دلایل عدم تحریف:
1- دلایل فراوانى بر عدم تحریف قرآن وجود دارد که برخى از آنها را مورد بررسى قرار مىدهیم:
اول: دلیل قرآنى; مانند آیه حفظ و آیه عدم اتیان باطل
انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون. (1)
قرآن در دو آیه فوق از مصونیتخویش سخن گفته با جملاتى اطمینان بخش و سرشار از تاکید و تصریح، آن را اعلام مىدارد.
در آیه اول که به صورت جمله اسمیه و با ان همراه با ضمیر منفصل "نحن" و لام تاکید بیان شده است، همه عوامل تاکید کننده در کلام، در کنار هم قرار گرفتهاند; تا این حقیقت مهم و جاودانه را بیان نمایند.
آیه سوره فصلت نیز با قاطعیت و صلابت، مساله مصونیت و تحریفناپذیرى قرآن را مطرح مىنماید.
«عزیز» از ماده عزت است که به معناى سختى است. البته موارد استعمال آن متفاوت است. در زبان عرب چیزى را که تحت تاثیر عامل خارجى قرار نگیرد «عزیز» مىگویند. قرآن عزیز است; یعنى کتابى استسخت و نفوذ ناپذیر که تحت تاثیر و مغلوب عامل دیگرى واقع نمىشود، جملات بعدى آیه در واقع توضیحى در همین رابطه است: لایاتیه الباطل من بین یدیه. این بیان کنایه از آن است که به هیچ صورتى، باطل در قرآن راه ندارد و در واقع قرآن یک حالت دفاعى در برابر باطل دارد; چنان آیات و جملاتش مستحکم و استوار است که هر گونه نفوذ باطل را در خود عقیم مىنماید.
وقوع تغییر و تبدیل، چه در جهت افزایش و یا کاهش آیات، چیزى غیر قرآن و باطل است. بنابراین، نفى باطل، نفى هر گونه تغییر و تحریف است. پس این آیه، همامکان تحریف بالزیاده و هم تحریف بالنقیصه را رد مىنماید.
ممکن است اشکالى به این صورت مطرح شود: استدلال به این دو آیه براى اثبات عدم تحریف قرآن، تنها در صورتى صحیح است که خود آنها از قرآن باشند و از کجا معلوم است که خود این دو آیه از آیات تحریفشده نباشند؟ در پاسخ مىگوییم: اولا،مخاطبان بحث ما در تحریف (مدعیان تحریف) هیچ یک قائل به تحریف بالزیاده نیستند. بنابراین، عدم افزایش در قرآن اتفاقى است.
ثانیا، از آیات تحدى در قرآن، به خوبى بر مىآید که آنچه فعلا در اختیار ماست همان قرآن منزل من عندالله است; زیرا آوردن مثل آن امکانناپذیر نیست. گرچه با آیات تحدى، عدم نقص در قرآن را نمىتوان اثبات نمود ولى مىتوان ثابت نمود که چیزى به قرآن اضافه نشده است. بنابراین دو آیه مورد بحث نیز از احتمال تحریف درامان مىمانند و با اثبات این دو آیه، عدم وجود نقص در قرآن نیز مطابق مفاد صریح آنها اثبات مىشود.
مصطفى را وعده کرد الطاف حق گر بمیرى تو، نمیرد این سبق من کتاب و معجزت را حافظم بیش و کم کن را، ز قرآن رافضم من تو را اندر دو عالم رافعم طاغیان را از حدیثت، دافعم کس نتاند بیش و کمکردن در او تو به از من حافظى دیگر مجو هست قرآن، مر تو را، همچون عصا کفرها را درکشد چون اژدها
دوم: دلیل روایى
الف) حدیث متواتر ثقلین که از طرق عامه و خاصه نقل شده است. (3) این حدیث با اختلاف اندکى در الفاظ و تعابیر، سه نکته را به صراحت بیان مىکند:
اول آن که پیامبر فرموده است: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی;
دوم آن که: ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا;
سوم آن که: و انهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض.
این حدیثشاهدى تام و گواهى قطعى بر عدم تحریف قرآن است و با صراحت اعلام مىکند که قرآن براى همیشه و تا روز قیامت محفوظ است; زیرا اگر قرآن تحریف شدهباشد، نه به قرآن مىتوان تمسک نمود و نه به عترت; چون عترت جداى از قرآن به عنوان یک حجت مستقل شناخته نمىشود. اگر عترت باشد، ولى قرآن نباشد مفهوم آن افتراق عترت از قرآن است; در حالى که حدیث ثقلین مىگوید این دو هرگز از یکدیگر جدا نمىشوند. با این بیان از حدیث ثقلین روشن مىشود که اعتقاد به استقلال در حجیت هر یک از قرآن و عترت - گر چه از سوى بعضى از بزرگان مطرح گردیده است - (4) اعتقادى ناصواب و نپذیرفتنى است; زیرا دقت در حدیث ثقلین نشان مىدهد هر یک از کتاب و سنت از جهتى به دیگرى وابسته و نیازمند است; به طورى که اگر یکى از این دو تحریف شود و از بین برود دیگرى نیز از میان مىرود. قرآن به عنوان ثقل اکبر در تبیین و تشریح حدود و ثغور و معانى خویش نیاز به حدیث دارد - گرچه اصل حجیت آن ذاتى است - و احادیث و روایات به عنوان ثقل اصغر در اصل اعتبار و سندیتخویش نیازمند به قرآنند (5) و در حقیقت قرآن و عترت به عنوان یک حجت به هم آمیختهاند; به طورى که مکمل یکدیگرند و تمسک به یکى بدون دیگرى معقول نیست. اگر هر یک از قرآن و حدیث به عنوان دو حجت و دلیل مستقل مطرح بودند، با نبود یکى امکان تمسک به دیگرى وجود داشت; در حالى که پیامبر فرموده است: در صورتى که به این دو تمسک نمایید هرگز گمراه نمىشوید. ونیز فرمودهاند: این دو از هم جدا نمىشوند، تا آن که در حوض بر من وارد شوند.
ب) روایاتى از ائمه به ما رسیده است که در حوادث و فتنههاى روزگار، ما را به قرآن ارجاع داده (6) قرآن را به عنوان پناهگاهى مطمئن معرفى مىنمایند. حال اگر کتابى، خود از آسیب فتنههاى روزگار در امان نمانده باشد آیا مىتواند دیگران را از گزند فتنهها مصون نگهدارد؟
ج) دلیل دیگرى که بر عدم تحریف قرآن وجود دارد، روایات عرض بر قرآن است. احادیثى از ائمه وجود دارد که فرمودهاند: آنچه را از ما به شما رسیده بر قرآن عرضه کنید; اگر موافق با کتاب الله بود اخذ نمایید، والا آنها را طرد کنید: ما وافق کتابالله فخذوه و ما خالف کتاب الله فردوه.
نیز فرمودهاند: هر سخنى و حدیثى که موافق با کتاب خدا نباشد باطل است: و کل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف. یا ما لم یوافق من الحدیث القرآن فهو زخرف.
تعابیر دیگرى نیز مشابه با تعابیر فوق در روایات وارد شده است; به گونهاى که مجموعه این روایات در حد استفاضه است. در این جا به یک نمونه دیگر از این روایات اشاره مىکنیم:
قال رسول الله(ص): ان على کل حق حقیقة و على کل صواب نورا، فما وافق کتابالله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه.
مطابق این نقل رسول خدا فرموده است: حقیقت هر حقى و نورانیت هر صوابى، قرآن کریم است. پس آنچه را موافق با کتاب خداست بگیرید و آنچه را مخالف بااوست رها کنید.
شامل 16 صفحه word
دانلود تحقیق دلایل عدم تحریف قرآن