ستایش مخصوص خدایی است که بنده اش را شبانه ازمسجدالحرام به مسجدالاقصی (برای معراج) سیر داد و رحمت پی درپی و درود بر کسی (حضرت محمد «ص») که نشانه های بزرگ پروردگارش را مشاهده نمود، و بر خاندان پاکیزه او که چراغهای هدایت هستند و نفرین و لعنت (خداوند) بر دشمنانشان باد که گمراهان و افراد پست هستند.
باری غرض از این مقدمه، بیان حقیقت اخلاق می باشد. پس می گوییم: هیچ خیری در عملی که بدون دانش و علم باشد نیست، همانطور که هیچ شرافتی در علم و باشد نیست، پس علم، عمل را می طلبد و در نتیجه از تکرار و ممارست بر آن دو، اخلاق به دست می آید.
پس اخلاق حسنه، نزد ما چیزی جز به فعلیت رسیدن مقتضای فطرت الهی در انسان نیست و این فعلیت حاصل نخواهد شد مگر بواسطه ممارست علم نافع و مداومت بر عمل صالح با هم و اما یکی از آنها بدون دیگری خیر.
بنابراین حقیقت اخلاق همانا نتیجه رجوع انسان به فطرت توحیدی خود می باشد. پس در واقع فطرت، سرچشمه اخلاق است و لذا خداوند متعال ما را در آیه شریفه به توجه نمودن به آن امر فرموده است که: پس مواجه کن روی خود (قلبت) را به دین، در حالی که استقامت داری، تا قلب تو فقط به دین متوجه شود و خدای متعال با بیان خود که: (دین) فطرت خدایی است که همه مردم بر آن خلق شده اند، پرده از معنای دینی که به آن امر شده ایم برداشته است.
و مرا از دین طینتی است که خمیره خلقت انسان بر آن استوار شده است (که در صدر آیه شریفه بدان اشاره شده) نه فقط ظاهر شریعت، گرچه آن ظاهر نیز مطابق با این فطرت است بلکه آن چیزی جز توحید و معرفت حق تعالی نیست، همچنان که این مطلب از گفتار حضرت صادق علیه السلام در ذیل فرمایش خداوند عزوجل استفاده می شود که: فطرت خدایی که مردم را بر آن خلق کرد حضرت فرمودند: آنان را بر فطرت توحید خلق کرد. همچنان که این مطلب از فرمایش امام باقر علیه السلام در جواب سؤال زراره از ایشان استفاده می شود که گفت: از حضرتش از معنای کلام پروردگار که می فرماید: (آنان برای خدا استقامت دارند و شریکی برای او قرار نمی دهند) و از حنفیه (مستقیم بودن) سؤال کردم پس فرمودند: خداوند متعال آنان را بر پایه معرفت خود خلق نمود.
برای همین جهت است که خداوند متعال در پی آیه شریفه فرمود: تبدیل و تغییری در خلق خدا نیست، سپس آن را به فرمایش خود تأکید نمود که: آن (فطرت) دین استوار و مستقیمی است و به جهت اینکه عده ای از مردم به سبب جهل و و نادانی دین را به غیر آنچه که ما تفسیر نمودیم توجیه می کنند خداوند در پایان آیه شریفه فرمود: ولکن اکثر مردم جاهل هستند.
و اما اینکه بدست آمدن اخلاق حقیقی منحصر در رجوع به فطرت می باشد، از این جهت است شخصی که در حجابهای دلبستگی مادی از عالم طبیعت قرار گرفته قلبش را بازنماید و آن پرده ها به وسیله علم و عمل از او برداشته شود و به فطرتی که از عالم نور است رجوع نماید. عادتاً نمی تواند عملی مخالف با فطرت توحیدی خود انجام دهد و برای او چیزی جز متصف شدن به اخلاق الهی نمی باشد.
و این همان چیزی است که از کلام حضرت صادق علیه السلام اراده شده است آنگاه که فرمودند: همانا خداوند متعال پیغمبرش صلی الله علیه و آله را به مکارم اخلاق اختصاص داد، پس خود را بیازمایید، اگر آن (نوع اخلاق) در شما بود پس خدای متعال را سپاسگزار شوید و نیز آنچه که در کلام حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است که می فرماید: خداوند متعال رسولان خود را به مکارم اخلاق اختصاص داده است، پس خود را با داشتن و نداشتن آن بیازمایید. و همچنین در حدیث معروف آمده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: مبعوث شدم تا اخلاق ستوده را به اتمام برسانم، و در حدیث دیگری نیز فرمودند: بر شما لازم است که به مکارم اخلاق متخلق شوید زیرا پروردگارم مرا به آن برانگیخت.
پس اگر روایاتی که تعداد مکارم اخلاق را شمرده اند با دقت بنگریم، قطعاً در می یابیم که مکارم اخلاق برای کسانی ظهور و جلوه می نماید که بین آنها و فطرتشان پرده ای نیست مانند انبیاء و اولیاء علیهم السلام پس آنان متخلق به مکارم اخلاق بوده و به آن اختصاص دارند.
و بعد از این مقدمه مختصر خوانندگان عزیز را به حدیثی متوجه می نماییم که در حقیقت اولین جلسه درس اخلاق از ناحیه پروردگار علیم حکیم است، معلم اولی که خداوند علی اعلی است و اولین شاگرد او کسی است که مرکز گردش عالم وجود بوده و اولین موجودی است که از خداوند صاحب جود و کرم صادر گردیده و صاحب مقام محمود است و به مرحله شهود رسیده که دارای اخلاق بزرگ و عقل کامل و سالم می باشد یعنی سرور رسولان و انبیاء و مبعوث شده برای رحمت به همه عالم حضرت محمد صلی الله علیه و آله.
گرچه قبل از ایشان نیز بین انبیاء مرسلین علیهم السلام و خداوند متعال سخنانی ردوبدل گردیده، و گفتگوهایی انجام شده است ولی (با این وجود) آنان به مرتبه پیغمبر صلی الله علیه و آله نمی رسند به جهت چیزهایی که بین او و پروردگارش واقع شده است.
آری، پیامبر صلی الله علیه و آله به جهت زیادتی در آن مکالمات از جهت مقدار و کیفیت بر آنان سزاوار می باشد و همین برای او از جهت عزت و شرف کافی است.
چگونه چنین نباشد؟ و حال آنکه او صلی الله علیه و آله و خاتم انبیاء و کسی است که پیغمبر بوده در حالیکه جسم حضرت آدم علیه السلام بین آب و گل بود، آن چنان پیامبری که پروردگارش او را برای خود برگزیده و اختیار کرد. سپس به پروردگار نزدیک شده به اندازه دو کمان و بلکه از آنهم نزدیکتر گشت. سپس همانا حدیث شریف (معراج) سه امر گذشته را دربردارد:
امر اول: راهنمایی سالک به اموری است که چنگ زدن و التزام به آنها و یا دوری از آنها برای رسیدن او به مقصد اصلی سزاوار است یعنی برطرف شدن حجاب و کنار رفتن پرده از فطرت توحیدی.
امر دوم: تشویق و ترغیب نمودن بر عمل به امور گذشته.
امر سوم: توجه و آگاهی دادن به مقصد در تمامی موارد زندگی و مراحل سلوک و تذکر به نتیجه های آن.
اصل حدیث را مرحوم دیلمی ابومحمدالحسین بن ابی الحسن بن محمد که اهل کمال و شایستگان و زهاد و پرهیزکاران بوده در آخر کتاب خود ارشاد القلوب با حذف بعضی از راویان حدیث از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از پروردگار خود سؤال کرد …
و همین حدیث را مرحوم مجلسی (ره) در بحارالانوار و شیخ حر عاملی در کتاب جواهر السنیه (به نقل از ارشادالقلوب) به همین کیفیت نقل می کنند لکن مرحوم فیض د روافی آن را بطور ارسال از امام صادق از علی علیه السلام نقل می کند.
مرحوم مجلسی (ره) بعد از نقل حدیث بطور ارسال دو سند برای آن از حضرت جعفربن محمد بواسطه پدر بزرگوارش از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می فرماید. و همچنین صاحب وافی فرموده: این حدیث را غیر از دیلمی بطور مسند از حضرت جعفر بن محمد بواسطه پدرش از جد بزرگوارش امیرالمؤمنین نقل فرموده اند. ولی تعجب از اختلاف در نقل متن این حدیث از سه بزرگوار است با اینکه اختلافی در نقل خود (در اصل حدیث) از کتاب ارشاد ندارند و ما چون نقل وافی را زیادتر و کامل تر یافتیم آن را برای شرح کردن انتخاب نمودیم.
و اما اعتبار حدیث از جهت سند پس هر سه بزرگوار نقصی برای آن ذکر نکرده اند گویا حدیث از جهت متن یا سند مورد اعتماد ایشان بوده است همانطور که مرحوم شیخ حر عاملی در آخر کتاب جواهرالسنیه بعد از نقل احادیث قدسیه به این مطلب اشاره کرده و می فرماید: پس این (احادیث قدسیه) چیزی است که اراده نمودم وارد کردن آن را (در این کتاب) و اختیار نمودم جدا کردن آن را از اخبار صحیحه روایت شده که در بردارنده احدیث قدسیه است که مقرون به نشانه های قطعیه بوده که بر ثبوت و صحت آن روایات و راستی راویان آنها در نقل احادیث دلالت می کند.
در حالی که از نقل آنچه که سبب شک و شبهه یا احتمال دروغ و خلاف است دوری کردم.
و همانا بزرگان اهل علم و معرفت و کمال به آن (حدیث معراج) و به بیان جملاتش توجه و عنایتی داشته اند مانند مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که در کتابهای اخلاقی خود قسمتهایی از آن را ذکر نموده است و همچنین مرحوم استاد بزرگوار آیت الله علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان که با بیانات خود یک دوره کامل این حدیث را خصوصاً از اول تا آخر آن در جلسات اخلاقی خود برای ما خواندند و قسمتهای متعددی از آن را در بحثهایی که با دکتر کربن فرانسوی داشتند ذکر نمودند.
معبودا، دانستم بوسیله پی درپی بودن آثار و دگرگونی احوال آنها مراد تو از من آن است که خودت را به من در هر چیزی بشناسایی تا در هیچ چیز به تو جاهل نباشم.
خداوندا، زبان و قلم ما را به صواب و حکمت محکم گردان تا نگوییم مگر با تأمل و راستی که با معرفت و شناخت توأم باشد و ننویسیم مگر با دیده انصاف بدون تعصب و اجحاف.
پروردگارا، آنچه را تقدیم نمودیم مورد نفع ما قرار ده در روزی که مال و فرزند نفعی ندارد مگر کسی که با قلب سلیم (سالم) محشور گردد. ای پروردگار عالمیان دعای ما را مستجاب نما و ستایش برای پروردگار عالمیان است و حول و قوه ای نیست جز به خداوند بزرگ.
پیشینه تحقیق در باب تعلیم و تربیت اسلامی
اگرچه در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی به طور عام و دربارة فلسفه یا مبانی نظری تعلیم و تربیت اسلامی به طور خاص آثار متنوع و متعددی به نگارش درآمده است؛ نسبت به تبیین ماهیت تعلیم و تربیت اسلامی هنوز جای بحث باقی است، زیرا از یک سو بسیاری از کتابهایی که در زمینة تعلیم و تربیت اسلامی تاکنون نگاشته شده است، از منظری غیر از منظر فلسفی به تعلیم و تربیت نگریسته و بنابراین به بیان توصیه ها و اندرزهای موجود در متون اسلامی اکتفا نموده است. از سوی دیگر کتابهایی که از منظر فلسفة تعلیم و تربیت برای ساماندهی مباحث تربیت اسلامی تلاش کرده اند نسبت به تبیین معنا و ماهیت آن، درجات متفاوتی از توجه را نشان داده اند و از طریقهای گوناگونی وارد شده اند. به طور کلی در بررسی پیشینة تحقیق، آثاری را که در زمینة تربیت اسلامی با رویکرد فلسفة تعلیم و تربیت نوشته شده است می توان به سه دسته تقسیم نمود:
دستة اول: کتابهایی که اساساً به بحث مایهت تعلیم و تربیت اسلامی وارد نمی گردند، بلکه محل ورودشان به موضوع تربیت اسلامی بررسی موضوعاتی از قبیل اهمیت علم و عالم یا متعلم از دیدگاه اسلام، جایگاه عقل یا مفهوم شناسی عقل در متون اسلامی، آراء تربیتی متفکران و دانشمندان مسلمان، تحلیل بحرانهای معاصر، بررسی مکاتب تربیتی و مقایسة ویژگیهای نظام تربیتی اسلامی با آنها و غیره می باشد.
دستة دوم: کتابهایی که در بحث تعلیم و تربیت اسلامی وارد شده اند ولی این موضوع را براساس مفهوم شناسی قرآنی و روایی و با کمک ریشه یابی لغوی کلمات «تعلیم» و «تربیت» یا واژگان معادل و مترادف آنها آغاز نموده اند. این دسته از آثار معمولاً با استناد به آیات و روایات، یا سخنان متفکران مسلمان، تعریف و حدود تعلیم و تربیت را معلوم کرده اند.
دستة سوم: آثاری که از منظر مبانی انسان شناختی به تبیین تربیت اسلامی و تعیین اهداف و اصول آن پرداخته اند. این دسته از آثار با نگاهی تحلیلی و گاه با نگاهی ترکیبی و در برخی موارد با آمیخته ای از هر دو نگاه، ابتدا به توصیف اختصاصات انسان از دیدگاه اسلام اقدام کرده اند؛ سپس با توجه به ویژگیهای انسان، استعدادها و جوانب وجودی او و یا با توجه به هدفی که برای انسان از متون اسلامی استنباط گردیده، به تبیین تعلیم و تربیت اسلامی می پردازند.
همچنین در بررسی پیشینة تحقیق معلوم گردید که غیر از منابع تربیتی، می توان موضوع این تحقیق را کمابیش در منابع دیگر اندیشة اسلامی نیز پی گرفت. زیرا متفکران و نویسندگان در حوزه های مختلف علوم اسلامی و بنا بر ضرورتهای گوناگون به مباحث هستی شناسی و انسان شناسی پرداخته اند. از سوی دیگر بسیاری از بحثهای تربیتی نیز در حوزه های گوناگون اعم از عرفان، حدیث، اخلاق، تفسیر، سیره، اصول عقاید، فقه، علم الاجتماع و غیره به طور پراکنده و یا منسجم مطرح گردیده است. اگرچه مطالعة همه این منابع یا برخی از آنها به عنوان نمایندة این گونه منابع تحقیقی، ممکن و چه بسا ضروری نیست، ولی در پیشینة این تحقیق سعی شده در ذیل دسته بندی فوق، برخی از کتابهایی که در زمینة تعلیم و تربیت اسلامی نوشته شده است به طور اجمالی مورد مطالعه قرار گیرد.
دسته اول
چنانکه گفته شد منابعی را شامل می شود که محل ورود آنها به موضوع تربیت اسلامی عناوینی غیر از مباحث هست شناسی است؛ برخی از این کتابها عبارت اند از:
کتاب «آداب تعلیم و تعلم در اسلام»: این کتاب که در حقیقت ترجمه «منیه المرید فی آداب المفید و المستفید» شهید ثانی است، با مقدمه مفصلی دربارة اهمیت دانش، دانشمند و دانشجو، همچنین عللل ناکامی درعلم آموزی از دید قرآن و سنت آغاز می گردد و بلافاصله وارد بحث آداب و وظایف معلم و شاگرد می شود. تمام بحث کتاب، اطراف همین محور می گردد و به تفصیل روابط شاگرد و معلم را مورد بررسی قرار می دهد.
کتاب «آموزش و پرورش اسلامی» ، گرچه عنوان فصل اول این کتاب «ماهیت آموزش و پرورش اسلامی» انتخاب شده است ولی محتوای آن صرفاً شامل مقایسه بین نظرات «اشراقیان، مشائیان و پیروان مکتب واسطه» در بحث علم و اهمیت آن و چگونگی تعلیم و تعلم و روشهای آموزش و پرورش است. فصلهای بعدی این کتاب نیز به بحث دربارة عقل از دیدگاه فیلسوفان مسلمان (فارابی و ابن سینا) ، رابطة عقل با آموزش و پرورش اسلامی، ارزش علم و خرد در تربیت اسلامی، اصول فلسفة اسلامی که در تربیت اسلامی مؤثرند (شامل بخشهایی اجمالی از مباحث هستی شناسی و انسان شناسی) و بالاخره ویژگیهای نظام آموزشی اسلام، اصول، روشها، منابع آموزشی، تحول و تکامل آن نظام، اختصاص یافته است.
کتاب «التعربیه الاسلامیه: تساؤلات حول جدالیه الاسلام و الحداثه» : در فصل سوم، سه مکتب تربیتی را در اسلام معرفی می کند که عبارت اند از مکتب سنت گرا، عقلانی و عمل گرا. اگرچه رویکرد هر سه مکتب به تعلیم و تربیت رویکرد دینی است ولی مکتب سنت گرا معنایی محدود از علم را در نظر دارد. مؤلف به معرفی برخی از نمایندگان این گرایش می پردازد و افرادی چون غزالی و خواجه نصیر را نیز در میان آنها طبقه بندی می کند. مکتب عقلانی نیز گرچه نگاهی دینی به تربیت دارد ولی به اعتقاد مؤلف در توجیه مسائل تربیتی، از عقل فلسفی بهره می گیرد. تفاوت اساسی میان گرایش عقلانی با گرایش سنتی در تعریف آنها از انسان، علم، مبانی شناخت، رشد، تعلیم، تقسیمات علوم و غیره است. فارابی، ابن سینا، ابن مسکویه و گروه اخوان الصفا از مؤسسان این طرز تفکر محسوب شده اند. در مقابل این دو گرایش مکتب تربیتی دیگری توسط ابن خلدون در حوزة اسلامی تأسیس شد که طبق قول مؤلف، همان مکتب عمل گراست. در این گرایش سوم، علوم بنا بر غایات عملی و میزان سودمندی آنها در حل مسائل زندگی تقسیم می شوند، چون در تعلیم و تربیت ارزش علوم، ارزش ذاتی نیست. سپس مؤلف با استدلال به اینکه میان افرادی که نسبت به تربیت، از منظر عقلانی و فلسفی می اندیشند با کسانی که نسبت به آن رویکرد دینی دارند دوگانگی قابل ملاحظه ای وجود دارد، مدعی است هنوز نظریة تربیتی کاملی در زمینة تربیت اسلامی ارائه نگردیده است.
کتاب «انجاهات الفکر التربوی الاسلامی» با تکیه بر یک بحث مقدماتی دربارة ویژگی آموزش پذیری انسان و پس از اشاره به مجادلات مخالفان و موافقان استنباط از متون اسلامی (قرآن و سنت) در زمینة موضوع مورد بحث، بلافاصله وارد مقولة اهداف تربیتی می شود و عبودیت را به عنوان هدف عام تربیتی که منشأ اهداف خاص و جزئی است، مورد مطالعه قرار می دهد. ادامة مباحث این کتاب دربارة اخلاق، ابزار و منابع آموزشی، محتوای آموزشی، روشهای آموزشی، ارتباط اهداف با محتوا و روش، اختصاص یافته است. در قسمت انتهایی کتاب، مؤلف به معرفی پنج گرایش فقهی، فلسفی، کلامی، صوفیانه و علمی در مسائل تربیتی و روشهای
آموزشی می پردازد.
کتاب «ازمه التعلیم المعاصر و حلولها الاسلامیه» پس از بحث مقدماتی نسبتاً مبسوطی دربارة بحران آموزشی معاصر و تحلیل نظریات گوناگون دربارة ریشه های آن اعم از ریشه های اقتصادی،اجتماعی، اخلاقی، تربیتی، دینی، روانی و الگویی، تأکید می ورزد که فقدان یک فلسفة تربیتی صحیح و متقن و همه جانبه، از مهم ترین علل بحران تربیتی معاصر است. در فصل دوم با عنوان «تربیت اسلامی و بحران تربیتی معاصر» با تبیین ضرورت بازگشت به اصول و روشهای تربیت اسلامی، به این سؤال تصریح می کند که تربیت اسلامی چیست و فلسفه، اهداف و روشهای آن کدام است؟ ولی در پاسخ به این پرسش از مسیری کلامی یعنی تبیین ضرورت نبوت عامه وارد می شود؛ سپس به جایگاه علم در قرآن و سنت اشاره می کند و به ترغیبهای کتاب و سنت دربارة تفکر، تدبر، آموزش و غیره متمسک می گردد و تقدم ایمان بر کفر و علم بر جهل را مورد تأکید قرار می دهد. البته در شرح فلسفة تربیتی اسلام به برخی مطالب انسان شناختی نیز اشاراتی دارد. نظیر: خلیفه الله بودن انسان، دمیده شدن روح الهی (و تفسیر آن به اینکه خداوند از علم خود به انسان آموخته است)، برتری انسان بر فرشتگان و در نتیجه بر همة موجودات، و برخی از ویژگیهای روان شناختی انسان.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله اخلاق چیست