دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :129
بخشی از متن مقاله
بیان مسئله :
آیا بین میزان پرخاشگری در افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون (hyper tension) و افراد عادی تفاوت وجود دارد؟
اهمیت پژوهش :
بیماری پرفشاری خون در طبقه بندیهای متخصصان بهداشت روان ‹‹ICD ›› طبقه بندی بین المللی بیماریهای روانی در دسته بیماریهای روان تنی ‹‹Psy chosomatic ›› قرار دارد. این بیماری همه ساله تعداد زیادی از افراد جامعه را مبتلا ساخته و در صورت عدم تشخیص و درمان مناسب در موارد وخیم می تواند بسیار خطرناک باشد و افراد را در معرض سکته های قلبی و مغزی قرار دهد و حتی ممکن است منجر به مرگ افراد شود. با توجه به اینکه افزایش میزان پرخاشگری و فشارهای عصبی می تواند یکی از عوامل سبب ساز ابتلا به بیماری پرفشاری خون باشد پی بردن به تفاوت میزان پرخاشگری بین افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون و افراد عادی می تواند گام موثری درجهت کمک به افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون در کنترل فشارهای عصبی، خشم و رفتاهای پرخاشگرانه باشد.
هدف پژوهش :
پی بردن به تفاوت میزان پرخاشگری بین افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون و افراد عادی از طریق مقایسه میزان پرخاشگری در افراد مبتلا به این بیماری و افراد عادی هدف اساسی این پژوهش می باشد.
بیان فرضیه :
فرض صفر H = بین میزان پرخاشگری در افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون و افراد عادی تفاوت معناداری وجود ندارد.
فرض خلاف HA = بین میزان پرخاشگری در افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون و افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد.
تعاریف عملیاتی واژه ها:
پرخاشگری : حالت، هیجان یا همان چیزی است که به وسیله پرسشنامه AGQ به دست می آید.
پرفشاری خون : همان چیزی است که توسط وسیله فشار خون سنج بدست می آید و درجه آن بالاتر از آن می باشد.
مقدمه
احتمالاً تمام افراد با واژة پرخاشگری آشنایی نسبی د ارند و این حالت را تجربه کرده اند به گونه ای که اگر این واژه را متصور شویم متعاقباً حالت هیجانی آن را در ذهن می توانیم تداعی کنیم. تقریباً هیچ چیز مخرب تر از پرخاشگری نابجا نمی تواند باشد به طوری که می تواند ارتباطات انسانی را به راحتی ویران کند.
پرخاشگری عموماً رفتار کاملاً طبیعی انسانهاست اما زندگی که پرخاشگری خارج از کنترل و ویرانگر باشد می تواند در کار، ارتباطات اجتماعی و حتی در کل کیفیت زندگی مشکلاتی را به وجود بیاورد ممکن است کار به جایی برسد که شما احساس کنید اسیر هیجان قدرتمندی هستید که نمی توانید از آن اجتناب کنید پرخاشگری یک حالت هیجانی است که از لحاظ شدت می تواند خفیف، شدید یا ویرانگر باشد همانند هیجانات دیگر ، پرخاشگری موجب تغییرات زیستی و فیزیولوژیکی متعددی می شود مثل افزایش فشار خون، افزایش ضربان قلب، تند شدن تنفس و ... همچنین عصبانیت می تواند ناشی از عوامل بیرونی یا درونی باشد شما می توانید از دست فرد مشخصی مثل یک همکار یا از یک حادثه عصبانی شوید . همچنین پرخاش شما می تواند ناشی از نگرانی یا تفکر شما در مورد مسائل شخصی باشد با یادآوری حوادث و خاطرات تلخ و آسیب زا که می تواند پرخاشگری را شدت بخشد زمانی که احساس نفرت از شخصی را به زبان می آوریم یا اقدام به آسیب رساندن به وی می کنیم، دیگر نمی توانیم به این شناخت برسیم که آن شخص جنبه های خوبی هم دارد از سوی دیگر، وقتی در برابر کسی پرخاشگری می کنیم به این معناست که جاذبه آن شخص در نظر ما کم شده است. به همین سبب، پس از اعمال پرخاشگری، کوشش خواهیم کرد تا حسن های او را دست کم بگیریم و معایب وی را برجسته تر کنیم تا از این طریق ناهماهنگی شناختی را کاهش دهیم، به علاوه سعی می کنیم تا دلایل دیگری برای تنفر از آن فرد پیدا کنیم، مرد اغلب پس از فریاد زدن، کتک زدن یا شکستن ظروف احساس آرامش پیدا می کنند این اعمال، برای مدتی کوتاه تنش را زایل می کند و فرصتی فراهم می آورد تا قدرت خود را نشان دهند، اما در بلند مدت خشونت را افزایش می دهد . درهر صورت در مورد پرخاشگری و شکل گیری آن نظریات گوناگونی ارائه شده است و هر کدام از مکاتب روانشناسی نظرات خاص خود را بیان کرده اند مانند فروید که پرخاشگری از نوعی سائق می داند و یا رفتار گرایان که طبق اصول پاداش و تنبیه آن را تعریف می کنند و یا روانشناسان یادگیری که بر الگوها و یادگیری مشاهده ای تأکید دارند و یا روانشناسان شناختی که بر شناخت و طرحواره های ذهنی اشاره می کنند.
تعریف پرخاشگری :
اصطلاح پرخاشگری به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد خواه در معنی نزدیک شدن به اشیاء و اشخاص خواه به معنی درگیری با نیروهای خارجی این مفهوم گاهی با مفاهیم انگیختگی، کارآوری و حتی با مفهوم کنجکاوی اشتباه می شود.
اتوکلاین برگ[1] مفهوم پرخاشگری را گسترده در نظر می گیرد و معتقد است که جنبه های مثبت یا منفی پرخاشجویی را در بردارد اگر پرخاشجویی را به جای پرخاشگری به کار ببریم به معنی محدود دشمنی را نیز شامل می شود مفهوم دشمنی تا حدی شامل ارزشهای منفی است در حالی که پرخاشگری به معنی ‹‹مخالف بودن›› دارای ارزش ارتباطی است و در بعضی شرایط مثبت و سازنده است پرخاشگری را از عمل پرخاشجویی تجاوز متمایز می کنیم: پرخاشگری از عوامل انفعالی انسان و در انسان نهفته است و هنگام ظهور در پرده ای از پوششهای دفاعی پیچیده شده است و به صورت بخشی از نیروی آماده برای عمل و فعالیت بروز می کند. پرهیز صورتی از عقب نشینی پرخاشجویی است پرخاشگری همیشه با عمل پرخاشجویانه بروز نمی کند، وقتی واقع می شود ضرورتاً پرخاش علیه دیگری نیست بلکه پرخاشجویی می تواند متوجه خود فرد نیز بشود در انگلیسی با اصطلاحات و کلمات زیر توصیف می شود پرخاشجویی به معنی حمله ای که به تحریک کسی نباشد و در انسان به صورت بدنی و یا لفظی بروز می کند، رفتاری بی خبرانه است ‹‹Agonist behavior ›› که به صورت حمله و ضد حمله بروز می کند برای رفتار پرخاشجویانه ای که به تحریک دیگران به وجود می آید و همچنین برای عملیات پاسخ یا اعتراضی که برای دفاع و یا حمله است باید کلمات و اصطلاحات دیگری را جستجو کرد. Aggressiveness پرخاش، حالت نسبتاً دائمی همراه با آمادگیهای سرشتی و نیروی ذخیره برای پرخاشجویی است و گاهی مفاهیم ابتکار عمل، جاه طلبی، درگیری و جسارت را شامل می شود.
تعریفی دیگر : پرخاشگری یعنی عملی که به آسیب رسانی عمدی دیگران منتهی می گردد البته ممکن است این آسیب رسانی در انواع شیوه های پیاده شده و حتی متضمن آزارهای روانی نظیر تحقیر، توهین و فحاشی نیز شود اما در هر حال مفهوم آسیب به تعارض رفتارها ارجاع دارد. از این رو خشونت تنها یکی از انواع پرخاشگری محسوب می گردد، به این لحاظ خشونت را حاوی مبادرت عمدی ایجاد آسیبهای جسمانی به دیگران تلقی می کنیم پرخاشگری عمدی می تواند از سایر انگیزشهای غیر پرخاشگرانه به شکلی متمایز متأثر گردد. یک سرباز دشمنش را می کشد – که این کار عمل پرخاشگرانه است – اما واکنش او ممکن است برای حفظ زندگیش، تأمین منافع کشورش یا کسب، تأییدات سازمانی گروهی باشد.
اما یک قاتل دلایل دیگری برای کشتن قربانیانش دارد. در این موارد آسیب عمدی نوعی پرخاشگری محسوب شده اما سیاقی متفاوت می یابد. روانشناسان چنین مفاهیم متنوعی را به تبیین ابزار پرخاشگری اطلاق می کنند در مقابل، پرخاشگری عاطفی یا خشم آلود هنگامی به وجود می آید که هدف اصلی بر تعهد استوار است ‹‹برکوتیز، 1979 زیلمان›› این نوع پرخاشگری به دلیل احساس شرایط و حالات ناخوشایند رخ می دهد. مثلاً تنفر به خشم می انجامد و بیش از سایر عواطف با پرخاشگری همراه است لذا در شرایط معینی – توام بودن تنفر با خشم شدید، کنترل ضعیف و وجود نیتی خاص – فرد کمتری می تواند از تمایل به آسیب رسانی دیگران جلوگیری کنند.
پرخاشگری از دیدگاه زیست شناسی ‹‹مبانی فیزیولوژی پرخاشگری››
آمیگدال و رفتار پرخاشگرانه
آمیگدال در خوردن، نوشیدن، رفتار جنسی و دیگر رفتارها اهمیت فراوانی دارد. در اینجا، نقشی آمیگدال را بر رفتار پرخاشگرانه مورد بررسی قرار می دهیم.
حیوانات غیر انسانی، تحریک الکتریکی آمیگدال می تواند به حمله های شدید نسبت به دیگر حیوانات یا ‹‹به دفعات کمتر›› به یک حمله بازدارنده منجر شود. آسیب رسیدن به آمیگدال معمولاً سبب رام شدن و متانت می شود، گرچه آسیب رسیدن به برخی از هسته های آمیگدال می تواند پرخاشگری را افزایش دهد. رفتار پرخاشگرانه حیوانات مبتلا به صرع کانونی در آمیگدال معمولاً افزایش می یابد رابینر نوعی بیماری است که در نتیجه حمله ویروسها به قسمت اعظم مغز، به ویژه لوب گیجگاهی عارض می شود و رفتارهای پرخاشگرانه با خود به همراه دارد ‹‹لنتز[2]، بوریچ[3]، اسمیت، کریک[4] وتیگور[5] 1981›› با این وجود، اثرات آسیب به آمیگدال تنها به موضوع ایجاد یا بازداری یک هیجان خاص منحصر نمی شود بلکه، ایجاد یا بازداری یک هیجان توسط آمیگدال، بیشتر به اینکه حیوان اطلاعات را چگونه تعبیر کند، بستگی دارد. برای مثال، گربه های نر مبتلا به ضایعه آمیگدال ممکن است با دیگر گربه های نر، اعضای دیگر گونه ها و حتی اشیاء بی جان رابطه جنسی برقرار کنند ‹‹شرانیر، کلینگر، 1953››[6] در کل افزایش فعالیت های جنسی بدان معنا نیست که تمایل جنسی خیلی شدیدی دارند، بلکه به این علت است که شریک جنسی خود را نمی توانند تمیز دهند ‹‹آرونسون وکویر 1979›› همین طور، بعضی میمون های مبتلا به ضایعه آمیگدال در تفسیر برخی از محرک های اجتماعی از دیگر میمون ها، مشکل دارند، به علت سوء تعبیرشان ممکن است حمله بی دلیل داشته باشند یا وقتی که مورد تهاجم قرار می گیرند نتوانند از خود به خوبی دفاع کنند.
رسولد[7]، میرسکی[8] و پی برام[9] ‹‹1954›› در آمیگدال سلطه گرترین و پرخاشگرترین میمون گروه 8 تایی ضایعه ایجاد کردند. بعد از این ضایعه، آن میمون از نظر سلسله مراتب قدرت به پایین ترین مرتبه تنزل کرد. پژوهشگران سپس ضایعه آمیگدال را به قوی ترین میمون از 7 میمون باقی مانده وارد ساختند. این میمون نیز سریعاً در رتبه هفتم قرار گرفت. با این وجود، وقتی که آنها به میمون سوم ضایعه را وارد ساختند، نزول محسوس در حالات یا رفتار پرخاشگرانه آن مشاهده نکردند. تبیین احتمالی این است که این ضایعه ها بخش های نسبتاً متفاوتی از مغز سر میمون را تخریب کرده است. احتمال دیگر این است که اثرات ضایعه با توجه به محیط اجتماعی تغییر می یابد دو میمون اول به محیطی برمی گردند که در آن رقبای پرخاشگر وجود دارد، در حالی که سومین میمون به محیطی برمی گردد که رقبای وی کم ترند ممکن است برای دو میمون اولی در مقایسه با میمون سومی تداوم رفتار پرخاشگرانه در برابر رقبا سخت تر می باشد.
انسان ها: آمادگیهای فیزیولوژی می تواند در حیوان عکس العمل های شبه عاطفی با تظاهرات هیجانی ایجاد کند، این عکس العمل ها در حالاتی که کرتکس صدمه دیده باشد دوام بیشتری دارد پذیرفته شده که منطقه قدامی هیپوتالاموس برای ایجاد چنین پدیده ای ضروری است بحرانهای شبه هیجانی خشم در حیواناتی که مخ را برداشته باشیم دیده نمی شود تحریک الکتریکی منطقه قدامی هیپوتالاموس در حیوان سالم تظاهرات شبه عاطفی، مشابه آنچه که در حیوان عادی از کرتکس دیده شده بوجود می آورد که کارلی دخالت هیپوتالاموس در رفتار پرخاشگرانه و عادت شده را می پذیرد اما می گوید درود آن رفتار در ساخت روانی و یا به کارگیری آن در یک حادثه وابسته به سیستم لیمبیک دارد.
هسته های درونی هیپوتالاموس نقش بازدارنده در رفتار پرخاشگرانه را دارد در همین مورد دلگادو[10] نشان داده است تحریک انتهای هسته های درونی موجب می شود که رفتار پرخاشگرانه در برخی از حیوانات که فوق العاده پرخاشگر و خطرناک هستند بلافاصله از بین برود در لحظات تحریک بدون هیچگونه خطری می توان صورت، بدن و پوزه حیوان را لمس کرد. ولی به محض اینکه تحریک را متوقف می کنیم خطرناک می شود.
پژوهشگرانی مانند دلگادو در منطقه زیرین کرتکس و لیمبیک نقاطی را پیدا کرده اند که تقویت کننده پرخاشگری هستند و نقاط دیگری یافته اند که موجب کاهش و حذف پرخاشگری می گردد در اجتماع میمون ها سلسله مراتبی وجود دارد که در آن یکی رئیس و عده ای زیر دست هستند همه از رئیس می ترسند او بهتر از همه غذا می خورد و بهترین جا را برای استراحت انتخاب می کند آزمایشهای دلگادو نشان داد : به محض اینکه هسته مشخصی از مغز میمونها را تحریک نماییم وضع تغییر می نماید، در مدت یک ساعت تحریک، میمون ها از اطاعت رئیس بیرون می شوند دیگر از او نمی ترسند و او آرام و بی تفاوت باقی می ماند اما چند دقیقه پس از آنکه تحریک مغزی متوقف شد دوباره سلسله مراتب میان میمون ها برقرار می گردد و رئیس مورد احترام و ترس سایرین می شود .
روبینسون[11] و همکارانش در پژوهشهای خود نشان داده اند که تحریک طولانی قسمتهایی از هیپوتالاموس میمونهایی که تحت سلطه بوده اند آنها را پرخاشگر ساخته و نقش میمونهای تسلط دار را با میمونهای اطاعت کننده عوض کرده است و وجود احتمالی یک مرکز پرخاشگری را در هیپوتالاموس تأیید می کند پلونتیک و همکارانش برای پاسخ به این اعتراض، پرخاش را با توجه به رشد و زمینه های ایجاد آن دو قسم می کند 1- پرخاش ثانویه که حاصل انگیختگی مناطق رنج زای بدن است 2- پرخاش اولیه که با تحریک مغز به وجود می آید و تا وقتی که آن تحریک وجود دارد ادامه می یابد باید آنها نتیجه می گیرند : پرخاش که با تحریک مناطق رنج زای مغز همواره است از نوع پرخاش ثانویه است این تحقیقات موید تحقیقات گسترده ای است که با ایجاد درد در پا و یا روشهای دیگر رفتار پرخاشگرانه به وجود می آورند روبینسون ضمن تحقیقات دیگری نشان داد که تحریک برخی از نقاط هیپوتالاموس رفتار پرخاشگرانه را ایجاد می کند که به محرک وابسته است مدت تحریک و شدت محرک، مدت و شدت پاسخ را تغییر می داد در انسان قسمت پهن بخش پیشین پیشانی و بخش از قسمت بالای آن موجب کاهش پرخاشگری در انسان می شود اعمال جراحی که در قسمتهایی از تالاموس، پیشانی و بخش از قسمت بالای آن موجب کاهش پرخاشگری در انسان می شود اعمال جراحی که در قسمتهایی از تالاموس، پیشانی، هیپوتالاموس و قسمت زیرین مغز انجام شده است با کاهش عکس العمل های پرخاشگرانه در انسان همراه بوده است در سال 1966 ساند وعده ای دیگر از جراحان ژاپنی که مستقیماً درباره هیپوتالاموس کار کرده برای کنترل رفتار حمله و پرخاش در کودکانی که ناراحتی مغزی داشته اند قسمت عقب هیپوتالاموس را به مقدار کمی برداشتند و ملاحظه کردند که عمل جراحی آنها مفید بوده است . همین عمل در منطقه میانی هیپوتالاموس نیز موثر بوده است.
نقش تستوسترون در پرخاشگری :
یکی از عوامل زیستی مرتبط با پرخاشگری در افراد مذکر سطح تستوسترون است تستوسترون هورمون جنسی مذکر است که ایجاد بسیاری از صفات جسمی مردانه را به عهده دارد و در میمونها نیز ارتباط با پرخاشگری دارد بررسیهای اخیر حاکی از آن است که در انسان نیز بالا بودن سطح تستوسترون با پرخاشگری شدید ارتباط دارد در یکی از بررسیهای کلان مقیاس در این زمینه بیش از 4400 مرد نظامی از ایالات متحده شرکت داشتند.
به آنها انواع و اقسام آزمونهای روانی را داده بودند که در برخی از آنها ضمناً سابقه پرخاشگری فرد را هم می سنجیدند در همین حال نمونه خون آنها را نیز گرفتند و در نتیجه سطح تستوسترون آنها را تعیین کنند. در مردانی که سطح تستوسترون بالاتر بود، احتمال سابقه پرخاشگری هم بیشتر بود از آنجا که رفتار پرخاشگرانه مردان ممکن است گاه به رفتار ضد اجتماعی بینجامد، می شود انتظار داشت که سطح بالای تستوسترون در زندگی آمریکایی مانع از موفقیت فرد باشد در واقع سطح تستوسترون مردانی بسیار بالاست که بیشتر در طبقات پایین اجتماعی قرار دارند.
آزمایشهای کارلی نشان داده است که در حالت انزوا قرار دادن یا مختل و مسدود کردن کار حواس در رفتار پرخاشگرانه موثر واقع می شود، او کار حس بویایی را در موشهای خانگی مختل و مسدود کرد این عمل موجب شد که فعالیت جویدن و گاز گرفتن تشدید گردد موشها به نحوی غیرعادی بدن قربانیان خود را مورد حمله قرار می دادند و می جویدند کارلی این رفتارهای پرخاشگرانه را «پاسخهای بدون اختیار و منع شده» نامید تجربه های کارلی نشان داد که اگر در آزمایش فوق موشها را در قفس تنها بگذاریم پس از دو هفته رفتار پرخاشگرانه آنها تشدید می شود.
*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***