لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه28
چکیده
بحران هویت و شکاف نسلی
«بحران هویت» بدون شک مهمترین آسیب اجتماعی امروز ایران است که علایم آن را میتوان در کلیه روابط اجتماعی و کنشهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و حتی بینالمللی امروز ایران به وضوح مشاهده کرد.
اکنون دیگر تمام کارشناسان و صاحبنظران داخلی تاکید میکنند که شاخصهای بحران هویت در جامعه ایران به مرز «از هم گسیختگی اجتماعی» و «فروپاشی اجتماعی» رسیده است. تکانههای ناشی از بحران هویت را میتوان به سادگی در فروپاشی آشکار چارچوبها و پارادایمهای اخلاقی/ افزایش تصاعدی رذیلتهای اجتماعی مانند دروغ و ریاکاری/ خشونت در ارتباطات فردی/ و نهایتاً قطع ارتباط بدنه اجتماعی با نخبگان / و شکاف عظیم بین
دلایل این بحران شدید هویت در جامعه ایران را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱ـ جامعه ایران در ۳ دهه اخیر یکی از بزرگترین تغییرات سنی را تجربه کرده و از جامعهای با متوسط سن ۳۸ سال به جامعهای با متوسط سن ۲۴ سال رسیده است. ۷۰ درصد جامعه ایران اکنون زیر ۳۰ سال و در حقیقت زادهی دوران انقلاب اسلامی هستند.
۲ـ محدودیتهای شدید اجتماعی در ۳ دهه اخیر باعث فراگیری نوعی «ریاکاری و دورویی اجتماعی» شده است. تقریباً اکثریت مردم ایران، در خانه و حریم شخصی خود به یک شکل و در صحن اجتماع به شکلی دیگر رفتار میکنند.
۳ـ الگوهای رسمی تبلیغ شده در دهههای اخیر تضادی اساسی با نیازهای دوران بلوغ، نوجوانی، جوانی و الگوهای جذاب یک جامعه پویا داشته است. این واقعیت باعث سرگشتگی جامعه میان الگوی رسمی سختگیرانه و الگوهای ذهنی جذاب برای جامعه جوان ایران شده است.
۴ـ در سه دهه اخیر عملاً میان ۳ جریان یعنی «فرهنگ ایرانی»، «فرهنگ اسلامی» و «فرهنگ غربی» نوعی مجادله و تعارض در عرصه اجتماعی وجود داشته است. فرهنگ اسلامی که غالباً توسط رسانههای رسمی تبلیغ میشود همواره فرهنگ ایرانی و فرهنگ غربی را مذمت کرده و مطرود دانسته است. تلاش بخشی از حاکمیت برای مقابله با شاخصهای فرهنگ ایرانی (نظیر تلاش برای حذف عید نوروز و چهارشنبه سوری یا مقابله با مراسم بابک) باعث زیرزمینی شدن فرهنگ باستانی ایران در کلانشهرها و همچنین در خردهفرهنگهای مناطقی چون آذربایجان و کردستان شده است.
۵ـ قالبهایی که رسماً ترویج میشوند، قالبهایی تنگ و محدود هستند که به افراد جامعه اجازه نمیدهند خود را در بروزهای اجتماعی متمایز سازند. فردی که هیچگاه امکان خودنمایی و کسب توجه نداشته باشد، ندانسته و به تدریج علاقه خود به جامعه را از دست میدهد که پیامدهای این فرایند روشن است.
۶ـ واقعیت این است که برداشت جامعه ایران از گذشته دور خود با برداشتی که از شرایط فعلی خود دارد، برداشتی کاملاً متضاد است. جامعه ایران معتقد است که گذشتهای با شکوه و با عظمت داشته است حال آن که در دهههای اخیر در بسیاری از زمینهها مخصوصاً در زمینه اقتصادی تحت فشار شدید بوده است. این تضاد و حسرت باعث نوعی «وهمانگاری و خودبزرگبینی اجتماعی» شده است.
۷ـ جامعه ایران در دهههای اخیر کم و بیش با احساس تحقیر مواجه بوده است. یک شهروند ایرانی خود را در جامعه جهانی تحقیر شده میبیند. واکنشهای انتقادی شدید به انگشتنگاری از اتباع ایرانی در برخی کشورهای غربی یا ناراحتی از سرسختی کشورهای غربی برای اعطای ویزای موقت به شهروندان ایرانی نمونهای از این احساس تحقیر شدگی است. شهروند ایرانی علاوه بر این، در جامعه خود یعنی جامعه داخلی نیز به دلیل مشکلات اقتصادی، بینظمیهای اداری، از هم گسیختگیهای رایج وبعضاً برخوردهای خشن عوامل انتظامی و امنیتی جمهوری اسلامی غالباً حس تحقیر دارد. این وضعیت را البته میتوان یکی از عوامل تمایل به گریز از ایران نیز دانست.
۸ـ شکاف شدید طبقاتی از دیگر عوامل موثر در بحران هویت است. تازه به دوران رسیدههایی که به دلیل تلاطمهای اقتصادی در یک شب ثروتمند شدهاند، غالباً الگوهایی را با اعتماد به نفس کاذب خود در جامعه ترویج میکنند که هیچ نتیجهای جز تشدید بحران هویت نخواهد داشت.
۹ـ فقدان گفتگوی درون اجتماعی و شکاف بین نسلی نیز از عوامل دیگر موثر در بحران هویت اجتماعی است. تقریباً بخش اعظم رابطه جوانان با نسل گذشته (و حتی نخبگان) قطع شده و تاثیر پذیری از الگوهای سنتی به حداقل رسیده است. بدتر از همه آن است که جامعه جوان نوعی واکنش خشونتآمیز و افراطی در قبال سنت نشان میدهد. این امر نه تنها باعث بحران هویت که باعث ترویج «الگوهای مندرآوردی» میگردد که تاثیری مخرب بر تعاملات درونی جامعه دارد.
۱۰ـ توسعه نامتوازن نیز از شاخصهای مهمی است که آسیبپذیری یک جامعه در حال گذار مانند ایران را
تحقیق در مورد بحران هویت و شکاف نسلی