دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات
فرمت فایل: ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ )
حجم فایل: (در قسمت پایین صفحه درج شده )
قسمتی از محتوای متن ...
مولانا و سماع فصل اول:مولانا و سماع دکتر ابوالقاسم تفضّلی 26 آذرماه است، شب عروج روحانی مولانا به درگاه با عظمت الهی است. مریدان و عاشقان مولانا در طول قرنها، چنین شبی را جشن میگیرند، به شادی و رقص و چرخ و پایکوبی و دستافشانی میپردازند. نقل و نبات و شیرینی، به یاران و همنوایان هدیه میدهند، و این شب را «شب عرس» یا «شب عروسی» مینامند. زیرا عقیده دارند که پیر و مرادشان نمرده، بلکه به معشوق ازلی پیوسته است. ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم مولانا میدانست که دلدار آغوش گشاده و چشم به راه ایستاده است تا و را دربر گیرد. پس میباید شادمانه از چنین شبی یاد کرد. هر سال 19 تا 26 آذر ماه، ده هزار نفر از سراسر جهان، از جمله ایران برای حضور در مراسم سماعی که به مناسبت سالروز عروج مولانا، در شهر قونیه ترتیب داده میشود، به آن دیار سفر میکنند. مولانا، فقیه بود. معلم و مدرس بود. مفتی امپراطوری عظیم سلجوقی بود. در کلاس درسش تفسیر قرآن، احکام فقه، فلسفه و حکمت و عرفان تدریس میکرد؛ بیش از ده هزار شاگرد و مرید داشت، اما همین مولانا در 38 سالگی، در منتهای عظمت و شهرت و معروفیت و کمال فکرت، تصادفاً یا به خواست خدا، با پیر سپید موی گمنام شصت و چند سالهای به نام شمس تبریزی دیدار کرد. درباره اولین ملاقات آنها روایتهای زیادی هست که به آنها نمیپردازیم. آنچه مسلم است، این است که پس از دیدار و بعد از چند روز خلوت و گفتگو بین این دو بزرگ، مولانای مدرس، مولانای فقیه، مولانای معلم و مولانای مفتی، در کوچه و بازار، در کوی و برزن و مدرسه، همین که آهنگ موزونی به گوشش میرسید، به یکباره منقلب میشد، پای بر زمین میکوفت، «هی» میگفت و به رقص و چرخ میپرداخت. ماجرای چرخ مولانا در بازار زرگران، با صدای موزون چکش طلاکوبان را همه شنیدهایم و خواندهایم. همچنین، ماجرای چرخ زدنش به آهنگ «دل کو، دل کوی» جوانکی که پوست آهو میفروخت. مولانا بیاختیار شروع کرد به چرخ زدن و این غزل سرودن: دل کو؟ دل کو؟ دل از کجا؟ عاشق و دل! زر کو؟ زر کو؟ زر از کجا؟ مفلس و زر! کس نمیداند «شمس تبریزی» به این فقیه بزرگ چه گفت که او را چنین دگرگون ساخت؟ آنچه که مسلم است، موطن اصلی سماع، ایران است. من وارد این بحث نمیشوم که مولانا ایرانی بود یا نه. به هر حال مولانا در بلخ به دنیا آمد. که الان در افغانستان است. در قونیه زندگی کرد در آنجا آرمید، که الان در ترکیه است. اما چقدر سعادتمندیم، چقدر خوشبختیم ما ایرانیها که مولانا تمام آثارش را به زبان ما سرود و به زبان ما نوشت. در آذرماه 1355 که برای اولین بار در مراسم سماع حضور یافتم، سماع کنندگان با همان لباسها و با همان آداب قرون گذشته، سماع میکردند و هنوز، تعدادی از آنها فارسی میدانستند. مثنوی میخواندند و با اشعار شورانگیز و عشقآمیز دیوان کبیر چرخ میزدند. اما امروز، حتی یک نفر، تکرار میکنم، حتی یک نفر از سماع کنند
تعداد صفحات : 19 صفحه
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.
« پشتیبانی فروشگاه مرجع فایل این امکان را برای شما فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دانلود نمایید »
دانلود تحقیق مولانا و سماع