درباره نقش، تأثیر و نفوذ نخبگان در سیاست و مدیریت جامعه، دیدگاهها و نظریات متعددی ابراز شده است؛ بدیهی است که بین نخبه گرایی به عنوان «یک نظریه» و پذیرش نخبگان به عنوان پدیدهای واقعی در حیات اجتماعی و سیاسی جامعه باید تفاوت قایل شویم. در این میان «پاره تو»، «موسکا» و «میلخز» از طیف نظریه پردازان نخبهگرا هستند و به نوعی نظریه های افراطی و جبرگرایانه درباره نقش نخبگان در پویش سیاسی ارایه میدهند، اما« برنهام» و «میلز» پذیرش نخبگان را به عنوان پدیدهای واقعی در حیات سیاسی انسان و نوعی انحراف از مسیر دموکراسی مطرح میکنند و آنرا تهدید اصلی برای دمکراسی و حاکمیت مردم میدانند، لذا هیچگونه نقش زیربنایی برای این پدیده قایل نیستند.این مقاله ی جدید مربوط به اولین کنگره ی علمی پژوهشی سراسری توسعه و ترویج علوم تربیتی ، روانشناسی و مطالعات اجتماعی و فرهنگی تهران است که به دانشجویان رشته های علوم تربیتی ، روانشناسی ، جامعه شناسی سیاسی ، علوم سیاسی و روابط بین الملل پیشنهاد می شود.
نخبگان سیاسی(مقاله ی جدید1394)