فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اخلاق معیشت

اختصاصی از فی توو اخلاق معیشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اخلاق معیشت


اخلاق معیشت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه19

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

موضوع تحقیق:

 اخلاق معیشت

 

نام استاد:

حجه الاسلام دیانی

 

 محقق:

مرتضی شریفی

 

 رشته:

 دندان پزشکی 87

 

 

 

پاییز 1387

 

 

مقدمه

 

اگر همزمان با نهضت علمی اروپا، نهضت اخلاقی نیز انجام می گرفت، امروز دنیا با مسئله ای به نام «نابودی تمدن انسانی یا نسل بشر» رو به رو نبود. متأسفانه رنسانس علمی، منهای اخلاق به وجود آمد و پله های نردبان پیشرفت در غیاب اخلاق، پشت سر گذاشته شد. اما در این میان بعضی از اندیشمندان، این خلأ اخلاقی را به خوبی احساس می کردند و نگران آینده بودند. لذا برای جبران گذشته، نهضت های اخلاقی را در اروپا و آمریکا به وجود آوردند، اما خطای بزرگی که انجام گرفت این بود که در طی این فرآیند، اخلاق از مذهب جدا شد و بر تأسیس مکتب اخلاقی بر مبنای مادیان و محسوسات تأکید شد. اثر این نهضت، ایجاد یک خلأ بزرگ در روح فرد و اجتماع و تسهیل سیر نزولی بشریت بود. نسل امروز، با همه رفاه نسبی و نیز با تمام مصائب دردناکش نمونه ای از گسترش وسیع دانش و تکنیک، منهای اخلاق است
صاحب نظران فناوری های زیستی عموماً معتقدند اگر نسل بشر تا هزارۀ سوم نابود نشود، آن قدر از نظر علم و تکنولوژی پیشرفت می کند که بسیاری از احتیاجات زندگی را به کمک توانایی ها و قدرت ذهنی خود، تأمین می کند و سایر اعضای بدن، فعالیت کمتری خواهد داشت. در چنین عصری که تکنیک به آخرین مرحلۀ تکامل رسیده است، همه چیز برای بشر حل می شود، جز مسئله «سعادت» که همچنان حل نشده باقی خواهد ماند. از این رو جامعۀ انسانی به خاطر رسالتی که از نظر تکامل مادی و معنوی بر عهدۀ اوست، مسئولیت بزرگی در پیش دارد، که همان انقلاب اخلاقی و تجدید حیات معنوی است
از میان مکاتب مختلف اخلاقی موجود، مکتب اخلاقی اسلام، واجد امتیازات و خصوصیات منحصر به فردی است که می تواند پیشاپیش همۀ مکاتب و علوم در هر زمان، نقش سازنده خود را ایفا نماید.

 

چرا بشر به اخلاق دینی نیازمند است؟
هدف از تدوین مقررات اجتماعی و سیاسی در تمام اجتماعات این است که افراد یک ملت بتوانند با رعایت حقوق متقابل در کنار یکدیگر زندگی کنند. در حقیقت، نهادهای قانون گذاری و سازمان های گستردۀ قضایی و امنیتی و انتظامی، کارشان منحصر به این است که مانع طغیان گری بشر شوند؛ اما هنوز این همه قوانین نتوانسته امنیت کاملی در اجتماعات به وجود آورد. آمار جنایات در جوامع به اصطلاح توسعه یافته، گواه بر این ادعاست
حقیقت این است که خواست های بی نهایت بشر، چیزی نیست که با تدوین چند قانون و تصویب مجازات هایی بتوان آن را مهار کرد، این گناه اندیشمندانی است که انسان را خیلی کوچک تر از آنچه هست تشخیص داده اند و تصور کرده اند با این ذهن و درک ناقص بشری می توان به تمام جنبه های پیچیده روح انسان پی برد و برنامه سعادت او را به دست داد
ثروت، لذت، قدرت، وطن پرستی، ملت پرستی، علم، هنر و ... فاقد آن کلیتی هستند که بتوانند تمام ابعاد وجود یک فرد را ارضا نمایند. مگر انسان غیر از لذت گرایی یا ثروت خواهی یا عشق به وطن و ... خواسته های دیگری ندارد؟ فردی که تمام وجود خود را در راه گردآوری ثروت هماهنگ می سازد، خیلی زود در می یابد که اشتباه بزرگی مرتکب شده است. اکنون این سؤال مهم پیش میاید که: «هدف نهایی زندگی، چه می تواند باشد؟.
وقتی روشن شد که آرمان های محدود و سطحی، قدرت پاسخگویی به همه خواسته های مادی و معنوی بشر را ندارند، باید در تکاپوی هدف و مقصدی بود که با فراگیری تمام وجود انسان، نیازهای جسمی و خواسته های بی نهایت روحی او را اشباع نماید و آن قدرت را داشته باشد که به سه سؤال اساسی «از کجا آمده ام، برای چه آمده ام و به کجا خواهم رفت؟» پاسخ های قانع کننده ای بدهد و یا این که بدون اعمال زور و قدرت، آنها را به رعایت قوانین اخلاقی، مُلزم نماید
آیا قدرتی که بتواند پشتوانه مطمئنی برای اصول اخلاقی بشر در روابط فرد و اجتماع باشد و عموم افراد را در نهان و آشکار، مقید به رعایت حقوق و انجام وظایف نماید، جز خدا می شناسید؟

 

اسلام و ضمانت اجرا 
در اسلام، ضمانت اجرای مقررات اخلاقی، نیروی ایمان مردم به مبدأ آفرینش است. نیروی ایمان همان پلیس مخفی ای است که هر فرد در همه حال، آن را ناظر اعمال خود می داند. حتی آن گاه که شخص تنها باشد، چون خود را تنهای حقیقی نمی داند، از ارتکاب اعمال زشت می پرهیزد و از انجام دادن نیکی استقبال می کند؛ چرا که او معتقد است که: «خدایش از رگ گردن به او نزدیک تر است» و زندگی دنیا، گذرگاه ورود به جهان دیگری است که بسی بزرگ تر و خواستنی تر است و هر عمل کوچکی در این دنیا، جزا و پاداشی در آن دنیای جاودان دارد


فرهنگ ایرانی اسلامی و نقش قناعت در آن

در فرایند بررسی دلایل فرهنگی و دینی نوگرایی، توسعه و تحولات فزاینده کشورهای پیشرفته صنعتی درمقایسه با کشورهای عقب مانده یا توسعه نیافته و حتی به بیان برخی نظریه پردازان، عقب نگهداشته شده!، همواره درکنار مجموعه علل تاریخی، برون مرزو ملی، سیاسی و اقتصادی، این موضوع محوری مطرح است که چرا بخش بزرگی از ملل توسعه یافته در دنیای امروز ملل وابسته به ادیان مسیحی، یهودی، بودا، برهمن و.. ادیانی بجز دین اسلام است. چگونه است که از بین بیش از 54 کشور اسلامی دنیا اکثریت قریب به اتفاق آنها در زمره ملل توسعه نیافته، یا عقب مانده و سنتی جای دارند؟ یکی از مهمترین آثار پژوهشی انجام شده در این زمینه اثر ارزنده ”ماکس وبر“ جامعه شناس آلمانی است که در کتاب خود به بررسی چگونگی ظهور اخلاق و منش پروتستانتیزم و اثر آن در توسعه سرمایه داری می پردازدکه در کنار تحولات شیوه های تولید و پدیداری زمینه های انقلاب صنعتی و ظهور نظام سرمایه داری توانست در تجدید نظر و تغییر جهان بینی انسان غربی و مسیحی تاثیر گذارد. به بیان وبر با ظهور اندیشه ها و آموزه های پروتستانتی در درون مسیحیت کاتولیک، بتدریج خلقیات و برداشت انسان مؤمن مسیحی دگرگون شده و در کنار مجموعه ای از دلایل، قناعت در مصرف و تلاش برای تولید و تولید گری از عوامل مهم رشد سرمایه داری غرب بشمار می رود. به بیان وی در رشد جوامع اروپایی تا مرحله سرمایه داری، روحیه واخلاق پروتستانی، خاصه سخت کوشی نقش مهمی ایفا کرده و قناعت در مصرف و نه تولید منجر به پس انداز و زمینه مساعد انباشت سرمایه و سرمایه گذاری های پی در پی گردید.
با این مقدمه کوتاه این پرسش که در فرهنگ اسلامی و بویژه از نوع ایرانی آن، قناعت دارای چه خصایصی است که وجه ممیزه آن با همین آموزه در فرهنگ مسیحی است. پیش فرض مقاله حاضر این است که در فرهنگ دینی و ملی ایرانی، قناعت به اندک درمقابل فزون خواهی (نه به معنای اسراف و ریخت و پاش کردن) بعنوان یکی از عوامل مهم فرهنگی، موجب ایجادگرایش و منش فقرگرایی، سکون و ایستایی انگیزه های تولید و توقف رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی شده است. مفهوم قناعت دراینجا عبارت است از قناعت توام با فقر که به هیچ وجه نقطه مقابل اسراف و تبذیر نبوده و ازنوعی گرایش و نگرش های دینی و گاه صوفی منشانه ریشه می گیرد. ” قناعت کردن به اندک و زهد ورزیدن در معیشت و تلخ کام بودن از زیستن در دنیا و شاکر و آرام بودن بر رزق مقوم و عبث پنداشتن تلاش برای افزایش رزق و روزی، و منفعل شدن که همگی از تعلیمات شایع صوفی منشی هستند، مطلقا با توسعه امروزین هماهنگی ندارد که آدمی را ناارام و فزون طلب و بلندپرواز، آینده نگر، برنامه ریز، دنیا خواه، خردورز، محاسبه گر، فعال و زندگی ساز می خواهد. بطور کلی فهمی از دین که زیستن در دنیا را جدی نگیرد و آبادی معیشت این جهانی فی نفسه برای آن محترم و مغتنم نباشد، به توسعه به معنای امروزین آن رو نخواهد کرد“. این آموزه در لابلای متون دینی و توصیه های اخلاقی نیز نمایان است بطوریکه در برخی احادیث و روایت مرتبط می توان شاهد ترویج این شیوه زیست و نگاه بود:” دوآزمند سیر نمی شوند:حریص درعلم وحریص در مال....، شکم آدمی را جز خاک پرنمی کند...، برترین توانگری ترک آرزوست...، قناعت سرشارترین گنج است...، خوشا به حال کسی که به اسلام راه یافت و زندگی اش رادرحدکفاف بوده و به آن قانع شد...، اگر کسی درعین قناعت عملی در زندگی قلبش نیز از دنیا رویگردان باشد و به آن وابسته نباشد، زاهد است.زهد حالت درونی است که بصورت قناعت ظاهر می شود. زهد بی رغبتی به دنیاست...، خوشا آنانکه دل از این جهان گسستند وبدان جهان بستند...و..“.
علاوه براین ادبیات مکتوب ایرانی و بویژه شیعی مشحون از مضامین مشابه با احادیثی است که گفته شد. بطوریکه حافظ می گوید: گنج زرگر نبود کنج قناعت باقیست/ آنکه آن داد به شاهان به گدا این داد، خوش عروسی است جهان از ره صورت لیکن/ هرکه پیوست بدو عمرخودش کاوین داد؛ یا به زبان سعدی: چشم تنگ دنیا دوست را/ یا قناعت پرکند یا خاک گور. در جای دیگری. در جای دیگر”ابن یمین می نویسد برسرکوی قناعت گوشه ای باید گرفت نیم نانی می رسد تا نیم جانی در تن است و شیبانی نیز آورده است دنیا به یک پشیز نیرزیدی ارنبود این گنج های عزلت وکنج قناعتش“.

 
اخلاق معیشت اسلامی

 

اسلام تحصیل مال و معیشت و یا به تعبیر جامع تر «اقتصاد» را در زندگی بشر دارای اهمیت میداند ولی نه بسان جوامع سرمایه داری که آن را اصیل دانسته و تمام فضائل اخلاقی و عواطف انسانی را فدای آن مینمایند. بلکه آن را یکی از امور مؤثر در زندگی قرار داده و نقش مهم اخلاق و فضیلت را هم نادیده نگرفته است و در هر شرائط اولویت را به اخلاق و فضیلت داده است.
و لذا در روایات زیادی مسلمانان را به اصلاح کار و معیشت یکدیگر موظف نموده و توانگران را به دستگیری از فقیران و درماندگان جامعه فرمان داده است و آنها که از این وظیفه مقدس اخلاقی و اجتماعی شانه خالی کنند و در اثر دست زدن به راههای زیانبار بازرگانی انحصاری و زیادهطلبی، توازن اقتصادی را به خطر میافکنند، به شدت تهدید و نکوهش کرده است.
مرحوم کلینی از هاشمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«...من لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم». (۱)
ترجمه: هرکس شب را روز کند بدون اینکه قصدش رسیدگی به امور مسلمانان و اصلاح کارهای آنان باشد، مسلمان نیست.
باز از آن حضرت منقول است که فرمود: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم». (۲)
ترجمه: هرکس صبح کند بدون آنکه قصدش رسیدگی به امور مسلمانان باشد، از مسلمانان نیست و هرکس صدای مردی را بشنود که مسلمانان را به یاری میطلبد و به یاری او نشتابد، مسلمان نیست.
کلینی از «سماعة» روایت کرده که گفت: از امام صادقعلیه السلام سئوال کردم: گروهی سیرند و اضافه بر لوازم و مخارج خود، ثروتی گردآوردهاند، درحالی که برادران مسلمانشان شدیدا احتیاج دارند، و زکات هم برای آنها کفاف نمیدهد، آیا رواست آنها سیر باشند درحالی که برادرانشان در این روزگار سخت گرسنه هستند؟!
امام در پاسخ فرمودند: «المسلم اخو المسلم لا یظلمه ولا یخذله ولا یحرمه، فیحق علی المسلمین الاجتهاد فیه والتواصل والتعاون علیه والمؤاساة لاهل الحاجة والعطف منکم تکونون علی ما امرالله فیهم رحماء بینکم متراحمین». (۳)
ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نباید به او ستم کند و نباید او را تنها بگذارد و خوارش نماید (ونسبتبه وضع او بیتفاوت باشد) و نباید او را محروم کند (وبا داشتن ثروت اضافی او را در فقر و فلاکتبگذارد) پس بر مسلمانان لازم است که در برادری و برابری باهم کوشا باشند و بر کمک و رسیدگی به هم و بپا خواستن به یاری حاجتمندان اهتمام بورزند و طبق فرمان خدا (۴) نسبتبه هم مهربان و بخشاینده باشند.
کلینی از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما رجل من شیعتنا اتی رجلا من اخوانه فاستعان به فی حاجته فلم یعنه و هو یقدر الا ابتلاه الله بان یقضی حوائج عدة من اعدائنا یعذبه الله علیها یوم القیامة». (۵)
ترجمه: هرگاه یکی از شیعیان ما نزد برادر مسلمانش برود و از او در انجام حاجتش یاری بخواهد واو با اینکه تواناست، کمکش نکند، خدا او را به قضای حاجتهایی گروهی از دشمنان ما، مبتلا میکند تا بر این کار او را در روز قیامت عذابش کند.
کلینی و صدوق از «فرات بن احنف» از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما مؤمن منع مؤمنا شیئا مما یحتاج الیه وهو یقدر علیه من عنده او من عند غیره اقامه الله یوم القیامة مسودا وجهه مزرقة عیناه مغلولة یداه الی عنقه، فیقال: هذا الخائن الذی خان الله ورسوله، ثم یؤمر به الی النار». (۶)
ترجمه: هر مؤمنی برادر مؤمنش را از چیزی که به آن احتیاج دارد و از خود یا از دیگری بتواند آن چیز را به او برساند، محروم کند، خداوند او را در روز قیامتبا روی سیاه و چشمان برگشته و دستان به گردن آویخته، بازداشت میکند و اعلان میشود: این همان خائنی است که به خدا و رسولش خیانت کرده، سپس امر میشود او را به آتش افکنند.
کلینی از مفضل بن قاسم روایت کرده که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود:
«من کانت له دار فاحتاج مؤمن الی سکناها فمنعه ایاها قال الله عزوجل: ملائکتی ابخل عبدی علی عبدی بسکنی الدار الدنیا و عزتی و جلالی لا یسکن جنانی ابدا». (۷)
ترجمه: هرکس خانه ای داشته باشد و مؤمنی به سکنای آن محتاج باشد و او محرومش کند، خداوند میفرماید: فرشتگان من این بنده من در دنیا، از اسکان دادن بنده دیگرم در خانه اش، بخل نمود، به عزت خودم قسم هیچگاه در بهشت من ساکن نمیشود.
قرآن مجید میفرماید:
ارایت الذی یکذب بالدین فذلک الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسکین فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون والذین هم یراءون و یمنعون الماعون. (۸)
ترجمه: آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار میکند، مشاهده کردی؟ او همان کسی است که یتیم را با خشونت میراند. و دیگران را به اطعام مسکین تشویق نمیکند. پس وای بر نمازگزارانی که نماز خود را به دست فراموشی میسپارند، آنها که ریا میکنند و دیگران را از ضروریات زندگی منع مینمایند.
«ماعون» از ماده «معن» به معنی چیز کم است و بسیاری از مفسرین معتقدند که منظور از آن در اینجا اشیاء جزئی است که مردم مخصوصا همسایه ها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک میگیرند مانند مقداری نمک، آب، آتش(کبریت)، ظروف و مانند اینها.
بدیهی است کسی که از دادن چنین اشیائی به دیگران خودداری میکند، آدم بسیار پست است یعنی آنها به قدری بخیلند که حتی از دادن این اشیاء کوچک مضایفه دارند درحالی که همین اشیاء کوچک گاه نیازهای بزرگی را برطرف میکنند و منع آن، مشکلات بزرگی در زندگی مردم ایجاد مینماید.
جمعی گفته اند: منظور از «ماعون» زکات است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که در تفسیر ماعون فرمود:
هو القرض یقرضه والمتاع یعیره و المعروف یصنعه: ماعون وامی است که انسان به دیگری میدهد و وسائل زندگی است که به عنوان عاریه در اختیار دیگران میگذارد و کمکها و کارهای خیری که انسان انجام میدهد. (۹)
در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام این معنی نقل شده و در ذیل آن آمده است که راوی گفت: ما همسایگانی داریم که وقتی وسائلی را به آنها عاریه میدهیم آن را میشکنند و خراب میکنند، آیا گناه استبه آنها ندهیم؟ فرمود: دراین صورت مانعی ندارد. (۱۰)
مرحوم صدوق از امام صادق از پدران بزرگوارش در حدیث مناهی رسول اکرم صلی الل.ه علیه وآله روایت کرده:
«نهی رسول اللهم صلی الله علیه وآله ان یمنع احد الماعون جاره».: ترجمه: رسول خدا از ندادن لوازم خانگی (ازقبیل: دیگ، کاسه، سطل، آب، نمک، آتش و نظائر اینها) به همسایه نهی کرده.
و فرموده: «من منع الماعون جاره منعه الله خیره یوم القیامة و وکله الی نفسه و من وکله الی نفسه فما اسوء حاله... و من احتاج الیه اخوه المسلم فی قرض و هو یقدر علیه فلم یفعل حرم الله علیه ریح الجنة ... و من اکرم اخاه المسلم فانما یکرم الله عزوجل». (۱۱)
ترجمه: هرکس که آنها را از همسایه اش دریغ دارد، خدا در روز قیامتخیرش را از او دریغ میدارد واو را به خود وامیگذارد و چه بسیار بد استحال کسی که خدا او را به خود واگذارد و هرکس برادر مسلمانش به او محتاج باشد و از او قرض بخواهد و او با وجود اینکه میتواند قضای حاجتش برآورد، کوتاهی نماید و حاجتش را برنیاورد خداوند نسیم بهشت را بر او حرام میگرداند، تا آنجا که فرمود: وکسی که به برادر مسلمانش احسان کند به خدا احسان کرده است.
صدوق از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما مؤمن حبس مؤمنا عن ماله و هو محتاج الیه لم یذقه الله من طعام الجنة ولا یشرب من الرحیق المختوم». (۱۲)
ترجمه: هر مؤمنی که از مؤمن دیگر مالش را مخفی کند (باوجود اینکه او محتاج است)، خداوند از طعام بهشتبه او نمیچشاند و از شراب طهور بهشت هم محروم میسازد.
این نوع رسیدگی به امور مسلمین و دستگیری از درماندگان آنها یک وظیفه عمومی مسلمانان است، ولی برخی از آنان که از لحاظ تقوی و انسانیت مراتب بالاتری دارند، دیگران را بر خویشتن مقدم میدارند و خود را برای آسایش دیگران به زحمت میاندازند به این معنی زندگی را بر خود تنگ میگیرند تا دیگران را به آسایش برسانند و آنچه دارند به نیازمندان میبخشند.
پس اقتصاد اسلامی هیچگونه برخورد با اخلاق و فضیلت ندارد و در هر شرائط اولویتبا اخلاق میباشد ولی در سایر مکتبهای اقتصادی دنیا، مساله درستبر عکس استیعنی همهجا اولویتبا اقتصاد است و تا زمانی فضائل و سجایای انسانی را بکار میبندند که سد راه منافعشان نشود واگر روزی مشاهده کردند که بین اخلاق و اقتصادشان ناسازگاری وجود دارد، به ارزشهای انسانی و مکارم اخلاق پشتپا میزنند، رهبران این مکتبها اخلاق را تنها از دیدگاه مادی مینگرند و چگونگی آن را منحصرا وابسته به کیفیت روابط تولید و تابع خصوصیات اقتصادی میدانند.
رعایت اعتدال در انفاق و بخشش
آئین مقدس اسلام مسلمانان را به رعایت اعتدال و میانه روی دعوت میکند و حتی در انفاق و بخشش هم توصیهاش این است که باید دور از هرگونه اسراف و سختگیری باشد.
چنانکه قرآن مجید به یکی از اوصاف ممتاز «عبادالرحمن» که اعتدال و دوری از هرگونه افراط و تفریظ در کارها مخصوصا در مساله انفاق است، اشاره کرده میفرماید:
والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما. (۱۳)
ترجمه: آنها کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف میکنند و نه سختگیری، بلکه درمیان این دو حد اعتدالی دارند).
یعنی آنان انفاق عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگیری دارند نه آنچنان بذل و بخششی کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهرهمند نشوند.
در تفسیر «اسراف» و «اقتار» که نقطه مقابل یکدیگرند مفسران سخنان گوناگونی گفته اند که روح همه آنها به یک موضوع برمیگردد و آن اینکه «اسراف» آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد و «اقتار» آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.
امام صادق علیه السلام در روایتی تشبیه جالبی برای «اسراف» و «اقتار» و «حد اعتدال» به کار برده است، هنگامی که آن حضرت ا ین آیه را تلاوت فرمود: مشتی سنگ ریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود این همان «اقتار» و سختگیری است، سپس مشت دیگری برداشت و چنان دستخود را گشود که همه آن را به روی زمین ریخت و فرمود: این «اسراف» استبار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دستخود را گشود به طوری که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش باز ماند و فرمود این همان «قوام» و حد وسط است. (۱۴)
از آنجا که رعایت اعتدال در همه چیز حتی در انفاق و کمک به دیگران، شرط است در آیه دیگر میفرماید:
و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا. (۱۵)
ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (وترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری واز کار فرومانی.
این تعبیر کنایه لطیفی است از این که دست دهنده داشته باش و همچون بخیلان که گوئی دستهایشان به گردنشان با غل و زنجیر بستهاند و قادر به کمک وانفاق نیستند،مباش. واز سوی دیگر، دستخود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بیحساب مکن تا سبب شود از کار بمانی و مورد ملامت این و آن قرار گیری.
در شان نزول این آیه آمده است که پیامبرصلی الل.ه علیه وآله در خانه بود سائلی بر در خانه آمد چون چیزی برای بخشش آماده نبود، و او تقاضای پیراهن کرد، پیامبرصلی الل.ه علیه وآله پیراهن خود را به او داد و همین سبب شد که پیامبر نتواند آن روز برای نماز به مسجد برود. این پیشامد زبان کفار را باز کرد گفتند: محمد خواب مانده و یا مشغول لهو و سرگرمی است و نمازش را به دست فراموشی سپرده است و به این ترتیب این کار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پی داشت و مصداق «ملوم محسور» شد آیه فوق نازل گردید و به پیامبرصلی الل.ه علیه وآله هشدار داد که این کار تکرار نشود. (۱۶)
امام صادقعلیه السلام فرمود: «ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنی». (۱۷)
ترجمه: اسراف و ولخرجی موجب فقر و میانهروی باعث غنی میگردد.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «الکمال کل الکمال فی ثلاثة فذکر فیالثلاثة التقدیر فی المعیشة». (۱۸) ترجمه: کمال در سه چیز است: از جمله حساب در زندگی.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «ما خیر فی رجل لا یقتصد فیمعیشته ما یصلح لا لدیناه ولا لآخرته». (۱۹) ترجمه: خیر و خوبی در کسی که در زندگی خود میانهرو نیست، وجود ندارد. زیرا این کار نه برای دنیای او فائده دارد و نه برای آخرتش.
علیعلیه السلام فرمود: «من المروة ان تقتصد فلا تسرف». (۲۰) ترجمه: از کرامت انسانی است که اسراف نکند و میانهرو باشد.
در روایتی آمده است که مردی وارد خدمت امام صادقعلیه السلام شد و تقاضای وام کرد و چون قدرت پرداخت نداشت از امام خواست تا هنگام توانائی مهلت دهد.
امام صادقعلیه السلام از او پرسید آیا به هنگام برداشت محصول آن را پرداختخواهی نمود؟
گفت: نه به خدا قسم. فرمود: از سود کسب و تجارت ادا خواهی کرد؟ گفت: نه به خدا قسم. فرمود: تا زمانی که متاعی بفروشی؟ گفت: نه به خدا قسم. (یعنی متاع قابل فروش هم ندارم) امام همین که دید کاملا نیازمند و مستحق است فرمود: «فانت اذا ممن جعل الله له فی اموالنا حقا» دراین صورت تو از کسانی هستی که خداوند در اموال ما برای تو حقی قرار داده است.
امام مبلغی به او داد و توصیه فرمود که:
«اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و کن بین ذلک قواما ان التبذیر من الاسراف قال الله : ولا تبذر تبذیرا و قال ان الله لا یعذب علی القصد». (۲۱) ترجمه: از خدا بترس نه اسراف کن و نه سختیگری و روشی میان این دو برگزین زیرا «اسراف» از «تبذیر» استخداوند فرموده: هرگز اسراف و تبذیر مکن. سپس امام فرمود: خداوند به خاطر میانهروی کسی را عذاب نمیدهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:


1- اخلاق پروتستان وروحیه سرمایه داری، وبر، م.، ترجمه انصاری،ع.،1374 برای مطالعه منبع اصلی به آدرس زیرمراجعه نمایید:
http://www.ne.jp/asahi/moriyuki/abukuwa/world/ethnic/pro_eth_frame.html
2-  سروش،ع. ، دین وتوسعه، فرهنگ توسعه، ش.25،1375، ص26
3- احادیث نبوی وامامان شیعه، بنگرید به آدرس زیر:
http://www.imamjawad.net/htm/far/library/akhlagh/ensan%20bamohet/ghlo.html

4-  تجدید حیات معنوی جامعه، جواد سعید تهرانی، تهران، فجر.
5- تقویت باورهای دینی در معارف و اخلاق اسلامی، محمد سالاری، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی مشهور1387

 


دانلود با لینک مستقیم


اخلاق معیشت
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.