فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله مقایسه ویژگیهای شخصیتی در بین دانشجویان با نگرش مثبت

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله مقایسه ویژگیهای شخصیتی در بین دانشجویان با نگرش مثبت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مقایسه ویژگیهای شخصیتی در بین دانشجویان با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر و اعتیاد

 

چکیده:
هدف از تحقیق حاضربررسی ویژگیهای شخصیتی در بین دانشجویان با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر و اعتیاد در دانشجویان ورودی 84 دانشگاه ازاد اسلامی واحد ابهر که فرضیه های عنوان شده مقایسه افسردگی و اسکیزو فرنی – ضعف روانی و پارانویا – در بین دانشجویان با نگرش مثبت و منفی دانشگاه ازاد اسلامی واحد ابهر که جامعه مورد مطالعه عبارتند از دانشجویان رشته برق و مکانیک که در سال 84 مشغول به تحصیل هستند . که از بین 1200 نفر طبق امار بخش کامپوتر دانشگاه 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و پرسش نامه بر روی انها اجرا گردیده و جهت ازمون فرضیه ها تحقیق از روش اماری متغییرمستقل در سطح امار استنباطی استفاده گردیده که نتایج بدست امده حاکی از ان است که بین افسردگی ، اسکیزو فرنی و پارانویا و ضعف روانی دانش جویان با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر تفاوت وجود دارد و سطح معنی داری ان برابر است.

 

 

 

 

 

 

 


فصل اول
« کلیات تحقیق»

 

 

 

 

 


 مقدمه
 بیان مساله
 اهداف تحقیق
 اهمیت و ضرورت تحقیق
 فرضیه؟
 واژه ها و مفاهیم وتعاریف عملیات

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مقدمه:
تعدادی ازافراد بشر به دلایل مختلف درونی و بیرونی از مواردی استفاده می کنند که چون جنبه تخدیر یا تحریک دارد ، علیرغم مضار این موارد به اسانی قادر به ترک انها نیستند .
سابقا واژه معتاد معنای محدودی داشت و به کسانی اطلاق می شد که به الکل و مواد مخدر وابستگی داشتند این مطلبی شناخته شده بود که مصرف زیاد این مواد شیمیایی تاثیرات روان گردان دارد . بدین معنی که انها در حالت عاطفی – شناختی و رفتاری انسان تغییرات عمده ایجاد می کند ولی امروزه می دانیم که مواد دیگری مانند نیکوتین و کافئین نیز تاثیرات مشابهی بر انسان دارد که بسیاری از افراد معتاد به خوردن ، قمار کردن ، خریدن و ... هستند و همانطور که در تعریف اعتیاد گفته می شود مهمترین و قابل تعریف ترین مشخصه ان وابستگی جسمی و روانی به عنصری طبیعی یا شیمیایی است که جدائی از ان پس از مدتی بسیار دشوار است که بعبارتی این مساله می تواند در زندگی مجردی و به خصوص متاهلی تاثیر منفی بسیاری بگذارد و به عنوان مساله مهم مورد توجه قرار بگیرد که گاهی این مسائل باعث جدائی طرفین زوجین از یکدیگر می شود . به طور کلی روان شناسان نگران سلامت خانواده در بین زنان و مردان معتاد هستند ولی روان شناسان تندرستی توجه ویژه ای به تاثیر سو مصرف مواد در زندگی و محیط خانواده و با وجود فرزندان بروی فرزندان می داند که در نتیجه ما باید مساله عوامل خطر افرین در ایجاد نابسامانی های خانواده را به معیار دوم اضافه کنیم و افرادی که با این تغییر در معیار دوم قرار می گیرند در زندگی خود اثر منفی داشته باشند چرا بیشتراز مردان داروهای اعتیاد اور مصرف می کنند ، دلایل ان تقریبا شبیه همان دلایلی است که در مورد سو استفاده از سیگار و موارد دیگر است و همین طور موقعیت شغلی و محیط خانواده و دوستان ناباب می تواند در رویارویی به اعتیاد را در مردان بیشترو بیشترنسبت به زنان بکند مساله مهمی که قبل از ازدواج وجود دارد این است که جوانان قبل از وارد شدن به زندگی زناشوئی در موضوع های مهم زندگی توافق نظر داشته باشد و معمولا این توافق روی مساله مهم دیگر در زناشوئی ، توافقی است که زن و شوهردرمورد قضاوت درباره مسائل زندگی دارند مثلا اگر شوهر ، فردی تخیلی و ایده الیست ولی زن شخصی واقع بین و به اصطلاح رئالیست باشد شوهرممکن است از رویه خشک و زیاده از حد مادی زن خود خسته شود که تمام این موارد می تواند در جدائی از زنان و مردان منجر شود و جهت پر کردن این ناراحتی ها وابستگی به مواد یا چیزی شروع می شود .( ستوده - 1383).

 


بیان مساله :
طرز فکر ، موضوع بسیار مهمی است ، زیرا بر اساس ان فلسفه زندگی هر فردی ریخته می شود ولی این برنامه ریزی باید طوری باشد که به زندگی طرفین ضرر نرساند . نظریات مختلفی بیان می کند که عوامل اختلافات زناشوئی می تواند با افراطی بودن یک محاقطه کاری بیشتر و بیشتر شود . مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشوئی رشد عاطفی و فکری است البته واضح است که درجه رشد عاطفی و فکری تنها بستگی به سن ندارد بلکه سن روانی ، اجتماعی و عاطفی همه از عوامل موثر در زندگی خواهد بود در این موقع یک فرد عادی به اندازه کافی رشد و ثبات فکر و عاطفی دارد تا بتواند با مشکلات موجود در زندگی زناشوئی مقابله کند و بتواند در جهت تشکیل یک زندگی خوب و عالی تلاش خود را بکند که عدم تشکیل این موقعیت مناسب در زندگی مشکلاتی اعم از اعتیاد – طلاق و موارد دیگر به وجود می اید که طلاق خود می تواند به عنوان مشکل اصلی باعث به وجود اوردن مشکلات دیگر شود که عدم تفاهم زوجین و تنهائی و طرد ازخانواده می تواند وابستگی طرفین زوجین را به مواد یا مواردی دیگر بیشتر و بیشتر کند . و اعتیاد در زندگی وارد شود که این مساله حائز اهمیت است که ایا زنان ومردان به یک مقدار می توانند درمعرض اعتیاد قرار بگیرند یا نه .

 

اهداف تحقیق :
هدف از تحقیق حافمر برردی مقایسه ویژگی های شخصیتی مثل افسردگی ،هیپوکنر ریارتسیریو پارانویادسهو مقایسه ان بروی افرادی که نگرش منفی به مواد مخدر دارند تفاوت دارند یا نرو اینکه ایا افرادی که دچار علائمی مانند افسردگی و ضعف روانی رپارانویا را دارند بیشتر در معرض اعتیاد هستند یا نه.
اهمیت و ضرورت تحقیق :
کوشش های جامعه برای پیشگیری و معاونت از سو مصرف دارو های اعتیاد اور باید عمدتا به صورت اموزش کودکان و نوجوانان از طریق برنامه های اموزشی تبلیغات در مدارس و رسانه های جمعی جهت داده شود که قبل از دهه 1980 میلادی کوششها و برنامه هائی که برای نشان دادن عواقب منفی اعتیاد متمرکزبودند موفقیت زیادی بدست نیاوردند و هدف از پیشگیری درحال حافمر اموزش کودکان و نوجوانان برای مقاومت در برابر شروع استفاده از مواد است ان هم با استفاده از برنامه هائی که از روش های یادگرفتن روابط اجتماعی و مهارتهای زندگی و اموزش می دهد و اینکه همین طورافراد در سخت ترین مشکلات زندگی خود به طرف بدترین وسیله رهائی از ان روی نیاوردند و همین طور اموزش و به مردان و زنان که دارای نگرش مثبت به مواد مخدر و یت عبارتی به اعتیاد روی اورده اند که درمشکلات زندگی زناشوئی دست و پنجه نرم می کنند باید اموخت که با محبت و همدلی و همدردی می توان مشکلات را حل کرد و اینکه این عوامل روانی و روحی می تواند تاثیر منفی برروی فرد بگذارد و جهت پر کردن این مسائل از مواد مخدر استفاده کرد که ارائه تحقیقات در نهادهای خانوادگی و اجتماعی می تواند تاثیر مثبتی بگذارد .
فرضیه تحقیق :
1. بین افسردگی افراد معتاد و افراد غیر معتاد رابطه معنی داری وجود دارد
2. بین پارانو یا افراد معتاد و افراد غیر معتاد رابطه معنی داری وجود دارد
3. بین اسکیزوفرنی افراد معتاد و غیر معتاد رابطه معنی داری وجود دارد
4. بین ضعف روانی افراد معتاد و افراد غیر معتاد رابطه معنی داری وجود دارد .
تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم :
اعتیاد – عبارت است از وضعی که در اثر تکرار استفاده از ماده یا موادی طبیعی یا مصنوعی ایجاد می شود که در این حال فرد وابستگی جسمی و روانی به ان مواد پیدا می کند و پس از گذشت این زمان قطع این وابستگی دشوار می شود و بر این اساس مفهوم وابستگی ، سازمان بهداشت جهانی در سال 1964 میلادی واژه وابستگی به مواد یا سو داروئی را جانشین واژه اعتیاد کرد (شاملو – 1384 ) و بالاخره عبارتند از نمره ای است که ازمودنی از پرسش نامه مربوط به اعتیاد بدست اورده است .
افسردگی : عبارتند از حالات روانی است که توام با احساس گناه – بی حوصلگی . بریدگی از اطرافیان انزوا و گوشه گیری – عدم روابط با دیگران عدم حضور در جمع و ... که بالاخره عبارتند از نمره ای است که ازمودنی ها از مقایس افسردگی پرسش نامه بدست اورده است .
پارانویا : یک حالت روانی است که طبق تعریف به مشکلات روانی که شامل توهم و هزیان است که هزیان به خصوص هزیان گزند و اسیب است که خرد همیشه فکر می کند که کسی یا چیزی قرار است که اول اذیت کند و توطئه ای برای او مهیا است و بالاخره عبارتند از نمره ای است که ازمودنی ها از مقیاس پارانویا بدست می اورد .
اسکیزوفرنی : عبارتند از حالت روانی که شامل هزیان و توهم و تلکم اشفته و رفتار اشفتار و جو عاطفی است که بیشتر از 6 هفته ادامه پیدا می کند که فرد از همان دوران ابتدائی بیماری به پزشک مراجعه کند و بالاخره عبارتنداز نمره ای است که ازمودنی از مقیاس پرسش نامه بدست اورده است .

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم
«پیشینه و ادبیات تحقیق»

 

 

 

 

 


تعریف اعتیاد:
اعتیاد عبارت است ازوضعی که در اثر تکرار استفاده از ماده یا موادی طبیعی یا مصنوعی ایجاد می شود ، که در این حال فرد وابستگی جسمی و روانی به ان مواد پیدا می کند و پس از گذشت زمان قطع این وابستگی دشوار می شود ( ) . بر اساس این مفهوم وابستگی ، سازمان بهداشت جهانی در سال 1964 میلادی واژه وابستگی به مواد یا سوء مصرف دارویی را جانشین واژه اعتیاد کرد . به هر حال کاربرد نوع واژه تغییری در ماهیت قضیه نمیدهد .
بدین معنی که شخص ، گرفتار استفاده از موادی می شود که رهایی از ان دشوار و گاهی ناممکن است .تعدادی از افراد بشر به دلایل مختلف درونی و بیرونی از موادی استفاده می کنند که چون جنبه تخدیر یا تحریک دارد ، علی رغم مضار این مواد به اسانی قادر به ترک انها نیستند . سابقا واژه معتاد معنی محدودی داشت و به کسانی گفته می شد که به الکل و مواد مخدر وابستگی داشتند .این مطلبی شناخته شده بود که مصرف زیاد این مواد شیمیایی تاثیرات روان گردان دارد ، بدین معنی که انها در حالات عاطفی ، شناختی و رفتاری انسان تغییرات عمده ایجاد می کنند .ولی امروزه می دانیم که مواد دیگری مانند نیکوتین و کافئین نیز تاثیرات مشابهی بر انسان دارد. بسیاری از افراد معتاد به خوردن ، قمار کردن ،و غیره هستند .مادر این فصل ، برای ایجاز کلام ، تاثیر سه ماده اصلی تنباکو، الکل و مواد دارویی را که در اخرین طبقه بندی انجمن روان پزشکی امریکا از اختلالات روانی ( )امده است،مطرح می کنیم و در مورد هر کدام از انها رویکردی چند بعدی به کار می بریم .
پرسشهای مطرح شده بر اساس این رویکرد عبارنتد از:
1- چه کسانی سوء مصرف ازمواد دارند؟ 2- تاثیر غیر بهداشتی مواد بر افراد چیست؟
اختلالهای افسردگی و اشفتگی – افسردگی
1- نکات کلی
در زندگی همه ما روزهایی وجود دارند که همه چیز را سیاه می بینیم ، هیچ چیز شادی ما را بر نمی انگیزد و هیچ امیدی به موفقیت نداریم .بد خلق و غمگین هستیم ، احساس تنهایی، خلا ، نا امیدی و گنه کاری بر ما چیره می شود و اضطراب ما را فرا می گیرد ... .همه ما با چنین حالتها و احساسهایی که اغلب پس از شکستها یا فقدانها و یا حتی بدون دلیلی اشکار به وجود می ایند ، کم و بیش اشنا هستیم و با انها با موفقیت بیش و کم ، مقابله می کنیم . اما انچه موجب می شود تا چنین احساسهایی به صورت اختلالهای روانی در ایند ، نوع و تعداد نشانه ها ، شدت وطول مدت و همچنین حدی است که به جریان بهنجار زندگی روز مره اسیب می رسانند. در قلمرو زندگی بهنجار و در زمینه تجربه اسیب شناختی ، این احساس ها و شیوه دریافت انها را با مفهوم (( افسردگی )) مرتبط ساخته اند.
از زمانی که بقرات نخستین نظریه علت شناختی افسردگی را به عنوان عارضه سودا ارائه کرد ، فرضیه های متعددی در باره مبنای افسردگی مطرح شدند و کوششهای فراوانی برای در مانگری ان، انجام گرفته اند .
معادل اصطلاح سودا در زبان یونانی ، اصطلاح مالیخولیا ست که امروزه نوع خاصی از افسردگی را مشخص می کند . به رغم پایدار ماندن مفهوم مالیخولیا در خلال قرون ، همواره معانی مبهم و متفاوتی به ان نسبت داده شده است که با معنای کنونی مالیخولیا که عبارت است از اختلال عمیق خلقی و بر اساس غمگینی مرضی مشخص می شود ، متفاوت بوده است .
در قرن نوزدهم ، مولفان در گروه هذیانهایی که ((تک جنونی )) نامیده می شدند ((هذیان جزیی غمگینی)) یا ((مالیخولیای هذیانی)) را متمایز کرده اند.در وهله بعد، مفاهیم جنون ادواری ( فالره )و جنون دوشکلی ( بایارژه )به منظور متمایز کردن افسردگیهای راجعه که در تناوب با حالت شادی نا ارام بودند ، ظاهر شدند و سپس بیماری اخیر توسط کرپلین ، ((روان سستگی اشفتگی - افسردگی ))نامیده شد . اما حالت افسردگی این روان گسستگی ، انواع دیگر افسردگیها را پوشش نمی دهد و فقط می توان ان را به عنوان یک زیر – گروه افسردگیها در نظر گرفت بنابر این باید گفت که اصطلاح افسردگی از چنین چهار چوبی فراتر می رود و وهله غمگینی و کاهش تنود روانی که رفتار و زندگی فرد را زیر تاثیر میگیرد، متمایز می کند .
گرچه غمگینی معادل افسردگی نیست اما بی تردید ، افسردگی شامل حالت غمگینی است که بر زندگی روزمره ، فعالیت ، ارزشیابی خود، قضاوت و کنش های ابتدایی مانند خواب و اشتها اثر می گذارد . غمگین می تواند واکنشی نسبت به یک رویداد رنج اور باشد و هنگامی مرضی محسوب می شود که از لحاظ شدت و طول مدت ، با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد ، جنبه افراطی پیدا کند و بخصوص وقتی بدون علت ظاهری اشکار شود . بنابر این غمگینی افراطی یا بدون علت موجه ، در چهار چوب افسردگی قرار می گیرد و وجود عوامل امادگی و اسیب پذیری فردی را القا می کند . این عوامل می توانند ژنتیکی ، روانشناختی ، زیست شناختی یا محیطی باشند و در اغلب موارد با در هم تنیدگی انها مواجه هتسیم .اصطلاح افسردگی در کودک و بزرگسال دارای معنای مشابهی نسیت . افسردگی کودکانه نیزمحتوای مشابهی ندارد و بر حسب سنین مختلف، نشان دهنده تجربه های متفاوتی هست :در حالی که پاره ای از مولفان افسردگی را به منزله وهله بهنجاری از تحول دانسته اند ، پاره ای دیگر ، ان را به عنون پدیده ای مرضی تلقی کرده اند و گروهی نیز اعتقادی به واقعیت بالینی ان نداشته اند . نکته ای که بر اساس بررسی فرایند تحول مفهوم افسردگی در کودک اشکار می شود .
این است که حتی پیش از باز شناسی و پذیرش واقعیت بالینی این مفهوم ، نظریه های متعددی در باره ان ارائه شده اند و در نتیجه با کمیابی وافر جدول بالینی ، حداقل به شکلی که برای بزرگ سالان تدارک می شود ، و فراوانی چشمگیر مرجع های نظری در این قلمرو مواجه هستیم . بدین ترتیب ، به رغم ان که در حال حاضر ، مفهوم افسردگی در کودک پذیرفته شده است اما معنا و نشانه شناسی ان از دیدگاه مولفان مختلف بسیار متفاوت است و حتی در مورد مسئله ساده ای مانند درجه فراوانی افسردگی ، اختلاف نظر های گسترده ای وجود دارند .در خلال ای ن فصل کوشش خواهیم کرد تا با درنظر گرفتن دید گاههای مختلف دلایل عدم تجانس چهار چوب بالینی را ارائه دهیم .
2- تعریف افسردگی
ارائه تعریف افسردگی اسان نیست ، طبقه بندی ان باز هم مشکلتر است و پیشنهاد طرحی علت شناختی که بتواند مورد پذیرش همه متخصصان و پژوهش گران قرار گیرد ، غیر ممکن به نظرمی رسد . در سطوری که در پی می ایند به برخی از تعاریف عمده افسردگی اشاره می کنیم :
- در معنای محدود پزشکی ، افسردگی به منزله یک بیمای خلق و خو یا اختلال کنش خلق و خو است (لو ولو 1991).
- در سطح معمول بالینی ، افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه خلق افسرده است و بر اساس بیان لفظی یا غیر لفظی عواطف غمگین ،اضطرابی و یا حالتهای بر انگیختگی نشان داده می شود (بلاک برن و کوترو ،1990).
- افت گذرا یا دوام دار تنود عصبی – روانی که بصورت یک مولفه بدنی (سردردها،خستگی پذیری ، بی اشتهایی ، بی خوابی ، یبوست،کاهش فشار خون و جزان )و یک مولفه روانی (احساس به پایان رسیدن نیرو ،کهتری ،
ناتوان مندی ،غمگینی و جز ان ) نمایان می شود ( لافون،1973).
- حالت روانی نا خوش که با دل زدگی ، یاس و خستگی پذیری مشخص می شود ودر بیشتر مواقع با اضطرابی کم وبیش شدید همراه است ( 1973)
- سقوط غیر قابل توجیه تنود حیاتی : این حالت در قلمرو بدنی با خستگی دائم اشکار می شود ، در قلمرو شناختی بصورت پراکندگی دقت و مشکل کوشش فکری و در قلمرو عاطفی به شکل حالتی مالیخولیا که با هوشیاری فرد نسبت به ناتوان مندی واکنش همراه است ، متجلی می شود ( چاپلین 1975).
در یک جمع بندی کلی متوجه می شویم که مفهوم ر به سه گونه متفاوت به کار رفته است:
- برای مشخص کردن احساسهای بهنجار غمگینی،یاس، نامیدی و جز ان ، و بروز انها به عنوان نشانه یک اختلال ؛
- به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه های عاطفی، شناختی ، حرکتی، فیزیولوژیکی و غدد مترشحه است ؛
- برای مشخص کردن اختلال های افسرده وار در چهارچوب اختلال های روانی که دارای پاره ای از علل و گونه ای از تحول هستند و به پاره ای از درمانگری ها پاسخ می دهند (هوبر ، 1993 ).
اشکارا مشاهده می شود که تعریف های مختلف افسردگی به نشانه های بسیار متنوعی اشاره دارند که می توانند به گونه های مختلف با یکدیگر ترکیب شوند و گاهی بازشناسی افسردگی از خلال این ترکیب ها بسیار مشکل است ؛ بخصوص اگر جنبه پنهان داشته باشد و یا جلوه های بدنی به خود گیرد . اما به هر حال می توان این نکته را پذیرفت که افسردگی در عین حال با نشانه های روانی و جسمانی همراه است و نشانه های جسمانی گاهی چنان بر جدول بالینی سایه می افکنند که مانع باز شناسی افسردگی می شوند .

 

3- شکل گیری افسردگی در جریان تحول
نشانه شناسی افسردگی در خلال تحول متغییر است . این تغییر پذیری از یک سو به عوامل تحول وابسته است و از سوی دیگر ، برناهم گراییهای گسترده دیدگاههای متخصصان . در سطوری که در پی می ایند به بررسی این نشانه شناسی بر اساس دو محور توصیفی و زمانی خواهیم پرداخت .
3-1. افسردگی های دوره اول کودکی
الف ) نکات کلی
کشف (( افسردگی اتکایی )) در نوزاد (اشپیتز ، 1946 ) از دو زاویه ، یکی از برهه خای مهم تاریخ روانپزشکی وروانشناسی مرضی محسوب می شود . این مفهوم همراه با با توصیف مفهوم ((درخود ماندگی )) زودرس (کانر ، 1943 ) از سویی به استحکام مبانی روانپزشکی کودک که تا ان زمان بسیار سست و شکننده بود منتهی شد و قلمرو مشاهدات بالینی و درمانگریهای خاص و گسترده ای را در برابر ان گشود و از سوی دیگر ، بر اساس برانگیختن پرسشهایی مانند چگونگی روابط مفهوم افسردگی اتکایی با حالات افسردگی که بعدها و بخصوص در خلال بزرگسالی متجلی می شوند ، به منزله یکی از مفاهیم بنیادی اسیب شناسی روانی به معنای اعم ، قلمداد گشت . و از این زاویه ، می توان گفت که بینماههای نخستین زندگی و جریان بعدی ان ، پیوندی را به وجود اورد .
از زمان اشپیتز تاکنون ، شناخت ما از حالت های افسرده وار نوزاد ، بخصوص در زمینه شکلهای پنهان یا فاقد صراحت کافی و همچنین شرایط علت شناسی انها مانند تاثیر افسردگی های مادرانه ، پیشرفت های شایانی کرده است .
ب)افسردگی نوزاد به عنوان یک واقعیت شایع بالینی
گرچه افسردگی های پنهان یا فاقد صراحت کافی اشکارا فراوانترند با این حال باید بر این نکته تاکید شود که افسردگی اتکایی ، انچنان که به طور معمول پنداشته می شود ، در چهارچوب بالینی نادر نیست .
1. افسردگی اتکایی
جدول بالینی افسردگی اتکایی نوزاد که توسط اشپیتز توصیف شده است از زاویه نشانه شناسی صریح ، شرایط بروز ان در نوزاد 6 تا 18 ماهه ای که ناگهان از مادرش جدا می شود و همچنین اززاویه فرایند تحول اختلال ، بی تردید دقیقترین چهارچوب تشخیصی را فراهم اورده است . با این حال باید متذکر شد که انافروید و برلینگهام (به نقل از مازه ، 1988 )نیز بر اساس مشاهدات خود در خلال اخرین جنگ بین الملل در شیرخوارگاه هاهستند ، بر شدت واکنش های ناامیدانه کودکان خردسالی که در جریان بمباران های شهر لندن از مادران خود جدا شده بودند ، تاکید فراوان داشته اند .
مع هذا انچه به گونه ای بسیار جالب توسط اشپیتز توصیف شده ، در واقع حالتی است که (( مشابه جدول بالینی افسردگی بزرگسالان است )). به عبارت دیگر با یک حالت خمودگی گسترده همراه با امتناع از تماس یا بی تفاوتی نسبت به اطرافیان مواجه هستیم که به تدریج چند هفته پس از یک وهله ناله و زاری ، دراویختن و چسبیدن به بزرگسالان و سپس اعتراض و فریاد بروز می کند . روان بی اشتهائی همراه با کاهش وزن و بی خوابی نیز مشخص کننده این جدول بالینی است که اشپیتز در چهارچوب ان ، چند نکته اصلی مانند توقف تحول ، واپس روی اکتساب های حرکتی و عقلی ، و حساسیت مفرط نسبت به عفونت ها را نیز قرار می دهد .
نکته مهم این است که این داده ها از مشاهدات اشپیتزدرباره نوزادانی به دست امده اند که در شیر خوارگاهی وابسته به یک موسسه اصلاح و تربیت زنان جوان بزهکار به سر می برند . این نوزادان که سن انها بیش از 6 ماه بوده است ، حداقل ، «پس از 6 ماه روابط خوب با مادر» از حضور وی محروم شده ونتوانسته بودند «در جانشین های مادرانه ای که به انها عرضه شده بود ، به روابطی که برایشان رضایت بخش باشد » دست یابند . بنابراین با یک حالت « محرومیت مادارانه » یعنی حالتی واکنشی که ناشی از فقدان رابطه با مادر و از دست دادن وی به منزله یک « تکیه گاه » است ، مواجه هستیم و از اینجا است که اشپیتز اصطلاح افسردگی اتکائی را برای توصیف این حالت ابداع کرده است .
اگر قبل از یک دوره بحرانی که بین پایان ماه سوم و ماه پنجم جدائی قرار دارد ، مادر به کودک باز گردانده شود و یا امکان دست یابی به جانشینی قابل قبول برای کودک فراهم اید ، افسردگی به سرعت از بین می رود ، البته کودک نسبت به جدائی های احتمالی بعدی حساستر خواهد شد . در غیر این صورت ، یک حالت رنجوری بیش از پیش مضطرب کننده در سطح جسمانی ( همراه با مرگ احتمالی بخصوص به دلایل عفونی ) و د سطح روانی ( تشدید تاخیر روانی – حرکتی ، بیحالی و سستی ) گسترش می یابد که عواقب جبران ناپذیری را در پی دارد . این حالت با انچه اشپیتز با اصطلاح « بیمارستان زدگی » مشخص می کند ، مطابقت می کند .
2- تصریح های جدید در قلمرو نشانه شناسی افسردگی زود رس
گرچه توصیف های سنتی که در سطور پیشین مطرح شدند هنوز ارزش خود را حفظ رده اند اما در دهه های اخیر ، مولفان توانسته اند بر اساس توصیف گونه های بالینی دیگر ، به نشانه شناسی افسردگی زود رس ظرافت و قنای بیشتری بخشند .
شیوه های بیانه نشانه شناختی می توانند به صورت اختلال های رفتار غذایی و بویژه روان بی اشتهائی و نشخوار گری ، توقف رشد ، تاخیر تحول روانی حرکتی و همچنین بروز رفتارهایی که با عادات پیشین نوزاد متفاوتند اشکار شوند و تنها با یک ارزشیابی عمیق بالینی ، بخصوص در قلمرو شکل های پنهان یا فاقد صراحت کافی می توان عناصر سه گانه نشانگان افسرده وار نوزاد را بازیافت ( کرایسلر 1977)
• بی حالتی خلقی
بی حالتی خلقی نوعی حالت بی تفاوتی خاموش در رفتار ، بدون شکایت یا زاری است . این نوع افسردگی نوزاد بصورت یک بی خلقی کلی است که در ان اشکارا شاهد غلبه حالت بی تفاوتی بر حالت غمزدگی و درماندگی – حالت هایی که در اغاز قطع رابطه عاطفی متجلی می شوند – هستیم .
• سکون حرکتی
کندی افسرده وار که همواره به درجات متفاوت وجود دارد ، رفتار یکنواختی را ایجاد می کند که با تنوع و تحرک رفتار نوزاد بهنجار متضاد است و بر اساس بی حالتی چهره، وقفه تحرک بدنی ، کاهش نواوری های روانی – حرکتی و تضعیف پاسخ حرکتی نسبت به محرک ها و خواسته های برونی متمایز می شود . و افزون بر این نشانه ها ، با گرایش به تکرار که در سطح نخست نشانه شناسی افسرده وار قرار دارد ، مواجه می شویم .
• فقر تعاملی- کناره گیری
مشاهده نوزاد افسرده در موقعیت تعاملی ، سقوط و نزول ابتکارها و پاسخ به محرک های محیط را اشکار می کند . بررسی فیلم هایی که چگونگی تعامل نوزاد افسرده را نشان می دهند و مقایسه شیوه های ارتباطی وی در وهله افسردگی با وهله های قبل و بعد از بروز اختلال ، به وضوح نارسایی های ارتباطی در وهله افسردگی را بر جسته می سازند . افزایش سردرگمی و یاس اطرافیان در برابر بی تفاوتی نوزاد نیز به تشدید واکنش های وی می انجامد . جدا از دگرگونی هایی که در سطح مبادله های بدنی و یا صوتی کودک افسرده ایجاد می شوند ،تغییرات بسیار مهمی نیزدر سطح نگاه رخ می دهند : نگاه این کودکان ، سرد ، خشک و ثابت است ؛ هنگامی که بزرگسال به انها نزدیک می شود و یا انها را در اغوش می گیرد سر خود را بر می گردانند و از تماس چشمی اجتناب می کنند و حالت « مراقبت » ظاهری با کندی حرکتی و بدنی انها متناقض است .
3. افسردگی های زود رس دیگر
در سطوری که در پی می ایند به موقعیت های بالینی دیگری به وجود اورنده افسردگی زود رس هستند ، اشاره خواهیم کرد .
• افسردگی های ناشی از محرومیت های جزیی و افسردگی مادرانه
نخست باید بر این نکته تاکید کرد که پاره ای از افسردگی های زود رس در شرایطی متجلی می شوند که با شرایط بروز افسردگی اتکایی متفاوت است . بدین معنا که گاهی بدون وقوع جدای بین مادر و نوزاد ، کودک با محرومیت مادرانه مواجه می شود که می تواند ناشی از در اختیار نبودن مادر به دلایل متفاوت باشد : مانند از سرگیری فعالیت حرفه ای ، مشکلات خانوادگی و یا کاهش سرمایه گذاری مادر بر نوزاد ، محرومیت هایی که می توانند به بروز حالت افسردگی در وی منجر شوند .
تاثیر افسردگی مادردر بروز حالت افسردگی در کودک خردسال نیز عامل مهم دیگری است که مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته است . اما افسردگی مادر را نمی توان فقط به افسردگی هایی که دارای نشانه های بالینی اشکارند محدود کرد بلکه باید گفت که افسردگی های واکنشی ( مانند افسردگی به علت مرگ یکی از نزدیکان یا قطع یک رابطه عاطفی معنا دار )، افسردگی های ناشی از ناکامی و سرخوردگی در زندگی شخصی یا حرفه ای ، افسردگی های ناشی از تولد یک نوزاد معلول و جز ان نیز می توانند به ایجاد کمبود ، فقدان ، غمزدگی ، کاهش تدریجی تماس و فعل پذیری کودک خردسال منجر شوند ( فراری ، 1991).
پژوهش های متعددی چگونگی تعامل بین مادر افسرده و نوزاد را بررسی کردند . پاره ای ازپژوهش گران،مسئله را از دیدگاه تجربی مورد نظرقرارداده اند و بر جنبه های رفتاری این تعامل ها متمرکز شده اند . پاره ای دیگر از محققان ، تعامل های مادر افسرده و فرزند وی را بر اساس مشاهداتشان در چهارچوب بالینی ، توصیف کرده اند . اما به رغم روش های پژوهشی متفاوتی که در این تحقیقات به کار رفته اند ، می توان سه روی اورد کلی را متمایز کرد :
- بررسی توصیفی فرزندان والدین افسرده ؛
- بررسی مقایسه ای فرزندان والدین افسرده و فرزندان والدینی که از سلامت روانی برخوردار بوده اند ؛
- و بررسی تحول کودکانی که مادران انها در جریان بارداری یا بلافاصله پس از وضع حمل ، دچار افسردگی شده اند .
بررسی های گروه نخست ، به طور عمده بر مطاله فرزندان والدینی که دچار «اختلال اشفتگی – افسردگی »1 بوده اند متمرکز است ( مک نیو ، و همکاران 1979؛ کویلر ، و همکاران 1980؛ کانرز ، 1979) . انچه از مجموعه این تحقیقات حاصل شده اینست که اختلال افسردگی یا حالت هایی که می توانند به منزله ، معادله های افسرده وار تلقی شوند ، با فراوانی چشمگیری در فرزندان این بیماران مشاهده می شوند . بی تردید تفسیر این نتایج مشکل است، زیرا باید هم سهم تعیین کننده های ژنتیک در اختلال اشفتگی – افسردگی و هم سهم دگرگونی هایی که بر اساس این بیماری در محیط خانوادگی ایجاد می شوند مورد نظر قرار گیرند .
تحقیقات گروه دوم یعنی تحقیقاتی که وضعیت روانی فرزندان والدین افسرده و فرزندان والدینی را که از سلامت روانی برخوردارند ، مقایسه کرده اند ، به طیف وسیعی از اختلال های روانی در کودکان گروه نخست ، دست یافته اند :
- اختلال های تحول شناختی ( کوهلر ،1977)؛
- اختلال های سازشی (که لر ،1986)؛
- اختلال های رفتاری (راتر و دیگران ، 1984؛ کوپر ،1977 )؛
- اختلال هایی که بیشتر جنبه مرضی دارند مانند افسردگی ، اضطراب و جزان ( وایسمن ،1984؛که لر،1986).
به رغم احتیاط های که در مقابسه این تحقیقات بسیار متفاوت باید رعایت شوند ، می توان به تجانس گسترده نتایج انها اشاره کرد : اختلال های روانی ( صرفنظر از ماهیت بیماری ) در فرزندان والدین افسرده به طور معنا داری بیشتر است و چنین کودکانی ، گروهی را تشکیل می دهند که در معرض خطر ابتلا به اختلالهای روانی قرار دارند .
گروه سوم پژوهش ها به بررسی چگونگی تحول ( در خلال چندین سال ) نوزادانی پرداخته است که مادران انها درجریان بارداری یا پس از ان دچار افسردگی شده اند . از مجموعه این پژوهش ها ( قدیسان ، 1984 ؛ ول کایند ، 1980و دیگران ) می توان نکات زیر را استخراج کرد :
1. افسردگی مادر در بروز اختلال های رفتاری کودک موثر است .
2. به نظر می رسد که کودک در وهله ای از زندگی خود نسبت به افسردگی مادر حساسیت بیشتری نشان می دهد . این وهله از نظر مولفان اخیر از حد ماه 14 زندگی شوع می شود و تا حد ماه 27 ادامه می یابد . البته درباره طیف سنی این وهله حساس بین مولفان اتفاق نظر وجود ندارد .
3. بررسی ها نشان می دهند که افسردگی مادر اغلب بعد از 14 ماه زندگی کودک اغاز می شود ، اما اثار ان از حد ماه 14 در زندگی وی نمایان می گردد .
• -و بالاخره ، افسردگی ماه 14 ممکن است با تاخیر در کودک اشکار شود و بروز ان تا حد ماه 42 زندگی وی به تاخیر افتد .
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که اغلب افسردگی های مادرانه دارای صراحت کافی نیستند و در زیر نقاب ضعف روانی و شکوه و شکایت های جسمانی پنهان می شوند اما فقر تعامل و کاهش تعادل عاطفی ناشی از انها باعث کمبود هایی می شوند که در صورت تداوم ، تحول کودک را در معرض خطر قرار می دهند .
• نشانه های افسردگی ناشی از عارضه های جسمانی و مشکلات پیش – تولدی
به نظر می رسد که در پاره ای از موارد ، شرایط جسمانی به گونه های متفاوت ، در کناره گیری ، کاهش فعالیت و غمگینی ظاهری نقش دارند . به عنوان مثال می توان از عارضه های ایجاد کننده یک درد جسمانی ، اختلال های غذایی ، مشکلات پیش – تولدی و پاره ای از بیماری های عفونی نام برد . در این قلمرو ، از یکسو می توان به مشاهدات بادوال (به نقل از مازه ، 1988 ) درباره فراوانی حالت افسرده گونه در نوزاد بستری شده در بیمارستان به علت سوء تغذیه پروتئین – کالری و یا کمبود وخیم اهن ، اشاره کرد و خاطر نشان ساخت که رفع کمبود های خاص نوزاد ، بهبود رفتار کلی وی را در پی دارد . از سوی دیگر باید گفت که تعداد فزاینده ای از متخصصان بالینی بر این باورند که انچه از تحول بهنجار نوزادانی که مشکلات پیش – تولدی دارند ، ممانعت به عمل می اورد ، پیش از انکه نارساییهای جسمانی باشد ، مشکلات هیجانی بخصوص افسردگی است . در این زمینه می توان فرضیه تاثیر اختلال های زود رس در تعامل مادر – نوزاد را عنوان کرد به عبارت دیگر،کم – کنشی بسیاری از نوزادان همراه با بی حالتی چهره و کاهش صوتی سازی و رغبت نسبت به دیگری ، موجب سر خوردگی مادر می شود ، احساس ناتوانی مادر (( بد))بودن را در وی ایجاد می کند و به سرمایه زدایی از نوزاد و یا سرمایه گذاری تعارضی در وی می انجامد ( مازه ، 1988).
3-2. افسردگی در خلال دوره های دوم و سوم کودکی
در توصیف بالینی این افسردگی ها می توان چهار گروه از تظاهرات را متمایز کرد ( اژوریاگرا ، 1982 ) :
- نشانه هایی که مستقیما به افسردگی وابسته اند ؛
- نشانه هایی که با رنج افسرده وار در ارتباطند ؛
- نشانه هایی که به منزله دفاع علیه موضوع افسرده وار محسوب می شوند؛
- و بالاخره رفتارهای معادل افسردگی .
الف) نشانه هایی که مستقیما به افسردگی وابسته اند
در این گروه با تظاهراتی مواجه هستیم که از لحاظ جدول بالینی به اسیب شناسی بزرگسال نزدیکند و هر چند نمی توان انها را فراوانترین نوع دانست ، اما اشکارا قابل مشاهده اند . به این ترتیب ، پاره ای از کودکان یک حالت خمودگی شدید دارند ، خود را کنار میکشند و در گوشه ای منزوی می شوند . بازدارای حرکتی انها بر اساس مشکلات در بازی کردن یا انجام دادن هر وظیفه یا اشتغال ( خاصه کارهایی که بیشتر برای انها لذت بخش بوده است ) مشاهده می شود . این رفتارها به صورت کندی حرکتی جلوه گر می شوند .
بندرت کودک از یک رنج روانی شکایت می کند با این حال گریه ها و غمگینی حالت صورت ، کسالت ، بی تفاوتی نسبت به هم چیز و خستگی مداوم ، گواه درد و رنج ان هستند .
کودک ، نا ارزنده سازی خود را با تکرار جمله هایی مانند « من نمی دانم » ، « من نمی توانم » ، « من موفق نمی شوم » نشان می دهد . احساس مورد علاقه نبودن دراین کودکان فراوان است .
درسطح عقلی ، با مشکلات تمرکز ، بخاطر سپردن و کندی روانی مواجه هستیم . بالاخره نشانه های بدنی مانند روان بی اشتهایی ، اختلال های خواب ( بی خوابی ، کابوس ) ، سردرد های موقت یا مضمن فراوانند .
ب) نشانه های وابسته به رنج افسرده وار
این گروه از نشانه ها که فراوانترند ، تا حدی از نشانه شناسی بزرگسال فاصله می گیرند . « رفتار معقول » در حد مفرط که می تواند تا بیتفاوتی نسبی پیش رود ، گاهی نشانه افسردگی است و همچنین حالت باز داری یا وقفه ای که همواره از واکنش کناره گیری و انزوا به اسانی متمایز کردنی نیست . بر فعل پذیری و حرف شنوی ظاهری این کودکان در برابر بزرگسالان و کودکان دیگر نیز باید تاکید کرد ( اژوریا گرا ، 1982 ) .
شکست تحصیلی و یا بی رغبتی و بی علاقگی نسبت به تحصیل بسیار فراوانند : کودک با شکست هایی مواجه می شود که با طراز عقلی خوب وی در تناقض است و یا انکه نتایج تحصیلی وی ناگهان افت می کنند .
رفتارهای هراسی و بخصوص « مدرسه هراسی » می تواند ترجمان ترس از دور شدن از کانون خانوادگی یا رها شدگی باشد و به یک حالت افسرده وار پوشش دهد .
در طراز بدنی یا شکل ظاهری ، گاهی با بیتوجهی کامل نسبت به بدن مواجه هستیم و کودک حالت ولگردان را به خود می گیرد و مانند ان است که نمی تواند به بدن و ظاهر خود توجه کند یا علاقه نشان دهد .
کودکانی که مدام اشیای شخصی ( لباس ، کلید ، بازیچه و جز ان ) خود را گم می کنند ، با این گروه مشابهت دارند ( همان منبع ) .
پاره ای از رفتارهای کودک به منزله نشانه مستقیم یک احساس گنهکاری یا نیاز به تنبیه به نظر می رسند و ارتباط زمانی انها با رویداد افسردگی اشکار است : زخمی شدن های مکرر ، باز خوردهای خطر ناک ، تنبیه شدن های مداوم در مدرسه بروزیا بروزمجدد رفتارهای خود پرخاشگرانه .
و بالاخره باید به قصد خود کشی در کودک اشاره کرد و باید بر این نکته تاکید نمود که افسردگی و قصد خود کشی ، معادل یکدیگر نیستند .

 

ج) نشانه های دفاعی علیه افسردگی
در این گروه ، ماهیت نشانه ها بسیار متنوع است . در واقع یا بر اساس ارزش یابی اسیب شناختی در حین مصاحبه بالینی ، یا با استفاده از تست های فرا فکن و یا بر مبنای بررسی تحولی است که می توان به ( هسته افسردگی )پی برد .
پاره ای ازرفتارها مستقیما در طیف رفتارهایی قرار می گیرند کلاین انها را دفاع اشفته وار می نامد ؛ رفتارهایی که به منظور انکار هر حالت افسرده وار یا برای غلبه بر انها بروز می کنند . در این زمینه می توان به ناارامی ها و پر جنبوجوش هایی که ممکن است به شکل ناپایداریهای واقعی حرکتی یا روانی همراه با پر حرفی در ایند و به طور مستقیم گریز اشفته وار افکار را نشان دهند، اشاره کرد ( کلاین ، 1968 ).
رفتارهای دیگر ، رفتارهای اعتراض امیز یا حق طلبانه ای هستند کهدر مقابل حالت رنج بروز می دهند و در این زمینه می توان به رفتارهایی که در پی می ایند اشاره کرد :
- تضاد ورزی ، لجبازی ، بد خلقی ، خشم یا حتی طغیان شدید ؛
- پرخاشگری ( شکستن چیزها یا خشونت با کودکان دیگر )؛
- گریز، دزدی یا رفتارهای بزهکارانه دیگر (اژوریاگرا ، 1982 )

 

د) رفتارهای معادل افسردگی
بر اساس مشابهت با نشانه های بالینی در بزرگسال ، تعدادی ازنشانههای مرضی،خاصه نشانه هایی که ماهیت روان – تنی دارند ، به منزله رفتارهای معادل افسردگی تلقی می شوند . در این قلمرو ، می توان به نشانه های زیر اشاره کرد :
- ادرار بی اختیار ؛
- اگزما ، نفس تنگی ،
- فربهی ، روان بی اشتهائی محدود و جز ان .
در واقع ، مولفانی که مفهوم ((معادل افسردگی )) را به کار می بندند ، همه رفتارهای مرضی کودک را به نوعی با (( افسردگی )) مرتبط می سازندو افسردگی ( بخصوص در موقعیت های از دست دادن موضوع عشق ) را ناشی از یک حادثه ضربه امیز پیشین می دانند . اما تحقیقات دهه های اخیر ( ساندرلر و جوف ، 1967 ) علیه این گسترش نا معقول بر خاسته اند و بر لزوم ایجاد تمایز بین از دست دادن موضوع محبت ، حالت رنج ناشی از ، و واکنش افسرده وار تاکید کرده اند .

 


3-3. افسردگیهای نوجوانی
مسئله بیماری شناختی افسردگی بر حسب اغاز ، میانه یا پایان نوجوانی به گونه های متفاوت مطرح می شوند . در اغاز نوجوانی با مسائلی مانند مسائل دوره های کودکی مواجه هستیم و در میانه و پایان نوجوانی ، مسائل مطرح شده به انچه در خلال بزرگسالی مشاهده می شود نزدیکترند ( مارسلی ، 1984 ) .
مانند انچه در خلال دوره های کودکی دیده می شود ، نشانه شناسی افسردگی در نوجوانان نیز متغییر است و این تغییر پذیری به طور عمده ناشی از همگرایی دیدگاه متخصصان بالینی از یکسو ، و غلبه یکی از ابعاد افسردگی از سوی دیگر است . و بر این اساس می توان چهارچوب های بالینی مختلف مانند واکنش اضطرابی افسرده وار ، افسردگی مبتنی بر احساس کهتری و احساس رهاشدگی ، افسردگی مالیخولیلیی و معادلهای افسرده وار را در خلال نوجوانی از یکدیگر متمایز کرد ( فراری و همکاران ، 1991 ) .
الف ) واکنش اضطرابی افسرده وار
در برابر جدایی ، محرومیت و ناکامی ، پاره ای از نوجوانان واکنش اضطرابی افسرده وار را که به منزله یک پاسخ حمایتی واقعی است ،نشان می دهند . مع هذا نباید اضطراب و افسردگی را یکسان دانست . اضطراب هموتره بر تجلیات روانی دیگر مقدم است و مبارزه فرد را علیه خطری که بنظر می رسد وی را تهدید می کند نشان می دهد درد ناک تر شدن تدریجی این مبارزه و اشکارتر تر شدن پاسخ افسرده وار می انجامد پاسخی که برای مدتی با پاسخ اضطرابی در هم تنیده می شودتا به تدریج جانشین ان شود این حالت اغلب جنبه موقت دارد و یا استقرار روابط جدید و گسترش رغابت های نو، به افول می گراید واکنش های اضطرابی افسرده وار معمولا در اغاز نوجوانی در افرادی که در مرحله نهفتگی یا پیش – نوجوانی دارای رگه های هراسی را وسواسی بوده اند بروز می کند ( براکونیه و فراری ، 1976) .
ب) افسردگی مبتنی بر احساس کهتری
این ریخت افسردگی یکی از انواعی است که بخصوص در دوره نوجوانی بروز می کند . گرچه کاهش سطح « حرمت خود »2 و احساس کهتری ای که در پی دارد، در انواع افسردگی ، صرفنظر از سن وقوع انها ، مشترک است اما مفهوم حرمت خود در خلال نوجوانی ، افراد این سنین را در برابر این ریخت افسردگی ، اسیب پذیر تر می سازد .
افسردگی مبتنی بر احساس کهتری بر اساس مجموعه ای از « احساسات کهتری » که به قلمرو خاصی مانند قلمرو اموزشگاهی یا جسمانی و یا مجموعه شخصیت وابسته است ، مشخص می شود . در بیشتر مواقع ، احساس مورد علاقه نبودن یا مورد توجه قرار نگرفتن و سرمایه زدایی موضوعی ( که بر اساس بی رغبتی به جهان برونی و یا جستجوی دلایلارزنده بودن خود در جهان برونی ،متمایز شدنی است ) با این احساس همراه اند .
تردیدی نیست که هسته اصلی این اختلال در ناتوانی نوجواندر تحقق بخشیدن به ارمانهایی که برای خویشتن قایل است ، قرار دارد . این خواسته های ارمانی اغلب به صورت « خود بزرگ بینی »1که نوعی شیوه مقابله باترس از دست دادن هویت است ، متجلی می شوند . در مواجهه با این الگوی کمال که تشکیل دهنده ارمانی است که با فرامن قابل قیاس است ، من نوجوان به گسترش احساسات کهتری که مشخص کننده این افسردگی است می پردازد ( براکونیه و فراری ، 1976 ).
ج) افسردگی مبتنی بر احساس رها شدگی
این نوع افسردگی معمولا در نوجوانی مشاهده می شود که شیوه اصلی بیان نشانه شناختی انها ، « گذرا به عمل » به صورت دیگر – پرخاشگرییا خود پرخاشگری است . اگرچه تمامی جوانانی که به طور عمده بر اساس گذرا به عمل واکنش نشان می دهند ، دارای این ریخت افسردگی نیستند با این حال باید توجه خاصی نسبت به نوجوانانی که در برابر هر مانع ، واکنش گذار به عمل را نشان می دهند اعمال شود . در واقع ، مواجه شدن با مانع ، درپاه ای از افراد ، نوعی افسردگی را به وجود می اورد که در ان احساس رها شدگی ،خلا و خاطرات جداییها ضربه امیز از نوع زنده شوند . افسردگی مبتنی بر رها شدگی اغلب در نوجوانی دیده می شود که تاریخچه زندگی انها نشان دهنده کمبودهای رود رس در قلمرو مراقبت های مادرانه است ( مازه ، سیبرتن بلان ، 1976 ).
د)افسردگی مالیخولیایی
افسردگی مالیخولیایی به صورت یک قطبی یا دو قطبی ان از حد نوجوانی مشاهده می شود ( فین اشتاین ، 1982) . اگر این افسردگی از لحاظ نشانه شناختی به دلیل فراوانتر بودن نسبی تجلیات توهم هذیانی ، امکان گذار از یک ریخت افسردگی به ریخت دیگر و همچنین فراوانتر بودن درهم تنیدگی این ریخت ها در خلال نوجوانی ، به صورتع جزئی با افسردگی بزرگسال متفاوت است ، اما از دیدگاه اسیب شناختی می توان ان را با جدول بالینی افسردگی بزرگسالی کاملا قابل قیاس دانست .
ه) معادله های افسرده وار
پاره ای از مولفان بر این باورند که اختلال افسردگی در سنین نوجوانی بیشتر به صورت معادلهای افسرده وار متجلی می شود . هر یک از این مولفان ، چندین رفتار را به منزله رفتارهای معادل افسردگی تلقی می کنند . مولفان مختلف ، بسیاری از مشکلات رفتاری نوجوان را با افسردگی مرتبط ساخته اند و در واقع این رفتارها را مشانه با حالاتی دانسته اند که در خلال بزرگسالی با اصطلاح « افسردگی پنهان » مشخص می شود . به نظر می رسد که می توان دو موقعیت را در خلال نوجوانی متمایز کرد :
- پاره ای از رفتارها ویا برخی ازنشانه هایی که اغلب باافسردگی توام هستند ، صحنه نخست جدول بالینی رااشغال می کنند( معادلهای افسرده وار ) و علامتهای افسردگی ، به رغم حضور خود ، کمتر نمایان هستند . در اینصورت ، متخصص بالینی باید با دقت کامل به جستجوی انها بپردازد ؛
- رفتارها و نشانه های مرضی ( معادلهای افسرده وار ) و همچنین علامت ی افسردگی قابل مشاهده اند ، اما نوجوان به انکار این نشانه ها که گاهی سالها بعد کاملا اشکار می شوند ، می پردازد . اصطلاح « معادل افسرده وار » با موارد اخیر بیشتر مطابقت دارد .
4- فراوانی افسردگی در خلال تحول
به رغم بررسیهای متعددی که در قلمرو افسردگی ک

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه ویژگیهای شخصیتی در بین دانشجویان با نگرش مثبت
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.