دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
نیمایی، سپید/ پسا- مدرن در شعر فارسی نام برده شده. در بین 2 انقلاب مشروطه و جمهوری، شعر نوین نخست در معنی نو شد (اعتصامی، عشقی، لاهوتی، دهخدا، یزدی، ایرج، بهار، عارف، شهریار) سپس در شکل. ازمیان ِ رفتگان ِ شعر نو، خمسه اول (نیما، شاملو، فروغ، اخوان، سهراب)، خمسه ثانی (رحمانی، مشیری، ح مصدق، گلسرخی، کسرایی)، خمسه ثالث (ابتهاج، سلطانپور، مختاری، سیرجانی، نادرپور)؛ از زندگان خمسه یکم (کدکنی، خویی، براهنی، آزرم، سیمین) را باید نام برد.
شعر نو با نشر افسانه نیما در 1300 ه.ش. زاده شد. اصالت نیما در جهت تکامل تاریخی فرهنگ ایرانی باب طبع رهروان مطرح شعر فارسی معاصر واقع شد. آثارش منجر به ورود چهره های قوی شعر نو شد که بقول نیما از‘رود‘ وجودش آب گرفتند. پس مانایی نیما نه فقط در لذت / آموزش خوانندگانش، بلکه با ایجاد مکتب اصیل و عینی (نه سلیقه فردی و محفل بازی) ادبی شعر نو
ادامه یافت. شهرت یک شاعر را می توان برحسب عواملی مساحی کرد با: سیطره هنری پس از مرگ، توجه جهانی به خلاقیت، جهت دهی/ پیشتازی در حوزه هنری، تاثیر بر همکاران/ عامه، اصالت کارهای خلاق، دامنه افتخارات در طول زندگی. برد
ادبی/ اجتماعی پدیده عینی است؛ بر پایه ذکر شاعر در تجمعات، بین دانش جویان، سازمانها، سایتها، نشریات و اثرگذاری آنها بر مکتب، سبک، روند شعر، تاریخ، مسئولیت / پایداری او و معراجش به ضمیر ملی میباشد. این برد بر اساس مقوله های مذکور
هم بترتیبی است که در بالا در خمسه ها ذکر شد. شاملو بدعتهای هنری نیما را در آثارش بوجه احسن تکامل بخشید - با نوآوریها و فعال اجتماعی بودن. اخوان بحور نیمایی را با تلفیق اسطوره ‘مزدشتی‘، زبان حماسی، شوخ طبعی تغزلی، اشراق عمیق
حوادث اجتماعی، ارتقای بسیار درخشان داد. کاربرد مصالح محلی (فولک لر) در شعر نیما منبع غرور و راه گشایی برای شاعران
شهرهای دیگر ایران شد: س. سپهری- کاشان، ار احمدی – کرمان، کدکنی- مشهد، براهنی- تبریز. جهت گیری سیاسی نیما در جهت آرمانهای روستا و شهر در شاعران نو به رویکرد جنسیت/ ملی/ خلقی/ طبقاتی انجامید. تاکید نیما بر فرد، منجر به ادامه کارش در جنسیت/ زنانه به نوع دید فروغ/ سیمین کمک کرد.
فکر شعر نو و حتی یا اصطلاح طرح نو در شعر فارسی سابقهی بسیار قدیم تری دارد؛ کار ابتذال شیوهی شاعری شاید پس از جامی شروع شد پیروان سبک هندی در جستجوی راهی تازه برآمدند؛ از این تاریخ شاعران با توجه به ابتذال و تکرار مکررات درصدد برآمدند؛
که در لفظ و معنی غزل فارس تصرف کنند و چیز تازه ای به وجود بیاورند در این نوخواهی بیشتر توجه آنها به معانی و مضامین شعر بود؛ جنبهی بیان را شاعرانی مانند صائب یکسره فرو گذاشتند و حاصل آنکه در قالب بیان معانی به هیچ کارتازه ای دست نزدند و به همین جهت پس از یک قرن از کوشش اینهمه شاعران که از دوران پیش از مغول و خصوصا بعد از حافظ بوجود آمده بود در صورت غزل اثری از تجدد وتنوع غزل فارسی باقی نماند؛ و هیچ نمونهای نیست که نشان دهندهی چنین تمایلی باشد مگر اینکه دو سه مورد خاص را مانند سرودن بحر طویل از آنجا آغاز کنیم.
در زمینهای که ما در دست داریم میبینیم که این بار کار از نوع دیگری است جستجوی قالبهای نو مقدمه ونشانهی شعر نو بود. از آنجا شروع میکردند که قالبهای شعر را تغییر بدهند اما در این زمینه تنها به یکی از اصول مربوط به قالب شعر فارسی تاختند. کسانی که استعداد و قریحهی عالی هم نداشتند به شعر سرودن در قالبهای نو پرداختند مثلا سرودن اشعاری در قالب های مسمط و انواع آن مانند مخمس و مسدس و غیره باب شد و از آنها در شعر اجتماعی این زمان استفاده شد؛ اما این قالب های نو چندان کارگشا نبود. یکی از نکتههای اساسی در وزن و قالب شعر فارسی رعایت تساوی مصراعها وابیات بود که ظاهرا امر مسلمی شمرده میشد که در آن چون و چرا نبود حتی این عدم تساوی وسیلهی تمسخر و تخفیف گویندگان بود. چون به این طریق درها به روی گویندگان بسته شد؛ به طریقی کوشیدند که با شرایط مجاز و معقول عیب تکرار قالبهای مبتذل را چاره کنند و به این طریق قالب های مختلف مستزاد به وجود آمد یعنی یک نوع تنوع در عین تکرار و ابتذال. اما هنوز جرأت تجاوز از قیود مختلف در میان نبود؛ بعضی از شاعران تا حدی که میتوانستند و مجاز شمرده میشد قالب های ساده تر و آسان تری را برگزیدند اما هنوز قصیده وغزل مقام خود را در ساختمان شعر فارسی نگهداشته بود نیما یوشیج هنوز به این کار یعنی بر هم زدن قالیهای شعر فارسی نپرداخته بود و قطعاتی را که میسرود نشانی از این تغییر کلی در بر نداشت یعنی بسیاری از قطعات اشعار او که غالبا متضمن حکایتی بر سبیل تمثیل بود نیما به صورت « قطعه » می سرود که هیچ قالب معینی وزن و قافیه صورت مثنوی سروده شده بود. بنابر این در قالب بیان هیچ کار تازه ای شمرده نمیشد. پس از آن منظومهی مفصل « خانوادهی سرباز» منتشر شد که در آن هم یک نوع مسمط با وزنی کم رواج و مهجور بکار رفته بود و از همین قرار بود وزن و قالب منظومه « افسانه » که از حیث وزن و قالب شعری کار نوی شمرده میشد؛ نیما در طی این قطعه کار را از نظر قافیه اندکی آسان تر کرد اما از نظر وزن عروضی تغییر فاحشی در آن دیده نمیشد. پس از آن نیما شعری با عنوان « ای شب » در مجله هفتگی نوبهار انتشار یافت که نوعی از مسمط به حساب میآمد نیما کار خود را ادامه داد و از سرزنش مدعیان اندیشه نکرد اما مسئلهی تساوی هجاها در همه مصراعها و ابیات هر قطعه هنوز مقام مستحکم خود را در اشعار او محفوظ داشت. شاید نحستین اشعار نیما یوشیج که در آنها از دست قافیه گریخته بود و به این طریق حد فاصل میان مصراعها و ابیات از میان رفت در مجله موسیقی منتشر شد و سپس به توسط عدهی کمی از این آزادی استقبال شد؛ و وزن شعر نو به این طریق که مورد استعمال وتقلید جوانان صاحب قریحه قرار گرفته بود از این به بعد راه تکامل طبیعی را پیموده تا آنجا که کار به دست تازه کارانی افتاد که از اصول فنی کارآگاهی بسیار کمی داشتند و آخر کلمات برید واحیانا بی معنی را نشانهی تنوع و تجدد میشمردند و به عنوان شعر نو بکار میبردند.
من به عنوان مدیر مجلهی سخن راه معتدلتری پیش گرفته بودم و دو طرف کار را ملاحظه می کردم و به این سبب مورد حمله وحتی معاوضهی دو طرف بودم. هر یک از قطعاتی که در این مجموعه به چاپ رسیده است نمونه و نشانه یکی از آزمایشهایی است که در طی مدتی طولانی در شعر من بکار رفته است. به این طریق که را مناسبتری را برای شعر فارسی امروز بکار ببریم؛ قالبهای شعر که مبنای بسیاری از این اشعار است غالبا نتیجهی این آزمایشهاست. گاهی کوشیده ام که قالب شعر را به مقصود و غرض اصلی گوینده نزدیک کنم. قطعه « بت پرست » که کوتاهی وبلندی مصراعهای آن مختلف است برای بیان کمال تأثر پرستندهای که میترسد ارادت و ایمانش در پیشگاه بت پذیرفته نشود ( بت پرست ص 141) در بسیاری از قطعات دیگر هیچگونه قید وتکلفی بکار نرفته مگر آنجا که اقتضای معنی و مضمون ایجاب می کرده است که قالب خاصی بوجود بیاید که متناسب با آن مضمون باشد. نه آنکه به عنوان الگوی قابل پیروی دیگران در ضمن مطالب دیگر باشد؛ مثلا قطعه « ماه در مرداب » از حیث وزن و قافیه و تکرار بعضی از مصراعها که صدای ملایم پارو زدن در دریاچه را بیان می کند به هیچ وجه قابل تقلید در موارد دیگر نیست.
از مجموع قطعاتی که در این مجموعه گرد آمده است؛ شاید چگونگی تحول و تجدد را در طی 50 ساله اخیر بتوان دریافت؛ عقاید خود را درباره شعر و شاعری در طی مقالات مبسوط در مجلهی سخن منتشر کردهام که در کتاب شعر و هنر تحت عنوان هفتاد سخن منتشر شده است و اینجا شاید محتاج به تکرار نباشد. درباره شعر خود چیزی نمیتوانم بگویم جز اینکه بگویم شعر و شاعری را بسیار دوست می داشتم و آرزویم آن بود که شعرم بهتر از این باشد.
شیوه نقد. بازار شعر نو هنوز وسیع نیست تا بتواند کتابی در باره زندگی یک شاعر نو را جذب کند. لذا شرح کامل زندگی شاعرنو در دست جامعه نیست. مشکل است که خصوصیات شخصی شاعر را بخاطر حجب اجتماعی ش در شعرهای چاپی او حفاری کرد. در فرهنگ ایران، هنوز شرح زندگی خصوصی یک فرد از محرمات است. ولی نسبت به ادبیات قرون وسطای ایران ادبیات معاصر تخیلات هنرمند را آشکارتر می کند. منابع برای مطالعه زندگی شاعر نوسرا بقرار زیرند.
1. شعر نو، بر خلاف شعر سنتی، تا حدودی در برگیرنده زوایای زندگی خصوصی شاعر می باشد؛ آثار شاعر نو نقد و تحلیل بیشتر شده اند.
2. ادبیات شفاهی درباره شاعر بصورت خاطره نزد ادیبان همسن یا جوانتر وجود داشته، پراکنده نشر یافته اند.
4. نامه/ کارت پستال ها به دوستان، خویشان، دیگران؛ سفرنامه.
5. مدارک پزشگی، شغلی، سفری.
6. آثار غیرکلامی- نقاشی، مجسمه، عکس.
3. شرح حال زندگی بوسیله نویسندگان دیگر.
نتیجه. در مطالعه آثار خمسه اول، در سطرهای شعری آنها، این واژه ها بوفور دیده میشوند: غم، تنهایی، خالی، دلگیر، افسردگی، دل تنک، جنون، خسته، غربت، بیم، زوال، دل گرفته، ابری، جدا، نومیدی، محصور، حزن، اشگ، گریه، مرثیه، خامشی، تهی، مسکین، عزلت، ناامید. تصاویر اضطراب تنگنا مانند گور، چاه، غرق شدن نیز وجود دارد. تنگی نفس، خلجان، دلهره، ترس هم آمده. توصیف بیگانگی در مفصلهای شعرنو را هم می شود باز شناخت. نقلهایی با کلمات فوق از آثار آنها که تبلور علایم سه بیماری فوق اند، آورده میشوند: صادق هدایت (1330-1282)، فروغ فرخ زاد (46-1313)، نیما یوشیج (38-1274)، احمد شاملو (79-1304)، مهدی اخوان ثالث (69-1307)، سپهری (59-1307). طول عمر متوسط آنها 53 سال است. زودمرگی روشنفکر داخل و طول عمر در تبعید (جمالزاده، علوی) قابل غور است. این علایم را می توان با خاطراتی از زندگی نامه (چه کتبی چه شفاهی) شاعران چاشنی زد. نثر هدایت بویژه بوف کور به شعر نو بسیار نزدیک است و بر اشعار فروغ تاثیر دارد. بعلاوه زندگی او الگوی بارز بیماری و هنر می باشد. از این رو چند نقل قول هم از او می آید. این نقل قولهای شعری را با دو منبع نقد اشعارشان و خاطره نویسی خود یا ادبیان دیگر میتوان محک زد. از تطبیق تحلیل آثارشان مقوله های افسردگی، اضطراب، بیگانگی در شعر نو را میتوان استنتاج کرد. این اختلالات در دیگر ادیبان هم هست: بهرنگی، ساعدی (رک 3 شاهرخی)، آل احمد، رحمانی. جامعه سنتی امکان برخورد صحیح با این اختلالات را ندارد. چون پیش از مداوا نیاز به علت یابی، آمار، و نهادهای مدنی می باشد.
شاپور جورکش: شعر نیمایی ناشناخته ماند
۸۵/۴/۲۶ - ۱۰:۵۴ – ایسنا
شاپور چورکش معتقد است: شاعران جنبش دهه 70 برای تحکیم شعر و تئوری خود هم که شده از رویآوردن به نظریه نیما ناگزیرند. این شاعر در ادامه گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، متذکر شد: یکی از عوامل خاموش ماندن شعر دهه 70 ضعف تئوری آن بود و شعر نیمایی یعنی شعری که بر پایه مدارا و دموکراسی طراحی شده تا دهه 50 از بستر لازم برخوردار نبود و به همین جهت ناشناخته ماند. وی با اشاره به کتاب «بوطیقای شعر نو» که در آن به طور مشروح به شعر نیما یوشیج و استفاده از قالب نیمایی پرداخته، یادآور شد: بحران شعری که امروز گریبانگیر هنر ملی ماست، همان است که نیما 60 سال پیش به آن پی برده و برای رفع آن پیشنهادهایی داده است که «میدان دید تازه» محور آن است. جورکش با بیان این مطلب که شعر آزاد به تعبیر نیما یعنی شعری برای جامعه آزاد که در آن هر موجودی حق حیات داشته باشد، در ادامه توضیح داد: به این تعبیر هر پرسونای شعری به جای خود حرف میزند، اما تعبیری که پیروان نیما از شعر آزاد داشتند، آن را به شعری آزاد از وزن و قافیه فروکاهی کردند. میدان دید تازه نیما دربرگیرنده مولفههایی است برای دموکراتیزه کردن، دراماتیک کردن شعر، فردیتبخشی به شخصیتهای شعری و نگاه به جهان متکثر یعنی همان عواملی که شاعران دهه 70 پیگیر آن بودند. وی در پایان گفت: امروزه با رویکرد دموکراتیک به شعر هر لحظه نیاز به خواندن و
داشتن تئوریهای از پیش آماده شعر آزاد بیشتر خواهد شد.
آیا بنای شعر نیمایی متروکه شده است؟
امروز به نظر میرسد قالب نیمایی کمتر مورد استفاده قرار میگیرد، و شاعران در قالبهای دیگر و حتا کهنتر بیشتر طبعآزمایی میکنند. عدهای از شاعران دلیل این امر را که چرا امروز از این قالب نو کمتر استفاده میشود، تمام شدن ظرفیت آن و عده دیگری نیز سخت بودن این قالب را دلیل به کار نبردنش ازسوی شاعران ذکر میکنند.
خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در اینباره با تعدادی از شاعران و منتقدان گفتوگو کرد.
تمامشدن دورهی قالب نیمایی!
قالب نیمایی شاید مقداری از حرفهای اجتماعی را توانسته باشد منعکس کند، ولی عشق را به آن صورت که بوده، نشان نداده؛ درواقع عشق و عاطفه در شعر نیما ارضا نشد. نتیجهاش این شد که شاعران برای بیان عشق به سمت غزل و شعر سپید رفتند و درنتیجه چالش ایجاد شد؛ چراکه روحیه ایرانی هرگز خارج از عشق نبوده است. مفتون درباره دلیل دیگری که امروز به شعر نیمایی کمتر پرداخته میشود، گفت: شعر نیمایی بدون پرداخت کامل نتیجه نمیدهد؛ این شعر به ویرایش زیادی نیاز دارد و به این دلیل است که عوالم عاطفی در آن از بین میرود.
ساختهای نیمایی منسوخ نشدهاند!
امروز دیگر لازم نیست که شاعران با همان طرز بیان نیما شعر بگویند. قالب نیمایی یکی از وسایلی است که شاعر میتواند در آن کار کند؛ یا گرفتار آن میشود و میتواند شعرهای نیمایی خوبی خلق کند یا در آن حرکتی نمیکند و ساکن میشود، اما درنهایت آفرینش شاعر است که تعیین میکند در چه قالبی بسراید و نمیتوان تعیین کرد که شاعری مثلا در قالب سپید یا نیمایی شعر بگوید.
شعر " نیما " غنیمت زبان فارسی است
منظور نیما از " شعر نو" چه بود؟
در آن زمان , یعنی گشودن جبههای در برابر شعر کلاسیک , یعنی عبور از صورت و سیرت شعر کهن , وداع با اوزان عروضی و توزین مضاعف مصادیع , و همچنین تغییر مسیر اشباع شده سوبژه و ابژه .
بحران شعر معاصر از کجا شروع می شود, سر چشمهاش کجاست؟
به اتفاقی به نام بحران در شعر و بحران شعر اعتقادی ندارم . شعر فارسی در طول حیات طولانی خود , دور به دور , یا شکوفایی را طی کره یا رکود و اشباع شدگی را . نمی توانم ، از دوره های رکود و اشباع شدگی به نام بحران یاد کنم , رکود و اشباع شدگی ادواری , در واقع دوران دورخیز کردن شعر برای رسیدن به افق و گستره تازه تری است . مثلا در اواخر دهه 50 تا اوایل دهه60 , شعر شاملویی و زبان فاخر و فخیم آرام آرام دچار ضربه شدن و نوعی اشباع گریز ناپذیر شدکه البته در اواسط دهه 60 , این رکود به حاشیه رفت و جریانهای تازه تری عرصه را در مقام یک امکان غالب و فراگیر به دست گرفت.
جریان غالب این دو دهه در شعر ما , با نام جنبش شعر گفتار مطرح شده است . آیا این جنبش نیز از پیشنهادات نیما بوده است؟
رسیدن به زبان طبیعی , در شعر , پیشنهاد نیماست . این زبان طبیعی , همین شعر گفتار است.
چرا شعر نیمایی به مفهوم رعایت تمام اسلوبهای شعری نیما , از تاثیر بیرون رفته و خاصه بعد از اخوان ثالث , دیگر هوا خواهی و مخاطبی ندارد؟
در این 30 سال اخیر بنا به آمار رشد جامعه بشری در تمام حوزه ها , به ویژه حوزه علوم , برابر با تحول در 3 هزار سال گذشته است . روزگار ما روز گار شتاب است . حدود 46 سال از آخرین سروده نیما می گذرد , کم نیست ! این حدودا نیم قرن یک طرف , و از رودکی تا نیما هم یک طرف , نیما اگر امروز ناگهان از خواب7 هزار ساله برخیزد و حتی موفق ترین و خلاقترین شعرهای این دهه را بخواند , از شدت عصبانیت , دوباره به همان غزل و قصیده باز می گردد . در حالی که اتفاقی نیفتاده است و تنها آرزوهای محال آن پیرمرد محقق شده است ، پیشنهادات خود او راه تکامل را پیش گرفته است.
آیا شعر نیما به آخر رسیده است؟
شعر آن عزیز نابغه هرگز به آخر نمی رسد ، شعر نیمایی و دوران آن بله ! تمام شده است , اما شعر نیما غنیمت زبان فارسی است . هنوز هم هیچ شاعری نتوانسته است ، شعری با قدرت و عظمت شعر " ری را " نیما خلق کند.
اگر نیما زنده می ماند , دو دهه دیگر بیشتر عمر می کرد , آیا می توانست مثلا شعر سپید را تحمل کند و یا بپذیرد ؟
با رجوع به یادداشت های نیما , به نظر نمی رسد که آدمی اهل جمود و تکرار باشد , او قدرت عبور از خود را داشت . زمان شکنی ، چون نیما اگر چه عنایتی به شعر نوپای سپید نداشت ، اما کیمیای زمان به اضافه نبوغ فردی گاه معجزه می آفریند.
مولفههای شعر نیمایی چقدر در دوران اولیه شاعری شما تجلی پیدا کرده بود؟
کارم را در نوجوانی با شعر کلاسیک شروع کردم , اما خیلی سریع" فروغ" , و بعد" شاملو" را شناختم , با این حال ، آن ریتم ذهنی و ضرباهنگ درونی شده , راهم را به سوی سر منزل "نیما " هدایت کرد , و چه کوتاه از آن ساخت بریدم , و راه نخست خود یعنی " موج ناب" را یافتم , و اوایل دهه60 ، هم که خود آغاز جنبش شعر گفتار بود.
چرا روی شعر نیمایی توقف نکردید ؟
مطبوعات دهه پنجاه- خاصه نیمه نخست آن - هنوز هم اردوگاه شعر نیمایی بود , هنوز بحث بی سوادانه و نبرد کهنه و نو ادامه داشت.
سال 1351 در شب شعری در مسجد سلیمان شعری نیمایی با عنوان " شبان " خواندم که مورد استقبال قرار گرفت , اما سال 1353 به این نوع تجارب شک کردم . در جمع دوستان یک بار گفتم " وزن آشکار خیلی لوس است " دوستی گفت : نظر شاملو هم همین است . واقعا تا آن لحظه جملهای با این مضمون از شاملو نخوانده بودم , اما شعرش مصداق همین اراده بود
امروز به نظر میرسد قالب نیمایی کمتر مورد استفاده قرار میگیرد، و شاعران در قالبهای دیگر و حتا کهنتر بیشتر طبعآزمایی میکنند. عدهای از شاعران دلیل این امر را که چرا امروز از این قالب;نو کمتر استفاده میشود، تمام شدن ظرفیت آن و عده دیگری نیز سخت بودن این قالب را دلیل به کار نبردنش ازسوی شاعران ذکر میکنند. خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در اینباره با تعدادی از شاعران و منتقدان گفتوگو کرد تمامشدن دورهی قالب نیمایییدالله مفتون امینی در اینباره معتقد است: سالهاست که قالب نیمایی دورهاش تمام شده و به یکنواختی رسیده است وی با بیان این مطلب که قالب نیمایی ظرفیت کامل بیان مسائل اجتماعی و عشق را ندارد، متذکر شد: قالب نیمایی شاید مقداری از حرفهای اجتماعی را توانسته باشد منعکس کند، ولی عشق را به آن صورت که بوده، نشان نداده؛ درواقع عشق و عاطفه در شعر نیما ارضا نشد. نتیجهاش این شد که شاعران برای بیان عشق به سمت غزل و شعر سپید رفتند و درنتیجه چالش ایجاد شد؛ چراکه روحیه ایرانی هرگز خارج از عشق نبوده است. مفتون درباره دلیل دیگری که امروز به شعر نیمایی کمتر پرداخته میشود، گفت: شعر نیمایی بدون پرداخت کامل نتیجه نمیدهد؛ این شعر به ویرایش زیادی نیاز دارد و به این دلیل است که عوالم عاطفی در آن از بین میرود. ساختهای نیمایی منسوخ نشدهاند! > محمدعلی سپانلواعتقاد دارد که ساختهای نیمایی هنوز منسوخ نشدهاند و این آفرینش شاعر است که تعیین میکند در قالب نیمایی یا هر قالب دیگری شعر بسراید. او گفت: هیچ سبک و قالبی، قالب دیگر را منسوخ نمیکند و ادبیات هرگز مرهون قالبهایش نبوده است؛ ادبیات سرگذشت روح انسان است و میتواند قالب یا سبک را به خود بگیرد. این شاعر در عین حال معتقد است: امروز دیگر لازم نیست که شاعران با همان طرز بیان نیما شعر بگویند. قالب نیمایی یکی از وسایلی است که شاعر میتواند در آن کار کند؛ یا گرفتار آن میشود و میتواند شعرهای نیمایی خوبی خلق کند یا در آن حرکتی نمیکند و ساکن میشود، اما درنهایت آفرینش شاعر است که تعیین میکند در چه قالبی بسراید و نمیتوان تعیین کرد که شاعری مثلا در قالب سپید یا نیمایی شعر بگوید. قالب نیمایی و هنوز به نیمه نرسیدن ظرف آنسیروس نیرو نیز در اینباره گفت: شاید امروز ظرف قصیده و غزل پر شده باشد، اما هنوز ظرف شعر نیمایی به نیمه هم نرسیده است. او افزود: نیما یوشیج از غول بزرگ ادبیات کلاسیک عبور کرد و کاری قانونمند در شعر فارسی را پی نهاد، اما به اندازه کافی روی آن کار نشد. در حالیکه شاعران ما یکباره از این قالب به قالب دیگری پریدهاند و گمان میکنند که این سبک دیگر جای کار کردن ندارد و حالا باید روی قالبهای نوتری کار کرد. امروز هنوز باید روی شعر نیمایی کار کنیم و بگذاریم 40 یا 50 سال از آن بگذرد، آنوقت شعر ما خواه ناخواه به جلوتر حرکت خواهد کرد و از این قالب نیز عبور میکند؛ ولی امروز هنوز زمان گذشتن از آن نرسیده استاین شاعر برعکس مفتون امینی معتقد است که بسیاری از مضامین را میتوان در قالب نیمایی به کار برد؛ اما اینکه شاعران امروز از آن کمتر استفاده میکنند، به دلیل تنبلی آنان است. نیرو متذکر شد: امروز شعرهایی که به اسم شعر نیمایی سروده میشوند، به هیچعنوان شعر نیمایی نیستند و دیگر هم نمیتوان به کسی فهماند که شعر نیمایی چیست؛ چرا که امروز هر که شعر نو میگوید، گمان میکند شعر نیمایی سروده است. شاعران قالبها را نمیشناسندمنصور اوجیاستفاده نکردن شاعران امروز را از قالب نیمایی، ناشی از شناخت نداشتن آنها دانست و افزود: همه قالبها هنوز خواننده دارند، ولی شاعران چون آنها را نمیشناسند، ترجیح میدهند شعر سپید بگویند. وی گفت: در شعر کلاسیک هنوز قالبهایی داریم که ظرفیتشان تمام نشده؛ چه رسد به شعر نیمایی که مدت زیادی از پیدایش آن نگذشته است. اگر کسی میگوید که امروز ظرفیت قالب نیمایی تمام شده، به این دلیل است که توانایی شعر گفتن در این قالب را ندارد. اگر شاعری به معنای واقعی شاعر باشد، تمام سبکها و قالبها را میشناسد و کار شعریاش را ابتدا با آنها شروع میکند و آنوقت سراغ قالبهای دیگر میرود؛ ولی شاعران امروز ما نه شعر کلاسیک را درست میشناسند و نه شعر نو و نیمایی را و چون نمیشناسند، میگویند دوره شعر نیمایی تمام شده است. اوجی یادآور شد: شعر وقتی میآید، شاعر تعیین نمیکند که در چه قالبی باشد؛ ممکن است شعر در قالب کلاسیک، نیمایی یا سپید بیاید و این خود شعر است که تعیین میکند در چه قالبی باید باشد. هنوز هم جای کارکردن روی بسیاری از قالبها وجود دارد و شاعر تعیینکننده قالب نیست
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید