این مطلب از مطالب آزاد موجود در اینترنت جمع آوری شده است و در مورد اثر موسیقی کلاسیک بر یادگیری و در 8 صفحه می باشد و در زیر قسمتی از متن آورده شده است :
موسیقی در همه جا هست. صداها چه از نوع هنجار مثل موسیقیهای آرام و لطیف یا شاد که در آسانسورها و مراکز خرید میشنوید و چه از نوع صداهای آزاردهنده و ناهنجار مثل صداهای ناشی از ترافیک، میتوانند ناآگاهانه روی شما تأثیر بگذارند. صداهای ریتمیک مانند ضربان قلب مادر، تنفس و سایر صداهای مبهم را جنین در سه ماههی آخر بارداری تجربه میکند. در طی این دوره، قشر مغز و نرونهای عصبی مربوط به شنوایی جنین رشد مییابند و کار میکنند. نوزاد نیز در هفته اول بعد از تولد، صداهایی را که در داخل رحم میشنیده است از صداهایی که در خارج از رحم میشنود افتراق میدهد و در حدود دو تا چهار ماهگی هم صداهای هماهنگ و ناهماهنگ برای او قابل تشخیص است. حین رشد نیز کودک آواز خواندن و شنیدن موسیقی را به طور مستقیم تجربه میکند.
شکی نیست که موسیقی تأثیرات مثبتی روی سلامتی دارد. این تأثیرات را که ناشی از تاثیر مستقیم موسیقی روی مغز است می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
اثرات آرامشبخش موسیقی
موسیقی با تأثیر روی مغز، اندورفینها (مورفینهای داخلی) را افزایش میدهد و به این ترتیب روی گیرندههای عصبی تأثیر میگذارد. در واقع اثر موسیقی روی بدن ناشی از اثر آن روی مغز است. مغز جایی است که احساس آرامش از آن نشأت میگیرد. استرس و اضطراب را کاهش میدهد و یک محیط آرام ایجاد میکند. نه تنها موسیقی به افراد کمک میکند که آرامش داشته باشند، بلکه به گروههای بزرگ در اجتماعیشدن و برطرف شدن انزواطلبی کودکان نیز کمک میکند.
علاوه بر این، از موسیقی برای بیان احساسات نیز میتوان استفاده کرد. احساساتی نظیر خشم غیر قابل کنترل، غم و غصه ناشی از دست دادن یک عزیز یا در مورادی که فرد دچار شکست و از هم پاشیدگی درونی شده است، با در اختیار گذاردن آلات موسیقی این امکان را به او میدهیم که چنین احساساتی را بیرون بریزد و خود را تخلیه کند.
در مطالعات انجام شده، بیشتر از موسیقی کلاسیک برای ایجاد آرامش استفاده شده است. گرچه به نظر میرسد چنین اثراتی برای موسیقی سنتی ایرانی نیز قابل مشاهده است.
تأثیر روی عملکرد حرکتی
اعصابی که عملکرد حرکتی را کنترل میکنند از میان نیمه جلویی Corpus Callosum (کلاف مرکزی فیبرهای عصبی که دو نیمکره مغز را به هم متصل میکند) عبور میکند. تحقیقات نشان داده که Corpus Callosum در مغز موسیقیدان ها به طور معناداری بزرگتر از غیر موسیقیدانها است و برای آنهایی که از کودکی یادگیری را آغاز کردهاند، این قسمت از مغز 10 تا 15% ضخیمتر از غیر موسیقیدانها است. نواختن یک ساز هماهنگی حرکتی دقیقی بین دو دست ایجاد میکند. بنابراین میتوان به این نتیجه رسید که یادگیری موسیقی در سنین پایین میتواند موجب رشد سریعتر این قسمت از مغز شود.
موسیقی در همه جا هست. صداها چه از نوع هنجار مثل موسیقیهای آرام و لطیف یا شاد که در آسانسورها و مراکز خرید میشنوید و چه از نوع صداهای آزاردهنده و ناهنجار مثل صداهای ناشی از ترافیک، میتوانند ناآگاهانه روی شما تأثیر بگذارند. صداهای ریتمیک مانند ضربان قلب مادر، تنفس و سایر صداهای مبهم را جنین در سه ماههی آخر بارداری تجربه میکند. در طی این دوره، قشر مغز و نرونهای عصبی مربوط به شنوایی جنین رشد مییابند و کار میکنند. نوزاد نیز در هفته اول بعد از تولد، صداهایی را که در داخل رحم میشنیده است از صداهایی که در خارج از رحم میشنود افتراق میدهد و در حدود دو تا چهار ماهگی هم صداهای هماهنگ و ناهماهنگ برای او قابل تشخیص است. حین رشد نیز کودک آواز خواندن و شنیدن موسیقی را به طور مستقیم تجربه میکند.
شکی نیست که موسیقی تأثیرات مثبتی روی سلامتی دارد. این تأثیرات را که ناشی از تاثیر مستقیم موسیقی روی مغز است می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
اثرات آرامشبخش موسیقی
موسیقی با تأثیر روی مغز، اندورفینها (مورفینهای داخلی) را افزایش میدهد و به این ترتیب روی گیرندههای عصبی تأثیر میگذارد. در واقع اثر موسیقی روی بدن ناشی از اثر آن روی مغز است. مغز جایی است که احساس آرامش از آن نشأت میگیرد. استرس و اضطراب را کاهش میدهد و یک محیط آرام ایجاد میکند. نه تنها موسیقی به افراد کمک میکند که آرامش داشته باشند، بلکه به گروههای بزرگ در اجتماعیشدن و برطرف شدن انزواطلبی کودکان نیز کمک میکند.
علاوه بر این، از موسیقی برای بیان احساسات نیز میتوان استفاده کرد. احساساتی نظیر خشم غیر قابل کنترل، غم و غصه ناشی از دست دادن یک عزیز یا در مورادی که فرد دچار شکست و از هم پاشیدگی درونی شده است، با در اختیار گذاردن آلات موسیقی این امکان را به او میدهیم که چنین احساساتی را بیرون بریزد و خود را تخلیه کند.
در مطالعات انجام شده، بیشتر از موسیقی کلاسیک برای ایجاد آرامش استفاده شده است. گرچه به نظر میرسد چنین اثراتی برای موسیقی سنتی ایرانی نیز قابل مشاهده است.
تأثیر روی عملکرد حرکتی
اعصابی که عملکرد حرکتی را کنترل میکنند از میان نیمه جلویی Corpus Callosum (کلاف مرکزی فیبرهای عصبی که دو نیمکره مغز را به هم متصل میکند) عبور میکند. تحقیقات نشان داده که Corpus Callosum در مغز موسیقیدان ها به طور معناداری بزرگتر از غیر موسیقیدانها است و برای آنهایی که از کودکی یادگیری را آغاز کردهاند، این قسمت از مغز 10 تا 15% ضخیمتر از غیر موسیقیدانها است. نواختن یک ساز هماهنگی حرکتی دقیقی بین دو دست ایجاد میکند. بنابراین میتوان به این نتیجه رسید که یادگیری موسیقی در سنین پایین میتواند موجب رشد سریعتر این قسمت از مغز شود.
اثر موسیقی کلاسیک بر یادگیری