فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله وحی

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله وحی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

وحی
●بحث‏های مقدماتی درباره وحی
بحث درباره وحی،از این جهت‏حایز اهمیت است که پایه شناخت کلام خدابه شمار می‏رود.قرآن که بیان‏گر سخن حق تعالی و حامل پیام آسمانی است،به وسیله وحی نازل شده است.وحی همان سروش غیبی است که از جانب ملکوت‏اعلی به جهان ماده فرود آمده است.
و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان‏عربی مبین

 

ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمهٔ خداوند از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل می‏کند: ...و اوحی الی هذا القرآن‏لانذرکم به و من بلغ
از این رو اساسی‏ترین بحث در زمینه مسایل قرآنی بحث درباره وحی است،یعنی بحث درباره شناخت وحی،چگونگی برقراری ارتباط بین ملا اعلی و ماده‏سفلی و این که آیا میان دو جهان ماده و ما فوق ماده،امکان برقراری ارتباط هست؟
این گونه موضوعات در این زمینه مطرح است و پاسخ آن‏ها راه را برای درک‏باورهای قرآنی هم وار می‏سازد.
وحی در لغت وحی در لغت‏به معانی مختلفی آمده است از جمله:اشارت،کتابت،نوشته،رساله،پیام،سخن پوشیده،اعلام در خفا، شتاب و عجله و هر چه از کلام یا نوشته یاپیغام یا اشاره که به دیگری به دور از توجه دیگران القا و تفهیم شود وحی گفته‏می‏شود، ناصر خسرو گوید:
گفتارشان بدان و به گفتار کار کن×تا از خدای عز و جل وحیت آورند.
راغب اصفهانی گوید:اصل الوحی الاشارهٔ السریعهٔ ،وحی پیامی پنهانی است که‏اشارت گونه و با سرعت انجام گیرد.ابو اسحاق نیز گفته است:اصل الوحی فی‏اللغهٔ کلها اعلام فی خفاء و لذلک سمی الالهام وحیا،اصل وحی در لغت‏به معنای‏پیام پنهانی است،لذا الهام را،وحی نامیده‏اند.هم چنین است‏سخن ابن بری:
وحی الیه و اوحی:کلمه بکلام یخفیه من غیره و وحی و اوحی:اوما،وحی الیه:
پنهان از دیگران با او سخن گفت.وحی و اوحی:مطلب را با اشاره رسانید.شاعرنیز گوید:فاوحت الینا و الانامل رسلها ،بر ما پیام فرستاد در حالی که سرانگشتانش پیام رسان او بودند.دیگری گوید:
نظرت الیها نظرهٔ فتحیرت دقائق فکری فی بدیع صفاتها فاوحی الیها الطرف انی احبها فاثر ذاک الوحی فی و جناتها
با نگاهی که بر وی افکندم فکر باریک بینم در صفات بدیع او در حیرت ماند،پس گوشه چشمم بدو پیام داد که دوستش دارم و آثار آن پیام،در گونه‏های وی‏نمایان گردید.
●وحی در قرآن
واژه وحی در قرآن به چهار معنا آمده است:
۱- اشاره پنهانی:که همان معنای لغوی است.چنان که درباره زکریا علیه السلام در قرآن می‏خوانیم: فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بکرهٔ و عشیا ،او ازمحراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت:به شکرانه این‏موهبت صبح و شام خدا را تسبیح کنید.
۲- هدایت غریزی:یعنی رهنمودهای طبیعی که در نهاد تمام موجودات‏به ودیعت نهاده شده است.هر موجودی اعم از جماد،نبات، حیوان و انسان،به طورغریزی راه بقا و تداوم حیات خود را می‏داند.از این هدایت طبیعی با نام وحی درقرآن یاد شده است: و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر ومما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا... ، پروردگارت به زنبور عسل‏وحی الهام غریزی نمود که از کوه و درخت و داربست‏هایی که مردم می‏سازند،خانه‏هایی درست کن، سپس از همه میوه‏هاشیره گل‏ها بخور بنوش و راه‏های‏پروردگارت را به راحتی بپوی‏.
هدایت غریزی که در نهاد اشیا قرار دارد،خود رازی نهفته از اسرار طبیعت‏به شمار می‏رود که اثر شگفت آور آن آشکار،ولی منشا و مبدا آن پنهان از انظار بوده‏و شایسته آن است که آن را وحی گویند. و اوحی فی کل سماء امرها... ،و در هرآسمانی کار آن آسمان را وحی مقرر فرمود...
۳- الهام(سروش غیبی):گاه انسان پیامی را دریافت می‏دارد که منشا آن رانمی‏داند.به ویژه در حالت اضطرار که گمان می‏برد راه به جایی ندارد.ناگهان‏درخششی در دل او پدید می‏آید که راه را بر او روشن می‏سازد و او را از آن تنگنابیرون می‏آورد.این پیام‏های ره‏گشا،همان سروش غیبی است که از پشت پرده ظاهرشده و به مدد انسان می‏آید.از این سروش غیبی که از عنایت الهی سرچشمه گرفته،در قرآن با نام وحی تعبیر شده است.قرآن درباره مادر موسی علیه السلام می‏فرماید:
و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لا تخافی و لا تحزنی‏انا رآدوه الیک و جاعلوه من المرسلین . و لقد مننا علیک مرهٔ اخری اذ اوحینا الی امک مایوحی ان اقذفیه فی التابوت فاقذفیه فی الیم فلیلقه الیم بالساحل یاخذه عدو لی و عدوله...فرجعناک الی امک کی تقر عینها و لا تحزن...
بر پایه این آیات،موقعی که موسی تولد یافت،مادرش نگران حال او شد.ناگهان‏بارقه‏ای در خاطرش گذشت که با توکل بر خدا او را شیر دهد.هر گاه احساس خطرکرد او را در صندوقی چوبین قرار داده بر روی آب رها کند.و نیز بر خاطرش گذشت‏که طفل به او باز می‏گردد و هرگز نباید اندوهناک باشد،زیرا بر خدا اعتماد کرده وطفل را به دست او سپرده است.این‏ها خاطره‏هایی بود که بر اندیشه مادر موسی‏گذر کرد و بارقه امیدی بود که در دل او درخشیدن گرفت.این گونه خاطره‏های روشن‏کننده راه و نجات دهنده از بیم و هراس،الهام رحمانی و عنایت ربانی است که درمواقع ضرورت به یاری بندگان صالح می‏آید.
قرآن وحی را به معنای وسوسه‏های شیطان نیز به کار برده است، و کذلک جعلنالکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا... و وان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم... این گونه وحی شیطانی همان است که‏در سوره ناس آمده: من شر الوسواس الخناس،الذی یوسوس فی صدور الناس،من الجنهٔ‏و الناس
۴- وحی رسالی:وحی بدین معنا شاخصه نبوت است و در قرآن بیش از هفتادبار از آن یاد شده است: و کذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام القری و من حولها
نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن پیامبران مردان تکامل‏یافته‏ای هستند که آمادگی دریافت وحی را در خود فراهم ساخته‏اند.در این باره‏امام حسن عسکری علیه السلام می‏فرماید:ان الله وجد قلب محمد افضل القلوب و اوعاهافاختاره لنبوته...
،خداوند،قلب و روان پیامبر را بهترین و پذیراترین قلب‏ها یافت وآن گاه او را برای نبوت برگزید
این حدیث اشاره به این واقعیت دارد که برای دریافت وحی آن چه مهم است‏افزایش آگاهی و آمادگی برای پذیرا شدن این پیام آسمانی است.برای رسیدن به این گونه آمادگی پیامبر باید پیرایه‏های جسمانی را از خود بزداید و شایسته تماس باملکوتیان شود. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده‏اند:و لا بعث الله نبیا و لا رسولا حتی‏یستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امته ،خداوند،پیامبری‏بر نیانگیخت،مگر آن که عقل(خرد و اندیشه)خود را به کمال رسانده باشد و خرد اواز خرد تمام امتش برتر باشد
طبق گفته صدر الدین شیرازی،پیش از آن که ظاهر پیامبر به نبوت آراسته گردد،باطن او حقیقت نبوت را دریافت کرده بود. پیامبر ابتدا باطن خود را به کمال انسانی‏آراسته گردانید سپس این آراستگی از باطن به ظاهر وی نمودار گشت.در واقع،پیامبر نخست‏سفر از خلق به حق را آغاز کرد و پس از وصول به حق،سفری ازجانب حق و هم راه با حق به سوی خلق باز گشت
از این رو،وحی چیزی نیست جز آگاهی باطن که بر اثر سروش غیبی انجام‏می‏گیرد: قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله... نزل به الروح الامین‏علی قلبک لتکون من المنذرین
پدیده وحی هم همانند الهام،به تابناک شدن درون در مواقع خاص اطلاق‏می‏شود.با این تفاوت که منشا الهام بر الهام گیرنده پوشیده است،ولی منشا وحی برگیرنده وحی که پیامبرانند روشن می‏باشد.به همین علت،پیامبران هرگز در گرفتن‏پیام آسمانی دچار حیرت و اشتباه نمی‏شوند،زیرا بر منشا وحی و کیفیت انجام آن‏آگاهی حضوری کاملی دارند.
زراره از امام جعفر صادق علیه السلام می‏پرسد:چگونه پیامبر مطمئن شد آن چه به اومی‏رسد وحی الهی است،نه وسوسه‏های شیطانی؟امام علیه السلام فرمود:ان الله اذا اتخذعبدا رسولا انزل علیه السکینهٔ و الوقار فکان الذی یاتیه من قبل الله مثل الذی یراه‏بعینه ،هرگاه خداوند بنده‏ای را برای رسالت‏برگزیند،به او آرامش و وقار ویژه‏ای ارزانی می‏دارد،به گونه‏ای که آن چه از جانب حق بدو می‏رسد،همانند چیزی‏خواهد بود که با چشم باز می‏بیند.در حدیثی دیگر سؤال شد:چگونه پیامبران‏دانستند که پیامبرند؟امام علیه السلام در پاسخ فرمود:کشف عنهم الغطاء... برای آنان‏پرده از میان برداشته شد.
به عبارت دیگر پیامبران هنگامی به پیامبری مبعوث می‏شوند که از مرحله علم‏الیقین گذشته و عین الیقین را طی کرده و به مرحله حق الیقین رسیده باشند.پس‏شگفتی ندارد که مردان آزموده و پاک از میان توده مردم،برای رسالت الهی‏بر انگیخته شوند،و حامل پیام آسمانی برای مردم باشند.چنان که قرآن می‏فرماید:
اکان للناس عجبا ان اوحینا الی رجل منهم ان انذر الناس و بشر الذین آمنوا ان لهم قدم‏صدق عند ربهم قال الکافرون ان هذا لساحر مبین ،آیا برای مردم موجب شگفتی بود که‏به مردی از خودشان وحی کردیم که مردم را از کیفر گناه بیم ده و به کسانی که‏ایمان آورده‏اند نوید ده که برای آنان،پیشینه نیک و پاداش شایسته نزدپروردگارشان است؟ اما کافران گفتند:این مرد افسونگری آشکار است‏یعنی اگرمردم اندکی اندیشه کنند و به خود آیند،این گمان ناروا و نابخردانه در مورد پیامبر ازآنان زدوده می‏شود.
خداوند برای رفع هر گونه تعجب یا توهم بی‏جا در مورد بر انگیختن پیامبری ازمیان مردم می‏فرماید: انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده و اوحینا الی‏ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون وسلیمان و آتینا داوود زبورا،و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک وکلم الله موسی تکلیما،رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجهٔ بعد الرسل وکان الله عزیزا حکیما.لکن الله یشهد بما انزل الیک،انزله بعلمه و الملائکهٔ یشهدون و کفی‏بالله شهیدا.ان الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله قد ضلوا ضلالا بعیدا ،ما به تو وحی‏فرستادیم،همان گونه که به نوح و پیامبران پس از او وحی فرستادیم ونیزبه‏ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط بنی اسرائیل و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم،و به داوود زبور دادیم،پیامبرانی که‏سرگذشت آنان را پیش از این برای تو باز گفته‏ایم و پیامبرانی که سر گذشت آنان رابرای تو بیان نکرده‏ایم.و خداوند با موسی آشکارا سخن گفت و امتیاز از آن او بود.
پیامبرانی که بشارت‏گر و بیم دهنده بودند تا پس از این پیامبران،حجتی برای مردم‏بر خدا باقی نماندو بر همه اتمام حجت‏شودو خدا توانا و حکیم است.ولی‏خداوند گواهی می‏دهد به آن چه بر تو نازل کردهاوآن را به علم خویش نازل‏کرده است و فرشتگاننیز گواهی می‏دهند هر چند گواهی خدا کافی است.بی‏تردید،کسانی که کفر ورزیدند ومردم رااز راه خدا باز داشتند در گم راهی دوری‏گرفتار شده‏اند.
بنابر این شگفتی ندارد که به یکی از افراد بشر وحی شود،زیرا پدیده‏ای است که‏بشریت‏با آن خو گرفته و پیوسته در طول تاریخ با آن سر و کار داشته است.
●اقسام وحی رسالی
مطابق قرآن وحی رسالی سه گونه است:
و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه مایشاء انه علی حکیم،و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا
۱- وحی مستقیم:القای مستقیم وحی و بدون واسطه بر قلب پیامبر است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می‏گوید:ان روح القدس ینفث فی روعی‏ .یعنی:
روح القدس بر درون من می‏دمد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 21   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله وحی

دانلودمقاله نهنگ ها

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله نهنگ ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

مقدمه
نهنگها (Cetacea) پستاندارانی هستند که همیشه در آب زندگی کرده و ساختمان بدن آنها بسیار برای زندگی در آب مساعد می‌باشد. بدن آنها مانند ماهی دوکی شکل است و سر بزرگ و ناحیه گردن کمی باریک شده است. دستها تبدیل به باله شنا شده و پاها از بین رفته‌اند. در انتهای بدن دم پهن افقی دو قسمتی وجود دارد. عضو اصلی حرکتی در نهنگها باله دمی است و باله‌های پارویی شکل جلویی که بدون ناخن هستند حرکات بدن را به طرف بالا و پایین تنظیم می‌کنند. نهنگها به دو راسته تقسیم می‌شوند:

 

• نهنگهای دندان‌دار: که در دهان آنها تعداد زیادی دندان وجود دارد.
• نهنگهای بدون دندان: که در دهان آنها به جای دندان صفحات بزرگ شاخی وجود دارد.

 

 

 

انواع نهنگها
نهنگهای بی‌دندان
دو سوراخ خارجی بینی وجود دارد. در دهان به جای دندان صفحات بزرگ شاخی وجود دارد. سر دارای قرینه است. شکاف دهان کوچکتر از فاصله نوک پوزه تا چشمها نیست. سطح زیرین فک پایین کمی به طرف پایین تحدب نشان می‌دهد. استخوانهای فکی به سختی قسمت جلویی زایده حدقه‌ای استخوانهای بینی را می‌پوشاند. در سر موهای تک تک وجود دارد.
نهنگهای دندان‌دار
یک سوراخ خارجی بینی وجود دارد. دهان دارای تعداد زیادی دندان است. سر دارای قرینه کامل نیست. شکاف دهان کوتاه‌تر از فاصله نوک پوزه تا چشمها است. سطح زیرین فک پایین مستقیم است و یا به طرف بالا کمی تقعر نشان می‌دهد. انتهای پهن عقبی استخوانهای فکی استخوانهای بینی را کاملا می‌پوشانند. در سر مو وجود ندارد.

 

 

 

نهنگهای بی‌‌دندان
نهنگ آبی رنگ
این نهنگ بزرگترین حیوان کنونی است که وزن آن از 100 تن تجاوز می‌کند. نرهای بالغ بطور متوسط 22.5 متر و ماده‌ها کمی بزرگتر و 23.5 متر طول دارند. سر این نهنگ نسبتا کوچک است و پهلوهای سر در بالا تا جلوی پوزه تقریبا موازی هستند. غذای اصلی این نهنگ از ماکروپلانکتونها بخصوص سخت پوستان نسبتا بزرگ تشکیل می‌شود. جفت‌گیری معمولا در زمستان در آبهای گرم صورت می‌گیرد.

 

دوران آبستنی کمی از یک سال کمتر است. بچه‌ها معمولا یکی هستند اما گاهی دوقلو هم دیده می‌شود. بچه ها در حدود 7 ماهگی از شیر مادر تغذیه می‌کنند. در این هنگام به اندازه 16 متر می‌رسند. سرعت آنها 10 تا 20 کیلومتر در ساعت است ولی می‌توانند تا 38 کیلومتر در ساعت سرعت بگیرند. این نهنگ در آبهای نزدیک خلیج فارس نزدیک جزیره قشم گزارش شده است.
نهنگ باله پشتی
نهنگ بزرگی است که طول بدن آن در حدود 20 متر است. نرها معمولا کوچکتر از ماده‌ها هستند دارای بدنی باریک هستند. شکل جلوی سر از بالا تقریبا مثلثی و نوک‌دار است. دو شکاف بینی آنها در بالای سر قرار گرفته و از هم جدا هستند. رنگ نامتقارن سر این نهنگ یکی از اختصاصات ظاهری این گونه را تشکیل می‌دهد.

 

غذای این نهنگ از سخت پوستان ، ماهیها و نرم تنان تشکیل می‌شود. به صورت دستجات 6 تا 10 تایی و یا بطور انفرادی دیده می‌شوند. جفت‌گیری در تمام فصول سال ولی بیشتر در سه ماهه زمستان انجام می‌شود. معمولا هنگامی که به طول 20 متر رسیدند بالغ می‌شوند. این نهنگ گاهگاه در آبهای خلیج فارس دیده می‌شود و وجود یک نمونه در ساحل بندرعباس گزارش شده است.
نهنگ نیزه‌ای کوچک
این نهنگ از دو گونه پیش کوچکتر است و طول آنها 6 تا 9 متر است. بدن کوتاه‌تر و ضخیم تر است. رنگ کلی بدن خاکستری تیره و یا خاکستری تیره با آثاری از رنگ آبی در پشت است. غذای اصلی این نهنگ از ماهیها و سخت پوستان تشکیل می‌شود. گونه‌های نر از گونه‌های ماده کوچکتر هستند. معمولا انفرادی یا بطور دستجات 2 تا 3 راسی دیده می‌شوند. اطراف کشتیها بازی می‌کنند و زیادتر از گونه‌های دیگر در حدود ساحل دیده می‌شوند.

 

 

 

نهنگ گوژپشت
اندازه بالغ این نهنگها 11 تا 16 متر است. بدن آنها کوتاه و قطور است. شیارهای زیر بدن از نهنگهای دیگر پهن‌تر و عمیق‌تر است. رنگ این نهنگ در پشت و پهلوهای بدن سیاه و گاهی با آثاری از قهوه‌ای است. نسبت اندازه سر به بدن با افزایش سن بیشتر می‌شود. غذای این نهنگها از ماهیها و سخت پوستان و نرمتنان تشکیل شده است. معمولا 2 یا 3 نهنگ باهم دیده می‌شوند ولی گاهی گله‌های 12 تا 20 راسی دیده شده است.

 

معمولا آهسته حرکت می‌کنند و سرعت آنها در حدود 8 تا 10 کیلومتر در ساعت است. در آب با حرکات مختلف و بازی و شنای نامنظم حرکت می‌کنند. جفت‌گیری بیشتر در زمستان صورت می‌گیرد. ماده ها هر دو سال یکبار و گاهی هر سه سال یکبار بچه می‌زایند. بچه‌ها به هنگام تولد 4.5 تا 5 متر طول دارند و تا 11 ماهگی از شیر مادر تغذیه می‌کنند.
نهنگهای بادندان
نهنگ کوچک بدون باله پشتی
نهنگ کوچکی است که اندازه بدن در بزرگترین آنها در حدود 160 سانتیمتر است. سر در جلو گرد است و پوزه در جلو قسمت باریک منقار مانند را تشکیل نمی‌دهند. رنگ بدن در بالا سیاه خاکستری و در پایین روشن‌تر است. این نهنگ کوچک بیشتر در نزدیک ساحل و در آبهای کم عمق و گاهی در رودها دیده می‌شود. معمولا انفرادی و یا به تعداد کم دیده می‌شوند و کمتر تشکیل گله‌های بزرگ را می‌دهند. غذای آنها از سخت پوستان بزرگ و ماهیهای کوچک و نرمتنان تشکیل می‌شود. این نهنگ در خلیج فارس در نزدیکی خرمشهر گزارش شده است.

 

نَهَنگ عَنبَر بزرگ‌ترین نهنگ دندان‌دار می‌باشد.

 

نهنگ‌های عنبر در تمام اقیانوس‌ها زندگی می‌کنند. حداکثر طول نرها ۱۸ متر (۶۰ پا) و ماده‌ها ۱۲ متر (۴۰ پا) است. غالباً رنگ آنها سیاه مایل به قهوه‌ای یا خاکستری تیره می‌باشد. سر بزرگ نهنگ عنبر، تقریباً ۳/۱ طول بدن را تشکیل می‌دهد در سر نهنگ عنبر، ماده روغنی اسپرماستی (Spermaceti) و روغن اسپرم وجود دارد که برای ساختن شمع مورد استفاده قرار می‌گیرد و روغن اسپرم به عنوان گریس یا روغن هم بکار می‌رود. نهنگ اسپرم در آبهای گرم و معتدل بسر می‌برد. نرهای بالغ در بهار به سوی آبهای سردتر شمال یا جنوب شنا می‌کنند، ولی ماده‌ها و نهنگ‌های جوان بصورت گروهی، در عرضهای جغرافیایی پائین‌تر باقی می‌مانند. نهنگ‌ها بطور عمده از سرپاور بزرگ تغذیه می‌کنند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نهنگ ها

دانلودمقاله ایـمـان

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله ایـمـان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 


مقدمه
طرح برنامه های اسلام به صورت مسلکی اجتماع و با اصولی منسجم و هماهنگ و ناظر به زندگی فردی و اجتماعی انسان ها از ضرورت های امروز است. دراین راه ، قرآن کامل ترین و موثق ترین سندی است که می توان به آن اتکا کرد. با تدبر در آیات قرآن ،که خود هدف عالی قرائت و تلاوت آن است ، همگان به عیان می بینند که قرآن کتاب زندگی و آیه های آن تماماً آیه های زندگی و حرکت است :کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الضلمات الی النور و آموزه های نظری و علمی آن پیوسته و جملگی اجزای نظامی است که در آن، انسان دارای فطرت سلیم خدایی به انسانی کامل تبدیل می شود- انسانی که هم دنیای متعادل و موفقی دارد و هم از عاقبت نیکی برخوردار است ؛ انسانی که می داند باخود و خدایش چگونه باشد و با خلق به چه سان رفتار و عمر را چگونه سپری سازد و چگونه زندگی کند:انما المومنون الذین امنوا باالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون.

اثر فرهنگ و سنت های جامعه در اخلاق
و اذا قیل لهم اتبعوامآ انزل الله قالوابل نتبع مآ الفینا علیهء ابآء نآ
بقره : 170
و چون به آنان ] ، مشرکان و کفار ،[ گفته شود: از آنچه خدا فروفرستاده پیروی کنید ؛ گویند : ] نه[ ، بلکه از آنچه پدرانمان را بر آن یا فتیم پیروی می کنیم...
به مجموعه عقاید و تاریخ و آداب و رسوم و سنت های جامعه فرهنگ می گویند که به روح و فکر افراد آن جامعه شکل می دهد و زمینه ساز نیکی ها و زشتی ها می شود . اگر آداب و عادات جامعه در جهت خوبی ها وصلاح باشد، صفات عالی انسانی رشد می کند و اخلاق افراد آن جامعه همسو با آن خواهد بود ؛ همان طور که فرهنگ های آلوده و سنت های غلط و منحرف موجب پرورش اخلاق رذیله و پست می شود.
قرآن می فرماید: وقتی از کارفران و گنه کاران می پرسیدند که چرا اعمال زشت انجام می دهید و چرا مجسمه های بی روح را می پرستید و چرا دخترانتان را زنده به گور می کنید و چرا از راه خدا پیروی نمی کنید ؛ در پاسخ می گفتند : اقوام وپدرانمان را این گونه یافته ایم.
البته آیات21سوره لقمان، 104 مائده، 78 یونس، 52 تا 54 انبیاء،74 تا76 شعراء،22تا23 زخرف نیز از جمله آیاتی است که در آنها ، تأثیر فرهنگ و سنن جامعه در اعتقادات واخلاقیات انسان‌ها بیان شده است .

در محیط پاک ، انسان های پاک پیدا می شوند
و البلد الطیب یخرج نیاته‚ باذن ربه و الذی خبث لایخرج
الانکدا کذالک نصرف الایت لقوم یشکرون
اعراف : 58
و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می آید ؛ و از زمین
بد ، جز اندک گیاهی پدید نمی آید . این چنین ما آیات
] توحید خود [ را گوناگون می آوریم برای گروهی که سپاس می گزارند.
محیط زندگی اثر فوق العاده ای در روحیات و رفتار انسان دارد ؛ زیرا انسان طبیعتاً بسیاری از صفات و روحیات خود را از محیط کسب می کند .از این رواسلام برای سالم سازی اجتماع وحفظ سلامت آن فرایضی همچون اقامه نماز وامر به معروف ونهی از منکر و توصیه به حق وصبر راواجب کرده است تا دایماً جامعه پالایش شود. خداوند دراین آیه شریفه انسان را به گیاه و محیط زندگی او را به زمین تشبیه کرده است که اگر شوره زار باشد ، گرچه باران هم بر آن ببارد ، چیزی نمی روید ؛ اما اگر حاصل خیز باشد ، قطرات حیات بخش باران مؤثر می‌افتد وگل و سنبل می روید.

اما باید دانست که انسان محکوم محیط نیست
یعبادی الذین ءامنو ان ارضی واسعه فایای فاعبدون
عنکبوت : 56
ای بندگان من ، که ایمان آورده اید ، بی تردید
زمین من پهناور است. پس تنها مرا پرستش کنید.
قبلاً گفتیم که محیط در پرورش روحی و فکری انسان مؤثر است ، اکنون می گوییم محیط علت تامه برای خوب و یا بد بودن افراد نیست و هیچ کس نمی تواند بدی محیط زندگی خود راعلت بدی خود بداند. قرآن به مؤمنان هشدار داده است که محیط بد هجرت کنند و خود و خانواده خود را از ورطه تباهی وگناه خارج سازند ؛ زیرا محیط آلوده دشمن فضایل اخلاقی مؤثر است.
پیامبر اکرم (ص)می فرمایند: «هر کس برای حفظ دین خود از جایی به جای دیگر (اگر چه فاصله آن کم باشد) هجرت کند ، مستحق بهشت است و هم نشین محمد و ابراهیم خواهد بود .»

راز کسب محبوبیت اجتماعی ایمان و عمل صالح است
ان الذین ءامنوا و عملوا الصالحت سیجیعل لهم الرحمن ودا
مریم: 96
خدای رحمان به زودی کسانی راکه ایمان آورده و
عمل های شایسته کرده اند محبوب همه گرداند.
ایمان به خدا و عمل به آیین او جاذبه وکشش ایجاد می کند ، به طوری که حتی افراد ناپاک هم انسان مؤمن و نیکوکار را دوست دارند . در روایتی از پیامبر اکرم(ص)چنین آمده است : «هرگاه خدا بنده ای را دوست بدارد، به جبرئیل می گوید: “من فلان بنده ام را دوست دارم. تونیز او را دوست بدار”.آن گاه جبرئیل در آسمانها ندا می دهد :“ای اهل آسمان ها ، خداوند این بنده را دوست دارد . شما نیز او را بدارید.”سپس این محبت در زمین منعکس می شود »
بندگی کن تا که سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند

 

خوی حیوانی سزاوار تو نیست
ترک این خو کن که انسانت کنند

 

چون نداری درد درمان هم مخواه
درد پیدا کن که درمانت کنند

 

بنده شیطانی و دارای امید
کی ستایش همچو یزدانت کنند

 

سوی حق نا رفته چون داری طمع؟
همسر موسی بن سلیمانت کنند

 

شکر و تسلیم سلیمانت کو؟
ای که می خواهی سلیمانت کنند

 

از چه شهوت قدم بیرون گذار
تا عزیز مصر و کنعانت کنند

 

همچو سلمان در مسلمانی بکوش
ای مسلمان تا که سلمانت کنند

 

جوهری

در آینده ، فقط دوستی با مؤمنان سودمند است
الاخلآء یومئذ بعضهم لبعض عدو الاالمتقین
زخرف: 67
درآن روز ، دوستان – مگر پرهیزکاران – دشمن یکدیگرند.
امام علی(ع)فرمودند : «معاشره ذوی الفضائل حیوه القلوب. » زندگی و بقای دل ها در هم نشینی با فاضلان است.
گلی خوش بوی در حمام روزی
رسیداز دست محبوبی به دستم

 

بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دل آویز تو مستم

 

بگفتا من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال هم نشین بر من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم

 


 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 13   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ایـمـان

دانلودمقاله یادگیری

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله یادگیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

چکیده:

 

امروزه آموزش مهارتهای پایه از مرز خواندن، نوشتن و حساب کردن و استدلال کردن فراتر رفته و آموزش مهارتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات قلب و هسته مرکزی بسیاری از نظامهای آموزش و پرورش جهان را تشکیل داده است.
ادغام فناوری اطلاعات و ارتباطات در نظام آموزشی کشور علاوه بر ملاحظات فرهنگی، اقتصادی ، اجتماعی ، تکنولوژیکی و ارزشی ، مستلزم بستر سازی و آماده سازی دقیق ، عالمانه، آگاهانه و همه جانبه نگری است. از آنجایی که نهادینه کردن فناوری اطلاعات و ارتباطات درنظام آموزشی کشور ،گذر از مراحل انتقال ایده، ایجاد ، جذب و بومی سازی ، اشاعه و مستند سازی را طلب می کند، دسترسی به منابع و ذخایر دانش و تجربیات جهانی به تسهیل این گذر کمک می کند.
پیشرفتهای فناوری منجر به تحول در کار ، و تغییر در سازماندهی کار شده است. بنابراین صلاحیتها و شایستگی مورد نیاز در حال تغییر می باشد . صلاحیتهایی که اهمیت می یابند عبارتند از :
تفکر انتقادی ، صلاحیتهای گسترده عمومی، شایستگی در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات و توانایی در کار کارشناسی، تصمیم گیری ، سر و کار داشتن با موقعیتهای پویا، کار به عنوان عضوی از گروه، برقراری ارتباطهای موثر (قورچیان ،1382).

 

مفاهیم کلیدی: یادگیری – آموزش مجازی – ICT - ارتباطات

 


مقدمه:
تغییر نقش معلم درکلاس درس
 فناوری چه تأثیری بر مدارس می گذارد؟
 چگونه یادگیری را غنی تر می سازد؟
 فناوری چه تأثیری بر معلم و روش تدریس او دارد؟
 معلم چگونه تغییر می کند؟
 ورود ICT به کلاسهای درس ، چه تأثیری بر معلمان دارد؟
 آیا بر کار و فعالیت آن ها می افزاید یا آن را کاهش می دهد؟
 آیا ICT ابزاری برای کمک به تدریس برنامه ی درسی است یا محتوای برنامه را افزایش می دهد؟
ICT یکی از عوامل تغییر در کلاس درس است که ویژگی مهمی دارد و آن ، این که هم عاملی برای ایجاد تغییرات و هم ابزاری تغییر دهنده است.
فناوری های جدید ارتباطات و اطلاعات، دنیایی راکه در آن زندگی می کنیم و روش های یادگیری چگونه زیستن را تغییر داده اند. ICT ، منبعی با ارزش برای تولید دانش ، بستری مناسب برای انتقال محتوا و ابزاری توانمند برای ایجاد تعامل در فرایند یاددهی_ یادگیری در کلاس درس می باشد.

 



بیان مسئله :

 

کاربردهای جدید فناوری ارتباطات و اطلاعات چون پست الکترونیکی و ویدئو کنفرانس ، اینترنت و شبکه ی جهانی ، امکانات ارتباطی گوناگونی را برای مدارس فراهم آورده است. در کلاسی که دانش آموزان به اینترنت دسترسی دارند، ارتباط با خارج از محیط و فرهنگ مدرسه می تواند امکان درک فراتر از محیط اطراف و فرهنگ را فراهم نماید.
دانش آموزان در یک شهر ، استان و کشور می توانند تجربیات خود را از طریق پست الکترونیکی و ویدئو کنفرانس با دانش آموزان شهرها، روستاها و کشورهای دیگر به اشتراک گذارند.
دانش آموزان هنگام کار با ICT اغلب در گروه ها با یکدیگر مشارکت می کنند. تجربه ی کار گروهی ICT بر رشد و توسعه ی مهارت های فردی - اجتماعی تأثیرات مفیدی دارد. در حل مسائل به شکل گروهی ، در عین این که همه به طور فعال درگیر انجام دادن تکلیف و فعالیت اند، هر دانش آموز نقش خاصی دارد. ICT ابزار مناسب برای برقراری ارتباط و کنترل آن در اختیار دانش آموزان قرار می دهد.
دانش آموزان در مواجهه با چالش های موجود ، اعتماد به نفس خود را افزایش می دهند و احساس قدرت می کنند. این امر روابط بین معلمان ودانش آموزان را تغییر می دهد. ارتباط های On- line به دانش آموزان قدرت کنتر ل می دهد. در این حالت معلم یک رهبر ، هدایت گر ، یاری دهنده، همکار و ارزیاب است که نقش سنتی کارشناس موضوعی وی را با مدیر برنامه تلفیق می کند.
ICT از طریق درگیر کردن دانش آموزان در کار جمعی مشترک، یک کلاس درس را به محیطی جامع با دایره شمول وسیع تر تبدیل می کند. ظرفیت و قابلیت ICT به گونه ای است که برای هر دانش آموز با هر میزان توانایی مورد استفاده قرار می گیرد.
ICT مجموعه ای از ابزار را برای دانش آموزان فراهم می سازد تا پس از تسلط بر نکات فنی، تکالیف و فعالیت های آموزشی را به شکلی جالب تر و لذت بخش تر ارائه نمایند. لازم به یادآوری است که برخی اوقات این امر با سرخوردگی و یأس نیز همراه است.

 



نقش معلمان در ICT :

 

یکی از چالش هایی که ICT برای معلمان تدارک می بینید تعریف نقش آنان به عنوان تسهیل کننده ی یادگیری ، سازمان دهنده ی کارهای گروهی ، مدیر فعالیت های کلاس درس و ... است. به این ترتیب معلمان بیشتر وقت خود را صرف پشتیبانی تک تک افراد یا گروه ها خواهندکرد و کمتر به تدریس در کلاس خواهند پرداخت. استفاده از ICT ، محیطی با قابلیت آموزشی ویژه در کلاس درس ایجاد می کند که به طور مسلم در ظهور ظرفیت های پنهان دانش آموزان اثر گذار خواهد بود.
غنی سازی یادگیری
برنامه های درسی باید دوباره مورد بررسی قرار گیرند. یادگیری های لازم برای مواجهه با آینده ، فراتر از یادگیری دانش محور در در مدارس سنتی است. در پی یک دستور کار ، کمیسیون بین المللی آموزش در قرن بیست و یکم یونسکو، چارچوب تحولات آموزشی برای محیط آینده را پیشنهاد داد. این چهارچوب ، بستر مناسبی برای بحث درباره ی برقراری ارتباط ICT و یادگیری است. ایده های اصلی این گزارش، ایده ای قوی و مبتنی بر چهار محور و رکن اساسی است:
1- یادگیری برای یادگرفتن : اولین عامل (محور) یعنی یادگیری برای دانستن ، پایه ی بسیاری از آموزشی های سنتی است ولی در چهارچوب جدید، (یادگیری برای یادگرفتن) را ایجاد می کند.
2- یادگیری برای عمل : دومین عامل که وسعت زیادی دارد، تبحر در مقابله با وضعیت های مختلف و کار کردن در گروه است(مشارکت گروهی)
3- یادگیری برای زندگی درکنار هم و با هم: یادگیری برای زندگی در کنار هم و با هم تنها به جهانی شدن توجه ندارد و به همان اندازه بر زندگی در خانواده و دیگر اجتماعات کوچک نیز تأکید می کند. به عبارت دیگر ، این محور به معنای توسعه ی درک از دیگران و ارج نهادن به استقلال آنان در سایه ی احترام نهادن به ارزش های چند گانه، درک مشترک و صلح است.
4- یادگیری برای بودن: این عامل نیز به توسعه ی ظرفیت های فردی اشاره دارد.
ایده ی چهار محور، چشم اندازی از یک امیدی که در آن، یادگیری می تواند به صورت ها و در ابعاد مختلف شکل بگیرد. در آموزش های سنتی ، یادگیری خطی است ولی احتمالاً در آموزش های آینده ، پیچیده تر خواهد شد و ابعاد مختلف زندگی خارج از مدرسه را نیز در بر خواهد گرفت.

 


نقش ICT

تجربه نشان می دهد که ICT در برانگیختن تعامل و تضعیف انفعال نقش مهمی دارد. شاید ICT بتواند یاددهی- یادگیری را از محدودیت های برنامه ی درسی خطی برهاند، بین یادگیری در مدرسه و خارج از مدرسه ، خانه و مکان های دوردست پلی بزند و پایه و اساسی برای مفهوم یادگیری برای زیستن با هم و در کنار هم فراهم سازد.
مفهوم « یادگیری برای بودن» به طرح این مسئله اشاره دارد که یادگیری ضمنی که در کلاسهای درس مرتبط با هم شکل می گیرد، در آینده جایگاه قانونمند خود را در مدارس خواهد یافت.
ICT با وجود امکانات بسیاری که در اختیار دارد، یادگیری را غنی تر می سازد اما ارکان چهارگانه اساسی آن بر ارزش و جایگاه رشد متعادل تأکید دارند. معلمان برای دستیابی به این تعامل ، باید رویکرد جدید یاددهی – یادگیری را در پیش گیرند.

 

آموزش برای فردا
بحثهای فوق در زمینه ی ICT ارتباطات و یادگیری، تغییرات چشمگیر و قابل ملاحظه ای را که در نقش معلم ایجاد شده است، برجسته می کند. پاره ای از این تغییرات عبارتند از:
- تغییر نوع ارتباط با دانش آموزان
- تغییر نقش معلم به عنوان تسهیل کننده ، مدیر و پشتیبان یادگیری
- تغییر محتوا و فرصتهای آموزش
- تغییر کانون و تمرکز کنترل از معلم به فراگیر
این تغییرات، چشمگیرند و قابل توجه هستند . ولی موانع بسیار جدی تر سر راه آنها وجود دارد. به راحتی می توان دریافت که مشکل اصلی ، کمبود یا نبود منابع و تجربیات فنی است. گرچه وضعیت به سرعت در حال تغییر است و کمبود رایانه ها و هزینه بالای اتصال به اینترنت ، هنوز برای بسیاری مدارس مشکل ساز است اما چنین به نظر می رسد ، که مشکل رایانه ها و هزینه بالای اتصال به اینترنت ، هنوز برای بسیاری مدارس مشکل ساز است اما چنین به نظر می رسد، که مشکل اساسی، دگرگونی و تغییر اساسی در شیوه های تدریس باشد.
بیشترین چالش تلفیق فناوری درمدارس و کلاسهای درس مربوط به نیروی انسانی است نه
فن آوری . به علاوه ، این دیدگاه فقط در مورد کمک به دیگران در کار کردن با ماشین نیست بلکه اساساً هدف آن کمک به معلمان در تلفیق و بکارگیری این ماشینها به عنوان ابزاری در خدمت تدریس است. معلمان به چه کمکهایی نیاز دارند؟ در گزینش فن آوری های جدید، معلمان با پاره ای موانع احساسی مواجه اند که آنها را می توان در چند مورد زیر خلاصه کرد:
- موانع بزرگ روان شناختی در ارتباط با آزمایش کردن و بکار گیری ICT
- دشوار بودن تغییر باورهای تربیتی و آموزشی زیر بنایی
- سختی تغییر ساختار« ریشه یافته در ذهن » در زمینه ی تدریس« هنر تدریس»
- ترس معلمان در از دست دادن اختیارات و کنترل کلاس درس
یکی از علل این ترس می تواند عدم اعتماد به نفس آنها در بکارگیری ICT و پایین بودن توانایی هایشان در این زمینه در مقایسه با دانش‌آموزان باشد.
- عدم هماهنگی معلمان مدارس با تغییرات سریع سخت افزارها و نرم افزارها
- وجود پاره ای از مسائل و مشکلات در سطوح مؤسسات آموزشی و یا دولتی.
- دست کم گرفتن تلاش معلمان برای یادگیری و کنترل فن آوری جدید.
این عوامل ، عوامل انسانی هستند. به نظرمی رسد برخی معلمان ICT را خطری می دانند که تجربیات حرفه ای آن ها را تهدید می کند. معلمان فردا باید رویکردی نو برای کار خود و دیدگاهی جدید در باره ی معنا و مفهوم آموزش و یادگیری پیدا کنند.
بنا بر آنچه گفته شد، ICT ابزاری بسیار ارزشمند است ولی استفاده مؤثر از آن، مستلزم برخورداری از مجموعه ای از مهارتها است. معرفی سطوح و مهارتهای مختلف به معلمان و دیگر اقشار چالش بسیار بزرگی ایجاد می کند؛ بخصوص در زمانی که کاربرد فن آوری به سرعت یادگیری آن در حال رشد و توسعه است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 39  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله یادگیری

دانلودمقاله توحید

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله توحید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 توحید و یکتایى خداوند متعال یکى از اصول اعتقادى اسلام و همه ادیان ابراهیمى است. در قرآن کریم در آیات زیادى به این مسئله اشاره و بر آن استدلال شده است: از جمله آیات 163 و 164 سوره بقره است که براى آشنایى بیشتر با مطالب نورانى این دو آیه شریفه تفسیر آنها را از کتاب ارزشمند تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایى (ره) تقدیم مى‏داریم. و الهکم اله واحد لا اله الا الله هو الرحمن الرحیم ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار...
به درستى در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و کشتى‏ها که در دریا به سود مردم در جریانند و در آنچه که خدا ازآسمان نازل میکند یعنى آن آبى که با آن زمین را بعد از مردگیش زنده میسازد و از هر نوع جنبنده در آن منتشرمیکند و گرداندن بادها و ابرهائیکه میان آسمان و زمین مسخرند آیات و دلیلهائى است براى مردمى که تعقل کنند(164). و بعضى از مردم کسانى هستند که بجاى خدا شریک‏ها میگیرند و آنها را مانند خدا دوست میدارند وکسانیکه بخدا ایمان آورده ‏اند نسبت به او محبت ‏شدید دارند، و اگر ستمکاران در همین دنیا آن حالت‏خود را که‏در قیامت هنگام دیدن این آیات که مسئله توحید را خاطر نشان میکند، همه در یک سیاق و در یک نظم قرار دارند، و بر مسئله نامبرده اقامه برهان نموده، شرک و سرانجام امر آن را بیان مى‏کند.
(و الهکم اله واحد)، در سابق در تفسیر بسم الله در اول کتاب، تفسیر سوره حمد معناى کلمه(اله)گذشت، (معنى"واحد"در"اله واحد")و اما معناى کلمه(واحد)، باید دانست که مفهوم وحدت از مفاهیم بدیهى است که درتصور آن هیچ حاجت به آن نیست که کسى آنرا برایمان معنا کند و بفهماند که وحدت یعنى چه‏چیزى که هست موارد استعمال آن مختلف است، چه بسا چیزى را بخاطر یکى از اوصافش ‏واحد بدانند، و مثلا بگویند مردى واحد، عالمى واحد، شاعرى واحد، که مى‏فهماند صفت‏مردانگى و علم و شعر که در او است‏شرکت و کثرت نمى‏پذیرد و درست هم هست، چون ‏رجولیتى که در زید است قابل قسمت میان او وغیر او نیست، بخلاف رجولیتى که در زید و عمرواست - که دو مردند - و دو رجولیت دارند و مفهوم رجولیت در بین آن دو تقسیم شده و کثرت ‏پذیرفته است. پس زید از این جهت - یعنى از جهت داشتن صفتى بنام رجولیت - موجودى است واحدکه قابل کثرت نیست، هر چند که از جهت این صفت و صفات دیگرش مثلا علمش و قدرتش وحیاتش، و امثال آن واحد نباشد، بلکه کثرت داشته باشد.
(بیان فرق اجمالى بین دو کلمه"احد"و"واحد")ولى این جریان در خداى سبحان وضع دیگرى بخود مى‏گیرد، میگوئیم خدا واحد است، بخاطر اینکه صفتى که در اوست - مثلا الوهیتش - صفتى است که احدى با او در آن صفت ‏شریک نیست و باز مى‏گوئیم: خدا واحد است چون علم و قدرت و حیات دارد، و خلاصه بخاطرداشتن چند صفت وحدتش مبدل به کثرت نمى‏شود، براى اینکه علم او چون علوم دیگران وقدرتش و حیاتش چون قدرت و حیات دیگران نیست، و علم و قدرت و حیات و سایر صفاتش اورا متکثر نمى‏کند، تکثرى که در صفات او هست تنها تکثر مفهومى است و گر نه علم و قدرت وحیاتش یکى است، آنهم ذات او است، هیچیک از آنها غیر دیگرى نیست، بلکه او عالم است‏بقدرتش و قادر است بحیاتش، وحى است به علمش، بخلاف دیگران که اگر قادرند به قدرتشان ‏قادرند و اگر عالم هستند، به علمشان عالم هستند، خلاصه صفاتشان هم مفهوما مختلف است وهم عینا و چه بسا میشود که چیزى از ناحیه ذاتش متصف به وحدت شود، یعنى ذاتش، ذاتى باشد که‏ هیچ تکثرى در آن نباشد و بالذات تجزیه را در ذاتش نپذیرد، یعنى نه جزء جزء بشود؟ و نه ذات واسم و نه ذات و صفت و همچنین جزئى نداشته باشد، اینگونه وحدت همانست که کلمه(احد) را درآن استعمال مى‏کنند و میگویند خدایتعالى احدى الذات است و در این استعمال حتما بایدبه کلمه ذات و مثل آن اضافه شود مگر آنکه در سیاق نفى و یا نهى قرار گیرد که در آن صورت دیگرلازم نیست اضافه شود.
مثل اینکه بگوئیم: (ما جائنى احد)، یعنى احدى نزد من نیامد که در اینصورت اصل ذات رانفى کرده‏ایم، یعنى فهمانده‏ایم: هیچکس نزد من نیامد، نه واحد و نه کثیر براى اینکه وحدت، درذات اعتبار شده بود نه در وصفى از اوصاف ذات، بله اگر وحدت در وصف اعتبار شود مثل اینکه‏بگوئیم: (ما جائنى واحد)، یعنى یکنفر که داراى وصف وحدت است نزد من نیامد، در اینصورت‏اگر دو نفر یا بیشتر نزد من آمده باشد، دروغ نگفته‏ایم، چون آنچه را نفى کردیم وصف یک نفرى‏بود، خواستیم بگوئیم یک مرد با قید یک نفرى نزد من نیامد و این منافات ندارد با اینکه چند مردنزد من آمده باشند، فعلا همین فرق اجمالى میان دو کلمه احد و واحد را در نظر داشته باش تاانشاء الله تعالى شرح مفصل آن در تفسیر سوره: (قل هو الله احد) (1) بیاید.
وسخن کوتاه آنکه جمله: (الهکم اله واحد)، با همه کوتاهیش مى‏فهماند: که الوهیت ‏مختص و منحصر به خدایتعالى است و وحدت او وحدتى مخصوص است، وحدتى است که لایق‏ساحت قدس اوست، چون کلمه وحدت بر حسب آنچه مخاطبین به خطاب(اله شما)از آن ‏مى‏فهمند، بر بیش از وحدت عامه‏اى که قابل انطباق بر انواع مختلف است، دلالت نمى‏کند و این ‏قسم وحدت لایق به ساحت قدس ربوبى نیست، (به بیانى ساده‏تر اینکه چند قسم وحدت داریم).
(اقسام وحدت و نکته ‏اى که در جمله"الهکم اله واحد"هست)
1 - وحدت عددى که در مقابل عدد دو و سه الخ است.
2- وحدت نوعى که میگوئیم: انسان ایرانى و هندى از نوع واحدند.
3 - وحدت جنسى که میگوئیم: انسان و حیوان از یک جنسند(مترجم).
در چنین زمینه‏اى اگر قرآن کریم بفرماید(معبود شما واحد است)، ذهن شنونده به آن وحدتى متوجه میشود که کلمه(واحد) در نظرش به آن معنا است، به همین جهت اگر فرموده بود(الله اله واحد، الله اله واحد است) توحید را نمى‏رسانید، براى اینکه در نظر مشرکین هم الله اله‏واحد است، همچنانکه یک یک آلهه آنان اله واحدند، چون هیچ الهى دو اله نیست، هر یک براى‏خود و در مقابل خدا اله واحدند.
و همچنین اگر فرموده بود(و الهکم واحد، اله شما واحد است)، باز آنطور که باید، نص وصریح در توحید نبود، براى اینکه ممکن بود گمان شنونده متوجه وحدت نوعیه شود، یعنى متوجه ‏این شود که اله‏ ها همه یکى هستند، چون همه یک نوعند و نوعیت الوهیت در همه هست، نظیر اینکه ‏در تعداد انواع حیوانات میگوئیم اسب یکنوع و قاطر یکنوع و چه و چه یکنوع است، با اینکه هریک از نامبرده ها داراى هزاران فرد است.
لکن وقتى فرمود: (و الهکم اله واحد)و معناى اله واحد را - که در مقابل دو اله و چند اله‏است - بر کلمه(الهکم)اثبات کرد، آنوقت عبارت صریح در توحید میشود، یعنى الوهیت رامنحصر در یکى از آله ه‏اى که مشرکین معتقد بودند کرده و آن الله تعالى است.
(لا اله الا هو)، این جمله نص و صراحت جمله قبلى را تاکید مى‏کند و تمامى توهم ها وتاویل ‏هائى که ممکن است در باره عبارت قبلى به ذهن آید، بر طرف میسازد.
و اما معناى مفردات این جمله - کلمه(لا)در این جمله نفى جنس مى‏کند و لاى نفى جنس ‏اسم و خبر لازم دارد، و چون مراد به(اله)هر چیزى است که واقعا و حقیقتا کلمه(اله)بر آن ‏صادق باشد، به همین جهت صحیح است بگوئیم خبر(لا) که در جمله حذف شده که کلمه(موجود)و یا هر کلمه ‏اى است که به عربى معناى موجود را بدهد، مانند(کائن)و امثال آن، و تقدیرجمله این است که(لا اله بالحقیقة و الحق بموجود الا الله، یعنى اله حقیقى و معبودى به حق‏موجود نیست به غیر از الله)، و چون ضمیرى که به لفظ جلاله(الله) بر مى‏گردد همیشه در قرآن ‏کریم ضمیر رفع است نه نصب یعنى هیچ نفرموده(لا اله الا ایاه)("الا"در"لا اله الا هو"براى استثناء نیست)از اینجا مى‏فهمیم در کلمه(الا)الاى استثناء نیست، چون اگر استثناء بود، باید مى‏فرمود: (لا اله الا ایاه)نه(لا اله الا هو)، بلکه ‏وصفى است به معناى کلمه(غیر)و معنایش این است که هیچ اله به غیر الله موجود نیست.
پس تا اینجا این معنا روشن شد که جمله مورد بحث یعنى جمله(لا اله الا هو)الخ در سیاق ‏نفى الوهیت غیر خداست، یعنى نفى الوهیت آن آلهه موهومى که مشرکین خیال مى‏کردند اله ‏هستند، نه سیاق نفى غیر خدا و اثبات وجود خداى سبحان که بسیارى از مفسرین پنداشته ‏اند.
شاهدش هم این است که مقام، مقامى است که تنها احتیاج دارد خدایان دیگر نفى شود، تادر نتیجه الوهیت منحصر در یکى از خدایان مشرکین یعنى در الله تعالى گردد، و هیچ احتیاجى به ‏اثبات الوهیت‏خدا و بعد نفى الوهیت آلهه ندارد.
علاوه بر اینکه قرآن کریم اصل وجود خدایتعالى را بدیهى میداند یعنى عقل براى پذیرفتن وجود خداى تعالى احتیاجى به برهان نمى‏بیند و هر جا از خدا صحبت کرده، عنایتش همه در این‏است که صفات او را از قبیل وحدت و یگانگى و خالق بودن و علم و قدرت و صفات دیگر او رااثبات کند. واى بسا بعضى به تقدیر گرفتن لفظ(موجود) وهر چه که به معناى آن باشد، اشکال کنند، که این تقدیر تنها مى‏رساند که غیر خدا اله دیگرى فعلا موجود نیست و اثبات نمیکند که اصلاممکن نیست اله دیگر وجود داشته باشد، در حالیکه مطلوب نفى امکان آن است.
وآنوقت بعضى دیگر در جواب آن گفته باشند: درست است که تقدیر گرفتن(موجود) تنها مى‏رساند که خدائى دیگر موجود نیست ولى اینکه گفتى امکان وجود آنرا نفى نمیکند، صحیح ‏نیست براى اینکه خدائى که ممکن باشد بعدها موجود شود، او خود ممکن الوجود است و آن ‏خدائى نخواهد بود که وجود تمامى موجودات و همه شئون آنها بالفعل منتهى به او و مستند به اواست و بعضى دیگر جواب داده باشند: که بجاى لفظ موجود، کلمه(حق) را تقدیر مى‏گیریم، تامعنا چنین شود(هیچ معبود بحق غیر خدا نیست).
(الرحمن الرحیم)تفسیر و بحث پیرامون معناى این دو کلمه، در ذیل سوره فاتحه گذشت، تنها در اینجا میگوئیم: آوردن این دو اسم در اینجا معناى ربوبیت را تمام مى‏کند، مى‏فهماند که هرعطیه عمومى مظهر و مجلائى است از رحمت رحمانیه خدا و هر عطیه خصوصى، یعنى آنچه که ‏در طریق هدایت و سعادت اخروى دخالت دارد، مجلاى رحمت رحیمیه او است.
(ان فى خلق السموات و الارض)الخ، سیاق این آیات همانطور که در ابتداى بیان آیات موردبحث گفتیم، دلالت دارد بر اینکه سیاق خصوص این آیه نیز همان سیاق آیه قبلى است، و این آیه ‏پیرامون همان معنائى استدلال مى‏کند که آیه قبلى متضمن آن بود.
چون آیه سابق که مى‏فرمود: (و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم)الخ، در حقیقت ‏اگر شکافته شود، معنایش این میشد: که براى هر موجودى از این موجودات، الهى است و اله همه آنها یکى است و این اله یگانه و واحد، همان اله شما است و او رحمان است، چون رحمتى‏عمومى دارد و رحیم است، چون رحمتى خصوصى دارد و هر کسى را به سعادت نهائیش - که همان سعادت آخرت است - سوق میدهد، پس اینها همه حقایقى هستند حقه.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   13 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله توحید