فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق بررسی روند حضور زنان در هنر های تجسمی

اختصاصی از فی توو دانلود تحقیق بررسی روند حضور زنان در هنر های تجسمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق بررسی روند حضور زنان در هنر های تجسمی


دانلود تحقیق بررسی روند حضور زنان در هنر های تجسمی

از زمانی که فاصله گرفتن از هنر های سنتی (مینیاتور) و تجدد گرایی به صورت جدی در ایران اغاز شد ، یعنی از زمانی که کمال الملک، زنان هنرمندی مطرح نگشتند و در واقع شرایط به گونه ای محیا نبود که بتوانند به صورت جدی در فعالیت های هنری حضور داشت باشند. وضعیت دوره نگارگری جدید و در زمان شکل گیری نقاشی قهوه خانه نیز به همین گونه بود[1].

اما پس از آن در دوره قاضی نوگرا، زنان به صورت جدی پا به عرصه هنر نهاده ونقش مهمی در شکل گیری آن در ایران ایفا کردند. کحورهای زمینه ساز این تحول عبار ت بودند از :

1- تاسیسات اولین مدرسه دخترانه مجهز به آزمایشگاه و لوازم سمعی و بصری (1277)

  • تأسیس مدرسه صنایع متظرفه توسط کمال الملک ا هدف تربیت هنرمندان به روش آکادمیک در سال 1289 که این اقدام به عنوان نقطه آغاز پیشرفت هنرهای بصری در ایران در نظر گرفته می شود.
  • تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313
  • کشف حجاب زنان در سال 1315 و اجازه رسمی ورود زنان به دانشگاه و فعالیت های اجتماعی و دولتی، هر چند این اقدام در همان ابتدا شکاف عظیمی در بین جامعه روشنفکران و و اکثریت جامعه وو خصوصاً جامعه مذهبی ایجاد نمود.
شامل 50 صفحه فایل word قابل ویرایش

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق بررسی روند حضور زنان در هنر های تجسمی

دانلود مطالعات طراحی مرکز آفرینش های هنرهای تجسمی ( معماری ، گرافیک ، نقاشی )

اختصاصی از فی توو دانلود مطالعات طراحی مرکز آفرینش های هنرهای تجسمی ( معماری ، گرافیک ، نقاشی ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مطالعات طراحی مرکز آفرینش های هنرهای تجسمی ( معماری ، گرافیک ، نقاشی )


دانلود مطالعات طراحی مرکز آفرینش های هنرهای تجسمی ( معماری ، گرافیک ، نقاشی )

دانلود مطالعات پایان‌نامه کارشناسی مهندسی معماری با موضوع طراحی مرکز آفرینش های هنرهای تجسمی ( معماری ، گرافیک ، نقاشی ) 182 ص فایل ورد کامل

 

چکیده

پروژه مورد بحث تحت عنوان مرکز آفرینش‌های  هنرهای تجسمی واقع در شمال غرب تهران خیابان ایران زمین می‌باشد. طراحی این مرکز با هدف جوانان و نوجوانان جهت کشف علایق و استعداد‌ ها و پرورش خلاقیت‌های هنری انجام شد تا آنها پیش از ورود به موسسات آموزش عالی و گذراندن دوره‌های تخصصی هنر و به تبع آن مشاغل آینده‌شان به طور کامل از علایق و استعداد های هنری خود آگاه شوند تا با دیدی باز قدم در راه آینده بگذارند و به اشتباه وقت و انرژی خود را صرف امور هنری که علاقه و استعدادی در آن زمینه نداردند نکنند.

در نهایت پس از انجام مطالعات اولیه و انتخاب و تحلیل سایت مناسب و طی کردن مراحل اولیه مثل تهیه برنامه فیزیکی و جانمایی در سایت متناسب با کانسپت اولیه طراحی معماری انجام شد. همزمان طراحی سیستم سازه‌ای مناسب با طرح و ایجاد هماهنگی بین سازه و معماری و پیشنهاد سیستم تأسیساتی متناسب با سازه و معماری نیز در نظر گرفته شد.

حاصل کار مجتمعی تفریحی و هنری است که با اجرای برنامه های مدیریتی متفاوت سعی در رسیدن به اهداف ذکر شده دارد. این مجتمع که به شکل حجم های خمیده ی تندیس گرا طراحی شده و دارای 4200 متر مربع سطح اشغال و حدود 8000 متر مربع تراکم می باشد. از سیستم سازه ای خرپای فلزی و سیستم تأسیساتی هواساز که همزمان دما - رطوبت و تهویه را تنظیم می‌کند بهره می‌برد.

 

 

فهرست مطالب :

  

چکیده 1

فصل اول – بیان مسئله طراحی. 2

1-1 معرفی مرکز آفرینش‌های هنرهای تجسمی. 2

1-2 هدف تحقیق. 2

1-3 اهمیت موضوع. 2

1-4 سابقة پژوهش‌های انجام‌شده در زمینة موضوع و جنبه‌های نوآوری پروژه 3

1-5 روش تحقیق و چگونگی انجام آن. 4

1-6 محل سایت و اهمیت انتخاب آن. 4

2- مطالعات اولیه جهت طراحی. 8

2-2 هوش.. 13

2-2-3 اهمیت تفکیک هوش و استعداد از یکدیگر. 16

2-3 خلاقیت.. 17

2-4 اهمیت علاقه و تجربه در یادگیری.. 20

2-5 فرهنگ... 21

2-6 گسترش فرهنگ... 24

2-7 فراغت.. 26

2-8 مفهوم نوجوانی. 29

2-11 روانشناسی کودک و نوجوان. 35

2-12 آموزش و نوجوان. 40

2-13 نقد وبررسی نظامهای آموزشی. 42

تاثیر عامل سن برعلایق ونیازهای کودکان ونوجوانان در مطالعه. 51

2-14 بررسی مقوله هنر. 52

2-14-6 پیوند هنرها 62

2-14-9 هنرهای تجسمی. 67

2-14-10-1-1-2 تعریف‌های معماری بر پایه فضا 70

فصل سوم- تجزیه و تحلیل سایت.. 81

فصل چهارم-نمونه های مشابه موردی.. 99

موزه هنرهای معاصر. 99

4-1 تاریخچه موزه هنرهای معاصر. 101

دانشکده هنرهای زیبا 117

دانشگاه تهران. 117

4-2 تاریخچه دانشکده هنرهای زیبا 119

6-2 ضوابط و استانداردهای کلی فضاها 155

6-2-5 اصول طراحی ایمنی در برابر آتش (مبحث فرار) 158

6-2-7 عوامل آسیب‌زا درساختمان مدارس.. 161

فصل هفتم-روند طراحی. 167

7-5 جانمایی متناسب با سایت.. 169

7-7  سیستم تأسیسات.. 173

منابع و مأخذ 177

 

توجه :

 

لطفا از این پروژه در راستای تکمیل مطالعات و تحقیقات خود استفاده نمایید و از ارایه مستقیم این پروژه به عنوان پایان نامه و یا پروژه تخصصی ، خودداری فرمایید.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مطالعات طراحی مرکز آفرینش های هنرهای تجسمی ( معماری ، گرافیک ، نقاشی )

دانلود مقاله گرافیک در خبر قدرت هنر تجسمی

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله گرافیک در خبر قدرت هنر تجسمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مصطفی ملکی
زندگی انسان بر اساس ارتباط‌هایش با جهان پیرامون خود و همنوعانش معنا می‌یابد و زبان ، نخستین وسیله ارتباطی انسانهاست که در قالب الفاظ قراردادی موجب انتقال احساس ، عواطف و نیازهای انسانی می‌شود اما فقط دانستن زبان یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدمها کافی نیست؛ بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز ضرورت دارد. چشم و قوه بینایی نیز مؤثرترین نقش را در فراگیری زبان هنر دارد زیرا فرصت تجربة مستقیم و بدون واسطة واقعیت و اشیاء پیرامون را در بی‌طرفانه‌ترین شکل فراهم می‌کند. از این رو به چشم‌هایمان بیش از سایر اعضاء و اندام حسی خود برای فهمیدن واقعیت اطمینان داریم.
بدیهی است انقلاب اطلاعات (کوچک کردن دنیا در میان مردمک چشم) سرآغاز تغییر در همه ارکان حیات انسانی مانند دیدن ، شنیدن و باور حقایق می‌باشد. با توجه به این نگرش است که کارشناسان توصیه می‌کنند خطوط اصلی آموزش مورد بازنگری قرار گیرد. ایجاد روابط نزدیک میان جریانهایی که تاکنون از هم مجزا بودند ، مسئله‌ای است که از مرزهای هنر بسیار فراتر رفته، فرصت‌زا و فرضت زدا بوده است. به عبارت دیگر از یک سو دنیای واقعی را در قالب نمادهای مجازی در مقابل دیدگان ترسیم می‌کند و از سوی دیگر انباشت اطلاعات و داده‌های تصویری موجب سردرگمی مخاطب در فهم حقیقت می‌شود. از این روست که خط، سطح، رنگ ، مواد ، فضا و مکان و زمان باید به مثابة یک مجموعة منسجم جریانهای به هم پیوسته‌ای ایجاد نمایند تا بازتاب وقایع جامعه انسانی را ارائه کند. بنابراین نباید تنها به نتایج اندیشید؛ بلکه راه را برای ظهور دیدگاهی فراهم ساخت تا با پیوندهای متقابل و دقیق‌تر میان زمینه‌های حسی و بصری، حوزة وسیع‌تری از فعالیتها را دربرگرفت.
هنر تجسمی با اتکاء بر ابزارهای هنری، فرم‌های فهم و درک مشترک را در ذهن و باور مخاطب ثبت می‌کند . یعنی با ترکیب‌بندی نقطه ، خط، سطح، رنگ، فضا، مکان و .... در تشدید یا تضعیف حقیقت افکار مشوش انسانها را نظم می‌دهد.

 


شناخت گرافیک تلویزیونی
جلال عطار زاده
در هنرهای تجسمی، گرافیک به ‌آن دسته از آثار هنری اطلاق می‌شود که در نَفْسشان ، اثر نیت تکثیر نهفته باشد. از این رو هر اثر هنری که در قالب ارتباط تصویری قرار گیرد، دارای پیام باشد یا نباشد چون برای استفاده در تلویزیون در نظر گرفته شده، نیت تکثیر در آن مستتر است.
اما همان‌گونه که در حیطه گرافیک تنوع موضوعات ، گرایشات و تعاریف خاصی وجود دارد، گرافیک تلویزیونی نیز دارای ویژگی‌های خاص خود می‌باشد و خاص‌تر زمانی خواهد بود که عنوان گرافیک خبر نیز به آن اضافه شود. در اینگونه از گرافیک به دلیل حساسیت‌ها و کاربردهای خاص، کار بسیار ظریف‌تر و حساس‌تر از گرافیک تلویزیونی به شکل عام آن است.
بحث گرافیک تلویزیونی و در اینجا گرافیک خبری را می‌توانیم به دو شاخه مجزا تقسیم کنیم.

 

1- مباحث فنی
قبل از استفاده از رایانه در همه سطوح بویژه گرافیک، تمام تولیدات گرافیکی برای تلویزیون به شیوه سنتی یعنی با استفاده از ابزار و مواد متداول در تولید آثار گرافیکی ساخته می‌شد. در آن مقطع اثر گرافیکی در بند ابعاد خاصی نبود و تنها لازم بود برای استفاده کامل از طرح گرافیکی ، اثر تولید شده با نسبت 4×3 ارائه شود. به دلیل وجود دو امکان تصویربرداری از آثار گرافیکی (یکی دوربین استودیویی و دیگری سیستم LD) ، طرح زمانی محدودیت در اندازه اثر خود پیدا می‌کرد که ملزم به استفاده از سیستم LD باشد. در این سیستم حداکثر اندازه اثر از یک صفحه 4×3 نباید تجاوز کند. در این شیوه اثر آماده شده روی میزی قرار می‌گرفت که لنز دوربین یا همان LD بر آن به صورت عمودی متمرکز بود که با قابلیت‌های زوم و زوم‌بک به کاربران امکانات خاصی را ارائه می‌کرد و اغلب در پخش‌های مستقیم از این سیستم استفاده می‌شد، چنانچه محدودیت در اندازه مطرح نباشد، از ابعاد بزرگ بیشتر استفاده می‌شد، ابعادی نزدیک به 70×100 یا 70×50 این امکان را به کارگردان و تصویربردار می‌داد که دوربین را روی اثر تهیه شده حرکت داده و کادرهای مختلفی از آن را که بیشتر با مضمون متن هماهنگی دارد، به تصویر بکشد و یا به صورت روایی از نقطه‌ای به نقطه دیگر حرکت کند و با ترفندها و تروکاژهای هنگام موناژ، تصویر جذاب‌تری ارائه دهد. از این شیوه سالها قبل در گزارش‌های سیاسی بسیار بهره گرفته می‌شد. گرافیک در خبر در این زمان اختصاصاً از LD برای پخش آثار خود بهره می‌گرفت. تولیدات گرافیکی نیز شامل بک‌گراندهای مجری برای بخش‌های خبری که مجری برای بخش‌های خبری که به صورت کروماکی پخش می‌شد و همچنین گرافیک‌های موضوعی در رابطه با اخبار خاص مانند بخش هواشناسی، اعلام اوقات شرعی و ترسیم نقشه کشورها بود.
اما امروزه با فراگیر شدن رایانه و بهره‌مندی گرافیست‌ها از نرم‌افزارهای مختلف گرافیکی و تعدد بخش‌های خبری، از نظر فنی برای ارائه یک تصویر مناسب در تلویزیون شاخصه‌هایی چون قطع اثر، رزولیشن یا مقدار تراکم نقاط در سطح صفحه تلویزیون ( که ارتباط مستقیم با کیفیت تصویر پیدا خواهد کرد) بیشتر مورد توجه است. سپس استفاده از رنگ‌های مناسب در تلویزیون ، پرهیز از بکارگیری رنگ‌هایی که در پخش اختلال ایجاد می‌کند و نکته آخر دقت در رسم خطوط افقی و قرار گرفتن آنها در بین خطوط زوج مهم است. موارد مذکور کلیاتی بود در مورد مباحث فنی اما هر یک از نکات را نیاز به شرحی مختصر است. برای این منظور از قطع تصویر آغاز می‌کنیم.
قطع آثار گرافیکی تلویزیونی باید از اندازه‌های استاندارد تلویزیون هر کشور تبعیت کند. چون سیستم موجود تلویزیون ایران پال است ، قطع 576×720 پیکسل، مناسب‌ترین اندازه می‌باشد. البته این اندازه برای آثار طراحی شده با رایانه مورد استفاده قرار می‌گیرد و شامل تولیدات دیگر (شیوه‌های سنتی) نخواهد شد، هر چند که در نهایت آنها نیز برای استفاده باید از این قواعد تبعیت کنند.
پس از اندازه اثر، نوبت به کیفیت تصویر یا همان رزولیشن اثر می‌رسد. در صورتی که اصل تصویر از کیفیت خوبی برخوردار باشد و اندازه کادر را نیز رعایت کنیم، رزولیشن dpi75 برای تلویزیون مناسب است.
گذشته از مباحث محتوای رنگ که در جای خود به آن اشاره خواهد شد، نکته اصلی پرهیز از بکار بردن رنگ سفید در سطوح گسترده کادر تلویزیون است. رنگ سفید باعث می‌شود شوک شدیدی به سیستم‌های فرستنده و لامپ تصویر در گیرنده‌ها وارد شود و در پاره‌ای از موارد باعث لرزش تصویر نیز می‌شود. خصوصاً اگر قبل از تصویر سفید، یک تصویر از رنگ‌های تیره باشد.
نکته دیگر خطوط عمودی و افقی در آثار طراح شده است خطوط عمودی از نظر ضخامت محدودیتی ندارد اما پیکسل‌های خطوط افقی باید از یک عدد زوج تبعیت کنند. چنانچه تعداد پیکسل‌های یک خط افقی عددی فرد را شامل شود، لرزشی در نمایش آن خط در تصویر تلویزیونی دیده می‌شود که به کیفیت اثر لطمه خواهد زد. در پاره‌ای از موارد با استفاده از فیلترها می‌توان از این خطا جلوگیری کرد.

 

2- مباحث محتوایی
گرافیک در تلویزیون همیشه مکمل تصاویر و گاهی خود به تنهایی حامل پیامی خاص بوده است . از این‌رو می‌توان گرافیک تلویزیون را به چند دسته تقسیم کرد.

 

●گرافیک مکمل
به آن دسته از آثار گرافیکی تلویزیونی اطلاق می‌شود که دربرگیرنده بخشی از یک پیام کلی باشد و در قالب برنامه‌ای دیگر عرضه شود. گرافیک مکمل به تنهایی گویا نخواهد بود (مانند یک گراندهای مجری یا نقشه‌ها و نمودارهایی که در یک برنامه تلویزیونی استفاده می‌شود.) در این رده می‌توان به کپشن‌های خبر نیز اشاره کرد که بخشی از یک خبر را به تصویر کشیده و مکمل آن می‌شود و توسط گوینده خبر ارائه می‌گردد.

 

● گرافیک مستقل
شامل آثاری می‌شود که به تنهایی پیامی را به مخاطب ارائه می‌کنند یا وظیفه‌ای را بر عهده دارند مانند اعلام گزارش هواشناسی که خود به تنهایی ارائه اطلاعات می‌کند یا تیتراژ برنامه که حکایت از شروع برنامه خاصی دارد. در این مقوله می‌تان فتوکلیپ را نیز مثال زد که با برخوردار بودن از یک سناریو، به القاء مفهومی به مخاطب می‌پردازد.
در هر دو شیوة مذکور دو سبک کاری وجود دارد.

 

1- گرافیک ثابت
هر سفارش گرافیکی که در قاب تلویزیون بدون هیچ حرکتی ( چه حرکت فرمی در داخل طرح و چه حرکت دوربین روی اثر) به نمایش درآید، در گروه گرافیک‌های ثابت قرار دارد و اغلب در قالب کپشن، بک مجری، یا زیرنویس ارائه می‌شود. کپشنهای ثابت، زمانی که قرار است پیامی را به تنهایی به مخاطب القاء نماید، اگر سه نکتة ذیل را رعایت کند ، موفق خواهد بود.

 

●خلاصه‌گویی
استفاده نکردن از نوشته‌های طولانی و بهره‌گیری از تصویری که ارتباط نزدیک‌تری با پیام دارد.

 

●ایجاز
استفاده تمثیلی از تصاویری که بتواند مفهوم پیام را به گونه‌ای استعاره‌ای به مخاطب منتقل کند.

 

●هدایت دید مخاطب
با رعایت اصول نگاه کردن در صفحه از راست به چپ و از بالا به پایین و بهره‌گیری از قابلیت‌های هدایت فرمی و رنگی در قاب تصویر ، چشم بیننده به ترتیب روی عناصر موجود (طبق هدف پیام) هدایت شود.

 

2- گرافیک متحرک
در این نوع گرافیک نیز رعایت سه نکته مذکور در گرافیک ثابت لازم بوده و علاوه بر آن رعایت نکات دیگری چون تاثیر توالی تصویر، نوع حرکت فرمی در کادر تلویزیون و پرهیز از ایجاد تحرک‌های فرمی که به خودی خود جلب توجه کند و در خدمت هدف طرح نباشد، لازم است.
تولیدات زیادی را می‌توان در این بخش جای داد. از جمله تیتراژ برنامه‌ها ، فتوکلیپ، گرافیک‌کلیپ و نمودارهای متحرک.
آنچه تاکنون از نظرتان گذشت مقدماتی بود در رابطه با گرافیک تلویزیونی و در ادامه مطالبی در خصوص گرفیک خبری آورده می‌شود.

 

کپشن‌های خبری
امروزه گرافیک یکی از عناصر اصلی در ارائه اطلاعات است . این مهم بطور دقیق اهمیت گرافیک در میان مجموعه عناصر تشکیل دهنده خبر را نشان می‌دهد.
دانستن اینکه برای چه خبری می‌توان کپشن ارائه کرد و چه کاری در این قالب نمی‌گنجد، هم به سرعت آماده‌سازی خبر می‌افزاید و هم کیفیت کار ارایه شده را افزایش خواهد داد و از پخش کپشنهایی که شاید از ارزش هنری کمی برخوردار باشند، باید پرهیز کرد.

 

■ انتخاب اول
با در نظر گرفتن این نکته که بیننده خبر همیشه از اخبار، انتظار تازگی و زنده بودن را دارد، شایسته است در ارایه خبر اولویت با پخش جدیدترین تصاویر رئال و مرتبط با همان خبر باشد.

 

■ انتخاب دوم
در صورتی که تصاویر مربوط به خبر خاصی در دسترس نباشد، می‌توان از تصاویر آرشیوی بهره گرفت. در این انتخاب لازم است تصاویری که همراه خبر به نمایش درمی‌آید، بیش از 80 درصد با خبر هماهنگی داشته باشد.

 

■ انتخاب سوم
زمانی که تصاویر موجود کمتر از 50 درصد با مفهوم خبر ارتباط برقرار نماید، استفاده از اثر گرافیکی لازم است و در این شیوه، اثر گرافیکی باید قبل از فیلم آرشیوی استفاده شود تا ذهن و نگاه مخاطب را برای موضوع و پیام خبر آماده کند و در پی آن از تصویر آرشیوی استفاده شود.

 

■ انتخاب چهارم
چنانچه تصاویر آرشیوی موجود کمتر از 30 درصد با خبر ارتباط مفهومی برقرار کند، لازم است از پخش تصاویر آرشیوی خودداری و از گرافیک به تنهایی برای آن خبر استفاده کرد.

 

■ انتخاب پنجم
گاهی با وجود تصویر به روز در مورد خبر، می‌توان برای ایجاد تأکید خاص یا اشاره ویژه به بخش یا پاراگرافی از متن خبر از گرافیک بهره گرفت.

 

■ انتخاب ششم
برای ارائه اطلاعیه‌هایی که از اتفاقی در مکان و زمانی در آینده حکایت می‌کند (چون هنوز هیچ تصویر مستندی از آن تولید نشده است)، لازم است از گرافیک استفاده شود. به طور کلی برای پیش خبرهایی مانند برگزاری نمایشگاه‌ها، سمینارها و ... استفاده از گرافیک مناسب‌تر خواهد بود.

 

■ انتخاب هفتم
هنگامی که چند خبر همراه تصویر پخش شده و لازم است مکث تصویری رئال داده شود تا چشم و ذهن بیننده برای دریافت خبر بعد که سنخیت متفاوتی با خبرهای ارایه شده دارد، بهتر است از گرافیک استفاده شود.

 

■ انتخاب هشتم
معمولاً برای پرهیز از نمای تصاویری که روحیه بیننده را آزار می‌دهد، از گرافیک استفاده می‌کنند.

 

■ انتخاب نهم
در ارتباط‌های تلفنی که به تصویر گزارشگر یا تصویر مرتبط با مطالبی که وی به آن اشاره می‌کند، نیاز داریم از گرافیک استفاده می‌شود.

 

■■ منابع: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مقاله حاضر حاصل هفده سال تجربه نگارنده در گرافیک خبر است.

 


تأملی به گرافیک خبر
مهندس حجت‌ا... عباسی
هنر گرافیک سابقه‌ای طولانی در ایران دارد. ایجاد نقش روی سنگ و سفالش، گچ‌بری، کاشی‌کاری و کتابت خطوط کوفی، نسخ، ثلث ، نستعلیق و مصور کردن کتاب و تذهیب و آرایش آن و نیز تهیه پارچه و قالی و حکاکی روی وسایل مختلف زندگی از جمله مظاهر آن بوده است. در دوره قاجار با ورود صنعت چاپ، گرافیک ایران وارد دوره جدیدی می‌شود که تا امروز ادامه دارد. (گرافیک مطبوعاتی ، 1379 ، ص 1)
با تولد رسانه‌های تصویری هنر گرافیک تکامل تازه‌ای می‌یابد، صنعت سینما موجب تحول نوینی در هنر گرافیک می‌شود، استفاده از گرافیک در عنوان‌بندی، تیتراژ فیلم و تصاویر تزیینی و دیگر زمینه‌ها کاربرد گسترده‌ای می‌یابد.
با اختراع تلویزیون گرافیک علاوه بر زمینه‌های قبلی در تولید فیلم‌های مخصوص کودکان و نوجوانان، فیلم‌های داستانی ، تخیلی ، طراحی نقشه و نمودار کارکرد جدیدی پیدا می‌کند. «طرح‌های گرافیکی کامپیوتری آخرین تحول تکنیکی در زمینه مولدهای الکترونیکی تصویر است ، این امکانات قادرند تصاویر خاصی را بدون دوربین تولید کنند. کاربرد این امکانات در جلوه‌های جان‌بخشی بسیار وسیع بوده و نتایج جالبی به بار می‌آورد.» (فن برنامه‌سازی تلویزیونی ، 1380 ، ص 226)
هنر گرافیک، هنری درو ن‌زا در ایران است و در واقع وارداتی نیست هر چند برای بالندگی خود از تجربیات هنرمندان دیگر دیار به خوبی استفاده برده است. از این رو ابعاد کمّی و کیفی این هنر توسعه قابل توجهی متناسب با عصر خود یافته است، به طوری که در عصر صنعتی کمتر حوزه‌ای در جوامع انسانی یافت می‌شوند که به شکلی متأثر از صنعت گرافیک نباشد.
هنر گرافیک در صنعت رسانه‌ای از جمله سینمایی، تلویزیونی و مطبوعاتی، عکاسی و تئاتر، صنعت تبلیغات و بازاریابی ، صنعت بسته‌بندی در تمام ابعاد متنوع آن و طراحی صنعتی در شکل‌های گوناگون ، صنایع دستی ، صنعت چاپ و دیگر زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی توسعه انکارناپذیری یافته است.
هر یک از زمینه‌های یاد شده نیز از زیر مجموعه‌های گسترده‌ای برخوردار نیستند که هنر گرافیک در آنها کاربرد ویژه‌ای دارد.
در واقع کاربرد هنر گرافیک در صنایع و زمینه‌های گوناگون ناشی از سلسله نیازهای جوامع و به منظور ایجاد ارتباط با مخاطبان یا مشتریان و تأثیرگذاری بر ‌آنان است و می‌توان اذعان داشت که «ارتباط» تحولی بزرگ در صنعت گرافیک ایجاد کرده است.

 

انواع گرافیک
امروزه هنر گرافیک در رسانه، گستره بزرگی از فعالیتها را دربرمی‌گیرد که هر یک کارکرد و اهمیت خاصی دارند.

 

گرافیک سینمایی Film Graphics
معنی و مفهوم گرافیک سینمایی ، کاربرد حرکت در تصاویر گرافیکی است که عمدتاُ به منظور تحقق هدف مشخصی مورد استفاده قرار می‌گیرد. (گرافیک در عنوان بندی فیلم ، 1376، ص 29)

 

گرافیک تلویزیونی TV Graphics
مفهوم گرافیک تلویزیونی به دو زمینه متفاوت کاری تقسیم می‌شود. نخست کارهایی که اساساً برای صفحه تلویزیون طراحی شده‌اند. دوم تولیدهایی که فقط می‌توانند با ابزارهای متعلق به فنون تلویزیونی تهیه شوند. (همان ، ص 37)

 

گرافیک ویدیویی Video Graphics
گرافیک ویدیویی اصطلاحی است که برای نوعی رسانه به کار می‌رود. مقصود شیوه‌ای از آفرینش طرح‌های گرافیکی است که اختصاصاً متناسب با توان نمایش و کنتراست (Contrast) بر صفحه تلویزیون طرح‌ریزی می‌شود. (همان ص 29)

 

گرافیک کامپیوتری Computer Graphics
به کار گیری ماشین در خلق تصاویر گرافیکی از دو انگیزه متفاوت ناشی شده است. اول انگیزه اقتصادی و دوم انگیزه طرح در استفاده از آن . (همان ، ص 57)

 

گرافیک لیزری Laser Graphics و هولوگرافی Holography
لیزر به معنی تقویت نور از راه گسیل برانگیخته تابش است و هولوگرافی به صورت شیوه تشکیل تصویر سه بعدی پیچیده‌ای است.

 

هنر گرافیک به لحاظ شکلی به دو دسته عمده در ستون بعد تقسیم می‌شود.
● گرافیک ایستا
مانند کاربر گرافیک در صنعت چاپ به مفهوم توسعه یافته آن از قبیل کتاب ، مطبوعات ، روزنامه ، نشریات و هرگونه طراحی روی کاغذ و پارچه و ...

 

● گرافیک متحرک
مانند کاربرد گرافیک در سینما ، تلویزیون ، ویدیو و کامپیوتر.
«افزودن یا حذف کلمات، نمایش حرکت، نمایش جریان مایع، نمایش تغییرات جریان مایع (غلظت یا رنگ)، نمایش جهت (حرکت هواپیما) ، جلب توجه به جزییات ، حرکت جزئیات به اطراف، نمایش تغییرات در اندازه حجم و مقدار، برداشتن رویه برای نمایش جزئیات زیر سطح، نمایش بخش‌های بزرگ شده موضوع از جمله مواردی است که برای خلق حرکت در تصاویر گرافیکی استفاده می‌شود.» ( فن برنامه‌سازی تلویزیونی ، ص 271)
مراد ما کاربرد گرافیک در تلویزیون و بالاخص اخبار تلویزیونی است. از این رو به صورت اجمالی به این موارد می‌پردازیم.

 

گرافیک تلویزیونی
گرافیک‌های تصویری و نموداری از پر استفاده‌ترین عوامل تصویری در برنامه‌های تلویزیونی هستند زیرا این عوامل اطلاعات لازم را به طور فشرده و روشن در چند لحظه به بیننده نشان می‌دهند. به کمک این عوامل می‌توان پیشرفت و گسترش موضوع، ابعاد و روابط فی‌مابین موضوعات را نشان داد. آمار و ارقام را قابل مهم ، جالب و مطالب پیچیده را ساده کرد. (فن برنامه‌سازی تلویزیونی ، ص 264)
این هنر به شکل‌های گوناگون از قبیل تصویری ، نوشتاری، رسم اشکال هندسی (رسم جدول ، نقشه ، نمودار ، اشکال) و طراحی در بسیاری از قالب‌های برنامه‌سازی تلویزیونی کاربرد دارد.
هنر گرافیک، انبوه عظیم اطلاعات را در کوتاه‌ترین زمان ممکن متناسب با ادراک مخاطب به او منتقل می‌کند و در واقع بین حواس پنج‌گانه انسان هیچ کدام توانایی چشم را در جذب انبوه اطلاعات در مدت کم ندارد.
هر چند دانش و سواد در فهم گرافیک بسیار مؤثر است ولی افراد بی‌سواد نیز قادر به فهم گرافیک و کسب اطلاعات از این طریق فارغ از نوع زبان و گویش خود هستند.
خلق تصویر برای جذابیت اخبار بدون استفاده از تصویر یا فیلم و با استفاده از امکانات استودیویی ، دست‌اندرکاران رسانه‌ها را قادر ساخته است تا در صورت دسترسی نداشتن به تصاویر وقایع و رخدادها، جانشین مناسبی برای تصاویر تلویزیونی ایجاد کنند.

 

گرافیک اخبار تلویزیونی
گرافیک در اخبار تلویزیونی به صورت نوشتار، ترسیم اشکال هندسی, انواع نمودارها و ایجاد تصاویر مرتبط با موضوع خبر کاربرد دارد.
از این رو همچنان که اخبار وقایع و رویدادها بر اساس ویژگی‌های فرهنگ ملی تولید و پخش می‌شود، هنر گرافیک به عنوان جزیی از خبر تلویزیونی باید برخاسته از ویژگی‌های فرهنگ ملی و مختصات فرهنگی کشور باشد.
هنر گرافیک به لحاظ ایجاز و گزیده‌گویی ، تنوع رنگ و ایجاد نمودارها متناسب با سلایق و علایق مخاطبان نقش مؤثری در جذاب کردن اخبار دارد.
گرافیک نقش خارق‌العاده‌ای در انتقال مفاهیم و اطلاعات دارد و از این‌رو به خوبی در ذهن مخاطب نقش می‌بندد و علاوه بر آن مخاطبان را در انتقال مفاهیم خبر برای دیگران در ارتباط میان فردی یاری می‌دهد.
در فرآیند تولید و پخش اخبار تلویزیون ، سردبیران اخبار بطور مستمر با دسته‌ای از اخبار مواجه می‌شود که امکان تهیه تصاویر برای آنها به علل مختلف وجود ندارد و در عین حال پخش اینگونه اخبار را برای مخاطبان سودمند می‌دانند.
برجسته‌سازی در خبر، نشان دادن روند فعالیت‌های یک دستگاه در سالهای مختلف به صورت مقایسه‌ای در قالب نمودارها و اشکال هندسی ، نشان دادن بزرگی و کوچکی فعالیت‌ها نیز از جمله کاربردهای این هنر هستند.
طرح‌های گرافیکی در مقایسه با اعزام گروههای خبری کم هزینه‌تر و بی‌دردسرتر و سهل‌الوصول‌تر است و از این منظر مزیت بهتری نسبت به تهیه تصویر یا فیلم توسط گروههای خبری دارند.
در بعضی موارد طرح‌های گرافیکی جایگزین مطمئنی برای انتقال اطلاعات و اخبار به مخاطب هستند. به عنوان نمونه در ماجرای بحران عراق و تهاجم همه جانبه کشوهای غربی علیه این کشور، نشان دادن نحوه حرکت نیروهای مهاجم از زمین و هوا از طریق تصویر کار آسانی نبود و نمی‌شد به صورت همزمان آن را به مخاطب نمایش داد و در صورت امکان نیز مدت زمان زیادی را برای پخش نیاز داست. از این رو بخش‌های خبری تلویزیونی سیمای جمهوری اسلامی ایران با طراحی مناسب گرافیک و نشان دادن مسیر حرکت و تقابل نیروهای متخاصم روی نقشه عراق، در مدت 2 ثانیه حجم گسترده‌ای از اطلاعات را به صورت جامع در اختیار مخاطبان قرار می‌دادند. 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 177   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله گرافیک در خبر قدرت هنر تجسمی

تحقیق در مورد زمان و حرکت در آثارتجسمی

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد زمان و حرکت در آثارتجسمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد زمان و حرکت در آثارتجسمی


تحقیق در مورد زمان و حرکت در آثارتجسمی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:45

فهرست مطالب

حرکت واقعی

گذشت زمان

زمان و حرکت در آثارتجسمی

تصور حرکت

فهم و نظم بصری

   

 

 

موضوع : هنرهای تجسمی

 

 

 

عنوان :

زمان و حرکت در آثارتجسمی

 


زمان و حرکت در آثارتجسمی

درک و خلاقیت تصویری یا فقدان آن، در کیفیت هنرهای تجسمی و آثار تصویری و حجمی، عامل فوق العاده مؤثری است که هنرمند می تواند برای خلق اثر خویش آن ار به کار گیرد و بی تردید در صورت پختگی هنرمند ابزارها و نشانه های بکارگیری آن برای او مشخص تر و شناخته شده تر شده و شمارشان فزونی می یابد. اما هنرمند هر قدر هم که ماهر باشد به وجود آوردن یک نقاشی که دقیقاً مشابه صحنه واقعی باشد غیر ممکن است. به یک دلیل ساده: دنیای ما هیچ وقت ساکن نیست. در هر لحظه، گذشت زمان احساس می شود. اما بعضی از کارهای هنری بیشتر از آثار دیگر با زمان و حرکت سرو کار دارند و به بیان دیگر، نشان دادن گذر زمان و حرکت از اهداف مهم آن آثار و هنرمندان آنهاست. مصریان قدیم بدون شک در مباحثات هنری در پی کشف معمای زمان و حرکت بوده اند. در فرهنگ مصر و در خیلی دیگر از فرهنگ ها همیشه این تصور وجود داشت که هنر تصویری فاقد عناصر زمان و حرکت است. دنیای خود ما به طور قابل ملاحظه ای پویا و دینامیک است. بیشتر ما به ویژه در کشورهای صنعتی، ذهنمان درگیر زمان است و حرکت یک عامل و فاکتور در زندگی روز مره ما به شمار می رود. هر دو عامل زمان و حرکت باید به عنوان عناصر مهم هنری تلقی شوند، اگر معتقد هستیم که آثار هنری در روند زندگی معاصر ما نقش کارسازی دارند.

گذشت زمان

در هنر سه بعدی به خصوص هنر مجسمه سازی و معماری، زمان همیشه یک عنصر است. در واکنشهای بیننده هنگامی که دور یک ساختمان یا مجسمه قدم می زنید، نقطه دید شما با هر لحظه ای که می گذرد عوض می شود. معمولاً شما نمی توانید تمام جنبه های سازه را در آن واحد یا در یک لحظه تجربه کنید و مجبورید نقاط مختلف دید را جمع آوری و سرهم کنید تا دید کلی ای از آن به دست آورید. این مقوله در مورد بسیاری از مجسمه های معاصر به ویژه تندیس ها و سازه های دارای فضاها و حجم های خالی و سطوح مرکب، بیشتر صدق می کند و مجسمه های هنرمندی چون « لوئیز نولسون» از آن جمله اند.

یک عکس از مجسمة « شهر روی یک کوه بلند» City on a high mountain ساخته نولسون، فقط یک جهت و نقطه دیدی  واحد از آن را به ما نشان می دهد ولی مسلماً این منظور سازنده مجسمه نبوده و این کار به منظور نمایش در بیرون درست شده و خیلی بزرگ و عظیم است. بیشتر از 20 فوت ارتفاع دارد و عریض ترین قطرش 23 فوت است نولسون طوری آن را طراحی کرده که از هر زاویة دیدی، جالب باشد. یک دور کامل اطراف مجسمه و مطالعة جوانب مختلف آن، ترکیب ها و تلفیق های مختلففی از شکل، خط فضا، بافت و نور را ارائه می کند. با اینکه این مجسمه رنگ تیرة مایل  به سیاه زده شده انگاره های نور و سایه با گذشت زمان رنگ ها  و تیرگی های رنگی مجزایی ایجاد می کنند. زمانی که یک نفر اطرافش حرکت می کند یا حتی زمانی که خورشید در عرض آسمان می گذرد همین رنگ ها بر سطوح مجسمه به وجود می آید.

حرکت واقعی

دراثر نولسون و همین طور در خیلی از کارهای هنری دیگر، زمان یک فاکتور است،  برای اینکه بیننده در اطراف مجسمه در حرکت است. در مواردی نیز خود حرکت در هنر به کار برده می شود یکی از کسانی که وجود حرکت مخصوصاً در کارهایش به کار برده شده است « جرج ریکی» است. د رمجسمه ریکی « بنام جفت L نا متقارن چرخان»
Double L Excentric Grratory  شکل شی از حرکتی که به وسیله شی ایجاد می شد اهمیت کمتری دارد. ای مجسمه، تندیس تقریباً متقارنی است که بر بلندای منظره ای ساخته شده است. دو تا بخش یا بالة L شکل آن به حالت ثابت تعبیه شده ولی حرکات تفسیری به وسیله باد در آنها ایجاد می شود. تعادل این باله های غیر متمرکز، آنها ار پذیرای هر جریانی می کند که ملایم ترین نسیم های تابستان آن ها را به حرکت در می آورد. آنها  را پذیرایی هر جریانی می کند  و ملایم ترین نسیم های تابستان آن ها را به حرت در می آورد آنها به نوعی با محاسبه و مقاوم طراحی و ساخته شده اند، حتی در برابر بادهایی با سرعت 80 مایل در ساعت آسیبی نبینند. هیچکی نمی تواند پیش بینی کند که این باله های L  شکل مرتعش، در هر لحظه و در برابر هر وزش بادی که بر آنها می وزد، چه شکلی خواهند گرفت. صفحه های براق آن، نور را به اطراف منعکس می کنند و انعکاس نور از سطح آن ها تشعشعات رنگین متغیری به وجود می آورد.

همانطور که هنرمندان برای مدت زیادی سعی کرده اند تصور عمق و فضای سه بعدی را روی یک صفحه صاف و دو بعدی به وجود آورند، بعضی ها هم سعی کرده اند که تصور حرکت و عمق را به انتخاب خود در جایی که حرکت وجود ندارد به وجود آورند.

تصور حرکت

همانطور که هنرمندان برای مدت زیادی سعی کرده اند تصور عمق و فضای سه بعدی را روی یک صفحه صاف و دو بعدی به وجود آورند. بعضی ها هم سعی کرده اند که تصور حرکت و عمق را به انتخاب خود در جایی که حرکت وجود ندارد  به وجود آورند. از جهتی نیز بعضی از کارهای هنری طوری طراحی شده اند که ساکن و بی حرکت باشند و احساس حرکت در این گونه کارها به منظور هنرمند لطمه خواهد زد. تابلوی « پیکر انسان» ( 1928) اثر والادن و آثار خیلی از هنرمندانی که بر سکون و ایستایی مدل تأکید دارند، از این مقوله است. در موارد دیگر تصوری از حرکت کمک به موفقیت کار می کند تابلوی « قایق مدوسا» The Raft of the medusa اثر « جری فالت» تصوری از حرکت را به وجود می آورد. مثالهای زیادی از این حالت می توانیم پیدا کنیم. در واقع در طراحی گوستا و کلیمت، تصور حرکت به وسیله تکرار نمونه های مارپیچی چرخان ایجاد شده و این یکی از مهمترین عناصر ترکیب بندی و عامل ابراز منظور هنرمند است. این مسأله در مورد کارهای تخیلی، بیشتر صدق می کند. تابلوی « رودخانه» Current  « بریجت رایلی»، نمونه شناخته شده، « آپ آرت» که مضمون آن ایجاد تصور حرکت به وسیله عناصر بصری است، یک پاسخ صریح به وسیله شبکیه چشم به خطوط و رنگهایی است که به روش خاصی چیده شده است. خط ها در این نقاشی به طور دقیقی روی بوم رسم شده اند اما وقتی به آنها نگاه می کنیم به نظر می رسد آنها به حالت مواجی دارند حرکت می کنند و کل نقاشی واقعاً متحرک به نظر می رسد. شاید بعضی از بیننده ها با تماشای این تابلو بعد از گذشت زمان طولانی که در جلوی تابلو بوده اند گیج شده باشند یا حتی حالت تهوع به آنها دست بدهد و این تابلو تأثیر ژرفی روی سیستم حسی و عصبی انسان دارد.

تابلوی « حرکت سگ بر روی ریسمان»  Dynamism of a Dog a leash (1912) اثر
 « جاکوموبالا» روش دیگری را برای ابقای حرکت عرضه می کند. بالا عضو گروه فوتوریست بود که در دهه دوم این قرن در ایتالیا پیشرفت زیادی داشتند. یک اقدام مهم فوتوریسم ( در طول عمر کوتاهش ) همانطور که از اسمش پیداست نفی فرم های کهنه ای بود که سکون را مورد توجه قرار می دادند، یعنی به نفع شکلهایی که حرکت و انرژی را نشان می دهند. در تابلوی بالا شک سگ قلاده و صاحب سگ تیره و دره شده و با تکرار پاها، دم و قلاده تحرک آنها را در بوم نشان می دهد. هنگامی که ما به این نقاشی نگاه می کنیم تقریباً مطمئن می شویم که دم سگ تکان می خورد و پاهای کوچکش روی زمین کشیده می شود. بعضی ها با این عناصر و کیفیت ابزارهای اثر هنری مشکل دارند. این افراد آنها را جدا از هم بررسی می کنند، از هم جدایشان کرده و دوباره کنار هم قرار می دهند، مثل جور کردن یک پازل این بی تردید در ارتباط مخاطب و منتقد با  اثر هنری، گره ها و مشکلاتی را به وجود می آورد.

بنابراین ما نمی توانیم بپذیریم که این عناصر هنری به طور جداگانه مورد بحث قرار گیرند، در صورتی که نظر عقلانی و کاملاً واقع بینانه وحدت و یکپارچگی آنها را لازم و مبرم می داند. به عبارت دیگر، اگر ما می خواهیم زمان، حرکت یا مقولاتی از این قبیل را در آثارمان نشان دهیم مواظب آن باشیم که عناصر دیگر تابلو به ویژه ارتباط ها و هماهنگی آنها به هم نخورد و موقع بررسی و نقد اثر نیز یکی از جنبه های زیبا شناختی یا اصول تکنیکی آن را در نظر نگیریم. به هر حال ارتباط مستمر و بررسی همه جانبه عناصر یک اثر، نگرش هوشمندانه، سیستماتیک و آگاهانه ای در ما ایجاد می کند که با توجه به آن آگاهی ما می توانیم بفهمیم چرا یک کار هنری را دوست داریم و دیگری را دوست نداریم.

 


فهم و نظم بصری

اگر هنرمندی ارزش تمام نیروهای بصری را به طور برابر در اثری ارایه نماید، تعادل برقرار کرده است ولی این تعادل در اثر هنری معادل با ایستایی و بدون روح و احساس است. کسالت آور بودن عناصر بصری بدین مفهوم است که کل اثر از هماهنگی کامل برخوردار است ولی با اضافه نمودن تنوع به نیروهای بصری اثر هنری و پویا و جذاب می شود، دراین جا هنرمند حزئیات ضروری در فرم را ارایه و به نمایش  می گذارد، اینجاد تنوع به خاطر جلب توجه نمودن مخاطب است، بنابراین جذابیت بصری نتیجه مستقیم اضافه نمودن فرم های متنوع در سازماندهی تصویری است. تنوع از عوامل جدا کننده یک فرم از فرم های دیگر و نوعی تأکید است، رابطه یک فرم را با فرم های دیگر نمایان می سازد  و این به دلیل دیگر گونه نمودن سازماندهی انجام می گیرد که در واقع برای نامتعادل سازی و یا تأکید می تواند از طریق تضاد فرم ها و یا بسط و گسترش در جزئیات فرم به وجود آید.

تعادل

هر روزه انسان با تعادل در برخورد با نیروهای جاذبه سر و کار دارد. جاذبه تجربه ای ذاتی و همگانی دارد. راه رفتن، ایستادن به روی یک پا، نیاز ذاتی انسان را برای تعادل آشکار می سازد. اگر تعادل وجود نداشت شاید جاذبه این مسأله غامض را حل می کرد( بدین مفهوم که سقوط می کردیم) مسأله تعادل به طور غریزی در طبیعت نیز وجود دارد و مانند حیوانات در حالت ایستاده، زندگی همه موجودات برای مقابله با نیروی جاذبه سپری خواهد شد، به همین گونه در آثار هنری نیز توجه و انتظار ما خنثی شدن نیروهای جاذبه است، اکثر آثار هنری در جهات عمودی ( بعضی روی دیوار)، یا از بالا، طرفین و از پائین قابل رویت هستند. تعادل بصری ترکیب بندی به واسطه خنثی سازی  نیروهای رو به پائین و نیروهای جاذبه ای در کاربرد عناصر بدست می آید.

به عنوان مثال ادراک ما از یک تصویر یا نمادی ویژه، تأثیری بر نیروی روان شناختی و در نتیجه در ایجاد تعادل دارد. آن چه که از نیروی اشیاء حقیقی می شناسیم بر قضاوت ما از تعادل در سطح تصویر تأثیر می گذارد. اگر اشیاء را با ماهیت های غیر شیئی جابه کنیم قدرت و نیروی روان شناختی آنها توسط شکل، ارزش یا رنگ ظهور خواهد کرد و تعادل آنها دیگر بار تغییر خواهد یافت. چه اجزایی شیئی استفاده شوند یا غیر شیئی با خلق نیروی بالقوه ای تعادل یا وزن روان شناختی و تعدیل ترکیب بندی آن بی نهایت می شود. هنرمندان اغلب آثار تصویری خود را با طرح، فضاهای خالی بین لبه تصویر و اطراف کادر و حتی با قاب واقعی که از چوب و یا فلز یا هر چیز دیگری است متعادل می کنند. حتی در این روش هم عوامل روان شناختی می تواند در ایجاد تعادل نیروهای بصری تأثیر گذار باشد. اگر زواری به ضخامت دو سانتی متر در چهار طرف تصویر به کار رود، این زوار در قسمت پائین اثر نازک تر، و اثر هنری بروی دیوار بی ثبات و ناپایدار به نظر می رسد، نیروی جاذبه در جهت پائین یا به سوی پائین به وجود آورنده این خطای بصری  و تو هم در دید بیننده می شود. تعادل فرم ها در اثر هنری آن چنان ضروری است که در نظر گرفتن اصول سازمانی در ترکیب بندی، تعادل باعث  وحدت فرم هادر آثار هنری است. در ساده ترین مورد تعادل را می توان از توازن جاذبه از یک نماد یا علامت،‌ تنها از روی سطح تصویری برقرار ساخت، این واضح است که اگر بخشی از فضای کل اثرنا متعادل می گردد و در این حالت برای متعادل ساختن ترکیب بندی می توان از توازن جاذبه بهره گرفت و آنرا در پائین صفحه قرار داد. یا مانند ترسیم خط یا سطحی که اثر را نظم دهد و متعادل سازد. تعادل به روی خطوط محوری در دو طرف مرکز اثر بهترین حالت است و اگر شکل ها و یا فرم ها در ترکیب بندی به روی این دو محور قرار بگیرند  متعادل ترین ترکیب بندی بر قرار می گردد. از انواع  تعادل در صفحه می توان تعادل قرینه و تعادل مورب را نام برد.

تناسب

تناسب فرم ها مربوط می شود به نسبت منفرد بخشی از اثر با قسمت های دیگر آن دریک اثر هنری برقرار نمودن نسبت و رابطه ریاضی گونه دقیق فرم ها بسیار مشکل است، به این دلیل که تناسب، نوعی قضاوت در اندازه ها و اغلب فردی است.

تناسب بخش های یک اثر هنری در نظر گرفتن رابطه طول و عرض و عمق فرم ها در کل اثر است و همین خویشاوندی فرم ها است که هماهنگی و تعادل را خلق می کند.

مفهوم درجه بندی فرم ها در سطح تصویر زمانی استفاده می شود که تناسبات در فرم ها باعث پیدایش خویشاوندی شوند. این خویشاوندی توسط کم و زیاد نمودن فرم ها به وجود می آید و نوعی زیبایی شناسی را در کل اثر به نمایش می گذارد.

تناسب توسط اندازه گیری به دست می آید و نهایتاً مقیاس ها بخش های اثر هنری را با کل اثر هماهنگ می نماید. گاهی هنرمندان نوعی مقیاس و یا واحد ثابتی برای درجه بندی فرم ها تعیین می کنند. برای مثال: در فیگور انسان نع مقیاسی که اندازه را تعیین می کند با معماری و مقیاسهای معماری رابطه دارد و مقیاس فیگور انسانی معیاری برای معماران در تناسبات بنا است  اغلب هنرمندان برای نمایش  اندازه ها و ایجاد  هارمونی، این اندازه ها را در آثارشان به کار می گیرند. هنرمندان به ایده آل فکر می کنند، آرمان گرایی کامل را برای آثار خود و در تناسبات رعایت می کنند. این شیوه تفکر در آثار هنری، از زمان قدیم رایج بوده است. در دوره کلاسیک یونان، فلسفه بیان کننده نظریه ریاضی برای کنترل نیروی جهان بود و در پی همین شیوه تفکر، تناسبات طلایی خلق شد.

حرکت

بسیاری از مخاطبین هنر قادر به درک این مهم نیستند، لحظاتی که نگاهشان به اثر هنری دوخته شده یا ثابت مانده است به نوعی سفر ذهنی رهسپار می شوند، این سفر ذهنی را هنرمندی به وجود آورده است که به آرامی و با دادن اطلاعاتی بصری جاده ای آرام خلق نموده و حتی نقاط استراحت را هم برای نگاه فراهم آورده است. مسیری که دارای نقاط تومقف است و به نقاط استراحت منتهی می گردد، مطمئناً  دارای محدودیت سرعتی است که توسط هنرمند برقرار می شود. جاده ای که هنرمند خلق می نماید در حقیقت گذر یا حرکت موقتی است بین نقاط استراحت یا مجموعه  هایی از عناصر و از طریق گذرگاههای متنوع ، هدایت می گردد. این گذرگاهها عبارتند از خطوط، شکل ها، فرم های کناری یا در اطراف بوم نقاشی وم موتیف هیی که مشابهت آنها رابطه یکی را با دیگری هماهنگ می نماید. خط و سطح دارای طول و عرض و جهت هستند و شکل ها در اطراف سطح دوم بعدی بوم، اشاره به داخل یا مرکز اثر دارند که این حالت ایجاد حرکت می نماید و نمایانگر و نشان دهنده جهت هستند. این اشارات جهت دار ممکن است در سطح اثر هنری توسط فضاهای خالی و یا فرم های دیگر قطع گردد ولی حرکت چشم توسط همین اشارات ادامه می یابد تا به نقطه تأکید اصلی یا نقطه آغازین و مهم اثر برسد. مجموعه عناصر بصری که به بیننده جهت راالقاء می کند، حامل دانشی مهم و ضروری برای اثر هنری است. البته همیشه فیگور انسانی آن چنان بر اثر حاکمیت دارد که در این مورد جهت دادن چشم بیننده ضروری به نظر نمی رسد. در دیگر آثار، واحد های مورد علاقه و جذاب متعددی ممکن است وجود داشته باشند که کاملاً از یکدیگر جدا هستند. این واحدها با جهت دادن و با ایجاد حرکت های نمادین به یکدیگر ربط می یابند، بنابراین بسیار ضروری است که چشم مخاطب آن علائم نمادین را مورد توجه قرار دهد. معمولا در واحدهای یک اثر هنری، سلسله مراتبی وجود دارد که برخی بیش از بقیه توجه بیننده را به خود جلب می کند. مجسمه های متحرک وجود دارند اما اکثر مجسمه ها و تمام سطوح تصاویر ایستا و بی حرکت هستند. متحرک سازی در این آثار توسط تصویری خلق می شود که حرکت به وجود می آورد، هنرمند به واسطه تغییر شکل اجزاء فیگور، حرکت را خلق می کند. همیشه کلمات و جملات نوشته شده در یک سطر از یک سوی سطر به سوی دیگر خوانده می شود. اما تصاویر بصری چه در موقعیت دو بعدی یا سه بعدی می توانند در جهات متعددی قابل خواندن باشند. حرکت چشم فرد که توسط هنرمند هدایت می شود باید این اطمینان را به وجود بیاورد که تمام بخش های یک اثر هنری بدون هیچ نوع تأکید و ایستایی کاملا دیده و جلب نظر کنند. حرکت باید خومد انگیخته باشد و دائما توجه بیننده را به اثر هنری باز گرداند. تصویر سازی به واسطه قرار گرفتن عناصر بصری در فضا خلق می شود. از نظر تکامل تاریخی تصور حرکت فضایی در اثر تجسم وم از طریق علم پرسپکتیو به ظهور رسده است اگر چه علم پرسپکتیو برای حرکت در تصویر موثر است ولی ضروری نمی باشد. هم چنین فضا سازی شهودی وجود دارد که به وسیله به کارگیری برخی عناصر دیگر معنوی در فضا، پرسپکتیو را انکار می نماید. در برخی هنرها مثل مجسمه سازی و بخصوص مجسمه سازی متحرک، این حرکت با عنصر زمان و نیز با تغییر مکان در فضا، هم گام می شود و در این شرایط، عناصر بصری در حرکت دائم قرار دارند.

اقتصاد

اغلب، هنرمند با پیش بردن اثر خویش و در حین کار کردن راه حل هایی را برای مشکلات متعدد بصری می یابد، این مشکلات به دلیل پیچیدگی غیر  ضروری به وجود می آید. این مشکلات اغلب در جنبه های ساده و نیز گسترده و بی کیفیت شدن اثر و تقسیم آن به اجزاء مشخص می شود. این فرآیند بخش ضروری مرحله پیشرفتاثر به نظرمی رسد، اما نتیجه ممکن است راه حل هایی باشند که به علت عدم وجود وحدت، سنگین و دشوار به نظر برسند. گاهی هنرمند می تواند با بازگشت دوباره به مسائل ضروری و مهم در هنر، به حذف جزئیات توصیفی بپردازد  و با ارتباط دادن جزئیات به کل، دیگر بار نظم را به وجود می آورد. این جذف جزئیات و قربانی نمودن، نه آسانی به دست می آید و نه به آسانی قابل پذیرش است، چرا که در جست وجوی راه حل ها کشفیات جالبی ممکن است به دست آید.( این تأثیرات برای خوانایی عمیق تر اثر یا بیان مستقیم تر محسور و پذیرفته می شوند) اما اقتصاد در هنر قانونی ندارد و بایستی برخاسته از غرایض و نیازهای هنرمند باشد. اگر چیزی در ارتباط با کل به خوبی عمل نماید، این عنصر یا چیز خوب نگه داشته می شود در غیر این صورت حذف می گردد یا دوباره به روی آن کار می شود و این جذف اجزاء عملی اقتصادی در هنر است. اقتصاد اغلب همراه با اصطاح آبستراکسیون است فرآیند فعال تقسیم چیزها به ضررویاتی است که در سبک و یا بیان هنرمند لازم به نظر می رسد. این حالت جنبه های مفهومی و نیز ساختری اثر هنری را قدرت می بخشد. به عبارتی اقتصاد در سبک، درجه انتزاع را مشخص می نماید. اقتصاد به آسانی در بسیاری از شیوه های هنری معاصر در قرن بیستم قابل شناسایی است. مدرنیست های آغازین چون پیکاسو وم ماتیس، بیشتر از همه تحت تأثیر روند انتزاع اقتصادی قرار گرفته اند. در گرایش به اقتصاد در هنر فرد با یک واحد از عناصر بصری ترکیب بندی را سبک و سنگین می کند و گاهی اوقات، تزئینات را نگه می دارد یا حذف می کند و این به منظور اجتناب از مشکلات است و نتیجه آن اثری هنری با شفافیت بیشتر همراه با پیامی واضح تر است.

 

 

 

 


1- زیبایی

زیبایی را نمی توانیم تعریف کنیم، به ناچار بایستی سخن آناتول فرانس را بپذیریم که : « ما هرگز به درستی نخواهیم دانست که چرا یک شی زیباست»[1]اما این مطلب مانع نگردیه که صاحبنظران و هنرمندان به تعریف زیبایی نپردازند. اگر از معنای لغوی آن شروع کنیم: « زیبا، از زیب+ (فاعلی وصفت مشبه)= زیبنده، به معنی نیکو و خوب است که نقیص زشت و بد باشد. جمیل و صاحب جمال و خوشنما و آراسته و شایسته (ناظم الطباء) هر چیز خوب و با ملاحت بود و نیکو و آراسته باشد (شرفنامه منیری) نیکو، جمیل، قشنگ، خوشگل، مقابل زشت، بد گل ( از فرهنگ فارسی) جمیل، حسن ، خوب مقابل زشت، نیکو و سیم، خوبروی، قشنگ، خوشگل، درخور، لایق، سزاوار، برازندده، برازا، زیبنده و ازدر»[2] می باشد.

در فرهنگ بشری ابتدا در یونان باستان به تعریف زیبایی پرداخته شده، البته آنها دربارة زیبای محض و خود زیبایی کمتر سخن گفته اند، بلکه بیشتر در مورد زیبایی هنری اظهار نظر کرده اند. در یونان باستان دو نوع زیبایی را تحلیل کرده اند، یکی زیبایی هنری و دیگری زیبایی معنوی و اخلاقی که همان خیر اخلاقی را در بر می گرفته است. لذا در مجموع می توان گفت، اندیشمندان یونانی از سقراط و افلاطون و ارسطو، زیبایی را با خبر مساوی  دانسته اند.سقراط این خبر را در سود بخشی جستجو می کرده، افلاطون زیبایی اصیل را درعالم مثل و حقایق معقول پیدا نموده، و ارسطو دربارة زیبایی بیشتر بر عناصر هماهنگ، نظم و اندازة مناسب تاکید  داشته است.

 بزرگترین نظریه پرداز در شناخت و معرفی زیبایی شناسی، افلاطون ( 429 - 347 ق م) است. تقسیم زیبایی به محسوس و معقول از او آغاز می شود و از این نظرمکتب جمال نخستین گام های فکری خود را به او مدیون است. زیرا به زیبایی جسمانی اهمیت داده و آنرا مرتبه ابتدایی زیبایی دانسته که وسیلة ارتقا به زیبایی معقول و مثالی می شود. یکی از نظریه پردازان می گوید:« می توان افلاطون را از بعضی جنبه ها پایه گذار زیبایی شناسی فلسفی دانست، زیرا او مفاهیمی را گسترش داد که، اساس تأملات بعدی در زیبایی شناسی قرار گرفت»[3]

نزدیکترین اندیشه ای که در تاریخ گذشته بشر سراغ داریم و بسیار به مکتب جمال نزدیک است، عقاید افلاطون دربارة زیبایی است « افلاطون می گوید که روح آدمی در عالم مجردات و قبل از آنکه به جهان خاکی هبوط کند، حسن مطلق و حقیقت زیبایی را بی پرده دیده است  و چون در این عالم به زیبایی صوری باز می خورد، زیبایی مطلق را به یاد می آورد. فریفتة جمال می شود و چون مرغ در دام افتاده، می خواهد که آزاد شود و به سوی معشوق پرواز کند. این عشق همان شوق دیدار حق است، اما عشق مجازی چون زیبایی جسمانی ناپایدار است و تنها موجب بقای نوع است، و حال آنکه  عشق  حقیقی مایة ادراک اشراقی و دریافتن زندگی جاوید است و چون انسان به حق واصل شود و به مشاهدة جمال نایل آید و اتحاد عاقل و معقول [4] برایش حاصل شود به کمال دانش می رسد، چنین عشق سودایی است که بر حکیمان عارض می گردد.»[5] همین مطلب نه تنها نخستین قدم در زیبایی شناسی فلسفی محسوب می گردد، بلکه گامی اساسی در نزدیکی به مکتب جمال است.

تعریف های زیبایی را می توان به دو دسته تقسیم نمود: دسته ای در تعریف زیبایی به شعری زیبا و یا جملاتی دل انگیز و خیال آفرین و گاهی آرمانی یا تجربی اکتفا کرده اند. اما دستة دوم بر مبنای فلسفه ای خاص به تعریفی منطقی از زیبایی پرداخته اند. نمونه های هر دو دسته فراوان است. از دستة نخست می توان به «بوالو» اشاره کرد که گفت: هیچ زیبا نیست مگر حقیقت یادکارت که عقیده داشت: زیبا آنستکه به چشک مطبوع آید. در کشور ما نیز می توان به تعریف علینقی وزیری اشاره کرد که می نویسد: « زیبایی، هم آهنگی و شورانگیزی است، یعنی اتحاد و جوشش هم آهنگی با شور انگیزی، زیبایی ، کاملتر است، به نسبت اینکه حواس، عقل و دل متفقاً خوشنود شوند، و میان لذایذ مختلف آن جوشش محرم تری بوجود آورد.»[6]شو پنهاور ( متولد 1788 م) می گوید « تنها زیبایی است که در ما اثر می کند»[7] اما نحوه دیگری از تعریف تحلیلی اینست که « زیبایی عبارت است از جور آمدن و هم آهنگی اعضای متشکله هر کیفیت یا هر شی یا هر جسم، با داشتن سازش با پیرامون و ایجاد تأثیر جاذب و ستایش آور در انسان، در حالی که یا نیروی موهبت و شهود ادبی آن را دریابدذ، یا لطافت ذوق آن را درک کند، یا باریکی فکر و عمق اندیشه و خلاصه عقل، صحت تناسبات و هم آهنگی وم شایستگی هدف را در شیء زیبا تشخیص دهد، یا وسعت تصور، و یا عادت، و یا غریزه جنسی، و یا عوامل ششگانة فوق، با هم آن را به زیبایی بشناسد»[8] افرادی هنر و و زیبایی را مساوی دانسته اند، هربرت رید با انتقاد می گوید: « هر آنچه زیباست هنر است، یا هنر کلا زیباست و هر آنچه زیبا نیست، و زشتی نفی هنر است. این یکی دانستن هنر و زیبایی اساس همة مشکلات ما را درک هنر تشکیل می دهد»[9] نمونه ای از این دسته تعریف ها که با مکتب جمال نیز هماهنگی داشته باشد، نقل می شود:« جاناتان ادوار دز (1703 –1758 م) همانند کلریج که تمایزی در قوة تخیل قائل بود، میان صورتهای اصلی و فرعی زیبایی فرق می گذارد. او « زیبایی اصلی» را چنین تعریف می کند: « خرسندی صمیمانة وجود نسبت به موجود» که در الهیات، صفت خدای جمیل شناخته می شود. نه ساکن است نه مادی، بلکه زیبایی بخش است. تعالی و قیومیت خداوند، قدرت دوست داشتن اوست که به صورت زیبایی، دریافت می شود، حلول او، نیز عبارت از حضور بدون واسطة او در هر چیزی است که دارای هستی است. و زیبایی فرعی» یعنی تمامی صورتهای هماهنگی که در طبیعت کشف شده و در اجتماع مورد نوازش قرار گرفته و توسط « حساسیت طبیعت» که عامل ارتباطی آن عاطفه است. تمیز داده می شود»[10]

«توماس هابس می نویسد: «‌زیبایی هنری متضمن خیری آینده  نگر است ( مبادی فلسفه) شفتسبری عقیده دارد: هر چیز زیبا حقیقت دار است ( نامه درباره ی شور و شوق) مونتسکیو در نامه های ایرانی،‌ زیبایی را با مناسبتی که فایده ی بی واسطه و با واسطه دارد، توضیح می دهد. وقتی انسان از مشاهده ی یک شی لذت بی واسطه می برد، در او احساس خوبی پدید می آید، هر گاه نگرش یک موضوع فایده ی با واسطه به همراه داشته باشد، آن احساس زیبا شناختی است. هر در می گوید: هر آنچه زیباست مبتنی بر حقیقت است ( نامه هایی در پیشرفت انسانی) گوته معتقد است: زیبایی تجلی قانون های پوشیده طبیعت است.»[11]

این دسته از تعریف های زیبایی، بیشتر بیان کنندة احساسات، دریافت ها و تجربه های گوینده از زیبایی می باشد، و اگر تعریفی جامع از زیبایی ارائه نمی دهند، اما تا حدودی که توانسته اند به مطلب نزدیک شده اند و جنبه های جالبی از آن را نمایان کرده اند که در تاریخ اندیشه بشر سودمند،‌ ماندگار و کار آمد است. در پایان این بحث دربارة دسته اول از تعریف های زیبایی، بهتر است  یک نمونه دیگر را از صاحبنظری ایرانی نقل کنیم که می گوید: « گوئی زیبایی تابشی غیر مادی است که بر صور خاکی پر تو افکن شده و چون نور مرموزی شور و هیجان و زندگی بخشی دارد. زیبایی ساختمان ذره ای ندارد و یکی از قشرهای کیفی هستی را تشکیل می دهد. صفت خیره کنندة دیگر زیبایی که از می توان به خاصیت شکل انگیزی با شک پذیری تعبیر کرد، این است که معشوق زیبا هزاران هزار شکل بخود می گیرد و از هر دریچه و روزن با ناز و خرام و جلوه ای نو دلربائی می کند و در هر کوچه و بر زن با نامی دیگر دامی دیگر می نهد. زیبا، خیر و حقیقت هر سه وجوه مختلف یک گوهرند.»[12]

دسته دوم از تعریف هایی که درباره زیبایی موجود است،‌ تعریف های برخاسته از فلسفه ای خاص و دیدگاهی علمی و معرفت شناسانه است، که از جایگاهی ویژه بیان گردیده و آن جایگاه باعث گردیده هستی را و از جمله زیبایی را به گونه ای خاص تحلیل نمایند. چنانکه در مطالعة تاریخ فلسفه مشاهده می شود که مکتب های فلسفی و فلاسفة بزرگ را به دسته های جداگانه ای تقسیم کرده اند. بطور مثال شاید شاخه هایی اصلی آنرا، پندار گرایی( ایدئالیسم) در مقابل ماده گرایی ( ماتریالیسم) دانست. و یا عقل گرای ( رایسونالیسم) در مقابل حس گرایی یا تجربه گرایی ( آمپریسیم) را نام برد. این دیدگاههای زیر بنایی در فلسفه،‌ باعث گردیده که از اساس و پایه بین مکتب های فلسفی اختلاف عقیده پیدا شود، از جمله دربارة شناخت و معرفی زیبایی.

از اینجاست که مهمترین اختلاف در تعریف زیبایی پیدا شده است، زیرا اغلب پندار گرایان زیبایی را امری ذهنی و پنداری می دانند، در حالی که ماده گرایان آنرا امری خارجی و عینی تحلیل می کنند. و چون از اساس نگاه آنها به هستی متفاوت بوده نتیجه گیری های آنها نیز تحت تأثیر همان دیدگاه تغییر کرده است. ایمانوئل کانت ( 1724 – 1804 م) به عنوان یک پندارگرا ( ایدئالیست)، زیبایی را ذهنی می داند و برای زیبایی مستقل از تصور ما هیچ نقشی و وجودی قائل نیست، یعنی زیبایی را نتیجة تصور ما و صفتی متعلق به ذهن و فکر و تصور ما می داند. در حالی که انگلس به عنوان یک ماده گرا ( ماتریالیست)زیبایی را به عنوان جرئی عینی و ذاتی در طبیعت و جزئی ازعمل اجتماعی در انسان ارزیابی می کند. عقل گرایان، به زیبایی عقل اعتقاد دارند و بر آن تکیه می کنند، در حالی که حس گرایان زیبایی حسی را احساس قرار می دهند. در نتیجه این اختلاف در ریشة این اختلاف در ریشه های تفکر فلسفی به تعریف های متفاوتی از زیبایی هم رسیده اند. البته عده ای نیز پیدا شده اند که عقاید هر دو ظرف را به تنهایی کافی و جامع ندانسته و کوشش کرده اند موضعی  میانه اتخاذ کنند مانند شیللر که زیبایی را دو سویه می دانست. اما اغلب این افراد نیز با توجه به مبانی فلسفی خود و تطبیق این نظر با پایه های فکری خویش دچار مشکل شده اند، مگر بر اساس یک فلسفة استوار مانند حافظ شیرازی (فت 792 م) به عنوان یکی از نمایندگان مکتب جمال، که به این دسته تعلق دارد و زیبایی را دو سویه تحلیل می کند و می گوید:

حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ         قبول خاطر و لطف سخن خدا دادست[13]

در اینجا درک زیبایی را به دو عنصر وابسته دانسته است: 1- قبول خاطر (ذهنی) 2- لطف سخن ( عینی) یعنی قبول خاطر حالت یا استعداد حقیقی می باشد که در مخاطب باید وجود داشته باشد تا به درک زیبایی نایل آید. این قدرت مربوط به جهان خارج و عینی نیست. اما لطف سخن وابسته به گوینده و چگونگی زیبایی عینی و خارجی آنست. پس از گفتة حافظ به این نتیجه می رسیم که زیبایی دو طرف دارد: یکی جنبة ذهنی که در فاعل شناساس است و اگر درک زیبا پسند نباشد،  زیبایی عینی و خارجی هم پیدا و درک نمی شود. دوم جنبة عینی و خارجی که مربوط به اثر و شی زیباست که اگر در خارج از ذهن موضوعی زیبا وجود نداشته باشد. آن وقت آن عنصر ذهنی هم چیزی در اختیار ندارد تا به نام زیبایی آنرا درک کند.

برای درک بهتر این تفاوت، کافی است به مقایسة استدلال یک نفر پندار گرا( ایدئالیست) با یک ماده گرا( ماتریالیست) دربارة زیبایی دقت فرمائید فرید ریش هگل( 1770 – 1831 م) یک پندار گرا ( ایدئالیست) است دربارة زیبایی هنری نظری جالب می دهد، البته او زیبایی طبیعی را نیز نفی نمی کند. « هگل استدلال می کند که زیبایی هنری زادة روح ذهنی ( سوبژکتیو) است و به همین دلیل نیز از زیبایی طبیعی برتر است. از نظر هگل زیبایی طبیعی زادة روح عینی ( ابژکتیو) است و در مقام مقایسه دانسته می شود ( فلسفه)، و گاه در پیکر شهودی که هنگام به میان آمدنش از مفاهیم نیز سود می جوید (دین) و گاه از راه شهودی که زاده ادراک حسی است( هنر) ضرورت مفهوم زیبایی- که هنرمند یکی از سازندگان آن است- جز این نیست که ابژه ی آن موردی محسوس باشد. هنر همچون زیبایی به مفاهیم کاری ندارد، بل ادراکش اساساً شهودی است و فلسفة، هنر و دین سه لحظه از جلوه های مطلق هستند. هنر یکی کنندة طبیعت و ذهن است. در دانشنامة علوم فلسفی می خوانیم که موضوع خاص زیبایی شناسی فقط زیبایی هنری است. و زیبایی شکل ظهور ایده است. مطلق در زندگی ما، در حجاب چیزهای محسوس پنهان است. در این حضور پنهان، زیبایی است. زیبایی به این اعتبار «جلوة حسی ایده » است چیزی که هگل به آن «ایده آل» می گفت، ایده گاه در پیکر امور حقیقی جلوه می کند، گاه در پیکر زیبایی فهم مورد نخست کار فلسفه است، اما فهم مورد دوم فقط در هنر ممکن است»[14] پندار گرای  دیگر فیخته ( 1761 – 1814 م) می گوید: « زشتی و زیبائی شی وابسته به دیدگان بیننده است از اینرو زیبائی در جهان وجود ندارد بلکه در روح زیبا جا دارد»[15]

اکنون به گفته های یک ماده گرا (ماتریالیست) دربارة زیبایی توجه فرمائید،« زیبائی شناسی پندارگرا( ایدئالیستی ) همیشه به نحوی از انحاء بر استقلال مطلق زیبایی و بیگانگی کامل آن با دنیای خارج پا فشاری کرده و کوشیده است. « خود پیدایی» آن در انسان را ثابت کند، به عبارت دیگر، زیبایی را صرفاً تجلی جوهر روحانی انسان می داند. در حالی که (از دیدگاه ماده گرایی) تمایل او به طبیعت وابسته است. ما حس زیبایی خود را مدیون کار اجتماعی هستیم.»[16] یا اینکه « زیبایی، در تنوع استثنایی و بیکرانگی تجلیاتش،‌همیشه عینی است. بدین لحاظ، هیچ کس، در هیچ جایی، بدیدن و درک زیبایی، به معنی کلی ، توفیق نیافته است، بلکه فقط تجلی عینی مجرد و تفکیک شده ای از شی زیبا را دیده است.»[17]

کسانی که دارای نظریة ذهنی هستند، عقیده دارند که زیبایی در عالم خارج وجود ندارد بلکه کیفیتی ذهنی است که ذهن انسان در برابر محسوسات در خود بوجود می آورد. بنه دتوکروچه ( 1866 – 1952 م) در کلیات زیبا شناسی[18] می نویسد: زیبایی یک فعالیت روحی صاحب حس است نه صفت شیء محسوس، پس هنگامیکه بیننده ای در مقابل یک منظر ه بدیع یا اثری هنری شگفت انگیزی خود را سرگشته و شیفته می بیند. باید همانگونه که از اثر و صاحب اثر تحسینی در خور توجه می کند، خود را نیز بستاید و از اینکه توانسته است در خود این فعالیت روحی را به وجود آورد و یا تقویت نماید که قدرت درک و تصور آمیخته با التذاذ روانی را به او بخشیده، سپاسگذار باشد. پس در این نظریه فاعل شناسایی اصل واقع شده است. پس چه با کسی چیزی را زیبا و دیگری زشت بداند. اما نظریه عینی زیبایی را صفت موجودات خارجی دانسته و اصالت را به موارد زیبایی در جهان خارج می دهد، حالا چه کسی پیدا شود آنرا درک کند یا پیدا نشود. در زیبایی آن شی تأثیری ندارد.

بهر حال این دو نظر افراط و تفریط کرده اند، و بزرگان مکتب جمال، که نمونه آن را در نظر حافظ شیرازی دیدیم، زیبایی را وابسته به هر دو عنصر دانسته و نقش عوامل عینی و ذهنی را نادیده نگرفته و هر دو مطلب را در جایگاه خود درک نموده و اصالت هر دو را در محدودة خودشان به رسمیت شناخته اند.

دستگاههای فلسفی دیگر نیز دربارة زیبایی دیدگاههای خاصی دارند که برخی از آنها به مطلب زیبایی و زیبایی شناسی پرداخته اند و برخی از مکتب های فلسفی هنوز به تشریح آن نپرداخته ان، زیرا تاریخ فلسفه نشان می دهد که دستگاههای فلسفی ممکن است مدتها فراموش شوند و یا قرنها درباره آنها سکوت شود و در مقابل برخی دستگاههای فلسفی دیگر به علل اجتماعی یا سیاسی و غیره چنان مورد توجه قرار گیرند که قرنها تاریخ بشر را تحت تاثیر قرار داده و همة جنبه های فلسفی آنها بطور کامل نقد و بررسی شود.

از جملة مکتب های فلسفی که دیدگاه زیباشناسی آن نیز بیان گردیده مکتبلذت گرایی (هدونیم) می باشد. این نظریه که اصالت لذت گفته می شود، در تحلیل زیبایی به لذت بخشی اهمیت می دهد، بزرگان آن معتقدند که هر چه لذت بخش باشد زیبا نیز خواهد بود. از همین طریق زیباشناسی را بر اساس اصالت لذت بررسی می کنند. این نظریه از یونان باستان بطور رسمی آغاز گردیده و در قرن هجدهم در اروپا مورد توجه قرار گرفته است. درنیمه دوم قرن نوزدهم نیز باز رونق گرفته و امروز نیز این مکتب طرفدارانیی دارد. آنها هنر را به عنوان یکی از جلوه های اصلی زیبایی زائیده لذت بخشی آن می دانند. اپیکور که در سال 342 ق . م متولد شده مهمترین متفکر اصالت لذت در یونان باستان است، قبل از او کورنائیان لذت را غایب زندگی دانسته و مانند اپیکور معتقد بودند که « هر موجودی در جستجوی لذت است و نیکبختی در لذت است.»[19] این مکتب بیشتر از جنبة اخلاقی و روانشناسی مورد توجه قرار گرفته است. در زیباشناسی تامس هابز انگلیسی ( 1588 –1679 م) را نیز طرفدار این نظریه می دانند، چنانکه استندال و سانتایانا را نیز از آن جمله شمرده اند. ویل دورانت می نویسد: « به قول سانتایاتا زیبایی لذتی است که وجود خارجی یافته است. و استندال بی آنکه خود بداند از هابز پیروی کرده و می گوید: زیبایی وعده لذت است.»[20]

نظریة دیگری که دربارة زیبایی و زیبایی شناسی ابراز شده، نظریه ایست که زیبایی را دارای منشأ حیاتی یا زیستی می داند. فریدریش ویلهلم نیچه ( 1844-1900 م) از بزرگان این عقیده است « نیچه زشت و زیبا را امری بیولوژیکی می داند، هر چیز زیان بخش به حال نوع زشت می نماید. شکررانه برای شیرینیش می خوریم بلکه شیرینی آن در مذاق ما از آن روست که یکی از منابع مهم انرژی ماست. هر شی مفید پس از مدتی لذیذ می گردد. مردم آسیای شرقی ماهی گندیده را دوست دارند زیرا تنها غذای ازت داری است که می توانند به دست بیاورند. زشتی مایة کاهش نشاط و سوء هضم و ناراحتی اعصاب است. شیء زشت ممکن است تهوع آور باشد یا دندان را کند کند یا شاعران را به انقلاب وا دارد.»[21]

این نظریه زیستی (بیولوژیکی ) از طرف مارکسیست ها نیز مورد حمایت قرار گرفته است. نمونة دیگر از معتقدان به این ظریه چارلز داروین ( 1809 –1882 م) می باشد که در پنجاه سالگی کتاب منشأ انواع را منتشر ساخت و منشأ تحولی بزرگ گردید. او عقیده دارد، « هنگامی که طاووس نر، پرهای رنگارنگ خود را با حالتی غرود آمیز می گستراند و با خشم و افر به رقبای خود می نگرد، یا زمانی که بلبلی بر علیه رقیبان خود آنقدر به آواز خواندن مشغول می شود که خسته و کوفته نقش زمین می گردد، نمی توان منکر شد که اعمال آنها جلب نظر ماده ها را نکند. بعضی از کبک های نر، حرکاتی مخصوص می کنند که خود رقص است و بدان وسیله نظر ماده های خود ر ا، که به حالت اجتماع شاهد آن حرکات عجیب اند، جلب می کنند. نرهای مرغ ماده را به خود متوجه می سازند. چنانکه دیده می شود جانوران نیز زیبایی و رنگ و آهنگ موسیقی را احساس می کنند»[22]در این دیدگاه احساس زیبایی در ماهیت زیستی موجودات زنده ریشه دارد، لذا داروین زیبایی را به انسان منحصر نمی کند و در کتاب مهم خود بیان می دارد که زیبایی طبیعت از دورانهای کهن، برای ارضای احساسات انسان آفریده نشده و زیبائیها قبل از پیدایش انسان به ظهور رسیده اند. داروین هم با ارائه انتخاب طبیعی و بقای اصلح و مطالعات زیستی ( بیولوژیکی) قصد دارد زیبایی و زیبایی شناسی را در این مراحل تکاملی جای دهد.

نظریة دیگر را بایستی عشق گرایی بنامیم، زیرا این دسته عشق را منشأ زیبایی می دانند و اعتقاد دارند که در اثر شدت علاقه ای که به چیزی یا کسی پیدا می کنیم، آنرا زیبا می دانیم. یعنی این خواست درونی و عشق و علاقة ماست که زیبایی را می آفریند. در این باره می خوانیم: « هر دون کیشوتی محبوب خود، دولثینثا، را زیباترین زن می داند و وابستگی زیبایی را به عشق از اینجا می توان شناخت. که مظاهر زیبایی، در نوع انسانی، همان اندامهایی است در تن او که اعضای ثانویه جنسی به شمار می آیند و به هنگام بلوغ بر اثر فعالیت هورمونهای جنسی شکل می گیرند»[23] این نظریه از یک سو به عقاید فروید نزدیک می شود و از طرفی به پندار گرایان ( ایدئالیست ها) نیز شباهت دارد. این نظر عکس عقیدة مکتب جمال را دارد. زیرا در مکتب جمال این زیبایی است که عشق را بوجود می آورد. ویل دورانت در همین کتاب خود را طرفدار نظریة عشق گرایی دانسته و اعتقاد دارد که عشق باعث پیدایش زیبایی می شود.

برخی نظریه افلاطون را در ردیف پندارگراها ( ایدئالیست ها) می گذراند و برخی برای او مکتبی جداگانه در زیبایی شناسی قائل هستند. دلیل اصلی آنها نظریة خاص مثالی اوست که زیبایی حقیقی را در عالم مثال می داند و هر چیزی به اندازه ای که از آن زیبایی مثالی بهره داشته باشد، زیباست. او این زیبایی حقیقی و مثالی را از انواع کلیات معقول می داند که این جهان مادی سایه و نمودی از آن حقیقت است. از این نظر می توان به هر دو دسته حق داد که دیدگاه برجستة افلاطون را نتوانند در چهار چوبی ویژه بگنجانند. چه بسا وسعت و عمق اندیشة افلاطون باعث شده که بعد از قرنهای متمادی هنوز به عنوان زنده ترین فیلسوف در جهان مطرح باشد. خود او در مکالمة فیدون عقیده اش را دربارة زیبایی چنین شرح می دهد،« اگر کسی به من بگوید سبب زیبایی فلان چیز تندی رنگها یا تناسب اعضاء یا مانند این امور است باور ندارم و آنرا جز مایة تشویق ذهن نمی گیرم، آنچه او را زیبا ساخته است، همانا حلول زیبایی در اوست. هر چه زیباست بواسطة وجود زیبایی است و تا وقتی که این اصل را در دست دارم می دانم که به خطا نمی روم.»[24]

به همین ترتیب دیدگاههای دیگری را نیز در مکتب های فلسفی، می توان جستجو نمود که با نگاهی خاص به تحلیل زیبایی پرداخته اند. اما این مطلب خود نیاز به تحقیقی جداگانه دارد که امید است در وقت دیگری بدان پرداخته شود. در اینجا به نقل نمونه هایی از نظریه ها اکتفا شد. چنانکه مشاهده شده فیلسوفانی که به مکتبی خاص و دستگاهی در فلسفه معتقد بوده اند، ناچار از زیبایی نیز تلقی خاص متناسب با آن داشته اند، اما اگر از دیدگاهی کلی تر به مسئله نگاه کنیم، همه آنها برای زیبایی اهمیتی ویژه قائل شده اند: بطور نمونه فریدریش ویلهلم یوزف فن شلین ( 1775 – 1854م) در مقالة « درباره مذهب هنر» می نویسد: « من به این یقین رسیده ام که بالاترین کنش خرد، که بر تمامی ایده ها حکومت می کند، کنش زیبایی شناسانه است، حقیقت و نیکی جز در زیبایی دست یافتنی نیستند»[25] از اینجاست کهبه مکتب جمال در عرفان اسلامی نزدیک شده اند.

اختلاف در تعریف زیباییی در این حد و در مبادی فلسفی محدود نشده و دستة دوم با اختلاف های دیگری نیز مواجه بوده اند. در این دسته گروهی بر اساس رشتة علمی و تخصصی خود به جهان نگریسته و زیبایی را نیز متناسب با آن معنی و تعریف کرده اند. بطور مثال مکتب روانشناسی که زیبایی را مربوط به روح انسان دانسته و آنرا یک نیاز روحی و روانی تحلیل نموده اند. از نظر آنها در زیبایی، خوشی ها و رنج ها، میل ها و اضطراب ها، افکار و تصورات، آرزوها و اشتیاق ها نقش اساسی دارند و تا آنجا که زیبایی شناسی را جزئی از روان شناسی می دانند. بهترین نمونة این مکتب زیگموند فروید (1856-1939 م) می باشد کا روان انسان را دارای دو سائقه تحلیل می کرد، یکی اروس[26]یا شور حیات و دیگری تاناتوس[27] یا شور مرگ، لذا انسان موجودی دو بعدی است، یکی شور زندگی و صیانت ذات و دیگری شور مرگ و بی نظمی و پریشانی. ( البته این جنگ بین مهر و کین از ایران باستان و مذهب مهر پرستی

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زمان و حرکت در آثارتجسمی

فضا در هنر های تجسمی

اختصاصی از فی توو فضا در هنر های تجسمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فضا در هنر های تجسمی

پروژه فضا در هنر های تجسمی شامل : ذات فضا -ارتباط بین دو بعد و سه بعد - کمپوزییسون فضایی و . ..


دانلود با لینک مستقیم


فضا در هنر های تجسمی