فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق فضایل رسول الله (ص)

اختصاصی از فی توو دانلود تحقیق فضایل رسول الله (ص) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق فضایل رسول الله (ص)


دانلود تحقیق فضایل رسول الله (ص)

 

مشخصات این فایل
عنوان: فضایل رسول الله (ص)
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 19

این مقاله درمورد فضایل رسول الله (ص) می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله فضایل رسول الله (ص) می خوانید :

فضیلت شصت و یکم;
در ولادت حضرت نبوت مآب ـ صلى الله علیه و آله ـ و بعضى از علامات و معجزات درحین ولادت, از احادیث و اخبار; چون یک ماه از حمل آمنه, والده آن حضرت گذشت, آسمان و زمین و نباتات و جمادات یکدیگر را بشارت مى دادند. و چون دو ماه از حمل آن حضرت گذشت, ملکى از آسمان و زمین ندا داد که: صلوات فرستید بر محمد و آله, او استغفار کند بر امت او. چون سه ماه گذشت,[ ... ] از سفر شام مراجعت مى کرد چون نزدیک به مکه معظمه رسید, ناقه او از براى سجده سر برزمین نهاد]...] . به تندى برآمد, ناگاه هاتفى ندا در داد که: مگر نمى بینى جمله افرش را که سجده شکرانه کنند براى پیغمبر(ص) که به وجود مىآمد؟ و چون چهار ماه گذشت, زاهدى از طایفه روانه مکه شد; در راه طفلى را دید که به رو درافتاده هرچند او را برداشت باز به سجده درافتاده; هاتفى ندا زد که: دست از او بردار که به سجده شکر در افتاده از براى مولود پیغمبر برگزیده. چون پنج ماه برگذشت, همان زاهد به خانه خویش مراجعت کرد. خانه خویش را دیده که زلزله در افتاده است واز سکون بازمانده و بر محراب آن نقش شده است که: اى اهل صوامع! ایمان آرید به خدا و رسول او محمد(ص) که نزدیک شد ظهور آن حضرت. زاهد از دیدن این کلمات با برکات, ایمان آورد. چون ماه ششم منقضى شد, اهل مدینه طیبه به قانون خویش که هرسال عید مى کردند, در عیدگاه خودشان حاضر مى شدند و درختى داشتند که در این روز نزد آن درخت اجماع مى کردند و آن درخت را ستایش و پرستش مى کردند و خوش مى نواختند در این روز. چون نزد درخت مجتمع شدند, آوازى از آن درخت برآمد که: (جإالحق و ذهق الباطل ان الباطل کان زهوقا)(36) مردم از آن صدا به هم برآمده, به سراى خویش شتافتند. در ماه هفتم سواد بن قارب نزد عبدالمطلب آمد, گفت که: دیشب در میان خواب و بیدارى دیدم که درهاى آسمان گشوده و ملائک پى در پى در زمین نزول مى کردند و مى گفتند: زینت کند[ کنید] زمین را که نزدیک شد ظهور محمد(ص) که رسول خداست به سوى کافه خلق. چون ماه هشتم برآمد, ماهى طموسا نام داشت در بحراعظم; بر دم خویش بایستاد, ملکى او را گفت که: اى ماهى, چه مى شود تو را که بحر را متاطم ساخته؟ گفت: پروردگار من آن گاه که مرا آفرید, فرمود که: چون محمد(ص) ظهور کرد, امت او را دعا کن. پس از براى دعا کردن به حرکت آمدم. و در ماه نهم ده هزار ملک از آسمان فرود آمدند; هر یک قندیلى از نور به دست داشتند که بر آن نوشته بود: لااله الا الله محمد رسول الله. و به دور مکه معظمه چهار صف زدند و مى گفتند: این نور محمد است. بالجمله حضرت به ظاهر متولد شد و بر خلاف همه مولود, از پا فرود آمد و به طرف کعبه معظمه به سجده در افتاد. نورى از فرق مبارکش ساطع گشت که آسمان و زمین روشن شد; قصرهاى شام و یمن و فارس مشاهده افتاد که مانند آتش افروخته درخشان بود. مرغان هوا به دور کعبه جمع شدند و کوه ها به جانب کعبه مشرف شدند و اصنام و اوثان شکسته, به رو در افتادند. بت پرستان جمع آمد[ند] آن بسا بزرگ را به چندین دفعه نصیب کردند, قرار نگرفت, به رو در افتاد, درهم شکسته. در این هنگام ابر سفیدى نمایان گردید, آن حضرت را فرو گرفت ندائى در رسید که: ((طوفوابمحمد شرق الارض و غربها و البحار لتعرفوه باسمه و نعته و صورته))(37) یعنى; بگردانید محمد(ص) را به مشرق و مغرب و دریاها تا همه خلق, او را به نام و صفت و صورت بشناسند. مروى است که بعد از سه روز عبدالمطلب, محمد را در آغوش گرفت به خانه مکه در آورد و چون به درخانه رسید, آن حضرت معجز بیان فرمود: ((بسم الله و بالله)) کعبه معظمه به سخن در آمد و در جواب گفت: السلام علیک یا محمد! هاتفى آواز داد که: (جإ الحق و زهق الباطل(
از جمله علامات و شرافت آن شب با برکت و میمنت, این که سیر ابلیس لعین و تمام شیاطین از عروج به فلک منقع[ منقطع] شد و کاهنان از همراه او جدا و دور افتادند و خبارء غیب موقوف شد و کردار سحره علم قیافه محو شد و در همان شب چهارده کنگره از ایوان کسرى افتاد و طاق ایوان شکافته شد و هم در آن شب آتشکده فارس که دو هزار سال قبل از آن روشن بود, خاموش شد. شهب و ثواقب و آثار عجیب و غریب در آسمان پدیدار بود.
نکته: بدان که هریک از پیغمبران را خلوت خانه اى بود که در آن خلوت از نفس خود رسته و به حق پیوسته; بودند از آن جمله, حضرت موسى(ع) را خلوت گاه طور بود که ظاهرش به مطالعه ((انظر الى جبل))(38), باطنش به مشاهده انوار خلوت گاه. حضرت عیسى(ع[ (در] فلک چهارم بود; چشمش با ملائکه همراز, جانش به عالم قدس به حق تعالى دمساز (بل رفعه الله الیه)(39) خلوت گاه حضرت ابراهیم(ع) درون آتش, بود ظاهرش به آتش مشغول و سرش به حضرت جل و علا مکاشف و به این کلمه متکلم: (انى داهب الى ربى سیهدین.)(40) اما خلوت خانه رسالت ـ صلى الله علیه و آله ـ آن بود که چون خواستند از ماسوى خلاصش سازند و سرش تمامى از غیر خود باز دارند, به مقام قرب به این کنایه فرمودند که: (دنى فتدلى فکان قاب قوسین او ادنا)(41), آن بود که نفس نفیس آن حضرت(ص) به ذات مقدس مشغول شد و در آن فرا نفسى برآورد که ((التحیات لله و الصلوات و الطیبات)).(42) چون عرض تحیت فرمود, به تشریف سلام از حضرت ملک علام مشرف گشت و به خلعت برکت و رحمت مخصوص شد که ((السلام علیک ایها النبى و رحمه الله و برکاته.))(43) خطاب آمد که: یا محمد! بنشین و خاموش باش. همه پیغمبران را ایستادن بود تو را نشستن. نشستن آن ها را گفتن بود تو را شدن. همه گفتن, ماشنیدیم اکنون تو بشنو, ما بگوییم همه کس راز خود با حبیب خود گفتند من راز خود با تو مى گویم: ((فااوحى الى عبده ما اوحى))(44(
بیاور بزم او از مایکى رمزى ز من بشنو
                                               و ز آن اسرار ما اوحى عجب طور سخن بشنو
جوابى مى رسد هردم بگوش من از آن عالم
                                                      که من رازتو بشنیدم تواکنون رازمن بشنو
فى شهر جمادى الاولى سیزد هم, تمام شده است. ...

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق فضایل رسول الله (ص)

دانلود مقاله کامل درباره فضایل حضرت خدیجه

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله کامل درباره فضایل حضرت خدیجه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره فضایل حضرت خدیجه


دانلود مقاله کامل درباره فضایل حضرت خدیجه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 5

 

شمه‏ اى از فضایل خدیجه

این حدیث در کتابهاى حدیثى شیعه و اهل سنت آمده که‏رسول خدا-صلى الله علیه و آله-فرموده:

«کمل من الرجال خلق کثیر و لم یکمل من النساء الآمریم،و آسیه امراة فرعون،و خدیجة بنت‏خویلد،و فاطمة بنت محمد» (1) یعنى از مردان گروه زیادى به کمال رسیدند ولى از میان‏زنان جز چهار زن کسى به مرحله کمال نرسید:مریم،و آسیه‏همسر فرعون،و خدیجه دختر خویلد،و فاطمه دختر محمد.

و در حدیث دیگرى که ابن حجر در کتاب الاصابه و دیگران‏از ابن عباس روایت کرده‏اند اینگونه است که گوید: رسول‏ خدا(ص)چهار خط روى زمین ترسیم کرده آنگاه فرمود:

«افضل نساء اهل الجنة خدیجة،و فاطمة و مریم و آسیة‏». (2)

یعنى برترین زنان اهل بهشت:خدیجه و فاطمه و مریم وآسیه هستند...

و در روایت دیگرى که او و ابن عبد البر و دیگران از رسول‏خدا(ص)با مختصر اختلافى روایت کرده‏اند اینگونه است که فرمود:

«خیر نساء العالمین اربع،مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه‏» (3) یعنى بهترین زنان جهانیان چهار زن هستند:مریم و آسیه وخدیجه و فاطمه.و از عایشه روایت کرده ‏اند که گوید:هیچگاه ‏نمى ‏شد که رسول خدا از خانه بیرون رود جز آنکه خدیجه را یادمى‏ کرد و ستایش و مدح او را مى‏نمود،تا اینکه روزى طبق همان شیوه‏اى که داشت نام خدیجه را برد و او را یاد کرد، دراینوقت رشک و حسد مرا گرفت و گفتم:

«هل کانت الا عجوزا فقد ابدلک الله خیرا منها». (4)

خدیجه جز پیرزنى بیش نبود در صورتى که خداوند بهتر از اوبهره تو کرده.!

عایشه گوید:در اینوقت رسول خدا-که این سخن مرا شنیدغضبناک شد بحدى که از شدت غضب موهاى جلوى سرآنحضرت حرکت کرد آنگاه فرمود:

«و الله ما ابدلنى الله خیرا منها،آمنت اذ کفر الناس،و صدقتنى‏و کذبنى الناس،و واستنى فی مالها اذ حرمنى الناس و رزقنى الله‏منها اولادا اذ حرمنى اولاد النساء».

بخدا سوگند خداوند بهتر از او زنى به من نداده،او بود که‏بمن ایمان آورد هنگامى که مردم کفر ورزیدند،و او بود که مراتصدیق کرد و مردم مرا تکذیب نموده(و دروغگویم خواندند)واو بود که در مال خود با من مواسات کرد(و مرا بر خود مقدم‏ داشت)در وقتى که مردم محرومم کردند،و از او بود که خداوندفرزندانى روزى من کرد و از زنان دیگر نسبت‏بفرزند محرومم‏ساخت.

عایشه گوید:با خود گفتم:دیگر از این پس هرگز به بدى اورا یاد نخواهم کرد (5) .

و در روایت اربلى در کشف الغمه اینگونه است که على‏علیه السلام فرمود:روزى نزد رسول خدا(ص)نام خدیجه سلام‏الله علیها برده شد و رسول خدا(ص)گریست.عایشه که چنان‏دید گفت:

«...ما یبکیک على عجوز حمراء من بنى اسد؟فقال صدقتنى اذکذبتم و آمنت‏بى اذ کفرتم،و ولدت لى اذ عقمتم،فقالت عایشه:

فما زلت اتقرب الى رسول الله-صلى الله علیه و آله-بذکرها» (6) یعنى چه گریه‏اى است که براى پیرزنى سرخ رو از بنى اسدمى‏کنى؟

رسول خدا فرمود:او مرا تصدیق کرد هنگامى که شماتکذیبم کردید.و بمن ایمان آورد در وقتى که شما کافر شدید.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره فضایل حضرت خدیجه

تحقیق در مورد شمه‏ اى از فضایل خدیجه

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد شمه‏ اى از فضایل خدیجه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شمه‏ اى از فضایل خدیجه


تحقیق در مورد شمه‏ اى از فضایل خدیجه

لینک پرداخت و دانلود *پایین صفحه*

 

فرمت فایل : Word(قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه :5

 

شمه‏اى از فضایل خدیجه

 

این حدیث در کتابهاى حدیثى شیعه و اهل سنت آمده که‏رسول خدا-صلى الله علیه و آله-فرموده:

«کمل من الرجال خلق کثیر و لم یکمل من النساء الآمریم،و آسیه امراة فرعون،و خدیجة بنت‏خویلد،و فاطمة بنت محمد» (1) یعنى از مردان گروه زیادى به کمال رسیدند ولى از میان‏زنان جز چهار زن کسى به مرحله کمال نرسید:مریم،و آسیه‏همسر فرعون،و خدیجه دختر خویلد،و فاطمه دختر محمد.

و در حدیث دیگرى که ابن حجر در کتاب الاصابه و دیگران‏از ابن عباس روایت کرده‏اند اینگونه است که گوید: رسول‏خدا(ص)چهار خط روى زمین ترسیم کرده آنگاه فرمود:

«افضل نساء اهل الجنة خدیجة،و فاطمة و مریم و آسیة‏». (2)

یعنى برترین زنان اهل بهشت:خدیجه و فاطمه و مریم وآسیه هستند...

و در روایت دیگرى که او و ابن عبد البر و دیگران از رسول‏خدا(ص)با مختصر اختلافى روایت کرده‏اند اینگونه است که فرمود:

«خیر نساء العالمین اربع،مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه‏» (3) یعنى بهترین زنان جهانیان چهار زن هستند:مریم و آسیه وخدیجه و فاطمه.و از عایشه روایت کرده‏اند که گوید:هیچگاه‏نمى‏شد که رسول خدا از خانه بیرون رود جز آنکه خدیجه را یادمى‏کرد و ستایش و مدح او را مى‏نمود،تا اینکه روزى طبق همان شیوه‏اى که داشت نام خدیجه را برد و او را یاد کرد، دراینوقت رشک و حسد مرا گرفت و گفتم:

«هل کانت الا عجوزا فقد ابدلک الله خیرا منها». (4)

خدیجه جز پیرزنى بیش نبود در صورتى که خداوند بهتر از اوبهره تو کرده.!

عایشه گوید:در اینوقت رسول خدا-که این سخن مرا شنیدغضبناک شد بحدى که از شدت غضب موهاى جلوى سرآنحضرت حرکت کرد آنگاه فرمود:

«و الله ما ابدلنى الله خیرا منها،آمنت اذ کفر الناس،و صدقتنى‏و کذبنى الناس،و واستنى فی مالها اذ حرمنى الناس و رزقنى الله‏منها اولادا اذ حرمنى اولاد النساء».

بخدا سوگند خداوند بهتر از او زنى به من نداده،او بود که‏بمن ایمان آورد هنگامى که مردم کفر ورزیدند،و او بود که مراتصدیق کرد و مردم مرا تکذیب نموده(و دروغگویم خواندند)واو بود که در مال خود با من مواسات کرد(و مرا بر خود مقدم‏داشت)در وقتى که مردم محرومم کردند،و از او بود که خداوندفرزندانى روزى من کرد و از زنان دیگر نسبت‏بفرزند محرومم‏ساخت.

عایشه گوید:با خود گفتم:دیگر از این پس هرگز به بدى اورا یاد نخواهم کرد (5) .

و در روایت اربلى در کشف الغمه اینگونه است که على‏علیه السلام فرمود:روزى نزد رسول خدا(ص)نام خدیجه سلام‏الله علیها برده شد و رسول خدا(ص)گریست.عایشه که چنان‏دید گفت:

«...ما یبکیک على عجوز حمراء من بنى اسد؟فقال صدقتنى اذکذبتم و آمنت‏بى اذ کفرتم،و ولدت لى اذ عقمتم،فقالت عایشه:

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شمه‏ اى از فضایل خدیجه

تحقیق در مورد سعادت

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد سعادت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سعادت


تحقیق در مورد سعادت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:50

 

 

 

 

فعل :چیزی که در فعل است ،مانند اجرا شدن فرمان و نفوذ حکم، چیزی که در انفعال است :مانند احساس محسوسات ملایم با طرح، همانند شنیدن آواز خوش.

خیرات یا در معقولاتند یا در محسوسات .

اقسام سعادت: چنان که گفته شد سعادت خیر نسبی است و به اختلاف موارد مختلف          
می شود و سعادت تمام کارهای خیر و مقصد و هدف آنهاست که آدمی از روی اختیار انجام می دهد و شیئی تمام و کمال به چیزی می گویند که وقتی انسان به او رسید به چیز دیگری محتاج نباشد از این رو سعادت برترین و بالاترین خوبیهاست ولی در این خیر تمام و کمال که هدف کامل است به سعادتهای دیگری نیازمندیم که در بدن یا در خارج بدن است به این معنی که اگر انسان در امور مربوط به بدن و دنیا راحت باشد می تواند سعادت روحانی به دست بیاورد.

ارسطو می گوید : نمی شود انسان کار خوبی انجام دهد یعنی ببخشد، به کامیابی برسد، برای خود دوستان فراوان داشته باشد اما از سلامت جسمانی و ثروت و مال بی بهره باشد از این رو              می گوید: ظهور شرافت و مقام حکمت نیاز به ابزار  قدرت ندارد و خوشبختی خالص آن موهبتی است که در شریفترین منازل و بالاترین درجات خیرات از سوی خداوند و به انسان برسد و آن ویژه ی انسان کامل است اما کسانی چون کودکان یا کسانی که به کمال نرسیده و عملشان رشد نکرده است از این موهبت بی بهره اند.

اقسام پنجگانه سعادت به گفته ی ارسطو: ارسطو سعادت را پنج قسم می داند به شرح زیر:
1- سعادتی که به تندرستی و اعتدال مزاج و سلامتی نیروها و مشاعر مربوط است مانند درستی اعضا و قوای پنجگانه ی ظاهری (سامعه، باصره ،لامسه، شامه، ذائقه)که سالم بودن آنها نوعی از سعادت است.

2-مال و ثروت در صورتی که بخشیده و انفاق شود، کسی که مال را در جای خود، خرج کند و به افراد مستحق بویژه دانشمندان بسیار ببخشد در این صورت یاد خیر او در میان مردم شایع می شود و از او به نیکی یاد می کنند.

3-سعادت مربوط به شهرت :کسی که در میان مردم به خوبی مشهور است و ذکر خیر او در میان فضلا و دانشمندان به خاطر احسان و بخشش منتشر می شود و او بسیار می ستایند از بخشی از سعادت برخوردار است.

4-سعادتی که به آرزوها مربوط است یعنی در هر کاری که وارد شود و به اتمام آن موفق شده به
هوش برسد.

5-سعادتی که به  اندیشه مربوط است: یعنی در عقاید دینی و کلیه علوم و معارف دارای عقیده ای درست و اندیشه ای سالم بوده و از اشتباه بدور باشد و در رایزنی اندیشه ای نو داشته باشد و            خیراندیشی و خیر خواهی کند. به اعتقاد این حکیم، خوشبخت واقعی کسی است که اقسام پنجگانه سعادت که یاد شد در او جمع باشد و هر کس، بعضی از آنها را نداشته باشد به همان اندازه فاقد سعادت است.

حکمای پیش از ارسطو ،مانند فیثاغورث، بقراط، سقراط، افلاطون و نظایر آنها به اتفاق گفته اند: تمام فضیلتها و آنچه مربوط به سعادت است در نفس انسان تحقق می یابد و اموری را که خارج از نفس است از  اقسام سعادت نمی شمارند و دارنده ی آن را سعادتمند نمی دانند از این رو ،آنگاه که حکما سعادت بشر را تقسیم می کنند تمام آن را در قوای نفسانی و جنبه های روحانی قرار         می دهند چنان که ما نیز در اول کتاب گفتیم سعادت بشر در (حکمت و شجاعت و عفت و عدالت)است و نیز تمام حکما معتقدند که سعادت بشر در همین ملکات چهارگانه ای است که بر شمریم و کفایت می کند و اگر صاحب آن ملکات شد دیگر در سعادتمند شدن به فضیلت مربوط به بدن و خارج آن محتاج نخواهد بود پس معلوم است که هر فردی موفق و متصف به ملکات فوق شود، تمام سعادت نصیب او شده و میتوان او را سهیل کامل نامید و اگر بیمار و گرفتار بلاها شود یا نقصی در ب دنش باشد به سعادتش آسیبی نمی رسد مگر آن که بیماری و گرفتاری او بگونه ای باشد که در روحیه ی او تاثیر منفی بگذارد مثلاً حواس او را مختل سازد و گرفتار کند ذهنی و سست خردی شود. اما در نظر حکمای یاد شده ،فقر و گمنامی ،نقص اعضا و دیگر چیزها که خارج از نفس و روح انسان است با سعادت منافاتی ندارد .رواقیون و جمعی از طبیعیون ،بدن را جزئی از انسان      می دانند نه ابزار روح


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سعادت

تحقیق در مورد سعادت

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد سعادت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سعادت


تحقیق در مورد سعادت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:26

 

 

 

 

فعل :چیزی که در فعل است ،مانند اجرا شدن فرمان و نفوذ حکم، چیزی که در انفعال است :مانند احساس محسوسات ملایم با طرح، همانند شنیدن آواز خوش.

خیرات یا در معقولاتند یا در محسوسات .

اقسام سعادت: چنان که گفته شد سعادت خیر نسبی است و به اختلاف موارد مختلف          
می شود و سعادت تمام کارهای خیر و مقصد و هدف آنهاست که آدمی از روی اختیار انجام می دهد و شیئی تمام و کمال به چیزی می گویند که وقتی انسان به او رسید به چیز دیگری محتاج نباشد از این رو سعادت برترین و بالاترین خوبیهاست ولی در این خیر تمام و کمال که هدف کامل است به سعادتهای دیگری نیازمندیم که در بدن یا در خارج بدن است به این معنی که اگر انسان در امور مربوط به بدن و دنیا راحت باشد می تواند سعادت روحانی به دست بیاورد.

ارسطو می گوید : نمی شود انسان کار خوبی انجام دهد یعنی ببخشد، به کامیابی برسد، برای خود دوستان فراوان داشته باشد اما از سلامت جسمانی و ثروت و مال بی بهره باشد از این رو              می گوید: ظهور شرافت و مقام حکمت نیاز به ابزار  قدرت ندارد و خوشبختی خالص آن موهبتی است که در شریفترین منازل و بالاترین درجات خیرات از سوی خداوند و به انسان برسد و آن ویژه ی انسان کامل است اما کسانی چون کودکان یا کسانی که به کمال نرسیده و عملشان رشد نکرده است از این موهبت بی بهره اند.

اقسام پنجگانه سعادت به گفته ی ارسطو: ارسطو سعادت را پنج قسم می داند به شرح زیر:
1- سعادتی که به تندرستی و اعتدال مزاج و سلامتی نیروها و مشاعر مربوط است مانند درستی اعضا و قوای پنجگانه ی ظاهری (سامعه، باصره ،لامسه، شامه، ذائقه)که سالم بودن آنها نوعی از سعادت است.

2-مال و ثروت در صورتی که بخشیده و انفاق شود، کسی که مال را در جای خود، خرج کند و به افراد مستحق بویژه دانشمندان بسیار ببخشد در این صورت یاد خیر او در میان مردم شایع می شود و از او به نیکی یاد می کنند.

3-سعادت مربوط به شهرت :کسی که در میان مردم به خوبی مشهور است و ذکر خیر او در میان فضلا و دانشمندان به خاطر احسان و بخشش منتشر می شود و او بسیار می ستایند از بخشی از سعادت برخوردار است.

4-سعادتی که به آرزوها مربوط است یعنی در هر کاری که وارد شود و به اتمام آن موفق شده به هوش برسد.

5-سعادتی که به  اندیشه مربوط است: یعنی در عقاید دینی و کلیه علوم و معارف دارای عقیده ای درست و اندیشه ای سالم بوده و از اشتباه بدور باشد و در رایزنی اندیشه ای نو داشته باشد و خیراندیشی و خیر خواهی کند. به اعتقاد این حکیم، خوشبخت واقعی کسی است که اقسام پنجگانه سعادت که یاد شد در او جمع باشد و هر کس، بعضی از آنها را نداشته باشد به همان اندازه فاقد سعادت است.

حکمای پیش از ارسطو ،مانند فیثاغورث، بقراط، سقراط، افلاطون و نظایر آنها به اتفاق گفته اند: تمام فضیلتها و آنچه مربوط به سعادت است در نفس انسان تحقق می یابد و اموری را که خارج از نفس است از  اقسام سعادت نمی شمارند و دارنده ی آن را سعادتمند نمی دانند از این رو ،آنگاه که حکما سعادت بشر را تقسیم می کنند تمام آن را در قوای نفسانی و جنبه های روحانی قرار می دهند چنان که ما نیز در اول کتاب گفتیم سعادت بشر در (حکمت و شجاعت و عفت و عدالت)است و نیز تمام حکما معتقدند که سعادت بشر در همین ملکات چهارگانه ای است که بر شمریم و کفایت می کند و اگر صاحب آن ملکات شد دیگر در سعادتمند شدن به فضیلت مربوط به بدن و خارج آن محتاج نخواهد بود پس معلوم است که هر فردی موفق و متصف به ملکات فوق شود، تمام سعادت نصیب او شده و میتوان او را سهیل کامل نامید و اگر بیمار و گرفتار بلاها شود یا نقصی در ب دنش باشد به سعادتش آسیبی نمی رسد مگر آن که بیماری و گرفتاری او بگونه ای باشد که در روحیه ی او تاثیر منفی بگذارد مثلاً حواس او را مختل سازد و گرفتار کند ذهنی و سست خردی شود. اما در نظر حکمای یاد شده ،فقر و گمنامی ،نقص اعضا و دیگر چیزها که خارج از نفس و روح انسان است با سعادت منافاتی ندارد .رواقیون و جمعی از طبیعیون ،بدن را جزئی از انسان      می دانند نه ابزار روح ،و گفته اند :سعادت نفسانی و روحی کامل نمی شود مگر آنگاه که همراه با سعادت بدنی یا خارج بدن باشد که با تلاش و یا شانس به دست می آید. لیکن محققان از فلاسفه به بخت و شانس و امثال آن توجهی ندارند و نام آنها را سعادت نمی گذارند زیرا سعادت را امری ثابت و نامتغیر می دانند و بزرگترین و  والاترین چیزها، شیئی ثابت و دائمی است و پست ترین اشیاء آن است که متغیر و غیر ثابت باشد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سعادت