فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد اخلاق در قرآن

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد اخلاق در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اخلاق در قرآن


تحقیق در مورد اخلاق در قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه33

 

فهرست مطالب

مقدمه

۱. اصول موضوعه در علم اخلاق

۲.ویژگیها و حیثیتها در مفاهیم اخلاقى

۳. مفاهیم عام اخلاقى در قرآن

۴. تفاوت نظام اخلاقى اسلام با دیگر نظامها

۵. اساس ارزش اخلاقى در اسلام

مى‏کند. بخش اول کتاب به تحلیل مفاهیم اخلاقى و تبیین پیش‏فرضهاى اخلاق و نیز ارائه نظریه اخلاقى قرآن مى‏پردازد. مجموعه مباحث‏بخش اول کتاب در حوزه فلسفه اخلاق قرار مى‏گیرد و مى‏توان آن را نوعى فلسفه اخلاق ملهم از آیات قرآن دانست. سه بخش دیگر کتاب به ترتیب به بررسى اخلاقى رفتار انسان با خداوند، با خود و با دیگر انسانها مى‏پردازد.

مطالعه کتاب دیگر ایشان یعنى دروس فلسفه اخلاق (۹) مى‏تواند سهم زیادى در فهم دعاوى استاد در کتاب اخلاق در قرآن داشته باشد.

این مقاله گزارشى از بخش اول کتاب اخلاق در قرآن است. سعى نگارنده بر آن است که گزارش، مطابق با متن کتاب باشد; به این معنا که نکته‏اى بیش از آنچه در کتاب

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اخلاق در قرآن

تحقیق در مورد مقدمات سیر و سلوک اخلاق

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد مقدمات سیر و سلوک اخلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مقدمات سیر و سلوک اخلاق


تحقیق در مورد مقدمات سیر و سلوک اخلاق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه12

 

فهرست مطالب

 

2- خود شناسى در روایات اسلامى

3 - خود شناسى وسیله خداشناسى است

موانع خودشناسى

مقدمات سیر و سلوک

خودشناسى و خداشناسى

یکى دیگر از گامهاى نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والاى انسانى، خود شناسى است.

چگونه ممکن است انسان به کمال نفسانى برسد و عیوب خود را اصلاح کند و رذائل اخلاقى را از خود دور سازد در حالى که خویشتن را آن گونه که هست نشناخته باشد!

آیا بیمار تا از بیمارى خود آگاه نگردد به سراغ طبیب مى‏رود؟

آیا کسى که راه خود را در سفر گم کرده، تا از گمراهى خویش با خبر نشود به جستجوى دلیل راه بر مى‏خیزد؟

آیا انسان تا از وجود دشمن در اطراف خانه‏اش با خبر نشود، اسباب دفاع را آماده مى‏سازد؟

به یقین پاسخ تمام این سؤالها منفى است، همین گونه آن کس که خود را نشناسد و از کاستیها و عیوب خویش با خبر نشود، به دنبال اصلاح خویش و بهره گیرى از طبیبان مسیحا نفس روحانى، نخواهد رفت.

با این اشاره به اصل مطلب باز مى‏گردیم، و رابطه خودشناسى و تهذیب نفس و همچنین رابطه خداشناسى و تهذیب نفس را مورد بررسى قرار مى‏دهیم.

1- رابطه خود شناسى و تهذیب نفس

چگونه خودشناسى سبب تهذیب نفوس مى‏شود؟ دلیل آن روشن است زیرا:

اولا: انسان از طریق خود شناسى به کرامت نفس و عظمت این خلقت‏بزرگ الهى و اهمیت روح آدمى که پرتوى از انوارالهى و نفحه‏اى از نفحات ربانى است پى مى‏برد; آرى! درک مى‏کند که این گوهر گرانبها را نباید به ثمن و بهاى ناچیز فروخت و به آسانى از دست داد!

تنها کسانى خود را آلوده رذائل اخلاق مى‏کنند و گوهر پاک روح انسانى را به فساد و نابودى


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مقدمات سیر و سلوک اخلاق

اقدام پژوهی چگونه می توانم اخلاق ورفتار اسلامی رادردانش آموزانم پرورش دهم؟

اختصاصی از فی توو اقدام پژوهی چگونه می توانم اخلاق ورفتار اسلامی رادردانش آموزانم پرورش دهم؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اقدام پژوهی چگونه می توانم اخلاق ورفتار اسلامی رادردانش آموزانم پرورش دهم؟


اقدام پژوهی چگونه می توانم اخلاق ورفتار اسلامی رادردانش آموزانم پرورش دهم؟

 

 

 

 

معرفی :

 اقدام پژوهی چگونه می توانم اخلاق ورفتار اسلامی رادردانش آموزانم پرورش دهم؟.فایل بصورت ورد (word ) و قابل ویرایش - تعداد صفحات نوزده صفحه -  قیمت فقط  سه هزار تومان

 
بیان مسئله:

       چندین سال است که در کلاس پنجم دوره ابتدایی درشهرستان .................به تدریس اشتغال دارم .درسالهای

گذشته متاسفانه شاهدآن بوده ام که دانش آموزان کلاس پنجم کتاب تعلیمات دینی رابرای گرفتن نمره ورفتن به پایه بالاترمطالعه می کنند ودرسالهای اخیرکه درس هدیه های آسمان جایگزین تعلیمات دینی شده است و باآنکه تغییرات بسیارمفیدوسازنده ای درکتاب درسی هدیه های آسمان وکتاب کارآن که بخشی ازمحتوای آموزشی تعلیم وتربیت دینی دوره ابتدایی است ایجادگردیده است.امابازمشاهده می کنیم که اکثردانش آموزان این درس رابرای گرفتن نمره ورفتن به پایه بالاترمطالعه می کنند وبه داشتن اخلاق و رفتاراسلامی میل ورغبت زیادی نشان نمی دهند ودین گریزی،بی هویتی ،فرهنگ باختگی کودکان ،نوجوانان وجوانان شهرستان آبادان روبه افزایش است.

        از سال1384که درشهرستان.................................... درس هدیه های آسمان جایگزین تعلیمات دینی پایه پنجم شد،من نیز

مانندبسیاری ازآموزگاران پایه پنجم برای تدریس درس هدیه های آسمان ازشیوه های همیاری استفاده می کردم .پس از تدریس، از تک تک دانش آموزان یا به صورت گروهی ویابه نوبت از روی دفتراسامی می خواستم

مطالب مربوط به درس جدید را توضیح دهند. دانش آموزان هم این کار را انجام می دادند و من هم به طور نظری و هم از جنبه عملی (کارگروهی)نمره ای برای آنها منظور می کردم. در پژوهشی که در چند مدرسه ابتدایی و چندین کلاس پنجم درشهرستان ........................... ، علی الخصوص کلاس خودم ، به انجام رساندم به این نتیجه رسیده ام که تقریباًاکثردانش آموزانی با آنکه می توانند به خوبی درس هدیه های آسمان راتوضیح دهند ومیل زیادی به داستانهای این درس دارندامّابه داشتن اخلاق ورفتاراسلامی میل ورغبت زیادی نشان نمی دهند ودین گریزی درمیان دانش آموزان کلاس پنجم هرسال روبه افزایش است!مشاهده این وضعیت چندان برای من و برخی دانش آموزانم خوب نبود .تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم دراین وضعیت نامطلوب رفتاری دانش آموزانم تغییر و تحولی ایجاد کنم برای این کار فکر کردم بهتر است نخست موضوع راباآنان درمیان گذارم وعلّت رااز خودشان بپرسم .

فهرست مطالب

مقدمه

بیان مسئله:

روش های گردآوری اطلاعات (شواهد1)

تجزیه تحلیل وتفسیر اطلاعات :

خلاصه یافته های اولیه:

اصول و مبانی تدریس درس هدیه های آسمان:

معیارهای ارزشیابی :

راههای پیشنهادی برای حل مشکل:

چگونگی اجرای راه جدید :

گرد آوری اطلاعات ( شواهد 2)

تجدید نظر در روشهای انجام گرفته و اعتبار بخشی آن :

نتایج

نتیجه گیری :

پیشنهاد:

منابع وماخذ :


دانلود با لینک مستقیم


اقدام پژوهی چگونه می توانم اخلاق ورفتار اسلامی رادردانش آموزانم پرورش دهم؟

اخلاق و فقه‏

اختصاصی از فی توو اخلاق و فقه‏ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اخلاق و فقه‏


اخلاق و فقه‏

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

اخلاق و فقه‏

علم اخلاق، درباره نفس و رفتار برخاسته از آنها سخن مى‏گوید و علم فقه، به کارهاى مکلفان مى‏پردازد. بنابراین، این دو علم، به گونه‏اى اشتراک دارند.

در علم اخلاق، «رفتار» از آن جهت که بار ارزشى دارد و آشکار کننده سرشت فرد است، مورد بررسى قرار مى‏گیرد و اگر عملى، گاهى اتفاق بیفتد، از جهت علم اخلاق مورد توجه نیست. اما در فقه، رفتارى مورد توجه است که دستور بر انجام و بیا ترک آن رسیده باشد، حتى اگر عملى یک بار شخصى آن را انجام دهد، از جهت حقوقى و فقهى، به ارزیابى گذارده مى‏شود با این که مشترکاتى بین فقه و اخلاق وجود دارد، ولى هر یک از دو علم، از حیثیت و جهت یکسانى بحث نمى‏کنند. در فقه، بحث از افعال مکلفان است، از جهت تشخیص وظیفه و تعیین حدود و حقوق افراد؛ ولى دراخلاق، موضوع اصلى ارزشهاى اخلاقى و فضایل انسانى، مورد توجه است. آداب مستحبى از نظر فقهى، هیچ گونه الزامى ندارند، امّا همانها رادر رابطه بااصلاح و تهذیب نفس در نظر بگیریم، به گونه‏اى بایستگى در پى دارند؛ چرا که بار ارزشى دارند. ممکن است عملى از نظر حقوقى ممنوع نباشد، لیکن در چهار چوب علم اخلاق، ناپسند باشند. نیت بد در فقه و حقوق کیفرى ندارد، و لیک در اخلاق، نیت اصالت دارد و تفاوت کارهاى انسانها به نیتهاى آنان بستگى دارد. چه بسا، عملى روى مصالح اجتماعى یا نیازهاى فردى، صحیح و در فقه مباح باشد، امّا پیامدهاى ناگوار اخلاقى داشته باشد. گاهى انسان، ناگزیر است که دروغ بگوید و غیبت کند. این، بى گمان اثر روحى بدى روى شخص مى‏گذارد، هر چند در فقه رواست.

و از این روى، انسان اگر بتواند در موارد ضرورت نیز دروغ نگوید، بهتر است.

سفارش علماى اخلاق در عمل به تو ریه، براى پرهیز از آثار بد دروغ است. تجرّى اگر خلاف شرع هم نباشد، پیامدهاى ناگوارى در روح و روان آدمى به جاى مى‏گذارد.

امیر المؤمنین على(ع) حتى به خاطر مصلحت نیز، دروغ نمى‏گفت. زمانى که عبد الرحمان بن عوف، پیشنهاد کرد که خلافت را بپذیرد به شرط این که برابر سیره دو خلیفه پیش عمل کند، امیر المؤمنین (ع) این شرط را نپذیرفت (۲۰) و خلافت به عثمان واگذار شد.

برخى ضد ارزشها، مانند: دروغ، غیبت، تهمت و فحش در فقه و اخلاق منع شده‏اند، لیکن، ملاک بحث در این دو یکسان نیست. علم فقه جنبه حقوقى موضوع را به عهده دارد و علم اخلاق، بعد ارزشى آن را. غیبت، در فقه حرام و موجب هتک حرمت است و در اخلاق، نوعى بیمارى روحى به حساب مى‏آید که جلو تعالى انسان را مى‏گیرد. تهمت و فحش و نسبتهاى ناروا در فقه، سبب تعزیر و حد است و در اخلاق، شخص را بى قید و بند و غیر مهذب بار مى‏آورد.

در آن بخش از مسائل فقهى که جنبه عبادى دارند، همانندى بیشترى بین فقه و اخلاق وجود دارد. همان گونه که نیت در اخلاق اصالت دارد، در عبادات نیز از ارکان اصلى عمل است. نمازى که ریائى باشد بى ارزش است؛ چرا که وسیله نزدیک شدن به حق ارزش است، بلکه دورى از حق را به دنبال دارد.

برخى کارها که جنبه حقوقى دارند و انجام آن در روان انسان تأثیر مثبت یا منفى مى‏گذارند، عنوان اخلاقى و ارزشى نیز پیدا مى‏کنند و به گونه‏اى تلازم بین جنبه حقوقى و جنبه اخلاقى آن وجود دارد. در چنین مواردى براى از بین بردن بعد حقوقى موضوع، در آغاز بعد ارزشى و اخلاقى آن را دگر گون مى‏سازند. این مسأله، در موضوعات اجتماعى و اخلاق عمومى، بیشتر محسوس است.(۲۱)

غرب، که امروز گرفتار بحران اخلاقى شده، از آن جهت است که ارزشها را وارونه ساخته است.

غربیان، خدا و اخلاق را از انسانها گرفته‏اند و در نتیجه بعد حقوقى آن را نیز از بین برده‏اند. وقتى که حجاب ضد ارزش باشد، از جهت حقوقى، خود را موظف به بیرون راندن دانش‏آموزان با حجاب مى‏دانند.

زمانى که کارهاى ناساز با پاکدامنى، بار منفى خود را از دست مى‏دهد، مشکل حقوقى آنها نیز حل مى‏گردد.

از نظر متفکران غرب، اگر مقرراتى را مجلس با تشریفات خاصى تصویب کند و مراجع صلاحیت دار قضایى ضامن اجراى آن شوند، در آن گاه، افراد با قانون سرو کار دارند و مسأله حقوق مطرح مى‏شود. امّا اگر اصول غیر مدون وجود داشته باشد که جامعه آن را پذیرفته و یا رد کرده، جنبه اخلاقى پیدا مى‏کند. برابر این دیدگاه:

«اخلاق، مجموعه‏اى از قوانین غیر رسمى است. اصول کلى اخلاقى، چیزى جز قواعد پذیرفته شده رفتار اجتماعى و احکام ویژه اخلاقى نیز چیزى جز کار برد آن احکام در مواردى خاص نیستند.(۲۲)»

برابر این دیدگاه، اخلاق مقررات اجتماعى غیر رسمى است که شناسه خاصى در جامعه دارد و این، با آنچه در فقه و اخلاق اسلامى مطرح است، فاصله دارد.

حوزه و علم اخلاق‏

عالمان وارسته حوزه از دیرباز، رویکرد اساسى به تهذیب نفس و علم اخلاق داشتند.

آموزش اخلاقى، در کنار احکام و عقائد رکن مهمى از مباحث حوزه‏هاى علمیه بوده است. درسهاى اخلاق و نوشتن دستور العملهاى اخلاقى و کتابهاى اخلاقى رایج بوده است و به خاطر این اهتمام جدّى، انسانهاى وارسته‏اى تربیت شده‏اند که هر یک، اسوه‏اى بوده‏اند براى حوزویان و دیگر مردم.

امّا اکنون، بهاى لازم به اخلاق داده نمى‏شود و بسان دیگر علوم حوزوى به آن توجه نمى‏گردد. بحثها و درسها اخلاق، کم فروغ شده است و تحقیقات لازم و بایسته در این علم انجام نمى‏گیرد و ناهنجاریهایى که گاهى دیده مى‏شود، ریشه یابى نمى‏شوند گر چه ساعاتى در روزهاى پایانى هفته، براى درس اخلاق در نظر گرفته شده، اما برنامه ریزى دقیقى در این زمینه انجام نگرفته و متن خاصى براى آموزش علم اخلاق تدوین نشده است.

آموزش اخلاق، به استادان پرهیز گارى واگذار مى‏شود که با شیوه مورد پذیرش خود، به آموزش مسائل اخلاقى مى‏پردازند و کارى ندارند که این شیوه، چقدر کار آیى دارد و چقدر در نفوس تأثیر مى‏گذارد و سبب دگرگونى مى‏شود و...

البته، این درسها در مواردى کارساز و مفیدند؛ امّا بهره ورى از آنها براى همه کس میسور نیست و در همه جا کار آیى ندارد و طلبه را در گوناگون عرصه‏هاى زندگى به کار نمى‏آید، از این روى طلاب، گرایش جدّى براى حضور در این درسها، از خود نشان نمى‏دهند.

با این حال، کسى به فکر نیفتاده که درسهاى اخلاقى را از این حالت به در آورد و رونقى به آنها بخشد و روحى در آنها بدمد که در زندگى امروز، نفشى داشته باشند.

شگفت این که در روزگار ملا صالح مازندرانى نیز، حوزه‏ها گرفتار این مشکل بوده‏اند و این عالم وارسته زبان به شکوه گشوده و از وضع اسف بار دانش اخلاق چنین گزارش مى‏داده است:

«شگفت است که مردم، دانش اخلاق و عمل به آن را ترک کرده‏اند و بر این گمانند که سعادت اخروى در اعمال ظاهرى است. و یک دهم آنچه که به پاکى از نجاسات همّت مى‏گمارند، به تزکیه نفس خود، توجه ندارند و این از بلاهاى گمراه کننده است... . اگر مى‏بینیم مردم، به مسائل فقهى بیشتر روى مى‏آورند، به جهت نزدیک بودن این مسائل به امور محسوس است و از این روى، مى‏پندارند به فقه، بیشتر از اخلاق نیاز دارند.(۲۳)»

مشکلى را که ملا صالح مازندرانى مطرح کرده، مشکل امروز حوزه نیز هست. در حوزه، اهتمامى که به فقه داده مى‏شود، به علم اخلاق و تهذیب نفس در حوزه خطر ناک و فاجعه آفرین است. روحانیانى که زمینه ورود آنان به اجتماع فراهم آمده، بیشتر در معرض وسوسه‏هاى شیطانى قرار مى‏گیرند و امکان لغزش آنان زیاد است؛ از این روى، براى تهذیب خود، اصلاح اجتماع، ارائه مکتب اخلاقى اسلام و تبیین برترى آن نسبت به مکتبهاى اخلاقى دیگر، باید به دانش اخلاق بسیار اهمیت بدهند و به تدوین دقیق آن، همّت بگمارند.

لزوم آموزش علم اخلاق‏

علم، ارزش ذاتى دارد و ملاک برترى است. علم، توانایى و محبوبیت مى‏آورد، پیروى مردم را در پى دارد، قدرت آفرین است، نفوذ بر مردم راسبب مى‏گردد و افراد را به جایگاه اجتماعى و سیاسى والا مى‏رساند.

صاحب دانش، چه در حوزه باشد و چه در دانشگاه، چه در بین روشنفکران باشد و چه در بین روحانیان، این ویژگیها را مى‏یابد.

حال، اگر این عالم خود ساخته نباشد و به تهذیب نفس نپرداخته باشد، چه خواهد کرد؟ آیا به جاى خدمت، خیانت نخواهد کرد؟ به جاى عدالت، ظلم نخواهد گستراند؟ به جاى تبیین حقایق دینى، به تحریف آنها دست نخواهد زد به جاى جذب مردم به دین، سبب دورى آنان از دین، نخواهد شد؟

آرى، اگر عالمى خود ساخته نباشد و وارد اجتماع شود، خطر ناک خواهد بود.

لغزش یک عالم انحراف گروه زیادى را در پى دارد. مذهبهاى انحرافى و مکتبهاى الحادى، همیشه از اندیشه عالمان ناپاکیزه نشأت گرفته است.

امیر المؤمنین (ع) مى‏فرماید:

«زلّة العالم کانکسار السفینة تغرق و تغرق(۲۴)»

لغزش دانشمند، مانند واژونى کشتى است، همراهان را غرق مى‏کند و خود نیز غرق مى‏شود.

لغزش عالم، نابودى دیگران را در پى دارد. گرفتارى بشر، به خاطر ضعف اخلاق و نامهذب بودن آگاهان است.

 

تعداد صفحه7

 

 


دانلود با لینک مستقیم


اخلاق و فقه‏

اخلاق معیشت

اختصاصی از فی توو اخلاق معیشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اخلاق معیشت


اخلاق معیشت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه19

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

موضوع تحقیق:

 اخلاق معیشت

 

نام استاد:

حجه الاسلام دیانی

 

 محقق:

مرتضی شریفی

 

 رشته:

 دندان پزشکی 87

 

 

 

پاییز 1387

 

 

مقدمه

 

اگر همزمان با نهضت علمی اروپا، نهضت اخلاقی نیز انجام می گرفت، امروز دنیا با مسئله ای به نام «نابودی تمدن انسانی یا نسل بشر» رو به رو نبود. متأسفانه رنسانس علمی، منهای اخلاق به وجود آمد و پله های نردبان پیشرفت در غیاب اخلاق، پشت سر گذاشته شد. اما در این میان بعضی از اندیشمندان، این خلأ اخلاقی را به خوبی احساس می کردند و نگران آینده بودند. لذا برای جبران گذشته، نهضت های اخلاقی را در اروپا و آمریکا به وجود آوردند، اما خطای بزرگی که انجام گرفت این بود که در طی این فرآیند، اخلاق از مذهب جدا شد و بر تأسیس مکتب اخلاقی بر مبنای مادیان و محسوسات تأکید شد. اثر این نهضت، ایجاد یک خلأ بزرگ در روح فرد و اجتماع و تسهیل سیر نزولی بشریت بود. نسل امروز، با همه رفاه نسبی و نیز با تمام مصائب دردناکش نمونه ای از گسترش وسیع دانش و تکنیک، منهای اخلاق است
صاحب نظران فناوری های زیستی عموماً معتقدند اگر نسل بشر تا هزارۀ سوم نابود نشود، آن قدر از نظر علم و تکنولوژی پیشرفت می کند که بسیاری از احتیاجات زندگی را به کمک توانایی ها و قدرت ذهنی خود، تأمین می کند و سایر اعضای بدن، فعالیت کمتری خواهد داشت. در چنین عصری که تکنیک به آخرین مرحلۀ تکامل رسیده است، همه چیز برای بشر حل می شود، جز مسئله «سعادت» که همچنان حل نشده باقی خواهد ماند. از این رو جامعۀ انسانی به خاطر رسالتی که از نظر تکامل مادی و معنوی بر عهدۀ اوست، مسئولیت بزرگی در پیش دارد، که همان انقلاب اخلاقی و تجدید حیات معنوی است
از میان مکاتب مختلف اخلاقی موجود، مکتب اخلاقی اسلام، واجد امتیازات و خصوصیات منحصر به فردی است که می تواند پیشاپیش همۀ مکاتب و علوم در هر زمان، نقش سازنده خود را ایفا نماید.

 

چرا بشر به اخلاق دینی نیازمند است؟
هدف از تدوین مقررات اجتماعی و سیاسی در تمام اجتماعات این است که افراد یک ملت بتوانند با رعایت حقوق متقابل در کنار یکدیگر زندگی کنند. در حقیقت، نهادهای قانون گذاری و سازمان های گستردۀ قضایی و امنیتی و انتظامی، کارشان منحصر به این است که مانع طغیان گری بشر شوند؛ اما هنوز این همه قوانین نتوانسته امنیت کاملی در اجتماعات به وجود آورد. آمار جنایات در جوامع به اصطلاح توسعه یافته، گواه بر این ادعاست
حقیقت این است که خواست های بی نهایت بشر، چیزی نیست که با تدوین چند قانون و تصویب مجازات هایی بتوان آن را مهار کرد، این گناه اندیشمندانی است که انسان را خیلی کوچک تر از آنچه هست تشخیص داده اند و تصور کرده اند با این ذهن و درک ناقص بشری می توان به تمام جنبه های پیچیده روح انسان پی برد و برنامه سعادت او را به دست داد
ثروت، لذت، قدرت، وطن پرستی، ملت پرستی، علم، هنر و ... فاقد آن کلیتی هستند که بتوانند تمام ابعاد وجود یک فرد را ارضا نمایند. مگر انسان غیر از لذت گرایی یا ثروت خواهی یا عشق به وطن و ... خواسته های دیگری ندارد؟ فردی که تمام وجود خود را در راه گردآوری ثروت هماهنگ می سازد، خیلی زود در می یابد که اشتباه بزرگی مرتکب شده است. اکنون این سؤال مهم پیش میاید که: «هدف نهایی زندگی، چه می تواند باشد؟.
وقتی روشن شد که آرمان های محدود و سطحی، قدرت پاسخگویی به همه خواسته های مادی و معنوی بشر را ندارند، باید در تکاپوی هدف و مقصدی بود که با فراگیری تمام وجود انسان، نیازهای جسمی و خواسته های بی نهایت روحی او را اشباع نماید و آن قدرت را داشته باشد که به سه سؤال اساسی «از کجا آمده ام، برای چه آمده ام و به کجا خواهم رفت؟» پاسخ های قانع کننده ای بدهد و یا این که بدون اعمال زور و قدرت، آنها را به رعایت قوانین اخلاقی، مُلزم نماید
آیا قدرتی که بتواند پشتوانه مطمئنی برای اصول اخلاقی بشر در روابط فرد و اجتماع باشد و عموم افراد را در نهان و آشکار، مقید به رعایت حقوق و انجام وظایف نماید، جز خدا می شناسید؟

 

اسلام و ضمانت اجرا 
در اسلام، ضمانت اجرای مقررات اخلاقی، نیروی ایمان مردم به مبدأ آفرینش است. نیروی ایمان همان پلیس مخفی ای است که هر فرد در همه حال، آن را ناظر اعمال خود می داند. حتی آن گاه که شخص تنها باشد، چون خود را تنهای حقیقی نمی داند، از ارتکاب اعمال زشت می پرهیزد و از انجام دادن نیکی استقبال می کند؛ چرا که او معتقد است که: «خدایش از رگ گردن به او نزدیک تر است» و زندگی دنیا، گذرگاه ورود به جهان دیگری است که بسی بزرگ تر و خواستنی تر است و هر عمل کوچکی در این دنیا، جزا و پاداشی در آن دنیای جاودان دارد


فرهنگ ایرانی اسلامی و نقش قناعت در آن

در فرایند بررسی دلایل فرهنگی و دینی نوگرایی، توسعه و تحولات فزاینده کشورهای پیشرفته صنعتی درمقایسه با کشورهای عقب مانده یا توسعه نیافته و حتی به بیان برخی نظریه پردازان، عقب نگهداشته شده!، همواره درکنار مجموعه علل تاریخی، برون مرزو ملی، سیاسی و اقتصادی، این موضوع محوری مطرح است که چرا بخش بزرگی از ملل توسعه یافته در دنیای امروز ملل وابسته به ادیان مسیحی، یهودی، بودا، برهمن و.. ادیانی بجز دین اسلام است. چگونه است که از بین بیش از 54 کشور اسلامی دنیا اکثریت قریب به اتفاق آنها در زمره ملل توسعه نیافته، یا عقب مانده و سنتی جای دارند؟ یکی از مهمترین آثار پژوهشی انجام شده در این زمینه اثر ارزنده ”ماکس وبر“ جامعه شناس آلمانی است که در کتاب خود به بررسی چگونگی ظهور اخلاق و منش پروتستانتیزم و اثر آن در توسعه سرمایه داری می پردازدکه در کنار تحولات شیوه های تولید و پدیداری زمینه های انقلاب صنعتی و ظهور نظام سرمایه داری توانست در تجدید نظر و تغییر جهان بینی انسان غربی و مسیحی تاثیر گذارد. به بیان وبر با ظهور اندیشه ها و آموزه های پروتستانتی در درون مسیحیت کاتولیک، بتدریج خلقیات و برداشت انسان مؤمن مسیحی دگرگون شده و در کنار مجموعه ای از دلایل، قناعت در مصرف و تلاش برای تولید و تولید گری از عوامل مهم رشد سرمایه داری غرب بشمار می رود. به بیان وی در رشد جوامع اروپایی تا مرحله سرمایه داری، روحیه واخلاق پروتستانی، خاصه سخت کوشی نقش مهمی ایفا کرده و قناعت در مصرف و نه تولید منجر به پس انداز و زمینه مساعد انباشت سرمایه و سرمایه گذاری های پی در پی گردید.
با این مقدمه کوتاه این پرسش که در فرهنگ اسلامی و بویژه از نوع ایرانی آن، قناعت دارای چه خصایصی است که وجه ممیزه آن با همین آموزه در فرهنگ مسیحی است. پیش فرض مقاله حاضر این است که در فرهنگ دینی و ملی ایرانی، قناعت به اندک درمقابل فزون خواهی (نه به معنای اسراف و ریخت و پاش کردن) بعنوان یکی از عوامل مهم فرهنگی، موجب ایجادگرایش و منش فقرگرایی، سکون و ایستایی انگیزه های تولید و توقف رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی شده است. مفهوم قناعت دراینجا عبارت است از قناعت توام با فقر که به هیچ وجه نقطه مقابل اسراف و تبذیر نبوده و ازنوعی گرایش و نگرش های دینی و گاه صوفی منشانه ریشه می گیرد. ” قناعت کردن به اندک و زهد ورزیدن در معیشت و تلخ کام بودن از زیستن در دنیا و شاکر و آرام بودن بر رزق مقوم و عبث پنداشتن تلاش برای افزایش رزق و روزی، و منفعل شدن که همگی از تعلیمات شایع صوفی منشی هستند، مطلقا با توسعه امروزین هماهنگی ندارد که آدمی را ناارام و فزون طلب و بلندپرواز، آینده نگر، برنامه ریز، دنیا خواه، خردورز، محاسبه گر، فعال و زندگی ساز می خواهد. بطور کلی فهمی از دین که زیستن در دنیا را جدی نگیرد و آبادی معیشت این جهانی فی نفسه برای آن محترم و مغتنم نباشد، به توسعه به معنای امروزین آن رو نخواهد کرد“. این آموزه در لابلای متون دینی و توصیه های اخلاقی نیز نمایان است بطوریکه در برخی احادیث و روایت مرتبط می توان شاهد ترویج این شیوه زیست و نگاه بود:” دوآزمند سیر نمی شوند:حریص درعلم وحریص در مال....، شکم آدمی را جز خاک پرنمی کند...، برترین توانگری ترک آرزوست...، قناعت سرشارترین گنج است...، خوشا به حال کسی که به اسلام راه یافت و زندگی اش رادرحدکفاف بوده و به آن قانع شد...، اگر کسی درعین قناعت عملی در زندگی قلبش نیز از دنیا رویگردان باشد و به آن وابسته نباشد، زاهد است.زهد حالت درونی است که بصورت قناعت ظاهر می شود. زهد بی رغبتی به دنیاست...، خوشا آنانکه دل از این جهان گسستند وبدان جهان بستند...و..“.
علاوه براین ادبیات مکتوب ایرانی و بویژه شیعی مشحون از مضامین مشابه با احادیثی است که گفته شد. بطوریکه حافظ می گوید: گنج زرگر نبود کنج قناعت باقیست/ آنکه آن داد به شاهان به گدا این داد، خوش عروسی است جهان از ره صورت لیکن/ هرکه پیوست بدو عمرخودش کاوین داد؛ یا به زبان سعدی: چشم تنگ دنیا دوست را/ یا قناعت پرکند یا خاک گور. در جای دیگری. در جای دیگر”ابن یمین می نویسد برسرکوی قناعت گوشه ای باید گرفت نیم نانی می رسد تا نیم جانی در تن است و شیبانی نیز آورده است دنیا به یک پشیز نیرزیدی ارنبود این گنج های عزلت وکنج قناعتش“.

 
اخلاق معیشت اسلامی

 

اسلام تحصیل مال و معیشت و یا به تعبیر جامع تر «اقتصاد» را در زندگی بشر دارای اهمیت میداند ولی نه بسان جوامع سرمایه داری که آن را اصیل دانسته و تمام فضائل اخلاقی و عواطف انسانی را فدای آن مینمایند. بلکه آن را یکی از امور مؤثر در زندگی قرار داده و نقش مهم اخلاق و فضیلت را هم نادیده نگرفته است و در هر شرائط اولویت را به اخلاق و فضیلت داده است.
و لذا در روایات زیادی مسلمانان را به اصلاح کار و معیشت یکدیگر موظف نموده و توانگران را به دستگیری از فقیران و درماندگان جامعه فرمان داده است و آنها که از این وظیفه مقدس اخلاقی و اجتماعی شانه خالی کنند و در اثر دست زدن به راههای زیانبار بازرگانی انحصاری و زیادهطلبی، توازن اقتصادی را به خطر میافکنند، به شدت تهدید و نکوهش کرده است.
مرحوم کلینی از هاشمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«...من لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم». (۱)
ترجمه: هرکس شب را روز کند بدون اینکه قصدش رسیدگی به امور مسلمانان و اصلاح کارهای آنان باشد، مسلمان نیست.
باز از آن حضرت منقول است که فرمود: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم». (۲)
ترجمه: هرکس صبح کند بدون آنکه قصدش رسیدگی به امور مسلمانان باشد، از مسلمانان نیست و هرکس صدای مردی را بشنود که مسلمانان را به یاری میطلبد و به یاری او نشتابد، مسلمان نیست.
کلینی از «سماعة» روایت کرده که گفت: از امام صادقعلیه السلام سئوال کردم: گروهی سیرند و اضافه بر لوازم و مخارج خود، ثروتی گردآوردهاند، درحالی که برادران مسلمانشان شدیدا احتیاج دارند، و زکات هم برای آنها کفاف نمیدهد، آیا رواست آنها سیر باشند درحالی که برادرانشان در این روزگار سخت گرسنه هستند؟!
امام در پاسخ فرمودند: «المسلم اخو المسلم لا یظلمه ولا یخذله ولا یحرمه، فیحق علی المسلمین الاجتهاد فیه والتواصل والتعاون علیه والمؤاساة لاهل الحاجة والعطف منکم تکونون علی ما امرالله فیهم رحماء بینکم متراحمین». (۳)
ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نباید به او ستم کند و نباید او را تنها بگذارد و خوارش نماید (ونسبتبه وضع او بیتفاوت باشد) و نباید او را محروم کند (وبا داشتن ثروت اضافی او را در فقر و فلاکتبگذارد) پس بر مسلمانان لازم است که در برادری و برابری باهم کوشا باشند و بر کمک و رسیدگی به هم و بپا خواستن به یاری حاجتمندان اهتمام بورزند و طبق فرمان خدا (۴) نسبتبه هم مهربان و بخشاینده باشند.
کلینی از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما رجل من شیعتنا اتی رجلا من اخوانه فاستعان به فی حاجته فلم یعنه و هو یقدر الا ابتلاه الله بان یقضی حوائج عدة من اعدائنا یعذبه الله علیها یوم القیامة». (۵)
ترجمه: هرگاه یکی از شیعیان ما نزد برادر مسلمانش برود و از او در انجام حاجتش یاری بخواهد واو با اینکه تواناست، کمکش نکند، خدا او را به قضای حاجتهایی گروهی از دشمنان ما، مبتلا میکند تا بر این کار او را در روز قیامت عذابش کند.
کلینی و صدوق از «فرات بن احنف» از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما مؤمن منع مؤمنا شیئا مما یحتاج الیه وهو یقدر علیه من عنده او من عند غیره اقامه الله یوم القیامة مسودا وجهه مزرقة عیناه مغلولة یداه الی عنقه، فیقال: هذا الخائن الذی خان الله ورسوله، ثم یؤمر به الی النار». (۶)
ترجمه: هر مؤمنی برادر مؤمنش را از چیزی که به آن احتیاج دارد و از خود یا از دیگری بتواند آن چیز را به او برساند، محروم کند، خداوند او را در روز قیامتبا روی سیاه و چشمان برگشته و دستان به گردن آویخته، بازداشت میکند و اعلان میشود: این همان خائنی است که به خدا و رسولش خیانت کرده، سپس امر میشود او را به آتش افکنند.
کلینی از مفضل بن قاسم روایت کرده که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود:
«من کانت له دار فاحتاج مؤمن الی سکناها فمنعه ایاها قال الله عزوجل: ملائکتی ابخل عبدی علی عبدی بسکنی الدار الدنیا و عزتی و جلالی لا یسکن جنانی ابدا». (۷)
ترجمه: هرکس خانه ای داشته باشد و مؤمنی به سکنای آن محتاج باشد و او محرومش کند، خداوند میفرماید: فرشتگان من این بنده من در دنیا، از اسکان دادن بنده دیگرم در خانه اش، بخل نمود، به عزت خودم قسم هیچگاه در بهشت من ساکن نمیشود.
قرآن مجید میفرماید:
ارایت الذی یکذب بالدین فذلک الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسکین فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون والذین هم یراءون و یمنعون الماعون. (۸)
ترجمه: آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار میکند، مشاهده کردی؟ او همان کسی است که یتیم را با خشونت میراند. و دیگران را به اطعام مسکین تشویق نمیکند. پس وای بر نمازگزارانی که نماز خود را به دست فراموشی میسپارند، آنها که ریا میکنند و دیگران را از ضروریات زندگی منع مینمایند.
«ماعون» از ماده «معن» به معنی چیز کم است و بسیاری از مفسرین معتقدند که منظور از آن در اینجا اشیاء جزئی است که مردم مخصوصا همسایه ها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک میگیرند مانند مقداری نمک، آب، آتش(کبریت)، ظروف و مانند اینها.
بدیهی است کسی که از دادن چنین اشیائی به دیگران خودداری میکند، آدم بسیار پست است یعنی آنها به قدری بخیلند که حتی از دادن این اشیاء کوچک مضایفه دارند درحالی که همین اشیاء کوچک گاه نیازهای بزرگی را برطرف میکنند و منع آن، مشکلات بزرگی در زندگی مردم ایجاد مینماید.
جمعی گفته اند: منظور از «ماعون» زکات است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که در تفسیر ماعون فرمود:
هو القرض یقرضه والمتاع یعیره و المعروف یصنعه: ماعون وامی است که انسان به دیگری میدهد و وسائل زندگی است که به عنوان عاریه در اختیار دیگران میگذارد و کمکها و کارهای خیری که انسان انجام میدهد. (۹)
در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام این معنی نقل شده و در ذیل آن آمده است که راوی گفت: ما همسایگانی داریم که وقتی وسائلی را به آنها عاریه میدهیم آن را میشکنند و خراب میکنند، آیا گناه استبه آنها ندهیم؟ فرمود: دراین صورت مانعی ندارد. (۱۰)
مرحوم صدوق از امام صادق از پدران بزرگوارش در حدیث مناهی رسول اکرم صلی الل.ه علیه وآله روایت کرده:
«نهی رسول اللهم صلی الله علیه وآله ان یمنع احد الماعون جاره».: ترجمه: رسول خدا از ندادن لوازم خانگی (ازقبیل: دیگ، کاسه، سطل، آب، نمک، آتش و نظائر اینها) به همسایه نهی کرده.
و فرموده: «من منع الماعون جاره منعه الله خیره یوم القیامة و وکله الی نفسه و من وکله الی نفسه فما اسوء حاله... و من احتاج الیه اخوه المسلم فی قرض و هو یقدر علیه فلم یفعل حرم الله علیه ریح الجنة ... و من اکرم اخاه المسلم فانما یکرم الله عزوجل». (۱۱)
ترجمه: هرکس که آنها را از همسایه اش دریغ دارد، خدا در روز قیامتخیرش را از او دریغ میدارد واو را به خود وامیگذارد و چه بسیار بد استحال کسی که خدا او را به خود واگذارد و هرکس برادر مسلمانش به او محتاج باشد و از او قرض بخواهد و او با وجود اینکه میتواند قضای حاجتش برآورد، کوتاهی نماید و حاجتش را برنیاورد خداوند نسیم بهشت را بر او حرام میگرداند، تا آنجا که فرمود: وکسی که به برادر مسلمانش احسان کند به خدا احسان کرده است.
صدوق از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما مؤمن حبس مؤمنا عن ماله و هو محتاج الیه لم یذقه الله من طعام الجنة ولا یشرب من الرحیق المختوم». (۱۲)
ترجمه: هر مؤمنی که از مؤمن دیگر مالش را مخفی کند (باوجود اینکه او محتاج است)، خداوند از طعام بهشتبه او نمیچشاند و از شراب طهور بهشت هم محروم میسازد.
این نوع رسیدگی به امور مسلمین و دستگیری از درماندگان آنها یک وظیفه عمومی مسلمانان است، ولی برخی از آنان که از لحاظ تقوی و انسانیت مراتب بالاتری دارند، دیگران را بر خویشتن مقدم میدارند و خود را برای آسایش دیگران به زحمت میاندازند به این معنی زندگی را بر خود تنگ میگیرند تا دیگران را به آسایش برسانند و آنچه دارند به نیازمندان میبخشند.
پس اقتصاد اسلامی هیچگونه برخورد با اخلاق و فضیلت ندارد و در هر شرائط اولویتبا اخلاق میباشد ولی در سایر مکتبهای اقتصادی دنیا، مساله درستبر عکس استیعنی همهجا اولویتبا اقتصاد است و تا زمانی فضائل و سجایای انسانی را بکار میبندند که سد راه منافعشان نشود واگر روزی مشاهده کردند که بین اخلاق و اقتصادشان ناسازگاری وجود دارد، به ارزشهای انسانی و مکارم اخلاق پشتپا میزنند، رهبران این مکتبها اخلاق را تنها از دیدگاه مادی مینگرند و چگونگی آن را منحصرا وابسته به کیفیت روابط تولید و تابع خصوصیات اقتصادی میدانند.
رعایت اعتدال در انفاق و بخشش
آئین مقدس اسلام مسلمانان را به رعایت اعتدال و میانه روی دعوت میکند و حتی در انفاق و بخشش هم توصیهاش این است که باید دور از هرگونه اسراف و سختگیری باشد.
چنانکه قرآن مجید به یکی از اوصاف ممتاز «عبادالرحمن» که اعتدال و دوری از هرگونه افراط و تفریظ در کارها مخصوصا در مساله انفاق است، اشاره کرده میفرماید:
والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما. (۱۳)
ترجمه: آنها کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف میکنند و نه سختگیری، بلکه درمیان این دو حد اعتدالی دارند).
یعنی آنان انفاق عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگیری دارند نه آنچنان بذل و بخششی کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهرهمند نشوند.
در تفسیر «اسراف» و «اقتار» که نقطه مقابل یکدیگرند مفسران سخنان گوناگونی گفته اند که روح همه آنها به یک موضوع برمیگردد و آن اینکه «اسراف» آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد و «اقتار» آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.
امام صادق علیه السلام در روایتی تشبیه جالبی برای «اسراف» و «اقتار» و «حد اعتدال» به کار برده است، هنگامی که آن حضرت ا ین آیه را تلاوت فرمود: مشتی سنگ ریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود این همان «اقتار» و سختگیری است، سپس مشت دیگری برداشت و چنان دستخود را گشود که همه آن را به روی زمین ریخت و فرمود: این «اسراف» استبار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دستخود را گشود به طوری که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش باز ماند و فرمود این همان «قوام» و حد وسط است. (۱۴)
از آنجا که رعایت اعتدال در همه چیز حتی در انفاق و کمک به دیگران، شرط است در آیه دیگر میفرماید:
و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا. (۱۵)
ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (وترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری واز کار فرومانی.
این تعبیر کنایه لطیفی است از این که دست دهنده داشته باش و همچون بخیلان که گوئی دستهایشان به گردنشان با غل و زنجیر بستهاند و قادر به کمک وانفاق نیستند،مباش. واز سوی دیگر، دستخود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بیحساب مکن تا سبب شود از کار بمانی و مورد ملامت این و آن قرار گیری.
در شان نزول این آیه آمده است که پیامبرصلی الل.ه علیه وآله در خانه بود سائلی بر در خانه آمد چون چیزی برای بخشش آماده نبود، و او تقاضای پیراهن کرد، پیامبرصلی الل.ه علیه وآله پیراهن خود را به او داد و همین سبب شد که پیامبر نتواند آن روز برای نماز به مسجد برود. این پیشامد زبان کفار را باز کرد گفتند: محمد خواب مانده و یا مشغول لهو و سرگرمی است و نمازش را به دست فراموشی سپرده است و به این ترتیب این کار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پی داشت و مصداق «ملوم محسور» شد آیه فوق نازل گردید و به پیامبرصلی الل.ه علیه وآله هشدار داد که این کار تکرار نشود. (۱۶)
امام صادقعلیه السلام فرمود: «ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنی». (۱۷)
ترجمه: اسراف و ولخرجی موجب فقر و میانهروی باعث غنی میگردد.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «الکمال کل الکمال فی ثلاثة فذکر فیالثلاثة التقدیر فی المعیشة». (۱۸) ترجمه: کمال در سه چیز است: از جمله حساب در زندگی.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «ما خیر فی رجل لا یقتصد فیمعیشته ما یصلح لا لدیناه ولا لآخرته». (۱۹) ترجمه: خیر و خوبی در کسی که در زندگی خود میانهرو نیست، وجود ندارد. زیرا این کار نه برای دنیای او فائده دارد و نه برای آخرتش.
علیعلیه السلام فرمود: «من المروة ان تقتصد فلا تسرف». (۲۰) ترجمه: از کرامت انسانی است که اسراف نکند و میانهرو باشد.
در روایتی آمده است که مردی وارد خدمت امام صادقعلیه السلام شد و تقاضای وام کرد و چون قدرت پرداخت نداشت از امام خواست تا هنگام توانائی مهلت دهد.
امام صادقعلیه السلام از او پرسید آیا به هنگام برداشت محصول آن را پرداختخواهی نمود؟
گفت: نه به خدا قسم. فرمود: از سود کسب و تجارت ادا خواهی کرد؟ گفت: نه به خدا قسم. فرمود: تا زمانی که متاعی بفروشی؟ گفت: نه به خدا قسم. (یعنی متاع قابل فروش هم ندارم) امام همین که دید کاملا نیازمند و مستحق است فرمود: «فانت اذا ممن جعل الله له فی اموالنا حقا» دراین صورت تو از کسانی هستی که خداوند در اموال ما برای تو حقی قرار داده است.
امام مبلغی به او داد و توصیه فرمود که:
«اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و کن بین ذلک قواما ان التبذیر من الاسراف قال الله : ولا تبذر تبذیرا و قال ان الله لا یعذب علی القصد». (۲۱) ترجمه: از خدا بترس نه اسراف کن و نه سختیگری و روشی میان این دو برگزین زیرا «اسراف» از «تبذیر» استخداوند فرموده: هرگز اسراف و تبذیر مکن. سپس امام فرمود: خداوند به خاطر میانهروی کسی را عذاب نمیدهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:


1- اخلاق پروتستان وروحیه سرمایه داری، وبر، م.، ترجمه انصاری،ع.،1374 برای مطالعه منبع اصلی به آدرس زیرمراجعه نمایید:
http://www.ne.jp/asahi/moriyuki/abukuwa/world/ethnic/pro_eth_frame.html
2-  سروش،ع. ، دین وتوسعه، فرهنگ توسعه، ش.25،1375، ص26
3- احادیث نبوی وامامان شیعه، بنگرید به آدرس زیر:
http://www.imamjawad.net/htm/far/library/akhlagh/ensan%20bamohet/ghlo.html

4-  تجدید حیات معنوی جامعه، جواد سعید تهرانی، تهران، فجر.
5- تقویت باورهای دینی در معارف و اخلاق اسلامی، محمد سالاری، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی مشهور1387

 


دانلود با لینک مستقیم


اخلاق معیشت