فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله مدیریت

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله مدیریت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


کیده:
در اقتصاد پرشتاب و مبتنی بر دانش امروز کارکنان ارزشمند ترین سرمایه های سازمان هستند ولی همین سرمایه های ارزشمند چنانچه درست مدیریت نشوند می توانند به بزرگترین تهدید برای سازمان تبدیل شوند و همچنین نتایج پژوهشی نشان می دهد که مدیران ارشد پرچالش ترین و مشکل ترین بخش وظایف مدیریتی خود را اداره کارکنان و مدیریت منایع انسانی سازمان می دانند این مهم حاصل نخواهد شد مگر با ایجاد و توسعه فرهنگ کار تیمی در یک سازمان.
هدف مشترک و ایجاد تعهد به هدف و ارزشهای گروهی به عنوان گام اول در تشکیل یک تیم شناخته شده است وانضباط گروهی ارتباطات موثر انگیزش و شوق کامیابی اعتماد متقابل و بالاخره آموزش مستمر به عنوان عوامل مهم پایداری و موفقیت یک تیم ذکر شده اند .
مقدمه: واقعیت این است که تیمی بزرگ نمی توان ساخت مگر اینکه بازیگرانی بزرگ داشته باشیم و در واقع کارآیی یک تیم با کارآیی اعضای آن افزایش می یابد با توسل به خصوصیات و ویژگی هایی که در این مقاله آمده است می توانید عضو بهتری برای تیم خود باشد.
اصل اول : سازگار و انعطاف پذیرند.
در واقع نخستین گام در راه ایفای نقش در تیم ها میل به سازگاری با تیم است نه این که این انتظار داشته باشید که تیم خود را با شما سازگار کند.
بازیگران تیمی که سازگار و انعطاف پذیرند؛ ویژگیهایی دارند:
1- احساس امنیت می کنند: در واقع کسی که احساس امنیت می کند از تغییر باکی ندارد چنین آدمی موقعیت جدید یا تغییر مسئولیت های خود را برپایه ی
واقعیت های موجود ارزیابی می کند.
2- خلاق هستند: یعنی اینکه وقتی روزگار دشوار می شود راهی می یابند در واقع کسانی که در هنگام سختی ها دچار هراس نمی شوند و با تفکر گامی نو بر می دارند خلاق هستند و این خلاقیت هست که سازگاری را تقویت می کند؛ زیرا می تواند با شرایط جدید؛ به شیوه ای نو کنار بیایید.
برای سازگار تر شدن و انعطاف پذیر شدن نقش خودرا ارزیابی کنید و ببینید که آیا نقش دیگری هست که آن را به خوبی یا حتی بهتر از این ایفا کنید!
گاهی هم ممکن در تیم با مسئله ای روبرو شوید در این مواقع همیشه باید فراتررا ببینید به این حالت که کمی خودتان را به عقب بکشید و سعی کنید از دید و زاویه دیگری به مسئله نگاه کنید.
دیگه اینکه بهتر است خود را به آموختن مهارت دهید.
اغلب هروقت که بحث از آموختن می شود اکثرا به یاد کتاب و جزوه و غیره می افتند و این که اگر قرار است چیز جدیدی یاد بگیرند؛ کتاب بخوانندو... این به نظرشان دشوار می آید. اما همه آموخته ها به کتاب خواندن نیست.
فرصت های خیلی خیلی زیادی برای آموختن هست؛ فقط بر این شرط که درآن مکان و زمانی که باید بشنوید و ببینید واقعا گوشهای شنواو چشم های بصیری داشته باشید و مطمئن باشید که به آموخته های هرچند اندک شما می تواند در یک مکان و زمان دیگر به کار و کمک شما به عنوان اعضای یک تیم یا گروه بیاید.

 

اصل دوم: اول باید با یکدیگر کار کرد؛ بعد با یکدیگر برنده شد.
همواره چالش های بزرگ کار تیمی بزرک می طلبد و ضروری ترین صفتی که تیم را در کارهای دشوار موفق می سازد همکاری توام با همدلی اعضای آن است.
باید دقت کنید که منظور صرفا همکاری تنها نیست؛ زیرا همکاری یعنی اینکه با توافق یکدیگر کاری را انجام دهیم اما اگر همدلی هم با آن جمع شود؛ یعنی انجام کار در کنار یکدیگر و اعضای تیم های همدل؛ عالم دیگری دارند.
عواملی که باعث همدلی اعضای تیم می شود:
بزرگترین عامل تحول در برداشت و بینش است بینشی در راستای آن اعضای تیم باید به چشم هماکارانی همدل به آن بنگرند نه به چشم رقیب!
البته ما منکر این نمی شویم که در هر تیمی رقابت وجود دارد در یک گروه از فرزندان خانواده اما اگر می خواهید این تیم به هدف بزرگ برسد باید در راستای رقابتی سالم و مکمل آنها بود.
مورد بعدی کانون توجه ماست؛ این که هر وقت اتفاقی افتاد اول این سوال را از خودتان کنید که این اتفاق چه پیامدی برای تیم دارد در مرحله بعد بپرسید چه چیزی برای من دارد! در واقع باید به جای خود؛ تیم را در کانون توجه قرار دهید و به فکر همه باشید.
اصل سوم:مشتاقند
در واقع انسان در هر کاری که اشتیاق داشته باشد؛ توفیق می یابد. چون برای پذیرش هر چیزی در هستی اشتیاق و نیاز لازم است. رابرت هوبارد می گوید: اگر می خواهید به اشتیاق برسید سعی کنید هر کاری را در سطح عالی آن انجام دهید چون کاری که خوب انجام شد؛ اشتیاق شما را بر می انگیزد.
اصل چهارم: تعهد پذیرند.
William hmarray در این باره می گوید :
لحظه ای که خود را به انجام کاری متعهد می سازیم خداوند هم به یاری می آید؛ دست هایی به یاوری می آیند که اگر تعهدی نداشتید؛ نمی آمدند.
بسیاری از مردم تعهد را از دریچه ی حساس خود می نگرند اما تعهد راستین چیز دیگری است؛ تعهد امری احساسی نیست بلکه ریشه ی آن در منش ماست. چون احساسات پیوسته احساسات پیوسته در نوسانند؛ اما تعهد به سنگ خارا می ماند.
تعهد به استعداد توانایی بستگی ندارد.به قدرت بیشتر؛ توانایی یا فرصت گرانبها تر نیازی نیست. بنابراین است که آن چه را داریم به کار گیریم. یعنی اگر خود را به کاربرد آنچه داریم؛ متعهد سازیم خواهیم دید که هم استعداد داریم؛ هم توانایی و می توانیم به تیم خود بهره بیشتر برسانیم.
اما چه طوری می شود یک تعهد پایدار داشت؟
اساسی ترین پاسخ این است که اگر پایه های تعهد ما براساس اعتقادات و ارزش های ما بنا شده باشند؛ حفظ آن تعهد آسان تر خواهد بود.
و از طرفی باید قبل از هر چیز تعهدات اعضای تیم خود را ارزیابی کنیم؛ چون اساسا تعهد نسبت به آدم های نا متعهد ناممکن است.
در انتها در راستای تعهد خود دل به دریا بزنید.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   9 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله مدیریت

دانلود مقاله شعر نو

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله شعر نو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

نیمایی، سپید/ پسا- مدرن در شعر فارسی نام برده شده. در بین 2 انقلاب مشروطه و جمهوری، شعر نوین نخست در معنی نو شد (اعتصامی، عشقی، لاهوتی، دهخدا، یزدی، ایرج، بهار، عارف، شهریار) سپس در شکل. ازمیان ِ رفتگان ِ شعر نو، خمسه اول (نیما، شاملو، فروغ، اخوان، سهراب)، خمسه ثانی (رحمانی، مشیری، ح مصدق، گلسرخی، کسرایی)، خمسه ثالث (ابتهاج، سلطانپور، مختاری، سیرجانی، نادرپور)؛ از زندگان خمسه یکم (کدکنی، خویی، براهنی، آزرم، سیمین) را باید نام برد.
شعر نو با نشر افسانه نیما در 1300 ه.ش. زاده شد. اصالت نیما در جهت تکامل تاریخی فرهنگ ایرانی باب طبع رهروان مطرح شعر فارسی معاصر واقع شد. آثارش منجر به ورود چهره های قوی شعر نو شد که بقول نیما از‘رود‘ وجودش آب گرفتند. پس مانایی نیما نه فقط در لذت / آموزش خوانندگانش، بلکه با ایجاد مکتب اصیل و عینی (نه سلیقه فردی و محفل بازی) ادبی شعر نو
ادامه یافت. شهرت یک شاعر را می توان برحسب عواملی مساحی کرد با: سیطره هنری پس از مرگ، توجه جهانی به خلاقیت، جهت دهی/ پیشتازی در حوزه هنری، تاثیر بر همکاران/ عامه، اصالت کارهای خلاق، دامنه افتخارات در طول زندگی. برد
ادبی/ اجتماعی پدیده عینی است؛ بر پایه ذکر شاعر در تجمعات، بین دانش جویان، سازمانها، سایتها، نشریات و اثرگذاری آنها بر مکتب، سبک، روند شعر، تاریخ، مسئولیت / پایداری او و معراجش به ضمیر ملی میباشد. این برد بر اساس مقوله های مذکور
هم بترتیبی است که در بالا در خمسه ها ذکر شد. شاملو بدعتهای هنری نیما را در آثارش بوجه احسن تکامل بخشید - با نوآوریها و فعال اجتماعی بودن. اخوان بحور نیمایی را با تلفیق اسطوره ‘مزدشتی‘، زبان حماسی، شوخ طبعی تغزلی، اشراق عمیق
حوادث اجتماعی، ارتقای بسیار درخشان داد. کاربرد مصالح محلی (فولک لر) در شعر نیما منبع غرور و راه گشایی برای شاعران
شهرهای دیگر ایران شد: س. سپهری- کاشان، ار احمدی – کرمان، کدکنی- مشهد، براهنی- تبریز. جهت گیری سیاسی نیما در جهت آرمانهای روستا و شهر در شاعران نو به رویکرد جنسیت/ ملی/ خلقی/ طبقاتی انجامید. تاکید نیما بر فرد، منجر به ادامه کارش در جنسیت/ زنانه به نوع دید فروغ/ سیمین کمک کرد.
فکر شعر نو و حتی یا اصطلاح طرح نو در شعر فارسی سابقه‌ی بسیار قدیم تری دارد؛ کار ابتذال شیوه‌‌ی شاعری شاید پس از جامی شروع شد پیروان سبک هندی در جستجوی راهی تازه برآمدند؛ از این تاریخ شاعران با توجه به ابتذال و تکرار مکررات درصدد برآمدند؛
که در لفظ و معنی غزل فارس تصرف کنند و چیز تازه ای به وجود بیاورند در این نوخواهی بیشتر توجه آنها به معانی و مضامین شعر بود؛ جنبه‌ی بیان را شاعرانی مانند صائب یکسره فرو گذاشتند و حاصل آنکه در قالب بیان معانی به هیچ کارتازه ای دست نزدند و به همین جهت پس از یک قرن از کوشش اینهمه شاعران که از دوران پیش از مغول و خصوصا بعد از حافظ بوجود آمده بود در صورت غزل اثری از تجدد وتنوع غزل فارسی باقی نماند؛ و هیچ نمونه‌ای نیست که نشان دهنده‌ی چنین تمایلی باشد مگر اینکه دو سه مورد خاص را مانند سرودن بحر طویل از آنجا آغاز کنیم.
در زمینه‌ای که ما در دست داریم می‌بینیم که این بار کار از نوع دیگری است جستجوی قالب‌های نو مقدمه ونشانه‌ی شعر نو بود. از آنجا شروع می‌کردند که قالبهای شعر را تغییر بدهند اما در این زمینه تنها به یکی از اصول مربوط به قالب شعر فارسی تاختند. کسانی که استعداد و قریحه‌ی عالی هم نداشتند به شعر سرودن در قالب‌های نو پرداختند مثلا سرودن اشعاری در قالب های مسمط و انواع آن مانند مخمس و مسدس و غیره باب شد و از آنها در شعر اجتماعی این زمان استفاده شد؛ اما این قالب های نو چندان کارگشا نبود. یکی از نکته‌های اساسی در وزن و قالب شعر فارسی رعایت تساوی مصراعها وابیات بود که ظاهرا امر مسلمی شمرده می‌شد که در آن چون و چرا نبود حتی این عدم تساوی وسیله‌ی تمسخر و تخفیف گویندگان بود. چون به این طریق درها به روی گویندگان بسته شد؛ به طریقی کوشیدند که با شرایط مجاز و معقول عیب تکرار قالب‌های مبتذل را چاره کنند و به این طریق قالب های مختلف مستزاد به وجود آمد یعنی یک نوع تنوع در عین تکرار و ابتذال. اما هنوز جرأت تجاوز از قیود مختلف در میان نبود؛ بعضی از شاعران تا حدی که می‌توانستند و مجاز شمرده می‌شد قالب های ساده‌ تر و آسان تری را برگزیدند اما هنوز قصیده وغزل مقام خود را در ساختمان شعر فارسی نگهداشته بود نیما یوشیج هنوز به این کار یعنی بر هم زدن قالی‌های شعر فارسی نپرداخته بود و قطعاتی را که می‌سرود نشانی از این تغییر کلی در بر نداشت یعنی بسیاری از قطعات اشعار او که غالبا متضمن حکایتی بر سبیل تمثیل بود نیما به صورت « قطعه » می سرود که هیچ قالب معینی وزن و قافیه صورت مثنوی سروده‌ شده بود. بنابر این در قالب بیان هیچ کار تازه‌ ای شمرده نمی‌شد. پس از آن منظومه‌ی مفصل « خانواده‌‌ی سرباز» منتشر شد که در آن هم یک نوع مسمط با وزنی کم رواج و مهجور بکار رفته بود و از همین قرار بود وزن و قالب منظومه‌ « افسانه » که از حیث وزن و قالب شعری کار نوی شمرده می‌شد؛ نیما در طی این قطعه کار را از نظر قافیه اندکی آسان‌ تر کرد اما از نظر وزن عروضی تغییر فاحشی در آن دیده نمی‌شد. پس از آن نیما شعری با عنوان « ای شب » در مجله هفتگی نوبهار انتشار یافت که نوعی از مسمط به حساب می‌آمد نیما کار خود را ادامه داد و از سرزنش مدعیان اندیشه نکرد اما مسئله‌ی تساوی هجاها در همه مصراعها و ابیات هر قطعه هنوز مقام مستحکم خود را در اشعار او محفوظ داشت. شاید نحستین اشعار نیما یوشیج که در آنها از دست قافیه گریخته بود و به این طریق حد فاصل میان مصراعها و ابیات از میان رفت در مجله موسیقی منتشر شد و سپس به توسط عده‌ی کمی از این آزادی استقبال شد؛ و وزن شعر نو به این طریق که مورد استعمال وتقلید جوانان صاحب قریحه قرار گرفته بود از این به بعد راه تکامل طبیعی را پیموده تا آنجا که کار به دست تازه کارانی افتاد که از اصول فنی کارآگاهی بسیار کمی داشتند و آخر کلمات برید واحیانا بی معنی را نشانه‌ی تنوع و تجدد می‌شمردند و به عنوان شعر نو بکار می‌بردند.
من به عنوان مدیر مجله‌ی سخن راه معتدل‌تری پیش گرفته بودم و دو طرف کار را ملاحظه می کردم و به این سبب مورد حمله وحتی معاوضه‌ی دو طرف بودم. هر یک از قطعاتی که در این مجموعه به چاپ رسیده است نمونه و نشانه یکی از آزمایشهایی است که در طی مدتی طولانی در شعر من بکار رفته است. به این طریق که را مناسب‌تری را برای شعر فارسی امروز بکار ببریم؛ قالب‌های شعر که مبنای بسیاری از این اشعار است غالبا نتیجه‌ی این آزمایشهاست. گاهی کوشیده‌ ام که قالب شعر را به مقصود و غرض اصلی گوینده نزدیک کنم. قطعه « بت‌ پرست » که کوتاهی وبلندی مصراعهای آن مختلف است برای بیان کمال تأثر پرستنده‌ای که می‌ترسد ارادت و ایمانش در پیشگاه بت پذیرفته نشود ( بت پرست ص 141) در بسیاری از قطعات دیگر هیچگونه قید وتکلفی بکار نرفته مگر آنجا که اقتضای معنی و مضمون ایجاب می کرده است که قالب خاصی بوجود بیاید که متناسب با آن مضمون باشد. نه آنکه به عنوان الگوی قابل پیروی دیگران در ضمن مطالب دیگر باشد؛ مثلا قطعه « ماه در مرداب » از حیث وزن و قافیه و تکرار بعضی از مصراعها که صدای ملایم پارو زدن در دریاچه را بیان می کند به هیچ وجه قابل تقلید در موارد دیگر نیست.
از مجموع قطعاتی که در این مجموعه گرد آمده است؛ شاید چگونگی تحول و تجدد را در طی 50 ساله اخیر بتوان دریافت؛ عقاید خود را درباره شعر و شاعری در طی مقالات مبسوط در مجله‌ی سخن منتشر کرده‌ام که در کتاب شعر و هنر تحت عنوان هفتاد سخن منتشر شده است و اینجا شاید محتاج به تکرار نباشد. درباره شعر خود چیزی نمی‌توانم بگویم جز اینکه بگویم شعر و شاعری را بسیار دوست می داشتم و آرزویم آن بود که شعرم بهتر از این باشد.

 

شیوه نقد. بازار شعر نو هنوز وسیع نیست تا بتواند کتابی در باره زندگی یک شاعر نو را جذب کند. لذا شرح کامل زندگی شاعرنو در دست جامعه نیست. مشکل است که خصوصیات شخصی شاعر را بخاطر حجب اجتماعی ش در شعرهای چاپی او حفاری کرد. در فرهنگ ایران، هنوز شرح زندگی خصوصی یک فرد از محرمات است. ولی نسبت به ادبیات قرون وسطای ایران ادبیات معاصر تخیلات هنرمند را آشکارتر می کند. منابع برای مطالعه زندگی شاعر نوسرا بقرار زیرند.
1. شعر نو، بر خلاف شعر سنتی، تا حدودی در برگیرنده زوایای زندگی خصوصی شاعر می باشد؛ آثار شاعر نو نقد و تحلیل بیشتر شده اند.
2. ادبیات شفاهی درباره شاعر بصورت خاطره نزد ادیبان همسن یا جوانتر وجود داشته، پراکنده نشر یافته اند.
4. نامه/ کارت پستال ها به دوستان، خویشان، دیگران؛ سفرنامه.
5. مدارک پزشگی، شغلی، سفری.
6. آثار غیرکلامی- نقاشی، مجسمه، عکس.
3. شرح حال زندگی بوسیله نویسندگان دیگر.
نتیجه. در مطالعه آثار خمسه اول، در سطرهای شعری آنها، این واژه ها بوفور دیده میشوند: غم، تنهایی، خالی، دلگیر، افسردگی، دل تنک، جنون، خسته، غربت، بیم، زوال، دل گرفته، ابری، جدا، نومیدی، محصور، حزن، اشگ، گریه، مرثیه، خامشی، تهی، مسکین، عزلت، ناامید. تصاویر اضطراب تنگنا مانند گور، چاه، غرق شدن نیز وجود دارد. تنگی نفس، خلجان، دلهره، ترس هم آمده. توصیف بیگانگی در مفصلهای شعرنو را هم می شود باز شناخت. نقلهایی با کلمات فوق از آثار آنها که تبلور علایم سه بیماری فوق اند، آورده میشوند: صادق هدایت (1330-1282)، فروغ فرخ زاد (46-1313)، نیما یوشیج (38-1274)، احمد شاملو (79-1304)، مهدی اخوان ثالث (69-1307)، سپهری (59-1307). طول عمر متوسط آنها 53 سال است. زودمرگی روشنفکر داخل و طول عمر در تبعید (جمالزاده، علوی) قابل غور است. این علایم را می توان با خاطراتی از زندگی نامه (چه کتبی چه شفاهی) شاعران چاشنی زد. نثر هدایت بویژه بوف کور به شعر نو بسیار نزدیک است و بر اشعار فروغ تاثیر دارد. بعلاوه زندگی او الگوی بارز بیماری و هنر می باشد. از این رو چند نقل قول هم از او می آید. این نقل قولهای شعری را با دو منبع نقد اشعارشان و خاطره نویسی خود یا ادبیان دیگر میتوان محک زد. از تطبیق تحلیل آثارشان مقوله های افسردگی، اضطراب، بیگانگی در شعر نو را میتوان استنتاج کرد. این اختلالات در دیگر ادیبان هم هست: بهرنگی، ساعدی (رک 3 شاهرخی)، آل احمد، رحمانی. جامعه سنتی امکان برخورد صحیح با این اختلالات را ندارد. چون پیش از مداوا نیاز به علت یابی، آمار، و نهادهای مدنی می باشد.
شاپور جورکش: شعر نیمایی ناشناخته ماند
۸۵/۴/۲۶ - ۱۰:۵۴ – ایسنا
شاپور چورکش معتقد است: شاعران جنبش دهه 70 برای تحکیم شعر و تئوری خود هم که شده از روی‌آوردن به نظریه نیما ناگزیرند. این شاعر در ادامه گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، متذکر شد: یکی از عوامل خاموش ماندن شعر دهه 70 ضعف تئوری آن بود و شعر نیمایی یعنی شعری که بر پایه مدارا و دموکراسی طراحی شده تا دهه 50 از بستر لازم برخوردار نبود و به همین جهت ناشناخته ماند. وی با اشاره به کتاب «بوطیقای شعر نو» که در آن به طور مشروح به شعر نیما یوشیج و استفاده از قالب نیمایی پرداخته، یادآور شد: بحران شعری که امروز گریبان‌گیر هنر ملی ماست، همان است که نیما 60 سال پیش به آن پی برده و برای رفع آن پیشنهادهایی داده است که «میدان دید تازه» محور آن است. جورکش با بیان این مطلب که شعر آزاد به تعبیر نیما یعنی شعری برای جامعه آزاد که در آن هر موجودی حق حیات داشته باشد، در ادامه توضیح داد: به این تعبیر هر پرسونای شعری به جای خود حرف می‌زند، اما تعبیری که پیروان نیما از شعر آزاد داشتند، آن را به شعری آزاد از وزن و قافیه فروکاهی کردند. میدان دید تازه نیما دربرگیرنده مولفه‌هایی است برای دموکراتیزه کردن، دراماتیک کردن شعر، فردیت‌بخشی به شخصیت‌های شعری و نگاه به جهان متکثر یعنی همان عواملی که شاعران دهه 70 پیگیر آن بودند. وی در پایان گفت: امروزه با رویکرد دموکراتیک به شعر هر لحظه نیاز به خواندن و
داشتن تئوری‌های از پیش آماده شعر آزاد بیش‌تر خواهد شد.

 

آیا بنای شعر نیمایی متروکه شده است؟
امروز به نظر می‌رسد قالب نیمایی کم‌تر مورد استفاده قرار می‌گیرد، و شاعران در قالب‌های دیگر و حتا کهن‌تر بیش‌تر طبع‌آزمایی می‌کنند. عده‌ای از شاعران دلیل این امر را که چرا امروز از این قالب نو کم‌تر استفاده می‌شود، تمام شدن ظرفیت آن و عده دیگری نیز سخت بودن این قالب را دلیل به کار نبردنش ازسوی شاعران ذکر می‌کنند.
خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این‌باره با تعدادی از شاعران و منتقدان گفت‌وگو کرد.

 

تمام‌شدن دوره‌ی قالب نیمایی!
قالب نیمایی شاید مقداری از حرف‌های اجتماعی را توانسته باشد منعکس کند، ولی عشق را به آن صورت که بوده، نشان نداده؛ درواقع عشق و عاطفه در شعر نیما ارضا نشد. نتیجه‌اش این شد که شاعران برای بیان عشق به سمت غزل و شعر سپید رفتند و درنتیجه چالش ایجاد شد؛ چراکه روحیه ایرانی هرگز خارج از عشق نبوده است. مفتون درباره دلیل دیگری که امروز به شعر نیمایی کم‌تر پرداخته می‌شود، گفت: شعر نیمایی بدون پرداخت کامل نتیجه نمی‌دهد؛ این شعر به ویرایش زیادی نیاز دارد و به این دلیل است که عوالم عاطفی در آن از بین می‌رود.
ساخت‌های نیمایی منسوخ نشده‌اند!
امروز دیگر لازم نیست که شاعران با همان طرز بیان نیما شعر بگویند. قالب نیمایی یکی از وسایلی است که شاعر می‌تواند در آن کار کند؛ یا گرفتار آن می‌شود و می‌تواند شعرهای نیمایی خوبی خلق کند یا در آن حرکتی نمی‌کند و ساکن می‌شود، اما درنهایت آفرینش شاعر است که تعیین می‌کند در چه قالبی بسراید و نمی‌توان تعیین کرد که شاعری مثلا در قالب سپید یا نیمایی شعر بگوید.
شعر " نیما " غنیمت زبان فارسی است

 


منظور نیما از " شعر نو‌‏" چه بود‌‏؟

 

در آن زمان , یعنی گشودن جبهه‌‏ای در برابر شعر کلاسیک , یعنی عبور از صورت و سیرت شعر کهن , وداع با اوزان عروضی و توزین مضاعف مصادیع , و همچنین تغییر مسیر اشباع شده سوبژه و ابژه .
بحران شعر معاصر از کجا شروع می شود‌‏, سر چشمه‌‏اش کجاست‌‏؟
به اتفاقی به نام بحران در شعر و بحران شعر اعتقادی ندارم‌‏ . شعر فارسی در طول حیات طولانی خود‌‏ , دور به دور , یا شکوفایی را طی کره یا رکود و اشباع شدگی را . نمی توانم ، از دوره های رکود و اشباع شدگی به نام بحران یاد کنم , رکود و اشباع شدگی ادواری , در واقع دوران دورخیز کردن شعر برای رسیدن‌‏ به افق و گستره تازه تری است . مثلا در اواخر دهه 50 تا اوایل دهه60 , شعر شاملویی و زبان فاخر و فخیم آرام آرام دچار ضربه شدن و نوعی اشباع گریز ناپذیر شدکه البته در اواسط دهه 60 , این رکود به حاشیه رفت و جریان‌‏های تازه تری عرصه را در مقام یک امکان غالب و فراگیر به دست گرفت.

 

جریان غالب این دو دهه در شعر ما , با نام جنبش شعر گفتار مطرح شده است‌‏ . آیا این جنبش نیز از پیشنهادات نیما بوده است‌‏؟
رسیدن به زبان طبیعی , در شعر , پیشنهاد نیماست . این زبان طبیعی , همین شعر گفتار است.

 

چرا شعر نیمایی به مفهوم رعایت تمام اسلوب‌‏های شعری نیما , از تاثیر بیرون رفته و خاصه بعد از اخوان ثالث , دیگر هوا خواهی و مخاطبی ندارد‌‏؟

 

در این 30 سال اخیر بنا به آمار رشد جامعه بشری در تمام حوزه ها , به ویژه حوزه علوم , برابر با تحول در 3 هزار سال گذشته است . روزگار ما روز گار شتاب است . حدود 46 سال از آخرین سروده نیما می گذرد , کم نیست ! این حدودا نیم قرن یک طرف , و از رودکی تا نیما هم یک طرف , نیما اگر امروز ناگهان از خواب7 هزار ساله برخیزد و حتی موفق ترین و خلاق‌‏ترین شعرهای این دهه را بخواند , از شدت عصبانیت , دوباره به همان غزل و قصیده باز می گردد . در حالی که اتفاقی نیفتاده است و تنها آرزوهای محال آن پیرمرد محقق شده است ، پیشنهادات خود او راه تکامل را پیش گرفته است.

 

آیا شعر نیما به آخر رسیده است‌‏؟

 

شعر آن عزیز نابغه هرگز به آخر نمی رسد ، شعر نیمایی و دوران آن بله ! تمام شده است‌‏ , اما شعر نیما غنیمت زبان فارسی است . هنوز هم هیچ شاعری نتوانسته است ، ‌‏شعری با قدرت و عظمت شعر " ری را " نیما خلق کند.

 

اگر نیما زنده می ماند‌‏ , دو دهه دیگر بیشتر عمر می کرد ‌‏, آیا می توانست مثلا شعر سپید را تحمل کند و یا بپذیرد ؟‌‏

 

با رجوع به یادداشت های نیما , به نظر نمی رسد که آدمی اهل جمود و تکرار باشد ‌‏, او قدرت عبور از خود را داشت . زمان شکنی ، چون نیما اگر چه عنایتی به شعر نوپای سپید نداشت ، اما کیمیای زمان به اضافه نبوغ فردی گاه معجزه می آفریند.

 

مولفه‌‏های شعر نیمایی چقدر در دوران اولیه شاعری شما تجلی پیدا کرده بود‌‏؟

 

کارم را در نوجوانی با شعر کلاسیک شروع کردم , اما خیلی سریع" فروغ" , و بعد" شاملو" را شناختم ‌‏, با این حال ، آن ریتم ذهنی و ضرباهنگ درونی شده , راهم را به سوی سر منزل "نیما " هدایت کرد , و چه کوتاه از آن ساخت بریدم , و راه نخست خود یعنی " موج ناب"‌‏ را یافتم , و اوایل دهه60 ، هم که خود آغاز جنبش شعر گفتار بود.

 

چرا روی شعر نیمایی توقف نکردید ؟

 

مطبوعات دهه پنجاه- خاصه نیمه نخست آن - هنوز هم اردوگاه شعر نیمایی بود‌‏ , هنوز بحث بی سوادانه و نبرد کهنه و نو ادامه داشت.
سال 1351 در شب شعری در مسجد سلیمان شعری نیمایی با عنوان " شبان " خواندم که مورد استقبال قرار گرفت‌‏ , اما سال 1353 به این نوع تجارب شک کردم . در جمع دوستان یک بار گفتم " وزن آشکار خیلی لوس است " دوستی گفت ‌‏: نظر شاملو هم همین است . واقعا تا آن لحظه جمله‌‏ای با این مضمون از شاملو نخوانده بودم‌‏ , اما شعرش مصداق همین اراده بود

 

امروز به نظر می‌رسد قالب نیمایی کم‌تر مورد استفاده قرار می‌گیرد، و شاعران در قالب‌های دیگر و حتا کهن‌تر بیش‌تر طبع‌آزمایی می‌کنند. عده‌ای از شاعران دلیل این امر را که چرا امروز از این قالب;نو کم‌تر استفاده می‌شود، تمام شدن ظرفیت آن و عده دیگری نیز سخت بودن این قالب را دلیل به کار نبردنش ازسوی شاعران ذکر می‌کنند. خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این‌باره با تعدادی از شاعران و منتقدان گفت‌وگو کرد تمام‌شدن دوره‌ی قالب نیمایییدالله مفتون امینی در این‌باره معتقد است: سال‌هاست که قالب نیمایی دوره‌اش تمام شده و به یکنواختی رسیده است وی با بیان این مطلب که قالب نیمایی ظرفیت کامل بیان مسائل اجتماعی و عشق را ندارد، متذکر شد: قالب نیمایی شاید مقداری از حرف‌های اجتماعی را توانسته باشد منعکس کند، ولی عشق را به آن صورت که بوده، نشان نداده؛ درواقع عشق و عاطفه در شعر نیما ارضا نشد. نتیجه‌اش این شد که شاعران برای بیان عشق به سمت غزل و شعر سپید رفتند و درنتیجه چالش ایجاد شد؛ چراکه روحیه ایرانی هرگز خارج از عشق نبوده است. مفتون درباره دلیل دیگری که امروز به شعر نیمایی کم‌تر پرداخته می‌شود، گفت: شعر نیمایی بدون پرداخت کامل نتیجه نمی‌دهد؛ این شعر به ویرایش زیادی نیاز دارد و به این دلیل است که عوالم عاطفی در آن از بین می‌رود. ساخت‌های نیمایی منسوخ نشده‌اند! > محمدعلی سپانلواعتقاد دارد که ساخت‌های نیمایی هنوز منسوخ نشده‌اند و این آفرینش شاعر است که تعیین می‌کند در قالب نیمایی یا هر قالب دیگری شعر بسراید. او گفت: هیچ سبک و قالبی، قالب دیگر را منسوخ نمی‌کند و ادبیات هرگز مرهون قالب‌هایش نبوده‌ است؛ ادبیات سرگذشت روح انسان است و می‌تواند قالب یا سبک را به خود بگیرد. این شاعر در عین حال معتقد است: امروز دیگر لازم نیست که شاعران با همان طرز بیان نیما شعر بگویند. قالب نیمایی یکی از وسایلی است که شاعر می‌تواند در آن کار کند؛ یا گرفتار آن می‌شود و می‌تواند شعرهای نیمایی خوبی خلق کند یا در آن حرکتی نمی‌کند و ساکن می‌شود، اما درنهایت آفرینش شاعر است که تعیین می‌کند در چه قالبی بسراید و نمی‌توان تعیین کرد که شاعری مثلا در قالب سپید یا نیمایی شعر بگوید. قالب نیمایی و هنوز به نیمه نرسیدن ظرف آنسیروس نیرو نیز در این‌باره گفت: شاید امروز ظرف قصیده و غزل پر شده باشد، اما هنوز ظرف شعر نیمایی به نیمه هم نرسیده است. او افزود: نیما یوشیج از غول بزرگ ادبیات کلاسیک عبور کرد و کاری قانونمند در شعر فارسی را پی نهاد، اما به اندازه کافی روی آن کار نشد. در حالی‌که شاعران ما یک‌باره از این قالب به قالب دیگری پریده‌اند و گمان می‌کنند که این سبک دیگر جای کار کردن ندارد و حالا باید روی قالب‌های نوتری کار کرد. امروز هنوز باید روی شعر نیمایی کار کنیم و بگذاریم 40 یا 50 سال از آن بگذرد، آن‌وقت شعر ما خواه ناخواه به جلوتر حرکت خواهد کرد و از این قالب نیز عبور می‌کند؛ ولی امروز هنوز زمان گذشتن از آن نرسیده استاین شاعر برعکس مفتون امینی معتقد است که بسیاری از مضامین را می‌توان در قالب نیمایی به کار برد؛ اما این‌که شاعران امروز از آن کم‌تر استفاده می‌کنند، به دلیل تنبلی آنان است. نیرو متذکر شد: امروز شعرهایی که به اسم شعر نیمایی سروده می‌شوند، به هیچ‌عنوان شعر نیمایی نیستند و دیگر هم نمی‌توان به کسی فهماند که شعر نیمایی چیست؛ چرا که امروز هر که شعر نو می‌گوید، گمان می‌کند شعر نیمایی سروده‌ است. شاعران قالب‌ها را نمی‌شناسندمنصور اوجیاستفاده نکردن شاعران امروز را از قالب نیمایی، ناشی از شناخت نداشتن آن‌ها دانست و افزود: همه قالب‌ها هنوز خواننده دارند، ولی شاعران چون آن‌ها را نمی‌شناسند، ترجیح می‌دهند شعر سپید بگویند. وی گفت: در شعر کلاسیک هنوز قالب‌هایی داریم که ظرفیتشان تمام نشده؛ چه رسد به شعر نیمایی که مدت زیادی از پیدایش آن نگذشته است. اگر کسی می‌گوید که امروز ظرفیت قالب نیمایی تمام شده، به این دلیل است که توانایی شعر گفتن در این قالب را ندارد. اگر شاعری به معنای واقعی شاعر باشد، تمام سبک‌ها و قالب‌ها را می‌شناسد و کار شعری‌اش را ابتدا با آن‌ها شروع می‌کند و آن‌وقت سراغ قالب‌های دیگر می‌رود؛ ولی شاعران امروز ما نه شعر کلاسیک را درست می‌شناسند و نه شعر نو و نیمایی را و چون نمی‌شناسند، می‌گویند دوره شعر نیمایی تمام شده است. اوجی یادآور شد: شعر وقتی می‌آید، شاعر تعیین نمی‌کند که در چه قالبی باشد؛ ممکن است شعر در قالب کلاسیک، نیمایی یا سپید بیاید و این خود شعر است که تعیین می‌کند در چه قالبی باید باشد. هنوز هم جای کارکردن روی بسیاری از قالب‌ها وجود دارد و شاعر تعیین‌کننده قالب نیست

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  15  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شعر نو

دانلودمقاله نوآوری‌های مالی

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله نوآوری‌های مالی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

مقدمه
نیروهای اقتصادی، سیاسی، و تغییرات قوانین و جهانی شدن به سرعت محیط رقابتی سازمان‌ها را تغییر می‌دهند. در چند دهه گذشته سازمان‌ها با تغییرات ساختاری بسیاری مواجه بوده‌اند. بازارهای مالی[1] نقش عظیمی در هدایت مسیر این تغییرات ایفا کرده‌اند. حجم عظیمی از تصاحب‌ها در دهه 60 میلادی و سپس تجزیه شدن شرکت‌های عظیم در دهه‌های 70 و 80، موج وحشتناک ورشکستگی‌ها در آغاز دهه 90 میلادی، جنبش جدید ادغام وبسیاری دیگر از مسایلی که در گذشته برای سازمان‌ها اتفاق افتاده است و اکنون نیز پیش روی سازمان‌ها قرار دارد؛ علاوه بر مسایل تکنولوژیک ریشه در مسایل مالی دارد. وجهی که متاسفانه در کشور ما هنوز در تفکرات سنتی تحلیل هزینه-فایده[2] به سر می‌برد و هنوز به جنبه‌های افزایش بهره‌وری، کارآیی و هم‌افزایی نوآوری‌های مالی[3] توجه نشده است. تغییر نرخ ارز، تغییر قیمت کالاهای اساسی[4]، نرخ بالای تورم و تغییرات نرخ بهره، شرکت‌ها را با ریسک‌های بسیاری مواجه کرد. رواج ابزارهای نوین مالی در دهه 70 و 80 بستری برای مدیریت این‌گونه ریسک‌ها برای شرکت‌ها ایجاد کرد. این نوشتار، به بررسی ابعاد نوآوری‌های مالی، علل و پیامدهای آن در دو قسمت تغییرات ساختاری سازمان‌ها و ابزارهای نوین مالی خواهد پرداخت و لزوم ایجاد تفکری نو در سازمان‌های ایرانی را یادآور خواهد شد.

تغییرات ساختاری سازمان‌ها
در دهه 60 میلادی بسیاری از شرکت‌های سهامی عام[5] توسط شرکت‌های بزرگ تصاحب شدند. در این دوران تفکر "بزرگ قدرتمند است[6]" بر مدیران حکمفرما بود. هر شرکتی که با مشکلات مالی (و به خصوص نقدینگی) مواجه می‌شد از طریق شرکتی دیگر تصاحب[7] می‌شد. بسیاری از این شرکت‌ها مدل‌های کسب و کار و حتی بازار خوبی در اختیار داشتند و اگر می‌توانستند به حیات خود ادامه دهند، در آیند‌ه‌ای نزدیک به سازمانی سود‌آور تبدیل می‌شدند؛ اما مشکلات مالی و به خصوص سررسید بدهی‌ها، آن‌ها را به سمت بلعیده شدن می‌برد. شرکت‌های تصاحب کننده به این امید که بتوانند مشکلات کوتاه مدت این‌گونه سازمان‌ها را حل کنند، مدیریت آن‌ها را در اختیار می‌گرفتند و لذا بدهی‌ها هم به شرکت تصاحب کننده، منتقل می‌شد. از این رو این دوره را عصر شرکت‌های ترکیبی اهرمی[8] می‌گویند (D. Chew, Jr, Stern Stewart & Co. ). در اثر همین موج تصاحب، شرکت‌های بسیار بزرگی ایجاد شدند که حوزه فعالیت متمرکز و مشخصی نداشتند. بعدها همین عدم تمرکز، مشکلات بسیاری برای این سازمان‌ها ایجاد کرد.
در دهه 70 یکی از ابزارهای مهم وارد بازارهای مالی شد. تا پیش از این دوران شرکت‌های کوچک قابلیت قرض‌گیری از بازارهای مالی را نداشتند. اما در پایان دهه 70 و با رواج اوراق قرضه بنجل[9] شرکت‌های کوچک و ریسکی نیز توانستند با نرخ بهره بالاتر اوراق قرضه صادر کنند و منابع مالی مورد نیاز خود را از بازار فراهم کنند. از طرفی junk Bondها امکان حضور سرمایه‌های کوچک را نیز در بازار پول و سرمایه ایجاد کرد. این اوراق که با نرخ بهره بالاتری نسبت به اوراق قرضه معمولی صادر می‌شد باعث رشد بسیاری از شرکت‌هایی شد که در صنایع پر ریسک و سرمایه‌بر فعالیت می‌کردند. (Micheal Jensen(1993))
پیش از این نیز ذکر کردیم که عدم تمرکز فعالیت شرکت‌ها، موجب عدم بهره‌وری آن‌ها شده بود. در حقیقت شرکت‌های زیر مجموعه سازمان‌های بزرگ از دور هدایت و راهبری می‌شدند. تخصیص بهینه منابع صورت نمی‌گرفت و بسیاری از زیرمجموعه‌ها به ورطه زیان افتاده بودند. مازاد ظرفیت‌ها منابع بسیاری را تلف می‌کرد. تغییرات تکنولوژیک و گسترش ظرفیت‌ها نیز برمشکل مازاد ظرفیت‌ها افزوده بود. نگرانی از رکود اقتصادی و کاهش تقاضا هم شرکت‌ها را با چالش مواجه کرده بود. در دهه 80، شرکت‌ها به منظور رفع مشکلات بهره‌وری و همچنین رفع ظرفیت‌های مازاد که علاوه بر سازمان‌ها، هزینه‌های بسیاری را بر اقتصاد نیز تحمیل می‌کرد، به تغییر ساختار[10] پرداختند. شرکت‌های غیر بهره‌ور و زیان‌ده به روش‌های گوناگون از بدنه سازمان‌های بزرگ خارج می‌شدند و به کارکنان، مدیران و Company Raider[11]ها واگذار می‌شدند. این دهه اوج نوآوری‌های مالی بود و دانش مهندسی مالی در این دوران به اوج شکوفایی خود رسید. بسیاری از روش‌های واگذاری به گونه‌ای بود که شرکت‌ها از طریق وام‌گیری خریداری می‌شدند. در این روش‌ها خریدار، شرکت را از طریق وام کلان در اختیار می‌گرفت و سپس از طریق جریان وجوه نقد حاصل از فعالیت شرکت، اقساط وام را باز پرداخت می‌کرد. در این روش‌ها که به روش‌های اهرمی شهرت یافتند، شرکت با بدهی‌های سنگینی مواجه می‌شد. روش‌هایی مثل خرید اهرمی[12]، خرید اهرمی توسط مدیران[13] (که در آن خریداران مدیران شرکت بودند.)، Divestitures (روش‌هایی که در آن شرکت‌ها دارایی‌های غیر بهره‌ور خود را می‌فروختند و به این ترتیب ترازنامه خود را سبک می‌کردند.) و Spin-off (که در آن سهام شرکت‌های کوچک به مدیران شرکت‌های مادر تعلق می‌گرفت و این در حقیقت نوعی وام‌گیری بود) در این دوران رواج بسیاری داشتند (D. Chew Jr., S. Stewart & Co.). روش‌های تجدید ساختار به دلایل متفاوتی موجب افزایش کارآیی و بهره‌وری شرکت‌ها می‌شد که از آن‌جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تمرکز فعالیت‌های شرکت باعث شد که تخصیص منابع به نحو کارآتری صورت بگیرد.
2. مدیران به علت ترس از بلعیده شدن شرکتشان به اداره بهتر امور شرکت پرداختند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  8  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نوآوری‌های مالی

دانلودمقاله سهراب سپهری

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد.
خود سهراب میگوید :
... مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را میشندیده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9)
پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر.
وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.
... کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد... (هنوز در سفرم - صفحه 10)
درگذشت پدر در سال 1341
مادر سهراب، ماه جبین، اهل شعر و ادب که در خرداد سال 1373 درگذشت.
تنها برادر سهراب، منوچهر در سال 1369 درگذشت. خواهران سهراب : همایوندخت، پریدخت و پروانه.
محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.
سهراب از محل تولدش چنین میگوید :
... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت... (هنوز در سفرم - صفحه 10)
سال 1312، ورود به دبستان خیام (مدرس) کاشان.
... مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد.... (اتاق آبی - صفحه 33)
... در دبستان، ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید.
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم.
بی آنکه خدایی داشته باشم ... (هنوز در سفرم)
سهراب از معلم کلاس اولش چنین میگوید :
... آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمیفهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد...
خرداد سال 1319 ، پایان دوره شش ساله ابتدایی.
... دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را میخوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم.... (هنوز در سفرم)
مهرماه همان سال، آغاز تحصیل در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان.
... در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود... (هنوز در سفرم - صفحه 12)
از دوستان این دوره : محمود فیلسوفی و احمد مدیحی
سال 1320، سهراب و خانواده به خانه ای در محله سرپله کاشان نقل مکان کردند.
سال 1322، پس از پایان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه روزی تهران ثبت نام کرد.
... در چنین شهری [کاشان]، ما به آگاهی نمیرسیدیم. اهل سنجش نمیشدیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل میباختیم. شیفته میشدیم و آنچه میاندوختیم، پیروزی تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسرای مقدماتی. به شهر بزرگی آمده بودم. اما امکان رشد چندان نبود... (هنوز در سفرم- صفحه 12)
سال 1324 دوره دوساله دانشسرای مقدماتی به پایان رسید و سهراب به کاشان بازگشت.
... دوران دگرگونی آغاز میشد. سال 1945 بود. فراغت در کف بود. فرصت تامل به دست آمده بود. زمینه برای تکانهای دلپذیر فراهم میشد... (هنوز در سفرم)
آذرماه سال 1325 به پیشنهاد مشفق کاشانی (عباس کی منش متولد 1304) در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) کاشان استخدام شد.
... شعرهای مشفق را خوانده بودم ولی خودش را ندیده بودم. مشفق دست مرا گرفت و به راه نوشتن کشید. الفبای شاعری را او به من آموخت... (هنوز در سفرم)
سال 1326 و در سن نوزده سالگی، منظومه ای عاشقانه و لطیف از سهراب، با نام "در کنار چمن یا آرامگاه عشق" در 26 صفحه منتشر شد.
...دل به کف عشق هر آنکس سپرد
جان به در از وادی محنت نبرد
زندگی افسانه محنت فزاست
زندگی یک بی سر و ته ماجراست
غیر غم و محنت و اندوه و رنج
نیست در این کهنه سرای سپنج...
مشفق کاشانی مقدمه کوتاهی در این کتاب نوشته است.
سهراب بعدها، هیچگاه از این سروده ها یاد نمیکرد.
سال 1327، هنگامی که سهراب در تپه های اطراف قمصر مشغول نقاشی بود، با منصور شیبانی که در آن سالها دانشجوی نقاشی دانشکده هنرهای زیبا بود، آشنا شد. این برخورد، سهراب را دگرگون کرد.
... آنروز، شیبانی چیرها گفت. از هنر حرفها زد. ون گوگ را نشان داد. من در گیجی دلپذیری بودم. هرچه میشنیدم، تازه بود و هرچه میدیدم غرابت داشت.
شب که به خانه بر میگشتم، من آدمی دیگر بودم. طعم یک استحاله را تا انتهای خواب در دهان داشتم... (هنوز در سفرم)
شهریور ماه همان سال، استعفا از اداره فرهنگ کاشان.
مهرماه، به همراه خانواده جهت تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی به تهران میاید.
در خلال این سالها، سهراب بارها به دیدار نمیا یوشیج میرفت.
در سال 1330 مجموعه شعر "مرگ رنگ" منتشر گردید. برخی از اشعار موجود در این مجموعه بعدها با تغییراتی در "هشت کتاب" تجدید چاپ شد.
بخشهایی حذف شده از " مرگ رنگ " :
... جهان آسوده خوابیده است،
فروبسته است وحشت در به روی هر تکان، هر بانگ
چنان که من به روی خویش ...
سال 1332، پایان دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا و دریافت مدرک لیسانس و دریافت مدال درجه اول فرهنگ از شاه.
... در کاخ مرمر شاه از او پرسید : به نظر شما نقاشی های این اتاق خوب است ؟
سهراب جواب داد : خیر قربان
و شاه زیر لب گفت : خودم حدس میزدم. ...
(مرغ مهاجر صفحه 67)
اواخر سال 1332، دومین مجموعه شعر سهراب با عنوان "زندگی خوابها" با طراحی جلد خود او و با کاغذی ارزان قیمت در 63 صفحه منتشر شد.
تا سال 1336، چندین شعر سهراب و ترجمه هایی از اشعار شاعران خارجی در نشریات آن زمان به چاپ رسید.
در مردادماه 1336 از راه زمینی به پاریس و لندن جهت نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی سفر میکند.
فروردین ماه سال 1337، شرکت در نخستین بی ینال تهران
خرداد همان سال شرکت در بی ینال ونیز و پس از دو ماه اقامت در ایتالیا به ایران باز میگردد.
در سال 1339، ضمن شرکت در دومین بی ینال تهران، موفق به دریافت جایزه اول هنرهای زیبا گردید.
در همین سال، شخصی علاقه مند به نقاشیهای سهراب، همه تابلوهایش را یکجا خرید تا مقدمات سفر سهراب به ژاپن فراهم شود.
مرداد این سال، سهراب به توکیو سفر میکند و درآنجا فنون حکاکی روی چوب را میاموزد.
سهراب در یادداشتهای سفر ژاپن چنین مینویسد :
... از پدرم نامه ای داشتم. در آن اشاره ای به حال خودش و دیگر پیوندان و آنگاه سخن از زیبایی خانه نو و ایوان پهن آن و روزهای روشن و آفتابی تهران و سرانجام آرزوی پیشرفت من در هنر.
و اندوهی چه گران رو کرد : نکند چشم و چراغ خانواده خود شده باشم...
در آخرین روزهای اسفند سال 1339 به دهلی سفر میکند.
پس از اقامتی دوهفته ای در هند به تهران باز میگردد.
در اواخر این سال، سهراب و خانواده اش به خانه ای در خیابان گیشا، خیابان بیست و چهارم نقل مکان میکند.
در همین سال در ساخت یک فیلم کوتاه تبلیغاتی انیمیشن، با فروغ فرخزاد همکاری نمود.
تیرماه سال 1341، فوت پدر سهراب
... وقتی که پدرم مرد، نوشتم : پاسبانها همه شاعر بودند.
حضور فاجعه، آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه آن طرف سکه بود وگرنه من میدانستم و میدانم که پاسبانها شاعر نیستند. در تاریکی آنقدر مانده ام که از روشنی حرف بزنم ...
تا سال 1343 تعدادی از آثار نقاشی سهراب در کشورهای ایران، فرانسه، سوئیس، فلسطین و برزیل به نمایش درآمد.
فروردین سال 1343، سفر به هند و دیدار از دهلی و کشمیر و در راه بازگشت در پاکستان، بازدید از لاهور و پیشاور و در افغانستان، بازدید از کابل.
در آبانماه این سال، پس از بازگشت به ایران طراحی صحنه یک نمایش به کارگردانی خانم خجسته کیا را انجام داد.
منظومه "صدای پای آب" در تابستان همین سال در روستای چنار آفریده میشود.
تا سال 1348 ضمن سفر به کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، هلند، ایتالیا و اتریش، آثار نقاشی او در نمایشگاههای متعددی به نمایش درآمد.
سال 1349، سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند و پس از 7 ماه اقامت در نیویورک، به ایران باز میگردد.
سال 1351 برگذاری نمایشگاههای متعدد در پاریس و ایران.
تا سال 1357، چندین نمایشگاه از آثار نقاشی سهراب در سوئیس، مصر و یونان برگذار گردید.
سال 1358، آغاز ناراحتی جسمی و آشکار شدن علائم سرطان خون.
دیماه همان سال جهت درمان به انگلستان سفر میکند و اسفندماه به ایران باز میگردد.
سال 1359... اول اردیبهشت... ساعت 6 بعد ازظهر، بیمارستان پارس تهران ...
فردای آن روز با همراهی چند تن از اقوام و دوستش محمود فیلسوفی، صحن امامزاده سلطان علی، روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان مییزبان ابدی سهراب گردید.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   23 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سهراب سپهری

دانلودمقاله هاتف اصفهانی

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله هاتف اصفهانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

کیمیای جان
درنیمه قرن بیستم کسانی در جهان پیدا شدند وملتی را نیز با این افسون برانگیختندکه نژاد ما برترین نژادهای جهان است و خود را مجاز دانستند به بهانه « گسترش فضای حیاتی » به سرزمینها ومال وجان ملل دیگر تجاوز کنند و برای آنان حق حیات قائل نشوند ! وقتی انسان این واقعه بزرگ را به یاد می‌آورد دچار شگفتی می‌شود که خود‌پرستی آدمیان را به کجا می‌کشاند ! اگرمحمود غزنوی ، هزارسال پیش ، «انگشت در کرده بود در همه جهان » و برای جلب حمایت خلیفه عباسی هرجا قرمطی وشیعه می‌جست بردار می‌کشید ، فاجعه نژاد‌پرستی نازیها درقرن بیستم در دل مغرب زمین و مهد تمدن اروپا پدید آمد و به نابودی میلیونها تن افراد بشری انجامید و حال آنکه مقارن همان سالها جرج مور نویسنده ایرلندی (1825ـ1933م.) می‌نوشت : « سرانجام به این نکته می‌رسیم که بیش از یک نژاد دردنیا وجود ندارد : نژاد انسانیت ».
کسانی که کوشیده‌اند در هر زمینه از خودخواهی و تنگ مشربی و ستم ورزی بشر بکاهند و اورا به دیگر‌خواهی وسعه صدر وانصاف رهنمون شوند بی‌گمان خدمتگزاران بزرگ عالم انسانیت بوده‌اند . پیامبران خدا و ادیان آسمانی ، افراد بشر را به شناخت خدای یگانه و همدلی و هم‌‌آهنگی با یکدیگر و رافت و رحمت به همه آفریدگان او فرا خوانده‌اند . ازآنان که بگذریم اندیشه ورانی نیز با الهام از همین سرچشمه روشن آثاری پدید آورده‌اند که مبشر انسانیت است و بلنداندیشی و تسامح . یکی ازاین گونه آثار گرانقدر ترجیع‌بند مشهور سید احمد هاتف اصفهانی شاعر قرن دوازدهم هجری است که برجسته‌ترین اثر این شاعر نیز هست و درحقیقت همین اثرست که ، با وجود دیگر اشعار فارسی و عربی وی ، او را در ادب فارسی چنین بلند آوازه کرده است !
این شعربا نیایش خداوند شروع می‌شود ، با زبانی عارفانه و عاشقانه . خدا معشوق و محبوب است و هرچه هست از اوست ونثار او. کسی نمی‌تواند به او دل نسپارد . درعین حال در راه رسیدن به او دشواریها وجود دارد : وسوسه ، تردید ، کوتاه همتی ، لغزش … اما رهرو این طریق درپیشگاه خدا اهل تسلیم و رضاست و مولوی وار«بر قهر و لطف وی بجد عاشق» است . این است سرآغاز زیبای ترجیع بند هاتف :
ای فدای تو هم دل وهم جان
دل فدای تو ، چون تویی دلبر
دل رهاندن زدست تو مشکل
راه وصل تو ، راه پر آسیب
بندگانیم جان و دل بر کف
گر سر صلح داری ، اینک دل
وی نثار رهت هم این و هم آن
جان نثار تو ، چون تویی جانان
جان فشاندن به پای تو آسان
درد عشق تو، درد بی درمان
چشم بر حکم و گوش بر فرمان
ورسر جنگ داری، اینک جان

 

صحنه اول سیرسالک است در شبی که شور عشق وحیرت او را به هرطرف می‌کشاند ، در جستجو و تکاپوست ، تا به خلوتی می‌رسد که نور حق آن را روشن کرده است نه آتش . اگر آتشی دیده می‌شود از آن گونه است که آن شب موسی ابن عمران درکوه طور دید . توصیف شاعر از بزم مغان ، با یاد همه مناسبات آن زنده و شورانگیزست . وقتی رهرو جوینده حال وشوق یزدان پرستی آنان را می‌بیند از کاستی اخلاص خویش شرمنده می‌شود . دراین مجلس همه چیز رنگی از آتش دارد . ساقی «آتش دست» است و ساغری از باده عشق حق که براو می‌نوشاند خود «آتشی است سوزان». چندان که حجابهای ظاهر را می‌سوزاند و او مست می‌افتد . مستیی که درشعر عرفانی مطرح است مستی از عشق خداست ، عالمی فراسوی حدود ظاهری که درآن دل وجان پذیرای حقایق عرفان ومستعد کشف و شهود می‌شود . در حقیقت گشایش درهای معرفت و حقیقت است . در واژگان عرفان شاید هیچ کلمه‌‌ای را پرمعنی تر و پهناورتر از عشق نتوان یافت . عارفان در حقیقت همه اخلاص و خضوع وخشوع خویش را نسبت به خدا وآرزوهای متعالیشان را دراین کلمه گنجانده و آن را غایت مقصود و اوج پرواز اندیشه و عواطف انسان قرارداده‌اند ، عشقی بزرگ که از یک سو متوجه آفریدگارست و از سویی دیگر همه موجودات رادربرمی‌گیرد .
مطلع بند دوم نیز خطاب به معشوق است وبیان دل بستگی جاودانه به او.برخورد پدر نصیحتگر با عاشق ، مظهری است از معارضه عقل و عشق درآثار عرفانی . بیت پنجم نمودار تسلیم به مشیت الهی و عشق است . اگر شاعردر بخش نخستین در آتشگاه مغان نیز نورعشق به خدا را جلوه‌گر می‌دید اینک درگفتگو با دختر ترسا در کلیسا ، یعنی مرحله وجایگاهی دیگر برای نیایش ، سئوال و جوابی باریک طرح می‌شود . بین این مخاطب و آغاز بند تناسبی ظریف وجود دارد. اما پرسش آن است که در پرستش خدای یگانه ، اقنومهای سه گانه : آب ، ابن و روح‌القدس چه وجهی دارد ؟ تا کی باید اینها مانع راه یافتن به وحدت باشد ؟ و پاسخ ــ که از لب شیرین دلبر ترسا با شکرخند همراه است ــ تعبیری است زیبا از وحدت ، مبنی براین که شاهد ازلی درسه آیینه تجلی کرده است ، تفاوت درتعبیرست وگرنه پرنیان و حریرو پرند هرسه جز ابریشم نیست و باز درهمین کلیساست که وقتی بانگ ناقوس برمی‌خیزد ، ناقوس بی‌جان ندای حقیقت درمی‌دهد و در هر طنین خود یک سخن را تکرار می‌کند
یکی از خصائص ترجیع‌بند آن است که بند آن به منزله برگردانی موثر پرشهای اندیشه و تخیل شاعر را به هرسو ، با یکدیگر پیوند می‌دهد و باصطلاح رشته ارتباط «خانه‌ها»ست . بند موزون و پرمعنایی که هاتف در این ترجیع‌بند اختیار کرده نمونه‌ای است بارز از حسن انتخاب بند وکاربرد آن در ترجیع . به همین سبب در این جا نیز خواننده را به همان افق بلندی پرواز می‌دهد که بند اول به آن جا می‌رسید و نیز اوج بندهای دیگرست .
بند سوم وصف کوی باده فروش است و بزم باده نوشان . در شعر عرفانی ، همچنان که گذشت ، دو عنصر مهم ، رکن عمده بیان است : عشق و مستی ، و به این مناسبت «باده» و همه اجزاء متناسب با آن مطرح می‌شود . بدیهی است درچنین بزمی جام و می،لطیف‌تر و روحانی‌تر و پرمعنی‌تر از آن است که از ظاهرالفاظ ممکن است به ذهن برسد . به همین سبب باده‌نوشان عربده جو نیستند ، دلی پاک و روشن دارند و چشمی حق‌بین و مجلسشان چنین روحانی و نورانی است و همه از عنایت ازلی بهره‌ورند .
می‌بینید شاعر در ابیات بالا با آوردن ترکیب‌های وصفی در مصراعها ، بدون توسل به فعل ، چه قدرت فصاحتی بخرج داده و مفاهیم مورد نظر را چه هنرمندانه بیان کرده است!
اکنون سالک با پیری روبرو شده است که دل او را قرارگاه سروش می‌بیند . از این رو درد سرگردانی خویش را که ناشی از شوق رسیدن به حقیقت است با وی در میان می‌گذارد . در گفتگوی او با پیر واظهار عاشقی ــ که به نظر پیر خام می‌نماید ــ صحنه‌ای دیگر از رویارویی عقل و عشق تصویر شده است ، عقل ظاهربین حسابگر و درنگ پیشه و عشق درون‌نگر و پاکباز و از سرجان گذشته .
دراین گفتگو رنگ ملامتی سخنان پیر و نیز آهنگ اجزاء ابیات ، تحت تاثیر لحن محاوره ، درخور توجه است . دارویی که پیر به جوینده راه می‌دهد پیاله‌ای از باده عشق است که او را از « رنج عقل و محنت هوش » و حیرتها و وسوسه‌های پرسش انگیز فارغ می‌گرداند و وقتی براثر آن مستی ، از دنیای ظاهر می‌رهد و درعالم جان بهوش می‌آید می‌آید به چشم دل جز یک حقیقت واحد و ابدی مابقی همه چیز را خطوط و نقوشی ناپایدار می‌یابد. ناگهان هنگام سیر در صوامع ملکوت از سروش حدیثی دل انگیز به گوش جان می‌شنود ؛ این است شرح آن سخنان با پیر روشن ضمیر و حاصل سیر در عالم معنی .
به ادب پیش رفتم و گفتم :
عاشقم دردمند و حاجتمند
پیر خندان بطنز با من گفت:
تو کجا ما کجا که از شرمت
گفتمش سوخت جانم ، آبی ده
دوش می‌سوختم از این آتش
گفت خندان که همین پیاله بگیر
جرعه‌ای در کشیدم و گشتم
چون بهوش آمدم یکی دیدم
ناگهان در صوامع ملکوت
که یکی هست و هیچ نیست جز او
ای تو را دل قرارگاه سروش
درد من بنگر و به درمان کوش
ای تو را پیر عقل حلقه بگوش
دختر رز نشسته برقع پوش
و‌ آتش من فرو نشان از جوش
آه اگر امشبم بود چون دوش
ستدم گفت هان زیاده منوش
فارغ از رنج عقل و محنت هوش
ما بقی را همه خطوط و نقوش
این حدیثم سروش گفت به گوش
وحده لا اله الا هو

 

عارف صاحب دل و‌آگاه درهمه جا «پرتوی از روی حبیب» و جلوه‌ای از پرستش خدا می‌بیند . به همین سبب مولوی می‌گفت :
مومن و ترسا ، جهود و نیک وبد
بلکه سنگ وخاک و کوه و آب را
جملگی را هست روسوی احد
هست واگشت نهانی با خدا

 

هاتف نیز دربند چهارم ترجیع خود به نتیجه اصلی می‌رسد : دعوت به ژرف نگری و بهره‌وری از عشق . از این دیدگاه است که می‌توان همه پویندگان راه هستی را خداجوی یافت و بر یک طریق . تاکید او بر آن است که باید چشم دل گشود تا بتوان نادیدنیها را دید ، و در اقلیم عشق و محبت است که همه آفاق گلستان می‌نماید و همه جهانیان را می‌توان دوست داشت .
آن حکایت معروف را شنیده‌اید که پیلی را از هندوستان برای نمایش آورده و درخانه‌ای تاریک نگاه داشته بودند . هر کس به آن جا می‌رفت و بر اندامهای پیل : خرطوم ، گوش ، پای و پشت او دست می‌سود حیوان در تصورش به شکلی متفاوت می‌نمود ، بصورت ناودان ، بادبزن ، ستون و یا تخت . مولوی که این حکایت را بنظم آورده در پایان می‌گوید :
از نظر گه گفتمشان بد مختلف
در کف هر کس اگر شمعی بدی
آن یکی دالش لقب داد ، این الف
اختلاف از گفتشان بیرون شدی

 

این حکایت پرمغز درمقابسات ابوحیان توحیدی به نقل از افلاطون ودر حدیقه سنائی و کیمیای سعادت غزالی و کشف الحقائق عزیز نسفی هم با تفاوتی آمده است که جویندگان پیل چند تن نابینایند و با لمس دست خویش می‌خواهند پیل را بشناسند . از قضا جان گادفری ساکس ، شاعرآمرکایی ( 1816ـ 1887م.) هم همین روایت را بشعر در آورده و اخیراً در یک کتاب روانشناسی به زبان انگلیسی چاپ 1975م. دیدم مولفان کتاب شعر وی را شاهد آورده بودند برای این که ممکن است اشخاص مختلف از یک موضوع واحد تصوراتی متفاوت داشته باشند که هریک نمودار بخشی از آن باشد ، نظیر دید مردم شناس ، جامعه شناس و روان شناس درباره رفتار وطبیعت بشری که هریک از نظرگاهی خاص بدان می‌نگرد .
مقصود هاتف نیز رسیدن به نظیر چنین نکته باریکی است .چشم بصیرت داشتن و عمق مفاهیم و حقیقت را دیدن و درپرتو عشق به آفریدگار به آفریدگان نگریستن آدمی را از تنگنای ظواهر به عالمی برتر پرواز می‌دهد و او را به شناخت حقیقت واحد یعنی خدای یگانه رهنمون می‌شود ، خود را با همگنان همدل و همگام و هم‌آهنگ می‌بیند ، این سعادت درونی و وحدت حاصل از عشق ، وبه تعبیر هاتف «کیمیای جان» ، به دل‌بستگی و رضایتی منتهی می‌شود که وصف حال این وارستگان بی‌نیاز را دراین بند به زیبایی تمام می‌توان دید .
این دعوت عام به تسامح وسعه صدر و وحدت را هاتف درمحیطی به شعر می‌سرود که چندی پیش از آن صفویان بر ضد اهل سنت ، وعثمانیان وازبکان بر ضد شیعیان یکدیگر را زندیق و ملحد و مخالف آیین پیامبر ودشمن خدا می‌شمردند و بر اثر سختگیری هردو طرف قتل عامهای وحشت انگیز صورت می‌گرفت و دانشمندان بزرگ هریک ازدو طرف از قلمرو حکومت آنان ناگزیر می‌گریختند و هنوز اثرات این مصائب عظیم باقی بود . از این رو نه فقط لطف بیان بلکه عمق افکار هاتف دراین ترجیع‌بند ــ که ندای خداپرستی و انسانیت است ــ هانری ماسه را تحت تاثیر قرار داده وآن را از شاهکارهای شعر عرفانی شمرده و شلختا وسه رد ترجیع‌بند مزبور را به زبان آلمانی و ادوارد براون آن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است . مگر نه آنکه اروپا نیز سالهای دراز گرفتار جنگهای کاتولیکها و پرتستانها و فرقه‌های دیگر بود و خاطراتی تلخ از این رهگذر داشت . از اینرو در مغرب زمین هم برای مردم آگاه و اهل اندیشه این سخنان دارای جاذبه‌ای خاص بود و به همین سبب جان استوارت میل می‌نوشت : «بیشتر به سود عالم بشری آن خواهد بود که افراد یکدیگر را تحمل کنند که همگان به پسند خویش زندگی کنند تا این که مجبور شوند به پسند دیگران زیست نمایند» و اینشتین به لزوم روح تسامح در تمامی جامعه تاکید می‌نمود و تنها قوانین را برای تضمین آزادی کافی نمی‌دید .دربند آخر هاتف،حقیقت را از درودیوار درتجلی می‌بیند . منتهی بدر‌آمدن از ظلمات خودخواهی و شوق شناخت حقیقت و طلب را شرط کار می‌داند و نورعشق را چراغ راه . آنگاه در گل و خاروهمه چیزهای دیگر می‌توان ظهورصنع و وجود صانع را دید و آدمی به عالمی برتر از پرواز تخیل و تفکر خواهد رسید ، یعنی عروج انسان به نهایت تعالی که پیغمبراکرم به آن نایل آمد حتی نه جبرئیل .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   34 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله هاتف اصفهانی