دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
رنگرزی و رنگ آمیزی قالی رشته نساجی
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:58
چکیده :
هنرمندانی که قالی مشرق زمین را خلق کرده اند در سایه فن رنگرزی و رنگ آمیزی که حاصل یک قرن تجربه است همیشه سعی دارند نسیمی از زندگی را با تصاویری که غالباً قراردادی و سنتی است به بیننده انتقال و هنر اوج رنگ ها و رنگ آمیزی را می توان در قالی های زیبای خلق شده در رنسانس عصر صفوی(1736- 1502 میلادی) قالی های قاهره(قالی های دربار ترک های قرن شانزدهم تا قرن هیجدهم میلادی) ویژگی های تمام این قالی های سلسله ای از زندگی رنگ های بسیار گسترده است که تعداد آن به 20 رنگ می رسد و غالباً با تلالؤ کاملا زنده ای از نخ های گرانبهای طلایی و نقره ای است و تا زمان متداول شدن رنگ کننده های شیمیایی رنگ آمیزی پشم های قالی منحصراً مبتنی بر استفاده از مواد رنگ کننده طبیعی بود که با استثنای اکسید آهن(ماده معدنی) و حشره قرمز دانه هندی یا مکزیکی که تمام این موارد منشأ گیاهی داشته اند که استفاده از این مواد مبتنی بر به کار بردن سه رنگ اصلی(قرمز، آبی، زرد) بوده که با آن رنگ های ترکیبی و مایه های میانی آنها به دست آمده که متداول ترین مادۀ تند و ثابت کننده زاج بوده است و همچنین در ایران و ترکیه ترجیح می دهند برای بدست آوردن رنگ قرمز از ریشۀ روناس استفاده که گیاه ای است بوته ای که ریشه آن را پوست کنده و تبدیل به گرد می کنند که برای بدست آوردن یک رنگ کاملاً مقاوم و پایدار می بایست پشم رنگ شده را یک روز کامل در آب جاری قرار دهند و سپس خشک کنند رنگهای بسیار زیبایی در مایه های سرخ و قرمز بدست می آورند که آن را دوغی می نامند قرمز دانه یک رنگ قرمز(لاکی) را به وجود آورده. که این ماده از هنر می آورند و در خود هند و در ایران و جنوب شرقی از کرمان، یزد، خراسان مصرف می شود. که در قالی های قدیمی ارمنی می توان رنگ قرمز ارمنی را یافت رنگ آبی را از نیل، زرد را از برگ مو یا زعفران و پشم سیاه که معمولاً از پشم شته است و غیره.....
رنگ کننده های شیمیایی که از سال 1870 وارد ایران و ترکیه شدند و به سرعت مقبولیت عام یافتند زیرا که به هیچ وجه گران بنودند و دارای ویژگی های چون:1- رنگ ها غیر ثابت و در کمترین تماس با آب رنگ می دواندند، 2- مایه های خام و زننده و تیره، 3- یکنواختی حالتهای رنگی آنها، 4- فساد و خرابی آنها تحت تاثیر نور، اینها معایبی است که در رنگ کننده های مصنوعی در کارهای صنایع دستی شهرها دیده شده است.
حدوداً نیم قرن است که به بخش اعظمی از قالی های نو با عملیات خاص و به کمک مواد شیمیایی حالت کار کردگر می دهند که هدف از این عمل که بیگانگان و خارجی ها آن را شستشو می نامند کاستن رنگ تند بعضی از قالی ها است که چنین عملی به قالی ها حالت کهنگی و قدیمی بودن می دهد که شاید قالی ها باید سالها بماند تا به این حالت برسد این عمل شستشو که فقط روی پرزدار قالی موثر است لذا زیان آور نمی باشد و در قالی های مشرق زمین از پشم هایی که از عالیترین رنگهای طبیعی و گیاهی به روش سنتی رنگ شده اند استفاده می کنند که این پشم ها و رنگ ها نیز در مقابل تابش نور و اثرات آب کاملاً مقاومت می کند و دارای استحکام و دوامی می شوند که قابل توجه است.
رنگرزی:
قالیبافی در استان یزد متکی بر سابقه دیرینه می باشد که در کنار شعر بافی در شهر و روستا به این رشته علاقه نشان داده اند قالی و قالیچه های استان بیشتر تابع طرح کاشی و بافت یزد می باشد ولی از نظر رنگ در نوع خود ممتاز و رنگهای انتخاب شده آنها از گیاهان رنگ دار شامل: گردو، انار، ریشه اوناس به عنوان یک ماده رنگی به قدیمی ترین تاریخ ادوار می رسد در ریشه روناس رنگ یافت می شود. چنانچه ریشه آن از مایعی اشباع شده که دارای خاصیت جذب اکسیژن و تبدیل آن به یک ماده قرمز رنگ است ارزش این گیاه از لحاظ رنگ دهی بعد از گذشت سه سال از عمر آن شروع و در سال نهم ارزش رنگ های آن به کلی از بین می رود البته لازم به ذکر است که در قالیهای یزدی که در قدیم با رنگهای طبیعی مثل روناس، پوست انار و پوست انار و پوست گردو رنگ می شدند امروزه رنگهای مصنوعی جای آنها را گرفته است.
رنگ در قالی:
مصرف ناشیانه و غیر اصولی رنگ شیمیایی قالی و سایه بافته های ما را همانند جاجیم و گلیم و غیره بی ارزش و رنگ رو باخته کرده که اگر رنگ شیمیایی خوب به کار گرفته شود حتی دوامش از رنگ طبیعی بیشتر است و امکان بیشتری به طراح و بافنده می دهد که از رنگهای متنوع تری استفاده کند. گذشته از این یادمان نرود که اگر بخواهیم بافت قالی را گسترش دهیم رنگ طبیعی جوابگو نخواهد بود یعنی ما وقتی را که در تدارک رنگ و تهیه مواد اولیه طبیعی آن صرف می کنیم می توانیم صرف بافتن قالی کنیم.
در روستاها با رواج رنگهای شیمیایی و عدم اطلاع بافندگان روستایی از لحاظ کاربرد رنگهای شیمیایی بسیاری از رنگها و نقش هایی دوام و بازاری شده اند و حیف است که یک بافنده سخت کوش که تمام خرج و مخارجش از این راه تامین می شود سالی پای دار قالی بنشیند با وسواس رنگ انتخاب کند و نقش بردار بیاندازد و بعد از این همه زحمت با یک شستن قالی تمام زحماتش بر باد برود و گذشته از این بافندگان روستایی سالها قبل برای تهیه یک رنگ حتی گاه به طول سالی در طبیعت به جستجوی رنگهای طبیعی در دل صحرا و دشت و باغ می گشتند که اکنون خود را بیشتر به عنوان یک ابزار تولیدی حس می کنند تا هنرمندی سوخته دل و مشتاق که همواره در زمستان پای دار قالی می نشست و قالی زمستانه می بافت یک قالی با رنگهای سرد چون بهار دست به کار قالی می شد و بهار را در قالی جاودانه می ساخت.
قالی های یزد از طریق چیدگی رنگ قرمز حاصل از قرمز دانه، رنگ آبی روشن یا تیره و همچنین از طریق رگه های آبی رنگ که در پشت قالی قابل رویت است می توان تشخیص داد که این رگه ها مربوط به نخ های تارند که رنگشان آبی است و ارتفاع پرزها متوسط یا بلند است و حالت نرمی و مخملی پرزها و براقیت رنگ پشم ها که از نوع بادوام می باشد.
تامین مواد اولیه توسط شرکت سهامی فرش ایران: استان یزد
تامین مواد اولیه شرکت سهامی فرش توسط یک کارخانه قدیمی که در کرج می باشد دریافت که مهمترین ویژگی های این شرکت: 1- پشم مصرفی در قالی های تولیدی این شرکت از بهترین پشم های ایران به صورت سفید درجه یک و یک دست بهاره می باشد، 2- ساختمان فیزیکی پشم از نظر جعد، طول و میکرون متناسب با کاربرد آن، 3- جهت مقاومت بیشتر پرزها فرش های تولیدی این شرکت تمامی نخ پشم مورد مصرف دولا تاب بوده که تاب اضافه تر مقاومت پرز قالی را افزایش داده که در نتیجه قالی دیرتر نخ نما می گردد.
4- شیوه رنگرزی الیاف پشم در شرکت سهامی فرش یزد با توجه به شیوه های سنتی می باشد یعنی استفاده از رنگ های گیاهی و حیوانی مانند: ریشه روناس، پوست گردو، پوست انار، برگ مو، قرمز دانه، قره قروت، ماست ترش، اسپرک، زرد پوک، و غیره که فرش هایی که از این مواد بافته می شوند ضمن داشتن دوام بیشتر و با گذشت زمان جلای خاصی یافته، زیباتر شده، و از ارزش بیشتری برخوردار می گردد.
و از رنگهای شیمیایی چون: نیل، مود، هیدروسولفیت، فسفات، آب اکسیژنه، زاج سفید دیامونت، جوهرآب، جوهر قرمز، جوهر زرد که الان حدود 6- 7 مهی است که دیگر هیچ کارگاه رنگرزی سنتی در یزد و روستاهای آن انجام نمی دهند و همه جا از رنگهای شیمیایی به دلیل این که فراوانتر و ارزانتر، به کمک زاج دارای قدرت رنگدهی و ثبات زیادتر بوده، 5- نخ های پشم مورد مصرف در قالی های این شرکت ضد بید شده، 6- نخ پنبه برای تار و پود قالی های این شرکت به طور کلی از پنبه خالص تهیه شده که جهت افزایش مقاومت نخ آن را به صورت سه لا گرد و ترتاب تابندگی می نمایند.
7- کلیه های پودهای مصرفی در فرشهای شرکت قبل از مصرف به رنگ آبی می شود تا هم از آب رفتگی عرض فرش در هنگام شستشو جلوگیری گردد و هم زمانی که فرشها کهنه می شود جلوه بهتری داشته باشد و ضمناً در تار و پود فرشهای شرکت مطلقاً از الیاف مصنوعی استفاده نمی شود.
رنگهایی که در نقشه کاشان است عبارتست از: لاکی، کرم، ترمه ای، انواع قهوه ای(سیر، روشن) صورتی، دارچینی، نخودی، انواع سبز(سیر، روشن) ماشی، انواع آبی، سورمه ای، موشی سیر یا روشن، نقره ای سیر یا روشن، سفید، عنابی، مشکی بوده که در فرشهای یزد مشاهده می کنیم در رنگ آمیزی طرح ترنج متن لاکی، سرمه ای و سفید و حاشیه کرم و ترمه ای است متریک خامه یزد 5 بوده که در خود کاشان 6 می باشد. که هر چه عدد بزرگتر باشد خامه ظریفتر است رنگهای کاشان اصولاً شاد و روشن تر از جاهای دیگر بوده.
نمونه الیاف رنگ شدۀ طبیعی که در فرش یزد کاربرد دارد:
عنابی: ترکیب زاج سفید، قرقوروت، روناس و پوست گردو و رنگ عنابی را به دست می آورند.
صورتی: سفید مایل به سرخی که مواد لازم برای تهیه آن زاج، روناس و ماست بوده.
ماشی: رنگ سیز تیره مایل به خاکی که مواد لازم برای تهیه آن از ئیدروسولفیت، مود، نیل، برگ مو، پوست گردو و زاج سفید می باشد.
دارچینی: قهوه ای مایل به سرخ که مواد لازم برای تهیه آن زاج سفید، زنده چوب، روناس و پوست گردو به دست می آورند.
ترمه ای: از ترکیب برگ مو، روناس، پوست انار، زاج سیاه، زاج سفید به دست می آید.
قهوه ای: رنگی که مایۀ اصلی آن قرمز و سیاه است که مواد لازم برای تهیه آن: پوست انار، روناس، زاج سیاه بوده است.
موشی: مواد لازم برای تهیه آن: نیل، سر یشم، ئیدروسولفیت، سودکاستیک، پوست گردو، پوست انار سائیده و قره ترباخ است.
نقره ای: گونه ای رنگ خاکستری براق که به آبی می زند.
مشکی: مواد لازم برای تهیه آن: پوست انار، زاج سیاه است.
سبز: رنگ فرعی که از ترکیب زرد و آبی به دست می آید که مواد لازم برای تهیه آن از: نیل، سودکاستیک، ئیدروسولفیت استفاده میکنند.
لاکی: رنگی است پر مصرف در قالی ایران و از روناس یا قرمز دانه به دست می آورند.
آبی: در رنگرزی پشم برای تهیه رنگ آبی از نیل، سریشم، ئیدروسولفیت و سودکاستیک به دست می آورند.
سرمه ای: همان ترکیب نیل، سریشم، ئیدروسولفیت و سودکاستیک که برای تهیه رنگ آبی بکار می رود استفاده می شود.
کرم: رنگ سفید مایل به زرد که آن را از ترکیب زاج سفید، پوست انار سائیده، روناس آسیاب شده و پوست گردو به دست می آورند.
سفید:
منابع و مأخذ:
کتاب قالی های ایران
مؤلف: هان گلیدن
مترجم: اصغر کریمی ص 34 چاپ 1375 – ناشر: انتشارات سیاولی
گفتگو با رسام عرب زاده در شرکت سهامی فرش ایران، آشنایی با هنرهای دستی استان یزد.
پژوهش: دانشجو زهرا اکرمی، ص12، سال 1376
گفتگو با مسلم رجبی شرکت سهامی فرش ایران(یزد)
بی گمان، آرامگاه، به استثنای مسجد، بیشتر از هر نوع بنای معماری در ایران دوره اسلامی مورد توجه عام بوده است. آرامگاه در نسج جامعه و فرهنگ ایرانی ریشه دوانده، کمتر شهری در این کشور است که سهمی از چنین بناها نداشته باشد. بعلاوه، صدها دهکده که درعرض و طول ایران قرار گرفته، هر یک دارای یک یا چند مسجد است، با وجود این، هر گروه ابنیه عمومی، دارای امامزاده ای مخصوص به خود است که مورد احترام اهالی است. به احتمال بسیار زیاد چنین ساختمان هایی مربوط به زمانی نامشخص است و هویت فرد مدفون در آن انسان که در میان عامه مردم شهرت دارد، بر چیزی اساسی تر از روایت محلی متکی نیست. با این همه در نظر مردمی که به زیارت این اماکن مقدسه می روند یا به عبادت و وظایف دینی دیگر می پردازند، اصالت هویتی که مورد پندار عموم است بدون خدشه است و بدین گونه چنین بنایی در زندگی مذهبی همه مردم بی چون و چرا جا دارد. بخشی از هدف این باب توضیح این مسأله است که چگونه این موقیعت به وجود آمده است.
برخلاف تأکیدی که در مورد بقیه بناهای کتاب شده است، در این باب توجه نسبتاً کمتری به اشکال معماری که در آرامگاههای ایرانی سده های میانه به کار رفته، مبذول گشته است. گذشته از هر چیز، تنوع اشکال که در این نوع بنا، در طول قرون، حاصل گردیده و در مقایسه، مثلاً با مسجد یا کاروانسرا نسبتاً جزئی است. لذا بحث مشروحی درباره ریشه ها و کارکرد و اهمیت مذهبی این آثار- پیش از آنکه مختصراً شناخت انواع و توزیع و محل و تحولات شیوه ای آنها بررسی شود- پیش کشیده خواهد شد. تردیدی نیست که چنین بررسی ای فقط به پیچیدگیهای این موضوعات می تواند اشاره کند، لیکن چنین نشانه هایی حداقل به روشن کردن، شرح شیوه گوناگون معماری آرامگاهی قرون وسطایی ایران- که در غیر این صورت درشتی و خشونت ناخوشایندی پیدا می کرد- یاری می کند.
با فرض ارتباط آشکار بسیاری از معماری اوایل دوره اسلامی ایران با میراث معماری پیش از اسلام، شایسته است تأکید نماییم که در روزگار پیش از اسلام، هیچ نوع نشانه مهمی از آثار آرامگاهی که مستقل بنا شده باشد، وجود ندارد. گور با شکوه کوروش در پاسارگاد استثنایی است. بر این قاعده، شاهان بعدی هخامنشی در اتاقهای تدفینی که در کنار صخره در دل کوه کنده شده، قرار گرفته بودند و چنین گورهای صخره ای ظاهراً تا مدتی پس از بر افتادن آن سلسله نیز رواج داشته است. طبق آنچه از توصیفات کتبی یونانی بر می آید رسوم خاکسپاری در ایران پارتی، ظاهراً با ساختن آرامگاه همراه نبوده است؛ اما در مورد شاهان ساسانی، در حالی که آنان همگی هوادار آیین درست زرتشتی نبودند، مقررات سخت ویژۀ آن آیین دایر بر دور انداختن اجساد- که تصور می شد عفونت روحی مرگبار آنها زمین را آلوده می ساخته است- هرنوع تمایل به مرده پرستی و معماری آرامگاهی را از بین می برد. لاشه ها را بر روی سکوهای برافراشته یا در دخمه هایی که ترجیح می دادند در جایی دور افتاده باشد، در فضای باز قرار می دادند و هنگامی که مرغان لاشخور یا جانوران گوشتهای آنها را بر می داشتند، استخوانها را گردآوری کرده، در ستودانها و تربت دانها دفن می نمودند. بدین طریق، هنگامی که اسلام به ایران آمد هیچ سنت آرامگاهی وجود نداشت تا الهام بخش میل مسلمانان برای احداث چنین بناهایی باشد.
نه تنها فقدان فیزیکی این نمونه های ساده معماری سدّ راه توسعه ساختمانهای آرامگاهی می شد، بلکه اسلام بنیادی دقیقاً از هر گونه یادگاری رسمی برای مردگان روگردان بود. پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص)، خود سفارش کرده بود که گورها هم سطح زمین باشند و جسد مرده را بلافاصله به قبر سپرده، بدون تشریفات در یک کفن سفید ساده مدفون سازند. با آن همه، این توصیه با رویه عمومی رسوم تدفین مرسوم بین اعراب آن زمان در تضاد بود. شیون بسیار برای مرده، پاره کردن لباس، کندن موی و خراشیدن صورت و پاکشیدن خاک و خاکستر بر روی عزاداران عملی مشترک بود. پاره ای از این رسوم انعکاسی از محیط ایران باستان را در خود داشته اند، سادگی ای که پیامبر به مؤمنان توصیه می کردند، هم از طرف اعراب و هم از جانب ایرانیان، رعایت نشد. مراحل گوناگون تدفین و محل دفن دارای ارزش تحقیق است. این اهمیت در مدفن خود پیغمبر که در درون خانه اش واقع شده بود و مورد احترام قرار داشت، بویژه هنگامی که مسجد پیغمبر- مسجد المنوره- به وسیله ولید بن عبدالملک در دوران حکومت بنی امیه توسعه یافت، بارز گردید، محراب یادآور مکان قبر بود. در دو قرن نخستین اسلامی، همان گونه که قابل پیشگویی بود، قبرهای دیگری از مقامات عالیه مذهبی، چون اصحاب پیغمبر یا اعضای اهل البیت مشخص شدند، محل دفن آنان را با نصب چوبی که در فرهنگهای دیگر شاخص عمومی گور بود، مشخص می ساختند یا آن را با سایه بانی، چادری یا چیزی مشابه آن می پوشانیدند. این رسم تا روزگار جدید در بعضی قسمتهای جهان اسلام مانند آسیای مرکزی و شرقی ادامه داشت. منظور از این اقدام فراهم ساختن سایه برای متوفی بود، این سایه تفسیری بود که از قرآن پیروی شده بود و یکی از برکات بهشت به شمار می رفت.
بدین نحو منع اصلی، به گونه ای محسوس رفع شد، لیکن این کار در زمینه ای مذهبی به شکلی ساده انجام پذیرفت، فقط مسأله گذشت زمان بود که سایه بانهای پارچه ای را به شکل بناهای باشکوه آرامگاهی درآورد، به نوعی که در نزد دانشمندان غربی با نام مناسب«قبور سایه بانی» مصطلح شده است. باز در این جا محدودیتی که پیغمبر معین فرموده بود با تعبیرهایی مغالطه آمیز، کنار گذاشته شد: چنین استدلال می شد که چون زمین بالای گور در معرض باد و باران قرار دارد، احداث سایه بان جایز است. با گذشت زمان، وسیله دیگری برای اعتبار بخشیدن به آرامگاه پیدا شد: محرابی بدان افزوده گردید و بدین ترتیب مدفن(که اغلب یکی از مشاهیر دینوی در آن به خاک سپرده شده بود نه شخصیتی مذهبی) به عبادتگاه تبدیل شد، بدین سان ساختن آرامگاه، که عملی کاملاً شیعه وار است، از سنت دیر پای اسلامی که طبق آن هر مکانی می توانست به عنوان مسجد مورد استفاده قرار گیرد، بهره گرفت. در سراسر ایران بسیاری از امامزاده ها، امروزه جانشین مسجد شده اند.
به علت فقدان بناهای باقیمانده از آرامگاههای قرون اولیه اسلامی، نوشتن تاریخ درباره آنها سرسری و دشوار خواهد بود. با این همه، روشن است که رشد آیین شیعه نقطه اوج همه این تحولات بود. در میان امکنه مقدسه، مقابر امامان شیعه و بستگان آنها در کربلا و نجف و مشهد و قم و سامره، کانونهای طبیعی تمالات مذهبی مردم شیعه گردید. همین که مراسم عزاداری دهم محرم و شعایر مذهبی تکامل یافته، پیچیده تر می شد، طبیعی بود که قبرها نیز علایم تکریم و تعظیم گوناگونی چون نرده و صندوقه و ضریحهای گرانقدر و مانند آن را دارا شود و بالاخره همین مشخصات منجر به بناهای واقعی گردید. رشد سریع رسم زیارت قبور ائمه و خواندن نماز و ادعیه و ختم قرآن در این امکنه- اگر سخنی از رقابت روزافزون در خاک سپردن مردگان در جوار مزار ائمه برای کسب فیض و برکت گفته نشود- همه عواملی بود که باعث بنای آرامگاهها می شد.
بزودی بنای آرامگاهها به عنوان سمبل خواسته های سیاسی و مذهبی شیعه شناخته شد. پس تعجبی نیست که آرامگاهها هدایای فراوان شامل پول و ملک و اثاث و موقوفاتی برای تأمین آینده را به خود جلب می کرد. ایمان نسلهای متوالی مردم محل و سیل دایمی زوار از راههای دور، نه تنها موجب آبادی بقاع می شد، بلکه سبب توسعه آنها نیز می گشت آنسان که زیارتگاه هسته مرکزی مجموعه ای گردید که غالباً چندین جریت وسعت آن می شد و نقش عمده ای در زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه ایفا می کرد و بدین طریق از اهمیت والایی در محیط مذهبی برخوردار می گردید. زیارتگاههای مشهد و قم و اردبیل نمونه های خوبی برای این مرحله هستند. چنین بنیادهایی در فراهم ساختن مایحتاج همه سطوح جامعه کوشیده، بدین نحو ابعاد چندگانه ای دارند. سه موردی که ذکر شد، این موضوع را به خوبی مجسم می سازد. برای مثال، اردبیل در اوج رونق خود نشانه عظمت سلسله صفوی بود، چند تن از شاهان آن سلسله در آنجا مدفون گشته یا به زیارت آن شتافته اند. زیارتگاه مشهد بتدریج یکی از مالکان بزرگ خراسان گشت. قم قرنها مرکز عمده علمی مذهبی گردیده، محل تربیت اصلی علمای ایران به شمار می رود. خصلت و ویژگی بقاع هر چه بود، طبعاً کانون وابستگی محلی و ایالتی می شد و حتی غالباً از حمایت محلی بیشتر سود می برد تا سرپرستی دولت.
ضمناً باید خاطرنشان ساخت، در حالی که بزرگترین بقاع کشور آنهایی هستند که از آغاز ظهورشان مراکز آیین تشیع بوده اند، بقاع کوچکتر، مانند با یزید بسطامی و تربت شیخ جام اکثراً از حمایت اهل تسنن برخوردار بوده اند. با این همه تعیین حدود و مرز مشخص درباره«بیت الله های کوچک» بین شیعه و سنی اشتباه خواهد بود؛ مثلاً شاه عباس شیعی مذهب سخاوتمندانه به عمارت بقعه سنی مذهبان«تربت جام» پرداخت و زیارتگاه مشهد از حمایت سلطان سنجر سنی مذهب مستفید گردید. در هر دو بنا شواهدی از علاقه مندی این سلاطین است که باقی مانده است. پس، به طور وضوح بقاع می توانستند در سطحی برتر در ایجاد پیوندهای محض فرق نقشی ایفا کنند.
پس فرقه گرایی مذهبی در مورد اشاعه پدیده رسم آرامگاه پرستی در اوایل دوره قرون وسطایی ایران، حداقل می تواند توضیح متقاعد کننده ای به دست دهد. فریضیه های دیگری است که الاقل ارزش بیان کردن دارد. برای مثال، فریضه دیگر این است که این راه و رسم تا حدی با اشاعه اسلام در مورد جهاد ارتباط دارد. در ایران فعالترین مرز با جهان کفر، بدون چون و چرا در شمال شرقی در طول مرزهای آسیای مرکزی قرار داشت. دقیقاً در همین جا، بیشترین آرامگاههای ایرانی یافت می شود. آیا این آرامگاهها، بناهایی برای تجلیل از شهدایی است که در راه ایمان جان خود را فدا کرده اند؟ غالب این آثار بی نام است یا مربوط به شخصیتی می شود که در تواریخ ذکری از او نرفته یا دارای اسمی است که با سبک معماری جور در نمی آید. ظاهراً چنین وضعی یک قرن یا بیشتر بعد از آن در طول مرز بسیار فعال دیگر، در موقع جغرافیایی دیگر با جهان غیر اسلامی، یعنی نوبه پیش آمد. با در نظر گرفتن تفاوت نظامی و آذوقه و پایگاههای دایمی- هم برای مسافرت و هم جهت آذوقه رسانی- می باید به جای پراکندگی وسیع آرامگاهها در آسیای مرکزی، در این جا چنین آثاری در نقاط کلیدی معدودی متمرکز گردد. آسوان که نقطۀ عمدۀ حرکت نظامی در نوبه بود محلی است که برای این منظور انتخاب شده بود، هنوز در این شهر در حدود ده- دوازده آرامگاه که تاریخ آنها مربوط به قرون دهم و یازدهم میلادی است به چشم می خورد. بسیاری از این آرامگاهها به طور بارزی از همان نوع ساختمانهای سایه بانی هستند. به هر جهت، مبادا تصور شود که ارتباط میان جهاد و پرستش بناهای آرامگاهی بدون چون و چرا امری محقق است، بلکه باید در نظر داشت که در پاره ای نواحی مانند اسپانیا و سیسیل که از لحاظ جهاد در قرون نهم و دهم پر فعالیت بودند، هیچ گونه شواهدی از هیچ نوع معماری آرامگاهی به جای نمانده است. در عین حال شکی نیست که اگر امر جهاد به خودی خود باعث جلوه پرستش آرامگاهی نبود، محققاً در برانگیختن آن آیین انگیزه ای نیرومند بوده است. بدین طریق، بار دیگر انسان در می یابد که به علت اهداف مذهبی بوده است که در دستور اصلی مراسم تدفین و آیین مربوط به آن تغییری رخ داده است.
اشاره مختصری باید درباره دو نظریه احتمالی دیگر آیین پرستش آرامگاه بشود. هر دو نظریه برآن است که به جای نفوذهایی که از درون خود اسلام، مانند امر جهاد جوشیده، نفوذ خارجی در ایجاد مقبولیت عام آرامگاهها نقشی سازنده داشته است. یکی از این نظریه ها نقش نفوذهایی را از سوی غرب مطرح می کند؛ مثلاً تأثیر از آرامگاههای رومی، یعنی بر جهای مقبره ای پالمیری یا شهدای اولیه مسیحی باشد. ناحیه خاور نزدیک واقع در غرب رودخانه فرات تاکنون شاهد تعدادی نسبتاً بسیار از این سنخ بناهاست که در شکل و هدف قرابت آشکاری با آرامگاههای ایرانی داشته، در سده های اوایل اسلام تطابق آنها با یکدیگر باید بسیار افزونتر بوده باشد. قبة الصخره یادآوری از این حقیقت است و شاهدی بر تأثیر چنین معماری در جهان اسلامی. با وجود این، باید پذیرفت که هر حلقه مفروضی از الگوهایی که قبة الصخره یا هر یک از الگوهای پیش از اسلام را با آرامگاههای نخستین اسلامی ایران پیوند می داده بیشتر شامل حلقه های مفقوده است. فقدان آثار اساسی که نه تنها فاصله تاریخی میان سده های هفتم و دهم میلادی، بلکه فاصله جغرافیایی میان خاور نزدیک و ایران را پر کند، بیرون آوردن این فریضه را از میدان بحث و مجادله نا ممکن می سازد.
فریضه دیگر، تأصثیرات اساسی آثاری از دشتهای هموار واقع در شمال و شرق آسیای مرکزی را به میان می آورد. با این حساب که مردم ترک نژاد بیابان گرد اندیشه آرامگاه را به سرزمین ایران آورده اند و نزدیکی جغرافیایی آنان به ناحیه ای که نخستین آرامگاههای اسلامی ایران یافت می شود، دلیلی قوی برای اثبات این اندیشه است. در روزگار پیش از اسلام، مردم ساکن بیابانهای آسیای مرکزی و شرقی رسوم تدفینی کاملاً پیچیده ای را معمول می داشتند که پاره ای از آنها در زمانهای معاصر به جای مانده است. حفاریهای مجموعه بناهای واقع در تاجیسکن[1] در آسیای مرکزی که تاریخ آن به سده سوم پیش از میلاد می رسد، مطرح می کند که گورهای آن زمان شکل یورتهای بزرگی را داشته که از مواد پردوام ساخته می شد و آنها را با دیوارهایی مدور احاطه می کردند یا بر روی پایه های بلندی می گذاشتند. مدارک کتبی بر دو مرحله عزاداری تأکید دارد: بدین طریق که جسد را در یک چادر تدفینی در معرض دید همگان قرار می دادند که دسته عزاداری به دور آن می گردیدند و سپس مرده را در تپه ای به نام کورگان[2] به خاک می سپردند. برجهای آرامگاهی با دخمه های تدفینی که جسد را در برگرفته(گاهی اوقات مومیایی می شد) و بر فراز آنها اتاقی خالی قرار داشت به نوعی معماری ترکیبی از این مراسم تعبیر شده است. حتی تزیین چادرهای عشایری به طرز شگفت آوری شباهتهای نزدیکی با بعضی از آرامگاههای اسلامی- ایرانی دارند. ارتفاع خارجی چنین برجهایی نیز شباهت معماری آشکاری با چادرهای شاهانه باشکوه- که سیاحان غربی چون کارپی نی[3] و روبروکی[4] غیر از منابع اسلامی و چینی به توصیف آنها پرداخته- دارد. بنابراین اقلاً امکان دارد که شکلهای چنین چادرهایی بر روی آرامگاههای اولیه ایرانی تأثیر داشته باشد. با وجود این، بحث درباره این مسأله همچنان باقی مانده؛ زیرا باید پذیرفت که بر جهای آرامگاهی باقیمانده اولیه پیش از روزگار سلجوقی را بیشتر سلاطین ایرانی ساخته اند، نه فرمانروایان ترک نژاد. پس، گفتگو درباره ریشه های پرستش آرامگاهی در ایران تا این حد کافی است. ملاحظه خواهد شد که چنین بحثهایی جوابی قطعی به دست نمی دهد. همچنین روشن است که رسوم تدفین در ایران را نمی توان جدا از بقیه جهان اسلام مورد بررسی قرار داد. منابع کتبی مقرر می دارد که در سراسر داراالاسلام از سده دوم هجری به بعد وسیعاً آرامگاههایی ساخته می شده است. بنابراین کاملاًٌ امکان دارد که ایرانیان مسلمان این اندیشه را از همکیشان خویش در مصر و سوریه و عراق گرفته باشند.
صرفنظر از این موضوع که این اندیشه چگونه به ایران رسیده، تردیدی نیست که در این دیار رونق بسزایی یافته است. در سده های دهم و یازدهم میلادی، یعنی روزگاری که در آن معماری آرامگاهی نخستین شکوفایی را به خود دید، تنها ناحیه ای که در آن تعداد آرامگاهها قابل مقایسه با ایران بود مصر، در دوره خلافت فاطمیان، است. در منطقه اخیر تطابق بین آیین تشیع و بناهای تدفینی را می توان ملاحظه نمود. توضیح احتمالی جهت این تباین این است که ایران تحت نفوذ و تأثیرات فراوانتری قرار گرفته بود. بدین طریق، در مصر فاطمی عناصری چون آیین زرتشت و نژاد ترک که موجب توسعه آرامگاههای ایران شد، وجود نداشت. اکنون به آسانی می توان این عوامل را مورد بحث قرار داد.
شکل«مقبره مشهور سامانی» واقع در بخارا که تاریخ آن به بیش از 943م/ 332ه می رسد، تنها نمونه مجلل از سبک متداول(آتشکده چهار طاقی) دوره ساسانی است. بر روی پرتگاهی بلند، بیرون از شهر ابرقو که از مساکن انسانی بسیار دور افتاده، گنبد علی(مورخ 1056م/ 448ه) فوراً دخمه های زردشتی یا برج خاموشی را به خاطر آورد. در گنبد قابوس(1006م/397ه) که سرآغاز ایجاد تعدادی مقبره برج شکل ایرانی است، باز بی چون چرا چنین تداعی زردشتی ظاهر است، هر چند ظریفانه در قالب اشکال جدیدی درآمده اند؛ همچون استفاده از تاریخ یزدگردی همراه با تقویم اسلامی در کتیبه بنا و جالبتر از آن روشی که آشکارا در از بین بردن جسد به کار برده اند. طبق روایتی جسد شاه در یک تابوت شیشه ای از سقف آویزان شده بود در حالی که سر بابوت را متوجه تنها روزنه کرده بودند که در برابر آفتاب طالع قرار داشت. اگر بتوان این شرح را معتبر دانست، اجتناب دقیق از به خاک سپردن جسد می تواند دستورهای مؤکد آئین زردشتی را به خاطر آورد. هر آینه چنین خلجانی نیز در ذهن پدید می آید که انتخاب مصرانه ستیغ تپه ها برای محل تعداد بسیاری از آرامگاههای اولیه، نموداری از دخمه های زردشتی است. آثار تدفینی دیگری که به همان اندازه جنبه تحولی داشته، مربوط به همین دوران اولیه است که در سیراب .اقع در کنار خلیج فارس پیدا شده است. این مدفن، گورهایی کنده شده در دل کوه است که اجساد را در برمی گرفته است و چون به صورت استودان نبوده، لذا مربوط به دوره ای است که تلفیق دو عقیده وجود داشته است.
و...
NikoFile