مخابرات همراه نسل پنجم 5G
کتاب مرجع 2016 و لاتین
مخابرات همراه نسل پنجم 5G کتاب مرجع 2016 و لاتین
مخابرات همراه نسل پنجم 5G
کتاب مرجع 2016 و لاتین
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه32
بخشی از فهرست مطالب
تعریف
سازوکار پاکسازی قومی
پاکسازی قومی در طول تاریخ
کشتار کنعانیان به دست یهودیان
اسکانهای اجباری توسط آشوریان
اخراج یهودیان از انگلستان
کشتار دانمارکیان توسط انگلیسیها
اخراج یهودیان از اسپانیا
اخراج یهودیان از فرانسه
اخراج مسلمانان از اسپانیا
نوشتار اصلی: اخراج موریسکوها
پاکسازی قومی، به کوششی قهرآمیز جهت یکدستسازی منطقهای از لحاظ قومی گویند که معمولاً با تبعید، مهاجرت و جایگزینی اجباری و کشتار صورت میگیرد. پاکسازی قومی، معمولاً با نابودی بخش بزرگی از آثار تاریخی، گورستانها، خانهها و دیگر مظاهر تمدنی قوم هدف همراه خواهد بود.[۱] شاید بتوان گفت پاکسازی قومی، نوعی نسلکشی است که بیشتر برای زدودن قوم هدف از یک منطقهٔ جغرافیایی خاص انجام میپذیرد و معمولاً سبب تغییر جغرافیای قومی-نژادی-مذهبی آن منطقه میشود. بزرگترین شباهت میان نسلکشی و پاکسازی قومی را میتوان نابودی اجباری گروههای قومی، نژادی، ایدئولوژیکی دانست. از آنجایی که پاکسازی قومی تعریفی رسمی در مجامع بینالمللی ندارد، نمیتوان بهدرستی تفاوتی قضایی، میان نسلکشی و پاکسازی قومی قائل شد. انگیزهٔ اغلب پاکسازیهای قومی مدرن، یکدستسازی ترکیب دینی-قومی و یا نژادی بودهاست، در حالی که در قرون وسطی و اوایل دوران مدرن، انگیزهٔ پاکسازیها عموماً برپایهٔ مذهب بودهاست.[۲] پاکسازی قومی ترجمهٔ فارسی عبارت انگلیسی ethnic cleansing و آن خود ترجمهٔ تحتالفظی عبارت صربی-کرواتی etničko čišćenje است.[۱] این واژه در دههٔ ۹۰ قرن ۲۰ میلادی و به دنبال نسلکشیهایی که در جریان فروپاشی یوگوسلاوی سابق اتفاق افتاد، وارد ادبیات سیاسی جهان شد و بهسرعت به یکی از اصطلاحات رایج در میان واژگان مربوط به خشونت علیه گروههای انسانی تبدیل شد. هر چند که برخی معتقدند پاکسازی قومی ریشهای تاریخی دارد.[۲] اینکه آیا پاکسازی قومی در طول تاریخ ریشه داشته یا مربوط به تحولات قرن بیستم میلادی است، از موارد مورد اختلاف است. از مصادیق پاکسازی قومی در طول تاریخ میتوان به جابهجاییهای اجباری آشوریان سدهٔ نهم تا هفتم پ. م، کشتار و اعدام دستهجمعی دانمارکیهای ساکن انگلستان در سده دهم میلادی، اخراج یهودیان از اسپانیا در قرن ۱۵ میلادی، و نابودی سرخپوستان آمریکا توسط مهاجران و استعمارگران سفیدپوست اروپایی اشاره کرد.[۱] اگرچه عملاً فتح تمامی سرزمینهای مستعمراتی توسط اروپاییان —مانند مکزیک، استرالیا، آمریکا— خشن بودهاست، اما فقط برخی از آنها منجر به پاکسازی قومی خونین شدند.[۳] ظهور «پاکسازی قومی مدرن» در قرن نوزدهم و بیستم میلادی و در مناطق مختلفی مانند سرزمینهای امپراتوریهای قدیمی در مرکز و شرق اروپا و غرب آسیا اتفاق افتاد. امواج متعدد پاکسازی قومی نقشهٔ قومی و مذهبی این مناطق را تغییر داد. نخستین موج در زمان جنگ جهانی اول آغاز و مدت کوتاهی پس از پایان آن به اتمام رسید. دومین موج درست پس از آغاز جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید و اندکی پس از اتمام جنگ پایان پذیرفت. سومین موج هم در خلال جنگ سرد با شدت کمی آغاز و پس از پایان جنگ سرد به اوج رسید.[۲] از موارد به وقوع پیوسته در امواج مذکور میتوان به نسلکشی ارامنه، آشوریان و یونانیان توسط ترکان عثمانی در خلال و پس از جنگ جهانی اول، نسلکشی یهودیان —معروف به هولوکاست— توسط آلمان نازی، اخراج میلیونها آلمانی از لهستان و چکوسلواکی و دیگر مناطق اروپای شرقی پس از پایان جنگ جهانی دوم و کشتار بوسنیاییهای مسلمان توسط صربهای بوسنی پس از پایان جنگ سرد اشاره کرد.[۲][۱] کمیسیونی از کارشناسان سازمان ملل که جهت رسیدگی به وقایع بوسنی و هرزگوین تشکیل شده بود، در ماه فوریهٔ ۱۹۹۳ پاکسازی قومی را جرمی علیه قوانین بینالمللی توصیف کردهاند. اگرچه امروزه مفهوم پاکسازی قومی بخوبی فهمیده شدهاست، اما بر خلاف نسلکشی وارد اسناد حقوق بینالملل نشده و به عنوان جزئی از جرایمی که پیشتر تعریف شده، یعنی جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی، طبقه بندی میشود.[۲]
دانلود مقاله مقایسه چگونگی تربیت نسل طراز انقلاب اسلامی و دلخواه نظام سلطه با فرمت ورد و قابل ویرایش در 21 صفحه
مقاله مقایسه چگونگی تربیت نسل طراز انقلاب اسلامی و دلخواه نظام سلطه کاملترین و دقیق ترین مقاله پیرامون این موضوع است که توسط تیم تخصصی دانشجو طراحی و تنظیم گردیده است.
بخشی از مقاله مقایسه چگونگی تربیت نسل طراز انقلاب اسلامی و دلخواه نظام سلطه را با هم مشاهده می کنیم.
چکیده
نظام سلطه و دیگر دشمنان تصور میکردند بعد از رحلت امامخمینی (رضوانالله) کار انقلاب نیز تمام خواهد شد از این رو برنامهریزیهای فراوانی را برای آن روز انجام داده بودند، اما انتخاب سریع و دقیق رهبر فرزانه انقلاب توسط خبرگان رهبری این دسیسه و توطئه آنان را نیز با ناامیدی و شکست مواجه ساخت. از این رو آنان همواره علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دست به توطئههای گوناگونی میزدند که برنامهریزی جهت آغاز جنگ تحمیلی و ترور شخصیتهایی همچون رهبر انقلاب، شهید بهشتی، رجایی و باهنر از جمله آنان بود.
دشمنان بعد از تمام این اتفاقها متوجه شدند دیگر برخورد سخت با ایران اسلامی بیفایده است و آنان به نتیجه دلخواه خود نخواهند رسید بنابراین جنگ فرهنگی و نرم را در دستور کار خود قرار دادند. هدف از جنگ نرم، بیاعتقاد کردن نسل نو و جوان جامعه به دین و اصول انقلابی و حذف تفکر فعالی است که غرب را به هراس انداخته و قلمرو قدرت آنان را تهدید میکند. تضعیف پایههای فرهنگی انقلاب، منحرف کردن جوانان مؤمن از پایبندی به باورهای دینی، دور کردن ذهن مردم از اسلام، ناامید کردن جامعه از مبارزه علیه نظام سلطه و جایگزین کردن فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ خودی از جمله اهداف دشمنان در جنگ نرم است که نظام سلطه سعی در پر رنگ سازی آنها در روحیه نسل آینده دلخواه خود داردخاموش کردن روحیه جهادی، از بین بردن عقاید و پایههای فرهنگی مردم، تغییر باورهای سیاسی-دینی و عادتهای حسنه ملت از جمله اهداف دیگر دشمنان در جنگ نرم است.در نسل دلخواه نظام سلطه اعتقادات مذهبی و سیاسی کمرنگ شده و جای خود را به تهاجم و ولنگاری فرهنگی می دهد. ولی در نقطه مقابل با تربیت نسل طراز انقلاب اسلامی می توان جلو همه این نقشه ها و برنامه ریزی نظام سلطه را گرفت و نقشه هایشان را نقش بر آب کرد.در مقاله حاضر به مقایسه چگونگی تربیت نسل طراز انقلاب و دلخواه نظام سلطه می پردازیم.
کلیدواژه : تربیت-نسل –طراز انقلاب-نظام سلطه
مقدمه
وظیفه آموزش و پرورش و دستگاه های تربیتی تربیت نسل طراز انقلاب اسلامی است و اگر بند بند این تعلیمها و تربیتها را اجرا نکنیم، قطعا نسل طراز انقلاب نخواهیم شد. نسل امروز، نسلی بیگانه با تربیت اسلامی و دینی است. یک جامعه آرمانی را ما در گذشته از لحاظ تئوریک و عملی داشته ایم منتها امروز کسانی که دارند عمل می کنند نه تئریک دارند و نه مبانی عملی دارند و ما باید تعهد، وجدان کاری، نظم و انضباط را در کشور های جنوب شرقی ببینیم.
امروز آموزش را به جای تربیت به خورد ما می دهند و متاسفانه جای این دور را بد جور عوض کرده ایم. تربیت یعنی این که ما کسی یا چیزی را پرورش دهیم، نگه داری کنیم، مراقبت کنیم و موانع را دور کنیم تا رشد کنند.
خداوند در آیه ۱۶۴ سوره آل عمران می فرماید ما پیامبر را از جنس و بین خودتان برگزیدیم و تربیت کردیم، علم تنها فایده ای ندارد و بلکه گاهی برای جامعه ضرر نیز دارد. امروز ما در جامعه تزکیه را بوسیده ایم و کنار گذاشته ایم و آموزش و تربیت را محل گرفته ایم و این یک خطر و مشکل در سیستم تعلیم و تربیت ما است.
...................
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:16
فهرست و توضیحات:
تحلیل روان شناختی
تحلیل جامعه شناختی
در مورد تفاوت های ارزشی نسل قدیم و نسل جدید می توان اظهار داشت که اصولا وجود تفاوت ارزشی در دو نسل قدیم و جدید به خاطر فرایند جامعه پذیری و تفاوت نسبی امری طبیعی به نظر می رسد، اما آنچه این «امر طبیعی» را به «معضل اجتماعی» بدل می کند، تبلور تفاوت ارزشی در یک بستر نامساعد و تحت عوامل مختلف است که می تواند از «تفاوت ارزشی بالقوه» به «تعارض ارزشی بالقوه» بدل گردد و به ناسازگاری بین نسلی دامن زند و همین امر منجر به بروز اختلافات دامنه داری چه در سطح خانواده (والد-فرزند) و چه در سطح جامعه (نوجوان-حاکم) میان این دو نسل می گردد.
در پایان این بخش باید این مهم را متذکر شویم که هدف این نوشتار تخطئه همه جانبه نسل قدیم نیست و قصد نداریم چنان تصویری از نوجوانان ارائه کنیم که از هرگونه خطا و سهل انگاری مبرا هستند بل هدف غایی آن ارائه تحلیلی روان شناختی و جامعه شناختی است تا با رویکردی علمی با یکی از مهمترین معضلات «ایران امروز» مواجه شویم و بتوانیم راهکارهایی برای «ایران فردا» فراهم آوریم.
در این بخش با استفاده از نظریة رشد روانی – اجتماعی «اریک هومبورگر اریکسون» و با ارائه تحلیلی روان شناختی از نوجوانان در پی آنیم، این نکته را متذکر می شویم که نوجوانان در این سنین با توجه به تغییراتی که در ساختار روانی و جسمانی اش به وقوع می پیوندد تفاوت های معناداری با دوران کودکی خود دارد که در طول بحث بیشتر به این مهم می پردازیم.
اریکسون، مفهوم نیروهای زیستی و فطری فروید را به عنوان اساس نظریه شخصیت خود به کار برد ولی بر خلاف فروید، نظریه مرحله ای خود را فراتر از نوجوانی و تا بزرگسالی که در آن افراد بالغ می شوند گسترش داد. به همین دلیل اریکسون، نظریه خود را در مقایسه با مراحل روانی – جنسی فروید، مراحل رشد روانی – اجتماعی نامیده است.
اریکسون برای رشد روانی – اجتماعی هشت مرحله را مد نظر قرار داد. تحولات رشدی از نظر اریکسون در طول یک پیوستار مطابق «اصل تکوین» رخ می دهند و این هشت مرحله صرفاً هشت نقطه از این پیوستار را نشان می دهد. اصل تکوین عبارت از این است که رشد شخصیت در مراحلی از پیش تعیین شده صورت می یگرد. رابطه این مراحل با هم شبیه رابطه طبقات مختلف گلبرگ های یک گل است: هر گلبرگ در زمانی معین و با نظمی معین باز می شود که طبیعت تعیین کرده است. مداخله بیرونی در این نظم طبیعی سبب می شود که تمامیت رشد گل به خطر افتد. در هر مرحله وظایف رشدی معینی باید انجام شوند که ماهیتی روانی – اجتماعی دارند. همچنین در این هشت نقطه، مجموع تغییراتع جسمی، شناختی، غریزی و جنسی، آتش بحران درونی را در فرد برمی افروزد که بسته به نحوه حل آن بحران، پسرفت یا پیشرفت فرد تعیین می شود. با عبور موفق از هر مرحله رشد، فضیلت یا قدرت روانی – اجتماعی معینی در ما شکل می گیرد که لازمه گذر موفقیت آمیز از مراحل بعدی رشد است. از طرف دیگر اگر مرحله ای به درستی طی نشود، دچار سوء انطباق با بدخیمی می شویم؛ هر دو عارضه شکلی که از عدم تعادل در قطب های وظایف رشدی هر مرحله اند.
مرحله پنجم رشد روانی – اجتماعی اریکسون تحت عنوان هویت در برابر سردرگمی هویت مورد توجه این بخش می باشد. فرض اولیه بر این استوار می باشد که چهار مرحله اولیه با موفقیت طی شده است.
با شروع بلوغ و تغییرات اجتماعی و فیزیولوژیکی بی شمار آن، نوجوانان با پرسش هویت اشتغال ذهنی پیدا می کند. اریکسون اولین کسی بود که هویت را به عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوانی و گامی مهم به وس تبدیل شدن به فردی ثمربخش و خشنود، تشخیص داد. تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید، برای چه چیزی ارزش قائلید، و چه مسیری را می خواهید در زندگی دنبال کنید. این جست و جو برای آنچه در مورد خود درست و واقعی است، نیروی پیش برنده در پی خیلی از تعهدات جدید است، از جمله احساس تعهد نسبت به جهت گیری جنسی، شغلی، روابط میان فردی و درآمیختگی با جامعه، عضویت در گروه قومی و آرمان های اخلاقی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی.
به عقیده اریکسون، نوجوانان در جوامع پیچیده دچار بحران هویت می شوند: یک دوره موقتی سردرگمی و پریشانی که قبل از به توافق رسیدن در مورد ارزش ها و اهداف، آن را تجربه می کنند. نوجوانانی که به فرآیند تعمق و تامل می پردازند، سرانجام به هویتی پخته دست می یابند. آنها ویژگی هایی که خود را در کودکی توصیف می کردند بررسی نموده و با تعهدات جدید ترکیب می کنند. بعداً هنگامی که نقش های متفاوتی را در زندگی روزمره انجام می دهند. این ویژگی را به صورت یک دسته درونی محکم و یکپارچه شکل می دهند که احساس همسانی در آنها ایجاد می کنند. بعد از اینکه هویت شکل گرفت، در بزرگسالی اصلاح می شود و این زمانی است که افراد تعهدات خود را مجدداً ارزیابی می کنند.
پیامد منفی مرحله پنحم اریکسون. سردرگمی هویت است. برخی از نوجوانان سطحی و بدون جهت به نظر می رسند که یا به علت آن است که تعارض های قبلی به صورت منفی حل شده اند یا به این علت که جامعه انتخاب های آنها را به مواردی محدود کرده است که با توانایی ها و تمایلات آنها هماهنگ نیستند. درنتیجه، آنها برای چالش های روانی بزرگسالی آمادگی ندارند. برای مثال، اگر آنها درک خود (هویت) قاطعی نداشته باشند که بتوانند به آن رجوع کنند، در مرحله اوایل بزرگسالی اریکسون، به سختی می توانند با دیگران صمیمی باشند.
در واقع اریکسون در مرحله پنجم نظریه روانی – اجتماعی خود معتقد است که هویت شخصی هر فرد از زمانی که پرسش های جدی و کنجکاوی های زیاد در باره خود مطرح می شوند، گسترش می یابد. در طی این بحران هویت، نوجوانان می کوشند که خود و مهارت ها و نقش هایی را که برای ادامه زندگی آنها مناسب اند، کشف کنند. ناتوانی در حل بحران هویت می تواند با فقدان هویت پایدار، بزهکاری، یا مشکل در حفظ روابط شخصی صمیمانه در زندگی بعدی رابطه داشته باشد.
پژوهشگران با استفاده از روش مصاحبه بالینی، نوجوانان را به چهار طبقه تقسیم می کنند که پیشرفت آنها را در تشکیل هویت پخته نشان می دهد:
1-کسب هویت: افرادی که هویت کسب کرده اند، قبلاً گزینه ها را بررسی نموده و به یک رشته ارزش ها و اهدافی پایبند هستند که خودشان آنها را برگزیده اند. آنها احساس سلامت روانی می کنند، در طول زمان از احساس یکسانی برخوردارند، و می دانند راه به کجا می برند.
2-وقفه: این افراد تعهدات قطعی برای خود ایجاد نکرده اند. آنها سرگرم فرآیند کاوش هستند به این صورت که اطلاعات جمع آوری می کنند و فعالیت های گوناگونی را امتحان می کنند به این امید که ارزش ها و اهدافی را برای هدایت زندگی خود بیابند.
3-ضبط هویت: افرادی که هویت ضبط شده دارند، خود را به ارزش ها و اهدافی متعهد ساخته اند بدون اینکه گزینه های دیگر را بررسی کرده باشند. در عوض آنها هویت حاضر و آماده ای را می پذیرند و ضبط می کنند که یک فرد مقتدر (والدین، معلمان، حاکمان و ...) آن را برای ایشان برگزیده است.
4-پراکندگی هویت: افرادی که هویت پراکنده دارند فاقد جهت روشنی هستند. آنها پایبند ارزش ها و اهداف نیستند و برای رسیدن به آنها تلاش هم نمی کنند. آنها ممکن است هیچ گاه گزینه ها را کاوش نکرده باشند. یا این کار را بسیار تهدید کننده و توانگاه بدانند.
کسب هویت و وقفه از لحاظ روانی راه های سالمی به سوی خود وضعی پخته هستند، درحالی که ضبط هویت و پراکندگی هویت ناسازگارانه هستند. نوجوانانی که هویت کسب کرده اند یا فعالانه آن را کاوش می کنند، احساس عزت نفس بیشتری دارند، به احتمال بیشتری به صورت انتزاعی و نقادانه فکر می کنند، بین خود آرمانی (آنچه امیدوارند که بشوند) و خود واقعی شباهت بیشتری وجود دارد و در استدلال اخلاقی پیشرفته تر هستند.
نوجوانانی که در ضبط یا پراکندگی هویت گیر کرده اند، مشکلات سازگاری دارند. افرادی که در ضبط هویت گرفتار شده اند، متحجر، متعصب و انعطاف ناپذیر هستند. برخی از آنها تعهدات خود را به صورت دفاعی به کار می برند و هرگونه اختلاف عقیده ای را تهدید قلمداد می کنند. اغلب آنها می ترسند افرادی که برای محبت و عزت نفس به آنها وابسته هستند، طردشان کنند. تعدادی از نوجوانان که هویت ضبطی دارند و از خانواده و جامعه خود منزوی شده اند ممکن است به فرقه ها یا سایر گروه های افراطی ملحق شوند و چشم و گوش بسته راه و رسمی را بپذیرند که با گذشته آنها تفاوت دارد.
نوجوانانی که به مدت طولانی هویت پراکنده دارند، در پرورش هویت بسیار ناپخته هستند. آنها معمولاً خود را به دست سرنوشت و شانس می سپرند، نگرش «برایم مهم نیست» دارند و هر کاری که «جماعت» انجام دهد، با آن هم داستان می شوند. در نتیجه آنها به احتمال زیاد مواد مخدر مصرف و سوء مصرف می کنند. دو عمق حالت بی تفاوتی و بی علاقگی آنها، احساس ناامیدی در مورد آینده وجود دارد. تعصبات قومی و مذهبی نزد نوجوانانی که هویت ضبطی و پراکنده دارند، شایع است.
نوجوانان دارای هویت ضبطی این تعصبات را از مظاهر قدرت، و نوجوانان دارای هویت پراکنده از همسالان، کسب می کنند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:39
فهرست مطالب:
دلایل شکاف میان نسلها چیست؟
تغییر و تحول گسترده در شوون زندگی
نارساییهای تعلیم و تربیت
شرایط اقتصادی
مقاومت منفی در برابر تغییر ارزشها
ضعفها و کارکرد نادرست نهاد خانواده
بیپاسخ ماندن پرسشها
تبلیغات
عدم پذیرش تفاوت دیدگاهها
اعمال محدودیتهای نابجا
عدم حمایت فکری
پیامدهای شکاف نسلها
اجتماعی شدن در دورههای مختلف
معرفی منابع گزارش:
اشاره
تحلیل یافتهها
آیا با مراسم خواستگاری موافق هستید؟
آیابا جشن نامزدی موافق هستید؟
آیا با معاشرت قبل از ازدواج دختر و پس موافق هستید؟
مهمترین خصوصیت یک مردخوب برای ازدواج چیست؟
آیا با ازدواج با قوم و خویش نزدیک موافق هستید؟
مهمترین خصوصیت یک زن خوب برای ازدواج چیست؟ (فقط یک جواب)
آیا با رضایت پدر و مادر با ازدواج موافق هستید؟
به نظر شما بهتر است در وقت ازدواج مرد چند سال بزرگتر از زن باشد؟
آیا با اظهار نظر والدین در امور فرزندان پس از ازدواج موافقید؟
شکاف نسلها در سال 1374
شکاف نسلها در «نگرش نسبت به جنسیت»
شکاف نسلها در «نگرشها دربارة ازدواج و خانوادهها : هنجارها و ارزشها»
شکاف نسلها در «عقاید و نگرشها دربارة نیروهای اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی»
تا چه حد موافقید اگر بگوییم که در دورة ما آدمها از سابق تنهاتر شدهاند؟
تا چه حد موافقید اگر بگوئیم که جواب زور را باید با زور داد؟
شکاف نسلها در «ارزشهای اجتماعی»
به نظر شما اهمیت مقام در زندگی چقدر است؟
به نظر شما اهمیت مشهور بودن در زندگی چقدر است؟
به نظر شما اهمیت آبرو در زندگی چقدر است؟
به نظر شما اهمیت علم و دانش در زندگی چقدر است؟
به نظر شما اهمیت درستگاری در زندگی چقدر است ؟
نیتجهگیری : وضعیت شکاف نسلها در سال 1374:
شکاف در حوزهارزشها
منبع
جام جم آنلاین: شکاف نسلها بر قطع پیوندها و روابط بین نسلی اشاره دارد و نخستین بار در دهه 60 میلادی توسط صاحبنظران اجتماعی در کشورهای غربی مطرح شد که به بررسی و ساختارشناسی اختلافات فرهنگی میان والدین و فرزندان میپرداخت. این پدیده از آن تاریخ تا امروز از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار گرفته و تعاریف متفاوتی نیز برای آن ارائه شده است.
یکی از جامعترین تعاریف، شکاف یا فاصله میان نسلها را چنین تبیین میکند: شکاف نسلها مفهومی است که اختلاف فاحش روانی، اجتماعی، فرهنگی و تفاوت معنادار در بینش و آگاهی، باورها، تصورات، انتظارات، جهتگیریهای ارزشی و الگوهای رفتاری میان 2 نسل همزمان در یک جامعه را مورد توجه قرار میدهد.
در کشور ما نیز همانند دیگر ملل و بویژه کشورهای در حال توسعه، فاصله نسلها و تبعات ناشی از آن در شوون زندگی فردی و اجتماعی افراد بوضوح عیان است و لزوم چارهاندیشی برای آن بر کسی پوشیده نیست.
بخصوص در سالهای اخیر که در برخی مناسبات رفتاری فاصله میان نسلها با وجود اخطارها و افکارها در حال تبدیل به شکافی عمیق و دامنهدار است و محل مناقشات و نابسامانی بسیار میشود. در این مقاله، فهرستی از مهمترین عوامل به وجود آورنده شکاف نسلها در جامعه ایرانی همراه توضیح مختصری ارائه شده است.
تغییر و تحول گسترده در شوون زندگی
تغییر دائمی اجتنابناپذیر است و امری مذموم و ناپسند شمرده نمیشود؛ اما نبود سیستمی برای جذب تغییرات و بومی کردن آن، نابرابری دسترسی به اطلاعات، انجماد فکری درباره لزوم پذیرش تحول و بدبین بودن درخصوص مظاهر دنیای جدید، تغییرات گسترده و عمیق را به عامل اصلی شکاف میان نسلها تبدیل میکند. تغییرات در حوزههای متنوع زندگی نظیر فنی، تکنولوژیکی، فلسفه زندگی و شیوههای انجام کار دائمی است و با گسترش ارتباطات نسلهای اجتماعی به تناوب از آن بهرهمند میشوند.
پیشرفتها و ابداعات جدید از هر سو زندگی بشر را در برمیگیرند و نسلهای جدید به فراخور علاقه و اقتضای سنی سریعتر از آن آگاه میشوند و دنیای فکری خویش را براساس آن پایهریزی میکنند.
آنها در دسترسی به اطلاعات تغییر و شناخت و یادگیری آن در جامعه نقش پیشرو را بازی میکنند و والدین و بزرگترها غالبا از غافله جا میمانند.
یک مثال آشکار در این باره کاربردهای رایانه و اینترنت در امور روزمره است که در یک خانواده، جوانها و نوجوانان از اطلاعات و روشهای به روز آن بهره می برند و در مقابل، والدین و سالمندان به قول خودشان حتی بلد نیستند رایانه را روشن کنند یا به فضای مجازی وب متصل شوند.
ناگفته پیداست این مظاهر نوین زندگی، دنیای جدیدی برای نسلهای نو می سازد که بزرگترها با آن بیگانهاند و حتی کار به جایی میرسد که شنیدن جملاتی نظیر «دوره و زمانه عوض شده» و «جوانهای امروزی در دنیای خودشان سیر میکنند» این روزها عادی و تکراری شده است.