فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق باورهای خودکارآمدی

اختصاصی از فی توو مبانی نظری و پیشینه تحقیق باورهای خودکارآمدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مبانی نظری و پیشینه تحقیق باورهای خودکارآمدی


مبانی نظری و پیشینه تحقیق باورهای خودکارآمدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهش
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:67

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

     خودکارآمدی[1]، درجه ای از احساس تسلط فرد در مورد توانایی اش برای انجام فعالیت های خاص می باشد. تئوری خودکارامدی بندورا به نقش اعنماد و اطمینان و عزت نفس فرد نسبت به توانایی هایش در انجام رفتار خواسته شده از وی تأکید دارد(بندورا و آدامس[2]،2002). به عبارت دیگر، خودکارآمدی اطمینانی است که شخص، رفتار خاص را با موقعیت به اجرا می گذارد و انتظار نتایج به دست آمده را دارد(بندورا و اسحانک[3]،2004).  در واقع خودکارآمدی به قضاوت فرد در بارة آنچه فرد فکر می کند، می تواند انجام دهد، نه آنچه انجام داده است، گفته می شود (احمدی، 1386).

 خودکارآمدی یکی ازمفاهیم مهم و مؤثر و مکانیسم اساسی در نظریه شناختی اجتماعی بندورا است. بندورا( 1977)، خودکارآمدی را توجه به باورها یا قضاوت فرد نسبت به توانا یی های خودش در انجام وظایف و مسؤولیت ها می داند. این نظریه خودشناسی را اساس تصمیم گیری می داند و همچنین ویژگی های انسان را مورد توجه قرار می دهد. هم چنین در این دیدگاه رفتار آدمی نه تنها در کنترل عوامل بیرونی و محیطی نیست بلکه فرآیندهای شناختی نقش تعیین کننده در رفتار دارند. فرآیندهای شناختی به عنوان بخشی از آسیب شناسی روانی موجب انتظارات و ادراکات نادرستی می گردد که فرد از کارآمدی خود دارد و این انتظارات می تواند به اضطراب و اجتناب های دفاعی از موقعیت های تهدید کننده منجر شوند(پاجاریس[4]، 2002).  

در نظام بندورا، منظور از "خودکارآمدی" احساس شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است. برآورده نمودن و حفظ معیارهای عملکرد، خودکارآمدی را افزایش می دهد، ناکامی در برآوردن و حفظ آن معیارها، ان را کاهش می دهد. را ه دیگری که بندورا خودکارآمدی را شرح داده، برحسب ادراک ما از درجه کنترلی که بر زندگی خود داریم، می باشد. افراد می کوشند بر رویدادهایی که زندگی آنان را تحت تأثیر قرار می دهند، اعمال کنترل نمایند. با اعمال نفوذ در موقعیت هایی که آنان می توانند مقداری کنترل داشته باشند، بهتر می توانند آینده مطلوب را تحقق بخشیده و از نتایج نامطلوب ممانعت به عمل آوردند. تلاش برای اعمال کنترل بر شرایط زندگی، تقریبا بر هر فردی حکمفرماست، زیرا این کار می تواند منافع شخصی و اجتماعی بی شماری را برای آنان تأمین نماید. توانایی تأثیرگذاری بر پیامدها، آنان را قابل پیش بینی می سازد. قابل پیش بینی بودن، آمادگی سازش یافتگی را پرورش می دهد. ناامیدی در اعمال نفوذ بر اموری که به صورت نامطلوب بر زندگی فرد تأثیر می گذارند، نگرانی، دلسردی و ناامیدی را پرورش می دهد(بندورا،1995).

در چارچوب نظریه ی بندورا، افراد با باورهای خودکارآمدی قوی نسبت به افرادی که باورهای ضعیفی دارند در انجام تکالیف کوشش و پافشاری بیشتری از خود نشان می دهند و در نتیجه عملکرد آنان در انجام تکلیف بهتر است(بندورا،1993).

باورهای خودکارآمدی افراد، می تواند به وسیله چهار منبع اصلی مؤثر ایجاد و تقویت شوند(به طور مفصل در همین فصل توضیح داده شده است): مؤثرترین روش به واسطه ی "تجارب مستقیم" است. موفقیت های افراد، باوری نیرومند در کارآمدی شخصی افراد ایجاد می کنند، در حالی که شکست ها آنان را ویران می سازند به ویژه اگر این شکست ها قبل از پابرجایی قوی خودکارآمدی رخ دهند. دومین روش تقویت و ایجاد باورهای خودکارآمدی به واسطه "تجارب جانشینی" می باشد که توسط الگوهای اجتماعی به دست می آید. دیدن افراد مشابه با کسب موفقیت های آنان باعث تلاش بیشتر و برانگیختگی آنان شده و توانایی لازم جهت تسلط بر موانع را یافته و موفق می شوند. روش سوم" اقناع کلامی" است. افرادی که به صورت شفاهی تشویق می شوند زمانی که توانایی تسلط بر فعالیت ها را دارند، باعث تلاش و تحمل بیشتر آنان می گردد. چهارمین منبع مربوط به حالت های فیزیولوژیک و هیجانی در "داوری توانایی خود" است. خلق مثبت باعث افزایش خودکارآمدی شده و خلق محزون، معکوس عمل می نماید. کاهش واکنش تنیدگی افراد و تفسیر نادرست حالات جسمانی در تغییر و اصلاح باورهای خودکارآمدی تأثیر دارد(بندورا،1994).

باید گفت که خودکارآمدی دریافت شده در چهار فرآیند اصلی اثرگذاری می کند: فرآیندهای شناختی، انگیزشی، عاطفی، و گزینشی(بندورا،2001). باورهای خودکارآمدی بر الگوهای اندیشه اثر می گذارد. برای چیره شدن بر پیچیدگی فرآیند پردازش داده های چندبعدی و فرآیند حل مسأله، افراد باید از حس خودکارآمدی بالایی برخوردار باشند تا در موقعیت های تصمیم گیری پیچیده و در اندیشه تحلیلی، خودکارآمد شوند. هر اندازه که باور خودکارآمدی دریافت شده فرد بالاتر باشد، برای پردازش شناختی کار و اندیشه تحلیلی بیشتر کوشش می کند(بندورا،2001). خودکارامدی افراد سطح انگیزش آن ها را نیز با کنترل میزان کوشش و زمان پایداری در برابر سدهای پیش رو تعیین می کند. هنگام رویارویی با دشواری ها، آنان که به توانایی های خود باور ندارند، از کوشش خود می کاهند و زود به راه حل های دست پایین تن می دهند. هم چنین باورهای خودکارآمدی افراد بر میزان فشارروانی و افسردگی که در موقعیت های تهدیدآمیز و فشارآور تجربه می شود تأثیر می گذارد.


[1] - Self- efficacy

[2] - Bandura A, Adams NE

[3] - Bandura A, Schunk DH

[4] -Pajares


دانلود با لینک مستقیم


مبانی نظری و پیشینه تحقیق باورهای خودکارآمدی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق درد

اختصاصی از فی توو مبانی نظری و پیشینه تحقیق درد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مبانی نظری و پیشینه تحقیق درد


مبانی نظری و پیشینه تحقیق درد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهش
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:25

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

دردهای مزمن به عنوان یکی از مهمترین معضلات پزشکی در تمام جهان می باشند. زیرا سالیانه میلیونها نفر از افراد بشر گرفتار آن می شوند، ولی متاسفانه درمان مناسبی دریافت نمی نمایند. در سراسر دنیا دردهای مزمن مهمترین علت رنج و معلولیت انسانها بوده و به طور جدی بر روی کیفیت زندگی افراد بشر تاثیر میگذارند.

درد کلمه ای است که برای انواع مختلفی از تجربه استفاده می شود و نه تنها به احساس درد، بلکه به چگونگی تاثیر آن بر ما نیز اشاره دارد. بر اساس تعریف انجمن بین المللی درد (IASP): " درد یک تجربه حسی و عاطفی ناخوشایند همراه با یک آسیب بافتی فعال یا بالقوه می باشد یا بدان صورت بیان می گردد"

بطور کلی درد به دو دسته عمده تقسیم بندی می شود: دردهای حاد و دردهای مزمن

درد حاد به دردهایی گفته می شوند که در اثر آسیب به بافتهای بدن و فعال شدن گیرنده های حس درد در محل ضایعه بافتی ایجاد می گردند.

درد مزمن به انحاء متفاوتی تعریف شده است. درد مزمن به دردهایی اطلاق می شود که بیش از یک ماه نسبت به دوره کلی یک بیماری حاد با یک زمان منطقی برای بهبود یک عارضه ادامه داشته باشد(وال1 1984).

  1. Wall

وال در تعریف درد مزمن می گوید که چنین دردهایی در واقع " طولانی شدن ساده یک درد حاد نیستند. استرنباخ1 نیز اضافه می کند که اگر چه درد حاد به عنوان علامتی از یک بیماری می باشد، ولی دردهای مزمن خود یک بیماری اند که معمولا از نظر فیزیکی، روانی و اجتماعی، مخرب هستند. از مشکلات همراه با درد مزمن می توان به افسردگی اشاره کرد، همچنین بالمر2 و هیلبرون3 اذعان دارند که از مشکلات دیگر همراه با درد مزمن اضطراب، عصبانیت و خشم می باشند.

           مشکلاتی همچون اختلالات خواب، تحریک پذیری و خستگی، سبب کاهش فعالیت و تحمل درد می شوند که این مسایل  خود بر مشکلات بیماران مبتلا به درد مزمن می افزایند. وجود دردهای مزمن غیر بدخیم  می تواند سبب تغییر در نقش ها، سطوح ارتباط و فعالیت ها در خانواده و سر کار شود، که ین امر ممکن است سبب احساس فقدان و انزوا گردد. علاوه بر تغییرات خانوادگی و شغلی که برای بیمار اهمیت دارد، ممکن است بیمار برای حفظ و ایجاد رابطه با متخصصین سلامتی نیز با مشکل مواجه باشد. اگر چه متخصصین سلامتی مرتبا در حال تلاش اند که از درد این بیماران بکاهند ولی در تسکین کامل درد آنها ناکام مانده اند که این مسئله برای هر دو طرف نا امید کننده می باشد. بنا براین با توجه به این مسئله که پایان درد در بیماران نامعلوم می باشد و درمان های متعددی که بر روی بیماران انجام می شود با موفقیت کمی همراه است باعث افزایش نگرانی های بیمار می گردد. چنین دردهایی غالبا علت فیزیکی مشخصی ندارند و سبب می شوند که حتی در برخی موارد فرد بیمار، به عنوان شخصی که تمارض می نماید، تصور شود.

  1. Sterenbach
  2. Bulmer
  3. Heilborn

وقتی مشخص می شود که شخصی درد مزمن غیر بدخیم دارد، هدف درمان لزوما متوقف کردن درد نیست بلکه به قول ویلیامز1، کمک به بیمار برای کنترل و یا کنار آمدن با دردهایش است، این بدین معنا نیست که به آنها بگوییم، کاری بیشتر از این نمیتوانیم انجام دهیم و آنها مجبورند که با آن درد زندگی کنند، بلکه موثرترین درمان برای این گونه بیماران ایجاد تمایل برای رفتن به کلینیکهای چند تخصصی درد است که تمام تجارب دردها در آنجا مورد توجه قرار گرفته و شیوه های درمانی مثل تمرین ها و فعالیت های درجه بندی شده، کاهش دارو درمانی، روش های شناختی و ادراکی و رفتاری بر روی آنان انجام می شود(کروک2،ریدون3،بروان4،1984). البته قابل ذکر است که نباید اولین خط درمانی یعنی کارکرد پزشکان عمومی را در مورد این بیماران نا دیده انگاشت، چون آنها هستند که به خوبی می توانند غربالگری بیماران را در این زمینه انجام داده و بیماران نیازمند به این خدمات را از میان سایر بیماران انتخاب نموده و به مراکز پیشرفته تر در این زمینه ارجاع نمایند، تا بدین ترتیب از هزینه های گزاف بی دلیل بیمارانی که احتیاج به چنین سیستم هایی ندارند کاسته شده و بیماران نیازمند نیز به سهولت به خدمات مورد نیاز دسترسی پیدا کنند.

درد در اساس زندگی روزانه فرد دخیل است پس درمان درد مزمن محتاج مداخله در زندگی روزمره فرد می باشد. دردهای مزمن از این لحاظ باید مورد تامل قرار گیرند که در بسیاری از موارد، علت آنها می تواند سایکولوژیک یا عوامل محیطی باشند و حتی باورها و فرهنگ بیماران نیز بر این مسئله تاثیر گذار است.

 

 

  1. Williams
  2. Crook
  3. Rideout
  4. Brown

 

از آنجاییکه دانش پزشکی در زمینه مکانیزم ایجاد دردهای مزمن هنوز ناکافی است، تشخیص و درمان دردهای مزمن بسیار سخت تر از دردهای حاد خواهد بودهمچنین مطالعات نشان داده اند که بیماران دچار درد مزمن اغلب از یک بیماری تحلیل برنده نیز رنج می برند. در نتیجه وقتی درد مزمن به طور موثر درمان نشود یا بهبود نیابد اثرات معنوی بسیاری بر روی تمام وجوه سلامتی فرد از جمله کیفیت زندگی فرد می گذارد(کروک و همکاران) . 


دانلود با لینک مستقیم


مبانی نظری و پیشینه تحقیق درد

مبانی نظری و پیشینه تحقیق ذهن آگاهی

اختصاصی از فی توو مبانی نظری و پیشینه تحقیق ذهن آگاهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مبانی نظری و پیشینه تحقیق ذهن آگاهی


مبانی نظری و پیشینه تحقیق ذهن آگاهی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهش
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:16

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

 بیر (2003) «ذهن آگاهی» را به‌عنوان مشاهده فاقد قضاوت نسبت به جریان در حال پیشرفت درونی و بیرونی محرک‌ها و بروز آن‌ها تعریف کرد. قضاوت نکردن، ذهن آگاهی را پرورش می‌نهد وقتی شما با وضعیت هیجانی یا فیزیکی سختی روبه ر و می‌شوید، قضاوت نکردن درباره تجربیات، بیشتر ازآنچه که می‌بینند و هستید و چیزی که باید باشید، آگاه می‌شوید. البته این از پذیرش تجربیات لذت‌آور و دردناک ناشی می‌شود. پذیرش این نیست که دوباره چیزهایی که ازنظر اخلاقی قابل‌قبول نیست را تصدیق کنیم، بلکه پذیرش در مورد رفتارها متفاوت است؛ به‌عبارت‌دیگر تغییر همسان پذیرش است اگرچه سریع‌تر اتفاق می‌افتد (جانگسمن[1] و همکاران، 2000).

ذهن آگاهی نوعی آگاهی غیر قضاوتی از تجربۀ شخصی است و بدون آنکه قضاوتی در مورد آن صورت گیرد، لحظه‌به‌لحظه آشکار می‌شود. هرچند هدف اصلی ذهن آگاهی آرام‌سازی نیست، اما مشاهده رویدادهای منفی درونی بدون هیچ‌گونه قضاوتی درباره آن‌ها، یا برانگیختگی فیزیولوژی باعث بروز آرامش می‌شود.

ذهن آگاهی مشاهده محرکه‌ای درونی و بیرونی همان‌گونه که اتفاق می‌افتد بدون هیچ‌گونه قضاوت و پیش‌داوری است. ذهن آگاهی مهارتی است که به افراد اجازه می‌نهد که در زمان حال، حوادث را کمتر از آن میزان که ناراحت‌کننده‌اند، دریافت کنند. وقتی اشخاص نسبت به زمان حال آگاه می‌شوند دیگر توجه خود را روی گذشته یا آینده معطوف نمی‌کنند. بیشتر مشکلات روانی معمولاً با حوادثی که درگذشته روی‌داده یا در آینده اتفاق خواهد افتاد مربوط است. به‌عنوان‌مثال افرادی که افسرده‌اند درباره گذشته، اغلب احساس پشیمانی و گناه می‌کنند و کسانی که اضطراب دارند نگرانی از مشکلات آینده باعث ایجاد ترس و دل‌شوره در آن‌ها می‌شود.(کابات زین 2005[2]، روبینز[3] 2002، بائر 2003[4]، بورکووک، 2002).

2-5-2 ذهن آگاهی و بهزیستی روان‌شناختی

ذهن آگاهی و حضور ذهن روشی است که مدت‌هاست برای کاستن و یا از بین بردن مشکلات زندگی و ناراحتی‌ها و پریشانی‌های روان‌شناختی به کار می‌رود. در دهه اخیر افزایشی ناگهانی در استفاده از مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی که مهارت‌های حضور ذهن را برای ارتقای سلامت و بهزیستی روان‌شناختی آموزش می‌نهد، دیده‌شده است و روزبه‌روز این رویکرد در حال گسترش است. مفهوم ذهن آگاهی از سنت‌های معنوی شرق سرچشمه گرفته است و به شکلی از کنترل توجه اشاره دارد که از طریق تمرین‌های فکری رشد می‌کند (بایر[5]، 2003). تمرین‌های فکری از سنت‌های بودا نشأت‌گرفته و در بین متخصصان غربی بانام برنامه‌های بالینی مبتنی بر ذهن آگاهی استفاده می‌شوند (موور[6]، 2003). مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی صلاحیت خود را در درمان مشکلات روان‌شناختی مختلف نشان داده‌اند (بایر، 2007). ذهن آگاهی با افزایش سطح هشیاری و پذیرش غیر قضاوتی افکار و هیجانات مرتبط با آن، نظم بخش هیجانی را گسترش می‌نهد. تجربه این واکنش‌های هیجانی اطلاعاتی را در مورد پاسخ‌های خودکار فیزیولوژیکی در اختیار فرد قرار می‌نهد که این اطلاعات، خود، می‌تواند راهنمای وی در برخورد با دیگران و ارائه پاسخ‌های رفتاری مؤثرتر باشد (کیرایوس[7]، 2009).

2-5-3 آموزش ذهن آگاهی

«ذهن آگاهی» بر اساس آموزش یکسری تکالیف به‌صورت هشیار و خودآگاه است. هر تمرین به‌طور هدفمند و آگاهانه می‌تواند ظرفیت و توانایی نظام پردازش اطلاعات را افزایش دهد. تمرین‌های ذهن آگاهی می‌تواند به‌عنوان یک نظام هشدار اولیه مانع شروع یک انفجار یا سیل قریب‌الوقوع شود. شناخت درمانی مبتنی بر ذهن

آگاهی، نوید تازه‌ای در تبیین رویکرد درمان شناختی رفتاری است. آموزش ذهن آگاهی مستلزم یادگیری فراشناختی و راهبردهای رفتاری جدید برای متمرکز شدن روی توجه، جلوگیری از نشخوارهای فکری و گرایش به پاسخ‌های نگران‌کننده است؛ و همچنین باعث گسترش افکار جدید و کاهش هیجانات ناخوشایند می‌شود (کری جی[8]، 2003).

 

2-7 پیشینه پژوهش

2-7-1پژوهش‌های داخلی و خارجی

- مرعشی و همکاران در سال (1391) در پژوهشی که تحت عنوان «تأثیر آموزش هوش معنوی بر بهزیستی روان‌شناختی، اضطراب وجودی و هوش معنوی، در دانشجویان دانشکده نفت اهواز» انجام دادند، نتایج تحلیل واریانس‌های چند متغیری بیان‌گر افزایش معنی‌دار تمام مؤلفه‌های بهزیستی روان‌شناختی (شامل پذیرش خود، هدف و جهت‌گیری در زندگی، رشد شخصی، تسلط بر محیط، استقلال و خودمختاری و روابط مثبت با دیگران) و هوش معنوی و کاهش اضطراب وجودی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه است.

- کیومرثی و ابوالقاسمی (1389) در پژوهش نشان دادند که هوش معنوی باکیفیت زندگی در نمونه‌ای از بیماران که دارای سندرم روده تحریک‌پذیر بودند رابطه مثبت و معناداری دارد.


[1] Jongsma

[2] Kabat-Zinn

[3] Robins

[4] Baer

[5] Baer

[6] Moore

[7] Kyrios

[8] Carighead


دانلود با لینک مستقیم


مبانی نظری و پیشینه تحقیق ذهن آگاهی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات رفتاری

اختصاصی از فی توو مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات رفتاری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات رفتاری


مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات رفتاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهش
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:30

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

تا سال 1997 اصطلاح (ناتوانی جدی هیجانی[1]) در قوانین آموزش ویژه مورد استفاده قرار می گرفت، در حال حاضر اصطلاح (اختلالات رفتاری) توسط)مجمع کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری([2] پذیرفته شده است و از این نظر که بر جنبه­ ی قابل مشاهده ­ی مشکلات کودکان متمرکز است بر سایر اصطلاحات برتری دارد. از آنجایی که رفتارهای مشکل ساز اغلب نابهنجار نامیده می شوند ارایه تعریفی مناسب از بهنجار و نابهنجاری به منظور تعریف و طبقه بندی اختلالات رفتاری ضروری به نظر می رسد. نابهنجاری را می توان انحراف از اعتدال (حدوسط) تعریف نمود. البته جهت این انحراف منفی است.این موضوع که اختلال، واکنش فرد به شرایط محیطی یا اختلال در کارکرد های درون فردی است، همواره مورد بحث بوده است(ماش و دوزویس[3]، 1996).

شاید جامع ترین معیار برای قضاوت در مورد اختلالات رفتاری، هنجارهای فرهنگی و اجتماعی باشند(بندیکت[4]، 1934). پس از مطالعات گسترده اظهار داشت که هر جامعه ای رفتارهای خاص را انتخاب می کند که مناسب آن است و افراد در آن جامعه به گونه ای پروش می یابند که رفتارهای آنان مطابق با ارزش های جامعه باشد. افرادی که به هر دلیل این رفتارها را از خود بروز ندهند، اجتماع آنان را منحرف قلمداد می کند. انحراف همواره به هنجارهای فرهنگی مربوط است(نلسون و ایزرائیل[5]، 2000).

جنسیت نیز بر هنجارهای فرهنگی- اجتماعی تاثیر دارد. در اغلب جوامع از مردها انتظار می رود موجوداتی پرخاشگر، سلطه­ گر­تر، ماجراجوتر و فعال تر از زنان باشند. در مقابل از زنان انتظار نمی رود حساس تر،عاطفی تر، وابسته تر و آرام تر از مردان باشند.الگوهای جنسیت، ما را در قضاوت در مورد رفتار بهنجار یاری می دهند(نلسون و ایزراییل، 2000). سن و سطوح تحولی فرد هم، در قضاوت در مورد رفتار، مهم تلقی می شوند. در دوره نوجوانی به علت تغییرات سریع، سطح تحول بسیار تعیین کننده است، بنابراین وجود هنجارهای تحولی به ارزیابی رفتار کمک بسیار می کند.

در ارزشیابی رفتار کودکان، احساس و نگرش اطرافیان نزدیک نیز نقش دارد.بر طبق پژوهش های انجام شده، ارجاع کودکان به متخصصان بهداشت روانی به ویژگی های خانواده، معلمان و افرادی که با کودک سرو کار دارند، بستگی دارد(کاستلو و آنگلو[6]، 1995).

مطالعات بسیاری در مورد ناسازگاری های اجتماعی صورت گرفته است. در حال حاضر ناسازگاری اجتماعی، اختلال سلوک[7] و رفتارهای پرخاشگرانه، مخرب و ضد اجتماعی تلقی می شود. اختلال سلوک بیش از سایر اختلالات در دانش آموزانی که مبتلا به اختلالات رفتاری هستند مشاهده می شود(کلاین[8]، 1990)

هر جامعه ای برای پیشرفت و رشد در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و ... نیاز به افرادی دارد که از نظر روانی و جسمانی سالم باشند. با توجه به اینکه نوجوانان امروز، صاحبان بلافصل آینده جامعه هستند، سلامتی و بیماری آنان در سلامتی و بیماری جامعه فردا و نسلهای آینده اثراتی قابل توجه خواهد داشت. بنابراین لازم است به سلامت روانی و جسمانی این قشر عظیم بیشتر توجه شود و گامهایی اساسی در جهت پیشگیری و درمان بیماریها و اختلالات روانی و رفتاری آنها برداشته شود. در مجموع، تحقیقات معتبر انجام شده در جهان نشان داده اند که میزان اختلالات رفتاری در کودکان سنین دبستان در مناطق مختلف متغیر بوده و معمولا بین 2 تا 12 درصد استکه در غالب موارد بررسی شده، میزان شیوع این اختلالات در پسران بیشتر از دختران بوده است(باقری، 1373). بررسی آماری ده کشور اروپایی و نیز نتایج مطالعات شیوع شناسی در 11  شهر و استان کشورمان نشان داده است که عواملی همچون نابسامانی های درون خانواده( عدم سازگاری والدین، سرزنش، تهدید، انضباط ضعیف، تحصیلات پایین والدین، فقر اقتصادی) عوامل مربوط به مدرسه مانند روابط معلم و دانش­آموزان با یکدیگر، وضعیت تحصیلی، کیفیت و امکانات آموزشی، همچنین سن، جنس، هوش به عنوان (عوامل وراثتی) و عوامل فرهنگی و اجتماعی، مهم ترین علل بروز اختلالات رفتاری هستند(شمس اسفند­آباد، 1380).


[1] seriously emotionally disturbed

[2] council for children with behavioral disorder

[3] Mash & Dozois

[4] Benedict

[5] Nelson & Israel

[6] Costello & Angold

[7] conduct Disorder

[8] Cline


دانلود با لینک مستقیم


مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات رفتاری

مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوشتن

اختصاصی از فی توو مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوشتن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوشتن


مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوشتن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهش
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:35

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

فراگیری نوشتن، بویژه نوشتن تفکرات و احساسات، یک راهکار بی­بدیل گسترش دامنه­ی اجتماعی شدن فرد است. کودک با یادگیری توانایی نوشتن در­می­یابد که می­تواند نیات خود را از راه دیگری چون نوشتن، و بدون حضور خود به اطلاع دیگران برساند. بنابراین می­توان ادعا نمود که اختلال و کاستی در این مقوله، احتمالا عاملی در جهت کاهش دامنه­ی اجتماعی شدن فرد است. بنابراین، درست نوشتن و بیان افکار و احساسات به شیوه­ی کتبی و نوشتاری، توانایی بسیار ارزشمندی است که والدین و مربیان باید در خصوص آموزش آن سعی وافی مبذول دارند و فلسفه آموزش و تمرین انشا نویسی و انجام تمرین­های مناسب در آن باید مد نظر باشد (سیف نراقی و نادری، 1390).

  نوشتن یک روش بسیار پیچیده­ی ابراز عقیده است که هماهنگی مجموعه­ای از توانایی­های دیداری-نوشتاری، زبان­شناختی و ادراکی را در بر­می­گیرد. به دلیل این پیچیدگی، این روش یکی از عالی­ترین شکل­های ارتباط است و معمولا آخرین روشی است که فرا گرفته می­شود (هامیل و بارتل، 1381).

2-1-2- مولفه های نوشتن

 نوشتن به مجموعه­ای از مهارت­های نوشتاری مربوط به هم اشاره دارد. این مهارت­ها عبارتند از : انشا، املا یا هجی­کردن، دستخط.

1-2-1-2- انشا

 انشا، توانایی خلق عقاید و بیان آنها در یک ساختار دستوری قابل­ قبول است، به گونه­ای که با اصول سبک شناسی ادبی مطابقت می­کند (هامیل و بارتل، 1381). مهارت انشا یا بیان نوشتاری، در بر­گیرنده­ی توانایی اندیشیدن، تحلیل، ترکیب، نوآوری و تفکر، برای خلق یک اثر نوشتاری است و رسیدن به این مقصود، غایت تمامی نظام­های آموزشی است (فرامرزی، کرمعلیان، نصراللهی، 1390). مسئله انشا یکی از مقوله های اصلی است که نیاز به توجه جدی دارد و این ضرورت توجه در مورد دانش آموزان با اختلالات نارسا نویسی و نارسا خوانی دوچندان است. کودکانی که مدرسه را با محرومیت­های زبانی و نوشتاری شروع می کنند، نه تنها در بیان مطالب، مفاهیم و مهارت­های زبانی و املا و انشا مشکل دارند، بلکه به طور­کلی تفکر ذهنی پیشرفته برای آنها با اشکال صورت می­پذیرد (والاس، 1991، به نقل از سیف نراقی و میرمهدی، 1382).

2-2-1-2- املا یا هجی کردن

 املا یا هجی­کردن، توانایی استفاده از حروف جهت ساختن کلمات به همان صورت که مورد استفاده قرار می­گیرند می­باشد (هامیل و بارتل، 1381). توانایی در املا توسط مهارت­های زبانی، از قبیل مهارت­های واج شناسی و مهارت­های حرکتی به ویژه هماهنگی بینایی-حرکتی مشخص می­شود ( فلتچر، لایون، فاتچ، بارنس، 2007، به نقل از آقا بابایی و همکاران، 1390).

3-2-1-2- دستخط

 دستخط، توانایی نگارش فیزیکی علایم نوشتاری می­باشد، که برای هر نوع نوشتن و انشا ضروری است (هامیل و بارتل، 1381). شاید بتوان گفت که یکی از دلایل اختلال نوشتن در کودکان دیسگرافیای رشدی، مشکل در عملکرد حسی حرکتی دست باشد. این عملکرد شامل زبر دستی، قدرت و حس می­شود. پژوهش حاکی از آن است که دانش آموزان با اختلال نوشتن رشدی، از نظر مهارت حسی و حرکتی با دانش آموزان عادی تفاوت معنی­داری دارند (اسمیت، 2005، به نقل از حوائی و همکاران، 1389).

3-1-2- عناصر انشا

 هامیل و بارتل (1381) اظهار می­دارند که انشا دست کم دارای سه عنصر مهم است که با هم روابط متقابل دارند: عنصر شناختی، عنصر زبان شناختی، و عنصر سبک شناختی.

1-3-1-2- عنصر شناختی

 عنصر شناختی به توانایی تولید مطالب نوشتاری منطقی، منسجم، و دارای سلسله مراتب و توالی اشاره دارد. عنصر شناختی را نمی­توان به سادگی عناصر دیگر شناسایی و تعریف کرد. چون جنبه های شناختی نوشتاری، بیشتر مبهم و ذهنی هستند و اغلب معلمان سعی دارند که به این جنبه از نوشتن توجه کافی نشان داده و بر آن تسلط یابند. با این حال، واضح است که اگر فرد نتواند یک نوشتار مفهومی و کارامد بنویسد، برقراری ارتباط عملا غیر ممکن خواهد بود.

2-3-1-2- عنصر زبان شناختی

 عنصر زبان شناختی به بهره­مندی از ساختارهای نحوی در معنایی قابل استفاده اشاره دارد. انتخاب کلمه، زمان و مدل جمع یا مفرد مناسب، تطابق فعل و فاعل برای نوشتن یک متن خوب ضروری می­باشد.

3-3-1-2- عنصر سبک شناختی

 عنصر سبک شناختی، به استفاده از مدل­های قابل قبول یا قوانین وضع شده برای نقطه­گذاری و نوشتن کلمه یا حروف بزرگ اشاره دارد. پیش از آنکه دانش آموزان بتوانند به طور موثر بنویسند، باید قوانین نقطه­گذاری و نوشتن کلمه ها با حروف بزرگ را فراگیرند. زمانی که این سه عنصر با دو عنصر دیگر یعنی دستخط و هجی­کردن ترکیب شوند، نتیجه آن مفهومی جامع از کل فرایند نوشتن خواهد بود.

4-1-2- انشای متقاعد­کننده و عناصر آن

 نوشتن متقاعد­کننده نوعی نوشتن است که در آن عقیده یا افکار نویسنده در مورد یک موضوع خاص به اطلاع مخاطبان (معلم، همسالان و ...) رسانده می­شود (لینمن و رید، 2009). در نوشتن متقاعد­کننده نویسنده باید یک نقطه نظر خاص را در نظر گیرد و سعی کند خواننده را برای پذیرش همان دیدگاه متقاعد کند (نیپولد، لانگرگان، و فانینگ، 2005). دو راهبرد آموزشی که در نوشتن متقاعد­کننده مورد استفاده قرار می­گیرند، راهبردهای STOP (عناصر راهبرد برنامه ریزی) و DARE (عناصر انشای متقاعد کننده) می باشند (دلاپاز، 1997). عناصر این دو راهبرد در پیوست2 ارائه شده است.

5-1-2- نارسایی در بیان نوشتاری

 بسیاری از کودکان با ناتوانی یادگیری، از به کارگیری شکل نوشتاری زبان و کلمه به صورت ابزار ارتباطی موثر ناتوانند. برخی نمی­توانند نظر خود را به زبان نوشتاری برگردانند، در حالی که برخی دیگر خطاهای دستوری و نحوی مرتکب می­شوند (والاس و مک لافلین، 1988، ترجمه منشی طوسی، 1376).

 باشعور لشکری (1379) اظهار می­دارد که مشکلات بیان نوشتاری را در چهار طبقه­ی زیر می­توان بررسی کرد:

الف) فقر واژگان: استفاده از واژه­های تکراری، و عدم استفاده از کاربردهای مختلف واژه در جمله.                                           

ب) فقر ایده­ای: برون داد فکری نامناسب، به رغم تجارب و درون داد مناسب.    

ج) ضعف دستوری: عدم هماهنگی افعال و ضمایر، بی نظمی و حذف در کلمات و جملات به کار برده شده.

د) ضعف در نظم دهی: ناتوانی در توالی مناسب افکار و طبقه بندی ایده­ها.

6-1-2- سبب شناسی نارسایی در بیان نوشتاری

 در مورد علل ناتوانی در بیان نوشتاری نظرات مختلفی بیان شده است. برای مثال نادری و سیف نراقی (1369) بر این باور هستند که قبل از نوشتن ابتدا باید خواندن آموزش داده شود تا خزانه لغات کودک افزایش یابد و بتواند از راه ترکیب حروف و کلمات جدید، با آنچه قبلا آموخته­است کلمات و مفاهیم و جملات جدید بسازد. خواندن اساسی­ترین ابزار یادگیری دانش آموزان است، و پایه و اساس خواندن درک مطلب است که دانش آموزان با ناتوانی یادگیری در این مهارت مشکلات زیادی نشان می­دهند (غباری بناب، افروز، حسن زاده، بخشی و پیرزادی، 1391). یکی از دلایل اصلی مشکلات درک مطلب در دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری، عدم استفاده مناسب از راهبردها و مهارت­های شناختی و فراشناختی است (گراهام و بلرت، 2004 و لدرر، 2000). راهبرد خود­نظارتی که یکی از مولفه­های راهبردهای خودتنظیمی است، به دانش آموزان کمک می­کند تا با طرح سوالاتی از خود نظیر «آیا موضوع متن را می­دانم؟» یا «آیا معنای این واژه را می­دانم؟» بتوانند بر نحوه خواندن خود نظارت کنند (هامیل و بارتل، 1381).


دانلود با لینک مستقیم


مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوشتن