فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله پیکاسو و زندگی او

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله پیکاسو و زندگی او دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
هنر این سخنگوی روح انسانی از بدو تولد انسان تا آخرین دم اسرار درونی و عواطف واحساسات ما را بیان می کند . بشر از همان ابتدای خلقت در پی آفرینش وخلق زیبائی بوده چرا که خداوند در قرآن کریم می فرماید: « از روح خود در انسان دمیدیم » و این روح آفرینش وزیبا آفرینی خداوند است که در ضمیر همه انسانها وجود داشته وانسان را از همان ابتدای کودکی به آفرینش زیبایی رهنمون می سازد از آنجا که خداوند انسانها را از یک جنس ولی متفاوت از هم آفریده این حس زیبایی آفرینی در برخی بیشتر ودر برخی کمتر، و گاهی به صورت موسیقی و شعر وگاهی به صورت نقاشی وتصویر بروزمی کند .
نقاشی یکی از اولین هنرهایی بود که انسان به آن گرایش پیدا کرد . آنچه عوام از نقاشی می دانیم کشیدن تصاویری است که دید انسانی از مناظر دارد وهر چند این تصویر واقعی تر وبه اصل نزدیکتر باشد نقاش چیره دست تر و متبهر تر به نظر می رسد . سالها تفکر مردم از نقاشی چنین بود شاید هنوز هم بسیاری با این فکر زندگی می کنند اما در سال 1881 هنرمندی به دنیا آمد که تمام بافته های ذهن انسانها ودنیای غرب را از نقاشی تغییر داد . او که با نقاشی وهنر به دنیا آمد و پایه گذار بزرگترین انقلاب در عرصه هنر جهان شد کسی نبرد جز پابلو پیکاسو .
پیکاسو نمونه کامل وبارز یک انسان خلاق و نو آور بود . او شاید یکی از غیر منتظره ترین وغیر قابل پیش بینی ترین هنرمندان عرصه گیتی بود . او با عرضه کبویسم به دنیای نقاشی به حکومت سرد و طولانی رنسانس بر این هنر پایان داد . رنسانسی که نقاش ، محکوم و مجبور به کشیدن توهمات دید انسانی می کرد و نقاش مانند دوربین عکاسی فقط به ثبت مناظر مانند آنچه می دید می کرد . اما پیکاسو با نو آوری خود این آزادی را به نقاشی داد تا مانند شاعر تر اوشات ذهن و روح خود را بر بوم طراحی کند واز آنچه خداوند در نها د او گذاشته واز عشقی که در وجودش دارد با بیننده سخن بگوید این بهترین وعالیترین مرحله پیشرفت در نقاشی از ابتدای خلقت این هنر زیبا بود .
شاید هیچ هنرمندی به اندازه پیکاسو با این همه رسانه متنوع کار نکرده باشد از نقاشی رنگ روغن گرفته تا طراحی ، مجسمه سازی ، گرافیک ، سرامیک واز آنجا کار با ابزارهایی چون گرایش ، پاستل ، مداد رنگی و آفریدن لیتو گرافی‌ها ، چوبکاری ها ، پیکره هایی از کچ و چوب ، ساختواره هایی از آهن و مفتول ، چوب یا ورقه های فلزی ، عکسها و طرحهایی برای لباس و پرده های پیش صحنه و پس صحنه تاتر و باله وسرانجام شعرونمایش نامه نویسی .
هیچ هنرمندی با این همه سبک و شیوه گوناگون وگاه متضاد کا رنکرده است . از امپرسیونیسم مانه بزرگ تا اکسپرسیونیسم ون گوک ، از غرابت نمادین گوگن تا شاد گونگی امپرسیونیسی تولوز لوترک ، از منریسم الگور کوک وهنرمندان بادوک تا کلاسی سیم استادان قدیم ، از سورژنالیسم و کانتراکتیویسم وهنر سیاه واره تاکوبیسم که خود بنیان گزارش بود .
به تحقیق درباره هیچ هنرمندی ، دست کم در زمان حیاتش به اندازه پابلو پیکاسو مقاله ، کتاب ، رساله ، تغییر نقد و یاد داشت نوشته نشده است . شمار کتابها و نوشتارهایی که درباره پیکاسو انتشار یافته سر به صدها می زند و سیل انتشار این نوشته ها همچنان ادامه دارد .
این رساله نیز تلاشی در جهت معرفی و آشنایی بیشتر با این هنرمند بزرگ و نقد وبررسی آثارش می باشد . نظر من در این پایان نامه بیشتر بر بیوگرافی وزندگی نامه پیکاسو بوده ودر ادامه به بررسی دوره های نقاشی در کار او و سپس مراحل تکامل آثار وی پرداخته ام ودر نهایت مروری کوتاه بر کوبیسم وتجزیه و تحلیل این سبک که پیکاسو بنیان گزار آن بود پرداخته‌ام. امید است با وجود ، کاستی ها و ایرادات موجود گاهی کوچک در جهت آشنایی خوانندگان عزیز با این هنرمند ودوره زندگی و آثار او برداشته باشم .
الهه گنجی

 

 

 

 

 


فصل اول
بیوگرافی و زندگی‌نامه پیکاسو

در ساعت نه وسی دقیقه ، شب بیست و پنجم اکتبر سال 1881 در خانه شماره سی و شش در میدان مرسد ، در شهر مالاگا کودکی به دنیا آمد که بعدها از بزرگترین هنرمندان تاریخ جهان شد . این کودک را پابلوپیکاسو نامیدند . وی نخستین فرزند پدر ومادرش بود . پدرش خوزه روئیز بلاسکو از نسل کاستیلی های جدید بود . او استاد طراحی در مدرسه ایالتی حرفه و فن و معلم هنر در مدرسه سان تلمو در مالاگا بود . مادرش ماریا پیکاسو از نژاد اندلسی ها بود و خون عربی در رگهای خود داشت . آنها کودک را در کلیسای مجاور منزلشان نامگذاری کردند واو را پابلو ، دیه گوما خوزی سافرانسیسکو، دپاال ، خوان ، نپرموسنو ، کریسپیانودلانستیسما ترینیداد نامیدند . اما پسر جوان چنانچه در میان اسپانیاییها رسم است هم نام پدر وهم نام مادر را پذیرفت وتابلوهای خود روئیز پیکاسو ، وبعدها با اسم پیکاسو امضاء می کرد . بسیاری از نیاکان وی هم از طرف پدری وهم از طرف مادری استعداد هنری داشتند . انگار تمام استعداد ومهارتهای هنری خانواده ذخیره شده بود تا سرانجام پسردون خوزه بیانی نیرومند ومتمرکز را بدان بخشد . دون خوزه علاوه بر پابلو پیکاسو دارای دو فرزند دیگر نیز بود یکی لولا ودیگری کونچیتا.
پیکاسو کودکی خود را بندری مدیترانه ای مالاگا ، در شهری که به آن شهر آفتاب سوزان وسایه های زمهریر معروف بود گذراند . وی از همان کودکی به دنیا آ‎مده بود تا نقاشی کند درست مثل موتزارت که برای موسیقی به دنیا آمده بود . او مستقیم به سمت هدف خود می رفت حتی نقل است که درکودکی که هنوز بدرستی توان سخن گفتن نداشت کلمه ( پیر ) رامرتب به زبان می آورد این کلمه در زبان اسپانیایی به معنی قلمو می باشد . او ابتدا به نقاشی از کبوترها و مگسها توجه می کرد وکمتر به درس ومشق می پرداخت وهمه چیز را با دقت وتوجه می نگریست ونقاشی می کرد .
در سال 1891 او به همراه خانواده اش به شهر کورونا مسافرت کرد . در کورونا آنها زندگی سختی را شروع کردند چرا که پابلو وپدرش که در مالاگا سرشناس بوده وهمیشه به مسابقات گاوبازی می رفتند در کورونانه دوستی داشتند . نه خبری از گاو وگاو بازی بود به همین دلیل پدر کم کم افسرده و بی‌رمق شد ؛ طوری که حتی نمی توانست تصویر کبوتری را در ذهن تصور کرده ونقاشی کند ، به همین دلیل بعد از چند سال پابلو استعداد خود را بروز داد ونخستین پرده رنگ روغن خود را درنه سالگی ترسیم کرد ومهم آنکه این یک تصویر از صحنه گاو بازی را نشان می داد وبعد از آن تشویقهای والدینش او را به سمت نقاشی سوق داد . او تکالیف مدرسه را به زور انجام می داد . بعد از آن در سال 1894 پدرش تخته رنگ وقلموهایش را به پابلو داد وفهمیده بود که بعد از پدر مسئولیت سنگینی را بر دوش دارد . در این زمان او 14 سال داشت در ژوئیه 1895 آنها به مالاگا بازگشتند تا تعطیلات را در وطن بگذرانند . در پایان سپتامبر آنها به بارسلون رفتند . در آنجا دون خوزه به معلمی هنر در مدرسه هنری « لالونخا » گماشته شد اما باز هم لذتی از کار نمی‌برد . تک چهره هایی که پابلوی جوان از او کشیده تنها این نکته را به وضوح نشان می دهد که این مرد هیچ سرسازگاری با جهان ندارد .
پابلو برای ورود به لولانخابه رقابت پرداخت ، او تکلیفی را که برای امتحان ورودی باید ظرف یک ماه انجام می داد یک روزه تمام کرد وباعث شگفتی معلم ها شد . به این ترتیب او در سال 1896 وارد مدرسه لولانخاشد . در تابلویی که وی برای امتحان ورودی کشید یک مرد برهنه دیده می شد که پابلو بدون آنکه هیچ تغییری در آن بدهد دقیقاً همان تصویری را که دیده بود کشید . در همان سالها پابلو تصویر آبرنگی از پدر را کشید که او را در حالی که سرش را به دست را ستش تکیه داده بود نشان می داد . همچنین تصویر دیگری در موزه شهر مالاگا وجود دارد که با آبزنگ در 1895 توسط وی ترسیم شده در این تصویر نیز نیم رخ از دون خوزه در حالی که پتوئی به خود کشیده وشب کلاهی بر سر گذاشته دیده می شود .
در همان سال پسر جوان با پاستل به نیم رخی از مادرش پرداخت که مادر ، در آن بلوز سفید پوشیده است و پدرش کار گاهی شامل یک اطاقی زیر شیروانی در کوچه لاپلاتا برای پیکاسوی 15 ساله اجاره کرد .
تصویر علم ونیکوکاری در همین جا نقاشی شد واین عنوان را پدر بر روی تابلوی پابکو گذاشت . این تصویر پزشک وراحبه‌ای را در کنار یک بیمار علیل نشان می دهد . پابلو با این تصویر نخستین شناسائی همگانی را بدست آورد ودر نمایشگاه هنرهای زیبای مادرید در 1897 نشان شایسته ای دریافت کرد . درهمان سال درماه اکتبر او به تنهایی به مادرید مسافرت کرد . و چیزی نگذشت که در آکادمی سلطنتی سن فرناندو پذیرفته شد . اما چیزی نگذشت که از آکادمی و آموزشهای خشک و ملال آور آنجا خسته شد او بیشتر وقتها به موزه پراد و می رفت او پس از چندی به علت بیماری به نزد خانواده بازگشت. او که پیش از این مزه آزادی را چشیده بود ، کوشش خانواده برای جا انداختن فکر ازدواج با دختر عمویی به سن وسال خود او بی ثمر ماند . پابلو چندان در بارسلون نماند وبه همراه بادوستش پالارس به ارتاد سن خوان در کاتولونیا رفت و بار دیگر سلامتی خود را باز یافت .
در آوریل سال 1898 پیکاسو به بارسلون بازگشت . در آنجا شور و شوق تاثیرهای نو را جذب کرد و بعد در 15 سالگی به مطالعه بر روی سنتها و نقاشی های کشورهای مختلف پرداخت پیکاسو هر سفارش را بی درنگ قبول می کرد وتصویر گیری مجلات را به عهده داشت ونخستین طرحهایش در سال 1900 در نشریه Javentut به چاپ رسید .
او در سال 1904 دوره آبی را به وجود آورد در این سال به پاریس سفر کرد . بعد از سفر خود با سباستیان خونیر هم سفر بود وهمین سفر به ماندگاری همیشگی پیکاسو در پاریس انجامید .
پیکاسو در پاریس به کارگاهی در خیابان راوین یون که بعداً به میدان امل گودوشهرت یافت نقل امکان کرد این کارگاه که همه چیز آن زهوار دررفته ونخ نما بود ، قبلاً در اختیار پاکودوریو بود او در آن منزل با فرناند والویه آشنا شد که بعدها از او در نقاشیهایش استفاده کرد و کارهای خود را در نمایشگاهها به فروش می رساند ، سپس با ماکس ژاکوب ، آشنا شد .
پیکاسو در دوره آبیش از گوگن تاثیر گرفته و بعد از آثار گوگن در سالن پائیز وهمچنین کارهای سزان در سال 1904 وکارهای ماتیس ودرن بهره فراوان برده وشیوه نقاشی خود را اصلاح کرد .
پیکاسو در سال 1904 با تغییری در کارهای خود مواجه شد که بعد از آن در همین سال با پرده دوشیزگان آوینیون توسعه ای بیشتری به این تغییر داد.
در اواخر 1906 وی پرده دوشیزگان آوینیون را که از اهمیت خاصی در آثار روی برخوردار است به تصویر کشید . اهمیت عمده این اثر در انحراف وتفاوت کلی وشدید آن نسبت به نقاشی آن زمان است . پیکاسو با ساده سازیهای خود وبا رفتار های کاملاً تازه اش بافضا که بدون منطق پرسپکتیوی یا رنگی القاء می شد حتی از سزان وگوگن هم فراتر رفت . در اینجا پیکاسو برای نخستین بار نمایش عینی را رها کرده وبه نمایش ذهنی روی آورد . او در این سالها با براک ، گوگن وماتیس آشنا شد براک وپیکاسو هم گام ودوش به دوش هم کار می کردن ، ولی وقتی که براک تابلوی دوشیزگان آوینیون را دید روی خوشی نشان نداد ودر نقاشیهای خود به مناظر رو کرد وهمچنین به ساده کردن تصویر اجسام پرداخت به طور مثال : یکی از کارهای او به نام « خانه ها در لوستاک » می باشد ، که در این کارخانه ها از همه جزئیات حتی درها وپنجره ها پاک شده ، تنه درختان به شکل استوانه های ساده و شاخ وبرگها از سطوح بند وصافی تشکیل شده ودرجنب خانه ها سطوح خنثی ومحو هستند .
در سال 1908 ضیافت مشهور پیکاسو به افتخار دنیا بر پاشید . در سال 1909 او به کارگاه جدیدی نقل مکان کرد. در این سال نخستین نمایشگاه او در آلمان درگالری تا ون ها ورز در شهرمونیخ برگزار شد .
درسال 1910 پیکاسو تک چهره های کوبستی کن وایلر اودوولار را نقاشی کرد . به گفته خود پیکاسو در زمینه کوبیسم می گوید : کوبیسم همواره در درون مرزهای نقاشی باقی می ماند . طراحی با کمپوزسیون ورنگ در کوبیسم به همان معنا وشیوه ای دریافته شده اند که در هر مکتب نقاشی دیگر آمده و کوبیسم یک نوع هنر انتقالی و آزمونی است که وقتی به بلوغ رسید نتایج متفاوتی به بار آورد و کوبیسم نه یک بذر ونه یک جنین بلکه پیش از هر چیز هنری است که بافرم سروکار دارد و همین که فرم آفریده شد آنگاه دیگر هستی دارد و باسستی خود زندگی می کند .
پیکاسو در 1909 و 1910 را با فرناند در اسپانیا گذراند .
در سال 1911 اولین نمایشگاه خود را در ایالت متحده آمریکا در گالری فتوسی سشن در نیویورک بر گذار کرد . او در سال 1912 با مارسل امبرت (‌که بعدها به نام اوا معروف شد ) آشنا شد .آمبرت دوست فرناند وهم دم مارکوسیس مجسمه ساز بود . پیکاسو در همان نخستین نگاه به او دل باخت ودر موقعیتهای مختلف با آوردن حروف نام اوا گنجاندن عبارت JoaimEva‌ در تابلوهای نقاشی خود را ابراز کرد .
( در سال 1912-1911 پیکاسو به همراه براک دو اثر را ابداع کرد واین تصاویر را هر کدام از پدرانشان به ارث برده بودند که پدربراک از نقاشان تزئینی خانه ها بود واز این روبراک که نزد پدرفنون نقاشی به شیوه چشم‌فریب از روی سطوح مرمر ، چوب تراش خورده با پارچه آموخته بود اکنون از این شیوه در کار خود فرا گرفته بود . پیکاسو از تقلید های نقاشی شده براک میان برزد وطرز کاری را پیش گرفت که از پدر خود فرا گرفته بود. دون خوزه اقدام موقتی بریده های کاغذ را روی یک پرده نقاشی در حال کار چسباند تا جلوه های ترکیبات گوناگون رنگ وفرم را بیازماید . پیکاسو نیز بریده ها را بر نمی داشت .
بلکه می گذاشت تا به عنوان اجزای لاینفک کار باقی بماند . بعد از آن به سرعت فکر استفاده از روزنامه کاغذ دیواری یا هر ماده حاضر و ‎آماده که می توانست در خدمت هدف دو گانه تبدیل شدن به جزیی از کمپوزسیون وافزودن واقعیت خاص خود به تصویر به کار آید پیدا شد . در دوره رنسان نقاشان لعاب هایی را که در سده های میانه بر نقش برجسته های زراند ور کشیده می شد ترک گفته وبر وحدت مواد در سراسر تصویر پای فشرده بودند تکنیک جدید چسب وکاغذ ثابت کرد که کشف مهمی است این شکرد به پیکاسو مدد کرد تا با سرعت بسیار بیشتری کار کند ، گاه تکه هایی از کاغذ‌های رنگی یا طرح دار به کارهایش می چسباند وهر طور که دلش می‌خواست جای آنها را عوض می کرد در موضوع طبیعت بی جان صندلی حصیری در سالهای 1912 – 1911 نخستین تصویری است که پیکاسو این شگرد تازه را در آن به کار گرفت . )
در سال 1913 جلوه های تک رنگ کوبیسم آغازین به کناری نهاده شد و رنگ وظیفه تازه ای بر عهده گرفت رنگ در مناطق تخت به طور یکنواخت پخش شده وبه روشنی مشخص شده و می‌درخشید ورابطه ای با امپرسیونیستی نداشت . در خلال سالهای آغازین کوبیسم پیکاسو خود را یکسره وقف کشفیاتی کرد که به انتزاع انجامید اما در 1915 از نوع طرحها ونقاشیهای ابداع کرد که در آ‎نها بار دیگر استعداد خود را برای بازنهایی قرار دادی نشان داد . در همان زمان آهسته ، آهسته کوبیسم هواخواهانی پیدا کرد از جمله گریس که او هم در زمینه نقاشی مهارت پیدا کرد و آثاری از خود به جا گذاشت ، که او بی چون وچرا به جنبش کوبیستی پیوست ودر تکوین وسامان بخشی به کوبیسم ترکیبی همراه با پیکاسو وبراک بود .
تابستان 1912 در زندگی پیکاسو به معنی یک چرخشگاه بزرگ بود که تغییرات مهمی را در زندگی وی وارد کرد او از کارگاهش در مونمارتر به کارگاه جدیدی در مونپارناس نقل مکان کرد واز فرناند دو رشد وبه گفته خودش ( زیبائی فوق العاده فرناند من را به سوی او می کشید ، ولی رفتارش موجب بیزاریم می شد ) . پیکاسو دلباخته مارسل اومبرت بود واین عشق را در دور تابلو در سال 1912 با قرار دادن کلمه JamEva ابراز کرده بود . در دورانی که او با مارسل زندگی کرد مجموعه ای از تابلوهای زیبا با کمپزیسیون هماهنگ خلق کرد که همگی کلمات majolie ( خوشگل من ) را با خود دارند ونشانگر خوشبختی نقاش هستند .
پیکاسو ناگهان از زندگی آزاد و آ‎سوده بوهمی وار احساس بیزاری کرد دلش هوای تنهایی کرده بود و می خواست با زنی که دوست می داشت خلوت کند دوستانش بسیار کم اورا می دیدند . به همین دلیل به آوینیون رفتند اما آنجا نیزراحت نبود این شد که به سوی سرت رفتند که براک در آنجا نقاشی می کرد . براک آرام وکم حرف بود . پیکاسو یک ماهی را آنجا ماند و آنگاه به سرک سور لدوز رفتند وتا اکتبر در آنجا ماندند . در بازگشت به پاریس به منزل جدیدی رفتند . یکسال در آنجا ماندند وتصاویر خاکی رنگی نقاشی کرد که در آنها تکه پاره هایی از مواد به کار گرفت . بیشتر وقتها شن یا خاک اره را با رنگ در می آمیخت تا به یک بافت تجسمی خشن دست یابد ، او بعدها به فرم های خود استحکام بیشتری بخشید . همچنین در طول این مدت پیکاسو تجربه کسب می کرد وبه جستجوی راههای تازه وفرمهای بیانی نو بر می آمد به همین دلیل شیوه نقاشی وی در آن سالها بارها و بارها تغییر کرد .
تا اینجا شیوه های سبک مندانه پیکاسو توالی منطقی پیموده بود ومسیر پیشرفت او روشن بود اما ناگهان که تک چهره های رئالیستی از ماکس ژاکوب و آمبرو از دلار را در 1915 در میانه آزمون گریهای کوبیستی خود نقاشی کرد – آن هم درست اندکی پس از آن که همان مضمون ها را به شیوه هندسی ناب کشیده بود حتی هواخواهان سینه چاک کوبیستی خود را نیز به وحشت انداخت.
او پس از نخستین نمایشگاههایش در آمریکا (نیویورک 1911 ) و انگلستان (لندن 1912) توجه همه را بر انگیخته بود در بهار 1914 پرده اکروبات بازی‌های اودر حراجگاه مشهور پاریس (هتل دروا) به مبلغ هنگفت 11500 فرانک به فروش رفت وبه این ترتیب پیکاسو در 33 سالگی نقاشی مشهور پولساز بود . بسیاری از نقاشان بعدها کوبیسم را کنار گذاشتند ، اما پیکاسو ، براک وگریس یا به کارگیری صورت ترکیب کوبیسم را تکامل داده وبا بهره جویی دم افزون از رنگهای روشن ومتنوع به جای تک رنگهای پیشین ، کوبیسم را وارد مرحله تازه ای کردند .
از سال 1913 دوره ای در زندگی پیکاسو آغاز شد که دوره رنجهای پیکاسو نامیده شد وبا مرگ پدرش در همان سال آغاز شد سپس در دوم اوت 1914 جنگ جهانی اول در گرفت وبا شروع جنگ حلقه بنیان گذاران کوبیسم متلاشی شد بسیاری از دوستانش پراکنده شدند . از همه بدتر اینکه در زمستان 1915 اوا که زن مورد علاقه پیکاسو بود وبه او عشق می ورزید به بستر بیماری افتاد و در گذشت وپیکاسو شاید به این امید که جایی بیابد که او را از خاطرات دردناکش برهاند ، آپارتمان مونپارناس را که با اوا شریک بود ترک گفت وبه خانه کوچکی در مو نروژ در سه مایلی جنوب پاریس نقل مکان کرد . در همان سالها پیکاسو که تنها ودرمانده بود شبها به کافه های مونپارناس می رفت ودر بازگشت تا دیروقت در خیابانها پرسه می زد او در این پرسه های شبانه با اریک ساتی آشنا شد . او آهنگساز بود وبرای گذران زندگی در یک کاباره پیانو می زد پیکاسو آهنگها وروحیه ساتی را با خود هماهنگ می دید به همین ترتیب واز طریق ساتی او با ژان کوکتو آشنا شد او جوانی 27 ساله ، شوخ طبع ونکته بین بود وقریحه ای خاص برای نوشتن گفت وشنودهای درخشان داشت وپیکاسو اورا نیز مانند ساتی هم ذوق وسلیقه خود می دانست . لوکتو چندی بعد پیکاسو را برای طراحی صحنه ولباسهای باله نو برانگیخت تا با گروهش همکاری کند وبا این کار باردیگر پیروان کوبیسم را بر آشفتند چرا که کار کردن یک نقاش برای تاتر کاری ناشایست بود اما پیکاسو مثل همیشه وارسته از عقاید دیگران به طراحی نخستین پیش طرح آغا زکرد ودر فوریه 1917 همراه با کوکتو وساتی به رم رفت . در رم پیکاسو از طرفی به تحسین بازمانده بناهای قدیمی رم می پرداخت وازطرفی جهان باله را پرجلوه وهیجان انگیز یافت وگذشته از دیاگلیف پویا وپر جنب وجوش وطراح رقص باله ، لئونید مانیسن با ایگوراستراوینسکی آهنگساز نیز آشنا شد . او برای رهبری دو باله ای که براساس موسیقی انقلابی خود او تنظیم شده بود در رم به سر می برد . پیکاسو واستراوینسکی در رشته هنری خود انگیزه های نو ، پرجنب وجوش وزنده عصر خود را به نمایش می‌گذاشتند . پیکاسو پس از گذشت یک تا دو سال وهمکاری با گروه باله واجرای نمایش جنجالی معرکه برای اولین باربا الکا کوکلوا یکی از رقصنده های گروه آشنا شد اولگارقصنده خوبی نبود اما اصیل وتربیت یافته بود. او دختر یک ژنرال روسی ، زیبا ، بلند پرواز ، خوش فکر ، مبادی آداب وآشنا به سنتهای زمانه بود .
در ژوئیه 1918 اولگا وپیکاسو ازدواج کردند . مراسم در کلیسا انجام شد و دوستانش ماکس ژاکوب وگیوم اپو لینروژان کوکتر به عنوان شاهد در مراسم شرکت کردند . همکاری پیکاسو با باله روسی تا 1924 به درازا کشید این همکاری وازدواج بااولگا شیوه زندگی اورا دگرگون کرد مرگ آپولینر دگرگونی را ژفتر کرد چرا که فقدان آپولینر پیکاسو را از یکی از بهترین دوستی هایش محروم کرد از طرفی ژاکوب هم دست از یهودیت برداشت وبه خدمت صومعه پیوست براک هم با زخم بزرگی در سر ونابینائی موقتی از جنگ برگشته بود و پیکاسو را به علت وقت گذرانی با تاتر واشرافیت ریشخند می کرد . همه اینها باعث شد تا محفل قدیمی آنها از هم بپاشند .
در 1920 پیش از همکاری با استراوینسکی در باله پولسینلا، پیکاسو سر خوشی از دینایی که سرانجام روی صلح را دیده بود دست به نقاشی از عشق دیرینه خود دلقک ، وعشق تازه خود رقصنده زد . در همان سال کار او ثمره گردشهای ژرف نگرانه در ویرانه های رم باستان را در سه سال قبل نشان داد . نئوکلاسیسمی آشکار و روشن از بسیاری نقاشی های او از جمله زن نشسته (1920) .
در سال 1921 سبک کوبیستی پیکاسو با دو نقاشی بزرگ وهر دو نام سه موسیقی دان به اوج رسید . هر دو اثر شش فوت بلندی دارند و پیکاسو در نهایت قدرت و چیره دستی هر دو اثر رادر طی تابستان با هم نقاشی کرد .
در فوریه 1921 پیکاسو واولگا صاحب پسری شدند که نام او را پائو لو گذاشتند . پیکاسو با همه بچه ها مهربان بود او از این رو تولد نخستین فرزندش او را بسیار شاد کرد . پیکاسو با بچه ها بازی می کرد و ناگزیر ، بچه به صورت مضمونی دلخواه برای نقاشی وطراحی در آمد . پیکاسو پسرش را در حال غذا خوردن یا در آغوش مادرش ووقتی بزرگتر شد در هیات یک دلقک نشان می دهد صفا و آرامش این تصاویر تضاد جالب توجهی با تنهایی و نا امیدی مادرانه ودوره آبی و صورتی دارد .
در سراسر این سالها پیکاسو تابستان را در کپ آنتیب (1923) ، ژو آن له پن (26-1924) ، کن (1927) ودینار (1928) گذراند . یک سلسله طبیعت بی‌جان عالی (میزهایی انباشته از چیزهایی در برابر یک پنجره باز ) ، پرده هایی سرشار از شهر دیگری ، ظرافت وتکاپو آفرید که صحنه آرایی برای باله مرکور (1924) را نیز باید بر آن افزود . پس از آن پیکاسو حال وهواهای گوناگونی را از سر گذراند در تصاویر بزرگ در سال 1925 و 1924 به برخی از پیروزیهای بزرگ خود دست یافت . در این تصاویر شگردهای کوبیستی به شیوه ای استادانه به کار گرفته نشده به طوری که اشیاء وسایه هایش در کومپوزسیون های هماهنگ بزرگ به هم گره خورده اند واز نظر رنگ وابداع شاعرانه درخشانتر تصویر مشهور سه نوازنده که تکه های هندسی آن می‌تواند یکی از مشخص ترین آثار دوره کوبستی شمرده شود در سال 1921 به وجود آمد . بعد در سال 1923 به نظر رسید که پیکاسو ناگهان پیکره های دوره آبی خود را به یاد آورده در این دوره دلقکهایی را نقاشی کرد که به حالت نشسته کلاههایی پهن سه گوش بر سر داشتند .او استحاله های خشن اما منظم دوره کوبیستی را یکباره کنار گذاشت وبه جای کمپوزیسیون هایی که به دقت تمام با سطوح رنگین ساخته می شد و پیکاسو در همان زمان آن را به عنوان راه حلی مطمئن پیشنهاد کرده بود اکنون تصاویرش با طراحی فشرده وموجر شناخته می شد ، او به ناگاه نقاشی تصاویری را آغاز کرد که یاد آور حال وهوای نخستین سالهای کار خود وشگرد های ناتورالیستی بود از میان این کارها دلباختگان (1923) نمونه خوبی است . پیکاسو در همان شیوه با تاکید مشخص بر طراحی از روی یک عکس تصویر پسرش پائولو را نقاشی کرد ، در این تصویر رنگ فقط حکم تزئین را دارد اما تنها اندک زمانی پیش از این تصویرهایی چون قرائت (پاستل ) (1921) ، مادرو بچه (رنگ روغن) ، 1921 سه زن در چشمه ( رنگ روغن ) بهار (رنگ روغن) ودو زن در ساحل ( گواش روی چوب ) پیش طرح از پرده صحنه نمایش قطار آبی را کشید . همه این تصاویر به شیوه کلاسیک ودقیقاً در سازگاری با قواعد رنسانس ترکیب بندی شده بودند .
در ژوئیه 1925 مجله لارو لوسیون سوررئالیست ( انقلاب سوررئالیستی ) به ویراستادی آندره برتون تصویر چند اثر از کارهای پیکاسو را همراه با نقدی پر شور و حرارت به چاپ رساند یکی از این تصاویر تابلوی سه رقصنده یکی از آخرین آثار پیکاسو در آن زمان بود . سه رقصنده سر مشق و تمرینی به اندیشه جوان سوررئالیسم عرضه کرد . در نقاشی هایی که از سال 1929 به بعد انجام شد هیچ اثری از رویگردانی از خشونت شریرانه تصویرهای سوررئالیستی خود به دست نمی دهد . شکلهای در هم غریب که در همان سالیان پدیدار شد ورنگهای درخشان و پرجلوه آنها نشانه تداوم آن تشنج و تداوم روحی است که نخستین بار در سال 1927 خود را نشان داد .
زندگی با اولگاوپائولو از نظر رفاه مادی با کمتر مشکلی همراه بود . پیکاسو در کنار همسر خوشبوش خود چهره ای آ‎شنا د رشبهای اول نمایشگاهها ، او پراها ، تاترها و مجلسهای رقص خیال انگیز و مجلل بود .
چنانکه پیش بینی می شد تازه ترین کاوشگریهای پیکاسو در فرم او را به زمینه مجسمه رهنمود می کرد دردوره نخستین خیزش سبک کوبیسم پیکاسو بار دیگر دستی در مجسمه سازی آموزیده بود یکی از مجسمه های آن زمان یک سردیس زن برنزی (1909) بود که در آن سطوح با شدت وحدت به برهای کوچک شکسته وخورده شده بودند .
در زمستان 1931 چهره وطرح صورت هوس انگیز زن جوان ناشناسی ناگهان از پرده های نقاشی پیکاسو بر آورد . مدل جدید ونیز معشوقه او دختر آلمانی 21 ساله ای به نام ماری ترزوالتر بود ، او به کلی با اولگا تفاوت داشت. ورود ماری ترز به صحنه الهام بخش یک رشته کامل از نقاشیهایی شد که ماری ترز موضوع آن بود همه رنگ ، طرح ونقاشی در این تابلو ها به ستایش بی پرده از موی بور ، پوست روشن واندازه درشت بدن ماری ترز می‌پردازند. تابلوی مورد علاقه پیکاسو ، دختر در برابر آینه می باشد ، که سرشار از پیچیده گیهای ظریف است . بالاخره او در سال 1935 با ماری ترز ازدواج کرده واز او صاحب دختری شد به نام مایا .
پیکاسو تابستان 1932 را در کارگاههای قلعه بو آژلوکه اتاقهای سقف بلند آن به صورت کارگاههای مجسمه سازی در آمده بود سخت کار کرد وماری ترز را به همه سه بعدی تنومند وگوشت آلودش مجسم کرد . چند قالب گچی از بدن ، سر وسینه وسر به تنهایی گرفت – بسیاری از سرها کارهای حجیمی که برخی از آنها شش فوت بلندی داشت – بعداً در برنز قالب ریزی شد . سرهای بعدی با پیشانی پس نشسته با بینی بر آمده وگران کشیده با سادگی کمتر اجرا شدند وتا حدی دگر دیسه اند در برخی ا زسرها چشمها چنان بیرون زده اند که گوئی بعداً به آنها اضافه شده اند در برخی دیگر چشمها چنان فرور رفته اند که شکل شکاف مانند دارند . با این همه بزرگترین سریگانه عشق پیکاسو به مارترزیک رشته اچینگ به نام کارگاه مجسمه ساز پدیدار شد.
سالها بود که پیکاسو باولار قرار داد بسته بود که برای او تصویر کتاب بکشد ، ولاراز مدتها پیش علاوه بر سوداگرانه آثار هنری به انتشار کتاب نیز می پرداخت . در یک دوره ده ساله که در سال 1937 پایان گرفت ، پیکاسو صد گراور ، واچینگ برای ولار فراهم آورد ، که برخی تک کار وبرخی مجموعه بودند وهمه بر روی هم امروزه به «مجموعه ولار » مشهور است . چالشهای خاص تکنیک اچینگ از دیگرهای پیش پیکاسو را برانگیخته بود . چابکی وخطی که اچینگ می طلبید از جوانی او را مشغول می داشت . ودر گذشته گاه گاهی به تجربه گری در این ابزار بیان پرداخته بود . یک بار نیز در دوره صورتی یک مجموعه چهارده تایی اچینگ از دلقکها ودیگر شخصیتهای سیرک پرداخت . این کار بیشتر برای چند فرانک پول انجام شده بود . اما حال در کمال کار هنری خود بر آن شد تا هنر ورابطه با ماری ترز را در یک رشته واحد تمثیلی تصویر کند وبرای این منظور روشنی وسادگی خط اچینگی را به کار گرفت ، چیزی نگذشت که پیکاسو بر پایه همین دستمایه اچنیگ بزرگ نامعمولی – به ابعاد 5/19 در 4/271 اینچ – به نام Minotouromachy « نبرد مینوتورها » ساخت .
در تابستان 1935 پیکاسو در پاریس اقامت گرفت در عرض 30 سال اخیر نخستین بار بود که چنین کرد . او هفده سال نیز با او لگا زندگی کرده بود واز این روبحث وجدل درباره جدائی دشوار نمی نمود .
دادخواست طلاقی تنظیم شد اما حکم هیچگاه به طور قطعی اجرا نشد . پیکاسو در سال 1935 برای همیشه اولگا را ترک گفت .اولگا هم پسرش پائولو را برداشت واو را در خانه ای در کوچه یواسی تنها گذاشت .
پیکاسو که درتلخ ترین وبدترین مرحله زندگی قرار گرفته بود به نوشتن شعر پرداخت ، شاید با این کار میخواست به جستجوی شکل تازه ای از بیان بپردازد تا به تلاطمی که در زندگی اش پیش آمده بود پاسخ دهد ، از این رو دفترچه کوچکی که در جیب خود داشت به سورودن اشعار سوررئالیستی پرداخت پیکاسو به طور تحمل ناپذیری تنها بود این شد که سرانجام به سابارتس نامه نوشت وا زاو خواست تا به پاریس آید . سابارتس نه تنها آمد بلکه سالیان دراز در کنار پیکاسو زیست و ، با وفاداری تمام چون منشی ، نگهبان ، همراه ومتعهد او خدمت کرد .
پیکاسو شعرهایش رابه سارباتس نشان داد وبه تشویق او برای دیگران نیز خواند در میان شنوندگان سوررئالیستها بیش از همه او را تعید کردند . شعر پیکاسو خوداندیخته وخود آگاهانه ازبند قواعد دستور زبان وشکل آزاد بود با این حال سرشار را از خیال پرتازیهای اصیل بود یکی از شعرها چنین آغاز می شد :
رخمی بزن وبکش ، من راهم را می گشایم ، بوسه ای سوزان می زنم و سبک بال از آغوشت گذر می کنم وبنگر که زنگها را با چه طنین بلندی به صدا در می آورم .
چند تایی از شعرهای پیکاسو در زمستان 1936- 1935 در مجله پورنفوذ « دفترهای هنر »1در آمد در چنین وضعیتی نیز پیکاسو مشکلات خصوصی خانواده خود را فراموش نکرده وهر کاری که انجام می داد او را از مشکلات دور نمی کرد وحتی چیزی غریب بردو سال از رنگ وقلمو خبری نبود ، ماحتی به کار گاهش نیز نمی رفت تا اینکه با پل الوار شاعر سوررئالیست آشنا شد .
پیکاسو مثل هر موقع دیگر که با کسی دوستی صمیمانه به هم می زد به رسم ستایش به تک چهره ای از او می پرداخت او به تک چهره ای از الوار پرداخت در این تابلو با مداد خطوطی باریک رسم کرد که به شیوه رئالیستی پیشانی بلند ونگاه فکورانه شاعر را توصیف می کرد چند ماه بعد نیز برای کتاب شعری از الوار چند اچینگ طرح زد . الوارنیز به سهم خود یاور پیکاسو بود و مانند اپولینر شاعر دامنه ستایش از هنر پیکاسو را به همه جا گسترد در بهار 1936 گروهی موسوم به «دوستاران هنرهای نو »1 نمایشگاهی به عنوان مرور بر آثار پیکاسو بر گزار کردند . پس از نخستین نمایشگاه کوچکی که از آثار او در سال 1901 در بار سلون برگزار گردید . این دومین نمایشگاهی بود که در سرزمین مادریش بر پا شد .
یک روز هنگامی که نزدیک سن تروپر در جنوب با یکی از دوستانش مشغول خوردن غذا بود به دختر سیاه مو و چشم سبزی برخورد ، که چند ماه پیش ، الوار به او معرفی کرده بود . دختر دورامار نام داشت . پدرش که آرشیتکتی اهل یوگوسلاوی بود و خانواده اش را به آراژانتین برده بود . از این رو دختر می توانست به زبان خود پیکاسو سخن بگوید . پس از نهار پیکاسو مدتی با او در سن تروپه قدم زد وبه این ترتیب دوراسوگلی تازه زندگی پیکاسو شد . نخستین حضور دورا مار در کار پیکاسو د رطرحی لطیفه وار دست و آشکار را یک جور بازی در مورد تفاوت شی آن دو است . تا یک دهه بعد نقش دو را بر تصویرهای او مسلط شد ، چنانکه پشتیبان او چنین کرده بودند .
پس از آشنایی با دورا هنر پیکاسو شگفتی وبا روری تازه یافت البته اگر هم مسائل خصوصی زندگی او بهبود یافته بود ، باری حوادث غم انگیز در بیرون از خانه روی می داد . در سال 1936 اسپانیا گرفتار جنگ داخلی می شد وپیکاسو سپس از سی سال دوری از اسپانیا هنوز سخت بر آن دل بسته ونمی توانست آرام بنشیند .
در سال 1931 جمهوری دوم به کمک پیشه وران و مردم طبقه متوسط موفق به براندازی سلطنت دیرینه اسپانیا شد . اما پایه های قدرت جمهوری همچنان سست بود وکشور اساساً فئودالی باقی مانده بود ومردم همچنان از اجزاء تغییرات بنیادی در مانده بودند نارضایتیها 5 سالی اوج گرفت انتخابات فوریه 1936 سبب روی کار آمدن جبهه خلق شد درماه ژوئیه عمده اسپانیا دستخوش 1300 اعتصاب بود در 13 ژوئیه یکی از اعضای محافظ پارلمان به قتل رسید وشورش در تمام پادگانهای اسپانیا گسترش یافت ونیروهای پلیس وارتش نیز به شورش پیوستند سرانجام طی چند روز جنگ داخلی سراسر اسپانیا را فرا گرفت .
انجمن دوستاران هنر نو که از قدرت ومنزلت هنری پیکاسو خبر داشت . دولت جمهوری را که در مادرید به محاصره افتاده بود ترقیب کرد تا پیکاسو را قیاباً به مدیریت موزه بزرگ پراد و بگارد . گرچه این کا رحرکتی آشکارا تبلیغاتی بود پیکاسو برای تاکید برای حمایت خود آن را پذیرفت . اما جنگ وستیز شهر را به جهنمی جدل کرد واز این شاهکارهای موزه پراد و را به جای امنی منتقل کردند وپیکاسو به تلخی گفت : به این ترتیب من مدیر موزه خالی هستم .
پیکاسو خود را وقف آرمان جمهوری کرده بود چند تابلواش را فروخت و پول آن را صرف آزادی اسپانیا کرد او مبالغ هنگفتی را برای رفع نیاز گرسنگان وکمک به قشرهای گوناگون به خصوص روشن فکران پرداخت کرد.
در اوایل ژانویه 1937 ، دولت جمهوری اسپانیا از پا بلو پیکاسو خواست که با یک تابلوی بزرگ و بایک پرده دیواری بزرگ برای غرفه اسپانیا در نمایشگاه پاریس که در اواخر بهار گشایش می یافت بکشد . در 8 ژانویه پیکاسو حکاکی وطراحی چند وجهی که مشتمل بر یک صفحه تقسیم شده به 9 مستطیل بود ارائه کرد که نشانده داستان یا افسانه ای بود که او ( رویا وکذب فرانکو ) می نامید و آشکارا کاریکاتوری بیش نبود . او در این طراحی همه چیز را به صورت مسخره آمیزی طراحی کرده وفقط سه صورت را به باده تمسخر نگرفته بود . تمسال و پیکره جمهوری ، گاو ، اسب بالدار پیکاسو همان روز کار بر روی صفحه دوم که آن هم دارای 9 مستطیل بود شروع کرد وفقط یکی را کامل ودو تایی دیگر را روز بعد تکمیل نموده بود. ادامه 6 قطعه دیگر او بعد از ترسیم گرنیکا یا هم زمان با تکمیل با آن در این صفحه نیز مانند صفحات قبل ته و وسط تابلو اندام گاوی بود.
ژانویه فوریه ، مارس و بیشتر آوریل سپری شده بود وهنوز پیکاسو ماموریت خود را انجام نداده بود به نظر می آمد که موضوع مناسبی برای پرده خود پیدا کند . سرانجام در تاریخ 26 آوریل 1937 بود که بمب افکنهای نازی به دستور ژنرال فرانکو ، شهر گرنیکا در ایالات باسک را بمباران کرده و امولیل بمباران یکپارچه تاریخ را به نام خود ثبت کردند .
پیکاسو روزاول ماه مه اولین طرحها وترسیمات تاریخ دار بر روی موضوع را خلق کرد . بمباران گرنیکا نمایش وقیحانه ور سوایی ارتش قوی در مقابل مردم غیر نظامی وبالطبع بی دفاع بود واکنش پیکاسو در مقابل این واقعه واکنشی اخلاقی بود .
در تاریخ بسیار نزدیک به گرنیکا تابلوی بازی دختر در کنار دریا ( فوریه 1937) کشیده شد دراین تابلو اوج جریانی که از چند سال پیش از آن آغاز گردید ونشان دهنده انسانی با ساختمان استخوانی بود نمایش داده می شود با دقت این تابلو وبلوغ کامل آن می توان آن را نتیجه تلفیق کوبیسم با سوررئالیسم دانست .
یکی از مشکلاتی که پیکاسو در موقع کشیدن پرده گرنیکا با آ‎ن مواجه بود، محو نشانه هایی بود که در قبل از آن اساس وبنیان زبان هنری اورا تشکیل می داد . این عمل به خاطر دستیابی مستقیم تر وساده تر به طبیعت ورهایی از قید وبندهای گذشته برای تصویر ومواجهه با تراژدیی که او می‌خواست به نمایش بگذرد ، لازم وضروری بود گرنیکانشانگر مسئله تعهد هنری وهنر متعهد اصیلی است که جستجو برای آن ، در جایی دیگربیهوده است . برداشت پیکاسو از این بمباران و تابلوی آن ، هر دو پاسخ مناسب ودرستی به این مسئله می باشند .
کاملاً واضح است که اگر مراحل تکاملی گذشته پیکاسو وجود نداشته واگر آنها ثمره آزادی مطلق نبودند ، هرگز گرنیکا به بار نمی نشست . نه تنها آزادی وهنر متعهد ناقص یکدیگر نمی باشند . بلکه آنها مکمل ومبین یکدیگرند .
بنابراین پیکاسو بامهارتی شایان که تنها در حد شایستگی جادوگران وشبیه خدایان می باشد ، موفق شد که درخلق گرنیکا از بیان دوشیوه رئالیستی وعوامل دوره آبی و آخرین تجربیاتش درمکتب سوررئالیزم وسبک ساده استفاده نماید . استفاده از شیوه کوبیسم ونقاشی عادی از پرسپکتو دو عاملی هستند که به این اثر وحدت یکپارچگی کامل می بخشند .
از آنجا که گرنیکا بدون شک حاصل گذشته پیکاسو به عنوان هنرمند است، شیوه های مختلف ونقاشی دوره های که او را در این اثر که نمایش می‌گذارد ، گویای این نظرند که سبک های متجانس ومختلف می توانند در کنار یکدیگر قرا رگرفته وبه یکدیگر شکل داده وتکامل بخشید .بنابراین گرنیکا فقط تصویری از جنگ نیست بلکه تصویری است که زندگی انسانها تبلیغ می کند وبا توجه به روند ایجاد این اثر ، پیام آن این است که زندگی مشترک نیاز به قدرت وعلاقه ای دارد که پیکاسو از طریق آنها توانست چنین کار هنری هماهنگ ویک دستی را خلق کند . اسم این علاقه عشق است ، چرا که عشق به رنجیدگان و آنهایی که چنین بی ترحم وسنگردانه از بین رفته بودند محرک وانگیزه پیکاسو برای خلق جاودانه ترین اثر زندگیش بود .
در عرض 2 سال جنگ جدید وحشتهای گرنیکا را به پایه های تخمیل ناپذیر افزایش داد ونخست اروپا وسپس سراسر جهان را در نوردید در این مدت هنر پیکاسو نیز جریان متناوب ترس وامید را بازتاب می کند برخی از شادترین وبرخی غم انگیزترین آثار او محصول همین سالهاست . اعتبار پیکاسو هر دم اوج می گرفت . پس از بر چیدن ارزه گاه جهانی پاریس ، گرنیکا راهی سفری دراز به نروز ، لندن ، ولیورپول شد ، واز راه اقیانوس اطلس به نیویورک رفت . در آمد های حاصل از نمایشهای متعدد گرنیکا صرف آرمانهای جمهوری اسپانیا می شد اما آثار دیگر او مبالغ هنگفت‌تری را به بار آورد . از این کارهای پیکاسو در این دوره که گفتیم .
دستخوش بیم وامید بود در کار بیش از همه یاد کردنی است یکی از آنها زن گریان که در پاییز 1937 در پاریس کشید . همانطور که قبلا ذکر شد 3 قطعه این اثر پیش از نقاشی های گرنیکا کشیده شده بود . این اثر سراسر اندوه انسانی را به تصویر می کشد . رنگهای پیکاسو ، رنگهای تند ونامطبوع وبی عصبی اند که در دو جنون را بر می انگیزند .
پرده دوم پرده ماهیگیری شبانه در آنتیب است که در تابستان سال 1939 کشید واثری شاد وبی معنا ست وهمان اندازه شوخ وشنگ است که زن گریان دل تنگ کننده . حال وهوای سرخوشانه وشادی که ماهیگیری شبانه را پدید آورد حتی تا خشک شدن رنگ پرده نقاشی نپایید . در اول سپتامیر درست پس از آنکه پیکاسو پرده را به پایان برد سپاهیان هیتلر به لهستان حمله کردند دو روز بعد فرانسه وانگلستان که متهد به پیمان دفاع از لهستان بودن به آلمان اعلان جنگ دادن.
1939 سال آغاز جنگ سال بدی بود ، ما در پیکاسو در این سال دربار سلون در گذشت هنگامی که در پیکاسو به پاریس رفت تنها سه روز در آنجا ماند واز ترس بمباران شهر همراه دوران و سگ تازی اش کازبک وسارباتس وهمسرش به بندر رویان به 25 مایلی برد ورفتند ودر آنجا ماندگارشدن . پیکاسو جز دو سه سفر کوتاه به پاریس برای خریدن بوم یا سپردن پرده‌های نقاشی خود به بانک برای دور ماندن از خطر تا اوت 1940 تا هنگام اشغال شهر به دست نیروهای آلمانی در رویان ماندگار شد . هنگامی که در 25 اوت 1940 اعلام شد که اوضاع د رپایتخت آرام است پیکاسو همراه راننده ، سگش کازبک وهمه باروبند یلش به پاریس برگشت . در آن زمان زندگی پاریس بسیار دشوار شده بود . بنزین جیره بندی بود ودر پاریس بجز مترو که بسیار شلوغ بود وسیله ای دیگر پیدا نمی شد .
مواد ومصالح وسایل نقاشی سخت بدست می آمد . کاغذ ودفترچه طراحی کمیاب بود . پرده نقاشی وضع بهتری نداشت حتی پیکاسو به دلیل نبودن سه پایه از صندلی استفاده می کرد . قلموهای نقاشی را هم خودش می ساخت . سرانجام در سال 1942 هنگامی که این گونه زندگی تحمل ناپذیر شده بود به کلی به کارگاه کوچه گرانز اگوستن نقل مکان کرد . سوخت کم بود وپیکاسو به شدت احساس سرمامی کرد ناچار یک بخاری برقی خرید اما برق جیره‌بندی شد . به همین دلیل به گرمایش گاز روی آورد اما چیزی نگذشت که مصرف گاز تابع مقررات شد وکاهش یافت . کنسول‌گری آمریکا ومکزیک به او پیشنهاد پناهندگی دادند . روز نامه ها خبر دادن که کشتاپو پیکاسو را باز داشت کرده اما او در پاریس ماند روزی هنرمندی از او پرسید : چه باید کرد وقتی آلمانی ها پشت سرما هستند ؟ پیکاسو جواب داد : هیچی نمایشگاه بگذاریم ! اما نازیها او را از این کار باز داشتند . هیتلر کار پیکاسو را با بر‌چسب «هنربذل بلشویکی» منحط خوار می شمرد . (پیکاسو برای آنکه زمستان سرد متحمل‌پذیر شود یکسره از کار کردن باز نماند او تمام حمام خود را به صورت کارگاه مجسمه سازی در آورده بود از همه جیره برقش برای گرم نگه داشتن این حمام کوچک استفاده می کرد از ساده ترین چیزهای که به دستش می افتاد هنر می آفرید . در سال 1943 دوچرخه غرازه وکهنه ای را بدست آورد که زین ودسته دوچرخه را بر داشت ویکی از هوشمند ترین ومشهور ترین کارهای خود یعنی سرگاو را با آن آفرید . خود پیکاسو سخت به این کار می پالید و پس از اینکه پاریس در سال 1944 آزاد شود توجه خاص روزنامه نگاران را به این اثر جلب کرد . اثر نیم‌شوخی و نیم جدی دیگری سال 1943 نخستین گامها بود او تابلوی زن با یک پرتقال را در همین ایام کشید ) همچنین او در این مدت رشته کارهای زنان نشسته را نقاشی کرد و همان ها را بعداً به عنوان مزمونهای برای لیتوگرافی به کار برد .
در 24 اوت 1944 نبرد خیابانی در سراسر پاریس در گرفت . روز بعد در 25 اوت نیروهای متفقین وارد شمر شدند و پاریس غرق شوروهیجان شد . صف دراز مردم به سوی خانه پیکاسو سرازیر شد پیکاسو به یک قهرمان مبدل شده بود .
شش هفته ای پس از رهایی سالن پاییزه نخستین بار از زمان اشغال درهای خود را به روی مردم باز کرد . بازگشایی این سالن در سال 1944 نمودار پیروزی بقا بود ، این بود که نام آن را سالن رهایی گذاشتند . در 1945 متفقین آلمان را اشغال کردند وپرده از جنایات وبیرحمی اردوگاههای مرگ نازی در بوخن واله ، بلزن وداخائربرداشتند . پیکاسو خشم خود را از این جنایات با پرده مرده خانه (یکی از مهمترین آثار پیکاسو بعد از گرنیکا) نشان داد .
در دوم نوامبر 1945 پیکاسو مواد رنگی لیتو گرافی را برداشت و چیزی روی یک سنگ کشید . و نخستین نمونه را تصحیح کرد واز آ‎ن پس به مطالعه لیتو گرافی پرداخت هر روز به کارگاه مورلومی رفت ودر مدت سه سال ونیم تقریباً 200 لیتو گرافی در صفحات چاپی بزرگ زد در همین مدت با دختر نقاشی به نام ترانسو اژیلو آشنا شد که زیبایی واستعدادش او را افسون کرد . چهره این زن در بیشتر لیتو گرافی ها ونقاشی های آن دوره پیکاسو دیده می‌شود . پیکاسو همراه با او به کوت وازور (ساحل لاژوردی ) رفت وتقریباً سراسر سال رادر آنجا گذراند . این مدت از شادترین دوره های زندگی او بود.
در پاییز مدیر موزه آنتیب که می دانست پیکاسو از نظر جا در تنگناست اتاقهای سفید کاری شده قصر گریماندی را به جای کارگاه به پیکاسو داد . پیکاسو چهار ماهی در این کارگاه شاهانه کار کرد . او در آن روزها یکی از پر بارترین دوره های کاری خود را می گذراند .هنگامی که پیکاسو کار خود را در آنتیب به انجام رساند همه چیزهایی که در آنجا آفریده بود به موزه پیشکش کرد وبه پاریس رفت وباز در کارگاه مورلو به کار لیتو گرافی پرداخت .
پیکاسو با تمام تجربه گری هایی که در زمینه نقاشی ناب داشت وبا آن که بر شیوه های بیانی شخصی وروشهای متنوع وپیچیده فنی دست یافته بود به نقاشی تنها دلخوش نبود . در همان نخستین مرحله کار حس کرد که سه‌بعد‌نمایی نقاشی روی یک سطح تخت نومید کننده است ودریغ خورد بر این که نقاشی هنری صرفاً تقلیدی است که تنها می تواند توهمی از آدمها واشیاء را به صورت گرد و حجم دار به دس

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیکاسو و زندگی او
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.