مقدمه
برای مردمی که در روزگا قبل از اختراع خط زندگی میکردند، آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد اجتماعی تخصصی، از بقیه زندگی جدان شده بود و شامل تقلید روز بهروز از سالخوردگان، آشنایی با فنون لازم، اسطوره ها آگاهیهای عمومی میشد. در حالت عمومیتر، اکثر مردم آموختنیها را از والیدن خویش فرا میگرفتند. لذا نیازی به تاسیس و استقرار نهاد اجتماعی مستقل برای آموزش و پرورش احساس نمیکردند. اما در اواخر قرن نوزدهم و با شکلگیری و تقویت اندیشه آموزش همگانی، آموزش در قالب نهاد اجتماعی تخصصی تجلی یافت. بدینترتیب کارکردهای مختلف آموزش و پرورش در همه جا به صورت تداوم فرهنگ، انتقال اندیشه ها از نسلی به نسل دیگر و پرورش نیروهای جدید برای پذیرش نقشهای فعال، پذیرفته شد.
نقش و اهمیت روزافزون آموزش و پرورش از یک طرف و ضرورت توجه به ابعاد اجتماعی آموزش و پرورش از طرف دیگر، توجه علم جامعه شناسی را به این نهاد مهم اجتماعی جلب کرد. در اوایل قرن بیستم، نهاد آموزش و پرورش تحت عنوان جامعهشناسی پرورشی مورد مداقه اندیشمندان و صاحب نظان جامعه شناسی قرار گرفت و به تدریج با فاصله گرفتن از جنبههای ارزشی و اخلاقی، الزامات جامعه شناختی در آن بیشتر رعایت شد. بدین ترتیب با تاکید بر جنبههای عینی و تجربی، مسیر علمیتری را در پیش گرفت که نهایتا با نام جامعهشناسی آموزش و پرورش هویت خود را تثبیت نمود. به گونه ای که امروزه حوزه جامعه شناسی آموزش و پرورش یکی از گسترده ترین حوزه های تخصصی در جامعه شناسی محسوب میشود. علاوه بر این جامعهشناسی آموزش و پرورش، پا را از آموزش و پرورش مدرسهای فراتر نهاده و در بسیاری از عرصههای غیر رسمی آموزش حضور برجسته و چشمگیری دارد. گرچه ممکن است تجربه حضور در مدرسه برای بسیاری از مردم جوامع مدرن تجربهای مشترک و جهانی باشد، آن روی سکه نشان میدهد که برای تبیین مسائل آموزش و پرورش، جامعهشناسی آموزش و پرورش کاربردهای غالب و متمایزی دارد.
جایگاه برجسته جامعه شناسی آموزش و پرورش از حیث غنای نظری و روششناسی نیز قابل توجیه است و این شاید دلیل دیگر موقعیت ممتاز جامعه شناسی آموزش در عصر معاصر باشد. در واقع جامعه شناسان آموزش و پرورش در زمینه توسعه قلمروهای نظری و روششناسی جامعه شناسی همواره پیش تاز بوده اند. شاید به همین دلیل است که جامعهشناسی آموزش و پرورش در اوایل قرن بیستم در حاشیه قرار داشت، اکنون کانون توجه جامعه شناسی است.
آموزش و پرورش
در هر صورت مجموعه عوامل فوق و سایر متغییرها شرایطی ایجاد کرده است که همه جوامع امروزی را ناگزیر از توجه به جامعهشناسی آموزش و پرورش نموده است؛ قاعدهای که جامعه فعلی ما نیز از آن مستثنا نیست. به عبارت دیگر، برای تبیین جامعه شناختی وضعیت آموزش و پرورش ایران باید به جامعهشناسی آموزش و پرورش دست یازیم. در تبیینهای جامعه شناختی، تاکید بر عوامل اجتماعی است، نه عوامل زیستی، روانشناختی و نظایر آن. بعلاوه عوامل اجتماعی مورد نظر جامعه شناسان عواملی است که با ساختارها و فرایندهای اجتماعی ارتباط مستقیم دارد. (شارع پور، 1386، 1- 2)
نظریه های کلاسیک در جامعه شناسی آموزش و پرورش
امیل دورکیم
دورکیم دریافت که آموزش و پرورش در زمانها و مکانهای مختلف، اشکال متفاوتی داشته است و این نشان میدهد که نمیتوان نظام آموزشی را از جامعه جدا و متمایز کرد، زیرا جامعه و آموزش و پرورش منعکس کننده یکدیگرند. دورکیم همیشه بر این تاکید داشت که آموزش و پرورش در هر زمان و مکانی پیوند نزدیکی با دیگر نهادها و باورها و ارزشهای موجود دارد. این موضوع کانون اصلی مباحث دورکیم در کتاب سیرآراء تربیتی بوده است. او در این اثر که مجموعه سخنرانیهای ارائه شده در سالهای 1904 – 1905 است به توصیف تاریخ آموزش و پرورش در فرانسه پرداخت. به اعتقاد برخی دورکیم در این اثر طور دیگری فکر میکرده است. دورکیم کشمکش و تضاد ایدئولوژیکی و نه دورکیم اخلاقی و کارکردگرایی.
مطالعه دورکیم در مورد توسعه آموزش و پرورش در فرانسه نمونه خوبی از اندیشه او در مورد تبیین علی است. او معتقد بود که: تغییرات آموزشی، همیشه نتیجه و علامت تغییرات اجتماعی هستند. به عبارت دیگر به موازات تغییر جامعه، آموزش و پرورش نیز تغییر میکند. به عنوان مثال دورکیم، تغییرات آموزشی مرتبط با رنسانس را در نظر میگیرد. از جمله از این تغییرات اینکه، مطالعه ادبیات کلاسیک جایگزین آموزش منطق خشکی شد که در مکتب مدرسی قرون وسطی مهم بود.
بروز چنین تغییری به این علت نبود که قبلا هیچ اطلاعی در مورد ادبیات کلاسیک وجود نداشت و اکنون این اطلاعات فراهم شده، بلکه بدین علت بود که در قرون وسطی، فضیلتهای ادبیات کلاسیک مورد قبول و تصدیق نبود زیرا این نوع ادبیات هیچ نیازی را برآورده نمیساخت. ولی در قرن شانزدهم شرایط کاملا تغییر کرد و تغییرات اجتماعی صورت گرفت. مهمترین آن کشف آمریکا و راه تجارتی بود که با پیدایش دنیای جدیدی، فعالیت اقتصادی جان تازهای گرفت. این تغییرات، اوضاع اقتصادی را به مراتب بهتر نمود. بورژواها همچنان که ثروتمندتر و قدرتمندتر میشدند، شروع به تقلید از سبک زندگی اشرافی نمودند در نتیجه خواهان آموزش و پرورشی مناسب با این شرایط شدند. به بیان دیگر، انقلاب فکری و اخلاقی رنسانس تا حدودی نتیجه افزایش در رفاه عمومی بود. مردمی که روز به روز ثرونتمندتر میشدند نیازهای جدیدی را کشف و احساس میکردند. لذا برنامه آموزشی قدیم که ریشه در سنت مکتب مدرسی (منطق و استدلال و بحث) داشت برای عصر جدید مناسب نبود. بدین ترتیب به اعتقاد دورکیم هر تغییری در آموزش و پرورش نشان دهنده تغییر در شیوه زندگی جامعه است و برعکس. به طور خلاصه میتوان گفت که تفکرات دورکیم در باب موزش و پرورش مبتنی بر سه هدف اساسی بود:
الف: تثبیت جامعه شناسی به عنوان یک رشته علمی.
ب: به کار بستن روشهای علوم طبیعی در مطالعه جامعه
ج: پیبردن به اینکه چگونه میتوان نظم را در جامعه برقرار کرد؟
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
تحقیق آماده با موضوع جامعه شناسی آموزش و پرورش 22 صفحه word