لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:26
مقدمه
تاریخ تمدن بشرى در طول حیات خود شخصیتهاى گوناگونى را به چشم دیدهاست که هر کدام به گونهاى و در محدودهاى خاص در صحنه اندیشه و عمل به نقش آفرینى پرداختهاند و شعاع تاثیر هر کدام از آنان، بستگى به ابعاد وجودى شان داشته است. اغلب شخصیتهاى مؤثر در تاریخ، انسانهایى بودهاند که به یک یا چند جنبه محدود از جنبههاى شخصیتى خویش توجه کرده و از ابعاد دیگر غفلت نمودهاند. در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام و مسلمین نیز انسانهایى که بیشترین نزدیکى را به انسان آرمانى اسلام یعنى انسان کامل داشته باشند کم شمارند، لکن همین تعداد به ظاهر اندک، تاثیراتى بس شگرف در هدایت جوامع به سوى فلاح و رستگارى داشتهاند. اگر حجاب معاصرت و حب و بغضهاى افراطى و تفریطى که مانع شناخت واقع بینانه افراد مىشوند را به کنار نهیم، مىتوانیم به جرات بگوییم که امام خمینى (ره) از جمله این شخصیتهاى ذووجوه و نادر الوجود است. براى اثبات این سخن همین بس که اسفار اربعه حیات علمى و عملى او، در برگیرنده حوزه وسیعى از: فقه، عرفان، فلسفه، اصول، سیاست، تفسیر، تعلیم و تربیت و حدیثشناسى مىباشد. (1) درباره وى مىتوان از زبان ابوالعلاء معرى آنچنان که در وصف سید مرتضى سروده است چنین گفت:
یاسائلى عنه فیما جئت تساله
الا هو الرجل العارى من العار
لو جئته لرایت الناس فى رجل
و الدهر فى ساعه و الارض فى دار (2)
سخن در باره جنبههاى مختلف تفکر امام خمینى را به فرصتى دیگر واگذار کرده و اینک فقط بهبیان چند نکته درباره سیره فلسفى ایشان بسنده مىکنیم:
الف) امام یک فیلسوف محض که نقد عمر خویش بر سر فلسفه گذارده باشد نبود و حتى بعد فلسفى ایشان قوىتر از ابعاد دیگرش نیز نبود، لکن امام اهل فلسفه بود و فلاسفه را تکریم مىکرد (3) و از تفکرات آنان در آثار خویش بهره مىبرد. لذا در بررسى تفکر فلسفى ایشان بایستى به این نکته توجه کرد.
ب) براى درک هر چه بهتر ارزش فعالیت فلسفى امام، بایستى به وضعیت علوم عقلى و فلسفى در حوزه علمیه آن زمان توجه کرد، زمانهاى که کوزهاى که فرزند امام از آن آب خورده بود آب مىکشیدند، چرا که امام فلسفه مىگفت (4) . و زمانهاى که قرآن خواندن یک حکیم اسباب تعجب بود. (5) هنر امام آن بود که در چنین فضایى به تدریس فلسفه و ربیتشاگرد و پاسخ به شبهات موجود در جامعه پرداخت و مشعل علوم عقلى و فلسفى را روشن نگاه داشت و سپس آن را به دستبزرگانى چون علامه طباطبایى(ره) و شهید مطهرى(ره) سپرد.
ج) ارزش دیگر حیات فلسفى امام این بود که در عرصه اندیشه و عمل نشان داد هیچگونه تضادى بین تفکر فلسفى و تفکر دینى وجود ندارد و به عبارتى قرآن و عرفان و برهان از یکدیگر جدایى ندارند. و شاید یکى از دلایل گرایش امام به حکمت متعالیه همین باشد....
د) نگرش امام به علوم مختلف و از جمله فلسفه نگرشى ابزارى (Instrumental) است نه غایى ( Teleological ) ، ایشان سرگرم شدن به الفاظ و عبارات را باعثبیچارگى و بدبختى دانسته، (6) معتقد است که تحصیل علم باید و گرنه موجب انحراف مىگردد، (8) لذا در مورد فلسفه مىگوید «فلسفه وسیله است، خودش مطلوب نیست. وسیلهاى استبراى اینکه شما مسائل را، معارف را با برهان به عقلتان برسانید. هنرش همین قدر است. [...] آن که انسان را مىتواند راه ببرد [...] عبارت از آن ایمانى است که در قلب [وارد] مىشود.» (9) ایشان در اشعار خود خطاب به خانم فاطمه طباطبایى (همسر مرحوم سید احمد خمینى) مىگوید:
فاطى که فنون فلسفه مىخواند
از فلسفه فاء و لام و سین مىداند
امید من آن است که با نور خدا
خود را زحجاب فلسفه برهاند (10)
و این در واقع هشدارى استبه تمامى پویندگان طریق فلسفه که مبادا تحصیل فلسفه، حجاب کشف حقیقت گردد.
دانلود مقاله ماخذشناسى سیره فلسفى امام خمینى