اختصاصی از
فی توو دانلودمقاله گنبد قابوس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه:
فرهگ مادی و معنوی ایران که ریشه در تمدن شکوفان هزار و چند ساله ی اسلامی دارد میراثی گرانقدر است که از گذشته این مرز و بوم بر جای مانده و شناخت وجوه مختلف این فرهنگ غنی و پربار وظیفه ای است که همت فرزندان خلف این سرزمین را طلب می نماید.
هنر معماری اسلامی بواسطه تلفیق با هنر معماری ایرانی به اوج تکامل خود رسید و شاهکارهای معماری بسیاری در جای جای کشور هنر پرور ایران پدید آورد. برج گنبد قابوسس که شکوه و ابهت هنر ایرانی – اسلامی را به نمایش گذاشته یکی از اولین بناهای ماندگار معماری ایرانی – اسلامی و بلندترین بنای آجری جهان بشمار می رود.
و حال می توان تغییر و تحول برج ها را در ایران به آخرین برج بلند چند منظوره ی میلاد تهران با هدف ساختن سازه ای به یادماندنی به عنوان نمادی که با معماری ایرانی و اسلامی هم خوانی بیشتری داشته باشد و بتواند پیروزی میان سنت های دیرین و فناوری نوین معماری ایجاد کرده و تمدن اصیل ایرانی- اسلامی را به جهانیان عرضه دارد.
مکان مجموعه یادمان با ویژگی خاص و منحصر به فرد ، پس از بررسی و مطالعه 17 نقطه مختلف شهر تهران، در تپههای کوی نصر برگزیده شد . محل این مجموعه موقعیتی بسیار استثنایی از حیث ارتفاع ، موقعیت و راه های دسترسی دارد . این مجموعه از چهار طرف به چهار بزرگراه اصلی تهران یعنی بزرگراه های رسالت ، شیخ فضل الله نوری ، شهید همت و بزرگراه شهید چمران متصل است . همچنین پیش بینی یک خط اختصاصی از یکی از ایستگاههای مترو و تدارک امکانات حمل ونقل هوایی برای ارتباط سریع با فرودگاه پیش بینی شده است . در ادامه به معرفی تک تک اجزای این مجموعه و بررسی نقش هرکدام میپردازیم و زیرساختهای پیش بینی شده برای این مجموعه را اجمالاً بررسی میکنیم.
جرجان:
سرزمین قدیم "جرجان" مابین کوههای البرز و بیابانهای وسیع ترکستان واقع شدهاست، سفرنامه نویسان قدیمی آن را سرزمینی پرآب و حاصلخیز که پوشیده از جنگل و بوتهزار است ، توصیف کرده اند. لیکن در طول قرون متمادی جنگل های این خطّۀ سرسبز به سوی کوه های البرز واپس نشسته اند.
سرزمین جرجان همواره یکی از مهمترین ایالات کشور پهناور ایران بوده و شهر جرجان مرکز آن محسوب میشده است. جرجان معرب گرگان است. در این باره تذکر این نکته لازم است که جرجان قدیم در سه کیلومتری جانب غربی شهر گنبد کاووس فعلی واقع بوده، اما شهر گرگان فعلی همان است که در قدیم استر آباد خوانده می شده است.
نام های (هیرکانیا) و (وهرکانیا) و ... تلفظ های گوناگون نام جرجان در ادوار مختلف پیش از اسلام بوده است. در مورد وجه تسمیه جرجان نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی فراوانی گرگ در جنگل های پیرامون آن را علت این نامگذاری دانسته و گرگان را به معنای جایگاه گرگ ها گرفته اند. برخی نیز بنای شهر را توسط گرگین پسر میلاد می دانند و عقیده دارند که گرگان از نام گرگین گرفته شده است. این وجه تسمیه چندان سندیت تاریخی ندارد. به نظر می رسد که مورد اول صحیح تر باشد. شهر جرجان دارای آنچنان قدمتی است که بطور حتم و یقین بنای آن را نمی توان به کسی نسبت داد.
سفرنامه نویسان و جغرافی دانان جملگی جرجان را در آبادی و وفور نعمت ستوده اند؛ ذکر یکایک گفته های آنان سخن را به درازا می کشاند. چنانکه از اقوال جغرافی دانان و سیاحان قدیم بر می آید، شهر جرجان به هنگام رونق و آبادانی خویش از بزرگترین شهرهای اسلامی محسوب می شده و رود گرگان آن را سیراب می کرده است. رود گرگان شهر را به دو بخش مجزا تقسیم می کرده که قسمت شرقی (شهرستان) و قسمت غربی (بکر آباد) نام داشته و پلی این دو قسمت را به هم مرتبط می ساخته است که بقایای آن را در چهار کیلومتری غرب گنبد کاووس می توان یافت. شهرستان مرکز اقلیم جرجان به شمار می رفته است.
آل زیار و قابوس:
در قرن سوم و چهارم هجری اوضاع سیاسی ایران بسیار آشفته بود. امرای آزمند ایالت های مختلف با استفاده از ضعف خلفای عباسی و دوری از مرکز خلافت در پی تشکیل حکومت های مستقل برآمده و بر سر تصرف سرزمین ها و شهرهای بیشتر با یکدیگر نزاع می کردند.
سرسلسلۀ آل زیار ابوالحجّاج مرد آویج (=مرد آویز) پسر زیار ابن وردانشاه (سلطه 323-319 هـ) از سرداران معروف دیلم بود که بر ولینعمت خود اسفار (اسوار= سوار) پسر شیرویه فرمانروای جرجان شورید و حکومت را از آن خود کرد.
پس از مردآویج برادرش ابوطالب وشمگیر (سلطه 57 یا 356-329 هـ) به سلطنت رسید. تقریباً تمامی دوران حکومت او در جنگ با آل بویه سپری شد.
پس از مرگ وشمگیر میان پسر بزرگترش ظهیرالدین ابومنصور بیستون (سلطه 67 یا 366-357 هـ) و ابوالحسن قابوس (سلطه 371-367 و 403-388 هـ) بر سر جانشینی پدر اختلاف افتاد. بیستون با پشتیبانی آل بویه و خلیفه عباسی تخت پدری را از آن خود کرد، تا اینکه در سال 366 (یا 367 هـ) درگذشت و قابوس ملقب به لقب پرطنطنة (شمس المعالی) صاحب تاج و تخت زیاری شد. اما در طی وقایع و حوادثی که ذکر آن موجب اطالۀ کلام است، به سال 1371 هـ از جرجان و طبرستان به خراسان گریخت، دورۀ دوم حکومت وی با تصرف دوبارۀ جرجان و طبرستان (388 هـ) آغاز شد. وی بنیاد حکومت خود را استوار کرد و جرجان را پایتخت خود قرار داد. قابوس چهارمین پادشاه سلسلۀ آل زیار و پرآوازه ترین آنان به شمار می رفت.
کیکاووس ابن اسکندر ابن قابوس ملقب به عنصرالمعالی (سلطه 462-441 هـ) مؤلف کتاب گرانمایۀ (قابوسنامه) است که آ ن را ب منظور ارشاد فرزندش گیلانشاه تألیف کرده است.
عنصرالمعالی با تصنیف این کتاب نام خود را در ادبیات فارسی تا ابد بر جای گذاشت. لیکن پیش از او شمس المعالی طریقی دیگر جسته و نام خود را بر کتیبه های برج قابوس مخلّد کرده بود.
طبق تصریح نوشته های کتیبۀ برج قابوس شمس المعالی به سال 397 هـ ق (برابر 7-996 م) امر به بنای این (قصر عالی) نموده است. برج در مدت پنج سال ساخته شده است. (اتمام 402 هـ).
یک سال پس از تکمیل برج نیز قابوس به دست سرداران خود که از بازگشت او به قدرت بیمناک بودند کشته شد و به احتمال قریب به یقین در داخل برج مذکور دفن شده است.
شیوۀ معماری:
گنبد قابوس از قدیمی ترین آثار دورۀ معماری اسلامی و از لحاظ شیوۀ معماری یکی از نخستین ساختمان های مربوط به دورۀ رازی و به بیانی دقیق تر مرز میان شیوه های معماری خراسانی و رازی به شمار می رود.
در اوایل دورۀ اسلامی پرهیز از شکوه و جلال و عدم به کارگیری تزئینات الحاقی از اصول معماری ایران محسوب می شد. این شیوۀ ساده تا زمان ابومسلم خراسانی که دستور بنای مساجد شبستانی بزرگ و زیبا و مجلل را در نقاط مختلف ایران صادر کرد، تداوم یافت.
معماری ناحیۀ شمال ایران به سبب دوری از مرکز خلافت و دشوارگذر بودن راه های ارتباطی بسیار دیرتر از جاهای دیگر تحت نفوذ فرهنگ اسلامی درآمد. غالباً فرهنگ و به تبع آن معماری این مناطق تحت نفوذ افراد ایران دوستی چون مرداویج ابن زیار که رؤیای پادشاهی پرشکوه ساسانیان را در سر می پرورانیده و خاندان بویه که روح ایرانی خود را حفظ کرده بودند قرار داشت.
از ویژگی های مهم شیوۀ معماری رازی بکارگیری مصالح محکم تر و مرغوب تر، رعایت اصول نیارش، رگچین نمودن بناها، گره بندی نمای بناها با آجر و مقرنس کاری می باشد. مهمترین خصوصیت این شیوۀ معماری استفاده از آجر با بهترین کیفیت ممکن است. تقریباً تمامی ساختمان های این دوره با آجر ساخته شده اند و از این حیث دورۀ مذکور و به ویژه دوران حکومت سلجوقیان بسیار مشهور است. دربارۀ اهمیت این ویژگی شیوۀ رازی همین قدر بس که بدانیم گنبد قابوس با ارتفاعی قریب 70 متر، بلندترین بنای آجری در جهان شناخته شده و به همین سبب از طرف سازمان بین المللی فرهنگی یونسکو جزو مواریث فرهنگی جهان به ثبت رسیده است.
این شیوۀ معماری که از قرن 4 هـ آغاز شده و تا هجوم مغول به ایران تداوم پیدا کرده است، دوره ای بود که پس از گذشت دوران سستی و فترت اولیۀ دورۀ اسلامی، ذوق و سلیقه در هنر معماری ایرانی به ظهور رسید و رو به پیشرفت نهاد.
هدف اولیۀ ساخت بنا:
دربارۀ این مسأله که هدف اولیۀ ساخت بنا چه بوده است، نظریات گوناگونی وجود دارد:
الف- محتمل ترین انگیزۀ ساخت چنین بنایی می توانسته تخصیص آن به منظور آرامگاه بانی آن قابوس ابن وشمگیر باشد. رابینو در سفرنامۀ خود می نویسد:
«.... در وسط کف برج یک سوراخ مستطیل شکل بوده که فعلاً پر از خاک است. در آنجا بدون شک کالبد قابوس ابن وشمگیر پادشاه جرجان قرار داشته که سنگ قبر آن مفقود شده است.»
« در سنۀ 1899 میلادی برابر 17-1316 قمری، یک هیأت روسی تا عمق 75/10 متری وسط گنبد را حفر کردند. نتایج حاصله از حفاری این بود که اولاً این تپه مصنوعی است و تا عمق مورد حفاری صاحب زیر سازی از آجر و احتمال می رود که تپۀ اطراف گنبد را بعدها به وسیلۀ خاکریزی مصنوعاً ساخته باشند. ثالثاً مسلم شد که نعش قابوس در کف یا زیرزمین این بنا مدفون نشده است. یحتمل جسد وی همانگونه که در زمان خودش شایع بود، در تابوتی شیشه ای با زنجیر از سقف آویخته بوده است. معهذا نه تابوت و نه مقبره پیدا نشده اند.»
آندره گدار نیز با استناد به حفریات روسها در وسط برج به این نتیجه می رسد که: «پس می شود گفت که قابوس در زمین دفن نشده است.» همچنین آندره گدار با تأکید بر اینکه «در هیچ جای بنا پله ای نیست که به بالا راه داشته باشد»، به این نتیجه می رسد که: «پس ناگزیریم که گفتۀ افسانه ای جنابی را باور کنیم که: کالبد قابوس در تابوتی بلورین قرار دارد و این تابوت به وسیلۀ زنجیرهایی در داخل گنبد مقبره اش معلق است.»
در دوران های پیش از اسلام استودان های بزرگان را در ایران به نحوی می ساختند که دشمن به استخوان های آنان دسترسی نداشته باشد؛ و این مطلب را دربارۀ استودان انوشیروان به تفصیل گفته اند. لیکن نظر به اینکه قابوس مسلمانی متعصب و مؤمن بوده، نمی توان پذیرفت که پیکر وی به صورت همیشگی با تابوت آویخته شده باشد.
در آغاز اسلام پیکر بزرگان ایرانی را به مدت چندین روز پس از مرگ به سقف می آویختند تا مردم با ایشان بدرود گویند و سپس آنان را در آرامگاه ابدیشان به خاک می سپردند. چنانکه در مورد صاحب ابن عباد نقل است که پیش از حمل جسد وی به اصفهان به منظور تدفین، چند روز تابوت وی را در سرای خویش به سقف آویخته بودند تا کسان وی و بزرگان با او وداع نمایند. مطمئناً در روزهای نخست تابوت قابوس نیز مطابق گفتۀ جنابی آویزان بوده و سپس وی را در مقبره اش دفن کرده اند. در هر حال با اطلاعات موجود نمی توان قضاوت صحیحی کرده، به نتیجه ای واحد دست یافت.
ب- همچنین بعید نیست که تنها هدف از ساخت چنان بنای با شکوه و معظمی نمایش قدرت و هنر و ایجاد بنای یادبودی باشد که یادآور شکوه و جلال دورۀ سلطنت بانی آن باشد، چه همواره پادشاهان بزرگ در پی باقی گذاشتن نامی جاودانه از خود بوده اند.
ج- با توجه به ارتفاع زیاد بنا این توجیه که ساختمان مذکور به منظور نشانه و نمود شهر جرجان و راهنمای مسافران در دشت گرگان بنا شده باشد، در ذهن قوت می یابد. در معماری ایرانی به بناهای کشیده و معظم (میل) همچون گنبد قابوس که به منظور تعیین مسیر مسافران در طول راه ها احداث می شده بسیار بر می خوریم. حتی اگر این گنبد در ابتدا با چنین هدفی ساخته نشده باشد، بلا شکچنین وظیفه ای را ایفا می نموده است. گنبد قابوس با احتساب تپۀ خاکی آن قریب 70 متر ارتفاع دارد و با چنین بلندایی نشانه و علامتی نمایان برای مسافران از مسافاتی بعید بوده است.
برج قابوس بر فراز تپه ای مصنوعی به ارتفاع تقریبی 15 متر قرار گرفته و پی بنا تا سطح امتداد یافته است. شکل نمایان برج عبارت از قسمت های ذیل می باشد:
«صفۀ زیرین که از سطح زمین 42/1 متر ارتفاع دارد، طرۀ مخروطی که 10 ترک بنا بر آن نشسته است. بدنۀ بنا که از طرفی شکل دهندۀ فضای داخل برج است و از طرف دیگر در خارج به وسیلۀ 10 ترک به طور مساوی تقسیم شده است. ترک ها یا پشتبندها طرۀ زیرین را به طره ای همانند در بالا می بندند و سرانجام بر فراز این همه کشیدگی به طرف بالا گنبد مخروطی وزین و پرمعنی و شکوهمند جای گرفته است.»
پس از شرح مبسوط مصالح ساختمانی این برج، به توضیح هر یک از اجزا و قسمت های فوق الذکر خواهیم پرداخت.
مصالح ساختمانی:
الف- آجر
سرتاسر این بنای عظیم از آجر پختۀ قرمز معمولی (بدون روکش) ساخته شده است. این برج را می توان نمونه ای ارزنده در فن آجرکاری و کاربرد صحیح این ماده ساختمانی به بهترین وجه ممکنه دانست.
رنگ آجرها به مرور زمان و تحت تأثیر آفتاب سوزان و باران به رنگ طلایی خاکی (برنزی) زیبایی درآمده است که جلوه ای خاص به آن می بخشد. آجرها به علت سختی، توپری و یکپارچگی دارای استحکام بسیار می باشند و همین تاب و توان بالای مقاومت آجرهاست که ساختمان برج را در طی 1000 سال افراشته نگه داشته است.
طبق نوشته نصرت الله مشکوتی: «این آجرها بیشتر به شکل مربع 25×25 و قطر 6 سانتی مترند و گاهی اضلاع آن ها از 23 تا 25 و قطر آن ها از 5 الی 6 سانتی متر متفاوت و زیاد و کم می شود و از نظر همواری و صافی و رنگ تماماً یکسان بوده و مهارت متصدیان امر را می رساند»
به غیر از آجرهای مورد استفاده در گنبد مخروطی شکل، همگی آجرهای به کار رفته دارای شکل معمولی و یکسان است و تنها اندک تفاوتی از لحاظ اندازه در برخی مشاهده می شود. لیکن برای پوشش مخروط از آجرهای ویژه ای استفاده شده است. مشکوتی درباره آجرهای به کار رفته در بدنه ی مخروط می نویسد:
«آجرهای بدنه مخروط دارای قالب و شکل مخصوص می باشد که به اصطلاح محلی آجر بازودار و یا ریشه دار نامیده می شود. این آجرها به تفاوت دارای ریشه های مختلف و بدنه های متفاوت است و هر قدر از پایین رو به بالا می رود به نسبت خاصی از زیادی ریشه و پهنا و درازای بدنه ی آن کسر می شود، تا اینکه به فراز مخروط می رسد.
ریشه ی آجرهای بالای طرّه و شروع قاعده ی مخروط 50 الی 48 سانتی متر می باشد. بدنه آجر آنها که روی مخروط را پوشانیده به درازای 35 و پهنای 25 سانتی متر است. به همین ترتیب در اواسط بدنه ی مخروط ریشه آجرها به 40 و 36 و 29 سانتی متر تخفیف پیدا نموده است. بدنه ی آن ها هم که قسمت وسطی مخروط را پوشانیده به صورت مربع درآمده و هر کدام به اضلاع 35×25 سانتی متر می رسد. سپس از ارتفاع 3 الی 5/ 2 متر مانده به فراز مخروط از ریشه و اندازه ی بدنه های آجری مخروط کسر شده، به طوری که طول ریشه ی آجرهای رأس مخروط به 28 الی 20 سانتی متر رسیده، درازا و پهنای آجرهای روی مخروط به 19 الی 10 سانتی متر منتهی می شود تا آن که در فراز گنبد به یک آجر نوک تیز پایان یابد. بدین ترتیب چون نوع پوشش مخروط سقف با آجرهای مخصوص ریشه دار می باشد، در طرز ساختمان زیر بدنه ی مخروط و آجرچینی آن دقت مخصوص به کار رفته است که در زیر گلویی هر کدام از ریشه آجر بازودار 5 الی 6 عدد آجر که پهنا و درازا و قطر آن 25×25×6 سانتی متر است قرار داده شده، این نوع آجرها بر روی هم بواسطه ی ملاط گچ به هم متصل گردیده است.
ب- ملاط
ملاطی که در آجر چینی و بندکشی و بنای گنبد به کار رفته ساروج است. ساروج که سارو، چار و چاروک نیز گفته شده یکی از ملاطهای قدیمی در معماری ایران می باشد که در ساختمان ها، خصوصاً در حوضها و آب انبارها و گرمابه ها به کار می رفته است. احمد حامی می نویسد:
«ملاط ساروچ کندگیر است، آن را ورز دادن و کوبیدن مخلوط کامل و همگن 10 پیمانه گرد آهک شکفته به اضافه 1 پیمانه خاک رس، 1 پیمانه ماسه بادی و 30 تا 50 کیلوگرم لویی و آب می سازند. مخلوط کردن لویی برای آن است که ملاط ساروچ پس تز به مصرف رسیدن هنگام گرفتن جمع نشود و نترکد».
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 20 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلودمقاله گنبد قابوس