مقدّمه
الحمد لله مالک الملک دیّان الدین مجیب الداعین و المضطرین و مغیث المهمومین و صریخ المکروبین و هادی المضلین. و صلّى الله على رسوله وعلى آله و أصحابه و أتباعه أجمعین.
یکی از بدعتها که هزاران بدعت در آن مندرج است و اکثر ملت ما به آن مبتلا و دلخوش گردیده و عمر و اموال خود را در آن صرف کردهاند زیارت قبور و توجه به آن است. در موضوع زیارت قبور ابتدا لازم است چند مطلب روشن گردد:
اول آنکه [میپرسیم] ارواح بزرگان از اولیاء و صلحاء و انبیاء و شهداء آیا در جوف قبر و یا در بالای قبر و یا در اطراف قبرند؟ و از قبر و زُوَّار قبر باخبرند یا خیر؟
دوم آنکه اگر در اطراف قبر نباشند و یا اصلا در دنیا نباشند آیا در عالم دیگری از زُوَّار خود مطّلع میشوند یا خیر؟
سوم آیا اگر فرضا مطلع شوند زُوَّار خود را اجابت میکنند و به دنیا بر میگردند و به عرایض آنان میرسند یا خیر؟
چهارم آنکه مطَّلع شدن آنان از درد و رنج و بلاها و شکنجههای مردم نفعی دارد یا خیر؟ و آیا از مداحی و ذکر فضایل و مناقب خود در زیارتنامهها خرسند میشوند یا خیر؟ آیا میل دارند که مردم در مقابل قبر آنان خاضع و خاشع شده و هر چه بیشتر از ایشان تعریف و تملُّق وچاپلوسی کنند یا خیر؟ آیا کسی که خود صبر و تقوی ندارد از صبر و تقوای آنان تعریف کند و یا کسیکه از بذل جان و مال دریغ دارد و حاضر نیست در راه دین جهاد کند از جهاد و شهادت ایشان داد سخن بدهد نتیجه دارد یا خیر ؟ و یا کسیکه خود دین خویش را به اندازة کافی نمیشناسد و از کتاب و قانون آسمانی و الهی خود بیخبر است, ولی از دانش و امر به معروف و نهی از منکر صاحب قبر مداحی میکند برای او مفید است یا خیر؟
پنجم آیا وظیفة آدمی مداحی و تعریف از گذشتگان است و خدا چنین عملی را از او خواسته ؟. آیا وظیفة آیندگان پرداختن به ذکر حسنات و یا سیئات گذشتگان است یا اینکه آیندگان چنین وظیفهای ندارند؟
ششم آیا زینت قبور یا تعمیر آنها یا ساختن گنبد و گلدسته و صحن و سرا, و یا وقف نمودن باغ و خانه و زمین و مغازه برای مردگان و صرف درآمد آنها جهت حفظ مقابر ایشان, سنت انبیاء و اولیاء بوده, و یا کار ستمگران و جباران و غارتگران است؟!.
پس از آنکه این مطالب واضح و مُبَرهَن گردید میپردازیم به صحت و سقم و یا حق و بطلان زیارات و سند و متن روایات زیارت را بررسی خواهیم کرد. إن شاء الله. هدف ما از بیان این مسایل آن است که خرافات مذهبی از حقایق احکام دین جدا شده و اباطیل و موهومات به نام دین اسلام به مردم عرضه نشود.
اما پیش از پرداختن به موضوع کتاب لازم است تصریح کنم که اینجانب از پیروان امام متقین حضرت امیر المومنین علی (ع) بوده و هستم, و اصول و فروع دین آن بزرگوار را پذیرفتهام, ولی با کسانی که به نام آن حضرت و یا با ادعای دوستی او و اولاد پاکش, دین اسلام را خراب و موهون ساختهاند و اصول و فروع اسلام و قرآن را با زیارتنامههای خرافی مورد بی اعتنایی قرار دادهاند مخالفم, و آنان را دوستدار علی (ع) نمیدانم.
ما در بررسی موضوع این کتاب جز به کتاب خدا و سنت رسول و ادلة عقلیه استدلال نخواهیم کرد, و در مورد احادیث لازم به تذکر است که گرچه طبق دستور خدا و پیامبر و ائمه علیهم السلام, احادیث مخالف با قرآن را از هرکه باشد نمیپذیریم, ولی هر حدیث و روایتی که موافق با قرآن کریم باشد قبول داریم و بر چشم میگذاریم.
خدای تعالی قرآن را برای صحت مطالب اسلامی میزان قرار داده و آن را فرقان یعنی فارق [= جدا کننده] بین حق و باطل خوانده و فرموده: ﴿تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾ = مبارک است کسی که فرقان را بر بندهاش نازل فرموده تا برای جهانیان هشداری باشد (الفرقان/1)، قرآن را میـزان بین صحیح و ناصحیح خوانده و فرموده: ﴿اللهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتَابَ بِالحَقِّ وَالْمِیزَانَ﴾ = خدا است کسیاست که این کتاب را نازل نموده به حق و میزان (شوری/17). و همچنین آن را فصل یعنی جدا کنندة حق از باطـل خوانـدهاست و فرموده: ﴿إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ﴾ = همانا که آن کلام, جدا کنندة حق از باطل است (الطارق/13)، و نیز قرآن را بهترین تفسیـر معرفـی کـرده و فرمـوده: ﴿وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیراً﴾ = برایت مثلی نیآورند مگر آنکه برایت آنچه را که حق و بهترین بیان است میآوریم (الفرقان/33)، و آن را هـدایت و بیـان نامیـده و فرموده: ﴿هُدًى لِلنَّاسِ﴾ و ﴿بَیَانٌ لِلنَّاسِ﴾.
و اما احادیثی که دلالت دارد بر میزان بودن قرآن بسیار است و چون این مکلب در آایت قرآن تصریح شده احتیاجی به نقل اخبار نیست فقط از باب نمونه سه خبر ذکر میشود:
1- در وسائل الشیعه (ج18/ص78) از رسول خدا روایت کرده که فرمود: «مَا وَافَقَ کِتَابَ اللهِ فَخُذُوهُ وَمَا خالَفَ کِتَابَ اللهِ فَدَعُوهُ» = آنچه که موافق کتاب خدا باشد بگیرید و آنچه مخالف کتاب خدا باشد رها کنید.
2- وسائل در همان صفحه به نقل از کافی از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: «مَا لَمْ یُوَافِقُ مِنَ الحدیثِ القرآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ» = آنچه از احادیث موافق قرآن نباشد پس آن دروغی است خوشنما.
3- در اصول کافی (ج1/ص96) از حضرت رضا (ع) نقل کرده که فرمود : «إذا کانت الروایاتُ مُخالِفَةً للقرآن کذَّبتُها» = هرگاه روایات مخالف قرآن بود آن روایات را تکذیب میکنم. (یعنی در حقیقت روایات مخالف قرآن قابل قبول نیست).
بنا بر آنچه ذکر شد اگر ما با براهین و ادله ثابت کردیم که زیارات و نذورات آن مخالف قرآن است, دوستداران خرافات بهتراست به جای تهمت و افتراء سخن ما را با دلیل رد کنند و ما چون مبارزه با خرافات را از هر جهادی ضرورتر میدانیم از هیچ آزار و تهمتی واهمه نداریم. زیرا کار هر چه مهمتر باشد اجر و مزد الهی آن بیشتر است و از آنجا که برخی از اعمالی را که بعضی از مقدس نمایان انجام میدهند همچون بت پرستی میدانیم طبعاً پیکار با آن را جهاد فی سبیل الله میشماریم, زیرا آنان اصول اسلام را خراب کردهاند.
مخفی نماند که قبل از نگارنده, برادر مجاهد و محقق عالیقدر جناب استاد حیدر علی قلمداران (رحمه الله) کتابی بسیار مفید در موضوع « زیارت » تألیف کرده بودند, که اینجانب مطالبی از آن را در چاپ اول کتاب خود آوردم, ولی نام ایشان را ذکر نکردم, زیرا احتمال بسیار میرفت که مجددا از جانب خرافیون در معرض خطر قرار گیرد و یا توسط مسؤولین حکومت باز داشت شود, اما اینک که آن جناب به رحمت حق پیوسته و از عمر این حقیر نیز چند صباحی بیشتر باقی نمانده, پس از خلاصی از آخرین زندان, در اختصار و اصلاح کتاب خود کوشیدم و به منظور تتمیم و تکمیل تألیف آن بزرگوار, برخی از مطالب چاپ اول کتابم را به عنوان حاشیه بر کتاب ایشان نوشتم و قسمت زیادی از مطالب را به جهت تناسب موضوع به کتاب دیگرم «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» نقل کردم و در تحریر دوم کتاب حاضر, به مطالبی که در کتاب آن جناب نیامده بود, اکتفا نمودم. هرچند که هنوز ممکن است کتاب حاضر از برخی مطالب که در تألیف ایشان آمده, خالی نباشد. به هر حال امیدوارم که مطالب هر دو کتاب حق جویان را به کار آید.
از خداوند متعال برای آن برادر فاضل و خودم امید اجر دارم. إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِالله.
خادم الشریعة المطهرة: سید ابو الفضل ابن الرضا (برقعى)
ارواح انبیاء و اولیاء پس از وفات کجا هستند؟
به مقتضای آیة ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی﴾ = «و در آن از روح خویش دمیدم» (الحجر/29 و ص/72) روح مکان دارد و مجرد از زمان و مکان نیست و اضافه به مکانیاست و مکان روح همان بدن دنیوی و یا قالب برزخیاست و بدن مَرْکَب روح است. این مطلب روشن و محسوس است و احتیاجی به برهان ندارد و این روح محدود, چون ذاتاً محدود است صفات او از علم و هنر نیز محدود است زیرا حدود عوارض همان حدود معروض است و زیادتر از آن نیست.
پس روح موجود زنده همه چیز را نمیداند و از همه چیز و همه جا مطلع نیست, بلکه به واسطة تحصیل علم, و یا به واسطة وحی الهی میتواند اطلاعاتی حاصل کند چنانکه خدا به رسول خود فرموده: ﴿وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً﴾ = از دانش جز اندکی داده نشدهاید (الاسراء/85), و فرموده: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ﴾ = از آنچه بدان علم نداری پیروی مکن (الاسراء/36)، و میفرماید: ﴿وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾ = و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزا (طـه/114)، و آیات بسیار دیگر .
این در حالی است که در دنیاست, و چون پس از وفات از بدن خارج و به قالب مثالی برزخی وارد گردد از حقیقت خود خارج نمیشود.
پس صالحین و نیکان از اینجا به جایی دیگر و به جهانی عالیتر از این جهان و قالبی لطیفتر میروند. حق تعالی فرموده: ﴿فَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ المُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ﴾= پس اگر محتضر از مقربین باشد برای او راحتی و ریحان پر نعمت است (الواقعه/88 و89)، و همچنین فرموده: ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ الله أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا آَتَاهُمُ الله مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ الله وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ المُؤْمِنِینَ ﴾ (آل عمران/169-171). در این آیات نکات و مطالبی است که انسان را از اوهام و خرافات میرهاند, از این رو توجه خوانندگان را به مطالب زیر جلب میکنم:
آیه میفرماید: البته گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند, مردهاند (اگر چه روح از بدنشان جدا شده و وفات کردهاند) بلکه زندهاند (در واقع به زندگی بهتر و جای بهتری نائل شدهاند و) نزد پروردگارشان روزی داده میشوند, و به آنچه خدا از فضل خود به ایشان عطا کرده شادند ونسبت به آنان که از پس خودشان بهایشان ملحق نشدهاند طلب شادی میکنند که نه ترسی بدارند و نه ایشان را اندوهی باشد, و خود نیز با نعمت و فضل الهی شادمانند, و همانا خداوند اجر مؤمنین را ضایع نمیکند.
جملة ﴿أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾ = نزد پروردگار شان زندهاند (آل عمران/ 169) دلالت دارد اگرچه طبق آیه ﴿کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ﴾ = همه فانی هستند (الرحمن/26), وطبق آیة ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَیِّتُونَ﴾ = هم رسول خدا و هم دیگران میمیرند و از این دنیا میروند (الزمر/30), ولی مقربان الهی پس از آنکه از جهان فانی رفتند, در نزد خدا به نعمت هایی که کیفیت آن را جز خدا نمیداند نائل میشوند, و کفار و فجار نیز دچار آلام خواهند شد.
حال باید دید ﴿عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴾ = نزد پروردگار شان روزی میخورند (آل عمران/ 169) کجا است؟ آنان عند ربهم هستند نه "عند الخلق" و نه "عند القبر". پاسخ اینکه عند الرب کجا است؟ در آیهای است که میفرماید ﴿لَـهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُمْ ﴾ = برای ایشان دار السلام و خانة سلامتی است نزد پروردگارشان و او سرپرست ایشان است (الأنعام/127) چنانکه میفرماید: ﴿وَاللهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ﴾ = خدا نیکان را به سوی دار السلام فرا میخواند (یونس/25)، پس نزد پروردگار غیر از نزد مخلوق و غیر از نزد قبر و یا دنیاست, چنانکه فرموده: ﴿مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ الله بَاقٍ ﴾ = آنچه نزد شماست تمام شدنی است و آنچه نزد پروردگار است باقی میباشد (النحل/96)، و البته رزقی که میخورند رزق و طعام دنیایی نیست( ).
بنابراین رزقی که خدا وعده کرده و فرموده: ﴿عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ﴾ (آل عمران/ 169) همان رزق عالم باقی است نه رزق دنیای فانی چنانکه فرموده : ﴿إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ﴾ = این است رزق ما که تمام نمیشود (ص/54).
در قسمت دیگری از آیات فرموده: ﴿فَرِحِینَ بِمَا آَتَاهُمُ الله مِنْ فَضْلِهِ﴾ = خوشند به آنچه خدا از فضل خود به ایشان عطا کرده و شادند (آل عمران/170)، آنچه خدا از فضلش داده دنیا نیست, زیرا دنیا را داشتند و از ایشان گرفته و جای وسیع تر و بهتری به ایشان میدهد.
اما کسانی که از قرآن بیخبراند خیال کردهاند که شهداء با همین دنیا ارتباط دارند. علاوه بر این جملة: ﴿یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ﴾ = و نسبت به آنانکه از پس خودشان به ایشان ملحق نشده اند طلب شادی میکنند (آل عمران/170) دلالت دارد بر اینکه شهداء به عالمی میروند که خلف ایشان و بازماندگانشان از آنان دورند و به ایشان ملحق نشدهاند. و اگر شهداء در همین دنیا بوده و نزد کسان خود راه داشتند, این جمله صحیح نبود. پس آنان از اهل دنیا جدا میشوند. و به علاوه خدا در آخر آیات همة مومنین را مشمول چنین نعمتهای دانستـه و فرموده: ﴿وَأَنَّ الله لَا یُضِیعُ أَجْرَ المُؤْمِنِینَ﴾ = و همانا خداوند پاداش مؤمنین را ضایع نمیکند (آل عمران/170).
آیا انبیاء و اولیاء از زوَّار خود مطلع میشوند ؟
پس از آنکه ثابت شد ارواح از دنیا دور و در عالم برزخ هستند, حال جای پرداختن به این سخن است که خرافاتیان میگویند شهداء زندهاند ولی در عالمی دیگر و در عین حال از حال ما آگاهاند! واضح است که این قول صحیح نیست, زیرا اولا زنده بودن ربطی به آگاهی و علم به احوال ما ندارد , زیرا لازم نیست هر کس دارای حیات باشد به همه چیز و از همه جا آگاه باشد, رسول خدا در حال حیات خبر از همسایگانش نداشت مگر وقتی که خدا و یا خلق به او خبر میدادند چنانکه عدة زیادی از اصحابش در بئر معونه کشته شدند و او خبر نداشت و عیالش عایشه در سفر بنی مصطلق از قافله عقب ماند و میان بیابان ماند و او خبر نداشت و شتر حضرتش گم شده بود و او از جای شتر بی اطلاع بود, و در جنگ احد که سنگ به پیشانی و لب و دندان آن حضرت خورد اگر حضرتش علم به آمدن چنان سنگی داشت سر خود را عقب میبرد و منحرف میکرد که مورد اصابت سنگ قرار نگیرد در حالی که مورد اصابت قرار گرفته و مجروح گردید. خدای تعالی میفرماید: ﴿وَمِنْ أَهْلِ المَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ﴾ = و برخی از اهل مدینه بر نفاق ثابت اند و تو نمیدانی و ایشان را نمیشناسی, ما ایشان را میشناسیم (التوبه/101). پیامبر اکرم از نیت بد بعضی از پیروانش خبر نـداشت و حتـی سخنانشـان را میپسنـدیـد و نمیدانست آنان تظاهـر میکننـد (البقره/204).
وقتی که رسول خدا در حیاتش از همه چیز خبر ندارد, شهداء نیز در حیات برزخی خود, لازم نیست از همه جا با خبر باشند. بنابر این حیات اخروی و هم حیات دنیوی مستلزم علم نیست و اطلاع رفتگان از احوال ماندگان محتاج برهان و دلیل است.
علاوه بر این در آیاتی که ذکر شد, جملة ﴿لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ (یونس/62) دلالت دارد که شهداء از همه جا خبر ندارند و به جایی میروند که «لا خَوْفٌ» بوده, ترس واندوهی برایشان نیست. و اگر از حال مردم بیچارة بدکار و گرفتار مطلع باشند از غم و اندوه ناراحت میشوند, و اگر از دردها و رنجها و گرفتاری زوارشان مطلع گردند از غصه دق میکنند. مثلا اگر حضرت رسول ویا حضرت عیسی (ع) و یا حضرت مریم علیها السلام و یا امام رضا (ع) از رنجها و بلاها و گرفتاری مردم باخبر شوند, افسرده و اندوهناک شده و دار السلام برای ایشان دار الغصه و الحزن میگردد, آنهم بر فرض اینکه نعوذ بالله پیغمبر یا امام را مانند خدا به درخواستها و حاجتها و صداها و نالههای مردم در آن واحد با اطلاع بدانیم. یکی آمده بر مزار ایشان و میگوید پسرم در زندان تحت شکنجهاست, دیگری میگوید لشکر کفار به ما حمله کرده و کشتار کردهاند, دیگری میگوید فرزندم سرطان گرفته, دیگری میگوید دچار بیماری روحیام, دیگری میگوید جیب مرا در حرم زدند و من الآن غریب و بیچارهام, دیگری میگوید مستاجرم و مالک همه روزه مرا اذیت کرده و میخواهد مرا از خانهاش بیرون کند و همچنین هزاران دردمند و علیل و فقیر و مریض و مظلوم و گرفتار اظهار درد میکنند. یکی در حرم دزدی کرده, و یکی قصد فحشاء نموده و دیگری روضه های دروغ و احکام ضد ما أنزل الله میخواند, و دیگری شاه و یا وزیر است و با هزار جنایت وارد حرم شده و دیگری که کارش خیانت و خوردن اموال مستضعفین به ناحق است بابت واگذاری زمینهای بائر به نام موقوفه پولهای کلانی بابت پذیره یا سرقفلی از فقراء و افراد مستحق اخذ نموده, و همچنین هزاران خیانت و فحشا و جنایت دیگر. اگر صاحب قبر همة اینها را بداند غمگین شده و راحتی برزخ برای او تبدیل به رنج دوزخ خواهد شد!
پس شما ملاحظه میکنید خَبْط آن کذَّابی که به دروغ زیارتی ساخته و به امام نسبت داده و به صاحب قبر میگوید: أشهدُ أنَّک تَرَى مقامی و تَسْمَعُ کَلامی و تَرُدُّ جوابی= «شهادت میدهم تو مرا میبینی و کلام مرا میشنوی و جوابم را میدهی», و با اینکه جواب صاحب قبر را نشنیده, ولی گواهی دروغ میدهد!
ما در این مختصر ثابت خواهیم کرد که اصلا اولیای خدا پس از وفات, به کلی از دنیا بی خبرند و در عالمی دیگر یعنی برزخ هیچ اطلاعی از احوال بندگان ندارند.
چنانکه ذکر شد در همان آیات مطلبِ قبل, خدا فرموده: ﴿فَرِحِینَ بِمَا آَتَاهُمُ الله﴾ = به آنچه خدا به ایشان عطا کرده شادند (آل عمران/170)، ﴿یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ الله وَفَضْلٍ وَأَنَّ الله لَا یُضِیعُ أَجْرَ المُؤْمِنِینَ﴾ = شادماناند به نعمت و فضل الهی و همانا خداوند أجر مؤمنین را ضایع نمیکند (آل عمران/171) یعنی خدا در مقابل فداکاری و از دست دادن دنیا مقامی در بهشت به عنوان مزد و پاداش به ایشان میدهد که صدها درجه بهتر از دنیا باشد, نه اینکه باز در همین اندوهها و غصههای دنیا فرو رفته باشند.
پس معلوم شد «عند الرب» کجاست، «عند الرب» همان جایی است که «آسیه» عیال فرعون عرض میکند : ﴿رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الجَنَّةِ﴾ = خدایا برای من نزد خود در بهشت خانه بنا کن. (التحریم/12) پس عند الله و عند الرب عالمی غیر از دنیای فانی است.
اگر کسی بگوید خدا همه جا هست و عند الرب همه جا میباشد گوییم اگر چنین باشد هر کافر و منافق و ظالمی که بمیرد نزد خداست، و اگر چه در عذاب باشد، زیرا خدا هم به بهشت و هم به دوزخ احاطه دارد, پس اختصاص شهداء به مقام عند الرب معنی ندارد. ولی باید دانست اختصاص شهداء و مؤمنین به «عند الرب» در واقع عند عنایة الرب و عند رحمة الرب میباشد که تعبیر شده به دار السلام، نه دار العذاب، و نه فرموده لهم دار العذاب عند ربهم.
بنابر آنچه ذکر شد ارواح انبیاء و صلحاء و شهداء, از دنیا آگاهی ندارند و نیز دلیلی بر اینکه ارواح ایشان در قبر دنیا و یا اطراف قبر باشد در دست نیست.
از کتاب آسمانی یعنی قرآن کریم چنین مستفاد میشود که برای بشر چه مؤمن و چه کافر, دو حیات کامل بیشتر نیست، حیات دنیوی و حیات اخروی، اما عالم برزخ که عالم قبر نیز گفته میشود عالم خاموشی و مدهوش و بی خبری از دنیا و حیاتی غیر کامل و بیجنبش و در واقع سالن انتظار قیامت و برزخ و فاصلة میان دو حیات کامل است. پس حیاتی که بعد از دنیا برای اموات اعم از صالح و طالح ذکر شده, در واقع همان حیات ناقص قبل از قیامت است.
البته باید دانست که عالم برزخ برای اهل محشر پس از بعث, کأن لم یکن و یا نزدیک به آن مینماید، یعنی این فاصله برای محشور شدگان کاملا مفهوم نشده و پس از زنده شدن مجدد, چونان رؤیایی به نظر میرسد و گویی محشرشان بلا فاصله و یا اندکی پس از موت واقع شدهاست!
نکتهای که لازم است بدان توجه داشته باشیم, اینکه قرآن مجید گاهی تمامی مراحل امری را ذکر میکند و گاهی وسائط را حذف کرده و به صورت اجمال فقط ابتدا و انتهای موضوع را بیان میفرماید, مثلا در مورد خلقت انسان میفرماید: ﴿خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ﴾ = شما را از خاک آفرید آنگاه شما بشری هستید که تکثیر و پرا کنده میشوید (الروم/20)، اما در آیهای دیگر تمامی مراحل را یکایک شرح داده و میفرماید : ﴿فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ﴾ = «همانا شما را از خاک آفریدیم سپس از نطفهای سپس از خون بستهای سپس از پاره گوشتی تمام خلقت و نا تمام خلقت, تا برایتان بیان کنیم و تا مدتی معین در زِهدانها آنچه بخواهیم قرار میدهیم, آنگاه شما را به حال کودکی بیرون میآوریم سپس تا به حد کمالتان برسید ......» (الحج/5) که آیه اخیر در حقیقت تفسیر و تفصیل و تبیین آیاتی همچون آیة نخستین است.
همچنیـن در مـورد رانـدن ابـرها میفـرمـایـد: ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ یُزْجِی سَحَاباً...﴾ = آیا ندیدی که خداوند ابری را میراند؟! (النور/43) که بنظر میرسد خدا ابر را میراند و حرکت میدهد!!
اما در جای دیگر تفصیل داده و میفرماید: ﴿اللهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَاباً...﴾ = خدا است آنکه بادها را فرستاده و در نتیجه ابری را میپراکنند و حرکت میدهند (الروم/48).
در مورد عالم برزخ نیز بر همین سبک و سیاق, قرآن کریم غالباً بلافاصله پس از مرگ انسان و بدون ذکر عالم برزخ به قیامت و بهشت و دوزخ میپردازد، و مثلاً دربارة قوم نوح میفرماید: ﴿مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً..﴾ = از خطاهایشان بود که غرق شدند و داخل آتش شدند» (نوح/25) که گویی پس از غرق شدن بلافاصله به آتش دوزخ درآمدند. اما تفصیل این آیه از آیة دیگری که دربارة فرعونیان است بدست میآید که میفرماید: ﴿وَحَاقَ بِآَلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ. النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آَلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ﴾ = عذاب سختی آل فرعون را فرا گرفت, صبح و شام بر آتش عرضه میشوند و روز رستاخیز [امر میشود که] آل فرعون را در شدیدترین عذاب درآورید (غافر/ 45- 46). از این آیه که تفصیل و تفسیر آیات دیگر است معلوم میشود فرعونیان قبل از قیامت و دخول در آتش نیز با ناگواریهایی دست به گریباناند.
از این گونه آیات به وضوح میتوان دریافت که پس از حیات دنیوی, دو نوع جزای برزخی و قیامتی در کار است، که یکی به صورت وافی و کامل در حیات اخروی به انسان تعلق میگیرد و دیگری خوشیها و یا رنجهای دوران شبه حیات یا حیات ناقص (عالم برزخ) است که در آیات اجمالی از ذکر و تشریح آن صرف نظر گردیده, زیرا قرآن در خیلی از موارد مسالة معاد را از منظر بشر مطرح و مجسم فرموده و انسان در آخرت پس از زنده شدن دورة عالم برزخ را بسیار کوتاه میپندارد و اگر عالم برزخ هزاران هزار سال به طول انجامد پس از حیات مجدد به نظر همچون یک روز و حتی کمتر جلوه میکند, مانند کسی که در خواب رؤیایی فرحناک و یا وحشتناک ببیند و یا به سفری طولانی برود و با وقایع متعدد و گوناگونی روبرو شود ولی پس از بیداری احساس میکند که خوابش طولانی نبودهاست!
از همین رو قرآن کریم در مورد حالت مبعوثین قیامت میفرماید : ﴿یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنَ النَّهَارِ یَتَعَارَفُونَ بَیْنَهُمْ..﴾ = روزی که ایشان را محشور سازد پنداری که جز لختی از روز را درنگ نکردهاند و با یکدیگر اظهار آشنائی میکنند (یونس/45) و نیز میفـرمـاید: ﴿یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلاً ﴾ = روزی که شما را بخواند, باستایش وی را اجابت میکنید و میپندارید که جز اندکی درنگ نکردهاید (الاسراء/52) و میفرماید: ﴿یُقْسِمُ المُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ﴾ = [و آن روز که قیامت برپا شود] مجرمان سوگند یاد میکنند که جز ساعتی درنگ نکردهاند (الروم/55) و میفرماید: ﴿قَالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ .قَالُوا لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّینَ ﴾ = گوید: به شمار سالها چقدر در زمین درنگ کردهاید؟ گویند: یک روز یا بخشی از روز, از عدد شماران بپرس (المؤمنون/ 112- 113) و همچنیـن میفـرمایـد: ﴿کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ ﴾ = پنداری روزی که میبینند آنچه را وعده داده میشدند جز ساعتی از یک روز را درنگ نکردهاند (الاحقاف/35). و میفرماید: ﴿کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا﴾ = روزی که بـبینندش پنداری جز شامگاه یا چاشتگاهی درنگ نکردهاند (النازعـات/46) و آیات دیگر.
یکی از آیات مربوط به عالم برزخ آیهای است که صریحاً میفرماید: ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ المَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ . لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ = تا اینکه یکی از ایشان را مرگ فرا رسد گوید: پروردگارا مرا باز گردان, باشد که در آنچه که واگذاردم عمل شایستهای به جای آورم، (جوابش را چنین میدهد که) نه چنین نیست این کلمهای است که او گویندة آن است و از پس ایشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند (المؤمنون/100)، و دیگر آیاتی که میفرماید: ﴿المَلَائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ..﴾ = فرشتگان به هنگام جان ستاندن به صورت و پشتشان میزنند (انفال/50 و محمد/27) که واضح است میت جسمش در دنیاست و روح نیز صورت و پشت ندارد و طبعاً قالب برزخی میت مورد نظر است. و دیگر آیه: ﴿قِیلَ ادْخُلِ الجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ . بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ المُکْرَمِینَ﴾ = گفته شد وارد بهشت شو, گفت ای کاش قومم میدانستند به چه چیزی مرا پروردگارم آمرزید, و مرا از گرامی شدگان مقرر فرمود. (یـس/26-27). اگر این جنت بهشت آخرت بود طبعاً قومش ورود او را به بهشت اخروی میدانستند.
به هر حال واضح است که پس از مرگ نوعی آسایش و ناگواری برزخی (یا به عبارتی دیگر بهشت و دوزخ برزخی) وجود دارد که انسان در آن از حیات کامل برخوردار نیست و از این رو به مثابة زهدان مادر است که مرحلة قبل از ورود به حیات دنیوی بوده و در آنجا نیز طفل واجد حیات کامل نیست. در برزخ نیز انسان از حیات کامل برخوردار نبوده و مرحلة قبل از ورود به حیات اخروی را سپری میکند.
عالم برزخ اختصاص به صالحین و شهداء ندارد و شامل مجرمین و کفار هم میگردد و در عدم ارتباط با دنیا یکسانند. از اینرو فقط مجرمین از دنیا بی اطلاع نیستند بلکه شهداء و صلحاء نیز هیچ توجه و اطلاع و خبری از دنیا و اهل دنیا ندارند و تنها اخباری که ممکن است انبیاء و صلحاء و شهداء بعد از وفات از دنیا حاصل کنند از طریق و فات پاکان دیگر و الحاق روح ایشان به آنان است. زیرا در عالم برزخ حیات کامل وجود ندارد و تنها شبه حیات یا نیمه حیاتی است که بسیاری از صفات حیاتی از قبیل سمع و بصر و ...... فاقد است و در یک کلام عالم مدهوشی و بیخبریاست و بشر در آن عالم چه صالح و چه طالح فاقد شنوایی است و در قرآن فرموده اموات تا مبعوث و محشور نگردند شنوایی ندارند: ﴿إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ﴾ = همانا کسانی که میشنوند اجابت میکنند و مردگان را خداوند برانگیزد و آنگاه به سوی او بازگردانده میشوند (الأنعام/36). که در این آیه کفار را به مردگان که چیزی نمیشنونـد تشبیـه فرمـوده، و باز فرموده: ﴿إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ المَوْتَى﴾ = همانا تو مردگان را نمیشنوانی (النمل/80 و الروم/52) و ﴿مَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ﴾ = تو شنوانندة آنان که در قبرند نیستی (فاطر/22)، و هر مخلوقی را پس از مرگ چه انبیاء و چه اولیاء و چه غیر آنها را فاقد حیات کامل و بی خبر از دنیا شمرده وفرموده: ﴿وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ الله لَا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَهُمْ یُخْلَقُونَ. أَمْوَاتٌ غَیْرُ أَحْیَاءٍ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ﴾ = و کسانی را که غیر از خدا میخوانند, آنان چیزی نمیآفرینند و خودشان مخلوقاند, مردگانی فاقد حیات بوده و نمیدانند که چه وقت برانگیخته میشوند (النحل/20 -21). مسلم است که انبیاء و اولیاء نیز مشمول این آیات اند، زیرا چیزی نمیآفرینند و خودشان مخلوق و چنانکه در قرآن آمده از روز بعث و رستاخیز بیخبرند.
علاوه بر این خداوند زنده شدن در قیامت و خروج از قبر را به زنده شدن نباتات در دنیا تشبیه فرموده، همچنانکه در زمستان تمام اشجار و گیاهان بی هوش و مدهوش و خاموشند و جنبشی ندارند تا آغاز بهار که مجددا جنبش میکنند، در عالم برزخ نیز بشر مدهوش و در سالن انتظار و در زهدان قیامت هستند تا ناگهان اجسادشان به حرکت آید و به سوی محکمة الهی بشتابند. از همین رو قرآن فرموده: ﴿وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ﴾ = زمین را پس از مرگش زنده میکند و همچنان شما [از قبرها] خارج میشوید (الروم/19) و ﴿أَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذَلِکَ الخُرُوجُ﴾ = [با باران] شهری مرده را زنده ساختیم و خروج [مردگان نیز] آن چنان است (ق/11).
اکنون که دانستیم ارواح در عالمی دیگرند حال میگوییم بر فرض محال که از حاجات زوار مطلع شوند آیا فوری حاضر گشته و به این دنیا برگشته و به عرض زوار میرسند یا خیر؟ روشن است که قرآن و عقل میگوید انبیاء و اولیاء به کلی از دنیا بیخبرند و حتی از بدن خود اطلاعی ندارند چه رسد به دیگران.
قرآن میفرماید: ﴿أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یُحْیِی هَذِهِ الله بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ الله مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آَیَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ الله عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ (البقره/259).
مضمون آیه این است که «حضرت عزیر (ع) که از پیامبران معظم است، بر قریهای عبور کرد و دید آن قریه به کلی ویران شده و سقف و دیوارهای آن فرو ریخته و کسی در آن نیست, با خود گفت چگونه خدا اهل این روستا را پس از موتشان زنده میکند؟ خدایتعالی او را قبض روح کرد و میراند، و سپس، بعد از صد سال او را زنده کرد و به او خطاب نمود که چه مدت در این محل ماندهای؟ او گفت: یک روزی و یا قسمتی از روز, خطاب رسید که تو صد سال در اینجا ماندهای, پس نگاه کن به خوردنی و آشامیدنی خود که به قدرت خدا تغییری نکرده, و نگاه کن به درازگوشَت، که خاک شده و اجزای آن متفرق گشته, و باید تو را برای مردم آیه و نشانهای قرار دهیم, و نگاه کن به استخوانهای درازگوشَت که چگونه آنها را جمع کرده و به آنها گوشت میپوشانیم, و چون از حقیقت آگاه شد گفت: دانستم که خدا به هرچیز توانا است».
در این آیه، پیغمبر خدا، از دنیا رفته و در مدت صد سالی که وفات یافته بود نه از بدن خود خبر داشت و نه از مرکبش, و حتی مدت مرگ خود را نمیدانست با اینکه عزیر (ع) مقام نبوت داشت, و از تمام اولیاء مقامش بالاتراست, زیرا طبق آیات قرآن هر امام و هر مامومی باید به انبیاء و از جمله حضرت عزیر (ع) ایمان آورده تا مومن و مسلمان باشد و الا مسلمان نیست, چنانچه در آخر سوره بقره فرموده: ﴿وَالمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آَمَنَ باللهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ ﴾ = مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان او و کتب او و رسولان او ایمان آوردهاند (البقره/285). و نیز فرموده: ﴿وَمَنْ یَکْفُرْ باللهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآَخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً بَعِیداً﴾ = و هر کس که به خدا و ملائکهاش و کتابهایش و رسولانش کفر ورزد حقیقتا دچار گمراهی عمیقی شدهاست (النساء/136). بنابراین تمام شهداء و ائمه و صالحین باید به هر رسولی ایمان آورند, و اصول ایمان و اسلام همین چیزهاییاست که خدا ایمان به آنها را ذکر کرده, حال وقتی که پیغمبر الهی از دنیا رفته و از بدن خود و مدت ماندن خود در روی زمین خبر ندارد, چگونه از احوال دیگران خبر دارد ؟!!! بدیهی است اگر خبری بر خلاف آیات قرآن باشد نمیتوان آن را پذیرفت.
حضرت یعقوب (ع) در فلسطین از احوال فرزندش حضرت یوسف (ع) خبر نداشت و مدتها در اندوهی عمیق بسر میبرد!
حضرت نوح (ع) وقتی از پیروانش بدگویی شد و از او خواستند که آنها را از خود براند, پاسخ داد: ﴿وَمَا عِلْمِی بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ = نمیدانم که آنها چه میکردهاند (الشعراء/112).
ابو الأنبیاء حضرت ابراهیم (ع) فرشتگان عذاب را نشناخت و فرمود: ﴿سَلَاماً قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ﴾ = سلام بر شما گروهی ناشناساید. (الذاریات/ 25).
حضرت موسی (ع) نمیدانست که برادرش حضرت هارون (ع) در گوساله پرستی قومش بیتقصیر است تا اینکه حضرت هارون او را از بیگناهی خود مطلع فرمود (الاعراف/150). همچنین آن حضرت متوجه نشد همسفرش ماهی را فراموش کرده و جا گذاشتهاست (کهف/62) و یا با اینکه یک بار عصایش به مار تبدیل شد, نمیدانست که در روز تحدِّی [=مبارزه], عصا به اژدها [= ماری بسیار بزرگ] تبدیل خواهد شد و ترسید که مبادا ساحران در فریب دادن مردم توفیق یابند. (طه/68 - 67).
و حضرت سلیمان (ع) تا وقتی که هدهد به او خبر نداد از احوال اهل سبا مُطلِّع نبود. (النمل/22).
اصحاب کهف 309 سال در غاری به خواب رفتند و پس از آنکه بیدار شدند از یکدیگر سؤال میکردند که چقدر در آنجا بودهاند، هیچ یک خبری نداشت و میگفتند: ﴿لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ﴾ = یک روز یا بخشی از روز را درنگ کردیم. (الکهف/19)، با آنکه اصحاب کهف از اولیاء خدا بودند.
پس جایی که این بزرگان از خود خبری ندارند چگونه میتوانند از دیگران با خبر باشند؟ اگر گفته شد به دلیل ﴿وَهُمْ رُقُودٌ﴾ = در حالی که خفتهاند (الکهف/18) «آنان نمرده بودند بلکه خواب رفته بودند, توجه میدهیم که قرآن کریم در مورد مردگان نیز فرموده که همچون خفتهگان میگویند: «روزی یا بخشی از روز را بیشتر درنگ نکردهایم» (المؤمنون/113) و از این رو به گور انسان نیز «مرقد = خوابگاه» گفته شده، چنانکه قرآن از زبان مردگان فرموده: ﴿مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا ﴾ (یس/52) ﴿الله یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا المَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى﴾ = خداوند جانها را هنگام مرگشان میگیرد و جانی را که نمرده در خوابش میگیرد, پس جانی را که مرگ بر او مقرر شده نگه میدارد و دیگری را تا مدتی معین [به بدن] باز میفرستد (الزمر/42). رسول خدا نیز فرموده: «النوم أخُ الموت» = خواب برادر مرگ است, و در حدیث دیگری آمده: «همانسان که میخوابید میمیرید و همانطور که بیدار میشوید, زنده میشوید» و اینها همه دلالت بر این دارد که خواب و مرگ با هم شباهت بسیار دارد با این تفاوت که در خواب روح به زودی به جسم باز میگردد و زنده میشود و لی در مرگ خیر.
در عالم برزخ انسان صالح همچون کسی است که در خوابی خوش و دلپذیر فرو رفته و انسان طالح همچون کسی است که به کابوسی رنج افزا دچار باشد . چنانکه از پیامبر روایت شده که فرمود: «إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَیْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ وَإِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ فَیُقَالُ هَذَا مَقْعَدُکَ حَتَّى یَبْعَثَکَ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» = چون یکی از شما بمیرد جایگاهش به او ارائه و عرضه میشود, اگر از اهل بهشت باشد, بهشت به او نمایانده میشود و اگر از اهل آتش دوزخ باشد, آتش به او عرضه میشود و گفته میشود: «این جایگاه توست, تا خدا تو را در روز رستاخیر برانگیزد».
پس چنانکه دانستیم حیات ناقص یا شبه حیات (عالم برزخ) دلیل بر اطلاع آنان از دنیا نیست و آیات قرآن دلالت دارد که رسولان خدا, پس از وفات به کلـی از دنیـا بیخبـر میباشنـد و از امـت خـود کاملا بی اطلاعاند, لـذا میفرماید: ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ الله الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ﴾ آن روزکه خدا رسولان خود را جمع کرده و از آنها میپرسد تا چه اندازه شما را اجابت کردند؟ میگویند نمیدانیم, همانا تو خود دانای غیبهایی. (المائده/109).
و باز میفرماید که در روز قیامت به عیسی (ع) خطاب میشود که: ﴿یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ﴾ (المائده/116). مضمون آیه این است که: ای عیسی آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو اله (معبود) بگیرید؟ عیسی (ع) عرض میکند: «خدایا تو منزهی و من حق ندارم چیزی را به ناحق گویم ... من نگفتم به ایشان مگر آنچه تو مرا به آن امر کردی, به ایشان گفتم خدا را که پروردگـار مـن و شمـاست عبـادت کنیـد» و سپس حضرت عیسی عرض میکند: ﴿کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً مَا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴾ = و من تا وقتی که میان ایشان بودم شاهد و ناظرشان بودم, چون مرا وفات دادید خبری ندارم و تو خود بر هر چیز مراقب و ناظری. (المائده/117).
پس طبق این آیات حضرت عیسی (ع) که از کِبَار انبیاء است پس از وفات به کلی از امت خود بیخبر بوده, در اینصورت چگونه امام و امامزاده خبر دارد ؟!
پس کسانی که انبیاء و اولیاء و ائمه را به دعا میخوانند گویا از آیات قرآن به کلی بیخبرند، زیرا قرآن کسانی را که در دعا - که عبادت محسوب میشود ـ کسی دیگر جز خدا را میخوانند مشرک شمردهاست. ما چند آیه به عنوان نمونه در این مورد ذکر میکنیم.
آیات قرآن دربارة مدد جویی از غیر خدا
در سه کتاب احکام القرآن و تابشی از قرآن و دعاهایی از قرآن ثابت کردیم که خدای تعالی کسانی را که در مواقع دعا غیر او را میخوانند مشرک شمرده:
1- ﴿وَأَنَّ المَسَاجِدَ لِـلَّه فَلَا تَدْعُوا مَعَ الله أَحَداً﴾ = «مساجد مخصوص (عبادت) خداست و احدی را با خدا نخوانید»... ﴿قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً﴾ = بگو که من فقط خدا را میخوانم [در این کار] و احدی را شریک او نمیکنم. (الجن/ 18 و20).
2 ــ ﴿إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ الله عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾ = محققاًًَ کسانی را که جز خدا میخوانید بندگانی مانند شمایند اگر راست میگویید، بخوانیدشان تا شما را اجابت کنند. (الأعراف/ 194).
3 - ﴿وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ .إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ﴾ = و آنانکه غیر از خدا میخوانید مالک پوست هستة خرمایی نیستند، اگر بخوانیدشان دعای شما را نمیشنوند و اگر (به فرض محال) هم بشنوند جواب شما را نمیدهند و روز قیامت به شرک شما کفر میورزند [و مخالف میکنند] و مانند خدای خبیر تو را مطلع نمیسازد. (فاطر/13 و14).
4ـ ﴿وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُو مِنْ دُونِ الله مَنْ لَا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ. وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَکَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ کَافِرِینَ ﴾ = و کیست گمراهتر از آنکه غیر از خدا کسی را میخواند که تا قیامت او را اجابت نکند و آنان از دعای ایشان بیخبرند و چون مردم روز قیامت محشور شوند آنان دشمن ایشانند و عبادتی را که ایشان کردهاند انکار دارند. (الاحقاف/5-6).
مختصر آنکه دین امام و مأموم و دین پیغمبر و امت باید یک جور باشد. ائمه و اولیاء هر قدر نزد خدا مقام داشته باشند غیر از خدا کسی را به دعا نمیخواندهاند، پیروان ایشان نیز باید مانند آنان غیر از خدا کسی را به دعا نخوانند و به خدا شرک نورزند، زیرا تمام انبیاء و ائمه خود مخلوق بوده، و با مرگشان از دنیا بیخبر هستند و از حشر و نشر خود نیز خبر ندارند.
انبیاء و رسولان خدا، به دلیل آیات قرآن پس از مرگ از دنیا خبر ندارند و اگر از دنیا و گرفتاری اهل دنیا باخبر شوند، ناراحت خواهند شد، در حالی که خدا ایشان را برای آسوده خاطر بودن به «دار السلام» میبرد: ﴿أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ = تا خوفی بر ایشان نباشد و اندوهگین نشوند. (آل عمران/170).
اصلاً هر بشری باید با گوش دنیوی صدای اهل دنیا را بشنود، آنکه گوش او پر از خاک شده و یا تبدیل به خاک گردیده دیگر شنوایی ندارد، و چنانکه گفتیم خدا به رسول خود فرموده: ﴿وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ﴾ = تو نمیشنوانی به آنان که در قبرند (فاطر/22)، ﴿إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ المَوْتَى﴾ =تو به مردگان نمیشنوانی. (النمل/80).
چون رسول خدا و خاتم الأنبیاء نمیتواند به مردگان چیزی را بگوید و یا بشنواند، چگونه دیگران میتوانند با مردگان سخن بگویند؟! و جایی که مردگان قادر نیستند سخن رسول خدا را جواب بدهند، چگونه از دیگران میتوانند بشنوند و جوابشان را بدهند؟!!.
طبعاً به آن راویان کذاب که روایت و زیارتنامه را جعل کردهاند که در آن جملات ضد قرآنی است و در برابر قبر امام میگویند:« ای امام تو کلام مرا میشنوی و جواب مرا میدهی» نباید اعتنا کرد. واقعاً جای تعجب است که چگونه مردم قرآن را مهجور کرده و به زیارتنامههای ضد قرآنی که غالیان آن را آوردهاند توجه دارند!!
قطع نظر از آیات متعدد قرآن، دلایل عقلی را چگونه جواب میدهند که هر بشری خواه رسول یا امام و یا سایرین باید با گوش بشنود و خدا به انبیاء و اولیاء برای شنیدن گوش عطا کرده و چون از دنیا رفتند به هیچ وجه نمیتوانند با گوشی که روح ندارد و یا تبدیل به خاک شده بشنوند، وحضرت امیر علیه السلام به همین دلیل عقلی اشاره کرده و دربارة خداوند فرموده «سَمیعٌ لا بآلة بصیرٌ لا بِأدَاة» = خداوند شنوااست نه به عضو و بینا است
دانلودمقاله خرافـــات وفـــور در زیــارات قبــــور