اختصاصی از
فی توو بررسی طبیعت در کارهای ون گوگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه
تنها چند عبارت از کتاب تازهای که از وان گوگ انتشار یافته است نقل میکنم. و آن مجموعه نامههائی است که او به دوستش وان را پارد، نقاش دیگر هلندی نوشته است.
در یکی از نامهها مینویسد : «من و شما یک خصیصه مشترک داریم و آن این است که انگیزههای خود را در قلب مردم میجوئیم. و یک چیز مشترک دیگر نیز در میان ما هست و آن تمرین کردن از روی نمونههای زنده است، از روی واقعیت.»
او که میخواست ترجمان زندگی مردم ساده باشد، در خطاب به آنها میگوید: «وظیفه هنر نقاشی آن است که روشنائی وجود شما را در جهان برپا کند.» و باز مینویسد : «انسانها را به کجا میخواهم رهبری کنم؟ به سوی فضای آزاد و مرامی که میخواهم به آنها تبلیغ نمایم چیست؟ این است: ای انسانها بیائید تا در راه مقصود خود، وجود خود را وقف کنیم، کار بکنیم با تمام قلبمان، و دوست بداریم آنچه را که دوست میداریم.»
ساده ترین زندگیها را زندگی روستائیان میدانست، و بدین جهت بیش از همه به آنان دلبسته بود. مینویسد: «چه خوب است که زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است که زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است، در برگهای زرد. و چه خوب است که زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است، در برگهای زرد. و چه خوب است تابستان، در گندمزارهای رسیده؛ و بهار چه خوب است، لای علفها. آدم در میان دروگرها و زنهای دهقان باشد؛ در تابستان زیر آسمان، در زمستان زیر دودکش سیاه، و بداند که همیشه اینطور بوده و همیشه همینطور خواهد بود»…
«عقیده من این است که یک زن روستائی زیباتر از یک «خانم» است، زن روستائی با آن دامن و ارخالق آبی رنگش، پوشیده از گرد و خاک وصله دار، که فرسودگی و باد و آفتاب، در آن هزار ریزه کاری ایجاد کردهاند؛ ولی همین زن، آن لباس زرق و برق دار «خانم» را بر او بپوشانید، اصلیت خود را از دست میدهد.»
«اگر یک تابلو که دهقانی را نقاش کرده، بوی روغن سوخته، بوی دود، بوی بخار سیب زمینی آب پز از آن متصاعد شود، این خوب است. این نا سالم نیست که طویله بوی کود میدهد. این خوب است. خاصیت طویله همین است. اگر مزرعه بوی خوشه رسیده، یا بوی سیب زمینی، یا بوی فضله یا پهن میدهد، این در واقع طبیعی و سالم است. خصوصاً برای شهرنشینها دیدن این تابلوها لازم است. ضرورتی ندارد که تصویر یک روستائی را آدم عطر آگین بکشد.» و به دنبال آن میآورد: «درست است که من غالبا در بدبختی به سر میبرم؛ با این حال، نوعی هنجار و تعادل آرام و خالص در وجود من است. من موضوع نقشها و طرحهای خود را در فقیرترین کلبهها پیدا میکنم، و در کثیف ترین کومهها، و با جاذبهای مقاومت ناپذیر به جانب آن مکانها رانده میشوم…»
و دوستش وان راپارد، خاطرهخود را از وان گوگ پس از مرگ او چنین بیان میکند: «ادراک او از زندگی و از هنر، عظیم و فارغ از خودخواهی بود. از این جهت نیز رعب انگیز و زیبا بود. اینکه سرانجام کار او به شوریدگی کشید، نه برای آن بود که میبایست بر ضد عدم تفاهم دیگران و یا حقارت و کوته بینی دیگران به نبردبپردازد، و نه برای آن بود که تصوراتش درباره عظمت، به ناکامی برخورد کرده بود؛ نه، علت اینها نبود. علت در خارج از وجود او قرار نداشت، در خود او بود. آنچه ونسان طالب آن بود یک هنر عظیم بود، و نبرد سهمناکی که او برای دست یافت به آن در پیش گرفته بود، هر هنرمندی را از پای درآورد.»
«من تصور میکنم که هیج طبیعتی نمیتوانست در برابر این کشش عاطفی و عصبی که هر لحظه آماده پاره شدن بود مقاومت ورزد.»
همان احساسی که وان گوگ در نامههایش کرده، تا حد زیادی روشنگر محتوای آثار اوست و خوب مینماید که چرا این نقاش بی سر و سامان هلندی توانسته است تا این پایه در دوران بعد از خود، در سراسر دنیا نفوذ بگذارد؛ زندگیاش نه کمتر از اثرش.
وان گوگ بیان کننده عمیق انسانیت انسان است؛ بی هیچ خود نمائی، بی هیچ منت گذاردن، با کمال خضوع و بی لحظهای آرام گرفتن. و خود اعلام میدارد که در عین رنج، لذتی وصف ناپذیر از آن میبرده و در واقع محکوم به این لذت و این رنج هر دو بوده. جز این کاری نمیتوانسته است بکند. مانند کشتیهای مغناطیس زده میبایست تا به کوه بربخورد.
دانلود با لینک مستقیم
بررسی طبیعت در کارهای ون گوگ