فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله زندگینامه و اشعار مولوی وحافظ

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله زندگینامه و اشعار مولوی وحافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله زندگینامه و اشعار مولوی وحافظ


دانلود مقاله زندگینامه و اشعار مولوی وحافظ

مولانا جلال الدین محمد بلخی ، ششم ربیع الاول سال 604 ه . ق. در بلخ متولد شد. پدرش بهاء الدین محمد سلطان العلماء (628-543) از علما و خطیبان بزرگ صوفیه و از مریدان و شاگردان نجم الدین کبری بود.

به سبب اختلافی که بین بهاء الولد و سلطان محمد خوارزمشاه و نیز امام فخر رازی – که مورد حمایت سلطان بود – پیدا شد، هم چنین بیم حمله ی مغولان به سمت غرب ایران مهاجرت کرد. در این هنگام مولانا 5 یا 6 سال بیشتر نداشت.

پس از یک سفر طولانی – بغداد ، مکه ، شام و اقامتی کوتاه درارزنجان و ملاطیه و لارنده- سرانجام به دعوت علاء الدین کیقباد سلجوقی در قونیه سکنی گزید. در لارنده بهاء الولد، گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی را به عقد ازدواج جلال الدین در آورد، گفته اندکه سلطان العلما هنگام عبور از نیشابور فرزندش را به خدمت عطار برده و شیخ هم درباره ی مولوی گفته است : « این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرم آتش در سوختگان عالم زند».

مولانا هنگام مرگ سلطان العلماء ، 24 سال بیشتر نداشت ، ولی به خواهش شاگردان جانشین پدر شد. پس از وفات پدر از محضر برهان الدین محقق تر مذی – که خود از مریدان بهاء الولدبود و تازه وارد قونیه شده بود – بهر ه ی بسیار برد. جلال الدین به تشویق استاد راهی حلب و دمشق برای تحصیل علوم وفقه شد. در مدت اقامت در دمشق بود که مولانا با عارف نامی ، محی الدین ابن عربی دیدار کرد. مجالس وعظ و خطابه و تدریس علوم شرعی مولانا رونق فراوان داشت واو به عنوان عالم علوم اسلامی ، وجهه ای بارز و ممتاز در بین مردم قونیه به دست آورده بود ؛ ولی اگر زندگی مولانا به همان منوال می گذشت، یقیناً امروزه حتی اسمی هم از او برده نمی شد و یا شاید حداکثر تنها به عنوان یک واعظ برجسته چند خطی از کتاب های تذکره را به خود اختصاص می داد، اما اتفاقی باعث شد تا مولانا ، نامی جهانی شود و امروز بعد از گذشت صدها سال اشعارش به زبان های مختلف ترجمه شوند و مثنوی او حرمتی هم سنگ کتب مقدس پیدا کند.

دیدار مولانا و شمس الدین محمد ملک داد تبریزی در سال 642 ه.ق. در قونیه اتفاق افتاد. افسانه های فراوانی درباره ی برخورد شمس و مولانا وجود دارد که علت اصلی وجود آنها را می توان در دگرگونی ژرف جلال الدین پس از این ملاقات دانست.

به راستی شمس شورانگیز پرده از کدام اسرار و رموز برداشت که در جان مولانا ، این شسخ زاهد و عالم وارسته آتشی درگرفت که به یک باره همه ی گذشته را به تلی از خاکستر تبدیل کرد؟

حالا دیگر مولانا از خود بی خود و سراسر وجودش غرق وجود شمس شده بود:

من که حیران زملاقات توأم                           چون خیالی زخیالات توام

نفس و اندیشه ی من از دم توست                 گویی الفاظ وعبارت توام

تو آسمان منی، من زمین به حیرانی              که دم به دم زدل من چه چیز رویانی

زمین چه داند کاندر دلش چه کاشته ای         زتوست حامله و حمل او تو می دانی

مولانا سر خوش از تابش نوری چنین جان افراز و با رضایتی بی حد از پا نهادن در وادی عشق  می سراید:

مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خنده شدم                 دولت عشق آمدومن دولت پاینده شدم

دیده ی سیرست مرا، جان دلیرست مرا                        زهره ی شیرست مرا، زهره ی تابنده شدم

گفت که سرمست نه ای، روکه ازین دست نه ای          رفتم و سرمست شدم، وزطرب آکنده شدم

« جاذبه ی شور و سماع در این ایام تمام وجود او را تسخیرکرده بود. در خلوت خانه گه گاه رباب می نواخت،حتی به ذوق خود در ساخت رباب هم پاره ای تصرف ها کرد. به نی و رباب هم چون رمزی از روح از خودی رهیده ، از روح مشتاق و مهجور می نگریست. حساسیت او نسبت به موسیقی تا حدی بود که به سماع بانگ آسیاب به وجد می آمد» .

حالا مولانای زاهد و واعظ در میان بازار و مردم رقص و پای کوبی می کرد.

در دست همیشه مصحفم بود

از عشق گرفته ام چغانه

اندر دهنی که بود تسبیح

شعر است و دوبیتی وترانه

« مولوی از جمله علاقه مندان و دوستداران غزالی بود و تردیدی نیست که آثار او را مکرراً و به دقت می خواند و به خاطر می سپرد . بدون شک او آثار دیگران را نیز مطالعه میکرد و از این طریق بر ذخیره ی علمی خود می افزود. ولی هیچ یک از این آثار ، او را مولوی نکرد. ملاقات او با شمس تبریزی یک ملاقات بسیار استثنایی بود و ما فقط از       لابه لای اشارات مجمل و مبهم مولوی می توانیم درباره ی آن واقعه که تحولی عظیم در شخصیت وی پدیدآورد، اطلاعاتی مختصر به دست آوریم. مولوی از این تحول شخصیت اگر سخن مستقیمی گفته بادش، همین است که شمس، گوهری به نام « عاشقی» را به او هدیه کرد و پس از آن بود که وی با شخصیت عاشق و طراوت

شامل 20 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زندگینامه و اشعار مولوی وحافظ