فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله فلسفه برای همه

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله فلسفه برای همه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

با درود فراوان بر همگی

پیثاگوریان ( فیثاغورسیان) – قسمت سوم

آلکمایون (سده پنجم و ششم پیش از میلاد):

زندگی

از میان کسانی که معاصر پیثاگوراس ( فیثاغورس ) یا از نسل پس از وی بودند و در جریان فکری و فلسفی پیثاگوریان تاثیر کردند، هیچ کس را به اهمیت الکمایون
Alkmaion نمیشناسیم. در حالیکه از دیگران تنها نامی، انهم مشکوک، بجای مانده است، شواهد تاریخی قابل ملاحظه و دقیقی درباره این دانشمند و متفکر نگهداری شده است. ارسطو گزارش میدهد که: «آلکمایون در دوران پیری پیثاگوراس مردی جوان بوده است.» که بنابر این گزارش میتوان حدس زد که آلکمایون نزدیک به پایان سده ششم پیش از میلاد بدنیا امده بود و دوران کمال وی اوایل قرن پنجم بوده است. دیوژنس مینویسد: ‌«آلکمایون از کروتون، شاگرد دیگر پیثاگوراس، بیشتر نظریات وی در پزشکی است. اما گاهی به فلسفه طبیعی نیز میپردازد. چنانکه گوید: بیشتر چیزهای انسانی دوتایی است.» میدان اصلی کار و اندیشه وی پزشکی و مطالعه درباره ساختمان و چگونگی کار اندامها و اعصاب و حواس انسان بوده است.

نظریه حواس و مغز:

آلکمایون را بنیانگذار روانشناسی تجربی دانستند و دلیل انرا در گزارشی از ثئوفراستوس مییابیم: «از کسانیکه که ادراک حسی را نه نتیجه تاثیر همانند بر همانند میدانند، آلکمایون نخستین کسی است که اختلاف میان جانداران را معین کرد. وی میگوید انسان با جانداران دیگر از این لحاظ فرق دارد که «تنها او میاندیشد، در حالیکه دیگران احساس میکنند ولی نمی اندیشند» ، زیرا تفکر و احساس فرق دارند و نه انگونه که امپدوکلس عقیده دارد، یکی هستند. پس از ان وی درباره هر یک از حواس مکرر بحث میکند... وی عقیده دارد که مجموع حواس بنحوی با مغز همبستگی دارند، و بدینسان هنگامیکه مغز تکان بخورد یا جای خود را تغییر دهد، حواس ناقص میشوند زیرا این کار گذرگاههایی را که احساسها از انها میایند میگیرد.»
در این گزارش نخستین کوشش تجربی برای پی بردن به سرچشمه احساسات در انسان دیده میشود و نکته بسیار مهم این است که الکمایون عامل اساسی و تعیین کننده مغز در وجود انسان پی برده و انرا منبع و جایگاه حواس معرفی کرده است و ما میدانیم که نظریه تاثیر مغز را در حواس، بعدها هیپوکراتس و افلاطون از آلکمایون گرفتند در حالی که کسانی مانند امپدوکلس، ارسطو و بعدها رواقیون پیرو همان نظریه قبلی بودند و قلب را بجای مغز مرکز احساسات میدانستند. الکمایون نخستین کسی است که جانور زنده را تشریح کرده بود و پس از تشریح چشم، بوجود گذرگاههای حواس پی برده بود و همچنین آلکمایون درباره هریک از حواس انسان عمیقانه مطالعه کرده بود و چگونگی شنوایی، بینایی و دیگر حواس را در ادمی بدقت و تفصیل شرح میدهد.

نظریه پزشکی:

قبلن گفتیم که پیثاگوریان و بویژه فیلولائوس زیر تاثیر نظریات پزشکی آلکمایون قرار گرفته بودند اما خود او نیز ازسوی دیگر از نظریات پیثاگوریان، مخصوصن نظریه دوگانگی ایشان و نظریه اضداد متاثر شده بود و نظریه پزشکی وی تحت تاثیر ان قرار گرفت که در گزارش زیر داده شده است: «آلکمایون عقیده دارد که نگهبان تندرستی، برابری اندازه ها میان نیروهاست مانند تر و خشک، سرد و گرم، تلخ و شیرین و مانند اینها، در حالیکه تک فرمانروایی هر یک از انها علت بیماری میشود؛ زیرا تکفرمانروایی هر یک از انها فاسد کننده است. بیماری، از لحاظ علت ان، در اثر فزونی گرما یا سرما و از لحاظ انگیزه ان در اثر افراط یا کمبود غذا روی میدهد و از لحاظ جای ان، یا در خون است یا در مغز استخوان یا در مغز. و گاهی در اینجاها، بیماریها بعلتهای خارجی مثلن در اثر اب یا محیط یا رنج خستگی یا شکنجه و مانند اینها پدید میاید، از سویی دیگر تندرستی امیختگی هم اندازه کیفیات است.»
و این همان است که سیمیاس در گفتگو با سقراط ابراز میکند(به مطلب قبلی مراجعه شود) که بنابر عقیده پیثاگوریان، روح یک هماهنگی میان نیروها و عناصر متضاد بدن است و مرگ در نتیجه برهم خوردن یک هماهنگی روی میدهد.
از نظریات مهم الکمایون همچنین درباره روح است که ارسطو انرا نقل میکند: «وی میگوید روح مرگ ناپذیر است بعلت همانندی ان با چیزهای مرگ ناپذیر؛ و دارای این خاصیت است، زیرا همواره در حرکت است چون همه چیزهای خدایی پیوسته در حرکتند خورشید، ماه، ستارگان و همه اسمان.» در گزارش دیگر نیز گفته میشود که: «بعقیده الکمایون، روح بخودی خود بحرکت در میاید و درگیر یک حرکت جاویدان است، بنابراین مرگ ناپذیر و همانند چیزهای خدایی است.»
پس روح ادمی نیز مانند اجرام اسمانی یعنی ماهیات خدایی پیوسته در حرکت است اما علت جاویدانی و دوام اجرام اسمانی، حرکت دایره ای و همیشگی انهاست ولی در انسان چنین نیست بدن نیز در حرکت است، ولی حرکت ان دایره ای نیست تنها روح حرکت دایره ای دارد این نظریه الکمایون را به این شکل در گزارش دیگری از ارسطو مییابیم که مینویسد: «الکمایون میگوید که انسانها به این علت میمیرند که نمیتوانند اغاز را به پایان بهم پیوند دهند.» میدانیم که اغاز و پایان فقط در دایره وجود دارد و منظور الکمایون اینست که چون حرکت تن دایره ای نیست، یعنی برعکس اجرام اسمانی است و نمیتواند اغاز و پایان را بهم پیوند دهد پس از چندی از میان میرود. اما روح چون پیوسته در حرکت دایره ای است(تناسخ) مرگ ناپذیر و جاویدان است. این نظریه الکمایون را درباره حرکت دایره ای و همیشگی روح، افلاطون در رساله فایدروس خود پایه استدلال مشهورش برای اثبات بقا و فناناپذیری روح قرار داده و حتمن انرا اگاهانه از الکمایون گرفته است.

یاداوری :

درباره آلکمایون نکات زیر را میتوان بعنوان خلاصه برگزید:
1-آلکمایون در دوران پیثاگوراس میزیسته و جوان بوده است.
2- آلکمایون را بنیانگذار روانشناسی تجربی دانستند.
3-الکمایون عامل اساسی و تعیین کننده مغز در وجود انسان پی برده و انرا منبع و جایگاه حواس معرفی کرده است.
4- آلکمایون عقیده دارد که نگهبان تندرستی، برابری اندازه ها میان نیروهاست مانند تر و خشک، سرد و گرم، تلخ و شیرین و مانند اینها.
4- بعقیده الکمایون، روح جاویدان است.

پایدار باشید.
تابعد ...

Posted By hamid at 11:32 AM

Comment (0) | Trackback (0)

__    __    __    __    __    __    __

 

 

 

Thursday, December 09, 2004

 

با درود فراوان بر همگی

پیثاگوریان ( فیثاغورسیان) – قسمت دوم

:روح در نزد فیثاغورسیان

پیش از این گفته شد که هم خود پیثاگوراس
‎‎، هم پیروان و وابستگان به مکتب وی در ایین خود به مسئله روح و سرنوشت ان اهمیت بسیار دادند و مهمترین مسئله برای انان زایش دوباره بوده است که ترجمه دقیق اصطلاح یونانی پالین گِنسیا است که انرا بعدها به کلمه تناسخ که معادل پارسی ان ننگسار است ترجمه کرده اند، ودر حقیقت اصطلاحی است که نویسندگان بعدی یونان انرا ساخته اند و در مقابل کلمه یونانی متِمپسوخوسیس میباشد، و دیدیم که اصل این عقیده، یعنی بازگشت روحها به بدنهای دیگر چه از ان حیوان و چه انسان به خود پیثاگوراس بازمیگردد. از سویی دیگر نظریه روح و ماهیت ان در میان پیثاگوریان شکلها و تعبیرهای گوناگون گرفته است و بیشک یکی از علتهای این اختلافها را میتوان تاثیر اندیشه ها و نظریات دیگران دانست. ارسطو عقاید انان را دراینباره، چنین گزارش میدهد: «نظریه پیثاگوریان نیز ظاهرن همین مقصود را دارد؛ زیرا بعضی از ایشان گفتند که روح پرزهایی در هواست و دیگران گفتند که روح چیزی است که ان پرزها را به حرکت میاورد، ایشان بدان علت از پرزها سخن گفتند که انها پیوسته در حرکت بنظر میرسند، حتی هنگامیکه سکون کامل وجود دارد»
«یک نظریه دیگر درباره روح به ما منتقل شده است ایشان میگویند که ان یکنوع هماهنگی است، زیرا هماهنگی امیزشی از از اضداد است و بدن ما از اضداد ساخته شده است»
«چنین و چنان حالتی از اعداد...دیگری روح و عقل است.»
مشکل اینجاست که نمیتوان گفت صاحبان، انها را در چه زمان و چه مرحله ای از گسترش اندیشه های پیثاگوری میتوان جای داد. نظریه نخست که روح را مانند پرزها میداند با نظریه اعداد پیوستگی دارد، یعنی واحدهایی که دارای امتداد مکانی اند. و نظریه دوم که اشاره به هماهنگی(هارمونیا) میان اضداد میکند از این نظریه نتیجه میشود که، تندرستی نتیجه تساوی یا برابری اندازه ها در میان نیروهای متضاد بدن، مانند سرما، گرما، خشکی و رطوبت است؛ و از سوی دیگر با نظریه هارمونیا در موسیقی نزد پیثاگوریان و در نتیجه با نظریه اعداد ارتباط دارد زیرا بنابر گزارش سوم ایشان برای هر یک از معانی مجرد نیز مانند عدل، عقل و روح عددی میدانستند و مثلن روح یا عقل برابر عدد یک بوده است.
یکی از بهترین و روشنترین توصیفهایی که از روح بنابر نظریه هماهنگی بیان شده است، در نوشته افلاطون بنام فایدون مییابیم. در انجا سیمیاس شاگرد فیلولائوس هنگام گفتگو با سقراط درباره روح چنین میگوید: «سیمیاس گفت: مقصود من این است که میتوان همین را درباره هماهنگ کردن زههای الت موسیقی(چنگ) گفت: اینکه هماهنگی چیزی نادیدنی و غیر جسمانی و سخت زیبا و اسمانی است، ودر چنگ کوک شده جای دارد، در حالتی که خود الت موزیکی و زههای ان مادی و جسمانی و مرکب و زمینی است و خویشاوند با انچه که فناپذیر اند. اکنون فرض کن که این الت موزیکی شکسته است یا زههای ان بریده یا کنده شده است بنابر نظریه تو، هماهنگی باید همچنان وجود داشته باشد{سقراط به فناناپذیری و پایداری روح پس از مرگ اعتقاد دارد}، و نمیتواند از میان رفته باشد؛ زیرا نمیتوان تصور کرد که چون زهها بریده شوند، خود الت موسیقی و زهها که طبیعتی فناپذیر دارند باید همچنان موجود باشند و هماهنگی که سهیم است و خویشاوند، با انچه اسمانی و مرگ ناپذیر است، دیگر نباید وجود داشته باشد پیش از انچه فنا پذیر است از میان برود. نه، تو میگفتی که هماهنگی باید در جایی که چنانکه بود، وجود داشته باشد، و چوب و زهها پیش از انکه چیزی روی دهد خواهند پوسید، سقراط! من اینرا بدان علت میگویم که همانگونه که فکر میکنم تو خود اگاهی، ما پیثاگوریان نظریه ای از روح داریم که بیش و کم چنین است: بدن ما در کشش معنی میان حدهای نهایی گرم و سرد، و خشک وتر و مانند اینها، بهم نگه داشته شده است و روح ما یکنوع امیزه و هماهنگی این چیزهاست که به نسبت برابر باهم مرکب شدند. خوب، اگر روح واقعن یک هماهنگی است، اشکار است که به محض اینکه کشش بدن ما پایین اید یا از حد خاصی افزایش یابد روح باید از میان برود؛ هر چند اسمانی است؟ درست مانند هر هماهنگی دیگری، چه در اوازها و چه در هر فراورده هنری یا صنعتی، هر چند در هر یک از اینها بقایای مادی زمان طولانیتری میمانند، تا اینکه سوخته یا پوسیده شود. پس تو برای ما پاسخی به این استدلال پیدا کن، اگر کسی اصرار ورزد که چون روح امیزه ای از اجزا جسمانی است، پس نخستین چیزی است که در انچه ما مرگ مینامیم، از میان میرود.»
مشخص نیست این توصیف و تعبیر از روح چه اندازه زاییده فکر خود سیمیاس و چه اندازه مشتق از تعالیم استادان وی ازجمله فیلولائوس است، این پیداست که چنین تفسیر و تعبیری از روح در پایان پنجم پ.م در میان پیثاگوریان وجود داشته است، هر چند با نظریه پیثاگوری بقای روح فردی و دوباره زاییده شدن در قالبهای دیگر، متناقض است.

ادامه دارد...

پایدار باشید.

Posted By hamid at 8:35 PM

Comment (0) | Trackback (0)

__    __    __    __    __    __    __

 

 

 

Sunday, December 05, 2004

 

با درود فراوان بر همگی

پیثاگوریان ( فیثاغورسیان) – قسمت اول

فیلولائوس:

ما درباره زندگی فیلولائوس(
Philolaos) تقریبن چیزی نمیدانیم و از عقاید و کارهای فلسفی وی نیز اطلاع بسیار اندک داریم. دیوژنس مینویسد که: «آپولودوروس نیز میگوید که دموکریتوس و فیلولائوس معاصر بوده اند.» بنابراین میتوان گفت که فیلولائوس نیز در نیمه اول قرن پنجم پیش از میلاد متولد شده است. از سوی دیگر کِبِس از شاگردان سقراط در رساله فایدون اثر افلاطون میگوید که: «هنگامی که فیلولائوس در شهر ما (ثِباس) ساکن بود من از او این سخن را شنیده ام ...) و از انجا که محاوره کبس و سیمیاس با سقراط در روز مرگ وی پس از اشامیدن زهر شوکران اتفاق افتاده است، میتوام گفت که فیلولائوس بایستی چندی پیش از سال 399پ.م که سال مرگ سقرط است از شهر ثباس به تاراس در ایتالیا رفته و در انجا مستقر شده باشد و بنابراین هنگامیکه در ثباس سکونت داشته است، تقریبن پنجاه ساله بوده است، البته این بیش از یک حدس نخواهد بود زیرا ما نمیتوانیم معلوم کنیم که وی چند سال پیش از 399پ.م ثباس را ترک گفته است.
نویسندگان عقاید فیلسوفان نوشته هایی را به فیلولائوس نسبت میدهند و از گفته های ایشان چنین بر میاید که وی نخستین پیثاگوری است که دست به تالیف و نوشتن زده است. مثلن یامبلیخوس مینویسد : «زیرا در ان همه نسلها، هیچکس هرگز به یادداشتهای پیثاگوری، پیش از زمان فیلولائوس بر نخورده بود؛ وی نخست ان سه کتاب مشهور را منتشر کرد که گفته میشود دیون سیراکوسی به تقاضای افلاطون به صد مینا خریده بوده است.» این افسانه که افلاطون به نوشته های فیلولائوس دسترسی یافته و کتاب خود را به نام تیمایوس
Timaios از روی انها نوشته بود به شکلهای گوناگون در اثار نویسندگان عقاید امده است. رساله تیمایوس افلاطون درباره جهانشناسی و نظریه پیدایش است و در ان نشانه های عقاید و اصول پیثاگوری نمایان است اما اینکه افلاطون نوشته فیلولائوس را خریده است شایعه ای است که دشمنان وی انرا ساخته اند و به احتمال زیاد از آریستوکِسنوس شاگرد ارسطو سرچشمه میگیرد که از مخالفان افلاطون بوده و همواره میکوشیده است که اصالت و استقلال اندیشه وی را انکار کند.
از سوی دیگر میدانیم که فیلولائوس کتابی درباره اعداد نوشته بوده است زیرا اسپیوسیپوس شاگرد افلاطون، کتابی درباره اعداد نوشته بود که برپایه نوشته فیلولائوس قرار داشته است، همچنین وی کتابی در پزشکی نوشته بود که مدتها اثری از ان در دست نداشته اند تا اینکه تکه هایی از ان در کتاب منون بنام هنر درمان یا ایاتریکا نقل شده است.

تکه هایی از فیلولائوس:

1-طبیعت در نظام جهانی از نامحدود و محدود کننده به هم پیوسته شد، هم نظام کل جهانی و نیز همه چیزهای در ان.
2-ضرورتن همه هستنده ها باید یا محدود کننده یا نامحدود یا در عین حال محدودکننده و نامحدود هردو باشند اما نمیتوانند تنها نامحدود(یا تنها محدود کننده) باشند. زیرا اشکار است که هستنده ها نه همگی از محدود کننده و نه همگی از نامحدود میتوانند باشند پس روشن است که نظام جهانی و انچه در ان است از محدود کننده و نامحدود به هم پیوسته شده است.
3- زیرا از اغاز نیز، اگر هستنده ها همه نامحدود میبودند، موضوعی برای شناسایی وجود نمیداشت.
4-در حقیقت همه چیزهایی که شناخته شدنی اند دارای عددند، زیرا بدون ان ممکن نیست که چیزی را اندیشه کنند یا بشناسند.
5-وضع طبیعت و هارمونی چنین است: هستی چیزها جاویدان است و خود طبیعت نیز نیازمند معرفت خدایی و نه انسانی است علاوه بر این برای هیچیک از هستنده ها ممکن نبود که حتی شناخته شود، که ماهیت بنیادی برای چیزها وجود نمیداشت که نظام جهانی از ان ترکیب شده است، یعنی هم محدود کننده وهم محدود . اما چون این اصلهای نخستین ناهمانند و ناهمگونند روشا است که امکان نداشت یک نظام جهانی از انها پدید اید، اگر یک هماهنگی(هارمونی) افزوده نمیشد که به همین سان خود ان نیز پدید امده است. زیرا چیزهای همانند و همگون به هیچ روی نیازمند هماهنگی نبودند. اما چیزهای ناهمانند و چیزهای ناهمگون و چیزهایی که به نحوی نابرابر استوار شده اند، باید ضرورتن بوسیله هماهنگی به هم بسته شده باشند که بدان وسیله بتوانند در نظام جهانی نگه داشته شوند....
6-آنچه نخست از همه بهم پیوستند، یعنی واحد، در میانه کره جای دارد و اتشدان(هِستیا) نامیده میشود.
7-واحد، اصل نخستین همه چیز است.
9-هارمونی، وحدت بسیار در هم امیخته هاست و توافقی میان ناموافقها.
10-درواقع اجسام کره جهان پنج است، در خود کره : آتش، آب، خاک و هوا و پنجم کشتی باربر(هولکاس ؟) کره است.
11- در جاندار عاقل چهر اصل وجود دارد: مغز، قلب، ناف و عضو جنسی. سر جایگاه عقل، قلب جایگاه روح و احساس، ناف جایگاه ریشه گیری و رویش جنین است، عضو جنسی جای ریزش نطفه و تولید است. مغز نشانه اصل انسان، قلب اصل حیوان، ناف اصل گیاه و عضو جنسی نشانه اصل همه باهم است. زیرا همه چیز از نطفه جوانه میزند و میشکفد.
12-نظام جهانی یکی است، از مرکز شروع به پدید امدن کرد؛ درست از مرکز باهمان فواصل بسوی بالا که بسوی پایین، زیرا انچه از مرکز در بالاست با انچه در پایین است در وضع مقابل قرار دارد چون مرکز برای انچه کاملن در پایین است، بالاترین قسمت را تشکیل میدهد و بقیه نیز بهمین سان، زیرا هردو سو نسبت به مرکز یکسانند، تنها وضعشان معکوس است.
میتوان عقاید فیلولائوس را بدین سان نتیجه گرفت: هستی، چه بصورتی که در نظام کل جهانی یافت میشود و چه در مفردات هستنده ها، ترکیب یا بهم پیوستگی دو عنصر است که یکی نامحدود و دیگری محدود کننده یا دارای حد است. از سوی دیگر، تعریف هستی بر اساس اینکه ادراک شدنی است انجام میگیرد و معیار هستی هر چیز ان است که بتواند ادراک شود. ادراک شامل وجود معین و محدود میشود، و بنابراین حد انجایی است که ادراک تعلق به یک چیز معین میگیرد، زیرا انچه نامعین و نامحدود است، به ادراک در نمیاید.

جهان شناسی:

گزارشی از ثئوفراستوس میگوید: «فیلولائوس میگوید که اتش در میانه، گرد نقطه مرکزی جهان جای دارد، که انرا اتشدان و خانه زیوس، مادر و محراب خدایان، همنگهداشت و مقیاس طبیعت مینامد. اتش دیگری هم هست که بالاترین حد(جهان) را فراگرفته است(شاید فلک ستارگان ثابت) اما نخست موافق با طبیعت، مرکز است که در پیرامون ان ده جسم خدایی میچرخند. (پس از فلک ستارگان ثابت) پنج سیاره(یعنی زحل، مشتری، مریخ، عطارد، زهره)، سپس خورشید، در زیر ان ماه و در زیر ان زمین و در زیر این ضد زمین جای دارد و پس از همه اینها اتش اتشدان است که جایگاه مرکزی را گرفته است. بالاتری بخش پیرامونی را که عناصر پالوده در انند، وی اولومپوس مینامد و بخشی را که در فاصله راه اولومپوس است و در ان پنج سیاره و خورشید و ماه جای گرفتند، کوسموس نام میدهد ناحیه زیر اینها، یعنی فاصله زیر ماه و پیرامون زمین را که قلمرو شدن(صیرورت) دوستدار دگرگونی است، اورانوس(آسمان) مینامد.»
«فیلولائوس خورشید را بلورین میداند که بازتاب اتش کیهانی را در خود میگیرد، اما نور و گرما را به ما منتقل میسازد.»
«فیلولائوس عقیده دارد که همه چیز در اثر جبر و هماهنگی روی میدهد و وی برای نخستین بار معتقد شد که زمین در دایره ای میچرخد.»
«فیلولائوس معتقد است که زمین در دایره ای گرد اتش میچرخد، در دایره ای مایل، بروشی همانند خورشید وماه.»
«بعضی از پیثاگوریان که فیلولائوس از انهاست معتقدند که ماه بنظر میرسد که از خاک باشد، زیرا مانند زمین ما گرداگرد ان نیز مسکون است، البته جانوران و گیاهانی بزرگتر و زیباتر. زیرا جانداران روی ان پانزده بار بزرگترند.»
دیدیم که پیثاگوریان زمین را مرکز جهان نمیدانستند، بلکه مرکز انرا اتشی تصور میکردند که زمین و فلک و ستارگان ثابت و پنج سیاره دیگرو خورشید و ماه و همچنین ضدزمین گِرد آن در چرخشند. فیلولائوس نیز که شاید مبتکر این نظریه باشد، ان مرکز را اتشدان نامیده است. جهان و زمین کروی اند، زیرا بالا و پایین ندارند اما در جایی دیگر وی به چهار عنصر اصلی اشاره میکند که میتوان حدس زد زیر تاثیر نظریات فیلسوف دیگری بنام اِمپدوکِلس قرار گرفته است، اما عنصر پنجم که در همانجا بدان اشاره شده است، یعنی کشتی حامل کره، شاید منظور پوششی اثیری باشد که جهان را فراگرفته است.از سوی دیگر فیلولائوس نخستین کسی است که زمین را متحرک میداند و معتقد است که در دایره ای در چرخش است و دایره همان مدار زمین در گرد اتش مرکزی جهان است که خورشید و ماه و دیگر ستارگان و سیارات گرد ان میچرخند.

زیست شناسی:

گزارشی از مِنون در کتاب هنر درمان میگوید: «فیلولائوس از کروتون میگوید که بدنهای ما از گرما مرکب شده اند زیرا انها سهمی از سرما ندارند، چنانکه وی با ملاحظات زیر در اینباره استدلال میکند: نطفه گرم است و این نطفه است که جاندار را تولید میکند و جاییکه نطفه در ان نهاده شده است(رحم) مانند ان گرم است و انچه همانند چیزی است دارای همان نیرویی است که چیزی همانند ان داراست. پس از انجاکه عامل تولید کننده یا سازنده سهمی از سرما ندارد و همچنین جای در ان نهاده شده نیز دارای سهمی از سرما نیست، اشکار است که جانداری که ساخته میشود نیز دارای همان طبیعت پدید میاید. اما درباره ساخته شدن ان این استدلال را یاداور میشود: جاندار، مستقیمن پس از زاییده شدن، نفس را که سرد است از بیرون بدرون میکشد و سپس، درست انگونه که لازم است انرا باردیگر بیرون میدهد. رقبت به نفسی بیرونی بدان علت پدید میاید که در نتیجه بدرون کشیدن این نفس، بدنهای ما که در اغاز بسیار گرمند بدان وسیله خنک میشود.»
میتوان گفت که هماهنگی بارزی میان انها و نظریات کلی و اصول جهانشناسی پیثاگوریان وجود دارد. چنانکه دیدیم در جهانشناسی انان، نخست واحد که از نظر ایشان نماینده حد است، پس از پدید امدن، خلا را که نماینده نامحدود است، بیفاصله بدرون کشید یا بدیگر سخن تنفس کرد و این خلا همان نامحدودی است که واحد را از بیرون فرا گرفته است. در نظریه فیلولائوس نیز همین جریان را مییابیم، که موجود جاندار، به محض بیرون امدن از رحم، هوا را نفس را از بیرون بدرون میکشد. بدین سان برای او میان جهان بزرگ و جهان کوچک که ادمی باشد، همانندی وجود دارد.



یاداوری :

درباره فیلولائوس نکات زیر را میتوان بعنوان خلاصه برگزید:
1-میتوان گفت که فیلولائوس در نیمه اول قرن پنجم پیش از میلاد متولد شده است.
2- فیلولائوس، نخستین پیثاگوری است که دست به تالیف و نوشتن زده است.
3-وی سه کتاب درباره جهانشناسی و فیزیولوژی و اعداد نوشته که مورد استناد بسیاری از فیلسوفان قرار گرفته است.
4-هستی از نظر وی ترکیب یا بهم پیوستگی دو عنصر است، یکی نامحدود، و دیگری محدود.
5- وی هستی را بر اساس اینکه ادراک شدنی است، تعریف میکند. و میگوید معیار هستی هر چیز، ان است که بتواند ادراک شود و ادراک شامل وجود معین و محدود میشود.
6- وی زمین را مرکز جهان نمیدانست، بلکه مرکز انرا اتشی تصور میکرد که زمین و فلک و ستارگان ثابت و پنج سیاره دیگرو خورشید و ماه و همچنین ضدزمین گِرد آن در چرخشند.


پایدار باشید.
تابعد ...

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 41   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله فلسفه برای همه

دانلود تحقیق آماده درس فلسفه حقوق - وظایف دال و معیارهای گزینش مسئولین طبقات مختلف اجتماع از دیدگاه نهج البلاغه

اختصاصی از فی توو دانلود تحقیق آماده درس فلسفه حقوق - وظایف دال و معیارهای گزینش مسئولین طبقات مختلف اجتماع از دیدگاه نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق آماده درس فلسفه حقوق - وظایف دال و معیارهای گزینش مسئولین طبقات مختلف اجتماع از دیدگاه نهج البلاغه


دانلود تحقیق آماده درس فلسفه حقوق - وظایف دال و معیارهای گزینش مسئولین طبقات مختلف اجتماع از دیدگاه نهج البلاغه

عنوان درس: فلسفه حقوق  

موضوع تحقیق:

وظایف دال و معیارهای گزینش مسئولین طبقات مختلف اجتماع از دیدگاه نهج البلاغه

 

با فرمت قابل ویرایش word

تعداد صفحات: 133  صفحه

تکه های از متن به عنوان نمونه :

 

عنوان                                                                                                                                                                                                                                     صفحه چکیده ............................................................................................. مقدمه.......................................................................

بخش اول:..........................................................

فصل اول: کلیات بخش.......................................

       الف: توضیح واژه‌های کلیدی......................................................

فصل دوم:.............................................................................................

     معرفی نهج البلاغه فیض الاسلام..................................

بخش دوم:...............................................

     فصل اول: اساسی ترین اهداف و وظایف حکومت اسلامی................................................

     فصل دوم: صفات و مشخصات و الیان.................................................

     فصل سوم: وظایف کلی و الیان در برابر مردم.................................

-  خطوط اصلی وظایف....................................

خواص و مشخصات و وظایف دالی در ارتباط درآن............................

وظایف والیان درقبال عیوب مردم          

      فصل چهارم: وزرا و مشاوران حکومت..........................................      فصل پنجم: حقوق ملت..................................    

 فهرست منابع :            

 

  چکیده:

از آنجا که بعد از رسول خدا (ص) از جمع ائمه معصومین (ع) تنها حضرت علی (ع) موفق به تشکیل حکومت اسلامی‌شده است لذا این حکومت نمونه و سرمشق خوب برای همه عدالت خواهان و مدعیان حکومت دینی است تا با اقتدا به آن امام همام بتوانند حداقل در راه آن حضرت هر چند اندک حرکت کنند چرا که ایشان خود فرموده اند « که عمل کردن مانند من ممکن نیست » اما حرکت در مسیر ایشان آرزوی است که بر دل هر عدالت خواهی نقش بسته است لذا در این مقاله تلاش شده است با بهره برداری اندک از آیات کریم قرآن و با اتکای بیشتر بر فرمایشات مولا و اشاره کوتاهی به اساسی ترین اهداف و وظایف حکومت اسلامی‌شامل :

1 – جمع آوری مالیات‌های کشور

2 – جهاد و مبارزه پیگیر با کلیه دشمنان ( ائم از داخلی و خارجی )

3 – تنظیم برنامه و اقدام جدی برای ایجاد جامعه صالح

4 – تنظیم برنامه و اقدام برای عمران و آبادانی شهرها

اشاره برای رسیدن به این اهداف به مشخصات افرادی که باید این مهم را به انجام برسانند شامل 9 صفت از جمله: پروا پیشه بودن در برابر خداوند، مقدم داشتن اطاعت خداوند برهرطاعتی، تسلط برهوای نفس و پیروی از اوامر خداوند که در قرآن آمده است. پیروی کند آنچه را که خداوند در کتابش قرآن به آن امر کرده است. بر هوای نفس مسلط باشد و …. بیان شده است و سپس وظایف والیان در برابر مردم شامل :

خطوط اصلی وظایف از جمله : قلب خود را برای مردم سرشار از رحمت کند .در مورد ایشان ، دوستی و لطف داشته باشد و ….

و سپس وظایف والیان در قبال عیوب مردم از جمله: عدم تلاش برای کشف عیوب و رازهای مردم که پنهان است، دورکردن کینه دشمنی نسبت به مردم از قلب خود، و …. در ادامه درخصوص شناخت طبقات اجتماع شامل:

لشکریان ، امیران و نویسندگان ، قاضیان ، کارمندان ، مالیات دهندگان ، بازرگانان ، طبقه محروم و سپس وظایف والی نسبت به هر یک از طبقات ذکر شده و مشخصات و صفات هر یک از طبقات به طور مشروح ارائه شده ست و سپس به وظایفی که والی شخصاً عهده دار آنهاست به همراه مواردی که لازم است والی مستقیماً نظارت کند و در پایان این بخش وظایف فردی و اجتماعی والی ارائه شده است در بخش دوم با استفاده از قرآن مجید معیارهای گزینش مدیران و فرماندهان در قرآن مجید شامل ایمان به هدف ، علم و قدرت ، امانت داری و درستکاری ، صداقت و راستی ،‌ وراثت صالحه ، سعه صدر ، دلسوزی و عشق به کار ،‌ تجربه و آزمودگی ، شجاعت و قاطعیت عدالت و دادگری ، پایگاه مردمی‌، پای بند بودن به اصول و ضوابط و انتها ویژگیهای پنجگانه فرمانده بزرگ اسلام حضرت ختمی‌مرتبت پیامبر اکرم ( ص) که درآیه 128 سوره توبه آمده است ارائه شده و در پایان نتیجه گیری مبنی بر اینکه مهمترین عامل و موثرترین عامل کارگزاران نظام می‌باشند زیرا احکام الهی فاقد نقص و عیب بوده لذا در صورت اجر سعادت بشری تأمین خواهد شد، لیکن اجرا کنندگان این احکام هستند که می‌توانند در اجرای آن اگر از شرایط لازم برخوردار باشند موفق شده و در غیر اینصورت باید شاهد رخت بر بستن عدالت و برقراری ظلم و تبعیض در جامعه بود . زیرا بی عدالتی نتیجه ای جز دوری مردم از نظام و عدم موفقیت نظام اسلامی‌چیزی به همراه نخواهد داشت با این تفاوت که عدم موفقیت نظام را در این مرحله دیگر به کارگزاران نسبت نداده بلکه ریشه عدم موفقیت ( را با توجه به تبلیغات فعل حاکم بر جهان ) را در ناکارآمدی نظام اسلامی‌خواهند داشت. ضمناً کلید واژه های این بحث شامل :

والیان ـ صفات ـ وظایف اهداف ـ فرماندهان ـ مدیران می‌باشد.


  مقدمه :

یکی از چالشهای اصلی فرا روی ادیان، موضوع کار آمدی آن دین در عصر حاضر است.

امروزه شیوه متخذه در سطح جهان مخصوصاً جوامع غیر اسلامی‌و آن دسته از جوامعی که اسلام را نیز در قالب برداشت های مسیحی پروتستان در آورده و نقش فردی برای دین قائل شده اند اکثراً معتقدند دین قادر به ارائه الگوی مناسب برای اداره جامعه نیست لیکن در مقابل اسلام مدعی است با بیان کردن دستورات اسلام جوامع به تعالی رسیده و قادرند زمینه رشد و کمال انسانها را در عین بهره برداری از رفاه و آسایش فراهم نمایند اما برای پیاده کردن این دستورات نیاز به مجریانی است که بتواند این احکام را بخوبی پیاده کنند در غیر اینصور ت مشکلات جوامع دیگر بروز خواهد کرد که در این راستا بهترین راهنما کُتب آسمانی و دستورات حیات بخش پیامبران الهی و ائمه معصومین (ع) می‌باشد که دراین خصوص فرمایشات مولا امیرالمومنین در انتخاب کارگزاران و بیان صفات و ویژگیهای آنها به تفکیک اقشار و متناسب با مسئولیتها می‌تواند راهنمای مناسبی برای کارگزاران نظام اسلامی‌باشد و چنانچه در انتخاب افراد ملاکهای مربوطه رعایت نشود و روابط بر ضوابط مطروحه حاکم شود دیگر نمی‌توان انتظار داشت افرادی که شایسته انجام کاری نیستند از عهده آن کارها به نحو شایسته برآیند و در نتیجه متأسفانه شاهد ناکارآمدی نظام به جای ناکارآمدی کارگزاران حاکم خواهد شد لذا به دلیل اهمیت این موضع که به کلیت و تمامیت هر نظامی‌بر می‌گردد و مخصوصاً در زمان فعلی که تلاش دشمن بر تبلیغ ناکارآمدی نظام های اسلامی‌است پرداختن به این موضع می‌تواند مشکلات ریشه ای فراروی نظام را دفع کند .

بیانات مولا امیرالمومنین در همه زمینه ها هادی و کارگشاست اما با استفاده تخصصی از آن در موارد مختلف می‌توان این فرمایشات را در جامعه کنونی کاربردی کرده و با خارج کردن آنها از حالت توصیه ، سفارش وصیت بعنوان دستورالعمل زندگی و قانون اجرایی جامعه تبدیل کرد و با استعانت از این فرمایشات مانع از پیروزی دشمن در این نبرد تبلیغاتی شد .

تاکنون نویسندگان زیادی به تفسیر فرمایشات مولا پرداخته و جزوات و مقالات فراوانی مخصوصاً درباره عهدنامه مالک اشتر به رشته تحریر درآمده است اما کمتر مقاله ای اقدام به تفکیک موضوعات و ارائه آن به عنوان فرامینی که هم اکنون لازم الاجرا است پرداخته لذا این تحقیق در تلاش است با تفکیک مطالب ذیل به طور مشروح به آن بپردازد .

1- صفات و مشخصات والیان در نظام اسلامی‌چه می‌باشد .

2- ملاکهای گزینش والیان ، فرماندهان و مدیران در نظام اسلامی‌چیست .

3- وظایف کلی والیان در برابر مردم و متقابلاً وظایف مردم در برابر والیان چیست .

4- وظایف والی نسبت به طبقات مختلف اجتماع چه می‌باشد؟....

 

و.....


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق آماده درس فلسفه حقوق - وظایف دال و معیارهای گزینش مسئولین طبقات مختلف اجتماع از دیدگاه نهج البلاغه

فلسفه ی طراحی و معرفیه اثار تادائو اندو

اختصاصی از فی توو فلسفه ی طراحی و معرفیه اثار تادائو اندو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فلسفه ی طراحی و معرفیه اثار تادائو اندو


دانلود پاور پوینت فلسفه ی طراحی و معرفیه اثار تادائو اندو

اندو معماری خود آموخته است

تقریبا همه پروژه های او از بتن نمایان بعنوان ماده

اولیه ساخته شده است.

واسطه ی میان شرق وغرب

از سری خانه هایی است که در سال های اولیه خود طراحی کرده

استفاده از سیستم مدولاژ ژاپنی یا همان کن

استفاده از تاتامی)

تاتامی یا واحد اندازه گیری آن کن با نسبت های 1 به 2 ساخته می شوند.

تاتامی چیزی شبیه به پارکت پوشیده شده از حصیرهایی که از ساقه برنج درست شده اند.

کن واحد دیگر سنجش در نیمه دوم قرون وسطی در ژاپن مطرح شد.  

این فایل به صورت پاورپوینت و در 36 صفحه می باشد


دانلود با لینک مستقیم


فلسفه ی طراحی و معرفیه اثار تادائو اندو

دانلود مقاله فلسفه ازدواج در اسلام و مسیحیت

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله فلسفه ازدواج در اسلام و مسیحیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
نوشتار حاضر نیز با بهره‌گیری از روش تطبیقی، به مقایسه‌ی پدیده‌ای بزرگ و بـرجسته در زنـدگی انسـان یعنـی «ازدواج» در دو دیـن الهی و آسـمانی «اسـلام» و «مسیحیت» می‌پردازد.

 

چکیده:
بهترین راه شناسایی یک پدیده، مطالعه‌ی فرانگر و بررسی در محمل‌های گوناگون است. شناخت همه‌جانبه و کشف فلسفه‌ی ازدواج نیز میسّر نمی‌باشد، مگر در پرتو تطبیق و مقایسه. یکی از ابعاد مؤثر و حایز اهمیت این تطبیق، مقایسه‌ی ازدواج در دو آیین آسمانی اسلام و مسیحیت است. از این رو نوشتار حاضر، به بررسی تطبیقی علل و چرایی، جایگاه و اهداف ازدواج در اسلام و سپس در مسیحیت می‌پردازد و در آخر یافته‌های حاصل را مورد مقایسه قرار می‌دهد. مهمترین دستاورد این تطبیق عبارت است از این‌که هر دو آیین، تنها راه مشروع تأمین نیاز جنسی، ایجاد نسل پاک و تأمین محبت را در پرتو ازدواج و خانواده می‌دانند؛ با این تفاوت اساسی که رهبانیت و تجرد نسبت به ازدواج در آیین مسیحیت از جایگاهی ویژه برخوردار است؛ در حالی که در دین مبین اسلام، تجرد و رهبانیت امری کاملاً مردود است و برخلاف مسیحیت عامل تقرب به خداوند محسوب نمی‌شود؛ بلکه این ازدواج است که زمینه‌ساز تکامل و تقرب الهی خواهد بود.

 

واژگان کلیدی:ازدواج، اسلام، مسیحیت، عزوبت، رهبانیت، خانواده.

 

کلام خداوند و سخن وحی نه تنها با پیام و محتوای عالی و نغز خود راهنمای حق جویان و حقیقت‌طلبان است، بلکه در ارائه‌ی حقایق آیینی و معرفی راه و روش نیز راهنمایی بی‌بدیل و بی‌همتا است. یکی از روش‌های قرآن در اعطای بصیرت و ایجاد بینش، مقایسه‌ی دو سوی موضوعات است. آن‌گاه که قرآن آگاهان را در برابر جاهلان قرار می‌دهد و استفهام معرفتی ارائه می‌نماید، همین شیوه از بصیرت‌آفرینی را به کار می‌گیرد: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون»(زمر، 9) هم‌چنان‌که با مقایسه‌ی نابینا و بینا و اهل ایمان و عمل صالح با انسان بدکار «و ما یستوی الاعمی و البصیر و الذین امنوا و عملوا الصالحات و لا المسئ» (غافر، 58) روشی دیگر جهت نیل به علم و معرفت را به آدمیان می‌آموزد و در پرتو تطابق و تناظر، حوزه‌های ناگشوده‌ی معرفت را به روی انسان‌ها می‌گشاید.
مطالعه‌ی تطبیقی در کنار دیگر روش‌های مطالعه، از جایگاه ویژه و منحصر به فردی برخوردار است. روی آورد مستقیم در شناخت یک پدیده و بررسی یک مسئله، محقق و مخاطب را از آگاهی نسبت به ابعاد متعدد موضوع محروم کرده و هر دو را به سطحی‌نگری مبتلا می‌نماید و در نهایت به از دست دادن فهم عمیق می‌انجامد ولیکن مطالعه‌ی مقایسه‌ای و تطبیقی، محقق و مخاطب را از حصرگرایی رها ساخته و ابعاد ناپیدای موضوع مورد نظر را در خلال مقایسه فرا روی وی می‌گشاید.

 

روش شناسی تحقیق

 

ـ تعریف مسئله
ـ تحدید دامنه‌ی تطبیق
ـ تبیین دو قطب تطبیق
ـ استقصای وجوه و موارد تمایز و تشابه دو قطب تحقیق در دامنه‌ی تعیین شده
ـ تبیین موارد و مواضع خلاف و وفاق در دو قطب مورد نظر
ـ ریشه یابی موارد وفاق و خلاف

 

بر این اساس، رئوس مباحث مطروحه در این مطالعه را می‌توان این‌گونه طبقه‌بندی نمود:

 

الف- تبیین مسئله

 

چنان‌که واضح است، اسلام و مسیحیت[i] دو دین برجسته‌ی الهی و آسمانی هستند و هر دو مدعی اصلاح و تربیت بشر و هدایت انسان به سمت کمال و تعالی می‌باشند و «ازدواج» نیز یکی از عوامل و شاید برجسته‌ترین و موثر‌ترین عامل در رهسپاری انسان به سوی کمال و تعالی است. لذا این دو آیین آسمانی باید در این مورد سخنی و پیامی برای رهروان خود داشته باشند تا از رهگذر ازدواج صحیح و مناسب، مسیر ترقی و کمال را به روی پیروان خود بگشایند؛ چرا که نمی‌توان دین و مسلکی را یافت که در مورد مؤثرترین عامل سعادت و کمال آدمی، حرف و سخنی نداشته باشد.

 

از این جهت، برای آشنائی همه جانبه با اهداف، جایگاه و فلسفه‌ی ازدواج، بهترین محمل مقایسه ومطالعه‌ی تطبیقی، این دو آئین آسمانی است. برخی از سؤالات مطرح شده در مقام تطبیق، به قرار ذیل است:

 

1- آیا هر دو دین اسلام و مسیحیت به یک اندازه به ازدواج اهمیت می‌دهند؟
2 - آیا هر دو دین از یک دیدگاه به ازدواج نگاه می‌کنند و از آن یک تعریف و جایگاه ارائه می‌دهند؟
3- آیا هر دو دین بر اساس یک راهکار از این عامل برای سعادت بهره می‌گیرند؟
4- آیا هر یک با هدفی خاص به ازدواج روی می‌آورند و هدف مخصوص خویش را تعقیب می‌کنند یا اهداف یکسان و مشترک دارند؟
5- آیا وظایف و کارکردهایی که برای ازدواج بیان می‌شود و از آن انتظار می‌رود، در هر دو دین اسلام و مسیحیت یکسان است یا تفاوت دارد؟

 

ب- تعیین دامنه‌ی بحث در محدوده‌ی تطبیق و مقایسه

 

اسلام و مسیحیت همانند دیگر ادیان الهی، مجموعه‌ای متشکل از عقاید، معارف، احکام و مقرّرات می‌باشند. افزون بر این، هر یک از بخش‌های فوق، خود از قلمرویی وسیع برخوردارند. از آن‌جا که نوشتار حاضر، در صدد انجام یک تحقیق مقایسه‌ای است، در ابتدا باید معین شود که در موضوع مورد بحث، چه بخشی از مباحث ازدواج در اسلام و مسیحیت با هم مقایسه می‌شوند؛ زیرا ازدواج یک موضوع چند بخشی است و باید محدوده‌ی مقایسه در ذیل بحث مشخص شود:

 

ـ آیا احکام ازدواج در این دو دین بررسی می‌شود؟ کدام بخش از احکام؟ احکام عقد یا طلاق و... یا مبانی اعتقادی این دو دین در مورد ازدواج مورد مقایسه قرار می‌گیرد؟ روشن است که تا محدوده مقایسه معین نشود یا مقایسه‌ای اصلاً صورت نمی‌پذیرد و اگر هم ممکن گردد، ثمره علمی در پی نخواهد داشت و به جواب سؤالات و حل مشکل منتهی نخواهد شد.

 

در این نوشتار، منظور از اسلام، همانا قرآن کریم، احادیث و روایات اولیای دین می‌باشد و مقصود از مسیحیت، کتاب مقدس و برداشت‌های مستند به این کتاب است. لذا در بحث حاضر، به مشترکات مسلمانان توجه می‌شود و کمتر به اختلاف مذاهب پرداخته می‌شود؛ همان‌گونه که در مسیحیت نیز به پراکندگی مذاهب و فرق آن توجهی نکرده و به مشترکات پرداخته می‌شود و در صورت اختلاف با مذهبی خاص، موضوع اختلاف به طور دقیق بیان می‌شود.
در این‌جا محور اصلی مقایسه «ازدواج» در اسلام و مسیحیت است که مبتنی بر سه بحث ذیل است:

 

- علل و فلسفه‌ی ازدواج در اسلام و مسیحیت
- اهمیت و جایگاه ازدواج در اسلام و مسیحیت
- اهداف ازدواج در اسلام و مسیحیت

 

در ابتدا توصیف ازدواج در سه محور فوق از دیدگاه اسلام و سپس همان سه محور از دیدگاه مسیحیت مورد بررسی قرار می‌گیرد و سرانجام در مقام تطبیق به محورهای ذیل پرداخته می‌شود:
ـ استقصای نقاط و وجوه اشتراک اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور معین شده.
ـ استقصای موارد و نقاط افتراق اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور معین شده.
ـ ریشه‌یابی موارد وفاق و خلاف اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور فوق، بر اساس مبانی اعتقادی، زمینه‌های تاریخی ادله و روی‌آوردها، روش‌ها و لوازم آن در اسلام و مسیحیت.

 

ازدواج در اسلام

 

الف- فلسفه ازدواج در اسلام
از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است. (رک. نجفی، 1365: ج29، صص8-5) این پیمان و قرارداد افزون بر این‌که از استحکام خاص برخوردار است، «میثاقاً غلیظاً» (نساء، 21) دارای یک ارزش و منزلت الهی و خدایی ویژه می‌باشد و در سطح دیگر قراردادهای اجتماعی قرار نمی‌گیرد تا صرفاً از قواعد عمومی آن قراردادها پیروی کند. شاید بتوان گفت: قویترین پیمان و مقدس‌ترین قرارداد است که آدمی با اعتماد به آن، والدین و خواهر و برادر خود را رها کرده و راضی می‌شود با فردی که شناخت زیادی از وی ندارد، هم پیمان شود و همه‌ی دارایی خود را با او به مشارکت گذارد. گویا به همین جهت است که در روایات از این قرارداد به «قلاده» تعبیر شده و هشدار داده شده است که متوجه باشید عنان اختیار خود را به دست چه کسی می‌دهید. (رک. الحرالعاملی، 1403ق: ج14، ص17) و چه کسی را کنار خود قرار می‌دهید و شریک مال و دین و اسرار خویش می‌سازید. (همان: ص14)

 

اینک باید دید که اسلام این پیمان وثیق را به چه قصدی پی می‌ریزد و بر آن اهتمام می‌ورزد؟ لیکن قبل از بیان علل و فلسفه ازدواج، ذکر یک نکته ضروری است و آن تفاوت «فلسفه و چرایی» با «هدف یا اهداف» است که این دو چه سان در این بحث از یکدیگر منفک شده‌اند؟ مقصود از هدف، وضعیت مطلوبی است که به طور آگاهانه سودمند تشخیص داده شده و برای تحقق آن تلاش می‌شود (اعرافی، 1376: ص5) ولی در «علت یا فلسفه» نسبت به انتخاب آگاهانه، تلاش هدفمند و تأثیر اراده‌ی انسانی در تحقق آن هیچ توجهی نیست؛ یعنی علت وقوع یک پدیده می‌تواند عاملی غیر انسانی باشد؛ ولی اهداف همیشه با اراده نیرویی انسانی و هدفدار محقق می‌شود. در این نوشتار نیـز اهـداف ازدواج با تـلاش انسان‌هـایی که ازدواج نموده‌انـد فـراهم می‌شـود و باید این‌چنین باشد؛ در حالی که وقتی از علل تشریع ازدواج سخن گفته می‌شود، توجهی به اراده‌ی انسانی در تأمین آن‌ها نمی‌باشد؛ به عنوان مثال چه بخواهیم و چه نخواهیم فلسفه‌ی ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و تأمین آرامش است.

 

تشریع ازدواج و ترغیب به آن در اسلام، از یک علت و فلسفه‌ی اساسی و از چندین چرایی فرعی و غیر اساسی برخوردار است. بر این اساس، می‌توان این علل را به دو دسته اساسی و فرعی تقسیم نمود:

 

1- علت اساسی تشریع ازدواج

 

علت اساسی تشریع ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و نیازهای (روحی، روانی، جسمی) طبیعی انسان است. تمام قوانین و مقرّرات اسلام، از زیر ساخت‌های فطری و طبیعی به ودیعه نهاده شده در نهاد انسان، سرچشمه می‌گیرند. این قوانین و مقرّرات به شکلی برآورنده‌ی نیازها‌ی فطری و طبیعی انسان هستند و در پرتو این قوانین، سلامت و رشد آدمی تضمین می‌شود. فلسفه‌ی اساسی و بنیانی ازدواج همانند تمام احکام و مقرّرات آن، پاسخ به ندای فطرت خداجوی انسان است. ازدواج از این روی در اسلام، تشریع و مورد ترغیب قرار گرفته است که می‌تواند به نیازهای فطری آدمی پاسخ شایسته داده و سلامت و تعالی وی را زمینه‌سازی نماید. لذا افرادی که از ازدواج روی می‌گردانند، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبیعت خود به جنگ برخاسته‌اند. در نتیجه، چون برخلاف فطرت و نیاز طبیعی حرکت می‌کنند، با دشواری و مشکلات فراوان مواجه می‌شوند و از مسیر اعتدال و جاده‌ی تکامل و رشد خارج می‌شوند. (رشید پور، 1376: ص 8)

 

2- علل فرعی تشریع ازدواج

 

- تأمین آرامش روح و روان و سکون دل و جان
از جمله علل ازدواج در دیدگاه اسلام، تأمین آرامش و سکون است. «من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و...» (روم، 21)، «از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آن‌ها آرامش بیابید.» این آرامش از این‌جا ناشی می‌شود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه‌ی شکوفایی و نشاط و پرورش یکدیگر می‌باشند. (مکارم شیرازی، 1368: ج16، ص391)

 

- حفظ نوع بشر

 

از دیگر علل تشریع ازدواج در اسلام همانا حفظ نوع بشر در قالب توالد و تناسل سالم و مشروع می‌باشد. این علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است که روایات نقل شده از اولیای دین، فرزندآور بودن را از صفات شایسته زنان برای ازدواج می‌شمارد (عندلیب، 1422ق: ج1، ص140) و فرزند داشتن را مایه برکت می‌داند. (کلینی، 1367: ج5، ص474، ح2)

 

- حفظ دین

 

ازدواج نوعی تأثیر در تأمین مصونیت از انحراف‌ها، کژی‌ها و لغزش‌ها دارد و همین حالت موجب فراهم شدن جایگاهی متفاوت با قبل برای شخص مزدوج می‌شود و نوعی، فضیلت، برتری و دوری گزیدن از تخلفات را به همراه دارد و تقید فرد را به فضایل، آداب دینی و معنوی بیشتر می‌سازد. گویا از همین روی اولیای دین می‌فرمایند: «کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ نموده است.» (الحر العاملی، 1403ق: ج14، ص5) یا در سخنی نورانی و نغز، پیامبر رحمت(ص) می‌فرمایند: «مردان مجرد را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیک و ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد کند.» (مشکینی، 1366: ص14)

 

- رشد شخصیت و احساس مسئولیت اجتماعی

 

مسئولیت‌پذیری و بیرون آمدن از حصار خودبینی و طبیعت فردی و متعهد شدن در برابر دیگران و به دنبال آن فراهم شدن زمینه‌ی رشد اجتماعی، از دیگر علل و فلسفه‌های تشریع ازدواج است. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگر نمی‌توان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج می‌تواند به شخصیت اجتماعی خود دست یابد و پختگی شخصیت پیدا کند. (مکارم شیرازی، 1368: ج14، ص465) ازدواج اولین مرحله‌ی خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است. (مطهری، 1362: صص252-251) اگر راهی غیر از این برای رسیدن به این مطلوب وجود داشت، به طور یقین اسلام آن را معرفی می‌نمود. این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی‌شود.

 

ب- اهمیت و جایگاه ازدواج در اسلام

 

1- محبوبیت ازدواج نزد خداوند
ازدواج از منظر اسلام بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب موکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود (مشکینی، 1366: ص10) و مانند هر عمل مستحب بر انجام آن ثواب و پاداش دنیوی و اخروی مترتب می‌شود؛ چرا که مورد طلب و درخواست الهی واقع شده است: «وانکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم» (نور، 32) هر عملی که مورد درخواست اولیای دین واقع شود، نشان از فضیلت و رجحان آن عمل در دیدگاه اولیای دین دارد و از مطلوبیت ذاتی آن عمل حکایت می‌کنـد. لذا در منظر اسلام، ازدواج عملی مطلوب درگاه الهی و مستحب موکد شمرده می‌شود و انجام دهنده‌ی آن مستحق ثواب و پاداش الهی است.

 

2- ازدواج، پیمانی مقدس

 

در حالی‌که برای بیان اهمیت ازدواج، مطلوبیت ذاتی و الزام استحبابی آن در اسلام کفایت می‌نماید، اما قداست ویژه آن در بارگاه الهی خود شاهد دیگری بر این اهمیت و جایگاه خاص است. به بیانی دیگر، افزون بر الزام الهی در ازدواج که خود به صورت غیر مستقیم از اهمیت ازدواج حکایت می‌کند، در برابر برخی مکاتب و مذاهب که با نگاهی حیوانی، دنیوی و فرو افتاده به ازدواج می‌نگرند و فضیلت انسانی را در ترک ازدواج می‌جویند، اسلام برای ازدواج جایگاهی قدسی قائل است. اسلام ازدواج را از مجموعه‌ی رفتارهای برخاسته از شهوت و تمایلات حیوانی خارج نموده و در پایگاه قدسی خاص، آن را معرکه‌ی فضیلت‌جویی معرفی می‌نماید و به انسان‌ها توصیه می‌کند که فضائل را در این وادی جستجو کنند. لذا ازدواج را موجب آبادانی خانه‌ها می‌داند و می‌فرماید: هیچ چیزی نزد خدا محبوب‌تر از خانه‌ای که با ازدواج آباد می‌شود، نیست: «ما من شیء احب الی الله من بیت یعمر بالنکاح» (الحرالعاملی، 1403ق: ج14، ص8)

 

افزون بر روش‌های فوق، اسلام در مقام بیان اهمیت ازدواج، از دریچه‌های مختلف به آن نگاه می‌کند و بر اساس نقشی که برای ازدواج قائل است، اهمیت و جایگاه آن را گوشزد می‌نماید. بنابراین، بر پایه نقش‌هایی که اسلام برای ازدواج در نظر گرفته است، اهمیت ازدواج مشخص می‌شود.

 

3- ازدواج، فضیلت بخش عبادت‌ها و اعمال

 

در اسلام، افزون بر این‌که ازدواج خود عملی ارزشمند و مورد پسند خداوند تلقی می‌شود، بلکه موجب ارزشمند‌ی دیگر اعمال و به خصوص عبادات افراد نیز خواهد بود؛ یعنی ازدواج سبب می‌شود عبادت فرد متأهل از فضیلت برتری نسبت به فرد مجرد برخوردار باشد. این برتری گاه بدان مرتبه می‌رسد که هفتاد رکعت نماز انسان مجرد نمی‌تواند با دو رکعت نماز انسان متأهل برابری کند: «رکعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین رکعة یصلیها اعزب» (همان: ج14، ص6، ح1) و حتی اگر فرد مجرد تمام شب‌ها به نماز و روزها را به روزه مشغول باشد، باز هم نمی‌تواند در فضیلت با دو رکعت نماز شخص متأهل هم‌ترازی کند: «الرکعتان یصلیهما رجل متزوج افضل من رجل اعزب یقوم لیله، و یصوم نهاره...» (همان: ص7، ح4) در برخی تعابیر شخص متأهلی که خوابیده است، فقط به عنوان این‌که متأهل است بر انسان مجردی که روزه‌دار و نمازگزار است، برتری دارد، «المتزوج النائم افضل من الصائم القائم العزب.» (قمی، 1403ق: ج1، ص561)

 

4- ازدواج، مایه برکت و موجب خیر

 

از جمله تعابیر رسا و نغز اسلام در بیان اهمیت ازدواج، همانا بیان ثمرات و فواید مادی و معنوی مترتب بر آن است. با این روش، هم جایگاه ازدواج را نزد خداوند بیان می‌کند و هم انسان‌ها را به انجام آن ترغیب می‌نماید. بر همین اساس، در مکتب اسلام، ازدواج مایه‌ی فزونی رزق و روزی و سبب زیادی ثروت معرفی شده (همان: صص25-24، ح3؛ عندلیب، 1422ق: ص190) و موجب به تاخیر افتادن مرگ و بلندی عمر، دانسته شده است. (مجلسی، 1403ق: ج5، ص311) به هنگام ازدواج ابواب آسمان گشوده و رحمت الهی به زمین فرو می‌ریزد.

 

5- ازدواج، سیره‌ی عملی انبیا و اولیای دین

 

همان‌گونه که در بین انسان‌ها مرسوم است، از جمله راه‌های نشان دادن اهمیت یک عمل و ترغیب مردم به انجام آن به عنوان یک الگوی اجتماعی، انجام آن عمل توسط انسان‌های برجسته و شاخص آن جامعه همانند معلمان، مربیان، متولیان و حاکمان است. در این‌جا هم اسلام برای بیان جایگاه ازدواج و ترغیب مردم به آن، اعلام می‌کند که ازدواج سیره و روش اولیا و انبیا است. اگر شما می‌خواهید در زمره‌ی ائمه هدی و حضرات معصومین(ع) باشید، پس همانند آن‌ها عمل کنید و به آن‌ها تأسی نمایید. از این رو، در دین اسلام، پیامبر این آیین حنیف، به مسلمانان گوشزد می‌نماید که اگر دوست دارید، پیرو سنت و مرام من باشید، ازدواج کنید و توجه داشته باشید که اگر از ازدواج روی گردانید، نمی‌توانید از پیروان آیین من باشید: «فان التزویج سنة رسول الله (ص) فانه کان یقول من کان یحب ان‌یتبع سنتی فان من سنتی التزویج» (الحر العاملی، 1403ق: ج14، ص3، ح6) و در کلامی دیگر با صراحت بیشتر ازدواج را سنت خویش قرار داده و ترک آن را خروج از دایره‌ی سنت نبوی بیان فرموده‌اند: «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی» (مجلسی، 1403ق: ج103، ص220) در برخی تعابیر این اهتمام آن‌قدر شدت پیدا می‌کند که پیامبر خدا می‌فرماید: «هر که می‌خواهد بر فطرت من (دین فطری) باشد، باید طبق سنت من رفتار کند، یکی از سنت‌های من ازدواج است.» (مشکینی، 1366: ص21) گویا ازدواج نکردن برابر با خروج از فطرت و دین رسول خاتم(ص) است.

 

ج- اهداف ازدواج از دیدگاه اسلام

 

اسلام در پرتو تشریع ازدواج، اهداف و انتظاراتی را تعقیب می‌نماید و از مزدوجین نیز توقع و انتظار دارد تا این اهداف را فراهم آورند. به بیانی دیگر، در اسلام افزون بر این‌که ازدواج به خودی خود می‌تواند هدف قرار بگیرد‌‍‍ و به تعبیری مطلوبیت ذاتی دارد، از مطلوبیت غیری نیز برخوردار است و برای رسیدن به اهدافی خاص مورد ترغیب و تشویق قرارگرفته است. از مردان و زنانی که با هم پیمان همسری می‌بندند، می‌خواهد در مسیر این پیمان الهی و آسمانی، به این مقاصد و اهداف لباس تحقق بپوشانند. از دیدگاه اسلام با فراهم آمدن این اهداف، هم زمینه‌ی شکوفایی توان نهفته و استعداد بالقوه در نهاد انسان مهیا می‌شود و هم ذخیره‌ای گران و سرمایه‌ای بی‌پایان و جاودان‌‍ (مانند تربیت نسل پاک و فرزند صالح) به بشریت ارزانی می‌شود. لذا اگر ازدواجی به اهداف بیان شده نرسد یا مسلمانان مزدوج، این اهداف را فراهم نیاورند، نه تنها زمینه‌ی شکوفایی استعداد به ودیعه نهاده را تباه کرده‌اند، بلکه سرمایه‌ای جاودان را برباد داده‌اند؛ در حالی‌که اسلام به هیچ یک از این دو خسران رضایت نمی‌دهد. بر ایـن اسـاس مشاهده می‌شـود، اسـلام در شـرایط انتخاب همسـر، آیین ازدواج و...، توصیه‌هایی را ارائه می‌نماید که تمام این دستورات و توصیه‌ها به منظور رسیدن به این اهداف بیان شده‌اند. شدت اهتمام اسلام به رعایت این دستورات وتوصیه‌ها نشانه‌ی آن است که اسلام هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی‌دهد و نمی‌پسندد که ازدواجی انجام پذیرد، ولی اهدافش تأمین نشود.

 

تذکر این نکته خالی از فایده نیست که اسلام با بیان اهداف تعریف شده برای ازدواج، مسلمانان را از برخی اهداف نابجا و ناپسند برحذر می‌دارد و سخت هشدار می‌دهد که مبادا برای رسیدن به اهدافی غیر از آن‌چه بیان شد یا به غرض نیل به اهدافی که با فلسفه و جایگاه ازدواج در تعارض است، به سراغ ازدواج بروند.

 

پس اسلام از ازدواج، اولاً اهدافی خاص و معین را تعقیب می‌نماید و برای نیل به اهداف مطلوب در مراحل مختلف انجام ازدواج تدابیری را اندیشیده است و با توجه به شدت اهتمام به این تدابیر و توصیه‌ها هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی‌دهد. ثانیاً، اهداف ناثواب و نابجا را مردود می‌شمارد و مسلمانان را از این گونه ازدواج‌ها که به این نوع اهداف ختم می‌شود، منع می‌کند.

 

در بررسی متون دین اسلام، اهداف ازدواج به دو دسته تقسیم می‌شوند: اهداف مستقیم و بدون واسطه و اهداف غیرمستقیم و با واسطه. اهداف مستقیم ازدواج که در ذیل آن، اهداف غیر مستقیم قرار دارند، به قرار ذیل است:

 


1- تشکیل خانواده

 

از جمله اساسی‌ترین اهداف اسلام از ازدواج، تشکیل خانواده است. اسلام با تعیین این هدف، به مسلمانان این پیام را تفهیم می‌کند که تمام علل و چرایی‌های ازدواج مانند پاسخ به نیاز‌های روحی، روانی، شناختی و جسمی و حفظ نوع بشر و تولید نسل سالم و پاک و... باید در چهارچوبی تعریف شده و در قالب کانونی به نام خانواده تأمین و فراهم شود.

 

پس خانواده آن کانون محبت، عاطفه و لطفی است که با ازدواج پی‌ریزی می‌شود و از محبوب‌ترین و عزیزترین کانون‌ها نزد خداوند است که هرگز بنایی با این جایگاه ویژه و رفیع بنا نشده است: «ما بنی فی الاسلام بناء احب الی الله ـ عزّوجلّ ـ و اعز من التزویج.»

 

اگر ازدواجی انجام پذیرد، ولی به تشکیل این کانون مهر و محبت منتهی نشود و صرفاً عقد و قراری بین دو انسان باشد، چنین ازدواجی شاید از دیدگاه عرفی و حقوقی یک ازدواج صحیح باشد، ولی از دیدگاه اسلام - به ویژه تربیت اسلامی- ازدواجی مطلوب و مورد پسند نیست؛ هر چند به تولید نسل و بر آوردن برخی نیازهای جسمی و... بیانجامد.

 

با این بیان مشخص می‌شود که چرا این هدف از اولین و اساسی‌ترین اهداف ازدواج است؛ چرا که بدون این هدف، تأمین دیگر اهداف، ناممکن است یا به صورت ناقص فراهم می‌شود. اندکی تأمل در این معنا، آن را از اثبات بی‌نیاز می‌سازد. واضح است که اسلام به هیچ یک از این دو رضایت نمی‌دهد.
اسلام، خانواده را به عنوان یک هدف واسطه‌ای در نظر می‌گیرد تا در پرتو آن به اهداف بعدی خود نایل آید. در واقع از دیدگاه اسلام تنها با تشکیل خانواده می‌توان به اهدافی خاص دست یافت و هیچ مسیری برای رسیدن به آن اهداف، جز از طریق خانواده وجود ندارد. به عنوان مثال، تأمین محبت و مودت، یکی از اهداف اسلام از ازدواج است؛ اما این هدف به صرف ازدواج و تنها از طریق این قرارداد و پیمان به دست نمی‌آید. از دیدگاه اسلام، محل ارزانی نمودن محبت و مودت تنها کانون گرم خانواده است. اگر اسلام به محبت فرزندان اهمیت می‌دهد و بوسیدن آنان را موجب رحمت و حسنه می‌شمارد (رک. عندلیب، 1422ق: ج1، ص162، ح342)، آن را در کوچه و برزن نمی‌جوید؛ بلکه در کانون خانواده تعقیب می‌نماید. در این‌جا نکته‌ای اجتماعی قابل ذکر است که اگر اسلام به محبت بر ایتام اهتمام دارد و مسلمانان را به آن ترغیب می‌نماید، هرگز آن را جز از طریق خانواده نمی‌طلبد. هر مسلمانی از نظر اخلاقی، موظف است یتیمی را در خانه و خانواده خود تربیت کند و در خانواده به او محبت نماید؛ نه آن‌که در خیابان با مشاهده‌ی یک یتیم دست ترحم بر سر وی بکشد. بی‌تردید، این شکل یتیم‌نوازی، ضررش بیش از نفع آن است و آن نوازش از صد نیش زبان برای آن یتیم دردناک‌تر است. یتیم‌خانه ساختن، تحفه‌ی فرهنگ غیر اسلامی است که دامن‌گیر مسلمانان شده است.

 

چنان‌که بیان گردید، خانواده خود در پرتو ازدواج تشکیل می‌شود و از جمله اهداف بی‌واسطه ازدواج، تشکیل خانواده است. اما اهداف با واسطه‌ی ازدواج به قرار ذیل است:

 

- محبت و مودت نسبت به همسر و فرزندان

 

قرآن کریم با انتساب «آرامش و سکون» به ازدواج، آن را هدف مستقیم ازدواج بیان می‌نماید: «خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیهاً ...» (روم، 21) بر طبق این معنا، هدف از ایجاد زوجیت با همسرانی از جنس خود، همانا «آرامش و سکون» است؛ ولی آن‌گاه که از«مودت و رحمت» به عنوان اهداف بعدی نام می‌برد، آن‌ها را در یک ظرف ارتباطی می‌جوید و لذا با لفظ «بینکم» این هدف را بیان می‌کند. از این شکل بیان می‌توان به دست آورد که «آرامش و سکون» هدف مستقیم و «محبت و مودت»، هدف غیر مستقیم ازدواج هستند و در یک شکل ارتباطی خاص، به نام خانواده تعقیب می‌شوند. پس «مودت و محبت» نیز از جمله‌ی اهداف ازدواج هستند که در قالب روابط خانوادگی (بینکم) قرار می‌گیرند.

 

اسلام تنها به نیازهای جسمی انسان‌ها توجه ندارد، بلکه به نیازهای روحی، روانی و معنوی انسان‌ها نیز توجه دارد. یکی از این نیازها، نیاز به محبت و مهربانی است. این نیاز را اسلام در خانواده تأمین می‌نماید. لذا از جمله اهداف مستقیم ازدواج، تشکیل خانواده و از جمله اهداف با واسطه‌ی آن، تأمین محبت، مهربانی و مودت همسران و فرزندان نسبت به یکدیگر و دیگران است. این اهداف باید در فضای خانواده فراهم شود. اگر خانواده به بر آوردن این نیاز اقدام نمود، جامعه لبریز محبت می‌شود و هرگز دچار کمبود و کاستی در محبت نخواهد شد و از تمام مفاسد این کاستی در امان خواهد ماند.

 

- تولید مسلمان کارآمد

 

در ابتدا لازم به یادآوری است که پرورش نسل پاک و برخوردار از طهارت، هدف مستقیم ازدواج است و برای رسیدن به آن، ازدواج تنها راه است تا در پرتو عقدی شرعی، نسلی پاک و سالم تولید شود؛ لذا این هدف جزء اهداف مستقیم ازدواج بیان می‌شود. اما اسلام تنها به تولید کمی مسلمانان فارغ از فاکتورهای کیفی بسنده نمی‌کند؛ بلکه درصدد پرورش انسان‌هایی آگاه و کارآمد است و این هدف همانند اهداف پیشین تنها از رهگذر خانواده به دست می‌آید؛ چرا که عواملی بیش از ازدواج در رسیدن به آن نقش دارند و ازدواج تنها زمینه‌ساز آن است. براین اساس مشاهده می‌شود که اسلام برای رسیدن به این هدف، مسئولیت‌های فراوانی را بر عهده‌ی خانواده می‌گذارد. بی‌تردید هر مسئولیت سپاری برای رسیدن به هدفی انجام می‌گیرد. در این‌جا نیز این مسئولیت‌ها به منظور نیل به «تولید نسل آگاه و مسلمان کارآمد»، بر عهده‌ی خانواده نهاده شده است. از جمله‌ی مسئولیت‌های سپرده شده به خانواده، همانا دانش آموختن (نک. عندلیب، 1422ق: ج2، ص31، ح1619)، قرآن آموختن (نک. همان: ج1، ص502، ح1482)، آموزش عقاید، احکام و مقررات دین (نک. همان: ج2، ص29، ح1608)، حرفه‌آموزی (همان: ج2، ص33، ح1628) آموزش آداب و سنن مسلمانی (همان: ج2، ص85، ح1789) و... است. گرچه امروز، برخی از این وظایف را دولت یا نهاد‌های دیگر اجتماعی بر عهده دارند، ولی این موجب سلب مسئولیت از خانواده نمی‌شود. لذا با وجود تعهد این سازمان‌ها و نهادها، در صورت عدم فراهم شدن اهداف فوق، خانواده مسئول شناخته شده و مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد. هم‌چنان که اگر این نهاد‌ها آموزش‌های فوق را بر اساس منابع و آموزه‌های اسلام ارائه نکنند، خانواده مسئول خواهد بود. مقصود آن است که این آموزش‌ها به هدف تولید مسلمان آگاه و کارآمد منتهی شود وگرنه ضرورتی برای سنگین ساختن بار مسئولیت خانواده وجود ندارد.
با انجام این مهم، اهداف بعدی همانند: شکوفاسازی استعدادها، ایجاد روحیه‌ی تعاون، همکاری، همدلی و همراهی، تأمین سعادت فردی، پرورش حس مسئولیت‌پذیری، رشد و تکامل شخصیت انسانی، هدایت به حق و حقیقت‌طلبی که خود از اهمیت خاصی در دیدگاه اسلام بر خوردار است، نیز فراهم می‌شود. پس اسلام هیچ هدفی را فراموش نکرده و در پرتو خانواده به تمام اهداف خود از ازدواج دست می‌یابد. به این ترتیب و بر این اساس، جایگاه اهداف و ارتباط و تعامل آن‌ها با یکدیگر و تأثیر و تأثر آن‌ها نیز معین می‌شود که اسلام احساس تعهد را در برابر دین، ارزش‌های دینی و انسانی می‌خواهد، همان‌گونه که رشد و تکامل انسان و شکوفاسازی استعدادها، همدلی و تعاون و... را فارغ از تعهد دینی نمی‌جوید. اسلام اهداف خود را از ازدواج، که همان تربیت انسان کامل کار آمد مسلمان است، در خانواده، آن هم در خانواده‌ای بناشده بر پایه‌ی تعالیم اسلام می‌طلبد.

 

2- پرورش نسل سالم و پاک

 

از جمله اهداف مهم و خطیر اسلام از ازدواج، پرورش نسل سالم و پاک است. اسلام اگر خواهان بنای مدینه‌ی فاضله می‌باشد که این‌گونه نیز هست و اگر در اندیشه سعادت جامعه‌ی انسانی است که این‌چنین می‌باشد و اگر... این مهم جز با تربیت انسان‌های سالم و پاک ممکن نمی‌شود. بنابر اندیشه‌ی اسلام، هرگز بی‌وجود انسان‌های سالم و پاک، نمی‌توان جامعه‌ی پاک بنا نمود و مدینه‌ی فاضله پی‌ریزی کرد و جز از رهگذر ازدواج، نمی‌توان به این آمال رسید. تنها ازدواج مطابق با قوانین و شرایط اسلام است که می‌تواند این انتظار را برآورده سازد.
به منظور رسیدن به این هدف، اسلام شرایط خاصی را برای ازدواج در نظر می‌گیرد. این شرایط بسیار متنوع است؛ چرا که به واسطه‌ی اهمیت این هدف، اسلام حتی شرایط تغذیه، حالات روحی و... موثر را از نظر دور نداشته است؛ لذا به رعایت برخی امور و اجتناب از بـرخی عوامل موثـر دیگر توصیه می‌نماید. (الحر العاملی، 1403ق: ج14، صص50-68) به عنوان نمونه، اسلام از ازدواج با فرد شراب خوار و بد اخلاق، کم خرد و احمق نهی می‌نماید. (همان: صص59-53) قابـل توجه اسـت که در بـرخی از اسناد اسلامی توصیه شده است که اگر با این افراد تن به ازدواج دادید، از آن‌ها بچه‌دار نشوید. (رک. همان: ص57 ، باب 34) این توصیه از طرف منابع اسلامی نشان می‌دهد که این شرایط حداقل به منظور تولد نسل سالم و پاک مورد نظر اسلام قرارگرفته است. هم‌چنان که در برخی اسناد، به این هدف عالی ازدواج توجه صریح شده و به شرافت خانوادگی به عنوان یک شرط اساسی می‌نگرد و می‌فرمایند: «تزوجوا فی الحجر الصالح، فان العرق دساس»، «با خاندانی صالح ازدواج کنید، زیرا عرق (ژن) دساس و بسیار تأثیرگذار است.» (طبرسی، بی‌تا: ج1، باب 8 ، ص373)

 

3- حفظ عفت و حیای فردی و اجتماعی

 

توجه به صفات برجسته‌ی انسانی و زمینه‌سازی به منظور تأمین آن‌ها، از جمله‌ی اهداف مهم و خطیری است که اسلام از طرق مختلف در صدد تأمین آن‌ها است. عفت و حیا از جمله‌ی این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا، ازدواج است. اسلام با تشریع و تبلیغ ازدواج، به دو شکل مسیر نیل به این هدف را هموار می‌سازد: یکی از این جهت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند. اسلام با ابراز این اندیشه نه تنها به ازدواج به عنوان عملی پست نگاه نمی‌کند، بلکه آن را عملی با ارزش، مقدس و شایسته‌ی ثواب تلقی می‌نماید و با ارائه‌ی این گونه تلقی از ازدواج، مسیر صحیح پاسخ به نیازهای جنسی را معرفی و ترویج می‌کند تا آدمی را از پرتگاه رفتارهای جنسی بی‌ضابطه دور ساخته و به این نوع رفتار او نظم و قانون بخشد و از رهگذر قانونمندسازی رفتارهای جنسی، عفت و حیا را به جامعه‌ی بشری ارزانی نماید. مسیر دومی که اسلام برای رسیدن به هدف عفت عمومی پیش می‌گیرد، همانا تشریع قوانین خاص در محدوده‌ی درونی ازدواج است. یعنی اگرچه ازدواج را مسیر نیل به عفت و حیا می‌داند، ولی به گونه‌ای ازدواج را ترویج و تشریع نمی‌کند که خود تهدیدی برای عفت اجتماعی محسوب شود و افراد هرزه در قالب ازدواج به اهداف زشت خود برسند و عفت عمومی را به یغما برند. در واقع، اسلام با پیش گرفتن مسیر تعادل نه راه ازدواج صحیح را به روی نیازهای بشر بسته است تا به بیراهه رود و عفت را پایمال سازد و نه با نگاه افراطی به ازدواج، خود ازدواج را وسیله‌ای برای بی عفتی قانونی دیگران قرارداده است تا در قالب ازدواج به اهداف پلید خود برسند.

 

4- تأمین آرامش و سکون دل

 

آرامش بخشیدن به نهاد ناآرام و دل بی‌قرار انسان، نیازمند ارتباط با جنس مخالف است که اسلام آن را با ازدواج برای افراد تأمین می‌نماید. آدمی در مراحل مختلف حیات خود به مرحله‌ای می‌رسد که افزون بر نیازهای جسمی و جنسی، خود را نیازمند ارتباط با جنس مخالف می‌بیند. این نیاز به گونه‌ای است که حتی با ارضای نیاز جنسی هم برطرف نمی‌شود و آدمی حتی در حالی‌که به تمایلات جنسی او پاسخ قانع داده شده است، باز هم احساس کمبود ارتباطی و همنوایی با جنس مخالف را دارد. این نیاز، در برخی مواقع، آن‌قدر شدید می‌شود که تمرکز و آرام و قرار را از دل انسان سلب می‌نماید. تنها عاملی که می‌تواند به این انسان بی‌قرار، آرامش بخشد و وی را به ساحل امن سلامتی روحی و روانی مسکن دهد، ازدواج است. اسلام هم یکی از اهداف ازدواج را پاسخ به این نیاز درونی معرفی می‌نماید و تأمین آن را از جمله‌ی آیات و نشانه‌های خداوند می‌شمارد: «و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها...» (روم، 21) «از نشانه‌های خداوند این است که همسرانی را از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار هم آرامش یابید.»

 

آرامش و سکون، نیاز همیشگی انسان‌ها است. انسان جز در ظرف روانی آرامش و قرار، قادر به انجام فعالیت نیست و تنها در این صورت می‌تواند به اهداف خویش برسد و حتی وجود خویش را حفظ نماید. چه روی دیگر سکه‌ی آرامش و قرار، اضطراب و آشوب است. دل آشوب‌زده و انسان مبتلا به اضطراب، سلامت خود را در معرض تهدید می‌بیند تا چه رسد که در پی اهداف زندگی خود برآید. آدمی هیچ‌گاه از اضطراب استقبال نکرده و همیشه از آن گریزان است؛ چرا که آن را بزرگ‌ترین تهدید برای خود می‌داند. اسلام با تشریع ازدواج و تأمین آرامش و قرار، بزرگترین خواسته‌ی بشر را به او هدیه داده است. با تأمین «آرامش و سکون»، کلید سلامت روح و روان در اختیار آدمی قرار می‌گیرد و مسیر تکامل و تعالی به روی وی باز می‌شود.

 

اهداف مذموم ازدواج از دیدگاه اسلام

 

اسلام تنها به بیان اهداف مثبت و مورد پذیرش ازدواج نمی‌پردازد، بلکه در کنار بیان اهداف عالی ازدواج، مسلمانان را از ازدواج به منظور رسیدن به برخی اهداف نامناسب و زشت بر حذر می‌دارد. براین اساس، اسلام ازدواج‌هایی را که به منظور کسب مال و ثروت، فخرفروشی، خودنمایی، رسیدن به موقعیت و منزلت اجتماعی و دنیوی و صرفاً ارضای غریزه‌ی جنسی انجام می‌پذیرد، سخت نکوهش می‌نماید. به این ترتیب می‌توان گفت که اسلام تنها با نظر ایجابی به ازدواج نگاه نمی‌کند و تنها به بیان اهداف ایده‌آل ازدواج اکتفا نمی‌نماید، بلکه از ازدواج به قصد رسیدن به اهداف ناپسند و نادرست نیز ممانعت می‌نماید و به مسلمانان توصیه می‌کند که تنها به منظور رسیدن به اهداف مقدس و متعالی بیان شده به سراغ ازدواج بروید و به آن‌ها هشدار می‌دهد که اگر به منظور آن اهداف مطرود ازدواج کنید، به آن اهداف نمی‌رسید و اگر هم آن‌ها تأمین شوند، سعادت‌آفرین نیستند و موجب گرفتاری خواهند بود.

 

ازدواج در مسیحیت
قبل از توصیف و تبیین فلسفه و بیان اهمیت و اهداف ازدواج در آیین مسیحیت، توجه به سه نکته ضرورت دارد:
الف)- در این بررسی، همان‌گونه که در توصیف اسلام گذشت، به نظریه و دیدگاه دینی مسیحیت در خصوص ازدواج به عنوان دین الهی پرداخته می‌شود و به فرهنگ رایج و آداب و رسوم متداول در بین مسیحیان در ازدواج توجه نمی‌شود. به بیان دیگر، آن‌چه در این نوشتار به تطبیق و مقایسه گذارده می‌شود، فرهنگ رایج و آداب و رسوم بومی و اجتماعی متداول و مرسوم در جامعه‌ی مسیحی نیست؛ بلکه آموزه‌های برگرفته از منابع اصیل و متون قابل استناد مسیحیت می‌باشد که با تعالیم برگرفته از متون اسلامی مقایسه می‌شود.
ب)- در این موضوع، مقایسه صرفاً بر مبنای آموزه‌های مستند به متون دینی صورت گرفته و تحلیل تحلیل‌گران و پژوهش‌گران در مورد متون اسلامی و مسیحیت، مبنای تطبیق قرار نگرفته است و بر پایه تحلیل‌های انجام شده تطبیق انجام نمی‌شود؛ لذا تطبیق‌ها بر اساس معارف برگرفته از منابع دینی انجام می‌گیرد.
ج)- در بررسی نظریه اسلام، ابتدا به فلسفه و علل ازدواج پرداخته شد؛ ولی در بررسی دیدگاه مسیحیت، اهمیت و جایگاه ازدواج بر مبحث علل و فلسفه ازدواج مقدم گردید. این اختلاف در بررسی، محصول مقایسه و تطبیق است که جدای از آشنایی با جایگاه ازدواج در مسیحیت نمی‌توان به سراغ علل و فلسفه‌ی آن رفت؛ زیرا در سطور بعدی روشن خواهد شد که مسیحیت بعد از ناتوانی در حفظ طهارت و پاکی، ازدواج را تشریع می‌نماید و ازدواج در این آئین از یک جایگاه دست دومی برخوردار است.

 

الف- اهمیت و جایگاه ازدواج در مسیحیت
1- تقدیس ازدواج
مسیحیت با معرفی ازدواج به عنوان یکی از آیین‌های مقدس و شعائر دینی، جایگاهی خاص برای ازدواج قائل است. در الاهیات مسیحی شعائر دینی آدابی هستند که به واسطه‌ی آن‌ها فیض خداوند از طریق نامرئی به انسان می‌رسد. (مولند، 1381: ص37) نزد مسیحیان شعار مذهبی عبارت است از یک عمل محسوس که به موجب تأسیس الهی‌اش تنها شکل و صورت نیست؛ بلکه چیزی است که در نجات و تقدس انسان اثر دارد. (همان: ص66) هر شعاری یک شکل مرئی و محسوس از فیض نامرئی به شمار می‌رود. مسیحیان کاتولیک رم، هفت شعار را به رسمیت می‌شناسند که ازدواج یکی از آن شعائر است.[ii] آن هفت شعار عبارتند از: تعمید، توبه، تایید (تثبیت ایمان)، عشای ربانی، تدهین نهایی، اعتراف و ازدواج. از بین این گروه شعائر، پنج شعار اول، برای سلامت روح هر فرد مسیحی انجام می‌شود؛ در حالی‌که دو شعار اخیر، یعنی اعتراف و ازدواج برای خدمت به کلیسا و تشکیل خانواده انجام می‌پذیرد. (همان: صص67-66)

 

ازدواج مقدس[iii] تنها شامل تشریفات ازدواج که صرفاً عمل تقدیسی است، نمی‌شود؛ بلکه پیمان میان زن و شوهر و اموری را که ازدواج با آن‌ها تکمیل می‌شود را نیز شامل می‌شود. از نظر تاریخی، مدرک ازدواج به عنوان یک آیین مذهبی، به کتاب مقدس برمی‌گردد که از آن به «سر عظیم» تعبیر می‌کند.[iv] سر عظیم به ارتباط میان زن وشوهر اشاره دارد. زندگی زناشویی صفت شعاری خود را از این عقیده گرفته است که نمونه‌ای زمینی از یک حقیقت آسمانی است. (همان: ص80)

 

بر این اساس، ازدواج در مسیحیت یک پدیده طبیعی و صرفاً عملی دنیوی و انسانی تلقی نمی‌شود؛ بلکه جایگاهی آسمانی و برتر از حیات دنیوی دارد. شاید بتوان گفت که ازدواج در مسیحیت تنها برآورنده نیازهای مادی نیست و به قصد رسیدن به این هدف یا به منظور تأمین اغراض دنیوی ـ تا چه رسد به اهداف غریزی و حیوانی ـ انجام نمی‌پذیرد. البته پروتستان‌ها معتقدند، این شعائر جزء ضمائم گزینشی در زندگی مسیحیـان اسـت که هـر کـس بخواهـد می‌توانـد آن‌ها را بپذیـرد یا رهـا کنـد. چـون پروتستان‌ها به نیت بیش از عمل اهمیت می‌دهند، معتقدند رستگاری موهبتی است که از جانب خداوند اعطا می‌شود نه از راه برگزاری شعائر مقدس مانند ازدواج. (مک‌آفی برون، 1920م: ص285)

 

2- ازدواج اتحادی دایم و ناگسستنی
در مسیحیت، ازدواج نشانه‌ی محبت خداوند به بشریت است و به وسیله‌ی این عمل، زن ومرد اتحادی مقدس و غیر قابل انفصال بر قرار می‌کنند. در واقع، در مسیحیت ازدواج عبارت است از یکی شدن محبت دو شخص که با یکد

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فلسفه ازدواج در اسلام و مسیحیت

تحقیق در مورد فلسفه حجاب

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد فلسفه حجاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد فلسفه حجاب


تحقیق در مورد فلسفه حجاب

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه20

 

فهرست مطالب

فلسفه حجاب :

۱.آرامش روانی:

۲. پایداری خانواده:

۳. استواری جامعه:

...

لزوم پوشیدگی زن در مقابل مرد، یکی از مسایل مهم اسلامی است که قرآن کریم نیز به آن اشاره کرده است. البته حجاب، قبل از اسلام در میان اقوام دیگر چون یهود، هندو، ایرانی و ... وجود داشته و اختصاص به اسلام ندارد. این دین مبین، تنها برای آن مرز معین کرده است. اقوام گوناگون از گذشته های دور نظرات مختلفی پیرامون مساله حجاب داشته اند. گروهی زن را به شدت محصور کرده و بعضی نیز، حجاب را مایه اسارتش دانسته اند. کتاب تاریخ تمدن در این باره می گوید: «اگر زنی با هر گروه از مردان سخن می گفت و درددل می کرد؛ یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه سخن می گفت همسایگان می شنیدند؛ شوهرش حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد». [1]

در ایران باستان، زنان نسبت به پدر و برادر خود نامحرم بودند. شاید در اینجا این سؤال مطرح شود که پوشش و حجاب از کجا آمده؟ آیا مردان آن را بر زنان تحمیل کرده اند یا اینکه زنان با میل خودشان انتخاب کرده اند؟ نظر دوم منطقی تر است. زیرا زنان با وجود اینکه خود را در مقابل مردان ضعیف می دیدند؛ اما جمال و زنانگی، قوت و قدرت دیگری به آنها بخشید. لذا فهمیدند اگر بدون حجاب باشند طعمه اقویا خواهند شد و تنها با حجاب است که می توانند از چنگال ایشان رهایی یابند و تنها آنها را عاشق خود نموده اما نگذارند به راحتی به عشق خود برسند؛ مگر با رسوم خاص و این خود باعث عزت بیشتر زن و محدود نگه داشتن قدرت مرد بود. پس با حجاب خود را از مهلکه شهوترانی

 

[1] صحیفه فاطمیه ،ص96، دعاؤها(علیها سلام) فی یوم الخمیس، ازدعاهای حضرت زهرا (سلام الله علیها )


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فلسفه حجاب