پیشگفتار 4
تبیین رابطه فرهنگ و هویت 6
معیارهای شناخت و ارزیابی هویت کالبدی شهرها 13
نگرشی به مفهوم هویت 16
حوزه معنایی عام 23
١ – تمایز / تشابه 23
٢ – تداوم / تحول 26
٣ – وحدت / کثرت 28
حوزه معنایی خاص 30
١ – تمایز / تشابه 30
٢ – تداوم / تحول 30
٣ – وحدت / کثرت 31
کالبد 34
حوزه معنایی عام 34
حوزه معنایی خاص 35
هویت کالبدی 37
١ – زمینه گرایی 38
٢ – منطقه گرایی 41
نتیجه گیری 43
فضاهای شهری و هویت فرهنگی 47
چکیده : 47
١ – معانی لغوی واژه فرهنگ : 49
٢ – فرهنگ و هویت فرهنگی : 50
١-٢ – ویژگی های هویت فرهنگی : 54
٢ -٢ – پایه های هویت فرهنگی : 54
٣ – نسبت هویت مکان و هویت فرد : 55
٤ – نسبت فضاهای شهری و هویت فرهنگی : 56
٤ – ١ – ساخت های کالبدی : 57
٤ – ٢ – لگوهای رفتاری – عملکردی : 60
٥ – نتیجه گیری : 62
هویت و این همانی با فضا 64
هویت : 65
فرایند این همانی فرد با فضا : 69
این همانی با فضا : 72
نکته: 79
جمع بندی 81
ماًخذ 87
پیشگفتار
انتقال معماری روز اروپا و آمریکای شمالی به کشورهایی مانند ایران ، تبعات و عوارض ناگواری به همراه داشته است . این تهاجم چنان سریع و گسترده بوده که گویی " تیشه به ریشه خورده است " . هر کس به نوعی و به زبانی ناخشنودی خود را بیان می دارد .در این میان یکی از داغ ترین مباحث رایج بین اهل درد و حرفه ، بحث هویت است . نوشتار حاضر بحران هویت ، گلایه از بی هویتی فضاهای شهری و معماری ، تغییر هویت خویش و اظهار بیمناکی از بستر زندگی حاضر را مورد بررسی قرار می دهد .
این نوشتار می کوشد تا در راستای فوق ، مفهوم هویت را تبیین کرده و عواملی را که موجبات شکل گیری و تثبیت هویت را فراهم می آورند ،و همچنین نقش حافظه های فردی و جمعی در درجه اعتبار هویت و ملاک ها و ارزش های تشخیص هویت را تشریح نماید . در طول تمامی مقاله ، بحث اصلی بر محور ارتباط فضا ، رفتار ، عملکرد و چگونگی ارتباط آنها با مساله هویت فردی و جمعی استوار است .
منظور از هویت ، هویت ساریه وجود مطلق در عرفان ، فلسفه و مذهب به معنای فیض مقدس ، وجود منبسط و نفس رحمانی مطرح شده ، نبوده بلکه در این مقاله مراد از هویت آن قسمت از شیئیت شیء است که به اعتبار تشخیص ، هویت نامیده می شود .
تبیین رابطه فرهنگ و هویت
واژه فارسی فرهنگ که معادل آن در زبان های اروپایی از نظر هجایی (PHONTIQUE)کمابیش همسانند ، دارای یک اصل و ریشه مشترک در زبان لاتین است ،با لفظ کولتورا (CULTURA) در معنا و مفهوم فرهنگ آمده :" تمامی ارزشهای مادی ، معنوی و مفاهیم سازنده و خلاقی که توسط جامعه در طول تاریخ ایجاد و تولید می شوند ،فرهنگ نام دارد . به طور مشخص می توان از فرهنگ مادی (ماشین آلات ،تجارب در عرصه تولید و سایر ثروت های مادی وغیره...)و فرهنگ معنوی (دستاوردهای عرصه علم ،هنر،ادبیات ،فلسفه،اخلاقیات،تعلیم و تربیت و غیره...)نام برد .فرهنگ یک پدیده تاریخی است که توسعه و گسترش آن در گرو موفقیت در فرماسیون های اجتماعی - اقتصادی است. الهیون و ایده آلیست ها پایه مادی فرهنگ را نفی می کنند ،حال آنکه ماتریالیست ها تولید نعم مادی را پایه و منبع فرهنگ به طور کلی دانسته واز این رو فرهنگ را محصول تلاش و فعالیت توده ها می دانند ."
موافق تعریف بالا بایستی پیدایی و اشاعه فرهنگ برگرفته و مقتبس از ادیان الهی در گذشته دور را به سبب برخورداری از اصل و منشا غیر توده ای و غیر انسانی آن ،به کلی مجزا و مستثنی دانست . حال آنکه ادیان الهی خود سرچشمه سترگ فرهنگ و منبع فیاض آفرینش های فرهنگی توسط توده ها و پیروانشان به حساب می آیند . به نظر نگارنده ،نفی پایه های مادی فرهنگ هم ،درست به همین علت باید باشد . البته بایستی خاطر نشان نمود که حقیقتا فرهنگ یک پدیده تاریخی است که ماهیتی پویا و سرزنده دارد و از تنوع و گونه گونی بسیاری برخوردار است . این تنوع ناشی از دریافت های متفاوتی است که انسان متعلق به جغرافیای خاص از متن زندگی و اشتغال خاطر خویش ،در طول تاریخ تحلیل و استنتاج نموده و نتیجه آن هم ظهور و پیدایی جهان بینی ها ی گونه گون –الی یومنا هذا –بوده است.
در مبحث مردم شناسی (ANTHROPOLOGIE) آمده :"فرهنگ عبارت است از راه وروش زندگی در جامعه ،بدون برخورداری از دانش و یا فرهیختگی خاص .فرهنگ در طول تاریخ ،خود به کمک زبان از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و وجه تمایزی است مابین انسان از حیوانات . "
کلام اخیر چنین افاده می کند که :اولا به سبب بهره مندی از فرهنگ عامیانه می تواند به حیات خود تداوم بخشد ،ثانیا این فرهنگ که لزوما غیر مادی ،غیر جسمی و تا اندازه ای هم مهارتی است ، قادر است از طریق گفتار و بیان ،سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود . ثالثا فرهنگ ویژه انسانهاست و حیوانات به کلی فاقد آنند.
در آمیختن فرهنگ به معنای انسان باورانه فرهنگ در معنای مردم شناختی آن ،منشا بسیاری از آشفته گویی های پژوهشگران و مسئولان سیاسی است."
"هر کشوری ضرورتا فقط یک فرهنگ ندارد ،بسیاری از کشورها و شاید هم بیشتر آنها چند فرهنگی ،چند ملیتی و چند قومی هستند وچندین زبان ، دین و شیوه زندگی دارند . کشور چند فرهنگی می تواند از کثرت گرایی خود بهره های بسیار ببرد ،هر چند با خطر ستیزه های فرهنگی نیز مواجه است . در اینجاست که نقش حکومت ها اهمیت پیدا می کند . البته آنها نمی توانند فرهنگ مردم را تعیین کنند . اما می توانند بر آن تاثیر مثبت و یا منفی بگذارند ."
"اندیشه های اساسی ممکن است در فرهنگ های گونه گون مشترک باشند و در واقع هم ،چنین است ،زیرا فرهنگ ها تا حدودی ریشه های مشترک دارند و بر اساس تجربیات همسان بشری بنا شده اند و در طول تاریخ از یکدیگر تاثیر پذیرفته اند ."
اکنون با ترسیم یک چنین دور نمای موجز و متقنی از معنا و مفهوم فرهنگ ،به جاست به وضع فرهنگ در جامعه ی خودمان نظری بیفکنیم و جایگاه امروزمان را در جامعه ی جهانی مشخص کنیم و ببینیم در چه مرتبه ای از مراتب فرهنگ و تمدن بشری ایستاده ایم
هویت در کالبد شهری پروژه درس تحلیل فضای شهری