گاه همین مقام را برای حضرت علی(ع) و دیگر ائمه(ع) بیان می‏کنند و به آیه (و بالوالدین احسانا) بر پدر بودن ایشان استشهاد می‏کنند. [153]

3. آیاتی که درباره حکم پیامبر(ص) سخن می‏گویند

دسته سوم از آیاتی که به حاکمیت سیاسی پیامبر(ص) می‏پردازند، ایشان را حاکم در میان مردم معرفی می‏کنند. این آیات، به سه صورت در قرآن کریم مطرح شده‏اند: یک دسته، هدف از فرو فرستادن کتاب بر حضرت را حکم بین مردم معرفی می‏کند:

(انّا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اریک اللّه). [154]

دسته دیگر، مقتضای ایمان را حاکم کردن پیامبر(ص) در امور اختلافی بین مؤمنان و تسلیم حکم ایشان بودن، می‏داند:

(فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلّموا تسلیما). [155]

و دسته سوم، حکم ابتدایی پیامبر(ص) را در امور آنان نافذ دانسته و اختیار آنان را در این موارد، سلب می‏کند:

(و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی اللّه و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم). [156]

در مباحث قبل (تحقیق) گفتیم که "حکم" در قرآن کریم، مربوط به امر قانون‏گذاری و تشریع است؛ زیرا حکم، به‏طور انحصاری در اختیار خداوند است:

(و ما اختلفتم فیه من شی‏ء فحکمه الی اللّه). [157]

گاهی نیز به کتاب و گاه به پیامبران(ع) نسبت داده شده است. از این رو، تشریع خداوند در قالب کتاب و کلام پیامبران(ع)، احکام کلی مورد نیاز مردم را بیان می‏کند؛ همان‏طور که این آیه شریفه، بر آن دلالت دارد:

(و انزلنا الیک الکتاب لتبین للناس ما نزل الیهم). [158]

و امور حکومتی، که بستگی به شرایط مختلف دارد، و همین‏طور امور قضایی جزئی، که بر طبق قوانین کلی، در موارد مختلف صادر می‏شود، بر عهده پیامبر(ص) است:

(انّا انزلنا الیک الکتاب لتحکم بین الناس بما اریک اللّه). [159]

علامه طباطبائی‏1 در این باره می‏فرماید:

اطاعت از پیامبر(ص) دو جهت دارد: یکی جهت تشریع آن چه خداوند بدون آوردن در کتاب، بر او وحی می‏کند که همان تفصیل مجملات قرآن کریم و متعلّقات و مرتبطات آن است؛
همان‏طور که خداوند متعال فرموده است: (و انزلنا الیک الذکر...). دوم تصمیمات خودش است که مربوط به امر ولایت حکومت و قضای او است و خداوند متعال فرموده است: (لتحکم بین الناس...) و این شامل تصمیماتی است که بر اساس ظواهر قوانین قضایی، بین مردم حکم می‏کند و نیز تصمیماتی که در امور مهم، به آن‏ها حکم می‏کند و خداوند به او دستور داده است که در آن‏ها با مردم مشورت کند: (و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل علی اللّه) که در مشورت، مردم را داخل کرده است؛ ولی در تصمیم‏گیری، پیامبر(ص) را تنها ذکر کرده است. [160]

روایات نیز با استشهاد به آیاتی که حکم را به پیامبر(ص) نسبت می‏دهند، مسأله تفویض امور دین و دنیای مردم را به او، مطرح می‏کنند. از امام صادق(ع) روایت شده است:

لا وللّه، ما فوض الی احد من خلقه الا الی رسول اللّه و الی الائمة. قال عزّوجلّ: (انّا انزلنا الیک الکتاب لتحکم بین الناس بما اریک اللّه). [161]

در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است:

انّ اللّه عزّوجلّ ادّب نبیّه فلمّا اکمل له الادب قال: "انّک علی خلق عظیم" ثم فوّض الیه امرالدین و الامة لیسوس عباده فقال عزّوجلّ: (ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه‏فانتهوا). [162]


معنای حکم پیامبر(ص)

سیاق آیات با اختصاص آن به مورد قاضی تحکیم، که در مورد آیه 36 سوره اعراف احتمال داده شده است، [163] منافات دارد؛ زیرا اولاً همان‏طور که از آیات و روایات، روشن شد، این حکم به پیامبر(ص) همان حکم انحصاری خداوند است که به او تفویض شده است و مورد آن، امور دین و جامعه مؤمنان می‏باشد. ثانیاً در آیه (فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک...) نیز با رجوع به آیات قبل می‏بینیم که ابتدا آیه (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول...) قرار دارد و سپس به این مسأله پرداخته شده که هرگاه به مردم گفته می‏شود که به سوی آن چه خدا نازل کرده و به سوی رسول بیایید، منافقان از رسول اعراض می‏کنند. آن گاه این حکم کلی، درباره همه پیامبران مطرح گردیده که (ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن اللّه) و سپس آیه مورد نظر نازل شده است و مؤمنان را کسانی قلمداد کرده که اولاً پیامبر را در بین خود حاکم گردانند؛ یعنی ملزم هستند که او را حاکم کنند. ثانیاً از دل و جان، به حکم او راضی وتسلیم باشند و در آیه بعد، یکی از احکامی را که احتمال داشت از سوی پیامبر(ص) صادر گردد، با این مضمون توضیح می‏دهد که "اگر ما به آنان دستور می‏دادیم که همدیگر را بکشید یا از شهر و دیارتان خارج شوید، جز عده اندکی آن را اجرا نمی‏کردند". در روایتی از امام صادق(ع) در توضیح آیه (فلا و ربک لا یؤمنون...) آمده است:

 

پی نوشت ها :

[146] . احزاب، آیه 6.

[147] . مجله حکومت اسلامی، سال اول، ش‏دوم، ص‏224.

[148] . همان، ش اول، ص‏55.

[149] . همان، ش دوم، ص‏239.

[150] . احزاب، آیه 36.

[151] . تفسیر المیزان، ج‏16، ص‏276.

[152] . بحارالانوار، ج‏22، ص‏489، ح‏35.

[153] . همان، ج‏27، ص‏243.

[154] . نساء، آیه 105.

[155] . نساء، آیه 65.

[156] . اعراف، آیه 36.

[157] . شورا، آیه 10.

[158] . نحل، آیه 46.

[159] . نساء، آیه 105.

[160] . تفسیر المیزان، ج‏4، ص‏388.

[161] . اصول کافی، ج‏1، ص‏267، ح‏8.

[162] . همان، ص‏266، ح‏4.

[163] . مجله حکومت اسلامی، سال اول، ش دوم، ص‏224.

[164] . اصول کافی، ج‏2، ص‏398، باب الشرک، ح‏6.

[165] . حدید، آیه 25.

[166] . حدید، آیه 25.

[167] . لقمان، آیه 13.

[168] . نور، آیه 62

[169] . نور، آیه 63.

[170] . تفسیر المیزان، ج‏15، ص‏166.

[171] . توبه، آیه 59.

[172] . انفال، آیه‏1.

[173] . انفال، آیه 41.

[174] . اصول کافی، ج‏1، ص‏540، باب الفی‏ء و الانفال و تفسیر الخمس.

[175] . همان.

[176] . همان، ص‏541.

[177] . همان.

[178] . همان، ص‏544.

[179] . نساء، آیه 136.

[180] . حدید، آیه 28.

[181] . تفسیر المیزان، ج‏19، ص‏174

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت

دانلود تحقیق کامل درمورد پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت

اختصاصی از فی توو دانلود تحقیق کامل درمورد پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت


دانلود تحقیق کامل درمورد پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 36
بخشی از توضیحات:

پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت

کتاب پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت (ع) در هفت فصل به بررسی دلایل پیامبری، حکمت پیامبری، پایان پیامبری، رسالت جهانی محمد (ص)، ویژگی‌های پیامبر (ص)، محمد از زبان محمد (ص) و محمد (ص) از زبان علی (ع) می‌پردازد.

مولف در بخشی از کتاب آورده است: بی‌تردید، شناخت چهره نورانی پیامبر خدا و آشنایی با سیره علمی و عملی او می‌تواند زندگی مادی و معنوی بشر را دگرگون کند و زمینه جهانی‌شدن ارزش‌های اسلامی را فراهم سازد. از این رو دشمنان اسلام با همه توان می‌کوشند این چهره‌های نورانی را تاریک جلوه دهند و خدشه‌دار کنند.

در بخشی دیگر مولف با اشاره به لزوم مقابله با توطئه و تهاجم فرهنگی در کشور می‌افزاید: بر همه کسانی که توان لازم را در خود احساس می‌کنند فرض است که از فرصت ارزنده سال پیامبر اعظم (ص) برای معرفی صحیح ابعاد مختلف شخصیت پیامبر خدا نهایت بهره‌برداری را ببرند.

پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن

آیاتی که ولایت پیامبر(ص) و اولویت ایشان نسبت به مؤمنان را مطرح می‏کنند

قبلاً(در فصول پیشین تحقیق) درباره معنای ولایت سخن گفتیم و نتیجه گرفتیم که این کلمه، همواره مقارن با نوعی تسلط بر امور فردی یا اجتماعی است. از این رو، در این‏جا در محدوده آیاتی که ولایت پیامبر(ص) را مطرح می‏کنند، به بررسی محدوده ولایت پیامبراکرم(ص) می‏پردازیم.از گذشته، کسانی که درباره ولایت پیامبر(ص) با نگرش حاکمیت ایشان بر امور، بحث کرده‏اند، وجوه گوناگونی را برای محدوده آن مطرح کرده‏اند که محدودترین آن‏ها اختصاص آن به امور اجتماعی و امور شخصی است؛ ولی اخیراً با برداشتی خاص از معنای ولایت و نگرشی منفی درباره دخالت انبیا(ع) در امور اجتماعی، بحث‏هایی درباره اختصاص ولایت پیامبر(ص) به افرادی که خود توانایی اداره امور خویش را ندارند، مانند کودکان و دیوانگان، مطرح شده است و آن‏گاه که بر طبق آیه:

(النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) [146]

بحث از اولویت پیامبر(ص)نسبت به امور مؤمنان از خود آنان، پیش می‏آید، آن را به موردی اختصاص می‏دهند که در این امور، بین ولایت مؤمنان و پیامبر(ص)تعارض حاصل شود. [147] آقای حائری یزدی در این‏جا صریحاً ولایت را به مورد حَجْر اختصاص می‏دهد و از این رو، بر تعبیر "ولایت فرزانگان"، که از سوی آیةاللّه جوادی آملی مطرح گردیده، ایراد می‏گیرد که بین فرزانه بودن و ولایت، تناقض وجود دارد.

به نظر می‏رسد نقدکننده محترم به اصل مقاله‏ [148] توجه نکرده است؛ زیرا در مقاله به تفصیل در باره تفاوت بین ولایت بر محجوران و ولایت بر جامعه، که مقتضی آیه (انما
ولیکم اللّه و رسوله و...) است، سخن گفته و احکام هر یک رإ؛(( جداگانه بیان کرده است و در پاسخ به نقد نیز این مطلب، دوباره توضیح داده شده است.

در مورد ولایت تشریعی پیامبراکرم(ص) و برای روشن شدن معنای آن توجه به این نکته ضروری است که وقتی درباره ولایت تشریعی پیامبر(ص) سخن می‏گوییم، مقصود قانون‏گذاری و اداره امور اجتماع است و این همان بحث از امارت و ضرورت وجود امیر برای اجتماع است (لابد للناس من امیر...) که ممکن است به انتخاب مردم تحقق یابد یا هم‏چون حکومت‏های دیکتاتوری، با زور و یا به انتصاب از سوی خداوند باشد که در هم موارد، حاکمیت و ولایت بر مردم، از سوی شخص حاکم وجود دارد؛ زیرا حتی در آن‏جا که مردم شخصی را برای اداره امور خویش بر می‏گزینند و رتق و فتق امور خویش را به او می‏سپارند، او برای اداره اجتماع، مجبور به وضع قوانین، اجرای آن‏ها و مجازات تجاوزگران است و حتی در بسیاری امور شخصی افراد نیز دخالت می‏کند که آنان شاید راضی به آن نباشند. بنابراین قبول ضرورت حکومت برای جامعه با قبول نحوه‏ای از ولایت برای حاکم نسبت به امور جامعه ملازم است.

اختصاص ولایت به باب حَجر، همان‏طور که در پاسخ آیةالله جوادی آملی به نقد مقاله ایشان آمده است، نقض‏های بسیاری نیز در ابواب فقهی دارد؛ زیرا در باب‏های مختلف، مانند قضا، حدود، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و حتی ازدواج دختران و نماز جمعه، به ولایت‏هایی از سوی امام، فقها، پدر و ...برخورد می‏کنیم که هیچ یک ربطی به حَجْر مولّی‏علیه ندارد. حتی در باب نماز جمعه، عده‏ای از فقها با برداشت از بعضی روایات، امام معصوم(ع) را متولی برگزاری آن دانسته‏اند و در زمان غیبت، اقامه آن را روا نمی‏دارند.

درباره آیه (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم)، ظهور آیه ـ همان‏طور که آیةالله جوادی آملی‏ [149] و مفسران دیگر گفته‏اند ـ ، بر این دلالت دارد که پیامبر(ص) نسبت به خود مؤمنان اولویت دارد نه نسبت به ولایت مؤمنان، آن گونه که از سخن آقای حائری فهمیده می‏شود و معنای اولویت پیامبر(ص) نسبت به آنان، تقدم رتبی در امور و کارهایشان است که اگر در موردی پیامبر(ص) تصمیمی گرفت، حتی اگر مربوط به امور شخصی آنان باشد، دیگر نوبت به خودشان نمی‏رسد که بخواهند در آن باره، نظری داشته باشند؛ ولی اگر پیامبر(ص) نظری نداشت ـ همان‏طور که در بیش‏تر امور، که به‏طور صحیح به دست مؤمنان اداره می‏شود ـ خود آنان به رتق و فتق امور مشغول می‏شوند؛ همان‏طور که این مطلب، از آیه (و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی اللّه و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم) [150] استفاده می‏شود؛ زیرا شأن نزول این آیه شریفه، دخالت و حکم پیامبر(ص) در یک امر شخصی، یعنی ازدواج زینب بنت جحش، برای برطرف کردن یک سنت اجتماعی غلط بود و اولویت حضرت را، هم در امور شخصی مؤمنان و هم در امور اجتماعی آنان بیان می‏کند.

به نظر می‏رسد با توجه به عصمت پیامبر(ص) بحث از این‏که ایشان تا چه حد بر امور شخصی افراد ولایت دارند، بی مورد است، هر چند در بحث‏های دیگر، برای مشخص شدن دایره ولایت‏فقیه، امری لازم به نظر می‏رسد. از این رو، در این‏جا از این بحث صرف نظر کرده و با سخن علامه طباطبایی درباره آیه (النبی اولی بالمؤمنین...) این بحث را به پایان می‏بریم:

انفس مؤمنان، همان مؤمنان است. پس معنای آیه این است که پیامبر(ص) از خود آنان به خودآنان اولویت دارد و معنای اولویت، رجحان جانب پیامبر(ص) است هنگامی که امر دایر بین ایشان و دیگران شود. پس خلاصه این‏که هر چه مؤمن برای خودش قائل است، مانند حفاظت و محبت و مراقبت و بزرگی و قبول دعوتی و به اجرا گذاشتن اراده، پس پیامبر(ص) از خودش به آن امر اولی است و اگر امر بین پیامبر(ص) و خودش در یکی از آن‏ها دایر شود، جانب پیامبر(ص) بر خودش ارجحیت دارد. [151]

در روایات نیز این مطلب به شکل‏های گوناگون بیان شده است. بحث روایی درباره آیه (انّما ولیکم اللّه...) را به بخش بعد(تحقیق) موکول می‏کنیم. درباره آیه (النبی اولی بالمؤمنین ...) نیز روایات بسیاری از سوی شیعه و اهل سنت نقل شده که پیامبر(ص) با استشهاد به این آیه شریفه، حضرت علی(ع) را به ولایت بر مردم نصب فرموده و گفتند: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه". در روایتی از امام موسی بن جعفر(ع) همین مضمون نقل شده است که پیامبر(ص) نوزده روز پیش از وفاتشان این مطلب را سومین بار، برای مردم بیان کردند. [152]

در روایت دیگری، امام(ع) ولایت پیامبر(ص) را به ولایت پدر بر پسر تشبیه می‏کنند که بر پسر لازم است از پدر اطاعت کند و اگر پسر، فقیر باشد، پدر نیز مخارج او را بر عهده می‏گیرد. پس بر مؤمنان نیز لازم است از پیامبر(ص) اطاعت کنند و پیامبر(ص) نیز مؤونه آنان را بر عهده می‏گیرد. آن گاه همین مقام را برای حضرت علی(ع) و دیگر ائمه(ع) بیان می‏کنند و به آیه (و بالوالدین احسانا) بر پدر بودن ایشان استشهاد می‏کنند. [153]

3. آیاتی که درباره حکم پیامبر(ص) سخن می‏گویند

دسته سوم از آیاتی که به حاکمیت سیاسی پیامبر(ص) می‏پردازند، ایشان را حاکم در میان مردم معرفی می‏کنند. این آیات، به سه صورت در قرآن کریم مطرح شده‏اند: یک دسته، هدف از فرو فرستادن کتاب بر حضرت را حکم بین مردم معرفی می‏کند:

(انّا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اریک اللّه). [154]

دسته دیگر، مقتضای ایمان را حاکم کردن پیامبر(ص) در امور اختلافی بین مؤمنان و تسلیم حکم ایشان بودن، می‏داند:

(فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلّموا تسلیما). [155]

و دسته سوم، حکم ابتدایی پیامبر(ص) را در امور آنان نافذ دانسته و اختیار آنان را در این موارد، سلب می‏کند:

(و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی اللّه و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم). [156]

در مباحث قبل (تحقیق) گفتیم که "حکم" در قرآن کریم، مربوط به امر قانون‏گذاری و تشریع است؛ زیرا حکم، به‏طور انحصاری در اختیار خداوند است:

(و ما اختلفتم فیه من شی‏ء فحکمه الی اللّه). [157]

گاهی نیز به کتاب و گاه به پیامبران(ع) نسبت داده شده است. از این رو، تشریع خداوند در قالب کتاب و کلام پیامبران(ع)، احکام کلی مورد نیاز مردم را بیان می‏کند؛ همان‏طور که این آیه شریفه، بر آن دلالت دارد:

(و انزلنا الیک الکتاب لتبین للناس ما نزل الیهم). [158]

و امور حکومتی، که بستگی به شرایط مختلف دارد، و همین‏طور امور قضایی جزئی، که بر طبق قوانین کلی، در موارد مختلف صادر می‏شود، بر عهده پیامبر(ص) است:

(انّا انزلنا الیک الکتاب لتحکم بین الناس بما اریک اللّه). [159]

علامه طباطبائی‏1 در این باره می‏فرماید:

اطاعت از پیامبر(ص) دو جهت دارد: یکی جهت تشریع آن چه خداوند بدون آوردن در کتاب، بر او وحی می‏کند که همان تفصیل مجملات قرآن کریم و متعلّقات و مرتبطات آن است؛
همان‏طور که خداوند متعال فرموده است: (و انزلنا الیک الذکر...). دوم تصمیمات خودش است که مربوط به امر ولایت حکومت و قضای او است و خداوند متعال فرموده است: (لتحکم بین الناس...) و این شامل تصمیماتی است که بر اساس ظواهر قوانین قضایی، بین مردم حکم می‏کند و نیز تصمیماتی که در امور مهم، به آن‏ها حکم می‏کند و خداوند به او دستور داده است که در آن‏ها با مردم مشورت کند: (و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل علی اللّه) که در مشورت، مردم را داخل کرده است؛ ولی در تصمیم‏گیری، پیامبر(ص) را تنها ذکر کرده است. [160]

روایات نیز با استشهاد به آیاتی که حکم را به پیامبر(ص) نسبت می‏دهند، مسأله تفویض امور دین و دنیای مردم را به او، مطرح می‏کنند. از امام صادق(ع) روایت شده است:

لا وللّه، ما فوض الی احد من خلقه الا الی رسول اللّه و الی الائمة. قال عزّوجلّ: (انّا انزلنا الیک الکتاب لتحکم بین الناس بما اریک اللّه). [161]

در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است:

انّ اللّه عزّوجلّ ادّب نبیّه فلمّا اکمل له الادب قال: "انّک علی خلق عظیم" ثم فوّض الیه امرالدین و الامة لیسوس عباده فقال عزّوجلّ: (ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه‏فانتهوا). [162]


معنای حکم پیامبر(ص)

سیاق آیات با اختصاص آن به مورد قاضی تحکیم، که در مورد آیه 36 سوره اعراف احتمال داده شده است، [163] منافات دارد؛ زیرا اولاً همان‏طور که از آیات و روایات، روشن شد، این حکم به پیامبر(ص) همان حکم انحصاری خداوند است که به او تفویض شده است و مورد آن، امور دین و جامعه مؤمنان می‏باشد. ثانیاً در آیه (فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک...) نیز با رجوع به آیات قبل می‏بینیم که ابتدا آیه (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول...) قرار دارد و سپس به این مسأله پرداخته شده که هرگاه به مردم گفته می‏شود که به سوی آن چه خدا نازل کرده و به سوی رسول بیایید، منافقان از رسول اعراض می‏کنند. آن گاه این حکم کلی، درباره همه پیامبران مطرح گردیده که (ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن اللّه) و سپس آیه مورد نظر نازل شده است و مؤمنان را کسانی قلمداد کرده که اولاً پیامبر را در بین خود حاکم گردانند؛ یعنی ملزم هستند که او را حاکم کنند. ثانیاً از دل و جان، به حکم او راضی وتسلیم باشند و در آیه بعد، یکی از احکامی را که احتمال داشت از سوی پیامبر(ص) صادر گردد، با این مضمون توضیح می‏دهد که "اگر ما به آنان دستور می‏دادیم که همدیگر را بکشید یا از شهر و دیارتان خارج شوید، جز عده اندکی آن را اجرا نمی‏کردند". در روایتی از امام صادق(ع) در توضیح آیه (فلا و ربک لا یؤمنون...) آمده است:

 

پی نوشت ها :

[146] . احزاب، آیه 6.

[147] . مجله حکومت اسلامی، سال اول، ش‏دوم، ص‏224.

[148] . همان، ش اول، ص‏55.

[149] . همان، ش دوم، ص‏239.

[150] . احزاب، آیه 36.

[151] . تفسیر المیزان، ج‏16، ص‏276.

[152] . بحارالانوار، ج‏22، ص‏489، ح‏35.

[153] . همان، ج‏27، ص‏243.

[154] . نساء، آیه 105.

[155] . نساء، آیه 65.

[156] . اعراف، آیه 36.

[157] . شورا، آیه 10.

[158] . نحل، آیه 46.

[159] . نساء، آیه 105.

[160] . تفسیر المیزان، ج‏4، ص‏388.

[161] . اصول کافی، ج‏1، ص‏267، ح‏8.

[162] . همان، ص‏266، ح‏4.

[163] . مجله حکومت اسلامی، سال اول، ش دوم، ص‏224.

[164] . اصول کافی، ج‏2، ص‏398، باب الشرک، ح‏6.

[165] . حدید، آیه 25.

[166] . حدید، آیه 25.

[167] . لقمان، آیه 13.

[168] . نور، آیه 62

[169] . نور، آیه 63.

[170] . تفسیر المیزان، ج‏15، ص‏166.

[171] . توبه، آیه 59.

[172] . انفال، آیه‏1.

[173] . انفال، آیه 41.

[174] . اصول کافی، ج‏1، ص‏540، باب الفی‏ء و الانفال و تفسیر الخمس.

[175] . همان.

[176] . همان، ص‏541.

[177] . همان.

[178] . همان، ص‏544.

[179] . نساء، آیه 136.

[180] . حدید، آیه 28.

[181] . تفسیر المیزان، ج‏19، ص‏174

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد پیامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بیت