فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله سیمای نماز

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله سیمای نماز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

پیشگفتار
نماز اساسى ترین رشته ى الفت و عالى ترین عامل محبّت بین بندگان و حضرت حقّ است .
نماز نور دل و صفاى قلب و روح جان و سلامت روان و فروغ ذات عباد صالح خداست .
نماز واسطه ى محکمى است که تمام هستى انسان را به ملکوت هستى پیوند مى دهد و به مانند آن ، برنامه اى را براى ربط دادن آدمى به حقّ و حقیقت نمى توان یافت .
نماز پناه بى پناهان ، سنگر جهادگران ، گلستان روح افزاى عاشقان ، چراغ سحر مشتاقان ، نور وجود عارفان ، آرامش دل بینایان ، و سیر کمالى آگاهان است .
نماز زنده کننده ى جان ، ظهور دهنده ى حیات جاودان ، راز و نیاز دردمندان ، روشنى راه رهروان ، نور دیده ى بیداران ، سرمایه ى مستمندان ، دواى درد بى دردان ، نواى دل بى دلان ، دلیل گمراهان ، امید امیدواران ، سرّ حقیقى سحرخیزان ، سوز دل سوختگان ، حرارت روح افسردگان ، مایه ى بقاى جان ، و دستگیره ى نجات انسان از تمام مهالک است .
نماز برتر از همه ى عبادات ، جامع تمام کمالات ، منعکس کننده ى کلّ واقعیّات ، منبع برکات ، و کلید قفل تمام مشکلات است .
نماز خمیر مایه ى حیات ، تزکیه کننده ى صفات ، علاج زشت ترین عادات ، آورنده ى حسنات ، تبدیل کننده ى سیّئات ، باعث کرامات ، منبع فیض و افادات ، نگهدارنده ى انسان از حادثات ، مانع سانحات ، و حقیقت کائنات است .
نماز عشق سالکین ، عبادتى آتشین ، کارى بى قرین ، بهترین معین ، خورشید اهل زمین ، مونس اصحاب دین ، امنیّت جان غمین ، و رحمت واسعه ى حضرت ارحم الرّاحمین است .
نماز واقعیّتى روحانى ، امر واجب حضرت سبحانى ، نفخه ى رحمانى ، جان انسانى ، و نور یزدانى است .
نماز هویّت ایمان ، حقیقت جهان ، طریقت جان ، قدرت انسان ، و مایه ى بهشت و رضوان است .
نماز چشمه ى زمزم روح ، ساغر معنوى صبوح ، فتح الفتوح ، توبه ى نصوح ،حضرت حق را ممدوح ، اجمال قرآن را مشروح ، و در طوفان حوادث کشتى نوح است .
بدون نماز خود را اهل حقّ و حقیقت مدان و رسیدن فیض خاص الهى را به سوى خود توقّع مدار .
اکسیر وجود منهاى نماز بى سود است ، بى خبران از نماز بى خردانند و فراریان از این مقام گرفتار دام شیطانند .
ثروتمندانِ بى نماز فقیرند و تهیدستانِ با نماز از همه مستغنى تر . حقیقت و واقعیت همان است که عارف شوریده ى الوند ، حضرت باباطاهر ، فرموده :

خوشا آنان که اللّه یارشان بى ******************* که حمد و قل هو اللّه کارشان بى
خوشا آنان که دائم در نمازند ******************* بهشت جاودان بازارشان بى

 

ارزش و عظمت نماز
بى تردید ، در میان عبادات و مسائل معنوى و ملکوتى ، نماز از ارزش و اهمیّت خاصّى برخوردار است .
به اندازه اى که به نماز سفارش شده به چیزى سفارش نشده است .
نماز وصیّت حضرت حق ، و انبیا و امامان ، و عارفان و عاشقان ، و ناصحان و حکیمان است .
کتابى از کتاب هاى آسمانى حق خالى از آیات مربوط به نماز نیست .
از برنامه هاى بسیار مهمّ کتاب هاى عرفانى و اخلاقى و مخصوصاً کتب حدیث ، نماز است .
معارف الهى ، انسان بى نماز را انسان نمى دانند ، و هر بى نمازى را مستحقّ عذاب ابد و محروم از بهشت دانسته و بلکه جداى از نماز را حیوانى پست و موجودى تهیدست و تیره بختى بیچاره به حساب مى آورند .
نماز در زندگى و حیات انسان به اندازه اى ارزش دارد که اولیاى الهى براى یک لحظه از آن غافل نبودند و از هر راهى که ممکن بود دیگران را هم به این عبادت ملکوتى تشویق مى کردند .
نماز با این که به غیر مکلّف واجب نیست ولى به خاطر ارزش و اهمیّتى که دارد امامان معصوم دستور مى دادند که فرزندتان را از شش ـ هفت سالگى به جهان نماز ببرید و آنان را به سفر در این عرصه گاه معنوى تشویق کنید :
* عَنْ مَعاوِیَةَ بْنِ وَهَب قالَ : سَأَلْتُ اَباعَبْدِاللّهِ(علیه السلام) فى کَمْ یُؤْخَذُ الصَّبِىُّ بَالصَّلوةِ ؟ فَقالَ : فیما بَیْنَ سَبْعَ سِنینَ وَ سِتَّ سِنینَ(1) .
معاویة بن وهب که از بزرگان اصحاب امام ششم است از حضرت باقر (علیه السلام)مى پرسد : در چه زمانى کودکان خود را متوجّه نماز کنیم ؟ حضرت مى فرماید : در هفت و شش سالگى .
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم عَنْ اَحَدِهِما (علیهم السلام) فِى الْصَبِىِّ مَتى یُصَلّى ؟ قالَ : اذا عقل الصَّلوةَ . قُلْتُ : مَتى یَعْقِلُ الصَّلوةَّ وَ تَجِبُ عَلَیْهِ ؟ قالَ لِسِتَّ سنین(2) .
محمّد بن مسلم که از یاران بى نظیر امامان است ، از حضرت باقر یا حضرت صادق (علیهما السلام) مى پرسد : کودک در چه زمانى نماز بخواند ؟ حضرت مى فرماید : وقتى که نماز را بفهمد . عرضه مى دارد : چه زمانى مى فهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد ؟ امام مى فرماید : در شش سالگى .
عَنِ الْحَلَبى ، عَنْ اَبى عَبْدِلله(علیه السلام) عَنْ اَبیهِ قالَ : اِنّا تَأْمُرُ صِبْیانَنا بِالصَّلوةِ اِذا کانُوا بَنى خَمْسِ سِنینَ ، فَمُرُوا صِبْیانَکُمْ بِالصَّلوةِ اِذا کانُوا بَنى سَبْعِ سِنینَ .
حلبى از راویان بزرگوار شیعه است از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که حضرت از پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السلام) روایت مى کنند که ما فرزندانمان را در سن پنج سالگى به نماز امر مى کنیم ، پس شما آنان را به وقت هفت سالگى به دنیاى نماز حرکت دهید .
روایات بسیار مهمّ کتاب هاى پرارزش حدیث از سبک شمردن نماز شدیداً نهى مى کنند :
عَنْ اَبى جَعْفَر (علیه السلام) قالَ : لا تَتَهاوَنْ بِصلوتَکَ فَاِنَّ النَّبِىَّ (صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ عِنْدَ مَوْتِهِ : لَیْسَ مِنّى مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلوتِهِ ، لَیْسَ مِنّى مَنْ شَرِبَ مُسْکِراً ، لایَرِدُ عَلَىَّ
ــــــــــــــــــــــــــــ
امام باقر (علیه السلام) مى فرماید : نمازت را سبک مشمار ، به حقیقت که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به وقت مرگش فرمود : هرکس نماز را سبک انگارد از من نیست ، هر کس شراب بنوشد از من نیست ، و الله قسم کنار کوثر بر من وارد نمى شود .
قالَ الصّادِقُ (علیه السلام) :اَنَّ شَفاعَتَنا لاتَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلواة(2) .
امام صادق (علیه السلام) فرمود : آن که نماز را سبک بشمارد ( و در نتیجه از خواندن آن محروم گردد یا همراه با شرایط بجا نیاورد ) به شفاعت ما نمى رسد .
* عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ (علیه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) :لَیْسَ مِنْى مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلواةِ ، لایَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضَ لا وَالله(3) .
امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت مى فرماید : از من نیست آن که نماز را سبک بشمارد ، و اللّه سبک شمارنده ى نماز کنار کوثر بر من وارد نمى شود .
قالَ الصادِقُ (علیه السلام) فى حَدیث : اِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ یَدْفَعُ الشَّیْطانَ عَنِ الْمُحافِظِ عَلَى الصَلوةِ وَ یُلَقِّنُهُ شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلاَ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَداً رَسُولُ اللهِ فى تِلْکَ الْحالَةِ الْعَظیمَةِ(4) .
امام صادق (علیه السلام) در روایتى فرمودند : ملک الموت به هنگام قبض روح ، شیطان را از آن که بر نمازش محافظت داشته دفع مى کند تا نتواند به مسافر باایمان جهان آخرت ضرر برساند و در آن حالت هولناک ، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین مى کند .
* قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) : لاتُضَیِّعُوا صَلواتِکُمْ فَاِنَّ مَنْ ضَیَّعَ صَلواتَهُ حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ ، وَ کاَن حَقاً عَلَى اللّهِ اَنْ یُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقینَ(1) .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : نماز خود را ضایع مکنید که ضایع کننده ى نماز با قارون و هامان محشور مى شود ، و بر خداوند لازم است او را همراه منافقان به آتش وارد کند .
عَنْ اَبى جَعْفَر (علیه السلام) قالَ : بَیْنا رَسوُلِ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) جالِسٌ فِى الْمَسْجِدِ اِذ دَخَلَ رَجُلٌ فَقامَ یُصَلّى فَلَمْ یَتِمَّ رُکُوعَهُ وَ لاسُجُودَهُ فَقالَ (صلى الله علیه وآله وسلم) : نَقَرَ کَنَقْرِ الْغُرابِ ! لَئِنْ ماتَ هذا وَ هکذا صَلوتُهُ لَیَمُوتَنَّ عَلى غَیْرِ دِینى(2) .
امام باقر (علیه السلام) مى فرماید : رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) با گروهى در مسجد نشسته بودند ، مردى وارد مسجد شد و رکوع و سجود نمازش را ناتمام بجاى آورد ، به نحوى که وضع رکوع و سجودش نماز را از حیثیّت نماز مى انداخت . رسول خدا فرمود : نوک زد مانند نوک زدن کلاغ ( کنایه از اینکه نمازش را عجیب با عجله خواند آن چنان که گویى نماز بنود ) ، چنان که مرد با چنین نمازى بمیرد با دین من نمرده است .
* قالَ الصّادِقُ (علیه السلام) : اَوَّلُ ما یُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلوةُ ، فَاِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ ، وَ اِذا رُدَّتْ رُدَّ عَلَیْهِ سائِرُ عَمَلِهِ(3) .
امام صادق (علیه السلام) فرمود : اوّل برنامه اى که انسان به آن محاسبه مى شود نماز است ، اگر پذیرفته شود بقیّه ى اعمال او نیز پذیرفته مى شود ، و اگر مردود گردد سایر اعمال او نیز مردود مى گردد .
قالَ اَبوُعَبْدِاللهِ (علیه السلام) : صَلوة فَریضَة خَیْرٌ مِنْ عِشْرینَ حِجَّةً ، وَ حِجَّةٌ خَیْرٌ مِنْ بَیْت مَمْلُوًّ ذَهَباً یُتَصَدَّقُ مِنْهُ حَتّى یَفْنى(1) .
امام صادق (علیه السلام) فرمود : یک نماز واحب از بیست حج بهتر است ، و یک حج بهتر است از خانه اى که پر از طلا باشد و تمام آن در راه خدا به صدقه برود .
عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قالَ : سَمِعْتُ اَبا عَبْدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ : حِجَّةٌ اَفْضَلُ مِنَ الدُّّنْیا وَ ما فیها ، وَ صَلوةُ فَریضَة اَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ حِجَّة(2) .
یونس بن یعقوب مى گوید : از حضرت صاد (علیه السلام) شنیدم که مى فرمود : یک حج برتر است از دنیا و هر چه در آن است ، و یک نماز واجب از هزار حج برتر است .
عَنْ اَبى عَبْدِاللهِ (علیه السلام) قالَ : اِنَّ تارِکَ الصَّلوةِ کافِرٌ .
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود : به حقیقت که ترک کننده ى نماز کافر است .
عَنْ اَبى عَبْدِاللهِ (علیه السلام) عَنْ اَبیهِ عَنْ جابِر قالَ : قالَ رَسوُلُ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) : مابَیْنَ الْکُفْرِ وَ الاْیمانِ اِلاّ تَرْکُ الصَّلوةِ .
امام صادق از حضرت باقر (علیهما السلام) از جابر از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت مى کند که : بین کفر و ایمان جز ترک نماز چیزى نیست .
محمّد بن سنان از علل و فلسفه ى مسائل الهى از حضرت رضا (علیه السلام) در ضمن یک نامه سؤال مى کند ، امام هشتم در پاسخ به مسئله ى نماز مى نویسند :
* نماز اقرار به ربوبیّت حضرت حقّ عزّوجلّ ، و نفى شریک از وجود مقدّس او ، و ایستادن در پیشگاه عظمت آن جناب با ذلّت و مسکنت و خضوع
و اعتراف ، و طلب آمرزش نسبت به گناهان گذشته ، و صورت به خاک نهادن در هر روز برا تعظیم در برابر عظمت آن وجود مبارک ، و اینکه عبد به یاد حق و جداى از تجاوز به حقوق الهى و خاضع و خاکسار و راغب به رحمت واسعه و خواهان زیاد شدن ایمان و وسعت رزق و مداومت بر ذکر در شب و روز است ، ونیز عبد سیّد و مولا و مدبّر و خالقش را فراموش نکند تا دچار شرّ و طغیان نگردد ، و نیز به وسیله ى نماز از انواع معاصى حفظ گردد و ازافتادن در دریاى فساد مصون بماند(1) .
در روایت صحیح بسیار مهمّى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود :
* روزى امین وحى براى اداى وحى به نزد من آمد . هنوز آنچه را که باید بر من بخواند تمامش را نخوانده بود که ناگهان آوازى سخت و صدایى هولناک برآمد . وضع فرشته ى وحى تغییر کرد ، پرسیدم : این چه آوازى بود ؟ گفت : اى محمد ! خداى تعالى در دوزخ چاهى قرار داده ، سنگ سیاهى در آن انداختند ، اکنون پس از سیزده هزار سال آن سنگ به زمین آن چاه رسید . پرسیدم : آن چاه جایگاه چه کسانى است ؟ گفت : از آنِ بى نمازان و شرابخواران(2) !!
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
* هر که نماز را ترک کند خداى تعالى او را به پانزده عقوبت مبتلا کند : شش عقوبت در دنیا و سه عقوبت نزدیک مرگ و سه در قبر و سه در قیامت ،
اما شش عقوبت در زمان حیات :
1. بى آبرو شود .
2. برکت از مالش برود .
3. عمر و ثروتش زیان نگردد .
4. خیراتش قبول حق نشود .
5. دعایش مستجاب نگردد .
6. دعاى شایستگان نصیب وى نشود .
اما سه بلایى که نزدیک وفات به او مى رسد :
1. سکرات مرگ بر او شدید شود .
2. گرسنه از دنیا برود .
3. تشنگى از او رفع نشود .
اما سه عقوبتى که در قبر به وى رسد :
1. با درد و غم قرین باشد .
2. در تاریکى محض بسر برد .
3. تا قیامت در عذاب باشد .
اما سه عقوبتى که در قیامت به او رسد :
1. حساب بر وى دشوار شود .
2. خداوند دشمن وى گردد و به او نظر رحمت نیندازد و او را عذاب دردناک رسد .
3. از قبر همچون حیوان به قیامت وارد گردد و سپس با ذلّت و خوارى رهسپار دوزخ شود(1) .
* قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) : لاایمانَ لِمَنْ لاصَلوةَ لَهُ(2) .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : آن که نماز ندارد ایمان ندارد .
وَ قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) مَنْ اَحْرَقَ سَبْعینَ مُصْحَفاً وَ قَتَلَ سَبْعینَ نَبِیّاً وَ زِنا مَعَ اُمِّهِ سَبْعینَ مَرّات وَ افْتَضَ سَبْعینَ بِکْراً بِطَریقِ الزِّنا اَقْرَبُ اِلى رَحْمَةِ اللهِ مِمَّنْ تَرَکَ الصَّلوةَ مُتَعَمِّداً(1) .
و نیز رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : کسى که هفتاد قرآن را بسوزاند و هفتاد پیامبر به قتل رساند و هفتاد مرتبه با مادر خود درآمیزد و هفتاد دختر را از طریق زنا تجاوز نماید به رحمت خداوند از کسى که عمداً نمازش را ترک کند نزدیکتر است .
* قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) اِنَّ تارِک الصَّلوة لایَجِدُ ریحَ الْجَنَّةِ .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : به حقیقت که تارک نماز بوى بهشت را استشمام نکند .
روایاتى که در باب ارزش و عظمت نماز رسیده به اندازه اى است که اگر کسى بخواهد همه ى آنها را از معتبرترین کتاب هاى حدیث در یک جا جمع کند کتاب قطورى خواهد شد ، و من فکر مى کنم به همین اندازه براى دریافت ارزش این عبادت ملکوتى براى خوانندگان این رساله بس باشد .
در این قسمت لازم است این نکته ى مهم را تذکر دهم که عده اى تصور مى کنند نماز حقیقتى است که در آیین محمّدى و فرهنگ اسلامى بر مردم واجب شده ، در حالى که این تصور از هر جهت بدون پایه و ریشه است . نماز واقعیتى است که از هنگام شروع زندگى به وسیله ى حضرت آدم در کره زمین از جانب حضرت حق بر هر مکلفى واجب شد و این امر واجب به هر یک از صد و بیست و چهار هزار پیغمبر ابلاغ گشت تا آن را به امت هاى خود برسانند و آنان را به نماز دعوت کنند و از ترک آن بترسانند .
در قسمت بعد در به مسئله ى نماز در آیین انبیا از طریق قرآن و روایات مى پردازیم تا معلوم شود این حکم با عظمت در پیشگاه حضرت حق از چه حیثیّت و ارزشى برخوردار است .
نماز در آئینه ى حیات انبیا و امت ها
تفسیر على بن ابراهیم قمى در حدود قرن سوم هجرى ، یعنى نزدیک به عصر امام حسن عسکرى (علیه السلام) ، به رشته ى تحریر درآمده است .
بزرگان از علماى امت اسلامى و دانشمندان وارسته ، امثال علامه ى طباطبایى صاحب تفسیر المیزان ، به این تفسیر اطمینان نموده و بسیارى از مطالب آن را در کتب فقهى و تفسیرى و اخلاقى خود نقل کرده اند .
نویسنده ى تفسیر جناب على بن ابراهیم(1) در توضیح آیه ى شریفه ى ( فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَات )(2) روایتى را از قول پدرش ، از ابن ابى عمیر ، از ابان بن عثمان ، از امام ششم (علیه السلام) نقل مى کند که با توجّه به اینکه کتب رجالى شیعه از قبیل رجال کشى ، جامع الرواة اردبیلى ، قاموس الرجال شوشترى ، معجم الرجال خویى ، سندش را صددرصد معتبر دانسته اند ، نشان دهنده ى مسئله ى نماز در زمان حضرت آدم (علیه السلام) است ، برگردان فارسى روایت تا آنجا که لازم و نقطه ى شاهد است از نظر عاشقان نماز مى گذرد :
* آدم پس از بیرون آمدن از بهشت و هبوط به زمین ، چهل روز در کوه صفا واقع در نزدیک بیت حق اقامت داشت . آن روزها به خاطر دورى از مقام قرب و هبوط از مقام علّم الاسمایى و از دست دادن جوار ملکوت و هجران بهشت وصال محبوب ، در حالى که صورت به خاک داشت همچون ابر بهاران سرشک از دیده مى ریخت .
امین وحى از جانب حضرت معبود ـ که جز لطف و محبّت و احسان و مرحمت به بندگان ندارد ـ بر او نازل شد و سبب ناله ى جگرسوز و دلخراش او را پرسید . در پاسخ آن فرشته گفت : چرا ناله نکنم و اشک از دیده نبارم ؟ مگر نه این است که خداى عزیز مرا به خاطر بى توجّهى به خواسته ى خود از مقام قرب رانده و از جوار رحمت خویش محرومم نموده و مسکنم را در خاک دلّت و بر غبار مسکنت قرار داده ؟
فرشته ى وحى بدو گفت : به پیشگاه لطف دوست برگرد و وجود خود را به زینت توبه بیاراى .
آدم گفت : چگونه توبه کنم و چه سان به سوى حق باز گردم ؟
خداوند مهربان چون اراده ى آدم را بر جبران گذشته راسخ دید ، قبه اى از نور که جایگاه بیت را مشخص مى کرد و تابش نورش حدود جغرافیایى حرم را معلوم مى نمود فرو فرستاد و به امین وحى فرمان داد محلّ بیت را نشانه گذارى کند . چون به وسیله ى آن روشنایى ، محلّ بیت و حدود حرم معلوم شد و این برنامه سامان گرفت ، فرشته ى وحى از آدم خواست آماده شود تا مراسمى را بجا آورده و دست نیاز به سوى بى نیاز براى بازگشت و توبه بردارد .
روز ترویه شروع برنامه اى بود که از فرشته ى حق تعلیم مى گرفت . پدر آدمیان به دستور فرشته ى حق غسل کرد و مُحرم شد و پس از انجام آن مراسم ، روز هشتم ذوالحجه به سرزمین منى رفت و دستور گرفت که شب را در آنجا بماند .
صبح روز نهم در حالى که تلبیه مى گفت به عرفات آمد . آفتاب عرفات از ظهر مى گذشت . فرشته ى الهى به او گفت : از ادامه ى تلبیه خوددارى کن و دوباره خود را به غسل بیاراى .پس از اینکه نماز عصر را بجاى آورد امین وحى به او
گفت : در این سرزمین به پاى خیز . چون به پا خاست کلماتى را که از خداوند براى توبه نازل شده بود به آدم تعلیم داد .
از این روایت که علاوه بر تفسیر على بن ابراهیم ، کتابهاى دیگر اسلامى هم آن را نقل کرده اند استفاده مى شود که حضرت آدم که اولین انسان از نوع ما بوده از جانب حضرت ربّ مأمور به نماز بوده است ، ولى اینکه چگونگى و کیفیّت و شرایط و عدد رکعات و اوقات آن به چه صورت بوده بر ما پوشیده است و دانستن آن هم چندان سودى ندارد . آنچه اهمیّت دارد این است که آدم براى بجا آوردن نماز مکلّف و مسؤول بوده و آیین وى همراه با حکم نماز بود .
کتاب باارزش بحارالانوار(1) از کتاب پراعتبار تهذیب شیخ طوسى ـ آن فقیه والا و مفسّر بزرگ و محدّث خبیرى که علامه ى حلّى درباره ى او فرموده است : « من مردى در علم و عمل نظیر او نمى شناسم » ـ روایت مى کند که حضرت صادق (علیه السلام) فرمود :
* به هنگامى که آدم از دنیا رفت و زمان نمازگزاردن بر او فرا رسید ، فرزندش هبة اللّه به امین وحى گفت : اى فرستاده ى حق ! پیشقدم شو تا بر جنازه ى آدم نماز گزارده شود . فرشته ى الهى پاسخ داد : خداوند جهان ما را بر به سجده بر پدرت امر کرد ، و هم اکنون در شأن ما نیست که بر نیکوترین فرزند وى مقدم شویم ، شما بر ما پیشى گیر و با پنج تکبیر ـ به مان صورت که بر امت محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) واجب خواهد شد ـ بر جنازه نماز بخوان . از آن پس آن نماز ، واجب شد بر جنازه ى فرزندان وى قبل از دفن ، نماز میت خوانده شود .
با کمال تأسّف بسیارى از جوامع و امتها از فرهنگ الهى دور شدند و به پرستش بتهاى زنده و مرده دچار آمدند و به سبب نحسىِ شرک و کفر از حقایق
الهیّه محروم گشتند و بدتر از هر چیز ، از نماز ، این فیض عظیم الهى ، بى بهره ماندند . زندگان آن جوامع بى نماز هستند و مرده هایشان بدون بدرقه ى نماز یا دفن مى شوند و یا به آتش مى سوزند .
ادریس و نماز
علامه ى مجلسى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت مى کند :
* به هنگام ورود در شهر کوفه از مسجد سهله دیدن کن و در آن جایگاه مقدّس نماز بگزار و حلّ مشکلات دینى و دنیایى ات را در آن مقام از حضرت بطلب ، زیرا مسجد سهله خانه ى حضرت ادریس است . انسان بزرگوارى که در آنجا به پیشه ى خیاطى مشغول بود و نمازش را در آن جایگاه اقامه مى کرد .
آرى !آن کس که در آنجا دست نیاز به سوى بى نیاز بردارد بى جواب نمى ماند و در قیامت در کنار ادریس از مقام بلندى برخوردار خواهد بود و به خاطر عبادت و اظهار نیازمندى در آن مسجد ، از ناراحتى هاى دنیایى و شرّ دشمنان در پناه حق قرار خواهد گرفت(1) .
طبرسى بزرگوار در مجمع البیان(2) حضرت ادریس را از قدیمى ترین پیامبران خدا و جدّ پدرى نوح مى داند .
عنایت کنید که حضرت ادریس که قبل از نوح مى زیسته فرهنگش همراه نماز بوده و مکان اقامه ى نمازش چندان مقدّس و مبارک است که حضرت صادق (علیه السلام)دعاى دعا کننده را در آن مقام مستجاب مى داند .
نوح و نماز
بحار الأنوار ، این اولین کتاب بى نظیر و ارزشمند ، از حضرت باقر (علیه السلام) روایت مى کند :
* پرستش خداى یگانه و اخلاص به پیشگاه او و بى همتا دانستن حق ، که خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده است اصول آیین نوح بود .
پروردگار بزرگ از نوح و همه ى انبیا پیمان گرفت که او را فرمان ببرند و از شرک دورى جویند ، و نیز خداى مهربان حضرت نوح را به نماز و امر به معروف و نهى از منکر و رعایت حلال و حرام دعوت کرد(1) .
ابراهیم و نماز
ابراهیم بزرگ ـ که از او تحت عنوان بت شکن ، قهرمان توحید ، پدر انبیا ، اوّاه ، حلیم ، صالح ، مخلِص ، مخلّص ، موحّد و بیناى ملک و ملکوت یاد مى شود ـ به فرمان حضرت حق ، هاجر و فرزند شیرخواره اش اسماعیل را از شام حرکت داد و به دلالت پروردگار راه پیمود تا به جایگاه کعبه رسید . پس آن طفل شیرخوار و مادرش را بنا به خواست خداوند در آن سرزمین بى آب و علف با مختصرى طعام و پیمانه اى از آب پیاده کرد !! سپس از همسر مهربان خداحافظى کرد و اراده ى بازگشت نمود . در این وقت هاجر دامن ابراهیم را گرفت و عرضه داشت : چرا مى روى و به کجا خواهى رفت ؟ ما را در این دشت هولناک و زمین بى آب و علف به که وامى گذارى ؟
ابراهیم التماس هاجر را نادیده گرفت و با آرامشى که خاصّ عاشقان و اولیاى خداست به هاجر فرمود : اینکه تو و این طفل گرسنه را در این بیابان مى گذارم فرمان اوست .
هاجر چون این آهنگ گرم و دلپذیر را شنید به جاى خود بازگشت و در برابر حکم حکیمانه ى حق تسلیم شد و پیش خود گفت : اگر ماندن من با این کودک در این بیابان وحشتزا فرمان خداست باک ندارم ، زیرا همو حافظ و نگهبان من و کودک من است .
ابراهیم عزیز بازگشت . گو اینکه فراق فرزند که تنها چراغ زندگى او بود قلبش را سخت مى فشرد ، اما ایمان او به خداوند نیز او را از آن منطق با کمال آرامش و اطمینان دور مى ساخت و در حالى که مرکب به جلو مى راند دست به سوى حق برداشت و چنانکه قرآن مجید مى فرماید ، عرضه داشت :
* ( رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِندَ بَیْتِکَ الُْمحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ )(1) .
پروردگارا ! من زن و فرزند خود را در بیابانى خشک و سوزان در کنار خانه ى تو قرار دادم پروردگارا ! براى این که نماز به پاى دارند .
ابراهیم بزرگوار به نقل از قرآن مجید درخواستهاى بسیار مهمى از حضرت حق داشت . خداوند مهربان تمام دعاهاى ابراهیم را اجابت فرمود ، که از جمله ى درخواستهاى آن مرد بزرگ یکى این بود :
* ( رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ )(2) .
پروردگارا ! من و فرزندانم را به پادارنده ى نماز قرار ده و درخواست مرا به پیشگاه لطف و عنایتت بپذیر .
اسماعیل و نماز
کتاب الهى درباره ى حضرت اسماعیل مى فرماید :
* ( وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً * وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً )(1) .
اسماعیل را به یاد آر که داراى اوصاف پسندیده بود : وفادار به پیمان ، فرستاده ى حق ، حبر دهنده ى از حقایق ، و امر کننده ى زن و فرزند به نماز و زکات ، و بنده اى بود که خداوند در تمام برنامه ها از او خشنود بود .
اسحاق و یعقوب و انبیاى از ذرّیه ى ابراهیم و نماز
در زمینه ى امر حضرت حق به نماز ، به عباد شایسته اش حضرات اسحاق و یعقوب و سایر انبیاى از ذرّیه ى ابراهیم در قرآن کریم مى خوانیم :
* ( وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِینَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ )(2) .
ما به ابراهیم ، اسحاق و فرزندزاده اش یعقوب را عطا کردیم و همه را صالح و شایسته و لایق مقام نبوت قرار دادیم ، و آنان را به پیشوایى خلق برگزیدیم تا مردم را به امر ما هدایت کنند ، و هر کار نیکو از انواع عبادات و خیرات مخصوصاً اقامه ى نماز و اداى زکات را به آنان وحى کردیم ، و اینان براى ما بندگان سربه فرمان بودند .
شعیب و نماز
مردم مَدیَن مردمى فاسد و طاغى و یاغى و متجاوز به حقوق حق و خلق بودند . خداوند بزرگ حضرت شعیب را در میان آنان مبعوث به رسالت فرمود ، تا آنان را از گمراهى و ضلالت نجات دهد . تعالیم ملکوتى و آسمانى شعیب را حضرت حق بدین صورت بیان مى فرماید :
* ( وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِنْ إِله غَیْرُهُ وَلاَ تَنْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْر وَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْم مُحِیط * وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ * بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظ )(1) .
براى هدایت و راهنمایى مردم مدین برادرشان شعیب را فرستادیم . او به مردم مدین از جانب حضرت حق چنین گفت : اى جامعه ! خداى جهان آفرین را بپرستید ، زیرا جز او خدایى نیست ، و آنچه را به وسیله ى پیمانه و ترازو به مردم مى فروشید از آن کم مگذارید . من خیر شما را به شما نشان مى دهم . چرا مى خواهید از راه تقلب و خیانت به ثروت خود بیفزایید ؟ من شما را از عذاب روز فراگیر مى ترسانم ، هاى اى ملت ! پیمانه را پر بدهید ، جنس ترازویى را بدون کم گذاشتن به مشترى ارائه کنید ، و از گناه و تجاوز به حق مردم دست بردارید .
مردم مدین ! بى تردید آنچه خداوند در سایه ى مقرراتش بر شما حلال دانسته به بفع شماست اگر اهل ایمان هستید . من قدرت بازداشتن شما را از تجاوز ندارم ، وظیفه ى من تبلیغ برنامه هاى خداست و بس .
تعالیم شعیب ضامن خیر دنیا و آخرت مردم بود ، ولى جامعه ى مدین در برابر شعیب و دلسوزیهاى او موضع سختى گرفتند و نخواستند هدایت حق را بپذیرند و دست از هوا و هوس و شهوت و دنیاپرستى بردارند . و عجیب اینجاست که تمام برنامه ها و تعالیم آن بزرگمرد الهى را نتیجه ى نماز شعیب مى دانستند وبه این معنا علم داشتند که نماز ، باز دارنده ى نمازگزار از هر فحشا و منکرى است . آنان به شعیب گفتند :
* ( قَالُوا یَا شُعَیْبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَن نَتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أَن نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّکَ لأنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ )(1) .
( اى شعیب ! ما در پرستش معبودهاى پدران خود ثابت قدمیم و در برنامه هاى مالى خود آزاد ، و از هر راهى که بخواهیم ثروت به چنگ مى آوریم و به هر صورت که اراده کنیم مى فروشیم ) .
اى شعیب ! به نظر ما آنچه تو را تحریک کرده که ما را از آیین نیاکانمان برگردانى و مسیر خرید و فروش ما را عوض کنى نماز توست . به راستى تعجب آور است که با ما سر ستیزدارى در حالى که ما تو را مرد بردبار و درستى مى دانیم .
آرى ! نماز رشد دهنده و هدایتگر و بازدارنده ى از فحشا و منکرات و فساد بود ، اما مردم شهوت پرست مدین نمى خواستند در چنین حصن حصینى داخل شوند و دایره ى حیات را با این دژ محکم و حصار مستحکم از شرّ شیاطین و خطرات مصون و محفوظ بدارند .
موسى و نماز
حضرت کلیم الله که از انبیاى اولوالعزم است ، مورد عنایت خاص حضرت محبوب بود .
یاد آن حضرت و اوصاف حمیده ى او در قرآن مجید زیاد آمده است .
او زمانى که که به هدایت حضرت حق ، در مسیر مدین و مصر به وادى سینا و منطقه ى طور رسید ، براى اولین بار طنین دلرباى صداى معشوق را بدین گونه شنید :
* ( یَامُوسَى * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً«12»
وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى * إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی )(1) .
* اى موسى ! من پروردگار تو هستم ، کفش از پاى بیرون کن ( : از همه چیز جز من قطع علاقه نما ) ، چون هم اکنون در وادى مقدسى .
من تو را به مقام شامخ رسالت برگزیده ام ، بنابراین به آنچه به تو وحى مى شود گوش فرا ده :
منم خداى یکتا ، خدایى که جز من نیست ، پس مرا اطاعت کن و در مسیر عبادت من قرار گیر و نماز را به خاطر یاد من به پاى دار .
آرى ! نماز که همراه با شرایط ظاهرى و باطنى اقامه شود یاد حضرت محبوب را در دل زنده مى سازد و حاکمیت آن یاد را در اعمال و اخلاق مى گستراند و امنیتى همه جانبه در قلب ایجاد مى کند به طورى که انسان از شرّ شیاطین در مصونیّت الهى مى رود و از برکت آن امنیّت ، سعادت دنیا و آخرت آدمى تضمین مى شود .
آگاه باشید ! با یاد خدا دلها آرامش و امنیّت یابد .
چون امنیّت به وسیله ى نماز با شرایط و عبادتِ با حال ، حکومتش را در عرش قلب برقرار کرد ، به هنگام مرگ و سفر به آخرت ، دارنده ى قلب مطمئن مخاطب به خطاب حضرت حق مى شود و آن وقت ، مردن براى انسان از عسل شیرین تر مى گردد :
* ( یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِى * وَادْخُلِی جَنَّتِى )(2) .
اى صاحب نفس با آرامش ! به پروردگارت برگرد در حالى که راضى هستى و از تو خشنودند ، پس در عباد من وارد شو و به بهشتم درآى .
لقمان و نماز
آن بزرگمرد الهى که بر اثر تزکیه ى نفس و جهاد فى الله ، از جانب حق وجود با برکتش چشمه ى جوشان حکمت الهى شد ، در سفارشاتش به فرزند خود مى فرماید :
* ( یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ )(3) .
اى پسرم ! نماز را به پاى دار و در جامعه اقدام به امر به معروف و نهى از منکر
کن و در برابر حوادث بردبار و صبور باش ، که تحمل و صبر در راه ارشاد مردم نشانه اى از عزم ثابت مردم بلند همّت است .
داود و نماز
علّامه ى مجلسى دانشمند کم نظیر شیعه در توضیح آیاتى که در رابطه ى با حیات با برکت داود است ، روایاتى درباره ى فضایل و محاسن و کثرت عبادات و مناجات داود ، به خصوص عشقى که از پیامبر بزرگ به نماز داشت ، نقل مى کند :
* آن حضرت در خانه ى خود محرابهاى متعددى قرار داده بود تا در جاى جاى منزلش نماز اقامه کند .
او اوقاتش را به چهار مرحله تقسیم کرده بود : روزى را براى حلّ مشکلات مردم ، روزى را براى زن و فرزندش ، روزى را براى دعا و مناجات د ر دل کوهها و کنار دریا ، و روزى را براى انس با محبوب در خلوت منزل و در کنار محراب عبادت .
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید : در حالى که در محراب عبادتش مشغول نماز بود ، خداوند مهربان با وى سخن مى گفت(1) .
سلیمان و نماز
کتاب ارزشمند ارشاد دیلمى روایت مى کند :
* لباس سلیمان لباسى بس عادى بود ، در حالى که سلطنت و حکومت و مالى که در اختیارش بود براى احدى از گذشتگان و آیندگان مقرّر نشد .
او شبهاى خو را به نماز تمام مى کرد ، در حالى که همچون چشمه ى جوشان بهارى از دیده اشک مى ریخت . آن حضرت اداره ى امور معاشش از طریق زحمت بازوى خودش بود(1) .
علماى اهل سنّت در تفسیر آیات 30 تا 33 سوره ى ص متمایل به این معنا شده اند که سلیمان در بازدید از اسبهاى آماده براى جنگ از نماز عصرش غافل شد و به وقت غروب آفتاب متوجّه از دست رفتن نماز گشت و به این خاطر به غم و غصّه ى شدیدى دچار آمد .
آن گاه خداوند قادر آفتاب را براى او برگرداند تا نماز عصرش را در ظرف معیّن وقتش بجاى آورد !
امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت باقر (علیه السلام) نظر کعب الاحبار و علماى اهل سنّت را مردود دانسته و دامن حیات باعظمت سلیمان را در تمام عمر از قضا شدن یک نماز پاک مى دانند .
در روایات شیعه آمده است که نماز سلیمان از اوّل وقت به تأخیر افتاد ، و به این جهت سخت ملول شد . حضرت حق آفتاب را به وقت عصر برگرداند تا آن مرد بزرگ الهى و آن پیامبر معصوم نمازش را به وقت فضیلتش ادا نماید(2) .
آرى ! بر اساس معرف اسلامى ـ البته معارف ملکوتى و باارزشى که شیعه نقل کرده است ـ حیات انبیاى حق از هر عیب و نقصى حتى قبل از مبعوث شدن مبرّا بوده است و پیامبرى نبوده که در عین آن همه زحمت و رنج روزانه ، نمازى از نمازهایش قضا شده باشد .

 


یونس و نماز
آن عبد شایسته ى حق سالها مردم نینوا را به عبادت حق و دست شستن از شرک و کفر و گناه دعوت کرد ، ولى مردم در برابر تعالیم الهى او تکبر ورزیدند و با وى به مخالفت برخاستند تا جایى که آن حضرت را از هدایت خود ناامید ساختند ، و آن جناب از حضرت ربّ جهت نابودى قوم نینوا نفرین نمود و سپس آنان را رها کرده و به جایى رفت که مردم به او دسترسى نداشته باشند .
چون به منطقه بازگشت زندگى مردم را عادى یافت ، معلوم شد جامعه ى نینوا به پیشگاه حق برگشته و عذاب را با قدرت و قوّت توبه از خود دور کرده اند .
پس ، با خشم و غضب منطقه را ترک کرد و چنانکه مى دانید از میان امواج دریا در شکم ماهى جاى گرفت . خداوند علت نجاتش را از آن زندان مهلک چنین بیان مى فرماید :
* ( فَلَوْلاَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ )(1) .
پس اگر او اهل تسبیح نبود ، هر آینه تا قیامت در شکم ماهى مانده بود .
در مجمع البیان از قول مفسّر بزرگ قتاده آمده است که منظور از تسبیح و ستایش یونس نماز بود(2) .
زکریّا و نماز
قرآن مجید در باب نماز زکریّا مى فرماید :
* ( هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّة طَیِّبَةً اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ * فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلُى فِى الِْمحرابِ اَنَّ اللهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى مُصَدِّقاً بِکَلِمَة مِنَ اللّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصوُراً وَ نَبِیّاً مِنَ
در آن هنگام که زکریّا عنایات حق را نسبت به مریم مشاهده کرد ، عرضه داشت : پروردگارا ! مرا از لطف خویش فرزندانى پاک سرشت عطا فرما ، همانا تو اجابت کننده ى خواسته ى بندگانى .
زکریّا در حالى که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود فرشتگان به او بشارت دادند که همانا خداوند ترا به ولادت یحیى مژده مى دهد ، فرزندى که به پیامبرى عیسى گواهى خواهد داد و خود نیز در راه هدایت مردم پیشوا و پارساست و نزد پیامبرى از شایشتگان است .
عیسى و نماز
داستان عیسى و مادرش مریم که داراى مقام عصمت و طهارت بود ، از عجایب مسائل روزگار است .
خداوند مهربان براى نشان دادن قدرت خود ، و براى عبرت دیگران و در جهت هدایت امتها به طور مکرر به واقعه ى عظیمه ى این پسر و مادرش در قرآن مجید اشاره فرموده است .
از عجایب حیات عیسى سخن گفتن او در گهواره پس از ساعاتى چند از ولادت است که در آن گفتار ، حقایق الهیّه را براى مردم بازگو کرد و به خصوص به این معنا اشاره فرمود که من مأمور به نمازم :
* ( قالَ اِنّى عَبْدُاللّهِ اتانِىَ الْکِتابَ وَ جَعَلْنى نَبِیّاً * وَ جَعَلَنى مُبارَکاً اَیْنَما کُنْتُ وَ اَوْصانى بِالصَّلوةِ وَ الزَکوةِ ما دُمْتُ حَیَّاً * وَ بَرّاً بِوالِدَتى وَ لَمْ یَجْعَلَنى جَبّاراً شَقِیّاً * وَ السَّلامُ عَلى یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ اَمُوتُ وَ یَوْمَ اُبْعَثُ حَیّاً )(2)
.
عیسى در گهواره گفت : همانا من بنده ى خدایم ، به من کتاب آسمانى عنایت شده و به شرف نبوّت آراسته ام و هر کجا باشم براى جهانیان مایه ى برکت و رحمتم . من تا زنده ام دستو دارم نماز را به پاى دارم و زکات مال بپردازم . من مأمورم به مادر نیکى کنم و از شقاوت دورم . سلام حق بر من روزى که به دنیا آمدم و روزى که مى میرم و روزى که در قیامت مبعوث مى شوم . .
محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) و نماز
مسائلى که در باب نماز در آیین رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) مطرح است در هیچ فرهنگى مطرح نبوده است .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 23   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سیمای نماز

دانلودمقاله ایـمـان

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله ایـمـان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 


مقدمه
طرح برنامه های اسلام به صورت مسلکی اجتماع و با اصولی منسجم و هماهنگ و ناظر به زندگی فردی و اجتماعی انسان ها از ضرورت های امروز است. دراین راه ، قرآن کامل ترین و موثق ترین سندی است که می توان به آن اتکا کرد. با تدبر در آیات قرآن ،که خود هدف عالی قرائت و تلاوت آن است ، همگان به عیان می بینند که قرآن کتاب زندگی و آیه های آن تماماً آیه های زندگی و حرکت است :کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الضلمات الی النور و آموزه های نظری و علمی آن پیوسته و جملگی اجزای نظامی است که در آن، انسان دارای فطرت سلیم خدایی به انسانی کامل تبدیل می شود- انسانی که هم دنیای متعادل و موفقی دارد و هم از عاقبت نیکی برخوردار است ؛ انسانی که می داند باخود و خدایش چگونه باشد و با خلق به چه سان رفتار و عمر را چگونه سپری سازد و چگونه زندگی کند:انما المومنون الذین امنوا باالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون.

اثر فرهنگ و سنت های جامعه در اخلاق
و اذا قیل لهم اتبعوامآ انزل الله قالوابل نتبع مآ الفینا علیهء ابآء نآ
بقره : 170
و چون به آنان ] ، مشرکان و کفار ،[ گفته شود: از آنچه خدا فروفرستاده پیروی کنید ؛ گویند : ] نه[ ، بلکه از آنچه پدرانمان را بر آن یا فتیم پیروی می کنیم...
به مجموعه عقاید و تاریخ و آداب و رسوم و سنت های جامعه فرهنگ می گویند که به روح و فکر افراد آن جامعه شکل می دهد و زمینه ساز نیکی ها و زشتی ها می شود . اگر آداب و عادات جامعه در جهت خوبی ها وصلاح باشد، صفات عالی انسانی رشد می کند و اخلاق افراد آن جامعه همسو با آن خواهد بود ؛ همان طور که فرهنگ های آلوده و سنت های غلط و منحرف موجب پرورش اخلاق رذیله و پست می شود.
قرآن می فرماید: وقتی از کارفران و گنه کاران می پرسیدند که چرا اعمال زشت انجام می دهید و چرا مجسمه های بی روح را می پرستید و چرا دخترانتان را زنده به گور می کنید و چرا از راه خدا پیروی نمی کنید ؛ در پاسخ می گفتند : اقوام وپدرانمان را این گونه یافته ایم.
البته آیات21سوره لقمان، 104 مائده، 78 یونس، 52 تا 54 انبیاء،74 تا76 شعراء،22تا23 زخرف نیز از جمله آیاتی است که در آنها ، تأثیر فرهنگ و سنن جامعه در اعتقادات واخلاقیات انسان‌ها بیان شده است .

در محیط پاک ، انسان های پاک پیدا می شوند
و البلد الطیب یخرج نیاته‚ باذن ربه و الذی خبث لایخرج
الانکدا کذالک نصرف الایت لقوم یشکرون
اعراف : 58
و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می آید ؛ و از زمین
بد ، جز اندک گیاهی پدید نمی آید . این چنین ما آیات
] توحید خود [ را گوناگون می آوریم برای گروهی که سپاس می گزارند.
محیط زندگی اثر فوق العاده ای در روحیات و رفتار انسان دارد ؛ زیرا انسان طبیعتاً بسیاری از صفات و روحیات خود را از محیط کسب می کند .از این رواسلام برای سالم سازی اجتماع وحفظ سلامت آن فرایضی همچون اقامه نماز وامر به معروف ونهی از منکر و توصیه به حق وصبر راواجب کرده است تا دایماً جامعه پالایش شود. خداوند دراین آیه شریفه انسان را به گیاه و محیط زندگی او را به زمین تشبیه کرده است که اگر شوره زار باشد ، گرچه باران هم بر آن ببارد ، چیزی نمی روید ؛ اما اگر حاصل خیز باشد ، قطرات حیات بخش باران مؤثر می‌افتد وگل و سنبل می روید.

اما باید دانست که انسان محکوم محیط نیست
یعبادی الذین ءامنو ان ارضی واسعه فایای فاعبدون
عنکبوت : 56
ای بندگان من ، که ایمان آورده اید ، بی تردید
زمین من پهناور است. پس تنها مرا پرستش کنید.
قبلاً گفتیم که محیط در پرورش روحی و فکری انسان مؤثر است ، اکنون می گوییم محیط علت تامه برای خوب و یا بد بودن افراد نیست و هیچ کس نمی تواند بدی محیط زندگی خود راعلت بدی خود بداند. قرآن به مؤمنان هشدار داده است که محیط بد هجرت کنند و خود و خانواده خود را از ورطه تباهی وگناه خارج سازند ؛ زیرا محیط آلوده دشمن فضایل اخلاقی مؤثر است.
پیامبر اکرم (ص)می فرمایند: «هر کس برای حفظ دین خود از جایی به جای دیگر (اگر چه فاصله آن کم باشد) هجرت کند ، مستحق بهشت است و هم نشین محمد و ابراهیم خواهد بود .»

راز کسب محبوبیت اجتماعی ایمان و عمل صالح است
ان الذین ءامنوا و عملوا الصالحت سیجیعل لهم الرحمن ودا
مریم: 96
خدای رحمان به زودی کسانی راکه ایمان آورده و
عمل های شایسته کرده اند محبوب همه گرداند.
ایمان به خدا و عمل به آیین او جاذبه وکشش ایجاد می کند ، به طوری که حتی افراد ناپاک هم انسان مؤمن و نیکوکار را دوست دارند . در روایتی از پیامبر اکرم(ص)چنین آمده است : «هرگاه خدا بنده ای را دوست بدارد، به جبرئیل می گوید: “من فلان بنده ام را دوست دارم. تونیز او را دوست بدار”.آن گاه جبرئیل در آسمانها ندا می دهد :“ای اهل آسمان ها ، خداوند این بنده را دوست دارد . شما نیز او را بدارید.”سپس این محبت در زمین منعکس می شود »
بندگی کن تا که سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند

 

خوی حیوانی سزاوار تو نیست
ترک این خو کن که انسانت کنند

 

چون نداری درد درمان هم مخواه
درد پیدا کن که درمانت کنند

 

بنده شیطانی و دارای امید
کی ستایش همچو یزدانت کنند

 

سوی حق نا رفته چون داری طمع؟
همسر موسی بن سلیمانت کنند

 

شکر و تسلیم سلیمانت کو؟
ای که می خواهی سلیمانت کنند

 

از چه شهوت قدم بیرون گذار
تا عزیز مصر و کنعانت کنند

 

همچو سلمان در مسلمانی بکوش
ای مسلمان تا که سلمانت کنند

 

جوهری

در آینده ، فقط دوستی با مؤمنان سودمند است
الاخلآء یومئذ بعضهم لبعض عدو الاالمتقین
زخرف: 67
درآن روز ، دوستان – مگر پرهیزکاران – دشمن یکدیگرند.
امام علی(ع)فرمودند : «معاشره ذوی الفضائل حیوه القلوب. » زندگی و بقای دل ها در هم نشینی با فاضلان است.
گلی خوش بوی در حمام روزی
رسیداز دست محبوبی به دستم

 

بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دل آویز تو مستم

 

بگفتا من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال هم نشین بر من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم

 


 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 13   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ایـمـان

دانلودمقاله تمایز یاخته ای

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله تمایز یاخته ای دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

 

مجموعه تغییرات و تحولات ساختاری ، شیمیایی و عملی را که موجب می‌شوند ازتوده ای از یاخته های همسان ( هم ارزش ) یاخته هایی تخصص یافته ( ویژه ) به وجود آیند و یا موجب می گردند که یاخته ای در طول زمان نسبت به گذشته خود متفاوت شود را تمایز یاخته ای نامند ، آن دسته از تغییرات وتحولات را که موجب تشکیل یاخته های تخصص یافته از مجموعه یاخته های هم ارزش می گردند ، تمایز بین یاخته ای نامند و تغییرات و تحولاتی را که موجب تمایز یک یاخته در طول زمان می گردند ، تمایز درون یاخته ای نامند.
پژوهشگران زیادی از جمله نیچ ، گوتره ،کامو ، بال و دیگران با استفاده از روش های کشت در شیشه تلاش گسترده ای را برای پی بردن به علل و چگونگی تمایز یاخته ها آغاز کردند . در دو دهه اخیر نیز استفاده از روش‌های نوین زیست شناسی مولکولی ، جدا سازی پروتئین ها و ماده ژنتیکی یاخته های همسان و تمایز یافته و مقایسه آنها ، دست ورزی ژنتیکی و انتقال ژن ها و پی گیری چگونگی تجلی و تنظیم بروز ژن ها آگاهی های زیادی را در مورد چگونگی تمایز یاخته ای به دست داده است . اما به دلیل تنوع ژنتیکی جانداران ، برهم کنش های مواد متنوع درون یاخته ای و تاثیر این برهم کنش‌ها یا بروز ژن ها و دخالت عوامل محیطی و تنوع این عوامل ، هنور موارد زیادی در زمینه تمایز یاخته ای ناشناخته مانده اند .
تمایز یاخته ای دو پایگاه اصلی دارد یکی پایگاه ژنتیکی ودیگر پایگاه محیطی ، بخشی از تمایز یاخته ای در گونه های متفاوت وابسته به ژنوم یاخته است که سرنوشت از قبل تعیین شده یاخته می باشد به این مفهوم که از ژنوم یاخته تخم ماهی انتظار تشکیل ماهی وازژنوم یاخته ای قورباغه تشکیل قورباغه را داریم .
اشکال گوناگون : تمایز یاخته ای : برای تمایز یاخته ها واشکال گوناگونی از تمایز به شرح زیر در نظر گرفته می شود .
1- تمایز ریختی : یکی از پدیده های مهم درتمایز یاخته ای ، پدیدار شدن شکل ویژه هر نوع از یاخته ها است به نحوی که یاخته ماهیچه ای یا یاخته عصبی و آن نیز یاخته های خونی ودیگر بافت های بدن تفاوت شکل دارد .
2- تمایز ساختاری : ( ساختار فیزیکی و شیمیایی ) تمایز یاخته ای با تحول ساختار فیزیکی و شیمیایی یاخته ها همراه است .
به طور کلی تمایز یاخته ای در همه یاخته های پروکاریوتی و یوکاریوتی با تمایز در اندامک ها واجزای سازنده یاخته ها همراه است .
3- تمایز سوخت و سازی ( متابولیکی ) تمایز سوخت و سازی در حقیقت نوعی یا بخشی از تمایز شیمیایی یاخته ها است .
متناسب با پیشرفت تمایز و برای امکان آن ، نوع واکنش های سوخت وسازی یاخته ها تغییر می کند .
4- تمایز فیزیولوژیکی : به طور معمول تمایز یاخته ای به منظور کسب توانایی های فیزیولوژیکی ویژه و انجام پدیده های زیستی اختصاصی است .
به طور معمول اشکال مختلف تمایز یاخته ای به حالتی وابسته به هم و به صورت مجموعه ای از پدیده های تمایزی صورت می گیرند و نه پدیده های کاملا مستقل و مجزا ، به طوری که تمایز یاخته ای نتیجه ای از مجموع تمایز‌های ریختی ، ساختاری سوخت وسازی و فیزیولوژیکی است .

 

مراحل اصلی تمایز یاخته ای
برای تمایز یاخته ای اغلب دو مرحله اصلی را در نظر می گیرند .
1- مرحله تعیین سرنوشت : در این مرحله سرنوشت تمایزی آینده یاخته مشخص می شود رونویسی ژن های خاصی ( ژن های زود رس ) آغاز می گردد و با تشکیل RNA های اختصاصی یاخته توان لازم برای پدیده های تمایزی را کسب می کند اما هنوز هیچ یک از آثار ظاهری تمایز پدیدار نشده اند ویاخته توان انجام عمل اختصاصی آینده را ندارد .
2- مرحله واقعی تمایز یا بروز تمایز : در این مرحله با بروز تدریجی آثار تمایزهای
ریختی ، ساختاری ، متابولیکی و فیزیولوژیکی ،یاخته از یاخته های مشابه خود متمایز می شود و علاون بر انجام پدیده های عمومی زیستی دارای عمل یا اعمال اختصاصی می گردد.

 

نقش هسته و سیتوپلاسم در تمایز یاخته ای
تجربه های هامرلینگ بر روی جلبک سبز و تک یاخته ای استابولاریا و نتایج حاصل از این پژوهش ها به خوبی نشان داده است که هم هسته و هم سیتوپلاسم در تمایز یاخته ای نقش دارند واساسا تمایز یاخته ای وابسته به برهم کنش های عادی و طبیعی هسته و سیتوپلاسم است .
جلبک سبز استابولاریا ، نمونه ای بسیار مناسب برای بررسی نقش هسته و سیتوپلاسم د رتمایز یاخته ای است .
عوامل اصلی هسته ای موثر در تمایز یاخته ای
هر یک از اجزای ساختاری هسته به نحوی بر پدیده های تمایزی یاخته اثر می گذارند .
• پوشش هسته ای توسط منافذ خودو کنترل مبادله مواد بین هسته و سیتوپلاسم و جدا نگهداشتن بسیاری از مواد و آنزیم های سیتوپلاسمی از پروتئین ها و اسیدهای نوکلئیک در سلامتی ، پایداری و امکان عملکرد طبیعی این مولکول ها موثر است منافذ هسته ای یا عمل انتخابی خود از خروج RNA m ها قبل از حذف تمامی اینترون‌ها جلوگیری می کنند ونوعی کنترل و تنظیم را در خروج RNA m ها از هسته وسپس ترجمه آنها اعمال می کنند غشاء درونی هسته یا برخی بخش های کروماتین اتصال پیدا می کند وبرامکان دستیابی آنزیم های رونویسی به این نواحی اثر می گذارد .
• اسکلت هسته ای با ساختار پروتئینی ویژه خود در پیچیدگی ها وتابیدگی های رشته های کروماتین موثر است .
• شیر هسته با آنزیم های متنوع ونیز پروتئین های ساختاری خود (فصل 14 ) در تحولات یوکروماتین به هتروکروماتین و بنابراین عملکرد ژن ها اثر زیادی دارد وبر تمایز یاخته ای اثر می گذارد .
• کروماتین با ساختار ویژه خود امکان تحول شیمیایی ( به ویژه تغییرات نوع و مقدار پروتئین ها ی غیر هیستونی ) وتغییر ساختار فضایی در مراحل متفاوت چرخه یاخته ای به شدت در تمایز موثر است .
پروتئین های هیستونی وغیر هیستونی موجود در ترکیب شیمیایی کروماتین از عوامل تعیین کننده در تمایز یاخته ای هستند .
• هستک ها از اجزای ساختاری هسته یاخته های یوکاریوتی هستند هستک جایگاه سازماندهی ریبوزوم ها و ریبوزوم ها برای آزمایش پروتئین ها ضروری هستند پروتئین ها مولکول های اصلی تعیین کننده تمایز یاخته ها هستند بنابراین هستک ها با دخالت در تشکیل ریبوزوم ها ، درتمایز یاخته ای دخالت دارند .

 

عوامل اصلی سیتوپلاسمی موثر در تمایز یاخته ای
مواد متنوع موجود در سیتوزول ، اندامک های سیتوپلاسمی و حتی پراکنش مواد واندامک ها در سیتوپلاسم و به شکل های گوناگون در تمایز یاخته ای موثرند .

 

الف : نقش اسکلت یاخته ای :
ریزلوله ها ،: ریز رشته ها اجزای اصلی اسکلت یاخته ای هستند که با آرایش
خود در ایجاد قطبیت یاخته ای که عامل مهمی در بسیاری از پدیده های تمایزی یاخته ها است دخالت می کنند .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  21  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله تمایز یاخته ای

دانلود مقاله حسابرسی داخلی

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله حسابرسی داخلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


حسابرسی داخلی
هدف از این فهرست راهنما، کمک به مدیران برای مقابله با فرآیند حسابرسی داخلی در سازمان ‌ها یا اداراتشان است.
حسابرسی داخلی یک بخش مهم در حیات کسب و کار است، اما همه‌ شرکت ‌ها آنقدر بزرگ نیستند که از حسابرسی داخلی استفاده کنند. این فهرست راهنما ویژه‌ کسانی است که اقدام به حسابرسی داخلی شرکت خودشان می‌ کنند یا مسئول انتخاب و مدیریت افرادی هستند که وظیفه‌ حسابرسی داخلی را بر عهده دارند. این امر هم در مورد سازمان‌ های دولتی و هم در مورد سازمان ‌های خصوصی کاربرد دارد.

 

 

 

 

 

 

 


تعریف
تعریف انستیتوی حسابرسان از حسابرسی داخلی این است: "نهادی مستقل برای ارزیابی سازمان‌ ها و بررسی فعالیت‌ ها و اقدامات آنها " هدف از این کار، بررسی کارکنان در قبال تحقق اهداف انجام مسئولیت ‌های محول شده به آنان است. در این راستا، حسابرسی داخلی، تجزیه و تحلیل ‌ها، ارزشیابی ‌ها و توصیه‌ های خود در مورد این فعالیت‌ ها و اقدامات را در اختیار کارکنان یک سازمان قرار می ‌دهد. معمولاً، حسابرسی داخلی راافراد درون سازمان انجام می‌دهند.

 

مزایا
حسابرسی داخلی باید یک فرآیند مستمر باشد. مزایای آن عبارتند از:
• توجه مدیریت به موضوعات کلیدی کسب و کار معطوف خواهد شد. حسابرسی داخلی، نقاط ضعف سیستم کنترل را ارزیابی می ‌کند و به مبنایی برای توصیه ‌های عملی جهت پیشرفت سازمان ‌ها تبدیل شده است.
• حسابرسی داخلی به مدیریت اطمینان می‌ دهد، کنترل های انجام شده رضایت ‌بخش هستند یا خیر.
• فرصت‌ های توسعه‌ کارآیی و اثربخشی سازمان را شناسایی می‌ کند.
• حسابرسی داخلی در مورد مشکلات احتمالی، سریعاً هشدار می ‌دهد. لذا مدیریت می ‌تواند اقدامات لازم را انجام دهد.

 

معایب
• حسابرسی داخلی کاری زمان ‌بَر بوده و ممکن است مدیران را از کارهای روزانه باز دارد.
• اگر حسابرسی داخلی بدون حساسیت ‌های لازم انجام شود، می ‌تواند احساس تهدید را در کارکنانی پدید آورد که فکر می ‌کنند با هدف یافتن اشتباه در کارشان، مورد بررسی و موشکافی قرار گرفته ‌اند.

 

فهرست راهنمای عملی
1. اهداف حسابرسی داخلی را متناسب با وظایف کاری تعیین نمایید
موارد کلیدی در حسابرسی داخلی:
• مالی: چگونه پول موجود در سازمان هزینه می ‌شود؟ مثلاً، چه کسی پرداخت‌ ها را تأیید می ‌کند، برای جلوگیری از هزینه‌ های زاید یا تقلب، چه اقدامات و بررسی ‌هایی انجام می ‌شوند؟
• کنتر‌ل‌ های اجرایی: آیا این نوع کنترل‌ ها برای تحقق اهداف استراتژیک سازمان مؤثر هستند؟
• سیستم‌ ها: چه سیستم ‌هایی در سطح واحدها و کل سازمان به کار گرفته می‌ شوند و آنها چگونه با یکدیگر هماهنگ می‌ گردند؟
در مرحله بعد حسابرسان داخلی به ارزیابی پول موجود در سازمان می ‌پردازند؛ آیا این پول از طریق سیستم ‌هایی به دست آمده که هم ‌اینک در سازمان اجرا می ‌شوند یا اینکه سیستم‌ های موجود نتوانسته ‌اند از عهده‌ انجام چنین کاری برآیند؟
نخستین گام آن است که مطمئن شوید اهداف کلان حسابرسی منعکس‌ کننده‌ اولویت ‌های شما باشند.
2. خلاصه ‌ای جامع تهیه کنید
حسابرسی داخلی ابعاد مختلف کارکرد یک سازمان را مد نظر قرار می ‌دهد. این نوع حسابرسی صرفاً متمرکز بر موضوعات مالی نیست. یک طرح خلاصه یا یک استراتژی را برای حسابرسی بنویسید که منعکس‌ کننده‌ اولویت ‌ها و موضوعات اصلی مد نظر شما است و در عین حال نشان می ‌دهد که شما انتظار دارید، یک حسابرس در عرض چه مدت این ابعاد گوناگون را روشن سازد.

 

3. حسابرس خود را انتخاب نمایید
معمول است، فردی از داخل سازمان به عنوان حسابرس داخلی انتخاب شود، بستگی به موضوعات، مدارک رسمی و ... دارد.

 

4. حسابرس خود را توجیه کنید
قبل از توجیه حسابرس، خودتان تمامی اطلاعات لازم را در اختیار داشته باشید و موضوعات زیر را مورد توجه قرار دهید:
• طرح‌ های استراتژیک یا طرح‌ های کسب و کار
• وضعیت سفارشات
• قراردادها و تفاهم‌ نامه‌ های همکاری
• دستورالعمل‌ های داخلی
• فهرست کارکنان کلیدی
• ساختار سازمانی
بهرحال برای تایید اینکه اطلاعات کافی را فراهم آورده‌ اید، جلسه‌ای با حسابرس برگزار کنید، حتی اگر این فرد یکی از کارکنان شما است. فقط بر روی دانش و اطلاعات او حساب نکنید.
هدف این جلسه، موافقت بر سر اهداف حسابرسی است. ببینید حسابرس شما برای تحقق این اهداف، چه برنامه ‌ای دارد. در مورد جدول زمانی و طرح اقدام، به توافق برسید و ببینید آیا اطلاعات بیشتری مورد نیاز است یا خیر.

 

5. کنترل ‌های کلیدی برای تحقق اهداف حسابرسی را شناسایی کنید
مرحله‌ بعد، بررسی دقیق سازمان است. حسابرس باید به رویکردهای فعلی سازمان برای کنترل حوزه‌ های کلیدی که باید مورد بررسی قرار بگیرند، بپردازد.

 

6. کنترل ‌ها را ارزیابی نمایید
دقت کنید، آیا این کنترل ‌ها اثربخش بوده‌ اند یا خیر. می ‌توان آنها را توسعه داد؟ آیا مواردی حذف شده ‌اند؟ پرسش‌ هایی که ارزش فکر کردن دارند، عبارتند از:
• اگر کسی می ‌خواهد دست به تقلب بزند، کجا و چگونه می‌ خواهد این کار را انجام دهد؟
• اگر شخصاً این کالا یا خدمات را خریداری کرده ‌ام، آیا از قیمت کالا و سطح خدمات عرضه شده، راضی هستم؟

 


7. سیستم را بیازمایید
حالا کنترل‌ ها را به صورت عملی بیازمایید. به طور تصادفی، برخی فعالیت ‌ها یا معاملات شرکت را انتخاب کنید و تمامی مراحل انجام این فعالیت‌ ها یا معاملات را مد نظر قرار دهید. این پرسش ‌ها را مطرح نمایید:
• آیا هیچ رویکرد یا قاعده‌ ای برای این معاملات وجود دارد؟
• آیا افراد از این رویکردها تبعیت کرده ‌اند؟
این امر، میزان انطباق و سازگاری با رویکردها و قواعد موجود را به شما نشان خواهد داد.

 

8. حوزه‌ های نیازمند بررسی بیشتر را انتخاب کنید
برای تست‌ های تصادفی، ممکن است حسابرس حوزه‌ هایی را بیابد که نیازمند تحقیقی جامع هستند. حسابرس باید به شکلی عمیق به بررسی این حوزه ‌ها بپردازد. مثلاً ممکن است نیاز باشد تا فرآیند انجام یک معامله‌ کاری در طول چند ماه مورد بررسی قرار گیرد تا مشخص شود، آیا این نمونه‌ تصادفی یک استثنا بوده یا یک مشکل ریشه ‌دار.

 

9. مشاهده کنید آیا ارزش مالی محقق شده است یا خیر
اهداف حسابرسان هر چه باشد، همیشه یکی از کارهای مهم حسابرسان داخلی ارزیابی این موضوع است که آیا سازمان از ارزش پولی که در اختیار دارد، آگاه است یا خیر. در این خصوص این پرسش ‌ها را مطرح نمایید:
• آیا قیمت کالاها و خدمات در بازار مورد بررسی قرار گرفته است؟
• آیا سیستم‌ های به کار گرفته شده، دارای کارآمدترین شکل ممکن هستند؟

 

برای حسابرسی داخلی
بایدها:
• کارکنان خود را در مورد مزایای حسابرسی داخلی توجیه کنید.
• بر عناصری تمرکز کنید که ریسک آنها بالا اعلام شده است.
• یک طرح اقدام واقع ‌بینانه تهیه کنید.
• کارکنان را از نتایج حسابرسی داخلی و هر اقدام مثبتی که در نتیجه‌ آن انجام شده است، مطلع نمایید.
• برای تحقق پیشرفت طرح خود، برآن نظارت نمایید.

 


نبایدها:
• به حسابرسی داخلی به عنوان یک ساز و کار کنترل مدیریت فعالیت ‌های روزانه اتکا نکنید.
• انتظار نداشته باشید که حسابرسی داخلی تمامی ضعف ‌های مرتبط با سیستم شما را آشکار سازد.

 

10. پیش ‌نویس گزارش خود را تهیه کنید
تمامی یافته‌ ها و توصیه ‌های خود را به صورت پیش‌ نویس یک گزارش تهیه کنید. با همه‌ کسانی که در فرآیند حسابرسی شرکت داشته ‌اند، صحبت کنید تا مطمئن شوید، حسابرس برخی اطلاعات را نادرست تعبیر و تفسیر نکرده باشد.

 

11. گزارش نهایی را تهیه کنید
گزارش نهایی باید شامل طرح اقدام برای مواجه با حوزه ‌هایی باشد که نیازمند تقویت شدن هستند. استفاده از دانش حسابرس به عنوان یک راهنما، می ‌تواند بهترین روش و تضمین ‌کننده‌ اجرای توصیه ‌ها باشد. این گزارش باید شامل یک جدول زمانی و همچنین زمان توافق شده برای نظارت بر پیشرفت حاصله باشد.
12. اقدام کنید
برای بهبود حوزه ‌هایی که دچار مشکل هستند، بر مبنای یافته‌ های حسابرسی عمل کنید و ببینید آیا اقدامات شما باعث بهبود شرایط می ‌شوند یا خیر. این اقدامات می‌ توانند شامل تغییر روش ‌های کاری، دستورالعمل‌ ها یا رویکردهای مکتوب، آگاه‌ سازی کارکنان از تغییرات و ارایه‌ آموزش لازم به کارکنان در قبال حوزه‌ های مشکل‌ دار باشند.

 

پرسش‌ های کلیدی
• آیا ماهیت و گستره‌ حسابرسی داخلی را تعیین کرده ‌اید؟
• آیا مشخص کرده ‌اید که این سیستم قصد دارد به چه هدفی دست یابد؟
• آیا کنترل ‌های کلیدی را مشخص نموده ‌اید؟
• آیا کارکنان شما به طور کامل از آنچه در حال رخ دادن است و اقداماتی که قرار است انجام شوند، مطلع و آگاه هستند؟

 

 

 


برای اطلاعات بیشتر

 

کتاب:
استانداردی در قبال روش ‌های حرفه ‌ای حسابرسی داخلی»، لی کمپل ، 2001

 

وب سایت:
www.theiia.org: انستیتو حسابرسان داخلی
وقتی سود شرکتی کاهش می ‌یابد، موقعیت آن به خطر می ‌افتد. مردم تمایل ندارند از شرکت ‌هایی خرید کنند که دچار معضلات مالی هستند.» رگیس مک‌ کنا
«وقتی سود وجود دارد، زیان در نزدیکی آن پنهان شده است.» ضرب ‌المثل ژاپنی
حسابرسی داخلی و تفکر سیستمی
ابراهیم رئیسی
abrahim39@yahoo.com
خط مشی های مناسب از برنامه ریزی های بلندمدت و کــوتاه مدت حاصل می شود. برنامه ریزی های مذکور نیز غالباً در مواردی صورت می گیرد که هدفهای تعیین شده سازمانی وجود دارد. چنانچه عملیات کارامد اقتصادی و اثربخش موردنظر مدیریت باشد، باید انتظارات سازمان از کارکنان را به روشنی به آنان ابلاغ کنند. این خط مشی ها معمولاً به صورت دستورالعمل و بخشنامه دراختیار کارکنان قرار داده می شوند.
اثربخشی هر فعالیت مستلزم برنامه ریزی قبلی به شکل تعیین استانداردهای مشخص برای عملیات و همچنین رفتار و افعال کارکنان و همه رویدادهای بالفعل است. لذا مدیریت با نگرشی سیستمی بایستی برای منابع سازمان (کارکنان، مواد، وجوه نقد) برنامه ریزی کند. نگرش سیستمی به او حکم می کند که تنها به هدف نهایی سازمان توجه نکرده و به ابزارها و لوازم حصول به اهداف بیشتر توجه داشته باشد، چرا که معیار اثربخشی سازمان، میزان کسب منابع و امکانات موردنیاز سیستم است. لذا با توجه به تعامل اجزاء با یکدیگر، وجود نقص در هر بخش اثری منفی بر روی سایر بخشها خواهدگذاشت. در این حالت، از دیدگاه مدیریت، سازمان فرایندی ساختاری محسوب می شود که در آن افراد برای هدفی معین با یکدیگر در تماس متقابل قرار می گیرند و سیستم مجموعه ای تعاملی از عناصر به هم پیوسته است که برای رسیدن به اهداف مشترک تلاش می کنند و برای بقای خود، در درون سعی بر ایجاد محیطی ثابت (HOMEOSTASIS) خواهند داشت.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  27  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حسابرسی داخلی

دانلود مقاله تاریخ اسلام

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله تاریخ اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه:
تاریخ زندگی پیشوایان (ع) عبارت است از اقتدار خط مکتب رسالت به این منظور که ادامة رهبری اسلام را در بنای امت مجسم سازد. پس از گذرگاه این حقیقت عمل پیشوایان را مطالعه می کنیم که پس از وفات پیامبر بزرگوار (ص) پشتیبانی از آینده دعوت را صورت تحقق بخشیده اند. رسول اکرم (ص) در برنامه ی عملی خود برای دگرگون سازی اجتماع در مدتی کوتاه گامهای شگفت انگیز برداشت و برنامه چنین بود که پس از درگذشت آن بزرگوار پیشوایان می بایست راه درازی را که برای تحقق بخشیدن به برنامه او ضرورت داشت می پیمودند راه و دگرگون کردن اجتماع به طوری که همه جا را فرا گیرد کاری نبود که در مدتی کوتاه و به آسانی صورت پذیرد بلکه راهی بود دراز و فاصله های عظیم و معنوی میان جاهلیت و اسلام برقرار بود.
از این رو بود که عمل پیشوایان (ع) برای کامل کردن طریق مزبور صورت گرفت تا هدفهای اسلام که پیغمبر (ص) در پی آن بود تحقق پذیرد و در نتیجه همه آثار گذشته را که از جاهلیت بر جای مانده بود از میان ببرد و ریشه های آن از بن برکنده شود و بنای یک امت جدید در سطح ضروریات دعوت و مسئولیت های آن پی ریزی شود به زودی بحث ما روشهای عملی گوناگون را که پیشوایان (ع) به آن دست زدند روشن می سازد و این کار با تحقیق زندگانی همه ی پیشوایان (ع) و تاریخ آنان صورت خواهد گرفت و باید این کار بر اساس توجه کلی عملی گردد نه با نظر جزئی. به این توضیح که باید پیشوایان را به منزله ی کل پیوسته و مرتبط با یکدیگر در نظر بگیریم. در بررسی این مجموعه که با کشف مظاهر عمومی و هدفهای مشترک و ترکیب اصلی آن پیوند بین خطوط آنها را بدست می آوریم و می فهمیم که بین گامهای آنان چه رابطه ای موجود بوده است و در پایان نقشی را بدست میآوریم که آنان همه از زندگانی مسلمانان بر عهده گرفته بودند . بطوری که پیشوایان همه در مجموع یک واحد را تشکیل می داده اند. واحدی که اجزای آن به یکدیگر پیوسته بوده است و هر جزء از این واحد با جزء دیگر در یک نقش و مکمل آن است. بی آنکه در بررسی اجزاء و در تجزیه کار هر یک بررسی کنیم می بینیم که در مرحلة نخستین در سلوک و رفتار امامان (ع) تباین کرده اند و نقشی بر عهده داشته اند تناقض به نظر می رسد.
خلاصه اگر در تاریخ هر یک جداگانه نظر بیفکنیم بلکه همه را با نظری کلی مشاهده کنیم می بینیم همة آنان کلاً مجموعه ای بهم پیوسته اند و همه مجموعاً یک واحد را تشکیل می دهند که همة اجزای آن دقیقاً با یکدیگر مربط است و نقش هر یک نقش آن دیگری را تکمیل می کنند خلاصه اگر چه ظاهراً بین روش آنان تباین و تضاد وجود دارد اما همه یک نقش را ایفا کرده اند. به عبارت دیگر وقتی بکوشیم خصوصیات عمومی و وظیفه ی مشترک آنان را به عنوان کل بدست آوریم. همه تناقضات و اختلافات حل می شود چه همه ی خصوصیات و دورانهای مشترک در این سطح تعبیرهای گوناگون است. که از یک حقیقت بعمل آمده است و اختلافات تعبیر متوقف بر اختلاف شرایط و اوضاع اجتماعی است که هر امام در آن شرایط و اوضاع بسر می برده است. و قضیة اسلام در عصر نو جریان داشته است و طبعاً با شرایط و اوضاعی که مکتب در عهد امام دیگر با آن مواجه بوده است تفاوت داشته است.

 


امام علـی (ع)
ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام

 

علی بن ابیطالب (ع) چهارمین پسر حضرت ابیطالب یعنی بعد از طالب و بعد از عقیل و بعد از جعفر سه برادرش در حدود سی سال پس از واقعة فیل در مکة معظمه از مادری بزرگوار و با شخصیت و نامدار در تاریخ اسلام بنام فاطمه دختر اسدبن هاشم بن عبد مناف تولد یافت. علی (ع) در خانة پدرش ابیطالب و مادرش فاطمه بنت اسد به حدود شش سالگی رسید در این تاریخ که سن رسول خدا چیزی از سی سال گذشته بود پیش آمدی شد یعنی در مکه قحطی و گرسنگی و گرانی پیش آمد و خدا وسیله ای درست کرد برای هفت سال بعد و چنانکه بچه ها را در حدود شش یا هفت سالگی به مکتب می فرستند خدا هم فکر مکتب علی را از حالا داشت و چون گرسنگی پیش آمد رسول خدا با عموی خود عباس آمدند حضور ابیطالب و پیشنهاد کردند که چون شما در مضیقة زندگی هستید اجازه دهید ما هر کدام یکی از فرزندان شما را ببریم. ابوطالب گفت : عقیل را برای من بگذارید و دیگر اختیار با شما است. عقیل در این موقع 26 ساله بود، جعفر 16 ساله، و علی 6 ساله. جعفر 16 ساله را عباس برد و علی 6 ساله را رسول خدا و از این تاریخ علی شد بچة پیغمبر و رفت به مکتبی که خدا برای او فراهم ساخته بود و در حدود هفت سال با پیغمبر و در خانة رسول خدا زندگی کرد تا بعثت رسول خدا پیش آمد. و حضرت علی نیز می گفت که من پیش از آنکه احدی از امت خدا پرستش کند هفت سال خدا را پرستش کرده ام و نیز می گفت که هفت سال بود که آواز فرشته را می شنیدم و روشنی را می دیدم و هنوز رسول خدا مبعوث نگشته بود و خاموش بود و اذن تبلیغ نیافته بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

« بسم الله الرحمن الرحیم »
حضرت امام علی (ع)
سخنی از امام علی (ع) در نهج البلاغه:

 

« به هنگام کودکی پیامبر مرا به دامان خود می نشاند و مرا به سینه اش می چسباند و غذا را می جوید و در دهانم می گذاشت »
« پیامبر هر سال به کوه حرا می رفت و دراین هنگام هیچکس جز من او را ندید. در آن روز که اسلام در خانه ها راه نیافته بود و فقط پیامبر و همسرش خدیجه مسلمان بودند و من دومین نفر بودم که نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را می بوئیدم »
به آن هنگام که دستور خداوند صادر شد که پیامبر خویشان خود را به اسلام دعوت کند علی (ع) به فرمان پیامبر چهل تن از خویشان را به منزل حضرت دعوت کرد و با اینکه غذا خیلی کم بود ولی همه سیر شدند. پس از صرف شام پیامبر رو به حاضران کرد و فرمود:
« ای فرزندان عبدالمطلب خداوند به من فرمان داده است تا شما را بخواهم و اسلام را به شما معرفی کنم. هر کس مرا یاری کند و به من ایمان بی آورد، برادر و جانشین من خواهد بود. » با اینکه پیامبر این تقاضا را سه بار تکرار کرد هیچکس جز علی (ع) پاسخش را نداد. هر بار که پیامبر تقاضای خود را در میان حاضران بیان می داشت فقط علی (ع) بود که از جای خود بر می خواست و دست حضرتش را می گرفت و ایمان خود را اعلام می کرد. آنگاه پیامبر فرمودند : این برادر من و جانشین من است سخن او را بشنوید و فرمانش را بپذیرید. »
با اینکه هر انسانی خود را خیلی دوست می دارد و به سختی حاضر می شود جان خود را قربانی دیگری کند اما علی (ع) چون اسلام و پیامبر را بیشتر از خود دوست می داشت حاضر شد جان خود را قربانی پیامبرش نماید. داستان از آنجا آغاز شد که مشترکین مکه وقتی خود را در خطر نابودی می دیدند تصمیم گرفتند همگی دور هم جمع شوند و دراین باره تصمیم بگیرند. همگی در محلی بنام « دارالندوه » جمع شدند و پس از گفتگوهای زیاد چنین تصمیم گرفتند که : « از هر قبیله ای یک نفر انتخاب کنند و شبانه به خانة پیامبر حمله برند و خونش را بریزند و چون همة قبیله ها در خونش شرکت داشته اند هیچکس نتواند به خون خواهیش برخیزد. »
پیامبر از طرف خداوند از نقشة آنها با خبر شد و دستور یافت که شبانه از خانه بیرون رود و از مکه هجرت کند ولی پیغمبر شخصی می خواست که هم امین و محرم رازش باشد و هم حاضر شود جانش را قربانی هدفش کند و چنین شخصی جز علی (ع) چه کسی می توانست باشد؟ از این رو پیغمبر جریان را به علی (ع) گفت و این جوان فداکار و مؤمن ، در حالیکه لبخندی بر لب داشت با خوشحالی داوطلب این کار شد. شب فرا رسید و تاریکی همه جا را فرا گرفت. علی (ع) در بستر پیامبر با قوت و آرامش دل و رسول خدا خانه را بسوی غار « ثور »در بیرون مکه ترک گفت. آدم کشان قریش خانه را محاصره کرده و جلادان در حالیکه نیزه ها و شمشیرها را در دست می فشردند خود را برای حمله آماده ساختند. دستور حمله صادر شد و همگی با شمشیرهای برهنه بخانة پیامبر ریختند و بسوی بسترش هجوم آوردند ولی ناگهان دیدند علی (ع) از بستر برخاست و نشست. دژخیمان با آشفتگی و افسردگی خانه پیامبر را ترک گفتند و به سرعت، سواران خود را به تعقیب پیامبر فرستادند ولی مدتی نگذشت که با شکست و ناامیدی باز گشتند.
امام علی (ع) می فرمایند: « به خدا قسم اگر حق را در یک طرف و همة مردم را در طرف دیگر بینم خود به تنهایی در راه حق شمشیر می زنم و در برابر آنان می ایستم و از هیچ ملامت و سرزنشی باک ندارم. »
روزی در خارج شهر دو نفر با هم برخورد کردند که یکی امام علی (ع) بود و دیگری مرد مسیحی که علی را نمی شناخت، مرد مسیحی به اطراف کوفه می رفت و علی (ع) به کوفه، با هم توافق کردند که مقدار راهی را که با هم هستند صحبت کنند تا خسته نشوند بر سر دوراهی رسیدند که هر کدام می خواست به راهی برود، مرد مسیحی خداحافظی کرد و رفت ولی مشاهده نمود که رفیق مسلمانش با اینکه راهش آن طرف است بسوی او می آید. مرد مسیحی ایستاد و پرسید مگر شما نمی خواهید به کوفه بروید؟
علی فرمود: آری. مرد مسیحی گفت: پس چرا از این طرف می آیید؟ علی فرمود: ( من می خواهم مقداری راه همراهیت کنم، پیامبر فرمود: « هرگاه دو نفر درراه با هم باشند حقی بر گردن هم پیدا می کنند » اکنون تو، به گردن من حقی پیدا کردی. من بخاطر ادای این حق مقداری با شما می آیم، تا حقت را در این دنیا ادا کرده باشم سپس به راه خودم خواهم رفت. )
مرد مسیحی از این برخورد انسانی و حرفهای او خیلی خوشش آمد و با خود گفت: « اسلامی که این چنین فرهنگ و شاگردانی دارد سزاوار است من هم مسلمان شوم. » شگفتی این مرد مسیحی وقتی زیادتر شد که دانست همسفرش علی (ع) زمامدار اسلام است، فوراً در پیشگاه حضرت مسلمان شد.
امام علی (ع) که یک انسان خود ساخته و والاست رفتارش با دیگران متفاوت است. او در همه حال خدا را در نظر دارد و از آنچه رنگ خدائی ندارد گریزان است، خواه در خانه باشد و یا در صحنة جنگ، چه خوشحال باشد و یا خشمناک، برای اثبات این گفتار، خوب است به رفتارش در میدان جنگ بنگریم. در جنگ « خندق » که همة مردم مدینه، اطراف شهر را گودال بزرگی کنده و از آب پر نموده تا راه را بر دشمن ببندند. « عمروبن عبدود » جنگجو و مبارز مشهور عرب در میان دشمن، به این طرف و آن طرف می رفت و همتای خود را برای جنگ می طلبید. در میان مسلمانان هیچکس به خود جرأت و جسارت نمی داد که پاسخش دهد و به میدانش بیاید. در این هنگام تنها علی (ع) با گامی و محکم و استوار بسویش آمد و با قلبی لبریز از ایمان در برابرش ایستاد و فرمود:
« ای عمرو » این قدر لاف مردانگی مزن، آن کسی که قصد جنگ با تو دارد در برابر تو است.
عمرو نگاهی به او کرد و گفت: « برگرد، دوست ندارم تو را بکشم زیرا میان من و پدرت دوستی بود. »
علی (ع) پاسخش داد: « به خدا سوگند که دوست دارم تورا بکشم »
عمرو خشمگین شد و از اسب پیاده شد و با شمشیر به سوی امام علی (ع) شتافت و شمشیر را حواله حضرت کرد ولی شمشیرش به شدت به پسر علی (ع) برخورد کرد. آنگاه علی (ع) با ضربه ای او را به زمین افکند و روی سینه اش نشست تا او را بکشد ولی عمرو از روی خشم، آب دهان به چهرة علی (ع) انداخت. علی (ع) ناگهان از روی سینة عمرو برخواست و در میدان شروع به قدم زدن کرد. سپس بسویش آمد. عمرو از او پرسید آن ضربتت و این رها کردنت چه معنی می تواند داشته باشد؟
علی (ع) فرمودند: ای عمرو من برای خدا شمشیر می زنم نه خودم. آن وقت که تو را روی زمین دیدم و روی سینه ات نشستم آب دهان به چهرة من افکندی و مرا خشمگین ساختی، درآن حال اگر تو را می کشتم اجری نداشتم زیرا خشمگین بودم. از این رو از روی سینه ات برخواستم و شروع به قدم زدن کردم تا خشم خود را فرو نشانم و کارم را برای خدا خالص و پاک گردانم.
شجاعت و خویشتن داری علی (ع) روی افکار پهلوان عرب تأثیر شگرفی گذاشت.
پیامبر (ص) درباره اش فرمود: « کاری که علی در نبرد خندق کرد و ضربتی که فرود آورد ارزشش در پیشگاه خداوند از عبادت جن و انس بیشتر است. »
در آن هنگام که مردم با علی (ع) بیعت کردند و خلافتش را پذیرفتند به منبر رفت و در برابر انبوه جمعیت فرمود:
«سوگند به خداوند تا هنگامی که یک نخل در مدینه داشته باشم از بیت المال برای خود چیزی بر نمی دارم »
عقیل برادرش برخواست و گفت : « آیا مرا با سیاه پوستی که در مدینه است برابر می دانی؟ »
فرمود: « بنشین برادر، تو بر آن سیاهپوست هیچ برتری نداری، جز، در ایمان و پرهیزکاری. »
و در یک شب تابستانی که برادرش عقیل وی را برای شام به خانه اش دعوت کرد تا نظر برادر را به خود جلب کند و بر حقوق ماهیانه اش بیفزاید به او فرمود: « ای برادر، این شامی را که فراهم نمودی از کجا آورده ای؟ »
گفت: « چند روز خود و همسرم کمتر خرج کردیم و اضافه را پس انداز نمودیم تا بتوانیم از شما پذیرایی کنیم. »
حضرت فرمود: « از فردا دستور می دهم از حقوق ماهیانه ات به همان مقدار کم کنند زیرا به اقرار خودت می توانی کمتر خرج کنی. »
عقیل از کلام برادر برآشفت و داد و فریاد به راه انداخت. حضرت قطعة آهنی را که در نزدیکش قرار داشت داغ کرد و به نزدیک صورتش برد. عقیل فریادش بلند شد که سوختم. حضرت فرمود: « شگفتا تو از آتشی که با دست من فراهم شده این قدر بیمناکی و بانگ و فریاد بر می آوری چگونه حاضری مرا بخاطر خودت در آتش جهنم بسوزانی، اینها اموال مردم است و من امین ایشان هستم. » باز می بینم که گروهی از کارگزاران به حضرتش ایراد گرفتند و گفتند: « اگر سهم بیشتری به آشوب طلبان و فرماندهان می دادی حکومت نوپای اسلام را بهتر می توانستی اداره کنی، آنگاه با قدرت به عدالت حکومت می کردی. »
امام در پاسخشان فرمود: « شگفتا! از من می خواهید که پایه های حکومت خود را که نام اسلام است، بر پایه های ستم و بی عدالتی بنا نهم به خدا سوگند که هرگز چنین کاری را نخواهم کرد. تازه اگر اموال مسلمانان از آن خودم بود، این کار را نمی کردم چه رسد به اینکه همة این اموال مال مردم است و من امینی بیش نیستم. »
پیامبر در مورد امام علی (ع) می فرماید: « علی داناترین امت من است. »« من شهر دانشم و علی به منزلة در ورودی آن است. هر کس بخواهد به دانش دسترسی پیدا کند باید از علی بیاموزد. »
به همین خاطر است که تنها علی می تواند بر منبر رود و در حضور همه مردم بگوید: « ای مردم! پیش از آنکه مرا از دست بدهید هر چه می خواهید بپرسید. » بر اساس فرمان خداوند، پیامبر مصمم شد که علی را به جانشینی خود برگزیند تا بدان گونه که خداوند فرموده اسلام را کامل گرداند و روز غدیر در تاریخ روزی شود که خداوند به پیامبرش بشارت می دهد و مبارک باد می گوید:
« امروز روزی است که اسلام را کامل ساختم و نعمت خود را بر شما تمام کردم. »
حدود یکصدو بیست هزار نفر همراه پیغمبرند. همگی در روز 18 ذیحجه در سرزمین « حُجْفَه » به محلی بنام « غدیر خم » رسیدند پیغمبر فرمان توقف داد بفرمان حضرت همه در آن گرمای سوزان ایستادند و با خود گفتند:
« گویا مسأله مهمی در پیش است » و چنین بود آنچه را که آنان فکر می کردند. برای حضرت منبری از جهاز شتران درست کردند و جارچیان در میان جمعیت مأموریت پیدا نمودند که سخنان پیامبر را با صدای بلند تکرار کنند تا همه بشنوند. پیامبر در حالی که یارانش اطرافش را گرفته بودند نزدیک آمد و بالای آن بلندی رفت و چنین فرمود: « ای مردم من رسالت خود را انجام دادم و آنچه را که در توان داشتم کوشیدم، بدانید که پس از خود دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم که هیچ گاه این دو از هم جدا نمی شوند:
1- قرآن، کتاب خدا 2- اهل بیت خود
سپس دست علی را گرفت و مانند یک پرچم برافراشت تا همه ببینند.
آنگاه فرمود: « هر کس من ولی و سرپرست او هستم باید بداند که پس از من علی هم سرپرست اوست خدایا دوستان علی را دوست و دشمنانش را دشمن بدار، یاری نما هر کس که او را یاری کند و دشمن بدار هر کس که با او می جنگد، هان ای حاضران ! سخنان مرا به آنهایی که نیستند برسانید و ابلاغ کنید امید است گوش کنند و بپذیرند. »
پس از جنگ نهروان گروهی از خوارج در مکه هر روز جلسه تشکیل می دادند و بر کشتگان نهروان می گریستند. یک روز آنها با خود گفتند: نشستن و گریستن فایده ای ندارد باید سه نفر که حکومت اسلامی را تباه کرده اند و برادران ما را به کشتن داده اند از میان برداریم آن سه نفر عبارت انداز: علی، معاویه، عمروعاص. برای انجام این کار، سه نفر داوطلب می خواستند، ابن ملجم برخواست و گفت : من علی را می کشم. عمروبن بکر تمیلی گفت: من هم عمروعاص را می کشم. هر سه با هم پیمان بستند و روز 19 ماه مبارک رمضان را روز انجام نقشه خود تعیین نمودند هر سه به محل مأموریت خود حرکت کردند تا آنجا در انتظار روز موعود بنشینند. ولی افسوس که آن دو نفر در کار خود موفق نشدند ولی ابن ملجم موفق شد. ابن ملجم به کوفه آمد و با دشمنان علی تماس برقرار کرد و در خانة آنان ماند تا روز 19 رمضان فرا رسید. یک روز علی (ع) در کوچه های کوفه به او برخورد نمود او خواست خود را مخفی کند. علی به او فرمود: « می دانم برای چه کاری به کوفه آمده ای. »
ابن ملجم تا این حرف را شنید بدنش لرزید و پاهایش سست شد و به علی گفت: پس یا علی حال چنین است دستور بده یا مرا بکشند یا زندانیم کنند و یا تبعیدم سازند. علی (ع) نگاهی به او کرد و فرمود: « با اینکه می توانم هر یک از این سه پیشنهاد را درباره ات اجرا کنم ولی اسلام قصاص قبل از جنایت را روا نمی دارد، ناچارم تو را آزاد کنم تا شاید از تصمیم خود پشیمان شوی. »
سرانجام در 19 ماه مبارک رمضان سال 40 هجری پس مرادی فرقش را شکافت و کوهی از ایمان را فرو ریخت و جهان اسلام را عزادار ساخت. بدنبال فریاد علی در محراب که می فرمود: « به خدا رستگار شدم. » فریاد فرشتة آسمانی جبرئیل بلند شد که فریاد می زد:
« به خدا ارکان هدایت فرو ریخت و علی کشته شد. » امام علی (ع) به فرزندش (امام حسن(ع) ) فرمود: « ای فرزند این مردی که قاتل من است و اسیر شما است به آب و غذایش برسید و او را آزار ندهید اگر زنده ماندم که خودم می دانم با او چکار کنم و اگر مُردم یک ضربت بیشتر به او نزنید. »ولی افسوس که علی (ع) برای این امت نماند و در روز 21 رمضان در سن 63 سالگی چشم از جهان فرو بست، مخفیانه در نجف به خاک سپرده شد.
سخنی از امام علی (ع) : « هیچ کاری نزد خداوند بهتر از نماز نیست. »
امام حسـن (ع)
ولادت و کودکی
امام حسن (ع) در نیمة ماه رمضان سال سوم هجرت بدنیا آمدند و پیامبر از طرف خداوند نام ایشان را امام حسن (ع) نامید امام حسن (ع) در دامن پدرش امام علی (ع) و مادرش حضرت فاطمه (س) بزرگ شد.

 

انجام مراسم دینی و سنت های مذهبی
از جمله سنت های اسلامی دربارة نوزاد گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست و همچنین عقیقه کردن نوزاد است یعنی گوسفندی برای او قربانی کنند.

 

کنیه و القاب امام حسن (ع)
القاب آن حضرت بدین شرح است: زکّی- مجتبی- سید- تقی- طیب- ولی و ... که مشهورترین این القاب تقی و شایسته ترین همان است که پیامبر او را بدان ملقب کرد: سیــد.

 

شدت علاقه رسول خدا به حسن (ع) و برادرش (ع)
امام حسن (ع) در نظر رسول خدا بسیار ارزش داشت بطوری که روزی رسول خدا بر منبر برد و برای مردم صحبت می کرد ناگهان صدای گریه امام حسن را شنید از منبر به زیر آمد و رفت او را ساکت کرد و برگشت وقتی مردم از حضرت رسول علت این کار را پرسیدند فرمود: « هر وقت صدای گریه اش را میشنوم بی تاب می شدم » و همچنین پیامبر می فرمودند: « آنکه حسن و حسین را دوست بدارد من را دوست داشته و آنکه با این دو کینه ورزد و دشمنی بدارد با من دشمنی کرده است و حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت اند. »

 

آگاهی و ادب
روزی در مسجد پیامبر پیر مردی وضو می گرفت وضویش اشتباه بود و باید امام حسن و امام حسین پیرمرد را متوجه می کرد اما اگر پیر مرد متوجه می کردند ممکن بود پیر مرد ناراحت شود و نپذیرد به همین دلیل صحنه ای را بوجود آوردند. امام حسن به امام حسین گفت من بهتر وضو می گیرم و امام حسین به امام حسن گفت من بهتر وضو می گیرم به همین دلیل پیش پیر مرد رفته و از او خواستند تا بیاید و میان آنها داوری کند هردو وضو را به درستی انجام دادند و پیر مرد به اشتباهش پی برد و از آنها تشکر کرد.

 

تقوی و پاکی امام
امام حسن (ع) از همة مردمان زمان خود عابدتر و زاهدتر بود و هرگاه برای مراسم حج به مکه می رفت پیاده راه می رفت و وقتی به نماز می ایستاد و بعد خود را دربرابر خداوند می دید بدنش می لرزید و می فرمود: « وقت آن استکه می خواهم امانت خدا را ادا کنم. »

 

بردباری امام حسن (ع)
روزی حضرت سوار بر اسب از کوچه ای عبور می کردند بین راه به مردی از دوستان معاویه برخوردند و آن مرد شروع به ناسزا گویی به امام کرد پس امام ایستاد و گوش کرد و گفت فکر می کنم تو اهل اینجا نیستی اگر حاجتی داری بگو تا حاجتت را برآورده کنم.وقتی این مرد بی ادب این حرف ها را از امام شنید پشیمان و ناراحت شد و از امام معذرت خواهی کرد.

 

سخاوت و بخشندگی امام
امام حسن روزی به خانة خدا رفته بود و در همان حال که مشغول عبادت بود شنید مردی با خدای خود به گفتگو نشسته است و می گوید « خداوندا به ده هزار درهم نیاز دارم که سرمایة زندگی ام کنم و تو ای بخشندة مهربان این نعمت را نصیبم کن همانوقت که او بازگشت آن مبلغ را برایش فرستاد.»

 

 

 

شمّه ای از فضائل و مکارم اخلاقی آن حضرت
آن حضرت عابدترن و زاهد ترین مردم در زمان خود بود و چنان بود که وقتی یاد مرگ می کرد می گریست و چون یاد قبر می کرد می گریست و چون از قیامت یاد می کرد می گریست آن حضرت بیست و پنج بار حج را پیاده به جای می آورد و اموال خود را با خوار و بار تقسیم می کرد یعنی نصف آن در راه خدا به فقرا می داد.

 

تواضع و فروتنی آن حضرت
¬نجیح روزی حسن بن علی (ع) را دید که غذا می خورد و همگی نیز در پیش روی او بود که آن حضرت عد لقمه ای که می خورد لقمة دیگری همانند آن را به سگ می داد من که آن منظره را دیدم به آن حضرت عرض کردم: اجازه می دهید این سگ را با سنگ بزنم و از سر سفرة شما دور کنم؟ امام حسن (ع) فرمود من از خدای عزوجل شرم دارم.

 

انس با قرآن و خوف و خشیت آن حضرت
روایت شده که در رسم امام حسن (ع) آن بود که چون به بستر خواب می رفت سورة کهف را می خواند، روزی از امام حسن (ع) پرسیدند: که چگونه می گویی با اینکه مقام شما نسبت به رسول خدا آن گونه است؟ و رسول خدا دربارة شما آن سخنان را فرمود؟ و 20 مرتبه پیاده حج بجای آوردی؟ و سه بار مال خود را با خدا تقسیم کرده ای؟ امام در پاسخ فرمود:
من به دو جهت میگریم یکی برای دهشت از روز قیامت و دیگری برای فراق دوستان.

 

دفع دشمنی خطرناک از مردی به وسیلة امام
روایت شده که مردی در حضور امام حسن ایستاده بود و گفت: ای فرزندان امیرالمؤمنین سوگند به آنکه این نعمت را به تو داده که واسطه ای برای آن قرار نداده بلکه از روی انماص که برتو داشته آنرا به تو مرحمت فرموده که حق مرا از دشمن بیدادگر و ستمکار بگیری که نه احترام پیران سالمند را نگه دارد و نه بر طفل خردسال رحم کند. امام (ع) که تکیه کرده بود، برخاست و سر پا نشست و به آن مرد فرمود این دشمن تو کیست که من شرّش را از سر تو دور کنم؟ عرض کرد: فقرو نداری!
امام (ع) سر خود را به زیر انداخت و کمی تأمل کرد و سپس سر برداشت و به خدمتکار خود فرمود: هر چه موجودی داری حاضر کن. خدمتکار رفت و 5 هزار درهم آورد.
بزرگواری امام (ع)
روایت شده که مردی نامه ای به دست امام حسن (ع) می دهد که در آن حاجت خود را نوشته بود. امام (ع) بدون آنکه نامه را بخواند به او فرمود: حاجتت رواست. شخصی عرض کرد: ای فرزند رسول خدا خوب بود نامه اش را می خواندی و می دیدی حاجتش چیست و آنگاه بر طبق حاجتش پاسخ می دادی؟ امام (ع) پاسخ عجیب و خواندنی داد: هم آن دادم که خدای تعالی تا بدین مقدار که من نامه اش را می خوانم از خواری متامش مرا مورد موآخذه قرار دهد.

 

زهد امام حسن
در کتابی روایت شده است که ما در باغهای ابن عباس بودیم که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و پسران عباس وارد شدند و مقداری در آن باغها گردش کردند پس در کنار یکی از جویهای آن نشسته آنگاه امام حسن (ع) فرمود: ای مردک آیا غذا داری؟ عرض کردم آری، و به دنبال آن قرص نانی با مقداری نمک و دو شاخه سبزی نزد آن حضرت بردم و امام (ع) آنرا خورده و فرمود : ای مردک چه غذای خوبی! پس از آن غذایی در نهایت خوبی آوردند و امام (ع) متوجه مردک شده و به او دستور داد غلامان را جمع کند و آنها از آن غذا خوردند ولی امام چیزی از آن نخورد مردک عرض کرد چرا از غذا نخوردید امام (ع) فرمود: به راستی که من همان غذا را بیشتر دوست دارم.

 

خلافت حضرت
در شب 21 ماه رمضان پدرش حضرت علی (ع) دیده از جهان فرو بست. امام که در آن وقت 27 سال داشت با مردم به مسجد آمد و از خود برای مردم گفت تا مردم بدانند که امامت امت به او واگذار شده و مردم به بیراهه نروند مردم گروه گروه به سوی امام حسن آمدند و با او بیعت کردند حضرت با گروه بیعت کنندگان شرط کرد با هرکه جنگیدیم بجنگید و هرگاه مصلحت دیدم صلح کنم شما هم بپذیرید همگی پذیرفتند و با رضایت به امامتش گردن نهادند.

 

توطئه های معاویه
هنگامی که معاویه فهمید که مسلمانان با امام حسن بیعت کردند فهمید که این کار به گران برایش تمام شده است به همین دلیل جاسوسانی را به بصره وکوفه فرستاد تا وی را از آنچه می گذرد آگاه سازد تا آن گاه با مکروحیله برای امام حسن نقشه ای طرح ریزی کنند و اگر مصلحت بدانند دست به خرابکاری و آشوب بزنند امام فرمان داد، جاسوسان را دستگیر و اعدام کنند، سپس امام حسن(ع) نامه ای به معاویه نوشت: و او را نصیحت کرد و از او خواست تا او مثل مسلمانان دیگر با امام بیعت کند ولی معاویه نه فقط از بیعت امام حسن(ع) سرپیچی کرد بلکه جاسوسانی را به کوفه فرستاد تا امام را بکشند ولی موفق نشدند.

 

آغاز جنگ
دیری نگذشت که معاویه به بهانه ایجاد وحدت اسلامی لشکری فراوان فراهم کرد و برای جنگ با امام به عراق بسیج نمود وقتی این خبر به گوش امام رسید امام مرده را به سوی مسجد دعوت کرد و برای جنگ با معاویه مردم را دعوت کردند ولی این مردم زبون و راحت طلب به امام پاسخی ندادند امام با افسردگی گفت از خشم خدا بترسید و فرمان امامتان را بپذیرید این سخنان گروهی را آگاه کرد و آمادگی خود را برای جنگ اعلام کردند حضرت فرمود من به اردوگاه نخلیه می روم و هر که مایل است به آنجا برود گرچه می دانم به وعده های خود عمل نخواهید کرد و معاویه شما را فریب خواهد داد.

 

نافرمانی از امام
وقتی حضرت به اردوگاه رسید بیشتر آنها که شعار جنگ می دادند در آنجا حضور نداشتند و از پیمان خویش با امام سرپیچی کردند زیرا شرکت کنندگان عبارت بودند از:
1- خوارج که به خاطر جنگ با معاویه آمده بودند نه بخاطر اطاعت از فرمان امام.
2- دنیا پرستان و آزمندانیکه دنبال غنائم جنگی بودند.
3- آنان که بخاطر پیروی و همراهی روسای قبایل خود شرکت کرده بودند نه بخاطر انگیزه دینی و مذهبی سپس امام گفت شما مرا مانند پدرم فریب دادید سپس امام مردی را به نام حکم به فرماندهی انتخاب نمود و 4000 نفر در اختیارش گذاشت که به شهر (انبار) برود و در آنجا توقف کند و با لشکریان معاویه به مبارزه بپردازد ولی معاویه با پول او را فریب داد و حکم با 200 نفر از یارانش به معاویه پیوست.

 

آشوبگران خوارج
این گروه احمق حرفهای جاسوسان معاویه را باور کردند و سر از فرمان امام باز زدند و فریاد زدند که امام حسن مانند پدرش کافر شده و با معاویه گسسته است. امام ناچار شد آنجا را ترک کند و وقتی سوار بر مرکب گردید و گروهی از یاران اطرافش را گرفته بودند یکی از آنها از مخفیگاه بیرون آمد و امام را مجروح کرد امام را به خانه یکی از یارانش بردند کار امام به آنجا رسید که بیشتر فرماندهانش به معاویه نامه نوشتند و گفتند ما مطیع تو هستیم معاویه هم همه نامه را با نامه خود برای امام فرستاد و در نامه نوشت که اینها با پدرت فرماندهی نکردند و با تو نیز همراهی نخواهند کرد حاضرم با تو قراردادی امظاء کنم و از جنگ بگذرم.

 

چرا امام حسن صلح را نپذیرفت ؟
ماجراجویان خوارج و خیانتهای یاران حضرت را ناگزیر به قبول صلح با معاویه نمود ولی صلح نه به معنی آنکه امام با معاویه سازش کند و رفتارهای ظالمانه اش را بپذیرد بلکه با معاویه برای مدتی قرارداد متارکه جنگ ببندد زیرا اگر معاویه در جنگ پیروز میشد همه آرمانهای اسلامی را از بین می برد علاوه بر این امپراطور روم در چنین فرصتی بود که به سرزمینهای اسلامی حمله کند و این بهترین فرصت برایش بود امام که از آتش حسرت نیز سوخت با دلی پر از غم برای یاران بی وفایش سخن گفت. پس از آنکه ناچار به صلح گردید نامه ای به معاویه نوشت و برای قبولی صلح شرایطی نهادند تا از او پیمان بگیرد و صلح نامه را بنویسد. پاره ای مواد صلح نامه :
1- به علی و شیعیانش دشنام ندهد 2- معاویه به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل نماید 3- خون شیعیان محترم بماند و حقوقشان ضایع نشود.

 

پیمان شکنی معاویه
پس از انعقاد صلح معاویه متوجه کوفه شد و در روز جمعه نماز به پا داشت و در خطبه نمازش آشکارا گفت: من تمام شرایط ها را که در صلح نامه با حسن بن علی امضاء کرده ام را زیر پا خواهم گذاشت ولی رفتار معاویه در پاره ای از موارد نشان می داد که از نفود امام سخت در وحشت است بطوریکه گاهی بعضی از مواد صلح نامه را عمل نماید سرانجام معاویه تصمیم گرفت فرزندش یزید را به جانشینی خود برگزیند اما قراردادی که با حسن مجتبی امضاء کرده بود وی را از این کار منع می کرد وی تصمیم گرفت که حضرت را مسموم سازد تا راه را برای فرزندش با زور آماده کند و از مردم با زور بیعت بگیرد از این رو سراغ جعده همسر امام و وی را بفریفت و زهری برایش بفرست و پیغام داد که اگر این زهر را به شوهرت بخورانی 100 هزار درهم به تو جایزه می دهم و تو را به همسری فرزندم یزید انتخاب خواهم کرد و تو همسر خلیفه مسلمین خواهی شد.

 

دست خیانتکاری در ظرف امام زهر ریخت:
وسوسه های زنانه پول و شهرت چشم و دل همسر امام را کور کرد و وی را وادار ساخت که پیشنهاد آن روباه مکار را بپذیرد و دست به خیانتی بزند که تاریخ هیچ گاه فراموش نخواهد کرد گرچه بارها امام گفته بود که من به دست همسرم شهید خواهم شد و به حضرتش گفته بودند حال که چنین است او را رها ساز و از خانه بیرونش کن ولی حضرت در پاسخ فرموده بود: او هنوز جرمی انجام نداده و اگر بیرونش کنم کار درستی انجام ندادم زیرا او همین کار را بهانه قرار خواهد داد و خواهد گفت امام مرا بدون جرم از خانه بیرون کرد تا از این راه بر روی خیانت خود پوششی بگذارد و کارش را درست جلوه دهد شما بدانید که معاویه مرا رها نخواهد کرد و اگر همسر خود را رها کنم باز دست از رفتار خائنانه برنخواهد داشت جز اینکه در لباس مظلومیت برنامه خود را دنبال خواهد کرد. سرانجام جعده در روز 28 ماه صفر سال 50 هجری در حالیکه هوا به شدت گرم و امام روزه دار بود در ظرف شیرش زهر ریخت و برای افطار به خوردش داد امام مقداری از شیر مسموم را آشامید آنگاه رو به او کرد و فرمود ای دشمن خدا و رسول مرا کشتی خداوند ترا بکشد بخدا سوگند تو و معاویه مردمی و بیچاره و خوار خواهید شد و چنان شد که فرموده بود جعده از دستگاه معاویه با خواری رانده شد و طولی نکشید که مرد و معاویه هم با دردی جانکاه از دنیا رفت امام پس از درد و تحمل ناراحتی جهان را بدرود گفت و در قبرستان بقیع در مدینه به خاک سپرده شد درود خدا و رسولش به روان پاکش باد.

 

 

 

مشخصات امام حسن مجتبی (ع)
نام: حسن لقب: مجتبی کنیه: ابامحمد پدر: علی (ع) مادر: فاطمه (ع)
جد: رسول خدا (ص) تولد: سال 3 هجری مدت امامت: 10 سال مدت عمر: 48 سال
شهادت: سال50 هجری که به تحریک معاویه توسط همسرش جعده مسموم شد
محل دفن: بقیع واقع در مدینه.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قبیله قریش
در « حجاز » قبیله « قریش » محترم ترین قبایل عرب به شمار میرفت.
جد چهارم پیامبر به نام « قصی بن کلاب » عهده دار کارهای حرم خداوند بود.
قریش به گروههای مختلفی تقسیم می شد و از همه شریفتر دودمان « هاشم » بود.
« هاشم » مردی شریف و باهوش بود و در میان مردم مکه احترام زیادی داشت.
به کارهای مردم به خوبی رسیدگی می کرد تا آنجا که برای بهبود زندگی مردم « مکه » تجارت » تابستانی » و « زمستانی » به وجود آورد و به پاس خدمات او، مردم لقب « سید » یعنی آقا و سرور به وی دادند: به همین جهت به کسانی که از نسل او و دودمان پیامبرند « سید » می گویند. پس از « هاشم » فرزندش « مطلب » وسپس « عبدالمطلب » به سرپرستی « قریش » رسیدند.
عبدالمطلب از احترام ویژه ای برخوردار بود و در زمان وی که « ابرهه » به « مکه » حمله کرد و شکست خورد بر اعتبار و ارزش او افزوده گشت. « عبدالله » بهترین و عزیزترین فرزند « عبدالمطلب » بود که در سن 24 سالگی با دختری نجیب به نام « آمنه » ازدواج کرد.
ثمره ی این ازدواج پسری بود که دو ماه بعد از واقعه « عامل الفیل » به دنیا آمد که نامش را « محمد » گذاشتند.
پدرش قبل از تولد وی، از دنیا رفت و پس از مدتی مادرش را هم از دست داد و سرپرستی وی به عهده ی پدر بزرگش « عبدالمطلب » واگذار گردید.
فرزند « عبدالله » در سایه ی حمایت خداوند، مشکلات را پشت سر گذاشت و با روحی پاک و بزرگ، جوانی عزیز و دوست داشتنی شد به گونه ای که همه ی مردم « مکه » او را بسیار دوست می داشتند و ثروت خود را نزدش به امانت می سپردند تا آنجا که به وی لقب « امین » دادند.
وی با ایمانی محکم و استوار از محرومین و ستمدیدگان حمایت می کرد، با آنها می نشست و غذا می خورد و به حرفهایشان گوش می داد و مشکلاتشان را حل می کرد.
وقتی گروهی از جوانان پیمانی را به نام « پیمان جوانمردان » تشکیل دادند به آنها پیوست و از آنان حمایت کرد، زیرا هدف آنان حمایت از مظلومین و مبارزه با ستمگران بود.
با درخواست عمویش « ابوطالب » در کاروان « خدیجه » رفت و به خاطر درستکاریش سرپرستی کاروان را به عهده گرفت.
پس از مدتی « خدیجه » شیفتة کمالاتش شد و به او پیشنهاد ازدواج کرد. حضرت درخواست خدیجه را پذیرفت و با او ازدواج کرد و بانوی مشهور قریش تمام ثروت خود را در اختیار وی قرار داد.
ثمرة این ازدواج دختری به نام « فاطمه » علیه السلام بود که تمام معصومین و رهبران امت اسلام از نسل او می باشند.

 

ابتکار حضرت :
ده سال پس از ازدواجش با « خدیجه » سیلی خروشان در مکه جاری شد و خانه ی خدا را ویران ساخت.
قریش تصمیم گرفت خانه خدا را تجدید بنا کند. کار ساختمان « کعبه » بین طوایف قریش تقسیم شد تا اختلافی به وجود نیاید ولی پس از پایان کار ساختمان، هر طایفه ای می خواست « حجرالاسود » را در جای خود نصب کند و این افتخار را نصیب خویش سازد.
نزدیک بود بر سر این کار بین آنها درگیری و کشتار به وجود آید تا اینکه پیامبر بینشان چنین قضاوت کرد که سنگ را در پارچه ای بگذارند و همگی اطراف آنرا بگیرند و به جایگاه خود برده و نصب نمایند.

 

آغاز رسالت :
در سن چهل سالگی زمان بعثت آن حضرت فرا رسید .
روزی که در غار « حرا » مشغول عبادت و نیایش با خدای خویش بود توسط فرشته وحی به رسالت و پیامبری برگزیده شد. پس از آن به خانه رفت تا استراحتی کند که ناگهان دوباره فرشته وحی به سراغش آمده و وی را از استراحت و خواب منع کرد و به او دستور داد تا بر خیزد و برنامه اش را آغاز کند. در ابتدا، دعوت حضرت پنهانی بود و افرادی به طور محرمانه به او ایمان می آوردند.
اول کسی که به او ایمان آورد همسرش « خدیجه » سپس « علی علیه السلام » بود. سه سال گذشت تا اینکه محیط مکه آمادگی دعوت علنی پیدا کرد. او ماموریت یافت که همه را به سوی خدای یکتا فرا خواند و با بت ها مبارزه کند. هر چند که این کار، بسیار خطرناک بنظر می رسید، زیرا سرپرستان قبایل برای خود، خدایان و فرمانروایان قدرتمندی بودند و همه را به بردگی و اطاعت از خویش کشانده بودند و دیگر اینکه شکستن بتهای قبایل که سالها با آنها خو گرفته بودند کاری بس دشوار به نظر می رسید، ولی برای رسیدن به هدفی بزرگ که گسترش آئین توحید و یکتا پرستی پرستی بود چاره ای جز تسلیم در برابر سختیها و ناملایمات نبود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   71 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخ اسلام