دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مدیران آینده نگر
مقاله ای مفید و کامل
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:27
چکیده :
امروزه نفوذ پیشرفتهای حیرت انگیز فناوری اطلاعات و ارتباطات و بیوتکنولوژی*و نانوتکنولوژی**مرزهای اکثر کشورهای جهان را در نوردیده است. انقلاب جهانی فناوری در دهه های اخیر با تغییرات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فردی در سراسر جهان همراه بوده است. مانند انقلابهای کشاورزی و صنعتی در گذشته، این انقلاب فناوری نیز از پتانسیل دگرگون سازی کیفیت زندگی و طول عمر، تحول در کار و صنعت، تغییر و تبدیل ثروت، جابجایی قدرت در سطح ملتها و افزایش تنش و تعارض برخــــوردار است. دستاوردهای بشر در عرصه های مختلف علوم مانند بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، فناوری مواد و فناوری اطلاعات و ارتبــــاطات به شناخت بیشتر بشر از ارگانیسم های زنده و چگونگی فعالیت، بهبود و کنترل آن تولید محصولات، قطعات و سیستم های ارزانتر، هوشمندتر، چندمنظوره، سازگار با محیط زیست، تغییر شیوه تولید و... منجر شده است. رهاورد بشر در دهه های اخیر بویژه شبکه جهانی اینترنت در مقوله فناوری ارتباطات باعث گردیده شیب منحنی رشد علم و فناوری در سالهای اخیر به شدت زیاد و به صورت یک منحنی متمایل به عمودی تبدیل گردد که نشان از کوتاهتر شدن هرچه بیشتر چرخه زمانی تولید علم است. بنابراین، ما در جهانی زندگی می کنیم که ویژگی بارز آن، 1 - تغییرات شتابان علم و صنعت 2 - غیرقابل پیش بینی بودن آینده است. این ویژگیها از اصول پارادایم نوین مدیـــــریت یعنی مدیریت در محیط پویا و بی ثبــــات و غیرقابل پیش بینی تبعیت می کند. حال این سوال مطرح است که مدیران در قبال این تغییرات شتابان محیطی چه وظایفی دارند؟ ضرورت آینده پژوهی و آینده نگری در مدیریت چیست؟ مدیران در محیطی که متغیرها به صورت غیرخطی و بسیار پیچیده بر همدیگر تاثیر می گذارند چه نقشی دارند؟ در دنیای رقابتی امروز، با سرعت روزافزون تغییرات تکنولوژیک، سیستم های علم و فناوری بایستی آمادگی لازم را برای پاسخ به تغییرات اقتصادی و اجتماعی داشته باشد. در این میان فرصتهای برنامه ریزی شده برای رسیدن به آینده باید وجود داشته باشد و نقش و جایگاه علم و فناوری در آینده باید در هر جــامعه ای به دقت بررسی شود. بحث آینده نگری فناوری پاسخی به نیازهای بخش مدیریتی در هر کشور است که با هدف روزآمد کردن دانش مدیریت در آن کشــور، سیاستگذاری، تصمیم گیری و تدوین استراتژی های بلندمدت ملی و فراملی برنامه ریزی می گردد. آینده نگری تلاشی سیستماتیک برای بررسی درازمدت آینده علم، فناوری، اقتصاد، محیط و جامعه به منظور شناسایی پدیده های نوظهور و حوزه های زیربنایی تحقیقات استراتژیک است که بیشترین منافع اقتصادی و اجتماعی را دربرداشته باشد. بنابراین، درجهان امروز آینده پژوهی و آینده نگری یک ضرورت است. پیش بینی می گردد که در هزاره سوم، زمینه برای مطالعات آینده نگر و آینده پژوهانه افزایش پیداکند و اندیشمندان احساس می کنند که گویی یک جاذبه مغناطیسی، تحولات پیرامون آنها را به سمت آینده سوق می دهد. محورهای دانش آینده نگری و آینده پژوهی عبارتند از: 1 - طراحی الگوهای مورد نظر؛ 2 – دستیابی به داده های جامع، دقیق و روز آمد3- تعیین راهکارهای مناسب برای رسیدن به الگوی طراحی شده؛ با به کارگیری این موارد می توان اقدامات سازمان یافته خود را برای تغییرات عمیق و گسترده و رسیدن به آینده آماده کرد. ازاین رو مدیران، بویژه مدیران اقتصادی کشور بایستی ضمن الــتـزام به تجهیز علم آینده شناسی و آینده نگری، هنر مدیریت در محیط بی ثبات و پویا و چگونگی برخورد با پدیده تغییر و بهره برداری از آن را بیاموزند. داشتن نگرش عمیق از تحولات شتابان محیطی و کلان نگری که حاصل توجه عمیق به آینده است نیاز مبرم مدیران اقتصادی است. مدیران قرن بیست ویکم منتظر نمی مانند تا فرصت به سراغ آنان برود بلکه تغییر سکه ای است که دو رو دارد که یک روی آن فرصت و روی دیگر آن تهدید است. مدیران عصر حاضر باید ضمن دارابودن توانایی شناسایی و بهره برداری از فرصتها، هنر تبدیل تهدید به فرصت را نیز بدانند. هنر بهره برداری از تغییر ناشی از انقلاب فناوری و بهره گیری از اطلاعات بهنگام مهمترین هنر مدیران امروز است. همه چیز درجهان درحال دگرگونی و تغییر است. به قول مایکل دل تنها چیز ثابت خود تغییر است. در این میان آشنایی با تئوری های اندیشمندان مدیریت بویژه آنان که در عرصه تغییر صاحب نظر هستند در کیفیت هدایت بنگاههای اقتصادی حائزاهمیت است. دوتن از این اندیشمندان و مدیران موفق چارلز هندی و گرو هستند که به ترتیب با بیان تئوری منحنی زیگمایی و نقطه چرخش راهبردی، مدیران را با چگونگی برخورد با پدیده تغییر و مدیریت تغییر با توجه به سمت وســـــوی آینده کسب و کار آشنا می سازند. اندی گرو در بیان نقطه چرخش راهبردی معتقد است هر کسب و کار در برخورد با محیط بی ثبات برسر دو راهی سقوط یا صعود و پیشرفت قرار می گیرد و نیروهای ششگانه مایکل پورتر را عامل برهم زدن تعادل و تغییر در نقطه چرخش راهبردی می داند. این نیروها عبارتند از: 1 – ارزیابی از توان رقیبان موجود؛ 2 – اطلاع از پتانسیل و توان خرید مشتریان؛ 3- نیـروی رقیبان پنهان؛ 4 - نیروی تامین کنندگان؛ 5 - نیروی سازندگان جانشین؛ 6 - نیروی تکمیل کنندگان. پورتر اشاره می کند که مدیران بایستی در این نقطه بتوانند سازمان را به سمت پیشرفت و ترقی هدایت کنند.
هر نظریهای به ما این امکان را میدهد تا جهان را از منظری تازه و متفاوت مشاهده کنیم. ظهور نظریههای جدید و افزایش آنها، بیش از آنکه نشانه نگاههای متفاوتی باشد که میتوان بر جهان افکند، نشانه تغییرات سریعی است که در جهان روی داده و از این رو ما را وادار کرده است تا جهان را از منظرهای دیگری بنگریم.
نظریههایی که امروزه از دل تکنولوژیهای نو و پیشرفته بروز و ظهور مییابند، برآمده از نگاه ویژهای است که جهان و آدمی را در تعامل با تکنولوژی مییابد. تعاملی که نه تنها رابطهای یک سویه میان را این دو تعریف میکند، بلکه هر دو را به شدت تاثیرگذار بر هم میداند.
بر اساس این نگاه ویژه، سیاستگذاری ، مدیریت و کنترل تکنولوژیها نیازمند ابزار و روشهای جدیدی است ،که آیندهنگاری یکی از این دسته ابزارها و روشها میباشد.
دوران کنونی را شاید بتوان عصر عدم قطعیت ها و تغییرات پرسرعت نامید. ما معمولا دوست داریم که چنین عدم قطعیت هائی را هر چه بیشتر کاهش دهیم، ماهیت و نوع تغییر را بهتر بشناسیم، و مسیرهای محتمل تغییر را تحت کنترل خود درآوریم. امروزه چنین دانشی بسیار ارزشمند است. افرادی که به اکتشاف آینده ها و شناسائی روندهای نوید بخش و چالش برانگیز علاقه مند باشند می توانند کیفیت تصمیم های مرتبط با آینده را افزایش دهند. اما قضاوت نهائی راجع به عملکرد آنها لزوما پس از تحقق آینده و در نگاه به گذشته میسر است. در واقع هنگامی که عدم قطعیت های تاثیر گذار بر کیفیت تصمیم ها به قطعیت تبدیل می شوند می توان به یک نتیجه گیری پایدار درباره میزان موفقیت دست یافت. اگر فرض کنیم که یک عامل اقتصادی و به طور کلی یک تصمیم گیرنده به طور معجزه آسائی به اطلاعات ارزشمندی درباره شرایط آینده دست یافته است، وی لزوما قادر می شود که افسوس خود را به صفر برساند. البته عوامل دیگری تعیین می کنند که آیا افسوس وی واقعا صفر خواهد شد یا نه. این عوامل شامل دارائی ها، مهارت ها، توانمندی ها، و شایستگی ها اعم از ملموس یا غیر ملموس شده که برای بهره برداری کامل از اطلاعات در حوزه عمل بسیار مفید هستند.
بنابراین برای کسب موفقیت در فعالیت های آینده نگری باید به دو حوزه مهم توجه ویژه داشت، یکی کسب اطلاعات مفیدی که دانش ما را نسبت به جهان پیرامونی افزایش داده و در نتیجه عدم قطعیت های مختلف مربوط به شرایط آینده را کاهش می دهد و دیگری کسب توانمندی های مناسب برای بهره برداری از چنین دانشی در زمان مناسب. اگر چه در این مقاله صرفا بر حوزه کسب اطلاعات تمرکز می شود، نباید فراموش کرد که دانش مفید بدون توانمندی مناسب نمی تواند سهمی در دست یابی به موفقیت داشته باشد. به عنوان مثال، اگر فردی از طریق مطالعه منظم روندهای فنآوری بفهمد که حوزه فنآوری زیستی آینده درخشانی دارد اما وی عملا هیچ توانمندی مناسب با این رشته نداشته باشد، نمی تواند از این دانش خود برای کسب منفعت در آینده استفاده کند. بر عکس، یک مهندس رایانه که از تغییر و تحولات حوزه تخصصی خود بی اطلاع است، احتمالا در مقایسه با دیگر همکاران خود، که با جدیت کافی روندهای صنعت رایانه را پیگیری می کنند، در آینده عملکرد بدتری خواهد داشت. در واقع اطلاعات مفید و توانمندی مناسب در کنار یکدیگر موجب افزایش آمادگی می شود و هر فردی که بیش از دیگران برای مواجهه با شرایط آینده آماده تر باشد، بیش از دیگران از شرایط آینده به نفع خود استفاده خواهد کرد. به بیان دیگر، آمادگی بیشتر بر افسوس کمتر دلالت دارد.
واضح است که جمع آوری اطلاعات درباره واقعیت های موجود کاری دشوار و پر هزینه است چه رسد به جمع آوری اطلاعات درباره واقعیت های در حال ظهور. از سوی دیگر، بنابر تعریف، جمع آوری اطلاعات کامل و در نتیجه فراهم سازی دانش کامل درباره شرایط آینده امکان ناپذیر است. با این وجود، مهم ترین چالشی که فراروی افراد درگیر در فعالیت های آینده نگری قرار دارد، جمع آوری اطلاعات مربوط به واقعیت های در حال ظهور و تولید حتی الامکان بیشتر دانش مرتبط با آینده است. طبیعتا سوال مهمی که مطرح می شود این است که آیا می توان این گونه واقعیت ها را، که هنوز طرح جزئی آنها مشخص نیست، به روشی قابل اطمینان درک و مدیریت کرده و بر طرح کلی آنها اشراف کافی داشت؟ به نظر می رسد که طبقه بندی چنین واقعیت هائی به دو گروه "مشکل ها" و "فرصت ها" اولین گام در این راستا باشد.
مشکل ها و فرصت ها از لحاظ ضرورت تفکر درباره آنها و انجام اقدامات لازم برای پرداختن به آنها تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. آنچه موجب تمایز آنها می شود بار منفی یا مثبتی است که بر ذهن القاء می کنند. مشکلات ناراحت کننده و فرصت ها خوشحال کننده هستند. یکی منعکس کننده ترس ها و تهدید ها بوده و دیگری منعکس کننده آرزوها و امیدهاست. البته نگرش و نحوه برخورد افراد مختلف نسبت به مشکل ها و فرصت ها شاید متفاوت باشد. مثلا برخی افراد ترجیح می دهند که در زندگی خود اصولا با هیچ مشکلی مواجه نشوند و برخی دیگر ترجیح می دهند که با مشکل ها مواجه شده و از غلبه بر آنها لذت ببرند. شاید بعضی از افراد با توجه به تجارب قبلی خود همیشه در انتظار مشکل بعدی یا بر عکس در انتظار فرصت بعدی زندگی خود باشند. همچنین باید خاطر نشان کرد که بر خلاف مشکل ها، فرصت ها بر افراد تحمیل نمی شوند و بنابراین هیچگاه بر خلاف میل آنها در دستور کار تصمیم گیری قرار نمی گیرند. حتی نحوه نگرش یک فرد و فرآیندهای ادراکی او بر چگونگی شناخت مشکل ها و فرصت ها تاثیر گذار است. شاید یک موضوع مشخص به نظر فرد الف مشکل تلقی شده و همان موضوع به نظر فرد ب فرصت باشد. مثلا تغییر مدیر یک سازمان در نظر یک کارمند سابقه دار و محافظه کار، که مایل به حفظ شرایط موجود است، یک مشکل بالقوه و در نظر کارمند تازه واردی که از تغییرات در نحوه اداره سازمان استقبال می کند، یک فرصت بالقوه به شمار می رود. علاوه براین، خوش بینی یا بدبینی، مثلا به این صورت که بخت و اقبال چیزی است که به سراغ "دیگران" می رود یا اعتقاد به این باور که سرنوشت هر فردی از پیش تعیین شده است، موجب می شود که بزرگ ترین فرصت ها عملا ناشناخته باقی مانده و فرد مذکور بدون کوچک ترین توجهی از کنار آنها عبور کند.
با توجه به موارد فوق الذکر و اذعان به نسبی بودن مشکل ها و فرصت ها بهتر است هنگام بررسی الگوهای ترجیح ذهنی افراد، از استعاره هائی استفاده کرد که در ذهن اکثریت قریب به اتفاق افراد مفاهیم نگرانی و ترس ( و بنابریان مشکل) و مفاهیم امید و خوشحالی ( و بنابراین فرصت) را القاء کنند. از جمله این استعاره ها می توان به افتادن درون یک گودال بزرگ یا پیدا کردن یک گنج گران بها اشاره کرد. این استعاره ها در واقع نقش بدل مشکل ها و فرصت ها را بازی می کنند. آنها اگر چه معرف یک مشکل یا فرصت واقعی و معین نیستند، اما با تحریک ذهن پاسخ هائی تقریبا شبیه به پاسخ های مربوط به موقعیت های واقعی را ایجاد می کنند. بدین ترتیب اثرات مربوط به نحوه نگرش تا حدودی خنثی شده و می توان مطمئن شد که طبقه بندی مشکل ها و فرصت ها نسبی نبوده و از ثبات کافی برخوردار است.
هنگام درک مشکل ها و فرصت های در حال ظهور اساسا چند نوع عدم قطعیت باید مد نظر قرار گیرند. این عدم قطعیت ها شامل موارد زیر شده و البته محدود به آنها نیست: ماهیت مشکل ها و فرصت های آینده چیست؟
احتمال بروز مشکل ها و فرصت های آینده چقدر است؟
مشکل ها و فرصت های آینده کی و کجا رخ خواهند داد؟
موارد فوق نشانگر سه حوزه اصلی جمع آوری اطلاعات است. بی تردید هدف نهائی از انجام فعالیت های آینده نگری این است که از طریق به کاربردن روش های مختلف، ابهام ها و نادانسته ها درباره حوزه های مذکور حتی الامکان کاهش یافته و دانشی، هر چند جزئی، درباره شرایط آینده فراهم آید.
گاهی اوقات به خاطر نوع سیستمی که مد نظر قرار می گیرد، جمع آوری اطلاعات و فراهم سازی دانش مرتبط با آینده آنچنان دشوار نیست. مثلا درباره منظومه شمسی، که یک واقعیت طبیعی به شمار رفته و از قوانین جبری فیزیکی پیروی می کند، می توان به آسانی پیش بینی کرد که حدود پنج میلیارد سال آینده به دلیل اتمام سوخت هیدروژن در ستاره خورشید این منظومه قطعا دستخوش تحولات چشمگیری خواهد شد به گونه ای که ادامه حیات بر روی کره زمین میسر نخواهد بود. اما درباره موضوعات مهمی مانند دورنمای صلح و جنگ منطقه ای و بین المللی، توسعه پایدار و توزیع عادلانه ثروت، که همگی در چارچوب واقعیت های اجتماعی گنجیده و از قوانین احتمالی پیروی می کنند، هر گونه اظهار نظر درباره شرایط آینده به ویژه از لحاظ اینکه مشکل ها و فرصت های آینده کی و کجا ظهور می کنند، با خطای قابل ملاحظه ای همراه خواهد بود. به بیان دیگر، کاهش عدم قطعیت های مربوط به موضوعات کی و کجا در سیستم های اجتماعی، که ما آنها را "عدم قطعیت های ذاتی" می نامیم، بسیار غیر واقع بینانه است.
افرادی که درگیر فعالیت های پیش بینی می شوند معمولا تلاش می کنند که به کمک اطلاعات موجود رخدادهای آینده را پیشگوئی کرده و اغلب بر تخمین احتمالات و کاهش عدم قطعیت های ذاتی (عدم قطعیت های مربوط به کی و کجا) تمرکز می کنند. به عنوان مثال، هدف سازمان های پیش بینی آب و هوا این است که احتمال بارش باران را ظرف فردا یا هفته آینده در یک شهر مشخص برآورد کنند. در بخش انرژی نیز شاید افرادی مایل باشند که نوسانات قیمت نفت را ظرف سه ماهه آینده در خاورمیانه پیش بینی کنند. در واقع در یک گزاره مرتبط با آینده هر چقدر عدم قطعیت های ذاتی کمتر بوده و هر چقدر احتمالات مشخص تر باشند، گزاره مذکور اساسا یک پیش بینی است. در گزاره های پیش بینی غالبا ماهیت، ویژگی ها، و پیامدهای مشکل ها و فرصت های آینده مسلم فرض شده و شاید عملا هیچ صحبتی از چنین جزئیاتی به میان نیاید. برعکس، اگر بحث های مرتبط با آینده حول محور ماهیت، ویژگی ها، و پیامدهای واقعیت های در حال ظهور شکل گرفته و عملا هیچ تلاشی برای تخمین احتمالات یا کاهش عدم قطعیت های مربوط به کی و کجا انجام نگیرد، گزاره های تولید شده اساسا آینده نگاری هستند.
لازم به یادآوری نیست که یکی از مولفه های کلیدی هر برنامه ریزی درازمدت شناسائی نیازها، الزامات، ضعف ها، قدرت ها و برتری های آینده است. بدین منظور برنامه ریزان استراتژیک مایل هستند که درباره تعداد، ماهیت، ویژگی ها، و پیامدهای مشکل ها و فرصت های در حال ظهور حدس منطقی زده و بنابراین آنها معمولا آینده نگاری را تشویق و از آن حمایت می کنند. ویژگی مشترک گزاره های آینده نگاری و گزاره های پیش بینی این است که هر دو به نوعی پیش گوئی هستند با این تفاوت که در آینده نگاری بر موضوعات مرتبط با ماهیت و در پیش بینی بر موضوعات مرتبط با زمان و مکان تمرکز می شود.
و...
NikoFile