فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 16 صفحه
مقدمه :
منطقه گرایی سیاسی ـ اقتصادی از ویژگی های روزگار ماست و بسا که در آینده گسترش بس فزون تری هم بیابد. در حالی که اندیشه پردازی چون مکیندر، جغرافیای سیاسی جهان را به سرزمین های مرکز - پیرامون بخش بندی می نماید و به سخن دیگر به «یکپارچگی جهان سیاسی» باور دارد، اندیشه پردازانی چون سال کوهن، برای این باورند که محیط سیاسی جهان از یکپارچگی راهبردی (استراتژیک) بی بهره بوده و در واقع، جهان سیاسی به منطقه های «ژئواستراتژیک» و منطقه های «ژئوپولیتیک» تقسیم می شود. در نگرش کوهن منطقه ها دارای سلسله مراتب خاص خودند؛ منطقه های «ژئوپولیتیک» بخش بندی سیاسی کوچکتری دارند و در درون منطقه های «ژئواستراتژیک» قرار می گیرند. از دیدگاه سال کوهن، در ساختار کنونی جهان، ایالات متحده آمریکا و بازار مشترک اروپایی، روسیه، چین و ژاپن، سازندگان منطقه های «ژئواستراتژیک» به حساب می آیند اما نشانها همه گویای آن است که نه گمان مکیندر یکسره کهنه شده و نه گمان سال کوهن یکسره فراگیر است. از این رو در این مقاله، برآنیم تا از آمیخته ای از هر دو دیدگاه یاد شده، بهره گیریم. امروزه، درچارچوب سیاست های بین المللی نظامی های سیاسی ـ اقتصادی تطبیقی، دو گونه نظام بزرگ دیده می شوند:
1ـ نظام سیاسی بین المللی که همه بازیگران دولتی و غیر دولتی را در بر می گیرد.
2ـ نظامهای هم بسته (تابع) در مناطق مختلف جغرافیایی کره زمین
در هر نظام همبسته یا تابع، یک یا چند کشور در «مرکز» و یک یا چند کشور در «پیرامون» قرار دارند و شاید هم که یک یا چند کشور، نقش «مداخله گر» را داشته باشند. سازه های جغرافیایی، اندرکنش ها و پیوندهای دوستانه و یا دشمنانه، پیشینه های مشترک تاریخی و اجتماعی، هم خاورمیانه عربی و هم آسیای مرکزی را به عنوان منطقه های ویژه ای در آورده است.
در نظام همبسته خاورمیانه عربی، از مصر تا کرانه های خلیج فارس را «مرکز» به شمار می آورند؛ ایران، ترکیه و گاه اسرائیل را «پیرامون» می دانند و قدرتهای باختری و روسیه را به عنوان «مداخله گر» در این منطقه می شناسانند.
آسیای مرکزی هم یک نظام همبسته و تابع است که در وضع موجود، پنج کشور تازه استقلال یافته در «مرکز» آن و افغانستان، ایران، حوزه قفقاز، ترکیه، روسیه و چین، «پیرامون» آن به شمار می آیند و تاکنون، روسیه نقش «مداخله گر» اصلی را در این منطقه بازی می کرده است و دیری نخواهد گذشت که قدرتهای باختری و چین هم در ردیف «مداخله گران» این منطقه قرار خواهند گرفت.
ایران از یکسو در «پیرامون» یا در مرز بین هر دو منطقه قرار دارد اما پیوندهای فرهنگی و تاریخی و توان بالقوه چنان موقعیتی به ایران می دهد که می توان آن را حتی «مرکز» آسیای مرکزی نیز به شمار آورد. از دیگر سو، فرایندهای سیاسی در خاورمیانه بزرگ به گونه ای است که خط «مرکز» آن به سوی شمال خاوری کشانده می شود. هر آینه اسرائیل هم در چارچوب خاورمیانه عربی ادغام می گردد، ارزش این خط مرکز باز هم بیشتر خواهد شد. در گردهمایی «آسیای مرکزی و جهان عرب» در قاهره، در همین زمینه چنین نگرشی پیشنهاد شده است؛ تلاش خارجی برای بسط نفوذ در آسیای مرکزی بدین معنی است که مرکز ثقل در خاورمیانه به سوی اجزاء شمال شرقی خود حرکت می کند و لذا ترکیه، ایران و افغانستان در آینده اهمیت خاصی خواهند یافت. ترکیه نیز می کوشد با استفده از برخی همانندی های زبانی و نژادی، نقش «مرکز» برای آسیای مرکزی را به دست گیرد. ترکها آرمان یا شعار گونه «پان ترکیسم از دریای آدریاتیک تا مرزهای چین» را به میان می آورند.
تحقیق درباره بررسی عناصر مهم جغرافیای سیاسی و اهمیت ژئو پلتیک آسیای مرکزی