فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق همسرگزینی در اندیشه دینی

اختصاصی از فی توو دانلود تحقیق همسرگزینی در اندیشه دینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 50

 

موضوع تحقیق:

همسرگزینی در اندیشه دینی

چکیده:

جهان‌بینی و نگرش‌های هر فرد، تأثیر مستقیمی در همسرگزینی دارد؛ چرا که معیارهای گزینش همسر، برخاسته از باورها، عقاید و خصوصیات شخصی و فردی است. از میان این باورها، اعتقاد یا عدم اعتقاد به دین، نقش مهمی را ایفا می‌کند که بر حسب آن ملاک‌های گزینش تغییر می‌یابد. نوشتار حاضر در راستای تبیین ملاک‌های گزینش همسر در جهان‌بینی اسلامی، ابتدا به بررسی این ملاک‌ها در جامعه‌شناسی خانواده پرداخته و سپس صفات و شرایط لازم همسر را از منظر متون دینی (قرآن و کلمات معصومین(ع)) بیان می‌کند. از این منظر، ایمان و باورهای دینی در حد مناسب، تقوا و دوری از گناهان، اخلاق نیک و سازگاری و سلامت جسمانی و روانی، صفات لازم برای یک همسر مناسب است. سایر ملاک‌ها، از جمله کفویت و جذابیت جسمانی به طور نسبی و متناسب با اوضاع و احوال زمانی و مکانی هر فرد و جامعه در نظر گرفته می‌شود.

واژگان کلیدی:

همسان همسری، ایمان، اخلاق، جهان‌بینی، همسرگزینی، کفویت، زن.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق همسرگزینی در اندیشه دینی

تحقیق درباره اندیشه سیاسی در ایران

اختصاصی از فی توو تحقیق درباره اندیشه سیاسی در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره اندیشه سیاسی در ایران


تحقیق درباره اندیشه سیاسی در ایران

فرمت فایل :        Word    ( قابل ویرایش)         تعداد صفحات : 23 صفحه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1- مقدمه

اندیشه ایرانیان باستان را مانند اندیشة دیگر مردمان دنیای قدیم، می توان از اسطوره‌های حماسه‌ها، کتابها و باورهای دینی و نیز سنگ نبشته‌های آنان دریافت. انسانهای دنیای کهن، اندیشه‌هایشان را در قالب اسطوره‌ها، آیین‌ها و سرودهای دینی بیان کرده‌اند؛ از این رو به قول مردم دکتر حمید عنایت یکی از علل دشواری تحقیق در اندیشه‌های سیاسی در ایران آمیختگی آنها با عقاید و تعالیم دینی و اخلاقی وجهان شناسی و تاریخی است . در حالی که در مغرب زمین و از زمان افلاطون سنت بر آن بوده است که رساله‌ها و کتابهای جداگانه در موضوع سیاست و کشورداری بنویسند، در فرهنگ ایرانی تفکرات مربوط به جامعه و حکومت چه در دورة پیش از اسلام و چه پس از اسلام در ضمن ملاحظات عام‌تری دربارة این و دنیا مندرج است. بدین جهت آگاهی از چگونگی اندیشه‌های سیاسی مستلزم آن است که کم و بیش همه متون و منابعی که به نحوی خود کار بینش و نگرش ایرانی در زندگی فردی و اجتماعی است از اندرز نامه‌ها گرفته تا کتب ملل و نحل و شرح حالها بدقت مطالعه شود (عنایت، 1369: 61)

این مقاله به دنبال بررسی نظریة شاهی آرمانی در ایران باستان و به عبارتی اندیشه سیاسی ایرانشهری و تداوم آن در دورة اسلامی می‌باشد؟ سؤال اساسی این می‌باشد که مدل رهبری سیاسی ارائه شده در اندیشة سیاسی ایرانشهری کدم می‌‌باشد؟ و این تئوری ارائه شده در دورة بعد از اسلام به چه شکلهایی متجلی شد؟ فرضیه‌ای که مورد سنجش قرار می‌گیرد این است: مدل رهبری سیاسی در اندیشة ایرانشهری


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره اندیشه سیاسی در ایران

آزادی در اندیشه امام خمینی (ره)

اختصاصی از فی توو آزادی در اندیشه امام خمینی (ره) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

آزادی در اندیشه امام خمینی (ره)


آزادی در اندیشه امام خمینی (ره)

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 18

 

فهرست مطالب:

الف ـ روایت امام خمینی از مسئله آزادی در غرب

ب ـ نقد امام خمینی بر مسئله آزادی در ایران دوره پهلوی

ج ـ امام خمینی و مفهوم آزادی

د ـ امام خمینی و ارزش آزادی

هـ ـ امام خمینی و انواع آزادی

 

امروزه آزادی در کنار مفاهیمی مانند جامعه مدنی و دموکراسی و نیز نحوه تعامل آن ها با دین, به مهم ترین سؤال و مشغله موجود در حوزه اندیشه سیاسی این مرز و بوم مبدل شده اند. بی تردید, آزادی در مفهوم امروزینش, مفهوم جدیدی است که سابقه ای در تاریخ اندیشه دینی ندارد; به دیگر سخن, ما نمی توانیم برای تحلیل چنین واژه ای از واژگان اختیار و یا حرّیت استفاده کنیم. آزادی فلسفی تحت عنوان اختیار و تفویض در
مقابل جبر, از مباحث دیرین کلام و فلسفه اسلامی است. آزادی عرفانی که رهایی از تعلقات دنیوی است نیز در اندیشه عرفانی مسلمانان, سابقه ای طولانی دارد و بیش تر با عنوان حریت و آزادی مورد توجه قرار می گیرد. آزادی حقوقی با عنوان حرّ در مقابل عبد نیز گرچه در فرهنگ اسلامی, جایگاه اصیلی ندارد, اما با توجه به وجود (عبید) و (اماء( در عصر تشریع, مباحث متعددی را در آثار فقهی به خود اختصاص داده است.

البته ممکن است کسی در تحلیل مفهوم آزادی, آن را مبتنی و یا حتی متأخر از اختیار قرار دهد و با انجام اصلاحاتی, روایتی اسلامی از آن, ارائه کند, لکن نمی توان بین آزادی در مفهوم فلسفی آن و آزادی در مفهوم مدرن و تجویزی اش, تلازمی منطقی برقرار کرد. بوده اند عالمانی که با قبول مبنای فلسفی جبر و یا شبهه جبر, از جهت سیاسی, آزادی خواه شده اند (نظیر مرحوم آخوند خراسانی در نهضت مشروطیت) و یا این که با نفی چنین مبنایی و طرفداری از اختیار تکوینی آدمی, این گونه آزادی های اجتماعی و سیاسی را موجب هدم دین دانسته اند(نظر شیخ فضل الله نوری(


دانلود با لینک مستقیم


آزادی در اندیشه امام خمینی (ره)

دانلود مقاله کامل درباره آزادی در اندیشه امام خمینی (ره)

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله کامل درباره آزادی در اندیشه امام خمینی (ره) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره آزادی در اندیشه امام خمینی (ره)


دانلود مقاله کامل درباره آزادی در اندیشه امام خمینی (ره)

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :18

 

بخشی از متن مقاله

آزادی در اندیشه امام خمینی(ره)

الف ـ روایت امام خمینی از مسئله آزادی در غرب

نگاه منتقدانه امام خمینی به آزادی در غرب مبتنی بر سه جزء است:

 اوّلاً: آزادی در غرب "مخالف سنن انسانی" و "مخالف با اخلاق" است و در حصار محدود کننده قواعد و قوانین قرار نمی گیرد. [1]

 ثانیاً: اگر چیزی به نام آزادی هم وجود داشته باشد, صورتی صرف است و عینیتی ندارد, چرا که نفی آزادی در هر دو شعبه مدرنیسم "مارکسیسم و لیبرالیسم" در قالب های دیکتاتوری حزب کمونیست و استبداد نژاد پرستانه اکثریت وجود دارد, به گفته امام خمینی: "همان هایی که ادعای کمونیستی و کذا می کنند خود آن ها از همه قلدرتر و از همه دیکتاتورترند و ملت هایشان را به بند کشیده اند, آزادی در آن ممالک نیست برای کسی. همان طوری که در ممالک غربی هم آزادی نیست. اگر آزادی باشد این سیاه های بیچاره, چه کرده اند که این طور تحت فشارند."> [2]

 ثالثاً: این به مفهوم نادیده گرفتن عناصر یا مصادیق مفید آزادی در غرب نیست, آزادی بیان, آزادی انتخاب و آزادی قلم از محسنات آزادی در آن دیار است, که سوگمندانه اجزای نامطلوب دیگر آن به کشورمان وارد شده است. "غرب به ما چیزی نمی دهد که مفید باشد, دارد چیزِ مفید اما به ما نمی دهد, صادر نمی کند, آنی که به ما صدر می کند آن چیزهایی است که مملکت های ما را به تباهی می کشند. [3] این طور نیست که همین آزادی که در ایران در زمان پدر و پسر وارد کردند, این آزادی باشد که در غرب هست. یا این دموکراسی که ادعا می کنند
و در ایران هم تعقیب می کنند… آزادی که برای ایران و برای ممالک شرقی آن ها تحویل داده اند, عبارت از آزادی در اموری است که موجب تباهی ملت ما و جوان های ما شده است."> [4]

ب ـ نقد امام خمینی بر مسئله آزادی در ایران دوره پهلوی

ب 1 . ویژگی بارز آزادی در ایران عصر پهلوی "وارداتی" یا "استعماری" بودن آن است. این نوع از آزادی که رسماً از دوره رضاشاه وارد ایران شد در واقع تجزیه آن کلّیتی از آزادی بود که در مغرب زمین جریان داشت. به تعبیر امام: "نه مردها آزاد بودند در زمان ایشان, نه زن ها و نه مطبوعات و نه رادیو و نه هیچی, آزادی در کار نبود, اسم, صحبتش و تبلیغاتش زیاد بود. آن آزادی هم که آن ها می خواستند برای مملکت ما آن آزادی است که هم جوان های پسر ما را و هم جوان های دختر ما را به تباهی می کشد. آن آزادی را آن ها می خواهند که من از این تعبیر می کنم به آزادی وارداتی, آزادی استعماری یعنی یک آزادی که در ممالکی که می خواهند وابسته به غیر باشد, این آزادی ها را سوغات می آوردند… آن طوری که می گفتند از تهران تا آخر شمیران صدها محل فساد به بدترین فسادها [بود] این ها آزاد اما قلم نه, بیان هم نه, آن آزادی که آن ها می گفتند… این معنا بود که مشروب فروشی بیش تر از کتاب فروشی باشد و مراکز فحشا بیش تر از مراکز علم باشد."> [5]  

ب 2. هر چند نمادهایی از آزادی نیز پیش از به قدرت رسیدن خاندان پهلوی, در قانون اساسی مشروطه منعکس گردید, لکن هیچ گاه به آن ها عمل نشد و در پروسه مدرنیزه کردن ایران به نمادهای دیگری از آزادی بها داده شد که به تعبیر حضرت امام ریشه در فرهنگ اسلامی ایران نداشت: "ما حرفمان این است که به قانون اساسی عمل بکنید, مطبوعات آزادند, قلم آزاد است, بگذارید بنویسند مطالب را اگر دین دارید به دین عمل کنید. اگر چنان چه دین را ارتجاعی می دانید به قانون اساسی عمل کنید. [6] قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است شما آزاد نمی کنید [7] قدرت آزادی دادن ندارید, الخائن خائف."> [8]


ج ـ امام خمینی و مفهوم آزادی

ج 1. آزادی فلسفی: در اندیشه کلامی و سیاسی امام خمینی آزادی به دو معنا به کار رفته است: آزادی فلسفی یا توصیفی. به بیان دیگر, اختیار (FreeـWill) و آزادی حقوقی یا تجویزی (Om Freed) آزادی فلسفی در نظر امام, مبتنی بر تحلیلی است که ایشان در کتاب "طلب و اراده" درباره ماهیت انسان مطرح نموده اند. مهم ترین موضوعی که در تحلیل ماهیت انسان در بین متکلمین اسلامی رواج دارد مجبور بودن یا مختار بودن آدمی است. دیدگاه امام در این باره, همان تفسیر معروف امامیه از جمله مشهور "بل الامر بین الامرین" است که در آن انسان در جایگاهی بین جبر و اختیار قرار دارد. در واقع ایشان نظر اشاعره مبنی بر مجبور بودن آدمی را "پایمال کننده حق آفریدگان" و نظر معتزله مبنی بر تفویض را "شرک به خدا" می داند. "در تمام هستی و دار تحقق, فاعل مستقلی به جز خدا نیست و دیگر موجودات همان گونه که در اصل وجود مستقل نیستند بلکه ربط ِمحض اند و وجودشان عین فقر و تعلق است و ربط و احتیاج صرفند, صفات و آثار و افعالشان نیز استقلالی نیست. صفاتی دارند و دارای آثاری هستند و کارهایی انجام می دهند ولی در هیچ یک از این ها استقلال ندارد… آیه مبارکه: "وما تشاؤون الا ان یشاء الله…" می فرماید شما نخواهید خواست مگر آن که خدا بخواهد که در عین حالی که مشیت را برای خلق اثبات می فرماید وابستگی آن را به مشیت الهی بیان می کند, نه این که بخواهد بگوید که دو چیز دارای تأثیر باشند: مشیت خلق و مشیت خالق و یا این که به طور اشتراک مؤثر باشند, بلکه به گونه ای است که مشیت [انسان] ممکن ظهور مشیت خدا و عین ربط و تعلق به مشیت خداست."> [9]

 ج 2. آزادی حقوقی یا تجویزی: در حالی که آزادی فلسفی به بحث از وجود اراده و اختیار در نهاد آدمی مربوط می شود و بحث درباره "وجود و عدم" است; آزادی حقوقی به تجویز آزاد گذاشتن انسان در تصمیم گیری و کنش می پردازد و بحثی درباره "باید و نباید" است. [10] پیش از آن که به بررسی دیدگاه امام خمینی درباره آزادی تجویزی بپردازیم بیان دو نکته ضرورت دارد:  اول این که ابهام و تنوع تعاریف آزادی که به قول "آیزایا برلین" به دویست تعریف می رسد [11] می تواند دیدگاه های اشخاص را با ابهام مواجه سازند. دوم این که حضرت امام درباره این نوع از آزادی, بحث منسجم و یک دستی ارائه ننموده است. از این رو نباید از ایشان, توقع ارائه تعریفی جامع و مانع داشت. با این همه با عنایت به سؤال های خبرنگاران خارجی به ویژه سؤال های "اوریانا فالاچی", خبرنگار معروف ایتالیایی,
می توانیم تعریف امام از آزادی را نقل کنیم. امام خمینی در پاسخ نامبرده که از ایشان خواستار ارائه یک تعریف ساده از آزادی می شود می فرماید: "آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده شان آزاد است, کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید, کسی الزام به شما نمی کند که حتماً باید این راه را بروید کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی, کسی الزامتان نمی کند که در کجا مسکن داشته باشی یا در آن جا چه شغلی را انتخاب کنی. آزادی یک چیز واضحی است."> [12]  این تعریف با تعریف "روسو" از آزادی که "آزادی را حکومت برخود می داند." نزدیک است. تعریف جان لاک نیز شبیه به تعریف فوق است, وی آزادی را قدرتی می داند که انسان برای انجام دادن یا احتراز از عملی خاص از آن برخوردار است, به نظر می رسد تعریف فوق تنها به تبیین معنای لغوی آزادی پرداخته است و از قیود آزادی سیاسی و اجتماعی ذکری به میان نیاورده است. در حقیقت تعریف ساده فوق, همان تعریفی است که حضرت امام در آزادی فلسفی "ان شاء فعل و ان شاء ترک" ارائه نمود. لکن با توجه به این که ایشان در مصاحبه های دیگری, تعریف فوق را تکمیل و قیود و حدود سیاسی و اجتماعی متنوعی برای آن مطرح کرده است, هم چون کانت که معتقد بود "آزادی, استقلال از هر چیز است سوای قانون اخلاق" و یا ارسطو که می گفت: "آزادی یعنی قبول قوانین دولت های مختلفی که به تناوب حکومت می کنند." آزادی را به حوزه ای از عدم مداخله ها گسترش می دهد که دو مرز دارد: اول عدم اخلال به مبانی دینی و دوم عدم اخلال به دولت و نهادهای مدنی. [13] "معنای آزادی این نیست که کسی بخواهد توطئه کند یا حرف هایی را بزند که شکست ملت است, شکست نهضت است. این آزادی نیست. در چارچوب این نهضت انقلاب اسلامی همه مردم آزاد هستند. کسانی که حرف دارند حرف هایشان را می زنند حتی هر فرقه ای هم که باشند. اما اگر بخواهند توطئه کنند و بخواهند اسلام را بشکنند, بخواهند نهادهایی را که الآن مشغول فعالیت اسلامی هستند این ها را بشکنند همچو چیزی نمی شود."> [14]  بدیهی است که تعریف اخیر امام از آزادی قابل توسعه و تضییق است. در واقع مفاهیمی هم چون توطئه, شکست نهضت و نهادهای مدنی, تفسیرها و قرائت های مختلفی به خود می گیرند که باید با جست وجو در سیره عملی و بیانات تفصیلی ایشان, به دیدگاه امام خمینی نزدیک گردید.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره آزادی در اندیشه امام خمینی (ره)

دانلود تحقیق نقدی بر اندیشه های مارکس و نیچه

اختصاصی از فی توو دانلود تحقیق نقدی بر اندیشه های مارکس و نیچه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق نقدی بر اندیشه های مارکس و نیچه


دانلود تحقیق نقدی بر اندیشه های مارکس و نیچه

در بررسی موضوع عدالت، نگاهی گذرا به آرای کارل مارکس (Karl Marx) از متفکران جنبش سوسیالیستی سده­ی نوزدهم می­افکنیم. کارل مارکس در آغاز ملهم از فلسفه­ی روشنگری اروپا و اندیشه­ی اعتقاد به پیشرفت در آن و بویژه ایده­های رادیکال ـ دمکراتیک انقلاب فرانسه بود. وی در مکتب هگل فلسفه آموخت و جزو جناح چپ پیروان او بود. بعدها با حفظ هسته­ی دیالکتیکی فلسفه­ی هگل، از دیدگاهی ماتریالیستی به نقد ایده­آلیسم آن پرداخت.

در حالیکه هگل تاریخ را تکامل «روح جهانی» می­فهمید، برای مارکس تاریخ، مناسبات تولیدی مادی و پیامدهای آن و از همان آغاز تاریخ پیکار طبقاتی است. یکی دیگر از شالوده­ها­ی فلسفی مارکس، ماتریالیسم فویرباخ است که تأثیری انکارناپذیر بر وی داشته است. اما مارکس به دلیل بیگانه بودن آن با عمل و واقعیت اجتماعی، به نقد آن می­پردازد. مارکس از جمله در یازدهمین تز خود درباره­ی فویرباخ تصریح کرده است که: «فیلسوفان صرفا" جهان را گوناگون تفسیر کرده­اند، اما موضوع بر سر تغییر آن است».

به این ترتیب، مارکس تدریجا" از فلسفه به معنای متعارف آن فاصله گرفت و به اقتصادسیاسی و جامعه­شناسی روی­آورد. تحت تأثیر آرای اقتصاددانانی مانند «ریکاردو» و «آدام اسمیث» و اندیشه­ی سوسیالیست­هایی چون «سن­سیمون» و «اوئن» قرار داشت. به تنهایی و یا در همکاری با یار و همفکرش فریدریش انگلس (Friedrich Engels) آموزه­های خود درباره­ی «ماتریالیسم دیالکتیک» و «ماتریالیسم تاریخی» را در آثار گوناگونی پیکر بخشید. در حالی که «ماتریالیسم دیالکتیک» به نظریه­ی فلسفی مادیت گیتی، رابطه­ی میان ماده و آگاهی و جنبش و تکامل در جهان می­پردازد، موضوع «ماتریالیسم تاریخی» بررسی رابطه­ی میان هستی و آگاهی اجتماعی، قوانین و نیروهای تکامل جامعه و به این اعتبار، نوعی فلسفه­ی اجتماعی است.
در آنچه که به بحث عدالت مربوط می­شود، باید یادآور شد که مارکس در آثار خود
بطور مشخص به تبیین این مفهوم نپرداخته است. چرا که وی در آموزه­های خود، صرفا" در پی نشان دادن ضرورت تقسیم عادلانه­ی نعمات مادی نیست و چنین چیزی را «سوسیالیسم مبتذل» می­داند. مارکس با آموزه­های خود می­خواهد تاریخ تکامل نیروهای مولده را به عنوان روندی قانونمند که فرجام قهری آن پیروزی کمونیسم است نشان دهد. با این حال نادرست نیست اگر بگوییم که کل آموزه­های وی در نقد اقتصادسیاسی سرمایه­داری و برای نیل به آرمانشهر کمونیستی، ناظر بر اندیشه­ی کانونی عدالت اجتماعی است. برای موجه کردن این ادعا، لازم است نگاهی به وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی عصر مارکس و نیز آرای وی بیفکنیم.

در اروپای سده­های هجدهم و نوزدهم، در نتیجه­ی یکسری عوامل گوناگون و با تأثیرات متقابل، جمعیت بطور شتابانی رشد یافت. این عامل که خود از یکسو پیش­شرط «انقلاب صنعتی» بود، از دیگرسو به بیکاری توده­ی عظیمی از فرودستان فاقد ابزار تولید منجر گردید. مکانیزه شدن کشاورزی، بیکاری در میان دهقانان را دامن می­زد و آنان را ناچار می­ساخت در جستجوی کار به شهرها روی­آورند. شتاب افزایش تعداد جستجوگران کار در شهرها، بسیار بیشتر از تعداد شاغلینی بود که صنایع در حال گسترش جذب می­کردند. در نتیجه­ی این روند، به تعبیر فریدریش انگلس «ارتش ذخیره­ی صنعتی» بوجود آمد و رقابت شدیدی در میان آن برای کسب محل اشتغال درگرفت. این رقابت برای صاحبان ابزار تولید و سرمایه­داران فرصت مغتنمی بود تا دستمزد کارگران را به پایین­ترین سطح ممکن تنزل دهند و تولید را از طریق تحمیل تا ۱۶ ساعت کار در روز به کارگران شتاب بخشند. این وضعیت وخیم با عامل دیگری نیز تشدید می­شد: بسیاری از پیشه­وران و صنعتکاران کوچک شهرها، توانایی رقابت با کارخانه­ها و صنایع بزرگ را از دست داده بودند و پس از ورشکستگی به سپاه عظیم بیکاران می­پیوستند و به گفته­ی مارکس «پرولتاریزه» می­شدند. افزون بر آن، در کارخانه­های بزرگ، ماشین­ها تدریجا" جای انسان­ها را می­گرفتند و این عامل نیز به سپاه بیکاران و ارتش ذخیره­ی صنعتی می­افزود. فقر و تنگدستی ناشی از چنین وضعیتی، به نکبت، گرسنگی، بیماری­های جسمی و آسیب­های روحی فزاینده­ای در میان کارگران و خانواده­های آنان منجر گردیده بود.

رشد جنبش کارگری در چنین شرایطی، نتیجه­ی منطقی نقد عملی پیامدهای سرمایه­داری بود و بطور همزمان نظریه­های ضدسرمایه­داری  اعم از ایده­های اصلاح­طلبانه و یا انقلابی آن را پدید آورد. گرایش­های انسانگرایانه و انتقادی لیبرال در آغاز نقش مهمی در این راستا داشتند. «ریکاردو»، «اوئن» و «جان استیوارت میل» در انگلستان، «سن­سیمون»، «بلان»، «بابوف»، «فوریه» و «بلانکی» در فرانسه، «وایتلینگ»، «اشتیرنر» و «لاسال» در آلمان، تحلیل­های سنجشگرانه­ای در مورد سرمایه­داری ارائه دادند و راهبردهایی برای چگونگی رهایی طبقه­ی کارگر و رفتن به سوی آرمانشهرهای سوسیالیستی یا کمونیستی ترسیم نمودند. مارکس و انگلس فرزندان چنین زمانه­ای بودند و ضمن نقد آرای نامبردگان، بخش­هایی از آموزه­های آنان را اخذ کردند و با پروردن آنها، نظریه­های خود را عرضه نمودند.

ماتریالیسم مارکس، نه آموزه­ای معطوف به ذات واقعیت، بلکه در درجه­ی نخست دریافت ویژه­ای از مناسبات میان اندیشه و هستی­اجتماعی است. مطابق آن، ایده­ها و از جمله ایده­های فلسفی، وابسته به عوامل اجتماعی و اقتصادی هستند و آنها را بازمی­تابند. پذیرش این امر که فلسفه، حقوق، اخلاق، زیبایی­شناسی، تئولوژی و غیره، صرفا" روبنایی برای زیربنای اجتماعی ـ اقتصادی هستند، شاخص ماتریالیسم تاریخی است. به عبارت دیگر، ماتریالیسم تاریخی، تأثیر آغازین ایده­ها را منکر می­شود و آنها را به عوامل مادی مشروط می­سازد. مارکس اندیشه­ای را که وابستگی ایده­ها به پیش­شرط­های مادی را نمی­پذیرد، آگاهی کاذب یا «ایدئولوژی» می­نامد. مطابق نظر مارکس، این آگاهی انسان نیست که هستی اجتماعی او را متعین می­سازد، بلکه آگاهی انسان تحت جبر هستی اجتماعی قرار دارد. این مناسبات وابستگی، با مناسبات میان روبنا و زیربنا در کل جامعه منطبق است. تعیین کننده، زیربنای اقتصادی جامعه یعنی نیروهای مولده­ و مناسبات تولیدی است و روبنای سیاسی و نظری و همچنین ارزشها و هنجارها، صرفا" توجیهات ایدئولوژیک و تضمین­های حقوقی برای زیربنای اقتصادی و مآلا" طبقه­ی حاکم هستند. به این ترتیب، برای مارکس اندیشه­ی فلسفی نیز، به بخشی از ایدئولوژی روبنایی تبدیل می­گردد و همین امر، علت رویگردانی وی از فلسفه بطور فی­نفسه و رویکرد او به دانش­هایی چون اقتصادسیاسی و جامعه­شناسی را توضیح می­دهد. مارکس و انگلس در یکی از آثار مشترک خود تحت عنوان «ایدئولوژی آلمانی» در نقد واقعیت­گریزی پیروان هگل تصریح می­کنند که: آنان مدعی­اند که اصطلاح درست برای فعالیت خود را یافته­اند و آن پیکار علیه بیهوده­گویی است. اما فراموش می­کنند که خود نیز در مقابله با این بیهوده­گویی، کاری جز بیهوده­گویی نمی­کنند و پیکار با بیهوده­گویی­های این جهان، هرگز به معنی پیکار با جهان واقعا" موجود نیست. به ذهن هیچ­یک از این فیلسوفان خطور نکرده است که از رابطه­ی میان فلسفه­ی آلمانی و واقعیت آلمان، و از رابطه­ی میان نقد آنان و پیرامون مادی­شان بپرسد.

 

27 صفحه فایل WORD


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق نقدی بر اندیشه های مارکس و نیچه