فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله پیشگویی به نام ادگار کیسی

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله پیشگویی به نام ادگار کیسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

اِدْگار کِیسی: (۱۸ مارس ۱۸۷۷ – ۳ ژانویه ۱۹۴۵)، یک آمریکایی مشهور بود که توانایی‌های ذهنی داشته‌است. او مدعی بود وقتی که به حالت خلسه (هیپنوتیزم کردن خود) فرو می‌رود، توانایی دستیابی به جواب سؤال‌هایی با موضوعاتی مانند سلامتی یا آتلانتیس را دارد. به خاطر اینکه او کارهای ذهنی خود را در حالت نیم خواب انجام می‌داده‌است وی را «پیامبر خفته» و «بزرگ ترین عارف آمریکایی» نیز خوانده‌اند. او یک مدیوم (واسطهٔ روحی) بوده‌است، با این حال او می‌خواست که مردم او را یک شفادهنده بدانند نه یک مدیوم.

 


روش ها
کیسی در یک حالت نشئگی کار می کرد. این بدان معناست که او می توانست در حال خواب صحبت کند و به سؤال های اشخاص در مورد سلامتی، حال و آینده پاسخ دهد. این اطلاعات «خوانش» نامیده شد. در ابتدا این خوانش ها دربارهٔ سلامت جسمانی افراد بود (خوانش های جسمانی)؛ بعداًاین خوانش ها راجع به «زندگی های گذشته»، «رایزنی های تجاری»، «تعبیرخواب»، و همچنین سلامتی روحی روانی» بود. انجمن تحقیق و روشن فکری به طور متداول مراقبت از تمام خوانش های او را بر عهده می گیرد و با بیماران پیش و پس از تشخیص درمان توسط خوانش تماس می گیرد. خوانش ها بر فکر عصر جدید اثر گذاشته اند
تاریخ زندگی
ادگار کیسی در 18 مارس 1877 نزدیک هاپکینزویل، کنتاکی متولد شد. وقتی او 10 ساله بود انجیل را بارها و بارها می خواند. او می خواست به مردم دربارهٔ خدا بگوید و آنها را شفا بدهد
اولین شغل ها
او در دسامبر 1893 به هابکینزویل رفت. اولین شغل او در بین سال های 1898 – 1894 در «انبار کالاهای خشک ریچارد» بود؛ سپس در «کتابفروشی هوپر» کار کرد؛ که هر دو در خیابان اصلی بودند. سپس او در سال 1903 با گرترود ایوانس ازدواج کرد
تجارت
در سال 1900 او با پدرش به تجارت و فروش حق بیمه روی آورد. اما او در 18 آوریل دوچار بیماری سخت التهاب حنجره می شود و او به هیچ عنوان نمی توانست حرف بزند. او مجبور بود حدود یک سال در خانه با پدر و مادرش بماند. او یک عکاس شد زیرا عکاسی نیازی به صحبت کردن نداشت. او به عنوان یک دستیار در کارگاه عکاسی دابلیو. آر بولز در نبش خیابان نهم و خیابان ویرجینیا در هاپکینزویل مشغول به کار شد
اولین کار هیپنوتیزور
در سال 1901 یک شخص هیپنوتیزور و سرگرم کنندهٔ مردم به نام هارت در حال انجام کارهای سرگرم کننده در نمایشخانهٔ هاپکینزویل بود. او شنید که کیسی بیمار بود و از کیسی پرسید که آیا او می تواند برای شفا یافتن تلاش کند؟ کیسی گفت: بلی و هارت برای شفا دادن کیسی در حضور یک تماشاگر تلاش کرد. کیسی در حال از خود بیخودی ناشی از هیپنوتیزم توانست صحبت کند اما وقتی او بیدار شد نتوانست صحبت کند. هارت کیسی را آنقدر هیپنوتیزم کرد که صدایش بعد از خواب نیز عادی بماند، اما صدای کیسی عادی نشد
هیپنوتیزم عمیق
هارت مجبور بود برود اما یک هیپنوتیزور دیگر به نام آل لین ، کمک کردن به کیسی را برای داشتن یک صدای خوب ادامه داد. لین از کیسی هنگامی که در یک خواب هیپنوتیزم است، می خواهد که ذات و ماهیت حالتش را توضیح دهد و شفا یابد. کیسی خودش بیماری مزمنش را به جز یک بار از «من» استفاده کرد از نگاه اول شخص جمع (یعنی «ما») شرح داد. در خوانش های بعدی او به طور معمول با عبارت «ما یک بدن داریم» شروع می کرد. بر طبق خوانش نقصان صدایش به خواب روانشناسانهٔ هیپنوتیزم بستگی داشت و می توانست با افزایش گردش خون در محفظهٔ صدا اصلاح شود. لین پیشنهاد کرد که گردش خون افزایش یافته است و ناگهان صورت کیسی به طور ناگهانی و به واسطهٔ افزایش گردش خون صورت کیسی قرمز شد و قفسهٔ سینهٔ او نیز به قرمز روشن تغییر رنگ داد. بعد از بیست دقیقه کیسی هنوز در خواب بود گفت که درمان انجام شد. وقتی او بیدار شد صدایش به حال عادی مانده بود. او بعداً باز هم مریض شد، اما دوباره از طریق لین و به همان روش قبلی که شفا یافته بود، به طور کامل درمان شد
کار کیسی با رشد کردن شهرتش رشد کرد. او مخالف عطا کردن داوطلبانه بود و این کار را برای حمایت از خود و خانواده اش انجام می داد آنقدر که او می توانست تمام وقت کار کند. او به کار کردن در یک وضعیت مسلم خواب با یک هیپنوتیزور، در تمام زندگی اش ادامه داد. همسر و پسر بزرگش بعداً جای لین را در این قضیه بر عهده گرفتند. یک منشی به نام گلیدیز دیوایس در حالیکه کیسی خواب بود از خوانش هایش یادداشت برداری می کرد. طبق گزارشات کیسی یک بار در زندگی با خانم دیوایس عشقبازی داشت. در سال 1929 بیمارستان کیسی توسط یک ثروتمند ذینفع از خوانش های ذهنی، مورتون بلومنتال در شهر ویرجینیا بیچ تأسیس و حمایت مالی شد. کیسی در سال 1926 بواسطهٔ یک مقاله مهم در کورونت مشهور شد. او خوانش هایش را به 8 بار در روز افزایش داد و تلاش کرد این رقم را افزایش بدهد؛ اما این کار توان زیادی از سلامتی او را گرفت.

 

مشکلات
خوانش های ذهنی یک آسیب را بر سلامتی کیسی ایجاد کرد و او عدم موفقیتش را برای دادن یک خوانش واضح، به کار کردن زیر یک فشار خیلی زیاد نسبت داد. او در برگرداندن پول مشتری های ناراضی وسواسی عمل می کرد. ادگار کیسی در 3 ژانویه 1945،
بعد از پیشگویی مرگش در چهار روز قبل، مرد
خوانش ها
ادگار کیسی به خاطر هزاران خوانشی که او درحال هیپنوتیزم شده داد، مشهور است. او بیش از 14000 خوانش در 43 سال داد. گلیدز دیوایس، منشی او، خوانش هایش را می نوشت و گرترود ایوانز کیسی، همسر وی، او را در طول خواب راهنمایی می کرد
خوانش های جسمانی
خوانش های جسمانی: 9603 خوانش
در آغاز خوانش هایش «خوانش های جسمانی» (خوانش های سلامت) شناخته شدند. کیسی اغلب بدن را اندامگان می نامید. کیسی خود را تحت «تلقین به نفس» قرار می داد. در حالیکه به نظر می رسید او خوابیده است، می گفت که شخص کجا بود، گاهی وقت ها خیابان ها را در طول مسیر نام می برد. سپس او می گفت «بله، ما بدن را می بینیم.»، و اندام مشتری را به طور گردشوار، و سیستم عصبی را در صورتی که دلایلی برای بیماری و یا بد عمل کردن آن باشد، شرح می داد. یک پیغام که به مشتری داده می شد به او می گفت که چطور حالش بهتر شود. خوانش ها خیلی تخصصی بودند و معالجات اغلب تغییر می کردند و یا حتی دریافت نمی شدند، اگر شخص از اندرزها پیروی نمی کرد. مردم اغلب خوانش های سلامتی کیسی را پیگیری می کردند. وقتی انجمن پزشکی تأسیس شد توانست بفهمد که هیچ چیز اشتباه به یک مشتری داده نشده است
خوانش های زندگی
خوانش های زندگی: 1920 خوانش
در یک خوانش زندگی، کیسی «زندگی های گذشته» فرض شدهٔ یک مشتری را شرح می داد. این خوانش ها شرایط جسمی، احساسی و روحی مشتری را در دوره های تجارب زندگی گذشتهٔ او شرح می داد. کیسی در شرح دادن گذشته در موارد بالا با مشتریانش مانند افراد خانوادهٔ سلطنتی، افراد مشهور یا افراد روحانی، چاپلوس نبود
خوانش های تجاری
خوانش های تجاری: 747 خوانش
کیسی برای مردمی که تشخیص می داد فقیر هستند، خوانش های تجاری، شامل رایزنی شرکای تجاری، ذخیرهٔ فروشگاه، طرح های تجاری و غیره را ارائه می داد. کیسی همچنین انجمن تحقیق و روشن فکری را تشکیل داد و رهبری کرد
خوانش های رؤیاها
خوانش های رؤیاها: 630 خوانش
ادگار کیسی هر کسی را به تعبیرخواب و استفاده از رؤیاها در هر روز زندگی تشویق می کرد. یک خوانش رؤیا کیسی را مشغول تعبیرخواب مشتری ها می کرد. در حالیکه او خوانش روی موضوعات زیادی را انجام می داد؛ کیسی اغلب حرف مشتری را در یک خوانش رؤیا قطع می کرد و یک تعبیر را قبل از اینکه خواب به طور کامل تعریف شده باشد، ارائه می داد. بعضی وقت ها او بخش هایی از رؤیاهای مشتری را که مشتری به طور فرضی فراموش کرده بود، پر می کرد. بر خلاف تعبیرخواب یونگ و فروید، کیسی به اعتبار نشانه ها اهمیت نمی داد. او می گفت هر کس نشانه های منحصر به فرد خود را دارد. کیسی ادعا می کرد که در رؤیاهای مردم می توانست درون بینی با ارزشی از زندگی خودشان را دریافت کند و این درون بینی ها همیشه برای کسی که خواب را دیده مفید خواهد بود. بعلاوه او ادعا می کرد که درون بینی روزانهٔ هر شخص می تواند با عشق به افراد مرده یا زنده، بخاطر آوردن تجارب گذشته، دیدن یک آیندهٔ ممکن و تجربه کردن بسیاری از دیگر آثار مادی مرتبط باشد. او اظهار می داشت که این تأثیر توانایی ها چیزی بودند که هر کسی می توانست یاد بگیرد
خوانش های روحی روانی
خوانش های روحی روانی: 450 خوانش
وقتی که کیسی در حالت فرضی خلسه اش نبود، این خوانش ها، خوانش های مورد علاقهٔ او بودند. آنها بر این تمرکز داشتند که شخص بتواند از نظر روحی روانی زندگی بهتری داشته باشد

 


دیگر خوانش ها
دیگر خوانش ها: 954 خوانش
دیگر خوانش ها موضوعات گوناگون مهم دیگری هستند که مناسب با دسته هایی که در بالا نام برده شد نبودند. موضوع مهم، گوناگون بودند و شامل اشخاص گم شده، گنج های مدفون، خوانش های داده شده برای یک انجمن رو به رشد معنوی، توانایی های جسمی، هاله های نورانی، پیشگویی، ساختار حقیقت، زمین شناسی و خیلی مباحث دیگر می شدند
تأثیرگذاری
برای بسیاری افراد، خوانش ها دارای یک تأثیر قوی بر رفتار، باورها، تمرین های سلامتی، دیدگاه به زندگی، امور مربوط به ایمان و اعتقادات و خیلی حوزه های دیگر بود
حرف آخر
بسیاری از خوانش های کیسی به طور عادی از تکرار سیر حرکت عصر جدید خبر می دادند. در سال 1931 ادگار کیسی انجمن تحقیق و روشن فکری را بنیان نهاد. ساختمان مرکزی در شهر ویرجینیا بیچ ایالت ویرجینیا واقع است. امروزه مراکز ادگار کیسی در 18 کشور دیگر، در سراسر جهان وجود دارند.


ظاهرا، دنیا در 21 دسامبر سال 2012 به پایان می رسد! بله، درست متوجه شدید! یا حداقل بخش بزرگی از نوع بشری نابود خواهند شد! دیگر برای شغل آینده ی خود برنامه ریزی نکنید! بدنبال خرید خانه نباشید، و در عوض، چند سال آخر زندگی تان را هرآنطور که می خواهید بگذرانید. اکنون شما فقط چند سال فرصت دارید که از زندگی لذت ببرید... قبل از پایان دنیا!! خُب این سخنان عجیب و غریب چیست؟ تا بحال ما از این پیش گویی ها زیاد شنیده ایم، ولی هنوز اینجاییم و سیاره مان هنوز سرجایش است. چرا این سال 2012 اینقدر مهم شده است؟ این اخبار در تمام دنیا در حال پخش شدن است. (مثلا: در روزنامه اعتماد شماره 1300 یا پایگاه خبری تقریب)
مایاها قومی بودند که چند هزار سال پیش تو مناطق آمریکای مرکزی زندگی می کردند، البته الان هم از قوم اونها بازماندگانی وجود دارن. حتما معبد عکس بالا رو که متعلق به مایا هست رو دیدید
قبل از اینکه وارد مقوله پیش گویی اصلی مایا بشویم باید توضیحاتی راجع به قدرت و تمدن این قوم برای شما بنویسم. مایا! قومی که هزاران سال پیش معبد و هرمی که در بالا مشاهده می کنید رو با 365 پله ساخته! به تعداد روزهای سال. مایا تمامی خسوف ها و کسوف ها را دقیقا تا سال 2012 ثبت کرده و همه آنها طبق برنامه اتفاق افتاده اند، مایا چندین هزار سال پیش عدد یک میلیون رو کشف کرده بود، مایا هزاران سال پش در معابدش تصاویری از سفینه ها و فضانوردان رو روی سنگ ثبت کرد! مایا آن زمان حتی تعداد روزهای هر سال ماه رو که حدود 279 روز می باشد را محاسبه کرده بود. مایا ها از اورانوس و نپتون اطلاع داشتند، تقویم مایا برای 400 میلیون سال استخراج شده است، سال خورشید و زهره را تا چهار رقم اعشار محاسبه کرده اند.
حالا برویم سر اصل مطلب، پیشگویی!
پیشگویی: در 21 دسامبر سال 2012 این شیوه زندگی در روی کره زمین به اتمام می رسد و یک دوره جدید زندگی بر روی زمین شروع می شود.
در چند سایت خوانده ایم که این دوره جدید پر از صلح و عشق و آرامش و پیشرفت هست. (مصداق حرف یکی از سیاستمداران آمریکایی که پایان بحران مالی آمریکا را صلح و آرامش در دنیا می داند). چند نظریه دیگر نیز هستند که به تفضیل در مورد آنها بحث می کنیم. استاد کلاس #C هم اطلاعاتی در این مورد داشت، جالب این که گفت ما به ناسا یه ایمیل فرستاده ایم و پرسیدیم که آیا سال 2012 اتفاقی در کهکشان خواهد افتاد؟ ناسا پاسخ داده بود که نارسایی هایی مشاهده می شود ولی نمی توانیم تائید کنیم که این اختلالات آسیبی به زمین می رساند یا خیر!
مایاها معتقد بودند که زمین از 5 دوره تشکیل شده است که در پایان هر دوره یک حادثه جهانی بوقوع می پیوندد و دوره جدید شروع می شود. جالب اینجاست که 2012 پایان دوره پنجم می باشد! و ما وارد دوره ششم خواهیم شد، گفته می شود تمدن حاضر از بین خواهد رفت تا دوره ششم شروع شود.
سالنامه ی مایا بصورت واضح بیان میکند حوادث آخر زمان مربوط به دوره پنجم که ما تا چند سال آینده در آن زندگی می کنیم در سال 2012 و نزدیک شدن به یک ستاره ی دنباله دار به زمین که شاید منشا این ویرانی ها باشد اتفاق می افتد. تئوری میگوید که درسال 2012 یک شهاب سنگ باعث انفجار خورشیدی میشود که باعث تغییراتی اساسی در کره ی زمین می گردد از جمله ایجاد یک سلسله اتفاقات شدید مانند تغییر جهت قطب ها و محور زمین بر اثر شکستگی پوسته ی زمین ، زلزله های بسیار شدید و فعال شدن تعداد زیادی از آتش فشان های خاموش می باشد. این اثرات و تاثیرات کیهانی دیگر از عواملی است که سال 2012 را سالی غیر معمول و به احتمال زیاد پایان تمدن چند هزار ساله ای که از شرقی ترین سرزمین های اسیا اغاز شد و بین النهرین رسید از دریای سیاه گذشت و به فرانسه مرکز تمدن نوین سپس انگلستان و اکنون در برج های بلند نیو یورک اخرین روز های خود را فریاد میزند.
دو مطلب جالب دیگر در مورد مایاها این می باشد که مایاها حتی زمان سقوط قوم خودشون رو پیشبینی کرده بودند و عجیب تر از همه جنگهای جهانی رو هم پیش بینی کرده بودند.!!!! البته دقت کنید که اتمام دنیا به این معنی نیست که همه چیز از بین می رود، حتما شروعی خواهد بود، برای دوره ششم و هنوز مطمئن نیستیم که این دوره چه چیزی را به ارمغان خواهد آورد.
آیا روز 21 دسامبر سال 2012 روزی است که جهان به پایان می رسد یا اینکه آغاز دوره ای جدید است؟ آیا به پایان رسیدن تقویم مایا ها را می توان نشانه ای دانست بر وقوع یک اتفاق خاص در جهان؟شاید هم ظهور امام زمان؟ به هر حال باید صبر کرد.
ستاره‌بینی٬ اَختَربینی یا تَنجیم بررسی رابطه زادروز افراد و ویژگیهای شخصیتی آن‌ها از طریق ارتباط دادن آن به اجرام آسمانی می‌‌باشد. در این شبه علم با محاسبه نموداری موسوم به زایچه که نحوه قرارگیری خورشید و سیارات در صورت‌های فلکی را در زمان زایش فرد نشان می‌‌دهد، سعی بر پیش‌گویی سرنوشت و ویژگی‌های اخلاقی فرد می‌شود. کتاب‌های عامه‌پسند بسیاری در این زمینه نوشته شده است از قبیل طالع‌بینی و غیره. به عقیده کارل گوستاو یونگ بخش قابل ملاحظه‌ای از ستاره‌بینی (طالع‌بینی) بر پایه فرافکنی‌های ناخودآگاهانه و احتمالاٌ هم‌زمان‌انگاری تصاویر بسیار عاطفی در آسمان شب بوده است.
دیوید هاتاوی، فیزیکدان خورشیدشناسی که در مرکز پروازهای فضایی مارشال کار و تحقیق می کند در این زمینه می گوید:چنین به نظر می آید که طوفان بعدی بزرگترین فعالیت خورشیدی از 400 سال پیش به این طرف که فعالیتهای این ستاره ثبت و ضبط شده است، خواهد بود."
اوج فعالیتهای بعدی خورشید که دوره ای 11 ساله دارد، حدود سالهای 2011 و یا 2012 میلادی خواهد بود. دیوید هاتاوی و همکارش رابرت ویلسون این پیش گویی را بر مبنای اطلاعات تاریخی جمع آوری شده ای که تا این لحظه در دسترس است، انجام داده اند. نتایج این تحقیقات در نشست اتحادیه ژئوفیزیکدانهای آمریکایی که هفته گذشته در سانفرانسیسکو برگزار گردید، ارائه شد.
حدود زمانی که طوفانی از جانب خورشید به میدان مغناطیسی زمین برخورد می کند، سپر مغناطیسی زمین دچار آشفتگی می شود. با توجه به قدرت فورانهای خورشیدی، آشفتگی میدان مغناطیسی زمین می تواند به قدری شدید شود که اثرات طوفان خورشیدی در زمین احساس شود. چنین وضعیتی را اصطلاحاً طوفانهای ژئومغناطیسی می نامند. این طوفان مغناطیسی با توجه به قدرت و شدت آن، قادر است باعث قطع جریان برق، مختل شدن سیستمهای الکترونیکی و انحراف عقربه
من حتی در قران هم به خبر طوفان خورشیدی برخورد کردام سعی می کنم به زودی ان ایات را ذکر کنم
نمونه ان در دهه 80 در امریکای شمالی رخ داد
دوره کنونی هم از سال 2001 اغاز و تا 2012 ادامه دارد
((ما پیش بینی می کنیم چرخه بعدی 30 تا 50 درصد قویتر از همیشه باشد))ماسیمو دیپاکتی عضو تحقیات اتمسفر از بودلر کولو رادو
از سال 1960 هم ماکزیمم این چرخه در بالا ترین حد خود بوده است

طوفان و باد خورشیدی زمین را فرا گرفته و میدان مغنا طیسی زمین از بین می رود دقیقا مثل زمان حضرت نوح. یا موارد مشابه. این میدان مغناطیسی زمین که در حال تضعیف شدن از جهاتی خوبه زیرا هرچه ضعیف تر بشه کمتر جلوی ذرات و پرتوهای کیهانی را میگیره و این موجب میشه کره زمین پر ابر تر بشه وبارندگی بیشتر بشه ولی خوب همین زیاد از حد شدن بارندگی ها هم در نهایت موجب سیلهای مخرب میشوند. راحت بگم بازی این دنیا داره تمام میشه
سال اعتادالین
از دلایلی که باعث شده سال 2012 مورد توجه بیشتری قرار بگیره اینه که بعد از چیزی در حدود هزار سال ، برای دومین بار کلیه سیارات منظومه شمسی نسبت به خورشید در یک امتداد قرار می گیرند و برای چند ثانیه کره زمین از دو طرف کشیده خواهد شد (خورشید از یک طرف و زحل و مشتری که دارای جاذبه ای چندین برابر زمین هستند،هم از طرف دیگر).که به ان سال اعتادالین همگفته می شود
این امر ممکن باعث ایجاد زمین لرزه های شدیدی در اقیانوس آرام و به تبع آن یک سونامی وحشتناک شود. اما چرا مایاها آن را پایان جهان میدانند ؟ زیرا امواج این سونامی غول آسا که ارتفاع آنها تا 1000 متر هم برآورد شده است به سمت سواحل غربی قاره آمریکا حرکت خواهد کرد و از کالیفرنیا تا تگزاس و خلیج مکزیک هم کشیده خواهد شد. در آموزه های دینی ما هم به چنین بلایای عظیمی برای سرزمین دور از سرزمینها اشاره شده است.
رجوع کنید به کتاب علائم ظهور علامه مجلسی
بررسی پدیده ال نینو
امروزه هر از چند گاهی از رسانه های مختلف واژه"ال نینو" را می شنوید. این واژه بدون شک برای مردم برخی کشورها تغییرات ناگهانی جوی و بروز طوفان و سیلاب و متقابلا برای اهالی برخی نقاط جهان وقوع خشکسالی و حتی اتش سوزی را تداعی می کند. لغات اسپانیایی ELL-NIN -YO&LA-NIN-YA
به اختصار EL-NINO&LA-NINA (ال نینو و لانینا ) گفته و نوشته می شود. ماهیگیران بندر پایتا (PAITA)در کشور پرو اسامی اخیر را به نوعی جریان جوی و اقیانوسی شرق آرام استوایی اطلاق میکنند. به علت همزمانی وقوع این جریانها در حوالی کریسمس اهالی بومی کشورهای پرو و اکوادور انها را به ترتیب "ال نینو" (یا پسر بچه مسیح ) و "لانینا"(یا دختر بچه مسیح ) نامگذاری کرده اند. این اسامی برای مردم این کشور تداعی کننده برکات یا زیانهای گوناگون است؛ به طوریکه "ال نینو" سبب بروز طوفان و سیلاب و کسادی فعالیت ماهیگیری و برعکس "لانینا" مقارن با هوای خنک و رونق فعالیت ماهیگیری می باشد. تداوم این پدیده ها از دسامبر تا مارس و آوریل طول می کشد .
در فرهنگ علوم زمین پدیده اقیانوسی ال نینو مقارن با ظهور جریان آب گرمی است که در مرکز و شرق آرام استوایی در حوالی پرو و اکوادور در طول ماههای ژانویه تا مارس به وقوع می پیوندد و در اثر آن کمربند همگرایی درون حاره ای به جنوب استوا و به مجاورت کشورهای مذکور سوق می یابد.
بررسی پدیده ال نینو:
اگرچه نام ال نینو چند سالی است که بر سر زبانها افتاده،اما ماهیگیران اهل پرو و اکوادور که در آبهای کرانه شرق اقیانوس آرام به دنبال ماهی می گردند، قرنها ست آنرا می شناسند. هر سه یا هفت سال در ماههای دسامبر و ژانویه آبهای ساحلی این کشورها ناگهان گرم می شوند و تعداد ماهیها در آن، به میزان قابل توجهی کاهش می یابد،ماهیگیران امریکای جنوبی به دلیل همزمانی این پدیده با جشن میلاد مسیح به آن "ال نینو"می گویند که در اسپانیایی به معنای"پسر بچه" یا مسیح کوچک است.
به طور معمول بادهای تجاری اقیانوس آرام از شرق بهغرب می وزند. این بادها آبهای گرم سطحی را نیز با خود به غرب می کشند و آنها را در ناحیه عمیق واقع در شرق اندونزی و شمال شرقی استرالیا انباشته می کنند. به این ترتیب در شرق اقیانوس،آبهای سرد می توانند از عمق به سطح بیایند ویک اختلاف دمای سطحی بین شرق و غرب اقیانوس بوجود بیاورند؛در این شرایط بیشترین تبخیر در غرب اقیانوس اتفاق می افتد که به ایجاد جبهه های کم فشار مرطوب و بارندگی در مناطق مجاور می انجامد.
با آغاز بهار در نیمکره شمالی، بادهای تجاری ضعیف می شوند و این فرایند را دچار اختلال می کنند. اما معمولا در این هنگام، بادهای موسمی آسیایی به کمک بادهای تجاری می آیند و اختلاف دمای حساس اقیانوس دوباره برقرار می شود. تا اینجا همه چیز خوب پیش می رود ولی بعضی اوقات به دلایلی که هنوز کاملا شناخته نشده اند، بادهای تجاری تقویت نمی شوند یا حتی از غرب به شرق می وزند. به این ترتیب آبهای گرم سطحی در ناحیه عمیق غربی شروع به حرکت به سمت شرق می کنند. در شرق، این آبها مانند یک پوشش عمل کرده و از بالا آمدن آبهای سرد عمیق جلوگیری می کنند و به این ترتیب اختلاف دمای شرق و غرب اقیانوس بسیار کم می شود.
بدون آبهای سرد، دمای اقیانوس شرقی و مرکزی 2تا 6 درجه افزایش می یابد و ال نینو متولد می شود. در سالهای عادی، جریانهای سرد عمیقی می توانند به سطح بیایند و مواد غذایی ارزشمند آبهای عمیق را نیز با خود بیاورند. فیتوپلانکتون ها که در آبهای سطحی زندگی می کنند برای بقا ، به این مواد محتاج اند و ماهیها به فیتوپلانکتونها، بنابراین وقتی آبهای گرم ال نینو جلوی پمپاژ این مواد غذایی را می گیرند، هماندیده ای روی می دهد که ماهیگیران این منطقه با آن به خوبی آشنایند و اما اثرات ال نینو تنها به این موارد موضعی محدود نمی شود. وقتی در یک ال نینوی شدید آبهای گرم به شرق می آیند، دما و رطوبت بیشتری در این نواحی واردجو می شود و این یعنی جابجایی توده های کم فشار به شرق.
به این ترتیب الگوهای آب و هوایی این نواحی کمی به شرق منتقل می شود. توده های هوای مرطوبی که قبلا اندونزی، هند، استرالیا را تحت تاثیر قرار می دادند به شرق می روند و در جنوب چین، کالیفرنیا و آرژانتین طوفان و سیل راه می اندازند و در عوض مناطق قبلی را دچار خشکسالی می کنند و این یعنی خسارت با همه روشهای ممکن.
رویداد ال نینو و نوسان جنوبی یکی از مهمترین و شاخص ترین رویدادهایی است که منجر به ظهور ناهنجاریهای بزرگ آب و هوایی در بسیاری از نقاط جهان می شود و این مساله ارتباطات از راه دور شناخته شده است. پدیده نوسان جنوبی برای اولین بار توسط والکر در سال 1923 ارائه گردید.
هواشناسان و اقیانوس شناسان جهان در سالهای اخیر مطالعات زیاد و دقیقی در مورد مکانیسم ایجاد ال نینو و تاثیرات متقابل جو و اقیانوس انجام داده اند، به ویژه مطالعات گسترده ای در ارتباط با ناموزونی دما در سطح دریا و نوسانات فشار و فشار جو در سالهایی که ال نینو رخ می دهد انجام گرفته است؛ مجموعه این تغییرات را به نام نوسانات جنوبی می نامند ، با کلمه اختصاری (ENSO ) ؛ که تمامی این کلمه مخفف شده کلمات : OSCILLATION ELNINO SOUTHERN باشد، بیان میکنند؛که ترکیبی ازدو کلمه ال نینو و نوسانات جنوبی است. برای نخستین بار والکر(1932م) و سپس بیلس(1937م) بر وجود نوسانی در فشار سطح و مقیاس جهانی اشاره کردند و آنرا نوسان جنوبی SO نامیدند. بدین سان SO یک الگوی ارتباط از راه دور جهانی (یا به اصطلاح پیوند از دور ) در اتمسفر است و به دلیل تمیز آن از سایر الگوهای ارتباط از راه دور (به ویژه نوسا نات اطلس وآرام شمالی ) جنوبی نامیده شده است.
مرکز عمل SO توسط یک گردش مداری شرق به غرب در امتداد صفحه استوا همراه با صعود هوا در غرب اقیانوس آرام و نزول هوا در شرق اقیانوس آرام به یکدیگر مربوط می شود، و به این ترتیب گردشی شکل می گیرد که توسط بژرگنس(1969) گردش والکر نامیده شد.

 


تعریف:
برلاژ در سال1966 پدیده نوسان جنوبی را چنین تعریف کرد: پدیده نوسان جنوبی ، افت و خیزی از شدت گردش جو وجریانهای اقیانوسی بین حاره ای است. این افت و خیز گسترده شده بر اثر تبادل هوای بین فشار جنوب شرقی اقیانوس آرام و کم فشار استوایی اندونزی همزمان تولید می شود. دوره تناوب این پدیده از یک تا پنج سال متغیر بوده و مقدار متوسط آن تقریبا سی ماه است.
نوسان جنوبی در دمایی که دمای سطح آب دریا در شرق حاره ای اقیانوس آرام گاهی در یک دوره زمانی یک ساله یا بیشتر خیلی گرمتر از متوسط آن می شود، با پدیده ال نینو همراه است .
دلایل وقوع ال نینو:
گردش والکر:گردش اتمسفری، در صفحه ای عمود بر استوا می باشد که با صعود هوا در غرب ارام استوایی و نزول هوا در شرق ارام استوایی شکل می گیرد و همراه با ان با دمای سطحی شرقی و بادهای غربی فوقانی به موازات استوا در سطح وسیعی از حوزه ارام استوایی ایجاد می شود. درواقع گردش والکر واکنش اتمسفر به گرادیان دمای سطح دریا در طول استوا، میان دماهای پایین در شرق ارام استوایی می باشد و قویا در ارتباط با رویداد انسو است .
این گرایان دما چگونه شکل می گیرد؟
در شرایط عادی منطقه،در غرب آرام حاره ای به واسطه دمای تجارتی جنوب شرقی نسبتا ارام ، گرمایش حاصل تشعشع خورشیدی موجب گرم شدن آبهای اقیانوس می شود.
به طور همزمان با دمای تجارتی جنوب شرقی موجب فرارفت آبهای گرم به سمت غرب می شوند بنابراین در غرب ارام حاره ای یک انباشتگی از آبهای با دماهای بالا به وجود می آیند و تراز دریا در این منطقه بالاست . حال به دلیل تنش باد شرقی در آرام استوایی حرکتی به سمت قطب در لایه اکمن اقیانوسی ایجاد می شود و در طی آن به دلیل پیوستگی ، فراجهندگی آب سرد در نواحی مرکزی و شرقی آرام استوایی به وجود می اید که این علتی بر وجود زبانه آب خنک در نواحی مرکزی و شرقی آرام استوایی می باشد.
بدین ترتیب در شرایط عادی منطقه در غرب آرام استوایی آبهای سطحی با دمای بالا و در ومرکز شرق آرام استوایی زبانه ای از آبهای سطحی با دمای پایین وجود دارد.
حال در نواحی استوایی توزیع فعالیتهای همرفتی قوی در اتنمسفر به میزان زیادی به همگرایی بادهای تجاری و دمای سطح دریا بستگی دارد، به طوریکه منطقه همگرایی درون حاره ای
(ITCZ-INTER TROPICOL CONVERGENCE ZONE)
ومنطقه همگرایی آرام جنوبی
(ZONE –SPCZ CONVERGENCE SOUT PASIFIL)
بر روی مناطقی واقع شده اند که دارای آبهای سطحی با دمای بالاتر از 27 درجه سانتیگراد می باشد.
بنابراین در غرب ارام استوایی توسط بادهای تجارتی همگرایی و در نتیجه صعود هوای گرم و مرطوب اتفاق می افتد و به دنبال آن در اثر فعالیتهای همرفتی و بارندگی، گرمای نهان به طور گسترده ای در اتمسفر فوقانی آزاد می شود و در این حال زمینه ای مساعد جهت یک شارژ برگشتی به سمت شرق و به موازات استوا در اتمسفر فوقانی پدید می آید و در پی آن هوای خشک در شرق آرام استوایی نزول می کند. بنابراین در شرق آرام استوایی پر فشار سطحی و در غرب آرام استوایی کم فشار سطحی شکل میگیرد و به دلیل گرادیان فشار به وجود آمده ، حرکتی از شرق به غرب در سطح و به موازات استوا ایجاد شده و بدین سان گردش والکر که ماحصل گرمایش آدیاباتیک در نواحی استوایی است، شکل گرفته است و گاهی این گردش حاکم بر گردش هادلی در منطقه می شود. همراه با بادهای تجارتی جنوب شرقی قوی گردش والکر شدت می یابد؛ اما قدرت گردش والکر با دمای سطح دریا در شرق آرام استوایی نیز در ارتباط است به این ترتیب زمانیکه دماهای سطحی دریا در شرق آرام استوایی پایین تر از حد نرمال است(شرایط عکس ال نینو که لانینا نام گرفته) بادهای تجاری و گردش والکر در قویترین وضعیت خود قرار دارد. تحت این شرایط، شرقاسترالیا ، اندونزی و هندوستان از هوای مرطوب و باران زا برخوردارند و در شرق آرام استوایی شرایط هوای خشک حاکم است و این شرایط عادی منطقه می باشد.
اما زمانی وقوع رویدادENSO یعنی شرایط غیر عادی منطقه زمانی است که گردش والکر ضعیف شده است و به دنبال آن هوای خشک و کم باران حاکم می شود.
مشخصات ال نینو:
در طول پدیده ال نینو بادها در استوا بر روی اقیانوس از غرب به شرق می وزند. این بادها در سطح آب اقیانوس جابجا شده و آبهای گرم سطح اقیانوس را که بوسیله خورشید در مناطق حاره ای حرارت دیده اند،به سواحل غربی شمال و جنوب قاره امریکا می اورند. به دنبال آبهای گرم بارندگی نیز به سمت مشرق متمایل می شود،به همراه سیل در پرو و خشک سالی در اندونزی و استرالیا.
نشانه کلیدی ال نینو؛افزایش دمای غیر عادی در امتدادو هر دو طرف خط استوا در اقیانوس آرام مرکزی و شرقی است. این جریان هر چند سال یک بار با یک گرمایش عظیم و غیر معمول همراه می شود،به طوریکه در این حال دمای سطح دریا حداقل برای چند ماه پیاپی در 3 تا 5 محل ساحلی بالای حد نرمال می رود و در پی آن دمای سطح دریا برای یک سال ویا حتی بیشتر به صورت غیر عادی باقی می ماند و برای برگشت به شرایط عادی منطقه، حداقل تا ژانویه یا مارس آینده زمان لازم است. ال نینو اصولا تغییراتی در موقعیت تندبادها به وجود آورده و موجب پدید آمدن رفتارهای آب و هوایی غیر معمول در کره زمین می گردد. تغییرات در تندبادها که توسط ENSO صورت می گیرد بر آب و هوا نه تنها در شمال و جنوب قاره امریکا ،بلکه در نقاط دور دستی همچون افریقا و نواحی جنوبگان تاثیر می گذارد. در حالت عادی آب وهوای نواحی گرمسیری منطقه غرب دارای دمای بیشتر از ده درجه سانتیگراد نسبت به سواحل شرق پرو و اکوادور می باشد.
فشار هوا در بالای ابهای گرم کاملا پا یین است، هوای مرطوب برخاسته ازمنطقه باعث تشکیل ابرهای سنگین و بارانهای شدیدی، مشابه بارانهای جنوبی شرق اسیا، گینه نو و شمال استرالیا می شود؛ که نهایتا منچر به افزایش بارندگی در مناطق چنوبی امریکا وپرو وخشکسالی در قسمت غربی اقیانوس آرام؛ که استرالیا و کشورهای مجاور را نیز تحت تاثیر قرار می دهد؛ می گردد. در طی یک رویداد ال نینو نابهنجاریهای دمای سطح دریا، سطحی به وسعت 5میلیون کیلو متر مربع را در طی مراحل انتقال تا تکامل پوشش می دهد.
نوسان جنوبی: به طوری که می دانیم گردش عمومی جو شامل سه سلول اصلی است؛ که سلول نیمروزان (MERIDONAL CELL ) و هادلی (HADLIY ) محور
اصلی آن میباشند. در منطقه حاره ای و بین حاره ای سلول هادلی علاوه بر حالت نیمروزان از شکل زناری / کمربندی (ZONAL) نیز برخوردار است که این وضعیت با توجه به توزیع مراکز پر فشار جنب حاره، زبانه کم فشار استوایی و جریانهای اقیانوسی، سلولهای جداگانه ای را ظاهر می کند.
این سلولها درواقع معلول صود و نزول هوا در امتداد مدارات عرضهای جنب حاره ای است؛ برای مثال از نزول هوا در پر فشار غرب امریکای جنوبی در مجمع الجزایر تاهیتی (ISLAND TAHITI ) در موقعیت ریاضی "17 درجه جنوبی و 15درجه غربی" و صعود در زبانه کم فشار اندونزی-داروین (DARWIN

 

تصاویر باور نکردنی صحرای نازکا

 

بر روی این کره خاکی – در میان دشتها و صحراها در میان جزایر دور دست و حتی در اعماق اقیانوسها- باقیمانده تمدنهایی بچشم میخورد که قرنها از پیدایش و نابودی آنها می گذرد . بسیاری از این تمدنها برای ما ناشناخته اند . گاه حتی دلیل ساختن بناهای آنها نیز برای ما چون معما میباشند . براستی نیاکان ما چه اندیشه ای برای ساختن این بناها داشته اند؟! چه پیغامی درون این بناهای اسرار امیز وجود دارد.؟! مطلب امروز ما, بررسی نقاشی های شگفت انگیز صحرای " نازکا " میباشد . بسیاری از دانشمندان بر این باورند که طراحی این نقاشی ها بدون هماهنگی از اسمان امکانپذیر نیست.! و معما از همینجا آغاز میشود . اما آنچه این معما را پیچیده کرده تصاویر مشابه دیگریست که در سایر نقاط جهان وجود دارد . آیا ارتباطی بین این تمدنها بوده است ؟! طبق آزمایشهای انجام شده خطوط بین سالهای 600 تا 400 قبل از میلاد حک شده اند و آنرا به تمدن" نازاکای " در امریکای جنوبی نسبت داده اند . این خطوط در مجموع 450 کیلومتر مربع را در بر میگیرد . این خطوط مجموعه چندین تصاویر به اشکال مختلف است که در زمینی کاملا مسطح به وجود آمده است. با توجه به نسبت های دقیق هندسی این خطوط نشان میدهند , به هیچ وجه امکان پذیر نیست که ** یا کسانی بدون استفاده از وسائل مدرن , آنهم از روی زمین به چنین محاسبات عظیمی دست بزنند . تنها راه انجام محاسبات هم این است که شخصی از ارتفاعی کمتر از پنج کیلومتر به افرادی در زمین دستور دهد تا خطوط را حک کنند . حال در دوهزار سال پیش تر چگونه در سرزمینی مسطح که کوه و تپه ای هم در اطراف ان وجود نداشته !! کسی میتواند به ارتفاع پنج کیلومتری پرواز کند و دستور چگونگی حک خطوط را به افرادی در روی زمین فرمان بدهد.؟!! معمائیست که هنوز پاسخی به آن داده نشده !! بنابر این باز هم به باور بسیاری میرسیم که از ملاقات تمدنی پیشرفته با زمینیان خبر میدهند و آنها را قادر می کنند که با توجه به قدرت پرواز و سفینه ای که در اختیار داشتند این محاسبات را انجام داده و بعد روی زمین آنرا حک کرده باشند !!
نقاشیهای که از آسمان معنا پیدا می کنند .!!

 


در یک عصر آفتابی در سال 1941 دو محقق امریکایی در حال بررسی در فلات " نازکا " واقع در جنوب کشور پرو بودند . آنان خطوط اسرارامیز عظیمی را مطالعه میکردند که در مسافتهای طولانی بر روی زمین نقش بسته بودند . در میان بیابان صدها خط متقاطع در جهات مختلف کشیده شده بود. بعضی از این خطوط که به جاده های " اینکاها " معروف شده اند, از یک نقطه مرکزی شروع شده و مانند انفجار ستارگان به هر طرف پراکنده شده اند . از جمله اشکال دیگر, سه گوشهای دراز و ذوذنقه هایی به شکل باند فرودگاه هستند. "
پائول کوزوک " مورخ و همسرش برای مطالعه سیستمهای آبیاری باستانی به این صحرا رفته بودند . اما خطوط عجیبی در بیابان " نازکا " توجهشان را جلب نمود, آنها با کامیونشان تصمیم گرفتند یکی از خطوط را دنبال کنند . سرانجام به کنار یک شیب تند در فلات رسیدند, آنها وسط یک شبکه خورشیدی مانند از خطوط ایستاده بودند. بعدها " پائول کوزوک " نوشت : » ما علاوه بر خطوط زیادی که پیدا کردیم, به دو راست گوشه و ذوذنقه هم برخوردیم, از همه عجیبتر آنکه چسبیده به یکی از راست گوشه ها و نزدیک به مرکز آن باقیمانده محو شده یک نقاشی عظیم و نامفهوم را کشف کردیم . سرانجام در حالیکه سرمان از سئوالهای بیشماری به دوران افتاده بود, برای دیدن غروب باشکوه به مرکز شبکه خورشیدی بازگشتیم و در حالیکه مشغول تماشای پائین رفتن خورشید در افق بودیم, ناگهان متوجه شدیم که شعاع خورشید, درست بر روی یکی از خطوط طولانی منفرد قرار گرفته است .
لحظه ای بعد بیاد اوردیم که آنروز 22 ژوئن, روز شروع زمستان و کوتاهترین روز سال است . روزیکه در دورترین نقطه شمال غرب, خورشید غروب می کند . در حالیکه از هیجان می لرزیدیم بطور تصادفی کلید حل معما را پیدا کرده بودیم. «ایا واقعا" اینطور بود؟ " پائول کوزوک " با مشاهده این تقارن نتیجه گرفت که خطوط " نازکا " راهنمای بزرگی برای حرکت کواکب بوده است . " سرجی نورمن لاکر " در مطالعاتش درباره " استون هنج " در انگلیس به همین نکته در کتابش اشاره کرده است . بزودی تئوری " پائول کوزوک " مورد بحث قرار گرفت و در میان عقاید دیگر درباره منشاء اصلی این نقاشیهای پرویی مکانی ویژه پیدا کرد . باستان شناسان بتدریج اشگال دیگری در صحراها و بر روی تپه ها پیدا کردند . از جمله تصویر یک عنکبوت بزرگ, مرغ مگس خوار و انسانی جغدگونه چشم اندازه وسیعی را اشغال کرده بود . این اشکال پیامهایی در بر داشته اند که در طول تاریخ گمشده اند . اگر چه اشکال صحرای " نازکا " تماشائی ترین اشگال روی زمین هستند, ولی منحصر بفرد نیستند . در کنار پیکره ها – اشکال مارها, پرندگان و انسانهایی که در جنوب غربی امریکا وجود دارند, معماری مرموز سازندگان خاکریزهای جنوبی و میانی ایالات متحده امریکا را هم باید اضافه نمود . در ناحیه جنوب غربی انگلیس تصاویری از انسانها و اسبها وجود دارد که اصل و منشاء آنها در دوره ماقبل تاریخ گمشده است. به هر حال مهمترین جنبه معماری خاکریزها این است که بطور کامل از سطح زمین قابل تشخیص نیستند.! این معما که این تصاویر خاکی و سنگی چرا ساخته شده اند و چه کسی آنها را ساخته, قرنهاست که باستان شناسان را بخود مشغول کرده است.! در هر صورت هیچکدام از این تصاویر به اندازه تصاویر " نازکا " توجه علاقمندان اینگونه اشکال را برنیانگیخته است . از دوره " پائول کوزوک " تا به حال باستان شناسان صدها خط که بعضی از انها حدود 8 کیلومتر طول دارند و اشکالی شامل 18 پرنده که بین 27 تا 250 متر طول داشته اند را نقشه برداری کرده اند . این اشکال در مساحتی به اندازه 800 کیلومتر مربع منطقه لم یزرع بین شیب غربی کوههای آند و کرانه های پرو پراکنده شده اند . این اشکال جایی قرار دارند که درهم امیختگی شرایط زمین و آب و هوا برای هنرمندان نازکا شرایط کاملا" مساعدی را فراهم کرده بود . سطح صحرا از شنهای زردرنگ و خاک رس پوشیده شده است و لایه ای از سنگهای اتشفشانی و ریگهای سیاه در زیر آن قرار دارد. این خطوط بر روی این به اصطلاح تخته سیاه, از خراشیدن لایه سطحی که در نتیجه ان لایه زیرین اشکار شده بوجود امده است . اگر این خطوط در شرایط جوی دیگری قرار گرفته بود ,فرسایش در عرض چند ماه خطوط را از بین میبرد . اما در صحرای نازکا یکی از خشکترین نواحی کره زمین میانگین باران سالانه 5/1 سانتیمتر است . فرسایش باد هم در حداقل ممکن قرار دارد . برای گرمای ثابت و وجود لایه ثابت هوا حداقل فرسایش را بوجود می آورد . سنگهای سیاه انرژی خورشید را جذب نموده و آنرا پس میدهند . کم بودن پوشش گیاهی و سخت بودن سطح خاک تا حدی است که محققین انرا با سطح مریخ مقایسه کردند .

 


" پائول کوزوک " در گردش کوتاه خود در منطقه متقاعد شد که ممکن است خطوط بخشی از رصدخانه ای باشد برای ثبت علائم آسمانی . این تصور به ساکنان صحرا این اجازه را داد که زمان وقوع دوباره طغیان رودخانه را حدس بزنند و کاشت و برداشت محصول را بتوانند به موقع انجام بدهند . " رائول کوزوک " اجبارا" تحقیقاتش را پایان داد و به شغل تدریس در دانشگاه نیویورک بازگشت . اگر چه او بازگشت ولی چکیده افکارش را به دوست آلمانی اش سپرد . " رائول کوزوک " جانشینی بهتری از " ماریا ریچی " نمیتوانست پیدا کند . او در سال 1903 در شهر زیبای " درسدن " واقع در آلمان بدنیا آمد . " ماریا ریچی " دختر یک قاضی بود و در یک خانواده بسیار منظم و مستبد تربیت شده بود . خانواده اش او را به تقویت هوش و بازیهای ورزشی تشویق میکردند . در سال 1920 " ریچی " در شنا و ریاضیات از بقیه همکلاسهایش پیشی گرفت . او دختر مستقل و مصممی بار آمد . پیدایش حزب نازی " ماریا ریچی " را مجبور به ترک وطن نمود . در سال1932 به آگهی در روزنامه هامبورگ برخورد که نیازمند یک ناظر مالی برای یک خانواده ثروتمند در کشور " پرو " بودند . او از این موقعیت استفاده کرد و در پایان دهه بعنوان معلم و مترجم اوراق رسمی علمی در پایتخت " پرو " – شهر " لیما" به کار پرداخت . در آنجا بود که " ماریا ریچی " با" پائول کوزوک " آشنا شد . " پائول کوزوک " او را با ریاضیات و نجوم آشنا کرد و به مطالعه خطوط " نازکا " دعوت کرد . " ماریا ریچی " 36 ساله از آن زمان به بعد, بقیه عمرش را درباره مطالعه خطوط اسرار آمیز " نازکا " گذراند و زمانی درباره کارش چنین گفت :
"انگار به درون این کار سر خوردم . من همیشه در مورد همه چیز خیلی کنجکاو بودم. "
ریچی در سال 1945 کار خود را در شهر لیما ترک کرد و به شهری در نزدیکی " نازکا " رفت . جائیکه باقی عمرش را به مطالعه دقیق و کامل خطوط گذراند . او هفته ها در یک کلبه ساده و با یک رژیم گیاهی زندگی میکرد . نان – پنیر – میوه و شیر غذاهای او بودند . از صبح خیلی زود بیدار می شد, تا بتواند طلوع خورشید را که بخصوص در دوره تحول تابستانی بر روی بعضی از خطوط قرار میگرفت ببیند . او نظریات " پائول کوزوک " را مبنی بر ارتباط خطوط با تحولات تابستانی و بهاری و اعتدال پائیزی و قرارگیری بعضی از نقاط در ارتباط با پیدایش فصلی بعضی از ستارگان, همگی را تائید کرد . او همراه با یک جارو و یک وسیله اندازه گیری در صحرا خطوط را اندازگیری نمود . در حقیقت, اوایل کار زمانیکه با جارو در محل پیدایش می شد – ساکنان محلی تصور میکردند یک جادوگر را دیده اند . یکبار " ریچی " بعد از چند روز راه رفتن و جارو کردن یک مسیر مارپیچ, ناگهان دریافت که در دم یک میمون غول آسا ایستاده است . او گفت : »تنها کاری که کردم بر روی زمین نشستم و خندیدم . « او شباهت زیادی بین اشگال غول آسا و کوزگری و منسوجات سرخپوستان پیدا کرد . باستان شناسان هم نظریات او را تائید نمودند . اثار هنری پیدا شده در نزدیکی خطوط " نازکا " – به زمانی از عمر منطقه اشاره می کند که تمدن سرخپوستان " نازکا " بر بیان مسلط شده بود . از ساکنان اولیه کرانه های " پرو " که به نظیر می رسد تمدن پیچیده ای هم داشتند و قبل از امپراطوری
" اینکاها " می زیسته اند, اطلاعات کمی در دست است . آنان بوسیله زراعت و کشاورزی و با استفاده از سیستمهای آبیاری جالبی زندگی را می گذراندند . اینان سازندگان اهرام بودند ( اهرام تئوتی هاکان واقع در مکزیک) و گوزه گری و منسوجات بسیار جالبی خلق نموده اند . هزاران تکه سرامیک رنگارنگ که بیشترشان متعلق است به تمدن " نازکا " بین سالهای 400 تا 600قبل از میلاد, در تمامی دشت " نازکا " پراکنده شده است . این بقایای سرامیک و خطوط تنها آثار باقیمانده ساکنان صحرا است . " ماریا ریچی " ریاضیدان مجذوب این نظریه شد که " نازکاها " در طرح و ساخت خطوط از اصول زمین شناسی استفاده کرده اند . او دریافت بعضی از خطوط که چند کیلومتر طول دارند و بدون کوچکترین انحرافی از مسیر مستقیم از تپه های کوچک و کاریزها میگذرند – با قواعد بینظیر ریاضی محاسبه شده است . در " نازکا " تصاویری مثلث شکل با چیدمان عجیب بچشم میخورد – این اشکال تا امروز یک اسرار باور نکردنی را در خود جای داده است – آیا شما شهامت شنیدن آنرا دارید؟! موضوع خیلی ساده است – ساکنین گذشته نازکا قبل از آنکه " فیثاغورس" و" تالس" از زاویه ها و محاسبات آن سخن بگویند – این محاسبات را میدانستند.! آنها در دل صحرا مثلثهای عظیمی را رسم کرده اند که بدون دانستن این دانش, رسم و کشیدن آنها غیر ممکن بوده است.! " ریچی " متوجه شد – سرخپوستان ابتدا طرحهایشان را در ابعاد کوچک در نقطه ای می کشیدند, سپس آنرا در اندازه های بزرگتری پیاده میکردند . تمامی زندگی " ماریا ریچی " بکار در صحرا و زندگی با ساکنان صحرا گذشت . این زن با لباس ساده و شمایلی خاص خود به قهرمان " پرویی " معروف شده بود .

 


تولد او در شهر گ نازکا " جشن گرفته شد و خیابان و مدرسه ای به اسم او نامگذاری شد . به او برای کار مستمر و مطالعاتش پاداشی بین المللی اعطا شد . این زن جستجوگر در سال 1980 با انکه نیمی از بینائیش را از دست داده بود – هنوز سرپا بود و به کار و تلاش خود ادامه می داد . افراد بسیاری در صحرای " نازگا " فعالیت کردند و تئوریهای مختلفی را ارائه دادند – اما جنجالی ترین تئوری از زبان و قلم پرفسور " اریک فن دانیکن " جاری شد ه است . " نازکا محل فرود و برخاستن سفینه های افراد هوشمند از سایر کرات دیگر میباشد .!! او در یکی از سخرانی های خود فریاد زد : آیا باندهای فرود را نمی بینید؟ آیا اشکال دقیق هندسی را نمیتوانید مشاهده کنید؟ یک نگاه به پرنده آتشین نازگا بیندازید . از صدها مهندس آرشیتکت شاید یک نفر هم نتواند رتیل نازکا را رسم کند. از چه می هراسید ؟ اریک فن دانکین را میتوان با

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیشگویی به نام ادگار کیسی

دانلودمقاله دیدگاه قرآن درباره صرفه جویی و مصرف

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله دیدگاه قرآن درباره صرفه جویی و مصرف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
صرفه جویی به مفهوم مصرف چیزی به شکل درست و مناسب آن است. این مساله برای ایجاد تعادل میان درآمد و هزینه بسیار مهم و اساسی است و در حوزه اقتصاد خانواده نیز می تواند تاثیرگذار و سرنوشت ساز باشد.
با این همه صرفه جویی علاوه بر اینکه در حوزه اقتصاد شخصی معنا و مفهوم می یابد در حوزه اقتصاد عمومی نیز معنا دارد. امام خمینی (ره) بر این اساس است که مصرف زیاد و بیش از نیاز در آب و برق را نه تنها نادرست و حرام می داند بلکه آن را ضمان آور دانسته و شخص را نسبت به جامعه مدیون می شمارد.
قرآن نیز به این مساله از ابعاد مختلف پرداخته است؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و راهنمایی آدمی به سوی کمال است و به مساله اقتصادی که ارتباط تنگاتنگی با مساله آسایش و آرامش دارد، توجه داشته و برای این که انسان در مسیر کمالی حرکت کند به مساله اقتصاد و روش های مناسب و درست کسب درآمد و هزینه های آن نیز پرداخته است. بازخوانی نگرش و تحلیل قرآن می تواند در این زمینه برای دست یابی به شیوه های درست کمک کند. نوشتار حاضر تلاشی است تا این مساله را از دیدگاه قرآن واکاوی نماید.
مفهوم صرفه جویی
واژه عربی صرف که به معنای تغییر و تحویل آمده است در علوم مختلف معانی و مفاهیم گوناگونی را بیان می کند. به عنوان نمونه در علم صرف و نحو به معنای ساختن صیغه های مختلف از یک اصل می باشد که در ادبیات عربی معروف و مشهور است.
در علوم قرآنی صرفه به معنای بازداشتن شخص از آوردن آیه و یا سوره ای است که در مقام تحدی انجام می گیرد. در این که این نظریه درست و یا نادرست است سخنی نیست بلکه تنها بیان این که صرفه به معنای بازداشتن شخص به شکل تکوینی از آوردن سوره و یا آیه نیز به کار رفته است.
در علم اقتصاد چون سخن از تولید و توزیع و مصرف است واژه صرفه جویی به معنای مصرف درست و مناسب چیزی است که در اختیار شخص قرار دارد و در ازای آن کار و یا هزینه ای پرداخت شده است. بنابراین صرفه جویی در ارتباط با مصرف چیزی است که دارای مالیت می باشد و انسان در قبال آن کار و یا هزینه ای پرداخته و یا می پردازد.
صرفه جویی، کم مصرف کردن نیست
عده ای صرفه جویی را به معنای کم مصرف کردن معنا کرده اند ولی به نظر می رسد این معنا نمی تواند اقتصادی باشد؛ زیرا هدف از تولید یک شی اقتصادی، مصرف آن است و مصرف چیزی زمانی به وقوع می پیوندد که آدمی به آن نیاز داشته باشد و با مصرف آن چیز نیازی از نیازهای وی برآورده می شود. بنابراین شخص لازم است تا در حد نیاز و برآورد آن، چیزی را مصرف نماید و کم مصرف کردن نمی تواند نیاز وی را برآورده سازد، مگر آن که در مساله نیاز به نیازهای اساسی و نیازهای غیر اساسی و یا نیازهای لازم و غیر لازم توجه داده شود. در این صورت می توان گفت که مصرف چیزی می بایست در حد برآورد نیازهای اساسی و لازم باشد.
ولی مشکلی که در این جا خود را نشان می دهد آن است که همان گونه که نیازهای آدمی به دو دسته نیازهای اساسی و لازم و غیر اساسی و غیر لازم دسته بندی می شود و به شکلی اولویت خود را تحمیل می کند، در حوزه چیزهایی که به عنوان مواد مصرفی مورد توجه قرار می گیرد نیز اولویت بندی صادق است. به این معنا که هرچه نیاز شخص و یا جامعه به چیزی اساسی و ضروری و لازم باشد آن چیز به شکل امری با مالیت بیش تر و اساسی تر مطرح می شود. از این رو ارزش نیازی انسان به چیز اقتصادی، آن چیز را ارزشمندتر می سازد چنان که کم اهمیتی آن نیز آن را در درجه دوم اهمیت قرار می دهد.
البته این امر به چیزهایی برمی گردد که ارزش مالی داشته و برای تولید و تهیه آن نیازمند کار و پرداخت هزینه هستیم. بنابراین با آن که هوا و اکسیژن برای آدمی دارای ارزش و اهمیت بسیار و حیاتی است ولی از آن جایی که درحال حاضر برای آن هزینه ای پرداخته نمی شود و نیاز به تولید آن نداریم و کاری برای آن انجام نمی دهیم چیزی بی ارزش بوده و از مالیت خارج می شود و سخن از صرفه جویی در آن معنا و مفهومی ندارد؛ ولی اگر فرض کنیم که در آینده برای تولید اکسیژن مصرفی انسان نیازمند تولید و یا کار برای آن باشیم می بایست برای آن مالیت قرار داده و درباره شیوه های مصرف و استفاده آن سخن بگوییم.
دیدگاه اقتصاددانان درباره صرفه جویی
به هرحال صرفه جویی ارتباط تنگاتنگی با مسأله مالیت و مقدار تولید و توزیع دارد. هر چیزی که ازنظر مالی ارزشمند و از نیاز بشر به آن بیش تر باشد درباره نحوه و چگونگی مصرف آن نیز مسایل و مطالب بیش تری مطرح می شود.
اقتصاددانان درباره نحوه مصرف به این نکته توجه می دهند که مراد از صرفه جویی، کم مصرف کردن نیست؛ زیرا می بایست در هر چیزی که بخشی از نیاز آدمی را برطرف می سازد به مقدار موردنیاز از آن استفاده کرد. بنابراین شخص می بایست در حد نیاز طبیعی خود از هر چیز اقتصادی استفاده کند. تنها مسأله ای که اقتصاددانان آن را مطرح می سازند این است که در زمان بحران های اقتصادی و کاهش توزیع و یا تولید چیزی، می بایست به حد اقل بسنده کرد و درحد رفع حاجت و نیاز ضروری از آن استفاده نمود تا فرصت بیش تری به دیگران داده شود.
در حقیقت در زمان بحران سخن از مصرف درحد ضرورت و رفع نیاز است ولی این بدان معنا نیست که شخص آن چیز را کم مصرف کند. صرفه جویی در این زمان به شکل ضرورت خود را تحمیل می کند و اگر در زمان های دیگر صرفه جویی به معنای مصرف درست و متناسب از کالای اقتصادی است در زمان بحران این نکته از جهات دیگر مورد تأکید قرار می گیرد تا شخص به حد ضرورت بسنده کرده و به قول معروف به مستحبات نپردازد.
به سخن دیگر صرفه جویی در همه حال و هر زمانی چه بحران و چه غیربحران به معنای مصرف درست کالای اقتصادی همانند آب و برق است ولی در زمان بحران تنها برآورد نیازها درحد ضرورت به معنای صرفه جویی است که نوعی محدودیت را نیز سبب می شود که تحمیلی از سوی بحران است.
بنابراین صرفه جویی ازنظر اقتصاددانان به معنای استفاده درست و مناسب از کالای اقتصادی و بهره وری و آگاهی نسبت به نیازهای واقعی است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  9  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله دیدگاه قرآن درباره صرفه جویی و مصرف

دانلود مقاله نقد و تحلیل آراءادبی غربی‌ها

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله نقد و تحلیل آراءادبی غربی‌ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده
در تعریف واژه ی ادبیات، ماهیت، فواید و نقش آن در زندگی بشر و نیز در حوزه ها و کارکردهای عملی آن، از قدیمترین زمان تاکنون مباحث گوناگونی صورت گرفته است؛ برخی آنرا به مفهوم اخلاقی و برخی در معانی ادبی و عده ای نیز به هر دو مفهوم اخلاقی و ادبی آن به کار برده اند.
اما امروزه ادبیات با سایر علوم جدیدی چون روان شناسی، زبان شناسی و نقد ادبی پیوند خورده و اهمیت والایی پیدا کرده است.
اگر ما یک سیر اجمالی در آراء و نظریه های ادبی غربی ها داشته باشیم، با مطالعه ی آراء ادبی افلاطون، ارسطو، سیدنی، جان درایدن، جانسن و کالریچ و دیگران در می یابیم که:
اولاً جریان فکری ادبی که از ارسطو شروع و به کالریچ ختم می شود، متناسب با شرایط فرهنگ اروپایی است؛ به ین صورت که اگر در آراء آنها ابتدا موضوع اخلاقی در حوزه ی ادبیات دارای نقش و معنای خاصی بود، رفته رفته رنگ باخته و «لذت» جانشین «تعالیم اخلاقی» می گردد.
ثانیاً در تعریف ماهوی شعر و ادبیات با مشکلات و نارسایی های چندی روبه رو هستیم که تعمیم آن نظرها به آثار ادبی مهم دنیا، نه تنها مشکل، بلکه گاهی ناممکن و یا حداقل ضعیف می باشد.
در این مقاله ضمن تبیین و روشنگری جریانات تاریخی آراء ادبی غربی، که از اخلاق به التذاذ و از ایضاح به ابهام می گراید، سعی شده با کمک از نظریه های ادبی خواجه نصیر و بند کروچه و استفاده از مفهوم «شهود»، یک تعریف جامع و کاربردی تری از ادبیات ارائه شود تا گره گشای بسیاری از مشکلات ادبی و علمی ما باشد.
کلید واژه ها: آراء ـ ادبی ـ امروز ـ شهود ـ غرب ـ نقد ـ یونان

 



1ـ مقدمه
در تعریف واژه ی «ادبیات» و تبیین «ماهیت» و «رویکردهای معرفتی» آن، از قدیم ترین زمان ها تاکنون، مباحث گوناگونی از طرف صاحب نظران به عمل آمده است.
امروزه نیز با توجه به پیشرفت های علمی جدید و ورود آن به حوزه های علوم انسانی و تعاملات اجتماعی و معرفتی آن با ادبیات، بیش از پیش توجه علما و اندیشمندان علوم انسانی را به خود معطوف داشته است.
"سقراط، افلاطون و ارسطو نخستین کسانی هستند که به طور رسمی درباره ی شعر و ادبیات، نظرهای متقن و منتقدانه ای بیان کرده اند."(زرین کوب، ج1، 1361،ص 6).
"ظاهراً ارسطو هم اولین کسی بود که آثار قوه ی ذوق و عقل انسانی را، مانند آثار طبیعت، تابع قوانین و نوامیس کلی شمرد و شعر و ادبیات را در زمره ی فعالیت های ذهنی انسان و دارای وجود و ماهیت معرفتی به شمار آورد."(زرین کوب، ج2، 1361،ص829).
بررسی موضوع "وظیفه" و "کارکرد بیرونی ادبیات"، تاریخ طولانی دارد؛ دانشمندان و نظریه پردازان مختلفی با تأثیر از آراء ادبی افلاطون و به خصوص ارسطو، به طور عمده بیشتر بر جنبه های معرفتی ادبیات تأکید داشته اند. اما از دوره‌ی رنساس به بعد، و با توجه به توسعه ی روز افزون پیشرفت های علمی و صنعتی در غرب، "نظریه پردازان ادبی اغلب از جنبه‌های معرفتی ادبیات دور شده و به برآیند لذّت و انفعال نفسانی ادبیات، تأکید بیشتری نموده و آن را از مظاهر و نمودها‌ی عینی و ذاتی ادبیات برشمردند."(رِنِه ولک، مورگان فوستر؛1370، صص 45-44).
تنی چند از نظریه پردازان بر رویکردهای عملی (Practic) ادبیات و جنبه های انسانی و اجتماعی آن تأکید داشته و مفهوم غایی و ماهیت درونی ادبیات را در ساختار عملی و عینی آن تعریف کرده اند. (سارتر؛1363،ص 29).
برخی نیز صرفاً جنبه ی زیبایی «ادبیات» را ماهیت اصلی آن بر شمرده اند؛ و به گفتة اِمِرسون1 (1882-1803)، «زیبایی» خودش را توجیه می کند و در کنار هرگونه دفاعی که از شعر به وسیله ی ارسطو، درایدن، کالریچ و دیگران به عمل آمده، باید گفت که « نخستین وظیفه و عمده‌ی شعر، وفادار ماندن به ماهیت خودش است.» (رنه وِلِک و آستن وارن؛ 1373،ص31).
عده ای نیز مانند ماثیو آرنولد (1888-1822)، شاعر و منتقد، به بی طرفی اخلاقی ادبیات توجه داشتند. هدف آرنولد نیز نیل به «مجاهده ی بی طرفانه» و دست یابی به یک «محک عینی» در ارزیابی آثار ادبی بود. و در واقع نوعی تعادل و سازش بین مفهوم زیبایی (Beauty) و وظیفه ی اخلاقی (Duty) را تعلیم می داد.( زرین کوب؛ ج2، 1361،ص 503).
او در ماهیت اخلاقی ادبیات معتقد بود که "شعر می تواند جانشین مذهب شود." در مقابل بعضی ها نیز معتقدند که «هیچ چیز در این دنیا یا در آن دنیا، نمی تواند جانشین چیز دیگر باشد».(تی.اس.الیوت؛1933،صص 155-113).
با توجه به سوابق و پایه های تاریخی تحقیقات و پژوهش های انجام یافته در غرب، در می یابیم که در مطالعات و یا نظریه پردازی های آنان، تبیین روشن و گویایی از ماهیت اصلی و ذاتی ادبیات به عمل نیامده و در سیر جریانات و نظریه پردازی های ادبی نیز، بیشتر بر جنبه های صوری و مادی سخن ادبی، از جمله موضوع « زیباشناختی» آن و در نهایت بر مفهوم «لذّت گرایی ادبی» تأکید و توجه داشته اند.
در شرق نیز، از جمله در ایران، بخصوص در میان حکما، صوفیه و ادیبان ایرانی، ماهیت سخن ادبی بیشتر بر جنبه های اخلاقی و نفسانی آن استوار بوده است؛ در بین اعراب نیز، ابتدا صورت های مادی و زیباشناختی سخن ادبی مورد توجه قرار داشت. (تهانوی؛1346). عده ای نیز در تبیین ماهیت سخن ادبی، علاوه بر جلوه های زیباشناختی آن، موضوع تهذیب نفس و اهمیت اخلاقی آن را نیز لازمه ی ذاتی سخن ادبی برشمرده اند.(جاحظ؛1266،ص132).
محققان و صاحب نظران ایرانی هم تا حدود زیادی تأثیرات اخلاقی و نفسانی ادبیات را جزء ماهیت ذاتی آن برشمرده و در این مورد آراء مختلفی نیز بیان نـموده اند.(ابن سینا؛1953،ص162). عـده ای نیز به ماهیت تخیّل پردازی ، موزونـیت و جنبه ی هنری سخن ادبی و شعر استناد کرده و غایتی بالاتر از آن را متصور نشدند. (خواجه نصیر طوسی؛1326،ص588).
به طور کلی در مجموع آراء و نظریه‌های ادبی ایرانیان در گذشته نیز، یک نظریه و تعریف واحد و جامع الاطرافی که بتواند ماهیت علمی و واقعی ادبیات و بخصوص شعر را تبیین نماید، ارائه ننموده اند. لذا ما در این پژوهش و بررسی، درصدد تبیین وارائه ی یک چارچوب منطقی و فراگیری، مبتنی بر واقعیت های ذاتی و علمی ادبیات هستیم که طی آن بتوانیم ضمن روشنگری، کاستی ها، معایب نظریه ها و آراء ادبی غربی ها، به تحلیل منطقی ماهیت، فلسفه و اهداف ماهوی ادبیات نیز بپردازیم. براین اساس معتقدیم که:
- آراء غربی ها در خصوص ادبیات، بیشتر بر جلوه های مادی و نفسانی آن استوار می باشد.
- در نظریه های ادبی حکمای عرب و ایران نیز علاوه بر جلوه های زیباشناختی و هنری سخن ادبی، بیشتر بر جنبه های اخلاقی آن تأکید شده است.
- سخنان ادبی، بخصوص شعر، علاوه بر مبانی ادبی و مفاهیم اخلاقی، از جنبه های شهودی و علمی نیز برخوردار می باشد.
2ـ مواد و روش ها
روش پژوهش ما، بنا به اقتضای ماهیت موضوع، تحلیل محتوا (Content text) می باشد که طی آن ما در یک سیر تاریخی و از قدیم ترین زمان تا دوران معاصر، برجسته ترین آراء و نظریه های ادبی حکما، فیلسوفان و نظریه پردازان غربی، ایران و عرب را مورد بررسی و تحلیل محتوایی و انتقادی قرار داده ایم. در این روش، علاوه بر آشنایی با سوابق پژوهش موضوع، با سایه روشن ها و در نتیجه کاستی ها و معایب نظریه پردازان نیز آشنا می شویم. و در پایان نیز با استفاده از اطلاعات و داده های به دست آمده و با عنایت به نظریه ی شهودی ادبیات، که در عرفان و روان شناسی جدید و زیباشناختی علمی نیز مطرح است، به ارائه ی نظر جدیدی در خصوص "شعر و سخن ادبی" پرداخته ایم.
3ـ نتایج و مباحث
3ـ1ـ آراء یونانیان و غربی ها در باب ماهیت سخن ادبی
سقراط، افلاطون و ارسطو نخستین کسانی هستند که به طور رسمی درباره ی شعر و ادبیات نظرهای متقن و منتقدانه ای بیان کرده اند و ظاهراً ارسطو (321- 384 ق.م) اولین کسی بود که آثار قوه، ذوق و عقل انسان را، مانند آثار طبیعت، تابع قوانین و نوامیس کلی شمرد؛ او معتقد بود که «شعر (ادبیات) از فعالیت های ذهنی و امری است که دارای وجود و ماهیتی است و باید تحت تعمق و تفحص قرار گیرد».(زرین کوب؛ ج1، 1361،ص 6).
3ـ2ـ افلاطون و الهامی بودن شعر
افلاطون (347-427 ق.م) نیز، مانند استادش، سقراط، شعر و سخن ادبی را نتیجه ی قوه ی الهام و امری الهی و یکی از اسرار خدایان می دانست؛ به نظر او شعر به وسیله ی «الهه ی شعر» بر قلب شاعر الهام می شود. البته افلاطون در نظر خود، درصدد آن نبود که مانند ارسطو، قواعد و قوانین خاصی برای شعر و ادب تنظیم نماید.
افلاطون دو رساله به نام های فدروس (phaedrus) و ایون (Ion) دارد. وی در رساله ی فدروس، ضمن برشمردن چهار نوع جنون، یکی از آنها را «جنون شاعران» معرفی کرده و می گوید: «نوع سوم شوریدگی، حال کسانی است که مسحور الهه های شعر و هنر و دانش شده اند».(دیوید دیچز؛ 1369،ص32). افلاطون در جای دیگری، علاوه بر اینکه به "الهامی بودن موضوع شعر" اشاره می کند، شاعران را نیز حلقه های ارتباطی بین زمین و عالم بالا معرفی می نماید؛ او در این باره می گوید:
« گمان می کنم اکنون دریافته باشی که آن شنوندگان، واپسین حلقه های زنجیرند که نیروی مغناطیسی به آن منتقل می شود و حلقه های میانه، نمایشگران و راویانی چون تو و حلقه ی نخستین خود شاعر است. خدا نیروی خویش را به حلقه ی نخستین می دهد و این حلقه به حلقه ای دیگر می پیوندد و هر حلقه ای، حلقه ی بعدی را به دنبال خود می کشد». افلاطون؛1367،ص614).
البته باید توجه داشت که افلاطون در اثر معروف خود (مدینه ی فاضله)، که در کتاب جمهور او گرد آمده، براساس نظریه ی مُثُلی خود، ضمن عدول از عقیده ی اول خود، با شاعران به مخالفت برخاسته و سخنان آنان را گمراه کننده و بیهوده شمرده است؛ وی افلاطون در این باره می‌گوید:
«گفتم که همه ی شعرا، خواه از نیکوکاری، خواه از سایر موضـوعات سخن می گویند، کاری جز تقلید اشباح انـجام نمی دهند و به حقیقت نمی رسند و می توانیم بگوییم که شاعر مقّلد هم مانند کسی که حکومت و اختیار شهر را به دست مفسدین بسپارد و سکنه ی نیکوکار را هلاک کند، تخم فساد در روح افراد می کارد و فقط جنبه ی غیرعاقله ی نفس انسانی را خشنود می سازد».( همان؛صص552-573).
3ـ3ـ ارسطو و ساختار شعر و سخن ادبی
ارسطو، شاگرد افلاطون، در مخالفت با نظر اخیر او درباره ی شعرا می پردازد. او علاوه بر آنکه برخی از اشکالات افلاطون در باب شعر را پاسخ می دهد، خود نیز به طرح آراء خویش در زمینه ی تقسیم بندی شعر، منشأ و ماهیت آن و نیز تجزیه و تحلیل هر یک از انواع شعر یونانی معاصر خود می پردازد؛ او در این راستا، بین سخنان هومر و انباذ قلس[حکیم]، که هر دو موزون هستند، فرق قائل شده و معتقد است که در شـعر، عـلاوه بر خـمیر مایه ی وزن، مـفهوم خیال نـیز عنـصر اصـلی شـعر به شمار می آیـد. (زرین کـوب؛1357،ص 114). و مـعتقد است که ادبـیات امری حقیقی، جدی و مـفید اسـت، در این باره می گوید:« شعر فلسفی تر از تاریخ است».(ارسطو؛1337،ص84). در این نظر ارسطو، ماهیت ادبیات از امور واقع فراتر رفته و با دنیای آرمانی بشر مرتبط می شود؛ به عبارت دیگر می توان گفت که در این دیدگاه، در ماهیت ادبیات، ابلاغ و نشر معرفت و آگاهی نهفته است. بر همین اساس است که در کتاب «فن شعر» (بوطیقا) خود، موضوع «کاتارسیس»(Katharsis) یا «روان پالایی» را مطرح کرده است که منظور او از این اصطلاح «تزکیه ی نفس» و تلطیف عواطف انسانی، از طریق استخلاص این عواطف به هنگام ادراک زیبایی است.
ارسطو در اثر فوق سعی دارد که ارزش "اخلاقی" شعر را از ارزش «زیباشناختی» آن جدا کند و شعر را به منزله ی امری زیبا مورد تحقیق و تحلیل قرار دهد.(زرین کوب؛ 1361،ص291). وی با پرداختن به مسائل و موضوعاتی چون تراژدی و آثار و فواید آن (همان؛ص121)، نشان می دهد که نسبت به صورت شعری حساسیت داشته و می دانسته که لذّت یک اثر ادبی کامل، باید از اجزاء مختلف مؤثر در ایجاد آن حاصل گردد.( دیوید دیچز؛1369،ص78).
ارسطو بر این باور است که تراژدی با برانگیختن شفقت و ترس در ما، آن چنان توانایی به ما می دهد تا با آرامش فکر و فارغ از شور و احساسات «تماشاخانه» را ترک کنیم. در نظر او، تراژدی نه تنها بینش خاص خود را القاء می کند1، بلکه شور و احساسات زاید آدمی را نیز دفع و معرفتی جدید در ما ایجاد می کند و حالت فکری بهتری از برای ما فراهم می سازد؛ به عبارت دیگر، او معتقد است که شاعر به وسیله ی عنصر تخیّل و با بهتر جلوه دادن سیمای این جهانی، ما را یک پله به حقیقت و معرفت کلی نزدیک می سازد. این ارزش های سه گانه، حملات افلاطون را جداً دفع می کند.(همان؛ص78).
3ـ4ـ دفاع سیدنی از نظریه ی ارسطو
در قرن شانزدهم، سرفلیپ سیدنی (1586-1554 م)، شاعر و مرد سیاسی انگلیسی، در رساله ی انتقادی خود تحت عنوان «دفاع از شعر» به حمایت از آراء ارسطو در مورد شعر پرداخت. او که ادبیات تخیّلی را به طور کلی، مد نظر داشت، در رساله ی فوق، به دنبال بیان این حقیقت است که اگر شاعر یا نویسنده بتواند یک اثر ابداعی و تخیّل آمیز همراه با سرزندگی و شور و احساس ارائه کند، اثر او وسیله ای جهت ابلاغ حقایق تاریخی و اخلاقی خواهد بود؛ در نظر او «ابداع» صفت ممیزه ی شاعر است و شاعر به کمک تخیّل خود، جهانی برتر و کاملتر از دنیای واقعی می آفریند؛ در نظر او عالم طبیعت«برنجین» است و فقط شاعران جهانی «زرین» می آفرینند.(دیوید دیچز؛صص109و 113). سیدنی بر این باور است که دوستان افسانه ها پایدارتر، جنگجویانش "دلیرتر" و فرمانروایانش "شایسته تر" و قهرمانانش از هر لحاظ "ممتاز" تر و عاشقانش نیز "وفادار" ترند. درختانش "پربارتر" و گل هایش هم "خوشبوتر" هستند؛ پس شاعر به کمک قوه ی تخیّل خود « جهانی زیباتر و کاملتر از دنیای واقعی» می آفریند.
3ـ 5 ـ جان درایدن و طبیعت عام بشری
اینگونه نظریه ی آرمانگرایی ادبی ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال 1688، جان درایدن (1700-1631)، شاعر و مرد سیاسی انگلیسی، با توجه به جنبه های اخلاقی ادبیات، به موضوع نمایش پرداخته و چنین می نویسد: «تصویر راستین و سرزنده از طبیعت بشر، که نمودار شور و احساس و خلق و خوی اوست و نیز دگرگونی های سرنوشتی، که وی دستخوش آن است، به منظور مسرت و تعلیم انسان».(دیوید دیچز، 1369،صص 134و 279).
وی در مقدمه ای که بر آثار شکسپیر نوشته، معتقد است که یکی از هنرهای شکسپیر این بود که در هنرهایش از «طبیعت عام بشری» تقلید کرده و سخن گفته است؛ به این ترتیب که انسان در آموزش و معرفت طبیعت عام بشری است که لذّت می‌برد و این لذّت نیز ناشی از شناخت آدمی است نه از تعلیم.(همان؛ص137).
با توجه به نظرات مذکور در می یابیم که "ماهیت تعلیمی سخن ادبی" که به وسیله ی افلاطون، ارسطو و سیدنی1 جزء طبیعت و ذات ماهوی شعر به شمار می آمد، تا پایان قرن هفدهم میلادی ادامه داشته است. مضاف اینکه جنبه های لذّت و مسرت بخشی شعر نیز برجسته تر و تقویت شده است؛ به عبارت دیگر از زمان ارسطو به بعد، ماهیت تعلیمی شعر و سخن ادبی کم رنگ تر شده و جنبه های التذاذ و نفسانی آن فزونی پیدا کرده است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  25  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقد و تحلیل آراءادبی غربی‌ها

دانلودمقاله صادق هدایت

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله صادق هدایت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

از کودکی تا آغاز جوانی
صادق هدایت در هفده فوریهٔ ۱۹۰۳ در تهران در خانواده‌ای اصل‌ونسب دار و متشخص متولد شد. پدرش هدایتقلی‌خان (اعتضادالملک) و نام مادرش نیرالملوک (نوهٔ مخبرالسلطنهٔ هدایت) نوه عموی اعتضادالملک بود. جد اعلای صادق رضاقلی‌خان هدایت از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتابهایی چون مجمع الفصحا و اجمل‌التواریخ بود. صادق کوچک‌ترین فرزند خانواده بود و دو برادر و سه خواهر بزرگ‌تر از خود داشت.

 

 

 


صادق هدایت تحصیلات ابتدایی را در مدرسهٔ علمیهٔ تهران گذارند. در سال ۱۹۱۴ به دارالفنون رفت ولی در سال ۱۹۱۶ به خاطر بیماری چشم‌درد مدرسه را ترک کرد و در ۱۹۱۷ در مدرسهٔ سن‌لویی که مدرسهٔ فرانسوی‌ها بود به تحصیل پرداخت. به گفتهٔ خود هدایت اولین آشنایی‌اش با ادبیات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی می‌داد و کشیش هم او را با ادبیات جهانی آشنا می‌کرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و هدایت نوشتارهایی در این مورد انتشار داد. در همین دوران صادق گیاه‌خوار شده بود و به اصرار و پند بستگانش وقعی نمی‌نهاد. در سال ۱۹۲۴ در حالی که هنوز مشغول تحصیل در مقطع متوسطه بود دو کتاب کوچک انتشار داد: «انسان و حیوان» که راجع به مهربانی با حیوان‌ها و فواید گیاه‌خواری ‌است و تصحیحی از رباعیات خیام با نام رباعیات خیام به همراه مقدمه‌ای مفصل.
(۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران - ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در پاریس)، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است.
هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و یک روشنفکر برجسته بود. برترین اثر وی رمان بوف کور است که آن را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند.
حجم آثار و مقالات نوشته شده درباره نوشته‌ها، نوع زندگی و خودکشی صادق هدایت بیانگر تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایرانی است.
هرچند شهرت عام هدایت نویسندگی است، اما آثاری از نویسندگان بزرگ را نیز ترجمه کرده‌است. آشنایی عمیق وی با ادبیات اروپا، زمینه ساز تحول مهمی در ادبیات داستانی معاصر ایران انجامید.
صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد. آرامگاه وی در گورستان پرلاشز پاریس واقع است.
گیاه‌خواری
صادق هدایت در جوانی گیاه‌خوار شد و کتابی در فواید گیاه‌خواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاه‌خوار باقی‌ماند. بزرگ علوی در این باره می‌نویسد: «یک بار دیدم که در کافه لاله‌زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی می‌گفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشم‌هایش سرخ شد، عرق به پیشانی‌اش نشست و داشت قی می‌کرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد.»
عزیمت به اروپا
هدایت در ۱۹۲۵ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و با اولین گروه دانش‌آموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ مهندسی به تحصیل پرداخت. در همین سال مقالهٔ «مرگ در گان» را در روزنامهٔ ایرانشهر که در آلمان منتشر می‌شد به چاپ رساند و مقاله‌ای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ له‌ویل دلیس نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشته‌اش در بلژیک راضی نبود و مترصد بود که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سر انجام در ۱۹۲۷ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. در همین سال نسخهٔ کامل‌تری از کتاب «انسان و حیوان» با نام فواید گیاهخواری با مقدمهٔ حسین کاظم‌زادهٔ ایرانشهر به چاپ می‌رسد.
خودکشی اول و نخستین داستان‌ها


صادق هدایت پس از اولین خودکشی نافرجامش در پاریس
صادق هدایت در سال ۱۹۲۸ اقدام به خودکشی در رود مارن کرد، لیکن یک قایق ماهیگیری او را نجات داد. در همین دوران در پاریس با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد خودکشی‌اش به برادرش محمود می‌نویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شده‌است که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچ‌کس نداده‌است. اما م. فرزانه سال‌ها بعد از زبان هدایت (سال‌ها بعد از خودکشی اولش) نقل می‌کند که علت خودکشی مسائل عاطفی بوده‌است.
نخستین نمونه‌های داستان‌های کوتاه هدایت در همان سال خودکشی‌اش صورت گرفت. نمایشنامهٔ «پروین دختر ساسان» و داستان کوتاه «مادلن» را در همین دوران نوشته‌است. پس از خودکشی نیز داستان معروف «زنده به گور» و «اسیر فرانسوی» و رسالهٔ طنزآمیز «البعثة الاسلامیه الی بلاد الافرنجیه» را نوشت.
بازگشت به تهران
هدایت در سال ۱۹۳۰، بی آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد. لیکن از وضع کارش راضی نبود و در نامه‌ای که به تقی رضوی (که دوستیشان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشته‌است، از حال و روز خود شکایت می‌کند. دوستی با حسن قائمیان که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد در بانک ملی اتفاق افتاد. در همین سال مجموعه داستان زنده‌به‌گور و نمایشنامهٔ پروین دختر ساسان در تهران منتشر شد و هدایت با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شده و حلقهٔ دوستی‌ای ایجاد می‌شود که نامش را گروه ربعه گذاشتند.[۳]
گروه ربعه
در آن دوران گروهی از ادیبان کهنه‌کار بودند که با آن‌ها ادبای سبعه می‌گفتند و به گفتهٔ مجتبی مینوی «هر مجله و کتاب و روزنامه‌ای که به فارسی منتشر می‌شد از آثار قلم آن‌ها خالی نبود.»[۴] این هفت تن که درواقع بیشتر از هفت تن بودند[۵] شامل کسانی چون محمدتقی بهار، عباس اقبال آشتیانی، رشید یاسمی، سعید نفیسی و بدیع‌الزمان فروزانفر و محمد قزوینی می‌شدند. گروه ربعه این نام را برای دهن‌کجی به این افراد (که به نظر ایشان کهنه‌پرست بودند) انتخاب کردند. گفتگو و دیدارهای گروه ربعه در رستورانها و کافه‌های تهران بود. بعدها نیز افراد دیگری چون پرویز ناتل خانلری، عبدالحسین نوشین، غلامحسین مین‌باشیان و نیما یوشیج به این گروه اضافه شدند. این گروه به فعالیت‌های ادبی و فرهنگی پرداختند و آثاری چند در این سالها با همکاری همدیگر انتشار دادند. مینوی در بارهٔ این دوران می‌گوید: «ما با تعصب جنگ می‌کردیم و برای تحصیل آزادی می‌کوشیدیم و مرکز دایرهٔ ما صادق هدایت بود.»[۶] سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ برای هدایت دورانی پربار محسوب می‌شود و آثار تحقیقی و داستانی بسیاری انتشار داد.
انیران را با همکاری علوی و شین پرتو نوشت. مجموعهٔ داستان‌های کوتاه سایه‌روشن نمایشنامهٔ مازیار با مقدمهٔ مینوی، کتاب مستطاب وغ‌وغ ساهاب با همکاری مسعود فرزاد و مجموعه داستان‌های کوتاه سه قطره خون و چندین داستان کوتاه دیگر در این دوران به چاپ رسید. در این دوران شور میهن‌دوستی و بیگانه‌ستیزی در بسیاری از آثار وی موج می‌زند.
همچنین هدایت برای اولین بار در ایران اقدام به جمع‌آوری متل‌ها و داستان‌های عامیانه کرد و نوشتار «اوسانه» و کتاب نیرنگستان را در این موضوع به چاپ رساند. به علاوه طی دو مقاله در مجلهٔ سخن راجع به فولکلور و ادبیات توده مطالبی نوشت. مجلهٔ موسیقی را هم در این دوران بنا نهاد.
هدایت در خلال این سالها به ترجمهٔ آثاری از چخوف و نویسندگان دیگر نیز پرداخت و همچنین در کتاب رباعیات خیام خود تجدید نظر کرد و آن را مفصل‌تر با عنوان ترانه‌های خیام انتشار داد. سفرنامه‌ای هم راجع به سفرش به اصفهان به نام اصفهان نصف جهان نوشت.
سفر به هندوستان
هدایت در سال ۱۳۱۵ به همراه شین پرتو به هند رفت و در آپارتمان او اقامت کرد. در هند به فراگیری زبان پهلوی نزد دانشمند پارسی‌ (از پارسیان هند) بهرام گور انکلساریا پرداخت و کارنامهٔ اردشیر پاپکان را در هند از پهلوی به فارسی ترجمه کرد.
در طی اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور را با دست بر روی کاغذ استنیسل نوشته، به صورت پلی‌کپی در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود فرستاد؛ از جمله نسخه‌ای برای مجتبی مینوی که در لندن اقامت داشت و نسخه‌ای برای جمالزاده که آن زمان در ژنو بود. عده‌ای داستان بوف کور را محصول حال و هوای هند می‌دانند، لیکن چنانکه از گفتگوهای هدایت و فرزانه بر می‌آید هدایت کار روی این اثر را از سالها پیش شروع کرده بود به قول هدایت در گلویش گیر کرده بود. در نسخهٔ پلی‌کپی‌ای که از بوف کور در هند انتشار داد نوشته بود که چاپ اثر در ایران ممنوع است. علاوه بر اینها هدایت دو داستان به زبان فرانسوی در هند به چاپ رساند: "Lunatique" و "Sampingue".

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله صادق هدایت

دانلود مقاله فلسفه آموزش و پرورش ایده آلیسم و رئالیسم

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله فلسفه آموزش و پرورش ایده آلیسم و رئالیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

فلسفه آموزش و پرورش ایده آلیسم و رئالیسم

 


مقدمه:
یک : ایده‌آلیسم 1 - نمی‌توان "وجود" و "ادراک " را مساوی دانست آن گونه که برکلی عقیده دارد (زیرا اشاره شد که از تحلیل این جمله مطابقت و تساوی وجود و ادراک ناشی نمی‌شود و مساوی دانستن آن دو خلط مقام ثبوت و اثبات است). 2 - از این نظر برکلی که وجود مساوی ادراک است به هیچ وجه انکار جوهر مادی آن گونه که برکلی می‌گفت نتیجه نمی‌شود. 3 - برکلی جهان خارج و علم به آن را بطورکلی نفی نمی‌کند، بلکه وی جهان (جوهر) مادی مستقل از ادراک را نفی می‌کند، اگرچه نظریه شناخت برکلی در نهایت به دلیل حسی مذهب بودن او به نفی جهان خارج منجر می‌گردد (زیرا وی می‌خواهد مشکل نظریه شناخت خود را با یک اعتقاد مذهبی و متافیزیکی (خدا) رفع کند با اینکه وی اصالت تجربی (حسی) است . 4 - چون برکلی به نوعی جهان خارج (طبق نظر خودش) قائل است و فقط جهان مادی خارج از ذهن و ادراک انسان را انکار می‌کند، لذا نمی‌توان او را در ردیف سوفسطاییان قرار داد. 5 - طرد و نفی ماده در نظریه برکلی مقدمه‌ای برای اثبات اصالت روح و خداست . 6 - اعتقاد به وجود خداوند در ایده‌آلیسم بویژه فلسفه برکلی نقش اساسی داردو خدا غایت آفرینش محسوب می‌شود (یکی از موارد هماهنگی با رئالیسم اسلامی است). 7 - ارزشهای اخلاقی کلی و مطلق و تغییرناپذیرند، چون منبع ارزشها خداوند است و دین و اخلاق نیز به هم پیوستگی کامل دارند. (مورد اشتراک با رئالیسم اسلامی) 8 - شر امری عدمی و منفی است و در جهان، خیر، اصیل است و شر امری تبعی . (نقطه اشتراک با رئالیسم اسلامی) 9 - بعد اصیل انسان بعد روحانی اوست لذا انسان شریفترین و برترین مخلوقات خداوند است و به لحاظ دارابودن دو ویژگی (خصوصیت) مهم یعنی عقل و اختیار (اراده) دارای جایگاه ویژه‌ای است (این مورد نیز از موارد اشتراک با رئالیسم اسلامی است). 10 - نظریه توافق (که ملاک درستی معرفت از نظر ایده‌آلیسم است) در زمینه معرفتهای تحلیلی و منطقی درست است اما در مورد معرفتهای ترکیبی و غیرتحلیلی کارآیی ندارد و کافی به نظر نمی‌رسد (این مورد از نکات مورد اختلاف با رئالیسم اسلامی است). 11 - در جریان تعلیم و تربیت آنچه از نظر ایده‌آلیسم مهم است ایده‌آل است و این ایده‌آل که اساس جهان را تشکیل می‌دهد "خدا" است و تمام فعالیتهای تربیتی باید به سوی او جهت‌دهی شود (این مورد نیز از موارد هماهنگی با رئالیسم اسلامی است) و چون انسان دارای ویژگی مهم عقل و اختیار است لذا تنها موجود قابل تربیت است و باید در جریان تعلیم و تربیت بر رشد عقل و اختیار وی تکیه شود. اگرچه معلم طبق نظر ایده‌آلیست‌ها نقش اصلی و اساسی را در جریان تعلیم و تربیت دارد اما باید توجه داشت که اهمیت قائل شدن به نقش معلم و جهت دادن تعلیم و تربیت به سوی ایده‌آل (خدا) نباید باعث تحت‌الشعاع قرارگرفتن سایر جنبه‌ها و عوامل تربیتی گردد. 12 - تکیه بر آموزشهای اخلاقی و رشد خصوصیات اخلاقی در جریان تعلیم و تربیت یکی از ویژگیهای نظام تربیتی مکتب ایده‌آلیسم است (رئالیسم اسلامی نیز چنین ویژگی را در تربیت قائل است). دو: رئالیسم اسلامی 1 - فلسفه رئالیسم اسلامی از مکتب ایده‌آلیسم، که موجودات جهان را وابسته به انسان و ادراکات او تلقی می‌نماید، متمایز است . 2 - اگرچه فلسفه استاد علامه طباطبایی و استاد مطهری جزو مکتب رئالیسم قرار می‌گیرد اما با توجه به ویژگیهایی که دارد با آن نیز تفاوت دارد، لذا آن را به عنوان رئالیسم اسلامی می‌توان نامید. 3 - رئالیسم اسلامی اعتقاد به وجود جهان خارج از ذهن (واقعیت قائل شدن برای موجودات خارجی) را یک اصل اساسی و فطری می‌داند که سرحد ایده‌آلیسم و رئالیسم است . 4 - جهان‌بینی رئالیسم اسلامی "خدا محوری" است یعنی جهان، ماهیت ازاویی و به سوی اویی دارد و غایت جهان هستی خداوند است . (نقطه اشتراک با ایده‌آلیسم) 5 - انسان دارای دو بعد جسمانی و روحانی است که بعد اصیل او همان بعد روحانی است (اصالت روح) که دارای ویژگیهای مهم عقل و ایمان، اختیار و فطرت است لذا مشکل ثنویت روح و بدن بخوبی حل می‌گردد (از طریق حرکت جوهری، الروح جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء). 6 - ارزشها و اصول اخلاقی کلی و مطلق بوده و به من ملکوتی انسان که جنبه خدایی دارد مربوط می‌شود; به عبارت دیگر منبع ارزشها در خدا و ریشه اخلاق در دین است . 7 - حصول علم به جهان خارج امکان دارد و ادراک یک کار ابداعی نفس و حس مقدمه آن است . (حس شرط لازم است نه شرط کافی) عقل و حس هر دو ابزار شناخت هستند و منابع شناخت نیز عبارتند از طبیعت ، عقل، قلب و دل، تاریخ و وحی که نشانگر جامعیت آن است . 8 - ملاک درستی معرفت مطابقت ذهن با امر خارجی است (نظریه مطابقت که در مقابل نظریه توافق قرار دارد). 9 - رئالیسم اسلامی فلسفه تربیتی (و نظام تربیتی) خاص دارد که با فلسفه تربیتی سایر مکاتب از جمله ایده‌آلیسم تفاوت دارد یعنی دارای هدف ، اصول و مبانی، روش و ... خاص است . اولا" تعلیم و تربیتی دینی و الهی است و به همین جهت هدف غایی و نهایی آن احیای فطرت انسانی یعنی قرب به خداوند و پرورش عبد صالح است . ثانیا" بر تربیت عقلانی و نقش آن در پرورش شخصیت دانش‌آموز تاکید دارد لذا می‌توان گفت تعلیم و تربیت رئالیسم اسلامی تعلیم و تربیتی معنوی و عقلانی است . 10 - تکیه بر آموزشهای اخلاقی و رشد خصوصیات اخلاقی در جریان آموزش و پرورش . 11 - علم و ایمان دو رکن اساسی برای تربیت و رشد هماهنگ انسان (انسان ایده‌آل) است . 12 - از ویژگیهای مهم این نظام تربیتی، جامعیت داشتن، همگانی بودن، تقدم تزکیه و تعلم و عدم محدودیت در کسب علم و دانش است .

 

هنگامی که سخن از پیوند دو مقوله به میان می آید اهمیت موضوع آنگاه نمایان می شود که ابتدا هر کدام از این دومقوله مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند.
مسلما فلسفه و تعلیم و تربیت نیز نه تنها از این قاعده مستثنی نیستند بلکه چنین تحلیلی پیرامون این دو مقوله از اهمیتی مضاعف برخوردار است. فارغ از تحلیل لغوی واژه فلسفه به راستی می توان چنین گفت که فلسفه از جمله مفاهیمی است که شاید نتوان هرگز به اجماع کلی در مورد تعریف آن دست یافت. به نظر می رسد ماهیت فلسفه به تناسب شرایطی که فیلسوف در آن قرار دارد تعریف می شود. در این مقاله به چگونگی ارتباط فلسفه با تعلیم و تربیت پرداخته شده است. می توان فلسفه را همچون ویتگنشتاین یک نوع فعالیت در نظر گرفت (اسمیت1370:30).
چنین فعالیتی عمیق نگریستن، همه جانبه نگریستن و نقادانه نگریستن را سرلوحه خود قرارمی دهد. فضای فعالیت فلسفی در سه حوزه نظری ، دستوری و تحلیلی است. در حوزه نظری فلسفه به دنبال حصول پیوستگی در قلمرو اندیشه و تجربه است. مباحث ارزشی در قلمرو دستوری مطرح می شود و تمرکز بر کلمات و معنا بر عهده فلسفه تحلیلی است (نلر1383).
حال این سوال قابل طرح است که اندیشه فلسفی درصدد پرداختن به چه موضوعاتی است.
همان گونه که بر سر تعریف فلسفه توافقی صورت نگرفته به طور طبیعی بر سر موضوع و متعلق اندیشه فلسفی نیز اجماعی صورت نخواهد گرفت. هر فیلسوفی از ظن خود موضوعی را مورد تامل فلسفی قرار داده و آن بخش را در آثار خود برجسته ساخته است. در این میان پاسخ سوزان لانجر به این سوال قابل تامل است که می نویسد:«یک اندیشه فلسفی همچون سنگی است که به آب انداخته شود اگر سنگ بزرگ باشد تاثیر آن به شکل امواج حلقه ای شکل در کل آن محدوده ظاهر می گردد تا آن زمان که محو و ناپدید شود. مرکز انتشار امواج فلسفی، مساله ای خاص یا مجموعه ای از مسائل است که فرد می کوشد آنها را روشن سازد،دوباره سازمان دهد و یا حتی پرسش های کاملا تازه ای را جایگزین آنها سازد. در نتیجه نه هیچ موضوعی برای فلسفه نامناسب است و نه هیچ نقطه شروعی، برترین نقطه» (بهشتی 33:1377).
آنچه پیرامون تعریف فلسفه بیان شد در باب تعریف تعلیم و تربیت نیز صادق است. تعاریف متعدد و مختلف که توسط فیلسوفان و اندیشمندان حوزه تربیت مطرح شده خود گواه این مطلب است. مقوله تعلیم و تربیت از جمله مباحثی است که قدمتی به درازای اندیشه فلسفی دارد. دلیل این امر نیز آشکار است زیرا انسان تنها موجودی است که نیازمند تربیت است تا به کمال انسانیت خویش برسد. تعلیم و تربیت فرایندی است که به واسطه آن میراث فرهنگی و معلومات بشری به انسان انتقال می یابد. به عبارت دیگر در حوزه تعلیم و تربیت سخن از فعالیت هایی است که به واسطه آنها یک نسل علوم و فنون و در یک کلام میراث بشری را به نسل دیگر انتقال می دهد. (اسمیت 1370).
با بررسی دو مقوله فلسفه تعلیم و تربیت مساله پیوند فلسفه و تعلیم و تربیت مطرح می شود. چنانکه پیش از این بیان شد تعلیم و تربیت خود یک مساله فلسفی است. هنگام طرح این سوال که «تعلیم و تربیت چیست؟» سوال دیگری مطرح می شود و آن این است که «انسان چیست؟» و این خود سوالی فلسفی است. به دلیل چنین قرابتی رشته ای بین رشته ای به نام فلسفه تعلیم و تربیت شکل گرفته است. فلسفه تعلیم و تربیت همچون خود فلسفه در سه موضوع نظری، دستوری و تحلیلی فعالیت می کند. در حوزه نظری، نظریه های تربیتی مطرح می شود و تعقیب اهداف در حوزه دستوری دنبال می شود. در نهایت ایضاح گفته های نظری و دستوری در حوزه تحلیلی صورت می گیرد (نلر.1383) در این میان برخی بر این اعتقادند که فیلسوف تربیتی در قلمرو «چرایی» وارد می شود و قلمرو «چگونگی » خارج از حیطه وظایف اواست. بر عهده فیلسوف تعلیم و تربیت است که به سوالاتی همچون «آدمی چیست؟» «تربیت چیست ؟» «آیا می توانیم تربیت کنیم؟»، «آیا باید تربیت کنیم؟»، «چگونه باید تربیت کنیم؟»... پاسخ دهد.
نظریه های تربیتی و مکاتب فلسفی پیش از این به ارتباط نزدیک و عمیق فلسفه و تربیت اشاره شد. مسلما هر نظریه تربیتی بر بنیان تفکری فلسفی استوار است. حال به اجمال به بررسی 4 نظریه مهم تربیتی معاصر و خاستگاه فلسفی آنها خواهیم پرداخت. ذکر این نکته ضروری است که تقسیم بندی های مختلفی در این باب صورت گرفته که به نظر تقسیم بندی ذیل یکی از مناسبترین تقسیم بندی ها است.
بنیادگرایی: خاستگاه این نظریه که گاهی از آن به ماهیت گرایی نیز تعبیر می شود ریشه در مکتب ایده آلیسم دارد. ما نخست به بررسی اجمالی ایده آلیسم خواهیم پرداخت.
سپس نشان خواهیم داد که بنیادگرایی که ریشه در ایده آلیسم دارد دارای چه ویژگی هایی می باشد.بنیانگذار ایده آلیسم در مغرب زمین افلاطون است. به لحاظ معرفت شناسی ایده آلیسم منشائ معرفت را عقل و مستقل از تجربه می داند. از نگاه این مکتب ذهن موجودی فعال است و شناخت واقعی نه از طریق تجربه حسی بلکه از طریق یادآوری و تذکار ایده ها صورت می گیرد. فرد از طریق شهود ، درون نگری و بصیرت به درون خود نگریسته و نسخه ای از ایده ها را در آن می یابد (گوتک1380).این بدان معنا است که آنچه که در صدد شناخت آن هستیم از پیش در ذهن وجود دارد. می توان در یک کلام ایده آلیسم را تقدم واقعیت غیر مادی بر واقعیت مادی و یا تقدم ذهن بر عین تعریف کرد. به لحاظ ارزش شناسی، ایده آلیسم ارزشها را اموری مطلق، جاودان و تغییرناپذیر در نظر می گیرد که در خدا یا یک نیروی روحی غیر شخصی قرار دارند (شعاری نژاد 1381).
در نگرش ایده آلیستی تعلیم و تربیت از اهمیتی خاص برخورداراست. هدف از تعلیم و تربیت رشد و تکامل ذهن در نظر گرفته می شود. یادگیری فرآیند یادآوری ایده ها و کاربرد آنها است.
در فرآیند یادگیری دانش آموز ترغیب به کشف و یادآوری حقایقی می شود که در ضمیر خود او وجود دارند (گوتک 35:1380).
چنانکه پیش از این بیان شد بنیادگرایی از ایده آلیسم سرچشمه می گیرد. اگر خواهان بررسی آرائ تربیتی بنیادگرایان هستیم می توان آنها را در موارد ذیل چنین خلاصه نمود:
(1): در بنیادگرایی معیارهای فکری و عقلی از جایگاه خاصی برخوردار هستند.
(2): بنیادگرایی بر حفظ و انتقال میراث اجتماعی به نسل های بعدی تاکید می کند.
(3):انتقال میراث اجتماعی و فرهنگی به نسل های بعدی در راستای حفظ همبستگی اجتماعی و خیرعمومی صورت می گیرد.
(4): بنیادگرایان بر پرورش ذهن بسیار تاکید می کنند (شعاری نژاد1381).
از بنیادگرایان معروف می توان به افلاطوان، فروبل، کانت، برادلی، کروچه و... اشاره کرد.
پایدارگرایی: این نظریه ریشه در رئالیسم دارد. بنیانگذار رئالیسم در تاریخ اندیشه غرب ارسطو است. آنچه در رئالیسم اصل محسوب می شود این است که واقعیت امری مادی است و اشیائ دارای وجودی مستقل از ذهن شناسنده هستند.از دیدگاه رئالیسم ذهن انسان در بدو تولد همچون لوح سفیدی است که به تدریج معلومات از طریق حواس در آن نقش می بندند. پیروان رئالیسم علاوه بر این که به اصل استقلال وجود اشیا معتقد هستند بر اصل قابلیت شناسایی جهان نیز تاکید می ورزند دو اصلی که می توان گفت لازم و ملزوم یکدیگرند (شعاری نژاد1381).

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 19   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فلسفه آموزش و پرورش ایده آلیسم و رئالیسم