یافت وبا آزادی گاه گاهی درجامعه ایرانی رشد وتعالی پیداکرد . درزمان حکومت های خودکامه پیش از انقلاب مشروطیت ، داستان کوتاه وبلند ورمان به معنا وساختار امروزی درایران سابقه نداشت . باتضعیف حکومت استبدادی قاجار ، انقلاب مشروطیت ( 1324-1327 ) درتمام شؤون اجتماعی ایران حرکتی به وجود آورد که موجب تحولات بنیادی در زمینه های گوناگون شد ازجمله ادبیات تخیلی متفاوتی پدید آمد که ازجهات مختلف از ادبیات تخیلی کلاسیک فارسی متمایز بود .
پیش از انقلاب مشروطیت ، انواع گوناگون قصه یعنی اسطوره ، حکایت اخلاقی ، افسانه تمثیلی ، افسانه پریان وسرگذشت ،رایج بودبه عبارت دیگر انواع روایت های خلاقه ای که به استقلال یا به صورت وابسته درمتن های ادبی فارسی گذشته آمده است ومحور آنها برسه خصوصیت عمده ،یعنی برحوادث ناگهانی وخرق عادت وکلی گرایی ومطلق نگری می گردد .
ادبیات داستانی نوین( مدرن ) فارسی تحت تاثیر ترجمه رمان وداستان کوتاه خارجی ( غرب ) کمی پیش وبعد ازانقلاب مشروطیت پاگرفت . وچون با اوضاع واحوال با زندگی طبقه متوسط که نقش مهمی درفراهم آوردن مقدمات انقلاب مشروطیت داشت هماهنگ وهمراه بود . پذیرشی روزافزون ومقبولیتی عام یافت وبه علت آنکه بر خصوصیت روانشناختی افرادتاکید داشت ودر ضمن واقعیت های زندگی روزمره وتلاش انسانی ودرگیرهای اجتماعی وسیاسی را منعکس می کرد ، به عنوان ادبیات داستانی زنده وپویا مقام خودرا به تدریج درمیان عامه خوانندگان ایرانی تثبیت کرد رمان ، به خصوص داستان کوتاه وسیله ای شد برا ی پرداختن به زندگی عامه مردم وچون تصویری عینی وموثر اززندگانی طبقات وگروه های مختلف مردم واوضاع واحوال نابسامان اجتماعی وسیاسی به دست می داد وحامی ضعیفان ومحرومان وافشا کننده ناروایی ها وبی عدالتی ها بود ، انواع گوناگونی یافت .
نویسندگان ایرانی درابتدا شروع به نوشتن رمان کردند . این رمان ها زیر نفوذ سفرنامه های ایرانی وبه خصوص رمان های حادثه ای فرانسوی بود که شاهزادگان قاجار وتحصیل کرده های خارج به فارسی بر گردانده بودند ؛ معروف ترین این رمان ها عبارت بودند از « کنت مونت کریستو » و « سه تفنگدار » اثر الکساندر دوما ( پدر ) « اسرار پاریس ، له میستر دوپاری » نوشته اژن سو و « پل وویرژینی » اثر برنا ردن دوسن پی یر ، این رمان های ترجمه شده همان طور که آریان پور درکتاب « از صبا تانیما » متذکر می شود ، ازلحاظ جنبه های فنی داستان نویسی نقص ها واشکا لات فراوان داشت وبه همین دلیل نتوانست پایه واساسی برا ی داستان نویسی نوین فارسی باشد وبرخلاف اغلب کشورهای دنیا پایه ادبیات داستانی نوین فارسی رانویسندگان داستان کوتاه گذاشتند .
نویسندگانی مثل محمد علی جمالزاده ، صادق هدایت وبزرگ علوی که بانوشتن داستان کوتاه آغاز کردند . البته بعدها رمان هم نوشتند. از این رو ، داستان کوتاه در ادبیات نوین ایران نسبت به رمان ازهمان آغاز ازاهمیت واعتبار بیشتری برخوردار شد وتوانست موقعیت ومنزلت خود را درجامعه بهتر تثبیت کند و خوانندگان بیشتری برای خود فراهم آورد ؛ زیرا اعتبار واقعی داستان کوتاه ، درپیام انسانی ، درطرفداری از له شدگان ومطر ودان جامعه در انتقاد سرسختانه وبی گذشت اجتماعی است ؛ از این رو ،داستان کوتاه نوین فارسی تقریبا همیشه دلسوز ومتعهد است .
خوانندگان ایرانی از آغاز با داستان کوتاه بیشترخو گرفته اند واغلب حد ورسم آن رابهتر ازرمان می شناسند وبه همین دلیل است که داستان نویسان بازاری وپاورقی نویسان درحیطه داستان کوتاه نتوانسته اند نامی از خود به جا بگذارند ودراین زمینه آثار پر فروشی به وجود آورند وخوانندگانی برای خود دست وپا کنند .
داستان نویسان معتبر ایرانی جزدوسه مورد استثنایی نوشتن رابا داستان کوتاه آغاز کرده اند واین امر دلیل های فردی ،اجتماعی وسیاسی بسیا ردارد ، ازجمله اینکه نویسندگانی درایران حرفه نیست ونویسندگان مجبورند کار کنند ودر ساعت های فراغت داستان بنویسند دیگراینکه داستان کوتاه ، به علت خصوصیت های انعطاف پذیری ذاتی وایجاز ساختاری آن ، با مقتضیات سیاسی و اجتماعی جامعه بسته ایران بیشتر می تواند خود را تطبیق بدهد وامکان باز آفرینی لحظه های ناپایدار را به نویسنده بدهد ؛ ازاین رو ، درجوامعی مثل ایران که مدام دستخوش نا آرامی وبی ثباتی است وخودکامی هابر آن حاکم است ، قالب داستان کوتاه بهتر می تواند رشد کند وکارایی داشته باشد ومناسبت های اجتماعی وسیاسی را درنظر داشته باشد و کمبودها و ناروایی هارابهتر نشان بدهد .
ازنظر تاریخی سه دوره مشخص را می توان برای داستان کوتاه نوین فارسی برشمرد :
1- دوره آغازین وتکوینی 2- دوره رشد وتحول 3- دوره ناهمگونی
1- دوره آغازین وتکوینی : از سال ( 1301) با مجموعه داستان های کوتاه « یکی بود یکی نبود » نوشته محمد علی جمال زاده ( 1274-1357) شروع می شود وبا مجموعه های داستان کوتاه صادق هدایت (1281-1330) ادامه می یابد .
محمد علی جمال زاده اولین بار خوانندگان ایرانی را با نوعی داستان کوتاه ( نوول ) آشنا کرد وبعضی ازمنتقدان اور ا پدر داستان کوتاه نوین فارسی می دانند . داستان های کوتاه او یاد آور نوول های گی دوموپاسان وبه خصوص اُ. هنری ( نام مستعار ویلیام سیدنی پورتر ) بود که اغلب بر پایه پیرنگ بنا شده است ودر آن به حال وهوا وخصوصیت های روانشناختی وقایع وشخصیت زیادتوجهی نمی شود . موضوع اغلب داستان های کوتاه جمال زاده ،مثل داستان های نویسندگان مذکور بر محور حادثه ای تمرکزمی یابد و گاهی پایانی شگفت انگیز دارد . داستان ها معمولا به علت برجسته شدن حادثه ، رنگ وحال وهوای قصه ها را به خود می گیردچون در آنها نیزحادثه نقش تعیین کننده دارد وتکوین وپرورش شخصیت ها ووضعیت وموقعیت ها چندان مورد اعتنا نیست . داستان های کوتاه مجموعه « یکی بود ؛ یکی نبود » که الگوی داستان های بعدی جمال زاده قرارمی گیرد اغلب داستان هایی است جذاب وسرگرم کننده ،اما بر خلاف شکل وظاهر خشنود کننده آن ها درباطن از عمق وجامعیت چندانی برخوردار نیست واز آنها می توان به عنوان داستان های حادثه پر دازانه ولطیفه واریاد کرد . ویژگی ممتاز اغلب این داستان ها ، لحن طنز آمیز وهجو کننده آن هاست که نابسامانی واپس ماندگی جامعه ایرانی را به انتقاد می کشد وخرافات وتعصبات مذهبی واختناق حاکم بر جامعه رابه استهزا می گیرد . جمال زاده اغلب شخصت های داستان های خود را ازمیان توده های مردم عامی وبیسواد کوچه وبازار انتخاب می کند وشیوه نگکار او ساده وگفتاری است وپرازکلمات واصطلاحات وضرب المثل های عامیانه ، پیش از جمال زاده ،نثر آثار ادبی داستانی ف مصنوع وانشاء پردازانه ومنشیانه ومخصوص خواص واقلیت درس خوانده جامعه بود .
جمال زاده تحت تاثیر زبان محاوره ای قصه های عامیانه فارسی ، زبان گفتاری و ساده رابرای روایت داستان هایش به کار گرفت واز نثر متکلفانه مصنوع آثارادبی پیش از خود پرهیز کرد . شیوه روایت داستانی او در داستان نویس نوین فارسی تحولی به وجود آورد وداستان نویسان بعد از او اغلب درساده نویسی واستفاده از واژه ها واصطلاحات عامیانه وزبان کوچه وبازار راه او را در پیش گرفتند اما خصلت لطیفه وار وحادثه پردازانه داستان های کوتاه او ، برداستان نویسان بعد از او کمتر اثر گذاشت وپیروان نام آوری نیافت . حال آنکه داستان های کوتاه صادق هدایت برداستان نویسان بعداز خود تاثیر بسیار گذاشت وموجب تحول داستان نویسی درایران شد . از این رو هدایت بنیاد راستین ، وواقعی داستان کوتاه نوین فارسی راگذاشت .
داستان های کوتاه هدایت به نسبت از ویژگی های تکنیکی معقولی با توجه به زمان نوشتن آنها برخوردار بود وویژگی های اغلب داستان های کوتاه مدرن غربی را داشت وگذشته ازاین ، درمیان آثار هدایت انواع گوناگون داستان های کوتاه ، از داستان های واقع گرایانه وناتورالیستی ، تا داستان های خیال و وهم ( فانتزی ) رامی توان یافت . تنوع این داستان ها حوزه گسترده ای از داستان نویسی را به وجود آورد وبعد ازهدایت ، داستان نویسان ایرانی با طبایع وجهان بینی های مختلف خود هر کدام به نوعی از آثار او تاثیرگرفتند . این تاثیر پذیری تقریبا درنویسندگان بلافصل اومستقیم بود ودر نویسندگان نسل های بعد غیر مستقیم ونا آگاهانه .
البته یاد آوری این نکته ضروری است که پیشرفت داستان کوتاه نویسی درجهان وابداع وکشف شیوه های تازه روایت داستان کوتاه وترجمه آثار گزیده داستان نویسان خارجی وآشنایی روز افزون داستان نویسان ایرانی با ویژگی های تکنیکی وانواع بدیع ومدرن داستان کوتاه ، ازهمان آغاز درتحول وگسترش داستان کوتاه فارسی بسیار موثر واقع شد ، تا آنجا که داستان های کوتاهی که در طی این هفتاد سال واندی نوشته شده ، ازنظرتنوع وساخت و پرداخت کلی اگر با انواع خوب داستان های کوتاه جهان نتواند برابری کند با معیارهای شناخته شده ومقبول داستان کوتاه نویسی دنیاهمخوانی دارد وهنگامی که به زبان های دیگرترجمه بشود ، می تواند توجه برانگیز وموثر واقع شودواعتباری برای ادبیات داستانی معاصر ایران به دست آورد ؛ ترجمه هایی که درگذشته وحال ازداستان های کوتاه فارسی به انگلیسی ، فرانسوی ، آلمانی ، ایتالیایی ، روسی و صورت گرفته واستقبالی که از این داستان ها شده ، صحت این ادعا را ثابت می کند ، حال آنکه در زمینه رمان نویسی چنین پیشرفت وتحولی به چشم نمی خورد .
صادق هدایت نخستین نویسنده ای بودکه مدرنیسم را درحیطه ادبیات داستانی در بعضی از آثارش به نمایش گذاشت وشکل های غیر خطی وزمانهای به هم ریخته داستان نویسی مدرن را درچند داستان کوتاه واقع گرایانه ( رئالیستی ) وسوررئالیستی خود به کار برد « سه قطره خون» :« زنده به گور » « بوف کور» و« فردا »
هدایت درروزگاری می زیست که استبداد وخفقان اجتماعی برهمه شوون جامعه حاکم بود . آزادیخواهان ، متواری یادربند وشکنجه بودند وعامه مردم در جهل وفقر غوطه می خوردند ، به همین دلیل بیزاری از زندگی محیط نکبت زده در وجود هدایت ریشه کرده بود واز نظر بینش فلسفی گرفتار نوعی بدبینی شده بود که از آن به عنوان « یاس فلسفی » یاد می کنند این بینش بدبینانه سایه سنگین خود را براغلب داستان های کوتاه ا و انداخته بود .
( هدایت داستانی به حجم وقالب رمان ندارد وفقط چند داستان بلندیا رمان کوتاه دارد ) تقریبا نیمی از داستان های او بامرگ یاخودکشی شخصیت های داستان ها پایان می گیرد وکمتراز او می توان داستانی سراغ کرد که بیزاری از زندگی واندوه زدگی واضطراب ودلهره های روانی وفلسفی ، نشانه خود را بر آن نزده باشد . دررمان کوتاه « بوف کور » که آندره برتون بنیادگذار مکتب سوررئالیسم را به شگفتی واداشته بود این دید گاه فلسفی هدایت بعد سوررئالیستی وتمثیلی ونمادین عمیقی یافته است . این داستان بلند یا رمان کوتاه ، به بسیاری از زبانها ترجمه شده وتاکنون مقالات بسیاری در تحلیل وتفسیر آن نوشته شده است .
تاثیر دیدگاه فلسفی هدایت را در نویسندگان بعد از او به وضوح می توان دید ،مثلا درداستانهای کوتاه مجموعه « چمدان » اثر بزرگ علوی ( 1282-1375) خواننده باز باهمان شخصیت های سرخورده وسرگردان وسودایی داستان های هدایت روبروست . اما دستگیری وزندانی شدن علوی وگذراندن چند سالی درزندان ، تحول بینادی واساسی در آثار او به وجود آورد و می توان گفت که اولین نویسنده ای است که با نوشتن داستان های کوتاه مجموعه « ورق پاره های زندان » ( 1320) ادبیات زندان را پایه گذاشت به عنوان نمونه ، دو داستان کوتاه « انتظار » و« عفو عمومی » ازمجموعه مذکور را می توان مثال زد که اوضاع واحوال مصیبت بار وغیرانسانی زندانی های سیاسی و غیر سیاسی ورفتار ظالمانه عامل های حکومت ماموران شکنجه را به خوبی نشان می دهد این مجموعه سر آغازی است برای « ادبیات زندان » که دردوره های بعد جای ویژه ای درمیان داستان های کوتاه وبلند نویسندگان ایرانی برای خود بازمی کند وداستان های بسیاری به این زمینه اختصا می یابد .
داستان های کوتاه بعدی علوی اغلب خصوصیتی مبارزه جویانه و پرخاشگرانه دارد ف مثل داستان های « گیله مرد » و « نامه ها » دراین داستان ها علوی به نوعی خود را در برابر جامعه ومردمان زیر فشار آن متعهد می داند و از این نظر داستان های کوتاه او مثل رمان ها یش اغلب از نوع داستان های کوتاه سیاسی است وجهت گیرانه درونمایه وموضوع داستان ها غالبا به زمینه وسمت وسوی خاصی رهبری می شود وشخصیت ها دارای هدف وتفکر مشخصی هستند که آنها رافعال وتسلیم ناپذیر ومبارزه جو می کند . اگرهدایت درداستان هایش به ناراحتی های روانی ودلهره های ناشناخته شخصیت های داستان هایش توجه عمیقی دارد ، درداستان های کوتاه وبلند علوی خواننده اغلب با شخصیت هایی روبروست که علیه ستم وبیدادگری اجتماعی سربلند می کنند ودربرابر بی عدالتی هاوناسازگاری ها ازخود واکنش نشان می دهند ، گرچه این مبارزه جویی شخصیت ها ، خصوصیتی رمانتیک دارد ، اماهمین خصوصیت داستان های کوتاه کمال یافته علوی رابه طورکلی ازداستان های نویسندگان دیگر متمایز می کند وبه داستان های کوتاه فارسی تنوع وتحرکی می بخشد وبر بعضی ازنویسندگان بعد از اومثل فریدون تنکابنی ( 1315)محمود دولت آبادی وصمد بهر نگی تاثیر می گذارد .
گذشته از این ، تمایز عمده ای که بزرگ علوی از صادق هدایت وبعضی از داستان نویسان بعد از خود ، یعنی جلال آل احمد وغلامحسین ساعدی و .... دارد ، تمایل عمیق او به مسائل غنایی وعاشقانه است علوی درشناخت روحیات زنان وباز آفرینی آنها چیره دست است البته درتجزیه وتحلیل روانی وخلقی زنان مثل اغلب نویسندگان همزمان خویش گوشه چشمی به نظریات فروید دارد . زن درداستان های او چهره بی هاله ای دارد وبُعدهای شخصیتی اودرداستان های گوناگون به تصویر کشیده می شود وصحنه های عاشقانه وعشق ورزی وکام دهی وکام خواهی ها ، دلچسب وعادی وطبیعی است ، حال آنکه در آثار داستان نویسانی چون هدایت ، چوبک ، آل احمد این صحنه ها ورویایی وسودایی یا ناتورالیستی نشان داده شده ؛ درآثار داستان نویسان سانتی مانتال ورمانتیکی چون محمد حجازی ( 1279-1352) وعلی دشتی ( 1272-1360) تصویر زن اغلب یک بعدی است وبیشتر لوندی وبی وفایی وهوسرانی وریاکاری او به نمایش گذاشته می شود .
بعد از جنگ جهانی دوم وآزادی نسبی کوتاه مدت ،افق های تازه ای در زمینه داستان نویسی پدید آمد وداستان نویسانی چون صادق چوبک وابراهیم گلستان تحت تاثیر نویسندگان امریکایی مثل « ارنست همینگوی » « جان استاین بک » و « ویلیام فاکنر » داستان های کوتاه وبلندی نوشتند که هم ازنظر اسلوب نگارش وهم از نظر تنوع موضوع ها وویژگی های فنی وتکنیکی ، داستان کوتاه فارسی را گامی به پیش برد .
پیش ازشهریور 1320 غیر از سانسور فکری وعقیدتی ، کلمات وعبارات نیز به بهانه های طرفداری از اخلاق وعفت عمومی ومصالح ملی و اجتماعی سانسور می شد . صحنه های شورانگیز عاشقانه وعشق ورزی ها باید حذف می شد یا کاملا پوشیده وبه اشاره ودر پرده به میان می آمد ونویسنده باید دربیان گفت وگوهای شخصیت های داستان کمال مراعات اخلاق را بکند واز آوردن کلمات واصطلاحات رایج زشت وناسزا خود داری کند ؛ خلاصه فضای قلابی اخلاقی ونزاکت های ابلهانه قالبی ودستوری هم بر محتوای داستان ها وهم برزبان ارائه آنها حاکم بود . صادق چوبک ( 1295- 1376) در دواثر موفق نخستین خود ، یعنی مجموعه داستان های کوتاه « خیمه شب بازی » و « انتری که لوطیش مرده بود» این ضابطه رابهم زد وبا تاثیر پذیری از خصوصیت های آثار داستان نویسانی مثل « فاکنر » ، « ارسکین کالدول » ، « استاین بک » و « همینگوی » داستان های کوتاهی نوشت که صحنه ها موقعیت های آن چنانی راصریح وبی پرده به تصویر کشید . درداستان های کوتاه اومثل « زیر چراغ قرمز » ، « پیراهن زرشکی » و « چرا دریا طوفانی شده بود » ملاحظات قراردادی واخلاقی صحنه ها وکلمات داستان های نویسندگان پیش از اوبرداشته می شود وپرده ا زروی زشتی ها وپلیدی ها کنار می رود وصحنه های ناخوشایند عادی شده پیش چشم گذاشته می شود وزندگی حیوانی ونیازهای غریزی شخصیت ها نشان داده می شود .
خواننده با چندش ، چرکی وکثافت درون وبیرون شخصیت ها را می بیند وبا منظره ها وحادثه هایی روبه رو م شود که بارها با آن سروکار داشته وراحت ازکنار آنها گذشته است ونا دلبخواه چرکی وبویناکی آنها را دوباره کشف می کند . به همین دلیل داستان های چوبک خوشایند بسیاری از خوانندگان نیست ، حتی عده ای راعلیه او برمی انگیزد وچماق تکفیر راعلیه او بلند می کند ، به خصوص که چوبک مثل اغلب ناتورالیست ها درارائه زشتی ها وناپاکی هابه اغراق می افتد واز زیبایی ها ولطافت ها وپاکیزگی های زندگی غافل می ماند.
زبان داستان های چوبک ، خشن وصریح وگفت وگوها با املای شکسته وهمراه با ضرب المثل هاواصطلاحات بومی ومحلی وحرفه ای شخصیت های داستان هاست وچوبک لغات وخصوصیت نحوی ودستوری لهجه اهالی جنوب ایران ( بوشهر ) را در بعضی ازآثارش به کار می گیرد .
داستان های کوتاه چوبک ، آینه تمام نمای جامعه ای عقب مانده وگندیده است با آدم های توسری خورده وذلیل ودرمانده وساقط وبیچاره ای که غرق در ابتدایی ترین نیازهای جسمی وروانی خویشند وگرفتار سرنوشتی محتوم و تغییر ناپذیر ؛ شخصیت هایی چون رانندگان بیابانی ، لوطی عنتری ها ، کفتربازها ، مرده شورها ، بافشه های لاشی وپااندازهای مفنگی وشیره ای که در آثار نویسندگان پیش ازچوبک با چنین خصوصیت وکیفیتی کمتر ظاهر شده بودند .
توجه وعلاقه به نثر پردازی اسلوب نگارش داستان ، یکی از ویژگی های داستان نویسان بعد ازشهریور 1320 است چوبک و آل احمد نثر خود رابه زبان گفتاری ومحاوره ای کوچه وبازار نزدیک کردندوابراهیم گلستان و.م ا. به آذین به نثر ادبی و آهنگین وشعر گونه روی آوردند .
ابراهیم گلستان ( 1301 ) وجوه مختلف نثر را درداستان های کوتاه خود آزموده است وتنها در دو مجموعه داستان های کوتاه متاخر خود ، یعنی « جوی ودیوار وتشنه » و« مد ومه » موفق شده است زبان داستانی خاص خود را بیافریند در داستان های کوتاه این دو مجموعه زبان شاعرانه ای به کار گرفته است که درمیان داستان نویسان پیش از او سابقه ندارد . سبک نگارش او متمایل به نثر ادبی است که در آن به موسیقی کلام وضوابط شعری توجه بسیار شده .
درداستان های کوتاه م.ا. به آذین نیزهمین توجه به نثر ادبی ونوشتاری دیده می شود ، اما آنچه نثر گلستان رااز به آذین وخیل نویسندگانی که از او تقلید می کنند . متمایز می کند ، خصوصیت مدرنیستی زبان گلستان است .
گلستان بابهره گیری ازنثر فنی فنون فارسی کلاسیک وباشناخت از نحوه کاربرد خصوصیتهای نثر مدرنیست ها ، به خصوص گرترود استاین ، خانم نویسنده امریکایی ، اسلوب نگارش مختصر به فرد خود را به وجود آورد که هنوز هم درمیان نویسندگان جوان طرفداران بسیار دارد . همین خصوصیت مدرنیستی برساختار معنای داستان های کوتاه اونیز حاکم است ، دراغلب داستان های کوتاه او ، شکل خطی وسنتی روایت داستان کنار گذاشته میشود وزمان می شکند ووقایع ازطریق تداعی های آزاد روایت می شود .
گلستان برخلاف اغلب داستان نویسان ایرانی به داستان های دلسوزانه و ترحمی توجهی ندارد وبه واقعیت های تلخ اجتماعی وزندگی مردم فقر زده وستمدیده بی اعتنا است و درداستان های کوتاهش ( گلستان فقط یک رمان به نام « اسرار گنج دره جنی » دارد اغلب به عواطف شخصی وتفریحات زندگی روشنفکری وکشمکش ها وملال های روحی ودرونی فردگرایانه اش می پردازد . داستان های او اغلب به قطعه های خوش ساخت وتزئینی محفلی شباهت پیدا می کند که ممکن است ذوق بعضی از روشنکفران را ارضا کنداما کشش ولطفی برای عامه خوانندگان ندارد، خصوصیت مدرنیستی وشیوه نگارش اوبر نویسندگان بعد ازخودش به خصوص برداستان نویسانی چون بهمن فرسی ( 1312) وهوشنگ گلشیری تاثیر گذاشته است .
ویژگی ممتاز داستان های کوتاه آل احمد ( 1302-1348) زبان آنهاست آل احمد با بهره گرفتن ازنثر مرسل متون ادبی قرون وپنج وشش کلاسیک فارسی مثل « تاریخ بیهقی» و « اسرار التوحید » وزبان محاوره ای مردم کوچه وبازار تهران ، سبک خاص خود رابه وجود آورد . این سبک بسیاری ازاختصاصات ساختی و بنیادی زبان گفت وگورا دارد آنچه زبان آل احمد را از زبان نویسندگان پیش وبعد از خود متمایز می کند ، بالا بودن بسامد عناصر زبان گفتاری اوست که او را به عنوان نویسنده ای صاحب سبک در میان نویسندگان دیگرایرانی معرفی می کند . اسلوب نگارش او ، تاثیر عمیقی برنثر اغلب نویسندگان همزمانش گذاشت .
جلال آل احمد سردسته گروهی ازداستان نویسانی است که دردوره بعد ( دوره رشد وگسترش ) علمدار جریان های ادبی – سیاسی شدند . این نویسندگان از جریان های روشنفکری پنجان وشصت میلادی تاثیر پذیرفته بودندکه نویسندگانی چون ژان پل سارتر آلبرکامو وسیمون دوبوار در رأس آن قرار داشتند . آل احمد این جریان روشنفکری راباتوجه به گرایش عصر ، وسیله پیشبرد عقاید وذهنیت سنتی ومذهبی خاص خود کردوجریان های مخالف حکومت وقت را درجهت خاصی پیش برد .
از این نویسندگان می توان به عنوان نویسندگان « تزدار » نام برد، نویسندگانی که داستان های رسالتی می نوشتند وعقاد وتمایلات خود را ترویج می کردند . از معروف ترین این داستان نویسان ، گذشته از آل احمد ، م .ا . به آذین ، فریدون تنکابنی ( 1315) وصمد بهرنگی ( 1318-1347) وعلی اشرف درویشیان ( 1320) هستند . درداستان های این دسته از نویسندگان ظرافت های ساختاری وخصوصیت های تکنیکی فدای « تز » ومحتوای داستان ها می شود . البته این داستان نویسان هرکدام « تز» های متفاوت خود را درداستان های خود ارائه می دهند ، اما آثار آنها ازنظر انتقاد تند اجتماعی وتوجه افراط آمیز به معناومحتوا وسهل انگاری زیانمند نسبت به اصول وجنبه های فنی وهنری داستان نویسی ، با هم مشابه اند . خصوصیت های عمده این داستان ها را می توان چنین خلاصه کرد :
روایت داستان ها بی هیچ ابهام وپیچیدگی تامرز وقایع نگاری وتقلید و کپی برداری ازوقایع پیش می رود واغلب بانثری سهل انگارانه وسطحی و خام ارائه می شود ( البته نثر آل احمد وبه آذین از این قاعده مستثنی است ) . و خصوصیت های اجتماعی و سیاسی وایدئولوژیکی داستان ها برجنبه های هنری آن ها می چربد وداستان ها اغلب دارای پیام وجهت گیرانه است .
داستان های کوتاه آل احمد بیشتر بیانگر افکاروعقاید وتمایلات سنت گرای اوست . نویسنده ، رهایی ورستگاری انسان را در بازگسشت به تعلقات سنتی و آداب ورسوم قومی ومحلی وروی گردانیدن از زندگی ماشینی ومصرفی وتجدد گرایی غربی می بیند وداستان های خود را در خدمت گرایش های مذهبی ومکتبی وضد مدرن خود می گذراند وبه عنوان حربه ای علیه مدرنیته به کار می برد. شخصیت نویسنده به عنوان مصلح اجتماعی وعقل کل دراستان هاظاهر می شود وبرای ناروایی ها وناهنجاری های اجتماعی پیشنهادهای اصلاحی خودرا عرضه می کند .آثار م . الف به آذین ( محمود اعتماد زاده 1293) نیز از نوع داستان های رسالتی است که عقاید چپ گرایانه نویسنده رابانثری باستان گرایانه ، سلیس وروان و انشاء پردازانه ارائه می دهد .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 41 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله داستان کوتاه درادبیات نوین ایران