بـراى عمل شدن بـه قانون, تـنها اعلان حکم و وجود قوه اجرائیه کافى نیست, بلکه آنچه قانون را در سطح فرد و جامعه در هر شرائط منشإ اثر مى سازد, وجود نیروى اخلاقى و تـعهد فردى و جمعى است و این نوع ضامن اجرا در درون ذات افراد و پیوسته بـا ایشان همراه است.
قوانینى که در دنیا موجـود هستـند, از لحاظ غرض و هدف بـر دو گونه است:
1 - قوانینى که غایت آنها رفع هرج و مرج و حـفظ امنیت جـامعه است.
2 - قوانینى که غایت و غرض آنها, علاوه بـر امنیت جامعه, وصول بشر است به نهایت درجه سعادت.
فقه اسلامى یکى از اینگونه قوانینى است که بـه نام قانون الهى به جامعه بشرى اعطإ شده و عمل بـه این قانون سعادت حقیقى بـشر را از هر لحاظ تإمین مى کند 1.
از اینجـاست که اهمیت ((قانون دینى)) بـر ((قانون مدنى)) بـه خوبى آشکار مى گردد در واقع, ((حکم)) در دین بـه صورت ((وظیفه)) درمىآید و در ((قانون)) بـه صـورت ((مقـررات)) اجـرإ مى شـود و معلوم اسـت که رعایت مقرراتـى که قانون تـعـیین مى کند بـا اداى وظیفه اى که دین تـکلیف مى کند, چه اندازه متـفاوت است و از همین تفاوت اختلاف فاحشى نیز در تـإمین سعادت جوامع پـدیدار مى گردد.
این است که دادستان اسبق دیوان کشور ایالات متحده آمریکا نظر به همین مزیت است که پـیروان این شریعت اطاعت از دستـورات دینى را یک نوع فریضه وجـدانى و واجـب دینى مى شناسند و احکام آن را بـه دیده قداست و احترام مى نگرند در صورتى که قوانین وضعى و نظامات بشرى در نظر مردم هیچگونه قداست و روحانیتى ندارند و چه بـسا که بـسـیارى از احـکام و مقررات آن را بـه عنوان بـارى گران تـلقى مى کنند و به هر وسیله و از هر راه که میسر باشد, از زیربـار آن مى گریزند ولى شریعت آسمانى اسلام, در نظر پیروان آن, پرتو اراده و مظهر رضاى خالق است و از این جهت تخلف از احکام آن بـه عقیده مسلمانان, گناهى بزرگ و مستوجب کیفر است چنانکه دکتر
((عبدالفتاح عبدالباقى)) که یکى از اعلام حقوق و رجال قانون عصر حاضر مى باشد, به همین مناسبت مى گوید:
((در قوانین وضعى سزاى جرم همراه جـرم است الا این که این سزا همیشه سزاى دنیوى اسـت زیرا واضع قانون وضعى; طبـعا مالک آخـرت نیست و نتیجه اینگونه کیفر دادن این است که هرکس بتواند خود را به گریزگاه قانون برساند, مجرم محسوب نمى شود)) 2.
و نیز دکتر ((محمد یوسف موسى)) در کتاب ((الفقه الاسلامى)) پـس از نقل این بیان مى افزاید:
((اما قانون آسمانى, که عالیترین نمونه آن فقه اسلامى است, در خـصـوص سـزاى اعمال راه و رسـمى دیگر دارد زیرا هم در این دنیا پـاداش و کیفر مى دهد و هم در آخرت. و جزاى اخروى همیشه بـزرگتر از جزاى دنیوى است و بـه همین جهت شخص معتـقد همیشه وجود پـلیس سرى را در نهاد خـود احـساس مى کند که خـود را از اطاعت اوامر و نواهى او ناگزیر مى بـیند هرچـند که در این دنیا فـرار از کیفـر براى او میسر باشد...)) 3.
از این جـاسـت که دادسـتـان دیوان کشـور ایالات متـحـده آمریکا ((رابـرت هوگوت جکسون)) در مقام مقایسه میان احکام دینى اسلام و حقوق مدنى آمریکا, مى گوید:
((قانون در آمریکا فقط یک تماس محدودى بـا اجراى وظایف اخلاقى دارد, در حـقیقت یک شخـص آمریکائى در همان حـال که ممکن است یک فرد مطیع قانون بـاشد, ممکن است یک فرد پست و فاسدى هم, از حیث اخـلاق بـاشد. ولى بـرعکس آن, در قوانین اسلامى, سرچـشمه و منبـع قانون اراده خدا اسـت اراده اى که بـه رسـول او محـمد(ص)مکشوف و عیان گردیده اسـت این قانون و این اراده الهى, تـمام مومنان را جـامعه واحـدى مى شناسـد, در اینجـا مذهب, نیروى صحـیح و سـالم, التـصـادق دهنده جـماعـت مى بـاشـد نه ملیت و حـدود جـغرافیایى.
در اینجا خود دولت هم مطیع و فرمانبر دار قرآن است... به نظر مومن, این جهان دهلیزى است به جهان دیگر که جهان بـهتر بـاشد و قرآن قواعد و قوانین و طرز سـلوک افراد را نسـبـت بـه یکدیگر و نسبت به اجتـماع آنها معین مى کند تـا آن تـحول سالم را, از این عالم بـه عـالم دیگر, تـإمین نماید. غیر ممکن اسـت تـئوریها و نظریات سیاسى و یا قضایى را از تـعلیمات پـیامبـر تـفکیک نمود, تعلیماتى که طرز رفتار را نسبت به اصول مذهبى و طرز زندگى شخصى و اجتـماعى و سیاسى همه را تـعیین مى کند. این تـعلیمات بـیشتـر وظیفه و تکلیف براى انسان تـعیین مى کند تـا حقوق. یعنى تـعهدات اخلاقى که فرد ملزم به اجراى آن مى بـاشد, بـیشتر مطمع نظر است و هیچ مقامى هم, در روى زمین نمى تـواند فرد را از انجـام آن معاف بدارد و اگر از اطاعت سرپیچى کند, حیات آینده خود را به مخاطره انداخته است)) 4.
زمینه سازى براى پذیرش احکام
براى این که قانونگذار, از وضع قانون بـه نتیجه مطلوب بـرسد, تنها دقت در تحسین و تحکیم قانون کافى نیست, بلکه علاوه بر این, لازم اسـت که قانونگذار از طرف کسـانى که قانون بـراى ایشان وضع شده, اطمینان حاصل نماید بـه این معنى که ضامن اجـرائى در داخل قلوب و نفوس ایشان بـگمارد و شک نیسـت که ضامن اجـراى هر قانون ایمان مردم بـه عدالت قانون و خشنودى از مقررات آن است. چنانکه از قرآن و سنت استفاده مى شود, تشریعات اسلامى بیش از هر شریعت و قانون از این مزیت برخوردار است زیرا احکام و تکالیف خود را بر پـایه هاى محکم و ایمان و اعتقاد اشخاص استوار ساخته است و علاوه بـر این, زمینه سازى کلى بـه منظور جلب قبـول و کسب پذیرش مردم, بـراى یکایک احکام بـه زمینه سازى جداگانه پرداخته و از این راه از منتـهاى رضا و اطمینان مکلفین بـرخوردار شده است. اینک چـند مورد را به عنوان مثال یادآور مى شویم:
یکى از احکام مهم اسلامى ((زکات)) است. زکات یک نوع ضریبه بـر نصابهاى معین از دارائى است که مى بـاید از پاکیزه ترین قسمت مال پـرداخت گردد و شکى نیست که دل بـرداشتـن از مال دنیا کارى بـس دشوار است و با خوى بخل که در طبیعت اغلب اشخاص وجود دارد, بسى ناسازگار مى باشد از این جهت شارع اسلام بـراى جایگزین ساختن این حکم در اعماق قلوب, بـا لطیف ترین وجهى بـه زمینه سازى پرداخته و با بیانى نافذ و موثر افکار را براى پذیرش این حکم آماده ساخته است.
چنانکه قرآن کریم در این باره فرموده است:
(خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها و صل علیهم ان صلاتک سکن لهم و الله سمیع علیم)5.
((از اموال آنها زکات بگیر تا بـه وسیله آن, آنان را پاک سازى و پـرورش دهى و بـه آنها(هنگام گرفتـن زکات)دعا کن که دعاى تـو مایه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست)) .
در این آیه بـه دو قسمت از فلسفه اخلاقى و اجتماعى زکات اشاره شده و خطاب به پیامبر فرموده: تو با این کار آنها را پاک مى کنى و نمو مى دهى, و آنها را از رذائل اخلاقى, از دنیاپرستى و بـخل و امساک پـاک مى کنى و نهال نوعدوستـى و سخاوت و تـوجـه بـه حـقوق دیگران را در آنها پـرورش مـى دهى. از این گـذشـتـه, مـفـاسـد و آلودگیهائى که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبـقاتى و محرومیت گروهى از جامعه به وجـود مىآید, بـا انجـام این فریضه الهى بـر مى چـینى و صـحـنه اجـتـماع را از این آلـودگـیها پـاک مى سـازى. و نیز همبـستـگى اجـتـماعى و نمو و پـیشرفت اقتـصادى در سایه اینگونه برنامه ها تإمین مى گردد بنا بـر این حکم زکات هم ((پاک کننده فرد واجتماع)) است و هم نمو دهنده بذرهاى فضیلت در افراد و هم سبـب پیشرفت جامعه. و این رساترین تعبـیرى است که دربـاره زکات مى تـوان گفت: از یکسـو آلودگیها را مى شـوید و از طرف دیگر تکاملآفرین است.
قران کریم با این بیان خاطرنشان ساخته است که پرداخت زکات به نفع خـود مودیان زکات است زیرا از طرفى آئینه نفوس را از زنگار بـخل و امساک مى زداید و از طرفى جـامعه را از عوامل کینه و حسد پیراسته مى سازد.
بـدیهى است, پـس از ساختن چنین زمینه محکم در قلوب, آنگاه که فقه اسلامى جزئیات این حکم را بیان کند, هیچ شخص مسلمان و معتقد بـه قرآن و سنت بـه خود اجـازه نمى دهد از پـرداخت زکات امتـناع ورزد.
نمونه دیگر, موضوع ((جهاد)) است و جاى تردید نیست که این خود حکمى بسیار دشوار است زیرا بیشتر مردم بیش از آنچه در بـذل مال بخل مى ورزند, از بـذل جان مضایقه دارند. از این رو قرآن در مقام ترغیب و تشویق به جهاد منطقى محکم بکار برده و اشعه انوار خیره کننده وحى را تا اعماق دلها نفوذ بـخشیده و انجام این وظیفه را از جهان و آنچه در آن هست, بـرتر شمرده و شخص شهید را بـه وعده خلود در سراى سعادت و رضاى خداوند دلگرم و امیدوار ساختـه و از آن جمله فرموده است:(کتب علیکم القتـال و هو کره لکم و عسى إن تـکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسى إن تـحبـوا شیئا و هو شر لکم والله یعلم و إنتم لا تعلمون)6.
((جـهاد در راه خـدا بـر شما مقرر شده اسـت درحـالى که از آن اکراه دارید و چه بسا از چیزى اکراه داشته باشید, که خیر شما در آن است و یا چـیزى را دوست بـدارید که شر شما در آن است و خـدا مى داند و شما نمى دانید)) .
این آیه اشاره بـه یک اصل اساسى در قوانین تـکوینى و تـشریعى خداوند مى کند و روح انقیاد و تسلیم را در برابـر این قوانین در افراد انسان پرورش مى دهد و آن این که افراد بشر نباید در برابر قوانین پروردگار تشخیص خود را ملاک قضاوت قرار دهند, زیرا به طور مسلم علم آنها از هر نظر محدود و ناچیز و در برابر مجهولات آنها همچون قطره اى در بـرابـر دریاست. بـنابـراین قوانینى که از علم خداوند سرچشمه مى گیرد, هرگز نباید در برابـر آن روى درهم کشید, بلکه باید بدانند همه آنها به سود و نفع آنهاست 7.
همچـنین در آیه دیگر جـهاد در راه خـدا را معـامله اى سـودآور تـعبـیر مى کند و شهادت یا پـیروزى در میدان جهاد در راه خدا را مستوجب اجرى عظیم مى شمارد و این حقیقت را با بیانى نافذ و مهیج اینگونه بیان مى کند:
(فلیقاتل فى سبیل الله الذین یشرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فى سبـیل الله فیقتـل او یغلب فسوف نوتـیه اجرا عظیما)8.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 18 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله اثر متقابل فقه و اخلاق در یکدیگر