فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود کتاب لاتین با موضوع روانشانسی محیطی با عنوان ENVIRONMENTAL PSYCHOLOGY NEW DEVELOPMENTS

اختصاصی از فی توو دانلود کتاب لاتین با موضوع روانشانسی محیطی با عنوان ENVIRONMENTAL PSYCHOLOGY NEW DEVELOPMENTS دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود کتاب لاتین با موضوع روانشانسی محیطی با عنوان ENVIRONMENTAL PSYCHOLOGY NEW DEVELOPMENTS


دانلود کتاب لاتین با موضوع روانشانسی محیطی با عنوان ENVIRONMENTAL PSYCHOLOGY NEW DEVELOPMENTS

در این بخش  کتاب لاتین با موضوع روانشناسی محیطی با عنوان ENVIRONMENTAL PSYCHOLOGY NEW DEVELOPMENTS  برای دانلود قرار داده شده است. این کتاب با فرمت PDF و در 291  صفحه می‌باشد. در ذیل صفحه معرفی و فهرست مطالب کامل این کتاب آمده است. در صورت تمایل می‌توانید این محصول را از فروشگاه خریداری و دانلود فرمایید.

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود کتاب لاتین با موضوع روانشانسی محیطی با عنوان ENVIRONMENTAL PSYCHOLOGY NEW DEVELOPMENTS

دانلود مقاله در مورد روانشانسی تربیتی

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله در مورد روانشانسی تربیتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله در مورد روانشانسی تربیتی


دانلود مقاله در مورد روانشانسی تربیتی

روانشناسی تربیتی

روان شناسی تربیتی یکی از مهترین رشته‌هایی است که به بحث و بررسی پیشرفتهای درسی و نارسائی‌های تحصیلی یاد گیرندگان می‌پردازد. به عبارتی روان شناسی تربیتی شاخه‌ای از علم روان شناسی است که هدف آن کمک به دست اندرکاران تربیت در برخورد درست با مسائل آموزشی و تربیتی است.

دید کلی

تربیت معادل اصطلاح انگلیسی education است که گاهی نیز به پرورش ترجمه شده است. در هر حال تربیت عبارت است از جریانی منظم و مستمر که هدف آن کمک به رشد جسمانی ، شناختی ، روانی ، اخلاقی و اجتماعی یا بطور کلی رشد شخصیت افراد در جهت کسب هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعدادهای آنهاست. به این ترتیب واژه تربیت معنی کلی‌تری می‌یابد و از آنجا که نظام تربیتی ، نظامی گسترده است، روان شناسی تربیتی در بدو تاسیس عمده زمینه‌های تربیت را شامل می‌شد، اما با رشد سایر حوزه‌های روان شناسی حیطه عمل آن محدودتر گشته و تنها مسائل تربیتی مربوط به شرایط آموزشگاهی و آموزش را شامل شد.

 

 

برخی سرفصل های این مقاله : 

نقش و تاثیر در زندگی

سخنانی از محمد صالح ابوسعیدی در باب تربیت فرزند

  آغاز تربیت دینی

   کودک و عقائد  دینی

نحوه پاسخگویی والدین به سئوالات کودک

نمو نه ای از روایات در باره تربیت دینی کودک

اهمیت نظم وانضباط در تربیت کودک

و............

 

 

********************************* 

 

فرمت : word 

تعداد صفحات :  35

فهرست مطالب: ندارد

کیفیت صفحه بندی : خوب

فهرست منابع : دارد 

پروژه آماده چاپ و ارائه میباشد 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله در مورد روانشانسی تربیتی

تحقیق د رمورد سلامت روان ، روانشانسی

اختصاصی از فی توو تحقیق د رمورد سلامت روان ، روانشانسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق د رمورد سلامت روان ، روانشانسی


تحقیق د رمورد سلامت روان ، روانشانسی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه46

 

فهرست مط

از مشخصات یک سازمان سالم آن است که سلامت جسمی و روانی

 

هدف کلی:

 

فرضیه های تحقیق

 

تعریف متغیرها

 

تعریف نظری سلامت روان

 

تعریف عملیاتی سلامت روان:

 

تعریف نظری ارتباطات اثربخش

 

تاریخچه سلامت روان

 

سلامت روان و ابعاد آن

 

الف: سلامت روانی به معنای رفتار بهنجار (عادی)

 

ب) سلامت روانی به معنای الگوهای ایده کامل

 

مقدمه

 

بیمارهای روانی از آغاز پیدایش بشر وجود داشته است و هیچ انسانی در مقابل این بیماریها مصونیت ندارد این خطر همیشه بشر را تهدید می‌کند. (احمدوند، 1382، ص 2)

 

عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است. در هر طبقه و صنفی در هرگروه و جمعی، اشخاص نامتعادلی زندگی می‌کنند بنابراین در مورد همه افراد، اعم از کارگر، دانش‌پژوه، پزشک و مهندس، زارع، استاد دانشگاه و غیره، خطر ابتلاء به ناراحتی‌های روانی وجود دارد به عبارت دیگر، هیچ فرد انسانی در برابر امراض مصونیت ندارد (شاملو 1381،ص10)

 

سلامت جسم و روان، انبساط خاطر و در نهایت شادکامی و تن آرامی پدیده‌هایی هستند که در ارتباط محیط زیست انسانها تحقق می‌پذیرند کارکرد نامناسب نهادها، نظام‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهداشتی، درمانی در یک جامعه در ارتباط مستقیم با بهداشت روانی و جسمی مردم آن جامعه است و سلامت افراد را دچار مخاطره می‌کند، در اجتماعاتی که انسانها تحت تأثیر عوامل نامساعد محیطی باشد حوادث طبیعی (سیل و زلزله و ...) بیماری‌های اپیدمیک، نارساناییهای ناشی از گسترش شهرهای بزرگ (آلودگی هوا، ترافیک، محیط پرهیاهو) بی‌عدالتی‌های اقتصادی، جنگ، بحرانهای اجتماعی، از هم گسیختگی خانوادگی، تضادهای درون گروهی و برون گروهی فرهنگی و مسائلی از این قبیل نمی‌توان از این قبیل قرار‌ دارند نمی‌توان انتظار سلامت جسمی و روانی را داشت هریک از پدیده‌های اجتماعی و طبیعی بالا می‌تواند زندگی عادی یک شخصیت سالم را تحت تأثیر قرار داده و آن را از حالت طبیعی خارج کند.

 

صاحبنظران معتقدند تا زمانی که مفهوم عدالت، تساوی، حقوق اجتماعی و اقتصادی، بهداشتی و درمانی در جهان به نحو مطلوبی پیاده نشود و توزیع عادلانه وسائل و امکانات درمانی و پیشگیری بیماریها به طور منصفانه صورت نگیرد امکان سلامت جسمی و روانی مطلوب برای جامعه بشری میسر نیست (احمدوند،1382، ص2 ).

 

ارتباط یک فرایند دوطرفه است، ارتباط رفتار خاصی است که شکل آن از آدمی سر می‌زند و او را از سایر موجودات زنده متمایز می‌کند(ساعتچی،1382، ص283 )

 

برقراری ارتباط یکی از مسائلی است که اغلب مواقع ضمن بحث از رفتار سازمانی مطرح می‌شود و این امر هنوز یکی از بزرگترین مشکلات مدیریت نوین است.

 

ارتباطات مبحثی بسیار گسترده است و بی شک به قلمروی رفتار سازمانی محدود نمی‌شود. برآورد می‌شود که این اصطلاح تقریباً سه چهارم حیات انسان را در می‌گیرد و هرگاه پای مدیران در میان باشد این عدد بازهم بزرگتر خواهد شد (لوتانز[1]، مترجم سرمدی، 1374 ، ص67)

 

تمام صاحبنظران سازمان و مدیریت و علمای علوم اجتماعی بر این عقیده‌اند که ارتباطات

 


  1. Lotanz

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق د رمورد سلامت روان ، روانشانسی

دانلود مقاله تاریخچه روانشانسی رشد

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله تاریخچه روانشانسی رشد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

اگر امروز حمایت ازکودکان و فراهم آوردن امکانات برای رشد همه جانبه و شکوفا کردن تمام ظرفیتهای انسانی آنها هدف مطالعه کودکان است، چنین دیدگاهی در گذشته کمتر وجود داشته است.
در دوران باستان بسیار اتفاق می افتاد که کودکان را به دلایل مختلف از بین می بردند مثلاً در رم قدیم (تا سال 374میلادی ) کشتن کودکان حق قانونی والدین بود. تاریخ گذشته پر است از رویدادهایی که درآن کودکان را قربانی خدایان و بتها می کردند. پلوتارک چگونگی قربانی کردن کودکان در مقابل بتها را در میان کارتاژها چنین توصیف می کند :
با شور وشوق وعلاقه با خیال آرام ، کودکان خود را در مقابل بتها قربانی می کردند و آنان که از خود فرزندی نداشتند کودکان فقرا را می خریدند و در مقابل بتها سر از تنشان جدا می کردند. توگویی که این کودکان، گوسفند یا پرندگان کوچکی بودند که ذبح می شدند. در اثنای قربانی کردن والدین کودکان نیز بدون ریختن قطره اشکی یا ابراز شکایتی شاهد ماجرا بودند. اگر برخی از والدین نیز سستی و یا شکایت می کردند باید توبه می کردند و ازگناه خویش عذر می خواستند اما در هر صورت کودکانشان قربانی می شدند. تمام محوطه معبد مملو از صدای طبلها و شیپورها می شد و اگر هم کسی ناله ای می کرد هرگز به گوش دیگران نمی رسید .
رومیان عقیده داشتند نوزادی که شکل واندازه غیر عادی دارد یا بیش از اندازه می گرید نباید زنده بماند. آنان بیشتر، اولین فرزند را بویژه اگر پسر بود زنده نگه می داشتند و بقیه را نابود می کردند یا به دریاها و رودخانه ها می انداختند ویا طعمه حیوانات می کردند. کشتن کودکان، یک شیوه عادی برای کنترل جمعیت به حساب می آمد، بسیار اتفاق می افتاد که کودکان را در لای دیوارها مدفون می کردند. در کتیبه ای از 1000 میلادی در معبد دلفی می خوانیم که :
از میان 600 خانواده فقط به شش خانواده اجازه داده بودند که بیش از یک دختر را بزرگ کنند. حتی خانواده های ثروتمند مجبور بودند دختران خود را از بین ببرند. کمتر اتفاق می ا فتاد که خانواده ای اجازه داشته باشد بیش از دو پسر بزرگ کند.
در گذشته، زندگی کودک درجوامع دیگر نیز تقریباً اینچنین بوده است. برای نمونه در بین چینیها رسم بود که پدران، دختران خود را می فروختند. در بین اعراب دوران جاهلیت که حوادث آن به دلیل نزدیک بودن با ظهور اسلام روشنتر بیان شده، وضعیت اسفباری حاکم بوده است. درآن زمان اعراب، فرزندان خود را به دلیل تعصبهای قومی و نیز گریز از پرداخت نفقه، زنده زنده مدفون می ساختند.
در دوران گذشته آنچه بیش از همه مانع این جنایتها شد تعالیم ادیان الهی بود. اسلام به عنوان کاملترین وآخرین دین الهی با انقلابی در بینشها و در نتیجه، انقلابی در بینش نسبت به کودک ظهور کرد. در تعالیم اسلامی کودک آنچنان ارزش و جایگاهی یافته بود که تا وقتی که کودکی بر دوش حضرت رسول (ص) نشسته بود، او از سجده بر نمی خاست یا نماز را – با آن همه ارزش واهمیتی که دارد – به خاطر گریه کودک با عجله تمام می کرد. در صدر اسلام قوانینی برای کودک وضع شد که اینک بعد از چهارده قرن ،بشر اندک اندک به آنها می رسد ، بعضی از این اصول وقوانین عبارتند از :
1.جلوگیری از قتل کودکان. قرآن کریم می فرماید : فرزندان خود را از ترس کمی روزی نکشید، ما به آنها و شما روزی می دهیم، زیرا کشتن آنها خطای بزرگی است.
2. مهرورزی و محبت به کودکان. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : به کودکان خود احترام کنید و با آداب و روش پسندیده با آنها رفتار کنید .
امام صادق (ع) می فرماید : فرزندان خود را فراوان ببوسید که برای شما در بوسیدن درجه ای است .
3. احترام به شخصیت کودکان . پیامبر اکرم (ص) می فرماید : هنگامی که به کودکان خود وعده ای دادید به آن وفا کنید زیرا آنها شما را روزی رسان خویش تصور می کنند .
امام حسن مجتبی (ع) خطاب به فرزندان برادر خود می فرماید : شما کودکان امروز، امید می رود که بزرگان اجتماع فردا باشید ، پس دانش بیاموزید و درکسب علم بکوشید .
4. رفتار متناسب با کودکان. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : هر کس که نزد او کودکی است دربرخورد با او باید کودکانه رفتار نماید .
امام صادق (ع) می فرماید: پدر و مادر باید هر آنچه که در توانایی کودک است و انجام دادن آن برای او آسان است، از او قبول کنند وآنچه انجام دادن آن برای کودک سنگین و طاقت فرساست از او نخواهند .
5. توجه به تربیت کودکان. امام علی (ع) می فرماید : بهترین ارثی که والدین می توانند برای فرزندان خود باقی بگذارند، تربیت صحیح است .
امام سجاد (ع) می فرماید : ازحقوق کودک توست که بدانی در سرپرستی او مسئولیت داری و وظیه داری او را به آداب و اخلاق نیکو تربیت کنی .
در بیشتر کشورهای مسیحی در قرون وسطی وضع به گونه ای دیگر بود، یعنی توجهی به کودکان نمی شد و به آنان ستم روا می داشتند؛ مثلاً «سزار فردریک دوم» در قرن سیزدهم میلادی به والدین و نیز مادران رضاعی دستور داد که کودکان تحت مراقبت خویش را فقط غذا بدهند و شستشو کنند، ولی حق هیچگونه مهر ورزیدن وصحبت و بازی کردن با آنان را ندارند. او می خواست کودکان، زبان یاد نگیرند تا وقتی که بزرگ شدند، هر دسته از آنان را با یک زبان (یونانی، لاتین، عربی و زبان مادری) آشنا کند. این کار موجب شد که این کودکان به دلیل عدم ارتباط اجتماعی و زبانی و در نتیجه عدم رشد روانی از بین رفتند. زیرا نیاز اساسی آنان به محبت مادری و روابط انسانی برآورده نشده بود.
تاریخچه مطالعه درباره کودک در عصر جدید
با تمام شدن قرن وسطی و آغاز عصر جدید (دوره رنسانس)، در زندگی کودکان و چگونگی نگرش به آنان تغییرات تازه ای به وجود آمد. هر چند که در این دوره نیز (حتی تا قرن 18و19) ما شاهد نگرشها ورفتارهای وحشیانه وخصمانه با کودکان بوده ایم، ولی با این همه، زندگی کودکان نسبت به گذشته بهبود یافته است. توصیف و تصویر کودکان در کتابها ونقاشیها بیشتر به چشم می خورد. به علاوه آنچه بیش از همه در عصر جدید مورد توجه قرار گرفت، نگرش تجربی وعلمی به کودک بود. در این دوره دانش کودک مانند سایر رشته های دانش با روشهای عینی تری مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت و زمینه برای مطالعات تجربی رفتار کودک فراهم شد. نخستین مطالعات تجربی درباره کودک از قرن هفدهم آغاز شد که تا امروز ادامه دارد. اینک این روند علمی و تجربی را از قرن هفدهم تاکنون مورد بررسی قرار می دهیم :
قرن هفدهم . تاریخچه تحقیق علمی و تجربی درباره کودک ، با یوهان آموس کمینیوس آغاز می شود. او با انتشار کتابهای آموزشگاه کودکی و جهان درتصاویر، کودک را به عنوان فرد جداگانه ای مورد بررسی قرار داد و به علاقه ها و استعدادهای او توجه کرد. او در کتاب جهان در تصاویر، به کمک تصاویر، مطالبی را که کودکان می خوانند تشریح کرد، تا بدان وسیله کودکان مطالب را بهتر بفهمند.
جان لاک (1362-1704) معتقد بود که ذهن نوزاد همانند لوح سفیدی است، و در واقع تجربه هایی که از راه حواس حاصل می شود شخصیت او را از دیگران ممتاز و متفاوت می سازد. او بر این اساس، بر مسئولیت پدر و مادر تأکید می کرد و معتقد بود که ایشان باید از همان لحظه تولد، محیط مساعدی فراهم سازند تا کودک از طریق آن بتواند به تجارت لازم دست یابد. او معتقد بودکه با روشهای تأدیبی باید از علاقه ها و رغبتهای کودکان جلوگیری کرد .
قرن هجدهم. ژان ژاک روسو(1712-1778) برخلاف جان لاک معتقد بود که نوزاد موجودی شریف و رام نشده است که دارای موهبت درونی تشخیص خیر و شر و نیز حس عدالت واخلاق است. او بر این عقیده بود که تمام صفات خوب ، ذاتی است و به طور طبیعی در فرد رشد می کند ولی آنچه مانع رشد این صفات می شود، دخالتهای نابجای محیط است. بر این اساس او درکتاب امیل روش آزادی را در تعلیم وتربیت کودک مطرح کرد. او معتقد بود که درمورد تربیت طفل نباید هیچگونه نفوذ وتحمیلی اعمال شود و تربیت باید به صورت طبیعی عملی شود؛ یعنی کودک باید به طبیعت خود واگذار شود تا تربیت صحیح صورت گیرد.
ملاحظات تیدمن آلمانی درباره رفتار جسمانی و روانی فرزندان خود در اواخر قرن هیجدهم ، نخستین گزارش تجربی وعملی درباره رشد کودک است.
قرن نوزدهم، فردریک فروبل ( 1783-1852) در اوایل این قرن کتاب تربیت انسان را منتشر کرد، او نخستین بنیانگذار کودکستان به شمار می رود. درنیمه دوم قرن نوزدهم جنب وجوش بیشتری درمطالعه کودک به وجود آمد وبیشتر این فعالیتها وحرکتها پیرامون نشر کتابهایی درباره شرح زندگی کودک بود. شاید بتوان این گونه پژوهشها را طلیعه روانشناسی رشد دانست. از مهمترین کتابها، کتاب ذهن کودک اثر ویلهام پریر آلمانی (1882) را می توان نام برد. او در این کتاب به مقایسه رفتار کودک خود با رفتار حیوانات پرداخته و نتیجه گرفته است که بسیاری از جنبه های رشد در هر دوره، بخصوص درکنترل عضلات میان حیوان و انسان یکسان است. به همین دلیل پریر را از پیشگامان روانشناسی کودک به حساب می آورند. در نیمه دوم قرن نوزدهم گام مهم دیگری در تحقیق علمی در روانشناسی کودک به وسیله استانلی هال امریکیایی برداشته شد که او را نیز از پیشروان روانشناسی کودک به شمار می آورند او که تحت تأثیر مطالعات و نظریه های چارلز داروین قرار داشت، با اجرای روش پرسشنامه، گروههای بزرگی از کودکان را در سنین مختلف، از نظر ویژگیها وتحول باور و تفکر و احساس، مورد مطالعه قرار داد. وی ضمن اجرای این روش، با والدین کودکان مصاحبه می کرد و از آموزگاران نیز می خواست که گزارشهایی در زمینه مشاهدات خود از شاگردانشان برای او بنویسند. او با روشهای مشاهده طبیعی، پرسشنامه و سایر فنون عینی وتجربی توانست اطلاعاتی جمع آوری کند.
قرن بیستم. بیشترین مطالعات وتحقیقات تجربی وعلمی درباره رشد جسمانی و روانی کودک در این قرن انجام شده است. در اوایل این قرن یک روانشناس فرانسوی به نام آلفرد بینه به کمک همکارش سیمون، اولین آتزمون هوشی کودکان را ابداع و تدوین کرد. در همین سالها بود که نیز نظریه های خود را درباره تأثیر عمیق تجربه های دوره کودکی بر روحیه و رفتار دوره بزرگسالی مطرح ساخت. عقاید جان دیویی آمریکایی نیز درباره نیاز کودک به آموزش از طریق عمل و تجربه ، تأثیر زیادی در تعلیم وتربیت کودک، چه در آموزشگاه و چه درخانه، به جا گذاشت. او معتقد بود که آموزش و پرورش همیشه باید تغییر نیازهای اجتماعی را در نظر بگیرد و نیز میان فعالیتهای آموزشگاه و محیط زندگی واقعی همواره ارتباطی فعال و نزدیک برقرار باشد .
آرنولد گزل (1880-1961) و همکارانش حدود ده سال در درمانگاه پرورش کودک دانشگاه ییل آمریکا مطالعات وسیعی در مورد پرورش جسمانی کودک انجام دادند وتجربیات فراوانی به دست آوردند .
گزل نیز مانند استانلی هال معتقد است که رشد انسان هم از یک تحول و رشد نوعی (فیلوژنی ) وهم از یک تحول و رشد فردی (آنتوژنی ) پیروی می کند و تغییرات رفتاری انسان محصول این دو نوع رشد است. ژان پیاژه سوئیسی نیز مطالعات فراوانی در زمینه رشد ذهنی، اجتماعی، اخلاقی و زبانی کودکان انجام داد. او در دهه 1940-1950 آثار مهمی درباره دوره سن آموزشگاهی منتشر کرد؛ آثاری که در آنها مسائل نگهداری ذهنی، تجسم فضایی، بازگشت پذیری ذهنی، و عملیات ذهنی به کمک آزمایشهای مختلف بررسی شده است. نتیجه این تحقیقات ومطالعات تجربی پیاژه او را به ارائه نظریه های جامعی درباره کیفیت اعمال ذهنی، رشد هوش، تشکیل مفاهیم، فرآیند تفکر، یادگیری و استدلال موفق گردانیده است .
جاب بی . واتسن امریکیایی (1878-1958) با آوردن مکتب تازه ای به نام رفتارگرایی در روانشناسی، تحولی جدید در نوع نگرش نسبت به کودک به وجود آورد. او معتقد بود که کودکان تنها با عواطف سه گانه ترس، خشم و محبت متولد می شوند. او بر این عقیده بود که ممکن است پاسخهای هیجانی ابتدایی از طریق شرطی شدن به انواع محرکهای محیطی وابسته شود. نظریه های واتسون توسط افراد دیگری نظیر کلارک هال واسکینر دنبال شد .
اصول وقوانین رشد
هدف اصلی مطالعه رشد این است که الگوی طبیعی را برای زندگی کودک ونوجوان پیدا کنیم و همچنین از این طریق بدانیم زمانی که انحرافی در این الگوی طبیعی پیش آمد، چه وظایف و مسئولیتهایی در مقابل آن به عهده ماست. الگوی طبیعی رشد کودکان و نوجوانان در مراحل سنی مختلف از اصول و قوانین مشخصی پیروی می کند. این اصول، علی رغم تفاوتهایی که افراد با هم دارند به طور مشترک درهمه یافت می شود؛ شناخت این اصول برای مطالعه رشد و فهم الگوی طبیعی آن ضروری است. این اصول که همه صاحبنظران رشد نیز به آن توجه کرده اند، عبارت است :

 


1. رشد جریانی مرحله ای و پیوسته است .
رشد فرد از تشکیل نطفه تا پایان عمر به مراحل معین ومشخصی تقسیم می شود که هر یک ویژگیها و خصوصیاتی دارند. مراحل رشد در جنبه های مختلف زندگی به صورت متوالی و پی درپی پدیدار می شود. چنانکه راه رفتن کودک از مراحل نشستن، خزیدن، چهاردست و پا رفتن، ایستادن و بالاخره راه رفتن تشکیل می شود. یا در مورد سخن گفتن (تکلم ) نیز این توالی وجریان مرحله ای دیده می شود؛ بدین ترتیب که کودک ابتدا الفاظ نامفهومی را بیان می کند، بعد واژه ها رابه طور ناقص ادا می کند، سپس کلمه را به کار می برد وآنگاه به جلمه سازی می پردازد. موضوع مراحل رشد در طول دو قرن اخیر از نظر صاحبنظران روانشانسی رشد و تعلیم وتربیت به صورت علمی تر و مشخص تری مورد بررسی وتحقیق قرار گرفته است.
روسو می گوید :
هر سن و هر حالت از حیات، کمال و بلوغ متناسب با خود دارد که مخصوص آن است . آموزش و پرورش باید این پیشرفت را آسان کند و به این کمال برسد .
موریس دبس استاد روانشناسی و تعلیم وتربیت در دانشگاه سوربن فرانسه در ابتدای کتاب مراحل تربیت می نویسد:
رشد کودکان از روزی که به دنیا می آیند تا موقعی که به درجه کمال می رسند از مراحل متوالی و به هم پیوسته ای عبور می کند که می توان آنها را فصول مشخص یک تاریخ دانست. این رشد گرچه ظاهراً ترقی دائم و یکنواختی است ولی در واقع کند و تند می شود و گاه دوره هایی پرجوش وخروش وزمانی آرامتر دارد. این تغییرات، به ظاهر دائم و پیوسته است، اما در واقع، موجودی است که می بالد و مراحل معینی را طی می کند. هر یک از این مراحل، ساختمان روانی خاصی دارد که می توان آن را در رفتاری که مخصوص این مراحل است مشاهده کرد. پرورش حتی الامکان باید بر طبق مراحل روانی رشد صورت گیرد و تنها در این صورت است که می تواند همه استعدادهای شاگرد را به ظهور رساند.
مفهوم مراحل رشد در روانشناسی جدید به گونه ای مشخص و به صورت جریانی از تغییرات و تحولات ناشی ازساخت نیروهای درونی شکوفا شونده و متأثر از محیط و یادگیری تعبیر می شود. در این صورت رشد ،جریانی است که به صورت مراحل پیوسته ظاهر می شود. به نظر اریکسون، رشد جریان مداوم مرحله به مرحله تحولات زیستی، روانی و اجتماعی است.
انسان، در این دیدگاه، هرگز شخصیت کاملاً ثابت و بدون تغییر ندارد، بلکه همیشه درحال رشد است؛ هر چند که این رشد یک سلسله قوانین پایه ای دارد. نوزاد ویژگیهای کلی و عمومی دارد که بتدریج درجریان رشد مرحله به مرحله خود به صورتهای خاص تحول می یابد. او باید در هر یک ازاین مراحل با بحرانهایی که خاص هر مرحله است روبرو شود و در مسیر این رویارویی، شخصیت خاص مرحله ای خود را پیدا کند. به نظر اریکسون عواملی که چگونگی رشد مرحله ای کودک را معین می کند، عبارتند از :
1- قوانین ذاتی رشد که از طبیعت کودک ناشی می شوند و بازگشت ناپذیرند ؛
2- تأثیرات فرهنگی که بیشتر متناسب با ظرفیتهای درونی رشد کودک درجریان تاریخ زندگی انسان پدید آمده اند؛
3- خصوصیات ویژه هر کودک که به اقتضای وضعیت اجتماعی وی، موجب واکنشهای معین او در برخورد با رویدادهای زندگی می شود .
پیاژه مراحل رشد را بیش از همه مورد تأکید قرار داده است بنا به اعتقاد او نظام تغییر و تحول در موجودات زنده و غیر زنده از یک نظم معین برخوردار است. بنابراین تمام علوم نیز در یک ارتباط درونی با یکدیگر هستند؛ یعنی قوانین پایه ای هر علم با اصول و قوانین سایر علوم ارتباط دارد. جریان نظم طبیعی برمبنای سازمان خود انگیخته و فعالیتهای خود جوش قرار دارد. همین عملکرد خودانگیخته است که محرک اصلی رشد موجود زنده در جهت حرکتهای بزرگتر، پیچیده تر، متنوع تر وافزایش وحدت اجزا و ایجاد تعادلهای پیش رونده دائمی است. پیاژه جریان رشد آدمی را امری ذاتی، غیر قابل تغییر، تحول یابنده وتداومی می داند. به نظر وی هر مرحله از رشد کودک ساختمان اساسی معینی دارد که بر پایه مراحل قبلی و به صورت زمینه ساز مرحله بعدی بنا می شود. تمام شدن هر مرحله به معنای گذشتن از یک تعادل و آغاز ناموزونیهای مرحله جدید است. توالی مراحل رشد امری اجتناب پذیر است. مفهوم مراحل رشد از نظر پیاژه را می توان دارای خصوصیات زیر دانست :
1. تمام جریانهای رشدپیوستگی مطلق دارند.
2. رشد فرد از طریق جریان مداوم درونسازی و برونسازی حاصل می شود؛
3. تداوم رشد به صورت شکوفایی مداوم واقع می شود؛ یعنی هر سطح از رشد، ریشه در مرحله یا مراحل قبلی دارد و در مرحله بعد نیز ادامه می یابد؛
4. هر مرحله به صورت طرح و سازمان متفاوتی از تکرار جریانهای مرحله قبل است .
الگوهای قبلی را می توان مقدمه ای دانست که به عنوان جزئی از سطح رشد بعدی در می آیند ؛
5. تفاوتهای موجود درالگوی سازمان یافته رشد درهر فرد باعث ایجاد مراتبی از تجربه وعمل می شود ؛
6. این مراتب تجربه وعمل باعث می شود که افراد مختلف به سطوح متفاوتی از رشد برسند. هرچند در ظرفیتهای مغزی افراد، امکان رسیدن به رشد متناسب با هر مرحله وجود دارد، اما تمام این ظرفیتها شکوفا نمی شوند ؛
البته برخلاف نظریه های اریکسون و پیاژه درخصوص ذاتی بودن ساخت مرحله ای رشد، افکار دیگری مانند نظریه های رفتارگرایان وجود دارد که هر کدام درجات مختلفی از تأکید برتجربه و یادگیری را اساس رشد آدمی می دانند. از معروفترین رفتارگرایان کنونی ، رابرت سیرز امریکایی است. چهارچوب اصلی تحلیلهای رفتارگرایان و از جمله سیرز، ترادف محرک و پاسخ است. به اعتقاد آنان محرکهای محیطی بر فرد اثر می گذارد و چگونگی پاسخهای او را مشخص می سازد؛ به این جهت روانشناسی نیز باید صرفاً بر پژوهشهای کاملاً تجربی مبتنی باشد تا ارتباطهای محرک و پاسخ راکه تعیین کننده رشد وشخصیت آدمی است، مشخص کند. به نظر سیرز، رشد زنجیری به هم پیوسته از وقایع افزایش یابنده است. رشد کودک نتیجه یک جریان تداومی است. هر لحظه از زندگی کودک که در برخورد با والدین و نزدیکان و اشیای پیرامون او می گذرد، تأثیراتی در بردارد که هم در رفتار کنونی وی و هم در زمینه سازی رفتار آینده او نقش تعیین کننده ای دارد. بنابراین جریان رشد در نظر وی به معنای ترادف منظمی از موقعیتهاست که موجب عمل، انگیزه های تازه برای عمل و الگوهای بعدی رفتار می شود . بنابراین، موقعیتهای اجتماعی ، تعیین کننده سطوح رشد آدمی است . از آنچه گفته شد، آشکار می شود که نظریه های رفتارگرایان هر چند بر تداوم رشد تأکید دارد، ولی ساختمان ذاتی و خود انگیخته مرحله ای رشد را نفی می کند. در اینجا باید اشاره کرد که مطالب این کتاب اساساً با بهره گیری از پژوهشهای مبتنی بر رشد تداومی مرحله به مرحله ، که تجلی ظرفیتها و ساخت روانی – شناختی درونی و در عین حال متأثر از یادگیری و محیط فرهنگی ، اجتماعی و خانوادگی است، تدوین شده است. رشد درهر مرحله دارای هدف، کیفیت، تظاهرات و نیازهای مربوط به خود است که آن را از سایر مراحل جدا می کند. وظیفه عوامل محیطی و تربیتی آن است که درهر مرحله، ظرفیتها و تواناییهای نهفته کودک را آشکار و امکان شکوفا شدن امکانات طبیعی کودک را فراهم کند. کاملاً بدیهی است که محیط و مجموعه عوامل تربیتی می تواند عامل مهمی در تسریع و تسهیل و یا تأخیر ویژگیهای رشد باشد.
مراحل رشد، بر اساس نظریه های که بعداً بیان خواهد شد، به صورتهای گوناگون تقسیم بندی شده که هر کدام با تأکیدی که برجنبه ای از رشد دارد قابل توجه است؛ ولی در این کتاب بر مبنای زمینه های روانشناسی رشد کودکان و تحولات ساختمان روانی – شناختی – اجتماعی ، مراحل رشد به صورت زیر تقسیم بندی شده است. در این تقسیم بندی که تا پیش ازآغاز نوجوانی را در برمی گیرد چهار مرحله مشخص شده است؛ هر چند که هر یک از این مراحل دارای مرحله های کوچکتری است :
1. مرحله پیش از تولد یا دوره جنینی (از آغاز تشکیل نطفه تا هنگام تولد) ؛
2. مرحله شیر خوارگی یا دوره طفولیت (از ابتدای تولد تا پایان دو سالگی) ؛
3. مرحله کودکی اول یا دوره پیش دبستانی (از سه تا هفت سالگی ) ؛
4. مرحله کودکی دوم یا دوره دبستانی (از هفت تا یازده سالگی ) .
باید توجه داشت که ممکن است کودکان باتفاوتهای فردی که دارند، رشد خود را دقیقاً مطابق با این دوره های سنی و خصوصیات آنها به انجام نرسانند، امابه هرحال در تقسیم بندی مذکور، رشد متوسط کودکان موردنظر بوده است. بنابراین باید توجه داشت که هرگاه رشد تداومی و پیوسته کودک با تحولات تازه ای در ساخت روانی – شناختی – اجتماعی او همراه شود – که با ساخت قبلی او تفاوت کیفی دارد – و ما با وظایف جدیدی درچگونگی رشد و پرورش او روبرو می شویم ، باید بگوییم که مرحله تازه ای از رشد آغاز شده است.
2. رشد دارای الگوهای قابل پیش بینی است
جریان رشد انسان از الگو و طرح معینی پیروی می کند . در رشد قبل از تولد، توالی و ترتیب زیستی معینی وجود دارد که درآن ، صفات معینی در فواصل ثابتی ظاهر می شود . در رشد بعد از تولد نیز این الگوی منظم زیستی ، همچنان آشکار و معلوم است ؛ اگرچه ممکن است درمقایسه با رشد قبل ازتولد در میزان رشد ، تفاوتهای فردی بیشتری به چشم بخورد . مطالعات ژنتیک از کودکان در طول سالهای مختلف نشان داده است که رشد خصوصیات رفتاری نیز از الگوی منظم ومعینی پیروی می کند واین الگو به میزان کمی تحت تأثیر محیط وتجربیات محیطی است . رشد جسمانی نمونه بسیار خوبی برای نشان دادن این الگو و طرح منظم وقابل پیش بینی است . رشد جسمانی ، چه در دوران قبل از تولد وچه در دوران بعد از تولد، از دو قانون پیروی می کند : 1)قانون سری – پایی ؛ 2) قانون مرکزی – پیرامونی .
بر اساس قانون اول ، رشد از ناحیه سر شروع می شود و سپس به پاها می رسد ؛ یعنی هرگونه پیشرفت و افزایشی در ساخت واکنش بدن ابتدا در ناحیه سر، سپس درناحیه تنه و در انتها در ناحیه پا صورت می گیرد .
اما بر اساس قانون دوم، جریانهای رشد جسمی از نزدیک به دور است ؛ یعنی از محور مرکزی بدن شروع می وشد و به سمت حدود انتهایی بدن پیش می ورد. مثلاً در دوره قبل از تولد درجنین، سر وتنه قبل از دست و پا رشد خود را باسرعت بیشتری آغاز می کنند. بعد ازبه وجود آمدن سر وتنه بتدریج بازوها دراز می شوند و پس از بازوها ، دستها و پس از دستها ، انگشتان رشد پیدا می کنند. بعد از تولد نیز کودک دراستفاده از بدن قبل از آنکه بتواند از دستهای خود استفاده کند ، ابتدا از بازوان خود می تواند، استفاده کند وقبل از آنکه بتواند انگشتان خود را به تنهایی حرکت دهد ، دستهای خود را به کار می گیرد .
مطالعات طولی رشد هوش نیز نشان داده که رشد ذهنی از الگوی مشخصی پیروی میکند و بیشترین رشد هوش بین سنین 16تا18 سالگی اتفاق می افتد .
پیاژه نشان می دهد که رشد ذهنی در سنین مختلف دارای قانونمندیهای خاصی است وتفکر در هر دوره از طرحها و الگوهای ذهنی مشخصی پیروی می کند. هوش کودک ، ابتدا، درمرحله حسی حرکتی است . در مرحله دوم ، هوش کودک در سطح منطق عملیاتی رشد می کند و بالاخره در مرحله سوم ، ساختمان هوش به کمال خود و به مرحله تفکر انتزاعی می رسد. این الگوی رشد ذهنی برای همه افراد یکسان است ویک الگوی طبیعی وجود دارد که همه از آن پیروی می کنند . هر چند که ممکن است افراد ، چه از نظر تفاوتهای فردی وچه از نظر تفاوتهای فرهنگی ومحیطی ، این مراحل را تندتر یا کندتر طی کنند وهمه در یک حدود سنی یکسانی به این مراحل نرسند . مطالعات دیگری نیز نشان داده است که الگوهای مشخص طبیعی وقابل پیش بینی در کنشهای مختلف هوشی مانند حافظه و استدلال وجود دارد . همچنین مطالعات نشان داده است که کودکان (خصوصاً در پنج سال اول زندگی ) از الگوهای رفتاری عمومی یکسانی پیروی می کنند و درجنبه های مختلفی از رشد نظیر رشد حرکتی ، رشد عاطفی ، تکلم ، رفتار اجتماعی ، رشد مفاهیم ، علایق و همانند سازی با دیگران ، از الگوها و طرحهای طبیعی یکسانی برخوردارند . مثلاً کودک قبل از اینکه راه برود، می ایستد و قبل از اینکه بتواند مربع را نقاشی کند ، شکل دایره را می کشد و قبل از اینکه جمله سازی کند ، کلمه سازی می کند یا در سنین بالاتر قبل از آن که صفات اولیه جنسی در او رشد یابد، صفات ثانویه جنسی رشد پیدا می کند در هیچ نمونه ای این نظم طبیعی دگرگون نشده است . وانگهی باید توجه داشت که این الگوهای عمومی به واسطه تفاوتهای فردی در سرعت رشد نیز تغییر پیدا نمی کنند ؛ یعنی کودک باهوش وکودک کودن هر دو همان ترتیب رشد ذهنی را دنبال می کنند با این تفاوت که رشد ذهنی کودک باهوش بسیار سریع تر از رشد ذهنی کودک کودن است .
یکی دیگر از الگوها و طرحهای عمومی ، رشد از واکنشهای عمومی به واکنشهای اختصاصی است. هم در رشد حرکتی و هم در رشد ذهنی ، همیشه فعالیتهای عمومی بر فعالیتهای اختصاصی مقدم است . جنین ابتدا تمام بدنش را حرکت می دهد و از نشان دادن فعالیت اختصاصی ، عاجز است . نوزاد بازوی خودش را حرکت می دهد و از نشان دادن فعالیت اختصاصی ، عاجز است . نوزاد بازوی خودش را در حرکتهای کلی نشان می دهد ، قبل از آنکه بتواند درگرفتن اشیا ازخود واکنش اختصاصی نشان دهد . در تکلم نیز کودک ابتدا لغت را به طور عمومی به کار می گیرد ، قبل از آنکه بتواند آنها را به طور اختصاصی به کار برد . به عنوان مثال کودک کلمه «اسباب بازی» را به طور عمومی برای همه اسباب بازیها به کار می گیرد ، قبل از آنکه بتواند هر اسباب بازی را به طور جداگانه نام ببرد . در رفتار عاطفی نیز نوزاد ابتدا به اشیای ناآشَنا وعجیب از طریق ترس عمومی پاسخ می دهد ؛ اما بعداً ترسهای او اختصاصی تر می شود و به انواع رفتارهای گوناگون تخصیص پیدا می کند، مانند گریه کردن ، فرار کردن، پنهان شدن و یا ایستادن و وانمودکردن به اینکه اصلاً نترسیده است.
3. تفاوتهای فردی در رشد
اگرچه الگوی رشد برای همه کودکان و نوجوانان یکسان است ویک الگوی عمومی برای تمام آنها می تواند مطرح باشد، هر کودکی برای خود الگوی ویژه ای نیز دارد که با روش وسرعت خاص خویش رشد می کند . برخی ازکودکان به شیوه گام به گام ، تدریجی و یکنواخت رشد می کنند، درحالی که بعضی دیگر رشد ناگهانی وجهشی دارند . گروهی از آنان از جنبشها وحرکتهای کمی برخوردارند ، درحالی که کودکان دیگر دارای جنبشها و حرکتهای گسترده ای هستند . بنابراین همه کودکان در یک سن مشابه به نقطه معینی از رشد نمی رسند .
یکی از روانشناسان ، دروه زندگی را به شاهراهی تشبیه کرده است که هر کس از خصوصیات ارثی وتربیتی و سرعت خاص خود به تنهایی از این گذرگاه عبور می کند . هر فرد ، اندازه ، شکل ، توانایی و پایگاه رشدی را به دست خواهد آورد که به طور ویژه در هر مرحله ای از این شاهراه زندگی ، تنها مخصوص خود اوست .
تفاوتهای فردی در رشد براثر شرایط درونی و بیرونی به وجود می آید . به عنوان مثال، رشد جسمانی هم به خصوصیات بالقوه ارثی بستگی دارد و هم به عوامل محیطی مانند تغذیه ، بهداشت ، روشنایی آفتاب، هوای تازه ، آب وهوا، هیجانات و فعالیتهای بدنی . رشد هوش نیز تحت تأثیر تواناییهای ارثی و وضعیت محیط است . عوامل ارثی یعنی اینکه آیا فرد به طور طبیعی وذاتی دارای نیاز هوشی قوی است ؟ وعوامل محیطی مانند اینکه آیا فرد در فعالیتهای ذهنی و هوشی تشویق می شود یادارای فرصتهای کافی برای تجربه و یادگیری است ؟ رشد شخصیت نیز تحت تأثیر نگرشها و روابط اجتماعی فرد در محیط خانه و بیرون ازخانه است .
اگرچه میزان رشد در میان کودکان تفاوت می کند ، ولی هر کودک از یک الگوی معین وثابت در طول رشد خود برخوردار است . این الگوی مشخص بر اساس ترکیب دو عامل وراثت ومحیط برای هر فرد به وجود می آید . به عنوان مثال مطالعات نشان می دهد کودکانی که در یک مرحله از رشد ، بلند قد هستند ، در مراحل دیگر نیز همچنان بلند قد خواهند بود، در حالی که آنهایی که کوتاه هستند ، همچنان کوتاه خواهند ماند . در رشد ذهنی نیز مطالعات نشان می دهد که به طور متوسط کودکان باهوش و کودکان کودن از ثبات رشدی یکسانی در طول رشد برخوردار هستند . کودکانی که در رشد ذهنی خود سرعت بیشتری دارند درمراحل بعدی نیز همچنان سرعت خود را حفظ خواهند کرد و حتی این سرعت نیز بیشتر می شود؛ ولی کودکانی که نقص هوشی دارند و دچار نوعی عقب افتادگی هستند ، همان طور که بزرگتر می شوند این عقب افتادگی درآنها باقی می ماند وحتی بیشتر نیز می شود .
نکته قابل ذکر این است که تفاوتهای فردی درسالهای اولیه کمتر قابل دقت وتشخیص است؛ ولی به مرور که سن افزایش پیدا می کند ، این تفاوتها بتدریج آشکارتر می شود .
رشد هوشی کودکان در ابتدا یکسان است ، اما درحدود شش سالگی تفاوتهای فردی آنها بتدریج ظاهر می شود . البته این مشابهت و همانندی اولیه نمی تواند دلیلی بر یکسانی رشد باشد ، زیرا در ابتدا تفاوتهای فردی نمی تواند به صورت کاملاً واضحی ظاهر شود . قدرت تشخیص آزمونهایی هم که برای سالهای اولیه به کار گرفته می شود به اندازه آزمونهایی نیست که برای سطوح سنی بالاتر به کار می رود .
نکات کاربردی درباره تفاوتهای فردی
دانستن این نکته که در میان کودکان ونوجوانان تفاوتهای فردی وجود دارد ، به معلمان و والدین کمک می کند تا دربرخورد با خصوصیتات رشد یا اختلالات رشد به طور عملی و عینی تری برخورد کنند . درهمین زمینه به نکات زیر باید توجه داشت :
1. نباید انتظار داشت تمام کودکان یک سن مشابه ، شیوه رفتار معینی داشته باشند ، مثلاً از یک کودک دارای هوش طبیعی و رفتاری بهنجار، که ازیک محیط فرهنگی محروم می آید، نباید انتظار داشت که مانند کودکی که با همان توانایی هوشی دارای والدینی است که درسطح بالایی از تعلیم وتربیت قرار دارند و فرزند خود را در آموزشهایش مورد حمایت وتشویق قرار می دهند ازتواناییهای تحصیلی یکسان یا از یک میزان یادگیری برخوردار باشند.
2. تفاوتهای فردی ، اعتبار ومسئولیت ویژه ای برای هر فرد ایجاد می کند و به او وجود مستقل می بخشد . این ویژگیهای مستقل افراد است که مردم را به یکدیگر علاقه مند می سازد ؛ به عنوان مثال کودکی که در تفکرات و رفتارش ابتکار وخلاقیت نشان می دهد ، در مقایسه با کودکی که در او هیچ گونه ابتکار و خلاقیتی وجود ندارد و مانند همسالان خود فکر می کند، صحبت می کند یا عملی را انجام می دهد، به طور فعالتری درگروه همسال خود شرکت می کند .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 38   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخچه روانشانسی رشد