امروزه سازمان ها در دوران اقتصاد مشتری مدار فعالیت می کنند که در این دوران، مشتری حاکم واقعی بازار است و این رویکرد نتیجه ظرفیت مازاد تولید است. بنابراین سازمان ها باید بیاموزند که چگونه از تمرکز بر تولید محصول به سمت تمرکز بر مالکیت مشتریان حرکت کنند. آن ها باید مشتریان را به عنوان یک دارایی مالی در نظر بگیرند که مانند هر دارایی دیگری نیاز به مدیریت و رساندن آن به بالاترین میزان بازدهی را دارد. سازمان ها علاوه بر تدوین استراتژی هایی برای جذب مشتریان جدید درصدد برآمده اند تا مشتریان کنونی را نیز حفظ کرده و رابطه ای دائمی با آن ها به وجود آورند . و اگر عملکرد شرکت انتظارات مشتری را برآورده کند مشتری احساس رضایت و در غیر این صورت احساس نارضایتی می کند. در نتیجه رضایت مشتری امری فراتر از یک تأثیر مثبت بر روی تلاش های به عمل آمده در سازمان است. این امر نه تنها کارکنان را وادار به فعالیت هدفمند و اثربخش می نماید بلکه به عنوان یکی از منابع مهم سودآوری نیز برای سازمان تلقی می گردد. رضایت بالای مشتری نوعی بیمه در برابر اشتباهات احتمالی سازمان است که در نتیجه تغییرات در تولید و خدمات، وقوع آنها اجتناب ناپذیر است. مشتریان دائمی در مواجهه با چنین موقعیت هایی اغماض بیشتری دارند، زیرا به دلیل تجربیات خوشایند قبلی با سازمان اشتباهات اندک سازمان را نادیده می گیرند.
ظهور مفهوم مدیریت ارتباط(CRM)