مشخصات این فایل
عنوان: فضایل رسول الله (ص)
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 19
این مقاله درمورد فضایل رسول الله (ص) می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله فضایل رسول الله (ص) می خوانید :
فضیلت شصت و یکم;
در ولادت حضرت نبوت مآب ـ صلى الله علیه و آله ـ و بعضى از علامات و معجزات درحین ولادت, از احادیث و اخبار; چون یک ماه از حمل آمنه, والده آن حضرت گذشت, آسمان و زمین و نباتات و جمادات یکدیگر را بشارت مى دادند. و چون دو ماه از حمل آن حضرت گذشت, ملکى از آسمان و زمین ندا داد که: صلوات فرستید بر محمد و آله, او استغفار کند بر امت او. چون سه ماه گذشت,[ ... ] از سفر شام مراجعت مى کرد چون نزدیک به مکه معظمه رسید, ناقه او از براى سجده سر برزمین نهاد]...] . به تندى برآمد, ناگاه هاتفى ندا در داد که: مگر نمى بینى جمله افرش را که سجده شکرانه کنند براى پیغمبر(ص) که به وجود مىآمد؟ و چون چهار ماه گذشت, زاهدى از طایفه روانه مکه شد; در راه طفلى را دید که به رو درافتاده هرچند او را برداشت باز به سجده درافتاده; هاتفى ندا زد که: دست از او بردار که به سجده شکر در افتاده از براى مولود پیغمبر برگزیده. چون پنج ماه برگذشت, همان زاهد به خانه خویش مراجعت کرد. خانه خویش را دیده که زلزله در افتاده است واز سکون بازمانده و بر محراب آن نقش شده است که: اى اهل صوامع! ایمان آرید به خدا و رسول او محمد(ص) که نزدیک شد ظهور آن حضرت. زاهد از دیدن این کلمات با برکات, ایمان آورد. چون ماه ششم منقضى شد, اهل مدینه طیبه به قانون خویش که هرسال عید مى کردند, در عیدگاه خودشان حاضر مى شدند و درختى داشتند که در این روز نزد آن درخت اجماع مى کردند و آن درخت را ستایش و پرستش مى کردند و خوش مى نواختند در این روز. چون نزد درخت مجتمع شدند, آوازى از آن درخت برآمد که: (جإالحق و ذهق الباطل ان الباطل کان زهوقا)(36) مردم از آن صدا به هم برآمده, به سراى خویش شتافتند. در ماه هفتم سواد بن قارب نزد عبدالمطلب آمد, گفت که: دیشب در میان خواب و بیدارى دیدم که درهاى آسمان گشوده و ملائک پى در پى در زمین نزول مى کردند و مى گفتند: زینت کند[ کنید] زمین را که نزدیک شد ظهور محمد(ص) که رسول خداست به سوى کافه خلق. چون ماه هشتم برآمد, ماهى طموسا نام داشت در بحراعظم; بر دم خویش بایستاد, ملکى او را گفت که: اى ماهى, چه مى شود تو را که بحر را متاطم ساخته؟ گفت: پروردگار من آن گاه که مرا آفرید, فرمود که: چون محمد(ص) ظهور کرد, امت او را دعا کن. پس از براى دعا کردن به حرکت آمدم. و در ماه نهم ده هزار ملک از آسمان فرود آمدند; هر یک قندیلى از نور به دست داشتند که بر آن نوشته بود: لااله الا الله محمد رسول الله. و به دور مکه معظمه چهار صف زدند و مى گفتند: این نور محمد است. بالجمله حضرت به ظاهر متولد شد و بر خلاف همه مولود, از پا فرود آمد و به طرف کعبه معظمه به سجده در افتاد. نورى از فرق مبارکش ساطع گشت که آسمان و زمین روشن شد; قصرهاى شام و یمن و فارس مشاهده افتاد که مانند آتش افروخته درخشان بود. مرغان هوا به دور کعبه جمع شدند و کوه ها به جانب کعبه مشرف شدند و اصنام و اوثان شکسته, به رو در افتادند. بت پرستان جمع آمد[ند] آن بسا بزرگ را به چندین دفعه نصیب کردند, قرار نگرفت, به رو در افتاد, درهم شکسته. در این هنگام ابر سفیدى نمایان گردید, آن حضرت را فرو گرفت ندائى در رسید که: ((طوفوابمحمد شرق الارض و غربها و البحار لتعرفوه باسمه و نعته و صورته))(37) یعنى; بگردانید محمد(ص) را به مشرق و مغرب و دریاها تا همه خلق, او را به نام و صفت و صورت بشناسند. مروى است که بعد از سه روز عبدالمطلب, محمد را در آغوش گرفت به خانه مکه در آورد و چون به درخانه رسید, آن حضرت معجز بیان فرمود: ((بسم الله و بالله)) کعبه معظمه به سخن در آمد و در جواب گفت: السلام علیک یا محمد! هاتفى آواز داد که: (جإ الحق و زهق الباطل(
از جمله علامات و شرافت آن شب با برکت و میمنت, این که سیر ابلیس لعین و تمام شیاطین از عروج به فلک منقع[ منقطع] شد و کاهنان از همراه او جدا و دور افتادند و خبارء غیب موقوف شد و کردار سحره علم قیافه محو شد و در همان شب چهارده کنگره از ایوان کسرى افتاد و طاق ایوان شکافته شد و هم در آن شب آتشکده فارس که دو هزار سال قبل از آن روشن بود, خاموش شد. شهب و ثواقب و آثار عجیب و غریب در آسمان پدیدار بود.
نکته: بدان که هریک از پیغمبران را خلوت خانه اى بود که در آن خلوت از نفس خود رسته و به حق پیوسته; بودند از آن جمله, حضرت موسى(ع) را خلوت گاه طور بود که ظاهرش به مطالعه ((انظر الى جبل))(38), باطنش به مشاهده انوار خلوت گاه. حضرت عیسى(ع[ (در] فلک چهارم بود; چشمش با ملائکه همراز, جانش به عالم قدس به حق تعالى دمساز (بل رفعه الله الیه)(39) خلوت گاه حضرت ابراهیم(ع) درون آتش, بود ظاهرش به آتش مشغول و سرش به حضرت جل و علا مکاشف و به این کلمه متکلم: (انى داهب الى ربى سیهدین.)(40) اما خلوت خانه رسالت ـ صلى الله علیه و آله ـ آن بود که چون خواستند از ماسوى خلاصش سازند و سرش تمامى از غیر خود باز دارند, به مقام قرب به این کنایه فرمودند که: (دنى فتدلى فکان قاب قوسین او ادنا)(41), آن بود که نفس نفیس آن حضرت(ص) به ذات مقدس مشغول شد و در آن فرا نفسى برآورد که ((التحیات لله و الصلوات و الطیبات)).(42) چون عرض تحیت فرمود, به تشریف سلام از حضرت ملک علام مشرف گشت و به خلعت برکت و رحمت مخصوص شد که ((السلام علیک ایها النبى و رحمه الله و برکاته.))(43) خطاب آمد که: یا محمد! بنشین و خاموش باش. همه پیغمبران را ایستادن بود تو را نشستن. نشستن آن ها را گفتن بود تو را شدن. همه گفتن, ماشنیدیم اکنون تو بشنو, ما بگوییم همه کس راز خود با حبیب خود گفتند من راز خود با تو مى گویم: ((فااوحى الى عبده ما اوحى))(44(
بیاور بزم او از مایکى رمزى ز من بشنو
و ز آن اسرار ما اوحى عجب طور سخن بشنو
جوابى مى رسد هردم بگوش من از آن عالم
که من رازتو بشنیدم تواکنون رازمن بشنو
فى شهر جمادى الاولى سیزد هم, تمام شده است. ...
دانلود تحقیق فضایل رسول الله (ص)