فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله بامداد میلاد

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله بامداد میلاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

قال الله تعالی : و نریدان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین .
بامداد مبارک ، فرخنده و پرمیمنت روز پانزدهم شعبان سال دویست و پنجاه هجری طلوع میکرد ، و در امامت سرای حضرت امام حسن عسکری علیه السلام ، شور و هیجان و شوق و انتظار شدت می یافت . ملائکه در آنجا بیش از هر وقت دیگر آمد و رفت داشتند . انوار رحمت الهی در تابش و لمعان ، و فروغ فرو شکوه ایزدی درخشان بود .
در ملااعلی فرشتگان ، و کروبیان عالم بالا از نوزادی که هم اکنون در خاندان نبوت و ولایت قدم بعرصه اینجهان خواهد گذاشت و چهره نورانی ، و شمائل محمدی خود را بعالمیان نشان خواهد داد در سخن بودند .
بهشت را زینت میکردند تا محافل جشن و مجالس انس و ذوق ملکوتی برسرپا کنند . غریو شادی و نغمه های روح بخش و طرب انگیز حورالعین بهشتیان را غرق در حظوظ روحانی کرده بود .
از شب نیمه شعبان دقایقی بیشتر باقی نمانده بود. دقایقی که آرام آرام میگذشت و برای آنها که منتظر بودند بقدر سالها بود .
سرانجام شب بدقیقه آخر رسید و ثانیه شماری شروع شد ثانیه ها هم با کندی یکی پس از دیگری گذشتند ناگاه نور انیت و روشنی فوق العاده ای که بر نور چراغها غالب شد همه را از تولد نوزاد بشارت داد . نوزاد به دنیا آمد و آخرین رهبر عالم بشریت ولی الله اعظم ، با جمال جهان آرای خود گیتی را مزین و روشن ساخت .
نرجس غرق در افتخار و مباهات گشت بانگ تکبیر و تحمید ، تسبیح توأم با فریادهای شادی و تهنیت و هلهله طنین انداز گشت .
نوزاد سربسجده گذاشت و به یگانگی خدا و رسالت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامت پدران بزرگوارش شهادت داد و با صدایی خوش و روح افزا این آیه مبارکه را تلاوت فرمود :
بسم الله الرحمن الرحیم . و نریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض … نوزاد بدنیا آمد و عنایات الهیه برخاندان رسالت تکمیل شد .
آری این افتخار مخصوص دودمان نبوت است که موعود و نجات دهنده بشر از تجاوز و ستم و آنکس که برای تاسیس سازمان جهانی اسلامی و اجراء نظام قرآنی قیام فرماید از آن خاندان با عظمت است .
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم خوشدل بود که فرزندش مهدی به هدفهای رسالت و دعوت او جامه عمل میپوشاند و بخاندان خودبخصوص علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام مژده می داد که مهدی،‌همان کسی که با نهضت بیمانند خود بنیان شرک را ویران و اساس توحید ، یکتا پرستی رامحکم و استوار می سازد و فرمانروای کل جهان گردد از فرزندان آنها است .او است همان نابغه بی نظیری که انبیا و اولیاء ظهورش را مژده دادند و جهان بشریت را بقیام آن حضرت برای تشکیل حکومت حق و عدالت اسلام و صلح پایدار و بر چیدن بساط بیدادگران نوید دادند و همه را به آینده گیتی امیدوار ساختند .

 

شرح و چگونگی ولادت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه ( به طور اختصار )

 

باید دانست که روایات و احادیثی که دلالت برولایت و وجود حضرت ولی عصر (عج ) دارد بسیار است و سید علامه میر محمد صادق خاتون آبادی در کتاب اربعین می فرماید : درکتب معتبره شیعه زیاده از هزار حدیث روایت شده در ولادت حضرت مهدی علیه السلام و غیبت او و آنکه امام دوازدهم است و نسل امام حسن عسکری است و اکثر آن احادیث مقرون باعجاز است .
گزارش و تفصیلات ولادت سراسر برکت امام در کتب معتبره و اخبار مشروحاً بیان شده است . از جمله این اخبار روایتی است که در ینابیع الموده ص 499 و 451 فاضل قندوزی که از علماء اهل سنت است و شیخ طوسی در کتاب غیبت و شیوخ دیگر روایت کرده اند و صدوق در کتاب کمال الدین بسند صحیح و معتبر از جناب موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر علیهماالسلام از حضرت حکیمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقی علیه السلام که از بانوان با عظمت و شخصیت و فضیلت خاندان رسالت است حدیث کرده است .
حکیمه فرمود امام حسن عسکری (ع) فرستاد نزد من که عمه امشب در نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجت را در این شب ظاهر فرماید و او حجت خدا در زمین است .
من عرض کردم : مادرش کیست ؟‌
فرمود :‌نرجس
گفتم : فدایت شوم بخدا سوگند در او اثری نیست .
فرمود : همین است که برای تو می گویم .
حکیمه گفت : پس آمدم چون سلام کردم و نشستم نرجس خواست پای افزارم را بیرون آورد گفت ای سیده من و سیده خاندان من چگونه شب کردی ؟
گفتم :‌بلکه تو سیده من و سیده خاندان منی
گفت : ای عمه این چه سخن است ؟!
گفتم : ای دخترم خدا امشب به تو پسری کرامت فرماید که در دنیا و آخرت آقا است . پس او خجلت کشید و حیا کرد ،‌وقتی از نماز عشا فارغ شدم افطار کردم و در بستر خوابیدم چون نیمه شب رسید برخواستم برای نماز شب . نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود . من نشستم برای تعقیب و سپس خوابیدم و هراسان بیدار شدم او هم چنان خواب بود . پس برخواست نماز شب را خواند و خوابید .
حکیمه فرمود : برای فحص از صبح بیرون آمدم فجر اول ظاهر شده بود هنوز نرجس در خواب بود درشک افتادم . امام فریاد زد ، عمه شتاب مکن که مطلب نزدیک گردیده .گفت : نشستم و سوره الم سجده و یس خواندم که ناگاه نرجس هراسناک بیدار شد من ببالینش شتافتم . گفتم :
( بسم الله علیک ) آیا چیزی احساس می کنی ؟
گفت : بلی ای عمه .
گفتم :‌آسوده خاطر باش همان است که بتو گفتم .
حکیمه گفت :‌پس مرا سستی و از خودبیخودی فراگرفت و او نیز چنین شد وقتی بحس آقایم بیدارشدم جامه از روی نرجس بیکسو زدم و آقای خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمین گذارده ا و را در برگرفتم دیدم نظیف و پاکیزه است حضرت امام حسن عسکری به من صیحه زد : بیاور بنزد من پسرم را ای عمه .
او را نزد امام بردم امام دستهایش را زیر دوران و پشت او گذارد و پاهایش را در سینه خود قرارداد و زبانش را در دهان او نهاد و دست برچشمها و گوش و مفاصلش کشید .
پس فرمود : سخن بگو ای پسرم .
فرمود : اشهد ان لااله الاالله وحده لاشریک له وان محمداً رسول الله پس بر امیرالمومنین و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سکوت فرمود .
امام فرمود : او را نزد مادرش بر تا باو سلام کند و به نزد منش آور .
پس او را نزد مادرش بردم بمادرش سلام کرد سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم . فرمود : ای عمه روز هفتم که شد نزد ما بیا . حکیمه فرمود : بامدادان رفتم که به امام سلام عرض کنم پرده رابالا زدم تا از آقای خود تفقد کنم او را ندیدم . گفتم : فدایت شوم چه کرد آقای من ؟‌ فرمود ای عمه او را به آنکس سپردم که مادر موسی او را به او سپرد .
حکیمه گفت : روز هفتم که شد بنزد آنحضرت رفتم و سلام کردم و نشستم .
امام فرمود : پسرم را بنزد من بیاور پس من آقایم را در حالیکه در پارچه ای بود بنزد آن حضرت بردم . با او مانند روز اول رفتار کرد پس زبان در دهانش گذارد مثل آنکه شیروعسل به او می دهد . پس فرمود : سخن بگو :
گفت ‌:اشهد ان لا اله الله و صلوات بر محمد و امیر المومنین و امامان تا پدرش صلوات الله علیهم اجمعین فرستاد و این آیه را تلاوت کرد :
بسم الله الرحمن الرحیم و نریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنود هما منهم ماکانوا یحذرون
موسی بن محمد بن قاسم راوی حدیث گفت این سرگذشت را از عقید خادم پرسیدم گفت : حکیمه راست فرموده است .
صدوق در حدیثی که در نهایت اعتبار و اعتماد است بواسطه احمدبن الحسی بن عبدالله بن مهران امی عروضی ازدی از احمدبن حسین قمی روایت کرده که چون خلف صالح متولد شد از ناحیه حضرت امام حسن عسکری نامه ای برای جدم احمد بن اسحق رسید بخط دست آن حضرت که توقیعات بهمان خط وارد می شد در آن مکتوب بود برای ما مولودی ولادت یافت باید در نزد تو مستور و از مردم پنهان بماند زیرا آنرا برکسی ظاهر نمیکنم مگر نزدیکتر را بواسطه نزدیکی او و ولی را بجهت ولایتش دوست داشتیم اعلام آنرا بتو تا خدا تو را به آن مسرور سازد مانند آنکه ما را با آن مسرور ساخت .
و در روایت مسعودی است که ااحمدبن اسحق به حضرت امام حسن عسکری (ع) عرض کرد وقتی نامه بشارت شما به ولادت آقای ما رسید باقی نماند از مردو زنی و نه پسری که بمرتبه فهم رسیده باشد مگر آنکه قائل له حق شد . حضرت فرمود : آیا نمی دانید که زمین از حجه الله خالی نمی ماند .
و درحدیث دیگر شیخ ثقه جلیل فضل بن شاذان که پس از ولادت حضرت ولی عصر و پیش از وفات امام حسن عسکری (ع)« بین 255 تا 260 » وفات کرده در کتاب غیبت خود از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بواسطه محمدبن علی بن حمزه بن حسین بن عبیدالله بن عباس بن امیرالمومنین علیه السلام روایت کرده است که فرمود :
متولد شد ولی خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و جانشین من بعد ازمن ختنه کرده شده در شب نیمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستین کسی است که او را شست رضوان خازن بهشت بود که با جمعی از ملائکه مقربین او را با آب کوثر و سلسبیل غسل دادند .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  42  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بامداد میلاد

دانلودمقاله وصف مهدی از زبان الائمه دین

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله وصف مهدی از زبان الائمه دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
مقدمه مولف
خداوند سبحان پیامبر اکرم محمد بن عبدالله را برای تکمیل رسالت دیگر انبیای خویش و هدایت قافله بشری تا نهایت تاریخ برانگیخت و آن حضرت نیز در این راه از هیچ کوششی فرو گذار نکرد و از بدایت بعثت تا نهایت فرصت علی رغم تمامی مشکلات و موانع به بهترین وجه در هدایت امت کوشید و آنچه را از مصدر وحی دریافت نمود به امت ابلاغ کرد و در تفسیر و تبیین آن تلاش فراوان نمود .
ولی کوتاهی فرصت و کثرت کارها و مشکلات فراوان مانع از آن شد که تمامی معارف الهی و احکام شرعی و اخلاق اسلامی که برای هدایت و کمال بشریت ضرورت داشت بیان شود و چگونه ممکن است که این همه در مدت کوتاه _ بیست و سه سال _ بیان شود و حال آنکه بسیاری از این اوقات در مبارزات پنهانی و یا محاصره دشمن و یا جنگ و رویارویی با دشمنان و دیگر گرفتاری های حکومتی سپری شد .
ولی آن حضرت هرگز تبلیغ و رسالت خود را ناقص نگذاشت و برای ادامه این تبیین و تفسیر به امر الهی , اوصیای خویش را معین کرد و بارها نسبت به (( قرآن و عترت )) که امانتهای بجای مانده از وی در بین امت بودند , سفارش کرد که از جمله این وصایا حدیث متواثر ثقلین است که تمامی فرق اسلامی آن را نقل کرده اند . ولی با کمال تاسف ثقل اصغر و اهل بیت که مفسران وحی و تبیین کنندگان قرآن هستند مظلوم واقع شدند و بعد از پیامبر برای دریافت احکام و معارف به آنان مراجعه نشد . این حقیقت بر هر کسی که تاریخ اسلام را مطالعه و بررسی نماید پوشیده نمی ماند به ویژه با تحریم کتابت حدیث در دورانی از صدر اسلام و نیز پس از آن تبعید و شکنجه و حتی اعدام راویان احادیث ائمه اهل بیت این مظلومیت صورتی مضاعف پیدا کرد . ولی علی رغم تمامی مشکلات , آگاهان پاک نهادی به عروه الوثقای الهی چنگ زدند و از دریای معارف اهل بیت سیراب شدند و این زلال جاری را به دیگران نیز نوشانیدند . این گروه اگر چه اندک بودند ولی با پشتکاری و امانت و صداقتی شگرف روایات پیامبر و ائمه از اهل بیت او را نگاشته و به ارث گذاشتند تا در تاریخ طولانی خویش صورتهای گوناگونی پذیرفت و در تدوین احادیث روشهای متنوعی اعمال شد .
پیشگفتار
موضوع امام شناسی , و التزام به پیروی از مقام امامت , و ضرورت وجود یک رهبر اسلامی واجد شرایط در هر زمانی , تنها مربوط به شیعه و یک گروه خاصی نبوده و نیست , بلکه واقعیتی است که ریشه عمیق اسلامی دارد و مسلمانان با انواع فرقه گرائی ها و مذاهب گوناگون عقیدتی و فقهی , همه و همه معتقد و معترف به آن بوده و هستند .
به دیگر سخن عقیده به وجود امام در هر زمانی یک واجب الهی است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آنرا اعلام نموده , و بار مسئولیت آن بر دوش همگان نهاده است . آری , حضرتش انحراف گرایان از خط عقیده به امامت را – که از شناخت امام راستین عصر خود سر باز می زنند _ جاهلیت گرا و به عنوان کسی که به دوران جاهلیت عقب گرد نماید تعبیر کرده , فرماید :
(( من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ))
کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد مرگ او مانند مرگ افراد دوران جاهلیت باشد که در حال شرک و بت پرستی از دنیا رفتند .
این حدیث را زید بن ارقم , عامر بن ربیعه عنزی , عبدالله بن عباس , عبدالله بن عمر بن خطاب , عویمر بن مالک ( معروف به ابوداء ) معاذ بن جبل و معاویه بن ابی سفیان از پیامبر اسلام ( ص) نقل کرده اند ؛ و گروهی از محدثین عالی مقام و دیگر دانشمندان اهل تسنن هم آن را در مصادر اسلامی ذکر نموده اند ؛ و در واقع از احادیث متواتر و قطعی الصدور محسوب میشود , و ما بخشی از مدارک حدیث را پس از توضیح مختصری به نظر خوانندگان می رسانیم .
اکنون نکته لازم به تذکر در این زمینه آن باشد که این حدیث با دیگر احادیثی که به این مضمون وارد شده است نشانگر صدور یک فرمان قطعی اسلامی از ناحیه پیامبر است ؛ و با صراحت و تاکید توجه عموم را به دو امر مهم جلب می نماید :
۱- پیامبر اسلام (ص) با اضافه کردن کلمه (( امام )) به کلمه (( زمان)) ضرورت وجود امام جامع الشرائط و قابل شناخت را در هر عصر و زمانی ( هر چند تنها یک نفر مسلمان وجود داشته باشد ) جهت پیروی از او اعلام فرموده , و چنین امامی جز با امامان معصوم شیعه که آخرین آنها حضرت حجه بن الحسن العسکری (ع) است نمی تواند با کسی منطبق گردد .
۲- از اینکه پیامبر گرامی (ص) با اضافه کردن کلمه (( میته )) به کلمه (( جاهلیه )) مرگ بدون شناخت امام زمان هر زمانی را مرگ جاهلی توصیف کرده , معلوم میشود که این امام نه یک شخص عادی و معمولی , بلکه همانند پیامبر برخوردار از عالی ترین درجه شخصیت همه جانبه علمی و عملی , و روابط بین خلق و خالق است که نشناختن آن عیناً بسان نشناختن پیامبر , موجب گمراهی خواهد بود .
اکنون کسانی که بخواهند غیر از این نظریه را بپذیرند , برای ایشان بیش از دو راه وجود ندارد :
یا اصل حدیث را انکار نمایند ؛ در صورتیکه این حدیث _ به شرحی که بعداً ایراد میگردد _ قابل تردید و انکار نیست ؛
یا آنکه بگویند : مقصود هر امام و زمامداری است که با هر وسیله ای , هر چند با قهر و زور ., با کودتا و خونریزی . و بالاخره با پشت کردن به قرآن و معیارهای اسلامی و انسانی روی کار آید.
بنابراین معاویه ها, یزید ها , مروان ها , عبدالملک ها ,. منصور دوانیقی ها , هارون ها , مامون ها, متوکل ها , امام زمان های عصر خود بوده اند . که پیامبر (ص) نشناختن آنها را جاهلیت گرائی و عامل گمراهی و حشر و نشر با مردم جاهلیت اعلام کرده است ؛ و هم اکنون شناختن زمامداران کشورها و مناطق مسلمان نشین را با ویژگیهای که دارند . باید جهت شناخت اسلام و پیروی از احکام آن , جزء وظایف اسلامی دانست , و مرگ بدون شناخت آنان را مرگ جاهلی نامید .
و این پنداریست غلط , باطل , مغایر با روح اسلام , و مسخره آمیز , که هیچ انسان عاقل و آگاهی آن را نمی پذیرد .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  58  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله وصف مهدی از زبان الائمه دین

دانلودمقاله حکومت جهانی حضرت مهدی

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله حکومت جهانی حضرت مهدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


زمانی حکومت جهانی پراز عدل داد حضرت صاحب الامر (عج) تحقق پیدا می کند که تمامی روش ها و مکتب ها و تمامی داعیان اصلاح گریها و تمدن ها و تمامی ترقیاتی که در زندگی روزمره بشری پیدا شده و در بوته امتحان آمده و هیچ کدام از آن مکاتب نتوانسته اند به خواسته های بشریت جامة‌ عمل بپوشانند و جامعه ای که عدل و داد و مساوات در آ ن حاکم باشد پیاده نمایند و در این زمان انسان ها در می یابند که این مکاتب و گروهها همه نوعی کاسبند و هرگز نمی توانند سعادت مطلوب را برای بشر به ارمغان بیاورند و تمدن حاکم بر جهان امروز از عهده‌ حل نیازهای واقعی بشریت برآید . لا در جای خود از جان و دل به حکومت الله جل و جلاله حاکمیت آل محمد که همان حکومت حضرت صاحب الامر است تسلیم می شوند و در سایة‌ ایمان به حق قلبهایشان آرامش یافته و آسودگی بر روانشان سایه می افکند و اضطرابها ، ناراحتی ها ، مادیگری ها ، دنیامداری، حرض ، طمع ، بی دینی ، بی ایمانی و بی اعتقادی خلاصه تمام رذایل اخلاقی از جامعه رخت برمی بندد و در مقابل کمال و محسنات اخلاقی و دینی در جامعه راه یافته و دنیا تبدیل به گلستانی از معنویت می شود و تمامی خواسته های دیرینه انسان ها برآورده می شود . دیگر نه مشکل اقتصادی مطرح است نه ترس از ظلم و بیدادگری بیدادگران و تمام مسائل همه و همه یکجا حل می شود و حکومت دارای یک ثبات اجتماعی شده و تمامی مردمی که با مشکلات زندگی امروزه که نوعاً‌طاقت فرسا است وانسان ها وتمامی خلایق خداوند با اینکه با آن همه از مشکلات که دست به گریبان هستند و زندگی روزمره می نمایند با شروع حکومت جهانی حضرت و از برکت حضرتشان حل می شود و حتی آن دسته از ظامینی که با حرص و طمع به فکر مال اندوزی در دنیا ی مادی بودند و دائماً از اقشار فقیر بصورت ابزار استفاده می کردند در زمان حکومت عدل و عدالت همه با مساوات و عدالت با هم زندگی می کنند و تمامی ظالمین و بیدادگران و اخلال گران و فساد انگیزان و دنیا مداران و دنیاداران همگی از بین می روند و جامعه یکدست الهی معنوی و دینی و انسانی بدست قائم آل محمد حضرت صاحب الامر مهدی اداره می شود . چنانچه حدیثی در کتا غایه المرام از محدث بحرانی نقل شده که پیامبر عالی قدر اسلام حضرت محمد بیان فرمودند :« شمارا به مهدی بشارت می دهم که در امت من برانگیخته می شود و زمین را پر از عدل و داد می کند چنان که از ستم و بیداد پرشده باشد و ساکنان آسمان و زمین از او خشنود می شوند .»
2- ره آورهای حکومت حضرت مهدی :
آن کس که فتنه های آینده را دریابد با چراغی روشن در آن گام می نهد و بر سیرة‌ پیامبر و امامان رفتار می کند تا گره ها را بگشاید .
و ملت های اسیر و بردگان را آزاد می سازد و جمعیت های گمراه و ستمگر را پراکنده نموده و حق جویان را دورهم جمع آوری می کند . حضرت مهدی سال های طولانی پنهان از مردم به سر می برد آن چنان که جوینده نمی بیند با آنکه دریافتن نشانة وی تلاش فراوان کند سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده می شوند چون شمشیرهای صیقل یافته و ایده های آنان با قرآن جلا می گیرد و با تفسیر قران گوشهایشان نوا می گیرد و در بامداد و شامگاه جام های حکمت می نوشند و با الهامات نورانی از قران مجید و تفسیر و تاویل کاملی که از حضرت قائم (عج) به آنها می رسد اشخاصی حکیم تربیت یافته می شوند و با عنایات ربانی و با استفاده از وجود مبارک امام (علیه السلام ) تمام عالم پر از عدل و داد شده و حکومت اسلامی بر مبنای عدل تمام گیتی را فرامی گیرد و در زیر سایه خدای سبحان به آرامش می رسند .
3- چگونگی حال انتظار :
انسان وقتی به کسی علاقه داشته باشد سعی و تلاش می کند که خود را به او نزدیک نماید و اعمال و کرداری داشته باشد که طرف مقابلش احساس رضایت از او کند . و اگر طرف مقابلش مظهر تمام خوبی ها ، عدالت ، حقیقت انسانیت و حقانیت باشد و در مرتبه آخر اینکه مقام والای امامت را دارا باشد و کسی که منتظر فرج بوده و گم گشته ای را همیشه در ذهن خود داشته باشد باید یک انس و مشابهتی به او در خودش ایجاد کند . در دستور زبان عربی جمله (هومنتظر ) جمله حالیه است برای فعل های قبلی یعنی این کار را انجام بدهد درحالی که منتظر است .
بنابراین در این مطلب اینطور مشاهده می شود که در این حدیث شریف دو مطلب به آن توصیه شده است اول اینکه ما باید با پرداختن به خود یعنی حال تزکیه و خودسازی و اگر درست فکر کنیم می بینیم که با توجه با مکارم اخلاق و ورع و نیکوکاری و در صورتی که حال تزکیه و خودسازی پیدا کنیم حال انتظا ربه ما دست می دهد و باید ظرف وجودی خود را از رذایل خالی کنیم و آنچه که مانع می شود تا خوبیها در او تحقق پیدا کند چون تا ظرف وجودیش تخلیه نشود جایی برای ورود محاسن اخلاق و مکاریم خلقی و اخلاق حسنه و کمال و آراستگی باطنی پیدا نمی شود . بنابراین شخص منتظر اولین وظیفه اش اصلاح مسیر خودش است در زندگی فردی و در سلوک شخصی و وقتی خود را اصلاح نمود در خانه و اجتماع الگو شده و آنگاه می تواند زمینه منتظر بودن را د رخود پیاده نماید شخصی که منتظر پرچم عدالت است خود د رسردر خانه اش پرچم ظلم نصب نمی کند و کسی که منتظر قائم است خود د رحال انتظار است زبان و رفتار و سلوک و اعمال و کارهایش معاملاتش گفتارش کردارش خلاصه نباید خلاف حق و حقیقت باشد و روزبه روز سنخیت با مطلوب ایجاد کند و در زندگی فردی خود با مطلوبش ایجاد سنخیت و همخوانی نماید و ایجاد آن با عمل صالح و خودسازی وباور داشتن مهدویت است و حضور امام (ع) را در قلب خود احساس کند و در تمام امکنه و در تمام حال امام را حاضر و ناظر بداند و بداند که پرونده اعمال او هفته به هفته خدمت حضرتش می رسد و آن حال ، حال انتظار است .
4- غیبت صغری حضرت صاحب الامر مهدی موعود و شرح حال نواب چهارگانه :
غیبت حضرت پس از شهادت پدر بزرگوارشان و در پی تعقیب معتمد عباسی لعنت الله علیه شروع شد نخستین محل غیبت در سامرا در اطراف سرداب مقدس بود که حضرت نایب خاص برای خود تعیین فرمود که به وسیله آن حوایج و سوالات شیعیان را دریافت نموده و جواب دهند تا مدتی بدین منوال چهارنایب ایشان یکی پس ازدیگری دستورات را از حضرت می گرفتند و به شیعیان می رساندند .
قبر شریف این چهارنائب در بغدادبازارشرجه می باشد .
1- « نائب خاص اول »: ابوعمر عثمان بن سعد العمری الاسدی که برای امام علی النقی (ع) وکالت و برای حضرت مهدی (عج) از سال 260 تا 280 نیابت نموده و سپس به ملاء اعلا شتافت .
2- « نائب دوم » : محمدبن عثمان العمری بعد از وفات پدرش نایب اول از سال 280 تا 305 هجری قمری نیابت حضرت را برعهده داشت .
3- « نایب سوم » ابوالقاسم بن روح نوبختی از سال 305 تا 326 به نیابت حضرت مهدی (عج) منصوب شد . ( پس از وفات محمدبن عثمان ) .
4- « نایب چهارم » : ( بعد از وفات حسین بن روح ) ابوالحسن علی بن محمد سعدی از سال 326 تا سال 329 به نیابت از امام (ع) منصوب گردید .

 

5 – در باره غیبت کبری آن حضرت :
شش روز قبل از وفات سمری نامه و دست خط مبارک حضرت به این عنوان صادر و به ابوالحسن علی بن محمد سمری رسید . متن نامه :
« واما وفات تو نزدیک شده است دیگر به کسی وصیت نکن و کسی را به نیابت تعیین ننما که غیبت تامه واقع شده است و ظهور نخواهد شد مگر بعداز مدت طولانی که قساوت دلها علمگیر شده و زمین پر از جور شود پس هر کس پیش از سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند دروغگوست (مگر در موارد خاص ) . طبق مفاد این نامه بعد از وفات سمری ( نایب خاص چهارم ) غیبت کبری شروع شد و امور شیعیان به عموم فقهای جامع الشرایط محول گردید به همین دلیل فقها و مراجع را نایب عام می گویند . چنانچه حضرت مهدی در نامه های به اسحق بن یعقوب فرمود : « پیش آمدهایی که واقع می شود براویان حدیث رجوع کنید که آنان حجت من هستند برشما و من حجت خدایم »
در حدیثی از امام جعفر صادق (درباره فقها ) است که فرموده اند :« هرکس از فقها نفس خود را از محرمات نگهدارد و دین خود را حفظ نماید و مخالف هوای نفس و تابع و فرمانبردار مولای خود باشد برعوام ( کسی که فقیه و مجتهد نیست ) واجب است از او تقلید کند .
و اما شبهاتی که به غیبت حضرت مهدی (عج) گفته و یا نوشته اند که در جواب باید گفت :
1- کسانی که خارج از اسلام بوده یا مسلمان هستند ، ولی عقاید شیعه را قبول ندارند که به آنان اگر چه می توان با دلیل و عقل جواب داد لکن روش صحیح آن است که ابتدا عقیده به (توحید ، نبوت و امامت )را به آنان القاء‌کرد و بعد راجع به غیبت امام دوازدهم بحث نمود .
2- گروهی از شیعیان که عقاید حقه را قبول کرده اند و در مورد غیبت حضرت ولی عصر صاحب الزمان (عج) دچار شبهه شده اند که بهترین جواب ، اخبار و احادیثی است که از طرف ائمه معصومین (ع) وارد شده است و از آن بهتر اینکه چندروزی روزه بگیرند و توسل به حضرت پیدا کنند تا حقایق برایشان روشن شود .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   23 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حکومت جهانی حضرت مهدی

دانلود مقاله نقش یاتاقان‌ها و روانکاری در اتومبیل

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله نقش یاتاقان‌ها و روانکاری در اتومبیل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 اصولا وضعیت اقتصاد ملی هر جامعه‌ای به نحوه و میزان استفاده از مواد و انرژی مربوط می‌شود در شرایط امروزی بهینه‌سازی مصرف انرژی نقش کلیدی در توسعه اقتصادی و اجتماعی ایفا می‌کند از طرفی بحران کاهش منابع نفتی و بحران‌های اقتصادی دنیا را واداشته که از منابع انرژی به بهترین نحو استفاده کنند. با بررسی روش استفاده مواد و انرژی در کشور و همچنین آمار و ارقام اعلام شده در می‌یابیم نرخ رشد و پیشرفت اقتصادی کشور رو به تعدیل است. بنابراین بررسی روش استفاده مواد و انرژی در کشور و بهینه‌سازی مصرف انرژی در سیستم‌های مختلف را می‌توان از دو دیدگاه بررسی نمود: یکی بکارگیری تکنولوژی بهینه‌سازی در فاز طراحی سیستم مورد مطالعه و دیگری اعمال روش‌های بهینه‌سازی مصرف در سیستم‌های در حال کار. از جمله تکنولوژی‌های بهینه‌سازی که می‌توان از اصول آن در فاز طراحی کمک گرفت، تکنولوژی تریبولوژی است که در رابطه با سیستم‌های مکانیکی بکار گرفته می‌شود. هنگام بررسی بهره‌وری انرژی یک طرح صنعتی، باید مصرف انرژی در سیستم‌های مکانیکی آن را نیز همپای مصارف حرارتی و الکتریکی در نظر گرفت. یکی از عواملی که در سیستم‌های مکانیکی انرژی را به هدر می‌دهد، اصطکاکی است که بین دو سطح که نسبت به هم دارای حرکت هستند، وجود دارد، در واقع تریبولوژی علم و تکنولوژی، عمل متقابل سطح در حال حرکت نسبت به یکدیگر و اعمال مربوط به آن اجزا در حال حرکت تعریف بهتری برای آن است. اصول تریبولوژی برای قسمتی از اجزا دستگاه‌ها و ماشینهای مکانیکی که در آنها بیشترین اصطکاک و ساییدگی وجود دارد، بکار برده می‌شود. از اجزا اصلی خودرو که در آن بیشترین اصطکاک و ساییدگی وجود دارد، یاتاقان‌ها هستند. این قطعات امروزه کاربرد فراوان پیدا کرده‌اند و با توجه به خصوصیات یاتاقان‌ها روانکاری و کاهش اصطکاک و ساییدگی در آنها از مسایل مهم و قابل توجه است. از مسایلی که در رابطه با یاتاقان‌ها و اجزای مرتبط مانند سیستم سیلندر و پیستون، باید در نظر گرفت، عبارتند از: ١) طراحی و انتخاب یاتاقان بر اساس حالت اساسی کار، جهت و طبیعت بار وارده، شکل هندسی سیستم. ٢) بررسی جنس ماده یاتاقان و خصوصیات میکروسکوپی و ماکروسکوپی سطح آن و مشخصه‌های هندسی و بافت آن. ٣) بررسی شیوه‌های روانکاری ٤) شناخت و بررسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی روان‌کننده‌ها. این مقاله موارد فوق را بصورت اجمالی بررسی می‌کند، اما آنچه مهم است، این است که روان‌سازی اعضا و قسمت‌های در حال تماس بسیار با اهمیت است و در همه طراحی‌ها باید دقت و ملاحظه نمود که مسایل روان‌سازی برای همه اعضای دستگاه در نظر گرفته شود و همچنین خاطر نشان می‌شود که اجزا مکانیکی نمی‌توانند در یک دستگاه یا ماشین بصورت مجزا رفتار کنند. بلکه آنها تحت تأثیر دیگر اجزا قرار می‌گیرند، همانگونه که آنها بر دیگر اجزا تأثیر می‌گذارند. در این مقاله با سطوح همدیسی و ناهمدیسی سرو کار داریم. سطح روی مساحت نسبتاً بزرگی حمل می‌شود و ضمن افزایش بار، مساحت سطح تحمل کننده بار لزوماً ثابت باقی می‌ماند. سطوح ناهمدیسی مطابقت هندسی خوبی ندارند و دارای سطوح روانکاری کوچکی هستند. سطوح روانکاری با افزایش بار بزرگ می‌شوند، ولی هنوز در مقایسه با مساحت روانکاری سطوح همدیسی، کوچک است.
موضع‌نگاری سطوح
سرعت افزاینده تولید و روش‌های جدید برش لیزری، مشخصات سطوح ماشین شده را تغییر می‌دهند. همچنین ملزومات مربوط به دقت سطح و صیقلی بودن آن نیز به مقدار زیادی افزایش یافته است. از این رو اهمیت تشریح یک سطح با مقیاس دقیق، در تریبولوژی بخوبی نمایش داده می‌شود. شکست لایه‌های روانکاری کننده روغن در سیلندرهای موتور در یاتاقان‌ها می‌تواند بخاطر شکل سطح نامناسب حتی در مقیاس میکرونی باشد.
گرچه تئوری طراحی یاتاقان به مقدار زیادی متکی به مکانیزم سیال و سینماتیک است، ولی نهایتاً، مسأله دو سطح است که یا در تماس هستند و یا توسط یک لایه نازک سیال از یکدیگر جدا می‌شوند. در هر مورد بافت این سطح بمنظور کسب اطمینان از روانکاری مناسب، می‌تواند مهم باشد.
اولین گام در به دست آوردن بصیرت در روانکاری سطوح جامد، امتحان کردن نمایه سطح یا موضع‌نگاری است. سطوح صاف در مقیاس اتمی بصورت کاملاً مسطح نیستند. زبری سطوح تولیدی و مصرفی در روانکاری بین ١/٠ تا ١٠ میکرومتر بوده، در صورتی که قطر اتم‌های معمولی بین ٠٠٠١/٠ تا ٠٠١/٠ میکرومتر است. حتی یک سطح کاملاً صیقلی وقتی با میکروسکوپ یا با نمایه‌گر آزمایش شود، شکل ناصاف دارد. این سطح از بخش‌های پست و بلند تشکیل شده‌است که نقاط بلند یا برجستگی‌ها، به نام «زبری» خوانده می‌شود.
مشخصه‌های هندسی سطوح
مشخصه‌های هندسی، یا بافت سطوح به ترتیبی که در شکل (٣) نشان داده می‌شود را می‌توان به راحتی به سه طبقه اصلی تقسیم‌بندی نمود.
١)خطای شکل: سطوح بخاطر خطاهای به وجود آمده در فرآیند ساخت از فرم تعریف شده کامل خویش منحرف می‌شوند.
٢)موجی بودن: موج‌های نسبتاً بلند در یک نمایه سطح، غالباً همراه با ارتعاشات ناخواسته‌ای هستند که همیشه در سیستم‌های ماشین ابزار اتفاق می‌افتد.
٣)زبری: به غیر از موجی بودن و خطای شکل، بی‌نظمی‌هایی در سطح فرآیند برش و صیقل دادن در زمان تولید بوجود می‌آیند که اصطلاحاً آن را زبری می‌گویند.
در مطالعه سطوح روانکاری شونده، زبری، یک تغییر هندسی است که عموماً قابل توجه است گرچه غالباً تمایز زیادی نمی‌توان بین این طبقه‌بندی‌ها قائل شد، ولی زبری به سادگی به فضای افقی «طول موجی» این سطح ارتباط دارد. از دید عملی، در طبقه‌بندی کردن سطوح مورد استفاده در تریبولوژی، هر دو جهت عمودی (یا پارامتر دامنه) و جهت افقی (یا طول موج) مهم هستند.
دو دسته سخت افزار عمومی به صورت رایج برای اندازه‌گیری صیقل سطح به کار گرفته می‌شوند:
١)روش‌های تماسی که از روش سوزنی استفاده می‌کنند.
٢)روش‌های بدون تماس.
اندازه‌گیری سوزنی بر مبنای تبدیل حرکت عمودی نوک سوزن در ضمن طی عرض یک سطح، به یک ولتاژ الکتریکی است. سپس این ولتاژ توسط استفاده از آنالوگ مداری یا تبدیل به اطلاعات دیجیتال، متحول می‌شود.
روشهای بدون تماس برای تعیین مشخصه‌های سطوح، چندین وسیله و اصول اندازه‌گیری مختلف را به کار می‌گیرند:
وسایل بادی، دستگاه‌های نوری، دستگاه‌های میکروسکوپ الکترونی (الکترون میکروسکوپی انتقالی TEM و انعکاس الکترون میکروسکوپی REM) و همچنین کنترل تونلی میکروسکوپی. از دستگاه‌هایی که در این رابطه موجود هستند، می‌توان دستگاه‌های: Station) SAM Semi-Automatic Measuring ) MULTI - INCOMETER- TOPOMETER.
طراحی یاتاقان
طراحی فرآیندی است خلاق، بمنظور پیداکردن راه حل مناسب برای یک مسأله بخصوص در تمام اشکال طراحی، یک مساله خاص ممکن است راه‌حل‌های مختلفی داشته باشد، زیرا ملزومات طراحی می‌تواند به طرق مختلف برداشت شود. بنابراین کار طراح روشن و صریح نیست، زیرا او مجبور است توافقی منطقی بین همه این ملزومات انتخاب کرده و سپس تصمیم بگیرد تا این طراحی، تلفیقی از همه این شرایط باشد.
فرآیند انتخاب و طراحی یاتاقان، معمولاً شامل اقدامات زیر است:
١) انتخاب یاتاقان مناسب.
٢) تخمین اندازه یاتاقان که احتمال دارد مطلوب باشد.
٣) تجزیه و تحلیل کردن عملکرد یاتاقان برای ارضاء ملزومات در نظر گرفته شده.
‏٤) تعدیل این طراحی و ابعاد آن تا زمانی که عملکرد آن نزدیک به بهینه‌ای که از همه مهم‌تر است، شود.
دو گام آخری در این فرآیند می‌تواند به آسانی توسط شخصی که آموزش در روش‌های تحلیلی داشته و اصول اصلی موضوع را درک می‌کند، انجام گیرد. ولی دو گام اولی احتیاج به تعدادی تصمیم‌گیری‌های خلاق دارد و برای خیلی طراحان مشکل‌ترین قسمت فرآیند طراحی است.
طبقه بندی یاتاقان
یاتاقان یک تکیه‌گاه یا راهنما است که یک جزء ماشین را به ترتیبی با اجزاء دیگر قرار می‌دهد که حرکت نسبی معین شده میسر گردد، ضمن این که نیروهای در ارتباط با کارکرد در این ماشین بتوانند به نرمی و با راندمان خوب منتقل شوند.
یاتاقان‌ها را می‌توان به چند طریق دسته‌بندی کرد: تقسیم‌بندی بر اساس حالت اساسی کار (مالش، هیدرودینامیک، هیدرواستاتیک، یا جزء چرخنده). تقسیم‌بندی بر اساس جهت و طبیعت بار وارده (کف گرد یا ژورنال)، یا تقسیم‌بندی بر اساس شکل هندسی (تخت، سطح موازی پله‌ای، یا کفشک متمایل).
مطالب زیادی برای طبقه‌بندی بر حسب حالت اساسی عمل با تقسیم‌بندی‌های جزیی آن برای به حساب آوردن شرایط بار و شکل‌های هندسی مختلف وجود دارد.
انتخاب یاتاقان
طراح غالباً با مشکل تصمیم‌گیری برای انتخاب یاتاقان با قطعات چرخنده یا هیدرودینامیکی که برای کاربرد بخصوص استفاده می‌شوند، مواجه می‌شود. مشخصه‌های ذیل در یاتاقان‌های با قطعه چرخنده در خیلی از موقعیت‌ها مطلوب‌تر از یاتاقان‌های هیدرودینامیکی است:
١) اصطکاک کم در شروع و حین عمل.
٢) قدرت تحمل بارهای ترکیب از شعاعی و کف‌گرد.
٣) حساسیت کمتر به قطع‌شدن موقت روانکاری.
٤) نداشتن عامل بوجود آورنده ناپایداری.
٥) دمای شروع پایین.
٦)قدرت آب‌بندی روان‌کننده در داخل یاتاقان تا حدود منطقی تغییرات در بار، سرعت و دمای عمل، اثر کمی در عملکرد یاتاقان‌های با قطعات چرخنده دارند.
مشخصه‌های ذیل یاتاقان‌های با قطعات چرخنده را کمتر از یاتاقان‌های هیدرودینامیکی مطلوب جلوه می‌دهند:
١) عمر خستگی معین به دلیل نوسانات زیاد.
‌٢) لزوم فضای بزرگ‌تر در جهت شعاعی.
٣) ظرفیت ضربه‌گیری کمتر.
٤) سرو صدای بالاتر.
٥) لزوم جدی‌تر هم محور بودن.
٦) هزینه بیشتر.
هر نوع یاتاقان، نقاط قوی و مثبت مربوط به خود را دارد و باید در انتخاب مناسب‌ترین نوع برای کارگیری معین دقت کافی به عمل آید. اسناد واحد داده‌های علوم مهندسی (ESDU) راهنمایی مفید در مورد مسأله مهم انتخاب یاتاقان و همچنین راهنمایی‌های عالی در مورد انتخاب نوع یاتاقان ژورنال یا کف‌گرد با بهترین احتمال برای برآورد احتیاجات عملکرد، ضمن در نظر‌گیری بار، سرعت و شکل هندسی یاتاقان دارد.
موارد یاتاقان
پارامتر دیگری که می‌تواند در عملکرد موفقیت‌آمیز اجزاء تریبولوژی مؤثر باشد، جنس مواد جامد استفاده ‌شده‌‌است. در راستای تأمین نیاز عملکرد یاتاقان‌ها، باید مواد به کار رفته در تولید یاتاقان‌ها دارای مشخصه‌های ویژه‌ای باشند. بعضی از مشخصه‌های مطلوب عبارتند از: سازگاری با مواد سطح متقابل تماسی، قدرت جذب ذرات آشغال و ذرات حاصل از ساییدگی قابلیت تطابق عملکرد یاتاقان در شرایط کاری خارج از محوری، تطابق هندسی و تغییر مکان ساختاری، پایداری حرارتی و مقاومت در مقابل خوردگی و خستگی.
مشخصه‌های مواد
انتخاب جنس یاتاقان برای کاربرد بخصوص بستگی دارد به:
١) نوع یاتاقان (ژورنال، کف‌گرد، ساچمه‌ای ، ....)
٢) نوع روان کننده (چربی، روغن، آب، گاز، ....)
٣) شرایط محیط اطراف (درجه حرارت، فشار،....)
البته هیچ ماده‌ای به تنهایی نمی‌تواند تمام احتیاجات مواد تشکیل دهنده یاتاقان را بطور کامل برآورده سازد. بنابراین انتخاب جنس یاتاقان در کاربرد مورد نظر از اهمیت زیادی برخوردار‌است و باید بر اساس مشخصه‌های در نظر گرفته شده باشد.
١) سازگاری
گرچه یک یاتاقان هیدرودینامیکی با کارکرد مناسب، یاتاقانی است که در آن محور و یاتاقان توسط لایه روان‌کننده از یکدیگر جدا شوند، اما ضمن عمل موقعیت‌هایی وجود دارند که محور و یاتاقان با یکدیگر تماس پیدا می‌کنند. نقاط برجسته روی محور و یاتاقان به یکدیگر ساییده شده و در اثر حرارت موضعی، نقاط برجسته جوش می‌خورند و این نقاط جوش میکروسکوپی در ادامه شکسته می‌شوند. قابلیت مقاومت ترکیب این مواد در مقابل جوش و خراش، مشخص کننده مقدار سازگاری آنهاست.
٢) قابلیت جذب
ذرات آشغال و یا دیگر ذرات خارجی، ضمن عمل یاتاقان‌ها توسط روان‌کننده و توسط چرخش محور به داخل محوطه لقی یاتاقان حمل می‌شوند. اگر این ذرات آشغال نتوانند در ماده یاتاقان جذب شوند، باعث خسارت ناشی از خراشیدگی می‌گردند. قابلیت جذب این ذرات، از مشخصات مهم یاتاقان است.
٣) قابلیت تطابق
همانطور که از معنی کلمه پیداست، قابلیت تطابق عبارت از اندازه قابلیت ماده یاتاقان در مطابقت دادن خود به خارج از محوری بین محور، یاتاقان یا مربوط به خطاهای هندسی حاصل از ساخت اجزاء آن است و معمولاً مواد یاتاقان با مدول کشسانی پایین به آسانی قابلیت تطابق دارند.
٤) مقاومت در مقابل خوردگی
جنس یاتاقان باید در مقابل ماده روان‌کننده یا مواد حاصل از اکسیداسیون آن قابلیت مقاومت داشته باشد. برای مثال، روغن‌های روان‌کننده بدون کنترل اکسیداسیون، تولید اسیدهای آلی می‌نمایند که بعضی از مواد یاتاقان را از بین می‌برند. انتخاب مواد مقاوم کننده، در حالتی که روان‌کننده آب است، لزوماً محدود به مواد ضدزنگ می‌گردد.
٥) مقاومت در مقابل خستگی
در کاربردهایی که در آن بار تغییر جهت داده یا در آن شدت بار بصورت دوره‌ای تغییر می‌کند، مقاومت بالا در مقابل خستگی لازم است. شکست‌های ناشی از خستگی ابتدا بصورت ترک در سطح یاتاقان ظاهر می‌شود. این ترک‌ها در سرتاسر ماده یاتاقان منتشر شده و به ترک‌های دیگر ملحق می‌شود. در نتیجه باعث جداشدن قسمت‌های مختلف ماده یاتاقان می‌شوند. مقاومت در مقابل خستگی، بخصوص در مورد بارگذاری دوره‌ای مهم است.
٦) پایداری حرارتی و پایداری بعدی
مشخصه‌های حرارتی ماده یاتاقان بستگی به اتلاف حرارت دارد. ضریب هدایت حرارتی ماده یاتاقان وقتی که شرایط روانکاری هیدرودینامیکی نمی‌تواند رعایت شود، باید به اندازه کافی بالا باشد تا اتلاف بیشتر حرارت تولید شده اصطکاکی را، تضمین کند. ضریب انبساط حرارتی خطی باید در محدوده کلی طراحی قابل قبول باشد، بطوری که اثرات تغییرات دما زیان‌آور نباشد. حتی اگر یک ماده این مشخصه‌های مطلوب را داشته باشد، شرایط هزینه‌های قابل قبول و فراهم بودن ماده نیز باید رعایت شوند.
یاتاقان‌های فلزی و غیر فلزی
مواد یاتاقانی برای سطوح همدیسی به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند:
١) فلزات: مانند بابیت‌ها، برنزها، آلیاژهای آلومینیوم، فلزات متخلخل و فلزات جایگزین از قبیل نقره و ایندیوم.
٢) غیر فلزات: مانند پلاستیک‌ها، لاستیک، گرافیت، چوب، سرامیک، کاربیدهای سیمانی، اکسیدهای فلزی و شیشه.
خواص مواد متداول یاتاقان
مواد یاتاقان به آسانی در سه گروه پایه‌ای دسته بندی می‌شوند: فلزات، سرامیک‌ها و پلیمرها، انتخاب مواد در ابتدا بر مبنای آرایش شیمیایی و ساختار اتمی بوده و بیشتر مواد یاتاقان‌ها به طور مستقل جزء یکی از این گروه‌ها هستند، گرچه حالت‌های ترکیبی نیز وجود دارد. یعنی علاوه بر این سه طبقه‌بندی اصلی، یک گروه اضافی دیگر از مواد یاتاقان‌ها به نام گروه مرکب تهیه و به مصرف تولیدکنندگان می‌رسد. توضیح خلاصه طبقه‌بندی ماده و مشخصه‌های بیان‌کننده آنها بشرح زیر است:
١) فلزات: مواد فلزی معمولا ترکیبی از اجزاء فلزی بوده که دارای تعداد زیادی الکترون‌های آزاد هستند. این بدان معنی است که این الکترون‌ها متصل به اتم‌های خاصی نیستند. فلزات هدایت کننده الکتریسیته و حرارت هستند و در نور قابل رویت شفاف نیستند، یک سطح فلز صیقلی و دارای ظاهر براقی است. به علاوه فلزات با وجود استحکام، قادر به تغییر شکل هستند.
٢) سرامیک‌ها: سرامیک‌ها ترکیبی از اجزاء فلزی و غیر فلزی و معمولاً ترکیبی از اکسیدها، نیتریدها و کاربیدها هستند. محدوده گسترده موادی که در این طبقه‌بندی قرار دارند، شامل سرامیک‌هایی می‌شود که از خاک رس، سیمان و شیشه تشکیل شده‌اند. این مواد عموماً عایق عبور الکتریسیته و حرارت و از فلزات و پلیمرها در برابر دماهای بالا و محیط های سخت مقاوم‌تر هستند. از نظر رفتار مکانیکی، سرامیک‌ها سخت ولی شکننده هستند.
٣) پلیمرها: پلیمرها شامل مواد پلاستیکی و لاستیک هستند. اکثر پلیمرها از نظر شیمیایی بر مبنای کربن، هیدروژن و دیگر اجزاء غیر فلزی از انواع ترکیبات آلی دارای ساختار مولکولی خیلی بزرگی هستند. این مواد عموماً دارای دانسیته پایین و بسیار قابل انعطاف هستند.
٤) مواد مرکب: موادی را که دارای بیش از یک ماده باشند، مواد مرکب می نامند. کامپوزیت پلیمری مثالی است که در آن الیاف شیشه در داخل یک ماده پلیمری قرار دارد. طراحی یک ماده مرکب به این گونه است که ترکیبی از بهترین مشخصه‌های مواد متشکله را به نمایش بگذارد. فایبر گلاس مقاومت شیشه و قابلیت انعطاف پلیمرها را دارد. با توجه به کاربرد روزافزون یاتاقان‌های گازی شرایط و خصوصیات کاملاً متفاوت آنها با دیگر یاتاقان‌ها در ادامه بصورت مختصر توضیح داده شده است.
یاتاقان‌های گازی
در سال‌های اخیر یاتاقان‌های روانکاری شونده با لایه روانکاری گازی به دلیل مشخصه‌های قابل توجه، در بسیاری از کاربردها مورد استقبال فراوان قرار گرفته‌اند. آنها مشابه یاتاقان‌های هیدرودینامیکی با روغن روانکاری می‌شوند با این تفاوت که سیال تراکم‌پذیر است. به علاوه از آنجا که هوا هزاران بار، از رقیق‌ترین روغن‌های معدنی رقیق‌تر بوده، مقاومت در برابر لغزندگی خیلی کم است. هر چند که نزدیک‌ترین فاصله بین سطوح یاتاقان نیز به همان نسبت کوچک‌تر است، به گونه‌ای که احتیاط‌های بخصوص باید در ساخت این یاتاقان‌ها به کار گرفته شود.
مزیت‌های یاتاقان‌های روانکاری شونده با گاز عبارتند از:
١) اصطکاک آنها بسیار پایین است.
٢) روانکار به سهولت در دسترس و تمیز است.
٣) روانکار، سطح را آلوده نمی‌کند.
٤) انکار در دمای کاملاً پایین تا کاملاً بالا، به خوبی کار می‌کند.
٥) لایه روانکار به دلیل کاویتاسیون یا تهویه از بین نمی‌رود.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  11  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقش یاتاقان‌ها و روانکاری در اتومبیل

دانلود مقاله ابلیس

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله ابلیس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
موضوع ابلیس نزد ما امری مبتذل و پیش پا افتاده شده که اعتنایی به آن نداریم ، جز اینکه روزی چند بار اورا لغت کرده و از شرش به خدا پناه میبریم و بعضی افکار پریشان خود را به این جهت که از ناحیه او است تقبیح میکنیم . و لیکن باید دانست که این موضوع ، موضوعی است بسیار قابل تامل و شایان دقت و بحث .
چرا در شناختن این دشمن خانگی و درونی خود بی اعتناییم ؟ دشمنی که از روز پیدایش بشر تا روزی که حیاط زندگی اش برچیده می شود بلکه حتی پس از مردنش هم دست از گریبان او بر نمیدارد و تا در عذاب جاودانه دوزخش نیندازد آرام نمیگیرد .
آیات 10-25 سوره اعراف ابتدای خلقت انسان و صورت بندی او و ماجرای آن روز آدم و سجده ملائکه و سرپیچی ابلیس و قریب خوردن آدم و همسرش و خروجشان از بهشت و سایر اموری را که خداوند برای آن دو مقدر کرده بود بیان میفرماید .
« ثم قلنا للملائکه اسجدوا لادم » بیانگر دو حقیقت است :
حقیقت اول اینکه سجده ملائکه برای جمیع بنی آدم و در حقیقت خضوع برای عالم بشریت بوده ، و اگر حضرت آدم (ع) قبله گاه سجده ملائکه شده از جهت خصوصیت شخصیتش نبوده بلکه از این باب بوده که آدم (ع) نمونه کامل انسانیت بوده ، و در حقیقت از طرف تمام افراد انسان به منزله نماینده بوده است ، همچنانکه خانه کعبه از جهت اینکه حکایت از مقام ربوبی پروردگار می کند قبله گاه مردم قرار گرفته است .
حقیقت دوم آنکه خلقت آدم در حقیقت خلقت جمیع فرزندان نوع بشر بوده است .
« فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین »
در این جمله و همچنین در آیه « فسجد الملائکه کلهم اجمعون » خدای تعالی خبری دهد از سجده کردن تمامی فرشتگان مگر ابلیس . و علت سجده نکردن وی را این دانسته که او از جنس فرشتگان نبوده، بلکه از طایفه جن بوده است .
یعنی اگر ابلیس از جنس فرشتگان می‌بود چنین عصیانی را مرتکب نمی‌شد . از آیه 30 سوره بقره نیز این استفاده می شود که او و همه فرشتگان در مقامی قرار داشتند که میتوان آن را مقام « قدس » نامید، و امر به سجده هم متوجه این مقام بوده نه به یک یک افرادی که در این مقام قرار داشته اند، ابلیس قبل از تمردش فرقی با ملائکه نداشته ، و پس از تمرد حسابش از آنان جدا شده ، ملائکه به آنچه مقام و منزلت شان اقتضا میکرد، باقی ماندند و خضوع بندگی را از دست ندادند و لیکن ابلیس بدبخت از آن مقام ساقط گردید ، همچنانکه فرموده : « کان من الجن ففسق عن امر ربه = چون از جنس جن بود نسبت به امر پروردگارش فسق ورزید » و « فسق » به معنای بیرون شدن خرما از پوسته است ، ابلیس همه با این تمردش در حقیقت از پوست خود بیرون گشت و زندگانیی را اختیار کرد که جز خروج از کرامت الهی و اطاعت بندگی چیزی دیگر نبود . مقصود از اینکه ابلیس عمل تمرد را انجام داد به این معنی بود که وی در برابر حقیقت انسانیت خاضع نشد و جمله « فما یکون لک ان تتکبر فیها » این بیان را تایید می کند : برای اینکه ظاهر آن این که آن مقام ، مقامی است که ذاتاً قابل تکبر نیست ، و ممکن نیست بتوان از آن سرپیچی کرد و لذا تکبر ابلیس نسبت به این مقام همان و بیرون شدنش از آن و هبوطش به درجه پایین تر همان .
موید دیگر این بیان این است که امر به سجده بر آدم نسبت به ابلیس و ملائکه امر واحدی بوده ، و معلوم است که امر به ملائکه امر مولوی نبوده زیرا امر مولوی آن امری است که مامور نسبتش به اطاعت و معصیت و شقاوت درباره ملائکه چنین نیستند ، زیرا معصیت و شقاوت درباره ملائکه تصور ندارد و آنان مخلوق بر اطاعت و مستقر در سعادتند ، پس امر به ابلیس هم امر مولوی نبوده و ابلیس در مقابل ملائکه مخلوق بر معصیت و شقاوت بوده است .
چیزی که هست مادامی که آدم خلق نشده بود و خداوند ملائکه و ابلیس را امر به سجود بر وی نکرده بود ابلیس و ملائکه هر دو در یک رتبه بوده بدن امتیاز از هم هر دو در مقام قرب بودند ، و پس از آنکه آدم آفریده شد این دو فریق از هم جدا شده یکی راه سعادت و دیگری راه شقاوت را پیش گرفت .
« قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک . قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین »
مراد از این ایه این است که : ای ابلیس ! چه چیزی باعث شده که سجده نکنی . گفت من از او بهترم آفرینش من از آتش و آفرینش او از خاک می باشد . »
این جواب اولین نافرمانی ابلیس می باشد . در این جواب خدای تعالی ، برای اولین بار ابلیس دچار معصیت شد چون برگشت تمامی معصیتها به دعوای انانیت ( خودخواهی ) و منازعه با کبریای خدای سبحان می باشد ، در حالی که کبریا ، ردایی است که بر اندام کسی جز او شایسته نیست و هیچ مخلوقی را نمی رسد که درمقابل انانیت الهی و آن وجودی که جمیع چهره ها در برابرش خاضع و گردن همه گردن فرازان در پیشگاه مقدسش خمیده و هر صوتی در برابر عظمتش در سینه حبس شده و هر چیزی برایش ذلیل و مسخر است برای خود انانیت قائل شده به ذات خود تکیه زده و « من » بگوید .
اگر ابلیس اسیر نفس خود نمیشد و نظر و فکر خود را محصور در چهار دیواری وجود خود نمیساخت هرگز خود را مستقل به ذات نمی دید ، بلکه معبودی مافوق خود مشاهده میکرد که قیوم او و قیوم هر موجود دیگری است ، و ناچار انانیت و هستی خود را در برابر او به طوری ذلیل می‌دید که هیچ گونه استقلالی در خود سراغ نمیکرد ، و به ناچار در برابر امر پروردگار خاضع شده نفسش بطوع و رغبت تن به امتثال اوامر او می‌داد ، و هرگز به این خیال نمی افتاد که او از آدم بهتر است ، بله این طور فکر میکرد که امر به سجده آدم از مصدر عظمت و کبریای خدا و از منبع هر جلال و جمالی صادر شده است و باید بدون درنگ امتثال کرد ، لیکن او اینطور فکر نکرد و حتی این مقدار هم رعایت ادب را نکرد که در جواب پروردگارش بگوید : «بهتری من ، مرا از سجده بر او بازداشت » بلکه با کمال جرات و جسارت گفت : « من از او بهترم » تا بدین وسیله هم انانیت و استقلال خود را اظهار کرده باشد و هم بهتری خود را امری ثابت و غیر قابل زوال ادعا کند ، علاوه بر اینکه به طور رساتری تکبر کرده باشد . از همین جا معلوم می شود که در حقیقت این ملعون به خدای تعالی تکبر ورزیده نه به آدم .
و آدم استدلالی که کرد اگر چه استدلال پوچ و بی مغزی بود ولیکن در اینکه او از آتش و آدم از خاک بوده ، راست گفته است ، و قرآن کریم هم این معنا را تصدیق نموده ، از یک طرف در آیه « کان من الجن ففسق عن امر ربه » فرموده که ابلیس از طایفه جن بوده ، و از طرف دیگر در آیه « خلق الانسان من صلصال کالفخار و خلق الجان من مارج من نار » فرموده که ما انسان را از گل و جن را از آتش آفریدیم . پس از نظر قرآن کریم هم مبدا خلقت ابلیس ، آتش بوده ، ولیکن ادعای دیگرش که « آتش از خاک بهتر است » را تصدیق نفرمود، بلکه در سوره بقره آنجا که برتری آدم را از ملائکه و خلافت او راذکر کرده این ادعا را رد کرده است .و در آیه 76 سوره « ص » در رد ادعایش فرموده ملائکه مامور به سجده بر آب و گل آدم شدند تا شیطان بگوید : « گل از آتش پست تر است » ، بلکه مامور شدند سجده کنند بر آب و گلی که روح خدا در آن دمیده شده بود و معلوم است که چنین آب و گلی دارای جمیع مراتب شرافت و مورد عنایت کامل ربوبی است . و چون ملاک بهتری در تکوینیات دائر مدار بر بیشتر بودن عنایت الهی است و هیچ یک از موجودات عالم تکوین به حسب ذات خود حکمی ندارد ، و نمیتوان حکم به خوبی آن نمود ، از این جهت ادعی ابلیس بر برتریتش از چنین آب و گلی ، باطل و بسیار موهون است .
علاوه بر این ، خدای تعالی در سوالی که از آن ملعون کرد عنایت خاص خود را نسبت به آدم گوشزد کرده و به این معنا که « من او را به دو دست خود آفریدم » این معنا را خاطر نشان ساخته است حال معنای « دو دست خدا » چیست بماند ؟! به هر معنا که باشد دلالت بر این دارد که خلقت آدم مورد اهتمام و عنایت پروردگار بوده است ، با این وصف که آن ملعون در جواب به مساله بهتری آتش از خاک تمسک جسته و گفت: « من از او بهترم زیرا مرا از آتش و او را از گل آفریدی » .
« قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین » (آیه 13 سوره اعراف)
« تکبر » عبارتست از اینکه بخواهد خود را مافوق دیگری و بزرگتر از او جلوه دهد و لذا وقتی کسی در گفتار و رفتار خود قیافه بگیرد و بخواهد با تصنع در عمل و گفتار ، دل دیگران مسخر خود نموده در دلها جا کند و بخواهد به دیگران بقبولاند که او از آنان شریفتر و محترم تر است به چنین کسی میگویند تکبر ورزید و دیگران را خوار و کوچک بشمرد و از آنجاییکه هیچ موجودی از ناحیه خود دارای احترام و کرامتی نیست مگر اینکه خدای تعالی او را به شرافت و احترامی تشریف کرده باشد از این جهت باید گفت تکبر در غیر خدای تعالی – هر که باشد – صفت مذمومی است ؛ برای اینکه غیراو هر که باشد از ناحیه خودش جز فقر و مذلت چیزی ندارد ، خدای سبحان دارای کبریا است و تکبر از او پسندیده است . بنابراین میتوان گفت تکبر بر دو قسم است :
اولی پسندیده و آن تکبر خدای تعالی است ، ویا اگر از بندگان او است منتهی به او می شود مانند تکبر دوستان خدا بر دشمنان او که آنهم در حقیقت افتخار کردن به بندگی خدا است . و دومی تکبر ناپسند ، و آن تکبری است که در مخلوقات وجود دارد که شخص نقش خودرا بزرگ تصور می کند اما نه بر اساس حق .
و « صاغرین » جمع « صاغر » به معنای خوار و ذلیل است ، و در « صغار » در باب معانی نظیر « صغر » است برای جمله « فاهبط منها » برای اینکه « هبوط » همان خروج است و تفاوتش با خروج تنها در این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست ، بلکه مراد فرود آمدن از مقام بلند است .
بنابراین ، معنای آیه چنین می شود که خدای تعالی فرمود : به جرم اینکه هنگامیکه ترا امر کردم سجده نکردی باید از مقامت فرود آیی ، چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبری بود ، و تو می‌بایستی در چنین مقامی تکبر کنی ، پس برون شو که تو از خوارشدگانی و تعبیر به « صغار » با اینکه الفاظ دیگری هم این معنا را میرسانید برای مقابله با لفظ « تکبر » است .
« قال انظری الی یوم یبعثون قال انک من المنظرین » (سوره اعراف آیه 15)
ابلیس از خدای تعالی مهلت میخواهد، و خداوند هم به وی مهلت میدهد . خداوند در جای دیگر نیز این معنا را ذکر کرده و فرموده « قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون قال فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم »
از این آیه بر می آید که ابلیس به طور مطلق از خدا مهلت خواسته ، ولیکن خداوند او را تا زمانی معین مهلت داده است ، پس اینکه در آیه مورد بحث فرمود « تو از مهلت داده شدگانی » در حقیقت مهلت وی را به طور اجمال ذکر کرده ، و نیز از آن بر می آید که غیر از ابلیس مهلت داده شدگان دیگری نیز هستند . و از اینکه ابلیس از خدا خواست تا روز قیامت مهلتش دهد استفاده می شود که وی در این صدد بوده که جنس بشر را هم در دنیا و هم در عالم برزخ گمراه کند ، و لیکن خداوند دعایش را به اجابت نرسانید ، و شاید خداوند خواسته باشد که او تنها در زندگی دنیا بر بندگانش مسلط کند ، و دیگر در عالم برزخ قدرت اغوای آنان را نداشته باشد.
آیه « ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم » (آیه 17 سوره اعراف) بیان نقشه و کارهای او است ، میگوید : ناگهان بندگان تو را از چهار طرف محاصره میکنم تا از راهت بدر ببرم . و چون راه خدا امری است معنوی ناگزیر مقصود از جهات چهارگانه نیز جهات معنوی خواهد بود نه جهات حسی .
از آیه « یعدهم و یمنیهم و ما یعد هم الشیطان الا غرورا » و آیه « انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه » و آیه « و لا تتبعوا اخطوات الشیطان » و آیه « الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء » نیز می‌توان در این باره چیزهایی فهمید و از آن استفاده کرد که مقصود از « من بین ایدیهم = جلو رویشان » حوادثی است که در زندگی برای آدمی پیش می آید ، حوادثی که خویشایند و مطابق آمال و آرزوهای او یا ناگوار و مایه کدورت عیش اوست ، چون ابلیس در هر دو حال کار خود را می کند و مراد از « خلف – پشت سر » اولاد و اعقاب او است .
چون انسان نسبت به آینده و اولادش نیز آمال و آرزوها دارد ، و درباره آنها از پاره ای مکاره می اندیشد . انسان بقاء و سعادت اولا د را در بقاء و سعادت خود میداند ، از خوشبختی آنان خوشنود و از ناراحتی شان مکدر و متالم می شود . انسان هر چه از حلال و حرام دارد همه را برای اولاد خود میخواهد و تا بتواند آتیه آنان را تامین نموده و چه بسا خود را در این راه به هلاکت می اندازد . و مقصود از سمت راست که سمت مبارک و نیرومند ادمی است سعادت و دین او است . و« آمدن شیطان از دست راست » به این معنا است که وی آدمی را از راه دینداری بی دین می کند و او را در بعضی از امور دینی وادار به افراط نموده به چیزهایی که خداوند از آدمی نخواسته تکلیف می کند . و این همان ضلالتی است که خداوند آن را در اتباع خطوات الشیطان نام نهاده است .
و منظور از « سمت چپ » بی دینی می باشد ، به این معنا که فحشا و منکرات را در نظر آدمی جلوه داده وی رابه ارتکاب معاصی و آلودگی به گناهان و پیروی از هوای نفس و شهوات وادار میسازد .
و جمله « و لا تحد اکثر هم شاکرین » نتیجه کارهایی است که خداوند در جمله « لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لا تینهم . . . » از ابلیس ذکر نمود ، البته در جاهای دیگر قرآن که داستان ابلیس را نقل فرموده در آخر به جای « و لا تجد اکثر هم شاکرین » عبارات دیگری را ذکر فرموده ، مثلاً در سوره « اسری » وقتی این داستان را نقل می کند در آخر از قول ابلیس میفرماید : لا حتنکن دریته الا قلیلا» و در سوره « ص » میفرماید : « لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین »
از اینجا معلوم می شود که مقصود از « شاکرین » در آیه مورد بحث همان» مخلصین » در سایر آیات است . دقت در معنای این دو کلمه نیز این معنا را تایید می کند . برای اینکه «مخلصین » به فتح لام – کسانی هستند که برای خدا خالص شده باشند . یعنی خداوند آنان را برای خود خالص کدره است و جز او کسی در آنان نصیبی ندارد ؛ و آنان به غیر خدا به یاد کسی نیستند ، از خدا گذشته هر چیز دیگری را – حتی خودشان را – فراموش کرده اند . و معلوم است که چنین کسانی در دل هایشان ، جز خدای تعالی ، چیزی دیگر نیست و چنان یاد خدا دلهایشان را پر کرده که دیگر جای خالی برای شیطان و وسوسه هایش نمانده است .
و اما « شاکرین » - آنها هم کسانی می باشند که همیشه شکر نعمتهای خدا کارشان هست ؛ و یعنی به هیچ نعمتی از نعمتهای پروردگار بر نمی‌خورند مگر اینکه شکرش را بجای آورند . به این معنا که در هر نعمتی طوری تصرف نموده و قولاً و فعلاً به نحوی رفتار می کنند که نشان میدهند این نعمت از ناحیه پروردگارشان است ، و پر واضح است که چنین کسانی به هیچ چیزی از ناحیه خود و دیگران بر نمی‌خورند مگر اینکه قبل از برخوردشان به آن و در حال برخورد و بعد از برخوردشان به یاد خدایند و همی به یاد خدا بودن آنها هر چیز دیگری را از یادشان برده چون خداوند در جوف کسی دو قلب قرار نداده ، پس اگر حق معنای شکر را ادا کنیم برگشت معنای آن به همان مخلصین خواهد بود و اگر ابلیس شاکرین و مخلصین را از اغواء و اضلال خود استثناء کرده بیهوده و یا از راه ترحم بر آنان نبوده ، و نخواسته بر آنان منت بگذارد، بلکه از این باب است که دسترسی به آنان نداشته و زورش به آنان نرسیده است .

 

گفتارى درباره شیطان و عمل او
موضوع ابلیس نزد ما امرى مبتذل و پیش پا افتاده شده که اعتنایى به آن نداریم ، جز اینکه روزى چند بار او را لعنت کرده و از شرش به خدا پناه مى بریم و بعضى افکار پریشان خود را به این جهت که از ناحیه او است تقبیح مى کنیم . و لیکن باید دانست که این موضوع موضوعى است بسیار قابل تاءمل و شایان دقت و بحث ، و متاءسفانه تا کنون در صدد بر نیامده ایم که ببینیم قرآن کریم درباره حقیقت این موجود عجیب که در عین اینکه از حواس ما غایب است و تصرفات عجیبى در عالم انسانیت دارد چه مى گوید، و چرا نباید در صدد برآییم ؟
چرا در شناختن این دشمن خانگى و درونى خود بى اعتناییم ؟ دشمنى که از روز پیدایش بشر تا روزى که بساط زندگیش برچیده مى شود بلکه حتى پس از مردنش هم دست از گریبان او بر نمى دارد و تا در عذاب جاودانه دوزخش نیندازد آرام نمى گیرد. آیا نباید فهمید این چه موجود عجیبى است که در عین اینکه همه حواسش جمع گمراه کردن یکى از ماها است و در همان ساعتى که مشغول گمراه کردن او است عینا به همان صورت و در همان وقت سرگرم گمراه ساختن همه بنى نوع بشر است ؟ در عین اینکه از آشکار همه با خبر است از نهان آنان نیز اطلاع دارد، حتى از نهفته ترین و پوشیده ترین افکارى که در زوایاى ذهن و فکر آدمى جا دارد با خبر است . و علاوه بر اینکه با خبر است مشغول دسیسه در آن و گمراه ساختن صاحب آن نیز هست .

 

اشاره به اهمال و قصور مفسرین در بحث از شیطان و شناختن او
آیا تعجب در این است که ما چنین بحثى را عنوان کردیم و یا در این است که چرا مفسرین تاکنون اسمى از آن نبرده اند؟ و اگر هم احیانا متعرض آن شده اند به پیروى از روشى که دانشمندان صدر اول اسلام داشته اند تنها متعرض اشکالاتى شده اند که مردم عوام در برخورد با آیات این داستان متوجه آن مى شوند، و در این چهار دیوارى هر طایفه اى بر آنچه فهمیده استدلال و جنگ و جدال کرده و فهم طایفه دیگر را تخطئه نموده بر آن ایراد کرده و به شمارش اشکالات مربوط به داستان پرداخته است .
1- چرا خداوند ابلیس را آفرید؟ او که مى دانست وى چکاره است ؟ 2- با اینکه ابلیس از جن بود چرا خداوند او را با ملائکه محشور و همنشین کرد؟ 3- با اینکه مى دانست او اطاعتش نمى کند چرا امر به سجده اش ‍ کرد؟ 4- چرا او را موفق به سجده نکرد و گمراهش نمود؟ 5- چرا بعد از آن نافرمانى او را هلاک نکرد؟ 6- چرا تا روز قیامت مهلت داد؟ 7- چرا او را مانند خون در سراسر وجود آدمى راه داده و بر او مسلطش کرده است ؟ 8- چرا به لشکریانى تاءییدش نمود و بر همه جهات حیات انسانى او را مسلط نمود؟ 9- چرا او را از نظر و احساس بشر پنهان کرد؟ 10- چرا همه کمک ها را به او کرد و به آدمیان کمک نکرد؟ 11- چرا اسرار خلقت بشر را از او پوشیده نداشت تا چنین به اغواى او طمع نبندد؟ 12- با اینکه او دورترین و دشمن ترین مخلوقات بود چطور با خدا حرف زد و خداوند هم با او تکلم کرد؟ آیا همانطور که بعضى ها گفته اند از راه معجزه بوده یا آثار و علایمى ایجاد کرده که ابلیس از دیدن آن آثار به مراد او پى برده ؟ 13- ورودش به بهشت از چه راهى بوده ؟ 14- چگونه ممکن است در بهشت که مکان مقدس و طهارت است وسوسه و دروغ و گناه واقع شود؟ 15- با اینکه حرفهایش مخالف گفتار خداوند بود چرا آدم آن را پذیرفت ؟ 16- و با اینکه خلود در دنیا مخالف با اعتقاد به معاد است چگونه طمع در خلود کرد؟ 17- با اینکه آدم در زمره پیغمبران بود چطور ممکن است معصیت کرده باشد؟ 18- با اینکه توبه کار مانند کسى است که گناه نکرده است چطور توبه آدم قبول شد و لیکن به مقامى که داشت باز نگشت ؟ و چگونه ...؟ و چگونه ...؟
اهمال و کوتاهى مفسرین در این موضوع جدى و حقیقى ، و بى بند و بارى آنها در اشکال و جواب به حدى رسید که در جواب از این اشکالات بعضى از آنان به خود جراءت دادند که بگویند مقصود از آدم در این داستان آدم نوعى است ، و داستان یک داستان خیالى محض است . و یا بگویند مقصود از ابلیس قوه اى است که آدمى را به شر و فساد دعوت مى کند2. و یا بگویند صدور فعل قبیح از خداوند جایز است ، و همه گناهان از ناحیه خود او است . و او است که آنچه را خودش درست کرده خراب مى کند، و بطور کلى ، خوب آن چیزى است که او بخواهد و به آن امر کند و بدآن چیزى است که او از آن نهى کند. و یا بگویند اصلا آدم از زمره پیغمبران نبوده و یا بطور کلى انبیا معصوم از گناه نیستند، و یا قبل از بعثت معصوم نیستند و آدم آن موقع که نافرمانى کرد مبعوث نشده بود و یا بگویند همه این صحنه ها براى امتحان بوده است .
باید دانست تنها چیزى که باعث بى فایده بودن این مباحث شده این است که این مفسرین در این مباحث بین جهات حقیقى و جهات اعتبارى فرق نگذاشته و مسائل تکوینى را از مسائل تشریعى جدا نکرده اند، و بحث را درهم و برهم نموده ، اصول قراردادى و اعتبارى را که تنها براى تشریعیات و نظام اجتماعى مفید است در امور تکوینى دخالت داده و آن را، حکومت داده اند.

 

سجده ملائکه براى جمیع بنى آدم و براى عالم بشریت بوده است .
خطابى که در جمله (( و لقد خلقناکم ...(( است خطاب به عموم آدمیان و خطابى است امتنانى ، همچنانکه در آیه قبلى هم گفتیم که لحن کلام لحن منت نهادن است ، زیرا مضمون ، همان مضمون است و تنها تفاوت بین آن دو اجمال آن و تفصیل این است . بنابراین ، اینکه مى بینیم از خطاب عمومى :(( و لقد خلقناکم (( به خطاب خصوصى (( ثم قلنا للملائکه اسجدوا لادم (( منتقل شد براى بیان دو حقیقت است : حقیقت اول اینکه سجده ملائکه براى جمیع بنى آدم و در حقیقت خضوع براى عالم بشریت بوده ، و اگر حضرت آدم (علیه السلام ) قبله گاه سجده ملائکه شده از جهت خصوصیت شخصیش نبوده ، بلکه از این باب بوده که آدم (علیه السلام ) نمونه کامل انسانیت بوده ، و در حقیقت از طرف تمام افراد انسان به منزله نماینده بوده است ، همچنانکه خانه کعبه از جهت اینکه حکایت از مقام ربوبى پروردگار مى کند قبله گاه مردم قرار گرفته است ، و این معنا از چند جاى داستان آدم و ابلیس استفاده مى شود:
اول : از قضیه خلافتى که آیات (( 30 - 33(( سوره (( بقره (( متعرض ‍ آن است ، چون از این آیات بر مى آید که ماءمور شدن ملائکه به سجده متفرع بر خلافت مزبور بوده ، و خلافت مزبور بطورى که ما استفاده کردیم و در تفسیر آن آیات بیان نمودیم مختص به آدم (علیه السلام ) نبوده ، بلکه در همه افراد بشر جارى است . پس سجده ملائکه سجده بر جمیع افراد انسان است . دوم : از آنجا که ابلیس گفت : (( فبما اغویتنى لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم (( ؛ چون قبل از این آیه ذکرى از بنى آدم به میان نیامده بود، و ابلیس ابتداء و بدون اینکه حرفى از بنى آدم در بین باشد متعرض اغواى بنى نوع بشر گردید. و در سوره (( حجر(( هم از او چنین حکایت شده که گفت :(( رب بمااغویتنى لازینن لهم فى الارض و لاغوینهم اجمعین (( و نیز در سوره (( ص (( گفته است (( فبعزتک لاغوینهم اجمعین (( و اگر جمیع افراد بشر مسجود ابلیس و ملائکه نبودند جا نداشت که ابلیس اینطور در مقام انتقام از آنان برآید.
سوم : علاوه بر همه اینها خطاباتى که در سوره (( بقره (( و سوره (( طه (( خداوند با آدم داشته عین آن خطابات را در این سوره با جمیع افراد بشر دارد، و همه جا مى فرماید: (( یا بنى آدم (( .
بیان این که خلقت آدم در حقیقت ، خلقت جمیع بشر بوده است و اشاره بهاقوال دیگرى که در توجیه نسبت دادن خلقت آدم به همگان گفته شده است .
حقیقت دوم اینکه خلقت آدم در حقیقت خلقت جمیع بنى نوع بشر بوده . آیه (( و بدء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین (( و آیه (( هو الذى خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه (( نیز دلالت بر این حقیقت دارند، چون از ظاهر آن دو استفاده مى شود که منظور از خلق کردن از خاک همان جریان خلقت آدم (علیه السلام ) است . گفتار ابلیس هم که در ضمن داستان گفت :(( لئن اخرتن الى یوم القیمه لاحتنکن ذریته الا قلیلا...(( و همچنین آیه (( و اذ اخذ ربک من بنى آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم على انفسهم ...(( به بیانى که خواهد آمد اشعار به این معنا دارد. اقوال مفسرین در تفسیر این آیه مختلف است ، مثلا مؤ لف مجمع البیان گفته است : خداى تعالى نعمتى را که در ابتداى خلقت بشر به وى ارزانى داشته ذکر نموده و فرموده : (( و لقد خلقناکم ثم صورناکم ...(( اخفش گفته است : کلمه (( ثم (( در اینجا به معناى (( و(( است . زجاج بر او حمله کرده که این اشتباه است ، زیرا خلیل و سیبویه و جمیع اساتید عربیت گفته اند کلمه (( ثم (( با واو فرق دارد و (( ثم (( همیشه براى چیزى است که نسبت به ماقبل خود بعدیت و تاخر داشته باشد، آنگاه گفته : معناى این آیه این است که ما اول آدم را آفریدیم و بعدا او را صورت گرى نمودیم ، و پس از فراغت از خلقت آدم و صورت گرى وى به ملائکه گفتیم تا او را سجده کنند. بنابراین مراد از آفرینش مردم آفرینش آدم است و این معنا مطابق با روایتى است که از حسن رسیده ، و در کلام عرب اینگونه تعبیرات زیاد است ، مثلا وقتى مى خواهند بگویند ما به پدران شما چنین و چنان کردیم ، مى گویند:(( ما به شما چنین و چنان کردیم (( ، در قرآن کریم هم از این گونه تعبیرات زیاد دیده مى شود، از آن جمله است آیه (( و اذ اخذنا میثاقکم و رفعنا فوقکم الطور(( و مقصود این است که به یاد آرید آن زمانى را که ما از پدران شما میثاق گرفتیم .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 22   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ابلیس