قال الله تعالی : و نریدان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین .
بامداد مبارک ، فرخنده و پرمیمنت روز پانزدهم شعبان سال دویست و پنجاه هجری طلوع میکرد ، و در امامت سرای حضرت امام حسن عسکری علیه السلام ، شور و هیجان و شوق و انتظار شدت می یافت . ملائکه در آنجا بیش از هر وقت دیگر آمد و رفت داشتند . انوار رحمت الهی در تابش و لمعان ، و فروغ فرو شکوه ایزدی درخشان بود .
در ملااعلی فرشتگان ، و کروبیان عالم بالا از نوزادی که هم اکنون در خاندان نبوت و ولایت قدم بعرصه اینجهان خواهد گذاشت و چهره نورانی ، و شمائل محمدی خود را بعالمیان نشان خواهد داد در سخن بودند .
بهشت را زینت میکردند تا محافل جشن و مجالس انس و ذوق ملکوتی برسرپا کنند . غریو شادی و نغمه های روح بخش و طرب انگیز حورالعین بهشتیان را غرق در حظوظ روحانی کرده بود .
از شب نیمه شعبان دقایقی بیشتر باقی نمانده بود. دقایقی که آرام آرام میگذشت و برای آنها که منتظر بودند بقدر سالها بود .
سرانجام شب بدقیقه آخر رسید و ثانیه شماری شروع شد ثانیه ها هم با کندی یکی پس از دیگری گذشتند ناگاه نور انیت و روشنی فوق العاده ای که بر نور چراغها غالب شد همه را از تولد نوزاد بشارت داد . نوزاد به دنیا آمد و آخرین رهبر عالم بشریت ولی الله اعظم ، با جمال جهان آرای خود گیتی را مزین و روشن ساخت .
نرجس غرق در افتخار و مباهات گشت بانگ تکبیر و تحمید ، تسبیح توأم با فریادهای شادی و تهنیت و هلهله طنین انداز گشت .
نوزاد سربسجده گذاشت و به یگانگی خدا و رسالت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامت پدران بزرگوارش شهادت داد و با صدایی خوش و روح افزا این آیه مبارکه را تلاوت فرمود :
بسم الله الرحمن الرحیم . و نریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض … نوزاد بدنیا آمد و عنایات الهیه برخاندان رسالت تکمیل شد .
آری این افتخار مخصوص دودمان نبوت است که موعود و نجات دهنده بشر از تجاوز و ستم و آنکس که برای تاسیس سازمان جهانی اسلامی و اجراء نظام قرآنی قیام فرماید از آن خاندان با عظمت است .
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم خوشدل بود که فرزندش مهدی به هدفهای رسالت و دعوت او جامه عمل میپوشاند و بخاندان خودبخصوص علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام مژده می داد که مهدی،همان کسی که با نهضت بیمانند خود بنیان شرک را ویران و اساس توحید ، یکتا پرستی رامحکم و استوار می سازد و فرمانروای کل جهان گردد از فرزندان آنها است .او است همان نابغه بی نظیری که انبیا و اولیاء ظهورش را مژده دادند و جهان بشریت را بقیام آن حضرت برای تشکیل حکومت حق و عدالت اسلام و صلح پایدار و بر چیدن بساط بیدادگران نوید دادند و همه را به آینده گیتی امیدوار ساختند .
شرح و چگونگی ولادت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه ( به طور اختصار )
باید دانست که روایات و احادیثی که دلالت برولایت و وجود حضرت ولی عصر (عج ) دارد بسیار است و سید علامه میر محمد صادق خاتون آبادی در کتاب اربعین می فرماید : درکتب معتبره شیعه زیاده از هزار حدیث روایت شده در ولادت حضرت مهدی علیه السلام و غیبت او و آنکه امام دوازدهم است و نسل امام حسن عسکری است و اکثر آن احادیث مقرون باعجاز است .
گزارش و تفصیلات ولادت سراسر برکت امام در کتب معتبره و اخبار مشروحاً بیان شده است . از جمله این اخبار روایتی است که در ینابیع الموده ص 499 و 451 فاضل قندوزی که از علماء اهل سنت است و شیخ طوسی در کتاب غیبت و شیوخ دیگر روایت کرده اند و صدوق در کتاب کمال الدین بسند صحیح و معتبر از جناب موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر علیهماالسلام از حضرت حکیمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقی علیه السلام که از بانوان با عظمت و شخصیت و فضیلت خاندان رسالت است حدیث کرده است .
حکیمه فرمود امام حسن عسکری (ع) فرستاد نزد من که عمه امشب در نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجت را در این شب ظاهر فرماید و او حجت خدا در زمین است .
من عرض کردم : مادرش کیست ؟
فرمود :نرجس
گفتم : فدایت شوم بخدا سوگند در او اثری نیست .
فرمود : همین است که برای تو می گویم .
حکیمه گفت : پس آمدم چون سلام کردم و نشستم نرجس خواست پای افزارم را بیرون آورد گفت ای سیده من و سیده خاندان من چگونه شب کردی ؟
گفتم :بلکه تو سیده من و سیده خاندان منی
گفت : ای عمه این چه سخن است ؟!
گفتم : ای دخترم خدا امشب به تو پسری کرامت فرماید که در دنیا و آخرت آقا است . پس او خجلت کشید و حیا کرد ،وقتی از نماز عشا فارغ شدم افطار کردم و در بستر خوابیدم چون نیمه شب رسید برخواستم برای نماز شب . نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود . من نشستم برای تعقیب و سپس خوابیدم و هراسان بیدار شدم او هم چنان خواب بود . پس برخواست نماز شب را خواند و خوابید .
حکیمه فرمود : برای فحص از صبح بیرون آمدم فجر اول ظاهر شده بود هنوز نرجس در خواب بود درشک افتادم . امام فریاد زد ، عمه شتاب مکن که مطلب نزدیک گردیده .گفت : نشستم و سوره الم سجده و یس خواندم که ناگاه نرجس هراسناک بیدار شد من ببالینش شتافتم . گفتم :
( بسم الله علیک ) آیا چیزی احساس می کنی ؟
گفت : بلی ای عمه .
گفتم :آسوده خاطر باش همان است که بتو گفتم .
حکیمه گفت :پس مرا سستی و از خودبیخودی فراگرفت و او نیز چنین شد وقتی بحس آقایم بیدارشدم جامه از روی نرجس بیکسو زدم و آقای خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمین گذارده ا و را در برگرفتم دیدم نظیف و پاکیزه است حضرت امام حسن عسکری به من صیحه زد : بیاور بنزد من پسرم را ای عمه .
او را نزد امام بردم امام دستهایش را زیر دوران و پشت او گذارد و پاهایش را در سینه خود قرارداد و زبانش را در دهان او نهاد و دست برچشمها و گوش و مفاصلش کشید .
پس فرمود : سخن بگو ای پسرم .
فرمود : اشهد ان لااله الاالله وحده لاشریک له وان محمداً رسول الله پس بر امیرالمومنین و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سکوت فرمود .
امام فرمود : او را نزد مادرش بر تا باو سلام کند و به نزد منش آور .
پس او را نزد مادرش بردم بمادرش سلام کرد سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم . فرمود : ای عمه روز هفتم که شد نزد ما بیا . حکیمه فرمود : بامدادان رفتم که به امام سلام عرض کنم پرده رابالا زدم تا از آقای خود تفقد کنم او را ندیدم . گفتم : فدایت شوم چه کرد آقای من ؟ فرمود ای عمه او را به آنکس سپردم که مادر موسی او را به او سپرد .
حکیمه گفت : روز هفتم که شد بنزد آنحضرت رفتم و سلام کردم و نشستم .
امام فرمود : پسرم را بنزد من بیاور پس من آقایم را در حالیکه در پارچه ای بود بنزد آن حضرت بردم . با او مانند روز اول رفتار کرد پس زبان در دهانش گذارد مثل آنکه شیروعسل به او می دهد . پس فرمود : سخن بگو :
گفت :اشهد ان لا اله الله و صلوات بر محمد و امیر المومنین و امامان تا پدرش صلوات الله علیهم اجمعین فرستاد و این آیه را تلاوت کرد :
بسم الله الرحمن الرحیم و نریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنود هما منهم ماکانوا یحذرون
موسی بن محمد بن قاسم راوی حدیث گفت این سرگذشت را از عقید خادم پرسیدم گفت : حکیمه راست فرموده است .
صدوق در حدیثی که در نهایت اعتبار و اعتماد است بواسطه احمدبن الحسی بن عبدالله بن مهران امی عروضی ازدی از احمدبن حسین قمی روایت کرده که چون خلف صالح متولد شد از ناحیه حضرت امام حسن عسکری نامه ای برای جدم احمد بن اسحق رسید بخط دست آن حضرت که توقیعات بهمان خط وارد می شد در آن مکتوب بود برای ما مولودی ولادت یافت باید در نزد تو مستور و از مردم پنهان بماند زیرا آنرا برکسی ظاهر نمیکنم مگر نزدیکتر را بواسطه نزدیکی او و ولی را بجهت ولایتش دوست داشتیم اعلام آنرا بتو تا خدا تو را به آن مسرور سازد مانند آنکه ما را با آن مسرور ساخت .
و در روایت مسعودی است که ااحمدبن اسحق به حضرت امام حسن عسکری (ع) عرض کرد وقتی نامه بشارت شما به ولادت آقای ما رسید باقی نماند از مردو زنی و نه پسری که بمرتبه فهم رسیده باشد مگر آنکه قائل له حق شد . حضرت فرمود : آیا نمی دانید که زمین از حجه الله خالی نمی ماند .
و درحدیث دیگر شیخ ثقه جلیل فضل بن شاذان که پس از ولادت حضرت ولی عصر و پیش از وفات امام حسن عسکری (ع)« بین 255 تا 260 » وفات کرده در کتاب غیبت خود از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بواسطه محمدبن علی بن حمزه بن حسین بن عبیدالله بن عباس بن امیرالمومنین علیه السلام روایت کرده است که فرمود :
متولد شد ولی خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و جانشین من بعد ازمن ختنه کرده شده در شب نیمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستین کسی است که او را شست رضوان خازن بهشت بود که با جمعی از ملائکه مقربین او را با آب کوثر و سلسبیل غسل دادند .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 42 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله بامداد میلاد