مقدمه:
افضل الدین بدیل بن علی نجار شروانی،معروفترین شاعر قرن ششم و از نام آوران شعر فارسی است که در قرن 520 هجری ق در شروان به جهان آمده و در 595 هجری ق در گذشته است.
نام او بدیل بوده،چنانکه گفت:
«بدل من آمده اندر جهان سنایی را بدیل دلیل پدر نام من بدیل نهاد»
شعر خاقانی دارای صلابت و فخامت و استواری،در بسیاری از موارد نیز ساده و یک دست و روان،حتی به زبان محاوره نزدیک است؛و اشعارش فراوان به مثل در آمده است.
قصاید
این قصیده را منطق الطیر گویند،(دلیل آن دشواری سخن و سرا پیدا نکردن معانی است)
1-«زد نفس سر به مهر صبح ملمح نقاب خیمه روحانیان کرد معنبر طناب»
{صبح ملمح نقاب:کنایه از اشعه زرین آفتاب. صبح:نوعی مفهوم تازگی و شروع کننده ی حیات را دارد.}
2-«صبح بر آمد زکوه چون مه نخشب زچاه ماه بر آمد بصبح چون دم ماهی زآب»
{صبح اول:استعاره از خورشید صبح دوم:مفهوم خود طبیعت صبح است که جلوه گر منبع حیات است.}
3-«بلبل کردش سجود گفت الا انعم صباح خود به خودی باز داد صبحک الله جواب»
{صباح :بامداد صبحک:نوعی جان بخشی و لطیف بینی صبح را در بر دارد.}
این قصیده را در شکایت از حبس و بند سروده است.
4-«آمد آن مرغ ناله آور دوست صبحگاهی کز آشیان برخاست»
{صبح گاه:هنگام صبح،خاقانی در زندان گرفتار و بی گناهی است و صبح را برای آزادگان می بیند.}
قصیده نهزه الارواح و نزهه الاشباح،در جوار کعبه معظمه سروده است.
5-«شب روان درصبح صادق کعبه جان دیده اند صبح راچون محرمان کعبه عریان دیده اند»
{صبح صادق:زمانی که خورشید در حال بالا آمدن است،در این مصرع کعبه حقیقت یا همان جان واقعی در ظرف صبح صادق قرار دارد. صبح دوم:در مصراع دوم صبح را پاک و بی حجاب همانند محرمان کعبه(احرام پریشان)می داند.}
6-«از لباس نفس عریان مانده چون ایمان و صبح هم بصبح از کعبه جان روی ایمان دیده اند»
{صبح اول:مشبه به عریان،صبح را همانند نفس پاک بی پرده می داند.
صبح دوم:نماد زمان برداشت حجاب و آشکار شدن معرفت است.}
7-«صبحدم رانده زمنزل تشنگان ناشتا چاشتگه هم مقصد و هم چشمه هم خوان دیده اند»
{صبحدم:هنگام صبح}
8-«از گلاب ژاله و کافور صبحش در سموم فیش خانه کسری و سرداب خاقان دیده اند.»
{صبحش:خنکی و روشنی کافور تشبیه کرده است.}
9-«ای برید صبح سوی شام و ایران بر خبر زاین شرف کامسال اهل شام و ایران دیده اند»
{برید:قاصد برید صبح:اضافه تشبیهی صبح:گستردگی و وسعت را نشان می دهد که تمام آفاق را در بر می گیرد و روشن می کند.}
قصیده کنز الرکار،هم در مدح کعبه و هم در نعت پیامبر سروده شده است.
10-«مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند بختیانرا زجرس صبحدم آوا شنوند»
{صبحدم:هنگام صبح}
11-«صبح گل فام شد ارواح طلب تا نگرند کوس گلبانگ زد ابدال نگر تا شنوند»
{صبح:زمان بالا آمدن خورشید چشمه های معرفت جوشان است.}
12-«صبح شد هدهد جاسوس از او وا پرسند کوس شد طوطی غماز کز او وا شنوند»
{صبح:صبح را همانند هدهد جاسوسی می داند که از رازها و خبرهایی که آورده است از او می پرسند.}
شامل 12 صفحه word
دانلود تحقیق افضل الدین بدیل بن علی نجار شروانی